مرکز مشاوره

مرکز مشاوره: بیماریها و اختلالات اعصاب و روان

بیماریها و اختلالات اعصاب و روان

اختلالات مختلفی وجود دارد شامل:

اختلالات خلقی (Mood Disorder)

بیماریهای زیر گروه افسردگی: به طور کلی انواع افسردگی ها بسیار شایع و شاید شایع ترین اختلال روانی نوع انسان میباشد و از هر ۵ زن یک نفر در طول عمر مبتلا به افسردگی میشود و این امار در مردان از هر ۱۰ مرد در یک نفر میباشد.( زنان دو برابر بیشتر به افسردگی مبتلا میشوند) افسردگی با احساس خلق افسرده و غمگین که بیشتر از دو هفته طول بکشد و با علائم دیگری مثل کاهش انگیزه برای کار و زندگی معمولی، نا امیدی، احساس پوچی، خستگی دائم، کاهش انرژی و علاقه برای اموری که قبلاً علاقه مند بوده و نیز اختلال خواب و اشتها همراه است.

اختلال دو قطبی (Bipolar)

که در حال حاضر با تعریف جدید از اختلال دو قطبی ۵% جمعیت به ان در طول عمر مبتلا میشوند و با نوسانات خلقی از خلق پایین و افسرده با تناوب زمانی به خلق بالا و پر انرژی و حتی شاد یا تحریک پذیر و عصبی شناخته میشود و خود انواع مختلف دارد؛ جنون ادواری نیز در این گروه قرار نمیگیرد، علائم شامل فاز افسرده با علائم افسردگی و در فاز مانیک (شیدائی) با خلق بالا، پرحرفی، پرانرژی بدون تحریک پذیری یا عصبانیت و نیز کم خوابی و پرخوابی و حتی شادی غیرعادی احساس توانایی بالا افکار و ایده های بزرگ منش و صاحب توانایی خاص و بهتر بودن میباشد.

خلق ادواری Cyclothymia))

که با تناوب دوره های کوتاه روزهای افسرده و روزهای خلق و انرژی بالا توصیف میشود و چنین افرادی هیچوقت جنون ادواری ندارند و علیرغم نوسانات خلقی توانایی حفظ عملکرد در حدود طبیعی را دارند.

کج خلقی (Dysthymia)

با خلق افسرده که هیچوقت شدت ان در حدی نیست که فرد عملکرد روزانه اش کاملاّ متوقف شود بلکه توانایی عملکرد در حدود عادی را دارد از خصوصیات هر دو اختلالدیسکایمی و سایکوتایمی (خلق ادواری و کج خلقی) و شرایط لازم برای تشخیص مزمن بدون این دو اختلال است یعنی فرد مبتلا حداقل دو سال باید این علائم را تجربه کرده باشد و بیشتر از دو ماه در دو سال بهبودی را تجربه نکرده باشد، در افسرده مزاجی یا کج خلقی افسرده فرد مبتلا در اکثر مواقع و روزها احساس خفگی، عدم نشاط و گاهی افسردگی (البته با شدت خفیف) را تجربه کرده و یا اعتماد به نفس پایین و یا کاهش تمرکز و اختلال در تصمیم گیری و احساس نا امیدی دارد. همچنین افسردگی ناشی از: حوادث و اتفاقات زندگی، مصرف مواد و سوء مصرف مواد و داروها، بیماریهای جسمی به ویژه بیماری مزمن مثل تیروئید و دیابت، بیماری عفونی مزمن و ضایعات و بیماریهای مغزی به ویژه پس از سکته مغزی، صرع، MS و… که باید علاوه بر درمان بیماریهای زمینه ای، افسردگی هم جداگانه مورد بررسی و درمان قرار گیرد.

خود کشی (Suicide)

به عنوان یک اورژانس(فوریت) در روانپزشکی باید مورد توجه بسیار جدی از طرف سیستم درمانی و نیز خانواده، جامعه و نهادها و سازمانهای امدادگر و مددکار قرار گیرد. شایع ترین علت ان افسردگی است.

امار جهانی خود کشی به طور عام ۲۰ نفر در ۱۰۰۰۰۰ نفر است که البته در جوامع مختلف و در شرایط مختلف اجتماعی تاریخی این امار نوسان پذیر است و نیز ده برابر رقم فوق الذکر اقدام به خودکشی وجود دارد (که خودکشی بی فرجام است) و نیز خودکشی در مردان سهبرابر منجر به مرگ میشود ولی اقدام به عمل خود کشی در زنان سه برابر مردان است و نیز در سنین مختلف عمر متفاوت است در اوایل جوانی و نیز در سالمندی بیشتر است مهمترین اقدام، ارجاع فوری به روانپزشک است و شاید بستری در بیمارستان نیز لازم باشد.

علل خود کشی متفاوت است از افسردگی ها تا شکست ها در روابط فردی، عشقی خانوادگی، عاطفی، مالی اقتصادی. خودکشی ناشی از افکار و باورهای پوچ گرایانه، شرایط و بحران های تاریخی سیاسی اجتماعی مثل جنگ، اسیب های جسمی و روانی و… خود کشی موفق در میانسالی بیشترصورت میگیرد. خود کشی به هر دلیل مهمترین اورژانس روانپزشکی بوده و باید به فوریت با روانپزشکان و روانشناسان تماس جهت کمک برقرار شود.

اختلال و مشکلات ارتباطی (Relational Problems)

تعریف مشکلات ارتباطی شامل: اختلال و اشکال در الگوهای روابط بین افراد در یک واحد اجتماعی مثلاً خانواده یا فامیل یا جمع دوستان و یا رابطه با زوج یا فرد از جنس مخالف است که باعث اختلال جدی در عملکردهای روانی فردی افراد درگیر در ان ارتباط و نیز سوء عملکرد واحد اجتماعی میشود مثلا یک خانواده بیمار که میتواند ناشی از بیماری فردی و یا منجر به اختلال عصبی روان فرد شود. از انواع دیگر: اختلال و اشکال در روابط بین فرزند و والدین یا یک والد مثل مشکل ارتباطی بین پسر و پدر یا مادر و دختر و مشکلات در روابط بین زوجین مثل همسران یا دوست و روابط عاشقانه ای که دارای مشکل و اختلال شده است. جدایی، اختلاف و ایجاد علائم که حتی گاهی تهدید کننده زندگی است مثل بحران های بین فردی که گاهی شدت ان به حدی میشود که متأسفانه باعث اقدام به خودکشی میشود که در این گونه موارد اقدامات فوری درمانی و نیز مشاوره ای اکیداً توصیه میشود.

از روشهای درمانی روانشناختی شامل: زوج درمانی، خانواده درمانی، درمان های فردی و گروه درمانی و نیز در مواردی که علائم عصبی روانی بارز است دارو درمانی افراد دارای علائم اعصاب و روان الزامی است.

طلاق

جدای زن ومرد (همسران) از هم که میتواند ناشی از یک فرایند طولانی تنش های مزمن و اختلالات بین یکدگیر که قبلاً منجر به طلاق عاطفی شده باشد یا به طور ناگهانی متعاقب یک حادثه یا رویدادی که باعث جدایی ناگهانی شود که مراحل و انواع دارد مانند طلاق عاطفی جدایی فیزیکی از یکدیگر یا زندگی زیر یک سقف ولی جدایی حسی عاطفی و فکری با توافق یا بدون موافقت یکی از زوجین علل و عوامل طلاق بسیار گوناگون و قابل بحث اند از عوارض ان یک سوم فرزندان طلاق به نوعی درگیری اختلالات و بیماریهای روانپزشکی هستند یا خواهند بود که البته بعضی از این عوامل ناشی از یک زندگی پر اشوب و پر تنش است و شاید قبل از طلاق وجود داشته یا بستر ان مهیا گشته است. طلاق به عنوان یک فوریت زندگی اجتماعی و خانوادگی با کمک یک تیم شامل روانپزشکان عمومی، روانپزشکان کودک، روانشناسان کودک و خانواده درمانگر و نیز مددکاری باید بررسی و در صورت نیاز مداخله درمانی و انواع درمانها برای تک تک افراد درگیر در وضعیت طلاق در خانواده صورت گیرد. ارجاع به این تیم مجرب و متخصص از عواقب سوء ناشی از طلاق به ویژه پیشگیری از ان حتی و نجات بخش خواهد بود و  نیز در فرایند پس از طلاق نیز درمانها برای پیشگیری از عوارض عصبی روانی ناشی از ان و نیز راهنماییها برای سازگاری با شرایط پیش امده و نیز اموزش مهارت های لازم برای مدیریت وضعیت پس از طلاق الزامی است.

اختلالات و بیماریهای اضطرابی

شماره های تماس 01

اختلال اضطرابی منتشر Disorder) Anxiety Generalized)

به نوعی از بیماری اضطرابی گفته میشود که در ان فرد در طول زمان طولانی مبتلا به اضطراب و تشویش انگاری دائم راجع به موضوعات معمول زندگی و یا موارد غیر ان که این نگرانی و تشویش بیش از حد طبیعی و قابل رفع شدن با روشهای معمولی نیست و طول زماندرگیری بار اضطراب در این نوع اختلال حداقل شش ماه و اکثر روزهای هفته است. علائم شامل: اضطراب دائم و احساس خستگی و کاهش تمرکزاختلال در خواب به ویژه در به خواب رفتن اشتغال ذهنی با موضوع اضطراب انگیز و علائم جسمانی اضطراب و تحریک پذیری اضطراب مزمن معمولاً منجر به افسردگی و همچنین اختلالات جسمانی متعدد و در صوت عدم درمان بیماری قلبی عروقی و فشار خون و بسیاری بیماریهای دیگر جسمانی خواهد شد.

اختلال هراس (Disorder (Panic

به بیماری گفته میشود که حملات ناگهانی و شدید هراس و ترس که با علائمی مثل شروع ناگهانی یک ترس فراگیر، بیشتر مواقع بدون وجود عامل مشخص خارجی اضطراب شدید و نا توان کننده که گاهی در ده دقیقه علائمی با شدت بالا از طپش قلب، احساس لرزش و لرز،احساس تنگی نفس و حتی خفگی احساس ناراضی در قفسه سینه و یا درد در قفسه سینه، تهوع، دل پیچه، سنگینی یا سبکی سر و ترس از کنترل دادن خود و ترس از مرگ قریب الوقوع. اختلال هراسی یک فوریت روانپزشکی است و البته معمولاً خطر جسمانی ندارد اگرچه بررسی حوادث قلبی عروقی و رد ان الزامی است ولی در صورت اثبات حملات هراسی بر خلاف انتظار بیمار خطر واقعی تهدید کننده حیات ندارد ( تأکید میشود بررسی جسمانی الزامی است) ولی اینگونه بیماران علیرغم اطمینان بخشی از طرف پزشکان داخلی قلب و عروق مکرراً به اورژانس های  طبی مراجعه میکنند. ارجاع به روانپزشکان و شروع دارو درمانی راه حل اصلی درمان است.

ترس های ویژه (Phobia)

ترس مشخص و شدید از یک چیز یا یک وضعیت و یا موقعیت که برای بیمار به شکل غیر منطقی و افراطی هراس انگیز است و فرد اشتغال ذهنی غیر عادی و غیر طبیعی با موضوع مورد ترس دارد، چهار زیر گروه دارد:

۱)ترس از نوع تیپ ترس از جانور خاص ۲) ترس از عوامل محیط طبیعی و زیستی مثل: حوادث غیر مترقبه، رعد و برق، سیل، زلزله و … ۳) ترس ازخون واسیب جسمی ۴) ترس از یک وضعیت خاص مثل ترس از فضای بسته، ترس از اسانسور، هواپیما، ارتفاع و… درمانها ترکیبی از دارو درمانی و درمانهای رفتاری و شناختی رفتاری طی جلسات روان درمانی و مشاوره های تخصصی توسط روانشناسان.

اجتماع ترسی ( (Social Phobia

فرد در ترس از اجتماع از قرار گرفتن در موقعیت های جمعی و اجتماعی مانند مهمانی ها، سخنرانی ها یا کلاسهای درسی و غیر درسی دچار علائم اضطرابی شدید با علائمی مثل حمله هراس میشود. تعریق، طپش قلب، تشویش، دلشوره،احساس عدم اعتماد به نفس و نهایتاً اجتناب از قرار گرفتن در موقعیت های اجتماعی. درمانها: ترکیبی از دارو درمانی، رفتا درمانی و درمانهای شناختی رفتاری میباشد.

وسواس یا اختلالات وسواسی جبری (Obsessive Compulsive Disorder)

بیماری وسواس یا اختلال وسواسی جبری به بیماری گفته میشود که در ان فرد مبتلا افکار، تکانه ها، تصاویر، رفتار تکراری و مقاوم دارد و در مقابل فشار ناشی از فکر یا عمل وسواسی امکان مقاومت مؤثر و موفق ندارد این افکار یا اعمال وسواسی در زندگی روزانه فرد تداخل کرده و باعث اشتغال ذهنی و درگیری عملی با افکار و اعمال وسواسی در مبتلایان میشود در بیشتر مواقع ماهیت غیر منطقی این رفتار برای بیمار روشن است گرچه در موارد زیادی هم بیماران اعمال وسواسی خود را توجیه میکنند. فرد برای کاهش اضطراب و تنش حاصل از وجود افکار وسواسی اعمالی را انجام میدهد که تکرار شونده و گاهی ناتوان کننده اند. شیوع این بیماری ۲% تا ۳% جمعیت کلی را شامل میشود. شایع ترین نوع وسواس، وسواس عملی از نوع وسواس الودگی است (تمیزی، پاکیزگی و نیز در فرهنگ ما نجسی و پاکی) درمان ترکیبی از دارو درمانی و روان درمانی های رفتاری و شناختی رفتاری میباشد. ارجاع به روانپزشکان و روانشناسان ترجیحاً رفتار درمانگر.

اختلال استرس پس از سانحه ((Post Traumatic Stress Disorder

به بیماری گفته میشود که شروع علائم روانپزشکی در ان پس از مواجهه با یک رویداد استرس امیز فوق تحمل عادی انسان و معمولاً فاجعه بار به وجود میاید مانند: فجایع طبیعی، سیل، اتش سوزی و سوانح اتومبیل؛ حوادث بزرگ انسانی مثل: جنگ، اسیب های روانی بزرگ مثل تجاوز به عنف یا سرقت به زور و امثال انها. ازعلائم ان افسردگی های شدیدراجعه، اضطراب های شدید، تحریک پذیری، خشم های گاهی انفجاری و رفتارهای تخریبی گاهی بروز حادثه در خواب و بیداری و حتی تجربه مجدد ان میباشد. احساس طول عمر کوتاه و اینده کوتاه و متعاقب ان نا امیدی مفرط و عدم احساس لذت برانگیختگی شدید هیجانی عاطفی و بالعکس گاهی بی تفاوتی عاطفی غیر عادی این بیماران با استانه تحریک پذیری بسیار پایین مشخص میشود. درمان های داروئی و ارجاع به روانپزشک الزامی است که گاهی منجر به بستری میشود لازم به یاداوری است که واژه ی معادل این بیماری در بیماران اسیب دیده ی ناشی از جنگ قبلاً (موج انفجار) نامیده میشد.

اسکیزوفرنی(Schizophrenia)

نام قدیم ان جنون جوانی بوده

جدیدترین و قدیمی ترین و نیز پیچیده ترین شکل روان پریش (جنون) که مشخصه ان توهمات به ویژه توهمات شنوایی که میتواند امرانه (صداهایی که دستور به کار میدهند) اظهار نظر کننده (که راجع به شخص نظر و ایده میدهند) و ساده باشد و محور بزرگ دیگر هزیانها میباشد، باورهای بیمارگونه و غیر طبیعی که با منطق حاکم بر رویدادهای واقعی و واقعیت قابل انطباق نبوده و ناشی از یک ناهنجاری بزرگ در محتوی و سیر تفکر میدهد مثل اعتقاد هزیانی به سمت تعقیب و سوء نظر از طرف اشخاصی که معمولاً واقعیت ندارد (مسموم شدن توسط دشمنان با مورد شنود و تعقیب و گزند و اسیب قرار گرفتن) این اختلال به طور کلی ۱% جمعیت را مبتلا میکند. تمامی عوامل ایجاد کننده مشخص نیست ولی ارشاد و استعداد سرشتی به بیمار از عوامل اصلی و تعیین کننده میباشد. گروه قابل توجهی از بیماران بستری در بخش های روانپزشکی را بیماران اسکیزوفرنیک تشکیل میدهند. انواع مختلف دارد: درمانها بر پایه درمانهای داروئی و نیز سیستم حمایتی اجتماعی روانی میباشد.

اختلال پیش فعالی و کمبود توجه (Attention Deficit)

شایع ترین اختلال روانپزشکی اطفال است با شیوع جهانی ۵٫۲۹% که شروع ان در کودکی است معمولاً قبل از هفت سالگی است و در پسرها چند برابر بیشتر از دختران است در ۴۰% افراد تا اوایل بزرگسالی و دوره ی Teenage ادامه پیدا میکند. مشخصه بالینی ان یا افزایش فعالیت حرکتی که بیش از حد معمول همسالان است و در امور زندگی معمولی کودک تداخل میکند مثل مدرسه و درس خواندن و نیز محور عصبی شناختی که شامل اختلال در توجه و تمرکز است که کودک قادر به تمرکز و توجه به موضوع هدف نبوده و با حواس پرتی توأم است، سه نوع دارد: ۱) نوع مخلوط که هم پیش فعالی حرکتی و تکانشی و نیز هم اختلال در توجه و تمرکز دارد ۲) فقط اختلال حرکتی با پیش فعالی ۳) فقط کمبود توجه و تمرکز بدون افزایش قابل ملاحظه در رفتار حرکتی . درمانها شامل دارو درمانی و روان درمانی فردی و گاهی خانواده درمانی میباشد.

اوتیسم    Autism

یک اختلال نه چندان شایع اطفال با شروع در ۳ سالگی یا حوالی ۳ سالگی که با شیوع در مطالعات گوناگون و تاریخی های گوناگون از حداقل ۴٫۵ تا حداکثر ۳۰٫۸ نفر در ۱۰۰۰۰ نفر که مشخصه بارز اختلال در توانایی ارتباط با دیگران و عدم توانایی ارتباط مؤثر اجتماعی با محیط همتایان و حتی والدین و نیز اختلال در مهارت و توانایی های زبانی، تأخیر در رشد زبانی و یا استفاده محدود و ناکافی از زبان برای ارتباط حرکات و رفتارهای تکراری کلیشه ای و وابستگی به یک شئ یا اشیاء بی جان به شکل غیر متعارف و غیر عادی. ۵۰% مبتلایان درجاتی از اختلال یادگیری تحصیلی را دارند این اختلال نیازمند توجه ویژه درمان تیمی از متخصصین روانپزشک و روانشناس و حتی مددکار اجتماعی میباشد.

اختلالات یادگیری Learning Disorder

کودکان در این گروه ناتوانی غیر معمول در یادگیری دارند که سه دسته کلی دارند:

۱) ناتوانی در خواندن که به ان  Dyslexiaو حتی در موارد شدید که قادر به خواندن نیستند وAlexia نامیده میشود. ۲) ناتوانی در مهارت محاسبه و ریاضیات. ۳) ناتوانی در یادگیری مهارت نوشتاری (نوشتن).

همه مواردفوق الذکر میتواند در کودکان با هوش طبیعی اتفاق بیفتد، روشهای درمانی تخصصی توسط روانشناسانی که متبحر در درمان اختلالات یادگیری هستند و ارجاع به انها پیشنهاد میشود.

تیک ها Tic

به حرکات تکراری گاهی بی وقفه اطلاق میشود و در دوره ی کودکی و نوجوانی شروع میشود گاهی تا بزرگسالی ادامه پیدا دارد و انواع ان؛ تیک حرکتی ساده: شایع ترین ان پلک زدن، تیک حرکتی مرکب: که چند عضو را درگیر میکند، تیک صوتی: که با صدا دراوردن حتی صداهای ساده مثل صاف کردن گلو و …                                                        نمایان است تیک های مرکب که ترکیبی از چند نوع تیک هم صوتی و هم حرکتی است شدیدترین و مخرب ترین ان سندرم ژیل دولاتوری است که البته نادر است و همه موارد تیک باید بررسی هم طبی هم عصبی و هم روانشناختی شود. در مواردی پس از عفونت استرپتوکوکی نیز اتفاق میافتد. درمانها هم درمان علامتی با داروها و هم درمان زمینه ای و نیز رفتار درمانی به بهبودی ان کمک میکند.

اختلالات جنسی Disorder Sexual

رفتار و نیز اعمال جنسی سالم یکی از پایه های اصلی سلامت فرد و خانواده است. اختلالات جنسی شامل اختلالات جنسی مردان و نیز زنان با توجه به تفاوت های فیزیولوژی جنسی انان متفاوت است. در مردان از ناتوانی های جنسی و اختلال نعوظ و زود انزالی و در زنان سرد مزاجی، ترس از مقاربت و مقاربت دردناک و نیز ناتوانی از تجربه به اوج لذت جنسی انورگاسمی Anorgasmia میشود و بسیاری از مشکلات رفتاری جنسی که توسط مشاوران ما به همگی انها توجه درمانی مبذول خواهد شد.

اضطراب جدایی Separation Anxiety

کودکان مبتلا درجات متفاوتی از اضطراب بیمار گونه در هنگام جدایی از والدین یا یکی از انها را تجربه میکنند که مانع از فعالیت طبیعی این کودکان در محیط های جدا از والدین میباشد که نیازمند توجه توسط روانپزشکان کودک و روانشناسان کودک است.

مدرسه هراسی Phobia School

ترس از مدرسه در کودکان فقط در موقعیت شروع سال تحصیلی و یا اولین حضور در مدرسه اتفاق میافتد که گاهی شدت زیادی داشته و نیازمند دخالت درمانگران روانپزشک و روانشناسان کودک میباشد.

من چند مورد دارم که در همه البته طبیعی هست.شاید یک مقدار ورژنشون در من بیشتر باشه:
۱- به سرعت از کوچکترین مشکلی عصبانی میشم.
۲-به نحوی از ریاضیات فرار میکنم که اصلا سعی میکنم طرف اون هم نرم.
۳-مغزم سنگین حس میکنم کار میکنه.
به این شکل که گاهی در یک تصمیم گیری ساده به یک جا خیره میشم و اصلا همه چیز یادم میره.
۴-گاهی میگن سر زبونم بودها…این برای من زیاد اتفاق میفته.مثلا یک دفعه ممکنه اسم شهرم تهران رو فراموش کنم!
۵-اما مدیریت در یک سیستم رو بسیار بهتر از سایرین چفت و جور میکنم.یعنی دورترین احتمالات هم با بهترین راه حل ها کنار هم میچینم.طوری که به قول معروف مو لا درزش نمیره
۶-بچه که بودم از کشتن حشرات چندش آور مثل سوسک و مگس و … لذت میبردم.مثلا آهسته پاشون رو قطع میکردم و سعی میکردم تا حد امکان زنده نگهشون دارم.چون از اونها متنفر بودم.
۷- وقتی عصبانی میشم حاضرم هر چیزی رو که شاید سالها روش زمان صرف کردم به اونجا برسه رو نابودش کنم.به طوری که به هیچ چیز فکر نمیکنم.فقط میخوام نابود بشه.
مثلا با خانمم که زیاد هم من رو اذیت میکنه البته….بعد سالها توسط پدرم قرار شد یک منزلی بخریم.با خانمم به خاطر برادرش که چند روز قبل با هم یک بحث اساسی داشتیم ( البته بی طرف عرض میکنم که مقصر کاملا اوشون بود)من تو دلم بدجوری کینه کرده بود.به نحوی که میخواستم چیز گنده ای ازش دربیاد و کل طایفشون بفهمه و دیگه حساب ببرند و کسی به درون خونواده ما دخالت نکنه.در نهایت هم همین شد.اما به قیمتی که یک سری دروغ ها هم گفتم به پدرم و خلاصه خونه رو از دست دادم.گرچه اینها رو آدم کردم.
اما خونه ای که دیگه شاید به این راحتی و با صرف سالها کار نشه خرید رو از دست دادم.
۸- کار خودم باشه درست انجام میدم.اما کارهای محولی رو هر قدر هم که بخوام درست نمیتونم انجام بدم.
چون هی میترسم طرف بیاد بگه اشتباهه و چرا اینطوری و چرا اونطوری…..برای همین بیشتر از تمرکز روی کارم ، به صاحب کار تمرکز دارم.اصلا اعتماد به نفس ندارم.
مثلا دوستم خیلی زرنگه.از عهده هر کاری بر نیاد هم با یه شوخی و اخلاق مردونه طرف اصلا کار هم خراب بشه باهاش حال میکنه و همیشه هم به هر چی خواسته رسیده اما من کاملا با این مورد مشکل دارم.
نتیجه :
من فکر کنم تمام این ها باا همون روش ناشناختتون حل بشه.اگر من یک دوره از ECT استفاده کنم فکر کنم همه چیز حل بشه.
اما مشخصات ایمیل درسته ولی نه به نحوی که شناسایی بشم.چون عازم خارج هستم و نمیخوام پرونده ای داشته باشم.اما به درمان نیاز دار.
راهی هست بدون تشکیل پرونده به صورت خصوصی درمان بشم؟
هزینه این درمان چقدر هست؟
متشکر.

پاسخ

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

نمی دانم که به کدام بخش و یا کدام رشته شوق و علاقه دارم

من دانش آموز سال اول کامپیوتر ساینس هستم چند مشکل دارم که خودم حیران استم چه کار کنم.
اول اینکه من نمی دانم که به کدام بخش و یا کدام رشته شوق و علاقه دارم.

تا حال به هر رشته که درس خواندیم موفق بودیم و همیشه شاگرد برتر صنف خود بوده ام.

برای مثال، اول که به فاکولته حقوق و علوم سیاسی می شامل شدم فکر می کردم که مه این رشته ادامه داده نمی توانم اما وقتیکه وارد درس شدم ده صنف بلند نمرات داشتم و یک شوق علاقه خاص پیدا کردم که حتی لوح تقدیر از طرف دانشکده دریافت کردم.
حالی هم که کمپیوتر ساینس می خوانم خیلی هم خوش دارم.
من واقعا نمی دانم به کدام بخش شوق و علاقه خاص دارم به هر بخش که اشتراک می کنم نمرات خیلی بالای کسب می کنم که حتی باورم نمیشه.
لطفا رهنمایی کنید…

پاسخ

با سلام بین شوق و علاقه و استعداد تفاوت قائل شوید شما ممکنه به خاطر داشتن استعداد و زکاوت در درسی و رشته ای موفق باشید ولی شما را راضی نکند و دوست داشته باشید در حوزه دیگری مطالعه داشته باشید .

گاهی ممکن است شما در رشته ای هم علاقه داسته باشید و داشتن استعداد و تشویق دیگران رغبت بیشتری برای ادامه در شما ایجاد کند .

که این هم مساله مهمی است .

در نهایت بهتره حضوری به روانشناس یا مشاور تحصیلی مراجعه کنید ملاک های خود و توقعات از رشته رو بفرمایید تا بیشتر بتوانند شما را راهنمایی کنند امیدوارم در رشته ای که بتوانید به مردم خدمت کنید موفق باشید.

پاسخ

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۷۲۸۶۴
موفق باشید

یک جهان سپاس و امتنان از رهنمایی های خوب تان همیشه موفق باشید یا الله خداوند به همراه تان.

رفتارهای همسرم

باسلام و خسته نباشید، ممنون از راهنمایی تون فقط یه سوال؟ به نظرتون امکان داره من خودم می تونم تنها پیش متخصص برم و در مورد رفتارهای همسرم توضیح بدم و به متخصص توضیح بدم که همسرم دست بزن دارد و فحاشی می کند، بدبین هست، به نظرتون متخصص از روی توضیحات من می تونه دارو تجویز کنه

پاسخ

بله اگر همسر شما تمایلی به رفتن نزد روانشناس را ندارد خودتون مراجعه کنید و شرایط رو توضیح بدهید و قطعا همین مساله می تواند کمک کننده باشد وقتی شرایط را بررسی کنید و راهکاری به شما ازائه بدهند .

ولی دارو هیچ وقت قانونی نیست که براساس صحبت فردی برای فرد بیمار تجوی شود چون پیگرد قانونی دارد و در صورت ایجاد مشکل برای همسرتون خود شما هم در معرض اتهام هستید مگر اینکه ایشون رو با عنوان اینکه شما مشکلی دارید به روانپزشک ارجاع دهید و انجا اورا ملزم به مصرف دارو کنند فعلا از تکنیک های رفتاری استفاده کنید ولی اگر پاسخ ندا د باید با اون روانشناسی که به او مراجعه کردید به فکر برنامه ای برای ارجاع ایشون به روانپزشک داشته باشید .

و خب ممکنه تا دارو مصرف نکنند نتوانند شرایط ثابتی داشته باشند
.چون مشکل سو ظن و بدبینی فقط با دارو مرتفع می شود و اتفاقا ابشون اثر دارو رو که ببینند خودشون هم راحت تر زندگی خواهند کرد و خیلی از مشکلات اکنون رو نخواهند داشت

پاسخ

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۱۹۸۳۲
موفق باشید

سپردن بخش کوچکی از ذهن و روحمان به روان شناسان و روان پزشکان

چرا خیلی وقت ها به سهولت بدنمان را به تیغ جراحان می سپاریم اما برای سپردن بخش کوچکی از ذهن و روحمان به روان شناسان و روان پزشکان مقاومت می کنیم؟
چرا حتی زمانی که به هر دلیل، اندکی عقب نشینی می کنیم و رو در روی روان شناس، روان پزشکیا مشاور می نشینیم، تلاش می کنیم واقعیت را طور دیگری نشان دهیم؟

بعضی از ما وقتی در اتاق روان شناس یا روان پزشک می رویم و رو به روی او می نشینیم از اول در مقابل او جبهه می گیریم؛ به راستی چرا ما تا این حد از تاریکی های درون خودمان هراس داریم؟

برای دریافت چرایی آن به عوامل متعددی می توان اندیشید.

دکتر علیرضا اکرمی نژاد روان پزشک و مشاوره خانواده درباره این سوال ها چنین می گوید: یکی از دلایل این است که قبل از پیدایش دانش روان شناسی به مفهوم علمی و دانشگاهی آن در طول تاریخ برخی از افراد برای درمان بیماران روانی به جادوگران و جن گیران روی می آوردند.

این عامل در ناخودآگاه و در هزارتوی ذهن بشر تاثیر خود را گذاشته است.

در آن زمان یکی از تبعات بیماری روانی یا حتی عصبی طرد از جامعه بود؛ امری که انسان همواره از آن گریزان است.

یکی دیگر از دلایل مراجعه نکردن مردم به روان شناس باورهای عجیبی است که وجود دارد. باورهایی نظیر این که روان شناس یا روان پزشک با نگاه کردن به فرد می تواند تمام رازها و مشکلات او را بخواند و…

وی می افزاید: از دیگر دلایل مراجعه نکردن به متخصصان بهداشت روان، فقر فرهنگی و اقتصادی است، به طوری که جامعه ما هنوز به یک تفکر علمی در این باره نرسیده است.

اگر بخواهیم با تفکر علمی پیش برویم، باید رویکرد علت و معلولی را دنبال کنیم، در هر حال مردم ما هنوز به این رویکرد عادت نکرده اند.

دکتر اکرمی نژاد با اشاره به این که در زمان قدیم خانواده ها هسته ای نبودند و ۳ تا ۴ نسل کنار هم زندگی می کردند می افزاید: به این ترتیب، کوچک ترها بسیاری از اطلاعات و مهارت های زندگی شان را از بزرگ ترها دریافت می کردند، اما حالا شکل خانواده ها تغییر یافته است که از طرفی با فروپاشی خانواده های بزرگ، عملاً ساز و کارهای قبلی از بین رفته است.هر نسلی تجربه خاص خود را دارد، تجربه هایی که خیلی از موارد تعمیم پذیر به دیگران نیست.

در حال حاضر با توسعه فناوری های نوین اطلاعاتی و افزایش دامنه آگاهی های نسل جدید، جوانان تجربه قدیمی ترها را کمتر قبول می کنند.

این جاست که تعارض به وجود می آید. از آن طرف نیز نه برای مراجعه به روان شناس و روان پزشک زمینه سازی لازم انجام شده است و نه جوانان تن به شیوه های سنتی می دهند.

علت بیماری های اعصاب و روان

وی با اشاره به این که یکی از علت های بروز بیماری های اعصاب و روان تغییر(کاهش یا افزایش) ناقل های عصبی در مغز است، می افزاید:ناقل های عصبی مواد شیمیایی طبیعی مغز است که نقش مهمی در تنظیم خلق و خو و روحیات و تنظیم حالات اضطرابی و تنظیم جریان و محتوای تفکر دارد.

کاهش یا افزایش این ناقل های عصبی اختلالات روانی در فرد ایجاد می کند؛ به عنوان مثال کاهش ناقل های عصبی مانند دوپامین(Dopamin) یا سروتونین موجب ایجاد حالات افسردگی، اضطراب، کاهش اعتماد به نفس و کاهش انگیزه در شخص می شود و ترکیبات دارویی مانند فلوکستین یا سیتالوپرام با افزایش تدریجی میزان سروتونین باعث تنظیم خلق و خو وکاهش افسردگی در بیمار می شود. ناگفته نماند که اثر این داروها تدریجی ظاهر می شود.

نکته مهم این است که تا دوره درمان کامل نشده است بیمار نباید داروهایش را قطع کند.

علت های مراجعه به روان پزشکان

این روان پزشک گروه های مراجعه کننده را به ۴ دسته تقسیم می کند که عبارت است از:

۱ – گروه اول کسانی هستند که مشکل را می بینند، مانند فرد مضطربی که هر اتفاقی او را نگران می کند و او واکنش های شدید نشان می دهد یا این که درباره وقایع معمول زندگی خود دچار دل نگرانی می شود و این دل نگرانی به ناراحتی خود و بستگانش می انجامد.

یا افراد مبتلا به وسواس که قادر به کنترل افکار مزاحم خود در زمینه های مختلف نیستند و به دلیل وقت زیادی که صرف شست وشو یا کنترل کردن می کنند، باعث ناراحتی نزدیکان می شوند.

۲ – گروه دوم افرادی هستند که در روابط بین فردی دچار مشکل و نارضایتی می شوند، این افراد بیش از آن که به مشکل خود توجه کنند، در سازگاری با رفتارهای دیگران که مطابق میلشان نباشد، دچار تنش و نارضایتی می شوند و علت مراجعه خود را نیاز به افزایش تحمل برای سازگاری با محیط و افراد می دانند؛ اما نگرش و رفتارهای غیرانطباقی خود را قبول ندارند.

۳ – گروه سوم افرادی هستند که اصولاً علایم و مشکلات خود را قبول ندارند و باوری هم به مراجعه به روان پزشک ندارند. این افراد بیشتر در گروه اختلالات شخصیت شدید یا بیماران روان پریش قرار می گیرند.

بین مراجعان روان پزشکی سرپایی کمتراز ۱۰ درصد را این گروه تشکیل می دهند؛ این افراد به اصرار اطرافیان و گاه با حکم پزشکی قانونی و به اجبار مراجعه می کنند.

۴ – گروه چهارم، افرادی هستند که برای گرفتن تصمیم خاصی یا مدیریت مسائل معمولی زندگی خود به مشاور مراجعه می کنند. از طرفی زندگی پیچیده امروزی و امکانات و انتخاب هایی که افراد دارند و از طرف دیگر میل به بهتر شدن و کمال طلبی زمینه ای می شود تا افراد برای انتخاب برتر به فردی مراجعه کنند که در این زمینه تخصص دارد.

مشاوره در زمینه چگونگی رفتار با فرزند نوجوان، مشاوره های ازدواج و… دلایلی است که مردم به روان پزشک و یا روان شناس مراجعه می کنند.

تاثیر اختلالات روانی بر روابط فرد

اختلالات روانی ممکن است تاثیر مخربی هم بر خود بیمار و هم بر خانواده بگذارد.

تصور کنید بیماری دچار بدبینی شدید شده است و هر روز به بهانه ای از همسرش ایراد می گیرد و به وی معترض می شود که به عنوان مثال کجا بودی؟ با که بودی؟ چه کار کردی؟ هر روز تلفن همراه همسرش را بررسی می کند و دائم دنبال مچ گرفتن بدون دلیل از همسرش است؛ فضای چنین خانواده ای همیشه پرتنش است و حتی بچه ها در این خانواده ها آسیب های جدی می بینند.

از طرفی این فرد که بدبینی شدید بیمارگونه دارد یا به اصطلاح دچار حالت «پارانوئید» شده است، هیچ گونه بینشی نسبت به بیماری خود ندارد از این رو خود برای درمان اقدام نمی کند و اگر از بیمار خواسته شود برای درمان مراجعه کند، ناراحت و پرخاشگر می شود.

در این موارد بهتر است خانواده خودشان گزارشی از وضعیت بیمار به روان پزشک بدهند و روان پزشک راهنمایی های لازم را بکند. در این مواقع بهتر است بیمار تحت درمان دارویی قرار گیرد.

ممکن است بپرسید که چگونه با مصرف دارو بدبینی بیمار کنترل می شود؟ جالب است بدانید این داروها با کنترل فعالیت دوپامین مغزی باعث کاهش شدید علایم روان پریشی در بیمار می شود.

اگر بیماری شدید باشد و بیمار برای درمان سرپایی همکاری نکند، بهتر است در بیمارستان بستری شود.

ممکن است بیمار علایم خفیف تری داشته باشد به عنوان مثال دچار علایم اضطرابی باشد و از حضور یافتن در جمع هراس داشته باشد. در این زمینه با رفتار درمانی و در صورت نیاز دارو درمانی، می توان برای درمان بیمار اقدام کرد. ترس های مختلف مانند ترس از ارتفاع، ترس از خون، ترس از فضاهای بسته، اختلال وسواس و در نتیجه اقدام به شست وشوهایی مکرر و وسواس کنترل کردن، طوری که بیمار قبل از خوابیدن بارها و بارها گاز و یا در اتاق را بررسی کند، از جمله اختلالاتی است که با رفتار درمانی و در صورت لزوم دارو درمانی می توان آن را درمان کرد. اغلب بیماران وسواسی نسبت به بیماری خودشان بینش دارند و خودشان داوطلب درمان می شوند.میگنا دات آی آر.در این زمینه به خانواده ها تاکید می شود که تاحد امکان باید محیط خانواده کم استرس باشد. بعضی خانواده ها معتقد هستند که اگر بیمار اراده کند می تواند بر بیماری خود غلبه کند و همه این ها تلقینی است و با تلقین می توان همه بیماری ها را درمان کرد! این سخن درستی نیست زیرا ریشه بیماری وسواس اضطراب و ناتوانی در کنترل علایم آن است و بیماری خود خواسته ای نیست و خود بیمار هم رنج زیادی می کشد.

وی می افزاید:در بیمارانی که دچار اختلالات اضطرابی از جمله بیماری وسواس هستند نیز به دنبال کاهش سروتونین مغزی علایم شروع می شود.

از این رو روان پزشک داروهایی مانند فلوکستین، سیتالوپرام و سرترالین و… تجویز می کند تا فعالیت سروتونین مغزی افزایش یابد و به دنبال آن علایم بیماری کاهش پیدا کند.

البته زمینه های اجتماعی و محیط پراسترس ممکن است تشدیدکننده علایم باشد و زمینه های ژنتیکی هم نقش زیادی در شروع علایم دارد.

به عنوان مثال اگر پدر یا مادر مبتلا به وسواس شدید باشند احتمال بروز این اختلال در کودکان این خانواده زیاد است.

از علل دیگر مراجعه به روان پزشک، اختلالات سوء مصرف مواد است، با توجه به این که مصرف مواد آثار مخربی بر سیستم اعصاب و روان افراد می گذارد، کار درمان اعتیاد مربوط به روان پزشکان است.

در مجموع علل مراجعه به روان پزشکان بسیار وسیع است.

این موارد از یک اختلال ساده مانند اضطراب ضعیف و تا مواردی مانند روان پریشی را شامل می شود.

اسکیزوفرن کاتاتونیک

با سلام دوست دعزیز ما اسکیزوفرن کاتاتونیک داریم و به طور کل کاتاتونیک یعنی وضعیت بد نی فرد یا به شدن منعطف است که به هر شکلی که بیمار را قرار دهیم شکل می گیرد .

و نوع دیگر این افر اد وضعیت خشک بدنی است که کلا فرد در وضعیت سختی قرار می گیرد و مدت ها به همان شکل باقی می مانند به طور کل بحث کاتاتونیک در مسائل حرکتی مطرح می شود و اگر در اسکیزوفرنی مد نظر دارید که وخیم ترین نوع اسکیزوفرن است .
.و به طور کل باید فرد دارو مطرح کند و خب باید دوره درمان کامل شود و بله درمان کامل شاید نشود ولی بیماری به طور کل تحت کنترل قرار می گیرد .
بهتر است پیگیری شود

پاسخ
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

سلام خسته نباشید. از سایت خیلی خوبتون ممنونم.
لطفا من رو راهنمایی کنید شش سال ازدواج کردم و یه پسر پنج سال دارم.
بعد ازدواج متوجه شدم همسرم مشکل روانی دارد و در بیمارستان هم بستری بوده است و دارو مصرف میکند. ولی مدتی است که حالش خیلی بدتر شده با وجود اینکه دارو هم مصرف میکند و حاضر نیس پیش دکترش برود تا داروهایش را اضافه کند.
نمازهایش رو باصدای فوق العاده بلند وخیلی آزار دهنده میخاند و بسیار طولانی با حرکاتی عجیب و غریب.
نمیدانم با این وضعیت چکاری انجام دهم. آیا راه حلی وجود دارد?
آیا زمانی که به این حالت است میتوانم به اورژانسی یا جایی تماس بگیرم تا بیایند ولی با دارویی آن را آرام کنند یا حتی او را بستری کنند. خواهش میکنم راهنمایی کنید

با سلام
ابتدا باید دانست نوع اختلال ایشون چیست و بدانید که باید با روانپزشکشون هماهنگ کنید و بهشون اطلاع بدید دارو مصرف نمی کنند تا ایشون راهکار بدهند و همسر شما حتما باید زیر نظر روانشناس هم باشد .

د پس خودتون به روانپزشک مراجعه کنید و مجوز بستری شدن را که داشته باشید می شود ایشان را با امبولانس به محل انتقال داد ..

در ضمن باید نوع داریو ایشون احتمالا تغییر پیدا کند چون می فرمایید داروها اثربخشی نداشتند خب به همین خاطر افزایش دارو احتمالا مشکلی را حل نمی کند بلکه باید نوع دارو تغییر کند امیدوارم با مراجعه مساله را مرتفع کنید

پاسخ

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

مشکل روانی و مدام گریه کردن

با سلام ، مادرم الان یازده سال هست مشکل روانی داره، مدام گریه میکنه ، نگران، همه اش از اول صبح تا شب هی حرفها رو تکرار میکنه ، یک سئوال رو صبار میپرسه ، مثلا میپرسه امیر (برادرم)کجاست با وجودیه جواب رو میدونه ولی هی میپرسه، همه میگه نمیتونم بخوابن ، خوابم نمیبره ، با وجودیکه مرتب میخوابه ، البته قرصهای اعصاب و آرامیخش هم میخوره ، چند سال هر دکتری که گفتند خوبه بردیمش، وای بیفایده است ، از صدای ازان و خروس میترسه، همه اش نگران، شدیدا اضطراب داره، هیچ ماری نمیکنه، دستشوئی و حموم ، کارهای بهداشتی تَو حموم و دسشوئی رو هم خودش انجام نمیده ، چند بار بودن برا بستری ، هیج جا نگرش نمیدارند، برادرم بخاطر اون نتونست زندگی خودشو با زنش ادامه بده ، شب و روز در خدمت مادرم هست ، ولی اون هم خسته شده و رو اون هم تأثیر گذاشته، دائم مادرم گریه میکنه و سر و صدای گریه ودرویش همه جا رو پر میکنه ، دیکه نمیدونیم واقعا چکار کنیم؟😞

پاسخ

با سلام بهتره ایشون رو در تهران پیش دکتر قایدی هم ببرید ضمن اینکه بهتره بدونید گاهی تعویض مکرر روانپزشک چیزی را حل نمی کند و مشکلی مرتفع نمی شود .

خوب قطعا شرایط سختی است ولی ایشون در شرایط فعلی باید بستری شوند تا بیماری تحت کنترل قرار بگیرد و بعد از کنترل نسبی زیر نظر روانپزشک و روانشناس با هم باشند تا مساله کمی مرتفع شود یعنی در کنار دارو اموختن راه های مقابله با بیماری که دارند نگران نباشید با ارجاع به موقع مساله مرتفع می شود .

پاسخ

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۷۲۸۶۴

از‌۱۴ سالگی به یک باره یه پیش فعالی خاصی داشتم

من از‌۱۴ سالگی به یک باره یه پیش فعالی خاصی داشتم احساس استرس زیاد و اضطراب حتی تو مواقع عادی و اینکه بی دلیل به این و اون پرخاشگری میکردم.
دست خودم نبود و اینقدر ناراحت بودم خیلی وقت ها به فکر خودکشی افتادم.
تا اینکه دکتر رفتم و گفتن که دچار اختلال دو قطبی هستی.
طی درمان قرار گرفتم حتی از خوردن قرص متنفر بودم تا الان که ۱۶ سال دارم دارم قرص میخورم مدام در عذاب هستم…
گاهی مواقع اضطراب من به کم خوابی منجر میشه و الان خستگی زیادی دارم سردرد واسم پیش میاد ناگفته نمونه که زندگی خوبی هم نداشتم و در خانواده ای هستم که مداما در حال دعوا و مشاجره بودن از نظر مالی هم وضع چندان خوبی هم نداریم…
سوال اینجاست درمان تدریجی و یا قطعی داره؟ و یا اینکه درمان سریع میشه انجام بشه؟ و اگر نه چطور بیماری رو کنترل کنم؟

پاسخ

دوست عزیز اگر واقعا تشخیص درست باشد شما باید زمان هایی حالت بی قراری و تنهایی شدید را تجربه کنید و خلق پایین و حتی گریه و ناامیدی از زندگی و عدم تعاملات اجتماعی در حالت مانیا و خلق بالا خریدهای غیر ضروری و یک سری مشکلات جانبی و شادی و نشاط بیش از حد اگر اینگونه بودید این اختلال وجود دارد و دوره درمان اگر درست تشخیص داده باشند تا دو سال است البته بسته به اینکه زیر نظر فرد متبحر ی باشید که درست تشخیص داده باشد .

بهتر است حتما برای درمان زیر نظر روانشناس هم باشید چون این اختلال ها
علاوه بر دارو نیاز به فراگیری مهارت های جانبی نیز دارد .در نهایت امیدوارم مراجعه داشته باشید و نگران نباشید با نسل جدید داروها و درمان ها بهبودی حاصل می شود

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
موفق باشید

متاسفانه زیر نظر دکتر روانشناس نیستم ولی فعلا روند دارو درمانی رو طی میکنم و باید بگم که از هم صحبت و همراه محرومم .

مشکل اصلی خودم کم خوابی هستش گاها خیلی کم خواب و گاها خیلی پر خواب میشم.به قول خودتون دوره های پرخاش رو طی کردم یعنی احساس شادی بیش از حد رو گه گاهی داشتم ولی هنوز که هنوز هست احساسات رو نمیتونم کنترل کنم و مواقع غم نمیتونم گریه کنم و یا شادی خودم رو نشون بدم…

اکثرا از همین حالات نگرانم و ناراحت میشم طوری که به مغزم فشار میاد.و خیلی دوست داشتم که مثل دوستام و انسان های عادی زندگی عادی داشتم

پاسخ

با سلام دوست عزیز بین بیماری و سلامت مرز کوتاهی است ضمن اینکه بیماری های روانی مثل بیماری های جسمی است همان طور که مدتی که فرد سرماخوردگی ساده دارد باید پرهیزهایی اشته باشد داروهایی مصرف کند و کمی در تعاملات او اثر دارد این بیماری و باقی هم همین طور هستند همینکه زیر نظر روانپزشک هستید و دارو مصرف می کنید بسیار مطلوب است .

و روند را ادامه بدهید و مطمئن باشید که اگر همه چیز به موقع مصرف شود .

قطعا بهبودی حاصل شود.امیدوارم به زودی بهبودی حاصل شود

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
موفق باشید

خیلی احساس سردرگمی میکنم

من خیلی احساس سردرگمی میکنم… نمیتونم مسیر درست رو برای خودم انتخاب کنم و یه هدف رو با انگیزه دنبال کنم و بهش برسم …

ایده های زیادی تو ذهنم هست از ادامه تحصیل …

کار در منزل و انجام کارهای هنری ولی مدام تو شک و تردید به سر میبرم که کدوم مسیر رو انتخاب کنم که در نهایت از انجامش اون رضایت درونی که میخوام رو داشته باشم…

گفتگوی درونیم خیلی بالاس و عملا باعث میشه کاری رو شروع نکنم و فقط حجم عظیمی از ایده ها تو ذهنم باقی بمونه…

از یکسال پیش به ادامه تحصیل مجدد در رشته پزشکی فک میکنم خیلی دوس دارم مفید باشم و کمک کنم به بقیه…

و ظرف مدت کوتاهی منابع درسی رو خریداری و شروع به خواندن کردم ولی خب همش میگفتم سنم بالاس (۳۲ سالمه) و مسیرش سخته و یا میگفتمم از کجا معلوم که با دیدن سختی های این رشته پشیمون نشم و دوباره ناراضی باشم …و این شد که گذاشتمش کنار(البته یه خواستگاری برام پیش اومد و ازدواج کردم و کلا تمرکزم رو برای خوندن از دست دادم)…

یه موقع هایی میگم یه کار هنری رو دنبال کنم و ازش یه منبع درامدی داشته باشم و کلاسای مختلفی هم رفتم ولی فقط یک یا دوهفته اون انگیزه رو دارم بعدش مدام میگم خب اخرش که چی؟

همش که پول نیست… احساس مفید بودن نمیکنم حس میکنم باید یه کار خدماتی رو بیرون از منزل داشته باشم البته هر کاری هم راضی نگهم نمیداره…

تحصیلاتم تا مقطع ارشد هست و مطابق با رشتم ابتدا کار حق التدریسی رو شروع کردم به مدت یکسال ولی مدام درگیر موقعیت بهتر بودم و به تدریس به عنوان کار موقت نگاه میکردم و در نهایت هم کاری رو در سازمانی شروع کردم ولی فقط یکسال دوام اوردم و استعفا دادم از نظر روحی مدام تحت فشار و اضطراب بودم و دلم میخواست تمام کارها به نحو احسنت انجام بشه …

بعد از این تجربه ها دیگه میترسم کاری رو شروع کنم چون احساس میکنم هنوز نمیدونم چی میخوام و مدام فکرم عوض میشه و انگیزه انجام دادن کارها رو تا مدت کوتاهی دارم و بعدش سراشیبی شک و تردید و ناامیدی و سرزنش خودم هست که این کارم درست نیست و نتیجش رضایت بخش نیس….عملا زندگیم فلج شده…خیلی اهل برنامه ریزی هستم و مدام ایده ها و برنامه هامو یادداشت میکنم خقیقتا هم به هر چی میخواستم رسیدم میدونم که اگه بخوام میتونم انجام بدم ولی از نتیجه کار میترسم چطور راهم رو انتخاب کنم و روش تمرکز داشته باشم …چطور مطمئن باشم مسیر درست که رضایت درونی رو هم داشته باشه رو انتخاب کردم؟

سلام دوست عزیز این رفتارها همه و همه نشان کمال گرایی و وسواس های ذهنی است که باید حضوری بررسی شود همین که دقیقا نمی دانید از زندگی چه می خواهید قرار است چه هدفی را دنبال کنید .
و هنوز خ استه ها و اهداف مشخص نیست به همین خاطر سر یک هدف پای بند نمی مانید و مدام اهداف مختلف را دنبال می کنید ضمن اینکه کمال گرایی و اینکه هر کاری را صد در صد انجام دادن خودش مزید بر علت است همین که مدام می خواهید در هر کاری پرفکت عمل کنید و وقتی به ان نقطه نمی رسید به کمتر از ان هم قناعت نمی کنید .د بنابراین ترجیح می دهید کلا ان هدف را کنار بگذارید تا ادامه دهید و یا اینکه ترس از ریسک کردن و پیگیری اهداف وجود دارد ببینید احتمالات مختلف است و هر کدام از زاویه ای قابل بررسی است شما باید ببینید دقیقا چه می خواهید مایلید چه هدفی را دنبال کنید .و این ها با شناخت شما از شخصیت شماست .در هر حال امیدوارم با مراجعه حضوری مساله پیگیری شود .

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
موفق باشید

مادرم مشکل داردبعضی وقتا تو خیابون شروع به فحاشی میکند

سلام دکتر عزیز ترو خدا جواب منو بدین من مادرم مشکل داردبعضی وقتا تو خیابون شروع به فحاشی میکند کسی هم نمیتون جلوشو بگیر اون موقع حتی منم نمیشناس نمیدونم باید چیکار کنم تازه تونستم راضی کنم بیاد دکتر ترو خدا تروقران منو راهنمای کنین مادرمن جای مادرخودتون کمکم کنین چیکار کنم

در این مورد سریعا با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

پاسخ

دوست گرامی اصلا جای نگرانی وجود ندارد چون در هر صورت و هر تشخیص به ایشون کمک خواهد شد که مشکلشون بر طرف بشه .

اگر سن ایشون بالای ۶۵ سال است این رفتارها ممکنه به خاطر اختلال دمانس باشد .

اگر نه غیر از این مساله باشد یعنی سن کمتری داسته باشند ممکنه بحث اختلال خلقی مطرح باشد و اگر در پی یک حادثه عاطفی مدتی است دچار عارضه شدند بحث دیگری مطرح است و ممکنه به طور کل به خاطر یک اسیب مغزی و یا سکته خفیف باشد که فرد دچار مشکلاتی شود.

در هر صورت امیدوارم در هر حال با مراجعه به زودی تشخیص داده شود و در پی ان درمان صورت گیرد موفق باشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشی

منبع: com.مرکزمشاوره


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

107 نظرات

  • شقایق , اکتبر 4, 2015 @ 11:18 ق.ظ

    سلام،
    من خانمی ۲۴ ساله هستم. سالهاست که هیچ ثانیه ای نیست که فکرم آروم باشه. دائم فکرم در حال پرسه زدن تو هزاران موضوع ریز و درشت هست. حدود ۵ سال قبل به چند روانپزشک مراجعه کردم و گفتند که “وسواس فکری” دارم و ۲۰۰ مدل قرص تجویز کردند. من یه مدت خوردم و نتیجه نگرفتم، در نتیجه قرث ها رو قطع کردم و کلاً تصمیم گرفتم سعی کنم موضوع رو فراموش کنم.
    اما واقعیت اینه که من هنوز وسواس فکری دارم و در هر لحظه، به هزار تا موضوع مهم یا بی اهمیت فکر میکنم.
    بعضی از کوچکترین اتفاقات گذشتهی دور یا نزدیک (مثل ساده ترین دیالوگ ها با دوست یا همکار یا خانواده) بارها تو ذهنم مرور میشه.
    بعضی از ساده ترین کارهایی که قراره انجام بدم (مثل گفتن معمولی ترین جمله ها به یه شخص) به دفعات انقدر تو ذهنم پیش پیش مجسم و تکرار میشه.
    گاهی واقعاً دیوونه میشم و دلم میخواد یه دکمه استپ داشت این افکارم.
    لطفاً منو راهنمایی کنید.

    • ◄Responder► , اکتبر 5, 2015 @ 12:19 ب.ظ

      دوست عزیز شما نیاز دارید در کنار دارودرمانی ، رفتار درمانی هم داشته باشید
      تا توام به نتیجه برسید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

  • مریم , ژانویه 14, 2016 @ 12:02 ق.ظ

    سلام.خانمی ۲۳ساله هستم.مستاجر هستیم صابخونه ما یک پدر و دو دختر مجرد هستن بو دختران صاحبخونه ما از من کوچک تر هستن.با دخترا صابخونه خیلی صمیمی شدم و بهم گفت به وسر عموش علاقه داشته که متاهل بوده وحالا طلاق گرفته و منتظره بیاد خواستگاری این.این موضوع منو اشفته کرده چون دختر دوم صابخونه مون مدام به شوهرم نگاه میکنه در خونه باز میشه سریع از پنجره شوهرم نگاه میکنه کلی ارایش میکنه میاد به هربهانه جلو در ما….کمی بی حجاب و لباس باز میاد…به شوهرم گفتم از این خونه بریم میگه اثاث کشی سخته اما از زندگیم میترسم.مدام جلو شوهرم جلو توجه میکنن اهنگ با صدای بلند میگذارن و میرقصن طوری ک صداش توی خونه ما واضح میاد….باشوهرم بحثم شد ک چرا دلش نمیاد از این خونه بریم….بهم توضیح داد ک اصلا به این دخترا توجه نمیکنه و در حد اون نیستن و ک بخاطرشان بخوام زندگیمون خراب کنم.
    اما تنها موضوع این نیس شوهرم ی همکار دارن با ما رفت و امد میکنن خانم شون شوهرم رو به اسم کوچیک صدا میزنه.و خیلی توی زندگیم دخالت میکنه هربار به منزلما میان با حرفاش ناراحتم میکنه من یکسال ازدواج کردم زیاد اشپزیم خوب نیس سرسفره میگه چقد غذات به درد نخوره.یا مدام وسایل زندگی منو با خواهرش که طلاق گرفته ربط میده میگه فلان وسیله که داری خواهر منم داشت ولی زمدگیش ثوام نداشت.کلا جهیزیه خوبیاوردم و همش میگه وسیله خوشبختی نمیاره….وقتی به شوهرم گفتم که خانم همکارش با این حرفا اذیتم میکنه…شوهرم بهم گفت چرا باهیچ کس سلوک نمیکنی اون ازصابخونه اینم از همکارم.درضمن ما در شهر غریب هستیم و غیراز صابخونه و همکار کسیواسه رفت و امد نداریم.حالا مدتیه افسردگی گرفتم همش میگم نکنه تقصیره منه شاید واقعا من مشکل دارم.لطفا راهنمایم کنید

    • ◄Responder► , ژانویه 15, 2016 @ 9:43 ق.ظ

      رخب پس خودتون تصمیم گرفتید تیشه به ریشه زندگیتون بزنید … خانم محترم تا وقتی که با این حرفها شوهرتون رو در منگنه قرار میدید انتظار معجزه هم نباید داشت که شوهر شما مثل یک غلام حلقه بگوش در یک غار با شما زندگی کنه …
      شما باید بتونید مدیریت کنید به جای ناراحتی بتونید نظرش رو با محبت جلب کنید
      هر جایی برید همین وضعیت وجود داره …

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

      دوست دارید او را به خودتان زنجیر کنید. فکر می کنید اگر مدام مراقبش باشید تا ابد با شما می ماند. بزرگ ترین ترس زندگی تان این است که روزی چشمش جای دیگری بیفتد و دیگر شما را نبیند و نخواهد. ترس از اینکه از دستش بدهید. ترس از اینکه تنها شوید و دیگر هیچ کس شما را نخواهد. همین ترس ها باعث می شود تا بخواهید او را از ساده ترین آزادی هایش محروم کنید. دوست دارید در مهمانی ها به او بچسبید و از اینکه بدون شما بخواهد پایش را بیرون از خانه بگذارد کلافه می شوید. آنقدر دوست دارید که او فقط و فقط برای شما باشد که دلتان می خواهد در خانه حبسش کنید و نگذارید آفتاب و مهتاب ببیند.
      ● این نشانه ها را دارید؟
      اگر شما به بهانه عشق یا ترس از تنهایی، محدودیت های عجیب و غریبی برای شریک زندگی تان وضع می کنید و همیشه از اینکه او را از دست بدهید می ترسید، باید بگوییم که به جای عاشق بودن، شما درگیر وابستگی شده اید؛ وابستگی ای که می تواند زندگی تان را از هم بپاشد.
      ● بگذارید زندگی اش را بکند
      از کنار او بودن لذت ببرید اما بدانید مثل هر آدمی، به لحظاتی احتیاج دارد که در آنها بدون حضور شما وقت بگذراند. لحظات بودن با دوستان، فوتبال دیدن، گپ زدن در مهمانی و زمان های دیگری که مثل روزهای قبل از ازدواج، بدون شما آنها را تجربه می کند. حتی گاهی نیاز دارد تنها در خیابان قدم بزند و حتی بدون مزاحمت، چرت بزند!
      ● ۲ دقیقه یک بار با او تماس می گیرید؟
      دوست دارید در هر دقیقه هزار بار بگویید که دوستش دارید. اصلا این حس دوست داشتن آنقدر در وجودتان شعله ور است که نمی توانید حتی برای یک روز هم که شده، آن را تنها در عملتان بروز دهید و به زبان نیاورید. برای نشان دادن این حس، هر نیم ساعت یک بار برایش چند پیام می فرستید و ۶ ۵ باری هم در ساعات کاری، تلفنی حالش را می پرسید تا او را مطمئن کنید که عاشقش هستید. محال است که هر هفته یک کادو از شما دریافت نکند یا دسته دسته گل از شما تحویل نگیرد. روز تولدش را به یک روز خارق العاده بدل می کنید و سرتاپای خانه را گل می ریزید تا بداند که برای شما یک آدم خاص است.
      ● این نشانه ها را دارید؟
      اگر نمی توانید هیجان عشق تان را مهار کنید و در عین عاشق بودن و رمانتیک بودن، مثل یک آدم عادی زندگی کنید، پس وابستگی را با عشق اشتباه گرفته اید. در به کار بردن این ترفند ها اغراق نکنید و آنها را هم به نوعی روزمرگی که دیر یا زود کسالت آور می شود تبدیل نکنید.
      ● به اندازه لازم و کافی عاشق باشید
      همه می دانند که عاشقش هستید. برای تولدش از مدت ها قبل برنامه ریزی می کنید و گاهی بی بهانه با یک هدیه کوچک وارد خانه می شوید.
      او شریک واقعی زندگی شماست؛ در شادی و غم، در آرامش و سختی، در سلامت و بیماری. گاهی با کمی هیجان به وجدش می آورید اما در کنارش، آرامش یک زندگی کاملا عادی را هم دارید.
      ● دنیای او دنیای شماست؟
      حریم خصوصی در زندگی مشترک برایتان معنایی ندارد. از همان لحظه ای که پیمان مشترک تان را بستید، گمان می کنید که باید همه چیز مثل بلور شفاف باشد و او حتی در افکارش هم شما را راه دهد. رمز های کاربری اش را گاهی با مهربانی و اگر لازم شود با قهر، بحث و خشونت می گیرید و هر از گاهی به حساب های کاربری اش سرک می کشید تا مطمئن شوید که شهر در امن و امان است. با آمدن هر پیامک به سمت تلفن همراهش می دوید و اگر کوچک ترین مقاومتی کند، بدترین فکرها به ذهن تان راه پیدا می کند. گاهی سر زده به محیط کارش می روید و گاهی سری به کیف و وسایل شخصی اش می زنید.
      ● این نشانه ها را دارید؟
      اگر فکر می کنید تنها با نظارت شماست که این زندگی دوام پیدا می کند، باید در مورد تفکرات تان جدی تجدید نظر کنید. شما می گویید که باید نگرانی هایتان را درک کند اما او حس می کند که در این زندگی، حریم خصوصی اش و هویتش را از دست داده است.
      ● عشق، فاصله و زندگی
      برای اینکه یک عاشق واقعی باشید، نیازی به چنین توهماتی ندارید. در زندگی مشترک شما، اصل بر صداقت است و این پیش فرض را دارید که اگر روزی این اصل خدشه دار شد، واکنش مناسب را نشان خواهم داد. خوب می دانید که حق ندارید قبل از آنکه چیزی ببینید، با گرفتن حریم خصوصی همسرتان، او را نسبت به خود بدبین و پرکینه کنید.
      ● می ترسید پررو شود؟
      وقتی که خسته از کار برمی گردد، به پیشوازش نمی روید. فکر می کنید آدم ها به همین سادگی پررو می شوند و البته گمان می کنید که آنقدر جای پای عشق تان محکم است که دیگر نیازی به این تشریفات ندارید. به خودتان می گویید مگر من کارگر اختصاصی او هستم که غذای امشب را بار بگذارم و دلیلی ندارد که از خواب نیم روزی ام صرف نظر کنم و قبل از آمدنش چای درست کنم. تنها چیزی که به آن فکر می کنید، روشن کردن چنین تکلیف هایی است و گمان می کنید که او نه تنها باید کارهای مربوط به خودش را انجام دهد، بلکه باید جور شما را هم بکشد و فقط از این راه است که نمی گذارید «دور بردارد!»
      ● این نشانه ها را دارید؟
      در یک زندگی متعادل، آدم ها پابه پای هم پیش می روند و اگر قدمی برمی دارند، آن را با لذت به زندگی مشترک شان تقدیم می کنند. در چنین زندگی ای افراد گمان نمی کنند که همیشه در معرض سوء استفاده هستند و با جان و دل به عشق شان و زندگی شان رسیدگی می کنند.
      ● حسابرس خوبی باشید
      می دانید زندگی حساب و کتاب دارد و تمام بار آن را روی دوش خودتان نمی اندازید اما در عین حال، سهم او را هم از این زندگی نادیده نمی گیرید. می دانید که او هم مثل شما می تواند گاهی خسته، بی حوصله یا بیمار باشد. انتظاراتی از او دارید که خودتان هم از عهده برآورده کردنشان برمی آیید و هیچ وقت برای کوبیدن میختان باری بیشتر از توانش روی دوشش نمی گذارید.
      ● فکر می کنید کیف پول شماست؟
      به ازدواج به عنوان ابزاری برای ارتقای سطح زندگی تان نگاه می کنید. گمان می کنید هرکه طاووس می خواهد باید جور هندوستان را هم بکشد و فکر می کنید حالا که لطف کرده اید و بله را گفته اید، نباید حسرت چیز دیگری به دلتان بماند. وقتی به شکست مالی می رسد، ناامید می شوید و در ذهن تان فکر می کنید که چرا با چنین انتخابی، خودتان را به دردسر انداخته اید. گمان می کنید هیچ مسئولیتی در قبال حساب و کتاب زندگی ندارید و اگر هم چند ریالی پول به دست تان برسد، به عنوان دارایی شخصی تان روی آن حساب می کنید. از نظر شما آنچه او دارد متعلق به شماست و آنچه شما دارید هم متعلق به خودتان است.
      ● این نشانه ها را دارید؟
      اگر بخواهید در زندگی مشترک تان مدام حق و وظیفه تعریف کنید و تنها از طرف مقابل تان انتظار داشته باشید به جایی نمی رسید. اگر یکسری مسئولیت ها را تنها به او واگذار می کنید، باید این واقعیت را بپذیرید که برخی مسئولیت ها هم تنها برعهده شماست.
      ● جیب و مسئولیت های مشترک
      محدوده خودتان را می دانید و او هم می داند که تا کجا باید از شما و خودش انتظار داشته باشد. بدون آنکه او را در عمل انجام شده قراردهید، قبل از ازدواج تعیین کرده اید که مسئولیت های مالی و سایر مسئولیت ها بر عهده کدام تان است، اما در عین این مرزبندی ها، هدف اصلی شما منافع مشترک تان است و همانطور که به فکر منافع او هستید، به فکر خودتان هستید.
      ● اجازه می دهید به جای شما فکر کند؟
      فکر می کنید حالا که وارد یک وادی مشترک شده اید، باید خودتان را فراموش کنید و عنان زندگی را به دست کسی بسپارید که از شما قدرتمندتر یا باهوش تر است. گمان می کنید که او مرد خانه است و می تواند شما را مدیریت کند. او برایتان تصمیم می گیرد که کار کنید یا درس بخوانید. او تصمیم می گیرد که موهایتان را چه مدلی بزنید یا لباس چه رنگی بخرید. او بر تمام زندگی شما تسلط دارد و شما از بیشتر کردن قدرتش لذت می برید و آرامش می گیرید. از نظر شما اقتدار او باعث آرامش بیشترتان می شود و از اینکه مسئولیتی در قبال او و زندگی تان نداشته باشید، لذت می برید.
      ● این نشانه ها را دارید؟
      شاید با هیجانی که در آغاز زندگی دارید، بتوانید این وضعیت را تحمل کنید اما به مرور دلتان برای خودتان و استقلال تان تنگ می شود. اگر می خواهید خوشبختی تان ادامه پیدا کند، خودتان و استقلال تان را فراموش نکنید و جایگاه تان را به عنوان یک فرد مستقل نادیده نگیرید.
      ● خودتان هستید؟
      خودرای نیستید و نظر او را در همه ابعاد مورد توجه قرار می دهید اما عقاید تان هم برایتان با ارزش است و به خاطر دیگران اصولتان را کنار نمی گذارید. می دانید که باید استقلال مالی، عقیدتی و شخصیتی داشته باشید. شما این استقلال را با زور به دست نمی آورید بلکه در جریان زندگی آن را به یک اصل تبدیل می کنید.

  • مریم , ژوئن 12, 2016 @ 7:56 ب.ظ

    سلام من ۹ساله ازدواج کردم و۳ سال پیش که خونه مادر شوهرم رفته بودیم سر یک بحث تپش قلب گرفتم البته هیچی نمیگفتم در آم زمان باردار بودم بعد از اون موقع الان ۳سال است که هر موقعمیزم خونشون میرم ابتدای ورود تپش قلب شدید میگیرم و حالم بد میشه و مجبورم که هر دو روز تقریبا برم خونشون چه کنم از این حالت خسته شدم

    • راهنما , ژوئن 13, 2016 @ 10:15 ق.ظ

      گذشته از دلایل فیزیکی و جسمی به نظر من مواردی بسیار مهم در بروز حالات استرس و اضطراب دست دارند که من با توجه به بررسی‏ها و تجربیات خودم به آنها می‏پردازم.

      ۱ – عدم اطلاع از موقعیت زمانی و مکانی که در آن قرار خواهیم گرفت
      ۲ – ترس از عدم بر آورده شدن خواسته
      ۳ – نگرانی از وقوع مشکل یا حادثه‏ای حاد
      ۴ – نگرانی از طرد شدگی و عدم کارآمدی
      ۵ – وسواس
      ۶ – از دست دادن موقعیت شغلی، خانوادگی، اجتماعی و …
      ۷ – ترس از بیماری
      ۸ – ترس از مرگ
      و …

      اگر کمی دقت کنیم درمی‏یابیم که در تمام موارد بالا “ترس” وجود دارد. منظور اینکه ترس عامل اصلی تمام استرس ها و اضطراب‏هاست. اگر ما بتوانیم ترس را در خود از بین ببریم به راحتی استرس را از بین برده‏ایم. ما در واقع از چیزی می‏ترسیم که یا اصلا وجود نداشته و یا اینکه احتمال به وجود آمدن آن کمتر از ۵۰% است. پس چرا بترسیم. در اینجاست که به جملۀ معروف “تفکر مثبت اساس هر موفقیت است” می‏رسیم. ما با تفکر مثبت خودمان نسبت به هر چیز و هر موقعیتی به راحتی می‏توانیم ترس خود را نسبت به آن موقعیت از بین ببریم.

      مثال :اگر ما از وقوع حادثه‏ای می‏ترسیم یا استرس داریم، کافی است که نوع نگاه خود را از آن موقعیتی که شاید حادثه‏زا باشد عوض کنیم. مثلا نگران اتومبیل فرزندمان هستیم که تصادف نکند. حال اگر با کمی تفکر با خود بیندیشیم که هم اتومبیل ترمز دارد و هم کمربند ایمنی و هم اینکه خیابانها شلوغ است و رانندگی هم خوب و در آخر اینکه مرگ و زندگی دست خداست و نیز برگ از شاخه نمی‏افتد مگر به اردۀ او، هرگز استرس و اضطراب ما را دچار نخواهد کرد.

      مثال ۲ : اگر ما از بیماری می‏ترسیم کافی است با خود تصور کنیم که هزاران نفر مانند ما یا در معرض بیماری هستند و یا این بیماری حاضر ما را دارند. پس چرا نگرانی؟ تا جایی که دلمان بخواهد قرص و دارو موجود است و در آخر مثلا ۵۰% از افرادیکه به این بیماری دچار بوده‏اند جان سالم بدر برده‏اند؛ چرا ما جزء آن ۵۰% سالم نباشیم؟ و درنهایت مگر نمی‏دانیم که زاد و مرگ دست خداست پس نگران نباشیم و تلاش برای بهبودی خود را کنار نگذاریم.

      مثال ۳ : اگر ما از برآورده نشدن خواسته نگرانیم به این دلیل است که خودمان هم هنوز شک داریم که انتخاب این خواسته درست است یا خیر. اگر هم ایمان داریم نباید نگران برآورده نشدن آن باشیم چون خواستۀ ما بسیار خوب و معقول بوده و در راستای پیشرفت و تعالی ماست. اما اگر نشد چه می‏شود؟ (این جمله منفی است) پاسخ این است که اگر نشد، نشد. اصلا مهم نیست. دوباره تلاش می‏کنم.

      در کل استرس و اضطراب از ترس ناشی می‏شود که ترس هم از عدم وجود باور قوی به قدرت و توانایی فکر است.

      نوع دیگر استرس، ترس مرضی و حملات پنیک

      اما نوعی دیگر از استرس وجود دارد که ناگهان فرد دچار استرس و اضراب می‏شود که این می‏تواند دلایل ژنتیکی داشته و یا عوامل جسمی روحی در آن دخیل باشند. تنش‏ها و ناملایمات روزمره تقریبا یکی دیگر از عوامل بوجود آورندۀ این نوع استرس است.

      علایم استرس و اضطراب :

      ۱ – تپش قلب
      ۲ – احساس درد در قفسۀ سینه (گاهی خیلی شدید)
      ۳ – احساس خفگی
      ۴ – احساس خواب آلودگی
      ۵ – خستگی چشم
      ۶ – نیاز به دفع مزاج
      ۷ – اسهال، تهوع و استفراغ
      ۸ – حوصلۀ هیچ کس را نداشتن
      ۹ – سردرد و داغی بدن
      ۱۰ – فشار خون بالا
      ۱۱ – مشکل در تنفس
      ۱۲ – خشک شدن دهان
      ۱۳ – تعریق زیاد
      ۱۴ – سرگیجه
      ۱۵ – سوزش معده

      راههای سادۀ مهار استرس و اضطراب

      اکنون که علائم حالت استرس و اضطراب را کاملا دریافتیم، باید به دنبال راههای مهار آن باشیم. ابتدا بدانیم که مغز انسان بهترین داروها را می‏سازد و بهترین درمان ها را در خودش گنجانده است. فقط راه استفاده از آنها را باید یافت و آن هم نیاز به کمی تمرین و ممارست دارد. در اینجا به راههای مهار استرس بر اساس تجربیات شخصی و پیشنهادات پزشکان متخصص می‏پردازم :

      ۱ – نفس عمیق به مدت چند دقیقه
      ۲ – پیاده روی و قدم زدن
      ۳ – سرگرم شدن به کاری خاص مثلا نظافت منزل یا رانندگی (پرت کردن حواس خودمان به جایی دیگر)
      ۴ – تماس با چند دوست (حضوری یا تلفنی)
      ۵ – گوش دادن به یک موسیقی بی‏کلام
      ۶ – ورزش و تحرک (ترجیحا در جمع)
      ۷ – تفکر و تجسم مثبت از موقعیتی دیگر و مکانی دیگر
      ۸ – در آغوش کشیدن کسی که دوستش داریم
      ۹ – عدم توجه به علائم استرس
      ۱۰ – مدیتیشن و ریلکسیشن
      ۱۱ – تماشای طبیعت، دریا
      ۱۲ – توکل به خدا و سپردن همه چیز به دست او

      حتی یک تصویرسازی ذهنی…

      البته در ابتدا استفاده از یک عدد قرص پروپرانولول ۱۰ می‏تواند مفید باشد. اما باز هم بدانیم که مغز ما مهمترین منبع بوجود آورندۀ استرس و در مقابل بهترین از بین برندۀ آن است. نگران نباشیم. همه چیز در جای خود و به بهترین نحو اجرا می‏شود. این خودمان هستیم که شرایط را سخت می‏پنداریم و در نتیجه آنها را جذب می‏نماییم. تجربیات خود را در این رابطه با سایر خوانندگان این مطلب در میان بگذارید.

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

  • SaRe , ژوئن 20, 2016 @ 11:40 ق.ظ

    سلام.خانمی ۲۴ساله هستم.چند ماهه که ازدواج کردم ولی به شدت احساس پشیمانی میکنم.شوهرم به جای من فکر میکنه و تصمیم میگیره،(سرکار ترم،موهاشو چه مدلی کنم،چی بپوشم و…)رابط ی من و برادرم رو بخاطر حسودی قطع کرده.میگه چون دوست دارم حسودم!مدام میگه با خانواده چطوری رفتار کنم درصورتیکه کوچکترین بی احترامی ای نکردم.دارم به جدایی فکر میکنم.میشه کمک کنین بفهمم باید چیکار کنم؟

    • راهنما , ژوئن 20, 2016 @ 1:45 ب.ظ

      اول از همه باید با ایشون در زمانی مناسب صحبت کنید و سعی کنید به آرامی با محبت کردن نظرشو به خودتون جلب کنید ولی در حد معقول
      باید بدونید ریشه این رفتارش چی هست
      و اینکه با توجه به نوع رفتارهای ایشون؛ با مشاوری مجرب برای پیدا کردن راهکارهایی مناسب در برخورد با این فرد مشورت کنید

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه

  • tara , ژوئن 21, 2016 @ 12:08 ب.ظ

    با سلام و ادب
    من ۲۴ سالمه. ۱سالِ ازدواج کردم. از روز عروسی با شوهرم دعوا داشتیم.بسیار لج باز پ لوسه. نمیشه باهاش حرف زد.بجای من اون قهر میکنه.هر مهمونی ای که رفتیم با دعوا و قهر رفتیم.حس میکنم دارم افسرده میشم.بعد از ۴ روز باهم دعوا میکنیم تا یکی بیاد بینمشون یا من فرم آشتی کنم.دیگه نمیتونم اینارو تحمل کنم. راه حلم طلاقه؟ از بعد از طلاق میترسم. درصورتیکه اینارو به خونواده م گفتم اوهام به طلاق رضایت.به همه چیزم گیر میده درصورتیکه خودش آزاده آزاده
    چیکار کنم؟

    • راهنما , ژوئن 22, 2016 @ 5:01 ب.ظ

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

  • راضیه , ژوئن 21, 2016 @ 11:46 ب.ظ

    سلام پسری ۱۲ ساله دارم از بچگی عدم تمرکز و روابط اجتماعی ضعیف ترس از مدرسه و اجتماع داشت هیچی نمیفهمید نه خوب نه بد ـ مدت دوساله شدیدا با خودش حرف میزنه دکترش ریسریدون دپاکین ایمی پرامین فلوکستین کلردیازپوکساید براش تجویز کرده ولی خیلی بهبودی پیدا نکرده بعضی ساعات خوبه ولی بعضی وقتا چنان در گیر فکر و خیال میشه که با مشت ب درودیوار میزنه جیغ میکشه و میدود ـ وقتی هم بیرون میریم همین کارارو میکنه خیلی ناراحتم اخه تا کی باید این وضعش تحمل کنیم سال پیش بعلت بیماری دیگه نفرستادیمش مدرسه مدا م در گیر فکر و بازی خیالیه تروخدا کمک کنید چیکار کنم ی دکتر خوب و عالی بم پیشنهاد بدین بیرون رفتن باش خیلی سخته باید کنترلش کنم تروخدا کمکککککککک

    • راهنما , ژوئن 22, 2016 @ 5:09 ب.ظ

      در این مورد حتما” با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه

  • مژده , آگوست 16, 2016 @ 7:55 ق.ظ

    با سلام و عرض ادب
    نامزدم یک فرد عصبی هست. البته گاهی اوقات. مثلا حرکت های مسخره و احمقانه اطرافیانش باعث میشه ک زود عصبی شه. اکثر اوقات اخلاقش خوبه. یهو سر ی چیز مسخره عصبی میشه و داد و بیداد راه میندازه. یجورایی غیرقابل پیش بینی هست. مثلا یکی از دلایل عصبی شدنش اینه که وقتی ی مسئله ای رو بیان میکنه و من متوجه نمیشم اون عصبی میشه و میگه حواست بمن نیست و بمن توجه نمیکنی و فلان. آیا اینجور افراد به حالت طبیعی برمی گردن؟؟؟؟

    • راهنما , آگوست 16, 2016 @ 2:24 ب.ظ

      خب دوست عزیز بهترین حالت اینه که حساسیت های ایشون رو بشناسید و رعایتش کنید
      تغییر رو از خودتون شروع کنید چون تغییر دادن دیگران به نوعی غیرممکنه وقتی تمایلی به تغییر کردن ندارند

      • مژده , آگوست 17, 2016 @ 7:50 ق.ظ

        با سلام مجدد
        ممنون از راهنماییتون.
        میخواستم بگم که نامزدم خودش انتقاد پذیر هست و بارها بهم گفته که اگر سر یه چیز کوچیک عصبانی میشم ایراد از تو نیست و از خودمه. حالا من واسه کنترل رفتارش میتونم بهش تذکر بدم و هر وقت عصبی شد بهش گوشزد کنم؟ یا اینکه بیخیال باشم نسبت به عصبی بودنش؟؟

        • راهنما , آگوست 17, 2016 @ 11:21 ب.ظ

          شما به فکر تغییر ایشون نباشید چون چنین چیزی بدون خواست طرف امکان پذیر نیست
          شما باید خودتون رو تغییر بدید و از ورود به حریم و حساسیت های ایشون خودداری کنید
          و این موضوع رو بدونید این رفتار در آینده هم میتونه تکرار بشه و دوره نامزدی برای هر دوی شما دوره طلایی شناخته
          پس خوب ببینید و تصمیم گیری کنید
          در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
          ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

  • MaNSORH , سپتامبر 8, 2016 @ 12:27 ب.ظ

    چگونه خشونت راتحمل کنیم

    • راهنما , سپتامبر 8, 2016 @ 4:39 ب.ظ

      آدم‌هایی که خشونت کلامی دارند مانند یک حیوان هار وحشی، اغلب به دلایل بی‌اهیمت یا بدون هیچ دلیلی با حالت تهاجمی به سوی شما می‌آیند. اساسا این آدم‌ها قلدرهایی بزرگسال هستند و شما مجبور نیستید چنین رفتاری را از هیچ‌کسی تحمل کنید.

      خشونت کلامی اغلب به خشونت فیزیکی تبدیل می‌شود و اوضاعی ترسناک را به بار می‌آورد. پژوهشگرانی که الگوهای خشونت خانگی را در میان زوج‌ها بررسی می‌کردند، پی‌بردند خشونت کلامی به احتمال زیاد مقدمه‌ی خشونت فیزیکی خواهدبود.

      اگر نگران کسی هستید که نسبت به شما خشونت کلامی داشته‌است، همین حالا اقدام کنید. چنینی اوضاعی می‌تواند به خشونت خانگی یا خشونت محل کار منجر شود.

      ۱. مقابله به مثل نکنید.

      پاسخ دادن به خشم، یعنی همان‌چیزی که آدم‌ها با خشونت کلامی ابراز می‌کنند، با صدای خشمگین بیهوده است. این کار شما را به جایی نمی‌رساند. او خشمگین بود و حالا شما هم خشمگین هستید.

      ۲. به خودتان نگیرید.

      آدم‌هایی که خشونت کلامی دارند اغلب با واژه‌هایی زننده صحبت می‌کنند. به جای این‌که از این واژه‌های ناراحت‌کننده آزرده شوید، درک کنید که واژه‌ها نمی‌توانند آسیبی به شما برسانند. شما می‌توانید انتخاب کنید که چگونه پاسخ دهید. این‌که واژه‌های خشمگین آنها را به خودتان بگیرید فقط باعث می‌شود احساس بدی داشته‌باشید و به آنها هم کمکی نمی‌کند که احساس بهتری داشته‌باشند.

      ۳. با دلسوزی و توجه پاسخ دهید

      در پژوهشی روی پرستاران بیماران روانی، که برای کم کردن شدت خشونت کلامی بیماران از شیوه‌های غیرفیزیکی استفاده می‌کردند، آن دسته از پرستاران که می‌توانستند شدت اوضاع را کم کنند، این مراحل را طی می‌کردند تا به بیمار کمک کنند به حالت آرامش برگردد.

      میزان خشونت‌ بیمار خشن را بر اساس مقیاس ۱ تا ۱۰ مشخص می‌کردند
      تلاش می‌کردند معنی این رفتار خشن را درک کنند
      با فرد خشن ارتباط برقرار می‌کردند
      راه‌حلی متناسب با نیازهای فرد می‌یافتند
      شما می‌توانید از همین راهبردها استفاده کنید تا تلاش کنید شدت خشونت‌ اوضاع را کم کنید.

      میزان خشونت‌ را بررسی کنید. از خودتان بپرسید با توجه به رفتارهایش، آیا فقط کمی ناراحت است یا احتمال دارد فرد خشن به خودش یا دیگران آسیب بزند.
      اگر فکر می‌کنید ممکن است فردی آسیب ببیند، برای کمک خواستن تعلل نکنید.
      به تمام چیزهایی که فرد خشمگین می‌گوید گوش کنید و آن را با بیانی دیگر دوباره به خودش بگویید تا او مطمئن شود به خوبی درک‌اش کرده‌اید.
      از عباراتی مثل ‘می‌فهمم چرا ناراحت هستی’ یا ‘می‌بینم چه‌قدر برایت ناراحت‌کننده بوده‌است.’ استفاده کنید
      از فرد خشن بخواهید برای برطرف کردن مشکل پیشنهاد بدهد یا راه‌حل خودتان را ارائه کنید.
      ۴. فضایی امن در اختیارشان بگذارید تا هیجان‌هایشان را ابراز کنند.

      شاید بدانید که بازی دادن آدم‌ها ویژگی آدم‌های خشن منفعل است. با تشخیص منشأ خشونت‌، که همان خشم است، از بازی خوردن اجتناب کنید. اگر اشتباهی مرتکب نشده‌اید، اجازه ندهید فرد خشمگین شما را به عذرخواهی مجبور کند.

      آن‌چه فرد دارای خشونت‌ کلامی نیاز دارد، جایی است تا ناراحتی‌های خشمگین‌کننده‌اش را بیرون بریزد، جایی که فردی به او گوش کند، با او هم‌دردی کند و سعی کند یک راه‌حل برد-برد برای هر دو طرف پیدا کند. بگذارید فرد خشمگین بداند شما مشتاق شنیدن هستید اما تنها در صورتی که این کار باعث می‌شود او آرام شود تا شما بتوانید با صدایی عادی صحبت کنید.

      ۵. به آنها فرصت دهید تا تنها باشند

      آدم‌های خشن معمولا به سرعت در هم می‌شکنند و بعد عوامل حسی بسیار زیاد شدیدا آنها را ناراحت و ناامید می‌کند. مثلا در ترافیک و مکان‌های شلوغ منظره‌ها و صداهای زیادی وجود و فرد باید تصمیم‌های زیادی بگیرد. چیزهای زیادی در جریان است و بار اضافی اطلاعات حسی باعث می‌شود پردازش این اطلاعات برای فرد دشوار و دچار ناراحتی و ناامیدی شود.

      وقتی فرد از ناراحتی و ناامیدی به خشونت‌ می‌رسد، تمرکز خشم او می‌تواند اوضاعی خطرناک بسازد. این نوع الگوی خشونت‌ الگویی نسبتا رایج در زندگی روزانه‌ی پراسترس ما است. یکی از بهترین روش‌ها این است که برخی محرک‌ها را که ایجاد صدا می‌کنند از بین ببرید تا شدت خشم فرد را کاهش دهید.

      بگذارید او برای چند لحظه محیطی آرام‌تر داشته‌باشد تا بتواند میزان اضطرابش را پایین بیاورد. شاید ابراز خشونت‌ به شما برایش فقط یک حمله‌ی هراس باشد که او را در حالت جنگ و گریز قرار می‌دهد.

      ۶. با شوخی پاسخ دهید

      هیچ‌کس دوست ندارد دست انداخته‌شود، اما اگر بتوانید سریع یک جوک بی‌غرض بگویید، حتی جوکی که به قیمت مضحکه شدن خودتان تمام شود، می‌تواند مفید باشد. توانایی طنز‌پردازی بهترین روش برای پاسخ به خشونت‌ کلامی یک فرد است. نظری مانند ‘درکت می‌کنم، من هم قبل از نهار کمی خشمگین می‌شوم’، یا چیزی که آزاردهنده نباشد، احتمالا می‌تواند لبخند را به لب او بیاورد.

      ۷. منابعی برای کمک پیشنهاد کنید.

      از فردی که خشونت‌ کلامی دارد بپرسید اگر در آیند دوباره تا این حد خشمگین شود، بهترین راه برای کمک به او چیست. هر منابعی که دارید و فکر می‌کنید شاید مفید باشد به او ارائه کنید. منابع مشاوره‌ای امروزه بیش‌تر از همیشه در درسترس هستند.
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه

  • مادر زجردیده , سپتامبر 16, 2016 @ 11:59 ق.ظ

    سلام
    من مادر پیری هستم که ۵ فرزند دارم اخرین فرزند من پسرم هست که در نوجوانی دچار وسواسی و افسردگی شد دکتر دارو بهش داد و بستریش کرد و اون وقت روز به روز وضع پسرم بدتر شد پس از امتحان کردن راه های معالجه گوناگون و نتیجه نگرفتن اینک داروهای مختلفی میخورد و قرص فشار زیاد میخورد و قدش ۲ متر و وزنش ۱۶۰ کیلوست فشارش دایما بالاس اصلا غذای خانگی نمیخورد وبیشتر به فست فود علاقه دارد به هیچ عنوان به حرف من و پدرش گوش نمیکند امابرخورد اجتماعی وی در بیرون از خانه خوب است روزها خواب وشب تا صبح بیدار است هوش کامپیوتری خوبی دارد اما همانطور که ذکر شد برخورد بسیار زشتی با من و پدرش دارد دایما تقاضای پول میکند و اگر ندهیم اشوب به پا میکند و فحش میدهد توقعات بالایی دارد جدیدا دست بزن نیز پیدا کرده است
    ن با این بچه چه کنم؟
    ایا راه علاجی هست؟

    • راهنما , سپتامبر 17, 2016 @ 12:06 ق.ظ

      در این مورد حتما ” با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • فاطمه ع , سپتامبر 21, 2016 @ 7:27 ب.ظ

    سلام من دختر ۱۹ ساله هستم و یک سالی میشه احساس افسردگی میکنم خیلی بیحوصله و زندگیم انگار مثل فیلم های سیاه سفیده بدون داشتن هیچ دلخوشی یا لذتی…این حالم چندتا علت داره که میدونم…من به مدت ۴ سال با یه پسری دوست بودم و قصدم ازدواج بود ولی از بد روزگار و اعتماد بی جای من به این مرد باعث این شد که باش رابطه جنسی داشته باشم و بکارتم رو از دست بدهم و بعداز مدتی ازهم جداشدیم من هیچوقت مایل به این کار نبودم ولی چون خیلی دوستش داشتم بخاطراینکه ناراحت نباشه اینکار انجام دادم و بعداز مدتی هم بخاطر اینکه منو دوست نداشت از هم جدا شدیم در سالی که من کنکور داشتم و شرایط خاصی بود…الان یک سال از این ماجرا میگذره و من خیلی غصه دارم نتونستم ازش شکایت کنم چون از ابروی خانوادم میترسیدم و پیش خودم گفتم با جراحی درستش کنم…تواین یک سال به هیچکس اعتماد نکردم و به کسی نگفتم جز روانشناسم اونم از بیغیرتی و نامردی بامن رابطه جنسی برقرار کرد…من میخوام سال دیگه کنکور بدم چون درسم هیچوقت بد نبوده همیشه شاگرد ممتاز بودم اما روحیهم داغونه و انگار روحم کپک زدست…چندبار اوایل میخواستم خودکشی کنم یک بارم رگ دستمو زدم ولی بعد سریع پانسمان کردم..دلم برای خودم و جوونیم میسوزه…از زندگی اینطوری خسته شدم و دنبال چاره ام…نمیخوام پدرومادرم که خودشان تحصیل کرده هستن و ارزوی بهترین رشته و قبولی رو دارن ناامید کنم…لطفا راهنماییم کنید

    • راهنما , سپتامبر 22, 2016 @ 4:56 ب.ظ

      افراد افسرده امیدی به زندگی ندارند و احساس عجز و ناتوانی می کنند. امید خود را به خدا از دست ندهید و یادتان باشد هیچ کس به اندازه خداوند نسبت به مردم دلسوزی ندارد.

      آیا از مشکل افسردگی رنج می برید؟ توصیه ما به شما این است که برای حل این معضل موارد زیر را درنظر داشته باشید:

      در مورد افسردگی اطلاعات کافی به دست آورید و از دیگران نیز کمک بگیرید.

      شما می توانید برای کسب اطلاعات راجع به افسردگی به کتاب ها و منابع اینترنتی مراجعه کنید. شما باید بدانید دیگران این مشکل را چگونه حل کرده اند و چه درمان هایی برای این مسئله وجود دارد.

      افسردگی معضل بسیار پیچیده ای است و شما به تنهایی نمی توانید آن را حل کنید. معمولا درمان افسردگی روندی طولانی مدت است. بسیاری از مردم افسرده نیازی به مشورت با پزشک نمی بینند. اگر انتظار دارید بیماری شما به خودی خود درمان شود در اشتباه هستید. از قدیم گفته اند: «از تو حرکت، از خدا برکت» شما نباید به هیچ وجه از بیماری خود احساس شرمندگی کنید. ابداً به حرف های مردم در این زمینه توجه نکنید. افسردگی یک بیماری جدی است که می تواند بر اثر عدم تعادل مواد شیمیایی مغز یا سایر عوامل ایجاد شود. افسردگی نیز همانند سایر بیماری ها نیاز به درمان دارد. در غیر صورت از دست آن خلاصی نخواهید یافت.

      امید خود را به خدا از دست ندهید

      افراد افسرده امیدی به زندگی ندارند و احساس عجز و ناتوانی می کنند. امید خود را به خدا از دست ندهید و یادتان باشد هیچ کس به اندازه خداوند نسبت به مردم دلسوزی ندارد.

      توصیه دیگر ما به شما این است که به خودتان حرف های امیدوارکننده بزنید. شما می توانید این حرف ها را بر روی کاغذ بیاورید و هر روز بخوانید. حتی اگر خودتان به این حرف ها اعتقادی نداشته باشید ترک آنها نتایج مثبت زیادی خواهد داشت. در تمام مراحل از خدا کمک بخواهید.

      رفتار دوستانه ای داشته باشید

      محبت کردن به مردم از نظر روحی تأثیرات مثبت زیادی دارد. بدترین کاری که یک فرد افسرده می تواند انجام دهد این است که تنها بماند. افسردگی در تنهایی تشدید می شود. البته فرد افسرده تمایلی به حضور در جمع ندارد ولی او باید خود را مجبور به این کار کند.

      در یک کلاس هنری یا ورزشی ثبت نام کنید، دوستان تان را برای صرف ناهار به خانه دعوت نمایید و یا به عیادت سالمندان و بیماران بروید.

      خندیدن را از یاد نبرید

      به تماشای فیلم های کمدی و مطالعه کتاب های سرگرم کننده بپردازید. بهترین کار این است که به همراه دوستان تان بخندید. خندیدن روی مواد شیمیایی مغز تأثیر مثبت می گذارد و باعث می شود احساس خوبی پیدا کنید. مشکلات نیز همین تأثیر را دارد ولی با مصرف آن باید خطر چاق شدن را بپذیرید! یکی از همکاران آقای «الف» همیشه خنده بر لب داشت. او تصمیم گرفت با دوستش رقابت کند و به زودی متوجه شد که لبخند زدن مسری است. وقتی همیشه لبخند بر لب داشته باشید به نظر می رسد که زمان زود می گذرد و شما احساس آرامش بیشتری می کنید. یادتان باشد خداوند همه بندگانش را دوست دارد و مراقب آنها ست پس، نگران چه هستید؟!

      خود را مشغول نگه دارید

      همه ما احتیاج داریم خود را به کاری مشغول کنیم. اگر برای حل مشکلات دیگران تلاش کنید کمتر به خودتان می اندیشید. یادتان باشد احساس شادی مثل بومرنگ است. وقتی شما دیگران را شاد می کنید، این شادی به سوی خودتان برمی گردد.

      با کمک کردن به دیگران احساس می کنید در این جهان نقش مثبتی برعهده دارید و این مسئله به تقویت عزت نفس شما منجر می شود.

      فعالیت های بدنی را از یاد نبرید

      از قدیم گفته اند: «فکر سالم در بدن سالم است»، فعالیت بدنی در سلامتی نقش مهمی دارد. حتی یک پیاده روی ساده، تنفس هوای تازه و تماشای زیبایی های طبیعت بسیار مفید است.

      ورزش بر روی مواد شیمیایی مغز تأثیر می گذارد. در ضمن اگر احساس افسردگی می کنید اعضای خانواده خود را در آغوش بگیرید. این کار استرس را کاهش می دهد و سیستم ایمنی بدن شما را تقویت می کند، تماس بدن، فشار خون را پایین می آورد. در آغوش گرفتن برای هر دو طرف نتایج مثبتی دارد.

      میان «تنهایی» و «در جمع بودن» تعادل برقرار کنید

      هرگز نتایج مثبت دعا خواندن را نادیده نگیرید. دعا خواندن راه بسیار خوبی برای حرف زدن با خداوند است و یکی از بهترین راه های ضدافسردگی محسوب می شود. البته تنهایی بیش از حد افسردگی را تشدید می کند. هرگز در لاک انزوا فرو نروید. یادتان باشد باید میان «تنهایی» و «در جمع بودن» تعادل برقرار کنید.

      اشتباهات دیگران و خودتان را ببخشید

      گاهی انسان بر اثر ارتکاب گناه دچار افسردگی می شود ولی یادتان نرود که خداوند مهربان و توبه پذیر است. شما نیز باید خودتان را ببخشید. خشم نیز احساس سرخوردگی را به همراه دارد و این احساس به افسردگی منجر می شود اگر اشتباهات دیگران را ببخشید احساس آرامش خواهید کرد.

      خانم «ب» که از همسرش جدا شده بود امیدی به آینده نداشت. او همیشه نگران بود و احساس استیصال می کرد.

      خانم «ب» تصمیم قاطع گرفت که اوضاع را تغییر دهد و با کنار گذاشتن کدورت ها، خشم، نفرت و ترس به آرامش برسد.

      خانم «ب» می گوید: «دشوارترین کاری که انجام دادم بخشیدن خودم و همسر سابق ام بود. این کار حتی از مردن هم سخت تر بود!»

      خانم «ب» تا حدی حق دارد. بخشیدن خود و دیگران کار آسانی نیست ولی اهمیت زیادی دارد.
      از دیگران قدردانی کنید.

      اگر دچار افسردگی شده اید به نعمت هایی که در اختیار دارید فکر کنید. یادتان باشد افسردگی یک بیماری مهلک و همیشگی نیست و قابل علاج است. شاید احساس کنید در پایان تونل هیچ نوری دیده نمی شود ولی مطمئن باشید که این طور نیست و شما می توانید برای درمان خود گام های عملی بردارید. توصیه های فوق حتی برای کسانی هم که دچار افسردگی نشده اند مفید خواهد بود.
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

  • مجتبی , سپتامبر 27, 2016 @ 11:33 ق.ظ

    با سلام
    من مدت زیادیه که از یک بیماری عصبی در عذابم به این صورت که کوچکترین بادی که به صورتم برخورد میکنه یه حالتی فقط قسمت چپ بدنم ایجاد میشه که بسیار عذاب آوره موقع نوشیدن مایعات خنک هم همین حالت ایجاد میشه بازوی دست و ران پا و زانو وانگشتان پام تکان میخورن تازگیا محدوده قلبم هم اینحالت هست لطفا بگید این مشکل نوببا چیست و درمانش چه میباشد
    متشکرم

    • راهنما , سپتامبر 28, 2016 @ 1:37 ب.ظ

      در وهله نخست با متخصص مغزو اعصاب میتونید برای گرفتن ام آر آی مشورت کنید

  • مانیا , نوامبر 9, 2016 @ 2:04 ب.ظ

    با سلام من میخوام بدونم کی روانی میشم یا به قول دیگران دیوونه – خالم بیماری اعصاب داشت کلا هیچ کسیو نمیشناخت صدا میشنید هیچ وقت ازدواج نکرد تو ۵۰ سالگی مرد مامانم میگه خالم موجی شده اما من باور ندارم
    من توسط دکترای مغز و اعصاب زیر زربین قرار گرفتم و فهمیدن که ام ار آی دو سال قبل و سه سال قبلم سالمه بیماریم از ۱۹ سالگی بعد فوت مادر بزرگم شروع شد اوایل بیمار پنداری داشتم هرجاییم درد میگرفت میگفتم سرطان دارم اگه سر درد میگرفتم میگفتم تومور دارم آخرین نوار مغزی که مربوط به دوسال قبله نشون داد اضطراب دارم
    دکتر بهم گفت بیمار نگری دارم و آسنترا داد که من نخوردم بعد مدتی بی خوابی گرفتم جور که ۳۰ ساعت نخوابیدم رفتم روانپزشک قرص کلونازپام ۲ و دپاکتین ۵۰۰ و کوئتیاپین ۱۰۰ برای خواب داد الان دو ساله دارم کوفتشون میکنم جز چاقی هیچ تاثیری ندارم میخوام بدونم دقیقا کی دیوونه میشم ؟؟ میخوام تاریخ دستم باشم
    مثل یک بیمار سرطانی شدم که منتظر وقت مرگشه ……………………………………………………………….

    • راهنما , نوامبر 9, 2016 @ 2:30 ب.ظ

      با سلام
      امروزه با پیشرفت تکنولوزی برای هر مشکلی درمانی وجود دارد بالاخص پیشرفت در حوزه ی بیماری های روحی و روانی .اینکه فکر میکنید چون خاله شما دچار مشکل شده است شما هم قطعا این طور میشوید دید درستی نیست .ما بیماران زیادی داریم که کاملا با دارو در کنار رواندرمانی زندگی عادی و طبیعی دارند .فقط رفتن نزد پزشک درست نیست بلکه پیروی از دستورات بسیار حائز اهمیت است ..من پیشنهاد میکنم حتما نزد روانشاس بروید قطعا کمک قابل ملاحظه ای به رفع مسائل شما می کنند و اگر نیاز به دارو باشد انوقت به روانپزشک ارجاع می دهند .یادتان باشد تا آخرین لحظه امیدوار ی به زندگی دید مثبت بسیار مفید است .

      • راهنما , نوامبر 9, 2016 @ 8:27 ب.ظ

        شما نمی خواید به خوتون کمک کنید .امید را کسی برای آدم به ارمغان نمی اورد .باید به ان برسیم .و این یعنی تلاش برای بهتر شدن و حال خوب .گاهی بیمار بودن برایم لذت بخش تر است .

        امیدوارم متوجه منطورم باشید
        حتما به روانکاور مراجعه کنید

  • مانیا , نوامبر 10, 2016 @ 6:13 ب.ظ

    بنظرتون اینکه هیچ وقت خوابم نمیاد جذابه ؟؟؟؟ هیچ دکتری واسم هیچ غلطی نکرد دارو های گیاهی هم بی فایده بود آخرین بارم که روانشناس رفتم متوجه شدم ۵۰ ۵۰ دارم پول از دست میدم اونور آب دارن بهترین معالجه میکنن اما داخل کشورم دکترا بیشتر میکشن …………

    • راهنما , نوامبر 10, 2016 @ 6:23 ب.ظ

      با سلام
      خودت بخواه که بهتر بشی
      با غر زدن و تقصیر رو گرئن این و اون انداختن بهبودی خاصی نخواهی داشت .بیمار سرطانی میدونه میمیره ولی امید و باور به خوب شدن باعث میشه از ادم سالم بیشتر عمر کنه
      طول عمر ما دست خداست چه با سلامت چه با بیماری پس میشه به جای عجز و لابه یکم امیدوارتر به قضیه نگاه کنیم امروزه تحقیقات نشون داده امید به بهبود در بیماران باعث معجزه در روند سلامتشون میشه .
      اینکه حال شما خوب نیست ه،تصورتون اینه که خارج دکتر های بهتری داره و تمام مشکلات به ان خاطره که با خودتان صادق نیستید و نمی خواهید که بهتر باشید
      موفق باشید

  • ناشناس , دسامبر 10, 2016 @ 11:08 ق.ظ

    سلام من حانم۲۳ساله هستم مادرشوهرم همیشه باحرفاش عصاب وزندگی منوبهم ریخته شوهرمم رفتارمامانشومیبینه ولی اصلاانگارنه انگارخیلی دارم عذاب میکشم من باشوهرم هیچ مشکلی ندارم همه بحث ودعواهامون به خاطرمادرشوهرمه برای کوچکترین چیزهمش دارم توخودم حرص میخورم وگریه میکنم خسته شدم چیکارکنم چجوری بایدرفتارکنم

    • dr-salary , دسامبر 10, 2016 @ 11:24 ق.ظ

      با سلام
      به هر حال رفتارهای اینچنینی در هر خانواده ای وجود دارد ولی مدیریت ان به عهده شما و با سیاست های زنانه اتفاق می افتد
      بسیاری از مادرشوهرها نگران نحوه رفتار کردن عروسشان با پسرشان هستند. حتی اگر رابطه عروس و مادرشوهری بسیار دوستانه باشد، مادرشوهر هر شب با عروس تماس می گیرد تا ببیند عروسش برای دردانه اش بعد از پشت سر گذاشتن یک روز سخت کاری چه غذایی درست کرده است. زیرا او نمی تواند تحمل کند که پسرش بعد از یک روز سخت کاری یک غذای آماده و سطحی بخورد. او همچنین به اتو کردن لباسهای پسر و نوه اش اصرار می کند. با این کار او می خواهد این حقیقت را روشن کند که من لباسهای پسرش را اتو نمی کنم.

      درچنین مواردی بهترین طرز برخورد با مادرشوهر، تشکر کردن از اوست. اجازه دهید هرآنچه که می خواهد انجام دهد، و به یاد داشته باشید که این شما هستید که هر شب همسرتان را در خانه می بینید. اگر او فکر می کند شما تنبلید پس چه کسی کارهای خانه پسرش را انجام می دهد؟ او همسر و فرزند شما را دوست دارد و می خواهد بهترین کارها را برای آنها انجام دهد.
      موفق باشید

  • وحید , دسامبر 17, 2016 @ 11:17 ب.ظ

    با سلام.بنده خواهرم حدود چهار سال است که بیماری اسکیزوفرنی دارد که چهارساله دائم قرص های لورازپام لیتیم کربنات و یکی دوتا داروی دیگه حضور ذهن ندارم.سوال من اینه که تاکی باید این قرص هارو مصرف کنه.هربار که قطع یا کم کرده دوباره بیماری اون بیشتر شده ومشکلات زیادی فراهم کرده بطوری که کل خانواده مریض شده اند از لحاظ روانی.از انجایی که قرص هاعوارض زیادی دارد هربار یک جای از بدن خواهرم درگیر میشود قبلا پرش پلک داشت ومدام چشم هاش خودبخود پلک میزد الان پوست صورتش متورم وقرمز رنگ شده است.اضافه وزن که دیگه نگو.میخواستم کمی راهنمایی کنید منو و نکاتی هم اگه بگین ماانجام بدیم ممنون میشوم واقعا سخته خدا نکنه کسی دچار بیماری روانی بشه.درمورد پوست صورتش چی کنیم قرمزی و تورمش ازبین بره؟اضافه وزنش چی؟تاکی قرص هارو باید بخوره؟
    باتشکر فراوان

    • راهنما , دسامبر 18, 2016 @ 12:26 ب.ظ

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

  • ابراهیم , ژانویه 17, 2017 @ 7:55 ب.ظ

    سلام.وقت بخیر.من اقایی ۳۱ ساله هستم که سالهاست دچار وسواس فکری شدید هستم واقعا دیگه زندگی برام جهنم شده.خیلی وقت ها ارزو کردم که کاش بدترین مرض جسمی رو داشته بودم ولی وسواسی نبودم الان تصمیم گرفتم به معالجه بپردازم اما نمیدونم باید پیش چه دکتری برم.لطفا اگه امکان داره ادرس یک روان شناس خبره و حرفه ای رو بهم معرفی کنید تا از این سردرگمی نجات پیدا کنم.ممنون.

    • مشاور , ژانویه 19, 2017 @ 2:14 ب.ظ

      با سلام
      بیماری وسواس قابل درمان است
      و جای نگرانی نیست منتهی شما باید تعهد به درمان داشته باشید و درمان را ادامه بدهید و صبر و حوصله بسیار اهمیت دارد
      برای مشاوره راهنمایی در این زمینه می توانید با شماره زیر تماس حاصل فرمایید:
      ۴۴۰۳۴۴۹۰–۰۲۱
      موفق باشید

  • مهران , مارس 5, 2017 @ 10:02 ب.ظ

    سلام
    پسری ۲۸ ساله هستم که از کودکی دچار اضطراب و از دست دادن اعضای خانوادم بودم.
    حملاتی سراغم میاد و فشارخونم بالا میاد و احساس سوزش شدیدی در کل بدنم دارم و پرش عضلات و حس میکنم دارم میمیرم، چند دقیقه بعد خوبم میشه.
    از طرفی تو بعضی از مکان های خاص مثل مطب یا دانشگاه، اضطراب شدید دارم و فشار خونم خیلی بالا میاد مثلا ۱۹/۱۱٫ ولی تو خونه فشارخونم نرمال هست.
    الانم سیتالوپرام مصرف میکنم و جواب نگرفتم.
    ممنون میشم راه حلی جلو پام بزارید.
    با تشکر

    • مشاور , مارس 6, 2017 @ 10:37 ق.ظ

      با سلام
      ایا دارو رو خودتون مصرف می کنید یا با تجویز روانپزشک است چون باید بدونید که دارو بحث خودسرانه مصرف کردنش اثرات بسیار منفی دارد .ضمن اینکه با این شرایط باید به روانپزشک مجدد مراجعه کنید البته اگر قبلا رفتید و داروهای جدید باید تجویز شود به اضافه اینکه حتما شما را به روانشناس ارجاع خواهند داد .بحث دارو در ابتدا مطرح می شود برای تخفیف علائم و ثبات شرایط به صورت نسبی ولی با مراجعه به روانشناس راهکارهایی
      می دهند که به طور کل بتونید توانمندی هایی برای کاهش اضطراب و مشکلات جانبی پیدا کنید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
      موفق باشید

  • Ehsan , مارس 28, 2017 @ 1:18 ب.ظ

    سلام
    من میخواستم که بپرسم عمل خود ارضایی هم باعث کاهش ذهن میشه و ذهن بشر رو تخریب میکنه و من وقایعی که اتفاق میوفته تو یادم نمیمونه و اسم های کسان زود از یادم میره اول اینطور نبودم لطفا از شما خواهش دارم منو کمک کنید . بنده در این مورد سخت در عذابم و باز هم یه سوال داشتم اگر از این عمل ناپسند باشه اگر ترک کنم ذهنم به حالت اول بر میگرده یا نه لطفا جوابمو بدیم چون من به شما پناه آوردم . ممنون و تشکر ازتون

    • مشاور , مارس 29, 2017 @ 8:58 ق.ظ

      با سلام
      مشکل خود ارضایی باعث یک سری عوارض جسمی می شود و مشکل حافظه و کاهش تمرکز هم برای افراد به وجود می اورد چون افراد در فضای تخیلی بدون داشتن شریک جنسی به تحریک یا انزال می رسند تنش در بدن ایجاد می شود بدون اینکه تخیله کافی صورت پذیرد و همین مساله در سیستم عصبی تاثیر دارد و حتی باعث کاهش تمرکز می شود بهتر است برای ترک هم زیر نظر روانشناس باشید چون اصولا افراد راهکارهایی را خودشان انجام می دهند و نتیجه مطلوب بدست نمی اید مخصوصا اگر مدت زیادی به این مشکل مبتلا باشند .منتهی تا جایی که امکان دارد از شرایطی که ایجاد تحریک کند ثل دیدن فیلم پیام یا هر چیز دیگری که باعث تحریک شود باید دوری کنید و تلاش کنید که نسبت به خواستتون که ترک این عمل است متعهد باشید
      .
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
      موفق باشید

  • masy , آوریل 15, 2017 @ 11:57 ب.ظ

    با سلام و وقت بخیر

    من بیمار دوقطبی هستم و بالای ۹ سال است ازین بیمار رنج میبرم.اخیرا هم دچار میگرن شده ام. همیشه از ضعف حافظه و تمرکز شکایت داشتم که با مطالعه مطالب مفید شما متوجه شدم بخاطر مشکل سابقم است.

    من در کودکی خود ارضایی را از شخصی یاد گرفتم و پس از فوت پدرم در ۱۱ سالگی مشکلم شدت گرفت در تنهایی وقتی غمگین و افسرده میشدم. تا دبیرستان را بخاطر دارم و پس از ۲۰ سالگی بسیار کم شد ولی تا بعد ۳۰ سالگی ادامه یافت و حدود یکسال پیش کاملا متوقف شد بطوری که یکسال است مرتکب نشده ام ولی ضعف حافظه و تمرکز همچنان ادامه دارد. آیا شانس بهبودی دارم؟

    در ضمن ۲ هفته پیش سرم ضربه خورد و همان روز وقت دکتر داشتم. روانشناسم گفت مهم نیست ولی از آن موقع حواسپرتی گرفته ام بطوریکه بعضی مراحل کاری را که درحال انجامش هستم فراموش میکنم و چیزی هم بخاطر نمیاورم.

    ممنون میشم راهنماییم کنید.

    • مشاور , آوریل 16, 2017 @ 8:32 ق.ظ

      با سلام روانشناس شما باید چند نکته را مد نظر ۳رار دهد و براین اساس درمان کند ..۱ بحث خودارضایی ۲ ضعف حافظه و تمرکز ۳مشکل دو قطبی که باید دید کاملا مرتفع شده یا خیر درمان صورت می پذیرد منتهی باید زیر نظر روانپزشک هم باشید و احتمالا دارو مصرف کنید .اگر هم در این دوره دا و مصرف می کردید باید نوع دارو دقیقا مشخص باشد و عوارض احتمالی در هر حال روانشناس باید دوره درمان مخصوص به شما را آغاز کند تا بهبودی حاصل شود منتهی صبر و حوصله و تعهد شما به درمان را می طلبد
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
      موفق باشید

  • masy , آوریل 17, 2017 @ 7:32 ق.ظ

    ممنون

    گفتم یکساله که مشکل خودارضاییم کاملا برطرف شده.

    بنابراین فکر نکنم نیاز باشه در این زمینه روان درمانی صورت بگیره.

    لطفا نظرتون رو بفرمایید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *