مرکز مشاوره

مشاوره اینترنتی

مشاوره اینترنتی

مشاوره از طریق اینترنت و فضای مجازی

اینترنت فضایی مجازی که امروزه بیشترین طرفداران راداشته وبه طبع مزایا ومعایبی را بهمراه دارد امایکی از مزیتهای اینترنت نزدیک کردن فاصله هابه هم وآسان تر کردن کارها میباشد. به همین دلیل کانون مشاوران ایران باتحقیق دراین زمینه ویافتن نیاز بسیاری ازمردم به مشاوره درزمینه های مختلف اقدام به راه اندازی مرکز مشاوره اینترنتی خانواده نموده وبا استفاده از برترین مشاوران در زمینه های مختلف بخصوص مشکلات خانواده آماده پاسخگویی به شما مردم عزیز میباشد.

انواع مشاور آنلاین و اینترنتی

شما میتوانید بامراجعه به سایت مشاوره اینترنتی و درمیان گذاشتن سوالات ومشکلات خود با مشاور اینترنتی ما از خدمات مشاوره اینترنتی ما بهره برده و با صرف کمترین زمان مشکل خود را حل نمایید. این مرکز همچنین با راه اندازی بخشی بانام مشاوره اینترنتی ازدواج آماده پاسخگویی به جوانان عزیز به کمک مشاور اینترنتی میباشد که توانایی مراجعه حضوری ویا زمان لازم این کار را ندارند.

شماره های تماس 01

شوهرم هرشب با دوستاشه

سلام شوهرم هرشب با دوستاشه امشب نذاشتم بره قیافه گرفته هرچی میگم جواب سربالا میده میگم بریم خونه مامانت میگه حوصله ندارم بریم بیرون نمیخواد

قبلا هم نذاشتم بره پیشه دوستاش عین افسرده ها خوابید خونه باهام هم حرف نزد
اخه من چیکار کنم همش دوستاش همیشه اونا مهممن

پاسخ

خب بهتره کمی به رفتارهای خودتون دقت کنید گاهی این برخورد ها نوعی برخورد منفی است تا شمارو به چیزی آگاه کنه
بهتره در زمانی مناسب با ایشون صحبت کنید و حتما” مشاوره حضوری داشته باشید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

خانواده من در جریان نیستن و کلا با تمامی خاستگارای من مخالفت میکنن

سلام.من ۴ ماهه که به طور رسمی با اقا پسری اشنا شدم.

ایشون از من خاستگاری کردن و بعد از مدتی اشنایی به ایشون جواب مثبت دادم اما خانواده من در جریان نیستن و کلا با تمامی خاستگارای من مخالفت میکنن.

خیلی خانواده سخت گیری دارم و من تک فرزند هستم.نمیدونم چ راه حلی پیدا کنم ک خانوادم راضی بشن حداقل حرفای این اقا پسر و بشنون

پاسخ

از وساطت افراد قابل اعتماد برای خانواده خودتون استفاده کنید
تا بتونن روی نظر و دیدگاه خانواده شما تاثیرگذار باشن

برایم خواستگار امده که مادرم با اون مخالفه و میگه عصبانیه

برایم خواستگار امده که مادرم با اون مخالفه و میگه عصبانیه و ممکنه که تو رو کتک بزنه ولی ما همدیگر رو دوست داریم فقط عصبانیتش خصلت بدش میباشد ولی از نظر ایمان خوبه نمیدونم چیکار کنم.

پاسخ

بهتره در این موارد بیشتر فکر کنید و از تجربیات خانواده استفاده کنید دست و پای خودتون رو با دوست داشتن نبندید و کمی هم واقع بین باشید
در این خصوص باید صبور باشید و از وساطت بزرگان فامیل استفاده کنید

پاسخ

کوچیک که بودم خیلی مورد توجه بودم و همه بخاطر شیرین زبونیم دوست داشتن ازمن حرفی بشنون.مثلا حتی مامان بابام توی جمع میگفتن فلانی فلان جکه رو تعریف کن و….

اما الان توی جمع اصلا اعتماد به نفس ندارم بهتره بگم عزت نفس و همیشه از طرف مقابلم میترسم و احساس یک شخصیت فرار رو دارم که با هرکسی میشینه مثل اون میشه و ومثلا الان تی فامیل یا هرجا از حرف زدن میترسم چون مامانم و آبجی هام بهم میگن چرا حرف میزنی که هی سوتی بدی و آبجیم هم بهم میگه شخصیت نداری برو مشاوره.
من شک داشتم
اما به تازگی دوستام هم ازم تعجب میکنن و میگن شخصیتت ثابت نیست…ی بار جدی و یه بار لارج
و واقععععععععععععا دارم اذیت میشم چون انشا الله دارم ازدواج میکنم و خیلی نگرانم که جلوی خواستگارم نکنه فیلم بازی کرده باشم؟؟؟؟؟؟؟؟
خواهش میکنم جواب سوالامو بدید ممنون.

پاسخ

این روش مناسبی برای غلبه بر استرس روز خواستگاری و داشتن یک جلسه پر بار نیست.

از همین رو باید اصول علمی کاهش استرس این روز را فرا بگیرید تا در این جلسه با اولین سوال از سوی پدر دختر، رنگ از رویتان نپرد و با صراحت و اعتماد به نفسپاسخ دهید. این اصول عبار تند از:

– اصل اول: انتخاب درست

اولین و یکی از مهم ترین اصول کاهش استرس و اضطراب لحظه خواستگاری، رعایت اصول انتخاب صحیح همسر آینده است. اگر فرد در انتخاب همسر اشتباه کند و بعد از جلسه خواستگاری، یا خود و خانواده اش با دختر و خانواده او نظر منفی داشته باشند و پاسخ منفی بدهند، یک خواستگاری غیر موفق را تجربه کرده است.

علاوه بر اینکه ممکن است از خواستگاری های ناموفق دچار ضربه روحی شود، همیشه این خاطره تلخ به همراهش خواهد بود و خود همین موضوع بذر استرس را در خواستگاری های بعدی می کارد.

از این رو همیشه خواستگاری نخست خود را بر پایه یک انتخاب درست بگذارید.

تناسب سنی، خانوادگی، تحصیلی و اعتقادات مشترک در کنار تفاهم اولیه قبل از شناخت کامل و حتی مقداری تناسب ظاهری، از اصولی است که باید در انتخاب همسر آینده بدان توجه داشت. در این صورت دلیلی برای استرس و اضطراب وجود ندارد.

– اصل دوم : هماهنگی های پیش از خواستگاری

از چند روز قبل از مراسم خواستگاری همه چیز را بررسی کنید، حتی مسیر رفتن به منزل دختری که انتخاب کرده اید هم اهمیت دارد.
وقت شناسی را خیلی جدی بگیرید، چرا که در اولین برخورد برای خانواده دختر خیلی مهم است که خواستگار به موقع در مراسم حاضر شود.

آشنایی با حساسیت های خانواده دختر به کاهش اضطراب شما کمک بسیاری می کند. این حساسیت ها را می توانید پیش از رفتن به خواستگاری بدون هیچ تعارفی از دختر مورد نظرتان بپرسید و او هم باید این واقعیت را درک کند که دادن این اطلاعات نه تنها بد نیست، بلکه به شناخت شما از خانواده وی کمک می کند.

البته در خواستگاری هایی که دخالت سنتی دارند و دختر و پسر پیش از خواستگاری همدیگر را ندیده اند، نمی توان بسیاری از این اطلاعات را دریافت کرد؛ اما باز هم راه چاره ای در این مواقع وجود دارد و آن هم تحقیقی است که خانواده پسر باید پیش از مراسم انجام دهند تا برخی از این حساسیت ها را در یابند.
در هر صورت شایسته است هماهنگی های پیش از خواستگاری با دقت فراوانی صورت بگیرد تا زمینه های ایجاد استرس و اضطراب به حداقل ممکن کاهش یابد.
کاهش استرس در روز خواستگاری

– اصل سوم : مدیریت استرس

آموختن روش هایی که می توانند استرس را کاهش دهند، در این روز بسیار مفید خواهد بود. در اینجا به برخی از این روش ها اشاره خواهیم کرد؛

– آرمیدگی: این روش که تأثیرات مثبت آن به اثبات رسیده است، بر تنفس و آرامش بدن متمرکز است.

همانطور که نشسته اید، اعضای بدنتان را از حالت تنیدگی خارج کنید و آرام بنشینید چند نفس عمیق بکشید و سعی کنید دم و بازدم را با ریتمی یکسان انجام دهید به تنفستان فکر کنید از جا بجا شدن و حرکت تند پا یا دست خودداری کنید. بعد از ۵ دقیقه خواهید دید که استرستان کاهش یافته و از بی قراری خبری نیست.

– ذهنتان را متوجه یکی از اشیای داخل خانه کنید، به دقت به رنگ و طرح آن نگاه کنید پرت شدن حواس از موضوعی که موجب استرستان شده یک روش موثر برای طولانی مدت نیست ولی روشی است که می تواند به شما کمک کند که تا پایان جلسه خواستگاری استرس کمتری داشته باشید.

من یه شخصیت آرام واحساسی دارم همسرم فوق العاده زود رنج

من ۵ سال هست که ازدواج کردم .من یه شخصیت آرام واحساسی دارم همسرم فوق العاده زود رنج وحساسه.

همسرم رو فوق العاده دوست دارم مشکلی که باهاش دارم وداره عذابم میده ،همسرم دیکتاتور دوست داره هر چی خودش میل داره وصلاح می دونه میگه اون درسته وباید انجام بشه در صورتی که بر میلش نباشه کلی توهین میکنه و قهر می کنه تا زمانیکه من نرم پیشش قهر میمونه الان یک هفتس برای اینکه من کاملا دوستانه وبرای اینکه شام منزل مادرش نرفتم با توجه به اینکه من عصرش اونجا بودم رفته تو لاک قهر .

اینبار که قهر کرد گفت دوس ندارم دو روز دیگه از فرط تنهایی بیای منت کشی .چون من همیشه برا حفظ زنگیم پیش قدم بودم این حس بهش دست داده.

از خانوادش که کمک خواستم گفتن این از اول وقتی باب میلش نبود قهر می کرد .ضمنا تو این پنج سال همش بیکار بوده شاید سالی دو ماه کار کرده ومیگه هیچ جا باب میلم نیست .

من ۳۵سال دارم ومهندس شیمی هستم وایشون ۳۷ سال دارن بهد از ازدواجمون با کمک مالی من لیسانس گرفتن الان اطرافیان به من میگن محبت زیادی من باعث این کار شده به من پیشنهاد جدایی دادن .

اما من زندگیمو دوس دارم از شما کمک میخوام به من بگید چه کار کنم .

بازم برا آشتی من پا پیش بذارم .به خدا خیلی خسته ام

پاسخ

شخصیت، یعنی ویژگی‌های رفتاری، فکری، عاطفی و اجتماعی هر فرد. یک بخش از شخصیت، منش یا ویژگی‌هایی است که فرد با آنها به دنیا می‌آید و بخش دیگر شخصیت، ویژگی‌های اکتسابی‌ای است که از محیط اطراف خود کسب می‌کند.

هر وقت که قرار است در مورد هر موضوعی تصمیم بگیرند آخرش یکی می‌گوید: «همین که گفتم ؛ نمی‌خوام دیگه مخالفتی بشنوم» و دیگری جواب می‌دهد: «تو عادت داری همیشه زور بگی؛ فکر کردی فقط خودت همه چیز رو می‌دونی»؟

شاید دلیل این جنگ و دعواها این باشد که بعضی همسران فراموش می‌کنند شریک زندگی یکدیگر هستند و هر کدامشان سهمی در زندگی دارند؛ یکی می‌خواهد همیشه حرف، حرف او باشد و نظر و سلیقه او در اولویت؛ اما همسر چنین شخصی باید چگونه رفتار کند؟ دکتر پروین ناظمی، روان‌شناس، به این سوال پاسخ گفته است.

شخصیت، یعنی ویژگی‌های رفتاری، فکری، عاطفی و اجتماعی هر فرد. یک بخش از شخصیت، منش یا ویژگی‌هایی است که فرد با آنها به دنیا می‌آید و بخش دیگر شخصیت، ویژگی‌های اکتسابی‌ای است که از محیط اطراف خود کسب می‌کند.

اولین چارچوب نسبت به مقوله‌هایی مثل رفتار اجتماعی یا روابط با همسر از کجا شکل می‌گیرد؟

اولین طرح‌ وراههایی که از مفاهیم در ذهن کودک شکل می‌گیرد تحت تاثیر روابط پدر و مادر با یکدیگر و نوع رابطه‌ای که با فرزندانشان دارند قرار دارد؛ هم توجه بیش از حد و هم بی‌‌توجهی خانواده می‌تواند در این زمینه مشکل به وجود بیاورد.

فرزند خانواده‌ای که نظراتش همیشه پذیرفته می‌شود، به این باور می‌رسد که نظرات او بهترین هستند.

همچنین فرزندی که در خانواده‌ای بی‌توجه به نظراتش رشد می‌کند همیشه در خارج از خانه می‌خواهد کمبود خود را جبران کند و نظر خود را به دیگران تحمیل می‌کند.

فرزندی که با این دو روش تربیتی پرورش می‌یابد پس از ازدواج، همسر را شریک زندگی‌اش نمی‌داند بلکه می‌خواهد همیشه نظر خود را اعمال کند.

اما در دوره نوجوانی که یک دوره بازسازی در افکار است ممکن است تغییراتی در باورهای فرد به وجود بیاید؛ بدین شکل که برخلاف خانواده‌اش که برای نظرات دیگران اهمیتی قائل نمی‌شدند، در روابط اجتماعی، خانوادگی و عاطفی، برای فرد مقابل هم حق قائل شود.

راهکارهای عملی

در صورتی که همسرتان همیشه در برابر خواسته‌ها و نظرهای شما مقاومت می‌کند، به توصیه‌های زیر عمل کنید.

۱- موافقت مشروط:اگر به‌گونه‌ای رفتار کنید که طرف مقابل احساس کند در همه مواقع نظرهایش پذیرفته می‌شود، این تصور برایش ایجاد می‌شود که همیشه بهترین نظرات را ارائه می‌دهد.

پس بگویید: «من به نظر تو احترام می‌گذارم اما این نظر من نیست. چون تو را دوست دارم، زندگی‌ام برایم مهم است و دلم نمی‌خواهد تو را ناراحت کنم این بار نظر تو را می‌پذیرم».

۲-بیان خواسته‌های شخصی:در تصمیم‌گیری‌ها بی‌طرف نباشید و شما هم خواسته‌ خود را عنوان کنید؛ به این ترتیب به طرف مقابلتان نشان می‌دهید حتی اگر به نظر او احترام گذاشته‌اید، ناآگاهانه این کار را انجام نداده‌اید و شما هم حق نظر دارید؛ بگویید: «هر چند نظر من چیز دیگری است اما اگر این دفعه نظر تو را می‌پذیرم و این به دلیل احترامی‌است که به تو می‌گذارم.» اگر طرف مقابل شما همیشه سعی می‌کند نظر خود را تحمیل کند هنگام تصمیم‌گیری بگویید: «دفعات قبل به نظر تو احترام گذاشته‌ام اما نظر من این است و من هم حق رای دارم پس من با نظر تو این بار موافق نیستم.»

۳-لحن محبت‌آمیز:در برخورد با چنین افرادی لحن کلام، تاثیر خیلی زیادی دارد. دوستانه و با لحنی محبت‌آمیز با آنها صحبت کنید؛ برای مثال این‌گونه بگویید: «نظرهای تو هم خوب است و خیلی خوب تصمیم‌گیری می‌کنی. پیشنهادهایی که درباره مسائل مالی می‌دهی فوق‌العاده خوب هستند ولی گهگاهی من هم دوست دارم نظرم محترم شمرده شود و در مورد چیدمان منزل نظر من هم اعمال شود.»

۴-گاهی بی‌توجهی:بعضی مواقع به نظرش اهمیت ندهید تا بداند این رفتار چقدر ناپسند است. البته درباره مسائل پراهمیت چنین اقدامی ‌انجام ندهید. درباره مسائل جزیی گاهی بدون اهمیت دادن به نظر او نظر خودتان را اعمال کنید تا به تدریج به او نشان دهید که اطرافیانش هم نظرهای خودشان را دارند و حق دارند نظرشان را در زندگی اعمال کنند.

۵- دوری از خشم و عصبانیت:لحن کلام شما و نوع واژه‌هایی که استفاده می‌کنید، می‌تواند برای متقاعد کردن طرف مقابل بسیار موثر باشد. بدون خشونت و هرگونه رفتار ناپسندی که منجر به مشاجره یا عواقب بدی شود با او برخورد کنید. در صورتی که هیچ‌کدام از این راهکارها نتیجه‌بخش نبودند باید به صراحت به او بگویید: «دفعه‌های قبلی نظر تو اجرا شد اما این بار من می‌خواهم طبق سلیقه من باشد.»

واژه‌هایی که به کار می‌برید تا طرف مقابل را متقاعد کنید باید فکر شده و صحیح باشد. سعی کنید صحبت‌هایتان حالت گلایه، تحقیر، توهین و سرزنش نداشته باشد؛ بنابراین از این جملات استفاده نکنید: «تو عادت داری همیشه زور بگویی و نظر خودت را اعمال ‌کنی»، «تو فکر کردی خودت همه چیز را می‌دانی»، «من تا به حال اگر چیزی نگفتم تحملت کردم» و…

۶-شناخت صحیح از همسر:باید روی نکته‌هایی که طرف مقابل شما روی آن حساس است شناخت پیدا کنید؛ مثلا اگر طرف مقابلتان دوست دارد قدرت خود را نشان بدهد، در مسائلی که امکانش وجود دارد قدرت او را بالا ببرید تا در زمینه‌هایی که مدنظر شماست، راحت‌تر بتوانید نظرهای خود را اعمال کنید.

زندگی با همسر عصبانی

فرض کنید با عمل به توصیه‌های بالا، شما یک بار نظر خود را در موردی به اجرا گذاشته‌اید؛ در صورتی که نظر فرد اعمال نشود، امکان دارد او برای به کرسی نشاندن حرف خود عصبانی شود یا قهر کند؛ در این صورت حتی‌الامکان کوتاه نیایید چون این رفتار در او تقویت می‌شود.

در چنین مواقعی این‌چنین بگویید: «نظری که من داده‌ام مناسب است و اگر این بار به نظر من اهمیت داده شود مشکلی پیش نمی‌آید.

این نظر بخشی از حق من در زندگی زناشویی است و من چون به تو علاقه‌مندم، دوست دارم تو هم به من احترام بگذاری و عقیده من را بپذیری. اگر تو نمی‌خواهی ایرادی ندارد ولی یک بار به نظر من احترام بگذار.»فراموش نکنید که در این مواقع نباید صورت مساله را پاک کنید.ب

عضی افراد در چنین موقعیت‌هایی برای برقراری صلح آنی تظاهر به موافقت با طرف مقابل می‌کنند؛ در نتیجه شخص فکر می‌کند که همیشه می‌تواند با بروز عصبانیت، نظرهای خودش را تحمیل کند. با تظاهر به موافقت با او به جای پیدا کردن راه‌حل، صورت مساله را پاک کرده‌اید.

اگر خیلی عصبانی بود از او بخواهید در زمانی مناسب‌تر و با آرامش بیشتر در مورد اختلاف‌نظرتان صحبت کنید. البته فراموش نکنید که همیشه بهترین حالت آن است که زن و شوهر با احترام به نظرات هم به یک توافق مشترک در برابر خواسته‌های یکدیگر برسند.

مهارت انتقاد

یکی از مهارت‌هایی که در روابط اجتماعی و خانوادگی اهمیت زیادی دارد نحوه صحیح بیان مخالفت و انتقاد است. اگر همسر شما عادت به پافشاری بر عقاید خود دارد، در صورتی که شما هم زورگویی کنید و دعوا و مشاجره به راه بیندازید، واکنش منفی در طرف مقابل ایجاد می‌شود و نه‌تنها نتیجه‌ای ندارد بلکه ممکن است عواقب بدتری رخ دهد.

من ۴ ماه عقد کردم خانواده من با خانواد شوهرم مشکل پیدا کردن الان باهم قهر هستن

سلام من ۴ ماه عقد کردم خانواده من با خانواد شوهرم مشکل پیدا کردن الان باهم قهر هستن تا الان شوهرم همش کوتاه اومد ولی چیزی درست نشد الان دیگ اون کوتاه نمیاد و لج کرده داره وضعیت بدتر میشه دیگ خسته شدم نمیدونم چکار باید انجام بدم ک درست بشه الان هم بهم گفته از همتون خسته شدم

پاسخ

در این موارد باید از وساطت بزرگان فامیل استفاده کنید تا بتونن در این مورد وساطت کنن

مدتیه ب همسرم شک دارم و رفتار هایی هم ازشون دیدم اما مدارکی ندارم

سلام من مدتیه ب همسرم شک دارم و رفتار هایی هم ازشون دیدم اما مدارکی ندارم خیلی هم با همسرم صحبت کردم منتها ایشون اصلا نمی پذیره،خیلی فکرم در گیره،لطفا کمکم کنید

پاسخ

پس برای درمان شک خودتون به مشاور مراجعه کنید.

بیماری شک از آن بلاهای خانمان سوزی است که فرد مبتلا را محکوم به زندگی در جهنمی دائمی می کند. شک از رذائلی است که دنیا و آخرت انسان را با هم به باد می دهد، فرد را گرفتار نوعی سیاهی و بدبختی طاقت فرسا می کند، روابط را ویران می سازد و خانواده ها را به باد می دهد.

انسان شکاک در جامعه جایی ندارد و محکوم به تنهایی ابدی است.
شک نوعی اختلال وسواسی است که گاه فرد را گرفتار رفتارهای غیرعادی و جنون آمیز می کند. فرد شکاک همواره خود را در معرض خطر می بیند و حالت فرد تحت تعقیب را دارد و عاشق تعبیر «همه از پشت خنجر می زنند» است! معاشرت با فرد شکاک و بی اعتماد، حقیقتاً غیرقابل تحمل و آزاردهنده است، زیرا این افراد بی عاطفه اند و نمی توانند با دیگران رابطه عاطفی پایداری را برقرار کنند.

این اختلال گاه شدت می یابد و شخص، کج خیال و بدبین و به اصطلاح پارانوئید می شود.

این افراد دائم مانند خانم مارپل دنبال قاتل یا قاتلین می گردند و ذره بینی به اندازه کره زمین در دست گرفته اند تا موارد مشکوک را کشف کنند، پرده از خیانت و بی وفایی این و آن بردارند و به هر کسی که دستشان می رسد، تهمت بزنند.
در نگاه آن ها هر حرکت کوچکی مدرک خیانت است و دنیا پر از گرگ هایی است که هر لحظه درصددند آن ها را بدرند! در این افراد نشانی از بخشش و مهربانی وجود ندارد، دائم رفتار و گفتار دیگران را تعبیر سوء می کنند، به هیچ کس اعتماد ندارند، هر مطلب ساده ای در نظر آنان یک توطئه بزرگ است، با همه درگیرند، صمیمیت و شادمانی را نمی شناسند، دوست و همراهی ندارند و خدا نکند صاحب پست و مقام هم بشوند.

آن وقت است که روز زیردستان خود را سیاه می کنند.

همواره دیواری از ترس بین این افراد و دیگران وجود دارد، هیچ کس را دوست ندارند و دیگران هم نمی توانند آن ها را تحمل کنند. به علت تهمت زدن های ناروا به دیگران، پیوسته با همه درگیر می شوند.

عاشق شکایت و کلانتری و دادگاه هستند و بیشتر عمرشان را در محاکم مختلف سپری می کنند. بیماری شک در میان زنان شایع تر است در هر حرف ساده ای دنبال سرزنش و توهین می گردند، اشتباهات دیگران را هرگز فراموش نمی کنند، مسائلی را که می توان به سادگی نادیده گرفت، بزرگ می کنند و دنبال تلافی کردن هستند. این افراد غالباً هنگامی برای درمان مراجعه می کنند که اضطراب و افسردگی آن ها شدت پیدا کرده است و معمولاً هم به علت همان بی اعتمادی و شک، درمان را نصفه نیمه رها می کنند.

روان درمانی راه حل غلبه بر شکاکی

اطرافیان بیمار از آنجا که کلافه و خسته می شوند، سعی می کنند داروهای آن ها را به شکلی به خوردشان بدهند، اما این شیوه قابل ادامه نیست و در صورتی که بیمار متوجه شود، شک و بی اعتمادی او بیشتر می شود.

یگانه راه درمان شک و سوءظن، درمان تخصصی روان درمانی است تا ریشه های بدبینی، احساس حقارت، احساس ناامنی و بی کفایتی بیمار شناسایی و با حوصله و در زمانی نسبتاً طولانی درمان شود.

در این فرآیند ممکن است استفاده از دارو هم لازم باشد.

از آنجا که افراد شکاک علاقه ای به ارتباط با دیگران ندارند و در صورت ایجاد رابطه، شور و احساسی از خود نشان نمی دهند و بیشتر به دنبال تنهایی و گوشه نشینی هستند.

راه حل های درمان بی اعتمادی

شاید یکی از راه های اولیه برای شروع درمان، تشویق آن ها به نوشتن، موسیقی، نقاشی یا هر هنر دیگری باشد که در ابتدای امر نیازی به تماس مستقیم با دیگران ندارند.

بیمار از این طریق می تواند احساسات، ترس ها، نگرانی ها و عقده های خود را بیرون بریزد، بی آن که به کسی صدمه بزند.

از سوی دیگر این نوع روان درمانی فردی معمولاً یگانه روشی است که این نوع بیماران می توانند تحمل کنند. هنر قادر است احساسات بیمار را برانگیزد و به تدریج در او شور و شوق پدید بیاورد.
مرحله دوم شناخت اعضای خانواده بیمار از مشکل اوست که موجب می شود بهتر بتوانند او را تحمل کنند. توقع تحمل چنین بیماری آزاردهنده ای از سوی دیگرانی که خبر از وضع بیمار ندارند، توقع بی جایی است، اما اگر اعضای خانواده به درستی توجیه شوند و در جریان این بیماری و عواقب شوم آن قرار بگیرند و حقیقتاً باور کنند که فرد شکاک و بی اعتماد به دیگران، بیمار است، به طور قطع بهتر می توانند به او کمک کنند.

پس از آن که بیمار به تدریج ارتباط با خود و جهان پیرامون خود را درک کرد و به مرحله ای رسید که می شود او را کم و بیش تحمل کرد، حالا می توان با حوصله و کم کم مهارت های اجتماعی از قبیل ارتباط سالم با دیگران را شروع کرد.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

دخترم ۱۲سالشه یکسال و نیمه وسواس داره

دخترم ۱۲سالشه. یکسال و نیمه وسواس داره..

به روانپزشک هم مراجعه کردیم قرص مصرف میکرد..کم کم داشت بهتر میشد قرصهاشم کم کرده بودن که دختر دیگرم به دنیا اومد..

الان قرصهاش بیشتر شده حالشم زیاد خوب نیست مرتب سوال میپرسه همش تو فکره گاهی احساس خستگی میکنم میخام بشینم زار زار گریه کنم از بس به شکیات او جواب دادم فقط در نماز و وضو شک میکنه همش حس میکنه ادرار داره یا ادرار کرده پس لباسهاش نجسه…

اشتهاش خیلی کم شده.. نمیدونم چیکار کنم گاهی فکر میکنم شاید اگر دکترش رو عوض کنم بهتر میشع بازم میترسم بدتر بشه و اخرشم این مریضی درمان نشه.لطفا منو راهنمایی کنید خاهش میکنم

پاسخ

اختلال وسواس در کودکان به صورت تفکرات مزاحم و تکرار کلیشه وار رفتارهای خاصی بروز می کند که موجب برانگیختگی و نگرانی آنان می شود.

اختلال وسواس در کودکان به صورت تفکرات مزاحم و تکرار کلیشه وار رفتارهای خاصی بروز می کند که موجب برانگیختگی و نگرانی آنان می شود.

کودک وسواسی خود را از درون تحت فشار می بیند و تصور می کند که استرس ها و تنش های فکری او از خارج بر وی تحمیل می شوند، در حالی که نوع تفکر او عامل اصلی این فشارهاست.

بر طبق گزارش انجمن روانپزشکان آمریکا تقریباً از هر ۲۰۰ کودک و یا نوجوان، یک نفر دچار اختلال وسواس است. این اختلال به دلیل آن که توام با درد، ناراحتی و یا بیماری جسمی خاصی نیست، معمولاً تا سنین نوجوانی و جوانی ناشناخته می ماند.

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

١ساله با داستان های اصولا غیر واقعی و مبتذل اینترنتی اشنا شده

سلام و خسته نباشید. من و همسرم ٢ ساله ازدواج کردیم و همو دوست داریم ولی من یک مشکلی رو در زندگیم حس میکنم که بارها به خاطرش با شوهرم بحث کردم.

اونم اینه که اون ١ساله با داستان های اصولا غیر واقعی و مبتذل اینترنتی اشنا شده و مدام در گروه های این داستان ها یا عکس های داستانی س ک سی ادد میشه و میخونه…

من از این موضوع خیلی ناراحتمو میخوام بدونم از نظر مشاورین این موضوع چه اتفاقاتی در مرد به وجود میاره؟ خودم کم کم حس میکنم دارم بهش سرد میشم چون دیدنه اون عکس ها و خواندن مکرر داستان ها باعث میشه فکر کنم براش کافی نیستم..

چندین بار به خاطر دیدنه ناراحتی من خودش از گروه ها خارج میشه ولی باز عضو میشه..

ممنون میشم راهنماییم کنید چون واقعا دارم احساساتمو از دست میدم

پاسخ

اعتیاد به سکس در فضای مجازی متاسفانه امروزه رواج بیشتری دارد و صرفا به معنای نارضایتی جنسی فرد نسبت به شریک خود نیست بلکه مثل باقی اعتیاد ها فرد کنترل رو برای کنار گذاشتن عملش از دست میده البته با ید دلیلش ریشه یابی بشه
افرادی که چنین کاری انجام می دهند اهمیت و تاثیر رفتار خود را دست کم می گیرند.

می گویند، “این اینترنتی است و سکس واقعی که نیست.

مسئله تاسف آور این است که در غرب خیلی از نوجوانان از سن ۱۶ سالگی به سکس اینترنتی اعتیاد پیدا کرده اند. اما جای شکر است که هنوز سکس واقعی انجام نداده اند.
مسلماً هیچوقت افراد تا این اندازه محتوای جنسی در اختیار نداشته اند.

دسترسی به آن محتویات هم بسیار سریع و آسان است.

برای بچه ها خیلی راحت است که بدون هیچ کنترلی ساعت های متمادی را در اینترنت سپری کنند. و در این گشت و گذارهای اینترنتی خواه ناخواه با موضوعات سکسی برخورد خواهند داشت.
خیلی افراد برای پیدا کردن اطلاعات آنلاین می شوند اما متاسفانه وحشی ترین و حیوانی ترین انواع سکس هم آنلاین وجود دارد.

بیشترین “هجوم ها” از طرف معتادان اینترنت به خاطر وحشی گری ها و بدرفتاری های جنسی است.

مردم با خودشان می گویند که فقط یک دقیقه کلیک می کنند و نگاه می کنند اما تاثیرات آسیب زا و تحریک کننده آن اعتیادآور است.

اعتیادآورترین محتوی آن محتوایی است که تکان دهنده تر باشد و روحیه تان را سریعاً تغییر دهد. افراد عادی به این دلیل که این تصویر و محتواها را تصدیق می کنند و قبول دارند به آن معتاد نمی شوند، اعتیاد آنها به این دلیل است که روحیه و حال و هوایشان را تغییر می دهد. مردم در یک زمان هیجان زده و متنفر می شوند.
تبلیغات اینترنتی
حتما ایشون به روانشناس مراجعه کنند
موفق باشید

حالم اصلا خوب نیست

سلام.حالم اصلا خوب نیست. میخوام تلفنی با یک روانشناس حرف بزنم.هزینه اش چقدره؟

پاسخ

شما می تونید با شماره زیر تماس بگیرید و سوال کنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
موفق باشید

پسرعمه ام اومده خاستگاری خواهرم و ۱۸سال اختلاف سنی دارن

سلام.حدودا چند ماهی میشه که پسرعمه ام اومده خاستگاری خاهرم و ۱۸سال اختلاف سنی دارن پدرم پاشو تو یه کفش کرده که باید قبول کنه من خیلی ناراحتم خواهرم دوسش نداره ی خاستگار دیگه داره اونو میخواد.

هر چی با پدرم حرف میزنیم قبول نمیکنه من نمیدونم چکار کنم از صب تا شب کارم گریه شده همسرم دیگه تحمل نداره میگه مشکلات اوناس تو گریه نکن ولی خواهرمه فقط همین یه خاهرو دارم تو رو خدا بگین چکار کنم

پاسخ

اگر خواهر شما به ایشون علاقه ای نداشته باشه کسی نمیتونه مجبورش کنه
در این مورد افراد و بزرگان فامیل باید وساطت کنن تا شرایط تغییر کنه
ولی امروز روزگاری نیست که کسی رو بشه با زور سر سفره عقد نشوند چون کسی دوست نداره زندگیش همراه با تنش و دعوا شروع بشه

با پسری زوری نامزد کردم که اصلا دوسش ندارم پسر اخلاقش خوبه ولی خانوادش اخلاقشون بده

من با پسری زوری نامزد کردم که اصلا دوسش ندارم پسر اخلاقش خوبه ولی خانوادش اخلاقشون بده وقتی به پسر میگم میخوام برم جای دیگه زندگی کنیم دور از چشم خانوادش قبول نمیکنه چیکار کنم

پاسخ

زندگی مشترک و ازدواج در ایران علاوه بر پیوند دو نفر پیوند دوخانواده هم هست و شما باید ایشون رو با خانواده اش قبول کنید
و هر فشاری به پسر در مورد خانواده اش میتونه باعث سردی ایشون بشه
در ضمن تا در دوره نامزدی هستید بهتره در مورد شناخت همدیگه و خانواده ها دقت کافی رو انجام بدید چون این دوره ، دوره طلایی شناخته

اینکه این ازدواج به قول خودتون بالاجبار و زوری بوده است مساله مهمی است که خودش باعث می شود شما کمترین انعطاف رو به خرج بدهید و شاید شرایط معمول هم برایتان دشوار تر نشان داده شود .
چون وقتی ازدواجی از روی علاقه و عشق اتفاق بیفتد افراد به خاطر هم از خیلی از شرایط جانبی می گذرند و اصطلاحا برایشان اهمیتی ندارد .و سخت نمی گیرند .
ولی شاید چون شما اجباری وجود داشته است دوست دارید حتما درخواست شما اجابت شود .البته خوب نوع گفتن و مطرح کردن اهمیت دارد .
و باید به این مساله توجه داشته باشید اگر دلیل را صرف خانواده بدانید خب قطعا هیچ فردی این مساله برایش خوشایند نیست .و باید دقت داشته باشید که در ایشون از همین ابتدا در مورد خانوادش حساسیت ایجاد نکنید امیدوارم خوشبخت باشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۸۳
موفق باشید

پدرم منو بزور نامزد یه پسر ۲۸ساله کرد از قیافش خوشم نمیاد دوسش ندارم مادرم سه ماهه افسردگی گرفته

من یه دختر ۲۴ساله هستم تو یه روستا زندگی میکنیم که پرجمعیت هست و همه منو میشناسن تو روستای ما دختر ها تو ۱۳سالگی ازدواج میکنن تا به امروز تغریبا تمام پسر های روستا به خاستگاری من اومدند تا الان ۴۵خاستگار داشتم که نتونستم کسی رو انتخاب کنم سه ماه پیش پدرم منو بزور نامزد یه پسر ۲۸ساله کرد از قیافش خوشم نمیاد دوسش ندارم مادرم سه ماهه افسردگی گرفته پدرم چند روزه که پشیمون شده از اینکه منو به اون داده اخه اخلاق خانوادش بده اخلاق پسر خوبه ولی چون پسر اول خانواده هست خرج و مخارج ۵نفر رو به عهده داره ما قبل از اینکه نامزد کنیم شرط بسته بودیم که نباید تو روستا زندگی کنیم و باید بریم شهر ایشون قبول کردن ولی الان قبول نمیکنه همه خانوادم پشیمونن انقد داغون هستم که تو سه ماه خیلی لاغر شدم شبا خابم نمیبره کلا سه ساعت میخوابم مامانم وضعش خرابه خودم به فکر خودکشی یا بهم زدن رابطه از یه طرف میدونم اگه نامزدی رو بهم بزنم تا اخر عمر خاستگار نخواهم داشت نمیدونم چیکار کنم کمکم کنید

پاسخ

شما در دوره نامزدی هستید پس میتونید این درخواستو پس بزنید
و کاری به حرفهای پوسیده و نخ نمای مردم هم نداشته باشید
متاسفانه هنوز هم عدم ازدواج یک دختر برای خانواده های ایرانی یک فاجعه است در صورتی که فاجعه اصلی همین تفکرات گذشته است
پس قوی باشید و با اعتماد به نفس و قاطع از این نامزدی خارج بشید

دوست عزیز اگر ایشون اخلاقشون خوبه و تا حدی می پذیرید که همراه زندگی شما باشند با توجه به بافت فرهنگی که دارید بهتره سریع تصمیم نگیرید و تلاش کنید کمی انعطاف به خرج بدهید اگر مادر شما دچار عارضه افسردگی شده اند و خوب خود پدرتون هم پشیمون هستند باید اگر امکان داشته باشد که جدایی صورت بگیرید.

خوب اقدام کنید قبل از اینکه وارد زندگی شوید اگر واقعا شرایط برای شما غیر قابل تحمل باشد چون بهتر از این است که یک عمر را با فردی زندگی کنید که هیچ تمایلی ندارید و صرف حرف دیگران حاضر شدید در کنار او بمانید .
ولی اگر فکر می کنید شما می توانید شرایط رو درست کنید و حال پدر و مادرتون بهبود پیدا می کنید وقتی ببینند شما پذیرفتید ایشون رو و می توانید شرایط را بپذیرید خب بهتره این کا ررا انجام دهید در هر حال امیدوارم تصمیم درستی بگیرید که بعدا پشیمان نشوید .

کمی شرایط طرف مقابل را هم درک کنید اگر فردی است که ارزش زندگی را دارد شاید اکنون که در شرایط روحی نامساعدی هستید بیشتر به این خاطر باشد که این فرد انتخاب خود شما نیست که عاشقانه وارد رابطه شده باشید و هر طور شده فرد را بپذیرید با همه کاستی هایی که دارد و مساله اجبار پدر شرایط را سخت تر کرده است در هر حال .

خوشبخت باشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

چکاری رو شروع کنم که برام جواب بده

من کارشناسی مکانیک دارم و ساکن شهر همدان هستم ۲۸ سال هم سن دارم. ومتاهل

همدان از نظر صنعتی خیلی ضعیف هست و میشه گفت رشته های مثل مکانیک که از شاخه صنعت هستن جایگاهی توی همدان ندارن
من سالهای گذشته توی سه تا شرکت صنعتی مشغول به کار بودم متاسفانه هر سه شرکت طی سالهای اخیر دچار مشکلاتی اقتصادی و کاری شدن و نیروهاشون رو تعدیل کردن
شغل پدری من تعمیر لوازم گازسوز خانگی هست
خود من هم به کارهای شبیه سازی و طراحی و انیمشین سازی علاقه دارم
حالا به نظر شما من چکاری رو شروع کنم که برام جواب بده
حدودا بیست میلیون تومان هم سرمایه دارم

پاسخ

دوست عزیز با این شرایطی که می فرمایید باید اولویت ها را در نظر بگیرید شما متاهل هستید و وظیفه و مسئولیتی در قبال فرد دیگری دارید و این مساله طبیعتا بر انتخاب هر شغلی و حتی شروع از صفر تاثیر گذار است .اگر قطعا با این سرمایه و شرایط تاهل می توانید در زمینه شغل پدری خودتون اقدام کنید شاید منطقی تر و بهتر باشد .

در نظر داشته باشید که به هر حال مساله شغل حائز اهسمت است اگر همسر همراهی دارید و می توانید که کمی ریسک رو هم بپذیرید و در زممنه طراحی و انیمیشن علاوه بر اینکه علاقه دارید استعداد هم دارید بهتره اقدام کنید و به مراکز مربوط به این مساله مراجعه داشته باشید و در این صورت خواهید توانست شاید موفقیتی در زمینه علاقه پیدا کنید و هم اینکه مساله دیگر که مهم است.

بحث این است که در زمینه رشته خودتون اگر واقعا تبحر دارید و خب تجربه کاری هم دارید می توانید به راحتی به شهر دیگری مهاجرت کنید به هر حال گاهی برای داشتن شرایط کاری باید اقدام کنید .

و خب اگر خودتون انگیزه و کمی صبر و تحمل داشته باشید مثل هزاران نفر دیگر می توانید در زمینه رشته خود کار و حتی ادامه تحصیل داشته باشید متاسفانه در کشور ما امکان اینکه فرد در شغل متناسب با رشته کار کنید بسیار کم است بنابراین بهتر است خودتون همه جوانب و شرایط رو در نظر بگیرید و در نهایت زودتر مشغول شوید امیدوارم به زودی مسالع رفع شود

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید.

۴۴۰۳۴۴۹۰
موفق باشید

یازده سالمه بد جور عاشق شدم

یازده سالمه بد جور عاشق شدم آخه میتونم به کسی که دوستش دارم بگم عاشقشم یا نه؟

پاسخ
با سلام دوست عزیز در این سنی که هستید اصلا سن مطنئنی نیست که شما اصلا متوجه شوید ایا واقعا عشقی اتفاق افتاده یا خیر ؟؟
چرا که به هر حال در دوران بلوغ و نوجوانی برای هر فردی ممکنه چنین شرایطی ایجاد شود که به فردی علاقه مند شود منتهی بعد از مدتی واملا مرتفع می شود هر چند شرایط شما کاملا قابل درک است بهتره به خاطر شرایط حتما مراجعه حضوری داشته باشید.
ولی بدونید قطعا در اینده به هیچ وجه این شرایط وجود ندارد و نباید اجازه دهید که با تداوم این احساسات بعدا برای شما مشکلی ایجاد شود.
و در اینده و انتخاب ها تاثیر بگذارید و اصلا به طرف مقابل هر ف دی هست فیدبکی در نورد اینکه چه تمایلی دارید ندهید ..و حتما مراجعه داشته باشید.
امیدوارم موفق باشید و شرایط شما مرتفع شود
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۴۴۰۳۴۴۹۰
موفق باشید

متاسفانه مشخص نیست شما در سن ۱۱ سالگی ، زمانی که باید با شور و هیجان با درس خواندن و پیشرفت تحصیلی انتظارات خود، خانواده و جامعه را برآورده می کردید ، چگونه در وادی عشق و محبت این گونه ای قرار گرفته اید .

در این موقعیت سنی شما می بایست مانند تمام افراد ۱۱ ساله که در دوره بلوغ با تمرکز بر کسب تجربه و افزایش مهارت های خود و تربیت خویش به سوی کمال و اهداف انسانی پیش بروید ؛ هم احساس خودارزشمندی ، احترام و کارآمدی و غرور و افتخار در میانسالی خواهید داشت و هم در آینده با آرامش ، قدرت انتخابی عاقلانه را تجربه می کنید .

باید خدمت شما عرض کنم الان در سن ۱۱ سالگی بر اساس غریزه تصمیم گرفته اید و تصمیم بر اساس مسایل زیستی دوران بلوغ نگاه بسیار پایین و دست کم گرفتن مهمترین اتفاق زندگی شما خواهد بود.

قطعا شما باید برنامه ای برای اینکه چگونه این وضعیت را کنار بگذارید و ترک ذهنی و بیرونی داشته باشید باید اجرا کنید؛ زیرا طبق گفته روان شناسان وابستگی و عشق به طور کلی نشانه افسردگیو وسواس است ودر سن پایین تنها و تنها حالت بیولوژی و جنسی داشته و فرد در این سنین فقط به این بعد جنسی فکر می کند.

البته کمبودهای دوران کودکی که در کنار پدر و مادر باید برآورده شود هم در این وابستگی دخالت دارد . پس کمی با خود بنشینید و با نگاهی به خود و سن و موقعیت خود و مراجعه به یک روانکاو با گرایش بالینی شما را به خودتان و موقعیتی که در آن هستید آشنا کند .

اما تا زمانی که شما به یک مشاوره حضوری اقدام کنید به راهکارهای زیر عنایت فرمایید:
۱- سعی کنید بر روی ترک این رابطه فکر کنید.ابتدا با نوشتن دلایل ترک سعی کنید شناختی نسبت به اینکه ” چرا من ترک کنم” داشته باشید.
۲- آسیب هایی که تا کنون داشته اید و در آینده خواهید داشت را بنویسید.
۳- با خودتان لحظه ای فکر کنید و بگویید “چرا من باید گدای محبت فردی باشم؟”.
۴- سعی کنید با ریشه یابی وضعیت خودتان ترجیحا با یک متخصص علت این احساس و کمبود محبت تان را کشف و درمان کنید.
۵- سعی کنید برای زندگیتان هدف های دراز مدت و کوتاه مدت ترسیم کنید و منطقی و عاقلانه زندگی کنید. (درس ، شغل ، ازدواج)
۶ – تمام محرک های بیرونی و آثاری که ایشان را در ذهن شما زنده می کند و تداعی می کند حذف کنید.(شماره ،تصویر ، اس ام اس ، مکان و زمان رفت و آمد)
۷- با خود بگویید” اگر ازدواج در سن ۱۵ سالگی منطقی بود پس چرا اکثر افراد در این سن مشغول ساخت پشتوانه تحصیلی ، اقتصادی و اجتماعی و جایگاه خودشان هستند ؟

پس وجود فشارهای جنسی و عدم تخلیه هیجان و عواطف در خانواده باعث شده شما اینگونه شتاب زده رفتار کنید .
قطعا و قطعا بدانید این احساس در این سن برای شما مضر است و نشانه کمبود محبت والدینی است و باید در آنجا برآورده شود و سعی کنید با تلاش و کوشش به ذخیر سازی مهارت های زندگی ، مفید بودن برای خود ، خانواده و جامعه و برآورده کردن انتظارات خود ، خانواده و جامعه مشغول شوید .

از طرفی این را نیز بدانید که شما تا سن ۲۴ سالگی هر سال احساسات و عواطف متنوع و گوناگونی خواهید داشت!

پس اگر هم این دختر خانم را می پسندید سعی کنید تا زمان مناسب و منطقی به آن فکر نکنید و با خود بگویید ” باید آن زمان احساسم را ببینم ، ممکن است در آینده دیگر چنین احساس کنونی را نداشته باشم .”
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۴۴۰۳۴۴۹۰
موفق باشید

مدتیه که دچار مشکلات روحی و فکری شدم

سلام من یک نوجوان پانزده ساله هستم.. مدتیه که دچار مشکلات روحی و فکری شدم.. که خیلی هم منو اذیت میکنه.. دوبار مشاوره رفتم ولی تاثیری نداشته.. شما میتوانید به من کمک کنید؟..

یا فقط در رابطه با مشکلات ازدواج مشاوره میدید؟

پاسخ

دوست عزیز در همه زمینه ها مشاوره صورت می گیرد ..منتهی باید بتونید مساله رو درست و واضح توضیح بدهید که دقیقا منظور شما از اینکه دچار مشکلات روحی و عاطفی شدید چیست ؟سن شما خب سن حساسی است و دوره نوجوانی است ..

در این دوره طبیعتا افراد با مسائل روحی و روانی رو به رو می شوند ..و اختلاف عقیده هایی که با خانواده پیدا می کنند ..
و اینکه فکر می کنند درک نمی شوند به هر حال اختلاف سلیقه ها تغییرات روحی و روانی و تغییرات جسمی و روانی خودش مشکلاتی را ایجاد می کند ..
بهتره توجه داشته باشید گاهی در برخی موارد باید زمان بگذرد علاوه بر اینکه قاعدتا خود مراجعه به روانشناس و مدیریت رفتارها کمک می کند .

بهتره مراجعه داشته باشید و امیدوارم که به زودی بر طرف شو منتهی نگران نباشید اگر در خانواده درک شوید و شرایط مناسبی داشته باشید به زودی شرایط مرتفع نی سود مگر با بحران زیادی رو به رو شوید ..

موفق باشید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۹۰

موفق باشید

– کشمکش بین استقلال و وابستگی

با توجه به اینکه این دوره، حد فاصل دوران کودکی و بزرگسالی است، از دست دادن حمایت‌های بی‌قید و شرط والدین برای کسب احساس استقلال از یک طرف و لذت مورد حمایت و پشتیبانی آنها بودن و همانطور کودک ماندن و بدون زحمت و دردسر، همیشه مورد محبت قرار گرفتن از طرف دیگر، در نوجوان کشمکش درونی ایجاد می‌کند و جنگ روانی عمیقی در ذهن او به وجود می‌آورد.

بعضاً خانواده و مدرسه و جامعه نیز از او توقعات متناقض دارند، گاهی او را به چشم یک کودک نگاه کرده و برخوردی تحقیرآمیز دارند و گاهی هم توقعات از او بیش از حد توان اوست و به چشم بزرگسالان به او می‌نگرند که این خود به کشمکش‌های درونی نوجوان دامن زده و او را با مشکل روبرو می‌سازد.

۲- طغیان علیه مراجع قدرت

نوجوان برای کسب استقلال علیه همه ی مراجع قدرت من جمله والدین و کادر مدرسه طغیان می‌کند.
گاهی اوقات رفتارهایی علیه آنها از خود نشان می‌دهد، درگیری‌هایی ایجاد می‌نماید و به اعمالی دست می‌زند که روابط او را با آنها و سایر مراجع قدرت به شدت تیره می‌کند، مثلاً بگومگو می‌کند، بحث و مجادله ی طولانی انجام می‌دهد، بر خلاف خواسته ی والدین دیر به خانه می‌آید، از انجام تکالیف درسی خودداری می‌کند، سیگار می‌کشد و حتی ممکن است دست به اعمال بزهکارانه هم بزند.
این مورد در خانواده‌های با محدودیت زیاد و یا مدارسی که مقررات سخت و خشک را بدون نظرخواهی و مشورت با نوجوان اجرا می‌کنند از شدت بالاتری برخوردار است.

۳- هویّت فردی

یکی دیگر از مشکلات مهمی که نوجوان با آن روبرو می‌شود مساله ی تشکیل «هویت فردی» اوست. بدان معنی که سوال‌های متعددی درباره ی مفهوم زندگی، نقش او در این زندگی، مفهوم مرگ و زندگی پس از مرگ و بطور کلی سوال‌هایی نظیر، من کیستم؟ و به کجا می‌روم؟

ذهن او را به خود مشغول می‌نماید که باید به آنها پاسخ دهد.

احساس هویت شخصی در نوجوانان کم‌کم براساس همانند سازی‌های مختلف گذشته ی آنها تکوین می‌یابد. با ورود به دوره ی نوجوانی ارزش‌های گروه همسالان و همچنین ارزیابی‌های معلمان و سایر بزرگسالان نیز مطرح است و هر اندازه ارزش‌هایی که از طرف دوستان و همسالان ابراز می‌شود با ارزش‌های والدین و معلمان هم‌خوانی بیشتری داشته باشد به همان نسبت کار هویت‌یابی نوجوان آسان‌تر پیش می‌رود.

۴- چگونگی ارضاء نیازهای جدید (جنسی):

رشد و نمو غدد داخلی و ترشحات هورمون‌های جنسی به نوجوان امکان برقراری روابط جنسی را می‌دهد و انگیزه و کشش جنسی نسبت به غیر هم‌جنس در او ایجاد می‌گردد و از طرفی نخستین برخورد نوجوان با جنس مخالف اغلب با ترس و پریشانی خاطر همراه است. جوان تازه بالغ جدید تمایلات قوی و نامعلومی را احساس می‌کند که او را از جلدش خارج کرده و بسوی جنس مخالف می‌کشاند. جهش‌های شدید محبت، عقب‌نشینی‌های توضیح ناپذیر و حرکات بدون دلیلی که او را آشفته می‌سازد.

نوجوان می‌‌خواهد این همه انرژی را که به وجود آمده و موجب هیجان او شده است را در جایی آزمایش نماید، اما در عین حال نگران عواقب آن است. او بیداری و رشد تمایلات جنسی را دارد ولی هدف ندارد و چون غریزه ی جنسی کاملاً زیرزمینی است، جهت‌یابی آن با کور مالی انجام می‌شود و در افراد محجوب و کمرو نوعی اضطراب و گیجی ایجاد می‌کند. در جوامعی که آموزش ارضاء صحیح غریزه ی جنسی و راه‌های کنترل آن برای نوجوان آموزش داده نمی‌شود، این مشکل مضاعف است و در این‌جاست که متاسفانه لغزش و سقوط در پرتگاه در کمین است.

۵- عدم کنترل بر رفتار و هیجانات ناشی از تغییرات جسمی و روانی دوران بلوغ

به دلیل رشد سریع جسمی و تغییرات مشهود در اندام‌های بدن نوجوان در دوران بلوغ بعضی از رفتارهای هیجانی و عدم کنترل او طبیعی است. مثلاً جلو آمدن سرنوجوان به دلیل احساس بلندتر شدن گردنش، بزرگ شدن بینی و یا عدم کنترل در دست‌هایش برای جابجایی خصوصاً اشیاء ظریف از طرفی و عدم آگاهی و آموزش صحیح او در مقابله با این مسایل از طرف دیگر او را از نظر روحی تحت تاثیر قرار داده به‌طوری که در خود احساس بی‌کفایتی و حقارت می‌نماید که همین امر موجبات اضطراب را در وی فراهم می‌آورد.

۶- ترس از آینده

با پیدایش نیازهای جدید در نوجوان و کشش به سوی ارضای نیازهای آنی و مقطعی، آینده را در ذهن نوجوان مبهم و دور از دسترس تصویر می‌نماید به طوری که حتی چگونگی تامین اقتصادی و تشکیل خانواده برای خود در آینده و ازدواج و تحصیلات عالی را قله‌هایی دور از دسترس می‌پندارد که دستیابی به آنها برای او بسیار دشوار و در بسیاری از موارد از محالات است که البته نقائص تربیتی و آموزشی در درون خانواده، مدرسه و جامعه و محرومیت‌های شدید مالی خانواده به شدت و عمق این مشکل نیز می‌افزاید.

۷- دغدغه اقتصادی

یکی از مهمترین مشکلات نوجوانی این است که فرد قبل از اینکه به بلوغ اقتصادی برسد به بلوغ جنسی رسیده است و از طرفی چون به دنبال استقلال و کسب هویت جدید برای خود نیز می‌باشد همیشه به فکر دستیابی زودتربه منافع اقتصادی است و در این ارتباط می‌بینیم نوجوانانی را که مدرسه و تحصیل را رها کرده و به دنبال شغل و کسب درآمد می‌باشند و این خصوصاً در جوامعی که ارزش‌های انسانی و معنوی جای خود را به ارزش‌های مادی داده و شخصیت افراد برحسب درآمد و پول آنها مورد ارزیابی قرار می‌گیرد بسیار مشهودتر است و در این ارتباط اوضاع و احوال‌اقتصادی- اجتماعی و بی‌ثباتی جامعه، جنگ، بیکاری، کمبود امکانات و فقر مالی خانواده از عوامل تشدید کننده ی مشکل محسوب می‌شوند.

۸- تعارض بین خواسته‌های والدین و گروه همسالان:

در این دوران، نوجوان تحت تأثیر گروه همسالان می‌باشد و والدین را مرتبط به نسل گذشته می‌داند که نیازها و خواسته‌های عصر حاضر او را درک نمی‌کنند. لذا نوجوان خود را در این میان کاملاً گیج احساس می‌کند چون حاضر نیست که محبت والدین را هم از دست بدهد. در چنین مواقعی نوجوانان بعضاً همانند هنرپیشه‌ها نقش بازی می‌کنند تا از مقبولیت والدین و گروه همسالان، هر دو برخوردار شوند.

۹- ترس و اضطراب:

ناتوانی در سازگاری با موقعیت‌های جدید موجب تشدید ترس و اضطراب در نوجوان می‌شود مانند: ترس از عدم موفقیت در امتحان یا مورد سرزنش قرار گرفتن در خانه و مدرسه، ترس از پذیرش مسئولیت و ارتباط با جنس مخالف یا مورد پذیرش دوستان واقع نشدن.

۱۰- به هم ریختگی ارتباط با دیگران:

فشارهای روانی، عاطفی و اجتماعی در این دوران موجب می‌شود که نوجوان با خودش، با خانواده‌اش، با دوستانش و بطور کلی با همه رابطه‌اش بهم می‌خورد و احساس کوچک شمردن خود و حقارت می کند و حالت عصبی در او افزایش می‌یابد.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۹۰

موفق باشید

یه دختر ۲۴ ساله ام چند وقته خیلی احساس افسردگی میکنم

سلام من یه دختر ۲۴ سالم. چند وقته خیلی احساس افسردگی میکنم. همش فکر میکنم اصلا مفید نیستم. به چیزایی که میخاستم نرسیدم.

اصلا نمیدونم چی میخوام. هر کاری رو شروع میکنم زود دلسرد میشم و فکر میکنم اون کار فایده ای نداره . درضمن الان شاغلم ولی درگذشته زندگی سختی داشتم. الان هم خیلی خودمو میخورم و همش حس عذاب وجدان دارم که از توانایی هام خوب استفاده نکردم واونارو سرکوب کردم

دوست عزیز این حالات وقتی ایجاد می شود باید بتوانید دلایلی که منجر به این حالات شده را شناسایی کنید اینکه چه شرایطی باعث شده که شماانچنین فکر کنید و چه مسائلی ایجاد شده است ..

به هر حال در زندگی هر فردی مشکلاتی وجود دارد ولی اینکه از چه زمانی این مشکلات ایجاد شده مساله بسیار حائز اهمیتی است که باید توجه داشته باشید ..

اگر مسائل مربوط به چهارچوب خانوادگی و روابط باشد با مدیریت روفتار و اموختن تکنیک های کنترل استرس مساله حل خواهد شد منتهی اگر فکر می کنید مشکل دقیقا مربوط به خود شماست و شرایطی که شما دارید باعث به وجود امدن چنین مساله ای شده خوب شرایط کاملا متفاوت می شود ..

در هر حال امیدوارم موفق باشید و به زودی شرایط مرتفع شود ولی حس مفید نبودن به کاهش اعتماد به نفس برمی گردد و ممکنه اخیرا فردی که برای شما بسیار مهم است در باره شما بازخوردی داده باشد و شما را با مشکل مواجه کرده باشد ..
در هر صورت امیدوارم موفق باشید و زندگی خوبی داشته باشید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

ارتباط بین بی حسی احساسی و حساسیت شدید چیست ؟

انسانها هنگام مواجهه با خطر به سه روش عکس العمل نشان میدهند :جنگیدن ,پرواز کردن ویا منجمد شدن .
زمانی که ما با شرایط بسیار بحرانی روبرو میشویم مانند سو استفاده در دوران کودکی و یا غم های بزرگ ,بدن ما و روان ما در حالت انجماد دربی حسی فرو میروند .

گاهی اوقات این واکنش ها ماندگاری طولانی تری نسبت به طول مدت خطر دارند و برای تمام عمر با ما میمانند .

در چنین شرایطی فرد به طور کلی منزوی شده و از برقراری ارتباطات اجتماعی خودداری میکند .
نمیتوان تصور نمود که بی حسی احساسی ناشی از حساسیت بالاباشد ولی این بی حسی یک انتخاب هوشیارانه نیست و حتی ممکن است تا زمانی که این الگو ها در وجود شما ساخته میشوند شما از انها بی خبر باشید .

شما ممکن است که یک پناهگاه برای خود بسازید که احساسات حقیقی شما را پنهان میسازد و در نهایت شما شرمنده و یا خجالت زده نخواهید شد .

شاید به دلیل شرایط اجتماعی و نحوه تربیت خانوادگی شما ترجیح میدهید تا احساسات خود را مخفی نمایید .

معمولا افراد جدایی احساسی را به روش هایی متفاوت حس میکنند :شما ممکن است یک حس مادام از خستگی و پوچی داشته باشید و یا نتوانید احساسات خود را نشان دهید و یا نتوانید به اتفاقات اطراف خود همانند دیگر افراد به درستی پاسخ دهید و یا ارتباط درستی با دیگران برقرار نمایید .

در چنین حالتی شما احساسات مثبت همانند لذت و خوشحالی و عشق را تجربه نخواهید کرد .
پناهگاه ساختگی شما در ابتدا بسیار کاربردی به نظر میرسد و به شما احساس قدرت میدهید و شما احساس میکیند که میتوانید با توانایی کامل در جهت انجام کارهای روزانه خود اقدام نمایید .

در این حالت تمام احساسات شما یکجا انباشته شده و تخلیه نمیگردد و زمانی که حس ناراحتی و مشکلات به اوج خود برسند شما بسیار ازرده خاطر خواهید شد .

گاهی ممکن است که دست به کارهایی بزنید که اصلا با شما همخوانی ندارد زیرا بخشی از وجودتان را کنار گذاشته اید .

بسیاری از این افراد به زندگی رباتیک دچار میشوند و برای جبران احساسات تخلیه نشده خود به پرخوری و یا مصرف مواد و یا رفتار های تهاجمی و عجولانه پناه میبرند و عده ای دیگر هم فقدان حافظه را تجربه میکنند .

علائم رفتاری این افراد شامل احساس پوچی و خستگی و سو مصرف مواد و انحراف شخصی و مشکلات روان پریشی و بدبینی میباشد .
این افراد در تمام طول زندگی خود و حتی در زمان درمان هم از این پناهگاه استفاده میکنند زیرا در طی درمان احساسات فرد پدیدار شده و ضمیر ناخود اگاه وی نا امنی را حس میکند و حتی پیش از قبل به این پناهگاه پناه میبرد .به جای خواندن این متن می‌توانید ویدیوی زیر را نیز ببینید.

۱. اوضاع می‌توانست بدتر از این باشد!

تلاش برای مقایسه وضعیت دوست‌تان با کسی که شرایط بدتری دارد، راهکار مناسبی نیست. افسردگی بر اثر شرایط زندگی رخ نمی‌دهد، بلکه به فعل‌و‌انفعالات شیمیایی مغز بستگی‌ دارد.

از دیدگاه شما ممکن است کسی زندگی آسان و خوبی داشته‌ باشد، اما ظاهر زندگی دیگران، نشان‌گر احساسات و باطن زندگی آنها نیست. مقایسه زندگی دوست‌تان با افرادی با شرایط بدتر از او، تنها می‌تواند حس بدتری به او بدهد.

۲. باید روی داشته‌هایت حساب کنی

چیزی که ممکن است به شما کمک کند، برای کسی که زیر فشار افسردگی قرار دارد، مناسب نیست. فکر کردن به چیزهای خوب در زندگی، افسردگی دوست شما را برطرف نمی‌کند. بلکه تنها باعث می‌شود او علاوه بر مسائلی که با آنها درگیر است، بار گناه بیشتری را حس کند.

۳. تو فقط کمی ناراحت هستی

درگیری ذهنی دوست‌تان را با گفتن این عبارت ناچیز نشمارید. با این ادعا که این وضعیت، تنها یک شرایط ناراحت‏‌کننده گذراست، در واقع به او می‌گویید که احساسات او ارزشمند نیست. احساساتی را که درک نمی‌کنید نادیده نگیرید.

۴. این روش را امتحان کرده‌ای…

کسی که افسرده است، نمی‌خواهد به رنجی که می‏‌‏کشد، فکر کند. این افراد هر روشی را که می‌‏دانسته‏‌اند امتحان کرده‌اند. پیشنهاد شما، تنها حس حماقت و ناامیدی را در دوست‌تان برمی‌انگیزد. اگر شما تاکنون افسرده نبوده‌اید، هرگز نمی‌توانید عمق درد و رنج دوست‌تان را درک کنید. پیشنهاد دادن راهکار از سوی کسی که شرایط یک فرد افسرده را درک نمی‌‏کند، به معنای حمایت نیست.

۵. حال تو را درک می‌کنم. من هم زمانی افسرده بودم…

اگر شما فکر می‏‌کنید که زمانی افسرده بوده‌اید، معلوم است که شما نمی‌دانید افسردگی چیست. غمگین یا ناراحت بودن به معنای افسردگی بالینی نیست. تلاش برای شرح دادن حسی که هرگز آن را واقعا تجربه نکرده‌اید، حس دوست داشتن یا حمایت به دوست‌تان نمی‌دهد.

۶. تو باید روی ورزش و تغذیه‌ی سالم تمرکز کنی!

اگر شما یک متخصص نیستید هرگز نباید به کسی که بیماری روانی جدی دارد، توصیه یا سفارشی بکنید. دوست افسرده شما به نظر یک متخصص دیگر نیاز ندارد. او تنها یه یک دوست احتیاج دارد. سلامت جسم به سلامت روح بستگی دارد، اما عدم تعادل شیمیایی مغز که موجب افسردگی می‌شود، با ورزش یا خوردن یک سالاد درمان نمی‌شود.

۷. تو افسرده به نظر نمی‌رسی!

افسردگی یک حالت نیست و لزوما روی ظاهر افراد اثر نمی‌گذارد. افراد ممکن است در هر سن، نژاد، جنسیت، شغل و گرایشی به افسردگی مبتلا شوند. شما نمی‌توانید بر اساس ظاهر افراد به احساسات آنها پی‌ببرید. حتی اگر دوستان شما شاد و سالم به نظر برسند، باز هم باید به احساسات واقعی آنها توجه کنید و آنها را باور داشته‌باشید.

۸. تو می‌توانی با بیماری مقابله کنی

افسردگی مانند سایر بیماریهای جسمی نیست که بتوانید مانند سرماخوردگی آن را درمان کنید. این ادعا که دوست شما می‌تواند بر افسردگی خود غلبه کند به این معناست که او تحت کنترل بیماری قرار دارد. شاید این فرض که دوست‌تان قادر به غلبه بر این بیماری ذهنی است به این معنا باشد که او در برابر احساس خود مسئول است.

۹. چرا کارهایی را که برایت لذت‌بخش است انجام نمی‌دهی؟

وقتی شخصی افسرده است، کارهایی که به طور طبیعی لذت‌بخش و شادی‏‏‌آفرین هستند، برای او این‌گونه نیستند. این موضوع یکی از بدترین جنبه‌های افسردگی است. تمایلات و علاقمندی‌ها رنگ و بوی خود را از دست می‌دهند. کاردستی‌های ساده یا پیاده‌روی، بیماران ذهنی را مداوا نمی‌کند.

۱۰. تو باید جنبه مثبت موضوع را در نظر بگیری

گفتن این جمله نشان‌دهنده آن است که شما حقیقت افسردگی را درک نکرده‌اید. در اینجا نقطه‌ی مثبتی وجود ندارد. افسرده بودن به این معناست که دوست شما در تلاش است تا جنبه‌ای مثبت را در زندگی بیابد.

۱۱. دیدن من، تو را خوشحال نمی‌کند؟

افسردگی دوستان شما ربطی به شما ندارد. فکر نکنید که آنها دیگر شما را دوست ندارند یا نمی‏‌خواهند، زیرا تعادل شیمیایی مغز آنها تغییر کرده است. شما با برانگیختن احساسات دوستان‌تان درباره‌ی خودتان، تنها باعث می‌شوید آنها حس گناه و ناامیدی داشته‌باشند.

۱۲. شاد‌ بودن یک انتخاب است!

وقتی افسرده نیستید. دست‌کم‌گرفتن تلاش دوستان‌تان برای یک انتخاب ساده مانند شاد بودن یا نبودن، بسیار سهل‏‌انگارانه و توهین‌آمیز است. آنها در داشتن این حس دخیل نیستند و شاد نبودن، انتخاب آنها نیست. با اجتناب از این عبارات و برخی عبارات مشابه، شما بهتر می‏توانید دوست افسرده خود را درک کرده و از او حمایت کنید. آنها نیاز دارند تا به حرف‌هایشان گوش کنید، آنها را دوست بدارید و حامی آنها باشید بدون آنکه سعی کنید مشکل آنها را حل کنید.

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۵۸
موفق باشید

‏مادرم‏ ‏نمیزارن‏ ‏برم‏ ‏ببرون‏ ‏گرد‏ش‏

سلام‏ ‏من‏ ‏با‏ ‏خانواده‏ ‏مشکل‏ ‏دارم‏ ‏مادرم‏ ‏نمیزارن‏ ‏برم‏ ‏ببرون‏ ‏گرد‏ ش‏ ‏هم‏ ‏منو‏ ‏نمیبره‏ ‏چیزیم‏ ‏برام‏ ‏نمیخرن‏ ‏یه‏ ‏چیزم‏ ‏که‏ ‏میخره‏ ‏میگه‏ ‏پولشو‏ ‏بده‏ ‏پول‏ ‏تو‏ ‏جیببم‏ ‏نمیده‏ ‏حد‏ ‏اقل‏ ‏بزارن‏ ‏برم‏ ‏سرکار‏ ‏خرج‏ ‏خودمو‏ ‏بدم‏ ‏چیکار‏ ‏کنم‏ ‏خسته‏ ‏بدم‏ ‏تو‏ ‏خونه‏ ‏تنهای‏ ‏کسی‏ ‏ندارم‏ ‏

پاسخ

توجه کنید این طور که شما می فرمایید که ظاهرا اصلا هیچ گونه ازادی عملی شما ندارید .و خب برای من عجیبه یک شرایط اینچنینی که نه ازادی عمل نه پول و صرف هزینه ها ..هیچ کدوم از این ها وجود ندارد ..خب بهتره حضوری مراجعه کنید که بررسی شود مساله دقیقا چیست چون این طور که شما می فدمایید اثلا مشخص نیست شرایط به چه گونه ای است و

حتی شاد نیاز باشد با توجه به این شرایطی که شما می فرمایید خانواده هم در جریان قرار بگیرند که نکته بسبار مهمی است که شما همچنین حسی دارید البته سن شما هم اهمیت دارد
وقتی در دوره نوجوانی باشید این شرایط و این حس ها خودش تاثیرات منفی می گذارد و شرایط را سخت می کند ..
البته بهتره که شرایط درست در نظر گرفته شود ولی شواف و تفاوت نسل ها خودش مساله ساز می شود
فکر نمی کنم پدر و مادری تا این حد ایجاد مشکل کنند ..این نکته ای است که باید در نظر داشته باشید
به هر حال امیدوارم بتونید حرفتون رو منطقی به خانواده بزنید یا حداقل راضی کنید که همراهی کنند
موفق باشید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۹۰

موفق باشید

به دلیل اختلاف سنی و ترس از مخالفت خانواده نمیتواند قدمی بردارد

باسلام، دختری ۳۳ ساله هستم پنج سال پیش به دلیل مشکلات عاطفی که داشتم در شرایط بسیار بد روحی با پسری که پنج سال از خودم کوچکتر بود آشنا شدم اوایل، دوستی ما صرفا خوشگذرانی بود حتی خودم به وی گفته بودم من از دوستت دارم شنیدن بیزارم.

اما بعد از چند ماه بهش علاقه پیدا کردم و با گذشت زمان رابطه ما عمیقتر شد طوریکه شدیدا به همدیگر علاقمند شدیم بعد از یکی دو سال که نسبتا شناخت خوبی ازش داشتم بحث ازدواج رو پیش کشیدم اوایل وضعیت مالی را بهانه میکرد.

اما بعدها فهمیدم به دلیل اختلاف سنی و ترس از مخالفت خانواده نمیتواند قدمی بردارد چندین بار باهاش در این مورد حرف زده ام اما ترس اون از خانواده باعث شده به نتیجه ای نرسیم اون شدیدا به خانواده اش حساسه و دوست نداره بخاطر من یا هر موضوع دیگری اسیبی به خانواده اش وارد بشه.

با اصرار من یکبار جسته گریخته با مادرش صحبت کرده اما مادرش اجازه حرف زدن بیشتر را نداده، الان بعد از پنج سال هر چند ماه یکبار در مورد این قضیه با همدیگر بحث میکنیم اما هربار با اطمینان میگه میدونم خانواده ام قبول نخواهند کرد، حتی بار آخر گفت اگر خیلی اصرار داری با مادرم صحبت کنم باهاش حضوری حرف بزنیم اما میدانم که مخالفت خواهند کرد و حرمت من پیش خانواده ام شکسته خواهد شد، الان من نمیدونم چه کاری به صلاحه، نه میتونم ازش دل بکنم و نه میتونم بدون هدف باهاش ادامه بدم.

اینم اضافه کنم که قبلا به دلیل مخالفت خانواده خودم شکست عشقی سنگینی خورده ام و تحمل شکست دیگه واقعا برام غیر قابل تحمله، اگر بخوام ترکش کنم حداقل برای یکسال نمیتونم کسی دیگه رو جایگزینش کرده و باهاش ازدواج کنم چون اصلا نمیتونم با یاد و خاطره یکی با کس دیگر همبستر شوم اینکارو خیانت به همسر میدانم اما از انجایی که خانواده ام اصرار دارند ازدواج کنم قانع کردن انها به اینکه در شرایط فعلی امکان ازدواج ندارم نیز برایم مشکل است واقعا نمیدانم چکار باید بکنم

ببینید من شرایط شما رو درک می کنم و متوجه هستم که چقدر شرایط سختی برای شماست منتهی یک نکته مهم که باید در نظر بگیرید این است که بدانید وقتی شما یک عمر به خودتون دروغ بگید و خودتون رو گول بزنید که مثلا می توانید وارد رابطه شوید و می خواهید که به ازدواج ختم شود در صورتی که ایشون واضحا در مورد مخالفت خانوادشون به خاطر بحث سنی با شما صحبت می کنند

خب این شرایط بسیار سختی است که باید در نظر داشته باشید.

که مهم اینده شماست به هر حال درسته ارتباط با ایشون شاید از ابتدا درست نبوده و شرایط خاصی است که تجربه می کنید ولی به هر حال یک تجربه هر چند منفی فقط تجربه است ..
ولی اینکه به خاطر رابطه ای که انتهایش مشخص است اینده را نابود کنید که درست نیست ..
امیدوارم با مراجعه به روامشناس درست تصمیم بگیرید و طوری پیش نروید که بعد از مدت ها نتوانید دیگر تصمیمی با توجه به بالارفتن سن برای اینده بگیرید و ضربه روحی این رابطه هم مضاعف شود
موفق باشید .
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۳۰۴
موفق باشید

آمارهای ازدواج

آمارهای ازدواج طی چند سال اخیر حاکی از آن است که بخشی از فرهنگ ازدواج در ایران دست‌خوش تغییر شده و برای بخشی از پسران جامعه ایرانی این مسئله که همسرشان حتماً از خودشان چند سالی کوچک‌تر باشد، حائز اهمیت نیست.

به گزارش مهرخانه، چندی پیش مدیرکل دفتر اطلاعات آمار و جمعیت سازمان ثبت احوال کشور اعلام کرد: در ۹ ماه نخست امسال، ۱۰٫۴ درصد یعنی معادل ۶۰ هزار و ۴۰۷ مورد از ازدواج‌هایی که ثبت شده، زوجه بزرگ‌تر از زوج بوده‌ است.

در سال نیز۹۱ براساس آمار واصله، ۸۲۹ هزار و ۹۶۸ مورد ازدواج صورت گرفته بود که در ۸۹٫۳ درصد از این ازدواج‌ها زوج بزرگ‌تر از زوجه یا همسن و در ۱۰٫۷ درصد معادل ۸۹ هزار و ۵۹ مورد، زوجه بزرگ‌تر از زوج بوده است.

محزون تأکید کرد: درصد ازدواج‌هایی که زوجه از زوج بزرگ‌تر بوده است، از سال ۸۵ تا ۹۲ حدود ۱۰ درصد بوده و افزایش چشم‌گیری نداشته است.

انگیزه‌های ذهنی- روانی پسران برای ازدواج با دختران بزرگ‌تر

دکتر داریوش کاویانی‌پور متخصص روانشناسی و مشاور ازدواج در گفتگو با مهرخانه می‌گوید: در جامعه امروز ازدواج‌هایی با فاصله سنی معکوس، یعنی بزرگ‌تر بودن زن از مرد بسیار زیاد شده است.

معمولاً مردها از اقدام به چنین ازدواج‌هایی انگیزه‌هایی دارند از قبیل؛ داشتن پشتوانه‌ای قوی در همه مسائل تا بتوانند روی نظر و فکرش حساب کنند و خود را به دست تجربه او بسپارند.

گاه انگیزه دریافت محبت مادرانه هم این مردان را جذب زنانی می‌کند که فاصله سنی‌های چشم‌گیری با خودشان دارند.

به‌طور کلی افرادی که به ازدواج با زنی بزرگ‌تر از خود اقدام می‌کنند را می‌توان در چند گروه دسته‌بندی کرد:

یک دسته مردانی هستند که اعتماد به نفس پایینی دارند و در زندگی نیازمند حمایت‌های اطرافیان به خصوص خانواده مثل پدر و مادر و در نهایت همسر هستند؛ اگر چه غرور مردانه آنها اجازه نمی‌دهد تا به صورت مستقیم این نیاز خود را اظهار و آشکارا بیان نمایند و از اطرافیان کمک بخواهند، اما آنها به صورت غیرمستقیم و از طرق مختلف حمایت فرد مقابل را جلب نموده و با چنین ازدواج‌هایی سعی می‌کنند همسرشان را با روش‌های غیرملموس برای ارائه کمک و پشتیبانی خود تشویق نمایند و نکته شایان توجه در باره گروه‌هایی این چنینی از مردان این است که معمولاً پس از ارائه خدمات همسر، دلخوری خود را به عناوین مختلف مبنی بر گرفتن استقلال و آزادی، ایجاد محدودیت و… به همسرشان ابراز می‌دارند.

گروه دیگر، مردانی هستند که نتوانسته‌اند بخش والد و بالغ خود را رشد دهند و به‌خوبی از عهده مسئولیت‌های زندگی‌شان برنمی‌آیند. این مردان برای اداره امور شخصی خود نیازمند کمک هستند.

چراکه بدون کمک نمی‌توانند کارها را به ثمر برسانند و از مهارت‌های یک زندگی معمولی محروم خواهند ماند. آنان اغلب از کودک بی‌تدبیر و احساساتی و بی‌تأمل وجودشان استفاده می‌کنند و با شکست‌های پی‌درپی روبه‌رو می‌شوند.

به همین دلیل عادت کرده‌اند تا برای مواجه نشدن بیشتر با نتایج نامطلوب، همواره از شخصی کمک بگیرند و حمایتش را بطلبند که می‌توان گفت این شخص در دوران مجردی، مادر و در دوران تأهل، همسر آنهاست.

گروه سوم، را مردانی تشکیل می‌دهند که مادرانی قدرت‌طلب دارند و همواره در زندگی آموخته‌اند که برای کلیه امور با نظر و تصمیم‌های او هماهنگ باشند و طبق میل و اراده مادرشان رفتار کنند.

در نظر این مردان، زنان مدیریت اصلی خانه را بر عهده دارند و تصمیم‌گیرنده نهایی آنها هستند. بنابراین در گستره زیادی از زندگی خود اختیارات فراوانی را به همسرشان می‌سپارند.

در زندگی این مردان زن‌سالاری عمیقی حاکم است.

افرادی که در این دسته قرار می‌گیرند با چنین ازدواج‌هایی سعی می‌کنند همسرشان را با روش‌های غیرملموس برای ارائه کمک و پشتیبانی خود تشویق نمایند.

انگیزه‌های مالی، اجتماعی و جمعیت‌شناختی روی آوردن جوانان به این نوع ازدواج‌
اما در کنار دلایل روان‌شناختی ازدواج پسران با دختران بزرگ‌تر از خود، باید به یاد داشت که انگیزه‌های دیگری نیز به تشویق پسران به این امر دامن می‌زند.

دکتر سید حسن حسینی، جامعه‌شناس و عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، در گفتگو با مهرخانه، در این خصوص می‌گوید: ازدواج‌هایی که امروزه میان پسران کوچک‌تر با دختران بزرگ‌تر صورت می‌گیرد، مانند ازدواج زنان جوانی است که با مردان مسن‌تر با اختلاف سنی زیاد انجام می‌گرفته و می‌گیرد. معمولاً دلیل این ازدواج‌ها وضعیت خوب اقتصادی مردان است که زنانی حاضر می‌شوند با تفاوت سنی زیاد با آنها ازدواج کنند. گرچه این قضیه همیشه استثنائاتی نیز داشته و گاهی ناشی از جهل خانواده‌ها بوده است.

این استاد دانشگاه در ادامه تصریح کرد: همچنین پدیده‌ای که امروزه در مورد ازدواج دختران بزرگ‌تر با پسران کوچک‌تر شاهد آن هستیم، ناشی از بهم ریختگی بازار کار و درآمد برای زنان و مردان است.

بیکاری مردان مسئله‌ای است که منجر به این مبادله اقتصادی و اجتماعی شده است؛ یعنی این مردان ترجیح می‌دهند با دخترانی که مسن‌تر هستند، اما شاغلند و یا به طور کلی دارای وضعیت اقتصادی خوبی هستند، ازدواج کنند. این همان مبادله میان سن و وضعیت شغلی و درآمد و مانند ازدواج مردان با دختران بسیار کوچک‌تر از خودشان است.

وی در نهایت افزود: این نوع ازدواج‌ها در درازمدت به نفع زنان نیست؛ چراکه با توجه به از دست رفتن سرمایه فیزیکی زن نسبت به مرد، مرد این خانواده‌ها ممکن است مورد توجه قرار گرفته و زندگی بیشتر در معرض خطر است.

حسینی همچنین به مسائل جمعیت‌شناختی اشاره کرد و ادامه داد: در میان این نوع از ازدواج‌ها شاهد تعداد زیادی از ازدواج‌هایی با فاصله سنی بسیار کم (مردانی که فقط ۱ یا دو سال از همسر خود کوچک‌تر هستند) هستیم، که این دسته معمولاً بیشتر به دلایل جمعیتی به این نوع از ازدواج‌ها روی می‌آورند.

در واقع انفجار جمعیتی دهه ۶۰ و برهم خوردن نسبت‌های جنسی، باعث شده که دختران و پسران در این گروه‌های سنی، بعضاً به همسن‌همسری روی بیاورند و لزوماً نتوانند همسر مورد نظر خود را از بین دختران کوچک‌تر یا پسران بزرگ‌تر پیدا کنند.

به همین دلیل در این میان برخی نیز دارای اختلاف سن یکی دو سال هستند و دختر از پسر بزرگ‌تر است. همچنین این دختران نیز بر همین اساس نسبت به این ازدواج‌ها تمایل نشان می‌دهند.

عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در ادامه تصریح کرد: در واقع این ازدواج‌ها ناشی از بر هم خوردن نسبت‌های سنی، تحصیلی و شغلی جوانان دهه ۶۰ است که امروزه در امر ازدواج خود را نشان داده است.

اما وقتی این فاصله سنی از ۳ و ۴ سال می‌گذرد و بیشتر می‌شود و بعضاً به ۱۰ و ۲۰ سال هم می‌رسد، ناشی از همان مسائل اقتصادی و وضعیت برتر مالی دختر است که در واقع با فیزیک خوب پسر و سن کمتر وی مبادله شده است.

وی خاطرنشان کرد: در این مبادله اقتصاد با سن و ظاهر، شاهد بازتولید همان وضعیتی هستیم که قبلاً در مورد دختران صدق می‌کرد و هنوز هم وجود دارد؛ یعنی دخترانی که به دلیل وضع مالی خوب یک مرد حاضر به ازدواج با وی با تفاوت سنی ۲۰ و ۳۰ سال می‌شدند و حتی حاضر بودند زن دوم شوند؛ مسئله‌ای که امروزه به پسران نیز تسری پیدا کرده است.

راهکارهای تداوم و پیشگیری از بروز اختلاف در این ازدواج‌ها چیست؟

کاویانی در همین رابطه راهکارهایی را برای تداوم زندگی این زوج‌ها بیان کرده و معتقد است، در این‌گونه ازدواج‌ها باید به نکات زیر توجه کرد تا از بروز اختلاف و جدایی جلوگیری شود:

۱٫ قدرت مدیریت را به مرد بدهید،
۲٫ مردان خودساخته، می‌توانند مرکز ثقل خانواده باشند؛ اگر پسری در شرایط خاصی رشد کرده باشد، به طوری که متکی به خود و خودساخته باشد، به خانواده سرسپردگی و وابستگی مالی و فکری نداشته باشد، خوب فکر کند و عاقلانه تصمیم بگیرد. چنین فردی حتی اگر از همسرش کوچک‌تر باشد، باز می‌تواند زندگی را کنترل کند و مرکز ثقل یک خانواده شود.
۳٫ رضایت خانواده‌ها مهم است،
۴٫ زن باید دغدغه حفظ شادابی و جوانی خود را داشته باشد،
۵٫ سن مناسب برای این نوع ازدواج برای پسران در بالای ۲۵ سالگی است.

قطعا اگر پسر هستید و در سن ۲۱-۲۲ سالگی به سر می‌برید و تصمیم دارید با دختری در سن ۲۴-۲۵ سال ازدواج کنید؛ در حال اقدامی ‌پر چالش و خطرناک هستید. دختر و پسر در این مقطع سنی بسیار لجوج و منفعت‌گرا هستند. پسران در این سنین هنوز در حال و هوای نوجوانی به‌سر می‌برند، اما دختران در سن ۲۴-۲۵ سالگی وارد سن بزرگسالی شده و بلوغ فکری و عقلی‌شان تکمیل شده است، اما اگر همین تفاوت سنی ۳ تا ۴ سال در سال‌های بعد اتفاق بیفتد، مثلاً دختر ۲۹ ساله باشد و پسر ۲۶ ساله این تناسب و هماهنگی بهتر انجام می‌شود و اختلافات زن و شوهر در شروع زندگی کمتر خواهد بود.

۶٫ زن باید ادبیات آمرانه خود را تصحیح کند،
۷٫ توجه و محبت مرد به زن ضروری است،
۸٫ حفظ حریم مبتنی بر احترام،
۹٫ مادر همسرتان نباشید،
۱۰٫ صحبت همسرتان را قطع نکنید.

ازدواج در گروه‌های سنی خارج از عرف خود می‌تواند راهکاری برای افزایش ازدواج باشد
بحث کمبود امکان ازدواج و این مبنا که برای دختران در برخی گروه‌های سنی، پسران بزرگ‌تر برای ازدواج به تعداد کافی وجود ندارند، با ارائه آمار در چنین ازدواج‌هایی می‌تواند کم‌رنگ‌تر گردد؛ چراکه وقتی بخشی از جامعه برخلاف عرف فرهنگی (ازدواج پسران با دخترانی که چند سال کوچک‌ترند) عمل می‌کنند، عملاً امکان ازدواج برای دختران در گروه‌های سنی بالاتر که ممکن است به دلایل جمعیتی نتوانند در گروه‌های سنی خودشان ازدواج کنند، بیشتر شده و در نهایت مسئله ازدواج در جامعه خود به خود حل خواهد شد.

این در واقع همان موضوعی است که منجر به بازسازی و متعادل‌سازی جامعه به صورت در خود می‌شود و باعث حفظ تعادل در میزان ازدواج‌ها و تشکیل خانواده می‌گردد.

البته باید توجه داشت که این ازدواج‌ها به دلیل جدید و خارج از عرف بودن، ممکن است با چالش‌های بیشتری برای زوجین همراه باشد، اما با مراجعه به مشاور و متخصصین پیش از ازدواج و استفاده از راهکارهای روان‌شناسان، افراد می‌توانند در این نوع از ازدواج‌ها نیز زندگی پایدار و رضایت‌مندانه را تجربه کنند
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۴۴۰۳۴۴۹۰
موفق باشید

منبع: com.مرکزمشاوره


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره


administrator

مقالات مرتبط

230 نظرات

  • عتی , نوامبر 12, 2013 @ 11:54 ب.ظ

    سلام من ۲۸ سالم است با اینکه فکر میکنم برای ازدواجم دیر شده ولی خنوز کسی نیست که دوستش داشته باشم دلم میخواد ازدواج کنم ولی یه ترسی است که نمیذاره به کسی اعتماد کنم نمیدونم چطور میشه باکسی در مورد ازدواج حرف بزنم کلا توی زندگی یک خخئرده خجالتی هستم وبه کارهایی که میخام انجام بدم زیاد فکر میکنم شاید این فکره که مشکل سازه کاش میشد بامرکز شما چت کنم

    • دکتر منصوره ناصحی , نوامبر 13, 2013 @ 12:41 ق.ظ

      سلام
      شما بالاخره باید این ترس را کنار بگذارید و به یک نفر که با معیارهای شما بیشترین همخوانی را دارد صحبت کرده و نیازی نیست که همه صحبت ها را در دیدار اول گفته و تقاضای ازدواج نمایید. همین که با هم صحبت کنید بقیه موضوعات به صورت خودکار بازگو خواهد شد. فکر کردن قبل از هرکاری خوب است اما باید بالاخره آن کار را عملی کرد مهمتر از تفکر عمل می باشد
      شما می توانید با شماره های مرکز ما تماس گرفته و به صورت تلفنی مشاوره نمایید.

  • فاطمه , نوامبر 16, 2013 @ 12:13 ب.ظ

    سلام
    دختری ۲۶ ساله هستم که در خانواده ای تقریبا ناهنجار زندگی میکنم.مشکلات شخصی زیادی که بدلیل همین خانواده برایم پیش امده را شخصا تاحدی تحت کنترل دارم ولی این مشکلات تا زمانیکه خانواده سالم نباشد ادامه دارد. از مادر و پدرم چندین بار خواستم و حتی وقت دکتر روانپزشک گرفتم اما راضی نمیشوند. سال پیش هم که رفتند فقط یکبار از قرص ها استفاده کردند و ادامه ندادند. واقعا نمیدانم راهکار برای ادامه چنین زندگی ای چیست؟! امسال در آزمون ارشد شرکت کرده ام ولی اختلاف ها و دعواهای هر لحظه ی ناتمام و تشنج های دایمی سد راهم شده و دچار اضطراب و مشکل تمرکز میشوم(با توجه به اینکه ریشه ی اضطراب و شاید افسردگی خفیف از کودکی در من باشد)،وقتی نمیتوانم در روز باکیفیت درس بخوانم(حداقل ۱۰ ساعت میخوانم) شدت اضطرابم بیشتر میشود و سردرگم میمانم چه کنم؟ لذا خواهشمندم کمک کنید راه حلی کوتاه مدت برای کنار امدن با خانواده ام در این زمان کوتاه برای ادامه تحصیلم بیابم تا بعد از کنکور بدنبال چاره ای برای ریشه های اصلی باشم. بی نهایت سپاس

    • دکتر منصوره ناصحی , نوامبر 16, 2013 @ 9:38 ب.ظ

      سلام
      اگر امکان مراجعه به روانپزشک ندارید تنها کاری که میتونید انجام بدید تمرکز روی هدفتون هست
      قبولی در دانشگاه و وارد شدن به مقطع کارشناسی ارشد و همین طور رسیدن به مراتب بالاتر و موفقیت های بیشتر
      در ضمن با خواندن روزی ۱۰ ساعت درس در روز فقط ذهنتون رو خسته میکنید و اونطور که باید بازدهی نخواهید داشت
      سعی کنید زمان مطالعه خودتون رو کمتر کنید و دقتتون رو بالا ببرید
      زمانی رو هم که برای استراحت در نظر دارید میتونید فعالیت ئرزشی انجام بدید چون برای بالا بردن تمرکز و غلبه بر استرس بسیار کارسازه
      موفق باشید.

      • فاطمه , نوامبر 16, 2013 @ 10:01 ب.ظ

        خیلی ممنونم که وقت گذاشتید و پاسخ دادید.
        حتما تمرکزم رو برای هدفم قرار میدم. فقط با توجه به اینکه تغییر رشته دادم و تازه از ۱۴ مهر ماه شروع کردم تقریبا نصف بیشتر کتابها را تابحال نخواندم و آزمون ها هر دو هفته یکبار برگزار میشه با ۱۰ ساعت خوندن باز هم عقب هستم و یک نکته اینکه هر ساعت فقط ۴ صفحه به طور مفهومی میخوانم. و با گذشت یک ماه برای دوره بار اول در یک ساعت ۱۵ صفحه میخوانم. به نظر شما تا ۱۶ بهمن وقت کم نیست؟ و منظورتون را از فعالیت ارزشی متوجه نشدم.
        باز هم ممنونم

        • دکتر منصوره ناصحی , نوامبر 16, 2013 @ 10:38 ب.ظ

          خواهش میکنم
          خیر زمان خوبی در اختیار دارین میتونید موفق شید
          در ضمن سعی کنید تعداد صفحات مطالعه در روز رو بالا ببرید و حتما نت برداری کنید
          فعالیت ورزشی ، هرورزشی که بهش علاقه دارید مثل والیبال ، دو ، ایروبیک

          • فاطمه , نوامبر 16, 2013 @ 11:14 ب.ظ

            حتما انجام میدم. بینهایت از لطفتون ممنونم

  • فاطمه , نوامبر 16, 2013 @ 12:23 ب.ظ

    توضیحی در مورد خانواده ام: اختلاف سن والدین ۱۶ سال، ۲۰ سال بعد از ازدواج بدنیا امدم، تنها یک برادر ۲ سال کوچکتر از خودم دارم. پدر و مادر بیکار در منزل هستند، برادرم و خودم بیکار هستیم.پدرم دیپلم قدیم، مادرم تا سطح ابتدایی، خودم کارشناسی ادبیات فارسی، برادرم کارشناسی الکترونیک دارد.

  • keivan , نوامبر 17, 2013 @ 4:37 ب.ظ

    سلام
    من ۲۷ سالمه و دانشجوی ارشد صنایع
    فقط پروژه درسی مونده که تموم کنم و خلاص الا
    من یه مشکلی تازگی ها پیدا کرده ام میخواستم در میون بزارم
    یه چند وقتی نمی تونم درست تصمیم بگیرم دانشجوی ارشدم و ترم ۵
    پروژه ام هم یجورایی عقبه و اصلا دلم به کار روش نمیره
    میدونم و آینده رو هم میبینم که ممکنه مشکلاتم بیشتر از اینی که هست هم بیشتر بشه اما نمیدونم چم شده که حسشو ندارم
    یجورایی بی حوصله شدم شب که میخوام بخوابم میگم از صبح که پا شدی میشینی روش کار میکنی اما صبح که میشه شاید ساعت ۷ ۸ هم از خواب پاشم بخاطرش اما تا میشینم پای لپ تاپ همه سمتی میرم جز پروژه
    شاید حدود ۴ ۵ ساعت تو نت یا جاهای دیگر ویندوز وقتم رو تلف میکنم اما دریغ از یک ربع سمت پروژه رفتن
    نمیدونم اسمشو افسردگی بزارم یا بی حوصلگی
    برنامه ریزی هم میکنم و یکم روش کار میکنم وسطاش یدفعه موضوعی مطلبی حواسمو پرت می کنه و منو از پروژه میکشونه بیرون
    مثل اینکه اصلا دنبال این باشم که یه چیزی اتفاق بیوفته و از پروژه فاصله بگیرم
    خیلی فکرمو این مسئله درگیر کرده
    وقتی تنها میشم موقع خواب موقع نهار موقع نماز و …. هی پروژه میاد جلو چشمم هی خودم به خودم میگم که عقبی ها عجله کن حواستو پرت نکن و بهش بچسب اما موقع عمل که میشه …
    حتی شده با نصب نرم افزارهایی یا فیلتر بعضی سایتا واسه خودم سعی کردم میزان دسترسی به موضوعاتی که حواسمو پرت میکنه رو کم کنم حتی خیلی از فایل های جانبی که باعث حواس پرتیم میشه رو حذف کردم اما هرباری موضوعی متفاوت برنامه ای متفاوت یا مطلبی منو دور نگه میداره از پروژه
    نمیدونم چرا اینطوری شدم*:-S worried
    انگار تو برزخی گیر کردم که حال خودمو نمی فهمم*:(( crying
    داااااااغون *:(( crying
    اگه میشه کمکم کنید
    راه حلی برنامه ریزی خاصی چیزی که از این حالت بیام بیرون
    ممنون میشم

    • دکتر منصوره ناصحی , نوامبر 18, 2013 @ 1:38 ب.ظ

      سلام کیوان جان
      شما افسرده نیستید بلکه بی حوصله هستید و انگیزه خود را از دست داده اید
      بعد از انجام پروژه می خواهید چیکار کنید؟
      ازدواج؟ زندگی بهتر؟ درآمد بیشتر؟
      شما باید برای رسیدن به هدفی تلاش کنید شما باید برای خود برنامه ریزی کنید که می گویید کرده اید اما هدف گزاری خود را باید چیزی به جز پروژه بگذارید یک چیزی که برای شما مهم باشد
      کیوان جان حتماً یک سری به مشاوران تحصیلی ما بزنید و البته به مرکز مشاوره ما مراجعه کنید باور کنید مشکل شما قابل حل است
      خودتان را هرچقدر محدود کنید بیشتر سمتش می روید بنابراین فکرتان را مشغول چیز های دیگر نکنید
      پس هدف گزاری درست برنامه ریزی صحیح و سپس انگیزه با داشتن انگیزه دیگر فکر شما هیچ سمتی نمی رود.
      برنامه ریزی خود را نباید سنگین کنید به مرور زمان می توانید آن را سنگین کنید خود را مجبور کنید زیرا این مسائل باعث از بین رفتن انگیزه می شود. ساعاتی از برنامه خود را برای وب گردی بگذارید اما با خود قول دهید که ساعات دیگر را برای انجام کار خود بگذارید. حتماً ورزش کنید و ساعاتی را برای ورزش و باشگاه بگذارید این مورد خیلی کمک می کند.
      بنابراین به خودتان قول دهید و بگویید مردٍ و قولش

  • سحر , نوامبر 23, 2013 @ 11:04 ب.ظ

    سلام !
    ۲۱ سالمه دانشجوی سال آخرکارشناسی ام وتاحالاخواستگارای زیادی داشتم اما تنهابه یک دلیل (درپایین خواهم گفت) بلافاصله به مادرم میگویم که آنهارا ردکنند،هم دلهره دارم که طرفم وقتی فهمیدمن این مشکل رادارم نگاهش به من ،نگاه از روی ترحم باشدتاهمسر،وهم نمیخواهم بعداز ازدواج تنهابه این دلیل او ازمن جداشود…
    درکودکی حجم وسیعی ازآب جوش روی بدنم ریخته شده است،اماازلحاظ ظاهری خداراهزاران مرتبه شکرصورت ودستان وپاهایم هیچ آسیبی ندیده اند،امابه صورت پراکنده روی بدنم یادگاری برجای گذاشته است،که مشکل حادی رابرایم ایجادنکرده اندوتنها ظاهربدنم راسوزانده است.
    شایدکودکانه واحمقانه بنظربرسد من حتی به این فکرکرده ام که من که فقط میتوانم لباس آستین سه ربعی بپوشم،مراسم عقدوحتی شب عروسی که تواین جامعه که لباسهاهمه وضعشان معلوم است چگونه اند واگرهم یکی پیداشودکه مناسب وضعیت من باشد،اهل فامیل من وخانواده همسرم درمورد من چه میگویند؟
    به این دلیل من اصلا تمایل به مراسم عروسی ندارم ونمیدانم فردی که قراراست بامن ازدواج کندحاضراست این شرط رابپذیردکه عروسی نگیرد یاخیر…
    سوالم ازشما این است من درچه موقعی باید مشکلم رابا طرف مقابلم مطرح کنم؟جلسه اول خواستگاری؟یا جلسات بعدی؟درمورد مشکلم آیا مادر فردی که قرار است بامن ازدواج کند لازم است بداند یاخیر؟درصورت دانستن چه کسی بهتراست به اوبگوید ودرچه زمانی بعد ازعقدیاقبل ازآن؟
    درمورد برگزارنکردن مراسم عروسی نیز درچه هنگامی باید این موضوع رامطرح کنم؟
    لطفا به خوبی مرا راهنمایی فرمایید.
    واقعا ممنونم،خیلی لطف میکنین…

    • دکتر منصوره ناصحی , نوامبر 24, 2013 @ 10:50 ب.ظ

      سلام دوست عزیز
      سوالی که برای من پیش اومده اینه که چرا نمیخواهید مشکلتون رو حل کنید؟ اگر با یک دکتر خوب مشورت کنید حتما مشکلتون حل میشه
      اگر امکان انجام این کار رو ندارید
      نیازی نیست در جلسه اول به خواستگارتون بگید چون ممکنه اصلا همدیگر رو نپسندید
      اگر مایل به آشنایی بیشتر بودیددر جلسات بعدی این موضوع رو حتما مطرح کنید چون اگر بعد از عقد از این موضوع اطلاع پیدا کنند براتون مشکل ساز میشه
      در مورد مادرشون هم نمیشه انکار کرد که بالاخره از این موضوع آگاهی پیدا میکنن اما اگر خواستگارتون قبول کردن با ایشون مشورت کنید ایشون بهتر مادرشون رو میشناسن و حتما با مشورت ایشون مشکلتون حل میشه
      در جلسات آشنایی حتما راجع به اینکه تمایلی به برگزاری مراسم ازدواج ندارید هم صحبت کنید.

  • سحر , نوامبر 25, 2013 @ 4:54 ب.ظ

    خیلی ممنوم از راهنماییتون…
    توکودکی چندبارعمل جراحی کردم،دودفعه هم عمل لیزرصورت گرفته،دکترا میگن پوست شمادربهترین حالت سوختگیه ،کارزیادی روش نمیشه انجام داد!بیخیال شدم.
    مدتهاست من باپوستم دوستم ،عادت کردم اصلا اگه این طوری نباشه ناراحت میشم.

    ممنون ازهمدردیتون

    • دکتر منصوره ناصحی , نوامبر 25, 2013 @ 5:43 ب.ظ

      خواهش می کنم برای مشاوره بیشتر می توانید با شماره های ما تماس بگیرید

  • سپهر , نوامبر 25, 2013 @ 5:26 ب.ظ

    من مردی ۴۰ ساله هسنم چندی پیش متوجه شدم همسرم در فیس بوک با دو نفر اشنا و با آنها دیدار کرده من عاشق همسم بودم او هم منو خیلی زیاد دوست داشت که حتی باعث حسودی فامیل بود ما عاشقانه همدیگر رو دوست داشتیم ولی ساده لوحی همسم باعث بوجود آمدن همچین مشگلی شده با اینکه همسم با قسم خوردن تمام اتفاقات رو بمن کفته و با تحقیقات مخفی من هم جور درمیاد وکفته که یکی از اونها بوسیدش با یکی در کافی شاپ قرار داشته و با یکی در خونه طرف من تمامی چت هاشونو خوندم و طرف هم اونجا بهش کفته انروز بهش دست نزده ولی من دچار افسردگی روانی شدم همسم به خاطر اینکه منو از دست نده حاضر به هرگونه آزمایش مشاوره و حتی هیپنوتیزم برای تایید حرف خود است حلا من عاجزانه ازشما در خواست کمک دارم چگونه واقعیت رو پیدا کنم نه برای جدا شدن فقط برای باور قسم های همسرم

    • دکتر منصوره ناصحی , نوامبر 27, 2013 @ 12:31 ب.ظ

      شما قطعاً نیاز به یک مشاور دارید
      با شماره های ما تماس بگیرید

      • ناشناس , ژانویه 20, 2014 @ 12:25 ب.ظ

        bashe hatman

  • ... , دسامبر 1, 2013 @ 1:05 ب.ظ

    سلام
    من ۲۶ سالمه و ۲ ساله که ازدواج کردم. در خانواده ما سیگار کشیدن امری واقعا ناپسند و بد به حساب می آد. من قبل از ازدواج در تحقیقات فهمیدم که همسرم سیگار می کشه.(البته اصلا نشون نمی داد..) پدر و مادرم اون موقع گفتن که دیگه ادامه نده. اما من با اینکه کاملا آدم منطقی بودم و مته به خشخاش می ذاشتم در این مورد نمی دونم چرا قول ایشون رو قبول کردم. وقتی این آقا اون موقع بهم قول داد که قبل عقد ترک می کنه خوب باور کردم و والدینم رو هم راضی کردم.(البته خود این قول دادن هم ماجرایی داشت.یعنی انقدر هم ساده قبول نکردم.) الان ۲ سال و ۸ ماه از عقد ما می گذره و ۲ ساله که تو خونه خودمون زندگی می کنیم. من پارسال اتفاقی فهمیدم که ترک نکرده….خیلی شوکه شدم وبعد از دعواهای شدید ازش خواستم بریم مشاور ولی گفت خودمون حل می کنیم. و از همون موقع تا الان هر وقت به این موضوع فکر می کنم دچار عذاب وجدان شدید نسبت به خودم و زندگیم می شم. باورتون نمی شه که تا چه حد منو بهم می ریزه . همین مسئله دیدمو نسبت به ایشون تغییر داده و علاوه بر بهم ریختن رابطه مون هر چند وقت یکبار باعث بدبینی و بی اعتمادی من شده. ایشون کلا یواشکی سیگار می کشه و مقدارشم زیاد نیست چون خیلی از ظاهرش معلوم نیست. و ظاهرا قصد ترک نداره و منم نمی تونم دید بد خودمو نسبت به این موضوع تغییر بدم. خودمو به خاطر بدی که به خودم کردم نمی تونم ببخشم… اگه کمکم کنید ممنون می شم

    • دکتر منصوره ناصحی , دسامبر 2, 2013 @ 9:15 ب.ظ

      سلام
      درسته که ایشون به شما قول دادن و عمل نکردن
      اما شما هم نباید حساسیت بیش از حد نشون بدید چون قرار نیست به خاطر مسئله ای که به راحتی قابل حله زندگی خودتون رو خراب کنید
      پیشنهاد میکنم اگر همسرتون علاقه ای به مراجعه به مشاور ندارند خودتون شخصا با یک مشاور مشورت کنید مطمئن باشید راهکارهایی در اختیار شما قرار میدهند تا نتیجه مطلوب بگیرید.

      • ناشناس , ژانویه 18, 2014 @ 7:43 ب.ظ

        اینه که میگن به وعده های قبل از ازدواج اعتماد نکنید

  • محمد , دسامبر 1, 2013 @ 10:29 ب.ظ

    سلام من امسال برای اولین بار کنکور میدم برادرم تو بیرون کنکور درس میده و اون تا حالابرنامه من رو بگه ولی خوب نگفته و اون وقتی که به شاگردانش میزاره رو من نذاشته من حالا فکر میکنم که ژیگه اخر راه هست چون من در خرداد ۲۷ازمون ورودی دارم ومن هیچی نگاه نکردم ودیگه دارم دیونه میشم چون از سال ۲۳۴ میاد و من از سوم مشکل درس خواندن داشتم واونم این که من درس روزی ۷ساعت درس میخوندم ولی خیلی خیلی نمره بدی اوردم و حالا میترسم اگه وقت بزارم به کنکور همان نتبجه قبلی رو بیاورم واز طرفی مشکلم رو به هر کسی میگم از دید خودش شروع به دلیل ونسیت کردن که من حوسله اونارو ندارم من از قبل هم نتونیتم لا خانوادم رابطه بر قرار خولی داشته باشم و من فکر میکنم مشکل اصلی من خانوادم هستند که خوب حمایتم نمیکنن . من می خوام کمکم کنید اگه نشه از هر چیزی فرار کنم وقید هر چیزی رو بزنم دیگه یواش یواش دلم می خواد سرم رو بکوبم به دیوار تا این حد شده که دیگه دلم نمی خواد به خونم بیا هر چیزی که سر راه من قرار بگیره نابود کنم و خسته شدم از خونه وزندیگی ……………

    • دکتر منصوره ناصحی , دسامبر 2, 2013 @ 9:22 ب.ظ

      سلام
      پاسخ شما در ارسال قبلی داده شده است.
      مسئله شما نیاز به بررسی بیشتر دارد لطفا تماس بگیرید.

  • محمد , دسامبر 2, 2013 @ 9:32 ب.ظ

    لبخشید چه طوری تماس بگیرم با چی

    • دکتر منصوره ناصحی , دسامبر 2, 2013 @ 10:06 ب.ظ

      با شماره ۴۴۰۳۴۴۹۰–۰۲۱ تماس بگیرید.

  • محمد , دسامبر 2, 2013 @ 9:50 ب.ظ

    راستی من تو هر مشکلاتی قسمت های منفی هر چیز رو در نظر میگیرم و همه اطرافیانم در مورداین مسعله میگن و من در هر برنامه کنکور احساس میکنم که اگه با این برنامه بخونم اثر خوبی نداشته باشه و وقتی که به این بذارم حدر میرود

  • جعفری , دسامبر 15, 2013 @ 9:06 ق.ظ

    سلام
    من کارمندم و کودک دو ساله ای دارم که از ۶ ماهگی تا کنون پیش پرستار بوده حدودا ۲ ماهاست که به زور پیش پرستارش می رود مهد کودک و یا پرستاردیگری هم قبول نمی کند شبها راحت نمی خوابد و اکثرا جیغ می زند لطفا مرا راهنمایی کنید .ممنون

    • دکتر افتخار حمیدی , دسامبر 15, 2013 @ 11:12 ب.ظ

      سلام
      جویای احوال وی در مهد شوید شاید از موضوعی که در آنجا اتفاق افتاده می ترسد و حتی از بیان آن امتناع می کند
      قطعاً موشوعی او را آزرده است که به احتمال زیاد پیش پرستار و یا مهد وی بوده است

  • مطهره , دسامبر 26, 2013 @ 12:53 ب.ظ

    سلام.
    من بیست و پنج ساله هستم.لیسانس هنرهای تجسمی دارم.از بچگی تخیل خیلی قوی ای داشتم و مدام در ذهنم داستان میساختم و در اونها غرق میشدم.این تخیل قوی هنوز هم که هنوزه همراهمه و در چندسال اخیر برام خیلی دردسرساز شده. من مدام توی ذهنم در مورد حوادثی که در آینده میخواد برام اتفاق بیفته داستان میسازم. اگر بخوام با کسی یا اتفاقی روبرو بشم، معمولا تا خیلی بعد از اون رو از قبل توی ذهنم ساختم و گاهی اینقدر این تصورات برام واقعی میشن که انگار جز اون آینده ی خیالی، نباید انتظار چیز دیگه ای رو بکشم و مطمئنم که همون اتفاق میفته(درحالی که در اکثر مواقع اینطوری نمیشه) بعضی وقتها اینقدر توی این تخیلات غرق میشم که اصلا یادم میره درحال چه کاری بودم، صداها رو دیگه نمیشنوم و گذر زمان رو متوجه نمیشم، به خاطر همین دچار وسواس هم شدم چون حواسم به اون کاری که انجام میدم نیست. بعضی وقت ها هم اینقدر پیش میره که اون تخیل از دنیای واقعی برام واقعی تر میشه و باهاش خوشحال میشم یا حتی گریه میکنم، انگار واقعا در اون لحظه داره اتفاق میفته……هرکاری که کردم نتونستم ذهنم رو کنترل کنم، همیشه وقتی از اون تصورات خارج میشم بعدش به شدت ناراحت میشم چون باز هم در کنترل ذهنم ناموفق بودم…..واقعا نمیدونم باید چی کار کنم…

    • Anonymous , آگوست 8, 2014 @ 2:17 ب.ظ

      مطهره عزیز

      اینکه خیلی خوبه و شما دارای دو قوت و قدرت روحی بزرگ هستید … قوه تخیل برای جذب کردن هر آنچه دوست دارید و قدرت غرق شدگی فکری برای انجام کارهاتون بدون اینکه متوجه بشید … در این حالت شما بدون اینکه متوجه باشید چنان غرق میشید که متوجه گذشت زمان نمیشید و بعد میبینید که اون کارو چقدر خوب انجام دادید … در این مورد دچار وسواس نشید تا بتونید ازش استفاده کنید … در این مورد باید مشاوره کنید که تخیلتونو برای رسیدن به چیزهایکه دوست دارید به کار ببندید …

      مشاوره آنلاین با شماره تلفن های :
      ۸۸۴۲۲۴۹۵
      ۸۸۴۷۲۸۶۴
      سایت تخصصی مشاوره
      http://www.moshaver.co

  • ساینا , دسامبر 27, 2013 @ 8:18 ب.ظ

    سلام.من ۲۶ سالمه. یک ساله که ازدواج کردم. شوهرم در موارد زیادی به قول خودش واسه آرامش زندگی بهم دروغ میگه ولی این دروغها خیلی زود برملا میشه و همین باعث شک بیشتر من بهش شده به کسی که در عین نماز خوندن قسم دروغ میخوره چطور میشه اعتماد کرد؟ دیگه تمام اعتمادم بهش از بین رفته بنظرم اگه هرکس برای هر کاری دروغ بگه که تنبیه نشه منطقی نیست پس وجدان کجاست صداقت کجاست؟ شاید حتی این که میگه دوسم داره هم دروغ و بنا به مصالح زندگی باشه خواهش میکنم کمکم کنید.

    • ناشناس , ژانویه 13, 2014 @ 10:22 ب.ظ

      چطور تونستی با یه آدم دروغگو تا حالا کنار بیای؟

    • ناشناس , ژانویه 15, 2014 @ 3:17 ب.ظ

      زندگی کردن با آدم دروغگو سخته

    • Anonymous , آگوست 8, 2014 @ 2:12 ب.ظ

      ساینا عزیز

      خب این نوعی دفاع در برابر حساسیت و گیر دادنهای شما بحساب میاد و برای اینکار باید رابطه ای دوستانه و بدور از هر گونه پلیس بازی داشته باشید …
      وقتی ایشون بدونه که در این مورد ازش پرس و جو و تفتیش نمیکنید کم کم به شما اعتماد میکنه و در آینده همه چی رو صادقانه به شما میگه …هنر در اینه که بتونید اعتماد فرد رو کسب کنید و در کنارش باشید و مدیرتش کنید نه اینکه سرکوبش کنید و ترسی براش باشید …

      مشاوره آنلاین با شماره تلفن های :
      ۸۸۴۲۲۴۹۵
      ۸۸۴۷۲۸۶۴
      سایت تخصصی مشاوره
      http://www.moshaver.co

  • مرتضي , دسامبر 29, 2013 @ 1:20 ق.ظ

    با سلام _ من پسری ۱۸ساله هستم _ که در روابط اجتماعی ام ضعیف هستم و خیلی از این وضعم رنج میبرم یعنی واقعا این وضع من رو تو جوونی پیر کرده _چطوری بگم انگار دور از مردم زندگی کرده ام و به این سن رسیده ام ، آخه من از زمانی که بخاطر دارم خیلی رفت و آمد با کسی نداشتیم .من نمیخوام اینجوری زندگی کنم و از اعماق وجودم میخوام که از این وضع خلاص بشم ولی تا میخوام روابطمو بهتر کنم با کوچکترین تلنگر یا بی محلی ای یا حرف یا دیدن رابطه خوب دیگران با هم که ضعفمو به خودم نشون بده (چه برسد به دیگران) امیدم رو از دست میدم _ در خودم گم شده ام و شخصیتی که دوست دارم داشته باشم را ندارم ولی اکثر عقایدم دقیقأ مثل شخصیت هایی است که دوستشان دارم_یکی از آرزوهام اینه که روابط اجتماعی نسبتأ عالی داشته باشم_خیلی ممنون میشم که کمکم کنید تا از این بیشتر دیر نشده مزه زندگی رو بچشم تا حداقل چند سال دیگه حسرت این روزای جوونیمو نخورم.

    • ناشناس , ژانویه 19, 2014 @ 10:12 ب.ظ

      کاری نداره برو تو اجتماع .در ضمن مشاوره هم میتونه کمکتون کنه

    • Anonymous , آگوست 8, 2014 @ 2:07 ب.ظ

      مرتضی عزیز
      در این مورد میتونی به مشاوره مراجعه کنی و در این مورد به دستورات و راهنمایی هاش عمل کنی …
      بهترین راه برای شما ثبت نام در گروه های پیاده روی و ورزشی های همگانیه تا سطح تعاملت با دیگران افزایش پیدا کنه …تنها راه شما بازگشت به اجتماع هست و در این میان باید بدونی کسی اونقدر وقت نداره که بخواد روی رفتار شما حساس بشه و شمارو موردقضاوت قرار بده …

      مشاوره آنلاین با شماره تلفن های :
      ۸۸۴۲۲۴۹۵
      ۸۸۴۷۲۸۶۴
      سایت تخصصی مشاوره
      http://www.moshaver.co

  • ساینا , ژانویه 5, 2014 @ 7:19 ب.ظ

    سلام من به این سایت بازهم سر زدم ولی پاسخی از سمت شما ندیدم

    • Anonymous , ژانویه 9, 2014 @ 12:27 ب.ظ

      سلام میتونم کمکتون کنم؟

      • ناشناس , ژانویه 16, 2014 @ 11:36 ق.ظ

        قبلأ سؤالمو مطرح کردم

    • ناشناس , ژانویه 19, 2014 @ 6:51 ب.ظ

      لابد سرشون شلوغه

  • ناشناس , ژانویه 20, 2014 @ 9:00 ب.ظ

    سلام ممنون از اینکه این سایت رو گذاشتین که ما مشکلاتمون رو مطرح کنیم

  • shirin , ژانویه 24, 2014 @ 2:14 ب.ظ

    من دانشجوی لیسانس ۲۱ساله دررشته طراحی سایت هستم و برای خود وبلاگ و وب سایت هم دارم میخواستم برای اینکه استقلال مالی داشته باشم خواستم بدونم از کجاباید شروع کنم؟البته فقط با ورد پرس کار کردم اما نه به طور حرفه ای و آموزش نصب وردپرس روی هاست را از دانشجویان آموزش داده بود اما به طور حرفه ای بلد نیستم خواستم بدونم از کجا باید شروع کنم ؟سایت میتونم درست کنم برای مردم وبا سود کم یواش یواش به پیشرفتی و هم استقلال مالی برسم؟؟چیکار کنم؟
    تشکر اگه منو در این زمینه راهنمایی کنید

    • Anonymous , ژانویه 25, 2014 @ 10:21 ق.ظ

      به نظر من که شما باید به یک مشاوره در زمینه شغلی مراجعه کنید و کمک بگیرید

  • ع.س , فوریه 1, 2014 @ 11:24 ب.ظ

    سلام”خسته نباشید من ۳۳ سالمه حدود ۱۰ساله که متاهلم قبل اونم ۴ سال با همسرم دوست بودم بالاخره ۱۰سال پیش که خیلی هم همدیگه رو دوست داشتیم با هم ازدواج کردیم من موقع نامزدی سال دانشجوی سال آخر رشته حقوق بودم خلاصه بعد از اینکه فارق التحصیل شدم موقعیتهای زیادی برای کار برام پیش اومد که شوهرم نذاشت برم البته ایشون هم بازاری هستن نمی دونم از کجا شروع کنم “ولی اینو میدونم توی این ۱۰سال روی هم یه سال زندگی آروم داشتم یه پسر ۸ ساله هم دارم از اون اول که بچه نبود خواستم از هم جئا شیم ولی بزرگترها گفتن حل میشه “مشکلات که حل نشد روز به روز بدترم میشه الانم که یه بچه دارم موندم چیکار کنم “سرنوشت پسرم اگه طلاق بگیرم چی میشه “اما مهمتر ازهمه اینکه شوهرم از همون اول الکل هفته ای یک دو بار استفاده میکنه با هر بار استفاده هم پرخاشگر میشه “همیشه روزهای تعطیل برای خودش با دوستاش میرن خوشگذرانی من وپسرم هم توی خونه تنها هستیم”یکی دو سال پیش هم چند بار مچش رو گرفتم رابطه ی غیر مشروع داشت همیشه هم حرف زور میزنه و میخواد حرفش رو به کرسی بنشونه و بگه من از همه سرترم با غیرترم و خیلی در مورد هر چی میدونم خلاصه هر چی از اخلاق گندش بگم کم گفتم فقط به خاطر پسرم صبر کردم ولی دیگه خسته شدم اگه امکانش هست راهنماییم کنید ممنون

    • ع.س , فوریه 1, 2014 @ 11:51 ب.ظ

      خواهش میکنم کمکم کنید چون تصمیم گرفتم از هم جدا بشیم یعنی قبلآ چند بار این کار رو کردم که شوهرم مانعم میشد و من رو تهدید میکرد که هم خودم رو میکشم و هم بچه رو تا همیشه عذاب وجدان داشته باشی”ولی حالا دیگه خسته شدم دیگه حوصله ی جر وبحث وداد وبیداد هم ندارم در ضمن این رو بگم خانواده ی همسرم مرد سالاری هستش اینم میخواد مثل پدرش باشه حرف حرف اون باشه هر وقت هم به خاطر رفتارش و کارهاش با هم دعوامون میشه میگه تو مقصری یه چیزی هم طلبکار میشم” به خدا زندگی با آرامش میخوام برام مادیات هم مهم نیس مثل همه ی خونه های نرمال باشیم که اینم ماهی دو روز خونه ی ما اتفاق میفته بقیه ی روزها با هم قهریم فقط به خاطره کارهای نا پسند ایشون و وقتی از من چیزی نداره بگه یعنی نمیتونه ایراد بگیره میگه تو دیوونه ای… خسته شدم لطفآکمکم کنید ممنون

    • Anonymous , فوریه 2, 2014 @ 9:31 ق.ظ

      شما اگه میتونید همسرتون رو راضی کنید که به مشاوره مراجعه کنه شاید بلأخره ذست از این کارا برداشت وزندگیتون آروم شد خودتون هم باهاش باآرامش صحبت کنید که شاید نتیجه داد

    • Anonymous , آگوست 8, 2014 @ 2:01 ب.ظ

      ع .س عزیز

      این از اشتباهات فاحش خانواده های ایرانیه که از طلاق گریزان هستن در صورتی که وقتی مشکلی پیش میاد که برای حل اون راهی وجود نداره پس چراباید به این زندگی ادامه داد ؟ و بچه ای رو هم در این وسط زندگیش رو به مخاطره انداخت …؟
      در این مورد باید مشاوره کنید و صبر پیشه کنید اونم برای فرزندتون تا به سرانجام برسه … ایشون در آینده حامی خیلی خوبی برای شما خواهند بود …

      مشاوره آنلاین با شماره تلفن های :
      ۸۸۴۲۲۴۹۵
      ۸۸۴۷۲۸۶۴
      سایت تخصصی مشاوره
      http://www.moshaver.co

  • ع.س , فوریه 2, 2014 @ 4:01 ب.ظ

    ممنون که پاسخ دادین بله ۲سال پیش خودش پیش قدم شد بریم مشاوره منم رفتم حدودآ ۳ جلسه مشاور به من گفت که سخته ولی زمان میبره درست بشه ضمنآ گفتش که شوهرتون احتمالآ از دوران بچگیش مشکل روحی داره از طرف پدرش “و به من گفت کمی صبر کن منم قبول کردم ولی متاسفانه به محض اینکه از مطب بیرون اومدیم برگشتنی بهم گفت مشاور میگه خانمت باعث اینهمه دلخوریه منم هیچی نگفتم سکوت کردم چون که جلسه ی آخر مشاور باهر مدوممون جدا حرف زد اینم از این کار سوءاستفاده کرد چون جلسه هایی که با هم پیش مشاور بودیم همش میگفت که شوهرم باید توی کاراش تجدید کنه اینم بگم که توی این سالها یه کم نسبت به اولها بهتر شده یعنی یه کم دوز کاراش کمتر شده ولی من بازم نمی تونم تحمل کنم با آرامش هم صحبت کردم گفتم من چیز زیادی ازت نمیخوام فقط یه زندگی آروم و بی سر وصدا بر میگرده بهم مبگه همش تقصیر تو هستش به همه چی گیر میدی به خانوادهشم بارها گفتم اونا میدونن مقصر پسرشون همیشه ازم خواستن باشه انشالله درست میشه بپه تون گناه داره منم عاشق پسرم هست نمی تونم بدون اون زندگی کنم ولی دیگه بریدم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.