عزت نفس برای بقا و سلامت روانی انسان حیاتی است. عزت نفس یکی از ملزومات عاطفی زندگی است و بدون آن بسیاری از نیازهای اساسی برآورده نمی شود.
یکی از مهم ترین عواملی که انسان را از سایر حیوانات متمایز می کند، آگاهی از خود است، یعنی توانایی تشکیل یک هویت و اختصاص دادن ارزشی به آن. به بیان دیگر، این ظرفیت در انسان وجود دارد که تعریف کند کیست، و سپس ببیند که آیا آن هویت را دوست دارد یا خیر.
در واقع، عزت نفس بعد ارزیابانه خودپنداره- توصیف فرد از خود- است و اشاره به این دارد که چگونه خود را ارزشیابی می کنیم. برای انسان این امکان وجود دارد که رنگها، صداها، شکلها و احساسهای اصلی را دوست نداشته باشد. اما اگر فرد بخشهایی از خودش را دوست نداشته باشد، ساختار روانی او به شدت آسیب می بیند.
در چنین شرایطی، شخص از هر چیز که درد عدم پذیرش را به هر شکل وخیم می کند اجتناب می ورزد. چنین فردی در مسائل اجتماعی، تحصیلی یا شغلی ، کمتر پیشرفت می کند ، زیرا توانایی دستیابی به پیشرفت و انتظار دستیابی به آن را در خود نمی بیند.
رابطه زناشویی و عزت نفس
برقراری و حفظ روابط دو طرفه و سالم اجتماعی برای او بسیار دشوار است و تنهایی و انزوا را بیشتر تجربه می کند. از آنجایی که عزت نفس با سازگاری روانی هم رابطه دارد، افراد با عزت نفس پایین غالبا نشانه هایی از مشکلات و بیماریهای روانی از جمله اضطراب و تجربه تنش شدید- استرس- را تجربه می کنند.
افراد با عزت نفس پایین توانایی خود برای ابراز تمایلات جنسی، مورد احترام و توجه بودن، شنیدن انتقاد، تقاضای کمک یا حل مشکلات را سرکوب می کنند.
شخصی که عزت نفس پایینی دارد برای اجتناب از قضاوتهای بیشتر و عدم پذیرش مکرر، دیوارهای دفاعی را برپا میکند. ممکن است خود را سرزنش کند، عصبانی و ناامید شود یا خویشتن را در فعالیتهای آرمانگرایانه غرق نماید و گاه نیز به الکل یا مواد مخدر، روابط جنسی ناسالم و بزهکاری متوسل شود. به بیان دیگر ، عزت نفس پایین با آسیتهای فردی و اجتماعی فروان همراه است.
صدها محقق به بررسی هزاران نفر در سنین و موقعیتهای مختلف پرداخه اند تا عوامل موثر در عزت نفس را درک کنند. چه کسانی عزت نفس بالاتری دارند، عزت نفس چه اهمیتی دارد، چگونه می تواند افزایش داده شود، و…
بررسی کودکان به وضوح نشان داده است که شیوه فرزند پروری والدین طی سه یا چهار سال اول زندگی تعیین کننده میزان عزت نفس کودک است.
حمایت عاطفی خانواده و عزت نفس کودک
در خانواده هایی که والدین از حمایت عاطفی، شیوه کنترل مردم سالارانه و مبتنی بر ملایمت ، گرمی و استدلال استفاده می کنند، فرزندان به مراتب عزت نفس بالاتری نسبت به فرزندانی دارند که در خانواده های استبدادی، کاملا آزادگذار یا طرد کننده تربیت شده اند. اما اغلب تحقیقات مربوط به کودکان برزگ تر ، نوجوانان و بزرگسالان، یک سوال مشترک دارند: علت چیست و معلول کدام است؟
موفقیت تحصیلی
آیا موفقیت تحصیلی به عزت نفس کمک می کند، یا عزت نفس منجر به موفقیت تحصیلی می شود؟ آیا موقعیت اجتماعی بالا، عزت نفس بالا را به دنبال دارد، یا عزت نفس بالا به فرد کمک می کند به موقعیت اجتماعی بالا دست یابد؟ آیا موفقیت در مصاحبه های شغلی باعث می شود که فرد خود را دوست داشته باشد، یا چون خود را دوست دارد در این مصاحبه ها بهتر عمل می کند؟
این همان سوال «اول مرغ بود یا تخم مرغ » است. به نظر می رسد که عزت نفس حاصل شرایط زندگی است، و از سوی دیگر شرایط زندگی به شدت تحت تاثیر عزت نفس است. اما کدام یک اول می آید؟ این سوال تلویحات مهمی برای افزایش عزت نفس دارد.
اگر شرایط خارجی تعیین کننده عزت نفس باشند، آن گاه کافی است شخص شرایط خود را بهبود بخشد تا عزت نفسش افزایش یابد. فرض کنیم شما عزت نفس پایینی دارید چون نتوانسته اید دیپلم بگیرید، قدتان کوتاه است، مادرتان از خودش خشنود نبوده است، در پایین شهر زندگی می کرده اید. بنابر این کافی است به کلاسهای شبانه بروید تا مدرکتان را بگیرید، بیست سانتی متر بلند تر شوید ، توسط مادر دیگری پرورش یابید، و به بالای شهر نقل مکان کنید. آیا با این اقدامات می توان عزت نفس را افزایش داد؟
روش است که چنین چیزی امکانپذیر نیست . درباره والدین یا قد نمی شود کاری کرد. بنابراین فقط می توان امیدوار بود که وضعیت برعکس باشد، یعنی عزت نفس تعیین کننده شرایط زندگی باشد. این بدان معنی است که اگر شخص عزت نفس خود را بهبود بخشد، شرایطش هم بهبود خواهد یافت.
واقعیت این است که عزت نفس و شرایط زندگی رابطه غیر مستقیم با هم دارند. عامل مداخله گر دیگری وجود دارد که همواره تعیین کننده عزت نفس است و آن افکار فرد است.
برای مثال وقتی شخص در آیینه به خود نگه می کند و می گوید:« چه هیکل بدی پیدا کرده ام.» این فکر می تواند بر عزت نفس او اثر منفی بگذارد . اما اگر در آیینه نگاه کند و فکر کند:« به نظر می رسد مدل موهایم خیلی خوب شده است»، اثر آن روی عزت نفس کاملا برعکس خواهد بود. در این دو مورد تصویر فرد در آیینه همان است، تنها افکار فرق کرده اند.
با توجه به اینکه افکار نقش بسیار مهمی در چگونگی ادراک و احساسات ما دارند، بررسی افکار می تواند در فراهم آوردن شرایط مناسب برای رشد و تقویت عزت نفس اهمیت ویژه ای پیدا کند.
عزت نفس یا آوای درون
منتقد آسیب رسان واژه ای است که اولین بار توسط یوجین ساگن برای توصیف صدای درونی نفس ای که به فرد حمله می کند و درباره او قضاوت می کند، به کار رفت. هر فرد یک صدای درونی دارد. ولی در افرادی که عزت نفس پایینی دارند، این صدا بلندتر و خطرناک تر است.
منتقد شما را به خاطر اشتباهایتان سرزنش می کند. منتقد شما را با دیگران (موفقیتها و تواناییهای آنها) مقایسه می کند تا نشان دهد شما چندان خوب نیستید. منتقد معیارهای غیر ممکنی را برای کامل بودن تعیین می کند و سپس با کوچک ترین اشتباه، شما را به باد سرزنش می گیرد. منتقد حساب همه شکستهای شما را دارد، ولی هرگز نقاط قوت یا موفقیتهای شما را به یادتان نمی آورد.
منتقد، نوشته ای دارد که توضیح می دهد شما چگونه باید زندگی کنید، و اگر نیازهای شما باعث نقض قوانین او شود فریاد می زند که شما بد و خطاکار هستید. منتقد به شما می گوید که باید بهترین باشید و اگر نباشید ، به هیچ نمی ارزید. او به شما ناسزا می گوید- ناکارآمد، زشت، خودخواه، ضعیف – و به شما می قبولاند که همه اینها درست است.
منتقد فکر دوستان شما را می خواند و شما را متقاعد می کند که آنها حوصله شما را ندارند، مجذوب شما نشده اند، از شما ناامیدند ، یا از شما بدشان می آید. منتقد با تاکید روی اینکه شما« همیشه حرفهای غیر منتطفی می زنید» یا «همیشه رابطه هایتان را خراب می کنید» یا «هیچ وقت کارهای را به موقع تمام نمی کنید» ، نقطه ضعفهای شما را بزرگ جلوه می دهد.
منتقد آسیب رسان در هر روز زندگی شما، مشغول تخریب احساس ارزشمندی شما ست. این صدا کاملا با افکار شما درهم تنیده شده است. به طوری که هرگز به اثر مخرب آن توجه نمی کنید. حمله های شما به خود همیشه معقول و موجه به نظر می رسند. این صدای درونی بی وقفه و قضاوت کننده به نظر طبیعی می رسد، و جزء آشنایی از وجود شماست. در واقع، منتقد با هر حمله هرگونه احساسات خوبی را که فرد درباره خود دراد ، تضعیف می کند و از بین می برد.
صدای منقد می تواند مردانه یا زنانه باشد. صدای منتقد شما می تواند مثل صدای مادر یا پدرتان، و یا صدای خودتان باشد.
تاثیرگذارترین نکته در عزت نفس
اولین و مهم ترین نکته درباره منقد این است که هر قدر هم که حمله های او اشتباه و ناشی از تحریف افکار باشد، تقربیا همیشه آنها را باور می کنیم . قضاوت کردن درباره خود طبیعی به نظر می رسد، زیرا شما کاملا می دانید که چه احساسی دارید و چه کار می کنید. اما حملات منتقد بخشی از فرایند طبیعی توجه به آنچه احساس می کنید یا انجام می دهید، نیستند.
برای مثال، وقتی احساس خود در اولین قرار ملاقات با فرد مورد علاقه تان را بررسی می کنید، منتقد با تمام نیرو فریاد می کشد که بچگانه رفتار کردید ، بلد نبودید حرف بزنید، عصبی بودید، حوصله طرف را سربردید، و او هرگز نخواهد خواست دوباره شما را ببیند. منتقد با این کار مانع از این می شود که واکنشهای طبیعی و معقول خود در آن موقعیت را به خاطر بیاورید . منتقد عزت نفس شمار را می گیرد.
منتقد پرحرف با صدای بلند خود بسیار زهرآگین است. زهر او برای سلامت روانی شما، از تقریبا هر آسیب یا فقدانی بیشتر است . چرا سوگ و درد با گذشت زمان تخفیف می یابد، ولی منتقد همیشه با شما و مشغول قضاوت کردن، سرزنش کردن و یافتن اشتباهات شماست. در مقابل منقد هیچ دفاعی نمی توانید بکنید. او می گوید:«بازهم اشتباه کردی» و شما بی اراده احساس می کنید که مشکل دارید و موجود بدی هستید، مثل کودکی که به خاطر زدن حرف شیطنت آمیز سیلی خورده است.
افراد دارای عزت نفس پایین ،خود را به درستی نمی بینند. در تصویری که آنها از خودشان می بینند، نقاط ضعف بزگ شده و کمالات کوچک شده است. این گونه تصویر تحریف شده معمولا منجر به یک احساس شدید بی کفایتی در شخص می گردد، چرا که او در مقایسه با اطرافیان خود را خیلی حقیر می بیند. چنین فردی دیگران را در مقایسه با خودش با دقت و درستی بیشتری می بیند، چراکه می داند آنها در کنار نقاط ضعف ، نقاط قوتی هم دارند. در مقایسه با این همه آدمهای «بهنجار»، تصویر تحریف شده فرد از خودش پر از عیب و نقص به نظر می رسد.
برای بالا بردن عزت نفس، قطعا لازم است تصاویر تحریف شده را دور بریزید و یاد بگیرید خود را دقیق تر ببینید، یعنی هم نقاط ضعف و هم نقاط قوت خود را مشاهد ه نمایید . یعنی هم نقاط ضعف و هم نقاط قوت خود را مشاهده نمایید. شما باید به توصیف دقیق و صحیحی از خود برسید( گاه متخصیصین روانشناسی می توانند کمکتان کنند) به بیان دیگر، به جای اینکه نقاط قوت خود را نادیده بگیرید و نقاط ضعف خویش را بزرگ کنید. یاد می گیرید خود را به درستی بشناسید و برای خود ارزش قائل شوید.
عزت نفس خود را بسنجید
یک صفحه کاغذ را به دو ستون تقسیم کنید و در ستون سمت چپ موارد منفی را بنویسید. زیرا هر مورد سه خط جا بگذارید تا فضای کافی برای بازنویسی و اعمال تغییرات وجود داشته باشد. نکته مهم این است که هر کس عیوب و یا نقطه ضعفهایی دارد. ولی مسئله داشتن نقطه ضعف نیست، بلکه این است که شخص چگونه از نقطه ضعفهایش برای حملات تخریب کننده به خود استفاده می کند. فرض کنیم شما از جمله کسانی هستید که عصبانیت خود نسبت به دوستانش را مخفی می کنند. در هنگام شروع به بازنگری نقطه ضعفهایتان ، باید از چهار دستور زیر پیروی کنید:
۱- از بیانی غیر منتقدانه استفاده کنید.
۲- از بیانی دقیق استفاده کنید.
۳- از عبارات خاص استفاده کنید ، نه عبارات کلی
۴- استثناهایی پیدا کنید یا نقاط قوت مرتبطی را بیابید.
در قدم بعد در راه رسیدن به خود ارزیابی دقیق، دانستن نقاط قوت خویش است. ولی این کار ساده ای نیست زیرا در بسیاری از فرهنگها تعریف از خود و پرداختن به نقاط قوت خود یک ارزش نیست و در نتیجه تقویت نمی شود. گذشته از این شرایط فرهنگی، ممکن است تجاربی در خانواده مانع از تصدیق جنبه های مثبت فرد شود.
از این برگ کاغذ می توانید به عنوان وسیله ای برای درونگری استفاده کنید. فهرست را مورد به مورد و به آرامی بخوانید، و از خودتان بپرسید کدام یک از این خصوصیات در مورد شما صادقند. به دنبال مصادیقی در گذشته یا حال خود بگردید.
ممکن است متعجب شوید که برخی از همان خصوصیات در دیگران که توجه و احترام شما را جلب می کنند، در خود شما نیز وجود دارند. اکنون خصوصیاتی را که در دیگران ارزشمند می دانید و در خودتان نیز وجود دارند ولی آنها در فهرست نقاط قوت خود ننوشته اید. به این فهرست اضافه کنید. یک بار دیگر فهرست نقاط قوت را مرور کنید. آنها را با جمله بندی کامل بازنویسی کنید، و برای دقت بخشیدن به توصیفات، از کلمات هم معنی ، صفت و قید استفاده نمایید.
جملات منفی را به مثبت تبدیل کنید، و «تمجیدهای دوپهلو» را از ابهام در آورید. سالهاست که شما به صفات منفی خود فکر می کنید و راجع به آنها حرف می زنید. اکنون باید برای نقاط قوت خود همین قدر وقت بگذارید، به آنها فکر کنید و از آنها سخن بگویید. فرض کنید قصد دارید یک توصیه نامه برای کسی که واقعا دوستش دارید و جدا می خواهید موافق شود، بنویسید.
اکنون با استفاده از نقاط قوت و ضعف خویش، توصیفی از خود ارائه کنید که دقیق، عادلانه و حمایتگر بوده ، و از حقیقت به دور نباشد. این توصیف باید نقاط ضعفی را که مایلید تغییر دهید منعکس کند، ولی در ضمن باید حاوی نقاط قوت شما باشد که بخشی از هویتتان هستند. تمام مراحل نام برده شده با جزئیات بیشتر در جلسات درمانی توسط روانشناس هدایت می شود.
منبع: سامانه پرسش و پاسخ مشاور