مرکز مشاوره

مرکز مشاوره اردبیل

مرکز مشاوره اردبیل

مشورت گرفتن از یک مشاور خوب در یک مرکز مشاوره معتبر به راستی نقش به سزایی در موفقیت و رسیدن به یک زندگی شیرین تر دارد. بعضا دیده شده مراجعه به یک مشاور خوب  زندگی فرد را دگرگون کرده و از حالت سردرگمی و نگرانی در آورده و آرامش ذهن را برای فرد به ارمغان آورده است.

مشکلاتی از قبیل مشکلات خانوادگی ، زناشویی ، کودکان و نوجوانان و بسیاری مشکلات دیگر  میتوانند به راحتی قابل حل باشند. در همین راستا مشاوران و روانشناسان مجرب و سرشناس ما در مرکز مشاوره اردبیل و در شعب آن مانند مرکز مشاوره دانش، مرکز مشاوره قدس ، مرکز مشاوره راه دانشگاه آماده ارائه هرگونه خدمات مشاوره ای هستند.

شما میتوانید با مراجعه به مشاوره خانواده قدس، مشاوره خانواده راه دانشگاه، مشاوره خانواده دانش، مشاوره ازدواج دانش ، مشاوره ازدواج قدس و سایر نمایندگی های مرکز مشاوره اردبیل حلال مشکلات خود باشید.

شماره های تماس 01

۵ساله مبتلا به بیماری پانیک هستم

سلام و خسته نباشید من ۲۳سالمه حدود ۵ساله مبتلا به بیماری پانیک هستم پیش یه روانپزشک رفتم برام داروی سرترالین و هالوپریدول تجویز کردن حدود یه ماه مرتب مصرف کردم ولی نتیجه نگرفتم می خواستم بدونم پیش یه روانشناس برای روان درمانی و هیپنوتیزم درمانی برم بهترم نتیجه میگیرم یا دارو مصرف کنم اخه شنیدم پانیک به دارو جواب نمیده ودمم طوریم که به محیط درمانی خوب جواب میدم ممنون میشم اگه راهنماییم کنید باتشکر

پاسخ

با سلام این مشکل به دارو پاسخ می دهد منتهی برای اثر بخشی داروها باید بیش از چنددهفته مصرف کنید و از دارو انتظار معجزه نداشته باشید.

منتهی می توانید با استفاده از روانشناس و خدمات روانشناختی درمان را تسریع کنید چون اکنون برای این اختلال پکیج های درمانی وجود دارد و تقریبا ۷۸ درصد بیماران پاسخ گرفتند و درمان شدند کم کم بعد از مراجعه به روانشناس اگر البته صبور باشید و به درمان متعهد خواهید دید که دوز دارو کاهش و حتی قطع خواهددشد .

منتهی زمان باید سپری شود.

امیدوارم به زودی بهبود پیدا کنید .
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر قیطریه:
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
موفق باشید

نحوه گرفتن وقت مشاوره

سلام خسته نباشید
من چطور میتونم به وقت مشاوره بگیرم؟
ممنون میشم هرچى زودتر جوابمو بدید

پاسخ

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه

مشاوره ازدواج

سلام خسته نباشید…برای مشاوره گرفتن در مورد ازدواج به کدوم مرکز باید مراجعه کنم میشه ادرس و شماره رو لطف کنین بدین؟؟

پاسخ

با سلام دوست عزیز شما تماس بگیرید راهنمایی خواهید شد که به کدام مرکز در کجا مراجعه کنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه

پسر خالم یک سال و هشت ما ازم کوچیک تره و ابراز علاقه می کنه

سلام من ۱۹سالمه و حدود ۸ماه پیش پسرخالم که از من یک سال و هشت ماه کوچیک توه ابراز علاقه کرد ولی من کلی براش توضیح دادم که این علاقه اشتباهه ولی قبول نکردو یه جورایی منم قانع کردو ماتاالان باهم حرف میزنیم اون واقعا خیلی منو دوست داره و یه جورایی وابستم شده البته ناگفته نمونه که منم دوسش دارم…

تازگیا من ازین رابطه میترسم چون مطمعنم خالم با سن من مشکل دارد و اگر من و پسر خالم هم بخواییم به هم برسیم باید جلوی خالم وایسته….

اون قصد داره سه سال دیگه به همه بگه منو میخواد من واقعا نمیدونم چیکار کنم خیلی از عاقبتمون میترسم خواهش میکنم راهنماییم کنید که چه کاری بهتراست؟؟

پاسخ

با سلام دوست گرامی چون فامیل هستید و از قبل با عقاید خالتون اشنا هستید و حساسیت های ایشون رو می دونید بهتره با وجود علاقه ای وجود دارد این ارتباط قطع شود تا سه سال دیگر که ایشون فرصت مطرح کردن رو پیدا کنند.
ممکنه فقط وابستگی عاطفی شدت پیدا کنه ولی شرایط هر دو به نحوی تغییر کنه که دیگر ازدواجی در کار نباشد.
و لی صرف رابطه عاطفی فرصت های پیش رو رو از دست بدهید و اگر هم هنوز تمایل به ازدواج باشد روابط خانوادگی به گونه ای باشد که رضایتی به این ازدواج صورت نگیرد .
بهترین کار عدم ارتباط است و همه چیز را به زمان بسپارید هر چند برای هر دو دلبستگی ایجاد شده است و ممکن است جدا بودن سخت باشد ولی این مساله انقدر اهمیت دارد که بدانید پسران از سنی به بعد منطقی تر از قبل قضاوت می کنند و احساس و شرایط روحی و ملاک هاشون حتی تغییر می کند .
امیدوارم تصمیم منطقی بگیرید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
موفق باشید

بحث سنی در موردش زیاد صحبت شده و وقتی هم اکنون بخواهید در مو ردی تصمیم بگیرید مساله ساز نخواهد شد اگر در همه جوانب و شرایط توافق و تفاهم دارید .
ولی اینکه برای فردی با توجه به داستن خواستگار و دو سال بزرگ تر بودن منتظر باشید تا اون فرد شرایط ازدواج پیدا کند این اشتباه است و ممکنه بعدا از اینکه فرصت های بهتر رو از دست دادید ناراحت شوید .
پس ریسک بالایی دارد و یادتان باشد زنان بیش از همه چیز در ازدواج حمایت عاطفی و داشتن پشتیبان و بعد حمایت مالی می خواهند .
چون پسران دیرتر به بلوغ فکری می رسند شاید و البته در برخی موارد دو مورد اول توسط پسری کوچکتر درست تامین نشود چون خودش هم حمایتی مدنظرش بوده که با دختر بزرگتر برای ازدواج توافق کرده است .
پس نیازهایب که ممکنه وجود داشته باشد و در صورت عدم تامین بعدا زن را دچار یاس از زندگی و دلزدگی کند توجه فرمایید امیدوارم تصمیم درست رو بگیرید و خوشبخت باشید .

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

خواستگار با سن کم تر

سلام دوستان من یک دخترمتولد۶۲/۸ هستم قبلااگر خواستگاری داشتم که ازمن کوجکتر بود یا هم سن ثبول نمیکردم چون از چهره هم کوجکتر نشون میدم همیشه خدا خواستکارام کوجکتر بود.

خلاصه من به اسرا خانوادم با پسری عقد کرم که ۶ماه ازمن بزرگتر بود اما بعداز یک هفته بهم خودیم چون پسر مستقلی نبود(مامانی بود)وخیلی هم بی ادب چون به صورت سنتی بود.

بعداز عقد متوجه شدمالان حدودا۷ سال پیش این اتفاق افتاده بود که دراین مدت خیلی من اذیت شدم بیماری پدرم فوت پدرم وخیلی از مساله حالا کمی روحیم بهتر شده حالا سرتون درد نیارم الان دوتا خواستگار دارم که یکی اش متولد۶۳ هست ودیگری متولد۶۴ حالا نمیدونم چیکار کنم.

همه بهم میگن چون از چهره سن نم نشون نمیدم و اون خواستکارها این مساله براشون مهم نیست خیلی گیر ندم واینکه بصورت سنتی انجام شده خواهش میکنم کمک ام کنید نمیتونم تصمیم بگیرم واینکه خانواده های اونا هیچ مشکلی نداره وخیلی خانواده منطقی هستند وبا طلاق من هم هیچ مشکلی ندارن

دوست از تصورات کوچیک نشون دادن چهره بیرون بیایت چون شما رو دچار وسواس خواهد کرد و نمیتونید انتخاب درستی انجام بدید
برای ازدواج از همه مهمتر اینه که به دل هم نشسته باشید و بتونید از نظر تفاهم تا هفتاد درصد با هم هماهنگ باشید و همدیگرو درک کنید
در ضمن باید مدت شش ماه تا نه ماه در دوره نامزدی باشید تا با مراوده و معاشرت کردن از هم شناخت کافی بدست بیارید
در این صورت میتونید ادعا کنید انتخاب درستی در ازدواج خواهید داشت
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

با دختر همکلاسم در دانشگاه آشنا شدم و رابطه ما به دوستی کشیده شد

من یکسال پیش به طور اتفاقی با دختری همکلاس خودم در دانشگاه آشنا شدم و رابطه ما به دوستی کشیده شد. تقریبا ۵ ماه باهم بودیم و از روی احساسات و عواطف عاشق هم شدیم و بهم قول و قرار ازدواج دادیم یه جورایی رابطمون سرسری و از روی احساسات بود.

تا اینکه برای دختره خواستگار اومد و منو ول کرد رفت با خواستگارش صحبت کنه تا ببینه باهاش جور در میاد یا نه.

به خاطر همین ۵ ماه تنها موندم دچار افسردگی شدید شدم.

حالا بعد تقریبا ۹ ماه دوباره باهم رابطه داریم اما این بار کاملا جدی.
ما تو خیلی چیزا باهم تفاهم داریم و راجب خیلی چیزا به نتیجه رسیدیم.

من برای خودم هدف مشخص کردم و دارم تلاش میکنم.

برای خودم کار پیدا کردم همزمان هم کار میکنم هم درس میخونم و این یکی از شروط فرد مورد نظر من هست.
اینو میدونم که این بار رابطه ما جدی هست.

اما وقتی به بعضی چیزا فکر میکنم ته دلم خالی میشه.

مثلا همین الان یه ویس گوش دادم که توش گفته شده رابطه هایی که آشنایی و اینا تو چت اتفاق بیفته آخر و عاقبت نداره.
خب مگه وقتی قراره یه پسر از یه دختر شناخت داشته باشه چند جلسه حضوری باهم حرف میزنند؟

مگر غیر از این هست که سه الی چهار جلسه باهم حرف میزنند و میفهمند که بدرد هم میخورند و شرایطشون باهم جور در میاد یا نه؟

البته دوران نامزدی بماند چون برای همه با هر جور شرایط آشنایی هست.من قبول دارم چند ساعت ملاقات حضوری برای شناخت یک آدم کافی نیست اما خب رسم و رسومات ما هم همینه خب.
اما سوال دقیق من اینه.
من همکلاسی خودم رو یکسال تمام هست تو دانشگاه میشناسم.

همه زندگیشو برام تعریف کرده از سیر تا پیاز.

بارها هم ملاقات حضوری داشتیم. خیلی از اون معیارهایی که من میخوام اون داره و خیلی از معیار هایی هم که اون میخواد من دارم.
تنها چیزی که نسبت بهش دودل شدم اینه که طریقه آشنایی ما درسته؟

میتونیم موفق باشیم؟
اینم یاد آوری میکنم که بنده ۲۱ سال دارم و شخص مورد نظرم یک و نیم سال از من بزرگتر هست.
ممنون از پاسختون

پاسخ

با سلام دوست گرامی درسته امروزه بحث اشنایی های اینترنتی و قبل ازدواج را در بسیاری از سخنرانی ها و سایر منابع این اشنایی ها را با داشتن شرطهایی مشکل ساز می دانند .

اینکه این دوستی ها و اشنایی ها بدون داشتن تعهد و مسئولیت پذیری مشکلاتی ایجاد می کند و منجر به سو استفاده هایی از طرفین می شود به خصوص خانم ها و امروزه اکثر این ارتباطات نه به قصد ازدواج بلکه رفع نیازهای عاطفی و جنسی افراد است.

اینها مشکل افرین هستند .

اگر شما به این خانم برای ازدواج علاقه پیدا کردید چهارچوب و قواعد ارتباطی رعایت شده است .

شناختتون در این مدت نسبت به هم کامل شده و بزرگتر بودن ایشون برای شما و خانوادتون مساله ساز نیست و فکر می کنید با هم خوشبخت می شوید ایرادی نداره.

ولی خب بهتره زودتر به صورت رسمی مطرح شود یک مشکل ارتباطات اینچنینی وابستگی عاطفی طرفین است که اجازع تصمیم گیری منطقی را نمی دهد و شرایط را برای هردو نفر سخت می کند .

دوست عزیز اگر ارتباط شما این مسائل را در نظر گرفته و همه چیز درست و منطقی پیش رفته نگران نباشید و قرار نیست به عدم خوشبختی بینجامد مگر اینکه نسنجیده اقدام شود و جوانب امر را در نظر نگیرید .

موفق باشید

در حد شدید دچار وسواس فکری شدم

سلام من سه ساله در حد شدید دچار وسواس فکری شدم خیلیی اذیتم میکنه اصلن نمیتونم فعالیت های معمولی رو انجام بدم

دیگه اصلن نمیتونم درس بخونم خیلی داغونم توروخدا بگین چیکار کنم کدوم دکتر میتونه بطور کامل منو درمان کنه دیگه واقعن خسته شدم اگه بگین کدوم دکتر کارش عالیه ممنون میشم

پاسخ

تجارب نشان داده است آن هایی که در زندگی شخصی حساس ترند امکان ابتلای شان به بیماری وسواس بیشتر است.

هم چنین در بین فرزندانی که والدین شان معمولا محکوم شان می کنند این بیماری بیشتر دیده می شود.

حتی گاه وسواس افراد در بزرگسالی نشأت گرفته از منع های شدید دوران کودکی و حتی نوجوانی و جوانی آنان است.

گام اول برای درمان

برای این که بتوانید با وسواس خود مقابله کنید ابتدا باید بدانید که اختلال وسواس فکری- عملی چگونه به وجود می آید؟

بیشتر اوقات افکاری که باعث نگرانی افراد مبتلا به وسواس می شود با باورها و ارزش های آنها در تقابل است . مثلاً یک مادر دلسوز می ترسد که مبادا به فرزندش آسیبی برساند .

به طور کلی هرچه بیشتر سعی کنید در باره چیزی فکر نکنید، در نهایت بیشتر به آن فکر خواهید کرد.

می توانید همین حالا این را امتحان کنید: سعی کنید به مدت ۶۰ ثانیه به یک فیل صورتی فکر نکنید!

به احتمال زیاد اولین چیزی که به ذهن شما می آید آن چیزی است که سعی می کنید به آن فکر نکنید؛ یعنی یک فیل صورتی .

زمانی که آدم ها در می یابند که نمی توانند از افکار ناراحت کننده اجتناب کنند، به فکر راه حل های دیگری برای کاهش اضطراب می افتند و ممکن است کارهایی مانند شستن زیاد دست ها را انجام دهند.

این کارها معمولاً اضطراب آنها را کاهش می دهد.

فقط مشکل این جاست که رهایی از اضطراب موقتی است . خیلی زود شرایط به گونه ای می شود که آنها باید آن عمل را بیشتر و بیشتر انجام دهند تا حال شان بهتر شود و این عمل خیلی زود به یک رفتار وسواسی تبدیل می شود.

درمان رفتار شناختی؛ روشی برای درمان وسواس

یکی از روش های درمان وسواس، درمان رفتاری شناختی است.

هدف این روش درمانی این است که فرد یاد بگیرد اضطراب خود را بدون انجام رفتارهای وسواسی کنترل کند . در این درمان شما راهبردهایی نظیر تمرین های آرام سازی و شیوه های تفکر را که باعث کاهش اضطراب می شوند یاد خواهید گرفت .

هم چنین در این نوع درمان می آموزید که اگر به جای اجتناب از افکارتان با آنها مواجه شوید، آن ها کنار می روند. درمان گرتان به شما کمک می کند با چیزهایی که بیشتر از همه از آن ها می ترسید به تدریج روبه رو شوید تا بالاخره زمانی فرا برسد که بتوانید ترس تان را بدون انجام رفتارهای وسواسی مهار کنید .

این درمان معمولاً حدود ۲۰ جلسه طول می کشد. حتی برای افرادی که علائم وسواس شدیدتری دارند ممکن است تعداد جلسات درمانی افزایش یابد.

آیا دارو راه حل خوبی است؟

داروهایی که بیشترین اثربخشی را در درمان اختلال وسواس فکری – عملی دارد، در واقع سطح شیمیایی سروتونین را در مغز افزایش می دهد.

هرچند بسیاری از بیماران با دارو بهبود قابل ملاحظه ای پیدا می کنند، اما در اغلب موارد علایم بیماری با قطع دارو، عود می کند.

به همین دلیل بهتر است همیشه درمان شناختی – رفتاری با دارودرمانی همراه باشد. برای برخی بیماران ترکیب دارودرمانی و شناخت درمانی بهترین نتایج را به بار می آورد.

البته همانطور که می دانید در یک رابطه درمانی موثر، بخش عظیمی از اثربخشی درمان منوط به همکاری بیمار است.

معمولاً در اوایل درمان، اضطراب درمان جو به شدت افزایش می یابد و مدام به این فکر می کند که آیا درمان اثربخش خواهد بود یاخیر؟

درمانگر راه های جدیدی برای مقابله با اضطراب به فرد می آموزد و به او یاد می دهد چطور با چیزهایی که از آن ها می ترسد روبه رو شود .

از او خواسته می شود مهارت هایی را که در جلسات می آموزد، بین جلسات تمرین کند .

اگر تمرین هایی را که درمان گر توصیه می کند بین جلسات انجام بدهد و درمان را تکمیل کند، به نتیجه مطلوب خواهد رسید.

چند راهکار سرپایی برای مقابله با وسواس

هرچند همان طور که گفته شد درمان اثربخش برای مقابله با وسواس شناخت درمانی و دارودرمانی زیر نظر پزشک است اما با این حال به خصوص اگر وسواس در مراحل اولیه باشد برخی راهکارها تا حدودی می تواند به فرد وسواسی کمک کند.

۱ – تا می توانید خودتان را مشغول و سرگرم کنید: اعمال وسواسی زمانی بیشتر بروز می کند که فرد زمان های زیادی بیکار است.

بنابراین سعی کنید زمان های بیکاری خود را با فعالیت هایی که ذهنتان را درگیر می کند پر کنید.

بهتر است این فعالیت ها عملی و به گونه ای باشدکه دستان شما نیز درگیر آن شود. الان فصل مناسبی برای یادگرفتن بافتنی است.

۲ – از تنهایی اجتناب کنید: زندگی در جمع و ارتباط با کسانی که دوست شان داریم یکی از راه هایی است که می تواند به حل این موضوع کمک کند. علاوه بر این نزدیکان شما در کنترل رفتارهای وسواسی تان به شما کمک خواهند کرد.

۳- اراده تان را تقویت کنید: اجازه ندهید افکارتان، اختیار شما را به دست گیرد. برای این کار با تکنیک های افزایش تمرکز و اراده به خودتان کمک کنید.

۴ – خود را “ملزم ” کنید که “به طور مداوم” دست های تان یا چیزهایی را که فکر می کنید آلوده هستند بشویید!

در این مورد حتما ” با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه

کسانی که درگیر فکرهای مزاحم و تکرارشونده هستند از نظر ظاهر با سایر افراد هیچ تفاوتی ندارند، اما مشکل روحی‌شان کارکرد آنها را کاهش می‌دهد و باعث می‌شود نتوانند مسئولیت‌هایشان را بدرستی انجام دهند، چون یک فکر چنان آنها را درگیر می‌کند که خسته می‌شوند و توانایی انجام کارهای روزمره خود را ندارند.

شاید کسی که با شما کار می‌کند دچار این بیماری باشد، او با شما صحبت می‌کند و در کنار شماست، اما ذهن او درگیر کار دیگری است و درصدد فرصتی است تا آن را انجام دهد، برای همین تمرکز ندارد و به‌خوبی از عهده کاری که به او واگذار شده بخوبی بر نمی‌آید.

آنها از زندگی لذت نمی‌برند و نمی‌توانند ارتباط خوبی با دیگران برقرار کنند.
وی با بیان این که این افراد در اطراف ما زیاد هستند، می‌افزاید: البته این بیماری درجه دارد و اگر شدت یابد می‌تواند آسیب‌زا باشد.
برای درمان این بیماری، روان‌شناسان دارودرمانی را هم تجویز می‌کنند، اما بهترین شیوه مراجعه به مشاوری است که با صحبت بتواند فرد را از شر وسواس فکری نجات دهد.

این بیماری زمانی بهتر درمان می‌شود که فرد نسبت به وسواس فکری خود آگاهی داشته باشد و بداند در آینده این موضوع برای او خطرناک می‌شود.
همچنین کاهش گوشه‌نشینی و اجتماعی‌بودن، افزایش اعتماد به نفس، اندیشیدن به زمان حال و فعالیت‌های بدنی و ورزش منظم می‌تواند چند راه پیشگیری این بیماری باشد.

البته خانواده هم بی‌تاثیر نیست و اعمال حمایت بیش از حد، توقعات و حساسیت زیاد سبب می‌شود کودکان در این خانواده‌ها دچار اضطراب و وسواس فکری شوند.
روان‌شناسان توصیه می‌کنند برای مقابله با این افکار خود را مشغول به کاری کنید مثلا وقتی این افکار وسواسی به سراغ شما می‌آید ذهن خود را به چیز دیگری معطوف کنید، مطالعه کنید یا این که فیلم ببینید که این کار نیاز به مهارت فراوانی دارد تا فرد دچار اضطراب نشود.
راه‌حل‌هایی هم که صفی پیشنهاد می‌کند، می‌تواند برای درمان این بیماری موثر باشد: برنامه‌‏ریزی کنید که زمان فکرکردن درباره موضوع وسواس، ساعت خاصی باشد و در طول روز هرگاه افکار وسواسی به ذهنتان آمد.

به خودتان بگویید زمان فکرکردن فلان ساعت مقرر است، به مرور از زمان فکر کردن به آن افکار بکاهید تا این که این زمان به صفر برسد و همچنین هر روز به خود تلقین کنید «من قادرم افکار وسواسی‌ام را کنار بگذارم.

زیرا تلقین یکی از راه‏های مبارزه با افکار منفی است و وسواس فکری نیز چیزی جز تکرار فکرهای منفی و مزاحم نیست.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۴۴۰۳۴۴۹۰
موفق باشید

این بیماری دوره درمان دارد هم باید ارو مصرف کنید و هم زیر نظر رواشناس باشید تا بیمای کنترل شود و کم کم شرایط متعادل را پیدا کنید.

و خوب قطعا به یک باره معجزه اتفاق نخواهد افتاد یک طرف جریان خود شما هستید که چقدر تلاش کنید تا شرایطتتون بهبود پیدا کند.

و این که از دستورات درمان پیروی کنید نگران نباشید وسواس جز دسته از بیماری هایی است که امروزه کاملا قابل درمان است

دوبار به مشاور مراجعه کردم و حتی یک ذره حالم بهتر نشد

من دانشجوی پزشکی هستم و مشکلات زیادی دارم.دوبار به مشاور مراجعه کردم و حتی یک ذره حالم بهتر نشد.از مشکلات خانوادگی،احساسی و اخلاقی گرفته تا مشکلات درسی.

از وقتی دانشگاه قبول شدم وضع درسیم خیلی بد شده به طودطکه اکثر درسا رو فقط پاس میکنم و نمره امم کم میشه و بعدا متوجه میشم که اصلا یاد نگرفتم.

و الان که سال پنجم پزشکیم داره تموم میشه از نظر اطلاعات حتی در حد یک دانشجوی ترم اول هم نیستم.
خواهش میکنم کمکم کنید
اگه الان شروع کنم میتونم این دو سال و نیم باقی مانده رو خوب بخونم و پزشک خوبی بشم؟
من اهل اردبیلم.به کدوم مشاور مراجعه کنم که بتونه کمکم کنه؟
همه قبل دانشگاه مشاوره میدن و کسی نیس به دانشجوها مشاوره درسی بده.
حالم بده و حس میکنم به بن بست رسیدم

پاسخ

با سلام مرکز مشاوره دانشگاه می توانند کمک کنند .
و اتفاقا در تمام حوزه هایی که مایل باشید این اتفاق خواهد افتاد .

وقتی می بینید تا این حد مشکلات و مسائلی دارید که اتفاقا به انها واقف هستید پس بهتر هم از دستورات برای لهبودی حالتون پیروی خ اهد کرد این حالت شما ممکنه افسر گی باشد و البته افسردگیهم انواعی دارد که بهتر است حضورا بررسی شود .

امیدوارم موفق باشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۴۴۰۳۴۴۹۰
موفق باشید

نمی خواهیم مراسم عروسی بگیریم

اون اوایل دوست نداشتم عروسی بگیرم(بخاطر ولخرجی و هزینه های گزاف)با شوهرم قرار بر همین گذاشتیم،اما الان که دوران عقدم،وقتی به بقیه میگم قراره یه شام دهی بزرگ کنم،و یه سوری بپا بشه و کادو جمع بشه،میگن:فقط نمیخوای لباس عروس بپوشی؟
و این منو دودل کرده،و همین باعث اختلاف نظرم با شوهرم شده،نه اینکه حرفمو پس بگیرم،اما حس اینکه فک میکنه وظیفه ای در مورد عروسیم نداره حرصم میگیره،نکنه پر توقع بشه،عقلم میگه برای ایندمون خوبه،ولی از طرفی مادرم قبول نداره،برادرا و خواهرام ناراحت میشن از این مسئله.چی کار کنم،اصلا اگه قرار بر عروسی نباشه چه کاری کنم که دلم کاملا راضی باشه،میترسم پشیمون بشم میترسم بعدها برای عروسی نگرفتن از خودم ناراحت باشم،با تجربه ای که دارین چه پیشنهادی بهم میدین،اونم نسبت به تجربتون،نه اینکه به فکر باب میل من باشین،واقعا موندم،نمیدونم کدوم راه درسته،نیت اون ،اینه که اون پول عروسی بره برای مسائل مهمتر زندگی.
پاسخ

بحث عروسی و لباس پوشیدن نیست .

بحث اینه که در ادامه همان لباس عروس آتلیه و باغ و عکس و فیلم برداری وارد میشه که هزینه های شما رو افزایش میده
و گرنه تاثیری روی شام دادن شما نخواهد داشت …

پس اگر در کنار همین شام بزرگی که میخوایت بدید لباس عروس بپوشید و عکسهای یادگاری بندازید مسلما هزینه ای برشما تحمیل نمیشه …
چون در غیر اینصورت تا اخر عمرتون دایما حسرت این رو خواهید داشت که ایکاش چنین کاری میکردید …. شوهر شما هم بهتره گوش به واقعیت ها بده چون ارامش زندگی خودش در غیر اینصورت برهم میخوره
پس واقعبینانه از همین روز اول زندگی باید با مسایل برخورد کنید

مشاوره شغلی و کاری

با سلام آیا در مورد شغل هم باید در این صفحه سوالمونو مطرح کنیم؟یا آدرس دیگه ی داره

پاسخ

میتونید براساس عنوان مشاوره صفحه مورد نظرتون رو اجاد کنید .
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

منبع: com.مرکزمشاوره


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

336 نظرات

  • eli , مارس 27, 2014 @ 10:05 ب.ظ

    شاید….چه جوری راضیشون کنم؟

    • Anonymous , مارس 30, 2014 @ 6:42 ب.ظ

      خودتون باید چاره پیدا کنید

  • pc , آوریل 9, 2014 @ 4:06 ب.ظ

    سلام من الان تقریبا ۱۹ سال دارم و حدودا ۵ سال میشود که دچار یک بیماری روانی شده ام، قضیه از آنجا شروع میشود که یک خانم مسنی در همسایگی ما فوت کرد و من در ابتدا عادی بودم، بعد از این که یک مدت گذشت نتوانستم آن را فراموش کنم و تا به حال هر روز چندین بار به خاطرم می افتد و من توانایی فراموشی ندارم،لازم به ذکر است که من هیچ وابستگی عاطفی به آن نداشتم و جزییاتی هم وجود دارد که در صورت پاسخ اساتید مجرب به من آنها را خواهم گفت،خواهش میکنم راهنماییم کنید، راستی اگر یک روانشناس با تجربه در اردبیل میشناسید با من در میان بگذارید.

  • مرجان , آوریل 11, 2014 @ 6:35 ب.ظ

    سلام خواهش میکنم به سوال من پاسخ بدین؛من دیپلم فنی معماری دارم ولی میخوام برای ادامه تحصیل،کنکور نظری بدم.آیا این ممکنه؟

  • اس . ه , می 2, 2014 @ 4:41 ب.ظ

    با سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما .‏
    به خدا چه جوری بگم چند وقته دچار یکسری افکاری شده ام که احساس می کنم مثلاً نکنه اگر در را محکم نبندم پس بعدش ‏باز بشه و بخوره به یکی دیگه یا مثلاً اگر دستامو تمیز نشورم باعث سرایت بیماری به دیگران بشه یا اینکه احساس می ‏کنم که درباره دیگران کوتاهی کرده ام و گناهش میاد گردن من مثل اینکه اگه اینکار را می کردم مثلاً در را محکم می بستم ‏اتفاقی نمی افتاد . به خدا از این وضعیت خسته شده ام به دادم برسید . نیاز به اطمینان دارم . نیاز به آرامش دارم و لذت که ‏این افکار اصلاً اجازه آن را نمی دن . مدام از یک فک به فکر دیگری می پرم تا از فک قبلی که اصلا خوشم نمیاد در برم . ‏زیاد خودم رو سرزنش می کنم که اگه اون کار را بهتر انجام می دادم اتفاقی پیش نمی آمد .‏
    الان که می خام برم بیرون احساس می کنم که این افکار اومده سراغم و نمی ذارن برم بیرون که نکنه به یکی صدمه و ‏آسیب بزنم .‏
    نیاز به اطمینان خاطر دارم . شما را به خدا کمک کنید .‏

  • ليلا , می 5, 2014 @ 8:01 ب.ظ

    سلام من دختر ۲۴ساله هستم .یه پسر ۵ساله دارم .شوهرم رفته خارج کار کنه.منم.پیش خانواده اش میمونم.گاهى هم میرم.خونه مامانم.بعضى ها میگن چرا رفته..میگن.میره زن میگیره.بعضى ها هم میگه.اینده ات خوب میشه.خودم هم نمیتونم.تنهایى.بمونم.سخته برام.شما کمکم کنید.

  • ليلا , می 5, 2014 @ 8:05 ب.ظ

    لطفا پاسخ بدین.

  • سولماز , جولای 21, 2014 @ 11:51 ق.ظ

    در صورت امکان پاسخ به ایمیل فرستاده شود و بصورت خصوصی
    با سلام خدمت مشاور محترم
    من حدود ۶ ساله ازدواج کردم من در اردبیل اون در روستاهای کنار زندگی میکرد.
    سن من ۲۴ سال بود سن اون ۳۲سال گفتم مهندسه درس خونده سنش بزرگه درک میکنه معدبه حقوق خوبی داره با هاش ازدواج کردم.
    اصلا اهل خرید نبود یعنی تا به حال برای من چیزی از لحاظ پوشاک یا وسایل خونه نخریده فقط فقط به خوردن اهمیت میده کم نذاشته .
    تا به امروز سر این موضوع دعواهاقهرهای زیادی کردیم تا اینکه .
    خونه خریدیم چون توی پول خونه منم کمکش کردم توی رودروایسی موند زد به نام من .
    الان میگه اقساط نمیدم خونه به اسم توست
    منم میگم سه دانگ سه دانگ کنیم ولی توهم رسید بده که اقساط رو میدی میگه رسید نمیدم ولی اقساط رومیدم بزن به اسم من.
    چون تا به حال برای من و خونمون چیزی نخریده امکان اینکه اقساط رو نده داره
    سراین موضوع دعوامون شده میگه طلاها رو فروختی مال من بودآیا طلایی که موقع ازدواج خریده میشه مال آقاست.
    ماشین میخرید مادرم کمکش کرد۳ میلیون لوستر خونمون۲ میلیون مادر م خرید پکیج خونمون۲ میلیون مادرم خرید گفته بود بعدا میدم نمیده سر این هم دعوا کردیم
    حالا خونه قهریم خودم رو به حساب نمیزاده همه میگن این چه زندگی هست تو میکنی خونه به نامته ازش جدا شود خودت زندگی کن این که برای چیزی نمیخره بخدا لباس های دختریمه که استفاده میکنم خونه هم چیزی احتیاج داشتم مادرم برام میخره طاقت دیدن ناراحتی منو نداره .
    به نظر شما من چیکار کنم .

    • Anonymous , جولای 26, 2014 @ 7:28 ب.ظ

      سولماز خانم برای راهنمایی بهتر به مشاور مراجعه کنید و آدرس رو میتونید از بهزیستی منطقه دریافت کنید …در مورد این آقا واقعاشما بهتر میدونید که میتونید باهاش به زندگی ادامه بدید یا نه …!
      چون در اسلام مردی که نفقه زن و زندگیشو تامین نکنه ، با قانون و دادگاه طرفه و در این مورد قانون خیلی قاطع رفتار میکنه و شاید به زندان هم ختم بشه …ولی بهترین حالت اینه که باهاش حرف بزنی و ازش بخوای تا وقتی معلوم جواب بده که میخواد به این زندگی ادامه بده یا خیر … شایدم باهات برای مشاوره بیادالبته اگه زندگی مشترکتون واسش مهم باشه …در مورد خونه اونو از دست نده چون میتونه سرپناهی برات باشه .. با این تفاسیری که شما بیان کردید باید تصمیم قطعی و نهایی رو در زندگی بگیرید

      مشاوره آنلاین با شماره تلفن های :
      ۸۸۴۲۲۴۹۵
      ۸۸۴۷۲۸۶۴
      سایت تخصصی مشاوره
      http://www.moshaver.co

  • س , اکتبر 15, 2014 @ 11:43 ب.ظ

    سلام دختری ۲۶ ساله هستم که چند سالی می شه که برام خواستگار می یاد ولی سطح فرهنگ و طرز فکر هیچ کدوم از خواستگارام در سطح خانواده ی ما نبودو برای همین به همه ی خواستگاام جواب رد دادم. خواهری بزرگتر از خودم دارم که چند سالی میشه که ازدواج کرده. خانواده ی شوهرش از همون جلسه ی اول خواستگاری رفتارهایی رو نشون دادن که واقعا دلیلی نداشت کسی تو خواستگاری از خودش چنین رفتارهایی رو نشون بده. برا همین جواب رد دادیم ولی اینقد اومدنو رفتن و گفتن که دخترتون خوشبخت میکنیم که بالاخره خواهرم با پسرشون ازدواج کرد . اما تو این مدت خواهرم از دست خانواده ی شوهر و خود شوهرش به شدت بدی و ناراحتی کشیده. شوهرش کار درست و حسابی نداره و هیچی از لحاظ پوشاک برا خواهرم و بچشون خرید نکرده. در واقع هیچ خریدی برا زندگیشون نمی منه فقط در حد خورد و خوراک اونم تو مقدار کم.شوهر خواهرم انتظار داره که خرج زندگیشونو ما بدیم و خودش فقط راست راست بگرده و خوش بگذرونه. از ازدواج خواهرم به شدت پشیمون هستیم و تو زندگیمون اثر خیلی بدی گذاشته. من وقتی شرایط خواستگارامو بررسی می کنم می بینم که اگر با یکیشون ازدواج کرده بودم زندگیم مثل زندگی خواهرم می شد. برا همین تصمیم گرفتم که زندگی مجردی رو برا همیشه انتخاب کنم و هیچ خواستگاری رو قبول نکنم. چون به شدت چنین خواستگارایی رو روحیم اثر گذاشته و غکر می کنم که دختر بد شانسی هستم. نمی دونم چرا خواستگار خوب و با فرهنگ و خانواده دار و با اخلاق و مسئولیت پذیر تا حالا نداشتم. و همش به این فکر میکنم که داره دیگه دیر می شه و سنم یواش یواش داره می ره بالا. ازتون می خوام که کمکم کنید و بگید چی کار کنم.

    • Anonymous , اکتبر 16, 2014 @ 10:29 ق.ظ

      دوست عزیز در مورد خواستگاری اصلا” دیر نشده و اینو به یاد داشته باش که بخاطر اینکه دیر شده و یا از زمان خواستگاری شما داره میگذره باید زود با کسی ازدواج کنی … چون این خیلی فکر خطرناکی میتونه باشه … از طرفی وقتی خواستگار اومد و به دل شما نشست میتونید در جلساتی با ایشون صحبت کنید و از این تجربیات استفاده درست ببرید و بعد در زیر نظر مشاوره ازدواج دوره ای رو بین ۶ت۹ ماه نامزد باشید تا بتونید همدیگرو خوب بشناسید … بقول معروف اگه تا یکسال نامزد باشید و بعد ازدواجی سر بگیره اون ازدواج دوام و قوام خیلی خوبی خواهد داشت … چون دو طرف کاملا” همدیگرو با شناخت کامل پذیرفته ان…

      ولی اصلا” نگران سن خودتون نباشید و درست و منطقی فکر کنید

  • میترا , اکتبر 29, 2014 @ 9:05 ب.ظ

    سلام آدرس دفتر مشاورتون رو تو اردبیل میخواستم واسه مراجعه حضوری

    • Anonymous , اکتبر 31, 2014 @ 10:36 ق.ظ

      در این مورد میتونید با این شماره تماس بگیرید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • ن , نوامبر 8, 2014 @ 9:56 ب.ظ

    با سلام
    دختری ۲۲ ساله هستم که ۲ سال است خواستگار سمجی دارم با این که شرایط خوبی برای ازدواج داشت بهش جواب رد دادم از ابتدا خانوادم به شدت با این خواستگار مخالف بودن و مستقیم و غیر مستقیم گوشزد کردن که به خواستگاری های مکررش جواب رد بدهم. من از چنین وضعیتی به شدت ناراحتم و نمی دونم باید چی کار کنم . خواستگارم منو به شدت دوست داره و یه جورایی دلم براش می سوزه و احساس گناه می کنم اما از طرفی اگه بهش جواب مثبت بدم از طرف خانواده ام به شدت سرزنش خواهم شد. تو این چند سال خیلی خواستگارم تحقیر شده و چند بار خانوادم باهاش دعوا کردن. نمی دونم چرا این جوری می شه. من امیدمو به شدت از دست دادم و احساس گناه و عذاب وجدان می کنم. به نظرتون من باید چی کار کنم.

    • Anonymous , نوامبر 9, 2014 @ 1:37 ب.ظ

      خب هیچ خانواده ای سختی فرزندشو نمیخواد پس به خانواده خودتون اعتماد کنید … چون در این مورد باید بدونید که داشتن حمایت خانواده بسیار مهمه و شما باید به این موارد توجه کنید .. به هرحال خیر در چیزیه که اتفاق میفته و اگه خواست خدا بر این ازدواج استوار باشه بلاخره این اتفاق خواهد افتاد …پس توکل بخدا کنید و به خانواده خودتون اعتماد داشته باشید

  • وحید , نوامبر 21, 2014 @ 3:04 ق.ظ

    با عرض سلام و ادب، من پسر ۲۵ ساله ام که شغل آبرومند و پر درامدی دارم که تو انتخاب همسر وسواسم، ظاهر طرف هم واسم خیلی مهمه، دوس دارم همسرم خیلی زیبا باشه ولی نگرانم که کارم ظاهربینی باشه! آیا معیارم ایرادی داره؟؟ احساس میکنم اون کسیو که میخوام پیدا نمیشه! چیکار باید کنم؟؟

    • Anonymous , نوامبر 21, 2014 @ 12:56 ب.ظ

      خب اولین قدم در ازدواج اینه که دو نفر به دل هم بشینن و وقتی این مورد پیش اومد میتونید قدم های بعدی رو بردارید … و در حضور مشاوره تست ازدواج خواهید داد و مشخص میشه که شما بر اساس شخصیتتون میتونید چشم انداز خوبی برای آینده دارید یا خیر؟ …
      ولی دوست عزیز این معیارتون نباید در شما تبدیل به وسواس فکری بشه ..بهتره معیارهای معقولی رو برای خودتون انتخاب کنید ، تا در این دنیا بتونید پیداش کنید

  • الف , دسامبر 22, 2014 @ 11:09 ب.ظ

    با سلام و خسته نباشید
    من دختری ۲۴ ساله ام. تو فامیلمون چند تا خواستگار داشتم که به دلایلی از جمله ادامه تحصیل بهشون جواب رد دادم.کسانی که ازم خواستگاری کرده بودن چه خودشون و چه خانوادشون وقتی منو جایی می دیدن قیافه می گرفتن. اوایل می گفتم خوب طبیعی هستش چون از من و خانوادم جواب رد شنیدن چنین رفتاری نشون می دن. همه اونایی که یه زمانی خواستگاری کرده بودن ازدواج کردن ولی بازم وقتی منو جایی میبینن همون رفتار قبلی رو نشون می دن. از چنین برخوردی خیلی ناراحت می شم. خانوادهی من رو ازدواج من خیلی حساس شدن تاحدی که می گن باید با یک آدم خبلی ایده آل ازدواج کنم. یعنی با کسی که از هر نظر شرایط خیلی خوبی رو داشته باشه. چندین بارم به هم گفتن که خواستگارهای قبلیت اصلا کیس های خوبی نبودن و اگر از این به بعد خواستگارایی که برات می یان شرایطشون شبیه قبلیا باشن بهتره اصلا ازدواج نکنی. من واقعا نمی دونم چی بگم یعنی اصلا حقی ندارم که چیزی بگم. هر چی خانوادم می گن همونه. هر خواستگاری که می یاد بلافاصله ایرادهایی بهش می گیرن و ردش می کنن. مطمئن هستم که انگار قرار نیست که خانوادم راضی به ازدواج من باشن. از یه طرف برخوردهای فامیل از یه طرف فشار خانوادم. واقعا باید چی کار کنم. روحیم خیلی داغون شده.به نظر خانوادم اگه من با یکی از خواسگارهام ازدواج می کردم تو زندگیم شکست می خوردم تا به حدی رو این مساله تاکید کردن که من از همه ی پسرها می ترسم ازشون بدم می یاد. خانوادم شرایط من رو اصلا در نظر نمی گیرن به هر حال ما تو جامعه ای زندگی میکنیم که سن ازدواج دختر ها یه رنج خاصی هستش و اگه در اون سنین دختری ازدواج نکنه دیگه هیچ خواستگاری براش نمی یاد. وقتی کسی از من خواستگاری می کنه خانوادم عصبی می شن و خیلی سریع بهشون جواب رد می دن و جوری رفتار می کنن که متوجه می شم که ازدواج من یه جورایی معضل شده. از شما می خوام کمکم کنین .

    • Anonymous , دسامبر 23, 2014 @ 12:13 ب.ظ

      دوست عزیز اتفاقا ” نباید اینطوری فکر کنید … هدف از ازدواج رسیدن به ارامشه و اگر قرار باشه در زندگی شمترک به ارامش نرسید همون بهتر که کسی ازدواج نکنه … در این مورد تجربه خانواده بیشتره … اگر در حال ادامه تحصیل هستید هون بهتر که تا جاییکه مدنظرتون هست ادامه بدید تا بتونید درهایی رو به رو خودتون باز کنید و شریک زندگیتون رو انتخاب کنید … پس در مورد دیر شدن اصلا” نگران نباشید و توکل به خدا کنید

  • الف , دسامبر 23, 2014 @ 10:18 ب.ظ

    با سلام و خسته نباشید مجدد خیلی ممنونم که جواب دادین.. می خواستم بدونم که چه جوری نگاه های سنگین و رفتارهای نامناسب و نیش و کنایه اطرافیان و فامیل را تحمل کنم. رفتارهایی رو که میبینم خیلی خیلی تو روحیم اثر بدی میزاره. همون طور که گفتم همه اونایی که ازم یه زمانی خواستگاری کرده بودن الان ازدواج کردن. خوب دیگه دلیلی برا چنین رفتارهای بچه گانه نیست. نمی دونم چرا تو جامعمون هیچ کسی متوجه این قضیه نیست که ازدواج کردن یا نکردن کسی یه امر کاملا شخصی هستش. ممنون می شم تو این موردم نظرتون رو بدین.

    • Anonymous , دسامبر 24, 2014 @ 12:08 ب.ظ

      دوست عزیز در این مورد اگر بخوایت به گفته های دیگران توجه کنید باید تمام هم و غم خودتون رو روی این موضوع بذارید …بهتره روحتون و افکارتون رو رها کنید و مثل دیگرانی نباشید که ملاک عملشون مثل مگسی می مونه که از این همه چیزهای قشنگ در دنیا روی چیزای کثیف مشینه …گاهی بیخالی بهترین جواب به این افراد به حساب میاد

  • قاسم , ژانویه 27, 2015 @ 11:51 ب.ظ

    اضطراب فراگیر چیست لطفا توضیح دهید

    کل بدن می لرزه این از استرس یا از چیه

    • Anonymous , ژانویه 28, 2015 @ 12:37 ق.ظ

      اضطراب در واقع نوعی احساس تنش، نگرانی و ترس می باشد که می تواند همراه با علائم جسمانی از جمله افزایش ضربان قلب، لرزش دست، عرق کردن، خشکی دهان، درد قفسه سینه، سر درد و تنفس سریع باشد.

      اپیدمیولوژی
      اختلال اضطراب فراگیر بیماری شایعی است. نسبت زن به مرد در این اختلال حدود دو به یک است. اما این نسبت در مورد زنان و مردانی که برای درمان این اختلال بستری می شوند، حدود یک به یک است. تقریباً ۲۵% بیمارانی که به درمانگاه های اختلالات اضطرابی مراجعه می کنند به اختلال اضطراب فراگیر مبتلا هستند.

      علائم
      بی قراری یا احساس دلواپسی
      زود خسته شدن
      دشواری در تمرکز یا احساس کار نکردن مغز
      تحریک پذیری
      گرفتگی عضلانی
      به هم خوردن خواب
      سیر و پیش آگهی
      تعیین دقیق سن شروع این اختلال مشکل است اکثر بیماران مبتلا اظهار می کنند که از وقتی به یاد دارند دچار اضطراب بوده اند. معمولاً بیماران در سنین ۲۰ تا ۳۰ سالگی مورد توجه بالینگران قرار می گیرند، گرچه اولین مراجعه آن ها به پزشک ممکن است در هر سنی اتفاق بیفتد.در مجموع این بیماران پیش آگهی خوبی دارند و با درمان مناسب نتایج خوبی بدست می آید.معمولا این بیماری همراهی زیادی با دیگر اختلالات اضطرابی یا خلقی مثل وسواس یا افسردگی دارد.
      درمان
      مؤثرترین درمان بیماران دچار اختلال اضطراب فراگیرترکیبی از رویکردهای روان درمانی، دارودرمانی و درمان های حمایتی است. نظم و همکاری بیمار با درمانگر مهمترین عامل در بدست آوردن نتایج درمانی خوب است….

      به همین خاطر برای اینکه بتونید راه درمان رو شورع کنید با متخصص روانشناس/روانپزشک در این مورد مشورت کنید چون همزمان دارودرمانی باید رفتاردرمانی کنید که وظیفه روانشناسه

  • مهسا , فوریه 4, 2015 @ 7:05 ب.ظ

    من۲۷سالمه که ۶ساله ازدواج کردم قبل ازدواج همدیگرو خیلی دوس داشتیم بعد ازدواج بهدلیل دعواهای پشت سر هم از همدیگه زده شودیم یکفرزند پسر۴ساله دارم .خونه اجارهای داریم به خاطراینکه ما هم مثل بقیه صاحب خونه بشیم تو خانه پدرم خوردم که واسه خودمون یه چیزی واسه پناهگاه درست کنیم شوهرم اصلاخوبی های منو نمیبینه .به حرفای مادرش نسبت به من زیاد توجه میگنه پیش خانوادش منو تحویل نمیگیره .منم عصبانی میشمدعوا میکنم حالا که اون غناعتی که من تو زندگیش کردم جمع کرده میگه مهریت حاضره .خواهشن منو راهنمایی کنید ممنونم.

    • Anonymous , فوریه 5, 2015 @ 12:35 ق.ظ

      خب در این موارد معمولا” افرادی معتمد و در واقع ریش سفید پادرمیونی میکنن تا مشکل رو حل فصل کنند بهتره در این مورد کارو به دست اونا بسپارید …و نگران نباشید به هر حال هر اتفاقی بیفته شما نباید ناراحت و نگران باشید گاهی اتفاقاتی تو زندگی میفته که انسان اگر ازش ترس نداشته باشه نتیجه مطلوب تر خواهد گرفت … چون ایشون میدونه شما از طلاق واهمه دارید اونو وسیله ای برای تحت فشار قرار دادن شما قرار داده پس به همین خاطره که باید قوی و بیخیال باشید …
      برای آرامش خودتون مشاوره مراجعه کنید

  • HEDAEAS , فوریه 27, 2015 @ 2:44 ق.ظ

    سلام . دختری تقریبا ۴۰ ساله هستم . از چند سال پیش جوانی که ۸ سال از من کوچکتر و به نوعی از نظر کاری باهم درارتباط هستیم ، به من ابراز علاقه کرد ولی من به دلیل فاصله سنی زیاد و دلایل دیگری که مربوط به اخلاقیات او بود ، جواب منفی دادم . ولی او در طول این مدت اصلا دست بردار نیست . به دلیل مسائل کاری بالاجبار دائما با هم در ارتباط هستیم ولی وقتی هم که بخاطر تعطیلات یا مسائل دیگر از جمله مشغولیت او در جاهای دیگه ، حتی اگر یک روز هم منو نبیند ، به بهانه های مختلف دم در خانه می آید و یا زنگ می زند . اگر هم اجازه آمدن به دم در نداده ، یا از روی عمد و غیر عمد با تلفنش جواب ندهم ، دعوای حسابی راه می اندازد . از هر راهی وارد شده ام تا بتوانم از زندگی ام حذف اش کنم ولی به هیچ صراطی مستقیم نیست و ماحصل آن هم جنگ اعصاب من است . وقتی با کسی صمیمانه صحبت می کنم ، وقتی با کسی تلفنی حرف می زنم ، و… زیر ذره بین ام می گذارد . تمام رفت و آمدهایم را کنترل می کند. روزهای تعطیل باید صدایم را بشنود . بارها گفته ام که اگر در کل دنیا فقط من و تو زنده باشیم ، باز پاسخ من منفیه ، ولی گریه می کنه ، التماس می کنه و میگه بذار با امید زندگی کنم و اگه امیدم رو از دست بدم ، انگیزه ای برای زندگی ندارم و باید خودمو بکشم. وقتی میگم برام اهمیتی نداری ، تا حد جنون پیش میره ، تهدید و اقدام به خودکشی میکنه ، و من مجبورم بهش دروغ بگم و دروغ بگم که برام مهمه . واقعا بریدم . نه امکان از دست دادم شغلم را دادم و نه ممکنه که جلوی ورود اون به محل کارم را بگیرم . حتی اگر اینکار هم صورت بگیره ، میاد دم در خونمون. هیچ ابایی هم نداره که خانواده ام ناراحت بشن و … گاها آنقدر اعصابم رو داغون می کنه که تا مرز سکته پیش میرم . هر جور رفتاری باهاش کرده ام از رفتار ملایم و مهربانی و خواش و تمنا که دست از سرم برداره تا جنگ و دعوا و کتک زدن خودم و طرد کردن کاملش ولی هیچکدام چاره ساز نبوده .
    خواهش می کنم راهنمایی ام کنید .

    • Anonymous , فوریه 27, 2015 @ 12:50 ب.ظ

      خب وقتی در مقابل گریه اش شما مجبور شده و به دروغ بهش میگید دوستش دارید باید انتظار چنین روزهایی رو داشته باشید … به همین خاطر اول با مشاوری مجرب مشورت کنید با تشریح خصوصیات این فرد میتونید روشی برای برخورد بکار بگیرید … در ضمن وقتی رابطه ای رو قطع میکنید باید بهش پایبند باشید … در مشاوره مشخص خواهد شد که با خانواده این موضوع رو مطرح کنید یا خیر …ولی هر تصمیمی اتخاذ شد باید قاطع و قوی برخورد کنید … اینو بدونید تا دختر نخواهد هیچ پسری نمیتونه به حریمش وارد بشه
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • HEDAEAS , مارس 3, 2015 @ 12:47 ق.ظ

    خیلی ممنون از نظرتان ولی من در این چهل هیچ گونه اجازه ای برای ورود به حریم ام را به هیچ کسی نداده ام و الان هم بچه نیستم . چون من با این شخص رابطه کاری داشتم ، بخاطر لطف و همکاری صمیمانه اش و با این تصور که این همه از من بچه تر است ، باهاش راحت و صمیمی بودم و اصلا ذره ای هم به ذهنم خطور نمی کرد که این فرد چنین فکری داشته باشه . و به خاطر روحیه حساس اش همیشه باهاش کنار اومدم . چون با ذره ای نامیلایمتی داغون می شد و به قول خودش به کوه و بیابون می زد . حالا در اثر نادانی و بی احتیاطی من کار به اینجا رسیده و سر در گمم کرده .

    • Anonymous , مارس 3, 2015 @ 11:48 ق.ظ

      دوست عزیز مثالی در رانندگی هست که میگه هر چه قدرم که شما با احتیاط برانید باز فردی بی احتیاط از عقب به شما خواهد زد … به همین خاطر شاید در این ۴۰سال با احتیاط رفتار کرده باشید ولی گاهی روابطی به وجود میاد که شمارو وابسته میکنه و به اینصورت دچار سردرگمی میشید …
      بهتره اول از تکلیفتون رو با خودتون و با این رابطه روشن کنید تا بدونید باید چه راهکار و رفتاری رو در برابرش بکار بگیرید …
      چون هر روز که بگذره شرایط برای کات کردن سخت تر خواهد شد

      • لیلا2 , آوریل 12, 2015 @ 1:05 ق.ظ

        من نمیدونم چه مرگمه
        ۲۲سالمه یه ساله ازدواج کردم باهمسرم نمیتونم کناربیام
        ولی عاشقانه دوسش دارم
        طرز فکرمون فرق داره
        خیلی سنتی هستن

        • Anonymous , آوریل 12, 2015 @ 10:09 ق.ظ

          دوست عزیز شما با اگاهی کامل با شوهرتون ازدواج کردید و مسلما” در اوایل آشنایی میدونستید این رفتارو داره …
          پس باید در این مورد سازگاری رو در خودتون ایجاد کنید و یا طرز فکر ایشون رو تغییر بدید … و این کار با صحبت کردن در چهارچوب احترام امکان پذیره …

  • ٍالی , آوریل 20, 2015 @ 12:56 ب.ظ

    سلام. دو ماهه که ازدواج کردم. با شوهرم همکلاسی ارشد بودیم و ۲ سالو نیم با هم آشنایی داشتیم و کامل همدیگه رو شناختیم. همدیگه رو شدیدا دوست داشتیم و برای رسیدن بهم کلی شکنجه کشیدیمو با هزار دردسر خانوادمو راضی کردیم. الان حتی نمیخوایم به اون روزا فک کنیم. ولی با این همه الان توی روابطمون به مشکل خوردیم. مشکل اینه که همسرم بشدت زودجوش و عصبیه و با هر حرکت، رفتار و گفتار من که ذره ای مطابق میلش نباشه بشدت عصبی میشه و سرم داد میزنه. منم چون دوسش دارمو و ازش انتظار چنین رفتاری ندارم بشدت روش حساسم و زود ناراحت میشم و کمترین واکنشم اینه که اخم کنم و اکثرا هم گریه میکنم. بعدش اون که تحمل اخم منو نداره اینبار بیشتر عصبی میشه و دعوا میکنیم. میگه نباید اخم کنی. از اخمت بدم میاد! انتظار داره وقتی سرم داد میزنه و دعوام میکنه هیچ واکنشی نداشته باشمو عادی باشم! البته زودم پشیمون میشه و حتی اگه مقصر شروع دعوامون من باشم خودش زود معذرت خواهی میکنه و آشتی میکنه و تا حالا سابقه نداشته قهر بمونیم. شاید مشکلم بنظر بزرگ نیاد ولی این دعواها هر روز اقلا یک بار حتما اتفاق میفته و واقعا خستم کرده! حس میکنم دارم ازش دور میشم و نسبت بهش سرد میشم. هیچوقت هم حاضر نشده باهم بریم مشاوره. خودمم هر راه حلی امتحان کردم جواب نداده. تورو خدا کمکم کنید. من واقعا دارم اذیت میشم از بس هر روز دعوا داریم و هر روز کلی گریه میکنم. چیکار کنم بنظرتون؟؟؟؟

    • Anonymous , آوریل 21, 2015 @ 12:10 ب.ظ

      همسر ما جزیی از وجود و هویت ماست. اینکه در دین ما طلاق حلال است، به هیچ وجه مجوزی برای اقدام به جدایی با دیدن اولین مشکلات و ناهنجاری ها نیست؛ بلکه طلاق آخرین راه حل است، وقتی تمام مسیرها را رفته و به بن بست رسیده ایم.

      وقتی شما کاربران عزیز پنجره از ما می خواهید در مورد برخی مشکلات، راه حل های پیشنهادی خود را ارائه دهیم، جای خوشحالی است که برای مسئله زندگی تان به دنبال راه حل می گردید و نمی خواهید صورت مسئله را پاک کنید.

      در این مقاله ما حرف های درگوشی را با برخی خانم ها مطرح می کنیم .برای آنها که می خواهند زندگی شان بهتر شود و به همسرشان کمک کنند تا در جهت رفع مشکلات رفتاری و بهبود ارتباط در خانه گام بر دارد. البته فراموش نکنید که گام اول مخصوص خود شماست. شمایی که می خواهید همسرتان تغییر کند، اگر خودتان هیچ تغییری در منش و رفتارتان ندهید، به او الهام نخواهد شد که عصبانیتش در خانه آزاردهنده است و یا بهتر است کمی به وضع ظاهر خود برسد و یا اگر به حرف های شما گوش دهد، زندگی تان شیرین تر می شود. این شما هستید که خواهان تغییرید پس باید دست به کار شوید.

      دنیای زنانه و مردانه به خاطر تفاوت های طبیعی که دارد، ممکن است برای هر کدام از زن و مرد، مشکل ساز شود. بسیاری از رفتارهایی که ما زن ها نامطلوب می دانیم، برای مردان طبیعی است و بر عکس. زمان می برد تا به این تفاوت ها عادت کنیم و بپذیریم که او مثل ما نیست و بجز این موضوع، تفاوت های فردی هم اثرگذار است.

      اگر قصد دارید مشکلی را در همسرتان اصلاح کنید، خوب توجه داشته باشید که شاید رفتار شوهرتان غیرمعمول نیست و حساسیت بیش از حد شما یا عدم شناخت تان از روان شناسی جنس مخالف، باعث شده تا آن عادت رفتاری، به نظرتان نامناسب بیاید.

      اما گاهی رفتاری از حد معمول خارج شده و آرامش زندگی را مختل می کند؛ یکی از این رفتارها که در مردها بیشتر مشاهده می شود، خشونت و عصبانی بودن است.

      مشکل خشونت در خانواده از آنجا بسیار آسیب زاست که بچه ها هم در چنین محیطی رفتار نامناسب والد خود را آموخته و رفتارهای عصبی از خود نشان می دهند. علاوه بر این خود فرد خشن نیز آسیب های زیادی را می بیند و برای بسیاری از بیماری ها مستعد خواهد بود. پس اگر شوهر عصبانی دارید، به دنبال راه حلی مناسب برای رفع این رفتار در او باشید.

      مثل تمام مشکلات زندگی، نیم نگاهی به علت آن بیاندازید.کمک می کند تا نگاه جامع تری به مشکل تان پیدا کنید. با خودتان بگویید: چرا همسرم عصبانی است؟

      هر رفتاری از ما انسان ها سر می زند، علتی دارد که با شناخت درست آن، می توان از آن جلوگیری کرد. چطور وقتی دل درد داریم به دنبال علتش می گردیم تا داروی مناسبش را پیدا کنیم؟ برای درمان مشکلات رفتاری نیز باید چنین کنیم.

      تربیت خانوادگی او را بررسی کنید. تجاربی که قبل از ازدواج داشته، مشاهداتی که از رفتار والدینش انجام داده است و کمبودها و مشکلاتی که در زندگی با آن رو برو شده است. البته وقتی به دنبال علت رفتار نامناسب او هستید، مراقب باشید تا باعث تحقیر و تخریبش نشوید.

      تأثیر مشکلات را شوخی نگیرید. گاهی شکست ها و مشکلات زندگی، تأثیر زیادی بر روحیه فرد می گذارد. مخصوصاً اگر عصبانیتش همیشگی نبوده و به تازگی بیشتر شده باشد. ممکن است یک مشکل شغلی دارد که نمی تواند با شما مطرح کند. این روزها مرد بودن سخت است! سعی کنید بفهمید پشت این رفتار نامناسب چه چیزی نهفته است.

      گاهی میزان خشونت مرد به حدی بالاست که باید از یک مشاور و متخصص کمک بگیرید. اگر همسرتان راضی شد با شما به مشاور مراجعه کند، کارتان ساده تر می شود. در غیر این صورت باید تنها مراجعه کنید و راهکارهایش را انجام دهید. گاهی عصبانیت افراد بخاطر کمبود ویتامین یا کم و زیاد شدن هورمون های بدن است که با دارو درمان می شود.

      اما به طور معمول سبک زندگی نامناسب و الگوگیری غلط، باعث بروز خشونت رفتاری و کلامی است. اگر همسرتان در کودکی یاد گرفته فریاد بزند یا اگر بخاطر مشکلات، زودرنج شده، شما در مقابلش انعطاف بیشتری بخرج دهید.

      برای برخورد با یک شوهر عصبانی فراموش نکنید که درجه صبر و تحمل خود را بالا ببرید. در هر صورت طرف مقابل شما آستانه تحمل پایینی دارد، پس اگر شما هم اینگونه باشید، انفجار در خانه تان حتمی خواهد بود.

      بهتر است مطمئن شوید که مقصر شما نیستید. شاید لجبازی، نحوه حرف زدن و یا رفتارهای تان، او را عصبی می کند. شاید تغییر در برخی رفتارهای تان کمک کند تا او نیز آرام تر شود.

      می توانید در زمان آرامش او، کمی در این باره صحبت کنید. البته مراقب باشید که نحوه گفتگوی تان به صورتی نباشد که فکر کند محاکمه می شود وگرنه بیشتر عصبی شده و به نتیجه ای نمی رسید. بگذارید حس کند وارد یک گفتگوی دوطرفه شده است. بگذارید او هم مشکلات شما را بیان کند و صادقانه گوش دهید. زمانی که نوبت به شما رسید، در مورد رفتار همراه با خشونت او حرف بزنید. آثار رفتارش را به او گوشزد کنید. نمونه هایی را به او یادآوری کنید که بخاطر عصبانیت، پشیمان شده و ضرر کرده است.

      با محبت از او بخواهید آرام تر باشد و با عصبانیت خود، باعث کم شدن محبت تان نشود. به او بگویید که چقدر دوستش دارید. انسان های عصبانی بخاطر ظاهر خشن خود، محبت کم تری دریافت می کنند؛ در حالی که نیاز آنها به محبت، بیشتر است. گاهی یک چرخه معبوب درست می شود. خشونت بیشتر، روابط را تخریب می کند و عاطفه کمتر، به عصبانیت می انجامد.

      وقتی همسرتان از عشق شما مطلع شود، سعی بیشتری برای تغییر رفتار خواهد داشت؛ اما به یاد داشته باشید روزی سه وعده؛ صبح، ظهر و شب قرص صبر بخورید!

      برای اینکه شما آرام باشید و در برنامه تان موفق تر شوید، به نکات مثبت او فکر کنید. به زمان هایی که عصبی نیست و کارهایی که برای شما انجام داده است. از خداوند کمک بگیرید و به این ترتیب، با صبر و مقاومت خود، آرام ارام او را تغییر دهید.

      می شود یک برنامه کنترل خشم در خانه پیاده کرد. قرارهای ساده ای که می تواند فضا را آرام کند. مثلاً از همسرتان بخواهید هر گاه ازرفتار شما عصبانی شد و خواست فریاد بزند، اتاق را ترک کند و مدتی را تنها باشد تا خشمش فرو بنشیند.

      شما هم موقعیت «بگو مگو» را در خانه ایجاد نکنید. شاید اگر سکوت کنید او هم بعد از چند فریاد، شرمنده شود! در اینصورت بازی به نفع شما پایان می یابد.

      قصد ما به هیچ وجه تبرئه کردن مرد عصبانی که فریاد می زند و یا دشنام می دهد، نیست. او باید رفتارش را کنترل کند، اما بدانید که خداوند به زن ها قدرتی داده که می توانند اثرگذاری عاطفی بالایی داشته باشند. از این قدرت استفاده کنید.

      اما باز هم تکرار می کنم که برخی از انواع خشونت که بیش از حد هستند نیاز به بررسی متخصص دارند و تلاش شما ممکن است اثرگذار باشد، اما مشکل به طور کامل رفع نمی شود.

      در هر صورت این مشکلی است که که باید آن را برطرف کنید. کوتاه نیایید و برای آرام شدن زندگی تان تلاش کنید. افق زندگی تان از این پنجره روشن خواهد شد….

      پس بهتره خودتون با مشاورروانشناس در این مورد مشورت داشته باشید
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

      • الی , آوریل 28, 2015 @ 8:17 ب.ظ

        واقعا ممنون که وقت گذاشتین و راهنماییم کردین. تو این هفته سعی کردم رفتارهایی رو که باعث عصبانیت همسرم میشه به حداقل برسونم بهمین خاطر این هفته دعوای جدی نداشتیم. البته یه کار ابتکاری هم که کردم و واقعا موثر بود این بود که حرفامو مشکلمو توی یه نامه بصورت غیر مستقیم براش نوشتم و وقتی حالش خوب بود گفتم رفت برداشت و خوند. اونقد روش تاثیر گذاشت که گریش گرفت و قول داد که دیگه عصبانیتشو کنترل کنه و فعلا تا حدود زیادی موفق بوده. زندگیمون شیرین تر شده و بهم میگه خیلی بیشتر از قبل هم دوسم داره. امیدوارم این روند همینطور ادامه پیدا کنه. ازتون خیلی ممنونم که راهنماییم کردین. خیلی خیلی سایت خوبی دارین. موفق و پیروز باشین.

        • Anonymous , آوریل 29, 2015 @ 11:16 ق.ظ

          از اینکه مشکلتون حل شده بسیار خوشحالیم
          در زندگی باید کمی صبور بود و گذشت داشت
          و اینکه خانم ها در ابراز محبت سلاحی بدست دارن که میتونه بسیار اثرگذار باشه

  • ایناز , می 14, 2015 @ 10:03 ب.ظ

    سلام من سی سالم پنج ساله که ازدواج کردم شوهرم از دوران نامزدی بهم خیانت کرده تو این پنج سال زندگیه مشترک با دو دختر ویه بیوه رابطه داشته هر وقت که رابطش پیش من لو رفته ومن دلیل خیانتش رو ازش پرسیدم یا منو زده یا از خونه انداخته بیرون یا فحش داده یا وسایل خونم رو شکونده. دیگه خسته شدم همیشه به خاطر زندگی وابروم گذشت کردم ولی دیگه نمی تونم اصلا دلیل خیانتش رو نمیگه اصلا با عقل ومنطق حرف نمیزنه فقط عصبانی میشه ودادوهوار راه میندازه تورو خدا راهنماییم کنین میخوام ازش جدا شم راه دیگه ای ندارم درست بشو نیست الان یه هفته است خونه پدرمم خانوادم میگن مرد رندگی نیست آزادیخواه ازش طلاق بگیر به نظر شما طاق بهترین راه خواهش میکنم راهنماییم کنین
    اینارم اضافه کنم که نصف روزو یا اس میده یا تو وایبر پیام میده یا تلفنی مشکوک حرف میزنه تمام پیامهاشو شماره خانمایی که باهاش رابطه داشت وداره رو از حفظ شدم وقتی بهش میگم با فلانی چرا حرف میزنی بهم فحش میده میگه مشکوکی مریضی بعد پرتم میکنه بیرون ضمنا خودشم اشتی میکنه ولی یه روز از اشتی کردنمون نمیگذره که دوباره اسام اس بازی تلفنی حرف زدناش وقرار گذاشتناش شروع میشه اوایل اهمیت نمیدادم ولی دیگه برام سخت همیشه سایه یه خانم تو زندگیم باشه ضمنا وقتی خیابون باهم واسه خرید یا کاری هم میریم چشمش فقط به خانمها هست
    چقدر به خاطر زندگیم گذشت کردم ولی دیگه نمیتونم .اگه بگین مشکل شاید ازمن باشه نه من همیشه احترامش رو نگه داشتم حتی وقتی کتک خوردم فحش شنیدم جوابی ندادم. همیشه شوهرم بهم میگه تو خیلی با تربیتی خیلی مهربونی خیلی قشنگی تو مایه آرامش منی، من استرسام پیش تو از بین میره،پیس همه منو تعریف میکنه منم از هیچ نظر براش کم نذاشتم،حالا به نظر شما عزیزان من چیکار کنم آیا به حرف خانوادم گوش کنم که میگن این مرد درست بشو نیست راهش رو ادامه میده ازش طلاق بگیر یا شما عزیران راه بهتری بهم نشون میدین خواهش میکنم سریع جوابمو بدین چون شب وروز ندارم

    • Anonymous , می 16, 2015 @ 12:53 ب.ظ

      دوست عزیز با توجه به گفته های شما بهترین راه حل جداییه … و البته اشتباه از خود شما بوده که در دروان نامزدی باید اینکارو میکردید ولی تعلل کردید … با خانواده و مشاوره انتخاب و تصمیم درست رو بگیرید … و قاطع عمل کنید
      به هرحال این زندگی با این روال اگر امیدی بهش بود در این چند ساله تغییری کرده بود

      • ایناز , می 17, 2015 @ 12:01 ق.ظ

        سلام خیلی خیلی ازتون ممنونم که سریع جواب دادین
        میشه یه مشاور خوب بهم معرفی کنین راهنماییم کنه راه درست رو نشونم بده ،ضمنا من بعد از ازدواج فهمیدم که رابطش تو دوران نامزدیمم بوده،ضمنا شوهرمم میگه من دوست دارم طلاقت نمیدم باید به زورم که شده تحمل کنی، وکالت خونده طلاق گرفتنم ازش سخت،ازاهمیت دادنتون وراهنماییتون وهمچنین سایت خوبتونم خیلی متشکرم

        • Anonymous , می 17, 2015 @ 9:40 ق.ظ

          دوست عزیز یک واقعیت رو باید بپذیرید و اونم اینه که شوهر شما همینی که هست و تغییری در رفتارش نخواهید دید مگراینکه اتفاقی بیفته و معجزه ای بشه که ایشون از کارها و تنوع طلبی هاش دست برداره …
          به هر حال اگر از ایشون وکالت طلاق ندارید پس برای جدا شدنتون باید پروسه ای رو طی کنید که شرایط و سختی های خودش رو داره …
          پس برای اینکار باید تحمل زیادی داشته باشید … و از همه مهمتر باید تصمیم خودتون رو بگیرید و قاطع باشید تا بتونید در کنار خانواده ادامه بدید

  • لاله , می 27, 2015 @ 3:41 ب.ظ

    با سلام وخسته نباشید
    من مادر پسر ۳سال ۲ ماهه هستم که هیچ گونه ما رو در امر پوشک گیری یاری نمیکنه در ضمن تمامی راههای توسعه شده در سایت ها رو امتحان کردیم و هیچ گونه موفقیتی به دست نیاوردیم در ضمن او هیچ گونه بیماری در مورد کنترل ادرار نداره
    باتشکرا فراوان که ما را در این مورد راهنمایی کنیدو اگر نیار به مشاور هست به ما یه مشاور خوب معرفی کنید.

    • Anonymous , می 28, 2015 @ 4:39 ب.ظ

      فقط نیمی از بچه های دوساله روزها خودشان را خیس نمی کنند و ۹۰ درصد بچه های سه ساله روزها و اغلب ۶۰ تا ۷۰ درصد آنها شب ها نیز خشک می مانند. خلاصه آنکه نگران نشوید تا ۵ سالگی اغلب بچه ها این توانایی را به دست می آورند . شما فقط آرامش خود را حفظ کنید ودر برابر تمرینات استمرار به خرج دهید و تا آنجا که میتوانید کودکتان را تحسین و تشویق کنید تا شما و کودکتان از شر پوشک و شورت لاستیکی خلاص شوید . نشانه های آمادگی که باید در کودک خود مشاهد نمائید :
      – کودک شما متوجه خشک یا کثیف بودن پوشک خود میشود .
      – به هنگام دفع مدفوع به نوعی به شما اطلاع میدهد .
      – او به شما میگوید که تقریبا زمان اجابت مزاجش فرارسیده است . نکته های درباره آموزش استفاده از لگن : قبل از آنکه آموزش عملی را شروع کنید بهتر است نکاتی را برای کـودک خود روشن کنید . بطور مثال به کودکتـان نـام بخشهـای مختلف بدن و عملکرد آن را بصورت ساده قابل فهم توضیح دهید .
      برای او توضیح دهید، ادرار و مدفوع حاصل چیست و از کجاآمده و حتما به او بگوید که ادرار و مدفوع بخشی از بدن او نیست ،تا کودک به هنگام دفع آن دچار ترس نشود. واژهایی برای دفع ادرار و مدفوع وی انتخاب کنید و بکوشید کودک را در حین مدفوع کردن گیر بیاورید و برای او توضیح دهید که مشغول چه کاری است و نام این کار چیست .
      برای نمونه به او بگویید “پیام الان پی پی داره ، پیام داره پی پی میکنه . بریم پوشکت رو عوض کنم ” اهمیت آموزش تعویض لباس خصوصا در آوردن و پوشیدن شلوار را نباید نادیده گرفت . برای کودکتان شلوار راحت و گشاد تهیه کنید تا او بتواند براحتی این کار را انجام دهد .
      اگر کودکتان از وسایل توالت مثل سیفون و یا سوراخ توالت می ترسد باید اینگونه ترسها از بین برود. اجازه بدهید زمانی که سیفون کشیده میشود او به داخل توالت نگاه کند و یا اینکه به او یاد بدهید که با مدفوع خود هنگامی که در حال پایین رفتن از توالت است ، بای بای کند. اجازه بدهید کودک به طور آزمایشی بارها روی توالت بنشیند تا مطمئن شود داخل توالت نمی افتد و بخصوص بفهمد بلایی که سر مدفوع می آید سر خودش نخواهد آمد . اما بهتر است برای کودک لگنی مناسب در نظر گرفته شود تا راحت روی آن نشسته و بر آن کاملا مسلط باشد.
      – به اتفاق کودک توالت کوچک پلاستیکی تهیه کنید و آن را در محل مشخصی از خانه قرار دهید ( مانند توالت ) .
      – اگر کودک هر روز در ساعت معینی پوشکش را خیس میکند، پوشکش را در آورید و او را تشویق کنید که روی لگن بنشینید . اگر به این کار تمایل نشان نداد او را مجبور نکنید. اما اگر کودک در لگن ادرار کرد یا روی لگن نشست او را تشویق کنید .
      – ترتیبی دهید که کودک در زمان معین و بطور منظم روی لگن بنشیند . بطور مثال ، بعد از غذا خوردن و صرف نوشیدنی، قبل و بعد از حمام کردن ، صبح ها بلافاصله بعد از بیدار شدن و شبها درست قبل از خواب .
      – سعی نمائید به همراه کودک به دیوار دستشوئی یا در دستشوئی پوستری جالب توجه نصب کنید تا کودک به هنگام نشستن روی لگن متوجه آن باشد و مدت زمان قرار گرفتن کودک بر روی لگن را میتوان با ترفندهای نظیر در اختیار گذاشتن اسباب بازی یا کتابهای مصور افزایش داد .
      – مرتب شلوارش را کنترل کنید واگر شلوارش تمیز بود به او پاداش دهید .
      – اگر کودک بطور اتفاقی شلوارش را خیس یا کثیف کرد ، سرو صدا راه نیندازید و اتفاق را نادیده بگیرید. – با گذشت زمان در طول یک هفته آموزش ،کودک خود را کمتر کثیف خواهدکرد. بهتر است برای پیشرفت او پاداشی در نظر بگیرد .
      و در حضور کودک از پیشرفتش نزد دیگران تعریف کنید بطور مثال:” پیام دیگه می تونه مثل بزرگترها ،خودش دستشوئی بره” .
      – غرغرها و نارضایتی ها ی کودک را نادیده بگیرید و تسلیم خواسته اش نشوید.
      – بلافاصله بعد از یادگیری و پیشرفت کودک پاداشها را حذف نکنید . بلکه تا یک هفته پس از آن نیز جایزه ها باید ادامه پیدا کند و به آرامی از برنامه حذف شود…
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.