مرکز مشاوره

مرکز مشاوره تبریز

مرکز مشاوره تبریز

ویژگی مرکز مشاوره تبریز

تحقیقات بعمل آمده به وسیله کادر ما در مرکز مشاوره تبریز دراکثر خانواده ها این موضوع رانمایان میکند. که بیش ازهرزمان دیگه ای خانواده های ایرانی نیازمند یک بررسی و تغییر درنگرش خود درمباحث مربوط به آن میباشند. مشکلات و فرازونشیب های موجود در زندگی هرانسانی میتواند به عاملی برای پسرفت وعدم پیشرفت آن فرد تبدیل شده واو را ازجریان درست زندگی خارج سازد.

شماره های تماس 01

به همین منظور وبه دلیل اهمیت بسیاری که بحث مشاوره در زندگی هرفرد دارد کانون مشاوران ایران اقدام به راه اندازی یکی از شعب خود درشهر تبریز کرده است.مرکزمشاوره تبریز با استفاده ازبهترین مشاوران در امر مشاوره خانواده بستری را فراهم نموده است تا جوانان و خانواده های تبریزی بتوانند باآسودگی خاطر به مرکز مشاوره تبریز مراجعه کرده و مشکلات خود را با یک مشاور خوب تبریز در میان بگذارند. مرکز مشاوره تبریز بااستفاده از بهترین مشاور تبریز در زمینه های مختلف مثل ازدواج و خانواده میتواند راهگشای بسیاری از مشکلات شما باشد کافیست با مشاوره تبریز تماس بگیرید.

منبع: com.مرکزمشاوره


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

746 نظرات

  • کاظم صدیقی , ژانویه 11, 2017 @ 7:20 ب.ظ

    سلام
    من پسری هستم سی ساله حدود دو سال در یک شرکت مشغول به کار هستم. از اوایل رفتنم به شرکت با ابراز علاقه یکی از همکاران روبرو شدم که من ابتدا چون نمیشناختم یه مقدار سرد برخورد کردم ولی رفته رفته رابطه مون بهتر شد. اما خب من به دلیل مشکلاتی که داشتم نتونستم پا پیش بزارم وبرم با خانواده برای خواستگاری که باعث شد این خانم دو ماه پیش عقد کرد با یه نفر دیگه.
    اما بعد عقد تازه من فهمیدم چه کوتاهی کردم اما باز هم بعد عقد در ارتباط هستیم و رفته رفته وابستگی بین ما زیاد میشه الان موندم چیکار کنم. بعضی وقتها با خودم میگم اگه میتونه عقد و به هم بزنن خودم پا پیش بزارم اما برای عاقبت کار موندم. اما اونی که مهم هر دوتامون به هم علاقه داریم اما یه اشتباه باعث شده هم اون عذاب بکشه هم من و همینکه پسر مردم هم با بی مهری روبرو بشه چون ازدواجشون از رو اجبار شده لطفا راهنمایی کنید چیکار کنم آیا میشه شرایط و درست کرد که ما که همدیگر و دوست داریم به همدیگه برسیم

    • مشاور , ژانویه 11, 2017 @ 11:55 ب.ظ

      با سلام
      اگر شما نتونستید قبلا پا پیش بزارید باید بدونید این ارتباط بعد عقد اون خانوم خیانت به فردی است که به هر حال ایین خانم رو همسر خودش میدونه .خودتون رو جای اون ادم بگذارید .این خانوم اگر واقعا مایل به ادمه زندگی نیستند و مسئله اجبار بوده بهتره قبل از ارتباط با شما و شدید شدن وابستگی با اون آقا جریان را تمام می کردند .و اینکه اگر شما دو نفر بهم برسید و تازه تفاوت ها خودش رو نشون بده و یا حتی کوچکتریم مسئله باعث بشه ازدواج قبلی این خانم رو بهش گوشزد کنید چه اتفاقی می افتد .لطفا فقط به رابطه عاطفی اکنون توجه نکنید بحث یک عمر زندگی است و بهتر است منطقی تر با قضیه برخورد شود .
      موفق باشید

  • امیرعباس قربانپور , ژانویه 11, 2017 @ 11:09 ب.ظ

    یکماه قبل با همسرم متارکه کردیم و دو بچه ام (پسر ۹ ساله ام و دختر ۵ سال ام ) نزد مادرشان زندگی می کنند و من تنها و در شرایط عذاب آور زندگی می کنم.قصد دارم پسرم را نزد خود بیاورم و با هم زندگی کنیم و از تنهایی و انزوا بیرون آیم.چگونه میتوانم از نظر عاطفی او را به خودم نزدیک کنم چون او تحت تاثیر مادرش از من فاصله گرفته است؟

    • مشاور , ژانویه 11, 2017 @ 11:21 ب.ظ

      با سلام
      اگر کودکی ناراحت به نظر می رسد یکی از والدین که با او زندگی می کند می تواند از کودک سوالاتی چون ” الان ناراحتی ؟ به خاطر طلاقه ؟ می خوای درباره آنچه در ذهنت می گذره صحبت کنیم یا اینکه می خوای چند تا سوال از من بپرسی ” را بپرسد

      امکان دارد کودکان طلاق عصبانی و گوشه گیر و منزوی به نظر آیند .

      برای همه افراد درگیر در طلاق، این شرایط شرایط سختی است . حتی وقتی بچه های بزرگتر دلیل وقوع طلاق را می فهمند شاید احساسات شدیدی درباره این موضوع داشته باشند که بیانش برای آنها سخت است.

      واکنش بچه ها نسبت به این موضوع متفاوت خواهد بود امکان دارد بچه ای به مشکلات رفتاری مبتلا گردد، امکان دارد بچه دیگری سکوت اختیار کند و با والدینش ارتباط برقرار نکند . اگرچه بعد از طلاق مدیریت احساسات خودتان به اندازه کافی چالش برانگیز می باشد اما با این وجود والدین باید به دنبال راههایی باشند تا به بچه ها کمک کنتد با این اتفاق که زندگیشان را تغییر می دهد به خوبی کنار بیایند .

      ۱ – از لحاظ جسمی و عاطفی خودتان را در دسترس کودک قرار دهید

      هنگامی که با کودک سر و کار دارید موبایل ، کامپیوتر و روزنامه را کنار بگذارید تا بفهمد زمانی که او آماده برقراری ارتباط است تمام توجه شما معطوف به اوست .

      ۲ – درباره احساسات خودتان صحبت کنید

      نیاز ندارید که جزییات مشخص و واضحی درباره طلاق بدهید یا اینکه درباره نگرانیهای مالی خود بحث نمایید بلکه فقط درباره احساسات تان صحبت نمایید تا شاید او نیز راغب شود احساساتش را بازگو نماید .

      ۳ – به تلاش خود برای رسیدن به آنها ادامه دهید

      گاهی اوقات بچه ها حرف نمی زنند چون نمی دانند چه بگویند یا اینکه چگونه بگویند . کودکی که والدینش به تازگی از هم جدا شده اند احتمالا بیشتر احساس عصبانیت، ناراحتی، سردرگمی، تاسف یا ترکیبی از همه این احساسات با هم را دارد . شاید او قادر به یافتن کلمات مناسب برای بازگو کردن احساساتش نیست .

      اگر کودکی ناراحت به نظر می رسد یکی از والدین که با او زندگی می کند می تواند از کودک سوالاتی چون ” الان ناراحتی ؟ به خاطر طلاقه ؟ می خوای درباره آنچه در ذهنت می گذره صحبت کنیم یا اینکه می خوای چند تا سوال از من بپرسی ” را بپرسد .

      ۴ – در حضور کودک والد دیگر را مورد انتقاد قرار ندهید

      شاید کودک نسبت به هر یک از والدین احساس حفاظتی و دفاعی داشته باشد و از ترس اینکه مبادا والدینش ناراحت یا عصبانی شوند تمایلی به صحبت کردن نداشته باشد . وقتی می خواهید احساسات منفی خود درباره همسرتان را بازگو کنید حالت درست این است که با یکی از دوستان یا درمانگرتان صحبت کنید نه اینکه گله همسرتان را به کودکتان بکنید .

      ۵ – وقتی کودکتان مشغول بازگویی احساساتش می باشد اجازه دهید که کاملاً صادق باشد

      شاید شنیدن بعضی از حرفها برای والدین سخت باشد اما ایجاد جوی صمیمانه که در آن کودک بتواند بدون هیچ بازخورد یا قضاوتی به بازگویی احساساتش بپردازد، کمکشان می کند که بر روی این احساسات شان کار کنند و بدین ترتیب شما هم به نگرانی های آنها دست خواهید یافت .

      ۶ – صبور باشید

      اغلب طلاق تمام افراد درگیر را، ضعیف و متزلزل می کند . شاید کودکان نیاز به زمان اندکی دارند تا قبل از باز گو کردن احساساتشان آن را پردازش نموده و سپس درباره اش صحبت کنند .

      موفق باشید

  • کاظم صدیقی , ژانویه 12, 2017 @ 6:43 ق.ظ

    سلام
    در اول متشکرم از پاسخ هاتون به سوالات.
    خب هم من هم اون خانم که گفتم الان هم بعد عقد در ارتباط هستیم این قضیه رو به همدیگه تذکر دادیم که خیانت، اما دو سه بار هم خواستیم تمام کنیم اما هر سری یکی از آزمون دوباره شروع کردیم.
    میخواستم بدونم چطور بفهمم که واقعا دوسش دارم یا اینکه این دوست داشتن از روی ترحم نمیتونم این و از هم تشخیص بدم چون خیلی در عذاب هستم چون خود اون خانم هم موقع خواستگاری به اون طرفش هم گفته که من از روی اجبار میام هیچ حسی نسبت به شما ندارم میخواستم از شما بپرسم چطور تشخیص بدم واقعا دوسش دارم یا این دوست داشتن از روی ترحم برای اینکه میخوام تصمیم جدی بگیرم که اون خانم با خواستگارش تموم کنه یا اینکه من کلا ارتباطم را تمام کنم.
    سوال دیگه چطور بفهمم واقعا به درد هم میخوریم باید چه معیارهایی رو در نظر بگیرم که مطمىن بشم. با تشگر از وقتی که میزارین

    • مشاور , ژانویه 12, 2017 @ 1:23 ب.ظ

      با سلام
      شما اصل مساله را فراموش کردید گویا ایشون هنوز مجردن و مهم اینه که شما بدونید علاقه دارید یا خیر .کمی منطقی به قضایا نگاه کنید اون خانوم هر چند که در ابتدا هم گفتن به همسر فعلیشون که بدون علاقه با تو زندگی می کنم ولی خب نظر طرف مقابل را باید دانست .یعنی همسر ایشون بدون توجه به این مساله وارد زندگی شخصی شده که از ابتدا عدم علاقه را مطرح کرده .
      در مورد علاقه یا ترحم داشتن .شما اگر درگیر عاطفی شدید و حس عذاب وجدان و …باید بدونید اصولا فقط علاقه می تواند منجر به رابطه دو نفر را با وجود متاهل بودن یک طرف دیگر شود .و بهترین کار اینه که اون خانوم تکلیفش رو با خودش و زندگیش مشخص کنه ..بنده فکر می کنم باید ایشون برای ادامه زندگیش به روانشناس مراجعه کند و شما باید به این دلیل مراجعه کنید که واقعا متوجه روحیات و شخصیت و خواسته هاتون بشید
      ر این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
      موفق باشید

  • محمد ایرانی , ژانویه 12, 2017 @ 10:04 ق.ظ

    با سلام
    سوالی که از خدمتتون داشتم اینه که بنده و همسرم هیچ مشکلی با هم نداریم و بسیار به همدیگه علاقه مندیم. با این حال برخی وقتا که خانواده بنده وقتی از شهرستان میخوان بیان خونمون و یا مثلا من دلم میخواد بریم اونجا، خانمم علاقه ای نشون نمیده، پرخاشگری میکنه، اصلا نمیخواد به حرفم گوش کنه، با اینکه خیلی سعی می کنم آروم باشم و با حوصله حرفم رو بزنم، اما تاثیر خاصی نمی کنه، البته خودش بعدا از عصبانیتش برمی گرده و ناراحت میشه از رفتارش، اما بنده هم وقتی می بینم که نمی تونم به شایستگی به پدر و مادرم برسم، فشار بهم میاد، چون اونارو هم خیلی دوس دارم.
    مدام از خودم سوال میپرسم که کدوم رفتارم اشتباهه که باعث این اتفاقات میشه، با اینکه خانواده همسرم هم ازم راضین و احترامشون رو همیشه نگه میدارم اما باز وقتی نوبت به خانواده من میرسه و صحبتش پیش میاد، روز از نو، روزی از نو…
    برام سوال شده که چجوری باید با خانمم رفتار کنم که این مشکلات پیش نیاد؟
    ممنون میشم اگه راهنماییم کنید.

    • مشاور , ژانویه 12, 2017 @ 11:27 ق.ظ

      با سلام
      رفتارهای زن و شوهر به صورت متقابل است .ایشون با این شرایطی که فرمودید خب ظاهرا احترام شما رو به خانوادشون حکم وظیفه می دونند و در مورد خودشون نه .بهتره سعی کنید کمی در رفتارتون تجدید نظر کنید
      برای اینکه ایشون متوجه رفتارشون بشن .برای یک مدت کوتاه ضمن احترام به خانوادشون کمی از دید و بازدیدها کمتر کنید و اگر علت رو جویا شدند بگویید چون حس می کنید تعاملات دو طرفه نیست ،احترام ها وقت گذاشتن ها .ببینید افراد وقتی با صحبت قانع نمی شوند باید با عمل نتیجه رفتارشون رو بهشون بفهمونید .گرچه شاید ایشون هم دلایلی دارند که بنده بی خبر هستم .موفق باشید

      • محمد ایرانی , ژانویه 15, 2017 @ 3:00 ب.ظ

        با سلام و تشکر از زحماتتون
        حتما راهنمایی که فرمودین رو امتحان می کنم.
        سپاسگذارم.

  • سینا , ژانویه 15, 2017 @ 12:44 ب.ظ

    سلام .باتشکر .من از بیماری هیپوکندریا و اختلال هراس دارم اذیت میشم .دردهای کوچک را برای خودم خیلی بزرگ میکنم و اضطراب میگیرم.من خیلی میخوام شاد زندگی کنم ولی این افکار ازمن دست برنمیداره

    • راهنما , ژانویه 17, 2017 @ 9:57 ب.ظ

      زمانی که خودبیمار انگاری در اثر یک رویداد مهم در زندگی فرد بروز می کند (برای مثال از دست دادن عزیزان) درمان به زمان کمتری نیاز دارد تا اینکه شخص همواره در مورد وجود یک بیماری جسمی ، دچار ترس و اضطراب بوده باشد.انواع موقتی هیپوکندریا که در اثر اتفاقات ناگهانی روی می دهد معمولا با مشاوره و گاه با مصرف داروهای ضد اضطراب قابل درمان است اما در مورد گروه دوم که دیرزمانی است از این ترس و نگرانی ها رنج می برند ، معمولا ، معمولا پزشکان از روند درمان آنها رضایت ندارند چراکه دائما فهرستی از علائم را متذکر می شوند که آزمایشات ، عدم وجود بیماری مربوط به آنها راتایید می کنند و این اشخاص بهیچ وجه به مرحله اطمینان کامل از سلامتی خود نمی رسند.بهر حال آنچه مسلم است در صورت بروز ناراحتی های جسمی مراجعه به پزشک متخصص ودر صورت لزوم انجام آزمایشات بهترین راه برای مطمئن شدن از احتمال وجود یا عدم وجود بیماری است و در صورت بروز نگرانی های افراطی و ترس از بیماری نیز کسب راهنمائی و مشاوره و احتمالا مصرف داروهای ضد اضطراب به تجویز پزشک اجتناب ناپذیر است.
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

  • پسرک جوان , ژانویه 16, 2017 @ 7:56 ب.ظ

    باسلام .
    عرض خسته نباشید خدمت مشاورین گرامی شاید سوال بنده کمی مضحک یا بچگانه جلوه کنه ولی اینطور نیست.
    بنده۲۰سال دارم پشت کنکورم و حدود یک سال است که در سرکلاسی بادختری همسن آشنا شده ام و بعد متوجه شدیم ایشون در تهران زندگی میکنند ووو بگذریم
    بعد از ماهها تصمیم گرفتیم که بعد از حدود ۴سال ینی دانشگاه ازدواج کنیم بسته به نتیجه ی کنکور از احتمال قوی تر میشود .
    و سوالم اینجاست که ایشون هرکار برخلاف میلشون که از بنده می بینن خیلی زود ناراحت میشن خیلی زود عصبی میشن و هر دفعه تهدید میکنند که من هم فلان کار را میکنم یا حتی تهدید های دیگر .
    تا الان همیشه سعی در صبوری و ارام کردن داشتم تا بالاخره به طرز منطقی مشکلش حل بشه اما هر دفعه بیشتر سعی میکنه که من رو حرص بده و حتی کارهایی که من رو هرچه بیشتر میتونه حرص بده رو انجام میده و من از این رفتار من خیلی می رنجم .
    به نظر شما چیکار میتونم بکنم ؟
    واقعا خسته کننده است این وضعیت… ولی چون علاقه ی شدید قلبی دارم نمیشه که جدابشم .
    باتشکرفراوان

    • مشاور , ژانویه 18, 2017 @ 12:18 ق.ظ

      با سلام دوست عزیز با این شرایط که شما می فرمایید صبر داید و با ارامش برخورد می کنید بهتر است به روانشناس به صورت حضوری مراجعه کنید تا روانشناس خیلی از مسائل را بررسی کنید و تغیرات رفناری مورد نظر برای هر دوی شما را یاداور شود و اگر از هر طرف ایراداتی وجود داشته باشد گوشزد کند

      برای مشاوره حضوری و راهنمایی در این زمینه می توانید با شماره زیر تماس حاصل فرمایید:
      ۴۴۰۳۴۴۹۰–۰۲۱
      موفق باشید

  • زهرا عبدی , ژانویه 17, 2017 @ 11:13 ب.ظ

    با سلام و خسته نباشید.من پنج ساله ازدواج کردم و یه بچه چهار ساله دارم‌.الان دانشجو هستم.شغل همسرم آزاده و من توی کارش بهش کمک میکنم.یعنی هم خانه داری هم بچه داری دانشجو هم هستم توی کار شوهرم بهش کمک میکنم ولی اون اصلا تو کار خونه بهم کمک نمیکنه و من واقعا خسته میشم با این همه کار.شما کمکم کنید من چیکار کنم اصلا توجه نمیکنه چه بار سنگینی رو دوش منه.

    • مشاور , ژانویه 19, 2017 @ 2:01 ب.ظ

      با سلام
      خب خود شما دارید سرمایه گذاری می کنید که ایشون متوجه نیست و چون احیانا به صورت مداوم شد ایشون لطف شما نمی دونه بلکه تیدیل به وظیفه شده بهتره چند وقت به امورات مربوط به خودتون رسیدگی کنید اگر ایشون متوجه شد بسیار عالی اگر ازتون راجب عدم همکاری پرسیدند و کدورتی پیش امد بهتره منطقی شرایط رو توضیح بدید و بگید که نمی رسید همه کارها رو ساپورت کنید .امیدوارم ایشون متوجه حضور پررنگ شما در زندگیشون بشن .و احتمال داره تا الان چون اعتراض خاصی نبوده ایشونم سهوا متوجه کارهاشون نبودند
      موفق باشید

  • سعید , ژانویه 18, 2017 @ 11:02 ب.ظ

    با سلام و خسته نباشید
    سوالی داشتم از خدمتتان اونم اینکه من و یه دختر خانمی به هم علاقه مند هستیم و مدتی است که باهم حرف میزنیم و این مسئله رو خانواده هامون هم میدونن ولی مشکل اینجاست که خانواده من به دلیل اینکه من خدمت سربازی نرفتم پایش نمیذارند در ضمن من هم دوست ندارم برخلاف میل پدرم و با مخالفت ایشون ازدواج کنم لطفا منو راهنمایی کنید و یه مسئله ای که هست من اصلا دوست ندارم که چشم چرانی کنم و با این دختر و اون دختر در ارتباط باشم چون این مسئله رو یه عیب برای خودم میدونم با تشکر

    • مشاور , ژانویه 19, 2017 @ 12:38 ب.ظ

      با سلام
      اینکه شما منطقی با خانواده صحبت کنید و دلیلتون رو برای این مساله بگید بی احترامی محسوب نخواهد شد و قرار نیست روی حرف اونها حرف بزنید چرا که می فرمایید خانواده ها مطلعن و مشکل سربازی شماست .اگر خانواده اون خانم موافق باشند می توانید نامزدی بگیرید و بعد از اتمام سربازی شما عقد کنید و مشکلی هم ایجاد نخواهد کرد ..به هر حال شرایط کنونی شما رو هم باید درک کنند .اگر خودتون نمی تونید دلایلتون رو توضیح بدهید از فردی که خانواده از او حرف شنوی دارند در فامیل یا دوستان بخواهید پیش قدم شود و همه این مسائل در صورتی است ه خود اون خانوم و خانوادش مشکل ی نداشته باشند و شرایط شما رو بپذیرند
      موفق باشید

  • متین , ژانویه 21, 2017 @ 12:18 ب.ظ

    با سلام من ۴۱ سالمه و دوتا بچه دارم حدود دو سال میشه از خانومم طلاق گرفتم بچه ها پیش ایشون زندگی میکنن ولی قراره هر دو آنها رو به من بده نمیدونم چجوری از پس نیازهایشون برآیممیخوام ازدواج کنم لطفا راهنماییم بفرمائید . با تشکر

    • مشاور , ژانویه 21, 2017 @ 5:36 ب.ظ

      با سلام
      دوست عزیز اگر نیازهای مالی رو مطرح می کنید که قطعا اون بچه ها باید کنار بیایند و متناسب با وضعیت شما پیش برند منتهی نیاز عاطفی اونها و مسائل همراه و ازدواج مجدد .در ابتدا باید چند ماهی با شما باشند و تطابق صورت بگیره و شما خودتون رو با شرایطشون وفق بدید بعد تصمیم به ازدواج رو محقق کنید .
      چون باید بچه ها سازگار شوند وبعد شرایط رو برای تصمیمتون عملی کنید .
      اگر نیاز شد با روانشناس به صورت حضوری صحبت کنید .

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
      موفق باشید

  • ............ , فوریه 12, 2017 @ 2:48 ب.ظ

    سلام خسته نباشید. من با یه پسری قبل از اینکه نامزد کنم دوست بودم الان که دارم از نامزدم طلاق میگیرم و اون پسره همه چیو فهمیده میگه بعد از اینکه طلاق گرفتی من میام خواستگاریت اگه خانوادت هم با ازدواجمون موافقت نکنن خودمو میکشم. الان چیکار کنم؟؟؟؟؟ راستی من ۱۷سالمه و اون پسره۱۸

    • مشاور , فوریه 12, 2017 @ 6:33 ب.ظ

      با سلام
      شما دارید به خاطر ایشون طلاق می گیرد
      یا کلا مسئله دیگری مطرح است ؟؟؟؟
      به لحاظ سنی هر دو سن کمی دارید ولی خانم ها درک منطقی و بلوغ فکری رشد یافته تری دارند و زودتر می توانند مسئولیت زندگی رو قبول کنند ولی این مساله در مورد آقایان صادق نیست و چون یک تجربه تلخ رو پیش رو گذاشتید در مورد ازدواج مجدد کمی دقت کنید حالا چه قبلا شناختی داشتید و چه نداشتید و به هر حال ازدواج برای اون آقا پسر در سن ۱۸ سالگی با تمام مسئولیت هایی که باید بپذیرد کمی زود خواهد بود و ممکنه دوباره دچار مشکل بشید به نظرم به ایشون هم بگید کمی صبر کنند تا شرایطشون ثبات بیشتری پیدا کنه و این صمیمات احساسی که فردی خودش را بکشد یا هر چیزی دلیلی برای خوشبختی در زندگی نیست .شما قطعا احتیاج به فردی دارید که بتوانید به او تکیه کنی و حامی شما باشد و باید این مسائل در نظر گرفته شود .
      می توانید هر دو به مشاور حضوری بروید

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
      موفق باشید
      /

  • شهروند , فوریه 14, 2017 @ 4:38 ب.ظ

    با سلام و عرض ادب
    من ۲۷ سالمه با دختری ۲۱ ساله ازدواج کردو . اوایل زندگی مشکلاتی داشتیم اونم از بابت مخالفت پدرش برای ازدواجمون بود حالا هم اون هم من احساس میکنیم که تصمیم گیرنده خودم نیستیم و نوعی دیدگاه منفی نسبت به خانواده هامون ایجاد شده . البته مادرش چن باری گفته که شما طلاق بگیرین بهتره منم رفتم با بابابزرگم حرف زدم گفتن که ۱ مدت بیخیالش شو تا اصلاح شن. البته بگم منم اوایل خیلی حساس بودم ولی درکش میکنم الانم که بمدت ۱ هفتس که قهر کرده با احساس و منطق حرف میزنم احساس میکنم داره انتقام میگیره بابت رفتارای گذشته. ناگفته نماند ک ۱سال هست که ما نامزدیم من کارمندم و خانمم معلم .
    میخواستم ۱ راهکار بدین

    • مشاور , فوریه 14, 2017 @ 9:59 ب.ظ

      با سلام
      حتما حضوری مراجعه فرمایید تا تفاوت های رفتاری مشخص تر بشه و راهکارهای حل مساله و ارتباط مناسب را بیاموزید چون
      این مسائل چیزی نیست که بخواهید به طلاق فکر کنید
      و قطعا با مشاوره حل می شود .سعی کنید که از این ابتدای زندگی بحث انتقام و …مطرح نشود و ذهنیتتون نسبت به هم خراب نشود .زندگی در اینده قطعا مشکلات دیگری خواهد داشت که باید تلاش کنید با مسالمت حل کنید
      موفق باشید

      برای مشاوره حضوری و راهنمایی در این زمینه می توانید با شماره زیر تماس حاصل فرمایید:
      ۴۴۰۳۴۴۹۰–۰۲۱

  • علی , فوریه 15, 2017 @ 12:47 ب.ظ

    سلام من یه مرد ۳۶ساله هستم که متاسفانه دریر یکسری مشکلات عاطفی و روحی هشدم که این مشکلات تاثیر زیادی در زندگیم گذاشته و نمیتنم خودمو از این مشکلات خلاص بکنم به یه مشاور خوب نیاز دارم تابتونم خودمو از این وضعیت خلاص کنم خواهش میکنم راهنمایی بکنید.
    باتشکر

    • مشاور , فوریه 15, 2017 @ 1:47 ب.ظ

      با سلام
      خب شما قطعا به این نتیجه رسیدید که باید حضوری مراجعه کنید و بدونید که در برخورد با رواشناس باید صادقانه همه مسائل لازم گفته شود و در مسیر درمان وضعیت روحی باید صبر داشته باشید و به تکالیفی که احیاینا از شما خواهند خواست باید عمل کنید
      امیدوارم به زودی بهبودی اتفاق بیفتد

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
      موفق باشید

  • زهرا , فوریه 15, 2017 @ 10:58 ب.ظ

    باسلام.خانمی هستم سی وچهارساله,با اقای یه سال بزرگترازخودم ازدواج کردم,شوهرم خیلی وابسته خانواده وفامیلهاشه,وازلحاظ جنسی خیلی سرد بامن برخوردمیکنه,هرموقع من پیشنهاد رابطه جنسی میدم یا با اجبارقبول میکنه یا منجربه اختلاف میشه,میگه یه بارنشده حتی من پیشنهادبدم تو قبول نکنی,ضمنا با بچه دارشدن شدیدا مخالفه,چندبار دراختلافی که درمنزل باهم داشتیم خانواده من وخودشو درمیان میذاره ,زنگ میزنه دعوا کردیم,بعدا هم میگه میخام طلاق بدم.من چیکارکنم,یعنی تمامی حرمتهابین مون شکسته.لطفا راهنمایی بفرمایید

    • مشاور , فوریه 16, 2017 @ 12:00 ق.ظ

      با سلام
      ارتباط جنسی جنبه مهمی از زندگی زناشویی است باید علت سردمزاجی ایشون بررسی بشه و بهتره به سکس تراپ مراجعه کنید ولی احتمالات زیاده در این مورد که بهتره حضوری بررسی بشه .ضمن اینکه وابستگی به خانواده ممکنه باعث این مشکلات شما شده و حرمت ها ریخته شده چون افراد گاهی به نوع روابط همسرشون با خانواده حساسیت نشون می دهند و همین شرایط رو وخیم تر می کند .
      ولی اگر هر دو نفر هنوز علاقه ای بهم داشته باشید قطعا با مشاوره می تونید شرایط بهتری رو بسازید منتهی بستگی به خواست هر دو نفر دارد
      موفق باشید

  • بهار , فوریه 16, 2017 @ 12:58 ب.ظ

    سلام وخسته نباشید.من وهمسرم شش سال هست که باهم هستیم دوسال نامزد بودیم چهار سال هست تو خونه خودمون زندگی میکنیم همسرم قبلا با یکی دوست بود و میخواسته با اون ازدواج کنه ولی خانوادش مانعش شدن ازدواج ما به صورت کاملا سنتی بود الان بازم دوسال هس که با اون خانوم در ارتباط هست میگه نمیتئنم فراموشش کنم اون خانوم هم طلاق گرفتن الان از من میخواد اززندگیش برم من چیکار باید بکنم؟ لطفا راهنماییم کنین من خیلی دوسش دارم

    • مشاور , فوریه 16, 2017 @ 1:13 ب.ظ

      با سلام
      درسته که شما ایشون رو دوست دارید و کاملا قابل درک است و شاید حرف من براتون سنگین باشه ولی باید بدونید ادم رفتنی رفتنیه چه امروز چه بعدا که فرزندی داشته باشید .ایشون کار درستی نکردند که وقتی شخصی توی قلب و زندگیشون هست سمت شما اومدن ولی اگر فکر می منید با مراجعه حضوری می تونید همسرتون را قانع کنید به ادامه زندگی حتما این کار ار انجام بدید ولی اگر قراره بعدا ایشون مدام فشار روحی وارد کنند که باید از زندگیشون برید خب خودتون باید تصمیم منطقی بگیرید و البته هر طور صلاحتون هست اقدام کنید ولی این نحوه زندگی برای شما بیشتر از ایشون ازاردهندس چون ظاهرا ایشون که ارتباطشون رو دارند .

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
      موفق باشید

  • ناشناس , فوریه 19, 2017 @ 6:55 ب.ظ

    سلام در مورد اشخاص وسواسی که چند بار در حیاط یا گاز خونه و یامواردی از این شکل رو چک می کنند توضیح دهید

    • مشاور , فوریه 19, 2017 @ 7:27 ب.ظ

      با سلام
      وسواس فکری-عملی چیست؟

      وسواس فکری-عملی بیماری است که در آن فرد افکاری ناخواسته داشته و اعمالی را بارها و بارها تکرار می کند. همه ی ما در زندگی عادی خود، عادات و روتین های بخصوصی داریم، مثل مسواک زدن دندان هایمان قبل از خواب. اما، افرادی که مبتلا به این روان رنجوری هستند، عادات رفتاری دارند که سد راه زندگی روزانه شان است.

      اکثر افراد مبتلا به این روان رنجوری، خود می دانند که افکار و اعمالشان بی معنا و غیر ضروری است، اما قادر به نادیده گرفتن آن یا خودداری از انجام آن نیستند.

      وسواس فکری چیست؟

      وسواس فکری شامل ایده ها، نظرات، انگیزه هایی است که مرتبا به ذهن فرد هجوم می آورد. فردی که مبتلا به این روان رنجوری است، به هیچ عنوان دوست ندارد چنین افکاری داشته باشد و آنها را آزار دهنده می داند، اما قادر به کنترل آنها نیست. گاهی اوقات این افکار هر از گاهی به سراغ فرد می آیند و گاهی اوقات مرتبا ذهن او را اشغال می کنند.

      وسواس عملی چیست؟

      افکار وسواسی فرد را مضطرب و هراسان می کند. این افراد سعی می کنند با انجام اعمالی بخصوص بنابر قانونی که برای خود می سازند، از شر این افکار خلاص شوند. این رفتارها، وسواس عملی نامیده می شود. برای مثال، فرد مبتلا به این روان رنجوری، ممکن است افکار وسواسی درمورد ترس از میکروب داشته باشد، از اینرو بعد از رفتن به توالت، دستهای خود را بارها و بارها می شوید. انجام این اعمال باعث میشود تا این افکار به طور موقت از فرد دور شوند. اما وقتی این اضطراب و ترس بازمیگردد، کار فرد مبتلا دوباره از نو آغاز می شود.

      برخی وسواس های فکری متداول

      ترس از میکروب و کثیفی
      اهمیت دان زیاد به نظم، دقت و درستی
      نگرانی از اینکه کاری به خوبی انجام نشده باشد، حتی وقتی فرد می داند که این مسئله صحت ندارد
      ترس از افکار شیطانی و گناهکارانه
      فکر کردن تمام مدت درمورد یک صدا، تصویر، کلمه یا عدد بخصوص
      نیاز به اطمینان مجدد
      ترس از صدمه زدن به یکی از اعضاء خانواده با یکی از دوستان

      برخی وسواس های عملی متداول

      شستن و تمیز کردن، مثل شستن دست ها، دوش گرفتن یا مسواک زدن مداوم.
      چک کردن مداوم قفل در و پنجره برای اطمینان یافتن از اینکه قفل هستند یا نه.
      تکرار یک عمل، مثل رفتن و آمدن مدام، نشستن و پا شدن، یا دست زدن به یک چیز بخصوص برای دفعات زیاد.
      منظم و مرتب کردن چیزها به طرق معین
      اعدادی را مداوم حساب کردن
      نگاه داشتن روزنامه ها، ایمیل ها یا چیزهایی که دیگر مورد نیاز نیست.
      مدام به دنبال تصدیق و تایید دیگران بودن.

      میزان شیوع بیماری

      سالهای متمادی، این روان رنجوری بیماری بسیار نادر بود. تعداد دقیق افراد مبتلا به آن پنهان نگاه داشته می شد، چراکه مردم از روی خجالت مشکل خود را با کسی مطرح نمی کردند. تحقیقات اخیر نشان داده است حدودا ۳ میلیون نفر از آمریکایی بین سنین ۱۸ تا ۵۴ سال ممکن است در طول زندگی خود دچار این بیماری شوند. این بیماری مردان و زنان را به میزان مساوی مبتلا می کند.

      علل بیماری

      کسی تا به حال علت روشن و آشکاری برای ابتلا به وسواس فکری-عملی پیدا نکرده است. برخی تحقیقات ثابت کرده است که احتمالا بعضی مواد شیمیایی موجود در مغز، که سِروتونین خوانده می شوند از انجام کاری به طور مکرر توسط فرد جلوگیری به عمل می آورد. فرد مبتلا به این رواتن رونجوری ممکن است میزان کافی سِروتونین در مغز نداشته باشد. بعضی از این بیماران با استفاده از داروهایی که میزان سِروتونین را در مغز افزایش می دهد، تقریبا بهبود می یابند.

      سایر بیماری های مرتبط با وسواس فکری-عملی

      افراد مبتلا به این روان رنجوری معمولا مبتلا به سایر اضطراب ها مثل فوبیا (ترس بی پایه و اساس) –مثل ترس از عنکبوت یا ترس از پرواز کردن) و یا حملات وحشتزدگی نیز می باشند.

      این افراد همچنین ممکن است مبتلا به افسردگی، اختلال تغذیه، یا اختلال در یادگیری مثل خوانش پریشی نیز باشند.

      داشتن یک یا دو مورد از این بیماری ها باعث دشوارتر شدن تشخیص و درمان میشود. از اینرو، بهتر درمورد هر علائمی که در خود مشاهده می کنید، با پزشک خود مشورت کنید، حتی اگر آن اختلال باعث خجالت شما شود.

      طریقه ی درمان

      برای درمان روان رنجوری وسواس فکری-عملی، داروهای زیادی موجود می باشد. این داروها شامل کلومیپرامین (آنافرانیل)، فلوئوکستین (پروزاک)، سِرترالین (زولوفت)، پاروکستین (پاکسیل)، و فلووکسامین (لوواکس) می باشد. این داروها می توانند عوارض جانبی مثل خشکی دهان، حالت تهوع و خواب آلودگی داشته باشد. گاهی اوقات روی عملکرد جنسی فرد نیز تاثیرگذار است.

      تحت راهنمایی های یک متخصص درمانی خوب، رفتار درمانی نیز برای مداوای این روان رنجوری انجام می گیرد. در رفتار درمانی، افراد مبتلا با موقعیت هایی روبه رو می شوند که اضطراب و وسواس فکری آنها را افزایش می دهد. بعد متخصص آنها را تشویق میکند تا دست به آن اعمال وسواسی نزند و احساسات عصبی خود را کنترل کند. مثلا کسی که وسواس فکری درمورد میکروب و کثیفی دارد، ترغیب می شود تا از یک دستشویی عمومی استفاده کرده و دست های خود را فقط یک مرتبه بشوید. برای استفاده از این متد، فرد مبتل باید قادر باشد میزن بالای اضطراب تحمیل شده بر او را تحمل کند. در طول زمان رفتار درمانی باعث از بین رفتن علائم این بیماری خواهد شد.

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
      موفق باشید

  • دیبا , فوریه 25, 2017 @ 1:19 ق.ظ

    با سلام
    من دختری ۲۴ ساله و دانشجوی ترم آخر دوره های مجازی هستم. چند ترمه از یکی از استادام خوشم اومده و رفته رفته علاقه من نسبت بهش بیشتر میشه
    و هر کاری که انجام میدم به جنبه های منفی فکر میکنم که بیخیالش بشم اصلا نمیتونم و واقعا دوسش دارم.
    واقعا من دختری نیستم که هر کیو ببینم بهش دل ببندم و از این حرفا… تو عمرم اولین نفری بود که ازش خوشم اومده
    استاد هم نسبت به شناختی که من پیدا کردم واقعا آدم خوبیه ولی خیلی آدم سنگین و متینی هست
    هم میشه گفت خیلی وقتا به من توجه میکنه تو کلاس یا امتحان بین چند نفر فقط هوای منو داره و هم اینکه شاید بخاطر شرایط کاری به روی خودش نمیاره و سنگین برخورد میکنه ولی بیشتر شوخی میکنه و حرف میزنه
    من چیکار کنم؟
    دوست دارم خودش بیاد جلو و از اینکه سنگین برخورد میکنه آزارم میده و منم نمیتونم چیزی بهش بگم
    و هم میترسم چیزی بگم دیگه اون برخورد رو هم نداشته باشه
    فقط میخوام یکم بیشتر صمیمی تر بشه تا بتونم یه کارایی انجام بدم و بیشتر باهاش آشنا بشم

    • مشاور , فوریه 25, 2017 @ 9:17 ق.ظ

      با سلام
      رابطه استاد و دانشجو همیشه این مسائل را هم به وجود می اورد و ذهنیت های دانشجویان در این بین جالب توجه است که گاها به اشتباه رفتار استاد را دال بر دوست داشتن خود تلقی می کنند باید بپذیرید ما موارد زیادی از ازدواج استاد و دانشجو داشتیم ولی استاد شما باید اگر مایل هست اقدامی کند اگر مجرد است قطعا هر چند که فرد متین و سنگینی باشد بازهم افراد به خاطر علاقه داشتن اقداماتی می کنند ولی اینکه فکر کنید چه راهکاری باشد که با شما صمیمی تر شوید باید بدونید استاد عین هر ادم دیگری ممکنه از بعضی رفتارها و شخصیت ها خوشش بیاد و ناخواسته بعضی رفتارها براش معقول نباشه شاید شما و رفتارتون جزء شخصیت خای مورد قبلو ایشون باشه و برای همین اگر ناخواسته حتی توجه بیشتری می شود شما دال بردوست داشتن بگذارید .خیلی وقت ها به اساتید به خاطر این مسائل گفته می شود خنثی عمل کنند ولی به خاطر بخش ناهشیار ذهن ادم ها نمی توانند رفتار خنثی داشته باشند .اینکه شما جلو برید خب کار شایسته ای نیست به این لحاظ که اگر پاسخ منفی بشنوید بسیار آسیب پذیر می شوید و شرایط روحی نامناسبی براتون پیش میاد و حتی دید ایشون عوض خواهد شد .کمی صبر داشته باشید و اجازه بدید گذر زمان مسائل را مشخص می کند و بدانید اگر آقایی از خانمی خوشش بیاید و واقعا انتخابش برای زندگی آینده باشد به راحتی فرصت ها را از دست نمی دهد و اقدام خواهد کرد مگر اینکه واقعا چیزی در میان نباشد و فقط سوء تفاهم از جانب شما باشد
      کمی منطقی تر به شرایط نگاه کنید هر چند شرایط پیش امده برای شما قابل درک است

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
      موفق باشید

      • دیبا , فوریه 25, 2017 @ 11:09 ق.ظ

        گفته های شما کاملا متین هست
        ولی اینکه گذر زمان حل کنه؛ من ترم آخر هستم و دیگه باید یکم عاقلانه تر تصمیم بگیره
        مثلا اگه یکی بطور غیر مستقیم بهش بگه که یکی ازتون خوشش میاد این کار درستی هست؟

        • مشاور , فوریه 25, 2017 @ 11:58 ق.ظ

          با سلام اگر واقعا این مساله براتون فوریت داره و مطمئنید که واسطه می تونه درست مطرح کنه که شخصیت شما حفظ بشه ایرادی ندارد اگر مطرح شود لااقل خیال شما راحت شود چه در جهت خواست ایشون چه اینکه ایشون حسی نداشته باشند
          فقط سعی کنید واسطه ای که مطرح می کند فرد با تجربه و فهیمی باشد .
          موفق باشید

  • ناهيد , فوریه 26, 2017 @ 11:44 ق.ظ

    با سلام
    بنده خانمی ٢٩ ساله هستم،قبل از بارداری حدود دو سال به علت ترس از زلزله دچار افسردگی و اضطراب ناشی از حادثه شده بودم،
    بعد با مصرف دارو به مدت یکسال بهبود یافتم، سپس به توصیه روانپزشک باردار شدم، در ماه های آخر بارداری به علت مشکل کلیه جنین و ناراحتی بنده از این موضوع دوباره بیماری به سراغ من آمد، اکنون بعد از زایمان که حدود ۴ ماه میگذرد، وضعیتم بدتر شده است و روزی یک بار دچار حمله پنیک به مدت یک ساعت میشوم،به صورت تپش قلب، خشکی دهان، سرگیجه، عرق کردن سر و صورت،،،
    همچنین چون شیر خودم را به نوزادم میدهم ترس از مصرف دارو دارم و به همین علت به پزشک مراجعه نکردم،
    اکنون خواهشمندم من را راهنمایی کنید،
    سپاس از لطف شما

    • مشاور , فوریه 26, 2017 @ 12:16 ب.ظ

      با سلام
      سرکار خانم حتما باید به روانپزشک مراجعه داشته باشید به
      هر حال فرزند شما می تونن از مکمل غذایی و شیرخشک استفاده کنند و مشکلی براشون پیش نیاد به فرض تشخیص پزشک و نوع داروی تجویز شده ولی قطعا اینکه شما پیگیر درمان نباشید شرایط برای شما سخت تر یشه و
      و این مساله روی تربیت فرزندتون هم تاثیر گذار خواهد بود .چون قبلا با تشخیص اضطراب پس از سانحه دارو مصرف می کردید امکان اینکه اکنون رویداد بارداری و استرس هاس آن چنین شرایطی را ایجاد کرده باشد هست .ولی شما یک بار بهبود پیدا کردید و مطمئن باشید این بار هم قطعا با دارو مرتفع می شود منتهی تلاش کنید که به صورت حضوری زیر نظر روانشناس باشید تا اثرات درمان پایدار باشد و با آموختن تکنیک های حل بحران و حل مساله در صورت عود بیماری خودتون توانمند شده باشید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
      موفق باشید

  • ش , فوریه 26, 2017 @ 5:17 ب.ظ

    سلام
    من از ماشوره ی حضوری خجالت میکشم یعنی در واقع حرف هامو نمیتونم به زبون بیارم و به کسی بگم از بچگی همینطور بودم حرفامودر دفترخاطراتم مینوشتم و هنوزم مینویسم.
    اول میخوام قصه ی زندگیمو بهتون بگم زحمت قضاوت و مشاورش با شما:
    من دانشجوی ترم۶هستم،ترم ۱ با پسری اشنا شدم که همکلاسی درس عمومی بودیم بعد از چند مدتی اصرارازایشون فرصت اشنایی بهم دیگه دادیم بعد از مدت خیلی کمی متوجه شدم مردی هست که همیشه من میخواستم
    ولی واقعا هم همینطوره یک سال از من بزرگتره درسته شغل نداره ولی پسری زحمت کش هستش وچشم به جیب پدرش نداره الان سه اله ما باهمدیگه رابطه خیلی صمیمانه داریم خانواده ی من همون اول بهشون قضیه رو گفتم و با مرد زندگیم اشنا شدن از ایشون هم خیی راضی هستن .خانواده ی ایشون هم کم بیش باخبر هستن. من از ایندم نگرانم از اینده ی هردومون دوست و همکلاسی هامون یکی یکی ازدواج میکنن پسرا سرباز نرفتن شغل و پس انداز ندارن ولی چون دیگه ازنگرانی راحت بشن باهم ازدواج میکنن ولی معشوقه من میگه باید صبر کنیم درسشو یعنی ارشد بده قبول بشه تموم کنه سربازی بره شغل داشته پس انداز داشته باشه بعدا ازدواج کنیم میدونین چند سال طول میکشه؟؟؟ خب منم میدونم راه عشق سخته پیچ و خم زیادی داره ولی من دختری هستم که از طرف خانوادم تحت فشارم واقعا نمیدونم چیکار کنم. از اینکه حرف ازدواج رو وسط بکشم خجالت میکشم تصور میکنم که معشوقم میگه چه عجله ای واسه ازدواج داری …. واقعا داخل کلافی سردرگمی هستم که نمیدونم راه نجاتم کجاست شمارو به خدا قسم راهنماییم کنین.

    • مشاور , فوریه 26, 2017 @ 9:05 ب.ظ

      با سلام
      دوست گرامی اگر شما واقعا تا این حد به شناخت رسیدید که واقعا ایشون رو قبول دارید با تمام کم و کاستی ها بهتره
      با ایشون صریح مطرح کنید که تحت فشار هستید مردان با خانم ها متفاوت هستند و تا شما صحبت نکنید ایشون قرار نیست حدس بزنه .وقتی خانواده ها هم در جریان هستند چه دلیلی وجود داره که بیش از این منتظر باشید .به ایشون بفرمایید که تا وقتی بخواهید منتظر ارشد و …باشید خب ممکنه موردهایی باشند که خانواده رضایت بیشتری نسبت بهشون داشته باشند
      و ممکنه اصرار کنند در موردشون فکر کنید این مباحث رو صادقانه در میان بگذارید ایشون اگر واقعا علاقه مند باشند قطعا تلاش می کنند زودتر اقدامی داشته باشند ولی اگر قرار باشد شما چند سال به پای ایشون باشید که
      ایشون شرایط مناسب پیدا کنند .
      ممکنه فرصت های ایندتون رو از دست بدهید
      کمی خجالتی بودن رو کنار بگذارید و مراجعه حضوری داشته باشید

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
      موفق باشید

  • آیسودا , مارس 3, 2017 @ 8:38 ب.ظ

    سلام
    خدمت مشاور عزیز من خانمی ۲۸ساله هستم ویک دختر دوساله دارم دچار افسردگی شدید هستم البته با توجه به تستی که توی اینترنت بود وانجام دادم نتیجه تست آفسردگی شدید بود از اینکه نمیتوانم به خواسته هایم برسم سرخورده هستم از کودکی آرزوی پزشک شدن داشتم ودر دوران مدرسه دانش آموز درس خوان وموفقی بودم با اینکه دوران کودکی سختی داشتم ومجبور بودم از ده سالگی سخت کار کنم تابتوانم درس بخوانم اما هیچ کدام روی موفقیت تحصیلی من اثر نمیگذاشت تا اینکه در زمان پیشدانشگاهی بر اثر تصمیم به یکباره پدرم از شهرستان به تبریز آمدیم من سال کنکور را خیلی سخت گذراندم چون نمیتوانستم خودم راراحت تر با شرایط جوی مدرسه ودوستان جدید ومعلمان جدیدوشهر جدید عادت دهم در نتیجه نتیجه خوبی از کنکور نگرفتم واز یک رشته نامرتبط به علایقم قبول شدم وبه اسرار خانواده مجبور به ادامه تحصیل شدم ودوران ناموفق بودن های من آغاز شد همیشه مشروط بودم با معدل ۱۳از دانشگاه فارغالتحیل شدم وبا آن معدل افتضاه وبا این شرایط بیکاری کاری برایم جور نشد وآینده من تبدیل شد به چیزی که ازش متنفر بودم ازدواج کردم به صورت سنتی ولی اوایل افکار واخلاق همسرم من را به زندگی امیدوار کرد وبسیار به اووابسته شدم ولی اخلاق وافکار او با رفتارش یکی نبود با اینکه به ظاهر اعلام میکند که دوست دارد زن موفق وفعال در اجتماع داشته باشد اما همیشه شرایط من را برای حضور در اجتماع خودش ازبین میبردمن از خانه داری متنفر هستم از اینکه همیشه دست در جیب همسرم داشته باشم متنفر هستم من از بچگی کار کردم وبدترین چیز برایم درخواست پول از دیگری هست حتی همسرم من همیشه خودم را در آینده فردی موفق وپولدار میدیدم اما الان کاملا بر عکس هست حتی تصمیمات زندگی را همسرم به تنهایی میگیرد مثلا خانه معامله میکند ومیآید ومیگوید خانه خریدم ماشین خریدم یا ماشین را فروختم ویا حتی شغل دیگری گرفتم من حتی در تصمیمات مهم زندگی خودم نقشی ندارم الان فردی فوقالعاده عصبی هستم دخترم از من فراری هست ووابسته پدرش هست از بس گریه میکنم وبی حوصله هستم همسرم دیگر کمتر توجه میکند بهم واز طرفی علاقه گذشته را نیز به همسرم ندارم از نزدیک شدنش بهم بیزار هستم وازطرفی هم رفتار خانواده همسرم هم نمک بر روی ضخمهایمم میپاشد زیرا به مرور زمان متوجه شدم که خانواده همسرم چون پسر بزرگشان معتاد هست وتوانایی رسیدگی به خانواده اش را ندارد وتا حدودی همسرمن کمکشان بوده دنبال دختری بودن که در خانواده فقیری زندگی کرده باشد تا خواسته هایش کم باشد تا همسر من بتواند هر دوخانواده را ساپرت بکند عقد وخریدهای من بسیار حقیرانه انجام شد نسبت به اطرافیانم ومن چون فکر میکردم توان مالی همسرم در این حد هست اوایل ناراحت نبودم ولی بعد که متوجه شدم که اومیتوانست شرایط بهتری برایم جور کند وهمه آنها تصمیمات مادر شوهرم بوده بسیار ناراحتم میکندوباعث حس نفرت میشود واز طرفی چون عروس دیگرشان پدرپواداری دارد به اوارزش واحترام بیشتری قائل هستند با اینکه ندانم کاری های زیادی میکند اما ارزش اودر خانواده زیاد هست وبه من بی محلی میکنند بین دخترمن وبچه های اوفرق میگذارندبه خوانواده ام بی محلی میکنند از اینکه انتخابی اینگونه بوده ام بسیار از خودم متنفر هستم واز اینکه ازدواج کرده ام پشیمان هستم وتنها دلیل زدگیم دخترم هست وگرنه خودکشی میکردم وخودم را از این زندگی سراسر نا کام نجات میدادم من از اینکه تو رذالت زندگی کنم بیزارم البته بگویم که اوایل زندگی که بچه نداشتم اقدام به خودکشی ناکامی داشتم حتی در آن نیز ناکام بودم واز اینکه بچه به دنیا آورده ام بی نهایت حس گناه میکنم به خصوص که بچه ام دختر هست بیشتر حس گناه دارم که چرا او را بدبخت کردم ووارد چنین شرایط جوی کردم که زنها هیچ قدرتی وهیچ حقی ندارند مسخره ترین حقشان مهریه هست

    • مشاور , مارس 4, 2017 @ 8:30 ق.ظ

      با سلام
      با این توصیفات شما حتما باید در اسرع وقت مراجعه کنید به هر حال مساله روحی شما بر تمام جنبه های زندگی اثر گذاشته است رفتار با همسر زندگی زناشویی تربیت فرزند و اینکه مساله روحی باعث شده همه چیز برای شما پررنگ شود و تمام گذشته ای که دیگر تمام شد دوباره با همان شدت هیجانی قبل یاداوری شود به هر حال بیماری روحی مانند جسمی احتیاج به رسیدگی دارد وباید به ان توجه شود
      و پیگیر درمان باشید

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
      موفق باشید

  • محمد , مارس 8, 2017 @ 4:12 ب.ظ

    سلام و خسته نباشید
    من از دختری تو دانشگاهمون خوشم اومده و بهش پییشنهاد دادم ولی گفت که من باید درسمو تموم کنم و بهش گفتم که ایرادی نداره فقط توی این مدت میتونیم با هم آشنا بشیم ولی نمیدونم چرا باز میگه نمیخوام خودمو درگیر این مسائل کنم.
    ممنون میشم از راهنمایی تون.

    • مشاور , مارس 9, 2017 @ 6:20 ب.ظ

      با سلام
      دوست عزیز ایشون نمی خوان ذهنشون در گیر بشه و به نظرم حرف درستی زدند ولی مهم اینه که جواب منفی بهتون ندادن یعنی تا حدی تمایل هست و مطمئن باشید از این به بعد روی رفتارهای و حرکات شما حساس تر خواهند بود پس اگر واقعا مایلید ایشون رو به دست بیارید بهتره دقت کنید که چه طو ر برخورد می کنید ووقتی فردی برای خودش چهارچوبی گذاشته دیگه اصرار نکنید و به خط قرمزها احترام بگذارید .اصولا دختر های این چنینی از مردان مغرور بیشتر خوشون میاد و جذب می شوند
      بهتره در رفتارها دقت کنید
      و هراز گاهی توجه مثبتی به ایشون نشون بدید که بدونند پیگیر هستید البته غیر مستقیم
      موفق باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.