در عین حالی که کودکان به فرصتهایی نیاز دارند تا به تنهایی و به دور از چشم والدین انتقادجو، به آزمایش و بررسی تجربیات و احساسات خود بپردازند، زمانهایی نیز وجود دارد که آنها مایل هستند تا شما نیز به ایشان ملحق شوید، مشروط بر اینکه نخواهید کنترل همه چیز را در دست بگیرید. ممکن است بازی کودکان کمی لوس به نظر برسد و شما بیشتر احساس لوس بازی داشته باشید، اما نه تنها باید نقشی را که او میخواهد محک بزند، بازی کنید، بلکه با این کار خود موجب میشوید که او احساس ارزش و اعتبار پیدا کند، زیرا شما بازی او را، که آفریده ذهن او نیز هست، پذیرفتهاید.
خیلی مهم است که والدین برای کودکان فرصتهایی برای بازیهای خودانگیخته و فیالبداهه، به ویژه بازیهای تخیلی، فراهم کنند و نسبت به بازی کودکانشان، علاقهمندی نشان دهند. هیچگاه نباید بازی کودکان را مسخره کرد یا آن را به هم ریخت. زمانی که شما با کودک خود بازی میکنید، او باور خواهد کرد که شما به این دلیل با او بازی میکنید که از این کار بسیار لذت میبرید و او را بسیار دوست میدارید. چگونه میتوانید مراقب باشید که خود شما کنترل بازی را در دست نگیرید یا در نحوه بازی او مداخله نکنید؟
با اصلاح کردن یا انتقاد از ایدههای فرزندتان، او را ناامید نکنید. بدون تردید، ایدههای بزرگسالان، بهتر و کاملتر از ایدههای کودکان است. با اصلاح کردن ایدههای فرزندتان به او نمیآموزید که دفعه بعد، ایده بهتری ارائه بدهد، بلکه فقط به نوعی به او گفتهاید که خودش و ایدههایش زیاد باارزش نبوده و به اندازه کافی خوب نیستند. اگر پیشنهادی دارید که میخواهید او روی آن فکر کند، آن را به زمان دیگری موکول کرده و پیش از شروع بازی، بازگو کنید.
بازیهای بدون هدف را بیارزش نپندارید. این نوع بازیها هم در نهایت، شکلی به خود میگیرند و این همان معیاری است که میتوان با آن قدرت خلاقیت و شکلگیری احساس هویت را در کودک محک زد. میتوان فهمید که او چه چیزی را دوست دارد و چه چیزی را دوست ندارد.
چنانچه کاری را که از نظر شما هدفمند است، به او تحمیل کنید، نه تنها خود را در معرض خطر تحمیل دیدگاهتان، نسبت به این که «کدام بازی مناسب است» قرار دادهاید، بلکه به نوعی به او فهماندهاید که به انتخابهای او اعتماد ندارید و آنچه را که انجام میدهد تا «خودش باشد» تایید نمیکنید. در نهایت میتواند این گونه تعبیر شود که شخصیت او مورد تایید شما نیست.
بازی کردن برای برخی کودکان دشوار است. برای اینکه بتوانند بازی کنند و با اعتمادبهنفس بیشتری، ایدههای خود را ارائه نمایند، باید به آنها کمک کرد. آنها باید یاد بگیرند که چگونه خلاق بوده و سررشته یک داستان تخیلی را در دست خود بگیرند. اگر فرزندی دارید که وقتی از او خواسته میشود یک نوع بازی را انتخاب کرده و بازی کند، علاقه چندانی از خود نشان نمیدهد، شاید بتوانید از طریق بازی کردن با او، به وی کمک کنید یا اینکه با راهنماییهای دقیق خود، فرصتهای بازی متنوعتری را برای او فراهم کنید.
ممکن است این کار کمی برای شما دشوار باشد. بسیاری از بزرگسالان با بازیهای بچگانه و تخیلی، زیاد راحت نیستند. اما لازم نیست کودکان حتما از این احساس آنها آگاه شوند. میتوانید همه کارهای معمولی و روزمره خودتان را سوژه بازی قرار داده و با استفاده از بازیهای آنها، با یکدیگر بازی کنید. یکی از راههای آسان ورود به دنیای کودکان، این است که در کنار آنها بنشینید و با استفاده از کاغذ و مداد شمعی با یکدیگر نقاشی بکشید.
بازی تخیلی
بازی تخیلی، فرصتی است برای کودک تا بدون هیچ واهمهای از شکست و نداشتن برخی مهارتها، بتواند به تقویت قوه خلاقه خود بپردازد. این نوع بازی، ذهن را باز میکند. خیالپردازی به کودک قدرت انتخاب بیپایان میدهد. در نتیجه، ذهنی انعطافپذیر و سریعالانتقال پیدا خواهند کرد. بازیهای تخیلی، یک قاعده اصلی و مشخص ندارند که فرد دیگری خواهان رعایت کردن آنها باشد (به عنوان مثال: مداد را باید اینگونه در دست بگیری، جعبه رنگ را رنگی و کثیف نکنی، رنگ روی زمین نریزد). اگر فعالیتها در ذهن کودک انجام پذیرند، هیچ مشکلی به وجود نمیآید. آنها در دنیایی ورای انتقادات و رویدادهای ناگوار به بازی میپردازند. که در آن نهتنها ایمن، بلکه تحت کنترل نیز هستند.
اگر شما هم به آنها ملحق شوید، هم میتوانند تخیلات خود را کنترل کنند، هم به نوعی شما را تحت کنترل خود در بیاورند. دوباره باز میگردیم به جنبه بسیار مهم قدرت در رابطه والد-فرزندی. کودکان فقدان قدرت را در خودشان، در مقایسه با بزرگسالان کاملا احساس میکنند. اگر آنها به این نتیجه برسند که قدرت به معنای خشونت و بدرفتاری است، سعی میکنند به انواع مختلف استراتژی خشونت و بدرفتاری، متوسل شوند. برای آنها فرصتهای زیادی در آن سوی دیوارها فراهم کنید تا بتوانند در بازی و خیال از قدرت استفاده کرده و تصمیمهایی را که باید در دنیای واقعی برای زندگی خود بگیرند، بدون ترس از شکست در این دنیای خیالی، محک بزنند.
نقش بازی در رواندرمانی
وارد شدن به دنیای بازی کودکان، و دادن فرصتی به آنها برای کنترل کردن شما، خواه با جابهجا کردن نقشهایتان (والد و فرزند) و خواه با سپردن کنترل رویدادهایی که در این بازی تخیلی یا نمایش رخ میدهند، موجب برون ریزی یا فرونشاندن خشم آنها میشود. اکنون دیگر لازم نیست گفته شود که وقتی وارد دنیای تخیلی آنها شدید، نباید عنان بازی را در دست بگیرید، اما میتوانید در کنار آنها بازی کنید. میتوانید فعالیتها یا رویدادهای مربوط به نقش خودتان در بازی را به میل خود تعیین کنید.
بین این دو جمله تفاوت مشهودی وجود دارد: «بیا این طوری بازی کنیم» و «نظرت در مورد اینکه این طور بازی کنیم چیست؟» اما اگر شما بازی را تمام کنید یا این که مدام برای انجام دادن کارهای فراموش شده خود، بازی را مختل کرده و در آمد و رفت باشید، به این ترتیب نشان دادهاید که بازی را جدی نگرفته و به خواستههای او احترام نگذاشتهاید، در نتیجه زمانی که به بازی کردن با او، اختصاص دادهاید، زمانی تلف شده محسوب میشود.
بازی به کودکان این فرصت را نیز میدهد تا بتوانند موقعیتهایی را که به زودی باید با آنها مواجه شوند، به بوته آزمایش بگذارند- با تغییر و تحولات بیشتر آشنا میشوند و راحتتر آنها را میپذیرند و احتمالا قدرت درک و در پی آن احساس امنیت آنها افزایش مییابد.(مشاور کودکان)
ممکن است آنها بخواهند و نیاز داشته باشند که بارها و بارها فقط با یک وسیله بازی کنند. این تکرار، در خواندن داستانهایی با رویدادهای نگران کننده، نیز میتواند همین تاثیر را داشته باشد. هنگامی که کودکان در بیمارستان بستری میشوند یا برای نخستین بار به مدرسه میروند، اغلب وسوسه شده و از شما میخواهند که بارها و بارها داستان کتابهایی درباره این تغییرات را برای آنها بخوانید. هنگام تغییر یا نگرانی، کودکان مایل هستند به کتابها یا بازیهایی روی آورند و از نزدیک تغییر را مشاهده و لمس کنند.
بازی، ابزار بسیار مناسبی برای والدین نیز محسوب میشود. نگرانیهای ناشی از اتفاقی که قرار است بیفتد، از طریق بازی کردن آن اتفاق، هم در والدین و هم در کودک از بین میرود. اگر والد یا پرستار، در بازی جای خود را با کودک عوض کرده و نقشهای یکدیگر را بازی کنند، به ویژه برای کودک بسیار مفید خواهد بود. بهعنوان مثال والد نقش یک بچه بسیار بازیگوش را بازی کند و سعی کند اتفاقاتی که در حین بازی میافتد کاملا خندهدار باشد و به آن صحنههایی نیز از دلقک بازی و لودگی بیفزاید.
خنده و شوخی بسیار التیام بخش است. گاهی میتوانید به بازی «بیا وانمود کنیم…» بپردازید؛ به عنوان مثال فرض میکنید برای خرید به فروشگاه رفتهاید، میتوانید صحنههایی از مرافعه بر سر خرید شیرینی، بحث در مورد اینکه چند جعبه بیسکویت میتوانید بروید، و اخم کردن به خاطر برگرداندن جعبههای اضافی به جای اولشان، را در بازی خود بگنجانید. در زمانی که فکر میکنید کودکتان به علت اینکه مورد زورگویی واقع شده، بسیار خشمگین است، میتوانید نقشهایتان (والد- فرزند) را با هم عوض کنید که بسیار تاثیرگذار خواهد بود. تکنیک دیگر، استفاده از عروسکها یا اسباببازیهای نرم و لطیف، در نقش شخصیتهای مختلف بازیهایی همچون «مدرسه بازی» یا «خاله بازی» است که به عنوان مثال کودک بتواند آنها را مواخذه کند.
همه تغییرات، موجب نگرانی میشوند؛ به ویژه آنهایی که برخلاف روال همیشگی زندگی، بوجود میآیند. کودکان هم به اندازه ما از ایجاد تغییرات، نگران میشوند. ما میتوانیم در مورد نگرانیهای خود با دوستانمان صحبت کنیم اما کودکان قادر به چنین کاری نیستند. ما میتوانیم با مطالعه رمان یا رفتن به سینما، به بررسی و امتحان روابط و مشکلات خود بپردازیم، اما بچههای کوچک نمیتوانند این کارها را انجام دهند. بازی تنها راهی است که آنها میتوانند از طریق آن به ناامنیهای درون خود راه یافته و به بررسی احتمالات بپردازند.
بازی و تلویزیون
تماشاکردن برنامههای تلویزیونی، نوعی فراغ خاطر است اما بازی محسوب نمیشود. تلویزیون میتواند ایدههایی را برای به کار گرفتن در بازی، فراهم کند (ایدههایی برای کاردستی یا سناریویی برای بازی «بیا وانمود کنیم…») و میتوان از آن برای مواقع استراحت، استفاده کرد، اما اینکه بگوییم تلویزیون هم میتواند تاثیری مشابه تاثیر بازی، بر کودکان داشته باشد، کاملا اشتباه است.
اوقات فراغت معمولا وقتی آزادی محسوب میشود که متعلق به خود شماست و میتوانید هر کاری که مایل هستید، در این زمان انجام دهید. مفهوم بازی، در فرهنگ لغت، «تحرک داشتن همراه با شور و حال»، «سرگرم کردن خود»، «تفریح و شادمانی» یا «شرکت در یک مسابقه» میباشد. برنامههای تلویزیونی به غیر از بازیهای ویدئویی که از طریق صفحه نمایشگر صورت میگیرد، شامل هیچ یک از تعریفات مذکور نمیشوند.
اگر قدرت انتخاب یکی از اجزای اصلی «بازی ارزنده» (که در آن خود شخص به برتریهایی رسیده و فرصت آزمودن تجربیات مختلف و تکامل فردی را پیدا میکند) است، تماشای تلویزیون مسلما نمیتواند یک بازی ارزنده به شمار برود. هنگام تماشاکردن تلویزیون، به جز تعویض کانالها و فشار دادن دکمه خاموش/ روشن، چه انتخاب دیگری وجود دارد؟ تلویزیون وسیله اطلاعرسانی است؛ تلویزیون وسیله آموزشی است؛ تلویزیون میتواند روابط بسیار مختلفی را برای کودکان به تصویر بکشد، سریالهای کمدی یا نمایشنامههایی که از تلویزیون پخش میشوند، میتوانند درک کودکان را از تجربه و تخیل گسترش داده و در مورد روابط و موقعیتهایی که میتواند برای خودشان مشکل ساز باشد، بینشهایی را اعطا کند. اما تلویزیون نمیتواند رابطه درونی لازم را برای کودک به وجود بیاورد تا به کمک آنها بتواند به تکمیل یا رویارویی با نیروهای درونی خود بپردازد، یا آن گونه که تجارب ملموس بازی، این امکان را برای او فراهم میسازد، به درک عمیقتری از خودش دست پیدا کند.
ویژگیهای یک بازی ارزنده عبارتند از:
* داشتن قدرت انتخاب
* خیالپردازی
* حضور افرادی دیگر، خواه حقیقی خواه تخیلی
* امکان آزمودن
بنابراین، برای آنها، فضایی برای بازی کردن فراهم کنید، زمانی را به بازی کردن با آنها اختصاص دهید؛ دقت کنید بخشی از این زمان را به بازیهای تخیلی بپردازید.
کودکان میتوانند به چه نوع بازیهایی بپردازند؟
بازیهای بدون ساختار یا بازیهای آزاد
بازی خلاقانه، نوعی بازی است که کودک به تنهایی و پیش از آنکه وارد یک گروه شود، آن را انجام میدهد (به عنوان مثال نقاشی، رنگآمیزی، ساختن اشکال مختلف با استفاده از خمیر بازی، قیچی کردن و چسباندن).
بازی خلاقانه، ایدهها و مهارتهای کاربردی کودکان را تقویت کرده، آنها را به آزمودن تجربیات ترغیب نموده و اطمینان آنها را نسبت به انتخابهایی که انجام میدهند، افزایش میدهد، فرصتی نیز فراهم میآورد تا کودکان بتوانند به کاوش درون و استعدادهای خود بپردازند.
بازی تخیلی، خلاقیت کودک، ابراز ایدهها در قالب کلام، روابط میان فردی و مهارتهای حل مسئله را تقویت میکند. بازی فیزیکی، توانایی و تناسب جسمی را، که هر دو برای تجربههای نخست «توانمند بودن» مورد نیاز هستند، افزایش میدهد.
بازیهای دارای ساختار: بازیهای قانونمند و «جهتدار»
بازی قانونمند، (بهعنوان مثال ورزشهای تیمی یا مسابقات شطرنج) درک کودکان را از داوری، هماهنگی داشتن با سایر بازیکنان و رعایت کلیه قواعد بازی، افزایش میدهد.
بازی و خود شما
بازی کنید و خودتان هم از آن لذت ببرید، بدین ترتیب احساس شادی و رضایت خاطر پیدا کرده و غمگین نخواهید شد. اگر از انجام شماری کارها، لذت ببرید، کودک شما میآموزد که:
* چگونه از وقت خود به اندازهای به گونهای سازنده استفاده کند؛
* شما هم دوست دارید بازی کنید و شاد باشید؛
* شما هم نیازهایی دارید که بخشی از حد و مرزهایتان محسوب شده و باید به آنها احترام گذاشته شود.
منبع: ساینس دیلی