آموزش از طریق مشاوره پیش از ازدواج تا زوج درمانی و مشاوره خانواده.
راهنمایی و مشاوره تلفنی ازدواج و خانواده
مرکز تهران و جنوب
۰۲۱۸۸۴۷۲۸۶۴
مرکز مشاوره شمال و شرق
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
شمال و غرب تهران
۰۲۱۲۲۳۵۴۷۸۳
مشاوره ازدواج شامل آموزش مهارت های رفتار با همسر آینده خانواده همسر زوج درمانی شناسایی فرد مناسب و از همه مهمتر اطمینان پیش از ازدواج از یک انتخاب درست است! عوامل زیادی در این امر دخیل هستند که باید مورد بررسی و دقت نظر هنگام همسریابی و یا حتی دوست یابی قبل ازدواج به آن توجه کرد.
مرکز مشاوره مراکز استانها
مرکز مشاوره تهران

ممنون از توضیحاتون.امادرکل رابطه حنسی کمی داریم چون بقول خودش دغدغه فکری زیادی داره عصبانیت وبدخلقیش هم از ردز اول ورشکستگی شروع شده بود.اگه موادپیداکنم میتونم بدون اطلاع دادنش پنهان کنم؟چون شاعل هستم مدت زیادی توخونه تنهاس واهل رفاقت هم نیست واسه همینه ک میگم توخونه مصرف میکنه.باخودش صحبت کنم بطورجدی ولی باز میترسم ازم پنهون کنه.میگه ازدوستامه بهش میگم اینقد دوستات ارزش دارن ک زندگیتو میزاری سراین ماجرا؟ ب پدر ومادرخودش گفتم ولی اونا بجز ناراحتی کاردیگه ای دستشون نیست خانواده خودم حتی با سیگارهم مخالفن بفهمن نمیزارن یه لحطه باهاش زندگی کنم همه اینها درحالیه ک اصلا مطمئن نیستم ولی تریاک وجود داشته.البته یکی از داییاش همیشه برا درمانش تشویق ب کشیدن تریاکش میکرد جون همسرم آسم داره.بازم ممنون
با سلام
دوست عزیز ببنید در مورد اینکه تحت فشار هستید شرایط شما قابل درک است منتهی اصلا نباید با خانوادش در میون می گذاشتید چون اصولا خانواده ها پذیرشی به این مسائل ندارند از طرف دیگر این نکته حائز اهمیت است که به هر حال توجه داشته باشید که نباید خودتون رو گول بزنید اگر این فرد واقعا موادد مصرف می کند و حالا شما متوجه شدید به هر نحوی که شده و به خاطر علاقه مشترک و زندگیتون باید ایشون رو به پزشک ارجاع بدید و بسته به مدت مصرف و سابر مسائل حتما درمان صورت گیرد از طرفثی ممکن است اصلا مساله این نباشد و چیز دیگری مطرح باشد که خب اگر واقعا درگیری های خاص و سایر مسائل باعث شده به این سمت کشیده شود تلاش شود که کمی شرایط مرتفع شود به هر حال اصل انکار ناپذیر در ایشون مصرف موارد است که به هر نحوی که شده باید بتونید با این مسائل درست برخورد کنید .و مدیریت درستی داشته باشید اگر ایشون به شما و زندگیشون علاقه دارند باید این مساله رو بتوانند ترک کنند هر مقداری و در هر دوزی که مصرف می شود امروزه برای همه بیماری ها هم راه حل وجود دارد و اصلا نیازی به مصرف مواد و ..نیست به هر حال بهتره رک و صریح در این باره صحبت کنید و اینکه این شرایط بری شما سخت است ..اینکه شما پنهان کنید یا هر مساله دیگر هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد ..
امیدوارم موفق باشید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۳۰۴
موفق باشید
سلام
من حدود دو سال پیش ازدواج کردیم و از دو فرهنگ مختلف
متاسفانه با اینکه همدیگر خیلی دوس داریم متاسفانه همسرم گاها از رفتار خانواده من بشدت عصبانی میشن و بینمون دعوا میشه مثلا الان میگن نباید دیگه با کسی رفت و آمد کنبم
بخاطر فرهنگهای متفاوتمون از رفتارها سو برداشت میکنن
ممکن است زوجین تفاوتهای فرهنگی داشته باشند ولی با در پیش گرفتن راهکارهایی میتوان علیرغم وجود تفاوت، زندگی مشترک را به خوبی پیش برد.
یکی از مشکلات همیشگی در زمان وجود تفاوتهای فرهنگی بین زوجین، قضاوتی است که افراد در رابطه با میزان این تفاوت دارند. در چنین وضعیتی، شاید بهترین توصیه این باشد که در قدم اول و حتی در صورتی که میدانید تفاوتهایی بین شما و خانواده همسرتان وجود دارد، تلاش کنید قضاوت نهایی در رابطه با این موضوع را به آینده موکول و به خودتان یادآوری کنید که شاید برداشت شما تا به حال، دقیق نبوده است و در مواردی برخلاف تصور اولیه شما شباهتهای قابل توجهی بینتان وجود دارد.
یکی از مهمترین ابعاد هر فرهنگی برای فرد تازهوارد، انتظاراتی است که افراد از او دارند. به صورت معمول نیز در غالب خرده فرهنگها، سنتهای ویژه و البته انتظاراتی مشخص از عروس و یا داماد وجود دارد. گاهی اوقات افراد به دلیل ناآگاهی از انتظاراتی که خانواده همسر از آنها دارند، باعث دلخوریهایی میشوند که مدیریت تبعات آن بسیار دشوار است.
از ابتدای ازدواج و حتی پیش از آن و در طول دوره آشنایی و خواستگاری سعی کنید با طرح سوالات، اطلاعات درستی از فرهنگ خانواده همسر خود به دست آورید. در زمان کسب اطلاعات، به صرف صحبتهای همسرتان بسنده نکنید؛ سعی کنید از طریق خواهر، برادر، مادر و پدر همسرتان هم اطلاعاتی کسب کنید اما شاید در برخی حوزهها اگر از دوستی که با فرهنگ آنها آشناست، صحبت کنید، گزینه مناسبتری باشد. به عنوان مثال عوارض زیرپا گذاشتن آداب و رسوم یک فرهنگ را فردی که خود او درگیر ماجرا نیست، بهتر میتواند توضیح بدهد.
انصاف را فراموش نکنید
عزیزی تصریح کرد: مشکل بسیاری از جوانان در ارتباط با اطرافیان خود این است که استانداردهای آنها درباره برخی رفتارهای دیگران و به ویژه نسل گذشته، نادرست، کلافه کننده و یا بیهوده است. چنین برداشتهایی بیشتر از همه میتواند نمایانگرناآشنایی با دیدگاه نسل قدیم در زمینه مسائل مختلف باشد. گاهی اوقات وقتی جوانان تلاش میکنند دنیا را از دریچه چشم اطرافیان ببینند، حداقل اتفاقی که برای آنها میافتد، این است که از نظر هیجانی کمتر از قبل برافروخته میشوند و میتوانند در آرامش بیشتری با دیگران ارتباط برقرار کنند.
همدلی را فراموش نکنید
وی در ادامه گفت: بسیاری از فرایندهای روانی که شما این روزها تجربه میکنید، خانواده همسرتان هم به شکلی مشابه تجربه میکنند. پذیرفتن فردی متفاوت هیچ وقت کار آسانی نبوده و نخواهد بود. با توجه به این موضوع شاید بهتر باشد برای کسب محبوبیت اقداماتی انجام دهید. دادن هدیه یکی از سادهترین کارهاست و البته نمایش احترام به فرهنگ متفاوت آنها.
این مشاور افزود: یادتان باشد افراد با افزایش سن قابلیت تغییرشان به شدت کاهش مییابد. این موضوعی است که خود شما هم طی ۲۰ یا ۳۰ سال آینده بیشتر احساس خواهید کرد. پس انتظار زیادی از خانواده همسرتان و به ویژه والدین او نداشته باشید البته چندین برابر هر تغییری که تصور میکنید لازم است آنها داشته باشند، باید از خودتان انتظار تغییر داشته باشید.
عزیزی در ادامه گفت: قرار گرفتن در موقعیتی که استانداردهای شما و حتی ارزشهایتان ممکن است زیر سوال برود، وضعیت ناخوشایندی است. تجربه اضطراب و تنش در این شرایط نه تنها عجیب نیست بکه امری طبیعی است. در زمان مواجه شدن با امری تنشزا به چند صورت میتوان عمل کرد.
وی با اشاره به نظریات لازاروس و فولکمن روانشناس- اظهارکرد: آنان معتقد هستند افراد به صورت معمول به دو صورت با استرس روبهرو میشوند؛ گاهی رویکردی مساله محور در پیش میگیرند و در پی برطرف کردن عامل تنشزا برمیآیند، اما گاهی هم افراد نه در پی برطرف کردن مساله که به دنبال مدیریت تنش خود هستند، چراکه امکان برطرف کردن اصل مساله وجود ندارد. شما امکان برطرف کردن اصل ماجرا را ندارید اما به طور قطع میتوانید تنش خود را طوری مدیریت کنید که آسیب کمتری ببیند.
این مشاور اضافه کرد: سعی کنید از روشهایی که مناسب حال شماست استفاده کنید. برخی افکار و یا رفتارها، میتواند تنش شما را به شدت افزایش دهد. به عنوان مثال مرور چندباره رفتارهای ناخوشایند خانواده همسر، کمال طلبی زیاد و یا مقایسه خانواده همسر با دیگران، تنها میتواند ناراحتی شما را تشدید کرده و سطح تنش شما را بالا نگه دارد. اما در مقابل برخی واکنشها مانند استفاده بهجا از شوخی و یا قاببندی جدید (تعبیر کردن رفتار دیگران به صورتی متفاوت) میتواند به شما کمک کند تا استرس خود را کاهش دهید.
مدیریت بر بیان احساسات را جدی بگیرید
وی توصیه کرد: از بدگویی زیاد پشت سر اقوام همسر به بهانه درددل تا حد امکان دوری کنید. گاهی با دوستی نزدیک حرف میزنید و مساله تمام میشود اما یادتان باشد اگر قرار به صحبت با افراد متعدد باشد، به احتمال زیاد بعد از مدتی متوجه خواهید شد که مشکلات شما نه تنها کم نشده که شما با مسائل جدیدی نیز مواجه شدهاید؛ مانند اینکه گاهی بعد از گذر زمان و با توجه به برخی رفتارهای دلپذیر خانواده همسر، دلخوری شما از برخی رفتارهای آنها کاهش پیدا میکند، اما هنوز خانواده شما از بابت برخوردهای قبلی خانواده همسرتان، دلخورند؛ یا بعد از مدتی متوجه می شوید که دوستی که به زعم خودتان در گذشته با او مشورت کردهاید، برخوردش با همسر شما تغییر کرده است و یا در زمان مواجه شدن با خانواده همسرتان نیش و کنایه میزند. در غالب اوقات نیز این رفتارهای اطرافیان به پای شما نوشته شده و خود باعث پیچیدهتر شدن مساله میشود.
با احساس قربانی شدن مبارزه کنید
این مشاور در ادامه گفت: اگر ناچار به زندگی در یک خانه ساختمان و یا در فاصله بسیار نزدیک با خانواده همسرتان هستید، سعی کنید در عین حفظ روابط نزدیک، حتما محدودهای را به عنوان حریم خصوصی خود تعریف کنید و ساعتی را به فعالیتهای مورد علاقه خود بپردازید.
وی تاکید کرد: لازم نیست این موضوع پر سر و صدا برگزار شود بلکه تلاش کنید با پیگیری علایق یا پرورش استعدادهای خود با احساس قربانی بودن که متاسفانه در چنین شرایطی میتواند به سراغ شما بیاید و البته مشکلات زیادی هم ایجاد کند مبارزه کنید. در این زمینه میتوانید از ورزش و باشگاه کمک بگیرید، عضو کتابخانه شوید، از خدمات فرهنگسرای نزدیک خانه و یا مسجد محل بهره ببرید و یا از طریق برنامههای ارتباطی گوشی تلفن عضو گروههایی شده و فعالیتهایی را در این زمینه تجربه کنید.
عزیزی تاکید کرد: تا پیش از بچهدار شدن، هرچند شما با مشکلاتی روبهرو میشوید اما میتوان ادعا کرد با آنچه بعد از اضافه شدن عضو سوم به خانواده با آن روبهرو خواهید شد، قابل مقایسه نیست. اختلافات فرهنگی بعد از بچهدار شدن میتواند بسیار آزاردهنده و البته مدیریت آنها به ویژه زمانی که نزدیک خانواده همسر زندگی میکنید، بسیار دشوار و تنشآفرین باشد.
وی افزود: اگر وضعیت ارتباطی بین شما و خانواده همسرتان به خاطر تفاوتهای فرهنگی حاد است، شاید بهتر باشد حداقل تا مدتی بچهدار شدن را عقب بیندازید و زمانی اقدام کنید که حداقل شما و همسرتان به باور اینکه دیگر «ما» هستید، رسیده باشید.
احساساتتان را بگویید
عزیزی در پایان مطلب خود در مجله سپیده دانایی گفت: برخی مهارتها، میتوانند به صورتی ویژه در این شرایط به کمک شما بیایند. از جمله مهارت احساسات و بیان خواسته؛ البته دقت داشته باشید که در غالب اوقات مهمترین کاربرد این مهارتها نه خانواده همسر که خود همسر شما خواهد بود.
سلام وقت بخیر.در زمان آشنایی با یک آقا برای ازدواج پرسیدن سوالاتی در زمینه جنسی برای بعد از ازدواج و نحوه رفع نیازهای جنسی قبل از ازدواج و سوالاتی از این قبیل صحیح است یا باید توسط مشاور پرسیده شود؟ با تشکر
با سلام
دوست عزیز دقت داشته باشید که به هر حال مسائل جنسی نقش غیر قابل انکاری در زندگی زناشویی و تداوم ان دارد و به هیچ وجه نمی توانیم بگوییم تاثیری نخواهد داشت پس اگر واقعا برای فردی هم اهمیت دو چندان دارد سوال باید پرسیده شود منتهی نوع سوالات اهمیت دارد اینکه توجه داشته باشیم که به هر حال در زندگی مشکلات زیادی وجود دارد ..
اگر این مساله درست مدیریت شود بسیاری از اختلافات کاهش می یاید اگر خود شما می دانید چگونه غیر مستقیم در مورد تمایلات جنسی و سر د یا گرممزاجی و این ها سوال کنید مثلا اینکه هدف از ازدواج چیست ؟؟داشتن فرزند رو می پذیرید یا خیر ؟طبعا چطور فردی هستید
اگرخیر خب طبیعتا خود شما محدودیت هایی در این زمینه دارید که نمی توانید سوالانی را مطرح کنید خب بهتره حتما از روانشناس و مشاوره پیش از ازدواج بخواهید صحبت کنند و موارد را مطرح کنند .
در هر صورت امیدوارم خوشبخت باشید ..و تصمیم سنجیده ای گرفته شود.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۷۲۸۶۴
موفق باشید
دو ساله که زندگی مشترک زیر یک سقف رو شروع کردیم . مشکلات زیادی رو پشت سر گذاشتم از کتک زدنهای همسرم تا رفتارهای نابهنجار خانواده اش. اکثر مواقع هم بخاطر خانواده اش کتک خوردم ولی الان خودش متوجه شده اونا با قرض ورزی رفتارهای نامناسب داشتن . وقتی یکی از اعضای خانواده اش مشکلی پیدا میکنه ذهنش درگیر اونا میشه و این در حالیکه بخاطر شرایط جسمیش من همیشه سعی میکنم ناراحت نباشه، بدم میاد اینقدر روی خانواده اش حساسه در حالیکه اونا هیچ اهمیتی بهش نمیدن . چطوری باهاش رفتار کنم تا برای خودش شخصیت و ارزش بیشتری قائل بشه
با سلام
دوست گرامی ببینید قبل از اینکه شما نگران ایشون باشید و حفظ شخصیا ایشوت با توجه به صحبت هایی که می فرمایید که به ایشون خیلی اهمیت نمیدن و البته ایشون با شما رفتار درستی نداره و کتک می زنه و خانوادشم رفتاری درستی ندارند شما باید حفظ شخصیت کنید اگر واقعا علاقه مشترکی وجود دارد ایشون باید بدونه که به هر حال در زندگی باید هر دو نفر مراعات هایی داشته باشند نه اینکه صرفا یک نفر همیشه مراقب باشد به هر حال افرادتوانایی دارند نمی شود که همیشه شما نگران باشید روزی خود شما هم محتاج توجه خواهید شد و ر از الان ایشون رفتارهاشون رو درست نکنند واقعا برای شما شرایط فرسایشی می شود.
در هر صورت امیدوارم موفق و خوشبخت باشید و زندگی خوبی در کنار هم داشته باشید ولی بهتره راجب مسائلی که ناراحتتون می کنه باهاشون صحبت کنید تا بیشتر قدرتون رو بدونند .
موفق باشید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۳۰۴
موفق باشید
. پیش از اینکه انتظار داشته باشید شخص دیگری به شما ابراز عشق کند، به خودتان عشق بورزید.
از همسرتان نخواهید نقش پدر را برای شما ایفا کند
نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن از آن دسته احساساتی است که هیچ کسی از داشتن و خواستن آن دست نمیکشد و اینکه شما از همسرتان انتظار دارید به شما ابراز محبت کند امری کاملا طبیعی است. با این حال به یاد داشته باشید هر چند ماهیت ارتباطات ما در آینده تحت تاثیر رفتار خانواده با ما در دوران کودکی قرار میگیرد، اما نیازها و خواستههای فرد از پدر و همسر متفاوت است. از همسرتان نخواهید نقش پدر را برایتان ایفا کند چرا که با این کار نقش همسری هر دوی شما با تناقضات جدی روبرو خواهد شد.
در گذشته متوقف نشوید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۳۰۴
موفق باشید
گاه افراد در طول زندگی متحمل زخمهایی میشوند که نه تنها توانایی کنترل آنها را نداشتهاند، بلکه تغییر آنها نیز ناممکن بوده است. خصوصا زمانی که این زخمها در دوران کودکی تجربه شده باشد. با این حال برای درمان این گونه زخمها و آسیبها که همه ما به نوعی با آن آشنایی داریم باید بتوانیم با عبور از آنها و شناسایی موقعیتهای کنونی که توان دستکاری و اعمال نظر روی آن داریم احساس بهتری را تجربه کنیم. با مرور خاطرات تلخ و آسیبهایی که در گذشته متحمل شدهایم، نه تنها حالمان بهتر نخواهد شد که باعث میشود از نظر فکری و احساسی بیشتر در آن غوطه ور شویم. هم اکنون نیز شما فرصتهای بیشماری در اختیار دارید تا بتوانید عشق بورزید، دوست داشته شوید، قابلیتهای خود را نشان دهید و از موفقیتهایتان لذت ببرید.
مادر دوم همسرتان نباشید!
نکته اساسی اینکه برای دریافت عشق متقابل، حمایت متقابل و احساساتی از این قبیل از همسرتان، باید نقش همسری را ایفا کنید. تا زمانی که شما وظایف خود را در حمایت بیحد و حصر از همسرتان بدانید، با فراهم کردن خدمات و مراقبت از او در واقع نقش مادر دوم را برای او ایفا کنید، همسرتان نیز نقش مقابل شما یعنی فرزند را ایفا خواهد کرد: «دریافت محبت و عدم احساس نیاز به ابراز آن به طور متقابل»؛ چرا که عشق بیاندازه شما در هر صورت پایانی ندارد.
زمانی برای خلوت دونفره
بار دیگر درباره نیازها و توقعات خود با همسرتان صحبت کنید و از او بخواهید شرایط را بررسی و تغییر دهد. هرچند فعالیت و تلاش بیشائبه مرد بیرون از خانه برای تامین معاش، خستگی مفرطی به همراه دارد، شما میتوانید با ارج نهادن به این تلاشها، اختصاص دادن زمانهایی برای گفتوگوی دونفره به دور از دغدغه فرزندان و وظایف روزمره و… احساسات جدیدی را با همسرتان تجربه کنید
با سلام و خسته نباشید.دوساله عروسی کردم. شوهرم دوست داره هر روز که تعطیلی هست پیش خانوادش بره. اگه چهار روز هم تعطیلی باشه همیشه اونجاست. از محبت کم نذاشتم رفتارم باهاش خوب بوده. ولی این موضوع واقعا منو نسبت به زندگیم سرد کرده. در رابطه با این موضوع با شوهرم حرف زدم وبهش گوشزد کردم از موندن یه جا خسته میشم وما خودمون زندگی جداگانه داریم. ولی تأثیری نداره.درواقع برای اینکه مادرش توقعی هست واگر نره ناراحت میشه. از طرفی من نمیتونم با این موضوع کنار بیام.همیشه فکر میکنم هیچ دلخوشی نسبت به زندگی نداره که همیشه میخواد بره. بحث وجدل هم نداربم که بخواد از خونه فراری باشه. فقط میگه بخاطر اینکه مامانم ناراحت میشه واینکه دوست داره. وقتی میگم منم از این وضعیت خسته شدم وناراحتم براش مهم نیست.و کارشو ادامه میده.دیگه نمیدونم چیکارکنم خواهشا راهنمایی کنید.هرچی زمان بگذره محبتم کمرنگ تر میشه و نمیخوام کار به اونجا بکشه
با سلام
دوست عزیز ببینید شما می فرمایید باهم مشکلی ندارید و بخث و حدلی هم نیست و درست می فرمایید که به هر حال سخته دو نفر بخواهند مدام با هم درگیری داشته باشند که قراره کجا باشند و اینکه همه تعطیلات اونجا باشید خسته میشید ولیرببینید وقتی علنا و حالا با لحن تند مخالفت داشته باشید ممکنه طرف مقابل به این مساله فکر کند که شما اصلا به خانواده و ماددداو که جز خطوط قرمز است ظاهرا بی توجه هستید و نمی توانید بپذیرید که اصلا ایشونوبعد از ازدواج هم باز خانواده ای دارند ..در هر صورت امیدوارم بتوانید با مراجعه حضوری مساله رو به درستی مدیریت و حل کنید
موفق باشید و نگران این مساله نشوید که فکر کنید چیزی غیر قابل حل است
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۳۰۴
موفق باشید
اختلافات زوجین بر سر رفت و آمد با خویشاوندان دور و نزدیک، یکی از مسائل شایع و نسبتا طبیعی در زندگی زناشویی است و کم و بیش در بسیاری از خانوادهها هم وجود دارد. برخی افراد در خانوادههایی رشد یافتهاند که معمولا با دیگران رفتوآمدی ندارند یا بنابر دلایلی چون کم بودن فامیل، به معاشرت عادت نکردهاند، اما بعد از ازدواج مجبور به مهمانی دادن و مهمانی رفتن میشوند و این همان نقطه اختلافی است که موجب مشاجرههای متعدد و حتی گاه جدایی زوج میشود. اما ریشه این مشکل کجاست؟
به گزارش سلامت نیوز به نقل از چاردیواری ضمیمه روزنامه جام جم، هشت سال است ازدواج کردهام، اما هنوز دائما بر سر رفت و آمدهای خانوادگی و فامیلی با همسرم مشاجره داریم. وقتی به او میگویم به یک مهمانی رسمی دعوت شدهایم و لازم است تو هم آنجا باشی، هزار بهانه میآورد که مهمانی را کنسل کند. من هم که دیگر خسته شدهام؛ نمیتوانم تنها به مهمانیهایی که دعوت میشوم، بروم. دوستان و آشنایان مدام سوال پیچم میکنند که شوهرت کجاست؟ چرا او نمیآید؟ نکند با هم مشکلی دارید؟ از ما خوشش نمیآید؟ و…
اختلافات زوجین بر سر رفت و آمد با خویشاوندان دور و نزدیک، یکی از مسائل شایع و نسبتا طبیعی در زندگی زناشویی است و کم و بیش در بسیاری از خانوادهها هم وجود دارد. برخی افراد در خانوادههایی رشد یافتهاند که معمولا با دیگران رفتوآمدی ندارند یا بنابر دلایلی چون کم بودن فامیل، به معاشرت عادت نکردهاند، اما بعد از ازدواج مجبور به مهمانی دادن و مهمانی رفتن میشوند و این همان نقطه اختلافی است که موجب مشاجرههای متعدد و حتی گاه جدایی زوج میشود. اما ریشه این مشکل کجاست؟
دیدارهای مکرر، غیرضروری و بدون برنامه
دیدارهای خانوادگیشان مرا خسته کرده است. از صبح تا شب خانه پدرش است که هیچ، در طول هفته هم به خانه دایی، خاله، عمه و عمو و… سر میزنند، همسرم انتظار دارد من با تمام خستگی طول روز همراه او باشم و مهمانیهای عصرانه و شبانهاش را با او گز کنم، اوایل ازدواجمان گوش به فرمان بودم، اما حالا دیگر به خاطر مشغله کاری بسیار نمیتوانم از عهده انجام این کار برآیم، این مساله باعث ناراحتی همسرم شده است، من هم خسته از رفت و آمدهای زیاد شمشیر را از رو بسته و مدتی است با خانواده همسر و خویشاوندانش قطع مراوده کردهام.
گاهی ارتباط یکی از زوجین با خانواده پدری یا خویشاوندان خارج از حد معقول است، تا جایی که ممکن است زوج آنچنان خود را مقید به تبعیت از این الگوی رفت و آمد کند که حل مشکلات خانوادگی و خویشاوندی را بر حل مشکلات زناشویی خود ترجیح دهد. بیتردید دیدارهای مکرر، غیرضروری و بدون برنامه، در نهایت روزی باعث میشود عنان صبر همسر گسسته شود یا زبان به اعتراض بگشاید یا با سرسختی بسیار، مانع از رفتوآمدهای خانوادگی و فامیلی شود.
راهحل: برخی زوجین، نابلد راه هستند و متمایلند مسیر دنیای متاهلی را مانند دوران مجردی طی کنند، کار عبثی که نتیجهای جز اختلاف نخواهد داشت. اگر شما هم چنین مشکلی دارید، بهتر است تا دیرتر از این نشده فکری برای احوال نامساعدتان کنید، طی گفتوگویی صمیمانه با همسر، میزان علاقهمندی به رفت و آمدهای خانوادگی و فامیلی، چرایی و چگونگی آن را مورد توجه قرار دهید و با توجه به شرایط زندگیتان، برای آن برنامهریزی کنید و با تنظیم قراردادی دونفره، برای اجرای آن، تمامی تلاشتان را به کار گیرید.
مکالمات تلفنی که پایانی ندارد
تا فرصتی به دست میآید، گوشی تلفن را برمیدارد و ساعتها با مادر و خواهر یا اقوامش به گفتوگو مینشیند، بارها به او متذکر شدهام که این رفتارش را ترک کند، اما یک گوشش در است و گوش دیگرش دروازه! بکرات شنیدهام برخی از رازهای مگوی زندگیمان را به طور کاملا سهوی، پیش آنها فاش کرده است، همسرم متوجه حریم خصوصی زندگی من و خود نیست، به خاطر این رفتار اشتباه همسرم، نسبت به اقوامش حساسیت خاصی پیدا کردهام تا آنجا که دوست ندارم با هیچیک از آنها رفت و آمد کنم.
مکالمات تلفنی مکرر و طولانی مدت یکی از زوجین با والدین یا خویشاوندان دور و نزدیک، از جمله دلایل دیگری است که به بروز کینه و کدورت و همچنین کاهش رفت و آمدهای خانوادگی و فامیلی منجر میشود.
برخی زوجین، آنقدر وابسته به خانواده هستند که حریم خصوصی زندگی مشترکشان را فراموش میکنند، گاه حتی هنگام حضور درکنار همسر، مشغول مکالمات تلفنی طولانیمدت میشوند، اگرچه بیشک موضوع صحبت چیزی فراتر از بازگو کردن مسائل روزمره زندگی نیست، اما همین گفتوگوهای ساده یا حتی پیشپا افتاده باعث میشود پای دیگران به حریم خصوصی زندگی باز شود و همسر نیز فکر کند در تصمیمگیریهای زندگی مشترکش همیشه ردپایی از افکار خانواده همسرش وجود دارد، حال آن که ممکن است هیچ دخالت مبرهن و واضحی بر این امر موجود نباشد، اما به صرف همین مکالمات بیپایه و اساس است که گاهی دودمان ارتباطی بین خانوادهها بر باد میرود.
البته ناگفته نماند تکرار چنین اتفاقاتی در طول زمان، این امر را طبیعی مینمایاند که دیگران دستی بر آتش داشته باشند و این خود عاملی است که به شکلگیری بدبینی در یکی از زوجین نسبت به خانواده طرف مقابل منجر میشود.
راهحل: لازم است شما و همسرتان در نوع و نحوه ارتباط خود با خویشاوندان تجدیدنظر کنید، چهبسا رعایت نکردن حریم شخصی میتواند زندگی زوج را با مصائب چندی مواجه کند. گفتوگوهای باری به هر جهت در نهایت به دخالت و کنجکاویهایی میرسد که معمولا راهکارهایی شخصی هم به دنبال خواهد داشت و این همان عاملی است که موجب بروز اختلاف و کینه زوجین نسبت به هم و اطرافیانشان میشود. زوجین باید به دنبال کسب اعتماد و امنیت به یکدیگر باشند، نه آن که همدیگر را نسبت به این مهم نگران و حساس کنند. اگر شما خاطی این ماجرا هستید، با اندکی تفکر به عواقب کارتان بیندیشید یا اثرات منفی برخی از این گفتوگوهای پیشینتان را در زندگی امروز مورد توجه قرار دهید، بیشک به این نتیجه میرسید که برای تماسهای تلفنی غیرضروری خود باید به فکر چارهای اساسی باشید!
امان از حسادت و مقایسههای فامیلی
راست میگویند: «ژیان ماشین نمیشه، باجناق فامیل نمیشه»، از زمانی که خواهر همسرم ازدواج کرده، روزگار به کام من سیاه شده است، پیش از این ارج و قربی داشتم، اما حالا با ورود این تازه داماد، پدر خانمم، آنقدر آقای مهندس میگوید و تعارفهای رنگارنگ به او میکند که انگار من مهمان خانه آنها نیستم، طاقت این رفتارها را ندارم، حالا من چون نتوانستهام تحصیلات آکادمیک داشته باشم، قابل ارزش و احترام نیستم، باجناق گرامی هم که مدام از گوشه چشمان خود مرا نظاره میکنند و میلی به سخن گفتن با من نشان نمیدهند و… من برای خودم ارزش قایل هستیم، تصمیم گرفتهام رفت و آمدم را کمتر کنم تا بیش از این تحقیر نشوم!
در برخی خانوادهها یک خواهر و برادر یا یک عروس و داماد وجود دارد که از ابعاد مختلفی ممکن است بر دیگر اعضای خانواده برتری و ارجحیت داشته باشد، معمولا این فرد نیز بسیار مورد تعریف و تمجید و ستایش خانواده قرار میگیرد؛ به طور مثال یکی از دامادها تحصیلکرده و مرفه بوده، اما دیگری از موقعیت اجتماعی، شغلی و مالی مناسبی برخوردار نیست، یقینا در چنین شرایطی، فردی که در ابعاد مختلف در جایگاه پایینتری قرار دارد، چه به صورت واقعی و چه در عالم پنداشتها و برداشتهای شخصی خویش، احساس حسادت و حقارت بسیار میکند و به موجب آن نیز ممکن است علاقه و تمایلی به تعامل با اعضای خانواده همسر نداشته باشد، چهبسا این فکر و احساس که اطرافیان بین او و دیگری تبعیض قائل میشوند، موجب تکدر خاطر و ناراحتیاش میشود.
راهحل: اگر چه نمیتوان منکر برخی رفتارهای ناپخته اطرافیان نسبت به برخی عزیز کردهها شد، اما به یقین ترک معاشرت هم چاره کار نیست. از سوی دیگر، گاهی احساس حسادت و حقارت باعث میشود که فرد مبتلا به آن در تفسیر رفتارها و گفتههای اطرافیان دچار سوءتفاهم شده و برداشتهای شخصی که گاه کاملا برخاسته از آن احساس ضعف است، به گونهای کاملا اغراق شده، نمایان شود. علت هر چه باشد، این شما هستید که باید برای رهایی و خلاصی خود کاری کنید، بهتر است خود را آنگونه که هستید بپذیرید و برای بروز تواناییها و استعدادهای خود تلاش کنید، زیرا شما هم دارای نقاط قوتی هستید که دیگران از آن بینصیب هستند، با شناسایی آنها، مسیر دیگری از ارتباط با خویشاوندان همسرتان تجربه کنید.
زخم زبانهای همیشگی
زبان که نیست، صد رحمت به نیش مار؛ هر بار که با خویشاوندان همسرم مواجه میشوم، اضطرابی تمام وجودم را فرامیگیرد که مدام با خودم میگویم کاش میشد به این مهمانی نیایم و با این افراد مواجه نشوم. در هر لحظه مهمانی، نگاههای معنادار، حرف کنایهدار و نیشدارشان چون نیشتری قلبم را به درد میآورد، واقعا آنقدر از این مساله مستاصل هستم که گاه فکر میکنم این بار آخر است، دیگر نمیخواهم آنها را ببینم!
خودشیفتگی و زخم زبانهای اعضای خانواده همسر یا یکی از خویشاوندان، نقش بسزا و مبرهنی در شروع یا تداوم مشکلات رفت و آمدهای فامیلی دارد. برخی افراد عفت کلام ندارند و نمیدانند در چه زمان، چه سخنی را به زبان بیاورند یا حریم نمیشناسند و ناپخته فکرشان را به زبان جاری میسازند اگر چه گاهی هم در قالب شوخی، نیش بر روح و روان دیگری میزنند و گاهی اوقات حتی بدون توجه به مسند طرف مقابل و چگونگی شخصیت وی، ناگفتنیها را میگویند و به تبع آن نیز خواهان ادامه گفتوگو میشوند. از سوی دیگر، برخی خویشاوندان جز کنجکاوی در زندگی دیگران کاری ندارند، دائم به دنبال حرف و حدیث هستند و از کوچکترین کلام و رفتار سوء استفاده کرده و کوهی از کاه میسازند که ممکن است زمینهای برای شروع اختلافات و مشاجرات خانوادگی و فامیلی شود.
راهحل: تفاوتهای رفتاری، گفتاری و منشی ازجمله خصیصههایی است که از هر فرد به فردی با توجه به اصالت خانوادگی، تربیتی، موقعیت اجتماعی و فرهنگی متغیر است، به همین دلیل همه افراد در برخوردهای خانوادگی و اجتماعی ممکن است با افرادی مواجه شوند که رفتار و کلامشان چندان مطابق با میل و چارچوب آنها نباشد، حال اگر این مساله در خانواده همسر اتفاق بیفتد، عدهای از همسران، به گونهای ناشایست وارد میدان عمل میشوند؛ مثلا ممکن است از موضع برتری خود با آن مقابله کنند یا این مشکل را همچون پتکی، دائم بر سر همسرشان فرود آورند؛ اگر چه میتوان به گونهای کاملا مدبرانه هم این مساله را مورد توجه قرار داد، بیتردید شایسته نیست همسر شما تاوان اشتباهات اطرافیانش را بدهد، پس او را نباید باعث این امر بدانید و اوقات تلخی کنید، از طرفی میتوانید با جلب رضایت و توافق با همسرتان، شیوه ارتباطی خود با افراد خاطی را تغییر دهید، البته منظورمان مانند آنها رفتار کردن نیست، بلکه رفتار به طریقی است که بتوانید اعاده حیثیت کنید و زیر بار حرفهای ناشایست آنها کمر خم نکنید؛ مثلا در مقابل شوخیهایی که به گونهای حالت تمسخر دارند، به آنها بگویید: «نگاه جالبی به مسائل دور و برتان دارید، اما قطعا مورد پسند خیلیها نیست!» در بیان این عبارت تلاش کنید بر خودتان مسلط باشید، چه بسا آنان نباید متوجه میزان ناراحتی شما از این قضیه شوند، زبان بدنتان را هماهنگ با لحن کلامتان کنید، گویی که فقط ابراز عقیده میکنید.
و اما ماجرای از دماغ فیل افتادههای فامیل
آنقدر از خود متشکر هستند که هیچکس را نمیبینند و نمیشنوند، از این که مهمان خانهشان باشم یا میزبانشان، احساس خوشایندی ندارم، مدام باید خودم را چک کنم، طوری سخن نگویم یا رفتار نکنم که باب دل آنها نباشد! برای همین تصمیم گرفتهام اصلا رفت و آمدی نکنم.
از همان نخستین لحظه دیدار به جای سلام و احوالپرسی گرم و صمیمانه، آنچنان خانه و زندگی، خورد و خوراک، مسافرتها و تفریحها یا نوع پوشششان را به رختان میکشند که نسبت فامیلیتان را به کل فراموش میکنید. هریک از ما از خانوادههای پر افاده و تجملگرایی که با نحوه کلام و رفتارشان توانستهاند شان و شرافت والای انسانی را به دونترین حالات تنزل دهند، شنیدهایم. گذشت و فداکاری، ابراز عشق و محبت، احساس نگرانی نسبت به احوالات هم، دلسوزی و مهربانی، کمکحال هم بودن و… حلقه گمشده ارتباطات خویشاوندی و خانوادگی امروز است، و شاید به همین دلیل اساسی است که یکی از همسران تاب تحمل چنین رفتارهای ناپخته و کودکانه را نداشته و فرار را بر قرار ترجیح میدهد، اگر چه حتی همسرش موافق با این مدل معاشرتها و مراودههای خانوادگی و خویشاوندی باشد.
راهحل: برای مواجهه با این مساله، لازم است مشکل را در خود جستوجو کرد، آیا تا کنون درستی یا نادرستی روش و سبک زندگی خویشاوندان تجملگرایتان را مورد تفحص قرار دادهاید؟ به راستی چرا چنین رفتار میکنند؟ آیا منزلت آدمی به فخرفروشی است؟ نتیجه آن چیست؟ اصلا چرا باید تجملگرایی کرد؟ و… پاسخ به سوالات فوق میتواند نظرگاه واقعی شما را نسبت به این مدل معاشرتهای خانوادگی مشخص کند، اگر شما هم مانند آنها فکر و رفتار کنید، بیگمان دلایلی دارید که از نظر شما مساعد است، اما تائید و عدم تائید آن، حقیقتی است که نیاز به بررسی و کنکاش دارد، اما اگر مخالف سیاق آنان در زندگی هستید، چه لزومی دارد به خاطر خوشایندی احوال آنان، خود را فراموش کنید و خود و خانوادهتان را به زحمت بیندازید. بهتر است واقعیت وجودتان را آنگونه که هست، بشناسید و مطابق با آن عمل کنید.
نگاههای سنتی گاه کار دستمان میدهد
من از قوم شوهر هراس دارم، پیش از ازدواج شنیده بودم مادرشوهر و خواهرشوهر، هر لحظه به دنبال بر پا کردن فتنهای در زندگی هستند، اما امروز به حقیقت آن را در زندگی خودم تجربه میکنم. مادر شوهرم، گوش پسرش را با حرفهایی که معمولا دروغ است، پر میکند و او را به جان من و خانوادهام میاندازد، من هم تصمیم گرفتهام با آنها کمتر رفت و آمد کنم!
گاه نگاههای متعصبانه و سنتی که پیش درآمد نیاکان به زندگی مشترک است، بر نحوه معاشرت زوجین با خانوادهها و خویشاوندانشان تاثیر میگذارد. برخی زوجها با نگاهی کاملا سنتی و گاه حتی پیشداورانه، پا به زندگی مشترک میگذارند و کوچکترین حرکت یکی از اعضای خانواده شوهر یا زن را به معنای خاصی تعبیر میکنند و به دنبال آن نیز با یافتن بهانهای قطع ارتباط میکنند یا موجب بروز تنش در خانه و زندگی میشوند. چه بسا بسیاری از آقایان به تصوری اشتباه میگویند: «مادرزنم دوست دارد من عبد و عبید خانوادهاش باشم، اما من هرگز اجازه نمیدهم او به خواستهاش برسد» یا «باید گربه را دم حجله بکشم ، وگرنه باید یک عمر عنوان سنگین زن ذلیلی را یدک بکشم» یا خانمها معتقدند: «باید حساب زندگی را به دست بگیرم ، و گرنه هر لحظه باید منتظر پیغامهای مادرشوهر و خواهرشوهرم در زندگیام باشم»، «گاهی لازم است خودی نشان دهم تا خانواده همسرم بفهمند دنیا دست کیست؟ اگر چند وقتی قطع ارتباط کنم حساب کار دستشان میآید» و…
راهحل: جور دیگر به سنتها و ضربالمثلهای قدیمی نگاه کنید، چه بسا همیشه مصداق حقیقی ندارند و گاه حتی لازم است بر حسب زمانه در کمیت و کیفیت آنها دخل و تصرف کرد، آیا
بهراستی همه اقوام همسر اینگونه هستند؟ آیا همه آنها به دنبال تفرقه و فتنه هستند؟ و… اصلا سوالی دیگر از شما بپرسیم، چرا شما عنان اداره زندگیتان را به دست آنها سپردهاید؟ کدام ضعفتان باعث شده آنان مدیریت همسرتان را به دست بگیرند؟ چرا همسرتان گوش به فرمان آنان است یا اجازه فرمانداری به آنها میدهد؟ و…
بهتر است چشمانتان را بشویید و جور دیگر به این مساله نگاه کنید، قطعا ضعفهای شخصیتی و اخلاقی شما یا همسرتان، باب حضور دیگران بر عرصه زندگیتان را باز کرده است. از سوی دیگر، با بهکار گرفتن سیاست و زیرکی مردانه و زنانه است که میتوانید زمام امور مشترکتان را به کام خود و همسرتان شیرین کنید، به همین دلیل توصیه میشود هرگز در مسند تقابل با همسرتان قرار نگیرید، بلکه با اتخاذ تدابیری مفید، او را به جبههای که خود در آن حضور دارید، سوق دهید، اینجاست که با یک تیر دو نشان میزنید؛ هم جلب رضایت همسر و اطرافیانش را برقرار کردهاید و هم اینکه خود سکان اداره زندگیتان را به دست گرفتهاید.
زندگی با رنگ و بوی دخالت
با همسرم هیچ مشکلی ندارم، اما امان از دخالتهای بیجای مادر همسرم. نشست و برخاستمان، خورد و خوراکمان، خریدمان و همهچیز را زیر ذرهبین میگذارد و به هر حال حرفی برای گفتن پیدا میکند. چند وقتی است آنقدر به ستوه آمدهام که رفت و آمدم را با آنها کم کردهام اگر چه بابت این مساله، با همسرم به مشکل برخوردهام، اما عطای آن را به لقایش بخشیدهام و کمتر رفت و آمد میکنم .
برخی افراد عادت کردهاند در هر زمینه مساعد و نامساعدی، در مواقع لزوم یا غیرضروری پا را فراتر از حد خود بگذارند و برای اصلاح ارکان زندگی اطرافیانشان تلاش کنند، اگرچه در بسیاری از مواقع، این رفتار بسیار ارزشمند و ستودنی است، اما اگر به وقت مقتضی انجام نشود، قطعا جلوه و معنایی جز دخالت نخواهد داشت. اندک نیستند زوجینی که از دخالتهای بیجای خانوادههای پدری و خویشاوندان همسرشان به ستوه آمدند و گاه حتی به این علت نیز، به فکر خاتمه زندگی مشترکشان افتادهاند؛ اگرچه عدهای از زوجین، دخالت را بهانه کردهاند تا با دستاویز کردن آن، راه معاشرت را ببندند.
راهحل: در نخستین گام، معنای حقیقی دخالت را برای خود و همسرتان تعریف کنید، چرا که ممکن است دچار اشتباه شده باشید و هر حرکت اطرافیان دور و نزدیک همسرتان را به عنوان دخالت قلمداد کنید، چه بسا بسیاری از صحبتها، بخصوص نصیحتهای پدرانه یا مادرانه هریک از زوجین، از سر خیرخواهی و دلسوزی است، چرا که آنها سرد و گرم دنیا را چشیدهاند و تجاربی بس شگرف دارند که بیان آنها بخصوص هنگام بیراهه رفتن عروس و داماد تنها از سر سازش و سازگاری بسیار است، نه سنگ انداختن و دخالت کردن. زوجین گاه رعایت اعتدال و انصاف نمیکنند و با بریدن ترمز در جاده زندگی، آنچنان تخت گاز حرکت میکنند که هیچ مانعی جلودارشان نخواهد بود. بسیاری از زوجین به جای از بین بردن زمینه دخالتهای بیجا به دنبال قطع همیشگی دخالتهایی هستند که فقط به تصور شخصی خودشان دخالت است، در هر حالی که هیچ اثری از دخالت بیجا در آن یافت نمیشود. بیشک اگر شما در جاده رانندگی کنید و رانندهای بگوید که آب رادیاتور میریزد یا در ماشین باز است، نهتنها به او نمیگویید شما در کار من دخالت کردهاید ، بلکه بسیار قدردان و سپاسگزار هم خواهید بود. در صورت مبرهن شدن دخالت باید تلاش کنید همسرتان را همگام و متقاعد با خود بسازید، چرا که با همکاری یکدیگر میتوانید حدود زندگی مشترکتان را تعیین کردهاید و به هیچکس اجازه تخطی از آن خطوط را ندهید و به هنگام تجاوز هم همراه با یکدیگر، سریعا برای رفع آن همفکری و مشورت کنید.
کینههای پنهان، اما همیشه زنده
از شب عروسی کینهای از مادر همسرم به دل گرفتهام که نگو! جلوی مهمانان رو به من کرد و گفت: تا امروز، هر چه کردید سکوت کردیم، از این پس خودتان هستید و زندگیتان، مراقب باشید کار به طلاق نکشد! اگرچه به همسرم نمیگویم: اما یکی از دلایل مخالفتم برای معاشرت با خانوادهاش، همین کدورت است.
کینههای پنهان، ازجمله عوامل اساسی در تیرگی روابط زوجین با خویشاوندان دور و نزدیک است. ریشهیابی کینهها ما را متوجه عقدهها، حسادتها و حقارتهایی در درونمان میکند که به گونهای کاملا ناهشیار، رفتار و کلاممان را هدایت میکند. اگر از درون از چیزی رنج نبریم یا آن که از کودکی احساسات و ادراکات منفی و دردناکی نسبت به خود نداشته باشیم، هرگز از کلام و عمل دیگران، هر چند تحقیرآمیز و ناراحتکننده، آنقدر رنجیده خاطر نشده و احساس ناراحتی نمیکنیم که دچار کینهتوزی شویم. خودپنداره و اعتماد بهنفس پایین ازجمله عوامل اصلی کینهورزی محسوب میشود.
راهحل: حس بخشش را تمرین کنید، برای یکبار هم که شده چشم بر بدیهای اطرافیان ببندید و برای مواجهه با ناراحتی، شروع به گرفتن ارتباط کنید، یقینا با آغاز رابطه، احساس خوشایندی نسبت به خود خواهید داشت و از این که بار سنگینی را از دوشتان رها کردید، احساس خلاصی خواهید کرد. به خودتان ایمان داشته باشید که بزرگتر از آن هستید که خود میاندیشید یا دیگران درباره شما قضاوت میکنند.
شخصیتهای درونگرای دوستداشتنی
همسرم مرد ساکت و گوشهنشینی است و بشدت از رفت و آمدهای خانوادگی بیزار است، در هیچ مهمانیای شرکت نمیکند و هر بار به بهانهای رد دعوت میکند، جالب است بدانید به خانه پدر و مادر من هم کم میآید و اگر با اصرار بسیار در مهمانی شرکت کند، گوشهای از اتاق مینشیند و با هیچکس هم گفتوگو نمیکند!
برخی زوجین علت تمایل نداشتن همسر برای برقراری ارتباط را به چگونگی رفتارهای خود و خانواده نسبت میدهند این در حالی است که بسیاری از اوقات مشکل از خود همسر است. برای پی بردن به این موضوع باید بدانید آیا همسرتان برای ارتباط با دیگران از جمله خانواده و دوستان شما بیانگیزه است یا از انجام هر رفت و آمدی حتی ارتباط با اقوام خویش هم امتناع میکند؟! اگر همسرتان به طور کلی فرد منزوی و گوشهگیری است و از برقراری هر ارتباطی اجتناب میکند، باید بدانید همسر شما فردی درونگراست.
راهحل: کسانی که همسر درونگرا دارند، معمولا همیشه در عذاب و ناراحتی این مساله هستند که چرا همسرشان در مهمانیها و رفت و آمدهای خانوادگی مشایعتشان نمیکند،
اگرچه شاید زندگی با همسر درونگرا سخت و مشکل باشد، اما شما با علم بر چگونگی شخصیت همسرتان میتوانید تبعات اخلاقی و رفتاری او را بپذیرید، بهتر است او را همانگونه که هست بپذیرید و هرگز از این لحاظ او را تحت فشار قرار ندهید، بیگمان عطوفت، مهربانی و کلام نرم میتواند ایشان را از لاک تنهایی در بیاورد و به سمت ارتباطاتی هرچند کوتاه و مختصر سوق دهد. اگر خود درونگرا هستید، بهتر است از نگاه همسرتان هم به نظاره این موضوع بنشینید، گاهی لازم است برخلاف میل باطنیتان همراه او شوید و اجازه دهید همسرتان هم لحظات شیرینی را از با هم بودنتان تجربه کند، چرا که شما همسر او هستید و باید برای برآوردهکردن حداقل نیازهای همسرتان، نهایت تلاشتان را داشته باشید.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۳۰۴
موفق باشید
اختلافات زوجین بر سر رفت و آمد با خویشاوندان دور و نزدیک، یکی از مسائل شایع و نسبتا طبیعی در زندگی زناشویی است و کم و بیش در بسیاری از خانوادهها هم وجود دارد. برخی افراد در خانوادههایی رشد یافتهاند که معمولا با دیگران رفتوآمدی ندارند یا بنابر دلایلی چون کم بودن فامیل، به معاشرت عادت نکردهاند، اما بعد از ازدواج مجبور به مهمانی دادن و مهمانی رفتن میشوند و این همان نقطه اختلافی است که موجب مشاجرههای متعدد و حتی گاه جدایی زوج میشود. اما ریشه این مشکل کجاست؟
به گزارش سلامت نیوز به نقل از چاردیواری ضمیمه روزنامه جام جم، هشت سال است ازدواج کردهام، اما هنوز دائما بر سر رفت و آمدهای خانوادگی و فامیلی با همسرم مشاجره داریم. وقتی به او میگویم به یک مهمانی رسمی دعوت شدهایم و لازم است تو هم آنجا باشی، هزار بهانه میآورد که مهمانی را کنسل کند. من هم که دیگر خسته شدهام؛ نمیتوانم تنها به مهمانیهایی که دعوت میشوم، بروم. دوستان و آشنایان مدام سوال پیچم میکنند که شوهرت کجاست؟ چرا او نمیآید؟ نکند با هم مشکلی دارید؟ از ما خوشش نمیآید؟ و…
اختلافات زوجین بر سر رفت و آمد با خویشاوندان دور و نزدیک، یکی از مسائل شایع و نسبتا طبیعی در زندگی زناشویی است و کم و بیش در بسیاری از خانوادهها هم وجود دارد. برخی افراد در خانوادههایی رشد یافتهاند که معمولا با دیگران رفتوآمدی ندارند یا بنابر دلایلی چون کم بودن فامیل، به معاشرت عادت نکردهاند، اما بعد از ازدواج مجبور به مهمانی دادن و مهمانی رفتن میشوند و این همان نقطه اختلافی است که موجب مشاجرههای متعدد و حتی گاه جدایی زوج میشود. اما ریشه این مشکل کجاست؟
دیدارهای مکرر، غیرضروری و بدون برنامه
دیدارهای خانوادگیشان مرا خسته کرده است. از صبح تا شب خانه پدرش است که هیچ، در طول هفته هم به خانه دایی، خاله، عمه و عمو و… سر میزنند، همسرم انتظار دارد من با تمام خستگی طول روز همراه او باشم و مهمانیهای عصرانه و شبانهاش را با او گز کنم، اوایل ازدواجمان گوش به فرمان بودم، اما حالا دیگر به خاطر مشغله کاری بسیار نمیتوانم از عهده انجام این کار برآیم، این مساله باعث ناراحتی همسرم شده است، من هم خسته از رفت و آمدهای زیاد شمشیر را از رو بسته و مدتی است با خانواده همسر و خویشاوندانش قطع مراوده کردهام.
گاهی ارتباط یکی از زوجین با خانواده پدری یا خویشاوندان خارج از حد معقول است، تا جایی که ممکن است زوج آنچنان خود را مقید به تبعیت از این الگوی رفت و آمد کند که حل مشکلات خانوادگی و خویشاوندی را بر حل مشکلات زناشویی خود ترجیح دهد. بیتردید دیدارهای مکرر، غیرضروری و بدون برنامه، در نهایت روزی باعث میشود عنان صبر همسر گسسته شود یا زبان به اعتراض بگشاید یا با سرسختی بسیار، مانع از رفتوآمدهای خانوادگی و فامیلی شود.
راهحل: برخی زوجین، نابلد راه هستند و متمایلند مسیر دنیای متاهلی را مانند دوران مجردی طی کنند، کار عبثی که نتیجهای جز اختلاف نخواهد داشت. اگر شما هم چنین مشکلی دارید، بهتر است تا دیرتر از این نشده فکری برای احوال نامساعدتان کنید، طی گفتوگویی صمیمانه با همسر، میزان علاقهمندی به رفت و آمدهای خانوادگی و فامیلی، چرایی و چگونگی آن را مورد توجه قرار دهید و با توجه به شرایط زندگیتان، برای آن برنامهریزی کنید و با تنظیم قراردادی دونفره، برای اجرای آن، تمامی تلاشتان را به کار گیرید.
مکالمات تلفنی که پایانی ندارد
تا فرصتی به دست میآید، گوشی تلفن را برمیدارد و ساعتها با مادر و خواهر یا اقوامش به گفتوگو مینشیند، بارها به او متذکر شدهام که این رفتارش را ترک کند، اما یک گوشش در است و گوش دیگرش دروازه! بکرات شنیدهام برخی از رازهای مگوی زندگیمان را به طور کاملا سهوی، پیش آنها فاش کرده است، همسرم متوجه حریم خصوصی زندگی من و خود نیست، به خاطر این رفتار اشتباه همسرم، نسبت به اقوامش حساسیت خاصی پیدا کردهام تا آنجا که دوست ندارم با هیچیک از آنها رفت و آمد کنم.
مکالمات تلفنی مکرر و طولانی مدت یکی از زوجین با والدین یا خویشاوندان دور و نزدیک، از جمله دلایل دیگری است که به بروز کینه و کدورت و همچنین کاهش رفت و آمدهای خانوادگی و فامیلی منجر میشود.
برخی زوجین، آنقدر وابسته به خانواده هستند که حریم خصوصی زندگی مشترکشان را فراموش میکنند، گاه حتی هنگام حضور درکنار همسر، مشغول مکالمات تلفنی طولانیمدت میشوند، اگرچه بیشک موضوع صحبت چیزی فراتر از بازگو کردن مسائل روزمره زندگی نیست، اما همین گفتوگوهای ساده یا حتی پیشپا افتاده باعث میشود پای دیگران به حریم خصوصی زندگی باز شود و همسر نیز فکر کند در تصمیمگیریهای زندگی مشترکش همیشه ردپایی از افکار خانواده همسرش وجود دارد، حال آن که ممکن است هیچ دخالت مبرهن و واضحی بر این امر موجود نباشد، اما به صرف همین مکالمات بیپایه و اساس است که گاهی دودمان ارتباطی بین خانوادهها بر باد میرود.
البته ناگفته نماند تکرار چنین اتفاقاتی در طول زمان، این امر را طبیعی مینمایاند که دیگران دستی بر آتش داشته باشند و این خود عاملی است که به شکلگیری بدبینی در یکی از زوجین نسبت به خانواده طرف مقابل منجر میشود.
راهحل: لازم است شما و همسرتان در نوع و نحوه ارتباط خود با خویشاوندان تجدیدنظر کنید، چهبسا رعایت نکردن حریم شخصی میتواند زندگی زوج را با مصائب چندی مواجه کند. گفتوگوهای باری به هر جهت در نهایت به دخالت و کنجکاویهایی میرسد که معمولا راهکارهایی شخصی هم به دنبال خواهد داشت و این همان عاملی است که موجب بروز اختلاف و کینه زوجین نسبت به هم و اطرافیانشان میشود. زوجین باید به دنبال کسب اعتماد و امنیت به یکدیگر باشند، نه آن که همدیگر را نسبت به این مهم نگران و حساس کنند. اگر شما خاطی این ماجرا هستید، با اندکی تفکر به عواقب کارتان بیندیشید یا اثرات منفی برخی از این گفتوگوهای پیشینتان را در زندگی امروز مورد توجه قرار دهید، بیشک به این نتیجه میرسید که برای تماسهای تلفنی غیرضروری خود باید به فکر چارهای اساسی باشید!
امان از حسادت و مقایسههای فامیلی
راست میگویند: «ژیان ماشین نمیشه، باجناق فامیل نمیشه»، از زمانی که خواهر همسرم ازدواج کرده، روزگار به کام من سیاه شده است، پیش از این ارج و قربی داشتم، اما حالا با ورود این تازه داماد، پدر خانمم، آنقدر آقای مهندس میگوید و تعارفهای رنگارنگ به او میکند که انگار من مهمان خانه آنها نیستم، طاقت این رفتارها را ندارم، حالا من چون نتوانستهام تحصیلات آکادمیک داشته باشم، قابل ارزش و احترام نیستم، باجناق گرامی هم که مدام از گوشه چشمان خود مرا نظاره میکنند و میلی به سخن گفتن با من نشان نمیدهند و… من برای خودم ارزش قایل هستیم، تصمیم گرفتهام رفت و آمدم را کمتر کنم تا بیش از این تحقیر نشوم!
در برخی خانوادهها یک خواهر و برادر یا یک عروس و داماد وجود دارد که از ابعاد مختلفی ممکن است بر دیگر اعضای خانواده برتری و ارجحیت داشته باشد، معمولا این فرد نیز بسیار مورد تعریف و تمجید و ستایش خانواده قرار میگیرد؛ به طور مثال یکی از دامادها تحصیلکرده و مرفه بوده، اما دیگری از موقعیت اجتماعی، شغلی و مالی مناسبی برخوردار نیست، یقینا در چنین شرایطی، فردی که در ابعاد مختلف در جایگاه پایینتری قرار دارد، چه به صورت واقعی و چه در عالم پنداشتها و برداشتهای شخصی خویش، احساس حسادت و حقارت بسیار میکند و به موجب آن نیز ممکن است علاقه و تمایلی به تعامل با اعضای خانواده همسر نداشته باشد، چهبسا این فکر و احساس که اطرافیان بین او و دیگری تبعیض قائل میشوند، موجب تکدر خاطر و ناراحتیاش میشود.
راهحل: اگر چه نمیتوان منکر برخی رفتارهای ناپخته اطرافیان نسبت به برخی عزیز کردهها شد، اما به یقین ترک معاشرت هم چاره کار نیست. از سوی دیگر، گاهی احساس حسادت و حقارت باعث میشود که فرد مبتلا به آن در تفسیر رفتارها و گفتههای اطرافیان دچار سوءتفاهم شده و برداشتهای شخصی که گاه کاملا برخاسته از آن احساس ضعف است، به گونهای کاملا اغراق شده، نمایان شود. علت هر چه باشد، این شما هستید که باید برای رهایی و خلاصی خود کاری کنید، بهتر است خود را آنگونه که هستید بپذیرید و برای بروز تواناییها و استعدادهای خود تلاش کنید، زیرا شما هم دارای نقاط قوتی هستید که دیگران از آن بینصیب هستند، با شناسایی آنها، مسیر دیگری از ارتباط با خویشاوندان همسرتان تجربه کنید.
زخم زبانهای همیشگی
زبان که نیست، صد رحمت به نیش مار؛ هر بار که با خویشاوندان همسرم مواجه میشوم، اضطرابی تمام وجودم را فرامیگیرد که مدام با خودم میگویم کاش میشد به این مهمانی نیایم و با این افراد مواجه نشوم. در هر لحظه مهمانی، نگاههای معنادار، حرف کنایهدار و نیشدارشان چون نیشتری قلبم را به درد میآورد، واقعا آنقدر از این مساله مستاصل هستم که گاه فکر میکنم این بار آخر است، دیگر نمیخواهم آنها را ببینم!
خودشیفتگی و زخم زبانهای اعضای خانواده همسر یا یکی از خویشاوندان، نقش بسزا و مبرهنی در شروع یا تداوم مشکلات رفت و آمدهای فامیلی دارد. برخی افراد عفت کلام ندارند و نمیدانند در چه زمان، چه سخنی را به زبان بیاورند یا حریم نمیشناسند و ناپخته فکرشان را به زبان جاری میسازند اگر چه گاهی هم در قالب شوخی، نیش بر روح و روان دیگری میزنند و گاهی اوقات حتی بدون توجه به مسند طرف مقابل و چگونگی شخصیت وی، ناگفتنیها را میگویند و به تبع آن نیز خواهان ادامه گفتوگو میشوند. از سوی دیگر، برخی خویشاوندان جز کنجکاوی در زندگی دیگران کاری ندارند، دائم به دنبال حرف و حدیث هستند و از کوچکترین کلام و رفتار سوء استفاده کرده و کوهی از کاه میسازند که ممکن است زمینهای برای شروع اختلافات و مشاجرات خانوادگی و فامیلی شود.
راهحل: تفاوتهای رفتاری، گفتاری و منشی ازجمله خصیصههایی است که از هر فرد به فردی با توجه به اصالت خانوادگی، تربیتی، موقعیت اجتماعی و فرهنگی متغیر است، به همین دلیل همه افراد در برخوردهای خانوادگی و اجتماعی ممکن است با افرادی مواجه شوند که رفتار و کلامشان چندان مطابق با میل و چارچوب آنها نباشد، حال اگر این مساله در خانواده همسر اتفاق بیفتد، عدهای از همسران، به گونهای ناشایست وارد میدان عمل میشوند؛ مثلا ممکن است از موضع برتری خود با آن مقابله کنند یا این مشکل را همچون پتکی، دائم بر سر همسرشان فرود آورند؛ اگر چه میتوان به گونهای کاملا مدبرانه هم این مساله را مورد توجه قرار داد، بیتردید شایسته نیست همسر شما تاوان اشتباهات اطرافیانش را بدهد، پس او را نباید باعث این امر بدانید و اوقات تلخی کنید، از طرفی میتوانید با جلب رضایت و توافق با همسرتان، شیوه ارتباطی خود با افراد خاطی را تغییر دهید، البته منظورمان مانند آنها رفتار کردن نیست، بلکه رفتار به طریقی است که بتوانید اعاده حیثیت کنید و زیر بار حرفهای ناشایست آنها کمر خم نکنید؛ مثلا در مقابل شوخیهایی که به گونهای حالت تمسخر دارند، به آنها بگویید: «نگاه جالبی به مسائل دور و برتان دارید، اما قطعا مورد پسند خیلیها نیست!» در بیان این عبارت تلاش کنید بر خودتان مسلط باشید، چه بسا آنان نباید متوجه میزان ناراحتی شما از این قضیه شوند، زبان بدنتان را هماهنگ با لحن کلامتان کنید، گویی که فقط ابراز عقیده میکنید.
و اما ماجرای از دماغ فیل افتادههای فامیل
آنقدر از خود متشکر هستند که هیچکس را نمیبینند و نمیشنوند، از این که مهمان خانهشان باشم یا میزبانشان، احساس خوشایندی ندارم، مدام باید خودم را چک کنم، طوری سخن نگویم یا رفتار نکنم که باب دل آنها نباشد! برای همین تصمیم گرفتهام اصلا رفت و آمدی نکنم.
از همان نخستین لحظه دیدار به جای سلام و احوالپرسی گرم و صمیمانه، آنچنان خانه و زندگی، خورد و خوراک، مسافرتها و تفریحها یا نوع پوشششان را به رختان میکشند که نسبت فامیلیتان را به کل فراموش میکنید. هریک از ما از خانوادههای پر افاده و تجملگرایی که با نحوه کلام و رفتارشان توانستهاند شان و شرافت والای انسانی را به دونترین حالات تنزل دهند، شنیدهایم. گذشت و فداکاری، ابراز عشق و محبت، احساس نگرانی نسبت به احوالات هم، دلسوزی و مهربانی، کمکحال هم بودن و… حلقه گمشده ارتباطات خویشاوندی و خانوادگی امروز است، و شاید به همین دلیل اساسی است که یکی از همسران تاب تحمل چنین رفتارهای ناپخته و کودکانه را نداشته و فرار را بر قرار ترجیح میدهد، اگر چه حتی همسرش موافق با این مدل معاشرتها و مراودههای خانوادگی و خویشاوندی باشد.
راهحل: برای مواجهه با این مساله، لازم است مشکل را در خود جستوجو کرد، آیا تا کنون درستی یا نادرستی روش و سبک زندگی خویشاوندان تجملگرایتان را مورد تفحص قرار دادهاید؟ به راستی چرا چنین رفتار میکنند؟ آیا منزلت آدمی به فخرفروشی است؟ نتیجه آن چیست؟ اصلا چرا باید تجملگرایی کرد؟ و… پاسخ به سوالات فوق میتواند نظرگاه واقعی شما را نسبت به این مدل معاشرتهای خانوادگی مشخص کند، اگر شما هم مانند آنها فکر و رفتار کنید، بیگمان دلایلی دارید که از نظر شما مساعد است، اما تائید و عدم تائید آن، حقیقتی است که نیاز به بررسی و کنکاش دارد، اما اگر مخالف سیاق آنان در زندگی هستید، چه لزومی دارد به خاطر خوشایندی احوال آنان، خود را فراموش کنید و خود و خانوادهتان را به زحمت بیندازید. بهتر است واقعیت وجودتان را آنگونه که هست، بشناسید و مطابق با آن عمل کنید.
نگاههای سنتی گاه کار دستمان میدهد
من از قوم شوهر هراس دارم، پیش از ازدواج شنیده بودم مادرشوهر و خواهرشوهر، هر لحظه به دنبال بر پا کردن فتنهای در زندگی هستند، اما امروز به حقیقت آن را در زندگی خودم تجربه میکنم. مادر شوهرم، گوش پسرش را با حرفهایی که معمولا دروغ است، پر میکند و او را به جان من و خانوادهام میاندازد، من هم تصمیم گرفتهام با آنها کمتر رفت و آمد کنم!
گاه نگاههای متعصبانه و سنتی که پیش درآمد نیاکان به زندگی مشترک است، بر نحوه معاشرت زوجین با خانوادهها و خویشاوندانشان تاثیر میگذارد. برخی زوجها با نگاهی کاملا سنتی و گاه حتی پیشداورانه، پا به زندگی مشترک میگذارند و کوچکترین حرکت یکی از اعضای خانواده شوهر یا زن را به معنای خاصی تعبیر میکنند و به دنبال آن نیز با یافتن بهانهای قطع ارتباط میکنند یا موجب بروز تنش در خانه و زندگی میشوند. چه بسا بسیاری از آقایان به تصوری اشتباه میگویند: «مادرزنم دوست دارد من عبد و عبید خانوادهاش باشم، اما من هرگز اجازه نمیدهم او به خواستهاش برسد» یا «باید گربه را دم حجله بکشم ، وگرنه باید یک عمر عنوان سنگین زن ذلیلی را یدک بکشم» یا خانمها معتقدند: «باید حساب زندگی را به دست بگیرم ، و گرنه هر لحظه باید منتظر پیغامهای مادرشوهر و خواهرشوهرم در زندگیام باشم»، «گاهی لازم است خودی نشان دهم تا خانواده همسرم بفهمند دنیا دست کیست؟ اگر چند وقتی قطع ارتباط کنم حساب کار دستشان میآید» و…
راهحل: جور دیگر به سنتها و ضربالمثلهای قدیمی نگاه کنید، چه بسا همیشه مصداق حقیقی ندارند و گاه حتی لازم است بر حسب زمانه در کمیت و کیفیت آنها دخل و تصرف کرد، آیا
بهراستی همه اقوام همسر اینگونه هستند؟ آیا همه آنها به دنبال تفرقه و فتنه هستند؟ و… اصلا سوالی دیگر از شما بپرسیم، چرا شما عنان اداره زندگیتان را به دست آنها سپردهاید؟ کدام ضعفتان باعث شده آنان مدیریت همسرتان را به دست بگیرند؟ چرا همسرتان گوش به فرمان آنان است یا اجازه فرمانداری به آنها میدهد؟ و…
بهتر است چشمانتان را بشویید و جور دیگر به این مساله نگاه کنید، قطعا ضعفهای شخصیتی و اخلاقی شما یا همسرتان، باب حضور دیگران بر عرصه زندگیتان را باز کرده است. از سوی دیگر، با بهکار گرفتن سیاست و زیرکی مردانه و زنانه است که میتوانید زمام امور مشترکتان را به کام خود و همسرتان شیرین کنید، به همین دلیل توصیه میشود هرگز در مسند تقابل با همسرتان قرار نگیرید، بلکه با اتخاذ تدابیری مفید، او را به جبههای که خود در آن حضور دارید، سوق دهید، اینجاست که با یک تیر دو نشان میزنید؛ هم جلب رضایت همسر و اطرافیانش را برقرار کردهاید و هم اینکه خود سکان اداره زندگیتان را به دست گرفتهاید.
زندگی با رنگ و بوی دخالت
با همسرم هیچ مشکلی ندارم، اما امان از دخالتهای بیجای مادر همسرم. نشست و برخاستمان، خورد و خوراکمان، خریدمان و همهچیز را زیر ذرهبین میگذارد و به هر حال حرفی برای گفتن پیدا میکند. چند وقتی است آنقدر به ستوه آمدهام که رفت و آمدم را با آنها کم کردهام اگر چه بابت این مساله، با همسرم به مشکل برخوردهام، اما عطای آن را به لقایش بخشیدهام و کمتر رفت و آمد میکنم .
برخی افراد عادت کردهاند در هر زمینه مساعد و نامساعدی، در مواقع لزوم یا غیرضروری پا را فراتر از حد خود بگذارند و برای اصلاح ارکان زندگی اطرافیانشان تلاش کنند، اگرچه در بسیاری از مواقع، این رفتار بسیار ارزشمند و ستودنی است، اما اگر به وقت مقتضی انجام نشود، قطعا جلوه و معنایی جز دخالت نخواهد داشت. اندک نیستند زوجینی که از دخالتهای بیجای خانوادههای پدری و خویشاوندان همسرشان به ستوه آمدند و گاه حتی به این علت نیز، به فکر خاتمه زندگی مشترکشان افتادهاند؛ اگرچه عدهای از زوجین، دخالت را بهانه کردهاند تا با دستاویز کردن آن، راه معاشرت را ببندند.
راهحل: در نخستین گام، معنای حقیقی دخالت را برای خود و همسرتان تعریف کنید، چرا که ممکن است دچار اشتباه شده باشید و هر حرکت اطرافیان دور و نزدیک همسرتان را به عنوان دخالت قلمداد کنید، چه بسا بسیاری از صحبتها، بخصوص نصیحتهای پدرانه یا مادرانه هریک از زوجین، از سر خیرخواهی و دلسوزی است، چرا که آنها سرد و گرم دنیا را چشیدهاند و تجاربی بس شگرف دارند که بیان آنها بخصوص هنگام بیراهه رفتن عروس و داماد تنها از سر سازش و سازگاری بسیار است، نه سنگ انداختن و دخالت کردن. زوجین گاه رعایت اعتدال و انصاف نمیکنند و با بریدن ترمز در جاده زندگی، آنچنان تخت گاز حرکت میکنند که هیچ مانعی جلودارشان نخواهد بود. بسیاری از زوجین به جای از بین بردن زمینه دخالتهای بیجا به دنبال قطع همیشگی دخالتهایی هستند که فقط به تصور شخصی خودشان دخالت است، در هر حالی که هیچ اثری از دخالت بیجا در آن یافت نمیشود. بیشک اگر شما در جاده رانندگی کنید و رانندهای بگوید که آب رادیاتور میریزد یا در ماشین باز است، نهتنها به او نمیگویید شما در کار من دخالت کردهاید ، بلکه بسیار قدردان و سپاسگزار هم خواهید بود. در صورت مبرهن شدن دخالت باید تلاش کنید همسرتان را همگام و متقاعد با خود بسازید، چرا که با همکاری یکدیگر میتوانید حدود زندگی مشترکتان را تعیین کردهاید و به هیچکس اجازه تخطی از آن خطوط را ندهید و به هنگام تجاوز هم همراه با یکدیگر، سریعا برای رفع آن همفکری و مشورت کنید.
کینههای پنهان، اما همیشه زنده
از شب عروسی کینهای از مادر همسرم به دل گرفتهام که نگو! جلوی مهمانان رو به من کرد و گفت: تا امروز، هر چه کردید سکوت کردیم، از این پس خودتان هستید و زندگیتان، مراقب باشید کار به طلاق نکشد! اگرچه به همسرم نمیگویم: اما یکی از دلایل مخالفتم برای معاشرت با خانوادهاش، همین کدورت است.
کینههای پنهان، ازجمله عوامل اساسی در تیرگی روابط زوجین با خویشاوندان دور و نزدیک است. ریشهیابی کینهها ما را متوجه عقدهها، حسادتها و حقارتهایی در درونمان میکند که به گونهای کاملا ناهشیار، رفتار و کلاممان را هدایت میکند. اگر از درون از چیزی رنج نبریم یا آن که از کودکی احساسات و ادراکات منفی و دردناکی نسبت به خود نداشته باشیم، هرگز از کلام و عمل دیگران، هر چند تحقیرآمیز و ناراحتکننده، آنقدر رنجیده خاطر نشده و احساس ناراحتی نمیکنیم که دچار کینهتوزی شویم. خودپنداره و اعتماد بهنفس پایین ازجمله عوامل اصلی کینهورزی محسوب میشود.
راهحل: حس بخشش را تمرین کنید، برای یکبار هم که شده چشم بر بدیهای اطرافیان ببندید و برای مواجهه با ناراحتی، شروع به گرفتن ارتباط کنید، یقینا با آغاز رابطه، احساس خوشایندی نسبت به خود خواهید داشت و از این که بار سنگینی را از دوشتان رها کردید، احساس خلاصی خواهید کرد. به خودتان ایمان داشته باشید که بزرگتر از آن هستید که خود میاندیشید یا دیگران درباره شما قضاوت میکنند.
شخصیتهای درونگرای دوستداشتنی
همسرم مرد ساکت و گوشهنشینی است و بشدت از رفت و آمدهای خانوادگی بیزار است، در هیچ مهمانیای شرکت نمیکند و هر بار به بهانهای رد دعوت میکند، جالب است بدانید به خانه پدر و مادر من هم کم میآید و اگر با اصرار بسیار در مهمانی شرکت کند، گوشهای از اتاق مینشیند و با هیچکس هم گفتوگو نمیکند!
برخی زوجین علت تمایل نداشتن همسر برای برقراری ارتباط را به چگونگی رفتارهای خود و خانواده نسبت میدهند این در حالی است که بسیاری از اوقات مشکل از خود همسر است. برای پی بردن به این موضوع باید بدانید آیا همسرتان برای ارتباط با دیگران از جمله خانواده و دوستان شما بیانگیزه است یا از انجام هر رفت و آمدی حتی ارتباط با اقوام خویش هم امتناع میکند؟! اگر همسرتان به طور کلی فرد منزوی و گوشهگیری است و از برقراری هر ارتباطی اجتناب میکند، باید بدانید همسر شما فردی درونگراست.
راهحل: کسانی که همسر درونگرا دارند، معمولا همیشه در عذاب و ناراحتی این مساله هستند که چرا همسرشان در مهمانیها و رفت و آمدهای خانوادگی مشایعتشان نمیکند،
اگرچه شاید زندگی با همسر درونگرا سخت و مشکل باشد، اما شما با علم بر چگونگی شخصیت همسرتان میتوانید تبعات اخلاقی و رفتاری او را بپذیرید، بهتر است او را همانگونه که هست بپذیرید و هرگز از این لحاظ او را تحت فشار قرار ندهید، بیگمان عطوفت، مهربانی و کلام نرم میتواند ایشان را از لاک تنهایی در بیاورد و به سمت ارتباطاتی هرچند کوتاه و مختصر سوق دهد. اگر خود درونگرا هستید، بهتر است از نگاه همسرتان هم به نظاره این موضوع بنشینید، گاهی لازم است برخلاف میل باطنیتان همراه او شوید و اجازه دهید همسرتان هم لحظات شیرینی را از با هم بودنتان تجربه کند، چرا که شما همسر او هستید و باید برای برآوردهکردن حداقل نیازهای همسرتان، نهایت تلاشتان را داشته باشید.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۳۰۴
موفق باشید
سلام، ممنون از راهنمایهاتون، من قبلا هم پیام دادم، چهار ساله که ازدواج کردم و شوهرم یک هفته قبل از عقد و سفرمون به خارج از ایران بهم خیانت کرد و من نتونستم تو اون تایم کم تصمیم بگیرم و الان دیگه نمی تونم تحمل کنم، زندگیمو دوست دارم نمی خوام از هم بپاشه هر شب دارم تا صبح گریه میکنم من هفت سال این زندگی آرزوم بود ولی الان به خاطر کاری که شوهرم کرده باید زندگیمو از هم بپاشونم، خودشم راضیه با جدا شدنمون ولی برای هردومون خیلی سخته، مشکلم اینه اصلا احساس پشیمونی نمیکنه ترسم ازینه بچه دار شیم زندگیمونو ببریم جلو ولی دوباره اونکارو کنه اونوقت من با شرایط بدتری مجبورم جدا شم ازش ، میگه دیگه این کارو نمیکنه ولی من نمی تونم باور کنم ، می ترسم باهاش برم جلو، دلم نمی خواد بهم دست بزنه نمی تونم، من خیلی آروم بهش میگم که از دستش ناراحتم ولی اون سریع عصبی میشه و شروع میکنه داد زدن و همش میگه تو زندگی منو خراب کردی اگه نمی تونستی با این قضیه کنار بیای نباید عروسی میکردی ، اوکی راست میگه ولی من چطوری تو یه هفته میزدم زیر همه چی ؟ من خودم تو شوک بودم چطوری موضوعو به خانوادم میگفتم؟ الانم میگه به مامانم اینا نگو چرا داری جدا میشی منو خراب نکن بگو با هم نساختیم، اگه دادش کوچیکم نبود خودمو میکشتم، فقط دلم نمی خواد زندگی اونو خراب کنم ، شوهرم منو مسئول همه چی میدونه هر اتفاقی میفته میگه تقصیر توعه چون یسره با من در حال دعوا کردنی، همش منو تحقیر میکنه میگه همه ازت فرار میکنن هیچکی نمی تونه کنارت بمونه ، خیلی احساس تنهایی میکنم هم اینکه از خانوادم دورم هم اینکه نمی تونم یه کلمه به کسی چیزی بگم ، خیلی میترسم بعد طلاق چی میشه، خانوادم چطور برخورد میکنن؟ زندگی خودم به کجا میره؟ من الان سی سالمه دیگه کی زندگی کنم؟ شرایط رفتن پیش مشاورو ندارم چون زبانم دراون حد نیست، شوهرم هم اصلا به فکر درست کردن هیچی نیست هر وقت من ناراحتم بهم میگه ازم متنفره و آتیش منو تندتر میکنه، لطفا کمکم کنید،ممنون
با سلام
ببینید دوست گرامی کاملا حق با شماست و شرایط سختی است برای یک زن که شاهد خیانت باشد و باز هم بخواهددزندگی اش را بسازد ولی طرف مقابل به هیچ وجه با مساله کنار نیاید و نتواند مساله را بپذیرد ..به هر حال یک نکته اساسی همین مساله است ..که شما با همه شرایطی که فرمودید برادر کوچکتر و ابرو ریزی و هر چیزی بخواهید ادامه دهید یا خیر ؟؟درسته تصمیم بسیار سختی است ولی به این نکتهوهم توجهوداشته باشید که به ۶ر حال برای ایشون این روابط و این نوع زندگی کاملا حل شده است و ظاهرا هیچ ابایی هم ندارند که بخواهند دراینده وچنین رفتاری را تکرار کنند و کسی که اصلا درراین مسائل نگرانی ندارد اگر بعدا فرزندی داشته باشید که شرایط برای تصمیم گیری سخت تر شود وو از طرفی دررزندگی قرار بگیرید که این مسائل برای طرف مقابل حل شده باشد واقعا چه می کنید طبیعتا شرایط سختی خواهددبود ..پس اکنونوحتماوحضوری مراجعه داشت۶ باشید و امیدوارم مساله به درستی حل شود
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۳۰۴
موفق باشید
رفتارهای مناسب بعد ازخیانت همسر
خیلی فرقی نمی کند اسمش را چه بگذاریم، «خیانت»، «بی وفایی»، «کم مهری» یا «ظلم» اسمش هرچه باشد. پیامد ها و آسیب هایش یکی است. آسیبی به بزرگی کشتن یک زندگی. همان زندگی مشترکی که روزگاری نه چندان دور باامید به وفاداری و با آرزوی داشتن روزهایی شاد آغاز شد. متوجه می شوید که همسرتان خیانتکار و بی وفا است، این امر شما را واقعا ناراحت کرده و ضربه سختی به شما وارد می سازد. تصور می کردید که ازدواج سبب می شود تا همسرتان دیگر هیچ گاه به خود اجازه بد عهدی و خیانت ندهد، اما کارها مطابق میل شما پیـش نرفـت. هنوز هم زمانیکه یاد کارهایی که او انجام داده است، می افتید، احساس ناراحتی میکنید. چگونـه می تـوانید آزار و اذیت ها را به دست فراموشی سپرده، همسر بی وفای خود را ببخشید و زندگی مشترک خود را از خطر نابودی نجات دهید؟فال روزانه
رفتار با همسر خیانتکار
بعد از خیانت همسرم چه کنم؟
برای برخورد مناسب به نسبت دشواری مسئله به زمان بیشتری نیاز دارید.مراحلی که برایتان خواهیم گفت شما را در این مسیر هدایت می کنند.
۱- خودتان را وادار کنید تا غذاهای سالم مصرف کنید، طبق برنامه پیش بروید، به اندازه کافی استراحت کنید، هر روز ورزش کنید، به اندازه کافی آب بنوشید و تفریح داشته باشید. ایجاد تعادل، بهترین راه حل، برای مبارزه با آسیبی است که به شما وارد شده است.
۲- باید قبول کنید که احساس خشم، عصبانیت، شک و تردید، شکه شدن، آشفتگی، ترس، درد و رنج، افسردگی، و پریشانی برای فردی که شاهد خیانت همسرش بوده کاملا نرمال است.
۳- این مشکل باعث به وجود آمدن برخی مشکلات فیزیکی در فرد می شود از قبیل:حالت تهوع و استفراغ، اسهال، مشکلات مربوط به خواب (بی خوابی و یا پر خوابی)، لرزش، اختلال حواس، کم غذایی و کم اشتهایی. سعی کنید در این حال بیش از پیش از خود مراقبت کنید.
۴- نباید عکس العمل آنی از خود نشان دهید و یکمرتبه به دلیل بدعهدی همسرتان تصمیم بگیرید که از او جدا شوید. شما نیازمند کمی زمان هستید تا مسایل دیگر را نیز زیر و رو کنید. نباید به طور خاص تمام توجه خود را به خیانتی که از او سر زده معطوف نکنید.
همچنین بخوانید : تمام دانستنیها و اطلاعات مربوط به روابط زن و شوهر
۵- خندیدن کاملا طبیعی و نشان دهنده سلامت فرد است. فیلم یا سریال های تلویزیونی خنده دار تماشا کنید و مقداری از وقت خود را با افرادی صرف کنید که خنده بر روی لب های شما می اورند. زندگی بدون اینکه توجهی به قلب های شکسته و خیانت های همسران داشته باشد، همچنان در حال پیش رفتن است.
۶- گریه کردن نیز یک امر کاملا طبیعی است. اگر خود به خود گریه نمی کنید، می توانید آهنگ های غمگین گوش کنید و یا به تماشای فیلم های تراژیک بنشینید.
۷- برای خود یک ژورنال درست کنید. تمام افکار و احساساتی که به شما به دلیل خیانت و بی وفایی همسرتان دست می دهد را بر روی کاغذ یادداشت کنید.
۸- با همسر خود در مورد بدعهدیش صحبت کنید. تمام سوال هایی که به ذهنتان میرسد را بپرسید. شاید با این کار به این نتیجه برسید که همسرتان هنگام ارتکاب به این کار، اصلا فکر نمی کرده که به شما خیانت می کند.
۹- به دنبال مشاوره بروید. سعی نکنید تا به تنهایی از پس این مشکل برآیید. هم شما و هم همسرتان پیش از اینکه مجددا رابطه جنسی بدون محافظت با هم برقرار کنید، باید تحت آزمایش HIV (ایدز) و تست سایر بیماری های آمیزشی قرار بگیرید.
۱۰- حداقل یک روز به خود فرصت دهید.
۱۱- انتظار نداشته باشید که حس آشفتگی، بی اعتمادی و عصبانیت به مجرد اینکه تصمیم می گیرید همسر خود را ببخشید و به سرسپردگی خود ادامه دهید به راحتی از بین برود. از بین رفتن دردورنج وارده از طریق خیانت، نیازمند زمان است.
۱۲- سعی نکنید این بازی، که چه چیز و یا چه کسی مسبب بروز چنین فاجعه های شده است را شروع کنید. با این کار صرفا انرژی خود را تلف می کنید. در اینصورت فقط می توانید نفر سوم را سرزنش کنید و خودتان خوب می دانید که هیچ چیز درست نخواهد شد.
۱۳- اگر بیش از اندازه عصبانی باشید، بر سر مسایل کوچک داد و بیداد راه بیندازید، احساس کنید که بر روی طناب باریکی در حال راه رفتن هستید، و زمانی که به یاد بدعهدی همسر خود می افتید، عکس العمل های شدید فیزیکی از خود نشان دهید، بی شک دچار استرس بعد از ضربه روحی شده اید و باید هر چه سریعتر به پزشک مراجعه کنید.
۱۴- نباید ضربه روحی وارده را پنهان کنید. با فرزندانتان صادق باشید؛ اما لازم نیست جزییات مشکل را نیز برای آنها شرح دهید. قسم هایی نخورید که بعدها نتوانید به آنها عمل کنید. تنها چیزی که بچه ها باید بدانند این است که حال شما رفته رفته رو به بهبودی خواهد رفت.
۱۵- واقع بین باشید. درآمد، سرمایه، وضعیت مسکن، و حمل و نقل خود را در نظر بگیرید. اگر تصمیم به خاتمه زندگی زناشویی خود می گیرید باید ببینید که آیا جایی برای زندگی کردن دارید و همسرداری،آیین همسرداری ،ناگفته های مسایل زناشویی – درامدی دارید که از آن طریق بتواند نیازهای اولیه تان را مرتفع سازید.
توجه:
۱) بی وفایی یک فرد، هیچ گونه دلیل روشنی ندارد. ممکن است نشات گرفته از سایر مشکلات در زندگی مشترک باشد، ممکن است چیزی در درون قلب همسرتان وجود داشته باشد و … به هر حال شما هیچ گاه به درستی دلیل واقعی آنرا متوجه نخواهید شد.
۲) نوع خیانت، معمولا فهم و درک آنرا راحت تر می کند. آیا به یک شب ختم می شود؟ به دلیل مشکلات زندگی بروز کرده؟ اعتیاد به برقراری رابطه جنسی بوده؟ آیا خیانت صرفا برای خاتمه دادن به زندگی مشترک بوده؟
۳) به خاطر داشته باشید که زندگیتان با گذشته فرق کرده و باید ناراحتی به وجود آمده را تسکین دهید.
۴) به طور مشابه می توان گفت که مرگ نزدیکان نیز باعث بروز غم و اندوه می شود (از عدم پذیرش از سوی فرد شروع می شود، بعد خشم، عصبانیت، کشمکش، افسردگی و در نهایت به پذیرش ختم می شود) پس چنین مسایلی بدین معنا نیستند که زندگی به پایان رسیده است و شما دیگر قادر به ادامه دادن آن نیستید، چرا که در اصل شما این توانایی را در وجود خود دارید و تنها مشکل به کارگیری ان است که کمی دشوار می باشد.
۵) پیش از اینکه خانواده خود و یا همسرتان را در جریان بد عهدی او قرار دهید، مجددا بر روی این امر فکر کنید. افراد خانواده می توانند کینه ها را برای مدت زمان بیشتری نگه دارند و شرایط را بدتر کنند.
سلام، ممنون از جوابتون، من نمی تونم حضوری به مشاور رجوع کنم، اگر شما امکان آنلاین (اسکایپ یا ایمو) مشاوره کردن رو دارید لطفا اکانت یک مشاور رو برای من ارسال کنید، بازم ممنونم ازتون