مرکز مشاوره

مشاور کودکان آنلاین:سخت‌گیری و انضباط شخصی کودک

مشاور کودکان آنلاین:سخت‌گیری و انضباط شخصی كودك

سخت‌گیری، بخشی از فرایند تربیت کودک است که برای بسیاری از والدین، بدترین عذاب و غصه به شمار می‌رود. اکثر والدین نیز اذعان می‌کنند که نمی‌توانند به درستی با آن برخورد کنند. جامعه و ارزش­هایش چنان در حال تغییر و گسترش هستند که بسیاری از والدین یا از روش‌های قدیمی کاملا بی‌خبر هستند یا این که چندان با آن‌ها مأنوس نیستند. است لذا به دلیل این که نمی‌دانند باید از چه روش‌هایی به عنوان جایگزین استفاده کنند، دچار سردرگمی شده‌اند. در رابطه با این که باید سخت‌گیری کرد یا خیر، چگونگی برقراری انضباط و اینکه چگونه می‌توانیم بدون اعمال قدرت و ایجاد یک فاصله جبران‌ناپذیر بین والدین و فرزندان، به محدود ساختن بدرفتاری­ها بپردازیم، شبهات بسیار زیادی وجود دارد. در اینجا لازم است که بار دیگر نگاهی داشته باشیم به این موضوع که مقصود ما از سخت‌گیری چیست و چگونه می‌توانیم به شیوه‌ای دست پیدا کنیم که ۴ هدف کلی زیر را در بر گیرد:

* این شیوه باید بتواند راه دستیابی به یک انضباط شخصی را برای کودکان هموار سازد.

* باید در این میان کودکان فرصت‌هایی نیز برای تقویت عزت نفس، اعتماد به نفس و اتکا به نفس کودک فراهم شود.

* این شیوه باید تا حدودی نیز انعطاف‌پذیر و مبتکرانه باشد که بتواند کودکان را برای زندگی در دنیای امروز که به‌سرعت در حال تغییر و تحول است، آماده سازد.

* به کارگیری آن باید برای والدین آسان باشد و آن‌ها نسبت به آن احساس خوبی داشته باشند.

سخت‌گیری باید در چه مواردی صورت گیرد؟

واژه سخت‌گیری برای بسیاری از افراد یادآور تصاویری از اسقف‌های دوران ویکتوریا است که عصای بلندی نیز در دست دارند. اما سخت‌گیری با تنبیه فرق می‌کند. تنبیه به کتک یا ضربه زدن مربوط می‌شود. درحالی‌که سخت‌گیری با قدرت و اطاعت و قوانینی همراه با ترس مرتبط است. به همین علت است که برخی از افراد فکر می‌کنند سخت‌گیری خوب است و بسیاری دیگر هم مخالفت کرده و آن را رد می‌کنند. بهترین برداشتی که می‌توانیم از سخت‌گیری داشته باشید و باید هم این‌گونه باشد این است که آن را اجباری سازنده و مثبت بدانیم. سخت‌گیری به دلایل زیر بسیار ضروری است:

* برای ایمن نگه داشتن کودکان؛

* آموختن این که به دیگران، از جمله والدین نیز توجه داشته باشند؛

* آماده کردن محیطی قابل پیش بینی و بسیار امن، برای عملکرد کودکان؛

* برای دستیابی کودکان به یک استقلال سازنده؛

* مشخص شدن تفاوت‌های میان رفتارهای قابل قبول و غیرقابل قبول؛

* نشان دادن اینکه هر رفتاری، پیامدی نیز دارد.

بنابراین سخت‌گیری فواید عملی مثبتی نیز دارد. نباید به عنوان یک مفهوم تنبیهی و منفی به آن نگریست، بلکه باید آن را ابزاری مثبت و توانمند برای ایجاد استحکام، قابلیت پیش‌بینی، امنیت و محیطی مناسب برای یاد دادن و یاد گرفتن به شمار آورد. نباید برای اعمال قدرت نظیر اجبار به اطاعت از دستورات، تنبیه و مجازات و اعمال نفوذ و کنترل کامل همچون یک دیکتاتور، از آن استفاده کرد.مشاوره کودکان تلفنی

اختیارات و مسئولیت‌های والدین

ایجاد مرزهایی برای رفتارهای کودکان که در درون آن‌ها، امکان انتخاب، رشد و پیشرفت نیز وجود داشته باشد، شامل به‌کارگیری مجموعه‌ای از اختیارات و مسئولیت‌ها می‌شود. – نمی‌توانیم از کودکان انتظار انجام کاری را داشته باشیم، مگر آن که از قبل مسئولیت انتخاب آن کار را پذیرفته باشیم و به وضوح اعلام کنیم که انتظار چه رفتاری را داریم یا چه رفتاری قابل پذیرش است. – اگر خود ما پیامدهای رفتارشان را به آن‌ها نشان ندهیم، نمی‌توانیم از آن‌ها انتظار داشته باشیم قوانین را جدی بگیرند، باید به آن‌ها نشان بدهیم اگر تابع قوانین باشند، نتایج مطلوب و اگر آن‌ها را نادیده بگیرند پیامدهای بدی در انتظارشان خواهد بود. – اگر حوزه اختیارات خود را با استفاده از مثال و نمونه به جای تحمیل کردن و اطاعت اجباری برای آن‌ها مشخص نکنیم نمی‌توانیم از فرزندان خود انتظار احترام و اعتماد داشته باشیم.

کدام شیوه سخت‌گیری، با اهداف ما مطابقت بیشتری دارد؟

هر فردی شیوه خاص خودش را برای سخت‌گیری و تربیت فرزندش دارد. در این رابطه، سه روش اصلی مشخص شده است. روش دیکتاتوری، که معمولا به شیوه قدیمی «بزرگ‌تر سالاری» باز می‌گردد و در آن مقررات شدید و بی‌چون و چرایی، حکم‌فرماست و معمولا از جملات منفی نظیر «نباید این کار را انجام دهی» استفاده می‌شود. خانه کاملا تحت سلطه و قدرت والدین است. در خانه‌ای که استبداد والدین حکم‌فرماست آن‌ها راه خود را بدون در نظر گرفتن خواسته‌ها و علائق کودک، در پیش می‌گیرند. تأثیری که ممکن است یک قانون یا تصمیم‌گیری، بر کودک داشته باشد، کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد یا اصلا اعتنایی به آن نمی‌شود. به نیاز کودک برای ابراز وجود کردن، اهمیتی داده نمی‌شود. کودکی که در چنین خانه‌ای بزرگ می‌شود، شاید بتواند خودش را با جامعه تطبیق دهند اما هر کاری را که به او بگویند به لحاظ ترس از تنبیه و زورگویی، انجام می‌دهد و قادر نخواهد بود که یاد بگیرد چگونه باید «جان سالم به در برد»؛ جلوی رشد انضباط شخصی او گرفته شده و به توانایی‌ها و انعطاف‌پذیری­اش نیز لطمه وارد می‌شود. وجود این کودک آکنده از تردیدهایی نسبت به خودش خواهد بود و ممکن است برای پنهان کردن این تردیدها، خودش نیز به زورگویی و استبداد متوسل شود.

روش آسان‌گیری، آن سوی دیگر قضیه است. در این روش- خانه‌هایی که فرزند سالاری در آن‌ها حکم‌فرماست- مرزهای مشخصی وجود ندارد. کودک به میل خود رفتار کرده و دستور می‌دهد. والدین نه نفوذی دارند و نه قدرتی! در اینجا مرزها مدام در حال تغییر هستند. پس محیط به شدت غیرقابل پیش‌بینی و گیج‌کننده می‌شود، به‌نحوی که کودک نمی‌تواند بفهمد جایگاه واقعیش، کجاست. زمانی که والدین احساس می‌کنند که در حال «از دست دادن کنترل همه امور» هستند و باید دوباره آن را در دست بگیرند، به عقب برگشته و از روش دیکتاتوری استفاده می‌کنند، اما مشاهده می‌کنند که این روش هم دیگر کارآیی ندارد. اما در این میان به علت بلاتکلیفی والدین در استفاده از روش آسان‌گیری و روش دیکتاتوری، نوعی احساس ناامنی و سردرگمی، حاکم می‌شود. فرزند این خانه بیش از اندازه قدرت انتخاب دارد. هر چه را که می‌خواهد برایش فراهم می‌شود، بدون آنکه به مفهوم استقلال صحیح، کنترل خویش و قابل اعتماد بودن، پی ببرد. این قدرت افراطی، نه تنها باعث می‌شود که احساس ناراحتی و ناامنی کند، بلکه چیز زیادی هم درباره خودش به او نمی‌آموزد. روش دموکراسی، در حد فاصل دو روش فوق قرار دارد. در این روش، مرزهایی کمتر، مستحکم اما انعطاف‌پذیر وجود دارد که درون آن‌ها، آزادی و احترامی دوجانبه و امکان اشتباه وجود دارد. قوانین فقط صورت امر و نهی ندارند، بلکه حقوق و مسئولیت‌های هر یک از اعضای خانواده را تعیین می‌کنند؛ و والدین هم به جای ابزار قدرت، از نفوذ طبیعی خود استفاده می‌کنند. چارچوب اولیه، قابل پیش‌بینی است، اما قوانین بر اساس «بزرگ‌تر سالاری» وضع نمی‌شوند و آزادی‌هایی نیز وجود دارد. در عوض حقوق و مسئولیت‌هایی که هر فردی باید در واحد اجتماع داشته باشد را تعریف می‌کند. در اینجا فرصت‌های زیادی برای انتخاب وجود دارد، اما درون یک چارچوب مشخص. قدرت انتخابی که به کودک داده می‌شود باید کاملا با سن او و آنچه که مورد نظر والدین است، تناسب داشته باشد. بدیهی است که روش دموکراسی بهترین روش است. این روش بهتر می‌تواند شرایط ایجاد و تقویت عزت نفس، اعتماد به نفس و انعطاف‌پذیری را فراهم کند. آیا روش دموکراسی به نخستین هدف از اهداف چهارگانه مورد نظر یعنی ایجاد انضباط شخصی مفید نیز دست خواهد یافت؟

روش‌های سخت‌گیری و ایجاد انضباط شخصی

یکی از مهم‌ترین اهدافی که در چارچوب سخت‌گیری برای کودکان، نهفته است ترغیب او به داشتن یک انضباط شخصی است. نظارت والدین، همیشگی نخواهد بود. کودکان باید بالاخره نسبت به خودشان احساس مسئولیت پیدا کنند. چه رابطه‌ای بین سخت‌گیری و انضباط شخصی وجود دارد؟ آیا هر نوع سخت‌گیری باعث ایجاد انضباط شخصی می‌شود؟ به نظر می‌رسد که انضباط شخصی، سه جزء اصلی داشته باشد که عبارتند از: رفتارهای عادی یا «روزمرگی»، (مانند آویزان کردن کت به محض رسیدن به خانه، انجام تکالیف جلوی تلویزیون، که معمولا ناخودآگاه انجام می‌شود). منافع شخصی، یعنی بدون توجه به رضایت های آنی برای رسیدن به هدف شخصی و گرفتن پاداش‌های بزرگتر در آینده، تلاش کردن (مانند مطالعه دروس برای امتحانات)؛ توانایی داوری‌های اخلاقی- برای تحسین ارزش کار مفیدی که برای دیگران، چه به صورت فردی و چه به صورت گروهی، انجام می‌گیرد، حتی اگر کار مورد علاقه ما هم نباشد به داشتن مجموعه قوانینی برای رفتارهای شخصی خویش.

کدام روش سخت‌گیری برای ایجاد انضباط شخصی موثرتر است؟

کودکان باید در مورد رفتارهای روزمره، تجربه‌هایی داشته باشند، اما تجربه‌های آن‌ها فقط نباید به همین محدود شود. باید پیامدهای رفتارشان را کاملا برایشان مشخص کرد و مسئولیت تصمیم‌گیری کاری را که می‌خواهند انجام دهند، به خودشان واگذار کرد. آن‌ها برای اجرای تعهدات بلندمدت خود به کمک والدین نیاز دارند، در نتیجه لذت تلاش برای رسیدن به یک هدف را که با کمترین ترس از شکست خواهند چشید و این همان ایجاد استقامت است. روش قدیمی سخت‌گیری نه قادر است چنین محیطی را با چنین شرایطی فراهم سازد و نه به آسانی، به کودک قدرت انتخاب می‌دهد.

شماره های تماس 01

استفاده موثر از روش دموکراسی

قراردادی برای ایجاد انضباط

در اینجا دو جناح هستند که می‌خواهند برای داشتن رفتار مناسب به توافق برسند- شما و فرزندتان. ظاهرا همانند یک قرارداد است. نباید انتظار رفتاری مناسب و صحیح از کودکان داشته باشیم اگر آن‌ها را حداقل تا نیمه راه همراهی نکنیم. برای اینکه سخت‌گیری‌های شما بی‌نتیجه نباشد، باید اصول رفتاری زیر را به‌عنوان یک طرف قرار داد، مد نظر قرار دهید:

منصف باشید. رعایت انصاف بهترین راه کسب احترام از جانب کودک و پیشگیری از رنجش است. به علت بی‌حوصلگی خودتان، او را دلخور نکنید.

شفاف باشید. قوانین و پیامدهای احتمالی ناشی از قانون‌شکنی را به صورتی واضح و مشخص برای آن‌ها توضیح دهید. اگر در تصمیمی شکست می‌خورید، برای آن شکست، تصمیم بگیرید! اگر هنوز قوانین را برای آن‌ها روشن نساخته­اید، این بار هم قانون‌شکنی آن‌ها را نادیده گرفته و از حالا به بعد شفاف سازی کنید.

قاطع باشید. از هر ده بار، هشت یا نه بار به قانونی که خودتان وضع کرده‌ایم، پایبند باشید، اما کمی انعطاف‌پذیری هم لازم است.

مثبت باشید. تمجید و تحسین بهتر از تنبیه، جواب می‌دهد. بگذارید فرزندتان متوجه شود وقتی زیاد تلاش می‌کند شما هم او را بیشتر در آغوش می‌گیرید.

خلاق باشید. اگر می‌بینید مرافعه­ای در شرف وقوع است، شرایط را به سرعت تغییر دهید- «اگر از یک مرافعه و رودررویی جلوگیری کنید، بهتر از این است که در یک نبرد پیروز شوید»؛ آشتی کنید؛ یا سریع‌تر به غائله پایان دهید.

دقت داشته باشید. سن و سال او را در نظر بگیرید. بیش از حد توانش از او انتظار نداشته باشید؛ اگر کار اشتباهی انجام داده‌اید، عذرخواهی کنید.

قدرت انتخاب بدهید. با این کار، موقعیت‌هایی را که در آن‌ها محدودیت‌هایی برای انتخاب کردن وجود دارد، راحت‌تر می‌پذیرند.

نتیجه‌گیری:

کودکان در چارچوبی واضح و روشن از انتظارات و حد و مرزهایی که به آن‌ها فرصت اعتماد و احترام دوجانبه، در راستای ساختار، ثبات و تعهد را می‌دهد به شکوفایی خواهند رسید. اگر بخواهیم به عصر ویکتوریا بازگردیم و به تنبیه و مجازات، قوانین خشک و سخت‌گیری‌های شدید، متوسل شویم، نه تنها موجب فزونی احساس طرد شدن و دلخوری در فرزندانمان می‌شویم، بلکه مانع می‌شویم برای تقویت اعتمادبه‌نفس، انعطاف‌پذیری و انضباط شخصی خود، تجربه‌های لازم را به دست بیاورند. با استفاده از چنین روشی نه جامعه اصلاح می­شود ونه فرزندان ما.

منبع: ساینس دیلی


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.