مرکز مشاوره

بهترین مرکز مشاوره

مشاوره اینترنتی

آیا تا به حال با خود فکر کرده اید که خواسته های شما از یک مرکز مشاوره خوب چیست؟ و این مرکز باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟ ما مفتخریم بهترین مرکز مشاوره  و بهترین مشاوره ازدواج در تهران و شهرستانها و حتی در خارج از کشور را به شما هموطنان عزیز معرفی کنیم.

مرکز مشاوره خوب کجاست؟

مرکز مشاوره  تا به کنون با دور هم گرد آوردن سرشناسترین روانشناسان سعی داشته است تا گامی در جهت سعادت و خوشبختی شما عزیزان بردارد ، هدفش را همواره رضایت شما عزیزان قرار داده است و برای کمک به همه هموطنان عزیز آمادگی خود را اعلام میکند. در این مرکز شما میتوانید به آنچه که میخواهید و انتظاراتی که از یک مشاوره خوب دارید از طریق بهترین مشاور ازدواج دست یابید.

شماره های تماس 01

١سال بیش با بسری ارتباط داشتم که طی اون رابطه بکارتم رو ازدست دادم

خواستم بکم من ١سال بیش با بسری ارتباط داشتم که طی اون رابطه بکارتم رو ازدست دادم الان خیلی ناامیدم وهمش فکر خودکشی به سرم میزنه چیکارکنم؟!

پاسخ

در این مورد حتما ” با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

برای رهایی از وابستکی باید جیکار کرد؟

سلام. میبخشید برای رهایی از وابستکی باید چیکار کرد؟

برای بسیاری از ما پیش آمده که در دورانی از زندگی خود دچار ضعف‌هایی می‌شویم که از آن جمله می‌توانیم از وابستگی به چیزهای مختلف (اعم از مادیات مانند پول، خانه، وسایل شخصی، ماشین، شخص مورد علاقه و…) نام ببریم.
وابستگی ریشه بسیاری از مشکلات ما- اعم از مشکلات رفتاری و ارتباطی- است اما قطع وابستگی گاهی بهترین راهی است که باید برگزینیم.

در واقع ما با قطع وابستگی و تعلقاتمان، اسباب رشد و تعالی بیشتر خود را فراهم می‌آوریم.

قطع وابستگی یعنی اینکه هر فرد مسئول اعمال خویش است و اینکه ما قادر به حل مشکلات دیگران نیستیم و نباید از این بابت نگرانی به‌خود راه دهیم زیرا هیچ کمکی به حل مشکل نمی‌کند.

قطع وابستگی به مفهوم پذیرش واقعیت‌ها و حقایق است و مستلزم ایمان به خود، به دیگران، به خداوند و به حقانیت و ناگزیری هر لحظه از زندگی است. قطع کردن وابستگی بدین معنا نیست که ما به مسائل زندگی خود بی‌اعتنا هستیم بلکه به‌معنای یادگیری روش صحیح و به دور از افراط در توجه، دوست‌داشتن و همچنین پایان بخشیدن به هرج‌ومرجی است که در ذهن و محیط خود به‌وجود آورده‌ایم.

اگرچه فرد وابسته‌ای ممکن است درباره تعریف وابستگی با دیگری اختلاف‌نظر داشته باشد اما آنها درخصوص اعمال خود نظیر افکار، احساسات و گفتارشان با هم عقایدی مشترک دارند که این خود از ویژگی‌های وابستگی است.

دلایل و مشکلات و سازوکار سازش یا واکنش‌های آنان ازجمله نکاتی هستند که بیشترین معانی را دربردارند.قبل از اینکه به فهرست کارهایی که افراد وابسته انجام می‌دهند بپردازیم، باید به نکته‌ای مهم اشاره کنیم؛ داشتن اینگونه مشکلات به معنای این نیست که ما افرادی با کمبود و عقده حقارت هستیم.

بعضی از ما اینگونه رفتارها را از کودکی آموخته‌ایم و بخشی دیگر را بعدها و در طول زندگی. شاید رفتار ما ناشی از تعالیم‌مان در خانواده باشد. اما اکثر ما برای حمایت از خود و برآورده‌شدن نیازهایمان دست به اینگونه رفتارها می‌زنیم.

گاهی اوقات ما برای حمایت از خود دست به اعمالی می‌زنیم که به‌جای کمک، باعث آزار‌مان می‌شوند و درواقع جنبه فرسایشی پیدا می‌کنند. بسیاری از افراد وابسته زندگی را به‌سختی می‌گذرانند. اما آیا می‌توانیم خود را تغییر دهیم و رفتارهای سالم‌تری را بیاموزیم؟

ما می‌توانیم نحوه زندگی متفاوتی را بیاموزیم. معمولا ما انسان‌ها خواستار زندگی سالم و بهتری هستیم. اما بسیاری از ما نمی‌دانیم که تغییر نحوه زندگی عملی بسیار مفید است.
خیلی از ما حتی نمی‌‌دانیم چه کرده‌ایم که زندگی بر وفق مرادمان نشده است و عده‌ای از ما آن‌قدر سرگرم برآوردن نیازهای دیگران بوده‌ایم که فرصتی برای شناخت و رفع مشکلات خود به‌دست نیاورده‌ایم.

اغلب دست‌اندرکاران بر این باورند که نخستین گام به‌سوی تحول یافتن، آگاهی و گام بعدی پذیرش است.

بیشتر افرادی که شخصیتی وابسته دارند دارای خصوصیاتی مشابه‌ هستند که می‌توان به این موارد اشاره کرد:

– در قبال دیگران احساس مسئولیت می‌کنند. آنها احساسات، افکار، اعمال، خواسته‌ها و سرنوشت‌ خود را صرف دیگران می‌کنند.

– زمانی که دیگران دچار مشکل می‌شوند، احساس تأسف، گناه و نگرانی وجودشان را فرامی‌گیرد.

– اگر نتوانند به دیگران کمک کنند ناراحت و عصبانی می‌شوند.

– همیشه عجله دارند و تحت فشار هستند.

– به‌خاطر انجام کار دیگران، کارهای روزمره و ضروری خود را تعطیل می‌کنند.

– معمولا غمگین و ناراحت هستند زیرا تمام زندگی خود را صرف کمک به دیگران کرده‌اند اما در مقابل بهره‌ای از آن نبرده‌اند و متقابلا کمکی دریافت نکرده‌اند.

– دوست دارند دیگران را کنترل کنند و می‌ترسند به دیگران اجازه دهند که خودشان باشند.

– فکر می‌کنند خودشان بهتر از بقیه می‌دانند که مسائل و مشکلات چگونه حل می‌شوند.

وابستگی

وابستگی انواع مختلفی دارد. وقتی شخص وابسته می‌گوید «به‌نظرم دارم کم‌کم به تو وابسته می‌شوم» مراقب باشید. او احتمالا حقیقت را می‌گوید.

بسیاری از افراد با شخصیتی وابسته به مردم و مشکلات آنها وابسته می‌شوند. البته منظور از وابستگی، ابراز احساسات ساده و معمولی به دیگران و توجه به مشکلات و احساسات مربوط به مسائل روزمره نیست بلکه به معنای درگیر‌شدن کامل و گاهی اوقات غرق‌شدن در مسائل و مشکلات مردم است.

گاهی ما خود را بیش از حد گرفتار یا نگران مشکل یا فردی می‌کنیم یا دچار وسواس ، کنترل افراد و مشکلات پیرامون خود می‌شویم؛ یعنی گاهی به‌جای واکنشی معقول در برابر خواسته‌های خویش، واکنش‌هایی بروز می‌دهیم که در آن نیروی فکری، روحی و عاطفی ما وابسته می‌شود.

درگیر شدن بیش از حد با مسائل دیگران می‌تواند ما و اطرافیانمان را در حالت بی‌نظمی و آشفتگی قرار ‌دهد. اگر ما تمام نیروی خود را صرف مردم و حل مشکلات آنها کنیم، برای حل مشکلات و مسائل زندگی خودمان وقتی باقی نمی‌ماند.

اگر هم بخواهیم تمام مسئولیت‌ها را برعهده بگیریم، مسئولیتی برای دیگران باقی نمی‌ماند و این عمل نه مشکلی از دوش دیگران برمی‌دارد و نه کمکی به ما و حل مشکلاتمان می‌کند؛ فقط نیروی‌مان به هدر می‌رود.

شاید بسیاری از ما حتی متوجه نباشیم که تا چه حد خود را در مسائل و مشکلات دیگران غرق کرده‌ایم، بنابراین فکر می‌کنیم راه‌حلی وجود ندارد اما قطع وابستگی بهترین راه است.

البته ممکن است ابتدا کمی ترسناک به‌نظر برسد ولی در نهایت به نفع همه خواهد بود.

قطع وابستگی

قطع وابستگی به‌مفهوم درلحظه حال زندگی‌کردن است؛ یعنی ما به‌جای آنکه به خود فشار بیاوریم و زندگی را تحت تسلط خود درآوریم، اجازه می‌دهیم تا زندگی روال طبیعی خود را طی کند.

از تأسف برای گذشته و ترس از آینده فاصله می‌گیریم و از لحظات زندگی حداکثر استفاده را می‌بریم.

ما خود را از بار مسئولیت و توجهات بیش از حد رها می‌کنیم و با وجود مشکلات حل‌نشدنی، از زندگی خود حداکثر بهره را می‌گیریم و با وجود ناملایمات زندگی این باور را در خود به‌وجود می‌آوریم که همه چیز درست می‌شود و ایمان می‌آوریم که نیرویی برتر از ما حاکم بر همه وقایع زندگی ماست و آن نیروی برتر به همه چیز آگاه است و به سرنوشت ما توجه دارد و می‌دانیم بیش از هر کسی، قادر به حل مشکلات ماست، بنابراین خود را به او می‌سپاریم.در واقع قطع وابستگی به معنای پایان‌دادن به آشفتگی‌هایی است که در ذهن و محیط ما وجود دارد.

بسیاری از افراد وابسته علاقه زیادی به کنترل‌کردن دیگران دارند.

وقتی به اشتباه می‌خواهیم بر دیگران مسلط شویم، در واقع خود را تحت سلطه آنان درمی‌آوریم و با این کار افکار و احساسات و آزادی عمل را فدای، رفتار خود می‌کنیم و اغلب در این راه اراده‌مان را هم از دست می‌دهیم.

ما نه‌تنها تحت تسلط افراد دیگر قرار می‌گیریم بلکه تحت تسلط ناهنجاری‌های دیگر مانند پرخوری، ناهنجاری‌های رفتاری، پرخاشگری و… هم درمی‌آییم.
کنترل‌کردن، خیالی باطل و عملی بیهوده است.

ما نمی‌توانیم پرخوری، ناهنجاری‌های رفتار یا اعتیاد دیگران را کنترل کنیم.

ما نمی‌توانیم عواطف و طرز فکر و انتخاب فرد دیگری را تحت اختیار خود درآوریم. ما نمی‌توانیم تأثیر وقایع و بالاخره زندگی دیگران را کنترل کنیم زیرا دیگران در نهایت، کاری را که خودشان می‌خواهند انجام می‌دهند.

آنان آنگونه که مایلند احساس و فکر می‌کنند و همان کارهایی را می‌کنند که خودشان انتخاب کرده‌اند.

برایشان اهمیتی ندارد که این انتخاب اشتباه است و حق با ماست و برایشان اهمیتی ندارد که به خود صدمه می‌زنند و در آخر برایشان مهم نیست تنها اگر کمی با ما همکاری می‌کردند و به حرفمان گوش می‌دادند می‌توانستند از کمک ما بهره‌مند شوند.

مردم در مقابل تلاش‌های ما برای تغییر، ایستادگی می‌کنند.

البته ممکن است در کوتاه‌مدت رفتارشان را تغییر دهند ولی در طولانی‌مدت باز هم به وضعیت همیشگی و مورد علاقه و خواست خود باز می‌گردند.

ما گاهی فقط تمایل به تغییر را در آنان بیدار می‌کنیم البته در این مورد هم هیچ‌گونه تضمینی وجود ندارد.

اما قبول این حقیقت- به ویژه زمانی که فرد مورد علاقه شما در حال صدمه‌زدن به خودش یا شماست- بسیار سخت است ولی چاره‌ای جز پذیرش نیست؛ زیرا تنها کسی که تغییرپذیر است، شمایید و تنها کسی که موظفید او را کنترل کنید بازهم خود شما هستید.

خودتان را دوست بدارید

مشکل اغلب افراد وابسته این است که معمولا خود را دست‌کم می گیرند و به خود توجهی نشان نمی‌دهند.

ما درباره خود احساس خوبی نداشته و خود را دوست نداریم به همین علت به خود فرصت نمی‌دهیم که به اهداف بزرگ خود برسیم زیرا احساس می‌کنیم استحقاق آنها را نداریم.

بعضی از ما اینگونه رفتارها را از محیط خانواده آموخته‌ایم. اما مهم نیست که علت آن چیست بلکه مهم آن است که باید از همین حالا آن را متوقف کنیم.

باور داشته باشیم که خوب هستیم و آنچه هستیم فوق‌العاده و افکار و احساساتمان هم درست و مناسب است. ما درست در همان جایی قرار داریم که امروز و در این لحظه باید در آن می‌بودیم.

هیچ اشکالی در ما نیست و چیزی به نام مشکل اساسی وجود ندارد. اگر هم اشتباهی مرتکب شده‌ایم، اشکالی ندارد زیرا ما نهایت تلاش خود را کرده‌ایم.

با وجود همه وابستگی‌ها، با وجود کنترل‌ها و نجات‌دادن‌های بسیار دیگران و اعمال منفی دیگر، هنوز هم خوب هستیم. ما همانگونه هستیم که باید باشیم.

در حقیقت اشخاص وابسته، از دوست داشتنی‌ترین، سخاوتمندترین، خوش‌قلب‌ترین و معتمدترین افراد هستند. اما به خود اجازه داده‌اند که فریب اعمالی را بخورند که به آنها آزار می‌رساند ولی مصمم هستند بیاموزند که چگونه باید به ادامه این وضع خاتمه بدهند.

تفاوت بین وابستگان متقابل و دیگران این است که افراد عادی زیاد از خود عیب‌جویی نمی‌کنند.

همه افراد خطا می‌کنند و در کنار آن کارهای درستی هم انجام می‌دهند، بنابراین ما می‌توانیم خود را ببخشیم و دیگر اشتباهاتمان را تکرار نکنیم.

ما می‌توانیم با خود ملایم، صمیمی و مهربان باشیم و از خود محافظت کنیم و حرف دل خود را بشنویم و با عواطف، افکار، نیازها و خواسته‌های خود مدارا کنیم.

همه ما می‌توانیم پذیرای خود باشیم. از هرجا که هستید شروع کنید. به تدریج خود را بیشتر خواهید پذیرفت. توانایی‌ها و استعدادهای خود را پرورش دهید و به خود اعتماد کنید.

ما قابل اعتماد هستیم، بنابراین به خود افتخار کنیم.

هنر پذیرفتن

پذیرش واقعیت؟ اغلب ما حتی نمی‌دانیم واقعیت چیست یا به ما دروغ گفته‌اند یا ما به خودمان دروغ می‌گوییم و همین موضوع آرامش را از ما می‌رباید.پذیرش به معنای کناره‌گیری از مسائل غم‌انگیز و مشکلاتی که برای ما پیش می‌آید نیست، به معنای تن دادن به هرگونه سوءاستفاده یا مداراکردن با آن هم نیست، بلکه به معنای قبول شرایط است، به همان نحوی که هستند و هستیم.

صبور باشید

با وجود میل زیاد ما برای ترک عادات گذشته و رهایی از شخصیتی وابسته، باز هم زمانی پیش‌می‌آید که تعادل خود را از دست می‌دهیم، می‌خواهیم از شر مشکلات فرار کنیم و همه حالات مخرب گذشته به ما هجوم می‌آورد. اما نباید وحشت کنیم.

این امری طبیعی است ویژگی‌های شخصیت‌های وابسته کم‌کم تبدیل به عادت شده و تغییر آنها زمان زیادی می‌طلبد. اما نترسید و این حالات را مخفی نکنید. با دوستان معتمد خود صحبت کنید.

با خود صبور و ملایم باشید. فقط به کارهایی بپردازید که نیاز دارید حتما آنها را انجام دهید.

همه چیز روبه بهبودی می‌رود؛ تنها اگر صبر داشته باشید، حوصله به خرج دهید و مصمم باشید که مستقل و رها شوید، بنابراین مراقبت از خود را قطع نکنید تا به آرامشی که می‌خواهید دست یابید.

اصلا” قرار نیست در مورد گذشته خودتون به کسی توضیح بدید
دوست عزیز یا وارد چنین موقعیت هایی نشید و یا اینکه اگر وارد شدید دلیلی برای این همه استرس نیست
خود شما خودتون رو در این موقعیت قرار دادید و خودتون هم میتونید به خودتون ارامش بدید پس موضوع رو اینقدر بزرگ و غیرقابل درک و هضم نکنید

به خانه دوست پسرم رفتم

سلام. من برای ازدواج با آقایی آشنا شدم که مادرمم در جریان بود تو طول آشنایی به منزل کوچک دوستش رفتیم ایشون فقط منو بوسید و بغل کرد در همین حد.

منزل دوستش مجردی بود و خیلی شلوغ چون محل کار دوستشونم‌ بود ایشون دو سه باری میرفت تو اتاق کوچک دوستش و میخندید و بر میگشت البته من تو خونه کسی و ندیدم ما دوتا بودیم حالا بعد از گذشت ۶ماه از این اتفاق پیش خودم فکر میکنم نکنه دوستش تو اتاق بوده و ما رو دیده.

همش استرس دارم میگم نکنه یکی دیگه غیر از ما حضور داشته در صورتی که گفتن دوستش برای دو روز خونه نیست
ما برای ازدواج به توافق نرسیدیم الان بعد از جدایی بهش پیام بدم و بپرسم کسی به غیر از ما تو اتاق بوده؟
بنظر شما چیکار کنم همش استرس دارم و خود خوری میکنم

پاسخ

اگر قرار باشه به این افکار ادامه بدید باید قید همه چی رو بزنید و احتمالاتی رو حل و فصل کنید که اصلا” وجود نداشته
پس همین امروز از این وسواس فکری بیرون بیایت و در مورد شناخت از ایشون بیشتر کار کنید تا چنین افکار بچگانه ای

همسرم نیاز جنسیش خیلی کمتر از منه

سلام خدمت شما،من دختری ٢٢ ساله هستم تقریبا ١ سال و۴ پیش باهمسرم عقد کردیم والان نزدیک ٢ هفته است که عروسی کردیم.

خانواده من طرز فکرشون جوری هست که در زمان عقد محدودیتی برای ارتباط جنسی ما نداشتند،قبل از اینکه من و همسرم عقد کنیم پیش یک روانشناش برای مسائل مختلف رفتیم و یک سوال هایی در زمینه جنسی از ما داشتند که متوجه شدن هردو نیاز جنسی بالایی داریم.

اما تقریبا از ۴ ماه بعد از عقد من متوجه شدم همسرم خیلی نیاز بالایی نداره حتی جوری که وقتی من یک سری چیز هایی رو که به این رابطه نیرو میبخشه رو مهیا میکنم خیلی بی تفاوت از کنارش میگذره و خیلی وقتا به نیاز من بی اهمیته، این موضوع منو خیلی نگران کرده حدوده چند ماهی تقریبا میشه، اگه ممکنه راهنماییم کنید ممنون

پاسخ

در این موارد باید با همسرتون صحبت کنید میتونه شرایطی این عطش رو کاهش داده باشه
معمولا” انسان قبل از به دست آوردن هر چیزی حرص داره تا وقتی که بدستش بیاره و بعد از اون آرام میشه
به خودتون و همسرتون فرصت بدید این شرایط از بین خواهد رفت و حتما” مشاوره دیگه ای انجام بدید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

برام خواستگار اومده اما من همش به خواستگار قبلیم فکر می کنم

سلام من دختری ۲۷ ساله، لیسانسه ومجردهستم، چند وقت پیش با آقایی ۳۹ ساله اشنا شدم، ایشون قصدشون ازدواج بود،و گفتند که حتما من خانوادم رو در جریان این ارتباط قرار بدم،با مادرم درمیان گذاشتم.

مادرم خیلی عکس العمل بدی از خودشون نشون دادند و بدون اینکه حاضر باشند چیزی از این آقا بدونند و فقط صرف سنِشون چه داد و بیدادی راه انداختند،
حالا برای من خواستگار اومده،شرایطشون خوبه،ولی من همش به اون آقا فکر میکنم،
ذکر کنم که میزان تحصیلات مادرم اول راهنمایی، تفاوت سنی من وایشون۱۵ سال هست، تو سن ۱۵ سالگی قبل از اینکه به بلوغ عاطفی برسه و ناخواسته منو به دنیا اورده،
قبل از اینکه من براش فرزند باشم بیشتر توی زندگی براش یه رقیب بودم،خیلی توی کارهام دخالت میکنه،و بارها اِظهار کرده که همسره من رو اون باید انتخاب کنه، در حالی که من و مادرم از لحاظ روحی و شخصیتی اصلا شبیه هم نیستیم، ولی باز من به خاطر اینکه زحمت کشیدند و من رو بزرگ کردند براش خیلی ارزش و احترام قائلم،ولی متاسفانه ایشون این درک رو نداره،خیلی اذیت میشم،واقعا نمیدونم چطور با این مسائل برخورد کنم ،خیلی خوشحال میشم کمکم کنید،
و اگر احتیاج به مشاوره حضوری هست کجا باید اقدام کنم؟ با تشکر

پاسخ

ارتباط شما با مادرتون باید اصلاح شود اگر چه که ممکنه دلیل ایشون برای رد خواستگار قبلی منطقی بوده باشه .به هر حال اگر خواستگاری فعلی شما شرایط مناسبی دارند بهتر است با ایشون صحبت کنید و شرایط رو بررسی کنید و به هر حال با اینکه ایشون دوست دارند همسرشما را انتخاب کنند

۱- اینکه شما که اجباری به دادن پاسخ مثبت به هر فردی رو ندارید و

۲- ممکنه فرد موردنظرایشون مطابق سلیقه شما هم باشند پس نیازی به اینکه خودتون رو در فضای اجبار ببینید وجود ندارد و می توانید راحت تصمیم گیری کنید و همانطور که خودتون مطرح کردید با همه شرایط به هر حال ایشون مادر شما هستند و هر چند سرد به لحاظ عاطفی ولی قطعا نگرانی های مادرانه وجود دارد.

به وقایع از دیدگاه مثبت بنگرید و امیدوارم موفق باشید

با خواسته مادرم با پسر داییم که همسن خودم بود ازدواج کردم

من در سن۱۸سالگی با خواسته مادرم با پسر دایمی که همسن خودم بود ازدواج کردم.و او خانوادگی در شهرستان زندگی میکنند و ما قرار کردیم که محل زندگی با من باشد ولی بعد دوسال که.

درسش تموم شد برگشت شهر خودش و برخلاف رضایت من که از اول نه قصد اردواج فامیلی داشتم ونه علاقه ای به زندگی کردن در شهر غریب دارم و بزرگترین مشکلم اینه که همسرم هم سن من هست و گاهی اوقات پرخاشگر هست و و خیلی از نظر حجاب اذیت میکنند حتی اجازه رانندگی ندارم به دلیل اینکه همساییشان منو میبیند.

و این منو خیلی اذیت میکند وبخاطر تحصیلم من همش در حال رفت و آمد هستم به شهر خودمان که دانشگاه اونجاست و شهرستانی که همسرم اونجاست.

و مادرم کلا طرف من نیست و از پسر برادرش حمایت میکند ومن حتی حق هیچگونه اعتراضی ندارم.مشکلم سن ایشون که من و ایشون۲۲سال سن داریم من میترسم با بچه اوردن از ریخت و قیافه بیفتم و ایشون تا۴۰ساگی هنوز جون و شاداب هستن من از آینده میترسم.

جالب تر اینه با اینکه سه ساله ازدواج کردم ولی تمام هزینه دانشگاه منو مادرم میدهد و با این اوضاع همسرم با میگوئید یا نهان با هم در شهر خودمان بیا رشته کامپیوتر به آن واقعا من موندم چه کنم.

درصورتی که یک عالمه هدف دارم و سن من کنه و الان وقتشو به اون چیزی که میخوام برسم.ولی همسرم اجازه ادامه تحصیل نمیدهد و مشکلم اینه برسم در آن شهر در صورتی که اونجا کوچک و تنها هستم .

پاسخ

اینکه چرا ایشون اگر قصد رفتن به شهرستان رو داشتند ولی رست مطرح نکردند طبیعیه اغلب افراد برای جلب توجه و گرفتن پاسخ مثبت وعده های زیادی می دهند ولی یادتون باشه یک نکته مثبت سن همسر شماست که جای انعطاف رو می ده که تغییراتی به لحاظ رفتاری داشته باشند.

اگر شما بتونید شرایط منزل رو مدیریت کنید و نیازهای ایشون برطرف بشه منظورم روحی و روانی مطمئن باشید ذهنیتشون نسبت به اینکه ادامه تحصیل ندهید
ولی اگر مدام داری با ایشون مستقیما سر خواسته هاتون بحث می کنید خب ایشون سنشم هم ایجاب می کنه که گارد بگیره و هیجانی رفتار کنه .

بهتره مدام خودتون رو سرزنش نکنید بایت انتخابتون هر چند تحمیلی به هر حال اکنون شما زن و شوهر هستید به این فکر کنید که افراد زیادی در شهرستان ها بودند و پیشرفت کردند و اتفاقا فرد مطرحی شدند .

شما حتی می تونید ایشونم ترغیب کنید که باهم رشد و پیشرفت داشته باشید .

در مورد حجاب و مسائل اینچنینی این حس مالکیتی که می خواهند نسبت به شما داشته باشند این نکته را ایجاب می کند که حسسیت نشان دهند.

بهتره کاملا در موقعیتی مناسب و با لحنب توام با محبت و احترام خواسته هاتون رو غیر مستقیم مطرح کنید و برنامه های اینده را با هم بچینید
و اگر نیاز بود حتما مراجعه حضوری بفرمایید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
موفق باشید

نمیتوتم پسرا رو جذب کنم امروز دوست میشم فردا بهم میخوره

سلام.من ۳۶ سالمه ظاهرم خوبه کارم خویه ارشد زبان دارم اما نمیتوتم پسرا رو جذب کنم امروز دوست میشم فردا بهم میخوره دلیل اصلیش هم سکسه نمیخوام سکس کنم.

حتی یه خاستگار هم ندارم تو برخورد اول همه عاشق ظاهرم میشن

اما نمیدونم چکار کنم بعضی اوقات فکر میکنم دافعه دارم به نظر شما چکار کنم؟

تا به حال به این فکر کرده اید که کدام خصوصیات زنانه واقعا برای مردان جذاب هستند؟

منظور از خصوصیات زنانه لزوما زیبایی ظاهری نیست.

برخلاف تصور بسیاری از خانم ها، اکثر مردان هنگام انتخاب همسر به غیر از زیبایی به چیزهای دیگری هم فکر می کنند. اما این خصوصیات زنانه که مردان را به سوی خود جلب می کنند چه چیزهایی هستند؟

ویژگی زنانه ۱: زندگی خودش را دارد

زنان در زندگی امروز نسبت به زنان در قدیم از استقلال شخصیتی بیشتری برخوردارند. مهم است که ثابت کنید خودکفا و مستقل هستید و این استقلال را در تمام طول زندگی مشترک حفظ کنید. یک مرد امروزی دوست ندارد همسرش بیش از اندازه به او وابسته باشد و به اصطلاح به او بچسبد، چنین چیزی باعث می شود که او احساس خفگی کند.
پس به جای اینکه خانواده و دوستان را به کلی کنار بگذارید و همه وقت خود را در کنار همسرتان سپری کنید، همیشه در برنامه روزانه خود زمانی را به فعالیت های جداگانه و مخصوص به خود اختصاص دهید. یک رابطه خوب بر زندگی ما حکومت نمی کند، بلکه کیفیت آن را تقویت می کند.

ویژگی زنانه ۲: صادق و وفادار است

در مورد علایق، احساسات، نقاط ضعف و حتی گذشته خود صادق باشید. ممکن است وسواس خاصی داشته باشید یا در حال حاضر از یک بیماری رنج ببرید ولی ترس از دست دادن او نباید شما را به دروغ گفتن ترغیب کند. هرچیزی که ممکن است بعدها لو برود و او را نسبت به شما سرخورده کند، باید صادقانه و شجاعانه بازگو شود.
هیچ چیز را پنهان نکنید. مطمئن باشید اگر او به اندازه کافی دوستتان داشته باشد نه تنها ترکتان نخواهد کرد، بلکه صداقت و شهامت شما را خواهد ستود و چه بسا به شما کمک خواهد کرد.

ویژگی زنانه ۳: مراقب خودش هست

این چیزی است که سابقه ای طولانی دارد و از زمان دورترین اجداد ما تا کنون تغییر نکرده است. مردان خانم هایی را می پسندند که از ظاهر خود راضی هستند و به آن افتخار می کنند. منظور ما اصلا این نیست که ظاهری بی عیب و نقص یا شبیه به مدل های لباس داشته باشید. ظاهر ،همه چیز نیست. اما خانمی که به ظاهر خود، به لباس هایی که به تن دارد و به نظافت خود اهمیت می دهد مطمئنا جذاب خواهد بود. یک آرایش ملایم، یک عطر خوب و همه چیزهایی که برای داشتن یک زیبایی طبیعی لازم است، اینها را فراموش نکنید.

ویژگی زنانه ۴: اعتماد به نفس دارد

مطمئن باشید روزهایی که زنان ظریف و ترسو مردان قوی را به خود جذب می کردند گذشته است. این روزها ضعیف و نیازمند بودن تنها سرزنش دیگران را بر می انگیزد. مطمئن باشید افراد مشهوری که در رسانه ها می بینیم آنقدرها که به نظر می رسد شجاع و قوی نیستند. آنها گاهی فقط تظاهر می کنند. پس به جای اینکه بر نقاط ضعف خود تمرکز کنید، توانایی های خود را گسترش دهید و به رخ بکشید. از زبان بدن حتما استفاده کنید چون به شما کمک می کند به داشتن اعتماد به نفس تظاهر کنید. تماس چشمی را فراموش نکنید و گاهی لبخندی پیروزمندانه بزنید.

ویژگی زنانه ۵: بالغ است و دیالوگ برقرار می کند

بعضی خانم های جوان دوست دارند با زبان کودکانه حرف بزنند و اتفاقا با این کار توجه طرفشان را جلب می کنند.

اما مراقب باشید در این کار افراط نکنید.

یک مرد امروزی از همسر خود انتظار دارد که توانایی برقراری یک مکالمه منطقی و عقلانی را داشته باشد.

بیش از حد کودکانه رفتار کردن باعث سرخوردگی او می شود. ثابت کنید که فردی رشد یافته و منطقی هستید. در مورد موضوعات جالب صحبت کنید و با دقت به صحبت های او گوش کنید.

این یک حقیقت پذیرفته شده است که یک مرد امروزی نسبت به مردی که ۳۰ سال پیش زندگی می کرد از همسر خود توقعات بیشتری دارد. هرچند مردها با هم متفاوتند و معیارهای متفاوتی هم دارند، اما ۵ معیار بالا تقریبا مورد توجه همه مردان است.

بزرگترین مشکل من پشتکار نداشتن است

سلام من سی سالم هست لیسانس ادبیات دارم و بزرگترین مشکل من پشتکار نداشتن است. هرکاری رو که انجام می دم زود خستم می کنه و دل سرد می شم باید چه کاری انجام بدم که این مشکل حل شه.

برای ایجاد پشتکار

۱. هدف

اگر هدف مشخص، بزرگ و دقیقی داشته باشید و بدانید که در زندگی و کارتان دقیقاً چه می‌خواهید، اولین و مهم‌ترین گام را برای داشتن پشتکار برداشته‌اید. برای خودتان هدف‌گذاری کنید، هدف را دقیق و با جزئیات بیان کنید، آن را بنویسید و برای آن زمان در نظر بگیرید. از حالا به بعد تلاش و تمرکز شما باید روی این اهداف باشد.

۲. اراده

اساس پشتکار را اراده تشکیل می‌دهد. وقتی هدفی تعیین می‌کنید، تصمیم بگیرید و اراده کنید که حتماً به آن برسید و تا دستیابی به آن، دست از تلاش برندارید. داشتن اراده‌ای محکم منجر به پشتکار می‌شود. عزم راسخ داشته باشید و به خودتان قول بدهید که به خواسته‌ی خود برسید و موفق شوید.

۳. انگیزه

برای رسیدن به هدفتان شدیداً نیاز به انگیزه دارید. چرا می‌خواهید به آن هدف برسید؟ دلایلتان برای آن چیست؟ مهم‌ترین علت برای رسیدن به هدفتان کدام است؟ اگر انگیزه‌ای قدرتمند داشته باشید و مدام آن را تقویت کنید، پشتکارتان به‌شدت افزایش خواهد یافت و می‌توانید به مشکلات و شکست‌ها در مسیر موفقیت غلبه کنید.

۴. علاقه

شما باید نسبت به هدفتان علاقه‌ی بسیار زیادی داشته باشید. بدون داشتن علاقه و اشتیاق به چیزی نمی‌توانید به آن برسید. آتش علاقه‌تان را همیشه روشن نگه دارید؛ زیرا دنبال کردن هدفی با اشتیاق فراوان کار راحت‌تری است و باعث ایجاد پشتکار می‌شود.

۵. باور

به خودتان و توانایی‌تان باور و ایمان داشته باشید و شک نکنید که می‌توانید به هدفتان برسید. باور کنید که موفقیت و ثروت متعلق به شما است و حتماً روزی به آن خواهید رسید. داشتن باورهای قوی مهم است، زیرا پشتکار را در شما زنده می‌کند.

۶. اجرا

برای رسیدن به اهدافتان ابتدا برنامه‌ریزی کنید. حالا دست به عمل بزنید! برنامه‌ی خود را اجرا کنید و طبق آن پیش بروید. فقط با عمل کردن می‌توانید به موفقیت برسید. اجرای هر برنامه‌ای حتی اگر ضعیف باشد، به ایجاد پشتکار کمک می‌کند و هر عملی حتی اگر کوچک باشد، شما را یک قدم به هدفتان نزدیک‌تر می‌کند.

۷. عادت

پشتکار یک ویژگی است که می‌توانید آن را به دست بیاورید. مانند هر کاری می‌توانید به پشتکار عادت کنید. کافی است در کارهای کوچک از خودتان پشتکار نشان دهید و با تکرار آن را تبدیل به یک عادت کنید.

عادت به پشتکار در زندگی شما واقعاً معجزه می‌کند و شما را به بالاترین جایگاه‌ها خواهد رساند.

دو روش عالی برای تقویت پشتکار

۱. از کارهای کوچک و تلاش‌های اندک شروع کنید و پشتکار خود را رفته‌رفته افزایش دهید.

۲. کار خود را به اجزای کوچک تقسیم کنید و هر دفعه یک قسمت از آن را انجام دهید.

با استفاده از روش‌های بالا مطمئن باشید بعد از مدتی پشتکارتان به‌شدت افزایش پیدا می‌کند و با قدرت و سرعت بیشتری به‌طرف اهدافتان حرکت خواهید کرد.

در دنیایی که بیشتر مردم تسلیم زندگی می‌شوند و در برابر مشکلات و شکست‌ها کم می‌آورند، اگر شما کمی بیشتر از دیگران تلاش کنید و ناامید نشوید، به‌ زودی موفقیت را در آغوش خواهید کشید.

برای افزایش روحیه و انگیزه‌ی خود می‌توانید زندگی‌نامه‌ی افراد موفق را مطالعه کنید و پشتکار را از آن‌ها یاد بگیرید.

نتیجه‌گیری: داشتن پشتکار برای رسیدن به موفقیت و ثروت امری بسیار ضروری است. پشتکار را در هر زمینه‌ای رعایت کنید و هیچ بهانه‌ای را برای انجام ندادن کار نپذیرید.

موفقیت‌های بزرگ آسان به دست نمی‌آیند. اگر هدفی دارید، برای آن تلاش کنید و تا رسیدن به آن هرگز و هرگز تسلیم نشوید!

خواستگارم با همسرش زندگی نمی کنه اما هنوز جدا هم نشده

خانومی سی و چهار ساله هستم حدود ده سال زندگی مشترک داشتم و الان دو ساله جدا شدم از نظر موقعیت اجتماعی و زیبایی سطح خوبی دارم تحصیلاتم دکتری است پس از جدایی آقایی با سن پنجاه و دو سال از من خواستگاری کرد ایشون نیز دارای سطح تحصیلات و موقعیت اجتماعی خوب هستند.

از نظر رفتار مورد پسند عام هستند من نیز علاقه زیادی بهشون دارم مسئله ای که در مورد این آقا هست همسرشون و شرایط خاصش هست اینکه ایشون بخاطر داشتن دو فرزند دوس نداره از همسرش جدا بشه ولی با ایشون هم زندگی نمیکنه خانه مستقل دارد و اعتقاد دارد بعد از نه سال دیگه که سن فرزند کوچک هجده سال شد از همسرش رسما جدا می شود.

خب به طبع بخاطر فرزندان مسافرت هایی با همسرش می رود من نمی دونم واقعا با این شرایط میشه با این آقا زندگی تشکیل داد.

فقط این نکته را ذکر کنم خیلی خیلی بهم علاقمند هستیم بطوریکه هم ایشون و هم من به این معتقدیم که اگر در زندگی هم نباشیم ادامه راه واقعا دشوار و سخت است واقعا در دوراهی سختی موندم لطفا راهنماییم کنید

پاسخ

سرکار خانم اینکه ایشون شرایط شما رو دارند قابل قبول باشد
ولی باید ببینید این شرایط برای شما قابل تحمل است یا خیر چرا که به هر حال اینکه شما اگر قرار باشه با ایشون وارد زندگی شوید هر چند مستقل هستند ولی اینکه بخواهند سفری با اون همسرشون بروند و یا ارتباط با فرزندان و اینکه تا سن ۱۸ سالگی اونها ممکنه اتفاقات متفاوتی بیفته که گریز ناپذیر و غیر قابل پیش بینی باشد در هر حال همه این ها موارد بسیار مهمی هستند که باید دقیق به انها پرداخته شود
چون یک تجربه تلخ داشتید به هر حال حسایت ویزه ای باید در مورد ایت ازدواج داشته باشید و با دقت نظر اقدام کنید و حتما از مشاوره پیش از ازدواح به صورت حضوری هم استفاده کنید ولی در هر حال هر فردی قبل از قرار گرفتن در فضای احساسی باید بتواند تصمیم گیری منطقی داشته باشد که قطعا در مورد شما این اتفاق خواهد افتاد .

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۵۸

موفق باشید

ول اشناییمون گفته بود که از همسرش جدا شده و یه بچه داره و من قبول کردم اما بعد متوجه شدم که دروغ گفته و با زنش زندگی میکنه

سلام من دختری ٢۴ ساله هستم که یک بار یه ازدواج ناموفق داشتم و حدودا دو سال قبل جدا شدم، و الان یک سال هست که با آقایی ٢٩ ساله آشنا شدم اول اشناییمون گفته بود که از همسرش جدا شده و یه بچه داره و من قبول کردم اما بعد متوجه شدم که دروغ گفته و با زنش زندگی میکنه.

وقتی این مسئله رو بهش گفتم بیشتر از قبل شروع به محبت کردن به من کرد و حتی وقتی من میخواستم ازش جدا شم دست به خودکشی زد.

وخیلی بمن وابسته شده تو این مدت، اصلا منطقی رفتار نمیکنه و همیشه میگه که زنشو نمیخواد و میخواد ازش جدا بشه و با من ازدواج کنه الان من واقعا توی این رابطه گیر افتادم نه میتونم برم و نه میتونم بمونم.

چون این اقا برای اینکه به من ثابت کنه منو میخواد همه جا منو برده توی دوست و همکار و فامیل و معرفی کرده به عنوان همسر خودش از طرفی همسر خودش هم حاضر به جدا شدن ازش نیست با اینکه رابطه ما رو فهمیده و خودش علنی به همسرش گفته که با من ازدواج کرده. خواهش میکنم راهنماییم کنید ممنون.

دوست عزیز اگر درست متوجه شدم باشم شما با ایشون ازدواج کردید یا صرفا استدلال ایشون هست ؟

خب ببنید اینکه ایشون دروغ گفتند ممکنه استدلال کنید بر حسب علاقه است ولی به وضوح خیانت به همسر فعلی محسوب میشه .

ایشون فرزند دارند و باید زودتر تکلیف اون خانم رو مشخص می کردند و بعد به سراغ شما می امدند چون این اصلا منطقی نیست که فردی برای رسیسدن به خواسته اش دست به خودکشی و نمایشگری بزند به نظرم در مورد بودن با این فرد کمی تردید کنید چون قبلا هم سابقه ازدواج ناموفق داشتید.

حتما از مشاوره حضوری استفاده کنید و اگر بررسی روانشناس به صورت حضوری هم این موضوع رو تاکید داشت که باید ایون رو ترک کنید زودتر اقدام کنید تا فرصت های اینده رو از دست ندهید .

حتی اگر ایشون فرد مناسبی هم باشند چون دارن با همسرشون زندگی می کنند و فرزند دارند و ایشون حاضر به جدایی نیست مطمئنا شما به مشکل برمی خوردید .

البته هر طور خودتون صلاح می دونید اقدام کنید ولی شرایط رو منطقی ارزیابی کنید
.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۵۸
موفق باشید

یکسال و خورده ای هست که با پسری که یکسال از من کوچکتر است در ارتباط هستم

با سلام. دختری ۲۷ ساله هستم. حدود یکسال و خورده ای هست که با پسری که یکسال از من کوچکتر است در ارتباط هستم. باهم سازگاریم.یک مشکلی که در رابطه ما هست این هست که ایشون الان ترم اخر فوق هستند و به تازگی هم مشغول به کار شدند. و اینکه سرشون شلوغ شده. ما نمیدونیم که چیکار کنیم که با توجه به این شرایط چطور وقتی هم برای خودمون داشته باشیم. با توجه به اینکه ایشون میگن آخر هفته ها یک روز میتونن و به نظر من خیلی خیلی کمه. چون اکثر اوقات ایشون نیستن پیش من. در حد اینکه فرصت کنن تماس تلفنی با هم داشته باشیم. من ترجیح میدم در طول هفته هم باهم بتونیم برنامه داشته باشیم.
کلا در رابطه ما به نظر من ایشون خیلی وقت کم گذاشتن به خاطر شرایطشون و فکر میکنم این طبیعیه که من دوس داشته باشم بیشتر باهم وقت بگذرونیم. خود ایشون هم میخوان این مشکل حل بشه.

پاسخ

پس بهتره شما دوست عزیز توقعات خودتونو کاهش بدید
شما فقط یک رابطه ساده دوستانه دارید پس دلیلی نداره ایشون بیشتر از این برای شما وقت بذاره و در حال حاضر کار و شغلش بسیار مهمتره …
بهتره در این موارد واقع بین باشید

حسادت بیش از حد به اطرافیان مثل دخترهای فامیل یا همکارای خانمشون دارم

باسلام دختری ۲۱ ساله هستم حدود دوساله با یه اقایی آشنا شدم و تواین مدت خیلی بهش وابسته شدم مشکل من اینکه حسادت بیش از حد ب اطرافیان مثل دخترهای فامیل یا همکارای خانمشون دارم طوریکه حتی تحمل ندارم تو یک مکان باشن و واقعا سراین موضوع خیلی ب مشکل برمیخوریم لطفا راهنمایی کنید

پاسخ

اولا شما فقط دوتا دوست ساده هستید و هیچ ربطی نداره که ایشون چطور رفتار میکنه !!!!
واژه ی زود رنج در فرهنگ لغات فارسی به معنی کسی که زود برنجد و آزرده شود و نازک دل بکار باشد ، برده می شود. اما از این منظر می توان فرد زودرنج را کسی برشمرد که زود آزرده می شود و یا به کسی گفته می شود که بر اثر کنشی منطقی ویا غیر منطقی ازرده خاطر می شود و یا می توان گفت فرد زود رنج کسی است که در مقابل یکسری رفتارو برخوردها که با روحیات و شخصیت آن سازگار نیستند،آزرده خاطر می شود .

علت زودرنج بودن

برخی افراد زود رنج و حساس هستند. افراد در برابر مشکل و ناراحتی واکنشهای مختلفی را بروز می دهند.

به عنوان مثال برخی پرخاش کرده، بعضی به گریه می افتند و افرادی هم قهر می کنند و بروز این عکس العملها در افراد با هم فرق دارد و به شخصیت فرد بستگی دارد.

وی تصریح کرد: افرادی هستند که حساس بوده و زودرنج هستند و عواطفشان رقیق تر بوده که در برابر مشکل و ناراحتی بسیار زود ناراحت می شوند و از خود نمی توانند دفاع کنند.

صادقی در مورد علت بسیار حساس بودن برخی افراد بیان کرد: علت ایجاد این حساسیت های زیاد و زود رنج بودن به شخصیت فرد، ژنتیک، یادگیری و تربیت فرد در دوران کودکی باز گشت می کند.

اگر افراد بیش از حد حساس و زودرنج این ویژگی ها را دارند:
– میتوانند اطلاعات را عمیقاً پردازش کنند.
– می توانند خیلی عمیق روی چیزی تمرکز کنند.
– در کارهایی که نیازمند دقت، سرعت و جزئیات است مهارت دارند.
– شدیداً وظیفه شناس هستند.

خصوصیات ظاهری افراد بیش از حد حساس:
– در اعمال حرکاتی مهارت دارند.
– بیشتر تحت تاثیر کافئین هستند.
– در ثابت ماندن مهارت دارند.
– نیمکره راست مغزشان قوی تر است: خلاق تر هستند.
– کندتر از محرک های شدید ریکاور می شوند.

اعتماد به نفس پایین و حساسیت بیش از حد

افرادی که اعتماد به نفس خوبی دارند، معمولا زندگی بهتری را هم تجربه می‌کنند و در زندگی شرایط مناسب‌تری خواهند داشت.

این شرایط تا جایی پیش می‌رود که به گفته دکتر ناظمی کمبود اعتماد به نفس حتی می‌تواند موجب ایجاد حساسیت و زود رنجی هم بشود.

پایین بودن میزان اعتماد به نفس، یکی از مهم‌ترین دلایلی است که می‌تواند فرد را حساس و زود رنج کند.

نباید فراموش کنیم حساسیت بیش از حد افراد، به اعتماد به نفس آنها بستگی دارد.

به این معنی که این افراد چون نسبت به نوع زندگی و شرایطی که دارند، حساس هستند و خودشان را پایین‌تر از دیگران می‌دانند، نمی‌توانند حرف‌ها و نظرات دیگران را تحمل کنند و چنین رفتارهایی را از خود نشان می‌دهند.

حساس‌ها مراقب باشند

دوست ندارد این‌طور باشد، اما کاری هم از دستش برنمی‌آید. حساس است و خیلی زود از حرف‌های دیگران ناراحت می‌شود. تصمیم می‌گیرد رفت و آمدهایش را کم کند، روابط اجتماعی‌اش را حذف می‌کند و در خانه می‌ماند تا نه از حرفی ناراحت شود و نه کسی را ناراحت کند.

غافل از این‌که این کناره ‌گیری‌ کردن فقط شرایطش را بدتر می‌کند و موجب تشدید حساسیت‌هایش می‌شود.

البته خیلی وقت‌ها هم دست به کار می‌شود و سعی می‌کند رفتارهای اشتباهش را تغییر دهد ولی چون این کار برایش سخت است، در همان ابتدای کار، پشیمان می‌شود و دوباره به همان روال قبل برمی‌گردد.

یعنی حساسیت و ناراحت شدن، بعد تنهایی و فرار از موقعیت برای کم شدن این همه ناراحتی و پس از آن هم تشدید مشکل و بدتر شدن شرایط.

آن‌طور که این روان‌شناس توصیه می‌کند این افراد در اولین قدم باید اعتماد به نفس‌شان را تقویت کنند و هر کاری از دست‌شان برمی‌آید ـ مانند خود گویی‌های مثبت ـ برای تقویت اعتماد به نفس انجام دهند.

همچنین خوب است برای تقویت اعتماد به نفس، به خود آگاهی رسیده و شناخت دقیقی از نقاط ضعف و قوت‌شان پیدا کنند.

از جمع فرار نکنید

کسانی که حساس هستند، معمولا خیلی دوست ندارند در جمع حاضر شوند و ترجیح می‌دهند تنها بمانند. گروهی از این افراد هم هستند که همیشه از دیگران ناراحتند و برای همین هنگامی که در جمع هستند، احساس خیلی بدی را تجربه خواهند کرد.

در نتیجه طبیعی است این افراد کم‌کم از جمع دور ‌شوند و تنهایی را ترجیح دهند، اما وقتی آنها از دیگران فاصله می‌گیرند، طرز فکر و نگرش منفی‌‌ که نسبت به جمع و دیگران دارند نیز تقویت می‌شود و در نتیجه نمی‌توانند با شرایط و موقعیت‌های جدید هماهنگ شوند.

بنابراین گاهی افراد حساس تصمیم می‌گیرند به جای حل مساله و ایجاد توانایی برای برطرف کردن این مشکل، از جمع فرار کنند و همین دوری از گروه باعث تشدید مشکلات‌شان می‌شود.

اولین و یکی از بهترین کارهایی که می‌توان برای این گروه از افراد انجام داد، مواجه شدن با موقعیت است.

به این معنی که قرار نیست زمانی که احساس می‌کنید از قرار گرفتن در جمع ناراحت می‌شوید یا از حرف‌ها و نظرات دیگران احساس خوبی ندارید، رفت و آمدهایتان را قطع کنید.

بلکه توصیه می‌شود روابط اجتماعی بیشتری داشته باشید، اما قبل از این مرحله، خودتان را بهتر بشناسید و اعتماد به نفس‌تان را تقویت کنید و پس از آن مهارت‌های ارتباطی را بیاموزید و بدانید در هر رابطه‌ای چطور باید برخورد کرد.

وی ادامه می‌دهد: افرادی که حساسیت بیش از حد دارند، معمولا از کمبود قدرت ابراز وجود هم رنج می‌برند و نمی‌توانند حرف‌ها و نظرات‌شان را بدرستی مطرح کنند.

برای همین هم احساسات‌ منفی‌شان بیشتر می‌شود و همین می‌تواند شرایط آنها را بدتر کند.

همچنین به این موضوع هم توجه داشته باشید که تمام رفتارها و حرف‌های دیگران را به خودتان نسبت ندهید و بدانید خیلی از حرف‌ها و رفتارها به شما ارتباطی پیدا نمی‌کند.

دیگران هم باید به آنها کمک کنید

کسانی که با فردی حساس و زودرنج زندگی می‌کنند، معمولا نمی‌دانند چطور باید با او برخورد کرد؛ اگر خیلی سخت بگیرند، او را ناراحت کرده‌اند و اگر خیلی کاری به کارش نداشته باشند، این خصوصیت اخلاقی را تشدید کرده‌اند. پس چه کاری بهترین است و برای کمک به این افراد چه کار باید کرد؟

لحن و نوع کلام و همین‌طور زبان بدن ما باید متناسب با نیازها و شخصیت فرد باشد، اما با همین حرف‌ها باید به او کمک کنید رفتارش را تغییر دهد و در موقعیت مناسب قرار بگیرد.

اگر می‌خواهید به فردی که حساس است کمک کنید رفتارش را تغییر دهد، او را در موقعیت قرار دهید و پس از آن کمکش کنید موقعیتی را که در آن قرار گرفته، بخوبی درک کند و پذیرش بیشتری داشته باشد. همچنین باید این فرصت را در اختیار آنها بگذارید تا اعتماد به نفس‌شان را تقویت کنند و وضع بهتری داشته باشند.

بچه‌ها را درست تربیت کنیم

همان‌طور که گفته شد شیوه تربیتی پدر و مادر هم در ایجاد این حساسیت‌ها موثر است و می‌تواند آن را تقویت کرده یا برای حل مشکل کمک کند.

دکتر ناظمی هم در این زمینه به والدین توصیه می‌کند فرزندان‌شان را طوری تربیت کنند که آمادگی رویارویی با فراز و نشیب‌های زندگی را داشته و واقع‌نگر باشند.

به این معنی که بچه‌ها باید در شرایط اجتماعی طبیعی و عادی قرار بگیرند و این‌طور نیست که در محیطی بسته آنها را پرورش دهیم و انتظار داشته باشیم در آینده هم زندگی اجتماعی موفقی داشته باشند.

پاسخ

باسلام این حساسیت شاید برای هر فرد علاقه مندی قابل درک باشد.

و خب اگر به طرف مقابل انتقال دادید باید مراعات هابی رو داشته باشند مگر اینوه افراطی باشد که خب طبیعی است که هر فردی را زده می کند و مسکلاتی را ایجاد می کند و باید حضورا مراجعه کنید .

چون تکرار رفتار وسواس گونه باعث رنجش طرف مقابل می شود .در هر حال امیدوارم خوشبخت باشید .پ

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۴۴۰۳۴۴۹۰
موفق باشید

همسرم عاشق بچه ها و من هست ولی خیلی وقت ها من بهش شک دارم

سلام زنی ٣۴ ساله هستم و ٣فرزند ٨سال و ٧ سال و٢سال دارم همسرم عاشق بچه ها و من هست ولی خیلی وقت ها من بهش شک دارم مثلا رمز موبایلش و به من نمیده.

یا اینکه وقتی من سفر میرم حس میکنم بهم خیانت میکنه خلاصه از لحاظ روحی خیلی رو من فشاره و اگه ازش بیخبر باشم همش فکر میکنم با زن دیگه ای هست چون در چنین مواقعی همسر بیشتر من و تحریک به شک میکنه.

مثلا اگه سؤال کنم که کجاس عمدا جواب سربالا میده و نمیدونم اینا شک هستن یا باید تحقیق کنم یا گوشیش و هک کنم که بتونم به این شک خاتمه بدم.

پاسخ

با سلام دوست عزیز اینکه هر شکی باید بر پایه ای باشد .به هر حال نمی توانیم بی خودی و بی جهت براساس فرضیه سازی ذهنی خودمون که متهم کنیم باید ببینم مبنای ان شک چیست ؟از چه زمانی شروع شده و چقدر رفتارهای همسرتون در این مساله دخیل است .

هک کردن گوشی ایشون فضای بی اعتمادی و درگیری را بیشتر می کند و مطمین باشید روابط شما دررصورت مطلع شدن ایشون مثل قبل نخواهد شد .

به هر حال مساله مهمی که اتفاق می افتد بحث بی اعتمادی گسترده تر است بعضی از مردان در عامه وقتی متوجه حساسیت طرف مقابل می شوند به عمد و صرفا شوخی پاسخ هایی می دهند که متوجه نیستند برای فردی حساس این پاسخ ها در گیر ذهنی زیادی ایجاد می کند.

شما سه فرزند دارید و عاشق زندگیتون هستید بهتره حتما در این مورد با خودایشون البته با لحن مناسب که کدورتی ایجاد نکند صحبت کنید و از ایشون بخواهید شما رو اروم کنند .

مطمئن باشید وقتی متوجه این همه حساسیت شما بشوند خود ایشون تلاش می کنند در برخی رفتارها تجدید نظر کنند مهم این است به ایشون بفرمایید ازشون مطمئنید منتهی این افکار شما رو ازار می ده و وقتی جواب سر بالا می دهند این دغدغه دو چندان می شود و الا به ایشون و زندگی بسیار علاقه مند هستید در صورت تمایل از مشاورهدحضوری هم می توانید بهره ببرید .

امیدوارم خوشبخت باشید .

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
موفق باشید

به بهونه بیماری پدرش ۳سال به خواستگاری نیومد وتواین مدت ارتباط جنسی داشت

سلام . من دختری ۳۸ساله هستم و با پسری۴۰ساله برای ازدواج آشنا شدیم دفه اولم بودکه با کسی آشنا می شدم وهمون اول بهش اعتماد کردم.

خانواده سنتی داریم وبسیار سختگیربخاطرهمین چون هرچه خواستگاربرایم می امد خانواده با یک بهونه ای رد می کردندتصمیم گرفتم این مورد را خودم بشناسم چون ازش خوشم اومده بود.
اون اقا به بهونه بیماری پدرش ۳سال به خواستگاری نیومد وتواین مدت ارتباط جنسی داشت.
بعدازفوت پدرش امدند خواستگاری. خانواده ام در برخورد اول قبول کردند اما بعد ازتحقیقات نظرشون عوض شد چون گفته شد که این آقا معتاده وبندال.
ازبعد اون روز هرچه من تلاش می کنم ارتباط را تمام کنم تهدید می کنه که من ابروت را می برم ومیام به خانوادت می گم با من ارتباط داشتی.
چندبار به بهونه های الکی منودر خیابان کتک زده است. ازمن چندبارپول قرض گرفته وپس نداده اما الن با زور میگه باید هرماه۵۰۰۰۰۰تومان بهم بدهی..قبلا خیلی دوستش داشتم اما الان فقط ازش می ترسم.
خانواده از ارتباط ما بعد خواستگاری بی خبرند.

هرشب من دارم گریه می کنم و می لرزم اگر متوجه بشود من بیرون رفته ام اونقدر فوش ناموسی میدهد وتهدید می کنه ترا خدا کمکم کنید.وحشتناک شکاکه حتی میگه با خواهر وبرادرهایت هم نباید حرف بزنی.

شب تا صبح میگه خوابش نمیبره وبعدازدواج خوب میشه الان چون زیاد فکرمیکنه خوابش نمیبره.
چندبارتصمیم به خودکشی کردم اما موفق نشدم.

زندگیم شده آه واشک وگریه .
بنظرتون بروم شکایت کنم؟ اگرشکایت کردم بنظرتون نیازه که بگم ما باهم ارتباط جنسی داشته ام(من هنوز دخترم)؟دارم دیوانه میشوم ترا خدا کمکم کنید.

پاسخ

دوست عزیز خب شرایط بسیار سختی است و نگرانی ها طبیعی منتهی این ادم اصلا تعادل روانی ندارد و کاملا مشخص است که هدفش اخاذی است به هر حال شاید سخت گیری های خانواده باعث شده که شما به فردی اعتماد کنید و روابط اینگونه پیش برود.

منتهی باید بدونید نباید از اشتیاهات خودتون هم غافل شوید به هر حال ایشون متوجه سنتی بودن خانواده شما شده و می دونند که ترس دارید از اینکه مطرح کنید ببینید الان بحث علاقه نیست اینکه ایشون مسلما بیمار هستند و شکاک و اخاذ و شما بهترین وسیله برای سو استفاده.

چون کاملا به شرایط خانوادگی شما واقف هستند به هر حال در نظر داشته باشید که در زندگی مشکلات زیادی ایجاد می شود که باید بتوانید پیگیری و رفع کنید و فقط مساله ازدواج اولبه نیست کسی که اکنون این مشکلات را دارد طبیعتا بعد از ازدواج هم بهتر نخواهد شد جر اینکه مشکلات بیشتر می شود .

حق دارید که نگران باشید منتهی ضرر رو از هر جایی بگیرید منفعت است همینکه بهتره سریع تر با پلیس در میون بگذارید به هر حال رابطه جنس یشکل گرفته و نمی شود انکار کرد منتهی اگر شما هنوز دختر باشید و ایشون هم سند و مدرکی نداشته باشد نمی تواند اثبات کند و اگر واقعا بیمار باشد و تشخیص دادگاه هم این مساله باشد مساله بهتر حل خواهد شد و جای نگرانی نیست.

منتهی اگر این فرد بخواهد بعد از شکایت صدمه ای به شما بزند بهتره خانواده در جریان باشند و شما هم حتما وکیل داشته باشید چون مساله مهمی است و نمی توان گفت به راحتی حل و مدیریت می شود ..

و بهتره حتما وکیل داشته باشید .در هر صورت امیدوارم مشکلی ایجاد نشود و موفق باشید .
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۵۸
موفق باشید

تئوری توطئه و سایر مخلفات!

بیایید به قصه‌مان بازگردیم. در حال برگشتن از ‌مهمانی هستید، طبق معمول باز هم اخم‌هایش تا جای ممکن درهم است، سعی می‌کنید با آرامش مشکل را حل کنید اما هرچه بیشتر سعی کنید او عصبی‌تر و غیر منطقی‌تر می‌شود. وقتی دلیل این همه بداخلاقی‌اش به‌طور مثال جوکی باشد که یکی از پسرهای فامیل در جمع تعریف کرده و شما هم مثل همه ‌مهمان‌ها از ته دل به آن خندیده‌اید یا اینکه با یکی از مهمانان گفت‌وگوی ساده‌ای داشته‌اید، کم‌کم‌گیرنده‌های عاطفی‌تان باید فعال شود. شاید نامزدتان بیماری بدبینی دارد.

فرد بدبین به همه اشخاص و رفتارهای‌شان شک دارد از نظر او دیگران غیر قابل اعتمادند، این دیگران که می‌گوییم شامل همه آشنایان نزدیک و دور خودش و شما می‌شود.

ارتباطات خودش که محدود و ناچیز است از شما هم می‌خواهد مثل خودش باشید، شاید با اعتماد به نفس در حالی که منطقی‌ترین آدم دنیا به نظر می‌رسد به ساده بودن متهم‌تان کند، بگوید تو بی‌تجربه هستی که راحت اعتماد می‌کنی. اصلا تئوری توطئه برای فرد بدبین یک اصل پذیرفته شده است.

او می‌گوید همه می‌خواهند سرمان کلاه بگذارند و از ما سوء‌استفاده کنند! دوستان صمیمی کمی دارد یعنی او اصلا درکی از صمیمت ندارد، یک ذره‌بین قوی دستش گرفته تا دشمنان احتمالی را شکار کند! پس فرصت و موقعیتی برای صمیمی شدن نمی‌ماند.

خسیس اطلاعاتی

نامزد بدبین هر چند به خودش اجازه و حق می‌دهد که ریزترین جزئیات زندگی شخصی فعلی و قبلی و بعدی ! شما را بداند و بپرسد اما به محض اینکه خودش در موردی سوال‌پیچ شود، نیت شما را هم مثل نیات مشکوک خودش فرض کرده بنابراین با کلافگی به آن واکنش نشان می‌دهد.

اگر از این تیپ آدم‌ها درباره مدرسه و خانواده‌شان سوال کنید و بعد بخواهید کمی پرس‌وجوی‌تان را ادامه بدهید با خست و وسواس هرچه تمام‌تر اطلاعات درخواستی شما را بروز می‌دهند.

در حین پاسخ دادن به سوالات هم ممکن است به شما بگوید: «یعنی تو به من شک داری؟» یا «چرا این را می‌پرسی؟» او نمی‌خواهد حتی به نامزدش اطلاعاتی بدهد چون راستش به شما هم اعتماد ندارد پس اگر به بدبینی نامزدتان شک کردید کافی است در فواصل زمانی از او در مورد زندگی شخصی یا گذشته‌اش سوالاتی بپرسید و به واکنش‌هایش بادقت توجه کنید.

فرد بدبین به‌طورکلی کینه‌ای است

بادکنکی که ساده می‌ترکد
فرد بدبین به‌طورکلی کینه‌ای است او به‌راحتی از گناه دیگران نمی‌گذرد و سخت می‌بخشد. وقتی هم ببخشد یک عمر خطای شخص خاطی در یادش هست. یک نشانه دیگر فرد بدبین هم هم قهرهای طولانی‌مدتش با شماست. او اگر برنجد سرد می‌شود و خیلی راحت می‌بینید که روزهای زیادی به تماس‌تان پاسخی نمی‌دهد. افراد بدبین عواطف خودشان را بروز نمی‌دهند و به همین دلیل سعی دارند عقلانی و منطقی جلوه کنند. ضمن اینکه به وضعیت‌شان افتخار کرده و معتقدند اصلا خوب است آدم جدی باشد.

او از خود راضی و خودبزرگ‌بین است اما در واقع این پوششی است برای کمبود اعتماد به نفسی که به این سادگی‌ها هم خوب نمی‌شود. او دقیقا مثل بادکنکی است که با اولین انتقاد می‌ترکد چون برخلاف ظاهر پراز منم‌منم‌اش از درون تهی است. یک تست دیگر هم این است که از او انتقاد کنید تا چهار انتقاد بدتر از آن را به خودتان بازنگرداند آرام نمی‌گیرد.

پیش از شروع بخوانید

شک و بدبینی می‌تواند به دلایل ساده‌ای وجود داشته باشد انواع خوش‌خیم بدبینی به مرور زمان و با دقت روی اعمال و رفتاری که فرد بدبین را تحریک می‌کند شفا می‌یابد یا حداقل می‌شود امید داشت که خوب شدنی است.

وقتی کسی تجربه‌های شور، تند و تلخ در رابطه با جنس مخالف دارد، طبیعی است سخت می‌تواند اعتماد کند و بپذیرد زندگی شیرین است پس باید صبر کرد تا ذائقه‌اش تغییر طعم را باور کند.

فرد بدبین دائم در حالت آماده باش است اصلا اگر راه داشته باشد با کت و پوتین می‌خوابد، به چیزهای خیلی ریز و پیش پاافتاده با دقت یک کارآگاه در حال انجام ماموریت توجه می‌کند و واکنش نشان می‌دهد آخر می‌خواهد به هر قیمتی شده خطر را کشف کند حتی اگر خطری نباشد! نگاهش تیز و دقیق است و با شما به عنوان نامزدش هم تماس چشمی مداوم دارد یعنی یک لحظه نمی‌شود از زیر نگاه سنگینش خلاص شد.

او سرتاپای مخاطب را زیر نظر می‌گیرد و می‌تواند از تغییر رنگ جوراب‌هایش هم نتیجه‌گیری‌های عجیب و غریب داشته باشد.

جنگ شبانه روزی

حالا وای به آن روز که در محیط فرد بدبین، آدمی که نسبت به او حس تهدید دارد هم نفس بکشد دیگر چشم‌هایش را تا جای ممکن به کار می‌اندازد و ریز می‌کند.

اگر شخص سمت چپ‌شان نشسته باشد، پای چپ را روی پای راست می‌اندازد، دست به سینه با عضلاتی سفت و حرکاتی خشک! طوری روی صندلی می‌نشیند که رقیب فرضی‌شان بداند کسی که روی صندلی کنارشان نشسته در هر جنگی برنده است.

شخص بدبین با نگاه و حرکاتش، دائم سعی دارد به دیگران بفهماند که حواسش به تهدیدی که از طرف آنها برایش وجود دارد هست و آمادگی دفاع و مبارزه دارد درضمن به ذهن‌خوانی هم علاقه دارد.

غافلگیرت می‌کنم پس هستم

همان‌طور که اول قصه گفتیم نامزد بدبین در ابتدا با یک پز عاشقانه سعی می‌کند در تمام اوقات شبانه‌روز شما را نظارت و کنترل کند. حرف‌های او پر از بکن، نکن مداوم است.

دخالت را از لباس‌تان شروع می‌کند و کم‌کم شعاع مداخله‌اش آنقدر وسعت پیدا می‌کند که شامل همه ابعاد ریز و درشت زندگی‌تان می‌شود؛ «اینجا برو، آنجا نرو»، «اینجا بخند، آنجا نخند»، «اینجا سرت را پایین بینداز، آنجا سرت را بالا بگیر» و هزار جمله شبیه به این در روز از دهانش بیرون می‌آید، از طرفی هم وقتی تنها کمی از دسترس‌شان دور باشید یک‌سره با هر ابزار ممکن می‌خواهد با شما در تماس باشد.

نامزدی را به هم بزنید؟

خشم فرد بدبین ممکن است با خودخوری و زیرلب غرزدن آغاز شده و بعد از ترک محیط و تنها شدن با شما به اوج خودش برسد.

خوب است بدانید عادی‌ترین رفتار و حرکات کسی که مورد بدبینی نامزد شکاک شما قرار گرفته می‌تواند به بی‌محلی، تحقیر یا تهدید تعبیر شود و فاجعه اینجاست که شخص بدبین بخواهد براساس همین برداشت‌های اشتباه و بیمارگونه خودش به اطرافیان واکنش نشان داده و با فرد یا افراد مورد نظر، درگیر هم شود.

رسیدن به این نقطه همان جایی است که مشاور محترم ازدواج در مورد ادامه دوران نامزدی با نامزد رؤیایی‌تان به شما اخطار خواهد داد و پیشنهاد می‌کند نامزدی را به هم بزنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۵۸
موفق باشید

منبع: com.مرکزمشاوره


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

268 نظرات

  • سوسن , آگوست 7, 2016 @ 4:34 ب.ظ

    سلام.خواستم بکم من ١سال بیش با بسری ارتباط داشتم که طی اون رابطه بکارتم رو ازدست دادم الان خیلی ناامیدم وهمش فکر خودکشی به سرم میزنه جیکارکنم؟!

    • راهنما , آگوست 8, 2016 @ 2:33 ب.ظ

      در این مورد حتما ” با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • سوسن , آگوست 9, 2016 @ 4:00 ب.ظ

    سلام.برایم مقدور نیست

    • سوسن , آگوست 16, 2016 @ 1:42 ب.ظ

      سلام .میبخشید برای رهایی از وابستکی باید جیکار کرد؟

      • راهنما , آگوست 16, 2016 @ 1:52 ب.ظ

        برای بسیاری از ما پیش آمده که در دورانی از زندگی خود دچار ضعف‌هایی می‌شویم که از آن جمله می‌توانیم از وابستگی به چیزهای مختلف (اعم از مادیات مانند پول، خانه، وسایل شخصی، ماشین، شخص مورد علاقه و…) نام ببریم.
        وابستگی ریشه بسیاری از مشکلات ما- اعم از مشکلات رفتاری و ارتباطی- است اما قطع وابستگی گاهی بهترین راهی است که باید برگزینیم. در واقع ما با قطع وابستگی و تعلقاتمان، اسباب رشد و تعالی بیشتر خود را فراهم می‌آوریم. قطع وابستگی یعنی اینکه هر فرد مسئول اعمال خویش است و اینکه ما قادر به حل مشکلات دیگران نیستیم و نباید از این بابت نگرانی به‌خود راه دهیم زیرا هیچ کمکی به حل مشکل نمی‌کند.

        قطع وابستگی به مفهوم پذیرش واقعیت‌ها و حقایق است و مستلزم ایمان به خود، به دیگران، به خداوند و به حقانیت و ناگزیری هر لحظه از زندگی است. قطع کردن وابستگی بدین معنا نیست که ما به مسائل زندگی خود بی‌اعتنا هستیم بلکه به‌معنای یادگیری روش صحیح و به دور از افراط در توجه، دوست‌داشتن و همچنین پایان بخشیدن به هرج‌ومرجی است که در ذهن و محیط خود به‌وجود آورده‌ایم.

        اگرچه فرد وابسته‌ای ممکن است درباره تعریف وابستگی با دیگری اختلاف‌نظر داشته باشد اما آنها درخصوص اعمال خود نظیر افکار، احساسات و گفتارشان با هم عقایدی مشترک دارند که این خود از ویژگی‌های وابستگی است.

        دلایل و مشکلات و سازوکار سازش یا واکنش‌های آنان ازجمله نکاتی هستند که بیشترین معانی را دربردارند.قبل از اینکه به فهرست کارهایی که افراد وابسته انجام می‌دهند بپردازیم، باید به نکته‌ای مهم اشاره کنیم؛ داشتن اینگونه مشکلات به معنای این نیست که ما افرادی با کمبود و عقده حقارت هستیم. بعضی از ما اینگونه رفتارها را از کودکی آموخته‌ایم و بخشی دیگر را بعدها و در طول زندگی. شاید رفتار ما ناشی از تعالیم‌مان در خانواده باشد. اما اکثر ما برای حمایت از خود و برآورده‌شدن نیازهایمان دست به اینگونه رفتارها می‌زنیم.

        گاهی اوقات ما برای حمایت از خود دست به اعمالی می‌زنیم که به‌جای کمک، باعث آزار‌مان می‌شوند و درواقع جنبه فرسایشی پیدا می‌کنند. بسیاری از افراد وابسته زندگی را به‌سختی می‌گذرانند. اما آیا می‌توانیم خود را تغییر دهیم و رفتارهای سالم‌تری را بیاموزیم؟

        ما می‌توانیم نحوه زندگی متفاوتی را بیاموزیم. معمولا ما انسان‌ها خواستار زندگی سالم و بهتری هستیم. اما بسیاری از ما نمی‌دانیم که تغییر نحوه زندگی عملی بسیار مفید است.
        خیلی از ما حتی نمی‌‌دانیم چه کرده‌ایم که زندگی بر وفق مرادمان نشده است و عده‌ای از ما آن‌قدر سرگرم برآوردن نیازهای دیگران بوده‌ایم که فرصتی برای شناخت و رفع مشکلات خود به‌دست نیاورده‌ایم.

        اغلب دست‌اندرکاران بر این باورند که نخستین گام به‌سوی تحول یافتن، آگاهی و گام بعدی پذیرش است.

        بیشتر افرادی که شخصیتی وابسته دارند دارای خصوصیاتی مشابه‌ هستند که می‌توان به این موارد اشاره کرد:

        – در قبال دیگران احساس مسئولیت می‌کنند. آنها احساسات، افکار، اعمال، خواسته‌ها و سرنوشت‌ خود را صرف دیگران می‌کنند.

        – زمانی که دیگران دچار مشکل می‌شوند، احساس تأسف، گناه و نگرانی وجودشان را فرامی‌گیرد.

        – اگر نتوانند به دیگران کمک کنند ناراحت و عصبانی می‌شوند.

        – همیشه عجله دارند و تحت فشار هستند.

        – به‌خاطر انجام کار دیگران، کارهای روزمره و ضروری خود را تعطیل می‌کنند.

        – معمولا غمگین و ناراحت هستند زیرا تمام زندگی خود را صرف کمک به دیگران کرده‌اند اما در مقابل بهره‌ای از آن نبرده‌اند و متقابلا کمکی دریافت نکرده‌اند.

        – دوست دارند دیگران را کنترل کنند و می‌ترسند به دیگران اجازه دهند که خودشان باشند.

        – فکر می‌کنند خودشان بهتر از بقیه می‌دانند که مسائل و مشکلات چگونه حل می‌شوند.

        وابستگی

        وابستگی انواع مختلفی دارد. وقتی شخص وابسته می‌گوید «به‌نظرم دارم کم‌کم به تو وابسته می‌شوم» مراقب باشید. او احتمالا حقیقت را می‌گوید.

        بسیاری از افراد با شخصیتی وابسته به مردم و مشکلات آنها وابسته می‌شوند. البته منظور از وابستگی، ابراز احساسات ساده و معمولی به دیگران و توجه به مشکلات و احساسات مربوط به مسائل روزمره نیست بلکه به معنای درگیر‌شدن کامل و گاهی اوقات غرق‌شدن در مسائل و مشکلات مردم است.

        گاهی ما خود را بیش از حد گرفتار یا نگران مشکل یا فردی می‌کنیم یا دچار وسواس ، کنترل افراد و مشکلات پیرامون خود می‌شویم؛ یعنی گاهی به‌جای واکنشی معقول در برابر خواسته‌های خویش، واکنش‌هایی بروز می‌دهیم که در آن نیروی فکری، روحی و عاطفی ما وابسته می‌شود.

        درگیر شدن بیش از حد با مسائل دیگران می‌تواند ما و اطرافیانمان را در حالت بی‌نظمی و آشفتگی قرار ‌دهد. اگر ما تمام نیروی خود را صرف مردم و حل مشکلات آنها کنیم، برای حل مشکلات و مسائل زندگی خودمان وقتی باقی نمی‌ماند.

        اگر هم بخواهیم تمام مسئولیت‌ها را برعهده بگیریم، مسئولیتی برای دیگران باقی نمی‌ماند و این عمل نه مشکلی از دوش دیگران برمی‌دارد و نه کمکی به ما و حل مشکلاتمان می‌کند؛ فقط نیروی‌مان به هدر می‌رود. شاید بسیاری از ما حتی متوجه نباشیم که تا چه حد خود را در مسائل و مشکلات دیگران غرق کرده‌ایم، بنابراین فکر می‌کنیم راه‌حلی وجود ندارد اما قطع وابستگی بهترین راه است. البته ممکن است ابتدا کمی ترسناک به‌نظر برسد ولی در نهایت به نفع همه خواهد بود.

        قطع وابستگی

        قطع وابستگی به‌مفهوم درلحظه حال زندگی‌کردن است؛ یعنی ما به‌جای آنکه به خود فشار بیاوریم و زندگی را تحت تسلط خود درآوریم، اجازه می‌دهیم تا زندگی روال طبیعی خود را طی کند. از تأسف برای گذشته و ترس از آینده فاصله می‌گیریم و از لحظات زندگی حداکثر استفاده را می‌بریم.

        ما خود را از بار مسئولیت و توجهات بیش از حد رها می‌کنیم و با وجود مشکلات حل‌نشدنی، از زندگی خود حداکثر بهره را می‌گیریم و با وجود ناملایمات زندگی این باور را در خود به‌وجود می‌آوریم که همه چیز درست می‌شود و ایمان می‌آوریم که نیرویی برتر از ما حاکم بر همه وقایع زندگی ماست و آن نیروی برتر به همه چیز آگاه است و به سرنوشت ما توجه دارد و می‌دانیم بیش از هر کسی، قادر به حل مشکلات ماست، بنابراین خود را به او می‌سپاریم.در واقع قطع وابستگی به معنای پایان‌دادن به آشفتگی‌هایی است که در ذهن و محیط ما وجود دارد.

        بسیاری از افراد وابسته علاقه زیادی به کنترل‌کردن دیگران دارند. وقتی به اشتباه می‌خواهیم بر دیگران مسلط شویم، در واقع خود را تحت سلطه آنان درمی‌آوریم و با این کار افکار و احساسات و آزادی عمل را فدای، رفتار خود می‌کنیم و اغلب در این راه اراده‌مان را هم از دست می‌دهیم. ما نه‌تنها تحت تسلط افراد دیگر قرار می‌گیریم بلکه تحت تسلط ناهنجاری‌های دیگر مانند پرخوری، ناهنجاری‌های رفتاری، پرخاشگری و… هم درمی‌آییم.
        کنترل‌کردن، خیالی باطل و عملی بیهوده است.

        ما نمی‌توانیم پرخوری، ناهنجاری‌های رفتار یا اعتیاد دیگران را کنترل کنیم. ما نمی‌توانیم عواطف و طرز فکر و انتخاب فرد دیگری را تحت اختیار خود درآوریم. ما نمی‌توانیم تأثیر وقایع و بالاخره زندگی دیگران را کنترل کنیم زیرا دیگران در نهایت، کاری را که خودشان می‌خواهند انجام می‌دهند.

        آنان آنگونه که مایلند احساس و فکر می‌کنند و همان کارهایی را می‌کنند که خودشان انتخاب کرده‌اند. برایشان اهمیتی ندارد که این انتخاب اشتباه است و حق با ماست و برایشان اهمیتی ندارد که به خود صدمه می‌زنند و در آخر برایشان مهم نیست تنها اگر کمی با ما همکاری می‌کردند و به حرفمان گوش می‌دادند می‌توانستند از کمک ما بهره‌مند شوند.

        مردم در مقابل تلاش‌های ما برای تغییر، ایستادگی می‌کنند. البته ممکن است در کوتاه‌مدت رفتارشان را تغییر دهند ولی در طولانی‌مدت باز هم به وضعیت همیشگی و مورد علاقه و خواست خود باز می‌گردند.

        ما گاهی فقط تمایل به تغییر را در آنان بیدار می‌کنیم البته در این مورد هم هیچ‌گونه تضمینی وجود ندارد. اما قبول این حقیقت- به ویژه زمانی که فرد مورد علاقه شما در حال صدمه‌زدن به خودش یا شماست- بسیار سخت است ولی چاره‌ای جز پذیرش نیست؛ زیرا تنها کسی که تغییرپذیر است، شمایید و تنها کسی که موظفید او را کنترل کنید بازهم خود شما هستید.

        خودتان را دوست بدارید

        مشکل اغلب افراد وابسته این است که معمولا خود را دست‌کم می گیرند و به خود توجهی نشان نمی‌دهند. ما درباره خود احساس خوبی نداشته و خود را دوست نداریم به همین علت به خود فرصت نمی‌دهیم که به اهداف بزرگ خود برسیم زیرا احساس می‌کنیم استحقاق آنها را نداریم. بعضی از ما اینگونه رفتارها را از محیط خانواده آموخته‌ایم. اما مهم نیست که علت آن چیست بلکه مهم آن است که باید از همین حالا آن را متوقف کنیم.

        باور داشته باشیم که خوب هستیم و آنچه هستیم فوق‌العاده و افکار و احساساتمان هم درست و مناسب است. ما درست در همان جایی قرار داریم که امروز و در این لحظه باید در آن می‌بودیم. هیچ اشکالی در ما نیست و چیزی به نام مشکل اساسی وجود ندارد. اگر هم اشتباهی مرتکب شده‌ایم، اشکالی ندارد زیرا ما نهایت تلاش خود را کرده‌ایم.

        با وجود همه وابستگی‌ها، با وجود کنترل‌ها و نجات‌دادن‌های بسیار دیگران و اعمال منفی دیگر، هنوز هم خوب هستیم. ما همانگونه هستیم که باید باشیم.

        در حقیقت اشخاص وابسته، از دوست داشتنی‌ترین، سخاوتمندترین، خوش‌قلب‌ترین و معتمدترین افراد هستند. اما به خود اجازه داده‌اند که فریب اعمالی را بخورند که به آنها آزار می‌رساند ولی مصمم هستند بیاموزند که چگونه باید به ادامه این وضع خاتمه بدهند.

        تفاوت بین وابستگان متقابل و دیگران این است که افراد عادی زیاد از خود عیب‌جویی نمی‌کنند. همه افراد خطا می‌کنند و در کنار آن کارهای درستی هم انجام می‌دهند، بنابراین ما می‌توانیم خود را ببخشیم و دیگر اشتباهاتمان را تکرار نکنیم.

        ما می‌توانیم با خود ملایم، صمیمی و مهربان باشیم و از خود محافظت کنیم و حرف دل خود را بشنویم و با عواطف، افکار، نیازها و خواسته‌های خود مدارا کنیم.

        همه ما می‌توانیم پذیرای خود باشیم. از هرجا که هستید شروع کنید. به تدریج خود را بیشتر خواهید پذیرفت. توانایی‌ها و استعدادهای خود را پرورش دهید و به خود اعتماد کنید. ما قابل اعتماد هستیم، بنابراین به خود افتخار کنیم.

        هنر پذیرفتن

        پذیرش واقعیت؟ اغلب ما حتی نمی‌دانیم واقعیت چیست یا به ما دروغ گفته‌اند یا ما به خودمان دروغ می‌گوییم و همین موضوع آرامش را از ما می‌رباید.پذیرش به معنای کناره‌گیری از مسائل غم‌انگیز و مشکلاتی که برای ما پیش می‌آید نیست، به معنای تن دادن به هرگونه سوءاستفاده یا مداراکردن با آن هم نیست، بلکه به معنای قبول شرایط است، به همان نحوی که هستند و هستیم.

        صبور باشید

        با وجود میل زیاد ما برای ترک عادات گذشته و رهایی از شخصیتی وابسته، باز هم زمانی پیش‌می‌آید که تعادل خود را از دست می‌دهیم، می‌خواهیم از شر مشکلات فرار کنیم و همه حالات مخرب گذشته به ما هجوم می‌آورد. اما نباید وحشت کنیم. این امری طبیعی است ویژگی‌های شخصیت‌های وابسته کم‌کم تبدیل به عادت شده و تغییر آنها زمان زیادی می‌طلبد. اما نترسید و این حالات را مخفی نکنید. با دوستان معتمد خود صحبت کنید. با خود صبور و ملایم باشید. فقط به کارهایی بپردازید که نیاز دارید حتما آنها را انجام دهید. همه چیز روبه بهبودی می‌رود؛ تنها اگر صبر داشته باشید، حوصله به خرج دهید و مصمم باشید که مستقل و رها شوید، بنابراین مراقبت از خود را قطع نکنید تا به آرامشی که می‌خواهید دست یابید.

  • راهنما , اکتبر 22, 2016 @ 11:41 ق.ظ

    اصلا” قرار نیست در مورد گذشته خودتون به کسی توضیح بدید
    دوست عزیز یا وارد چنین موقعیت هایی نشید و یا اینکه اگر وارد شدید دلیلی برای این همه استرس نیست
    خود شما خودتون رو در این موقعیت قرار دادید و خودتون هم میتونید به خودتون ارامش بدید پس موضوع رو اینقدر بزرگ و غیرقابل درک و هضم نکنید

  • من , اکتبر 28, 2016 @ 11:34 ب.ظ

    سلام. من برای ازدواج با آقایی آشنا شدم که مادرمم در جریان بود تو طول آشنایی به منزل کوچک دوستش رفتیم ایشون فقط منو بوسید و بغل کرد در همین حد منزل دوستش مجردی بود و خیلی شلوغ چون محل کار دوستشونم‌بود ایشون دو سه باری میرفت تو اتاق کوچک دوستش و میخندید و بر میگشت البته من تو خونه کسی و ندیدم ما دوتا بودیم حالا بعد از گذشت ۶ماه از این اتفاق پیش خودم فکر میکنم نکنه دوستش تو اتاق بوده و ما رو دیده. همش استرس دارم میگم نکنه یکی دیگه غیر از ما حضور داشته در صورتی که گفتن دوستش برای دو روز خونه نیست
    ما برای ازدواج به توافق نرسیدیم الان بعد از جدایی بهش پیام بدم و بپرسم کسی به غیر از ما تو اتاق بوده؟
    بنظر شما چیکار کنم همش استرس دارم و خود خوری میکنم

    • راهنما , اکتبر 29, 2016 @ 1:06 ق.ظ

      اگر قرار باشه به این افکار ادامه بدید باید قید همه چی رو بزنید و احتمالاتی رو حل و فصل کنید که اصلا” وجود نداشته
      پس همین امروز از این وسواس فکری بیرون بیایت و در مورد شناخت از ایشون بیشتر کار کنید تا چنین افکار بچگانه ای

      • من , اکتبر 29, 2016 @ 7:47 ب.ظ

        آخه چون به توافق نرسیدیم برای ازدواج به ادامه دادن خاتمه دادیم و در تماس نیستیم.

      • من , اکتبر 30, 2016 @ 11:40 ب.ظ

        یعنی استرس نداشته باشم و در خطر نیستم؟

    • راهنما , نوامبر 26, 2016 @ 12:28 ب.ظ

      همگی پاک شدن ولی اگر بازم مطلبی هست حتما” ادرس رو بفرستید

    • راهنما , دسامبر 4, 2016 @ 7:47 ب.ظ

      تمام پیام ها پاک شده ولی چک کنید اگر موردی بود ادرس رو بفرستید

  • راهنما , دسامبر 26, 2016 @ 11:12 ق.ظ

    دوست عزیز به این روش نمیشه بین هزاران پیام دنبال پیام شما باشیم
    عرض کردم لینک پیام رو باید بفرستید …
    با این اسم فعلی شما و حتی با ایمیلی که ازش استفاده میکنید سرچ شده و فقط همین پیام شما نمایش داده میشه

    • من , ژانویه 14, 2017 @ 1:53 ق.ظ

      سلام چه جوری لینکشو باید بفرستم؟

      • راهنما , ژانویه 15, 2017 @ 1:55 ب.ظ

        همگی حذف شدن

  • Sara , دسامبر 27, 2016 @ 2:22 ق.ظ

    سلام خدمت شما،من دختری ٢٢ ساله هستم تقریبا ١ سال و۴ پیش باهمسرم عقد کردیم والان نزدیک ٢ هفته است که عروسی کردیم ،خانواده من طرز فکرشون جوری هست که در زمان عقد محدودیتی برای ارتباط جنسی ما نداشتند،قبل از اینکه من و همسرم عقد کنیم پیش یک روانشناش برای مسائل مختلف رفتیم و یک سوال هایی در زمینه جنسی از ما داشتند که متوجه شدن هردو نیاز جنسی بالایی داریم،اما تقریبا از ۴ ماه بعد از عقد من متوجه شدم همسرم خیلی نیاز بالایی نداره حتی جوری که وقتی من یک سری چیز هایی رو که به این رابطه نیرو میبخشه رو مهیا میکنم خیلی بی تفاوت از کنارش میگذره و خیلی وقتا به نیاز من بی اهمیته ،این موضوع منو خیلی نگران کرده حدوده چند ماهی تقریبا میشه ،اگه ممکنه راهنماییم کنید ممنون

    • راهنما , دسامبر 27, 2016 @ 11:46 ق.ظ

      در این موارد باید با همسرتون صحبت کنید میتونه شرایطی این عطش رو کاهش داده باشه
      معمولا” انسان قبل از به دست آوردن هر چیزی حرص داره تا وقتی که بدستش بیاره و بعد از اون آرام میشه
      به خودتون و همسرتون فرصت بدید این شرایط از بین خواهد رفت و حتما” مشاوره دیگه ای انجام بدید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

  • سهیلا , ژانویه 7, 2017 @ 12:42 ب.ظ

    سلام من دختری ۲۷ ساله،لیسانسه ومجردهستم،چند وقت پیش با آقایی ۳۹ ساله اشنا شدم،ایشون قصدشون ازدواج بود،و گفتند که حتما من خانوادم رو در جریان این ارتباط قرار بدم،با مادرم درمیان گذاشتم ،مادرم خیلی عکس العمل بدی از خودشون نشون دادند و بدون اینکه حاضر باشند چیزی از این آقا بدونند و فقط صرف سنِشون چه داد و بیدادی راه انداختند،
    حالا برای من خواستگار اومده،شرایطشون خوبه،ولی من همش به اون آقا فکر میکنم،
    ذکر کنم که میزان تحصیلات مادرم اول راهنمایی، تفاوت سنی من وایشون۱۵ سال هست،تو سن ۱۵ سالگی قبل از اینکه به بلوغ عاطفی برسه و ناخواسته منو به دنیا اورده،
    قبل از اینکه من براش فرزند باشم بیشتر توی زندگی براش یه رقیب بودم،خیلی توی کارهام دخالت میکنه،و بارها اِظهار کرده که همسره من رو اون باید انتخاب کنه،در حالی که من و مادرم از لحاظ روحی و شخصیتی اصلا شبیه هم نیستیم، ولی باز من به خاطر اینکه زحمت کشیدند و من رو بزرگ کردند براش خیلی ارزش و احترام قائلم،ولی متاسفانه ایشون این درک رو نداره،خیلی اذیت میشم،واقعا نمیدونم چطور با این مسائل برخورد کنم ،خیلی خوشحال میشم کمکم کنید،
    و اگر احتیاج به مشاوره حضوری هست کجا باید اقدام کنم؟با تشکر

    • مشاور , ژانویه 7, 2017 @ 2:36 ب.ظ

      باسلام
      ارتباط شما با مادرتون باید اصلاح شود اگر چه که ممکنه دلیل ایشون برای رد خواستگار قبلی منطقی بوده باشه .به هر حال اگر خواستگاری فعلی شما شرایط مناسبی دارند بهتر است با ایشون صحبت کنید و شرایط رو بررسی کنید و به هر حال با اینکه ایشون دوست دارند همسرشما را انتخاب کنند ۱-اینکه شما که اجباری به دادن پاسخ مثبت به هر فردی رو ندارید و ۲-ممکنه فرد موردنظرایشون مطابق سلیقه شما هم باشند پس نیازی به اینکه خودتون رو در فضای اجبار ببینید وجود ندارد و می توانید راحت تصمیم گیری کنید و همانطور که خودتون مطرح کردید با همه شرایط به هر حال ایشون مادر شما هستند و هر چند سرد به لحاظ عاطفی ولی قطعا نگرانی های مادرانه وجود دارد.به وقایع از دیدگاه مثبت بنگرید و امیدوارم موفق باشید

  • Shima , فوریه 13, 2017 @ 11:54 ق.ظ

    سلام.من در سن۱۸سالگی با خواسته مادرم با پسر دایمی که همین خودم بود ازدواج کردم.و او خانوادگی در شهرستان زندگی میکنند و ما قرار کردیم که محل زندگی با من باشد ولی بعد دوسال که. درسش تموم شد برگشت شهر خودش و برخلاف رضایت من که از اول نه قصد اردواج فامیلی داشتم ونه علاقه ای به زندگی کردن در شهر غریب دارم و بزرگترین مشکلم اینه که همسرم هم سن من هست و گاهی اوقات پرخاشگر هست و و خیلی از نظر حجاب اذیت میکنند حتی اجازه رانندگی ندارم به دلیل اینکه همساییشان منو میبیند.و این منو خیلی اذیت میکند وبخاطر تحصیلم من همش در حال رفت و آمد هستم به شهر خودمان که دانشگاه اونجاست و شهرستانی که همسرم اونجاست.و مادرم کلا طرف من نیست و از پسر برادرش حمایت میکند ومن حتی حق هیچگونه اعتراضی ندارم.مشکلم سن ایشون که من و ایشون۲۲سال سن داریم من میترسم با بچه اوردن از ریخت و قیافه بیفتم و ایشون تا۴۰ساگی هنوز جون و شاداب هستن من از آینده میترسم.جالب تر اینه با اینکه سه ساله ازدواج کردم ولی تمام هزینه دانشگاه منو مادرم میدهد و با این اوضاع همسرم با میگوئید یا نهان با هم در شهر خودمان بیا رشته کامپیوتر به آن واقعا من موندم چه کنم.درصورتی که یک عالمه هدف دارم و سن من کنه و الان وقتشو به اون چیزی که میخوام برسم.ولی همسرم اجازه ادامه تحصیل نمیدهد و مشکلم اینه برسم در آن شهر در صورتی که اونجا کوچک و تنها هستم .

    • مشاور , فوریه 13, 2017 @ 3:01 ب.ظ

      با سلام
      اینکه چرا ایشون اگر قصد رفتن به شهرستان رو داشتند ولی رست مطرح نکردند طبیعیه اغلب افراد برای جلب توجه و گرفتن پاسخ مثبت وعده های زیادی می دهند ولی یادتون باشه یک نکته مثبت سن همسر شماست که جای انعطاف رو می ده که تغییراتی به لحاظ رفتاری داشته باشند .اگر شما بتونید شرایط منزل رو مدیریت کنید و نیازهای ایشون برطرف بشه منظورم روحی و روانی مطمئن باشید ذهنیتشون نسبت به اینکه ادامه تحصیل ندهید
      .
      و ….تغیرر خواهد کرد .ولی اگر مدام داری با ایشون مستقیما سر خواسته هاتون بحث می کنید خب ایشون سنشم هم ایجاب می کنه که گارد بگیره و هیجانی رفتار کنه .بهتره مدام خودتون رو سرزنش نکنید بایت انتخابتون هر چند تحمیلی به هر حال اکنون شما زن و شوهر هستید به این فکر کنید که افراد زیادی در شهرستان ها بودند و پیشرفت کردند و اتفاقا فرد مطرحی شدند .شما حتی می تونید ایشونم ترغیب کنید که باهم رشد و پیشرفت داشته باشید .در مورد حجاب و مسائل اینچنینی این حس مالکیتی که می خواهند نسبت به شما داشته باشند این نکته را ایجاب می کند که حسسیت نشان دهند .بهتره کاملا در موقعیتی مناسب و با لحنب توام با محبت و احترام خواسته هاتون رو غیر مستقیم مطرح کنید و برنامه های اینده را با هم بچینید
      و اگر نیاز بود حتما مراجعه حضوری بفرمایید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
      موفق باشید

  • لیلا , مارس 29, 2017 @ 11:35 ق.ظ

    سلام.من ۳۶ سالمه ظاهرم خوبه کارم خویه ارشد زبان دارم اما نمیتوتم پسرا رو جذب کنم امروز دوست میشم فردا بهم میخوره دلیل اصلیش هم سکسه نمیخوام سکس کنم. حتی یه خاستگار هم ندارم تو برخورد اول همه عاشق ظاهرم میشن اما … . نمیدونم چکار کنم بعضی اوقات فکر میکنم دافعه دارم به نظر شما چکار کنم؟

    • راهنما , مارس 30, 2017 @ 12:24 ق.ظ

      تا به حال به این فکر کرده اید که کدام خصوصیات زنانه واقعا برای مردان جذاب هستند؟ منظور از خصوصیات زنانه لزوما زیبایی ظاهری نیست. برخلاف تصور بسیاری از خانم ها، اکثر مردان هنگام انتخاب همسر به غیر از زیبایی به چیزهای دیگری هم فکر می کنند. اما این خصوصیات زنانه که مردان را به سوی خود جلب می کنند چه چیزهایی هستند؟

      ویژگی زنانه ۱: زندگی خودش را دارد
      زنان در زندگی امروز نسبت به زنان در قدیم از استقلال شخصیتی بیشتری برخوردارند. مهم است که ثابت کنید خودکفا و مستقل هستید و این استقلال را در تمام طول زندگی مشترک حفظ کنید. یک مرد امروزی دوست ندارد همسرش بیش از اندازه به او وابسته باشد و به اصطلاح به او بچسبد، چنین چیزی باعث می شود که او احساس خفگی کند.
      پس به جای اینکه خانواده و دوستان را به کلی کنار بگذارید و همه وقت خود را در کنار همسرتان سپری کنید، همیشه در برنامه روزانه خود زمانی را به فعالیت های جداگانه و مخصوص به خود اختصاص دهید. یک رابطه خوب بر زندگی ما حکومت نمی کند، بلکه کیفیت آن را تقویت می کند.

      ویژگی زنانه ۲: صادق و وفادار است
      در مورد علایق، احساسات، نقاط ضعف و حتی گذشته خود صادق باشید. ممکن است وسواس خاصی داشته باشید یا در حال حاضر از یک بیماری رنج ببرید ولی ترس از دست دادن او نباید شما را به دروغ گفتن ترغیب کند. هرچیزی که ممکن است بعدها لو برود و او را نسبت به شما سرخورده کند، باید صادقانه و شجاعانه بازگو شود.
      هیچ چیز را پنهان نکنید. مطمئن باشید اگر او به اندازه کافی دوستتان داشته باشد نه تنها ترکتان نخواهد کرد، بلکه صداقت و شهامت شما را خواهد ستود و چه بسا به شما کمک خواهد کرد.

      ویژگی زنانه ۳: مراقب خودش هست
      این چیزی است که سابقه ای طولانی دارد و از زمان دورترین اجداد ما تا کنون تغییر نکرده است. مردان خانم هایی را می پسندند که از ظاهر خود راضی هستند و به آن افتخار می کنند. منظور ما اصلا این نیست که ظاهری بی عیب و نقص یا شبیه به مدل های لباس داشته باشید. ظاهر ،همه چیز نیست. اما خانمی که به ظاهر خود، به لباس هایی که به تن دارد و به نظافت خود اهمیت می دهد مطمئنا جذاب خواهد بود. یک آرایش ملایم، یک عطر خوب و همه چیزهایی که برای داشتن یک زیبایی طبیعی لازم است، اینها را فراموش نکنید.

      ویژگی زنانه ۴: اعتماد به نفس دارد
      مطمئن باشید روزهایی که زنان ظریف و ترسو مردان قوی را به خود جذب می کردند گذشته است. این روزها ضعیف و نیازمند بودن تنها سرزنش دیگران را بر می انگیزد. مطمئن باشید افراد مشهوری که در رسانه ها می بینیم آنقدرها که به نظر می رسد شجاع و قوی نیستند. آنها گاهی فقط تظاهر می کنند. پس به جای اینکه بر نقاط ضعف خود تمرکز کنید، توانایی های خود را گسترش دهید و به رخ بکشید. از زبان بدن حتما استفاده کنید چون به شما کمک می کند به داشتن اعتماد به نفس تظاهر کنید. تماس چشمی را فراموش نکنید و گاهی لبخندی پیروزمندانه بزنید.

      ویژگی زنانه ۵: بالغ است و دیالوگ برقرار می کند
      بعضی خانم های جوان دوست دارند با زبان کودکانه حرف بزنند و اتفاقا با این کار توجه طرفشان را جلب می کنند. اما مراقب باشید در این کار افراط نکنید. یک مرد امروزی از همسر خود انتظار دارد که توانایی برقراری یک مکالمه منطقی و عقلانی را داشته باشد. بیش از حد کودکانه رفتار کردن باعث سرخوردگی او می شود. ثابت کنید که فردی رشد یافته و منطقی هستید. در مورد موضوعات جالب صحبت کنید و با دقت به صحبت های او گوش کنید.

      این یک حقیقت پذیرفته شده است که یک مرد امروزی نسبت به مردی که ۳۰ سال پیش زندگی می کرد از همسر خود توقعات بیشتری دارد. هرچند مردها با هم متفاوتند و معیارهای متفاوتی هم دارند، اما ۵ معیار بالا تقریبا مورد توجه همه مردان است.

    • مشاور , مارس 30, 2017 @ 8:18 ق.ظ

      با سلام باید دید نوع برخورد شما چگونه است و از نظر خودتون چه چیزی برای اون افراد دافعه ایجاد می کند .اگر به طور کلی از رابطه جنسی گریزان هستید یک مسئله است ولی اگر منظور شما اینه اون آقایون ارتباط جنسی می خواهند قبل از ازدواج خب این معقول نیست و افرادی که وارد چنین ارتباطی با امید ازدواج با فرد می شوند.بعدا متوجه اشتباهاتشان می شوند چون به هر حالاین رابطه ها بدون تعهد است و فرد نیازی به ادامه دادن با اون خانم بعد از ارضای نیازهاش ندارد .و بهتره با این شرایط ایده الی که شما دارید به جای اینکه به فکر این دغدغه ها باشید منتظر باشید فردی که شایسته است خواستگاری کند و اقدام کنید .به هر حال متناسب با شرایط هر فردی فرد شایسته ای خواهد بود.و قرار نیست خانم ها خودشان را به کسی تحمیل کنند .نگران نباشید اگر صلاح دونستید بهتره با روانشناس هم صحبتی داشته باشید.
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
      موفق باشید

  • فاطمه , آوریل 18, 2017 @ 11:53 ب.ظ

    سلام من سی سالم هست لیسانس ادبیات دارم و بزرگترین مشکل من پشتکار نداشتن است. هرکاری رو که انجام می دم زود خستم می کنه و دل سرد می شم باید چه کاری انجام بدم که این مشکل حل شه.

    • راهنما , آوریل 19, 2017 @ 12:10 ب.ظ

      برای ایجاد پشتکار

      ۱. هدف

      اگر هدف مشخص، بزرگ و دقیقی داشته باشید و بدانید که در زندگی و کارتان دقیقاً چه می‌خواهید، اولین و مهم‌ترین گام را برای داشتن پشتکار برداشته‌اید. برای خودتان هدف‌گذاری کنید، هدف را دقیق و با جزئیات بیان کنید، آن را بنویسید و برای آن زمان در نظر بگیرید. از حالا به بعد تلاش و تمرکز شما باید روی این اهداف باشد.

      ۲. اراده

      اساس پشتکار را اراده تشکیل می‌دهد. وقتی هدفی تعیین می‌کنید، تصمیم بگیرید و اراده کنید که حتماً به آن برسید و تا دستیابی به آن، دست از تلاش برندارید. داشتن اراده‌ای محکم منجر به پشتکار می‌شود. عزم راسخ داشته باشید و به خودتان قول بدهید که به خواسته‌ی خود برسید و موفق شوید.

      ۳. انگیزه

      برای رسیدن به هدفتان شدیداً نیاز به انگیزه دارید. چرا می‌خواهید به آن هدف برسید؟ دلایلتان برای آن چیست؟ مهم‌ترین علت برای رسیدن به هدفتان کدام است؟ اگر انگیزه‌ای قدرتمند داشته باشید و مدام آن را تقویت کنید، پشتکارتان به‌شدت افزایش خواهد یافت و می‌توانید به مشکلات و شکست‌ها در مسیر موفقیت غلبه کنید.

      ۴. علاقه

      شما باید نسبت به هدفتان علاقه‌ی بسیار زیادی داشته باشید. بدون داشتن علاقه و اشتیاق به چیزی نمی‌توانید به آن برسید. آتش علاقه‌تان را همیشه روشن نگه دارید؛ زیرا دنبال کردن هدفی با اشتیاق فراوان کار راحت‌تری است و باعث ایجاد پشتکار می‌شود.

      ۵. باور

      به خودتان و توانایی‌تان باور و ایمان داشته باشید و شک نکنید که می‌توانید به هدفتان برسید. باور کنید که موفقیت و ثروت متعلق به شما است و حتماً روزی به آن خواهید رسید. داشتن باورهای قوی مهم است، زیرا پشتکار را در شما زنده می‌کند.

      ۶. اجرا

      برای رسیدن به اهدافتان ابتدا برنامه‌ریزی کنید. حالا دست به عمل بزنید! برنامه‌ی خود را اجرا کنید و طبق آن پیش بروید. فقط با عمل کردن می‌توانید به موفقیت برسید. اجرای هر برنامه‌ای حتی اگر ضعیف باشد، به ایجاد پشتکار کمک می‌کند و هر عملی حتی اگر کوچک باشد، شما را یک قدم به هدفتان نزدیک‌تر می‌کند.

      ۷. عادت

      پشتکار یک ویژگی است که می‌توانید آن را به دست بیاورید. مانند هر کاری می‌توانید به پشتکار عادت کنید. کافی است در کارهای کوچک از خودتان پشتکار نشان دهید و با تکرار آن را تبدیل به یک عادت کنید. عادت به پشتکار در زندگی شما واقعاً معجزه می‌کند و شما را به بالاترین جایگاه‌ها خواهد رساند.

      دو روش عالی برای تقویت پشتکار:

      ۱. از کارهای کوچک و تلاش‌های اندک شروع کنید و پشتکار خود را رفته‌رفته افزایش دهید.

      ۲. کار خود را به اجزای کوچک تقسیم کنید و هر دفعه یک قسمت از آن را انجام دهید.

      با استفاده از روش‌های بالا مطمئن باشید بعد از مدتی پشتکارتان به‌شدت افزایش پیدا می‌کند و با قدرت و سرعت بیشتری به‌طرف اهدافتان حرکت خواهید کرد. در دنیایی که بیشتر مردم تسلیم زندگی می‌شوند و در برابر مشکلات و شکست‌ها کم می‌آورند، اگر شما کمی بیشتر از دیگران تلاش کنید و ناامید نشوید، به‌زودی موفقیت را در آغوش خواهید کشید. برای افزایش روحیه و انگیزه‌ی خود می‌توانید زندگی‌نامه‌ی افراد موفق را مطالعه کنید و پشتکار را از آن‌ها یاد بگیرید.

      نتیجه‌گیری: داشتن پشتکار برای رسیدن به موفقیت و ثروت امری بسیار ضروری است. پشتکار را در هر زمینه‌ای رعایت کنید و هیچ بهانه‌ای را برای انجام ندادن کار نپذیرید. موفقیت‌های بزرگ آسان به دست نمی‌آیند. اگر هدفی دارید، برای آن تلاش کنید و تا رسیدن به آن هرگز و هرگز تسلیم نشوید!

  • لیلا , می 1, 2017 @ 3:01 ب.ظ

    سلام
    خانومی سی و چهار ساله هستم حدود ده سال زندگی مشترک داشتم و الان دو ساله جدا شدم از نظر موقعیت اجتماعی و زیبایی سطح خوبی دارم تحصیلاتم دکتری است پس از جدایی آقایی با سن پنجاه و دو سال از من خواستگاری کرد ایشون نیز دارای سطح تحصیلات و موقعیت اجتماعی خوب هستند از نظر رفتار مورد پسند عام هستند من نیز علاقه زیادی بهشون دارم مسئله ای که در مورد این آقا هست همسرشون و شرایط خاصش هست اینکه ایشون بخاطر داشتن دو فرزند دوس نداره از همسرش جدا بشه ولی با ایشون هم زندگی نمیکنه خانه مستقل دارد و اعتقاد دارد بعد از نه سال دیگه که سن فرزند کوچک هجده سال شد از همسرش رسما جدا می شود خب به طبع بخاطر فرزندان مسافرت هایی با همسرش می رود من نمی دونم واقعا با این شرایط میشه با این آقا زندگی تشکیل داد فقط این نکته را ذکر کنم خیلی خیلی بهم علاقمند هستیم بطوریکه هم ایشون و هم من به این معتقدیم که اگر در زندگی هم نباشیم ادامه راه واقعا دشوار و سخت است واقعا در دوراهی سختی موندم لطفا راهنماییم کنید

    • مشاور , می 2, 2017 @ 9:49 ب.ظ

      با سلام
      سرکار خانم اینکه ایشون شرایط شما رو دارند قابل قبول باشد
      ولی باید ببینید این شرایط برای شما قابل تحمل است یا خیر چرا که به هر حال اینکه شما اگر قرار باشه با ایشون وارد زندگی شوید هر چند مستقل هستند ولی اینکه بخواهند سفری با اون همسرشون بروند و یا ارتباط با فرزندان و اینکه تا سن ۱۸ سالگی اونها ممکنه اتفاقات متفاوتی بیفته که گریز ناپذیر و غیر قابل پیش بینی باشد در هر حال همه این ها موارد بسیار مهمی هستند که باید دقیق به انها پرداخته شود
      چون یک تجربه تلخ داشتید به هر حال حسایت ویزه ای باید در مورد ایت ازدواج داشته باشید و با دقت نظر اقدام کنید و حتما از مشاوره پیش از ازدواح به صورت حضوری هم استفاده کنید ولی در هر حال هر فردی قبل از قرار گرفتن در فضای احساسی باید بتواند تصمیم گیری منطقی داشته باشد که قطعا در مورد شما این اتفاق خواهد افتاد .

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۲۲۶۸۹۵۵۸

      موفق باشید

  • آرزو , می 17, 2017 @ 12:02 ق.ظ

    سلام من دختری ٢۴ ساله هستم که یک بار یه ازدواج ناموفق داشتم و حدودا دو سال قبل جدا شدم، و الان یک سال هست که با آقایی ٢٩ ساله آشنا شدم اول اشناییمون گفته بود که از همسرش جدا شده و یه بچه داره و من قبول کردم اما بعد متوجه شدم که دروغ گفته و با زنش زندگی میکنه وقتی این مسئله رو بهش گفتم بیشتر از قبل شروع به محبت کردن به من کرد و حتی وقتی من میخواستم ازش جدا شم دست به خودکشی زد، وخیلی بمن وابسته شده تو این مدت، اصلا منطقی رفتار نمیکنه و همیشه میگه که زنشو نمیخواد و میخواد ازش جدا بشه و با من ازدواج کنه الان من واقعا توی این رابطه گیر افتادم نه میتونم برم و نه میتونم بمونم چون این اقا برای اینکه به من ثابت کنه منو میخواد همه جا منو برده توی دوست و همکار و فامیل و معرفی کرده به عنوان همسر خودش از طرفی همسر خودش هم حاضر به جدا شدن ازش نیست با اینکه رابطه ما رو فهمیده و خودش علنی به همسرش گفته که با من ازدواج کرده. خواهش میکنم راهنماییم کنید ممنون.

    • مشاور , می 17, 2017 @ 7:22 ب.ظ

      با سلام
      دوست عزیز اگر درست متوجه شدم باشم شما با ایشون ازدواج کردید یا صرفا استدلال ایشون هست ؟خب ببنید اینکه ایشون دروغ گفتند ممکنه استدلال کنید بر حسب علاقه است ولی به وضوح خیانت به همسر فعلی محسوب میشه .ایشون فرزند دارند و باید زودتر تکلیف اون خانم رو مشخص می کردند و بعد به سراغ شما می امدند چون این اصلا منطقی نیست که فردی برای رسیسدن به خواسته اش دست به خودکشی و نمایشگری بزند به نظرم در مورد بودن با این فرد کمی تردید کنید چون قبلا هم سابقه ازدواج ناموفق داشتید حتما از مشاوره حضوری استفاده کنید و اگر بررسی روانشناس به صورت حضوری هم این موضوع رو تاکید داشت که باید ایون رو ترک کنید زودتر اقدام کنید تا فرصت های اینده رو از دست ندهید .حتی اگر ایشون فرد مناسبی هم باشند چون دارن با همسرشون زندگی می کنند و فرزند دارند و ایشون حاضر به جدایی نیست مطمئنا شما به مشکل برمی خوردید .البته هر طور خودتون صلاح می دونید اقدام کنید ولی شرایط رو منطقی ارزیابی کنید
      .
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۲۲۶۸۹۵۵۸
      موفق باشید

  • Mah , جولای 15, 2017 @ 8:55 ب.ظ

    با سلام. دختری ۲۷ ساله هستم. حدود یکسال و خورده ای هست که با پسری که یکسال از من کوچکتر است در ارتباط هستم. باهم سازگاریم.یک مشکلی که در رابطه ما هست این هست که ایشون الان ترم اخر فوق هستند و به تازگی هم مشغول به کار شدند. و اینکه سرشون شلوغ شده. ما نمیدونیم که چیکار کنیم که با توجه به این شرایط چطور وقتی هم برای خودمون داشته باشیم. با توجه به اینکه ایشون میگن آخر هفته ها یک روز میتونن و به نظر من خیلی خیلی کمه. چون اکثر اوقات ایشون نیستن پیش من. در حد اینکه فرصت کنن تماس تلفنی با هم داشته باشیم. من ترجیح میدم در طول هفته هم باهم بتونیم برنامه داشته باشیم.
    کلا در رابطه ما به نظر من ایشون خیلی وقت کم گذاشتن به خاطر شرایطشون و فکر میکنم این طبیعیه که من دوس داشته باشم بیشتر باهم وقت بگذرونیم. خود ایشون هم میخوان این مشکل حل بشه.

    • راهنما , جولای 16, 2017 @ 1:46 ب.ظ

      پس بهتره شما دوست عزیز توقعات خودتونو کاهش بدید
      شما فقط یک رابطه ساده دوستانه دارید پس دلیلی نداره ایشون بیشتر از این برای شما وقت بذاره و در حال حاضر کار و شغلش بسیار مهمتره …
      بهتره در این موارد واقع بین باشید

  • samanefateh , آگوست 6, 2017 @ 9:37 ب.ظ

    باسلام دختری ۲۱ ساله هستم حدود دوساله با یه اقایی آشنا شدم و تواین مدت خیلی بهش وابسته شدم مشکل من اینکه حسادت بیش از حد ب اطرافیان مثل دخترهای فامیل یا همکارای خانمشون دارم طوریکه حتی تحمل ندارم تو یک مکان باشن و واقعا سراین موضوع خیلی ب مشکل برمیخوریم لطفا راهنمایی کنید

    • راهنما , آگوست 7, 2017 @ 3:31 ب.ظ

      اولا شما فقط دوتا دوست ساده هستید و هیچ ربطی نداره که ایشون چطور رفتار میکنه !!!!
      واژه ی زود رنج در فرهنگ لغات فارسی به معنی کسی که زود برنجد و آزرده شود و نازک دل بکار باشد ، برده می شود. اما از این منظر می توان فرد زودرنج را کسی برشمرد که زود آزرده می شود و یا به کسی گفته می شود که بر اثر کنشی منطقی ویا غیر منطقی ازرده خاطر می شود و یا می توان گفت فرد زود رنج کسی است که در مقابل یکسری رفتارو برخوردها که با روحیات و شخصیت آن سازگار نیستند،آزرده خاطر می شود .

      علت زودرنج بودن:
      برخی افراد زود رنج و حساس هستند. افراد در برابر مشکل و ناراحتی واکنشهای مختلفی را بروز می دهند. به عنوان مثال برخی پرخاش کرده، بعضی به گریه می افتند و افرادی هم قهر می کنند و بروز این عکس العملها در افراد با هم فرق دارد و به شخصیت فرد بستگی دارد.وی تصریح کرد: افرادی هستند که حساس بوده و زودرنج هستند و عواطفشان رقیق تر بوده که در برابر مشکل و ناراحتی بسیار زود ناراحت می شوند و از خود نمی توانند دفاع کنند.صادقی در مورد علت بسیار حساس بودن برخی افراد بیان کرد: علت ایجاد این حساسیت های زیاد و زود رنج بودن به شخصیت فرد، ژنتیک، یادگیری و تربیت فرد در دوران کودکی باز گشت می کند.

      اگر افراد بیش از حد حساس و زودرنج این ویژگی ها را دارند:
      – میتوانند اطلاعات را عمیقاً پردازش کنند.
      – می توانند خیلی عمیق روی چیزی تمرکز کنند.
      – در کارهایی که نیازمند دقت، سرعت و جزئیات است مهارت دارند.
      – شدیداً وظیفه شناس هستند.

      خصوصیات ظاهری افراد بیش از حد حساس:
      – در اعمال حرکاتی مهارت دارند.
      – بیشتر تحت تاثیر کافئین هستند.
      – در ثابت ماندن مهارت دارند.
      – نیمکره راست مغزشان قوی تر است: خلاق تر هستند.
      – کندتر از محرک های شدید ریکاور می شوند.

      اعتماد به نفس پایین و حساسیت بیش از حد
      افرادی که اعتماد به نفس خوبی دارند، معمولا زندگی بهتری را هم تجربه می‌کنند و در زندگی شرایط مناسب‌تری خواهند داشت. این شرایط تا جایی پیش می‌رود که به گفته دکتر ناظمی کمبود اعتماد به نفس حتی می‌تواند موجب ایجاد حساسیت و زود رنجی هم بشود.

      پایین بودن میزان اعتماد به نفس، یکی از مهم‌ترین دلایلی است که می‌تواند فرد را حساس و زود رنج کند. نباید فراموش کنیم حساسیت بیش از حد افراد، به اعتماد به نفس آنها بستگی دارد. به این معنی که این افراد چون نسبت به نوع زندگی و شرایطی که دارند، حساس هستند و خودشان را پایین‌تر از دیگران می‌دانند، نمی‌توانند حرف‌ها و نظرات دیگران را تحمل کنند و چنین رفتارهایی را از خود نشان می‌دهند.

      حساس‌ها مراقب باشند
      دوست ندارد این‌طور باشد، اما کاری هم از دستش برنمی‌آید. حساس است و خیلی زود از حرف‌های دیگران ناراحت می‌شود. تصمیم می‌گیرد رفت و آمدهایش را کم کند، روابط اجتماعی‌اش را حذف می‌کند و در خانه می‌ماند تا نه از حرفی ناراحت شود و نه کسی را ناراحت کند. غافل از این‌که این کناره ‌گیری‌ کردن فقط شرایطش را بدتر می‌کند و موجب تشدید حساسیت‌هایش می‌شود. البته خیلی وقت‌ها هم دست به کار می‌شود و سعی می‌کند رفتارهای اشتباهش را تغییر دهد ولی چون این کار برایش سخت است، در همان ابتدای کار، پشیمان می‌شود و دوباره به همان روال قبل برمی‌گردد؛ یعنی حساسیت و ناراحت شدن، بعد تنهایی و فرار از موقعیت برای کم شدن این همه ناراحتی و پس از آن هم تشدید مشکل و بدتر شدن شرایط.

      آن‌طور که این روان‌شناس توصیه می‌کند این افراد در اولین قدم باید اعتماد به نفس‌شان را تقویت کنند و هر کاری از دست‌شان برمی‌آید ـ مانند خود گویی‌های مثبت ـ برای تقویت اعتماد به نفس انجام دهند. همچنین خوب است برای تقویت اعتماد به نفس، به خود آگاهی رسیده و شناخت دقیقی از نقاط ضعف و قوت‌شان پیدا کنند.

      از جمع فرار نکنید
      کسانی که حساس هستند، معمولا خیلی دوست ندارند در جمع حاضر شوند و ترجیح می‌دهند تنها بمانند. گروهی از این افراد هم هستند که همیشه از دیگران ناراحتند و برای همین هنگامی که در جمع هستند، احساس خیلی بدی را تجربه خواهند کرد. در نتیجه طبیعی است این افراد کم‌کم از جمع دور ‌شوند و تنهایی را ترجیح دهند، اما وقتی آنها از دیگران فاصله می‌گیرند، طرز فکر و نگرش منفی‌‌ که نسبت به جمع و دیگران دارند نیز تقویت می‌شود و در نتیجه نمی‌توانند با شرایط و موقعیت‌های جدید هماهنگ شوند.

      بنابراین گاهی افراد حساس تصمیم می‌گیرند به جای حل مساله و ایجاد توانایی برای برطرف کردن این مشکل، از جمع فرار کنند و همین دوری از گروه باعث تشدید مشکلات‌شان می‌شود.

      اولین و یکی از بهترین کارهایی که می‌توان برای این گروه از افراد انجام داد، مواجه شدن با موقعیت است. به این معنی که قرار نیست زمانی که احساس می‌کنید از قرار گرفتن در جمع ناراحت می‌شوید یا از حرف‌ها و نظرات دیگران احساس خوبی ندارید، رفت و آمدهایتان را قطع کنید. بلکه توصیه می‌شود روابط اجتماعی بیشتری داشته باشید، اما قبل از این مرحله، خودتان را بهتر بشناسید و اعتماد به نفس‌تان را تقویت کنید و پس از آن مهارت‌های ارتباطی را بیاموزید و بدانید در هر رابطه‌ای چطور باید برخورد کرد. وی ادامه می‌دهد: افرادی که حساسیت بیش از حد دارند، معمولا از کمبود قدرت ابراز وجود هم رنج می‌برند و نمی‌توانند حرف‌ها و نظرات‌شان را بدرستی مطرح کنند. برای همین هم احساسات‌ منفی‌شان بیشتر می‌شود و همین می‌تواند شرایط آنها را بدتر کند. همچنین به این موضوع هم توجه داشته باشید که تمام رفتارها و حرف‌های دیگران را به خودتان نسبت ندهید و بدانید خیلی از حرف‌ها و رفتارها به شما ارتباطی پیدا نمی‌کند.

      دیگران هم باید به آنها کمک کنید
      کسانی که با فردی حساس و زودرنج زندگی می‌کنند، معمولا نمی‌دانند چطور باید با او برخورد کرد؛ اگر خیلی سخت بگیرند، او را ناراحت کرده‌اند و اگر خیلی کاری به کارش نداشته باشند، این خصوصیت اخلاقی را تشدید کرده‌اند. پس چه کاری بهترین است و برای کمک به این افراد چه کار باید کرد؟

      لحن و نوع کلام و همین‌طور زبان بدن ما باید متناسب با نیازها و شخصیت فرد باشد، اما با همین حرف‌ها باید به او کمک کنید رفتارش را تغییر دهد و در موقعیت مناسب قرار بگیرد.

      اگر می‌خواهید به فردی که حساس است کمک کنید رفتارش را تغییر دهد، او را در موقعیت قرار دهید و پس از آن کمکش کنید موقعیتی را که در آن قرار گرفته، بخوبی درک کند و پذیرش بیشتری داشته باشد. همچنین باید این فرصت را در اختیار آنها بگذارید تا اعتماد به نفس‌شان را تقویت کنند و وضع بهتری داشته باشند.

      بچه‌ها را درست تربیت کنیم
      همان‌طور که گفته شد شیوه تربیتی پدر و مادر هم در ایجاد این حساسیت‌ها موثر است و می‌تواند آن را تقویت کرده یا برای حل مشکل کمک کند. دکتر ناظمی هم در این زمینه به والدین توصیه می‌کند فرزندان‌شان را طوری تربیت کنند که آمادگی رویارویی با فراز و نشیب‌های زندگی را داشته و واقع‌نگر باشند. به این معنی که بچه‌ها باید در شرایط اجتماعی طبیعی و عادی قرار بگیرند و این‌طور نیست که در محیطی بسته آنها را پرورش دهیم و انتظار داشته باشیم در آینده هم زندگی اجتماعی موفقی داشته باشند.

    • مشاور , آگوست 8, 2017 @ 9:11 ق.ظ

      باسلام این حساسیت شاید برای هر فرد علاقه مندی قابل درک باشد.و خب اگر به طرف مقابل انتقال دادید باید مراعات هابی رو داشته باشند مگر اینوه افراطی باشد که خب طبیعی است که هر فردی را زده می کند و مسکلاتی را ایجاد می کند و باید حضورا مراجعه کنید .چون تکرار رفتار وسواس گونه باعث رنجش طرف مقابل می شود .در هر حال امیدوارم خوشبخت باشید .پ

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۴۴۰۳۴۴۹۰
      موفق باشید

  • Maryam , اکتبر 12, 2017 @ 3:08 ق.ظ

    سلام زنی ٣۴ ساله هستم و ٣فرزند ٨سال و ٧ سال و٢سال دارم همسرم عاشق بچه ها و من هست ولی خیلی وقت ها من بهش شک دارم مثلا رمز موبایلش و به من نمیده یا اینکه وقتی من سفر میرم حس میکنم بهم خیانت میکنه خلاصه از لحاظ روحی خیلی رو من فشاره و اگه ازش بیخبر باشم همش فکر میکنم با زن دیگه ای هست چون در چنین مواقعی همسر بیشتر من و تحریک به شک میکنه مثلا اگه سؤال کنم که کجاس عمدا جواب سربالا میده و نمیدونم اینا شک هستن یا باید تحقیق کنم یا گوشیش و هک کنم که بتونم به این شک خاتمه بدم

    • مشاور , اکتبر 12, 2017 @ 6:54 ق.ظ

      با سلام دوست عزیز اینکه هر شکی باید بر پایه ای باشد .به هر حال نمی توانیم بی خودی و بی جهت براساس فرضیه سازی ذهنی خودمون که متهم کنیم باید ببینم مبنای ان شک چیست ؟از چه زمانی شروع شده و چقدر رفتارهای همسرتون در این مساله دخیل است .هک کردن گوشی ایشون فضای بی اعتمادی و درگیری را بیشتر می کند و مطمین باشید روابط شما دررصورت مطلع شدن ایشون مثل قبل نخواهد شد .به هر حال مساله مهمی که اتفاق می افتد بحث بی اعتمادی گسترده تر است بعضی از مردان در عامه وقتی متوجه حساسیت طرف مقابل می شوند به عمد و صرفا شوخی پاسخ هایی می دهند که متوجه نیستند برای فردی حساس این پاسخ ها در گیر ذهنی زیادی ایجاد می کند.شما سه فرزند دارید و عاشق زندگیتون هستید بهتره حتما در این مورد با خودایشون البته با لحن مناسب که کدورتی ایجاد نکند صحبت کنید و از ایشون بخواهید شما رو اروم کنند .مطمئن باشید وقتی متوجه این همه حساسیت شما بشوند خود ایشون تلاش می کنند در برخی رفتارها تجدید نظر کنند مهم این است به ایشون بفرمایید ازسون مطمئنید منتهی این افکار شما رو ازار می ده و وقتی جواب سر بالا می دهند این دغدغه دو چندان می شودو الا به ایشون و زندگی بسیار علاقه مند هستید در صورت تمایل از مشاورهدحضوری هم می توانید بهره ببرید .امیدوارم خوشبخت باشید .

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
      موفق باشید

  • تنهای تنها , می 24, 2018 @ 5:38 ب.ظ

    سلام .من دختری ۳۸ساله هستم و با پسری۴۰ساله برای ازدواج آشنا شدیم دفه اولم بودکه با کسی آشنا می شدم وهمون اول بهش اعتماد کردم.خانواده سنتی داریم وبسیار سختگیربخاطرهمین چون هرچه خواستگاربرایم می امد خانواده با یک بهونه ای رد می کردندتصمیم گرفتم این مورد را خودم بشناسم چون ازش خوشم اومده بود.
    اون اقا به بهونه بیماری پدرش ۳سال به خواستگاری نیومد وتواین مدت ارتباط جنسی داشت.
    بعدازفوت پدرش امدند خواستگاری. خانواده ام در برخورد اول قبول کردند اما بعد ازتحقیقات نظرشون عوض شد چون گفته شد که این آقا معتاده وبندال.
    ازبعد اون روز هرچه من تلاش می کنم ارتباط را تمام کنم تهدید می کنه که من ابروت را می برم ومیام به خانوادت می گم با من ارتباط داشتی.
    چندبار به بهونه های الکی منودر خیابان کتک زده است. ازمن چندبارپول قرض گرفته وپس نداده اما الن با زور میگه باید هرماه۵۰۰۰۰۰تومان بهم بدهی..قبلا خیلی دوستش داشتم اما الان فقط ازش می ترسم.
    خانواده از ارتباط ما بعد خواستگاری بی خبرند. هرشب من دارم گریه می کنم و می لرزم اگر متوجه بشود من بیرون رفته ام اونقدر فوش ناموسی میدهد وتهدید می کنه ترا خدا کمکم کنید.وحشتناک شکاکه حتی میگه با خواهر وبرادرهایت هم نباید حرف بزنی. شب تا صبح میگه خوابش نمیبره وبعدازدواج خوب میشه الان چون زیاد فکرمیکنه خوابش نمیبره.
    چندبارتصمیم به خودکشی کردم اما موفق نشدم. زندگیم شده آه واشک وگریه .
    بنظرتون بروم شکایت کنم؟ اگرشکایت کردم بنظرتون نیازه که بگم ما باهم ارتباط جنسی داشته ام(من هنوز دخترم)؟دارم دیوانه میشوم ترا خدا کمکم کنید.

    • مشاور , می 26, 2018 @ 10:52 ق.ظ

      با سلام
      دوست عزیز خب شرایط بسیار سختی است و نگرانی ها طبیعی منتهی این ادم اصلا تعادل روانی ندارد و کاملا مشخص است که هدفش اخاذی است به هر حال شاید سخت گیری های خانواده باعث شده که شما به فردی اعتماد کنید و روباط اینگونه پیش برود منتهی باید بدونید نباید از اشتیاهات خودتون هم غافل شوید به هر حال ایشون متوجه سنتی بودن خانواده شما شده و می دونند که ترس دارید از اینکه مطرح کنید ببینید الان بحث علاقه نیست اینکه ایشون مسلما بیمار هستند و شکاک و اخاذ و شما بهترین وسیله برای سو استفاده چون کاملا به شرایط خانوادگی شما واقف هستند به هر حال در نظر داشته باشید که در زندگی مشکلات زیادی ایجاد می شود که باید بتوانید پیگیری و رفع کنید و فقط مساله ازدواج اولبه نیست کسی که اکنون این مشکلات را دارد طبیعتا بعد از ازدواج هم بهتر نخواهد شد جر اینکه مشکلات بیشتر می شود ..حق دارید که نگران باشید منتهی ضرر رو از هر جایی بگیرید منفعت است همینکه بهتره سریع تر با پلیس در میون بگذارید به هر حال رابطه جنس یشکل گرفته و نمی شود انکار کرد منتهی اگر شما هنوز دختر باشید و ایشون هم سند و مدرکی نداشته باشد نمی تواند اثبات کند و اگر واقعا بیمار باشد و تشخیص دادگاه هم این مساله باشد مساله بهتر حل خواهد شد و جای نگرانی نیست منتهی اگر این فرد بخواهد بعد از شکایت صدمه ای به شما بزند بهتره خانواده در جریان باشند و شما هم حتما وکیل داشته باشید چون مساله مهمی است و نمی توان گفت به راحتی حل و مدیریت می شود ..و بهتره حتما وکیل داشته باشید .در هر صورت امیدوارم مشکلی ایجاد نشود و موفق باشید .
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۲۲۶۸۹۵۵۸
      موفق باشید

    • مشاور , می 26, 2018 @ 11:22 ق.ظ

      فرض کنید یک روز مثل همه روزها از خواب بیدار می‌شوید و کمی از غروب می‌گذرد که مخاطب خاص‌تان بی‌خبر با دسته گل به خواستگاری‌تان می‌آید. چشم‌های‌تان را که ببندید دست کمی از سیندرلا ندارید! هر روز هم که می‌گذرد بیشتر مطمئن می‌شوید مرد رؤیاهای‌تان همین است.

      با همان سختگیری‌هایش دو ستش دارید، آخر می‌گوید: «آنقدر عاشق تو هستم که به پشه‌های نری که در اتاقت می‌چرخند حسادت می‌کنم!» یا «آنقدر عاشقت هستم که دوست دارم با هیچ‌کس جز من نگویی و نخندی و نفس نکشی!»، «من به تو اعتماد دارم اما جامعه آن‌قدر کثیف است که به خاطر من «فقط» با مادرت بیرون برو!». . . فکر می‌کنید دوست‌تان دارد، آن وسط‌ها هم با یک جمله آشنا سختگیری‌های عجیبش را برای شما جامی‌اندازد. ..«غیرتم اجازه نمی‌دهد که. . . » آن اوایل داستان‌تان شبیه قصه‌های عشقی است، از فرط توجهش بال درآورده‌اید اما فقط کمی از این رؤیای شیرین می‌گذرد که گیرهای باخود و بی‌خودش کلافه‌تان می‌کند. شاهزاده با اسب سپیدش از راه رسیده اما به اندازه شرلوک هولمز از روابطش با شما و روابط تان با کل عالم بشریت نکته منفی بیرون می‌کشد! زنگ خطر به صدا درآمده است شاید این عاشق دلباخته خوش‌تیپ، پارانوئید باشد.

      تئوری توطئه و سایر مخلفات!
      بیایید به قصه‌مان بازگردیم. در حال برگشتن از ‌مهمانی هستید، طبق معمول باز هم اخم‌هایش تا جای ممکن درهم است، سعی می‌کنید با آرامش مشکل را حل کنید اما هرچه بیشتر سعی کنید او عصبی‌تر و غیر منطقی‌تر می‌شود. وقتی دلیل این همه بداخلاقی‌اش به‌طور مثال جوکی باشد که یکی از پسرهای فامیل در جمع تعریف کرده و شما هم مثل همه ‌مهمان‌ها از ته دل به آن خندیده‌اید یا اینکه با یکی از مهمانان گفت‌وگوی ساده‌ای داشته‌اید، کم‌کم‌گیرنده‌های عاطفی‌تان باید فعال شود. شاید نامزدتان بیماری بدبینی دارد.

      فرد بدبین به همه اشخاص و رفتارهای‌شان شک دارد از نظر او دیگران غیر قابل اعتمادند، این دیگران که می‌گوییم شامل همه آشنایان نزدیک و دور خودش و شما می‌شود. ارتباطات خودش که محدود و ناچیز است از شما هم می‌خواهد مثل خودش باشید، شاید با اعتماد به نفس در حالی که منطقی‌ترین آدم دنیا به نظر می‌رسد به ساده بودن متهم‌تان کند، بگوید تو بی‌تجربه هستی که راحت اعتماد می‌کنی. اصلا تئوری توطئه برای فرد بدبین یک اصل پذیرفته شده است. او می‌گوید همه می‌خواهند سرمان کلاه بگذارند و از ما سوء‌استفاده کنند! دوستان صمیمی کمی دارد یعنی او اصلا درکی از صمیمت ندارد، یک ذره‌بین قوی دستش گرفته تا دشمنان احتمالی را شکار کند! پس فرصت و موقعیتی برای صمیمی شدن نمی‌ماند.

      خسیس اطلاعاتی
      نامزد بدبین هر چند به خودش اجازه و حق می‌دهد که ریزترین جزئیات زندگی شخصی فعلی و قبلی و بعدی ! شما را بداند و بپرسد اما به محض اینکه خودش در موردی سوال‌پیچ شود، نیت شما را هم مثل نیات مشکوک خودش فرض کرده بنابراین با کلافگی به آن واکنش نشان می‌دهد. اگر از این تیپ آدم‌ها درباره مدرسه و خانواده‌شان سوال کنید و بعد بخواهید کمی پرس‌وجوی‌تان را ادامه بدهید با خست و وسواس هرچه تمام‌تر اطلاعات درخواستی شما را بروز می‌دهند.

      در حین پاسخ دادن به سوالات هم ممکن است به شما بگوید: «یعنی تو به من شک داری؟» یا «چرا این را می‌پرسی؟» او نمی‌خواهد حتی به نامزدش اطلاعاتی بدهد چون راستش به شما هم اعتماد ندارد پس اگر به بدبینی نامزدتان شک کردید کافی است در فواصل زمانی از او در مورد زندگی شخصی یا گذشته‌اش سوالاتی بپرسید و به واکنش‌هایش بادقت توجه کنید.

      فرد بدبین به‌طورکلی کینه‌ای است

      بادکنکی که ساده می‌ترکد
      فرد بدبین به‌طورکلی کینه‌ای است او به‌راحتی از گناه دیگران نمی‌گذرد و سخت می‌بخشد. وقتی هم ببخشد یک عمر خطای شخص خاطی در یادش هست. یک نشانه دیگر فرد بدبین هم هم قهرهای طولانی‌مدتش با شماست. او اگر برنجد سرد می‌شود و خیلی راحت می‌بینید که روزهای زیادی به تماس‌تان پاسخی نمی‌دهد. افراد بدبین عواطف خودشان را بروز نمی‌دهند و به همین دلیل سعی دارند عقلانی و منطقی جلوه کنند. ضمن اینکه به وضعیت‌شان افتخار کرده و معتقدند اصلا خوب است آدم جدی باشد.

      او از خود راضی و خودبزرگ‌بین است اما در واقع این پوششی است برای کمبود اعتماد به نفسی که به این سادگی‌ها هم خوب نمی‌شود. او دقیقا مثل بادکنکی است که با اولین انتقاد می‌ترکد چون برخلاف ظاهر پراز منم‌منم‌اش از درون تهی است. یک تست دیگر هم این است که از او انتقاد کنید تا چهار انتقاد بدتر از آن را به خودتان بازنگرداند آرام نمی‌گیرد.

      پیش از شروع بخوانید
      شک و بدبینی می‌تواند به دلایل ساده‌ای وجود داشته باشد انواع خوش‌خیم بدبینی به مرور زمان و با دقت روی اعمال و رفتاری که فرد بدبین را تحریک می‌کند شفا می‌یابد یا حداقل می‌شود امید داشت که خوب شدنی است.

      وقتی کسی تجربه‌های شور، تند و تلخ در رابطه با جنس مخالف دارد، طبیعی است سخت می‌تواند اعتماد کند و بپذیرد زندگی شیرین است پس باید صبر کرد تا ذائقه‌اش تغییر طعم را باور کند.

      فرد بدبین دائم در حالت آماده باش است اصلا اگر راه داشته باشد با کت و پوتین می‌خوابد، به چیزهای خیلی ریز و پیش پاافتاده با دقت یک کارآگاه در حال انجام ماموریت توجه می‌کند و واکنش نشان می‌دهد آخر می‌خواهد به هر قیمتی شده خطر را کشف کند حتی اگر خطری نباشد! نگاهش تیز و دقیق است و با شما به عنوان نامزدش هم تماس چشمی مداوم دارد یعنی یک لحظه نمی‌شود از زیر نگاه سنگینش خلاص شد. او سرتاپای مخاطب را زیر نظر می‌گیرد و می‌تواند از تغییر رنگ جوراب‌هایش هم نتیجه‌گیری‌های عجیب و غریب داشته باشد.

      جنگ شبانه روزی
      حالا وای به آن روز که در محیط فرد بدبین، آدمی که نسبت به او حس تهدید دارد هم نفس بکشد دیگر چشم‌هایش را تا جای ممکن به کار می‌اندازد و ریز می‌کند، اگر شخص سمت چپ‌شان نشسته باشد، پای چپ را روی پای راست می‌اندازد، دست به سینه با عضلاتی سفت و حرکاتی خشک! طوری روی صندلی می‌نشیند که رقیب فرضی‌شان بداند کسی که روی صندلی کنارشان نشسته در هر جنگی برنده است. شخص بدبین با نگاه و حرکاتش، دائم سعی دارد به دیگران بفهماند که حواسش به تهدیدی که از طرف آنها برایش وجود دارد هست و آمادگی دفاع و مبارزه دارد درضمن به ذهن‌خوانی هم علاقه دارد.

      غافلگیرت می‌کنم پس هستم
      همان‌طور که اول قصه گفتیم نامزد بدبین در ابتدا با یک پز عاشقانه سعی می‌کند در تمام اوقات شبانه‌روز شما را نظارت و کنترل کند. حرف‌های او پر از بکن، نکن مداوم است. دخالت را از لباس‌تان شروع می‌کند و کم‌کم شعاع مداخله‌اش آنقدر وسعت پیدا می‌کند که شامل همه ابعاد ریز و درشت زندگی‌تان می‌شود؛ «اینجا برو، آنجا نرو»، «اینجا بخند، آنجا نخند»، «اینجا سرت را پایین بینداز، آنجا سرت را بالا بگیر» و هزار جمله شبیه به این در روز از دهانش بیرون می‌آید، از طرفی هم وقتی تنها کمی از دسترس‌شان دور باشید یک‌سره با هر ابزار ممکن می‌خواهد با شما در تماس باشد.

      نامزدی را به هم بزنید؟
      خشم فرد بدبین ممکن است با خودخوری و زیرلب غرزدن آغاز شده و بعد از ترک محیط و تنها شدن با شما به اوج خودش برسد. خوب است بدانید عادی‌ترین رفتار و حرکات کسی که مورد بدبینی نامزد شکاک شما قرار گرفته می‌تواند به بی‌محلی، تحقیر یا تهدید تعبیر شود و فاجعه اینجاست که شخص بدبین بخواهد براساس همین برداشت‌های اشتباه و بیمارگونه خودش به اطرافیان واکنش نشان داده و با فرد یا افراد مورد نظر، درگیر هم شود. رسیدن به این نقطه همان جایی است که مشاور محترم ازدواج در مورد ادامه دوران نامزدی با نامزد رؤیایی‌تان به شما اخطار خواهد داد و پیشنهاد می‌کند نامزدی را به هم بزنید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۲۲۶۸۹۵۵۸
      موفق باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.