مرکز مشاوره

کبدتان را دوست داشته باشید

مشاوره زناشویی

مرکز مشاوره آنلاین مرکز مشاوره آنلاین مرکز مشاوره آنلاین مرکز مشاوره آنلاین

جالب است بدانید مصرف زیاد شکر و شیرینی نه تنها باعث افزایش قطر شکم و کمر شما میشود و مناسب اندام شما را برهم میزند باکه ممکن است موجب آسیب دیدن کبد شما هم بشود.

بالا رفتن قند خون سبب میشود تا قند اضافی موجود در کبد به چربی تبدیل شود. این چربی اضافی توان این را دارد که به بیماری  خطرناکی تبدیل شود . کسانی که از رژیم غذایی مناسب استفاده میکنند نه تنها وزن کم میکنند بلکه طی ۶ ماه در جهت بهبود بیماری های دیگرشان گام برمیدارند.

مرکز مشاوره روانشناسی با بهترین مشاوران در خدمت مردم عزیز در هرکجای ایران زمین است.

شماره های تماس 01

به شدت تمایل به خواب دارم روزی حداقل ۱۸ تا ۲۰ ساعت میخوابم

بنده ۲۶ سال سن دارم یه مشکل اساسی دارم که واقعا اذیتم داره میکنه حدود ۳، ۴ سالی هست که به شدت تمایل به خواب دارم روزی حداقل ۱۸ تا ۲۰ ساعت میخوابم.

قبلا که سر کار میرفتم خواب الوده بودم به خاطر اینکه نمیشد بخوابم.

ولی الان چون دیگه کار نمی کنم تمایلم به خواب زیاد شده و یه مشکل دیگه اینکه اعم خواب هام کابوسه همش یه کسی و که نمیشناسم میکشم و سلاخی میکنم و همیشه دارم تو خواب فرار میکنم.

اکثر خوابام به صورت سریالی هستش یعنی شب بعد که به خواب میرم ادامه خواب قبلی رو میبینم واقعا داره این موضوع اذیتم میکنه لزومی داره که به روانپزشک مراجعه کنم ؟؟؟

یا ممکنه همه ی این ها نشعت گرفته از احساسات سرکوب شدم باشه و خواب زیادم ممکنه به علت بیماری باشه ؟ یا واقعا دچار مشکل روانی شدم ؟؟

در واقع نمیدونم برای حل این موضوع به چه کسی مراجعه کنم ؟؟ ممنون میشم راهنماییم کنید اگر امکانش هست به ایمیلم پاسخ رو بفرستید تشکر

پاسخ

دوست عزیز امکان پاسخ خصوصی مقدر نیست ..

ولی در مورد مشکلتون باید ببینید که ریشه این افکار در چه چیزیه …

گاهی تصوراتی که در طول روز داریم این حس رو در خواب برای ما به وجود میاره …

پس بهتره برای بررسی بهتر با روانکاو مشورت کنید … چون ممکنه تغییرات نامنظم هورمونی هم موثر باشه … در ضمن مدتی قبل از خواب با دعا و قران و حتی گوش دادن به اهنگی آرامبخش به خواب برید …

و موضوع دیگه حتما” قبل از ساعت ۱۲ شب بخوابید و هشت ساعت بعد بیدار بشید و هر طوری شده خودتونو برای این نظم در خواب کمک کنید حتی اگه شده بیرون برید تا خوابتون بپره …

مسلما” مشکلاتتون حل خواهد شد …

نیاز به تفریح دارم اما دوستم فقط درس می خونه

سلام با عرض سلام و خسته نباشید من اسمم ریحانه هستش و کلاس هفتمم من یه سالی هستش که یه مشکلی دارم و مشکلم از وقتی شروع شد که مدرسه ها باز شد و به مدرسه رفتیم اصولا راهنمایی برای همه خیلی جذاب هستش ولی برای من امسال وحشتناک بود.

من درسم خوبه ولی بیشتر از یک ساعت درس نمیخونم ولی همه ی نمره هام بیست هستش و از خرخونی متنفرم امسال مدرسه ی نمونه دولتی قبول شدم و رفتم و با یکی از هم کلاسی های پارسالم که خیلی خرخون هستش دوست شدم.

اون خیلی بچه مثبت هستش و اصلا یه جوریه همش مثل بچه ها رفتار میکنه و حتی تفریحشم درس خوندن هستش و از شانس بد من حالا مامانای ما انقدر باهم صمیمی شدن که من دارم دیوونه میشم.

من نیاز به تفریح دارم ولی اون اینجوری نیست بعضی وقتا حوصلم تو زنگ تفریح سر میره من افسرده شدم ولی با هم کلاسی های دیگم دوستم و میگم و میخندم ولی بیشتر با اونم واقعا دیگه خسته شدم من باید چی کار کنم؟؟؟پپاسخ

چی کار کنید؟ سوال جالبه؟ خب به زندگیتون ادامه بدید
مگه قرار معجزه ای اتفاق بیفته که این سوال رو میپرسید؟
شما یک شخصیت مستقل دارید پس برای زندگی خودتون هدف گذاری کنید و بر اساس نیاز خودتون برنامه ریزی کنید
بهتره هیچ وقت از کسی ناراحت نباشید و نگرش خودتون رو عوض کنید وقتی از چیزی لذت نمیبرید دلیلی نداره بیشتر وقتتون رو باهاش صرف کنید

دختری ۳۱ ساله هستم که کارمند هستم ولی به علت قد ۱۵۰ تا کنون خواستگار خوبی نداشته ام

سلام دختری ۳۱ ساله هستم که کارمند هستم ولی به علت قد ۱۵۰ تا کنون خواستگار خوبی نداشته ام از نظر زیبایی هم بد نیستم ولی بیبی فیس هستم ولی نمی دانم چرا خواستگار خوبی ندارم یکی از همکارهایم یکسال که میاید ومیرود ولی پسر ترک شهرستانی هست که گفته بممکن بعدازدواج مرود دهاتشان پدرم موافقت نمی کند وپسر هم قبول نمیکند که اینجا بماند من فکر میکنم دوست داشتنش الکیه جون حاضر نمی شه به خاطر من بیخیال خواستش بشه ان انتظاردارهمن بیام و من هم انتظار دارم اون بمونه از طرفی فکر میکنم ان شله یه بار میگه یک درصد ممکن برم ویه بار میگه نود نه درصد باهاش که حرف میزنی میگه کی حالا خواست بره بیخیال منم نمیشه منهم همین طور به نظر شما این ازدواج درسته ومن باید چه کار کنم؟

پاسخ

دوست عزیز خیلی روشن و صریح میگم …

وقتی به کسی علاقه ای ندارید و نتونسته به دلتون بشینه بهتره تکلیفتون رو کاملا” روشن کنید تا هم ایشون و هم خود شما راهتون روشن بشه
اینم که شما خواستگار مناسب ندارید باید به خدا توکل کنید چون این یک مشکل همه گیره و علتش هم مشکلات اقتصادی و درآمدی برای پسرهاست

چند وقتی است که پسرم دائما از مرگ و خودکشی صحبت می کنه

سلام من مادری هستم ۴۴ساله که دارای دو فرزند دختر و پسر هستم بچه هایم دو قلو ١٧ ساله هستند چند وقتی است که پسرم دائما از مرگ و خودکشی صحبت می کنه اوایل اهمیت نمی دادم فکر می کردم توجه نکنم بهتره.

ولی الان حالش خیلی بد است در درون خودش هست هیچی خوشحالش نمی کنه افسرده شده است.

متوجه شدم که قبلا دختری را دوست داشته و آن دختر از زندگیش خارج شده است در درس شاگرد اول هست ولی دو سه ماه است دیگر انگیزه درس خواندن ندارد.

با دوستهایش قطع رابطه کرده من با مشاور تحصیلیشان صحبت کردم و ایشان همه حرفهای من را منتقل کردن و پسرم می گوید دیگه با من حرف نمی زند چون من اسرارش را با مشاور در میان گذاشتم.

دایما آهنگهای رپ گوش می دهد که محتوای آن پوچی و بی هدفی و مرگ و خودکشی است من امشب فهمیدم که یکبار می خواسته خودکشی کند ولی از خدا ترسیده چند سال است به شدت مذهبی شده بود همیشه یا نوحه گوش می کرد یا رپ الان دچار بی هویتی شده.

لطفا من را راهنمایی کنید من بسیار نگرانم چکاری باید انجام بدهم وقتی می گویم وقت بگیرم از دکتر روانشناس و مشاور به شدت می گوید نه خواهش می کنم به من کمک کنید

پاسخ

در این مورد حتما ” با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر قیطریه:
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
دفتر شریعتی:
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

مشکلاتی مثه ترس از جمعیت و دوستیابی دارم

من ۲۴ سالمه و از خانواده Lgbt هستم و مشکلاتی مثه ترس از جمعیت و دوستیابی دارم یه مرکز مشاوره خوب و قوی بهم معرفی کنید ممنون میشم
پاسخ
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

دختر کوچک که دیگران رو سیلی می زنه

دختری دارم حدود دوسال سه ماهش هست اون چند ماهی میشه که تمایل به زدن داره مثلاً وقتی نشستیم میاد بادست تو سرمون میزنه یا سیلی تو صورتمون بعد که اونو کم محلی میکنیم یا باهاش حرف نمیزنیم میگه ببخشید ولی دوباره تکرار میکنه به نظر شما ما بایدبا اون چه کار کنیم تا این رفتار رو فراموش کنه

پاسخ

راهبردهایی که برای تغییر این رفتار در کودکانی در سنین مشابه با فرزند این مخاطب محترم مفید واقع می شود، شامل این مراحل است:
* هر زمان که کودک اقدام به زدن شما کرد محیط را ترک کنید، این کار را بدون پرخاشگری انجام دهید، اما قاطع باشید.
* اگر کودک تان، همسرتان را می زند برای مدتی او را نادیده بگیرید و به همسرتان توجه کنید.
* وقتی کودک از این راه می خواهد به خواسته اش دست یابد تحت هیچ شرایطی کوتاه نیایید و خواسته اش را اجابت نکنید. اگر هم اصرار کرد قاطعانه اما با مهربانی بگویید تا زمانی که این طور رفتار کنی من خواسته تو را انجام نخواهم داد. سپس به رفتار او توجه کنید به محض آن که رفتار مطلوبی نشان داد به سمتش بروید و او را مورد توجه و محبت خود قرار دهید.
* دریک گفت وگوی دوستانه و بامحبت به طور دقیق آسیب های این رفتارش را به او گوشزد کنید، مثلا بگویید: «من این کار را دوست ندارم و خیلی غصه می خورم»، همچنین پیامد انجام آن را گوشزد کنید، به عنوان مثال بگویید: «اگر به کتک زدن دیگران ادامه دهی برایت بستنی نمی خرم.»
* شرایطی که ختم به این رفتار می شود را بررسی کنید، مثلا پیش از این رفتارتان با او چگونه بوده است؟ آیا برای مدت طولانی به اوتوجه نکرده بودید و او برای جلب نظر شما، این واکنش را بروز می دهد؟! شرایط جسمی کودک چگونه است؟ آیا هرگاه ساعات خواب یا غذا خوردنش تغییر می کند، بیشتر این رفتار را انجام می دهد؟ بهتر است عوامل موثر بر این رفتار را شناسایی کنید و در صدد رفع آن ها برآیید.
* به رفتارهای خود دقت کنید اگر شما نیز کودک را کتک می زنید و از این طریق خواسته تان را به او تحمیل می کنید، نمی توان انتظار داشت که او نیز از همین شیوه استفاده نکند.
* او را از دیدن کارتون ها یا انجام بازی هایی که در آن اعمال زور و پرخاشگری نمایش داده می شود، منع کنید.
* ابراز محبت خود به کودک را افزایش دهید و تشویقش کنید تا او نیز محبت خود را ابراز کند. مثلا نمایش یک رابطه مناسب بین مادر و فرزند را به صورت بازی با او تمرین کنید.
* آن قدر برای کارهای کم اهمیت روی او فشار نیاورید که او رنجیده شود و دائم مخالفت کند. وقتی مکررا باعث درگیری های کوچک میان خود و فرزندتان می شوید جایگاه خود را در چشم او حقیر می سازید و او هم نمی آموزد که شما در مقام والد او هستید بلکه به دید فردی به شما می نگرد که با او رفتار خصمانه دارد.
* در پایان توصیه می شود، چنانچه این رفتار کودک همچنان تداوم یافت از راهنمایی های یک روان شناس متخصص در زمینه مشکلات کودکان نیز استفاده کنید.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

دخترم از پنج شش ماهگی از صدای خنده بلند به شدت می ترسید و گریه می کرد

دختر من الان نوزده ماهشه، از پنج شش ماهگی از صدای خنده بلند به شدت می ترسید و گریه می کرد بعدها بیشتر شد و به خنده های ارومم واکنش نشون می داد.

بعد یک سالگی شدیدتر شد جوری که ما تو مهمونی ها اعلام می کردیم خواهشا آروم بخندین واین خیلی مارو اذیت می کرد چون برای بقیه قابل کنترل نبود.

یه دفعه خودشو می ندازه زمین و به شدت گریه می کنه و آروم کردنش خیلی سخته، ارتباطش با جنس مونث خیلی بهتر از جنس مذکره.

از زمانی که دیگه صورت آدما روتشخیص می داد ازعموش خیلی می ترسید تا الان،به صدای خنده ی اون بیشتر حساسه وخودم احساس می کنم سر منشا ش از ایشونه.

یه مدت منو پدرش به صورت تمرینی تو خونه بلند می خندیدیم اوایلش گریه می کرد ولی بعدها مثل یه بازی قبولش کرد، در عین حال هم سعی کردم بیرون و خونه پدربزرگش بیشتر ببرمش.

خیلی تاثیر گذاشته بود و خیلی کم دیگه به صدای خنده واکنش نشون می داد، تا اینکه از چند روز پیش دوباره شروع کرده و باشدت بیشتر در عین حال که دوست نداره کسی بخنده باعث شده که برای حفظ امنیت خودش پشت مبل و تو اتاق قایم بشه و کمتر تو جمع بیاد قبلا اینطوری نبود.

و این مسئله منو خیییلی اذیت می کنه جوری که حس شرمندگی بهم دست میده و خودخوری میکنم و باعث میشه روش عصبانی بشم می دونم کارم درست نیست ولی اینکه بقیه مدام با دختر دایی همسنش مقایسه ش می کنن و میگن این می خواد خجالتی بشه.

یا اینکه چرا اینجوریه، یا بقیه نسبت بهش سرد و کم توجه میشن منو ناراحت می کنه، با پدرم قبلا رابطه خیلی خوبی داشت ولی الان وقتی ایشونو می بینه یه جا می مونه و تکون نمی خوره وبقیه میگن خجالت می کشه، من چیکار کنم، دوست دارم بچمو دوست داشته باشن یا حداقل از صدای خنده نترسه وخجالتی نشه، مهمونی رفتن برام کابوس شده

پاسخ

همه ما از کودکی تا بزرگسالی تجربه ترس و اضطراب داشته ایم.

نگرانی و اضطراب در موقعیتی ناخوشایند یک احساس فراموش نشدنی است اما وجود این احساس در مورد کودکان نه فقط طبیعی بلکه ضروری است.

تجربه و کنار آمدن با اضطراب و ترس می تواند کودک را برای پشت سر گذاشتن موقعیت ها و شرایط مختلف در زندگی آماده کند.
اضطراب در واقع نگرانی بدون دلیل است. وقتی که تهدید جدی وجود ندارد اما احساس اضطراب در وجود فرد واقعی است این احساس باعث می شود کودک سعی کند از موقعیت فرار کند.

ترس ها در واقع ۲ دسته اند یک نوع ترس های طبیعی مثل ترس از صدای بلند، از دست دادن تکیه گاه و دور شدن از مادر است که طبیعی است. اما ترس هم قابل یادگیری است به عنوان مثال مادری که از شیء یا جانوری می ترسد این ترس را به کودک انتقال می دهد و کودک یاد می گیرد از آن شیء یا جانور بترسد.

به طور کلی وقتی کودک در موقعیتی احساس خطر کند واکنش نشان می دهد و واکنش هایی نظیر تپش قلب، جیغ کشیدن، تعریق زیاد و غیره دارد. طبیعت ترس و اضطراب همراه با رشد بچه تغییر پیدا می کند. نوزادان هنگام رویارویی با یک چهره غریبه خود را به مادر می چسبانند.

کودک در ۱۰ تا ۱۸ ماهگی از جدایی از والدین می ترسد و وقتی یکی از والدین یا هر ۲ غایب باشند واکنش نشان می دهد. کودک بین ۴ تا ۶ ساله ممکن است از چیزهایی که واقعیت بیرونی ندارند مثل غول و روح بترسد و بین ۷ تا ۱۲ سالگی اغلب از شرایطی که ممکن است درگیر آن شود می ترسد مثل دعوایی که به زخمی شدن بینجامد یا از تصادف یا یک حادثه مرگبار طبیعی.
همین طور که بچه ها بزرگ تر می شوند، انواع ترس در آن ها بروز پیدا می کند. به عنوان مثال کودکی که تا سن ۵ سالگی در اتاقش بدون چراغ خواب نمی خوابیده، ممکن است طی سال های بعد از شنیدن داستان زندگی یک روح لذت هم ببرد. بعضی اوقات هم ترس فقط با یک محرک رخ می دهد به عبارتی فرد با دیدن یک شیء یا یک صحنه خاص می ترسد.

به طور کلی ترس از غریبه، ارتفاع، تاریکی، حیوانات، خون، حشرات و تنها ماندن، در بیشتر بچه ها طبیعی است و بچه ها اغلب پس از گذراندن یک تجربه ناخوشایند مثل گازگرفتگی توسط سگ نسبت به سگ و یا موقعیت مشابه آن واکنش ترس آلود نشان می دهند. ترس دور شدن از والدین طبیعی ترین و اولین ترس در کودکان است که زمان ورود به مدرسه در بسیاری از بچه ها مشاهده می شود.

برای جلوگیری از ترس بهترین کار همراهی با کودک است. به عبارتی باید در کنار او باشیم، به احساس او اهمیت دهیم وموقعیت او را درک کنیم. هرگز نباید فراموش کرد که ترس و تبعات آن می تواند زندگی فردی و اجتماعی کودک را در آینده تحت تاثیر قرار بدهد بنابراین لازم است والدین واکنش سنجیده و درستی نسبت به علائم ترس در کودک نشان دهند. رد احساس ترس در کودک می تواند سد بزرگی در کسب مهارت های اجتماعی او ایجاد کند.

به نوشته سایت کیدزهلث مهم ترین علائم اضطراب و ترس در کودک عبارت اند از احساس بیش از حد وابستگی، تیک عصبی، حواس پرتی، اختلال خواب، عرق کردن دست، ضربان تند قلب و تنفس سریع، سردرد و معده درد. به جز این ها بدون شک هر پدر و مادر آگاهی می توانند علایم ترس را در کودک شناسایی کنند و در بسیاری از موارد سخن گفتن از ترس می تواند علایم را در آن ها بهبود دهد.

اما به گفته این فوق لیسانس روان شناسی کودک زمانی که ترس تبدیل به ترس بیمارگونه (Phobia) شود نیاز به مداخله پزشکی وجود دارد. ترس در صورت ریشه دار شدن می تواند در زندگی فردی، اجتماعی و تحصیلی کودک تاثیر منفی بگذارد و سلامت جسمی و روانی او را به خطر اندازد.

این موقعیت زمانی پیش می آید که در حالی که والدین انتظار می کشند ترس طبیعی از کودک دور شود، ترس نه فقط از بین نمی رود بلکه تبدیل به فوبیا می شود. این ترس بیمارگونه بسیار شدید، جدی و دائم است و رفع آن فقط با مداخله پزشک و درمان امکان پذیر است.
و اما چند نکته درباره ترس که مورد سوال بسیاری از والدین است:

* آیا ترس و رفتارهای ناشی از ترس مطابق سن اوست یا خیر؟ باید گفت در بسیاری موارد پاسخ مثبت است. زیرا در بیشتر موارد ترس کودک پیش از تبدیل شدن به یک موضوع جدی، رفع می شود. این بدان معنا نیست که باید به ترس کودک بی اعتنایی کرد بلکه باید آن را به عنوان شاخصی برای رشد وی در نظر گرفت بیشتر کودکان ترس های مطابق با سن شان را تجربه می کنند مثل ترس از تاریکی و در اکثر موارد وقتی بزرگ تر می شوند این نوع ترس را اندک اندک فراموش می کنند.

* والدین نباید از مهارت های ارتباطی کودک و بالا بردن اعتماد به نفس او غافل شوند زیرا بهترین راه برای مقابله با ترس کودکان همین ۲ شاخص است. فراموش نکنید که ترس کودکان بسیار جدی است و واکنش شما می تواند آن را بهتر یا بدتر کند.

* ترس او را به رسمیت بشناسید. با او از ترسش حرف بزنید. کلمات مناسب و صحیح اغلب می تواند او را آرام کند.

* هرگز نگویید ترس بی مورد است. از کلمات تحقیرآمیز هنگام مشاهده علایم ترس در او استفاده نکنید. این کار باعث از بین رفتن علایم ترس در او نمی شود.

* او را با ترس تنها نگذارید و یا رویارو نکنید. مثلا اگر از سگ می ترسد او را به طور عمدی با سگ روبه رو نکنید. این کار فقط باعث می شود بیشتر از سگ بترسد.

* به او یاد دهید ترسش را درجه بندی کند. مثلا بگویید از سگ چه قدر می ترسد؟ از یک تا ۱۰ . این کار موجب می شود تا کودک بر ترس غلبه و آن را بهتر درک کند.

* به او راه مقابله را با ترس یاد دهید. مثلا بگویید هنگام مقابله با ترس بگوید «حالم خیلی خوب است» یا «من می توانم تنها توی اتاقم بروم» و غیره به خاطر داشته باشید تنها راه از بین بردن ترس، غلبه بر ترس است نه چیز دیگر.

منبع: com.مرکزمشاوره

مشاوره در برترین مراکز مشاوره مورد تایید کانون مشاوران ایران

administrator

مقالات مرتبط

14 نظرات

  • مهسان معصومی , سپتامبر 20, 2014 @ 2:20 ق.ظ

    با سلام
    بنده ۲۶ سال سن دارم یه مشکل اساسی دارم که واقعا اذیتم داره میکنه حدود ۳، ۴ سالی هست که به شدت تمایل به خواب دارم روزی حداقل ۱۸ تا ۲۰ ساعت میخوابم قبلا که سر کار میرفتم خواب الوده بودم به خاطر اینکه نمیشد بخوابم ولی الان چون دیگه کار نمی کنم تمایلم به خواب زیاد شده و یه مشکل دیگه اینکه اعم خواب هام کابوسه همش یه کسی و که نمیشناسم میکشم و سلاخی میکنم و همیشه دارم تو خواب فرار میکنم اکثر خوابام به صورت سریالی هستش یعنی شب بعد که به خواب میرم ادامه خواب قبلی رو میبینم واقعا داره این موضوع اذیتم میکنه لزومی داره که به روانپزشک مراجعه کنم ؟؟؟ یا ممکنه همه ی این ها نشعت گرفته از احساسات سرکوب شدم باشه و خواب زیادم ممکنه به علت بیماری باشه ؟ یا واقعا دچار مشکل روانی شدم ؟؟ در واقع نمیدونم برای حل این موضوع به چه کسی مراجعه کنم ؟؟ ممنون میشم راهنماییم کنید اگر امکانش هست به ایمیلم پاسخ رو بفرستید تشکر

    • Anonymous , سپتامبر 20, 2014 @ 4:51 ب.ظ

      دوست عزیز امکان پاسخ خصوصی مقدر نیست .. ولی در مورد مشکلتون باید ببینید که ریشه این افکار در چه چیزیه … گاهی تصوراتی که در طول روز داریم این حس رو در خواب برای ما به وجود میاره … پس بهتره برای بررسی بهتر با روانکاو مشورت کنید … چون ممکنه تغییرات نامنظم هورمونی هم موثر باشه … در ضمن مدتی قبل از خواب با دعا و قران و حتی گوش دادن به اهنگی آرامبخش به خواب برید … و موضوع دیگه حتما” قبل از ساعت ۱۲ شب بخوابید و هشت ساعت بعد بیدار بشید و هر طوری شده خودتونو برای این نظم در خواب کمک کنید حتی اگه شده بیرون برید تا خوابتون بپره … مسلما” مشکلاتتون حل خواهد شد …

  • reyhaneh , می 10, 2015 @ 9:44 ب.ظ

    سلام با عرض سلام و خسته نباشید من اسمم ریحانه هستش و کلاس هفتمم من یه سالی هستش که یه مشکلی دارم و مشکلم از وقتی شروع شد که مدرسه ها باز شد و به مدرسه رفتیم اصولا راهنمایی برای همه خیلی جذاب هستش ولی برای من امسال وحشتناک بود من درسم خوبه ولی بیشتر از یک ساعت درس نمیخونم ولی همه ی نمره هام بیست هستش و از خرخونی متنفرم امسال مدرسه ی نمونه دولتی قبول شدم و رفتم و با یکی از هم کلاسی های پارسالم که خیلی خرخون هستش دوست شدم اون خیلی بچه مثبت هستش و اصلا یه جوریه همش مثل بچه ها رفتار میکنه و حتی تفریحشم درس خوندن هستش و از شانس بد من حالا مامانای ما انقدر باهم صمیمی شدن که من دارم دیوونه میشم من نیاز به تفریح دارم ولی اون اینجوری نیست بعضی وقتا حوصلم تو زنگ تفریح سر میره من افسرده شدم ولی با هم کلاسی های دیگم دوستم و میگم و میخندم ولی بیشتر با اونم واقعا دیگه خسته شدم من باید چی کار کنم؟؟؟

     

    • Anonymous , می 11, 2015 @ 9:58 ق.ظ

      چی کار کنید ؟ سوال جالبه ؟ خب به زندگیتون ادامه بدید
      مگه قرار معجزه ای اتفاق بیفته که این سوال رو میپرسید ؟
      شما یک شخصیت مستقل دارید پس برای زندگی خودتون هدف گذاری کنید و بر اساس نیاز خودتون برنامه ریزی کنید
      بهتره هیچ وقت از کسی ناراحت نباشید و نگرش خودتون رو عوض کنید وقتی از چیزی لذت نمیبرید دلیلی نداره بیشتر وقتتون رو باهاش صرف کنید

  • نادر , آگوست 10, 2015 @ 1:16 ب.ظ

    سلام دختری ۳۱ ساله هستم که کارمند هستم ولی به علت قد ۱۵۰ تا کنون خواستگار خوبی نداشته ام از نظر زیبایی هم بد نیستم ولی بیبی فیس هستم ولی نمی دانم چرا خواستگار خوبی ندارم یکی از همکارهایم یکسال که میاید ومیرود ولی پسر ترک شهرستانی هست که گفته بممکن بعدازدواج مرود دهاتشان پدرم موافقت نمی کند وپسر هم قبول نمیکند که اینجا بماند من فکر میکنم دوست داشتنش الکیه جون حاضر نمی شه به خاطر من بیخیال خواستش بشه ان انتظاردارهمن بیام ومن هم انتظار دارم اون بمونه از طرفی فکر میکنم ان شله یه بار میگه یک درصد ممکن برم ویه بار میگه نود نه درصد باهاش که حرف میزنی میگه کی حالا خواست بره بیخیال منم نمیشه منهم همین طور به نظر شما این ازدواج درسته ومن باید چه کار کنم؟

    • ◄Responder► , آگوست 11, 2015 @ 12:02 ب.ظ

      دوست عزیز خیلی روشن و صریح میگم … وقتی به کسی علاقه ای ندارید و نتونسته به دلتون بشینه بهتره تکلیفتون رو کاملا” روشن کنید تا هم ایشون و هم خود شما راهتون روشن بشه
      اینم که شما خواستگار مناسب ندارید باید به خدا توکل کنید چون این یک مشکل همه گیره و علتش هم مشکلات اقتصادی و درآمدی برای پسرهاست

  • firouzeh rahimian , آوریل 9, 2016 @ 1:12 ق.ظ

    سلام من مادری هستم ۴۴ساله که دارای دو فرزند دختر و پسر هستم بچه هایم دو قلو ١٧ ساله هستند چند وقتی است که پسرم دائما از مرگ و خودکشی صحبت می کنه اوایل اهمیت نمی دادم فکر می کردم توجه نکنم بهتره ولی الان حالش خیلی بد است در درون خودش هست هیچی خوشحالش نمی کنه افسرده شده است متوجه شدم که قبلا دختری را دوست داشته و آن دختر از زندگیش خارج شده است در درس شاگرد اول هست ولی دو سه ماه است دیگر انگیزه درس خواندن ندارد با دوستهایش قطع رابطه کرده من با مشاور تحصیلیشان صحبت کردم و ایشان همه حرفهای من را منتقل کردن و پسرم می گوید دیگه با من حرف نمی زند چون من اسرارش را با مشاور در میان گذاشتم دایما آهنگهای رپ گوش می دهد که محتوای آن پوچی و بی هدفی و مرگ و خودکشی است من امشب فهمیدم که یکبار می خواسته خودکشی کند ولی از خدا ترسیده چند سال است به شدت مذهبی شده بود همیشه یا نوحه گوش می کرد یا رپ الان دچار بی هویتی شده لطفا من را راهنمایی کنید من بسیار نگرانم چکاری باید انجام بدهم وقتی می گویم وقت بگیرم از دکتر روانشناس و مشاور به شدت می گوید نه خواهش می کنم به من کمک کنید

    • راهنما , آوریل 9, 2016 @ 11:24 ق.ظ

      در این مورد حتما ” با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

  • محمد , ژوئن 19, 2016 @ 1:20 ق.ظ

    سلام من ۲۴ سالمه و از خانواده Lgbt هستم و مشکلاتی مثه ترس از جمعیت و دوستیابی دارم یه مرکز مشاوره خوب و قوی بهم معرفی کنید منون میشم

    • راهنما , ژوئن 20, 2016 @ 12:45 ب.ظ

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

  • هاشم گوهری , جولای 31, 2016 @ 8:11 ب.ظ

    با درود فراوان
    دختری دارم حدود دوسال سه ماهش هست اون چند ماهی میشه که تمایل به زدن داره مثلاً وقتی نشستیم میاد بادست تو سرمون میزنه یا سیلی تو صورتمون بعد که اونو کم محلی میکنیم یا باهاش حرف نمیزنیم میگه ببخشید ولی دوباره تکرار میکنه به نظر شما ما بایدبا اون چه کار کنیم تا این رفتار رو فراموش کنه

    • راهنما , آگوست 1, 2016 @ 11:55 ق.ظ

      راهبردهایی که برای تغییر این رفتار در کودکانی در سنین مشابه با فرزند این مخاطب محترم مفید واقع می شود، شامل این مراحل است:
      * هر زمان که کودک اقدام به زدن شما کرد محیط را ترک کنید، این کار را بدون پرخاشگری انجام دهید، اما قاطع باشید.
      * اگر کودک تان، همسرتان را می زند برای مدتی او را نادیده بگیرید و به همسرتان توجه کنید.
      * وقتی کودک از این راه می خواهد به خواسته اش دست یابد تحت هیچ شرایطی کوتاه نیایید و خواسته اش را اجابت نکنید. اگر هم اصرار کرد قاطعانه اما با مهربانی بگویید تا زمانی که این طور رفتار کنی من خواسته تو را انجام نخواهم داد. سپس به رفتار او توجه کنید به محض آن که رفتار مطلوبی نشان داد به سمتش بروید و او را مورد توجه و محبت خود قرار دهید.
      * دریک گفت وگوی دوستانه و بامحبت به طور دقیق آسیب های این رفتارش را به او گوشزد کنید، مثلا بگویید: «من این کار را دوست ندارم و خیلی غصه می خورم»، همچنین پیامد انجام آن را گوشزد کنید، به عنوان مثال بگویید: «اگر به کتک زدن دیگران ادامه دهی برایت بستنی نمی خرم.»
      * شرایطی که ختم به این رفتار می شود را بررسی کنید، مثلا پیش از این رفتارتان با او چگونه بوده است؟ آیا برای مدت طولانی به اوتوجه نکرده بودید و او برای جلب نظر شما، این واکنش را بروز می دهد؟! شرایط جسمی کودک چگونه است؟ آیا هرگاه ساعات خواب یا غذا خوردنش تغییر می کند، بیشتر این رفتار را انجام می دهد؟ بهتر است عوامل موثر بر این رفتار را شناسایی کنید و در صدد رفع آن ها برآیید.
      * به رفتارهای خود دقت کنید اگر شما نیز کودک را کتک می زنید و از این طریق خواسته تان را به او تحمیل می کنید، نمی توان انتظار داشت که او نیز از همین شیوه استفاده نکند.
      * او را از دیدن کارتون ها یا انجام بازی هایی که در آن اعمال زور و پرخاشگری نمایش داده می شود، منع کنید.
      * ابراز محبت خود به کودک را افزایش دهید و تشویقش کنید تا او نیز محبت خود را ابراز کند. مثلا نمایش یک رابطه مناسب بین مادر و فرزند را به صورت بازی با او تمرین کنید.
      * آن قدر برای کارهای کم اهمیت روی او فشار نیاورید که او رنجیده شود و دائم مخالفت کند. وقتی مکررا باعث درگیری های کوچک میان خود و فرزندتان می شوید جایگاه خود را در چشم او حقیر می سازید و او هم نمی آموزد که شما در مقام والد او هستید بلکه به دید فردی به شما می نگرد که با او رفتار خصمانه دارد.
      * در پایان توصیه می شود، چنانچه این رفتار کودک همچنان تداوم یافت از راهنمایی های یک روان شناس متخصص در زمینه مشکلات کودکان نیز استفاده کنید.
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

  • رویا , فوریه 13, 2017 @ 3:23 ب.ظ

    دختر من الان نوزده ماهشه، از پنج شش ماهگی از صدای خنده بلند به شدت می ترسید و گریه می کرد بعدها بیشتر شد و به خنده های ارومم واکنش نشون می داد، بعد یک سالگی شدیدتر شد جوری که ما تو مهمونی ها اعلام می کردیم خواهشا آروم بخندین واین خیلی مارو اذیت می کرد چون برای بقیه قابل کنترل نبود، یه دفعه خودشو می ندازه زمین و به شدت گریه می کنه و آروم کردنش خیلی سخته، ارتباطش با جنس مونث خیلی بهتر از جنس مذکره، از زمانی که دیگه صورت آدما روتشخیص می داد ازعموش خیلی می ترسید تا الان،به صدای خنده ی اون بیشتر حساسه وخودم احساس می کنم سر منشا ش از ایشونه،یه مدت منو پدرش به صورت تمرینی تو خونه بلند می خندیدیم اوایلش گریه می کرد ولی بعدها مثل یه بازی قبولش کرد، در عین حال هم سعی کردم بیرون و خونه پدربزرگش بیشتر ببرمش،خیلی تاثیر گذاشته بود و خیلی کم دیگه به صدای خنده واکنش نشون می داد، تا اینکه از چند روز پیش دوباره شروع کرده و باشدت بیشتر در عین حال که دوست نداره کسی بخنده باعث شده که برای حفظ امنیت خودش پشت مبل و تو اتاق قایم بشه و کمتر تو جمع بیاد قبلا اینطوری نبود.و این مسئله منو خیییلی اذیت می کنه جوری که حس شرمندگی بهم دست میده و خودخوری میکنم و باعث میشه روش عصبانی بشم می دونم کارم درست نیست ولی اینکه بقیه مدام با دختر دایی همسنش مقایسه ش می کنن و میگن این می خواد خجالتی بشه، یا اینکه چرا اینجوریه، یا بقیه نسبت بهش سرد و کم توجه میشن منو ناراحت می کنه، با پدرم قبلا رابطه خیلی خوبی داشت ولی الان وقتی ایشونو می بینه یه جا می مونه و تکون نمی خوره وبقیه میگن خجالت می کشه، من چیکار کنم، دوست دارم بچمو دوست داشته باشن یا حداقل از صدای خنده نترسه وخجالتی نشه، مهمونی رفتن برام کابوس شده

    • راهنما , فوریه 13, 2017 @ 3:30 ب.ظ

      همه ما از کودکی تا بزرگسالی تجربه ترس و اضطراب داشته ایم. نگرانی و اضطراب در موقعیتی ناخوشایند یک احساس فراموش نشدنی است اما وجود این احساس در مورد کودکان نه فقط طبیعی بلکه ضروری است. تجربه و کنار آمدن با اضطراب و ترس می تواند کودک را برای پشت سر گذاشتن موقعیت ها و شرایط مختلف در زندگی آماده کند.
      اضطراب در واقع نگرانی بدون دلیل است. وقتی که تهدید جدی وجود ندارد اما احساس اضطراب در وجود فرد واقعی است این احساس باعث می شود کودک سعی کند از موقعیت فرار کند.

      ترس ها در واقع ۲ دسته اند یک نوع ترس های طبیعی مثل ترس از صدای بلند، از دست دادن تکیه گاه و دور شدن از مادر است که طبیعی است. اما ترس هم قابل یادگیری است به عنوان مثال مادری که از شیء یا جانوری می ترسد این ترس را به کودک انتقال می دهد و کودک یاد می گیرد از آن شیء یا جانور بترسد.

      به طور کلی وقتی کودک در موقعیتی احساس خطر کند واکنش نشان می دهد و واکنش هایی نظیر تپش قلب، جیغ کشیدن، تعریق زیاد و غیره دارد. طبیعت ترس و اضطراب همراه با رشد بچه تغییر پیدا می کند. نوزادان هنگام رویارویی با یک چهره غریبه خود را به مادر می چسبانند.

      کودک در ۱۰ تا ۱۸ ماهگی از جدایی از والدین می ترسد و وقتی یکی از والدین یا هر ۲ غایب باشند واکنش نشان می دهد. کودک بین ۴ تا ۶ ساله ممکن است از چیزهایی که واقعیت بیرونی ندارند مثل غول و روح بترسد و بین ۷ تا ۱۲ سالگی اغلب از شرایطی که ممکن است درگیر آن شود می ترسد مثل دعوایی که به زخمی شدن بینجامد یا از تصادف یا یک حادثه مرگبار طبیعی.
      همین طور که بچه ها بزرگ تر می شوند، انواع ترس در آن ها بروز پیدا می کند. به عنوان مثال کودکی که تا سن ۵ سالگی در اتاقش بدون چراغ خواب نمی خوابیده، ممکن است طی سال های بعد از شنیدن داستان زندگی یک روح لذت هم ببرد. بعضی اوقات هم ترس فقط با یک محرک رخ می دهد به عبارتی فرد با دیدن یک شیء یا یک صحنه خاص می ترسد.

      به طور کلی ترس از غریبه، ارتفاع، تاریکی، حیوانات، خون، حشرات و تنها ماندن، در بیشتر بچه ها طبیعی است و بچه ها اغلب پس از گذراندن یک تجربه ناخوشایند مثل گازگرفتگی توسط سگ نسبت به سگ و یا موقعیت مشابه آن واکنش ترس آلود نشان می دهند. ترس دور شدن از والدین طبیعی ترین و اولین ترس در کودکان است که زمان ورود به مدرسه در بسیاری از بچه ها مشاهده می شود.

      برای جلوگیری از ترس بهترین کار همراهی با کودک است. به عبارتی باید در کنار او باشیم، به احساس او اهمیت دهیم وموقعیت او را درک کنیم. هرگز نباید فراموش کرد که ترس و تبعات آن می تواند زندگی فردی و اجتماعی کودک را در آینده تحت تاثیر قرار بدهد بنابراین لازم است والدین واکنش سنجیده و درستی نسبت به علائم ترس در کودک نشان دهند. رد احساس ترس در کودک می تواند سد بزرگی در کسب مهارت های اجتماعی او ایجاد کند.

      به نوشته سایت کیدزهلث مهم ترین علائم اضطراب و ترس در کودک عبارت اند از احساس بیش از حد وابستگی، تیک عصبی، حواس پرتی، اختلال خواب، عرق کردن دست، ضربان تند قلب و تنفس سریع، سردرد و معده درد. به جز این ها بدون شک هر پدر و مادر آگاهی می توانند علایم ترس را در کودک شناسایی کنند و در بسیاری از موارد سخن گفتن از ترس می تواند علایم را در آن ها بهبود دهد.

      اما به گفته این فوق لیسانس روان شناسی کودک زمانی که ترس تبدیل به ترس بیمارگونه (Phobia) شود نیاز به مداخله پزشکی وجود دارد. ترس در صورت ریشه دار شدن می تواند در زندگی فردی، اجتماعی و تحصیلی کودک تاثیر منفی بگذارد و سلامت جسمی و روانی او را به خطر اندازد. این موقعیت زمانی پیش می آید که در حالی که والدین انتظار می کشند ترس طبیعی از کودک دور شود، ترس نه فقط از بین نمی رود بلکه تبدیل به فوبیا می شود. این ترس بیمارگونه بسیار شدید، جدی و دائم است و رفع آن فقط با مداخله پزشک و درمان امکان پذیر است.
      و اما چند نکته درباره ترس که مورد سوال بسیاری از والدین است:

      * آیا ترس و رفتارهای ناشی از ترس مطابق سن اوست یا خیر؟ باید گفت در بسیاری موارد پاسخ مثبت است. زیرا در بیشتر موارد ترس کودک پیش از تبدیل شدن به یک موضوع جدی، رفع می شود. این بدان معنا نیست که باید به ترس کودک بی اعتنایی کرد بلکه باید آن را به عنوان شاخصی برای رشد وی در نظر گرفت بیشتر کودکان ترس های مطابق با سن شان را تجربه می کنند مثل ترس از تاریکی و در اکثر موارد وقتی بزرگ تر می شوند این نوع ترس را اندک اندک فراموش می کنند.

      * والدین نباید از مهارت های ارتباطی کودک و بالا بردن اعتماد به نفس او غافل شوند زیرا بهترین راه برای مقابله با ترس کودکان همین ۲ شاخص است. فراموش نکنید که ترس کودکان بسیار جدی است و واکنش شما می تواند آن را بهتر یا بدتر کند.

      * ترس او را به رسمیت بشناسید. با او از ترسش حرف بزنید. کلمات مناسب و صحیح اغلب می تواند او را آرام کند.

      * هرگز نگویید ترس بی مورد است. از کلمات تحقیرآمیز هنگام مشاهده علایم ترس در او استفاده نکنید. این کار باعث از بین رفتن علایم ترس در او نمی شود.

      * او را با ترس تنها نگذارید و یا رویارو نکنید. مثلا اگر از سگ می ترسد او را به طور عمدی با سگ روبه رو نکنید. این کار فقط باعث می شود بیشتر از سگ بترسد.

      * به او یاد دهید ترسش را درجه بندی کند. مثلا بگویید از سگ چه قدر می ترسد؟ از یک تا ۱۰ . این کار موجب می شود تا کودک بر ترس غلبه و آن را بهتر درک کند.

      * به او راه مقابله را با ترس یاد دهید. مثلا بگویید هنگام مقابله با ترس بگوید «حالم خیلی خوب است» یا «من می توانم تنها توی اتاقم بروم» و غیره به خاطر داشته باشید تنها راه از بین بردن ترس، غلبه بر ترس است نه چیز دیگر.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.