مرکز مشاوره

مرکز مشاوره ازدواج

مرکز مشاوره ازدواج

مرکز مشاوره ازدواج و مرکز مشاوره خانواده با بهترین مشاوران در مشاوره ازدواج راهگشا و همراه شما عزیزان میباشد

ازدواج مقدس است و در همه ادیان به آن سفارش شده است تا والدین جوانانی که به آن حد از

  • رشد و بلوغ فکری ،
  • اجتماعی ،
  • جسمی و
  • عاطفی

رسیده اند ، به آنها کمک کرده و اسباب و وسایل زندگی مشترک آنها را فراهم کنند.

البته پدر و مادر های عزیز نیز باید توجه داشته باشند  در این امر نباید هیچ اجبار و محدودیتی وجود داشته باشد

زیرا کسی که قرار است یک زندگی تازه با فردی دیگر را شروع کند فرزندشان است نه خود آنها.

پس نباید به جای او تصمیمات مهم زندگی اش را بگیرند و او را وادار به انجام کاری کنند ،

زیرا بعدها هر مشکلی به میان آید گریبان گیر خانواده ها نیز خواهد شد.

جوانان دم بخت و والدین آنها میتوانند با مراجعه به مرکز مشاوره ازدواج بهترین تصمیم را در قبال یکدیگر بگیرند.

تهرانی های عزیز نیز میتوانند با مرکز مشاوره ازدواج تهران  در تماس باشند.

شماره های تماس 01

مرکز مشاوره خانواده خوب

 این مشاوره در مرحله بعدی قرار دارد و در واقع بعد از ساخت یک زندگی و ازدواج باید آن را حفظ کرد و ارتقا داد.

سوال این است که چگونه میتوان یک خانواده موفق و خوشحال داشت؟

این سوال به تشریح در سایت پاسخ داده است.

با این حال توجه کنید مشکلات و اختلافات همیشه در خانه هست ولی روش حل آن و رسیدن به توافق جمعی در بستر خانواده مهم است.

سارا و علیرضا یک سال بعد ازدواج دچار مشکل شدند در صورتی که در جلسات پیش از ازدواج خیلی موفق بودند.

هر دو بلوغ جنسی و فکری یکسان داشتند.

مرکز مشاوره ازدواج خوب خواهید بافت.

دلیل اختلاف این بود بعد از بروز مشکل سعی کردند مشکل را به روش های نادرست انجام دهند و از مشاور کمک نگرفتند.

ریشه مشکل رنگ مبلهای خانه بود که کم کم به خانواده کشیده شده ، به در تمامی مسائل گسترش یافت.

آن ها سعی در پیدا کردن جایگاه خود در زندگی نبودند بلکه به دنبال قدرت گرفتن و سلطه بودند چیزی که در ابتدا ازدواج نداشتند و دوستان و خانواده به آنان ابلاغ کرده بود.

از لحاظ اعتقادات مذهبی و منطق زندگی طرز فکرمون یکیه

بیست و یک سالمه و مدت ۶ ماه میشه با یه خانمی بواسطه آشنایمان آشنا شدم.
بعد از تقریبا ۳ماه به این نتیجه رسیدیم که با هم زندگی کنیم چون از لحاظ اعتقادات مذهبی و منطق زندگی طرز فکرمون یکیه و دوتامون اهل شلوغ بریز بپاش نیستیم.

تنها مشکل مشکل مالیه منه که با پس انداز و وام داره انجام میشه.

میخواستم بدونم چطور طرفم رو راضی نگهدارم و اینکه بتونه بم تکیه کنه؟
چطور متوجه بشم چقدر دوسم داره؟
خودش میگه باورت دارم که بهت زمان دادم از لحاظ مالی خودتو جمع کنی.
اینم بگم که منطقش از احساسش بیشتره و من بخاطر همین جذبش شدم.
و در نهایت چطور شکمو بهش از بین ببرم.

ممنون میشم راهنمایی کنید.

پاسخ
اگر واقعا خواهان ازدواج با ایشون هستید باید تلاشتون رو بکنید تا شرایط زودتر مهیا شود و همین تلاش شما بهترین نشانه وفاداری شما به این رابطه است و مسلما مورد تمجید ایشون هم قرار خواهید گرفت

ولی اگر شک و تردید نسبت به ایشون دارید بهتره از همین الان خواهشا ” قید ازدواج و سیاه کردن زندگی یکی دیگرو از سرتون بدر کنید

در مورد اطمینان از دوست داشتن ایشون باید بدونید که خانم ها اگر از فردی خوششون بیاد و تمایل به ازدواج وجود داشته باشد در اکثر مواقع همراهی می کنند .و کاملا ار دقت داشته باشید متوجه مساله خواهید شد .

اینکه بخواهید ایشون رو راضی نگه دارید بستگی دارد چقدر درک درستی از ملاک ها و ایده ال های ایشون دارید و می خواهید خود را به ملاک های ایشون نزدیک کنید وشرایط رو فراهم کنید .
اگر هم در حال حاضر چنین شرایطی ندارید صادقاته مطرح کنید .

چون برای خانم ها این مساله مهم است و این طور میتوانند بهتون تکیه کنند .

و در مورد هر مساله ای که به زمان نیاز دارید راحت به ایشون بگید و اصلا قول و وعده هایی که فعلا نمی توانید براورده کنید مطرح کنید
اجازه بدید ایشون به شما اعتماد کنند .
امیدوارم موفق و خوشبخت باشید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

معمولا دختر ها این علاقه خود را مخصوصا در چند دقیقه اولیه هر دیدار و یا ملاقاتی به راحتی و ناخواسته از خود بروز می دهند که شما تنها کافیست با برخی از آن ها آشنا باشید تا به راحتی متوجه علاقه این خانم به خود شوید.

البته نکته اینجاست که معمولا رفتار ها و نشانه هایی که یک خانم از خود بروز می دهد به مراتب پیچیده تر از یک مرد است که شاید احتیاج به رمز گشایی داشته باشند.

لبخند و یا نشانه هایی از لبخند و شادی در صورت

شما باید به هنگام ملاقات با این خانم به دنبال لبخند های واقعی باشید. البته گاهی آن ها سعی در کنترل این لبخند دارند ولی نمی توانند این شادی و یا خوشحالی را در صورت خود پنهان کنند البته مراقب لبخند های غیر واقعی هم باشید هرچند دختر ها خیلی در رابطه با ایجاد لبخند مصنوعی ماهر نیستند. اگر در حال تعریف کردن ماجرا و یا به اشتراک گذاشتن مطلب جذابی هستید و آن ها با دقت به صحبت های شما گوش می دهند و کمی غیر عادی از مطالب شما به وجد می آیند و خوشحال می شوند همگی نشانه از وجود علاقه به شماست.

همانطور که گفتیم خانم ها پیچیده هستند و ممکن است با وجود اینکه عمیقا از گفته های شما خوشحال می شوند و لذت می برند ولی سعی در مخفی کردنش داشته باشند.

ارتباط و ارتباطات چشمی

مرد ها باید بدانند این نشانه خیلی کارامد است، چرا که اگر یک دختر به شما علاقه داشته باشد ارتباط چشمی با شما برقرار خواهد کرد و به نحوی به شما خیره خواهد شد همانند اینکه شما تنها پسر موجود در محیط هستید.

البته در کشور ما به سبب فرهنگ و شرایط موجود در خانواده ها ممکن است این خانوم کمی در بر قراری ارتباط چشمی ضعیف عمل کند و یا خجالتی باشد با این حال شما حتی این نگاه های روبه پایین را همانند برقراری ارتباط چشمی برداشت خواهید کرد.

بنابر این شما به راحتی می توانید موارد زیادی را از نگاه های آن ها متوجه شوید و به گفته محققان چشمان آن ها زمانی که شما رفتاری موافق نظرشان انجام میدهید به راحتی این موضوع را به شما منتقل خواهد کرد. پس زیر نظر گرفتن نگاه های آن ها یک راه برای تشخیص این علاقه است.

زیر نظر گفتن زبان بدن

ما قبلا در هاو کن یو در رابطه با روش های خواندن زبان بدن با شما صحبت کردیم که این مقاله را در لینک زیر می توانید مشاهده کنید تا اطلاعات بیشتری توسط زبان بدن از شخص مورد نظر به دست بیاورید با این حال به صورت کلی زمانی که یک دختر تصمیم خود را برای شناخت بیشتر شما گرفته است دارای آرامش بیشتر است و البته رفتار هایش کمی راحت تر از قبل خواهد بود.

زبان بدن چیست و چگونه زبان بدن بخوانیم

از سوی دیگر چنانچه دختر به هنگام صحبت با شما پا های خود را بر روی یک دیگر انداخته و دست ها را در بغل خود گره زده است و به عبارت دیگر نسبت به شما گارد کاملا بسته ای گرفته است به نظر می رسد آنچنان که فکر می کنید نسبت به شما علاقه ای وجود ندارد.

توجه متفاوت به شما

کلمه “توجه” در اینجا منظور نوع نگاه ها و زیر نظر گرفتن رفتار ها و حرکات شماست.

فهمیدن اینکه شخصی به شما نگاه می کند کار سختی نیست ولی وظیفه شما کاربران هاو کن یو شناخت نگاه هایی است که متفاوت از نگاه های ساده به افراد غریبه یا اشیای دیگر است.

بنابر این چنانچه شما متوجه شدید که نگاه های وی به نحوی است که مدام به دنبال کنکاش رفتار، سلایق، برخورد ها و حتی ظاهر شماست بنابراین شما با نشانه های علاقه، رو به رو هستید

چگونه بفهمیم خانومی دوستمان دارد

دختر ها و خانم ها ممکن است در برخورد های اولیه به سبب شخصیت دخترانه خود کمی رفتار های منفی از خود نشان دهند ولی شما باید همیشه کمی صبور باشید چرا که این رفتار ها در صورت وجود علاقه پایدار نخواهند بود. حتی به تعبیری دیگر وجود استرس و اظطراب به هنگام وجود شما، به خودی خود می توانند باعث به وجود آمدن رفتار هایی شوند که شما را کمی عقب براند اما بدانید که این رفتار ها هم می توانند نشانه ای از علاقه باشند.

دقت بیشتری در جزئیات وجود دارد

دختر ها نسبت به پسر ها با دقت بیشتری به موضوعات مختلف می نگرند ولی نه هر موضوعی. مطمئنا دختر ها هر چقدر با دقت بیشتری به موردی معطوف شوند، اهمیت و البته توجه و علاقه بیشتری هم نسبت به آن دارند.

با دقت گوش فرا دادن به صحبت های شما و پرسیدن سوال های باریک بینانه در رابطه با آن ها که قبلا در مقاله های در هاو کن یو به آن پرداختیم می تواند نشانه هایی از این علاقه باشد.

همچنین این دقت در رابطه با ظاهر شما از دندان گرفته تا مو و لباس های شما می تواند ادامه دار باشد.

به اشتراک گذاشتن موضوعات شخصی

کم پیش می آید که دختر ها با افراد غریبه اطلاعاتی را از زندگی شخصی خود به راحتی به اشتراک بگذارند اما برای افراد غریبه های که احساساتی نسبت به آن ها دارند و یا علاقه به آن ها دارند یک استثنا در نظر می گیرند. بنابر این به میان کشیدن صحبت از خانواده و یا اطلاعات شخصی و موارد مشابه که همگی در راستای به دست آوردن توجه شماست می تواند نشانه هایی از این علاقه نسبت به شما باشد که باید با دقت بیشتری به آن ها توجه شود.

کنجکاو بودن نسبت به شما

اگر به هنگام هم نشینی و صحبت با یک خانوم متوجه شدید که هم رفتار ها و هم سوالات وی کمی کنجکاوانه و غیر عادی به نظر می رسد باید شاخک های خود را نسبت به این موضوع بالا بگیرید.

اما آن ها با این وجود سعی در پرسیدن غیر مستقیم سوالات یا انجام کنجکاوی ها دارند که این مورد کمی کار شما را سخت می کند. معمولا سوالات در این کنجکاوی کلی تر و جامع تر هستند.
موفق باشید

بعد از عقد از این رو به اون رو شد

من رضا ۳۳ ساله هستم وحدود ۱۵ ماهه با خانمی بطور کاملا سنتی آشنا شدم.
ایشان در ابتدا بسیار منعطف وبا کلام آهسته وصبورانه رفتار میکردکه این موضوع اشتیاق من رو روز به روز به در کنار ایششان بودن بیشتر میکرد .
اما زمانی که عقد کردیم شرایط کاملا تغییر کرد ونحوه برخورد ایشان با ناهماهنگی وعدم تطابق با عقاید ورفتار خلاف نظر ایشان ،بسیار متفاوت شد
ومسائل ما هر روز بد رنگ تر میشه لطفا من رو راهنمایی کنید

پاسخ

در این مورد حتما با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

دوست عزیز ۱۵ ماه زمان کمی تیست و اصولا در این زمان افراد خودشون رو نشون می دهند و شخصیت بروز پیدا می کند .

هر چند هم که طرف مقابل بخواهد وانمود کند این مساله نمی تواند در ۱۵ ماه ادامه داشته باشد چون می فرمایید جذب اخلاق ایشون شدید و حالا بعد از عقد تفاوت رفتاری می بینید با توجه به اینکه نمی شود یک طرفه قضلوت کرد شاید مساله از هردو نفر باشد و اخلاق و رفتار شما هم در تغییر خلق و خوی ایشون بی تاثیر نبوده .

و اگر در صدد رفع مساله هستید باهم مراجعه و تلاش کنید هر دو نفر سهم خودتون رو در ایجاد مشکل یا مشکلات در نظر بگیرید .امیدوارم مساله مرتفع شود.

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

 خودتون قطعا بهتر می توانید تصمیم بگیرید .
وقتی فردی ۶ سال مداوم با شما دوست بوده ولی به وعده و قول و قرار ها عملی نکرده در زندگی اینده هم قابل اطمینان خواهد بود ولی وقتی می فرمایید خواستگاری دارید که به هر لحاظ مورد قبول شما هستند بهتره در مورد ایشون بیشتر فکر کنید .
نه اینکه بنده منظروم این باشد که به ایشون حتما جواب مثبت بدهید خیر بلکه بهتره به ایشون به طور جدی فکر کنید .و در نظر داشته باشید.
زندگی زناشویی با دوستی ها متفاوت است هر چند طولانی و عمیق و بهتره برای زندگی اینده همراهی را اننتخاب کنید که به هر لحاظ شبیه ملاک های شما باشند و حداقل های زندگی را داشته باشند و به نفر قبل بفرمایید که همه چیز از نظر شما تمام شده است ولی بحث خواستگار را مطرح نکنید که بعدا برای شما مشکل ساز شوند امیدوارم موفق باشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

بعد از یه مدتی متوجه شدم که این آقا با تموم زن ها و دخترای شهر رابطه داره

سلام وقت بخیر..من حدود یک سال پیش با پسری آشنا شدم که مادرم هم در جریانه رابطمون بود..

رابطه ی ما به این صورت بود که فقط پیام میدادیم اونم گاهی یک هفته یکبارو گاهی دو هفته یکبار که اونم بیشتر عکس نوشته و فیلم بود..

۳-۴بارم ایشون زنگ زدن و اصلا قرار حضوری نداشتیم بعد از یه مدتی متوجه شدم که این آقا با تموم زن ها و دخترای شهر رابطه داره یکیشون خاله خودم که هم شوهر داره و هم بچه!

یه جوری بود که انگار خالم از رقابت من وارد این ماجرا شد البته این اقا هم از نظر مالی و هم از نظر قیافه و ظاهر وضعیت خوبی داره.

حالا یک ساله که خالم یه جوری بمن تیکه میندازه و اذیت میکنه البته ما دیگه رابطمون رو باش قطع کردیم ولی الان میترسم چون من نامزد کردم و نگرانم نکنه اینارو به نامزدم بگه یا هر چیز دروغه دیگه ای در این مورد که زندگیه منو خراب کنه چون هرکاری ازش برمیاد و نامزدم خیلی آدم معتقد و با ایمانیه و منو خیلی دوست داره..

از طرفی میترسم خودمم بش بگم نکنه بزاره و بره چون در این صورت آبروم میره شهرمونم خیلی کوچیکهلطفا کمکم کنین

در این مورد کلامی با ایشون صحبت نمیکنید و تمام ردی که بتونه از گذشته شما باشه رو پاک کنید …

مادر شما در جریانه پس میتونید بیان کنید ایشون میخواسته خواستگاری کنه و….

ولی هر صحبتی شد فقط انکار کنید و نگران نباشید چون ایشون هم حرفی نخواهد زد …

فقط حساسیت نشون ندید چون میتونه برعلیه شما استفاده بشه ….

کاملا قاطع و محکم برخورد کنید

درسته که شما ارتباطی داشتید ولی این ارتباط حضوری نشده زیر نظر خانواده بوده و تصمیم برای ازدواح بوده و هیچ وقت ملاقات حضوری صورت نگرفته است اگر خاله شما بخواهند اقدامی کنند که ابروی خودشون به عنوان فرد متاهل بیشتر در معرض خطر است اگر خود اون فرد تمایلداشته باشند زندگی شما را خراب کنند که احیانا عکسی یا چیزی ندارند که شما در موقعیت نامناسبی باشید و بخواهند اثبات کنند که دوستی در کار بوده به هر حال قصد ازدواج بوده و خب طبیعتا بعد از مدتی به لحاظ عاطفی ممکنه پیام هایی رد و بدل شود و اصلا جای نگرانی وجود ندارد.

ضمن اینکه باید توجه داشته باشید گفتن این مساله به نامزدتون درسته ظاهرا صداقت به خرج دادن است ولی در واقع به هیچ عنوان از ذهن ایشون پاک نخواهد شد به فرض اینکه با شنیدن این مساله هنوز به شما تمایل داشته باشند.

همیشه درگیری دارند و عدم اعتماد مخصوصا که می فرمایید مذهبی هستند در هر حال امیدوارم تصمیم درستی گرفته شود و البته که بهتر است اصلا توجهی به این شرایط نداشته باشید.

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۴۴۰۳۴۴۹۰
موفق باشید

بین دو راهی انتخاب خواستگار موندم

سلام من یه مدتی هست با یه اقایی دوست هستم وخیلی هم دوستش دارم اما الان یه شخصی برای خواستگاری امده موندم بین دوراهی که کدام را انتخاب کنم

پاسخ

یک دلیل اینکه بین دوراهی مانده اید قضاوت عقل شماست و احساس شما که در مورد دوستتون وجود دارد احتمالا این فرد جدید شرایط مناسبی دارد و احساسا و عاطفی به کسی که با اومدتی دوست هستید وابسته شدید؟

درست است ؟ خب بهتره کاملا شرایط را بسنجید اگر فکر می کنید شناخت شما از فردی که مدتی با او بودید کامل است و این فرد شرایط و ملاک های شما را براورده می کند و متناسب با انتظاراتی است که ار فرد اینده دارید البته اگر قصدش ازدواج باشد همراه است خوب فرد جدید را رد کنید ولی اگر فکر می کنید فضا بیشتر دوستانه بوده و جدیت ازدواج را نداشته و احساسی وابسته شدید و وقتی منطقی شرایط را بررسی می کنید فرد جدید شرایط شرایط شما را دارد خب بهتر است تکلیف دوستتون رو مشخص کنید چون قطعا زمان گذاشتن با شما و ..

با امیدی صورت گرفته و بهتره در جریان تصمیم گیری برای اینده باشد و دلیل منطقی برای جدایی بگیرید که بعدا از سمت ایشون حس انتقام جویی و مشکل خاصی برای زندگی ایندتون پیش نیاد البته به فرض مورد قبول بودن شرایط نفر جدید به هر حال امیدوارم تصمیم درستی بگیرید و خوشبخت باشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

خانم من زیادی منطقی هست و بیشتر وقت ها عصبی هست اما خودم هم منطقی و هم احساسی

من به مدت ۳ ماه عقد کردم . سن من ۳۱ و سن خانمم ۲۷ سالشه سوالم اینجاست خانم من زیادی منطقی هست و بیشتر وقت ها عصبی هست اما خودم هم منطقی و هم احساسی.

جخیلی مواقع دچار کمبود احساس میشم و دچار خلاء عاطفی میشم به نظرتون وظیف من چیه ؟ من باید چکار کنم ؟خسته شدم اون بیشتر گیر میده بیشتر گیرهای جزئی خیلی وقتا کلافه میشم چکار کنم .

اکثر شب ها که میخوام باهاش درد دل کنم درد داره مثلا یه بار دلش یه بتر سردرد یه بار کمر درد میگم بریم دکتر میگه دکتر هیچی نمیفهمن . ایشون فوق لیسانس و من لیسانس .یه راهنمایی بکنید ممنون میشم.

با سلام دوست عزیز تفاوت ها های شخصیتی باید قبل از ازدواج بررسی شود منتهی اکنون که ظاهرا تازه عقد کردید هم می شود تلاش داشته باشید تا مسائل مرتفع شود راجب احساسات و شرایطی که دارید با همسرتون صحبت کنید.

از ایشون انتظارات رو بخواهید و مطرح کنسد در شرایط مناسب شاید ایشون خیلی متوجه نیازهای شما نیستند و خب طبیعی است که این مساله شما را ازار می دهد.

ولی برای هر چیزی راه حلی وجود دارد.

و قطعا با مراجعه حضوری حل خواهد شد .نگران نباشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
موفق باشید

سر دو راهی انتخاب همسر آینده هستم و نمی دونم چکار کنم

بنده ده سال با اقا پسری دوست بودم اما مشکلاتی پیش اومد که نتونستیم ازدواج کنیم و رابطمون سرد شد،اما الان یه خاستگار برام پیدا شده که تمام چیزای مد نظرم رو داره و خیلی بهم علاقه داره،

سر دوراهی موندم و نمیدونم باید چیکار کنم.

از طرفی نمیتونم از ده سال و خاطراتم چشم پوشی کنم،و بخاطر کمبودام تو رابطه قبلیم نمیتونم از این خاستگارم بگذرم میشه راهنماییم کنید لطفا

ده سال ارتباط دوستی کم نیست البته سن شما رو نمی دونم دقیقا ولی خب باید دقت داشته باشید که با همه اینکه خواستگار جدید شما شرایط رو داره این خاطرات و این مقایسه ها ممکنه دردسر ساز بشه به هر حال وابستگی ده ساله به راحتی فراموش نمی شود و اینکه اگر عکسی و یا هر چیزی دست اون اقا باشه برای زندگی اینده شما دردسر نشود.

البته که احتمالا در این مورد جدید به جای احساس عقل و منطق شما حکم می کند و خب احتمال خطا پایین تر است ولی بهتره قبل از ازدواج و اقدام برای فراموش کردن و حل شرایط قبلی مراجعه ای داشته باشید و اینکه اون اقا اگر متوجه شرایط شوند ممکنه در تصمیمشون تجدید نظر کنند.

البته همه احتمال است و به فرض عدم اطلاع .در هر حال دوستی ها هیچ تضمینی برای ازدواج ندارد و شاید اگر این مورد رو هم رد کنید با این فردده ساله منطقی نباشد ازدواج کنید و باز مشکلاتی پیش بیاید پس بهتر اسن مراجعه حضوری داشته باشید امیدوارم خوشبخت باشید
و بتوانید مساله را درست مدیریت کنید و تصمیم درست بگیرید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
موفق باشید

اختلاف سنی ۵ ساله توی زندگی مشترک مشکل به وجود میاره یه نه؟

سلام من الان با یکی حدودا ۵سال اختلاف سنی دارم یعنی اون آفا کوچیکتر از من هستن ولی اخلاقیلتمون به هم میخوره و اینکه قصدمون ازدواج هستش ولیکن میخواستم نظرتونو بدونم سنمون توی زندگی مشترک مشکل به وجود میاره یه نه؟

پاسخ

با سلام دوست گرامی همیشه موارد استثنا هستند که با این اختلاف سنی خوشبخت می شوند و ممکنه مشکل خاصی هم با هم پیدا نکنند ولی دقت داشته باشید که به هیچ وجه نمی شود یک باره تصمیم گرفت .

چون معلوم نیست شما جز استثنا باشید به این خاطر که سن بلوغ عقلی در دختران زودتر اتفاق می افتد ممکن است بزرگتر بودن شما منجر به عدم درک متقابل شود .

و اینکه زن که عاطفی است و احتیاج به حمایتگر دارد ممکن است این مساله براورده نشود .و صرف داشتن تفاهماتی که می فرمایید کافی نیست باید همه جوانب امر را در نظر بگیرید مخصوصا که این توافق ها بیشتر از س احساسات است تا سایر مسائل دیگر.در هر صورت بهتره حتما به مشاوره پیش از ازدواج مراجعه داشته باشید تا از انتخاب خود مطمئن شوید امیدوارم در نهایت خوشبخت باشیددر این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۱۹۸۳۲
موفق باشید

چه آزمایشاتی قبل از ازدواج فامیلی مورد نیاز میباشد؟

۱- بنده (پسر) ۳۲ ساله و نامزدم ۲۸ ساله میباشد
۲- پدر و مادر بنده با یکدیگر دختر عمو و پسر عمو هستند
۳- پدرم با خواهر و برادر خود از طرف مادر ناتنی هستند
۴- نامزد بنده از یک طرف دختر پسر عمه من میباشد
۵- از طرف دیگر عمو و خاله من نیز با یکدیگر ازدواج نموده اند که نامزد بنده نوه دختری ایشان می یاشد
حال باتوجه به توضیحات فوق چه آزمایشاتی قبل از ازدواج مورد نیاز میباشد؟ و این آزمایشات تا چه میزان مورد اعتبار میباشند؟
با سپاس فراوان

پاسخ

دوست عزیز شما که فامیل بسیار دور هستید ولی اگر باز هم نگران هستید ازمایش زنتیک می تواند کمک کننده باشد ..
و نتایج ان هم معتبر خواهعد بود و به فرض اینکه هر مساله ای وجود داشته باشد مشخص و تکلیف شما هم مشخص می شود و اصلا جای نگرانی وجود ندارد .
امیدوارم موفق باشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۳۰۴
موفق باشید

حس میکنم دارم از هم میپاشم چون برای مشکلم راه چاره پیدا نمیکنم

من دختری هستم که حس میکنم دارم از هم میپاشم چون برای مشکلم راه چاره پیدا نمیکنم. خاستم مشاوره بگیرم. راستش من خاسگاری دارم که ۴۰ سالشه و من ۳۳ هستم.

مشکل اینجاست که ایشون به دلم بنده ننشستن ولی از اونجاایی این تنهادخاسگار مناسب من هستش خاستم باهاش کمی اشنایی کنم تا شاید به دلم بشینه.

من ایشون را در کل سه بار دیدم ولی هیچ حس خوبی نسبت به ایشون ندارم و دوسشون ندارم. اولین بار تو خونه ملاقات کردیم. ولی دومین و سومین بیرون خونه.

ملاقات بیرون را کسی جز جز خاهرم خبر نداره. چون خانواده من بفهمن من بیرون رفتم دیدمشون ناراحت میشن. ولی خاسگارم تمایل داره باز همو ببینم. من مشکلی با دیدنش ندارم.

مشکل من خانواده است واینکه خوددم رغبتی به ایشون ندارم.( رفتن و دیدنش انگاز از ته ته دلم نیس با بیرغبتی میرم که شاید حل مسئله کنم) از طرفی همش تو خونه سر چیزهای کوچیک مورد سرزنش قرار میگیرم. تو خونه در عذابم واقعا چون اخرین مجرد توخونه و مادر پیر و پدر پیر.

از طرفی اینطوری با خاسگارم مشکل دارم. نمیدونم واقعا چکار کنم. بخدا نه راه پیش دارم نه راه پس. نمیدونم چطور حلش کنم. برای اشنایی با ایشون خب باید ارتباط بذارم دیگه.

خاسگارم اصن ارتباط کلامی با من نداره. گاهی تو تلگرام فقط پیام کوتاه میده. فقط میگه همو ببینیم. دیگه هیچ پیامی نمیده و چیزی نمیگه. فقط گیر کردم.

کاری هم ندارم بزنم از خونه بیرون کم منو ببینن کمتر بهم گیر بدن. تو خونه هم هر کاری میکنم کار خونه با منه. بازم خانواده ازم ناراضی هستند. نمیتونم جوابشون را بدم چون بی حرمتی میشه.

تو خودم میشکنم میمیرم باز نمیشه. امروز ب فکر خودزنی افتادم.

دیگه خیلی بهم فشار اومده. البته نکردم ولی واقعا دیگه تحمل ندارم.

دوست عزیز بله همان طوری که می فرمایید شرایط بسیار سختی دارید که طبیعتا ازاردهنده است.

و شرایط را برای شما سخت کرده است هم مجرد بودن و هم بحث اینکه در منزل تنها نفر مجرد هستید و احتمالا فاصله بالا با پدر و مادر باعث عدم درک می شود.

منتهی با همه این شرایط هم ازدواج برای فرار از یک شرایط سخت اصلا درست نیست.
و بهتره در نظر داشته باشید که باید در زندگی زناشویی د قدم اول اون فرد به دل شما بنشینه اصلا بحث زیبایی هم نیست صرف به دل نشستن است ..که باید این اتفاف بیفتد.
در مورد این مساله که چند بار صحبت کردید خب شاید بهتر باشد باز هم وقت بگذارید صحبت کنید و همه مسائل را در نظر بگیرید تا اینکه بخواهید مسائل نادیده گرفته شود
اینوه خب شاید با چند جلسه صحبت ایشون با رفتار و ااخلاق شما را مجذوب خود کردند چون به هر حال برای پاسخ رد دادن همیشه وقت هست ..

علاوه بر این مسائل این را هم در نظر بگیرید که بهتره در زندگی خودتون بتونید استقلال داشته باشید تحصیلات رو ادامه بدهید شرایط کاری داشته باشید تا مجبو نشوید به خاطر فرار از شرایط با فردی زندگی کنید که اصلا به دل شما تیست چون بعدا در روابط زناشویی با مشکل مواجه خواهید شد به هر حال امیدوارم خوشبخت و موفق باشید و اصلا نگران نباشید با مراجعه و یادگیری روش های مدیریت رفتار مساله حل خواهد شد .
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۷۲۸۶۴
موفق باشید

چه کنم همسرم دوستم داشته باشد

حتما این تاپیک رو بخونید و ببنید الان ایشون گرفتار چه مشکلی شدند خیلی ناراحت شدم وقتی اون قسمتی رو که خوندم همسرشون حرف دلشون رو به این خانم زدند و گفتند اولش از ظاهر خانم خوشش نیومده…
این تاپیک کلی درس به شما خواهد داد و این خانم همین امروز این تاپیک رو زدند…

اما نظر خودم به قول معروف میگن درسته ادمای خوب زیاد هستند ولی این دلیلی نمیشه ادم با هر ادم خوبی ازدواج کنه (هر چند خود خوب تعریف دقیقی نداره منظورم همین چیزایی که از اون اقا گفتید و.. مثلا داشتن همین شغل خوب و…)

شما مثلا الان ۲۰ درصد به اقا تمایل دارید و از طرفی ایشون هم تمایل دارند به ادامه به نظرم از فرصت استفاده کنید و بیش تر باهاشون صحبت کنید و از دغدغه هایی که دارید به طور غیر مستقیم و مستقیم ازشون بپرسید (مثل همون کی عصبانی میشید ) اگه بعدش همین ۲۰ هم کمتر شد شک نکنید که ردشون کنید ولی اگه نظرتون مثبت تر شد که خب چی بهتر

شما باید بدونید شما قراره یه عمر با اون اقا زندگی کنید …

مثلا من خیلی دختر های خوبی رو میشناسم و خیلی خیلی هم برام قابل احترام هستند ولی هیچ وقت یه درصد هم برای ازدواج بهشون فکر نمیکنم با این که واقعا عالی هستند ولی با اونی که من میخوام فرق دارند حالا یکی ظاهر یکی رفتار و …

شما وقتی بله بگید دیگه باید تا تهش برید با نشه چند ماه بگزره خدایی ناکرده تاپیک بزنید بعد چند ماه هنوز از همسرتون خوشتون نیومده (اخه یه تاپیک دیگه هم هست یه خانمی با نامزدشون با این که خیلی مدته هستند نوشتند هنوز بهشون علاقه مند نشدند اون قدر ها ولی اون اقا خیلی علاقه نشون میدند و.. )

به نظر من این که طرف به دل ادم بشینه شرط اول و لازمه و قبل این که اصلا ببنیم طرف معیار هایی که میخوایم رو داره یا نه اولش باید دید اگه به دل نشست بعدش ادامه داد…چون کسی که به نشینه تا تهش هم نمی شینه..

یه چیز هم میگم کلا یکم معیاراتون رو از این حالت ریز خارج کنید..

مثلا این که اون بنده خدا گفته این طوری عصبانی میشه زیاد لوس نیست…

اتفاقا این یه حسنه ایشون تا این حد خودشون رو میشناسند که توی این مورد عصبی میشند..نکنه انتظار داشتید بگه مثلا توی مسایل ناموسی عصبی میشم خب طبیعتا هر مردی توی این یه مورد عصبی میشه دیگه…

یه نکته ی مهم دیگه این که شما اولویت تحصیل از ازدواج براتون بالاتر هست ..و خودتون هم گفتید دوست دارید همسرتون باهاتون توی این یه مورد هم قدم باشه و ادامه بده و این واقعا مهمه اگه اون اقا نظرشون یه چیز دیگست به مشکل می خورید..

اگه ایشون هم مثل شما هم هقیده باشند میتونید با هم درس بخونید و خیلی بیش تر هم به هم کمک کنید و روحیه بدید…

راجب درونگرا و برون گرا باید بدونید اینا همش اکتسابی هست و میتونید با هم کنار بیاید یکم شما درون گرا تر شید یکم اون اقا بیرون گرا تر…

راجب مذهب و .. خب خوبه مثل همید..حالا ایشون یکم بالاتر هستند لااقل ظاهرا خب باعث میشه شما هم با این فضا ها بیش تر اشنا شید و اینم موردی نداره مهم اصل موضوع هست که یکسانید…

راجب این که دوست دارید همسرتون ازتون چند سال بزرگتر باشه و پخته تر و.. نظره دیگه..ولی ایا شما تضمین میدید حتما این مدل خواستگاری برای شما بیاد..مثلا من پسرم میگم اگه برم خواستگاری میرم توی این حدود سنی خواستگاری چون دوست دارم زنم این ساله باشه ولی باید قبول کرد دختر ها توی این یه مورد محدودیت دارند دیگه و باید واقع بین باشید..

به هر حال اگه شرایط خانوادگی شما طوری هست که انشالله فرصت های بهتری داشته باشید خب بهتره بیش تر فکر کنید.
چون خیلی ها بودند توی سن های کمتر خیلی ایده ال گرا بودند ولی بعد این که سنشون میره باال واقعا مجبور میشند با مورد هایی تن به ازدواج بدند که خیلی از خوساتگار های قبلیشون هم کمرته و این طوری خیلی بیش تر ناراحات میشند چرا الکی خوساتگاراشون رو رد کردند.

خوب فکر کنید و جمع بندی کنید و در نهایت تصمیم درست رو بگیرید..انشالله..

منبع: com.مشاوره-ازواج


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

566 نظرات

  • Maryam , دسامبر 13, 2015 @ 3:34 ب.ظ

    من شش ماهه نامزد کردم صیغه بودم.یسری اخلاقای منو همسرم به هم نمیخورد وهمش دعوا داشتیم تااینکه اخر سر من نتونستم تحمل کنم نامزدیمو بهم زدم الان دودلم نمیتونم تصمیم بگیرم بیخیالش بشم یا دوباره برگردم.لطفا راهنماییم کنید.

    • ◄Responder► , دسامبر 14, 2015 @ 11:06 ق.ظ

      دوست عزیز شما با فکر و تصمیم قاطع این کارو کردید و باید بدونید دوره نامزدی برای همین کاره و مسلما” هر رفتاری که امروز دیدید رو فردا هم خواهید دید .. پس به تصمیم خودتون پایبند باشید و از این وابستگی کور کننده بیرون بیایت
      و گرنه نباید انتظار داشته باشید زندگی برای شما معجزه کنه …

  • مهسا , دسامبر 28, 2015 @ 11:35 ب.ظ

    با سلام و خسته نباشید من ۲۴سالمه تا حالا هرچی خواستگار داشتم هیچکدوم به دلم ننشسته نمیدونم باید چیکار کنم؟؟ایا مشکل از منه؟؟ هیچکی ب دلم نمیشینه حتی وقتی باهاشون صحبت میکنمم تو دلم نیستن دلم نمیخواد که باهاشون باشم ..مادرم از این بابت خیلی نگرانه و میگه بعدها به دلت میشینن اما من فک نمیکنم اینجور باشه ..من یه رشته رو انتخاب کردم که دوستش نداشتم هر روز بخاطرش خودمو سرزنش میکردم اصلانم بهش عادت نکردم تا تموم شد حالا چطور یه نفرو بپذیرم که میخام سالها باهاش زندگی کنم؟؟؟؟یه باید مجرد بمونم یا باید هرکسی که خانوادم قبولش داشتن انتخابش کنم….واقعا موندم..

    • ◄Responder► , دسامبر 29, 2015 @ 11:17 ق.ظ

      قدم اول در ازدواج به دل نشستنه … پس دوست عزیز بحث یک عمر زندگیه همونطور که برای خرید لباس باید به دلتون باشه چطور میتونید ازدواج رو سرسری بگیرید و بدون علاقه وارد یک عمز زندگی بشید ؟
      پس در این مورد فکر نکنید مشکل از شماست
      دنبال چیزهایی باشید که بهش علاقه دارید و مسلم بدونید در اون موفق خواهید شد

  • مبینا , ژانویه 3, 2016 @ 2:12 ب.ظ

    با سلام و خسته نباشید من با اقایی رابطه دارم ک خیلی دوستش دارم و تنها فردی هست تو زندگیم که به دلم نشسته و خیلی میخامش..اولین فردیه که تو زندگیم باهاش دوست هستم قبل از اون هیچکسی توی زندگی من نبوده..من بهش خیلی وابسته شدم و دوستش دارم اما حس میکنم عشقم یک طرفه هست…البته شاید حسم اشتباه باشه ولی؟؟بهم محبت میکنه هرچی میگم گوش میکنه تاحالا ازش حرکت و حرف ناشایستی ندیدم حتی وقتی باهم بیرون میریم من عقب میشینم و درک میکنه و میپذیره میگه دوستم داره ولی بخاطر یه سری مشکلاتی که داره نمیتونه ازدواج کنه میگه گذشته ای داشتم ک نمیتونم فراموشش کنم و بخاطر همین نمیتونم ازدواج کنم…من الان گیر کردم نه میتونم باهاش باشم چون خودم وابسته تر از این میشم نه میتونم نباشم چون خیلی دوستش دارم ..بنظر شما من چیکار کنم

    • ◄Responder► , ژانویه 3, 2016 @ 3:12 ب.ظ

      دوست عزیز وقتی نمیتونه ازدواج کنه پس دلیلی به ادامه این رابطه یک طرفه نیست چون شما تنها کسی هستید که ضرر خواهد کرد
      بهتره از این کلمات و حال و هوای وابستگی رها بشید و گرنه باید عمرتون رو به خاطر یک رابطه پوچ به هدر بدید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

  • حمید یاری , فوریه 14, 2016 @ 10:58 ق.ظ

    باعرض سلام وادب
    من بادختری آشنا هستم که تقریبا۳ سالی میشناسمش.دختر خوب و با خانواده ای هستش.دوست دارم باهاش ازدواج کنم .ولی یه مشکلی هستش که این دختر با پسر دائی من یک سالی دوست بودن هدفشونم اردواج بود ولی پسر دائی من پشیمون شد و رابطه رو به هم زد .الان من به این دختر علاقه دارم . من پیشنهاد ازدواج دادم به دختره ولی هردومون مردد هستیم میترسیم بابت این قضیه خیلی میترسیم .به نظر شما ما باید چیکار کنیم .
    آیا درسته ازدواج ما با هم .
    خواهشمندم که یه مشاوره به من بدید .

    • راهنما , فوریه 15, 2016 @ 12:08 ق.ظ

      خب وقتی در کاری تردید دارید همین مشکلی برای آینده شما خواهد بود
      بهتره واقع بینانه برخورد کنید و از برخوردهای احساسی دوری کنید تا بتونید انتخاب درستی داشته باشید
      اینطور که شما گفتید بهتره رابطه همین جا کات بشه تا تکلیف هر دوی شما قبل از وابسته شدن روشن بشه

      • حمید یاری , فوریه 15, 2016 @ 9:00 ق.ظ

        من با خانوادم در این خصوص صحبت کردو گفتند که اشکالی نداره و گفتند که هدفشون ازدواج بوده و من خودم با این قضیه مشکلی ندارم بیشتر دختر خانم هستش که ترس داره از لحاظ فرهنگی هم خانواده هامون شبیه هم هستند .
        و اینکه من از روی احساس تصمیم نگرفتم چون تا حدودی ازش شناخت دارم و میدونم دختر خوب با کمالاتی هستش بهش علاقمند شدم ..
        به نظر شما بزرگوار آیا با هم با یه مشاور صحبت کنیم بهتره …؟؟
        در ضمن من در سال ۹۱ عقد کردم و بعد از ۸ ماه جدا شدم علتششم فریب درازدواج بوده ازسمت دختره . واین خانم خودش از اولش بوده ..واینکه این دختر خانم به من علاقه داره علاقه ما دو طرفه هستش ..فقط مشکل خانم پسر دایی منه . و حساس هم هستش .
        ممنونم از صبوری شما .

  • آسیه مرادی , مارس 1, 2016 @ 11:45 ق.ظ

    سلام من ۲۲ سالم هس یه خاستگاری دارم که ۴ بار اجازه خاستن که بیاین خونمون که برا بار ۵ اجازه دادیم البته اون ۴ بار هم دو تا خاهرام نمیگذاشتن از منم بابا مامانم نمیپرسیدن وگرنه میگفتم همون بار اول بیاین وقتی با خاستگارم حرف زدیم اون همه چی منو قبول داشت منم قبول داشتم ولی تو حرفاش میگف ایطور احساس کردم که شاید دو روز دگه به رفت امدای من گیر بده چون میگف من جایی بخام برم باید از من اجازه بپرسی من بگم نه دگه نباید بری دوباره بعدش میگف مثلا تو باش بگی نه، منم بگم بلند شو پس بریم یا برو.منم همه چیشو قبول داشتم گفتم شاید دو روز دگه بخاد بهم گیر بده اعصابم خرد بشه فقط بخاطر این ردش کردم . حالا دو سه روز هس که جواب نه دادیم اینقد پشیمونم .پسر همسایمون هس البته با کمی فاصله. بهم میگف من اولین جایی هس که اومدم خاستگاری من چند وقت تو رو میشناختم بهم گف من بخاطر حیا عصمتت اومدم. حالا میخام بگم میتونم چطوری بهش بگم یا بفهمونم که دوباره بیاد یعنی بهش گفتم نه خیلی پشیمونم. لطفا راهنماییم کنین.در ضمن من شماره موبایلشم دارم از سر در مغازش برداشتم.

    • راهنما , مارس 1, 2016 @ 5:14 ب.ظ

      اگر نظرتون مثبت باشه باید مدتی رو بصورت نامزد تا نه ماه بمونید
      این مدت به شما کمک میکنه همدیگرو خوب بشناسید…و بتونید بدون وابسته شدن کورکورانه تصمیم گیری کنید و گرنه اگر فردی متعصب و شکاک باشه نباید از زندگی مشترک انتظار معجزه داشته باشید

  • بهار , مارس 6, 2016 @ 1:03 ق.ظ

    سلام. دختری هستم ۲۸ ساله. یک سال ونیم هست با پسری وارد رابطه شدم. ما توی دو کشور مختلف زندگی می کنیم و همدیگه رو خیلی دوست داریم. سه بار با هم سفر رفتیم و خونواده هامونم در جریان هستن. رابطه مون به جایی رسیده که من طاقت دوری ندارم و با توجه به اینکه درسم رو به اتمامه می تونم برم کشوری که اون هست. اما گرفتن ویزای اون کشور از هر راهی جز ازدواج خیلی سخت و تقریبا محاله! ایشون در گذشته می خواسته با یه نفر ازدواج کنه، اما بعد از اینکه از نزدیک شناختتش پشیمون شده و به دلیل همین تجربه تلخ و اینکه شناختش از من هنوز کافی نیست ازدواجمون رو منطقی نمی دونه . نمی دونم باید چی کار کنم. حاضرم خودم رو به آب و آتیش بزنم تا بهش برسم، اما نمی دونم دست کشیدن از موقعیت فعلیم و از بین بردن موقعیت های ازدواجی که بعضا واسم پیش میاد کار درستیه یا نه، با توجه به اینکه هیچ قولی نمیده.

    • راهنما , مارس 6, 2016 @ 12:47 ب.ظ

      تا زمان مشخصی به ایشون فرصت بدید تا اقدام کنه و گرنه وابسته شدن شما فقط راه افسردگی و اضظراب شمارو هموار میکنه
      پس منطقی و به دور از احساسات برخورد کنید

  • امیر , آوریل 12, 2016 @ 8:35 ق.ظ

    سلام
    من مدتی هستش با دختری اشنا شدم تصمیم ازدواج باهم داریم،
    فقط چند تا مشکل هستش که من رو دو دل کرده،
    من میدونم این دختر قبلا یک سالی با یک بسر دوست بوده،
    وبعدش هم با کلی از پسرای فامیل به صورت سرگرمی صحبت میکرده*توی تلگرام،
    من این چیزا رو با هک کردن تلگرامش فهمیدم و مچش رو گرفتم و بهش گفتم و اونم بهم قول داد که خوب بشه و با هیچ کسی دیگه ای رابطه نداشته باشه حتی در حد احوال پرسی ،
    من هم اعتماد کردم و واسه خواستگاری اقدام کردم،
    ولی باز دوباره دیدم که با یکی از پسرای فامیل هنوز داره صحبت میکنه ،
    دلیل این صحبت هاشونم این بودش که اون پسره گفته بودش من خودمو میخوام بکشم اگه باهم صحبت نکنی و این دختر هم از روی دلسوزی زده بودش زیر قولی که به من داده بودش ،
    باز من بهش گفتم و واسه بار دوم بهم قول دادش که دیگه با هیچ کسی صحبت نکنه،
    من دیروز با مادرم واسه ازدواج صحبت کردم،
    ولی دوباره گفتم برای بار آخرم که شده بزار چکش کنم تلگرامش رو،
    ولی دیدم اون پسرهر رو از بلاک خارج کرده و داره باهاش صحبت میکنه.
    حرف هاشونم من خوندم و دیدم که هیچ منظوری نداره فقط دلش به حال اون پسره سوخته تا به خودش آسیب نرسونه و همش التماس میکرد که فقط باهم صحبت کن ،
    من هم فوقالعاده روی این مسائل حساسم که کسی که میخوام باهاش ازدواج کنم با هیچ کسی ارتباطی نداشته باشه،
    اون الان میگه که منو ببخش واسه بار آخر
    ولی من دیگه نمیتونم مثل قبل اعتماد کنم،
    ولی من میدونم که اون من رو خیلی دوست داره و با هیچ کس عوض نمیکنه و منم اون رو دوست دارم،
    فقط مشکل من اینه که چرا به من نگفتش که اون پسره باز مزاحمش شده و داره باهش صحبت میکنه،
    خودش که به من میگه من واسه این بهت نگفتم که تو نارحت نشی و میدونمم که راست میگه،
    میگه که وقتی ب
    اهم ازدواج کنیم کسی دیگه مزاحم نمیشه چون میدونه من شوهر دارم،
    میخوام که*منو راهنمایی کنید این ازدواج میتونه سر بگیره،
    اون دختر بهم قول داده که دیگه*به هیچ عنوان دلش به حال کسی نسوزه،
    من اونو خیلی دوستش دارم اونم منو خیلی دوستم داره
    من به دوست داشتنش شک ندارم
    فقط مشکلم اینه که سه بار بهم قول داده بوده که با کسی حرفی نزنه
    من بهس قول دادم که گذشته تو رو فراموش میکنم که با یک پسر دیگه ای دوست بودی یک سال،
    لطفا راهنماییم کنین،
    من خودم واقعا دوستش دارم اونم داره
    اگه شما تایید کنید این ازدواج سرنجام داره من همین فردا میرم خواستگاریش
    اون دختر دیشب گریه میکردش و قسم میخورد پشت تلفن که من هیچ منظوری نداشتم فقط دلم به حال اون پسره سوخته بود
    واز این میترسییدم که بلای سر خودش بیاره به خاطر همینم باهاش صحبت میکردم و همش بهش میگفتم بیخیال من بشو
    واز این میترسیدم که به تو بگم و تو هم ناراحت بشی و همه چیز خراب بشه ،

    • راهنما , آوریل 12, 2016 @ 9:27 ق.ظ

      به چنین توضیحات و شک و تردیدی که دارید بهتره در انتخاب عجله نکنید چون باید واقعیت رو پذیرفت و افراد باید بپذیرن که گذشته ای داشته ان که باید بتونیم در نظر بگیریم
      بهتره در این مورد مشاوره ای حضوری مراجعه کنید ولی در خواستگاری باید افراد همونطور که هستند پذیرفته شوند تا در مراحل بعدی دچار مشکل نباشند
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

  • مریم , آوریل 23, 2016 @ 3:47 ب.ظ

    سلام.من۳ماهی میشه نامزدکردم.نامزدم فامیله.ما دوتا باهم مشکلی نداریم همدیگرو هم دوس داریم فقط خانواده من خیلی اذیتش میکنن مخصوصا برادرام حتی چند باردعوای بدی داشتن نامزدمم همش میگه من دیگه نمیخوام پشیمون شدم میگه نمیتونم با خانوادت کنار بیام خانوادش هم بیشترتحریکش میکنن که نامزدی روبهم بزنه من خیلی دوسش دارم وبهش وابسته شدم لطفا کمکم کنید که چیکار کنم یه مدت هم اخلاقش عوض شده مثل روزای اول بهم اهمیت نمیده احساس میکنم نسبت بهم سرد شده همش ازم فاصله میگیره.من نمیخوام ازدستش بدم خیلی دوسش دارم بگین چیکارکنم ممنون

    • راهنما , آوریل 24, 2016 @ 6:23 ق.ظ

      بسیار ساده است دوره نامزدی دوره شناخت و انتخاب کردنه و اگر ایشون در این مدت به این نتیجه رسیده باشه که ادامه این زندگی به صلاحتون نیست بهتره به جای وابستگی واقع بینانه با موضوع برخورد کنید …چون قراره در ازدواج به آرامش برسید نه اینکه رابطه ای رو با شک و تردید شروع کنید

      • مریم , آوریل 24, 2016 @ 9:49 ق.ظ

        اخه مادونفرمشکلی باهم نداریم خانوادش هم مشکلی بامن ندارن.فقط خانواده من هستن که اوناهم دارن میرین شهرستان زندگی کنن.نامزدم شک وتردیدی برای زندگی بامن نداره رفتارخانوادم باعث شده اینجوری بشه حالام که خانوادم دارن میرن.لطفابگین چیکارکنم

        • راهنما , آوریل 24, 2016 @ 5:39 ب.ظ

          پس در این مورد کمی صبور باشید و از وساطت بزرگان فامیل استفاده کنید

  • مریم , آوریل 30, 2016 @ 4:17 ب.ظ

    سلام دختری ۴۳ساله هستم تا الان موفق
    نشدم ازسن ۳۰سالگی دیگه خواستگاری برام
    نیومد خیلی دعا کردم نذر کردم ولی نمیدونم
    صلاح خدا درچی بوده که ازدواجم محیانشده
    درسن زیر۳۰سالگی خواستگارزیاد داشتم ولی مادرم
    تا بیام متوجه بشم ردشون میکردچون فرزند اول
    بودم تجربه نداشته یا توقعش از من زیادبود من
    تحصیل کردم.ولی الان افسرده شدم اعصابم خرد
    شده همه خواهروبرادرم ازدواج کردن من هرموقع
    بهشون نگاه می کنم تمام وجودم پرازغصه میشه
    احساس می کنم توزندگیم شکست خوردم دیگه
    فکرمی کنم فصل زندگیم تموم شده وکاری نمیتونم
    بکنم تازگیها فقط تویه موسسه خیریه همسریابی
    ثبت نام کردم فقط یه نور کوچکی بهم خورده
    بنظرشما آیا میتونم تواین سن ازدواج کنم وموفق
    بشم لطفا راهنمایی بفرماییید

    • راهنما , آوریل 30, 2016 @ 11:24 ب.ظ

      بله میتونید … افرادی هستند که در بالاتر از سن شما هم ازدواج کردن و مهم در ازدواج رسیدن به آرامشه وقتی چنین فردی وجود نداشته باشه چطور انتظار دارید ازدواج شمارو به آرامش برسونه
      بهتره به این چیزا فکر نکنید و دنبال کارها و هنرها و …. چیزهایی که دوست دارید برید و محیط های جدید و افراد جدید و موقعیت های جدید رو تجربه کنید

      • مریم , می 1, 2016 @ 2:29 ب.ظ

        باسلام ممنونم از راهنمایی شما ولی میشه اصلا
        بهش فکرنکرد این یه امر مهمی توزندگی که هرکسی
        دوست داره تجربه کنه اگرمن میدونستم این بلا
        سرم میاد توسن ۲۰سالگی ازدواج میکردم میشه ب
        بیشترراهنمایی کنید که چطور میتونم کسی روپیدا کن

        وآیا موسسه همسریابی امکانش هست که کاری
        برام انجام بدهند؟بیشتر راهنماییم کنید

        • راهنما , می 1, 2016 @ 5:08 ب.ظ

          هیچ سایت همسریابی معتبری در ایران وجود نداره ولی هر آشنایی شما باید با هوشیاری باشه و خوب جوانب رو بسنجید و تا شناخت به دست نیاوردید اعتماد نکنید
          در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
          ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • ساغر , می 1, 2016 @ 12:55 ب.ظ

    سلام. من ۲۷سالم هست و با آقایی که از طریق یه دوست مشترک آشنا شدیم و همسنمه سه سال و نیمه که نامزدم. پسر خوب و مودبیه، از نظر وفاداری هم بهش اطمینان کامل دارم ولی دلیل طولانی شدن نامزدیمون اینه که حقوق ثابت نداره و کارش اصلا مشخص نیست. حدود ۴سال پیش یه شرکت رو با آشناهاشون تاسیس کردن که هنوزم دارن کار میکنن ولی به درامد قابل قبولی نرسیده. نه میتونم بگم بی خیال اونجا بشه چون براش زحمت کشیده و هم اینکه همیشه میگه دیگه به نتیجه گرفتن نزدیکیم، منم چون همیشه دلم خواسته حرفشو باور کنم تا حالا رابطمونو کشون کشون نگه داشتم.
    مشکل دیگمم اینه که خیلی توداره و نمیشه درمورد کار و زندگیش درست سردراورد باهاشم که میای حرف بزنی و سوال بپرسی و یکم رفتارشو زیر سوال ببری عصبی میشه و مریض میشه و سردرد میگیره و خلاصه به یه نحوی دهنتو میبنده. من همیشه سعی کردم ساپورتش کنم از هر لحاظ حتی مالی ولی کم کم داره این حس بهم دست میده که داره ازم سواستفاده میشه.
    لطفا راهنماییم کنید که چطور برخورد و رفتار درست داشته باشم. ممنون.

    • راهنما , می 1, 2016 @ 5:40 ب.ظ

      به هر حال داشتن استقلال مالی برای ادامه زندگی مشترک بسیار مهم و ضروریه ..
      در این مورد باید مشاوره کنید و خوب و منطقی فکر کنید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

  • ارش , می 11, 2016 @ 5:27 ب.ظ

    سلام
    من ۳۴ سال دارم و برای ازدواج سه جهار سالیه که اقدام کردم ولی به دلیل لجبازی خواهرم و سادگی و مادر و دهن بین بودنش هر جایی که ی دختر با شرایط مناسب پیدا میشه و خواهر میفهمه سریعا با حرفهای منفی مثل خانواده اش خوب نیستند و اخلاق نداره مادرم منصرف میکنه .طوری شده که بعضی وقت ها ی دختر ی که از نظر سطح خانوادگی خیلی تفاوت داریم و یا سنش بیشتراز ۹ سال اختلاف داریم انتخاب می کنه و انقدر تعریف می کند دربارش که مادرم میگه ببین شاید به دردت خورد باهم تفاهم داشته باشید .
    دیگه خسته شدم کسی هم ندارم که کمکم کنه چند مورد هم همکارهام معرفی کردند که از نظر اخلاقی و مذهبی باهم تفاهم نداشتیم
    چطوری می تونم ی دختر مناسب ازدواج پیدا کنم؟

    • راهنما , می 15, 2016 @ 12:29 ب.ظ

      در این مورد کسی جز افراد قابل اعتماد در خانواده و فامیل شما نمیتونن به شما کمک کنن
      اگر شرایط ازدواج شما مناسبه بهتره با این افراد مشورت کنید و گرنه نمیتونید نظر مادرتون رو عوض کنید

    • مینا , ژوئن 3, 2016 @ 9:52 ب.ظ

      سلام
      دلیل مخالفت خاهرتون چیه؟

  • مینا , ژوئن 3, 2016 @ 9:30 ب.ظ

    باسلام
    دختری ۳۴ساله هستم که با آقایی ۴۴ساله بواسطه یکی از دوستان آشنا شدم
    قصدمون ازدواج است ولی ایشون متارکه کرده و یه پسر ۲۲ساله داره
    از خیلی جهات باهم تفاهم داریم
    ولی یه سری نگرانی دارم بخاطر ازدواج سابق و پسرشون

    • راهنما , ژوئن 4, 2016 @ 9:59 ب.ظ

      پس بهتره در این مورد مشاوره حضوری داشته باشید
      این ازدواج میتونه مشکلات خاص خودش رو داشته باشه که حتما” نیاز به بررسی داره
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

  • Sh , ژوئن 5, 2016 @ 1:49 ق.ظ

    سلام خسته نباشید من الان ده ماهه ازدواج کردم با پسرى که دوازده سال مقیمه دبى هستش من از تهران بعد از عروسى به دبى رفتم و کارو زندگى شوهرم هم اونجاست ولى مشکل من الان اینه که اصن از دبى و آب و هواش خوشم نیومده و همین این باعث ناراحتى خودم و شوهرم داره میشه نمیدونم چى کار کنم و چجورى خودم رو با محیط دبى سازگار کنم ؟

    • راهنما , ژوئن 5, 2016 @ 11:38 ق.ظ

      روان‌شناسان می‌گویند غم غربت در ابتدای مهاجرت کاملا طبیعی است اما راه‌هایی وجود دارد که از این غم پیشگیری یا دوره آن را کوتاه‌تر کنیم.
      سال اول دانشگاه بود. ۵ نفر سال اولی با هم توی یک اتاق بودیم و تقریبا همه‌مان از یک استان دور آمده بودیم.

      کسی که خانه‌اش از همه به دانشگاه نزدیک‌تر بود، ۱۰ ساعت تا پدرو مادرش فاصله داشت و کسانی که دورتر بودند، فاصله‌شان به ۱۵ ساعت هم می‌رسید. چند تا از بر و بچ که بیشتر به خانه و خانواده وابسته بودند، وقتی دلشان هوای خانه را می‌کرد کار جالبی می‌کردند؛ کاری که هیچ‌وقت یادم نمی‌رود؛ شب که می‌شد چراغ‌ها را خاموش می‌کردند، به یکی که صدایش غمگین‌تر بود می‌گفتند بخوان و هرکس می‌رفت روی تخت خودش، زیر پتوی خودش و می‌زد زیر گریه! «غم غربت» در روزهای اول مهاجرت بیداد می‌کرد اما کم‌کم، هم غم غربت کمتر شد و هم بچه‌ها دیگر توی اتاق گریه‌و‌زاری نکردند!

      این آدمیزاد هم معلوم نیست چه‌جور موجودی است؛ اگر بگذاری در همین محیط آشنای خودش روزهایش را بگذراند، کم‌کم از روزمرگی حالش به هم می‌خورد و شروع می‌کند به شعاردادن که «آب هم اگر یک جا بماند می‌گندد»؛ حالا همین آدمیزاد را اگر از همین روزمرگی‌ها که گذشته و خاطره‌هایش را ساخته‌اند جدا کنی و بگذاری‌اش توی یک محیط جدید، چنان نوستالژی گذشته می‌گیردش که می‌دهد با خط خوش و جوهر طلا برایش بنویسند «به یاد یار و دیار آن‌چنان بگریم زار / که از جهان ره و رسم سفر بر اندازم».

      حتی اگر آن‌قدر پوست‌کلفت باشد که مثل آن امیر دوره رودکی چندین و چند سال با غربت حال کند، یکدفعه یک شعر چنان دگرگونش می‌کند که کاروان راه می‌اندازد و هی از رودکی می‌خواهد که بخوان «بوی جوی مولیان آید همی!». اصلا مانایی یک دوبیتی مشهور نشان می‌دهد که غریبی یکی از غم‌های سه‌گانه همیشگی ما ایرانی‌هاست. نگویید شما تابه‌حال بیت «سه غم اومد به جونم هر سه یک‌بار/ غریبی و اسیری و غم یار…» را زیر لبتان زمزمه نکرده‌اید.

      از طرف دیگر اصلا این آمیزاد مشتاق است که حالش گرفته باشد؛ حالا چه به بهانه قرارگرفتن در سن خاص (بحران ۳۰ سالگی که یادتان هست؟) و چه به بهانه قرار‌گرفتن در مکان خاص. خلاصه اینکه این آدمیزاد، همیشه خدا، بین دوتاقطب فرار از محیط آشنا و نوستالژی به محیط آشنا گیر کرده بوده است و نشانه‌اش هم، همین ضرب‌المثل‌ها و بیت‌ها که ذکرش رفت.

      هوای خانه چه دلگیر می‌شود گاهی

      ظاهرا روان‌شناس‌ها قبلا با تحقیق درمورد غم غربت بیشتر حال می‌کرده‌اند. اواسط قرن هفدهم میلادی یک بابایی آمد واژه «نوستالژی» را ابداع کرد و این را انداخت توی دهان جماعت. بعدها روان‌شناس‌ها یک واژه اختصاصی‌تر برای غم و غصه اول مهاجرت در نظر گرفتند؛ “Home sick” که معنای تحت‌اللفظی‌اش می‌شود «بیماری خانه» و معنایش همان غم غربت است.

      جالب است بدانید که فروید حتی اسهال و یبوست روزهای اول مسافرت را هم به اضطرابی که مکان جدید و خود سفر برای آدم به وجود می‌آورد ربط می‌داد. از ۳۰ سال گذشته به این طرف که مهاجرت‌ها خیلی گسترده‌تر و طولانی‌مدت‌تر شده‌اند و مخصوصا جهان‌سومی‌ها ترجیح می‌دهند کشورهایی کاملا دور از وطن و فرهنگ وطن را به عنوان مقصد انتخاب کنند، هم این بحث «غم غربت» دارد جدی‌تر دنبال می‌شود و هم بحث‌های جدی‌تری مثل بحران هویتی که نوجوانان نسل دوم مهاجرت با آن درگیر می‌شوند؛ بحران هویتی که دوبرابر شدیدتر از بحران هویت نوجوانان بومی است.

      آنها، هم باید با بحران معمول نوجوانی کنار بیایند و هم باید با ارزش‌های جامعه پدری و ارزش‌های جامعه فعلی درگیر باشند.

      از آنجا که همشهری جوان بین‌المللی نیست(!) و بیشتر ما در سطح کشور خودمان مهاجرت می‌کنیم و با همان «غم غربت» معمول باید کنار بیاییم، بی‌خیال بحران هویت در غربت می‌شویم. حالا بگذریم از اینکه توی همین مملکت خودمان هم گاهی آن‌قدر تفاوت فرهنگی بین ۲ شهر کوچک و بزرگ، عمیق است که نوجوانان نسل دوم پدر و مادران مهاجر، کمی بیشتر بحران‌زده می‌شوند!

      نگاه مردم بیگانه در دل غربت…

      «غم غربت» یک حس طبیعی تنهایی و سردرگمی در موقعیت غربت است. حالا بعضی‌ها می‌گویند که این غربت کاری به مکان ندارد و آدم از کارهای روزمره که خلاص شد، توی ننوی خانه پدری هم که باشد «غم غربت» می‌آید سراغش. بعضی‌ها حتی معناهای ماوراء‌الطبیعی به این قضیه می‌دهند و آن را ربط می‌دهند به دوری بنی بشر از وطن اصلی‌اش که همانا بهشت باشد.

      بعضی‌ها هم معنا‌های فلسفی به آن می‌دهند و می‌گویند این حیرت و سردرگمی که بعد از فراغت از روزمرگی پیش می‌آید، اتفاق مبارکی است و اصلا فلسفیدن و پرسش از چیستی و چرایی جهان از همین‌جا شروع می‌شود و خلاصه اینکه اگر این سردرگمی‌ها را جدی بگیرید کم‌کم‌اش می‌شوید «دریدا».

      ادبیاتی‌ها هم دست از سر غم غربت بر نداشته‌اند. میلان کوندرا در کتاب زیبای «جهالت» غم غربت را با یک تحلیل زبان‌شناسانه به بی‌خبری ربط می‌دهد و می‌نویسد: «تو از من دوری و من از تو بی‌خبرم. کشورم از من دور است و نمی‌دانم آنجا چه خبر است».

      اما متاسفانه ما روان‌شناسیم و می‌خواهیم غم غربت را در معمولی‌ترین معنایش در نظر بگیریم. در این معنا از نظر فیلسوفان چیپ و پیش پا افتاده، غم غربت وقتی سراغ آدم می‌آید که فرد از خانواده یا محیط همیشگی‌اش جدا می‌شود؛ حالا هرچه این جدایی همیشگی‌تر و دورتر باشد، احتمال بیشتری دارد که غم غربت شدید‌تر بیاید سراغ آدم.

      غم غربت ربطی به سن ندارد ولی خب، قبول کنید که هرچه آدمیزاد بزرگ‌تر بشود، سنگدل‌تر (شما بخوانید دل‌گنده‌تر و دانشجویان روان‌شناسی بخوانند تمایزیافته‌تر!) می‌شود؛ به همین خاطر است که کودکان دور از خانه، بیشتر از جوانان، و جوانان بیشتر از بزرگسالان غم غربت می‌آید سراغشان. جالب است بدانید که کودکان مثل بچه آدم غم غربتشان را با غمگینی نشان نمی‌دهند؛ آنها کارهایی می‌کنند که بیشتر جلب توجه کند.

      مسلما مسئولین یک مدرسه شبانه‌روزی بیشتر به معده درد، گلودرد، سردرد و تهوع توجه می‌کنند تا به یک غم پیش پا افتاده. خب، کودکان هم در ناخودآگاه‌ترین شکلش همین نشانه‌ها را نشان می‌دهند و در خودآگاه‌ترین حالتش تمارض می‌کنند و نمی‌روند مدرسه؛ به همین راحتی!

      اگر آن نظر اول – که گفتیم غم غربت را به فراغت از روزمرگی ربط می‌دهد – را با نظر دوم – که غم غربت را به جدایی فیزیکی ربط می‌دهد – ترکیب کنیم نتیجه‌اش این می‌شود که ما زمانی بیشتر احساس غربت می‌کنیم که هم در شهر غریبی زندگی کنیم و هم موقع استراحت‌مان باشد و تقریبا کاری برای انجام نداشته باشیم. اول صبحگاه و آخر شامگاه پیش از رفتن به خواب شیرین، بیشتر احتمال دارد که اشک غربت گوله گوله از چشم‌هایمان بریزد.

      بعضی آدم‌ها هم هستند که به دلایل پیچیده روانکاوانه بیشتر مستعد غم غربتند. مثلا آدمی‌ که طلاق گرفته‌ یا کسی که در کودکی یک فقدان بزرگ مثل از دست دادن مادر را تجربه کرده‌، ممکن است نگاهش به جهان جور دیگری باشد؛ ممکن است فرض اولیه‌ او این شده باشد که کلا جهان و اهل جهان کمر بسته‌اند که چیزها و کسانی را از او بگیرند.

      حالا که غربت دوباره در شکل یک «از دست دادن» ظاهر می‌شود، فرض اولیه او دوباره تایید می‌شود و خب، معلوم است که از آدم‌های دیگر غمگین‌تر می‌شود و ممکن است حتی غمگینی‌‌اش به افسردگی تبدیل شود.

      بعضی‌ها هم بر عکس، کمتر غم غربت را تجربه می‌کنند؛ مثلا کسانی که خودشان غربت را انتخاب کرده‌اند و به اجبار دیگران یا شرایط مهاجرت نکرده‌اند یا کسانی که کلا شخصیت‌شان جوری شکل گرفته است که به تجربه‌های تازه اشتیاق بیشتری دارند.
      همان‌طور که از اول متن هی داریم تکرار می‌کنیم، غم غربت طبیعی است و معمولا با خوگرفتن به محیط جدید از بین می‌رود یا در مواقع خیلی کمتری به سراغتان می‌آید.

      اما ممکن است که همین غربت باعث شود یک افسردگی پایه‌ای‌تر در وجودتان زنده شود یا بدنتان شروع کند به پارازیت انداختن. این‌جور موقع‌ها بهتر است که سری به یک روان‌شناس یا پزشک بزنید.

      غریبی و اسیری چاره داره…

      همان‌طوری که شاعر شیرین‌سخن، قرن‌ها پیش‌تر از ما تشخیص داده است «غریبی و اسیری چاره دارد» و خدا به «غم یار و غم یار و غم یار» مبتلایتان نکند! ما نمی‌دانیم چاره‌هایی که در ذهن آن شاعر غلیان می‌کرده، چه بوده است اما چاره‌های مدرن غم غریبی اینها هستند:

      ۱ نشانه‌های پیوستگی را با خودتان ببرید
      همان‌طور که میلان کوندرا می‌گوید، هر چیزی می‌تواند نوستالژی شما را زنده کند؛ یک مزه، یک منظره، یک صدا و حتی یک بو. در مورد این آخری یعنی ربط بو و خاطره حتی پای عصب‌شناس‌ها هم به قضیه باز شده است و آنها فهمیده‌اند که به این خاطر بوی گذشته بدجوری خاطره‌ها را تحریک می‌کند که مرکز بویایی و مرکز تشکیل حافظه در مغز همسایه‌اند.

      اینها را گفتیم که به اینجا برسیم که می‌توانید همین واقعیات را خودتان مدیریت کنید؛ یعنی به جای اینکه یکدفعه با رسیدن بوی گندم در مرکز تحقیقات کشاورزی کرج یاد گندمزارهای ولایت‌تان بیفتید، خودتان از اول نشانه‌هایی همیشگی از خانه را با خودتان داشته باشید.

      آوردن یک قاب عکس، یک مجسمه، یک کتاب قدیمی، یک شیشه عطر، یا یک سفره کوچک از خانه پدری به خوابگاه یا خانه مجردی باعث می‌شود با گذشته احساس پیوستگی کنید، احساس نکنید که یکدفعه جدا افتاده‌اید و لااقل اشیایی فیزیکی شما را به گذشته‌تان وصل ‌کنند.

      ۲ با یک نفر از غم غربت حرف بزنید
      چه روان شناس‌ها بگویند و چه نگویند، همه عالم و آدم می‌دانند که حرف‌زدن درباره غصه‌ها، آدم را سبک کرده و هیجان‌ها را خالی می‌کند. اما مهم این است که با چه کسی از غم غربت حرف بزنیم. بدترین انتخاب کسانی هستند که هنوز در وطن حضور دارند.

      تصور کنید شما در روزهای اول دانشگاه‌تان زنگ بزنید به مامان جانتان و با او از غربت بدجور دم غروب حرف بزنید؛ با این کارتان هم یک نفر دیگر را غصه‌دار می‌کنید و هم با صدای مادر که خواهش می‌کند پیشش برگردید، غم و غصه خودتان شدیدتر می‌شود.

      بهتر است به جای این «بچه ننه» بازی‌ها، زنگ بزنید به یکی از نزدیکان‌تان که از شما باتجربه‌تر است و قبلا غم غربت را پشت‌سر گذاشته؛ مثلا خواهر و برادر بزرگ‌تری که قبلا دانشگاه را در یک شهر دور گذرانده‌اند یا اینکه دارند سال‌های آخر را می‌گذرانند.

      اگر هم هیچ‌کس را پیدا نکردید، در مرکز مشاوره دانشگاه و مراکز مشاوره سطح شهر همیشه به روی شما باز است؛ رو‌به‌روی یک متخصص می‌نشینید که هم شما را از طبیعی‌بودن غم غربت مطمئن می‌کند، هم خودتان خالی می‌شوید و هم دست خالی بر نمی‌گردید؛ یعنی دیگر دلتان پر نیست اما دست‌تان پر است!

      ۳ به غربت یک‌جور دیگر نگاه کنید
      تصور کنید که شما تا آخر عمرتان در همان شهر خودتان می‌ماندید. از بالا به این کره خاکی نگاه کنید و خودتان را تصور کنید که فوق فوقش دارید در دورترین خیابان‌های شهر خودتان ورجه ورجه می‌کنید. حالا یک خط بکشید از شهر خودتان به یک شهر دیگر. آن آدم کوچولو را از این خط عبور دهید و وارد شهر جدید کنید؛ یک عالمه آدم جدید، جای جدید، هنجارها و نابهنجاری‌های جدید، رسم و سنت‌های جدید و خلاصه یک دنیای جدید.

      حالا فکر کنید آن آدمی که تا آخر عمرش توی شهر خودش می‌ماند داناتر، بالغ‌تر و برای ادامه زندگی آماده‌تر است یا شمایی که از این خط فرضی گذشته‌اید و دنیای دیگری را تجربه کرده‌اید؟ زود درمورد مکان جدید قضاوت نکنید و با تمام بدی‌ها و خوبی‌هایش آشنا شوید. شاید بدی‌های فراوان روزهای اول به ناآشنایی شما برگردد وگرنه «چیزهایی هم هست» به قول سهراب.

      ۴ صبور باشید
      البته غم غربت اگر هیچ کاری انجام ندهید، به خودی خود حل نمی‌شود. اگر شما تا ابد توی اتاق خودتان بمانید، تا ابد غم غربت رهایتان نمی‌کند. یکدفعه وسط امتحان‌های میان‌ترم یا وقتی تازه دارد کارتان می‌گیرد، «بوی جوی مولیان» نزند زیر دماغ مبارک‌تان و بروید خانه؛ ببینید کی سرتان خلوت‌تر است که به خانه بروید.

      وقتی هم زنگ می‌زنید به اعضای محترم خانواده، از حال و احوال خودشان بپرسید و از حال و احوال خودتان – البته غیر از غم غربت- بگویید. این‌طوری حس می‌کنید در جریان کارهای ولایت قرار دارید و یک جورهایی انگار در آنجا حضور دارید. خلاصه آن «بی‌خبری» میلان کوندرایی باعث غم غربت‌تان نمی‌شود.

      ۵ دوستان جدیدی پیدا کنید
      این یکی به همین سادگی‌ها هم نیست. برای اینکه دوستان محترم توزرد در نیایند، بهتر است آنها را به واسطه یک جای دیگر بشناسید؛ یعنی یکدفعه در اتوبوس طرح دوستی با یک نفر نریزید. شرکت در کلاس‌هایی که به آنها علاقه دارید، هم سرگرم‌تان می‌کند و هم شما را با یک عالمه آدم آشنا می‌کند که هم با شما علایق مشترک دارند و هم ممکن است همدم و همراه شما باشند در غم غربت.

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

      • Sh , ژوئن 5, 2016 @ 1:41 ب.ظ

        نمیدونم با این نگرانى چى کار کنم که اگه تا مثلا ۱۵,۲۰سال دیگه دبى باشم همش ترس دارم از بس که نسبت به اونجا و آدماش حس خوبى ندارم ،کلاس زبان بهم میگن اونجا برو یا خیلى کلاساى دیگه ولى چون اونجا از جاهاى مختلفى به خصوص از هند و فیلیپین اومدن اصن خوشم نمیاد جایى برم از طرف دیگه اونجا وقتى میرم تو خیابون دورورم زیاد آدم نمیبینم همشون با ماشین این ور و اون ور میرن و همین این منو ناراحت میکنه و همش میگم واى تهران با وجود شلوغی خیلى خوبه حس زندگى داره واقعا کلافم از این وضعیتم و هر دقه هم به شوهرم میگم چه اشتباهى کردم که قبولت کردم و اومدم دبى بهش میگم نمیدونستم انقدر سخته برام

  • الهام , ژوئن 9, 2016 @ 8:17 ق.ظ

    با سلام.
    دختری هستم ۳۴ ساله با ظاهری نسبتا خوب و خیلی جوانتر از سنم و شغلی هم نسبتا خوب و با خانواده ای فوق العاده بی مسئولیت و اوضاع مالی نسبتا بد.
    دو بار عقد کردم و هر دو بار به علت اینکه از من کوچکتر بودن در دوران عقد جداشدم. البته شناسنامه ام سفید است اما به خواستگارانم گذشته ام را می‌گویم. سه سال با مردی آشنا شدم که ۱۳ سال از من بزرگتر است و قبلا ۹ سال زندگی کرده و دختری ۱۵ ساله دارد که با مادرش زندگی می‌کند و حتی بعد از طلاق هم به منزل آنها رفت و آمد می‌کرد حتی در دوران آشنایی با من که البته من بعدا فهمیدم. حالا قصد ازدواج داریم این آقا فعلا بیکار است و خیلی می‌خواهد همیشه حرف خودش باشد هرگز اشتباهاتش را قبول نمی‌ کند و تابحال یکبار هم از من بابت کاری معذرت خواهی نکرده. قرار بر مهریه کم خانه هر جا شد و مراسم هم حتی نخواستم. اما لابلای حرفاش و با هر بحثی می گه خیلی ها هستن که هم خونه دارن هم ماشین منتظرن من لب تر کنم و با من با همین شرایط ازدواج کنن! و می گه زن سابقش هم پشیمونه و دوست داره برگرده و برای من جالبه اونی که ادعا می‌کنه با همسرش دیگه ارتباطی نداره از کجا می دونه اون پشیمونه! بهرحال اصرار داره که من ترکش نکنم و البته سرکوفت گذشته من رو هم زیاد بهم می زنه من هم ایرادهای زیادی دارم خیلی احساسی ام خیلی رک ام دیر عصبانی می شم اما بد عصبانی می شم. واقعا توی دو راهی هستم. از طرفی خیلی بهش وابسته شدم و تقریبا می شه گفت دوستش دارم اما هرگز نمی خوام براساس احساس تصمیم بگیرم. ببخشید طولانی شد. واقعا توی دوراهی بدی هستم.
    پیشاپیش ممنون از اینکه وقت گذاشتید.

    • راهنما , ژوئن 9, 2016 @ 10:59 ق.ظ

      با تقاسیری که شما گفتید این کار شما تکرار دوباره یک اشتباهه و بسیار باعث تعجبه که شما با این تجربیاتی که داشتید بدون فکر عمل کردید
      اگر واقعا ” میخوایت در زندگی آینده به آرامش برسید با این عبارات دوستش دارم خودتونو درگیر و سرگردان نکنید
      خود شما بهتر از هر کسی میدونید ایشون مناسب زندگی با شما هست یا خیر ؟
      سن بالا و شرایط خاص و اخلاقش مواردی هست که شما رو نگران کرده و میتونه در آینده مشکلساز بشه

      • الهام , ژوئن 9, 2016 @ 11:06 ق.ظ

        واقعا ممنون از راهنماییتون

  • Sh , ژوئن 9, 2016 @ 9:38 ب.ظ

    سلام خسته نباشید من همون طور که گفتم حدود ده ماهه که ازدواج کردم و از اولش به دبى اومدم ولى نمیدونم با این نگرانى چى کار کنم که اگه تا مثلا ۱۵,۲۰سال دیگه دبى باشم همش ترس دارم از بس که نسبت به اونجا و آدماش حس خوبى ندارم ،کلاس زبان بهم میگن اونجا برو یا خیلى کلاساى دیگه ولى چون اونجا از جاهاى مختلفى به خصوص از هند و فیلیپین اومدن اصن خوشم نمیاد جایى برم از طرف دیگه اونجا وقتى میرم تو خیابون دورورم زیاد آدم نمیبینم همشون با ماشین این ور و اون ور میرن و همین این منو ناراحت میکنه و همش میگم واى تهران با وجود شلوغی خیلى خوبه حس زندگى داره واقعا کلافم از این وضعیتم و هر دقه هم به شوهرم میگم چه اشتباهى کردم که قبولت کردم و اومدم دبى بهش میگم نمیدونستم انقدر سخته برام خواهش میکنم راهنماییم کنید که چطورى با این شرایط زندگى خوبى رو پشت سر بذارم ،سپاسگذارم .

  • amin , ژوئن 10, 2016 @ 10:37 ق.ظ

    با عرض سلام
    من پسری ۳۰ ساله هستم تصمیم به ازدواج گرفتم . میخواستم بدونم ایا در مرکز مشاوره تشخیص این که از لحاظ جنسی ۱۰۰ دصد شریک جنسی مناسبی هستیم ایا هست ؟
    چون من خودم صحبت در این مورد رو گذاشتم زمان مشاوره انجام بشه . از طرفی خودم فکر میکنم تمایلم در هفته ۴ یا ۵ بار باشه . البته شاید بخاطر اینه که رابطه نداشتم و تشنه رابطه هستم . میگن بعد از ازدواج تمایل کم میشه ولی در کل الان این تو ذهن منه. در ضمن من دوست دارم رابطه جنسی رو وقتی انجام بدم که نیاز ندارم چون یه جور برام تفریح است و از عشق بازی هم خوشم میاد . دوست دارم با کسی ازدواج کنم که طبع گرمی داشته باشه .

    • راهنما , ژوئن 10, 2016 @ 11:30 ق.ظ

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

  • neda , ژوئن 16, 2016 @ 4:30 ب.ظ

    با سلام و خسته نباشی:
    من خانمی ۳۲ ساله فرهنگی هستم که در حال حاضر۶ ماهه به خاطر خیانت های همسرم جدا شدم . و با پسر ۷ ساله ام زندگی می کنم . و از لحاظ مالی و موقعیت اجتماعی در شرایط خوبی زندگی میکنم ولی تنهایی و تنها بودن به شدت من رو اذیت می کند.
    و الان با اقایی که ۴ سال همکار من است اشنا شدم و از من درخواست ازدواج دارد ضمن اینکه بنده این اقا رو از همه لحاظ تایید می کنم .
    فقط بزرگترین مشکل بنده با بچه های ۲ و ۵ ساله اش است که از ازدواج قبلی ایشون است و تنها نگرانی من این است که این بجه ها مانع خوشبختی و ارامش من و همسرم شود و زمانی که به بلوغ برسند در اون روزها شرایط خیلی بدی داشته باشم .
    از یک طرف نگرانی دیگرم بابت ارتباط بجه ها با مادر قبلیشان است که تحت تاثیر رفتار انها قرار بگیرد و با من به مشکل برخورند.
    ناگفته نماند من با همسر قبلی این اقا دوست هستم و نگرانم به خاطر دوستی در گذشته و ارتباط مادر و فرزندی باعت تخریب و مانع خوشبختی من شود .
    لذا از شما خواهشمندم قبل از هر تصمیم و جواب مثبت به همکارم من را کمک و راهنمایی بقرمایید .
    با تشکر فراوان

    • راهنما , ژوئن 17, 2016 @ 1:43 ب.ظ

      مسلما” چنین مواردی در آینده شما خواهید داشت پس اگر قراری به ازدواج دارید باید به این نکته خوب توجه کنید
      تمام این موارد به خواست دو طرف شما بستگی داره ولی باید بدونید مشکلاتی هم داره که باید قبول کنید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

  • سهیلا , ژوئن 20, 2016 @ 11:32 ب.ظ

    سلام
    من دختری ۳۱ ساله هستم که حدودا ۶ ماه پیش خواستگاری داشتم که از لحاظ ظاهری نپسندیدم با این که درک و اخلاق و طرز فکر واسم خیلی مهم بود و همه ی اینها رو توی این اقا دیدم تو این مدت چندین خواستگار داشتم ولی هیچ کدوم اخلاق اون اقا رو نداشتن از طرفی دوستام که ازدواج کردن میگن شکل عادی میشه و مهم اخلاقه می خواستم بدونم درسته؟ و اگه درسته اگه من با این اقا تماس بگیرم و پیشنهاد صحبت بهشون بدم کار درستیه و چطور بهشون بگم با صراحت بگم پشیمونم؟؟خییلی ممنون میشم جوابمو بدین

    • راهنما , ژوئن 23, 2016 @ 8:25 ب.ظ

      دوست عزیز وقتی نتونسته به دلتون بشینه پس دلیلی به ادامه وجود نداره

  • نسیم , ژوئن 28, 2016 @ 1:24 ب.ظ

    سلام
    من دختری ۳۸ ساله هستم با ظاهری خوب. و بسیار جوانتر از سنم نشان داده می شوم. شاغل هستم و دانشجوی ارشد . من مدت ۴ سال با یکی از همکلاسی های دوره کارشناسیم که ایشون ۷ سال از من کوچکتر هستن آشنا شده ام. ما با هم بسیار شاد و خوب هستیم و از نظر اخلاقی بسیار مچ و می توانم بگویم در این دوران دوستی با هیچ مشکل حادی روبروی نشده ایم و به هم علاقه مندیم ،الان تصمیم به ازدواج گرفته ایم.
    ولی متاسفانه نمی دونم که این تصمیم درست است یا غلط. با توجه به اینکه من از این آقا ۷ سال بزرگتر هستم .
    پیشاپیش از کمک و یاری شما ممنونم .

    • راهنما , ژوئن 29, 2016 @ 1:36 ق.ظ

      درک اختلاف سن به خودتون بستگی داره ولی مشکلات خاص خودش رو هم خواهد داشت
      دوره ای که مردها با زن های ۱۰ یا ۲۰ سال کوچک تر از خودشان ازدواج می کردند، تقریبا گذشته است. امروزه ازدواج هایی که در آن زوج ها همسالند و یا ازدواج هایی که در آن زن بزرگ تر از مرد است بیشتر از قبل دیده می شود.
      کوچک تر بودن زن از مرد در ازدواج یک باور سنتی است. دکتر مسعود وزیری، روان شناس بالینی درباره تفاوت سنی مناسب برای ازدواج موفقیت آمیز برایمان می گوید.
      تفاوت سنی مناسب
      اگر تفاوت سنی میان زن و مرد سه تا چهار سال باشد، از یک حد معمولی برخوردار است. این مورد بستگی به این دارد که چقدر زن و مرد بتوانند این فاصله را باور داشته باشند. این مساله را نمی توان به همه تعمیم داد و به این معنا نیست که همه کسانی که چنین اختلاف سنی ای دارند، زندگی خوبی هم دارند.
      البته هرچه فاصله سنی زوجین کمتر باشد احتمال تفاهم بیشتر است. چراکه دو نفر با تفاوت سنی زیاد در دو مرحله متفاوت از زندگی هستند و نیازها و خصوصیات آنها بالطبع متفاوت است.
      همان طور که از گذشته تا به حال شنیده ایم، تفاوت در سن بلوغ دختر و پسر این روند را طوری نهادینه کرده که پسرها باتوجه به دیرتر بالغ شدنشان باید از دخترها بزرگ تر باشند.
      با این حال فاکتور سن به تنهایی نمی تواند تضمین کننده یک ازدواج موفق باشد. انگیزه زوج ها برای ازدواج با یکدیگر در این زمینه بسیار دخیل است. هستند کسانی که با انگیزه های اقتصادی با افرادی ازدواج می کنند که تفاوت سنی بسیار زیادی با آنها دارند؛ ازدواجی بدون پایه های عاطفی و شناخت که نبودن عامل علاقه در این نوع از ازدواج ها آنها را با شکست مواجه می کند. در این صورت نمی توان گفت شکست این زندگی تنها به خاطر بالابودن سن یکی از دو زوج بوده است.
      بزرگ تر بودن مرد
      از گذشته تا به امروز تفاوت سنی در ازدواج به گونه ای بوده که مرد چندسالی بزرگ تر از زن بوده است. مرد ایرانی با خاصیت مردسالارانه ای که از گذشته در اطراف خود دیده و شنیده، مدیر بودن در خانواده و حرف آخرزدن را تعریفی از خود می داند. از سوی دیگر بزرگ تر بودن مرد نوعی توازن رفتاری را در خانواده به دنبال دارد. با این حال معیارها با گذشت زمان در حال تغییر و دگرگونی است.
      حضور زنان در جامعه و فعالیت های اجتماعی آنها، توجه بیشتر آنها به تحصیلات و ارتقای علم و به دست آوردن موقعیت هایی برتر حتی بسیار معتبرتر از مردها تا حدودی باعث تغییر سن ازدواج شده و به همین خاطر است که در جامعه امروز زنانی که از همسران خود بزرگ تر هستند، بیشتر از قبل دیده می شوند.
      بزرگ تر بودن زن
      اگرچه هنوز مساله بزرگ بودن زن از مرد چه از نظر فرهنگی و چه از نظر اجتماعی در جامعه ما پذیرفته شده نیست اما نمی توانیم برای همه افراد، نسخه های واحد و یکسانی بپیچیم. اگر دو نفر تفاهم فرهنگی و اخلاقی داشته باشند، همسن بودن یا بزرگ تر بودن دختر از پسر، مشکل خیلی حاد و پیچیده ای نیست.
      کسانی که مخالف بزرگ تر بودن زن هستند معمولا دلایل زیرا برمی شمارند: ترس از اینکه این ازدواج ها بعد از مدت کوتاهی با شکست مواجه شود؛ به ویژه اگر این ازدواج به خاطر موقعیت مادی زن صورت گرفته باشد، همیشه موردتوجه است.
      زنی که چندسال بزرگ تر باشد، معمولا انتظار دارد همسرش هم همانند او فکر کند و مسائل را بسنجد ولی وقتی با چیزی غیر از این مواجه می شود، این فاصله را بیشتر درک می کند.
      از سوی دیگر، مردی که با زن بزرگ تر از خودش ازدواج می کند، ممکن است پس از چند سال زندگی، با تحلیل رفتن جسم زن، احساس ناخوشایندی پیدا کند و شاید به فکر جدایی و یا ازدواج دوم بیفتد و… درحالی که این احتمال ها تنها مختص به زن هایی نیست که از شوهرانشان بزرگ ترند بلکه ممکن است در رابطه سایر زن ها با شوهرانشان نیز اتفاق بیفتد.
      چنین ازدواج هایی جنبه های مثبتی هم دارد؛ ازجمله اداره زندگی از سوی زنی آگاه و مدیر. البته به شرطی که خود فرد پذیرای شرایطش باشد و بتواند نگاه جامعه و مردم را تحمل کند. چراکه تاثیرهای منفی برخورد جامعه و اطرافیان ممکن است در زندگی بروز پیدا کند.
      می توان خانواده های زیادی را یافت که با بزرگ تر بودن زن از شوهر، زندگی هایی شاد و زیبا دارند. این مساله درصورتی که عشق و علاقه طرفین به همدیگر زیاد باشد و زندگی خوبی داشته باشند مشکل ساز نخواهد شد.
      همسن بودن یا نبودن
      تعریف تفاوت سن و پذیرش آن، کاملا به فرهنگ و تربیت خانوادگی بستگی دارد. در مساله ازدواج درصورت فراهم بودن نیازهای اساسی و شناخت متقابل نمی توان فاصله سنی را از عوامل و عناصر اصلی دوام زندگی دانست. با این حال هرچقدر فاصله و اختلاف سنی بین زن و مرد کمتر باشد آنها به درک بهتری از یکدیگر می رسند.
      زن و مرد هرچقدر تناسب و سنخیت بیشتری داشته باشند پیوند و ازدواج مستحکم تری خواهند داشت. یکی از معیارهای انتخاب همسر هماهنگی و تناسب بین زوجین از نظر فاصله سنی است. به هر حال افرادی که در محدوده سنی نزدیک هم باشند، تجربه ها و خاطره های یکسانی دارند و پیش زمینه فرهنگی مشابهی برای درک کردن هم خواهند داشت.
      دختر و پسری که در سن ازدواج قرار دارند باید از نظر فکری در یک سطح قرار گیرند. تفاوت سن در فرهنگ ما اهمیت دارد ولی میزان آن را هم هیچ علم و منطقی با قاطعیت تخمین نزده است. باتوجه به عرف جامعه بزرگ تر بودن زن از مرتد، چه از نظر فرهنگی و چه از نظر اجتماعی پذیرفته شده نیست. علی رغم پیشرفت های همه جانبه و تغییر باورها هنوز هم موفقیت این گونه ازدواج ها در مقایسه با ازدواج هایی با تفاوت سنی مناسب برای افراد ثابت نشده است.
      زن و مردی که ۱۲ تا ۱۵ سال اختلاف سن دارند نمی توانند همدل و همراه خوبی برای یکدیگر باشند اما باوجود تمام ایرادها، در این بین، نمونه های موفق زیادی نیز وجود دارند. ازدواج پسران با دختران بزرگ تر از خود به دلایل مختلف، یکی از عوامل نگران کننده در خانواده هاست. چراکه به زعم آنها این نوع ازدواج ها از ریسک بالایی برخوردارند. چون دخترها از لحاظ جسمی و عقلی زودتر بالغ می شوند؛ بنابراین به همسرانی احتیاج دارند که هم سطح خودشان باشند اگرچه باز هم توجه به مسائل پیچیده زندگی نسبی است.
      فاصله سنی زیاد و از ۱۰ سال به بالا به دلیل اینکه تفاوت زمانی و یک دهه فاصله زندگی کردن بین دو فرد وجود دارد، مشکلاتی برای هر دو زوج به وجود می آورد. مشکلاتی چون عدم درک صحیح و متقابل، برآورده نشدن انتظارات دو طرف بعد از مدتی و بی حوصلگی فرد بزرگ تر، به خصوص احساس پشیمانی و بروز مشکلات بیشتر از عواملی هستند که بین زوج ها با فاصله سنی زیاد دیده می شوند.
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • Raha , جولای 4, 2016 @ 2:35 ق.ظ

    سلام من مدت هاست کسی رو دوست دارم و اونم همینطور خیلی بهم وابسته شدیم خانواده میدونن به هم علاقع داریم ولی مخالفن واقعا از ای وضع خسته شدیم ب نظر شما بهترین راه چیه دوباره مطرح کنیم یا ن ؟

    • راهنما , جولای 5, 2016 @ 9:53 ق.ظ

      صرف دوست داشتن شما نمیتونه جواز ازدواجتون باشه
      خیلی از مسایل میتونه برای ازدواج و رسیدن به ارامش موثر باشه
      پس بهتره در کنار این همه اصرار کمی هم واقعبینانه نگاه کنید
      چون رضایت خانواده ها روی زندگی مشترک تاثیر مستقیم داره
      بهتره برای حل مشکلتون از وساطت بزرگان و یا افراد قابل اعتماد در خانواده و فامیل استفاده کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.