مرکز مشاوره

مشاور کودکان:مفهوم مذهب نزد کودکان

مشاور کودکان:مفهوم مذهب نزد کودکان

مشاور کودکان:مفهوم مذهب نزد کودکان

دین و مذهب برای کودکان در سنین مختلف، معانی گوناگون دارد، کودکان کمتر از شش ساله بشدت با پیوندهای عشق و ستایش و وابستگی به والدین خود پیوسته‌اند. اینان در اغلب ساعات به خانه بازی مشغول می‌شوند و در نقش پدر و مادر و بچه‌ها ظاهر می‌گردند. وقتی به تماشای حیوانات می‌پردازند می‌خواهند بدانند کدامیک «مامان» و کدامیک «بابا» است. از این رو روابط خانوادگی از برای آنها بافت و محتوای اصلی زندگی را عرضه می‌دارد. فرزندان از شش سال کمتر مفهوم خدا را مستقیما از والدین خود می‌گیرند و او را همچون کسی که پدر و مادر می‌شناسندش، کسی چون پدربرزگ به سفر رفته می‌انگارند. هرگاه والدین خدا را وجودی خشمگین بدانند کودک نیز او را چنین تصویر می‌کند و اگر پدر و مادر خدا را مهربان و رحیم بشناسند کودک هم همین تصور را از او خواهد داشت. کودکان میل دارند این پندار را در ذهن خویش استوار سازند که خداوند آنان را دوست می‌دارد و می‌خواهد که آنها انسان‌های خوبی باشند. به همین سبب پدر و مادران از وجود او به‌عنوان نیروبخش فلسفه‌ای که در زمینه انضباط و اصول اخلاقی دارند بهره‌مند می‌شوند.

بر والدینی که خداوند را واقعی و غیرخیالی می‌بینند باید غبطه خورد زیرا که اینان یا سادگی بیشتر می‌توانند وجود او را به فرزندان خویش بشناسانند و شناخت خدا برای کودک نیزبدین طریق بسی آسان‌تر می‌شود. دین، انسان‌دوستی را در کودک استحکام می‌بخشد و معنویت و آرمان‌گرایی را در وجودش بارور می‌سازد. هیچ مذهبی نیست که بر عشق و محبت و همدردی تاکید نکرده‌ باشد. اما نباید مذهب را به عنوان مسائلی نظیر روح و خالق اسرار‌آمیز و یا احیانا عقاید خرافی کهنه معرفی کرد.

به‌عنوان یک روانشناس، تنها توصیه‌ای که به والدین، خاصه آنها که به تمامی کتاب آسمانی اعتقاد کامل دارند، می‌توانم ارائه دهم اینست که وقتی از دین و مذهب برای کودک خود سخن می‌گویند به آتش جهنم و جنبه مجازات‌های شدید و هراس‌انگیز اشاره‌ای نکنند. این را از این جهت می‌گویم که اگر چنین مطالبی با کودک در میان گذارده شود وی سوتعبیر می‌کند و دچار بیمی دردآلود می‌شود. یک کودک کمتر از شش سال چون این سخنان را بشنود، مانند یک فرد بزرگسال، نمی‌تواند دریابد که اگر به خداوند اعتقاد داشته باشد از بخشایش و نجات و رستگاری نیز بهره خواهد گرفت. مقصودم آن است که وقتی فرزند کوچک شما از کیفر و خشم الهی چیزهایی بشنود، از آنجا که گاه اندک احساس گناه به وی دست می‌دهد، پیوسته می‌پندارد که مورد غضب پروردگار قرار خواهد گرفت.مشاور کودکان

کودکان، بین شش تا دوازده سالگی می‌خواهند که کمتر وابسته به والدین خود باشند و مایلند خود را از ستایش‌های برده‌وار نسبت به آنان رهایی بخشند. در این سنین ترجیح می‌دهند که آگاهی و ایده‌ها را درباره حقیقت و اخلاق از منابع مقتدر دیگر بدست آورند. در این زمان تا حدی به حکم غریزه در تلاشند تا از پدر و مادر خویش مستقل شوند و به‌عنوان بزرگسالان آینده، خود را با دنیای خارج تطابق دهند.

یک کودک در این سال‌ها، همچنانکه می‌کوشد تا خود را از انضباط و مراقبت مستقیم والدین آزاد سازد، آگاهی وی استوارتر می‌گردد و به قواعد و قوانین کلی علاقمندتر و حساس‌تر می‌شود. او در زمینه فرماندهی و فرمانبرداری به کنجکاوی بیشتری می‌رسد و مثلا می‌خواهد بداند که آیا شهردار دستورات نخست‌وزیر را اجرا می‌کند و آیا مامور برق تابع دستورهای شهردار است. مفاهیم کودکان از درست و نادرست بسیار اختیاری است. سیاه سیاه است و سفید سفید و جایی برای خاکستری وجود ندارد. هر قانون را بهمان شکل که هست می‌پذیرند و ممکن است پدر خود را برای رانندگی با سرعت پنجاه و سه کیلومتر در منطقه‌ای که حداکثر سرعت پنجاه کیلومتر اعلام شده سرزنش کنند.

بدینسان پیداست که چرا کودکان در این سال‌ها به مذهب و خدا علاقمند می‌شوند. آنها خداوند را دیگر چون پدربزرگ نمی‌شناسند بلکه او را مقامی با اقتدار که وجودش بسیار برتر از والدین آنهاست می‌دانند که به آنها می‌گوید درست کدام است و نادرست کدام. چه نیکوست که فرزند را در همین ایام هرچه بیشتر با فرامین دین و دستورات الهی آشنا سازیم. دوره‌های سنی کودک برای پدران و مادرانی که معتقدند انسان قادر نیست به خدا و آخرت معرفت حاصل کند دشواری‌هایی ببار می‌آورد زیرا وقتی کودک از همسالان خود می‌شنود که درباره خدا سخنی می‌گویند، ناگزیر از والدین خویش می‌پرسد: «آیا ما به خدا اعتقاد داریم؟» اگر والدین از پیامر صحبت کنند ولی اظهار ندارند که خداوند در آسمان‌ها مراقب رفتار هریک از آدمیان است، و اگر از عدم اطمینان خویش در اینباره که برای چه باید به وجود او اعتقاد اشت دم بزنند، کودک با ابهام و سردرگمی روبرو می‌شود و پاسخ سوالش را نمی‌یابد.مفهوم مذهب برای کودکان

در پاسخ به پرستی درباره خدا، باید پیوسته بخاطر داشت که کودک مایل است جواب روشن و معین و قاطع بشنود. پدری که به ارزش‌های معنوی معتقد باشد و بتواند ایده خداوند را به‌عنوان نشانه‌ای از آرزوهای انسان بپذیرد باید به کودک خود بگوید: «بله، من به خدا اعتقاد دارم» و چون چند سالی بگذرد و کودک آماده درک نکات باریکتری باشد پدر می‌تواند مسائل دقیق‌تری را با فرزند مطرح سازد. اگر کودک به دنبال پرسش نخست بپرسد: «آیا ما جهنم را قبول داریم» پدر باید بگوید: «نه» و هرگاه وی درباره بهشت و زندگی پس از مرگ سوال کند پدر باید پاسخ دهد که خوبی‌ها و نیکی‌هایی که یک شخص نسبت به دیگران انجام داده موجب می‌شود که دیگران یادآور را پس از مرگ زنده نگهدارند و بدینشکل انسان با مرگش از میان نمی‌رود. پدر یا مادری که اعتقادش را به خدا از دست داده است نباید عقیده خود را با صراحت به فرزندش ابراز دارد زیرا که بدینوسیله ایمان را از کودکی در وجود او می‌کشد و زندگی تیره و تباهی را برای وی بوجود می‌آورد چنین والدینی به فرزند خود باید بگویند خیلی ازم ردم به خدا ایمان دارند و هرکس وقتی کمی بزرگ شود خودش در این مورد می‌تواند تصمیم بگیرد. بسخن دیگر نباید عللی فراهم ساخت که فرزندان بین شش تا دوازده ساله تصور کنند که باید از مردم مذهبی این دنیا، صرفا بخاطر وفاداریشان به پدر و مادر، جدا شوند و به مخالفت آنان برخیزند. در سال‌های بلوغ موقعیت روانی نوجوانان بکلی دگرگون می‌شود. در این سال‌ها آنها می‌کوشند تا از والدین خود جدا شوند و هویت مستقل خود را بدست آورند. این کوشش پای از میدان پرسش‌ها و پاسخ‌های پیشین درباره شغل و مذهب و آینده و مانند اینها فراتر می‌گذارد.مفهوم مذهب نزد کودکان

اساسا احساس هویت فرد را قادر می‌سازد تا در رابطه نزدیک با دیگران راه استقلال زندگی را بیابد. بسیاری از ما، به‌عنوان اشخاصی بزرگسال این امر را بسیار بدیهی می‌دانیم اما گروهی بیشمار از نوجوانان در مرحله انتقالی، زمانی که می‌کوشند از وابستگی حسی و عاطفی والدین جدا شوند و پیش از آنکه اطمینان درونی برای توانایی در مستقل بودن خود بیابند، دچار هراس و وحشت می‌شوند. اینان در این مرحله بیم‌انگیز حس می‌کنند که در جنگلی انبوه گم شده‌اند، به خفقان دچار گشته‌اند، و یا کابوسی هولناک بسراغشان آمده که خطراتی اسرارآمیز به همراه دارد.

بسیاری از نوجوانان در این مرحله برای برخورداری از حمایت معنوی به مذهب روی می‌آورند و بدینسان آرامش قلبی می‌یابند. نوجوانان، رابطه استوار خویش را با خدای مهربانی که عشقی برتر از عشق پدر و مادر ابراز می‌دارد و حامی و راهنمای آدمی است جستجوی می‌کند. گرایش به خدا در اینحال نوجوانانی را که بطور موقت بخود اطمینان کامل ندارند از اینکه بار دیگر برای راهنمایی به والدین متوسل شوند و عدم بلوغ فکری خود را نشان دهند نجات می‌بخشد. پاره‌ای از تازه بالغان آنچنان دچار عدم ایمنی و اطمینان می‌شوند که دین و مذهب کاملا ذهن آنان را اشغال می‌کند. گرچه والدین می‌توانند از اینکه مذهب چیزی را به فرزندانشان عرضه داشته که بدان چنگ بیاندازد و توسط جوید احساس آرامش کنند ولی شاید چنین فرزندی که احتمال می‌رود دچار حالت متزلزی شده باشد نیاز به روانکاو داشته باشد.مشاورکودکان

شماره های تماس 01

والدین در دوران بلوغ فرزندان خود می‌توانند با آنها جدی‌تر و آشکارتر درباره مذهب بحث کنند. نوجوانان هیچگاه دوست نمی‌دارند که کسی بدانان امر کند چه اعتقاداتی باید داشته باشند و از چه معتقداتی باید دوری گزیند. ناشکیبایی نوجوانان گاه موجب می‌گردد که اگر حس کنند پدر و مادر می‌کوشند عقاید خود را بر آنها تحمیل نمایند از جا بدر بروند و به پرخاشگویی بپردازند. به همین سبب اغلب والدین از بیم آنکه مبادا چنین صحنه‌ای پیش بیاید با فرزندان نوجوان خود درباره ایمان مذهبی لب بسخن نمی‌گشایند. اما واقعیت آن است که جوانان می‌خواهند بدانند و نیز نیاز دارند که بدانند عقاید والدین آنها، در همه زمینه‌های مهم زندگی از جمله دین و مذهب چیست. شیوه والدین باید آن باشد که با فرزندان جوان خویش در این زمینه‌ها بهمان نحو صحبت کنند که با دوستان و خویشان سخن می‌گویند. به گفته دیگر اینگونه بحث و گفتگوها باید دوجانبه باشد و والدین ضمن گفتگوها هرجا متوجه شدند که فرزند در افکار مذهبی خویش راه خطا می‌پیماید او را دوستانه، و نه با تهدید یا فرمان، متوجه خطایش سازند.

منبع: کانون مشاوران ایران


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

3 نظرات

  • مریم , مارس 9, 2016 @ 12:26 ب.ظ

    سلام وقت بخیر
    من ی دختر ۱۳ ساله دارم که برا خواندن نماز بسیار کاهلی میکندوتوجه به صحبت ها من وپدرش ندارد لطفا در این مورد مرا راهنمایی کنید. چه جوری میتونم کمکش کنم؟ممنون میشم

    • راهنما , مارس 10, 2016 @ 9:52 ق.ظ

      باید با دخترتون دوست باشید و اعتمادش رو جلب کنید نباید با زور و فشار ترغیبش کنید
      و گرنه هر روز از این مسایل زده میشه
      نیاز داره تا در این مورد خودش به درک برسه و شما باید در این مسیر کمکش کنید
      «و أمر أهلک بالصلاه و اصطبر علیها؛ای پیامبر!اهلت را به برپایی نماز فراخوان و در این امر پایداری و صبوری پیشه کن».(سوره طه،آیه ۱۳۲)

      تشویق فرزندان به نماز، اختصاص به پیامبر ندارد.همه ما (والدین و مربیان) نسبت به فرزندان و شاگردان مسئولیم و باید در تربیت آنها کوشا باشیم.

      فرزند وقتی که در خانه است از والدین مسائل را می آموزد و وقتی که در مدرسه است از مربیان و معلمان. بنابراین وظیفه مربیان و والدین در آموختن ارزش های اسلامی به فرزندان بیش از سایران می باشد.

      در روایت است که به فرزندانتان از سن هفت سالگی نماز تمرینی یاد بدهید.

      روح انسان در زمان جوانی حالت قابل انعطافی دارد و هر چه انسان بزرگتر می شود از انعطاف آن کمتر می شود.۱

      نماز بر نونهالان گر چه واجب نیست، لیکن امری نیکو و پسندیده است و زمینه ساز دوران جوانی است.

      ژان پیاژه درباره اهمیت تربیت فرزندان در این دوره و آماده کردن آنان برای دوره جوانی می گوید:

      «… کودکِ در خطر اخلاقی را باید در ردیف انحرافات جوانی قرار داد، زیرا اگر از آن جلوگیری نشود سقوط در تبهکاری او فراهم می شود».۲

      مولوی مثلی راجع به اینکه هر چه انسان بزرگتر می شود،صفات او قویتر و ریشه دارتر می گردد، بیان کرده، و می گوید:مردی درختی را در گذرگاهی کاشت و مردم از این کار در رنج بودند. او قول داد که سال دیگر آن را بکند و سال دیگر نیز کار را به سال بعد موکول کرد و سال های بعد نیز به همین ترتیب عمل کرد.از طرفی درخت سال به سال ریشه دارتر می شد و از طرف دیگر خارکن ضعیف تر می گردید.یعنی میان رشد درخت و قوّت او نسبت معکوس برقرار بود.حالات انسان مانند خاربن و خارکن است.روز به روز صفات در انسان عمیق تر و اراده انسان ضعیف تر می شود،بنابراین قدرت یک جوان در اصلاح نفس خود از یک پیر بیشتر است.۳

      خـاربـن در قـوت و بـرخاسـتن خـارکن در سستی و در کاسـتن

      سعدی نیز می گوید:

      هـر که در خوردیش ادب نکنند در بـزرگی ادب از او بـرخاست

      چوب تر را چنان که خواهی پیچ نشود خشک جـز به آتش راست

      مولوی و سعدی می گویند:محبتی که اوّل در دل انسان رفت دوام بیشتری دارد.

      والدین و مربیان اگر بخواهند فرزندان را با نماز آشنا کنند باید از سنین کودکی و نوجوانی شروع کنند،چرا که فردا دیر است؛امّا برای شروع چه باید کرد؟ از چه روش هایی استفاده کنیم؟ مؤثرترین روش ها و عوامل کدامند؟

      شیوه های ترغیب به نماز
      ۱٫بصیرت بخشی
      بصیرت چنین تعریف شده است:«قوای قلب،نورانی به نور قدسی است که به واسطه آن حقایق اشیا و بواطن را می بیند، همانطوری که چشم، صورت اشیا را می بیند».۴

      یکی از اصول تربیت اسلامی این است که باطن انسان بر ظاهرش اثر می گذارد؛ یعنی هر گاه رفتار مطلوب در ظاهر کسی پیدا شود،می توان آن را ناشی از وضعیت درونی دانست.البته این سخن بدین معنا نیست که تمام همّ و غمّ ما صرف ظاهرسازی شود،بلکه اصل باطن است و باید در درجه اول در صدد تغییر و تحوّل باطن برآمد.

      اسلام در دستورهای عبادی خود که اصولاً بر تعبّد و تسلیم مبتنی است، به عنصر دانش و بصیرت اهتمام می ورزد.مسلمانی که وظیفه دارد در هر شبانه روز پنج بار عبادت بزرگی همچون نماز را به جا آرد،باید رمز و راز آن را بداند و بفهمد که برای چه باید نماز بخواند.اگر مربیان به دانش آموزان در رابطه با نماز بینشی عطا کنند که در سایه آن دانش آموزان احساس کنند که نماز باعث تعالی و رشد آنها در طول زندگی می باشد و نیز به آنها بفهمانند که نماز برترین عبادت،جامع کمالات و کلید مشکلات است و این بصیرت را در آنها به وجود آورند که نماز ملاک ارزشی آدمی و معیار قبولی و رسمیت تمام اعمال و عبادات اوست،نماز حدیث عشق و بهترین ارتباط مؤمن با حضرت دوست است و اینکه عاشقانه ترین حالات و زیباترین روحیات و تربیت های الهی در این موقع پدید می آید، مسلماً شاگردان رغبت بیشتری به نمازشان می دهند.

      ۲٫الگوسازی
      امام صادق (ع) می فرماید:«کونوا دعاه الناس بأعمالکم و لا تکونوا دعاه بالسنتکم» مردم را با رفتار خود به حق رهبری کنید نه با زبان خویش.

      چشم و گوش فرزندان چون آیینه ای است که هر چیزی در آن منعکس می شود. و مادر می تواند با رفتار خود، خصلت ها؛ امانت، صداقت، وفای به عهد، حق جویی و… را در فرزند احیا کند و یا آنها را از میان ببرد.فرزندان با مشاهده رفتار پدر و مادر هنگام شرکت در نماز جماعت و دیدن فیلم ها و پوسترهای مربوط به نماز به طور غریزی از آنان تقلید نموده و اعمال و حرکات مشاهده شده را تکرار می کنند.

      هیچ عنصری از عناصر مدرسه نمی توانند همانند معلّم الگوساز و یا الگو سوز باشند.معلّم و مربّی به خاطر نفوذ معنوی با تمام رفتارشان، الگوها و سرمشق هایی در اختیار شاگردان قرار می دهند.شخصیت معلم دارای اثری عمیق و پایدار در افکار و قلوب شاگردان می باشد.نوجوانان در سنینی از عمر قرار دارند که تمام جلوه گاهای افکار و احساس های درونی معلّم را که به گفتار و رفتار او می انجامد، معیاری برای افکار و اعمال خویش قرار می دهند.

      فرصت ها و اوقاتی که دانش آموزان در مدارس سپری می سازند، بیشترین و زنده ترین لحظات عمر آنها را تشکیل می دهد.در محیط مدرسه نیز عمده ترین اوقات آنها در ارتباط با معلم می گذرد.به همین جهت تأثیر معلم بیش از سایر عوامل است.

      درتربیت اسلامی به ارائه الگو توجه فراوانی شده است و آیاتی از قرآن مجید، پیامبر اسلام (ص) را الگو معرفی می نمایند و مردم را به تأسی از او هدایت می کنند.

      ۳٫روش تبشیر و انذار
      الف) تبشیر:یکی از روش های تربیتی پیامبران الهی برای هدایت مردم به سوی ارزش های الهی، بشارت دادن بوده است؛ یعنی به مردم بشارت می داده اند که بعد از انجام این تکالیف چه عطایایی نصیب شما می شود، قرآن برای عده ای از انسان های وارسته از نعمت رضوان در بهشت سخن می گوید؛امّا چون همه مردم به این مقام نمی رسند برای عدّه ای دیگر از خوراکی ها و پوشیدنی ها سخن می گوید.این بشارت ها مبین نکته تربیتی مهمی برای مربّیان و معلمان است و آن این که برای همه نباید از نوع تربیتی واحدی استفاده کرد؛ زیرا امری ممکن است در یک دانش آموز شوقی بسیار ایجاد کند و همین امر برای دانش آموزی دیگر نه تنها شوقی ایجاد نکند؛ بلکه انزجار و نفرت ایجاد کند.

      ب) انذار:انذار را به خبر دادن که همراه با ترساندن باشد، معنا کرده اند.۶ مقتضای عدل الهی این است که پیش از وقوع مجازات، آگاهی کافی نسبت به آن ایجاد شود، زیرا کسی حقیقتاً قابل مجازات است که از روی آگاهی و عمد به کار خلاف دست زند و قرآن به عنوان انذارگر برای بشر معرفی شده است.«انّها لاحدی الکبر. نذیراً للبشر»(سوره مدثر، آیات۳۵و۳۶) و از طریق انذار بشر را از عاقبت کارهای ناشایست آگاه می سازد.

      بر حسب طبیعت انسانی و اقتضای سن، مربی می تواند دانش آموزان را از عاقبت ترک نماز و سبک شمردن، آنان را انذار کند و به سوی نماز سوق دهد.

      ۴٫روش تشویق
      یکی از روش های بسیار مؤثر در تربیت، تشویق کارهای خوب است.تشویق در روح جوان اثر می گذارد و او را ترغیب می کند.

      تشویق صورت های مختلف دارد و به سن و درک او و نوع عمل او بستگی دارد.گاه به صورت دلجویی، گفتن یک عبارت محبت آمیز است ،برخی اوقات یک نگاه توأم با لبخند و … می باشد.و برای اینکه امر تشویق، زیان و خطری را برای فرد موجب نشود ، رعایت نکات ذیل حائز اهمیت است:

      ـ «باید عمل یا اخلاق نیک جوان را تحسین کرد، نه خود او را؛

      ـ تشویق صورت رشوه به خود نگیرد؛

      ـ علت تشویق بایستی معین شود؛

      ـ تشویق و تحسین در حضور جمع اثر بیشتری دارد؛

      ـ تشویق وسیله است و نباید به صورت غایت و هدف در آید».

      • مریم , مارس 12, 2016 @ 3:49 ب.ظ

        خیلی ممنون و متشکرم امیدوارم با اجرای این کارها به هدفم برسم و دخترم رو دوباره با چادر نماز ببینم.لطف کردید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.