مرکز مشاوره

تاریخ سرزمین چک

تاریخ سرزمین چک

تاریخ سرزمین چک

تاریخ سرزمین چک 

تغییر و تحولات فراوانی که در تاریخ سرزمین چک روی داده، باعث می‌شود مطالعه تاریخ این جغرافیا، از هر منظر دشوار باشد. همسایگان پر حاشیه و دانه درشت چک هم، همیشه باعث به سایه رفتن این کشور کوچک شده‌اند. گرچه آن‌ها کافکا دارند و میلان کوندرا دارند و در هر کتابخانه کوچکی می‌شود ردی از ادبیات چک پیدا کرد اما آیا تمام ادبیات آن‌ها به همین دو نویسنده ختم می‌شود؟ آیا مابقی ادیبان چک، به کلی در حاشیه بوده‌اند و نمی‌توان ردی از آن‌ها پیدا کرد؟ این فرض به کلی نادرست است، چراکه حتی اگر بخواهیم به نویسندگان معاصر آن‌ها توجه کنیم، نام‌های فراوان دیگری از جمله بوهمیل هرابال، یان پاتوشکا و حتی رییس جمهور فقیدشان واتساو هاول که چند سال پیش از دنیا رفت به چشم می‌آیند. این بار به سراغ موسیقی چک رفته‌ایم تا ببینیم این دیار کوچک اما پرمخاطره، چه سهمی در گسترش موسیقی و نمایاناندن جلوه‌های بدیع آن داشته و در میان غول‌های بزرگ موسیقی، چه حرفی برای گفتن دارد.

هیاهوی کوه‌نشینان

جمهوری چک یک نام کم سابقه است. سال ۱۹۹۳ بود که آن‌ها از اسلواکی جدا شدند و جمهوری خودشان را راه انداختند. اما این ناحیه از اروپا را به عنوان یک سرزمین واحد، می‌توان از قرن سوم بعد از میلاد، رد گیری کرد. امپراتوری بوهمیا ریشه‌ای ضخیم در دل تاریخ اروپا دارد و فراز و نشیب‌های فراوان را از سر گذرانده تا امروز روز، به جمهوری چک آن را بشناسند. آلمان، اتریش، لهستان و اسلواکی همسایه‌های چک هستند و طبیعی است که در بسیاری از زمینه‌ها، نام چک را در سایه خود محو کنند. اگر بخواهیم از موسیقی حرف بزنیم، به جرئت کمتر کشوری یارای رویارویی با تاریخ موسیقایی غنی اتریش و آلمان را دارد. اما در این میان چک هم حرف‌های فراوانی برای گفتن دارد که شاید از نظرها دور مانده باشد. اگر بخواهیم از ابتدای ماجرا شروع کنیم، باید ناگزیر به موسیقی ناحیه بوهمیا توجه کنیم که عمدتا ناحیه‌ای جنگلی است. موسیقی در جنگل‌ها و مراتع، خواه در کردستان خودمان باشد و خواه در بوهمیا، نزدیکی عجیبی با کار روزانه مردمان آن ناحیه دارد. در مناطق جنگلی و کوهاستان عموما کشاورزی رونق آن چنان ندارد و گله‌داری است که شغل اولیه مردمان کوه به شمار می‌رود. نوای چوپانان در هر نقطه‌ای از جهان، یکی از غنی‌ترین و پویاترین خاستگاه‌های موسیقی آن ناحیه به شمار می‌رود. چک هم از این قاعده مستثنا نیست و می‌توان رد موسیقی چوپانان را به راحتی در موسیقی ناحیه بوهمیا پیدا کرد. در کتابخانه ملی چک، اسنادی وجود دارد که می‌گوید آن‌ها لااقل از قرن ۱۲ میلادی، صاحب موسیقی تئوریک بودند و دست نوشته‌هایی از آهنگ‌سازان آن دوران در دست دارند. این نکته می‌تواند گویای قدمت توجه به موسیقی تئوریک در این کشور باشد. نکته‌ای که متاسفانه بسیاری از کشورهای آسیایی، با وجود داشتن تاریخی طویل در موسیقی، از داشتن آن محروم هستند. سازهایی که می‌توان در آن سال‌های تاریخ موسیقی چک با آن‌ها رو به رو شد، چندان متنوع نیستند و می‌توان بین آن‌ها به «بگ پایپ» اشاره کرد که در موسیقی اسلاو‌ها نقش اساسی بازی می‌کند.

اگر صدای این ساز در ذهنتان تداعی نمی‌شود، کافی است به موسیقی فولکلور اسکاتلند، ایرلند، یا به طور کلی بریتانیا فکر کنید تا یادتان بیاید مردان دامن‌پوش بریتانیایی، چه سازی می‌نوازند. نمونه‌اش را در همین جنوب خودمان هم داریم. ویولن هم در آن سال‌ها در میان سازهای زهی چک‌ها نقش مهمی بازی می‌کرد، اما شاید آن قدر در سراسر اروپا ساز مستعملی باشد که دیگر نتوان به ساز خاص یک فرهنگ یا یک کشور نسبتش داد. نزدیکی به آلمان، اترش و لهستان که هر سه از موسیقی قرص و محکمی برخوردار هستند، قضاوات درباره موسیقی چک را اندکی سخت می‌کند، اما به وضوح می‌توان دید که موسیقی چک، یک موسیقی مصرف کننده محسوب نمی‌شود که تمام فرهنگ خود را از همسایگانش قرض گرفته باشد. بلکه تاثیر هم زمان این فرهنگ‌های موسیقایی و برآیند موسیقی در این ناحیه از اروپای مرکزی است که به چشم می‌خورد. آن‌ها در واقع تکمیل‌کننده یکدیگر بودند و به هیچ وجه نمی‌توان ادعا کرد، یکی بر دیگری غالب است. پس موسیقی چک هم هویت مستقل خود را دارد و هم به نوعی تاثیر گرفته از فرهنگ‌های موسیقایی مجاورش بوده. اما نقطه ضعفی که در میان برگ‌های تاریخ موسیقی چک می‌توان به راحتی آن را متوجه شد، این است که در موسیقی کلاسیک و باروک، به هیچ وجه توان رویارویی با آهنگ‌سازان همان دوره در آلمان و اتریش و حتی لهستان را ندارد و از آغاز دوره رمانتیک و قرن هجدهم است که آهنگ‌سازان چک، در سطح بین‌المللی مطرح می‌شوند.

جهش به موقع

آن‌هایی که اهل موسیقی جدی هستند، حتما نام آنتونین دورژاک را شنیده‌اند. شاید بتوان به راحتی او را تاثیرگذارترین آهنگ‌ساز چک نامید، اما آیا صرفا او بود که توانست نام چک را در میان غول‌های موسیقی اروپایی جا بیندازد؟ طبیعی است که او نیز به پشتوانه آهنگ‌سازان دیگری توانست پا به این عرصه بگذارد و تا به این حد تاثیر‌گذار باشد که می‌بایست در چنین مطلبی از آن‌ها هم یاد کنیم. برای ردگیری موسیقی رمانتیک چک، می‌توانیم از آهنگ‌ساز بنامشان، بدریخ اسمتانا آغاز کنیم. او را پدر موسیقی چک می‌نامند درست به همین دلیل که توانست آمیزه‌ای از موسیقی فولکلور چک و موسیقی رایج در اروپا به مخاطب عرضه کند و الگوهای موسیقی فولکلور چک را به جهانیان عرضه کند. اسمتانا در قرن نوزدهم، برای اولین بار چنین ترکیبی را مهیا کرد و آلمان و اتریش را به چالش خواند. تاثیر متقابل فرهنگ موسیقایی این کشورهای اروپای مرکزی را می‌توان به وضوح در سال‌ها آخر قرن نوزدهم مشاهده کرد. «موسیقی جدی» در هر بازه‌ای از زمان، آماده پذیرش فرم‌های فولکلور و موسیقی نواحی بود. دوران مذکور هم دقیقا نقطه اوج ورود موسیقی نواحی مختلف به الگوهای در حال تکرار محسوب می‌شد و این یقینا برای فرهنگ‌های پرکار موسیقی، نقطه قوتی قابل اعتنا محسوب می‌شد. از دل کارهای اسمتانا بود که آنتونین دورژاک سر برآورد تا همه نگاه‌ها را در سراسر اروپا به سوی موسیقی چک متوجه کند. دورژاک به عنوان نسل بعدی اسمتانا، وظیفه پخته کردن ایده‌های موسیقایی او را داشت و به خوبی از پس این کار برآمد. اما برای آن‌که موسیقی یک فرهنگ، بتواند در گود رقابت با دیگر فرهنگ‌ها باقی بماند، نیاز به بازآفرینی هر روزه دارد. یا نباید وارد این بازی شد و هرگز ادعایی را در سطح جهانی مطرح کرد، یا اگر وارد شدید، دیگر باید تا انتها باقی بمانید، وگرنه تمام تلاش نسل‌های گذشته را هم به باد خواهید داد. حال که موسیقی چک در دوره دورژاک به اوج پختگی خود رسید و زبان موسیقایی چک را به گوش همگان رساند، می‌بایست یه معمار جدید هم پیدا می‌شد تا موسیقی معاصر چک را پایه ریزی می‌کرد. از میان خیل عظیم آهنگ‌سازان، نام لئو یاناچک همیشه در تاریخ معاصر معصر موسیقی چک، مطرح می‌شود که درواقع گذر موسیقی این کشور از عهد رمانتیسم را سبب شد. موسیقی مدرن در سال‌های آخر قرن نوزدهم، می‌رفت تا همه گیر شود و انقلاب موسیقایی در حال پا گرفتن بود. چک نمی‌بایست از این قافله عقب می‌ماند بنابراین یاناچک پا به عرصه گذاشت تا ثابت کند الگوهای فولکلور نه تنها می‌توانند در موسیقی رمانتیک دوام بیاورند و قوام بیایند، بلکه می‌توانند به عنوان بازوی کمکی در موسیقی مدرن هم نقش بازی کنند. او یک فرق بزرگ دیگر هم با دو آهنگ‌ساز بنام قبل از خودش که موسیقی چک را جهانی کرده بودند، داشت. هم اسمتانا و هم دورژاک، از موسیقی بومی بوهمیا استفاده می‌کردند و علاقه اولشان به آن سمت بود. اما یاناچک موسیقی ناحیه موراویا را مبنای کار خود قرار داد. همین جا باید این نکته را اضافه کرد که چک از دو منطقه عمده بوهمیا و موراویا تشکیل شده و عموما فرهنگ‌ها و سنت‌های بوهمیایی، همواره در تاریخ این کشور بیشتر و پررنگ‌تر بوده. یاناچک با دست گذاشتن روی سنت‌های منطقه موراویا، یک برگ برنده دیگر از تاریخ پررونق موسیقی کشورش رو کرد و نگاه‌ها را یک بار دیگر متوجه چک کرد. اوج رونق موسیقی چک را می‌توان بین سال‌های ۱۸۰۰ تا ۱۹۵۰ ردگیری کرد و بعد از آن، دیگر ژانرهای جدید و ایده‌های نوین است که بازارهای موسیقی را تسخیر می‌کند. چک باز هم از قافله جهانی عقب نمی‌ماند و حتی در ژانرهایی مثل جز، حرف‌هایی برای گفتن دارد.

بهار پراگ، بهار جَز

میانه‌های قرن بیستم، ژانر جز می‌رفت تا همه جای اروپا را دربرگیرد. این ژانر با تمام ریشه‌های آفرو-لاتینش، در ایالات متحده چشم باز کرد و خیلی زود توجه همه را در هر نقطه‌ای از جهان به خودش جلب کرد. اروپایی‌ها به هیچ وجه قصد نداشتند از این ژانر عجیب چشم‌پوشی کنند و لازم بود خود را هر چه زودتر در این رشته هم به محک بزنند. جز که اساسا ژانر انطباق پذیری است و جایگاهش را خیلی زود در هر فرهنگی باز می‌کند، در جمهوری چک هم مسیر خود را باز کرد و به جایگاه قابل توجهی رسید. دهه بیست و سی در چک، آغاز فعالیت آهنگ‌سازانی مثل رودولف دورژسکی بود که اولین زمزمه‌های موسیقی جز را در چک به راه انداخت. اما تا قبل از سال ۱۹۴۷ این ژانر در چک جایگاه ویژه‌ای به دست نیاورد تا یک آهنگ‌ساز جز استرالیایی به نام گریم بل، در همین سال، با گروهش به نام دیکسی لند در جشنواره جوانان پراگ، یک کنسرت جز اجرا کرد که مورد توجه بسیاری از جوانان چک قرار گرفت و باعث شد گرایش آن‌ها به جز، هر روز بیشتر شود. اما به راحتی می‌توان ادعا کرد جز در این کشور اجازه فعالیت چدانی پیدا نکرد تا بهار پراگ از راه رسید. اصلاحات سیاسی موجب شد این ژانر که طبیعتا مورد قبول ایدئولوژی استالینیستی حاکم بر چک اسلواکی نبود، کم کم آشکارا به فعالیت بپردازد و هر روز مخاطبان بیشتری را به سمت خود بکشد. سال ۱۹۶۴ اولین جشنواره جز چک در پراگ برگزار شد و بعد از بهار پراگ در ۱۹۶۸، هر روز به تعداد گروه‌های جز در چک افزوده می‌شد. باز هم فولکلور قدرتمند چک توانست نقش اساسی بازی کند و جز را به نفع خود مصادره کند. البته باید اشاره کرد که این اتفاق در سراسر اروپا در حال شکل گیری بود. ژانری که از ایالات متحده سرچشمه گرفته بود، به هیچ وجه انحصارا در اختیار آمریکایی‌ها نبود و اروپایی‌ها خیلی سریع توانستند گوی سبقت را از رقیب بربایند. این هم جزو عجایب این سبک به شمار می‌آید که بر هر فرمی از موسیقی و هر فرهنگی، منطبق می‌شود و ضمن حفظ ریشه‌های همیشگی‌اش، با شمایلی جدید، بازآفرینی می‌شود. موسیقی راک و متال هم در چک توانستند اقبال فراوانی داشته باشند و گروه‌های بی‌شماری از شروع دهه ۷۰ میلادی در چک شکل گرفتند که اکثر آن‌ها ترانه‌هایی به زبان انگلیسی داشتند و به همین خاطر توانستند خیلی زود مرزهای کشورشان را پشت سر بگذارند و در دیگر کشورها هم شنیده شوند.

منبع: مقالات کانون مشاوران ایران


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

خروج از نسخه موبایل