مرکز مشاوره

مرکز مشاوره بندرعباس

مرکز مشاوره بندرعباس

خانواده و نقش مرکز مشاوره

خانواده از مهم ترین و قدیمی ترین نهاد ها میباشد که نقش مهمی در تعلیم  و تربیت فرزندان ، روابط اجتماعی ، موفقیت  در زندگی مشترک آینده و سربلندی آنها دارد.ما باید نهایت سعی خود را بکنیم تا محیط خانواده را برای خود ، همسر و فرزندانمان محیطی امن ، صمیمی ، آرامش بخش و به دور از هرگونه تشویش و اضطراب سازیم. البته نمیتوان منکر این شد که هر خانواده و هر شخصی ممکن است در یک یا چند برهه زمانی خاص دچار مشکلات و نگرانی هایی شود اما باید برای مقابله با این مشکلات به دنبال راه چاره بود.

مرکز مشاوره بندرعباس به منظور کمک به هموطنان عزیز ساکن این شهر و با هدف تقویت و بالا بردن سطح دانش  و کمک به فرهنگ کشور ایجاد شده است. این مرکزمشاوره با داشتن شعب متعدد مشاوره ازدواج سورو، مشاوره خانواده سورو ، ،مشاوره ازدواج پاسداران و مشاوره خانواده صدر در راه رضایت هرچه بیشتر شما عزیزان گام برمیدارد.

شماره های تماس 01

مراکز مشاوره سورو و امام خمینی

مشاوران و روانشناسان ما در نمایندگی های مرکز مشاوره بندرعباس در مرکز مشاوره سورو ،مرکز مشاوره امام خمینی ، مرکز مشاوره  پاسداران و مرکز مشاوره صدر پذیرای مردم عزیز خواهند بود

خواهر مذهبی ام از طریق فضای مجازی با کسی ارتباط دارد

خواهری دارم ۲۵ساله،دختر خوب و با نمازیه،حدود دو سال پیش با پسری از شهر دیگه از طریق دنیای مجازی اشنا شد و عشقشون باعث شد از خواستگاری که عاشقانه دوسش داشت و اونم اوایل دوسش داشت خیلی راحت، بگذره،هرچند بعد از نا امید شدن خواستگار،و عقد اقا پسر،خواهرم دچار پشیمانی کوتاه مدتی شده یود،اما دوباره به سمت همون اقا کشیده شد،این اقا تحصیلات خوبی داره،اما در حال حاضر ۶سال زنی به عقدشه که به گقته خودش برای اینکه این خانم از مهریش بگذره،طلاقش نمیدن. اخه میگه،خرج سرویس طلایی که تویدوره عقد کردن،هزینه بالایی داشته و دختره باید از مهریه تعیین شدش بگذره،البته دختزه هنوز دوشیزس و اینا هم چون طلاق نمیدن دارن نفقه میدن و یخاطر خزج های دادگاه و اذیت و ازارای دختره،قصد ندارن مهریع بدن و میخوان ذختره خسته بشه. از طرفی پسر مذهبی هسش و از خانواده مذهبی.

حالا با همین شرایظ به خواستگاری خواهرم اومده،بابامم بخاطر سادگیش بابت موقعیت شغلی و علاقه ای که به خواهرم داره دوست داره رضایتش جلب بشه،تقریبا داره راضی میشه که خواهرم به عنوان همسر دوم وارد این زندگی بشه که شاید حالا بعدها اینا بخوان طلاقش بدن(پدر پسره گفته،فعلاشرایط همینه و قصد ندارن دختره رو طلاق بدن)پسره میگه:دختره بدونه یکی وارد زندگیم شده میره.
البته این اقا پسره قبل این خانم هم با دختر دیگری هفت ماه صیغه بود و بعد ماجراشون بهم خورد،دوتا شکست توی زندگیش،الانم انتخاب خواهرم،البته پدر پسره هم خیلی موافق خواسته پسرش نبوده اما با گفتن همین شرایط که فعلا دختره رو طلاق نمیدیم از خواهرم خواستگاری کرد(پدره قاضی هسش)خواهرم به شدت علاقمند ایشونن ،هرچند از طرفی نمیخوان موقعیت ازدواج رو از دست بده،اقع پسر هم خیلییی ابراز علاقه میکنه و ….
پدرمم در بهت و ناباوری ما داره با شرایط کنار میاد و من واقعا نمیدونم ما داریم اشتباه میکنیم و با مخالفت داریم بخت خواهرمو میخوابونیم یا بابام سادگی میکنه و خواهرم عاشقی کورش کرده،خیلییی توضیح دادم،اما دلم یه جوابی میخواد،نگاه شما به این شرایط چیه؟

خواهرم این اقا رو دوستدداره،اما گاهی هم دودل هسش،گاهی فک میکنم اگه خواستگار بهتر بیاد ،راحتتر از این اقا میکذره،و گاهی میگم بخاطر عمری که پاش گذاشته واقعا عاشق و کور شده،خواهرم زیاد ار احساسش نمیگه و این باعث سخت دانستن احساسشه،دلم براش میسوزه ،دوست دارم کمش کنم، دوست دارم بابامو قانع کنم ،اما میترسم اشتباه از نگاه من باشه،بابام قصدداره بره تحقیق به اون شهر،اگه اوکی بود،قبول کنه.

توروخدا نظرتونو بنویسین

با سلام دوست گرامی خواهر شما سن بالایی ندارند که بخواهند با این شرایط کنار بیایند.

چون هر چند این اقا موقعیت خوبی داشته باشند با یک تجربه شکست قطعی و یک طلاق ناموفق مشخص نیست شرایط خواهر شما چگونه پیش خواهد رفت ایشون هر چقدر هم ابراز علاقه کنند و موقعیت بالایی داشته باشند باید دقت کنید همسران قبلی هم همین ظواهر را دیدند و خب هیچ کس به بهای طلاق ازدواج نمی کند پس جه می شود شرایط به این نحو پیش می رود.

شاید ایشون مشکلی دارند که باید تحقیق صورت گیرد ضمن اینکه شاید خواهر شما متوجه نباشد که همسر دوم بودن به فرض اینکه اون خانم هیچ وقت سر مهریه کوتاه نیاید در شرایط فعلی سخت است هر چند عشق وجود داشته باشد بهتره بیشتر فکر کند چون ایشون هنوز فرصت های زیادی برای ازدواج خواهد داشت که باید توجه داشته باشید.

در هر حال امیدوارم خوشبخت باشند تصمیم درستی بگیرند .

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
موفق باشید

همسرم هر چی تلاش میکنم با خانواده ام (مادرم و خواهرم) اصلا خوب نیست

من همسرم هر چی تلاش میکنم با خانواده ام (مادرم و خواهرم) اصلا خوب نیست

البته اونا هم دخالت های جزیی داشتند ولی نه در این حد که دیگه باهاشون صحبت هم نمیکنه ولی الان جوری شده که تقریبا یک سمت رو بگیرم که این خیلی عذابم میده
به نظر شما من چکار کنم؟

روابط بین عروس و مادرشوهر

دوست عزیز گاهی لازمه برای حفظ آرامش زندگیتون روابط رو کاهش بدید .
کسی این نوع برخورد و تایید نمیکنه .
ولی وقتی قرار باشه در هر رابطه و برخوردی تنش و بحث به وجود بیاد .
بهتره مدتی رو به همین روال ادامه بدید.
وقتی مدتی از این شرایط گذشت و تب و تاب موضوع کم شد .
میتونید با صحبت کردن با همسرتون و خانواده دوباره زمینه ای رو برای برقراری رابطه انجام بدید.
در این مدت همسرتون باید متوجه علاقه شما بشه .
اینکه شما پشتوانه اون در زندگی هستید .
مادر شما هم باید متوجه قدردانی شما باشه و به همین سبک ادامه بدید تا زمان مناسب فرا برسه.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

پاسخ
ببینید به هر حال در همه زندگی ها اختلاف نظرهایی وجود دارد مخصوصا بین عروس و مادر شوهر اگر در مورد شما و رابطه همسر فکر می کنید واقعا حق با همسر شماست خب بهتره با ایشون همراهی کنید و دلگرمش کنید و بف مایید درکش می کنید ولی ایشونم باید منصف باشند و بدانند وقتی شما می فهمید مقصر کیست نباید در این بین شما را در شرایطی قرار دهند که حتما تصمیم بگیرید و سریع نتیجه را اعلام کنید.

که خب با کدام طرف می توانید و یا راحت خانواده را کنار بگذارید .
چنین چیزی امکان پذیر نیست و فقط شرایط را بدت می کند ایشون باید سیاست رفتاری داشته باشند در عین ارنباط جنبه های دخالت را ندید بگیرند وقتی شما درکشون کنید این مساله خیلی راحت حل می شود .
در هر حال امیدوارم موفق باشید و مساله به درستی حل شوددر این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۹۰
موفق باشید

بعد از ازدواج فهمیدم اهل نماز نیست و مشروب خور هست

سلام من خانم ۲۹ ساله یک ساله با شوهرم ازدواج کردم قبلا ازدواج سه ماهه داشتم به علت بی آبرویی انها ازش جدا شدم و با شوهرم جدیدم مشکلاتی داریم از قبیل اینکه بعد از ازدواج فهمیدم اهل نماز نیست و مشروب خور هست و به هیچ کس احترام نمیذاره و حرف من هم براش پوچه با زنهای مردم دوست میشه و صیغه میکنه چندین بار بخشیدمش اما فایده ای نداشت و همچنین معتاد به سیگاره که نمیدانستم. اهل کار نیست و خیلی زود از کوره در میره.
میگه تو برو دنبال زندگی خودت لطفا راهنمایی ام کنید

پاسخ

دوست عزیز توجه داشته باشید که به هر حال تجربه شکست قبلی شاید باعث زود تصمیم گرفتن در مور ازدواج فعلی شما شده است که البته نمی توانید هم ان را نفی و انکار کنید و نمی شود قضاوتی هم داشت چون زندگی شماست و شاید هر فرد دیگری هم بود این گونه رفتار می کرد.

با همه این وجود در شرایط فعلی شما فعلا بچه ندارید و راحت تر می توانید تصمیم بگیرید
شرایطی که فرمودید را یا خود شما توانایی تحمل ان را دارید یا خیر ؟؟

باید بپذیرید که به هر حال ایشون با زنان در ارتباطند مشروبات استفاده می کنند و ظاهرا اصلا بود و نبود شما دررزندگی برای ایشوت هیچ اهمیتی ندارد که به این راحتی می گویند دنبال زندگی خودتان باشید پس اگر با شناختی که کسب کردید فکر می کنید می توانید ادامه بدهید و با ایشون زندگی کنید خب یک مساله است ولی چنانچه نمی توانید شرایطی را تحمل کنید و نمی تواتید بپذیرد خب طلاق و جدایی شاید بهترین راهکار باشد
البنه ممکنه شما به لحاظ مالی به ایشون وابستگی هایی داشته باشید که خب طبیعی است که در این حالت باید به دنبال حفظ زندگی باشید در صورتی که همسر شما بخواهند رفتارها را تغییر دهد در غیر این صورت ماندن در این زندگی فقط اسیب های زیادی را به شما خواهد زد و مشکلات ایجاد می کند .
در هر صورت امیدوارم خوشبخت باشید و به درستی مساله خل شود ولی د این مواقع بحث اهم و مهم کردم مهم است .
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۴۴۰۳۴۴۹۰
موفق باشید

منو ول کرده و رفته

الان چها روزه رفته و من رو تنها گذاشته و کارش را ول کرده هرچی ازش خواهش کردم که نره گوش نکرد

سلام دختر خوبم!
مقاومت شما را برای ساختن یک زندگی خوب و تغییر همسرتان در طی ۱۱ سال ازدواج تحسین می کنم.

به نظر من شما دوست داشتن را به معنای واقعی به همسرتان ثابت کرده اید.

قرار نیست ما در خوشیهای یکدیگر با هم شریک باشیم اما نوبت به دردسر و مشکلات که شد همسرمان را تنها بگذاریم. دختر خوبم! خیلی به حرفهای مردم در مورد جدایی و طلاق توجه نکنید.

همین آدمها بعد از جدایی شما تنهایتان خواهند گذاشت و شما در آن لحظه از عمل خود یعنی جدایی سخت پشیمان خواهید شد. چون شوهر شما به نظر مرد خوب و کاملی است اما متاسفانه اسیر اعتیاد شده است که باید کمکش کرد تا از این دام سخت نجات یابد و این امری شدنی است. نمونه بارز آن آقای “مهدی اولیایی” است که الان مدت ۲۶ سال است که اعتیاد خود را کنار گذاشته و با راه اندازی جلسات NA و یا معتادان گمنام (Narcotics Anonymous) و همینطور جلسات AA و یا الکلیهای گمنام (Alcoholics Anonymous ) در ایران و سراسر جهان هزاران نفر را از دام اعتیاد نجات داده است.

بقول آنتونی رابینز: اگر یک آشپز حرفه ای در نقطه ای از دنیا بتواند غذای خوشمزه ای را درست کند, شما هم که دارای همان سیستم مغز و اعصاب هستید می توانید همان غذای خوشمزه را درست کنید به شرط آنکه شما هم دقیقا همان کاری را بکنید که آن آشپز حرفه ای انجام داده است.

پس اگر مهدی اولیایی و هزاران نفر ایرانی دیگر توانسته اند اعتیاد خود را کنار بگذارند شما هم که دارای همان سیستم مغز و اعصاب هستید می توانید اعتیاد خود را کنار بگذارید.

به شرط آنکه شما هم دقیقا همان کاری را بکنید که مهدی اولیایی و هزاران فرد موفق دیگر انجام داده اند. بنابر این در این شرایط سخت همسرتان را تنها نگذارید و با انجام اقدامات زیر گام به گام او را یاری کنید:

۱- پیوستن به سازمانهای خودیاری

تحقیقات نشان داده است که سازمان‌های خودیاری همچون الکلی های بی نام (Alcoholics Anonymous “AA) ) اغلب بسیار مفید می باشد. لذا با توجه به اینکه گفتید همسرم به زبان انگلیسی تسلط دارد او را با همین گروه در مالزی آشنا کنید. شما می توانید به سایت این گروه:
http://www.aamalaysia.org/ ((ALCOHOLICS ANONYMOUS MALAYSIA مراجعه کنید و همسرتان را با این گروه آشنا کنید.

۲- دوست داشتن غیر مشروط

بدن هیچ قید و شرطی همسرتان را دوست بدارید.

همانطور که خدا شما را بدون هیچ قید و شرطی دوست دارد.

خدا شما را عاشقانه دوست دارد چه شما مشروب بخورید و چه نخورید.

خدا هیچ قید و شرطی برای دوست داشتن شما ندارد.

پس شما هم او را همانطور که هست بپذیرید و مثل گذشته عاشقانه دوستش بدارید. دست از انتقاد و سرزنش و توبیخ او بردارید. بخاطر الکل با او قهر و خانه را ترک نکنید.

قهر کردن یک رفتار ناپخته اجتماعی است. همسر شما خودش به اندازه کافی در درون, خودش را سرزنش میکند اما واقعا درمانده شده است و نمیداند چکار باید بکند.

از نقش مادری برای او دست بردارید و نقش یک دوست خوب را بازی کنید.
مشکل او دانستن نیست مشکل او توانستن است. او تمام نصیحتهایی را که شما به او می گویید می داند اما نمیداند که چگونه باید از این جهنم خود ساخته بیرون بیاید.

اگر می خواهید همسرتان را برای ترک الکل متقاعد کنید ابتدا باید او را با خود همراه سازید و قلب او را بدست بیاورید. راه تسخیر ذهن همسرتان تسخیر قلب اوست. آدمها وقتی کسی را دوست دارند نه تنها حرف او را گوش می کنند بلکه جانشان را هم برای او می دهند.

آدمها بخاطر عشق هر ساله هزاران داستان, فیلم, رمان و قصه های کوتاه و بلند می سازند. میلیونها دلار هزینه خرید رمانهای عاشقانه و یا تماشای فیلمهای عاشقانه می کنند.
انسانها بخاطر عشق حتی قتل و جنایت می کنند و گاه در برابر عزیزترین کسان خود مثل پدر و مادر هم می ایستند. پس قدرت عشق را دست کم نگیرید. قدرت عشق طبق تحقیقات هلن فیشر (۲۰۰۸) بیش از نیاز جنسی, وابستگی و تشکیل خانواده است. پس برای اینکه همسرتان مشروب نخورد دل او را نشکنید. او را از خود نرانید و با او تندی نکنید.

اول عشق و محبت بین شما مهم است بعد مشروب, اول ارتباط بین شما مهم است بعد الکل, اول وجود همسرتان مهم است بعدا اعتیاد او. اگر خدای نکرده همین امروز خبر فوت و یا خودکشی همسرتان را بیاورند آنوقت حاضرید فقط یکبار دیگر او در کنار شما باشد و شما هر کاری از دستتان برمی آید برایش بکنید تا از الکل نجات پیدا کند پس بیش از هر چیز دیگری به وجود او, ارتباطتتان و عشق و محبتی که به یکدیگر دارید اهمیت بدهید و آنها را در اولویت قرار دهید.

۳- عزت نفس همسرتان را تقویت کنید

تحقیقات نشان می دهد که بین عزت نفس و میزان مصرف مشروبات الکلی ارتباط معنا داری وجود دارد. بین عزت نفس و اعتیاد به مواد مخدر هم رابطه معناداری وجود دارد همینطور بین عزت نفس و تقلب کردن در امتحانات در دانشجویان و دانش آموزان.

بنابراین, یکی از دلایل افراط همسر شما در مصرف مشروبات الکلی ناشی از کمبود عزت نفس ایشان است. افرادیکه در درون احساس لیاقت و ارزشمندی کنند در مصرف مشروب زیاده روی نمی کنند.

بنابر این, دستورالعمل بعدی اینست که عزت نفس همسر خود را تقویت کنید و یا لااقل دست از تحقیر او بخاطر مصرف مشروبات الکلی بردارید.

چون طبق تحقیقات جان گاتمن (۲۰۰۸) تاثیر و قدرت یک رفتار منفی ۵ برابر رفتار مثبت است. برای تقویت رفتارهای همسرتان شروع کنید به شکار رفتارهای مثبت او در طول روز.

مثل شیری که در کمین آهوست در کمین همسرتان باشید تا به محض مشاهده کوچکترین رفتار مثبتی او را مورد توجه قرار دهید. همانطور که گفتید ایشان با وجود شرایط نامناسب جسمی و روحی حامی شماست اما شما ممکن است بخاطر اعتیاد او به الکل توجهی به این رفتارهای خوب نمی کنید و آنها را نادیده می گیرید.

فهرستی از ویژگیهای خوب و مثبت او تهیه کنید و بصورت یک تابلو در منزل نصب کنید و یا از این صفات همراه با عکسها و فیلمهایی که از او دارید برایش یک کلیپ بسازید و صفات خوب او را در نظرش برجسته و Highlight کنید تا او خودش را آدم بی لیاقت و بی ارزشی نبیند. بلکه احساس کند انسان خوب, مفید و باارزشی است.

۴- از تکنیکهای شنونده- گوینده (Listener- Speaker) استفاده کنید

با همسرتان مثل یک دوست رفتار کنید نه مثل یک بازپرس یا کاراآگاه, دانشمند, معلم اخلاق و…. به او فرصت حرف زدن بدهید فرصتی را فراهم کنید تا او با شما صحبت کند. قطعا او احساس تنهایی می کند که به مشروبات الکلی بعنوان یک همدم روی میاورد. به او فرصت حرف زدن بدهید. وقتی با او صحبت می کنید از تکنیکهای شنونده- گوینده (Listener- Speaker) استفاده کنید. بنابراین از این ۱۴ رفتار اجتناب کنید تا او با شما راحت باشد:
۱- فرمان دادن، دستور العمل صادر کردن، تعیین تکلیف = نقش یک فرمانده را بازی میکنید.
۲- تهدید کردن، خط نشان کشیدن: نقش یک سلطه گر
۳- پیشنهاد کردن، نصیحت کردن، راه حل نشان دادن: نقش مادر بزرگ
۴- تذکرات اخلاقی نطق کردن، موعظه کردن: نقش یک کشیش و روحانی
۵- بحث های منطقی نقش بمب اتم در روابط: نقش یک آدم فهمیده و باهوش
۶- انتفاد، مخالفت، سرزنش، توبیخ: نقش مهاجم را بازی میکنید. انتقاد سازنده نداریم. تمام انتقادها آزارنده و تحقیر کننده اند.
۷- موافقت و تایید و تشویق :نقش یک مادر مهربان
۸- تحقیر ،فحش،ناسزا،شرمنده و خجالت زده کردن، تبعیض: نقش یک آدم مغرور
۹- تجزیه و تحلیل: نقش یک دانشمند
۱۰- اطمینان دادن و دلگرم کردن : نقش یک حامی قدرتمند
۱۱- سوال کردن و بازجویی :نقش آقای پوآرو و یا خانم مارپل ( نقش یک کارآگاه پلیس)
۱۲- طرد کردن ،کنار کشیدن ،پس زدن ،مسخره کردن
۱۳- مظلوم نمایی: نقش شهید و قربانی
۱۴- پرخاشگری انفعالی: نقش موذی
قطعا ایشان خودش هم از این شرایط ناراحت است. من با الکلیهای زیادی صحبت کرده ام حتی یک الکلی نیست که از اعتیاد خودش خوشحال و راضی باشد همه آنها از وضعیت خود ناراضی و مساصل هستند و واقعا نمی دانند با مشکل خود چه کنند. شوهر شما نیاز به کمک دارد اما باید صبور باشید و برای کمک به او اصلا عجله نکنید.
۵- اعضای خانواده یا دوستانی را که از قطع مصرف الکل حمایت می‌کنند، شناسایی کنید:
اکر در اطراف و همسایگی شما هستند دوستانی که زندگی سالمتری دارند و طرفدار قطع مصرف مواد هستند با آنها ارتباط برقرار کنید و از حمایت آنها برای کمک به همسرتان بهره بگیرید. گاه یک فردی که اعتقادی به مشروبات الکلی ندارد اما انسان شاد, ورزشکار و فرهیخته ای است می تواند کمک شایانی به بهبودی یک الکلی نماید چون فرد الکلی می بیند که میتوان بدون الکل و صرف مشروبات الکلی هم از زندگی لذت برد
۶- تغییر افکار غیر منطقی در باره مصرف مشروبات الکلی:
یکی از دلایل گرایش همسر شما به الکل افکار غیر منطقی در بار مصرف مشروبات الکلی است. بعنوان نثال اگر ما در جمعی قرار بگیریم که همگی مشروب می خورند فکر می کنیم که اگر ما هم با آنها همراه شویم نشاندهنده کلاس و فهم و شعور و اعتبار ماست در حالیکه رفتار کردن با اعتماد به نفسو انجام ندادن کاریکه می دانید اشتباه است نشاندهنده بزرگی, استقلال و شخصیت شماست. البته بهتر است این موارد را روانشناس با او کار کند بنابر این دستورالعمل بعدی آشنا کردن همسرتان با یک روانشناس است. همچنین افکار غلط و عامیانه در باره فواید مشروب باید تغییر کند. مثلا میگویند شراب قرمز برای قلب خوب است. شما میتوانید با استناد به تحقیقات انجمن قلب امریکا به ایشان بگویید که این توصیه پزشکی شرط و شروطی دارد اول اینکه پزشک باید تجویز کند و هر کسی نمی تواند خوددرمانی کند و این فقط یک توجیه است. دوم اینکه برای مردان فقط دو شات یا پیک و برای زنان فقط یک شات و آنهم نه برای هر کسی. فقط برای کسانی که کبد و کلیه سالم دارند و از نوجوانی مشروب مصرف کرده اند نه افرادیکه در جوانی یا بزرگسالی شروع به مشروب خوردن کرده اند. آنهم نه هر مشروبی بلکه مشروبهایی که به شیوه تخمیری و با استفاده از مخمرها و قارچها تهیه شده اند. مشروبهایی که بصورت تخدیری تهیه شده اند مثل وتکا و عرق. همچنین مشروبهایی که بصورت سنتز شده تهیه می شوند مثل ویسکی و کونیاک فوق العاده خطرناک هستند.
در واقع وقتی فرمول مشروب تغییر می کند و از الکل اتیلیک به الکل متیلیک یا صنعتی تبدیل می شود باعث چشم درد, سفتی عضلات و دردهای عضلانی و دهها مشکل جسمی می شود. یکی از دوستان تماس گرفته بود می گفت بعد از مصرف مشروب چشمهایم شدید درد می کند. به او گفتم سریع خودش را به پزشک برساند چون اگر خدای نکرده الکل متیلیک مصرف کرده باشد احتمال سکته قلبی هم هست. مخصوصا در ایران که مشروبهای خانگی و خود ساخته بدون هیچگونه نظارتی و هیچ مسئول علمی و بهداشتی ساخته می شود و بسیار خطرناک هستند. مشروب حتما باید تحت نظارت یک سازمان علمی و معتبر تهیه شود تا از فرمول اصلی آن تخطی نشود. در حال حاضر سالانه ۸۰ میلیون لیتر مشروبات الکلی معادل ۷۳۰ میلیون دلار وارد ایران میشود (ایسنا) که ۲۰% کشف و ضبط و ۶۰% مصرف میشود. ۵۰ % از دانشجویان بصورت تفننی از الکل استفاده میکنند و سن مصرف کنندگان به ۲۰ سال کاهش یافته است.
۷- رواندرمانی:
همسرتان را با یک روانشناس خبره و میانسال که از خودش بزرگتر باشد آشنا کنید. رواندرمانی و ریشه یابی ریشه های الکلیسم در همسرتان کمک بزرگی به مدیریت این مشکل در همسرتان خواهد کرد.
۸- شناسایی و پر کردن اوقات حساس:
هر فرد الکلی در لحظات خاصی گرایش شدیدتری به مصرف پیدا می کند. ببینید همسرتان در چه مواقعی (مثلا شبها یا غروبها) گرایش بیشتری به مصرف دارد. چنین لحظاتی را با فعالیتهای جسمی مثل ورزش کردن یا فعالیتهای لذتبخش مثل دعوت دوستان مورد علاقه اش, فیلم وسریالهای مورد علاقه, رابطه جنسی, تئاتر و سینما, بازی تخته نرد, شطرنج, پاسپورت, دبرنا و حتی بازیهای کامپیوتری و …پر کنید.
۹- ورزش:
قطعا ورزش ضد اعتیاد است. اگر با هم بتوانید ورزش کنید تاثیر بیشتری خواهد گذاشت. چون شما را بعنوان حامی خود در کمار خویش می بیند و در هدف خود برای ترک الکل بیشتر تلاش میکند و مصمم تر می گردد.
۱۰- دارو درمانی:
از سوی اداره نظارت بر غذا و داروی آمریکا، سه دارو به عنوان درمان اصلی الکلیسم پیشنهاد شده‌اند: دی‌سولفیرام، نالترکسون و آکامپروسات. ولی برای دارو حتما باید نزد روانپزشک بروید تا داروی مناسب همسرتان را تجویز کند.
موفق باشید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۴۴۰۳۴۴۹۰
موفق باشید

علاقه زیادی به رشته ی خلبانی دارم اما اینو مطمئن هستم که نباید در این رشته هزینه کرد

سلام وقت بخیر
من‌۱۸سالمه
علاقه زیادی به رشته ی خلبانی دارم اما اینو مطمئن هستم که توی ایران هرچقدر درس بخونم و هزینه کنم بخاطر اینکه دختر هستم هیچ‌فایده ای نداره.از طرفی خیلی دلم میخواد برم کشورای دیگه برای ادامه تحصیل.

خانوادم راضی نمیشن و این شده فکر هرلحظه ی من
استرس دارم دلشوره دارم
پدرمن‌حتی راضی نمیشه من تنها برم کلاس
خانوادم به شدت تعصبی هستن و من کاملا در این موارد با اخلاق اونا فرق دارم.

میخواستم اگر بشه کمکم‌کنین چطوری خانوادمو‌راضی کنم
پاسخ

دوست عزیز ببیتید اولا اینکه ما در ایران هم افراد موفقی در زمینه خلبانی دارین که خانم هساند و بارها تلویزیون نشون داده پس این طور نیست که در ایران اصلا نتونید موفق باشید و نتونید موفق عمل کنید.

از طرف دیگه یک مساله ای که وجود داره اینه که خانواده شما کلا طبق گفته خودتون بسیار حساس هستند و حتی اجازه کلاس رفتن به تنهایی رو هم به شما نمیدن چه برسه به اینکه بخواهید به خارج از کشور برید
پس بهتره واقع بین باشید و بتواتید درست عمل کنید ..اینکه بدونید که اگر شما د ایران تلاش کنید و بخ اهید خودتون رو اثبات کنید قطعا می توانید در اینده موفق باشید و حتی به شما اجازه سفر خارج از کشور هم بدهند وقتی سطح استقلال شما و موفقیت شما را بیینتد
پس موفق باشید …و امیدوارم موفق باشید ..هیچ خانواده ای بد فرزندشون رو نمی خواهند .. و قطعا اگر موفق باشید اجازه کسب تجربیات جدید رو خواهند داد متهی مهم اینه که شما بتونید با رفتار و کردارتون اونها رو قانع کنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۵۸
موفق باشید

خلبانی

در همه دنیا شغل خلبانی با وجود همه خطراتی که دارد از وجهه بسیار بالای برخوردار است.

بسیاری از افراد از کودکی رویای خلبان شدن را در سر می‌پرورانند، اما شرایط سخت ورود به این حرفه، آن را از سایر مشاغل جدا و تا حدی آن را به شغلی دست‌نیافتنی تبدیل کرده است.
در تعریف شغل خلبانی می‌توان گفت خلبان کسی است که مدیریت و کنترل یک هواپیما، بالگرد یا هر وسیله پروازی دیگر را از لحظه برخواستن از زمین و گذشتن از مسیر پروازی تا فرود و رساندن مسافران به مقصد را برعهده دارد.
خلبان در طول پرواز مسئولیت جان صدها مسافر را که هزاران چشم به راه دارند بر دوش می‌کشد.

داشتن توانایی مدیریت بحران و حفظ قوه تعقل و تفکر و خونسردی حتی تا دم مرگ توانایی‌هایی است که یک خلبان به آن نیاز دارد. گرفتن بهترین تصمیم در کوتاه‌ترین زمان با حفظ خونسردی، همان مدیریت عالی بحران است.
یک خلبان موظف است یک تا دو ساعت قبل از پرواز در فرودگاه حضور یابد و فرم تحویل هواپیما و تعداد مسافران را به همراه نقشه پرواز دریافت کند.

سپس سوخت مورد نیاز طبق نقشه پرواز را بررسی و تامین کند.

یک خلبان به خاطر مسئولیت سنگینی که بر دوش دارد، نیازمند حداکثر رفاه و حداقل درگیری و اغتشاش فکری در ساعات غیرکاری خود است و در صورت نداشتن آرامش کافی در حین پرواز با مشکل روبه‌رو خواهد شد.

شرایط ورود به دانشکده

برای ورود به دانشکده پرواز شرکت هواپیمایی کشور، فرد باید دارای مدرک دیپلم متوسطه و مدرک پیش‌دانشگاهی در رشته ریاضی و حدکثر دارای سن هم ۲۲ سال باشد.

فرد متقاضی باید در کنکور سراسری شرکت کند.

در صورت کسب نمره علمی لازم و انتخاب کد رشته خلبانی در انتخاب رشته خود می‌تواند وارد مرحله معاینه پزشکی، مصاحبه و گزینش شرکت هواپیمای کشور شود.

همچنین فرد می‌تواند در مدارس خصوصی خلبانی که حدود ۳۰ میلیون تومان هزینه دارد ثبت‌نام کند. پس از تحصیل در رشته خلبانی مدارک و گواهینامه‌های رشته خلبانی شامل «پی پی ال» یا گواهینامه خلبانی و «ای آر» یا گواهینامه آلات‌پروازی یا پرواز کورو و در نهایت «پی ال ای» یا گواهینامه خلبانی مسافربری ارائه می‌شود. یک خلبان علاوه بر استخدام در ارتش گزینه‌های دیگری پیش رو دارد: از جمله استخدام در شرکت‌های هواپیمایی خصوصی یا سازمان‌هایی که هواپیمای خصوصی در اختیار دارند. همانطور که گفته شد خلبان باید زندگی کاملا بی‌دغدغه و آرامی داشته باشد و نباید هزینه‌‌های زیادی که بیش از دیگران باید صرف حفظ سلامتی‌اش کند، فکر او را مشغول و نگران کند.

درآمد خلبان‌ها در دنیا

حداقل حقوق خلبانان در دنیا ۵۰۰۰ دلار یعنی چیزی حدود چهار و نیم میلیون تومان است. البته در کشور ما این مبلغ حدود ۳۰۰۰ دلار است. با این همه هنوز هم خلبانانی دیده می‌شوند که با اضافه کار و حقوق استادخلبانی و با وجود ۲۰ سال سابقه فقط یک میلیون و هشتصد هزار ریال در ماه حقوق می‌گیرند.
زندگی یک خلبان یک زندگی خاص است که هر کسی توانایی زندگی در چنین شرایطی را ندارد. سفرهای پی در پی، خطرات پرواز، استرس مسئولیت حفظ جان مردم، پروازهای غیرمنتظره، دوری از خانواده و… مشکلاتی است که اگر فرد بدون آگاهی از آن‌ها وارد این حرفه شود بدون شک با مشکل مواجه خواهد شد. اولین شرط خلبانی، سلامتی کامل جسمی، روحی و روانی است. شخصی که می‌خواهد خلبان بشود باید از نظر جسمانی در حد استانداردهایی باشد که هواپیمایی کشوری تعیین کرده است. داوطلب خلبانی، در ابتدا آزمایش‌های متعددی را پشت سرخواهد گذاشت. این آزمایش‌ها شامل آزمایش کامل خون، معاینه قلب، نوار مغزی، سنجش شنوایی، تشخیص بینایی، کوررنگی و تشخیص عمق و سلامتی داندان‌ها می‌شود. داوطلب خلبانی نباید نقص عضو داشته باشد. همچنین تشخیص صلاحیت پزشکی، روحی و روانی داوطلب خلبانی به عهده پزشکان هوایی است.
البته شرکت‌های هوایی که برای تامین کادر پروازی خود هزینه آموزش خلبانی داوطلب را تامین می‌کنند می‌توانند استانداردهای پزشکی خود را بالاتر از آنچه سازمان هواپیمایی کشوری مشخص کرده است تعیین کنند.

شرط لازم، تسلط به زبان انگلیسی

از آنجایی که کلیه کتاب‌های هوانوردی و درس‌هایی که در هواپیمایی داده می‌شوند به زبان انگلیسی است و زبان انگلیسی به عنوان زبان بین‌المللی هواپیمایی انتخاب شده است، تسلط به زبان انگلیسی از ضروریات خلبانی است. داوطلب خلبانی باید از ضریب هوشی خاصی برخودار باشد. از کلیه کسانی که داوطلب خلبانی‌اند آزمون‌های هوشی به عمل می‌آید. در این آزمون‌ها میزان واکنش، قدرت تجزیه و تحلیل و هوشیاری داوطلب بررسی و اندازه‌گیری می‌شود.
همان‌طور که دیدید مراحل خلبان شدن بسیار سخت ‌و دشوار است، به همین دلیل برای همیشه رویای عده‌ای باقی می‌ماند و هیچ‌گاه به حقیقت نمی‌پیوندد. با همه این‌ها اگر کسی علاقه‌، شرایط لازم و پشتکار زیاد داشته باشد می‌تواند به این شغل محبوب و البته پرخطر دست یابد.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۵۸
موفق باشید

منبع: com.مرکزمشاوره


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

266 نظرات

  • رضا , می 23, 2015 @ 12:34 ب.ظ

    خیلی لطف کردید دست گلتون درد نکنه

  • نازي , ژوئن 8, 2015 @ 10:11 ق.ظ

    سلام من حدود هفت سال پیش دقیقا موقعی که سنم حدودا ۱۴سال بود عاشق پسر خالم شدمو باهاش ارتباط برقرار کردم کمکم این موضوع پیش رفت و اومدن خواستگاری و ما نامزد شدیم بعد متوجه شدم هر چی بهم میگه دروغه بهم خیانت کرد معتاد شد تا یه مدت همه اینا رو تحمل کردم که خوب شه اما نشد هر روز بدتر از دیروز شد ولی بازم میگفت فقط عاشق منه و منو دوستم داره دیگه من بهش هیچ اعتمادی نداشتم این بی اعتمادی هر روز بدتر و بدتر پیشرفت کرد تا دیگه حس کردم نمیتونم تحملش کنم و حدودا هفته قبل نامزدیمو بهم زدم حالا این موضوع خیلی رو اعصاب و روانم تاثیر گذاشته وعصبیم کرده باعث شده نتونم درست تصمیم بگیرم یه جورایی بی اراده ام کرده من شاگرد اول کلاس بودم حالا تا میام درس بخونم هر کاری میکنم رو درسم تمرکز داشته باشم نمیتونم بدجور بهم ریخته ام نه اینکه افسردگی بگیرمو زانوی غم بغل بگیرم نه ولی تاثیرات بدتری روم داشته خواهش میکنم اگه میتونید کمکم کنید چون واقعا میخوام تو درسام موفق باشم

    • Anonymous , ژوئن 9, 2015 @ 1:28 ق.ظ

      دوست عزیز شرایط سختیه ولی به جای ناراحتی شاکر خداوند باشید که در دوره نامزدی تونستید شناخت پیدا کنید
      این روزها با گذشت زمان کمرنگ خواهد شد پس صبور باشید
      بهتون توصیه میکنم تمام نشانه های این ارتباط تاریخ مصرف گذشته رو از بین ببرید … حتی مسیج های این دوره رو … اینطوری زودتر میتونید وارد فاز فراموشی بشید
      در ضمن هر روز پیاده روی کنید چون به هورمون های نشاط آورش نیاز داری
      به روزها و زندگی رومانتیک اینده تون فکر کنید و با این وسیله انرژی مثبت به خودتون بدید

      وقتی در زندگی کسی دچار شکست میشود بخصوص شکست عشقی در روحیه و زندگیش تاثیر زیادی میگذارد ؛بطوریکه ادامه زندگی برایش بسیار سخت میشود و به این زودیها فراموش نمیشود .ولی ما در این بخش برای شما نکات مفید را درباره کسانی که دچار شکست عشقی شده اند بیان میکنیم که بسیار تاثیر گذار است و با این شکست به آسانی کنار خواهند آمد
      وقتیکه به یک جدایی دردناک عاطفی دچار می شوید, تصورش خیلی سخت است که بتوانید با فرد دیگری رابطه جدیدی را آغاز کنید, حالا هر کسی که می خواهد باشد! گفته ای کلیشه ای وجود دارد که می گوید بازای هر یک ماه رابطه یک هفته زمان برای فراموش کردنش لازم است, اما واقعا چه کسی این همه زمان دارد تا با این مشکل کنار بیاید؟ این نکات کمک می کند تا با کمترین آسیبی این دوره را پشت سر بگذارید.
      ۱٫ واقعیت را بپذیرید
      وقتیکه یک رابطه پایان می یابد از حدس و گمان های اضافی اجتناب کنید. حتی اگر آن رابطه را پایان یافته نمی بینید, بدنبال اشتباه و یا تقصیراتتان نباشید. همیشه دلایل خوبی برای پایان دادن به یک رابطه وجود دارد. یکی از شما از این رابطه راضی نبوده یا اینکه یکی از طرفین به هدفی که می خواسته رسیده است. قبول کنید که آن رابطه دیگر تمام شده است, و در فرصت بعدی می توانید شروع تازه ای داشته باشید.
      ۲٫ زیاد روی خودتان فشار نیاورید
      دیگر در این رابطه نیستید, و مجبور هم نیستید که یک شبه با این قضیه کنار بیایید. اگر به خودتان فشار بیاورید تا با این مسئله کنار بیایید, ممکن است بیشتر بجای اینکه خوب باشد به خودتان صدمه بزنید. برای کنار آمدن با هر چیزی به زمان نیاز است, و رابطه هم از این قاعده مستثنی نیست.
      ۳٫ اجازه بدهید کدورت ها از بین بروند
      صرفنظر از اینکه در رابطه تان چه اتفاقی افتاده است, هیچ کینه ای در دلتان نگه ندارید. همه ما اشتباه می کنیم, و وقتیکه شدت این احساسات خیلی زیاد است, افراد صدمه می بینند. نفرتی نسبت به طرف مقابل در دلتان نگه ندارید و از بدی های شریک سابق زندگی تان با دیگران صحبت نکنید. دیگر هیچ موقع اجازه ندهید شریک سابق زندگی تان بروی شما اینچنین تاثیر داشته باشد. اجازه بدهید تا این احساسات منفی از بین بروند و در عوض فرصت عشق در آینده و شادی را در آغوش بگیرید.
      ۴٫ زمان بدهید تا خودتان را پیدا کنید
      چیز عجیبی نیست که ماهیت فردی تان را در یک رابطه از دست بدهید, وقتیکه بجای “من” باید “ما” باشید. این نوع فروپاشی یعنی اینکه باید زمان کافی بدهید تا خودتان را مجددا پیدا کنید. شوی تلویزیونی مورد علاقه تان را نگاه کنید, غذای مورد علاقه تان که شریک زندگی سابق تان بدش می آمد درست کنید. این نوع وقت گذراندن بهترین فرصت است که خود قبلی تان را کم کم یادتان بیاید, با در کنار شریک زندگی سابق تان بودن چه شخصیتی داشتید, می خواهید در آینده چه کسی بشوید. حالا دیگر مجرد هستید و دارید یک رابطه شکست خورده را پشت سر می گذارید؛ این تمام چیزی است که در مورد شما وجود دارد!
      ۵٫ با دوستان تان وقت بیشتری بگذرانید
      دقیقا به همان سادگی که خودتان را بواسطه یک رابطه شکست خورده از دست دادید, خیلی راحت است که ارتباط تان را با دوستانتان هم از دست بدهید. زن و شوهر بودن یعنی اینکه زمان زیادی را با هم سپری می کنید, و هر چقدر با شریک زندگی لذت بیشتری ببرید ممکن است زمان کمتری را با دوستانتان سپری کنید. مجرد بودن هم به این معناست که می توانید اوقات بیشتری را با دوستانتان سپری کنید. از این فرصت پیش آمده برای بدگویی از شریک زندگی سابق تان استفاده نکنید, یا حتی از زمان رابطه و یا جدایی تان هم حرفی نزنید. از این زمان برای تعامل سازنده و لذت بردن استفاده بکنید.
      ۶٫ خودتان را مجددا صرف علاقه مندی هایتان بکنید
      چونکه با شریک زندگی سابق تان زیاد وقت صرف می کردید, ممکن است علاقمندی تان به حاشیه رفته باشد. می توانید شب ها در رختخواب بجای صحبت هایی که با شریک زندگی سابق تان داشتید کتاب خواندن را جایگزین کنید. از این فرصت برای کشف علاقه مندی هایتان و تبدیل شدن به کسی که قبلا بودید استفاده کنید.
      ۷٫ فعال باشید
      هیچ چیزی مانند ورزش کردن ذهن تان را از مشکلات دور نمی کند. (حتی اگر هر قدمی که می دوید بگویید “من از ورزش متنفرم, من از ورزش متنفرم.”) هر موقع بعد از ظهر که از سر کار به خانه بر گشتید برای پیاده روی یا ورزش بیرون بروید. یا قبل از اینکه صبح ها به سر کار بروید باشگاه بروید. اگر باشگاه بروید, بدنتان خوش فرم تر می شود, و شانس اینکه با فرد جدیدی آشنا بشوید بالاتر می رود (البته وقتیکه کاملا دوباره آمادگی اش را داشتید)!
      ۸٫ ارزش های شخصی تان را بشناسید
      این نکته از همه نکات مهم تر است. شاید رابطه تان به پایان رسیده باشد, اما بخاطر این امر بازنده محسوب نمی شوید. هر کسی داستانی برای روابط شکست خورده اش دارد, و همه این مرحله را پشت سر گذاشته اند. فقط به یاد داشته باشید که شما یک فرد منحصر بفرد و شگفت انگیز هستید. یک رابطه نمی تواند خدشه ای به این امر وارد کند, انسان های زیادی بیرون هستند که دلشان می خواهد با فردی مثل شما ارتباط برقرار کنند. برای این فرصت پیش آمده هیجان زده داشته باشید!

  • هدي , جولای 12, 2015 @ 1:01 ق.ظ

    سلام. من و شوهرم دو سالو نیمه که عقدیم. خیلی همو دوست داریم و تفاهم کامل داریم. ان شالله تا چند ماه دیگه هم ازدواج می کنیم. مشکل اینجاس که من تقریبا هیچ حرفی ندارم با شوهرم بزنم. به جز احوالپرسی. کجا رفتی. چه کردی. مواظب خودت باش. فقط همین. و اون هم از روز اول جوری هست که به این جور سوالها جواب های سرسری و کوتاه میده. و بعدش فقط سکوت. قبلا اینطوری نبودیم. یعنی شاید من بیشترحرف داشتم بزنم. نمیدونم چکار کنم. خیلی نگرانم. وقتی تنهاییم هیچ حرفی نداریم. چکار کنم که این وضع تموم شه؟ خواستم اخبار گوش کنم و در مورد اخبار باهاش حرف بزنم ولی میخرس زن و شوهر در مورد توافق هسته ای بحرفن، اگه میشه کتابهای خوب غیر رمان بهم معرفی کنین تا بتونم در مورد اون ها حرف بزنم چون نت که سرچ کردم چیز زیادی دستگیرم نشد. شاغل هم نیستم و هیچ فعالیت بیرون از خونه هم ندارم. فعالیت کنم خوبه بیرون؟!

    • ◄Responder► , جولای 14, 2015 @ 12:29 ق.ظ

      دوست عزیز روابط اجتماعی خودتون رو افزایش بدید و دوستان جدیدی رو پیدا کنید تا در تعامل با هم بتونید از تجربیات هم استفاده کنید
      در ضمن لازمه مشاوره ای حضوری با مشاوری مجرب داشته باشید
      یکی از علل کم حرفی کم حوصلگی است که ناشی از خستگی ذهن یا توجه به مرکز دیگری است. اگر چنین است، فعالیت ذهنی خود را محدود کنید و فکرتان را متمرکز سازید و در وقت حضور در کنار دیگران به چیز دیگر فکر نکنید. مطالعاتتان را بیشتر کنید و اطلاعاتتان را در زمینه مسائل مختلف بالا ببرید تا حرفی برای گفتن داشته باشید و نگران نباشید که حرفتان جالب نبوده یا اشتباه باشد. گاهی به دلیل ترس از قضاوت دیگران افراد از اظهار نظر و صحبت خودداری می کنند.سعی کنید از مسایل که در اطرافتان می گذرد اطلاعات بیشتری کسب کنید تا وقتی در جمع هستید شما هم حرفی برای اظهار نظر داشته باشید.

  • فاطمه , جولای 23, 2015 @ 7:47 ق.ظ

    سلام علیکم ۲۹سال دارم ۸ماه است عقد کرده ایم به شوهرم زندگی می کنم خودم شاغل هستم توی این ۸ماه اجاره خانه خرجی خانه هزینه آب وبرق هم با خودم است من هم چون می خواستیم عروسی بگیریم گفتم پول تو پسنداز اما حالا می بینم آقا پسندازی ندارد باپولش گوشی می خرد وپول می فرستد به خانواده اش شوهرم خارجی است تازگی ها با هر بهانه کوچکی می خواهد زندگی رابهم بزند همیشه می گوید با این اخلاق های تو آخرش من می گذارم می روم پدرم فوت کرده نمی دانم چکار کنم توی این مدت هیچ چیزی برای من نخریده اما من تمام وسایل زندگی مال من است حتی موتور زیراپایش اما باز بد وناسزا می گوید اگر مریض شده نتوانستم غذا درست کنم باطعنه زخم زبان می زند می داند من دوستش دارم سو استفاده می کند اگر پای آبروی خانواده ام در کار نبود از او جدا می شدم چون دارم می بینم دیگه دارد خیلی پر رو می شود

    • ◄Responder► , جولای 23, 2015 @ 12:28 ب.ظ

      دوست عزیز امیدوارم متوجه باشید در قدیم شاید خانواده ها برای حفظ آبرور شرایطی رو تحمل میکردن ولی امروزه شما فردی محترم و مستقل هستید و نباید اجازه بدید زندگی و عمرتون به بازی گرفته بشه … منطقی فکر کنید با ایشون صحبتی صریح و روشن داشته باشید و بعد قاطعانه تصمیم گیری کنید

  • ساغر , جولای 26, 2015 @ 9:07 ق.ظ

    با سلام و وقت بخیر.
    ۳۰ سال سن دارم و ۴ سال ازعقدم و۳سال ازازدواجم میگذر .من وهمسرم عاشق همدیگر هستیم و زندگی خوبی داریم .متاسفانه علی رغم تمام تلاش هایی که کردیم دیگران در زندگیمان دخالت نکنند ،اما متاسفانه خانواده همسرم باعث بوجود آمدن یکسری مشکلات برایمان شدند و کانون گرم و آرامش زندگیمان را سلب کرده اند. من با خواهر همسرم و مادرش ۵ماه پیش بحثم شد البته ابتدا با خواهرش که بسیار بی ادب بی فرهنگ و گستاخ است وسپس با مادرش که به دلیل دفاع نا به حق از دخترش همسرم با آن هابرخورد شدید لفظی کرد.
    خانواده همسرم فقط ادای فرهنگ ادب …میکنند در حالیکه خانواده پوشالی هستند من قبل از ازدواج با خانواده اش آشنا نبودم فقط بخاطر ایمانو اعتقادات قوی همسرم و اینکه با تمام وجود دوستم داشت ازدواج کردیم بعد متوجه شدم که خانواده اش متناسب با من نیستند ،البته در رفتار و کردارم به هیچ وجه نشان نمیدادم و به هم کاملا احترام میگذاشتیم تا اینکه واقعا بی ادبی و گستاخی خواهرش را نتوانستم تحمل کنم و منجرب به دعوا وکتک کاری که واقعا در عصر حاضر شرم آور است شد.قبل از سال جدید چون بزرگتر بودند تصمیم به رفتن به منزل ایشان برای عذرخواهی از مادر همسرم گرفتم که هر دوبار با با مخالف شدید آن ها مواجه شدیم البته پدر شوهرم اطلاع داد که نیاین چون به صلاح نیست ما گل را در سطل آشغال و شیرینی را خودمان نوش جان نمودیم .بعد از آن مادر همسرم دوباره شروع به دخالت و …کرد و همسرم را تنها خواست و پشت سر من کلی غیبت کرد که خدا ازش نگذره وقتی همسرم آمد همه چی آروم بود و همسرم حرفهایی که زده بودند را به آرامی برایم تعریف میکرد که من چون واقعا عصبی بودم که چرا همسرم را خواستند و چرت و پرت تحویلش دادند زندگی را به کام خودمان زهر مار کردم که طی صحبتهای طولانی که با همسرم داشتم آشتی کردم وقرار شد بخاطر دیگران زندگیمان را خراب نکنیم.
    دو ماه پیش به دلیل اسباب کشی و خرید خانه جدیدمان تلفنی بامادر همسرم صحبت کردم چون پدرشوهرم خانه شان را در اختیارمان قرار داده بود من زنگ زدم که هم تشکر کنم و هم بابت شکستن حرمت ها عذرخواهی کنم،به خیر گذشت و حرفو حدیثی توش نبود.
    تو این دوماه اخیر واقعا عصبی و پرخاشگر شدم چون مادر همسرم تمام سعیش را میکند که پسرش را به سمت خودش بکشد و زندگیمان را خراب کند و به من توجهی نمیکند واحترام نمیگذارد برای نمونه زمانیکه من ماموریت بودم به همسرم چند بار زنگ و پیام داده بود که بیا دور هم باشیم ببخشید ما این وسط بوق بودیم،البته همسرم نرفته بود و بدون من نمیرود.این نکته قابل تامل است که زندگی فرزند اولش را همین مادر به هم زده است و آن ها جدااز هم زندگی میکنند بسکه بدگویی و غیبت عروسش را جلوی همه و به خصوص پسرش میکند .
    …من واقعا میترسم که زندگیمان مانند آنها شود من همسرم را دوست دارم نمکیدانم چیکار کنم؟

    خواهر همسرم اعتیاد به مواد مخدر ،الکی و فساد اخلاقی دارد
    خانواده همسرم زن و مرد(پدر و مادر) رابطه خوبی باهم ندارند و زن مرد در یک خانه ولی در اتاق جداگانه زندگی میکنند.
    همش در خانه شان بحث و جدال دارند ،آرامش ندارند
    فوق العاده عصبی و پرخاشگرند که همسر من هم از این قاعده مستسنی نیست فقط بخاطر من و زندگیش وآرامشی که من دارم آرام است
    خانواده سرشناسی هستند مثلا مومن معتقد هستند و مادرش چادر میپوشد وهمه را نصیحت میکند در حالیکه از حال و روز دخترش خبر ندارد
    حسود دروغ گو و متظاهر هستند

    ….
    من نمیخواهم با خانواده همسرم رفت و آمد کنم چون برای زندگی من سم هستم.همسرم دوست دارد من رفتارم با خانواده اش مثل سابق باشد اما من واقعا نمیتوانم همچین خانواده ای را که برایم مضر هستند را تحمل کنم چه برسد به اینکه رفت و آمد و صمیمیت قبل را بخوام داشته باشم به هیچ عنوان نمیتوانم تظاهر کنم .
    لطفا کمکم کنید همین مسایل باعث بحث و دعوا با همسرم میشود و دلم نمیخواهد باهم بحث کنیم.

    • ◄Responder► , جولای 28, 2015 @ 11:15 ق.ظ

      دوست عزیز لازم به این توضیحات نبود این مشکل رو بیشتر خانواده ها دارن و در بیشتر مواقع نمیتونید کار خاصی انجام بدید … جز صبر و تحمل
      به هر حال شما خانه ای جدید خریدید و همین دوری میتونه زندگی شمارو آرام کنه … با این شرایط بهتره همراه شوهرتون به مشاوری مجرب مراجعه کنید ولی در کل با این تفاسیر بهتره مدتی دور از هم باشید تا تب و تاب این بحث و جدل خاموش بشه … حضور شما میتونه باعث ایجاد تنش بیشتر بشه

  • ساغر , جولای 29, 2015 @ 7:56 ق.ظ

    با سلام.
    بابت راهنماییتان متشکرم.
    اگر امکان دارد شماره یا آدرس مرکز مشاور مجرب را در بندرعباس به من بدهید.
    واقعا آدم نمیداند به کجا باید مراجعه کند.

    • ◄Responder► , جولای 29, 2015 @ 11:25 ق.ظ

      دوست عزیز در این مورد اطلاعی نداریم ولی همونطور که گفته شده میتونید به مشاوران ارشد یا دکترای روانشناسی که با تابلوهای زرد و سبز از سایر متخصصان متمایز هستند مراجعه کنید …. مراکز مشاوره ای هم هستند که زیر نظر بهزیستی فعالیت میکنن و شما میتونید باهاشون مشورت کنید

  • سمیه , آگوست 30, 2015 @ 7:25 ب.ظ

    سلام بیست وسه سالمه هفت ساله جدا شدم واسه جداییم اصلا ناراحت نیستم خیلیم خوشحالم ولی خیلی احساس پوچی میکنم از خودم بدم میاد از بابام متنفرم بین عشق ونفرت گیر کردم یه وقت دوست دارم سر به تن بابام نباشه یه وقتم عاشقونه دوسش دارم خالم از زندگی بهم میخوره نه دوست دارم زنده بمونم وزندگی کنم نه دوست دارم خودکشی کنم خیلی سردرگمم سال به سالم از خونه بیرون نمیرم حوصله ی هیچ کس وهیچ چیزم ندارم زود انرژیم خالی میشه وقتی ام حالم کسل میشه یه طرف گردنم و فکم درد میگیره حوصله ورژش و کلاسای بیرونم ندارم نمیزارنم برم به نظرتون باید چیکار کنم تویازده سالگی ام نامزدم کردن رابطه ی زناشوییم به حز شب ازدواج که رسممون بوده نداشتم کلا به خاطر همینم حدا شدم از مردا بدم میادوازشون میترسم لطفا راهنماییم کنید چیکار کنم دیگه دارم دیونه میشم که فکر کنم شدم

    • ◄Responder► , سپتامبر 1, 2015 @ 11:08 ق.ظ

      بهتره این تفکرات رو از خودتون دور کنید با این تنفر جز به خودتون به کسی دیگه ضربه وارد نمیکنید … بهتره حتما” با مشاوری مجرب مشورت کنید … رابطه اجتماعی خودتون رو زیادتر کنید … حرفه و یا هنری رو یاد بگیرید … محیط جدید دوستان و موقعیت های جدیدی رو برای شما به
      وجود میاره … گذشته برای درس عبرت گرفتن خوبه ولی اصلا” جای خوبی برای موندن نیست
      هر وقت ذهنتون آشفته شد شروع به نوشتن کنید چون میتونه ارومتون کنه .. سنتون کمه و میتونید برای داشتن زندگی خوب تلاش کرد …
      سهم شما در شادی و دوست داشتن اینه که شاد باشید و دیگران رو دوست داشته باشید
      در ضمن قدم زدن در طبیعت رو نادیده نگیرید چون در کاهش افکار منفی بسیار موثره

  • زهرا , اکتبر 7, 2015 @ 6:01 ب.ظ

    سلام
    من۲۴ سال سن دارم و ۲ ساله که نامزد کردم، توی این دوسال هرازگاهی احساس بی ارزش بودن بهم دست میده و گاهی مواقع احساس میکنم از زندگی و همسرم متنفر هستم و تو این مدت که بعضی مواقع شاید تا یکماه هم طکل بکشه همش گریه میکنم ، مدام استرس دارم و حوصله هیچ کس و حضور تو هیچ جمعی رو ندارم.زمانی که مجرد بود توی خونه بیشتر مواقع مادرم بهم توهین میکرد و ناسزا میگفت و دوس داشت هر چه زودتر من ازدواج کنم، منم خواستگارای زیادی داشتم ولی همیشه وقتی کسی میومد خواستگاریم بدون فکر کردن به طرف جواب منفی میدادم بهش، خلاصه بگم که یه مدت تحت فشار زیاد بودم و تصمیم گرفتم با اولین خواستگاری که اومد برام ازدواج کنم، و همین کارو هم انجام دادم، من یه سری ملاکای خاص داشتم برا خودم مثل اینکه خانواده همسرم سر شناس باشن و پیش همه ارزش و احترام داشته باشن ، یا اینکه همسرم خیلی جنتلمن باشه و سر زبون دار باشه و قیافه قشنگی داشته باشه،
    (الان همسرم یه قیافه معمولی داره، خیلی خیلی دوسم داره ، هر کاری که از دستش براومده تو این دوسال برا خوشبختیم انجام داده، اهل هیچ برنامه ای نیست فقط دوس داره هر چی هست و نیست در در خدمت خانوادش باشه، خانوادشم یه خانواده معمولی هستن ولی خیلی خوبن ، اصلا اهل دخالت کردن یا بی حرمتی کردن نیستن ، ولی محیط خانوادشون خیلی سوت و کوره من وقتی میبینم بقیه خانواده ها ایقد شلوغ و پر هیاهو هستن غبطه میخورم به حال خودم،)
    من همش همسرمو با انتظاراتی که قبل از اازدواجم هز همسر آیندم داشتم مقایسه میکنم و همش میگم خوش به حال فلانی که با همسر ایده الش ازدواج کرده ، شب و الانم یه مدتیه داغونم یا به فکر خودکشی هستم یا طلاق ، امروز با همسرم صحبت کردم ، اونم در نهایت احترام و عشق بهم گفت که هر تصمیمی بگیرم بهش احترام میزاره و انجامش میده و از هیچ کمکی فروگزار نیست لطفا راهنماییم کنید چیکار کنم

    • ◄Responder► , اکتبر 10, 2015 @ 4:10 ب.ظ

      دوست عزیز یا شما از این وصلت راضی هستید یا نیستید ؟
      در ضمن در دوران طلایی نامزدی و شناخت هستید پس اگر میبینید در این ازدواج احساس خوبی ندارید رابطه رو کات کنید
      دلیلی نداره شما بخوایت همیشه نگران معیارهای گذشته خودتون باشید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • زهرا , اکتبر 7, 2015 @ 6:13 ب.ظ

    ….البته توی این دوسال چندین بار اینطوری شدم که همسرم با خونسردی کنارم بود و کمکم میکرد که خوب شم ولی الان دیگه واقعا بریدم هیچ احساسی نسبت به همسرم ندارم، با شناختی که از خودم دارم میدونم اگه بخوام طلاق بگیرم وضعیتم از اینی که هستمم بدتر میشه و بعد اون خانوادم دیگه اصلا پذیرام نیستن

  • تانیا , نوامبر 2, 2015 @ 3:10 ب.ظ

    باسلام و خداقوت.۲۳سال سن دارم و در این سن دچار سردگمی هایی شدم که از خانواده ام نمیتونم کمک بگیرم و با حرفاشون بیشتر ذهنم متشنج میشود هر راهی که بفکر م رسیده رفتم تا حالم خوب بشود ولی نتونستم عملی کنم انگار دچاز خود فراموشی شدم دوست دارم به همه کمک کنم اما خودم از برنامه هام و زندگی روزمرم احساس میکنم عقبم .گذشته بدی داشتم اگرچه فراموش کردم اما از چن ماه ک تصمیم گرفتم روند زندگیم را تغییر دهم نتوانستم خودرو جمع کنم احساس میکنم نیازه که با یکی حرفامو درمیون بزارم تا کمکم کنه خیلی اوضآع روحیم گذشته بد بود الان نمیخواهم اینطور باشه مخوام فرد موفقی باشم اینقد سخت برا خودم مسایل و پیشامد ها رو جلوه ندم ال

    • ◄Responder► , نوامبر 4, 2015 @ 1:34 ب.ظ

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

      • ناشناس , فوریه 28, 2016 @ 3:11 ب.ظ

        خواهشا مرکزی در بندرعباس خیابان پاسداران معرفی کنین روانشناس مجرب و دلسوز
        باتشکر

        • راهنما , فوریه 28, 2016 @ 7:13 ب.ظ

          با اداره بهزیستی محل زندگیتون تماس بگیرید

  • الهام رضایی , نوامبر 12, 2015 @ 1:36 ق.ظ

    باسلام ۲۵سالمه پنج ساله ازدواج کردم شوهرم همش پیش زن اولشه الان نزدیک یکسالع زندگی خوبی ندارم خرجی نمیده دوستش دارم بگو من بللل
    ببگو من بااین

    شرمنده من تازه واردم خسته شدم ازدست شوهرم چن باردرخاست دادم پاره کردمش ولی توروخدا کمکم کنین من دیونه شدم نمیدونم باهاش چکار کنم اگ هزارتومان داشته باشم دیگه خرجی نمیده میگه تو پول داری درصورتئ ک ب زن اولش میرسه این ک زن اولش میخاست چرامنه بدبخت کرد حالا ازدوستداشتن من سواستفاده کرده فقط واسه شهوتش منه میخاد نه جایی میبرتم نه خرجی میده ن شب پیشم میمونه بچش میگه حق نداری سوارماشین بابام بشی ولی کافیه بدونن پول دارم تا پول ازم نگیرن ولم نمیکنن بریدم تورخدا جوابش بدین من روانی شدم ازاین زندگی

    • ◄Responder► , نوامبر 12, 2015 @ 2:11 ب.ظ

      خب دوست عزیز خود شما دوستش دارید پس باید رفتارهای دیگرش رو هم تحمل کنید … و گرنه شرایط رو میدونید و کسی جز شما نمیدونه ایا برای موندن در این زندگی میشه ارزشی قایل شد یا نه
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

  • مهران , ژانویه 9, 2016 @ 7:04 ب.ظ

    با سلام بنده ۲۷سال سن دارم خیلی کمرو و خجالتیم دوست ندارم اینجوری باشم چون یاعث شده خیلی از زندگی عقب بمونم همیشه افکار منفی باهامه روحیه ضعیفی دارم هرکاری میکنم که خودمو عوض کنم نمیتونم خیلی خیلی دارم سعی میکنم اما نمیتونم حتی گه گداری مشکلم من و وسوسه میکنه که سمت اعتیاد برم ولی خیلی خودمو کنترل میکنم که سمتش نرم خیلی دوست دارم عوض بشم ولی نمیدونم چیکار کنم مطالب زیادی راجب این مشکل خوندم بهشون عملم کردم ولی هیچ نتیجه ای نگرفتم از شما خواهش میکنم اول خدا بعد شما بندر و راهنمایی کنید که باید چیکار کنم در ضمن هر چی دنبال مرکز مشاوره گشتم پیدا نکردم پیش روانپزشکم رفتم بهم دارو داد ولی تاثیری نداشت از شما میخوام راهنماییم کنین با تشکر

    • ◄Responder► , ژانویه 10, 2016 @ 11:16 ق.ظ

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

      ۱ – قبل از وارد شدن به یک جمع، اطلاعاتی در مورد آن جمع به دست آورید و درباره چیزهایی که می‌خواهید یا می‌شود در آنجا مطرح کرد، فکر کنید.

      ۲- معاشرت خود را با دیگران بیشتر کنید؛ از جمع‌های دوستانه کوچک شروع کنید، به سؤالات‌شان جواب دهید و از آنها درباره خودشان، آرزوهایشان، اهداف‌شان یا موضوعات دیگر سؤال کنید.

      ۳- اگر خجالتی بودن، خیلی شما را آزار می‌دهد، به یک مشاور یا روان‌شناس مراجعه کنید.

      ۴- تا حد ممکن از انزوا و گوشه‌گیری دوری کنید. اگر چند نفری دوروبرتان هستند، کتاب خواندن را کنار بگذارید و سر صحبت را با آنها باز کنید.

      ۵- اگر به خاطر لهجه، صدا، بوی دهان یا نوع دندان‌هایتان از جمع گریزان هستید، چرا فکری به حال اصلاح اینها نمی‌کنید؟

      ۶- در جمع‌ها کاری کنید که کسل، خسته و بی‌حوصله به نظر نیایید.به یاد داشته باشید راه مقابله با خجالت این است که به چیزهای دیگری تمرکز کنید؛ مانند فکر کردن و تصور اینکه چطور می‌شود از اتفاقات اجتماعی لذت برد.

      ۷- از طرد شدن یا شکست خوردن، نترسید. قهرمانان ورزشی نیز با وجود احتمال شکست، باز هم به مبارزه و رقابت می‌پردازند؛ اما تقریبا همه آنها برای برد به میدان می‌روند و هیچ‌گاه از شکست حرف نمی‌زنند.

      ۸- کم‌رویی، تـردید و دودلی هنگامی ‌رخ می‌دهد که شما به عیوب و نقایص خود فکر می‌کنید. افکـارتـان را متوجه شخصی کنید که در حال گفت‌وگو با او هستید. در این حالت، هم شما اضطراب خود را از خاطر خواهید برد و هم طرف مقابل از توجه شما خوشحال خواهد شد.

      ۹- همه‌چیز را به خودتان نگیرید. نباید هر چیزی مانند شوخی و طعنه را به عنوان توهین تلقی کنید. مردم اغلب چیزهایی را می‌گویند که هیچ مقصود و منظوری از آن ندارند؛ هر چند گاهی اوقات مردم نـظـرات نابجا و بی‌موردی می‌دهند؛ در این صورت، قاطعانه از خودتان دفاع کنید.

      ۱۰- توقعتان را کم کنید. بنا نیست در پایان یک گفت‌و‌گو، شما افراد را کاملا مجذوب خود کرده باشید. همین که همه از هم‌صحبتی یکدیگر لذت برده باشید، کافی است. باور کنید!

      ۱۱- هول نکنید. آدم‌های روبه‌روی شما هر چقدر هم که مهم باشند، آدم هستند؛ آنها هم معایب و مشکلات و ضعف‌های خودشان را دارند؛ عین شما! شاید هم مثل خود شما دارند سعی می‌کنند کسی متوجه نشود چقدر خجالتی هستند.

  • فرهاد ایزدی , فوریه 7, 2016 @ 8:38 ب.ظ

    با سلام و خسته نباشید خدمت شما عزیزان بنده ادرس مراکز مشاوره و تلفن برای روانشناسی کودک و نوجوان برای مدرسه را در شهر بندرعباس می خواهم از کمک شما سپاسگذارم

    • راهنما , فوریه 8, 2016 @ 12:18 ق.ظ

      از اداره بهزیستی بندرعباس دریافت کنید

  • تانیا , فوریه 28, 2016 @ 6:50 ب.ظ

    سلام خسته نباشی
    دختری ۲۳ساله هستم اهل بندرعباس دانشجو ترم ۶قبلا هم از وضعیت روحیم گفتم در تاریخ ۱۱آباناین سردرگمی مانع پیشرفت و تلاش درسیم شده ا با تماس و راهنمایی یمدت فقط میتونم خوب بمونم اما همش فکر میکنم محیط خونه حالمو بد میکنه نمیدونم چکار کنم به مانند کودکی شدم که به مادری دلسوز و آگاه نیاز دارد و دوباره روش زندگی و آموزش های لازم دوران کودکی و نوجوانی و جوانی رو طوری که من متوجه بشم مادرم زحماتش را قدرمیدانم ولی بنده هنوز به پختگی نرسیدم زمانی ک در خانه هستم یا در حال تماشا تلوزیونم یا سرگرم گوشی همش فکر میکنم خلا دارم از نظر آگاهی درصورتی ک اینطور نیست .و رفتن در اجتماع گاها دچار دلهره و ترس میشوم بنظر شما کجا بروم میدانم همه چیز ادمی بخودش برمیگردد و با تفکر وتلاش وعمل می شود ولی تا وقتی موانع فکری و افکار منفی اطرافم هست باورم نیز با هم نشینی با این اشخاص تغییر میکند ناامید نمخوام بشم از تن سالمی که خدا بمن داده و ثانیه ها ی عمرم هدر برود با افکار پریشانم نمیدونم کجا بروم باید هرچه زودتر محیطمو تغییر بدم تا دچار افسرگی و فوبیا نشدم .

    • راهنما , فوریه 28, 2016 @ 7:32 ب.ظ

      در این مورد نیاز به مشاوره حضوری هست و میتونید با تماس اداره بهزیستی محل سکونت از آدرس مراکز مشاوره ای در بندرعباس آگاه بشید

  • تانیا , فوریه 28, 2016 @ 7:11 ب.ظ

    زانوی غم بغل گرفتم چن مدته و کاری جز غصه خوردن نمیکنم خیلیا رو میبینم شاید شرایطی بدتر داشته باشن اما پشتکار و اهداف دارن برا ساختن شرایطی بهتر از موقعیت گذشته
    نمخوام بشبنم تو خونه و هیچ کار نکنم هر ثانیه عمرم ک میگدره بعدش ندامت همراهمه گاها خانواده ام هرکدوم یفکری میکنن یکی میگه درس بخون .یکی میگه نرو دانشگاه .یکی میگه مال کم غذآ خوردنته کم خون شدی و….ویکی میگه روانی شدی هرکدوم از اعضآ خانواده یه نظر داره

    • راهنما , فوریه 29, 2016 @ 12:13 ق.ظ

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

  • حدیث , مارس 3, 2016 @ 8:50 ب.ظ

    دوسال از ازدواج مجدد بابام میگذره بابام پولداره وبه خاطر همین یه زن ۳۵ساله باهاش ازدواج کرده اول خودشونوخوب نشون دادن ولی بعداچهره واقعیشون هویداشد زن بابام از روز اول سعی داشت جبهه بگیره و بابام اصلا نمیبینه فقط میگه توارامش منوگرفتی نمیذاره مستقل باشم و همش مثل یه بچه بامن رفتار میکنه.فامیل زنش هرکاری انجامبدن خیلی خوبن این وسط فقط من ادم بدم.زنش پولاشو واسه خواهرشاش و بقیه خرج میکنه نوبته من که میشه صبرکن حالموبهممیزنه بابام اصلا به حرف من گوش نمیده.مامانم گناه داره سعی میکنم چیزی بهس نگم ولی خسته شدم

  • نگین , آوریل 16, 2016 @ 2:33 ب.ظ

    من میخوام بعد خیانت همسرم البته با وضع شرط و شروط هایی برای زندگی دوباره برگردم. نیاز به یک روانشناس یا مشاوره خانواده عالی در بندرعباسم من تو بندر تنهام و کسی و ندارم فقط مشاور کمکم میکنه لطفا آدرس و شماره تلفن یک مشاور عالی و بهمبدید

    • راهنما , آوریل 16, 2016 @ 7:46 ب.ظ

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

  • شمیم , آوریل 22, 2016 @ 6:37 ق.ظ

    سلام من ٣۴ سالمه ۶ سال پیش با همسرم که از فامیل های دورمون هستند ازدواج کردم خیلی هم دوسش دارم اما یک سری اتفاقات افتاده که منو داره دیوونه میکنه بعد از یک مشاجره همسرم با خانواده من بدلیل اینکه در روز ازدواج برادرم بیخود حرفی رو که بابام زده بود به خودش گرفت و از خونه بابام رفت هرچه هم تماس گرفتم التماس کردم نیومد و عروسی رو برامون زهر کرد فردای اون روز هم امد دنبال من که بریم خونمون (بندرعباس) که با خانوادم بحث شد از اون به بعد همیشه تا اتفاقی پیش میاد این ماجرا رو یاداوری میکنه و شروع میکنه به بد و بیراه گفتن توهین کردن الان ٣ ساله که خونه بابام نمیاد و من تنها میرم البته قبلا هم که میومد به نصف روز نکشیده میرفت شهری که خانوادش اونجان همیشه من باید مثل زنهای بیوه برم شهر خودم و دیدن فامیل حتی پارسال ٣ تا عزیزو از دست دادم ولی با اینکه حال منو میدید نیومد و غم من دو چندان شد چون همه رو میدیدم حتی فامیلهای دور با همسراشون برا مراسم امده بودن ولی منی که باید کسی دلدلریم میداد تنها بودم در ضمن من کارمندم و حقوق خوبی هم میگیرم با اینکه تو خونه هم خرج میکنم همیشه پول منو چک میکنه که چکار کردم حتی یکبار پرینت حسابمو گرفتم تا باور کنه تو خونه خرج کردم و به خیال خودش به خونوادم ندادم قسطها ووخرجی خونه با منه اگه بیرون میریم من باید حساب کنم و اون حقوقشو پس انداز میکنه و بعضی وقتها هم دیدم به خانوادش میده خیلی کنترلم میکنه خودش میگه نگرانتم من اینجا کسی رو ندارم اهل رفت و امد با کسی نیست سال میگذره و کسی خونهچما نمیاد فامیل منن که اصلا حق ندارن بیان حتی چند بار روم دست بلند کرده اهل نماز نیست با دوستاش باشه اهل قلیون و مشروبه من اینارو تو خونه ممنوع کردم و میگه تو به من زور میگی تو این مدت هم نگذاشته بچه دار شیم و حالا که راضی شده من میترسم چون چند ماه پیش باردار شدم ولی فقط به من استرس وارد میکرد حتی نگذاشت من با خانوادم که میخاستن برن تفریح برم و من برگشتم خونه بابام به همراه بابام و خواهرم و بعد که امدم بندر شاکی شدم اینقد عصبانی شد که منو هل داد و بچمو سقط کردم از اون موقع دیگه حس میکنم نمیتونم تحملش کنم نمیدونم چه کنم ادامه بدم یا…
    لطفا راهنماییم کنین

    • راهنما , آوریل 22, 2016 @ 10:15 ب.ظ

      در این مورد خود شما بهتر از هر کسی میدونه دنبال چی هستید
      توصیه میکنم هر فکری دارید با مشاوره کردن به تصمیم قطعی و دقیق نزدیکش کنید و تا اون موقع از بچه دار شدن دوری کنید تا تکلیفتون رو بدونید

  • بهار , می 29, 2016 @ 12:31 ق.ظ

    خیلی ب مشاوره احتیاج داریم ولی هزینه مشاوره زیاده و با درآمد ناچیز همسرم امکانش واسمون فراهم نیست یه مرکز مشاوره یا مشاور با هزینه مناسب به ما معرفی کنید لطفا. پیشاپیش سپاس از لطفتون

    • راهنما , می 29, 2016 @ 9:19 ق.ظ

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

  • سحر , ژوئن 5, 2016 @ 3:55 ب.ظ

    با عرض سلام و خسته نباشیدمن ساکن بندرعباس هستم آدرس یا شماره یک راونشناس خوب رو تو بندرعباس میخام ممنون

    • راهنما , ژوئن 6, 2016 @ 8:44 ب.ظ

      با اداره بهزیستی شهرتون تماس بگیرید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *