مرکز مشاوره

مرکز مشاوره مشهد

مرکز مشاوره مشهد

مرکز مشاوره شهر مقدس مشهد

مشورت گرفتن و راهنمایی خواستن از کسی که بدون هیچ قضاوتی و بی طرفانه در محیطی آرام  به صحبت ها و درد و دلهای شما گوش فرا میدهد و آنها را درک میکند و برحسب تجارب و دانسته های خودش شما را راهنمایی میکند ، فرصتی است تا برای مقابله و یافتن راه حل برای مشکلات خود روش های جدید را یاد بگیرید  و آنها را آسانتر تر و بهتر از قبل حل کنید و همینطور بتوانید مشکلاتی را که در آینده برای شما پیش می آید به نحو تواناتر و کاراتری حل کنید .عده کثیری هستند که از درمیان گذاشتن احساسات و مشکلات درونی خود با مشاور میترسند! اما این ترس بسیار بیجاست زیرا یک مشاور خوب می کوشد تا برقراری ارتباط با فرد مورد نظر خود بهترین روش را برای حل مشکل پیش روی شما بگذارد. پس اگر به مشکلی برخوردید اصلا نگران نباشید و فرقی هم نمی کند که کجای ایران سکونت داشته باشید زیرا کارشناسان ما در مرکز مشاوره و مشاوره مشهد و مشاوره ازدواج مشهد در همه نقاط ایران آماده پاسخگویی به شما هستند. به همین دلیل بار دیگر و این بار مرکز مشاوره مشهد با کادری مجرب و کارآزموده در زمینه های مشاوره ازدواج توحید، مشاوره خانواده توحید، مشاوره ازدواج هاشمی نژاد، مشاوره خانواده امام خمینی و مشاوره ازدواج امام خمینی را در مشاوره مشهد به شما معرفی میکند.

مرکز مشاوره مشهد دارای شعب متعدد از جمله مرکز مشاوره امام خمینی ، مرکز مشاوره توحید ، مرکز مشاوره هاشمی نژاد و مرکز مشاوره پیروزی به صورت مداوم پذیرای شما خواهد بود پس از مشاوره و گرفتن مشورت نترسید.

شماره های تماس 01

خانمم ولم کرده رفته تهران میگه توام باید بیای

با سلام من ده ساله از ازدواجمون میگذره ویه دختر دارم محل کار منشهرستانه کارم خوب وپر درآمده خانمم اسرار داره بریم تهران چون مادرش تهرانه وخیلی اذیتم میکنه الانم ول کرده رفته تهران ومهریشوگذاشته اجرا خیلی هم زن بد دهن وبد اخلاق و نمک نسناسیه خودشو از من بالاتر میدونه درصورتی که من شخصی تحصیل کرده وموقعیت اجتماعی خوبی دارم الان موندم که بااین خانم چه کار کنم از طرفی نمیخام اینده دخترم خراب بشه یا به طلاق فکر کنم الان موندم سر دوراهی کارم هم شرکتی است وقابل انتقال به تهران نیست خواهشمندم راهنمایی بفرمایید

پاسخ

با سلام وقتی همسرتون درکی از کار شما ندارند و بد دهن و ..

که گفتید هستند البته که نمی شود قضاوت کرد بهتره تصمیم درستی برای ادامه بگیرید اگر فکر می کنید با مشاوره حضوری میشه شرایط رو بهتر کرد و ایشون متوجه اشتباهشون می شوند اقدام کنید ولی اگر ایشون با وجود یک بچه اقدام قانونی کردند و مهریه رو به اجرا گذاشتند شاید مساله متفاوت باشد و البته راه برگشتی رو باقی نگذاشته باشند .

به هر حال برای طلاق دادگاه هم شما را به روانشناس ارجاع می دهد نگران نباشید ولی شاید قبل از دادگاه صحبت خودتون خیلی موثر تر باشد .

در هر حال امیدوارم تصمیم درستی گرفته شود .
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۴۴۰۳۴۴۹۰
موفق باشید

با شوهرم از دوران نامزدی خیلی مشکل داشتیم

سلام .من و شوهرم از دوران نامزدی خیلی مشکل داشتیم از همه مهمترش معتاد و بددهنی این آقا بوده …به اصرار خانواده ها رفتیم سر و خونه زنگیمون ..این اقا گاهی ۴ماه ۴ماه قهر می کرد خرج من و دخترم نمیاد تا سال ۹۵ یههوی غیب شدن تا امسال ۹۶ دقیقا ۱سال و یک ماه منزل ترک کردن …تااینکه هفته پیش رفته در خونه مامانم که بیاد اشتی کنیم به خاط دخترم …من هیچ اطمینانی به این مرد ندارم

پاسخ

با سلام به نظرم اشتی کردن شما در این موقعیت به صلاح نخواهد بود با تو صیفاتی که کردید.

ایشون یک سال رو کجا بودند و اگر هم تمایل به برگشت دارید باید تضمینی وجود داشته باشد که ایشون رفتارهای نادرست رو تکرار نکنند باید به روانشناس مراجعه کنند.

اگرداعتیادددارند پیگیر درمان باشند و به طور کل رفتارها رو اصلاح کنند چون برگشت فشارهای روانی زیادی رو برای شما خواهد داشت .

به هر حال خطاهای افراد قابل گذشت است وقتی عمدی نباشد و تحمل پذیر باشد ایشون تعهدی به زندگی دارند ولی بی مسئولیت هاشون در قبال همسر و فرزند به راحتی قابل گذشت نخواهد بود.

البته تصمیم گیرنده نهایی خود شما هستید امیدوارم تصمیم درستی بگیرید و خوشبخت باشید و حتما منافع برگشت به زندگی رو در نظر داشته باشید .
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
موفق باشید

دخترم برای خواسته هایش فریاد می زند و گریه می کند

سلام دختر ۳٫۵ساله دارم بمدت چند هفته است برای خواسته هایش فریاد میزند وگریه میکندحتی خواسته ای که اجابت میشود در مقابل برخی رفتارهای خیلی ساده هم مانند اینکه صدایم میزند وبا تاخیر جوابش را میدهم نیز چنین واکنش هایی نشان میدهد رفتلر صحیح برای اصلاح این مسئله چیست

پاسخ
با سلام این الگوی اموخته شده ایت چون به خوایته هایش تن دادید اینچنبن رفتار می کند.
باید دقت داشته باشید که وقتی بچه ها فریاد می زنند گریه می کنند دوست دارند و توقع دارند که این طور به خوایته هابرسند وقتی شما موافقت می کنید و اینچنین نیازهاشون رو براورده می کنید.
و این رفتار تقویت می سود و تداوم پیدا می کند و به صورت الگویی رفتاری در اینده یادگرفته می شود.
باید توجه کنید .دیگر نباید توجهی به گریه داشته باشید نگران نباشید اتفاقی نمی افتد ولی مقاومت در برابر خواسته ها گریه اورا خاموش سازی و کاهش می دهددمی توانید حضوری هم مراجعه فرمایید امیدوارم مشکل برطرف شود.

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
موفق باشید

مردی ۴۸ ساله و متاهل هستم. مدت هفت سال است که با خانمی آشنا شده ام که از نظر روحیات روانی و اخلاقی از هرجهت با بنده یکسان هستند .
حتی با ایشان پیمان ازدواج و … نیز بسته ایم. علت گرایش بنده به ایشان داشتن علائق یکسان و همگون در ۹۹ درصد بوده است.
ایشان مجرد هستند. مدتی است ایشان روشی غیر از گذشته در پیش گرفته و کلا نسبت به بعضی موارد از قبیل پیمانهایی که با هم داشتیم بی اعتنا شده و حتی بعضی را فسخ کرده اند . تصور بنده این است که ایشان بدینوسیله به مرور قصد جدایی دارد اما نمی خواهد به یکباره این موضوع مطرح شود.
با توجه به اینکه اینجانب بسیار به ایشان وابسته شده ام و مدتی است دچار استرس و نگرانی گشته ام به نحوی که حتی سلامتی بنده را هدف قرار داده است چگونه می توانم این موضوعات (تغییر رفتار – جدایی پس از هفت سال رابطه کاملا عاطفی و بدون هیچ مشکل ) را برای خویش هموار نمایم. خواهشمندم راهنمایی بفرمایید.

پیمان به صورت غیر رسمی و بین خود ما بوده است

پاسخ

با سلام اگر منظورتان این است که با این خانم محرم بودید .

خب چون شما متاهل هستید ایا نوعی خیانت به همسرتان محسوب نمی شود.

البته اگر متوجه منظورتان شده باسم .

خب ایشون مجرد هستند شاید بنا به دلایلی وارد این ارتباط عاطفی و ..شده اند و اکنون تمایلی وجود ندارد بنا به دلایل مختلفی که قطعا خودشون بهتر می دانند .

اگر حس شما درست باشد و ایشون قصد جدایی داشته باشند شما با شرایطی که فرمودید حتما باید زیر نظر روانشناس باشید البته هیچ چیز قطعی نیست.

بهتره در مورد حستون با خود ایشون صحبت کنید البته مسئله پیچیده ای ایت شاید بهتر باشد حضوری بررسی سود .امیدوارم مسائل حل شود .
ر این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۴۴۰۳۴۴۹۰
موفق باشید

پاسخ

دوست عزیز خودتونو با عناوینی همچون پیمان داشتن گمراه نکنید …

اگر قصد ازدواج داشتید در این چندین سال اقدام کرده بودید …

به هر حال باید به ایشون هم حق بدید در این هفت سال خسته شده باشه و بفکر جدا کردن مسیرش باشه
پس با این تصورات نمیتونید کسی رو به روز نگهدارید …

به همین خاطر در زمانی مناسب با ایشون صحبت کنید و از نیتش باخبر بشید و محترمانه به خواستش احترام بگذارید.

پدر همسرم مریضی اعصاب دارن

همسرم۲۸ سالشونه و پدرشون مریضی اعصاب داره همسرمن خیلی زود عصبانی میشه و ممکن است حتی چیزی را هم بشکند و ۱ یا۲دقیقه اوج عصبانیتش نمی تواند خودش را کنترل کند.آیا امکان این است ک از پدرشون…
پاسخ

اگر ایشون در خانواده شرایط عصبی بودن رو دارند خوب ممکنه ارثی باشد .و ایشون هم باید به پزشک متخصص مراجعه داشته باشند .

و شرایط بررسی شود تا اگر مشکل پزشکی نبود بعد به روانپزشک و روانشناس مراجعه کنید .

چون این رفتارها در طولانی مدت باعث ایجاد مشکلات در زندگی و نداشتن زبان مشترک و فرسودگی در زوجین و کاهش رضایت زناشویی و سرد شدن رابطه می شود پس دقت داشته باشید که چگونه رفتار کنید
به ره حال نگران هم نباشید اگر ایشون بپذیرند مشکل دارند و باید اقدام کنند با همراهی شما قطعا بهبودی حاصل می شود و بودن شما در کمارشون خودشایه دلگرمی برای پیگیری است .

امیدوارم مشکل برطرف شود
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

خانواده دختر اصرار دارن تو شهر خودشون زندگی کنن نه شهر داماد

دو سال پیش به پسرداییم علاقه مند شدم،خوشبختانه اونم همینطور.اما خانوادش ناراضین چون اوناشهرستان زندگی میکنن و اصرار دارند منم شهر اونا برم.

امامادر من اصرار داره مامشهد زندگی کنیم.

الان دو ساله که این ماجرا طول کشیده و من واقعا خسته شذم دیگه نمیتونم این وضعیتوتحمل کنم.هیچ ارتباط خاصی هم با پسر ندارم .

نمیخام هم قبل خاستگاری و این مساعل باهاش رودررو بشم و حرفی بزنم،خیلی خجالت میکشم.ای کاش زودتر تموم بشه همه چی

پاسخ

دوست عزیز ایا مشکل صرفا بحث شهرستان رفتن است و یا مساله دیگری وجود دارد .

خب اگر هر دو طرف به هم علاقه دارند بهتر است خانواده ها زودتر تکلیف رو مشخص کنند .

لزومی به داشتن ارتباط بین دو نفر نیست .

مساله ایست که بزرگترها باید تصمیم بگیرند و زودتر رسمی شود امیدوارم به زودی مساله رفع شود و خوشبخت باشید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

مشاور خوب و ماهر در زمینه ی درمان زود رنجی

سلام. لطفا یک مشاور خوب و ماهر در زمینه ی درمان زودرنجی معرفی کنین
ممنون

پاسخ

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

توانایی پرداخت هزینه مشاوره برای درمان مشکلات را ندارم

سلام وقتتون بخیر… من اخیرا دچار مشکلاتی شدم که به تنهایی از پس حل کردنش بر نمیام…از طرفی توانایی پرداخت هزینه مشاوره رو ندارم.

آیا جایی هست که من بتونم بصورت رایگان از کمکشون بهره مند بشم؟

پاسخ

مراکز مشاوره دانشگاهی میتونن به شما کمک کنن
در ضمن میتونید با سازمان بهزیستی شهرتون هم تماس بگیرید

ولی مشکل رو مطرح کنید در حد امکان پاسخ گویی صورت خواهد گرفت

رئیسم از من خواستگاری کرد

سلام دوباره…ممنون از راهنماییتون من ساکن مشهد هستم.از چه جایی در دانشگاه در مورد مشاوره بپرسم؟
چندین ماه میشه که در شرکتی مشغول به کار شدم، رئیسم یک پسر مجرد هستن که ۱۲سال از من بزرگتر هستن…بتازگی متوجه شدم که به ایشون علاقه مندم…

اما بدلیل اینکه تابحال با کسی ارتباط نداشتم و از طرفی این شخص روابطی دارن که تا حدودی در جریانش هستم، دلم نمیخواد بیش از این درگیر بشم…

من تقریباً تمام وقت فکرم درگیر ایشونه…

حتی گاهی اوقات که نمیبینمشون بدخلق یا بی حوصله میشم…

رفتارهایی نشون میدم که برای خودم هم عجیبه…

یکی از دوستانم با توجه به حرفهام بهم گفت که من به خود این شخص علاقه ندارم و در واقع بدلیل فقدان حضور پدرم و حمایت های رئیسم بهش علاقه‌مند شدم…

در حال کار به کارم نیاز دارم. به خاطر موقعیت های خوبی که دارم امکان ترک اینجا رو ندارم …

اما از ادامه این وضعیت هم ناراحتم.
همونطور که عرض کردم این مسائل مربوط میشه به چند سال زندگی من و خانوادم و خیلی هم مفصله…

امکان توضیحش در چند خط وجود نداره.یعنی دوستی داشتم که دانشجو روانشناسی بود و بهم گفت این مشکلات که الان درگیرش هستم ریشه در گذشته و کودکی من داره و بهتره به یک مشاور مراجعه کنم تا به صورت حرفه‌ای درمان بشم.
لطف میکنید اگر راهنماییم کنین

پاسخ

با سلام دوست عزیز در مشهد اساتید دانشکده روانشناسی فردوسی هستند که می توانند به شما کمک کنند و جای نگرانی وجود ندارد .

مرکز مشاوره دانشگاه هم هست که هزینه ناچیزی دارد در هر حال بله ممکنه به دلیل فقدان ها و مسائل کودکی باشد ولی به هر حال عشق بی خبر فرد را درگیر می کند و وقتی در ذهنمان به یک فرد بها می دهیم و راجب او خیالپردازی می کنیم این عشق صد برابر بیشتر خودش را نشان می دهد.

و بدون اینکه طرف مقابل بداند درگیرش می شویم و مدام ذهنمان درگیر می شود که ایا او هم علاقه ای دارد یا خیر ؟خب وقتی شرایط ترک کار وجود ندارد و از طرفی این افکار شما ازاردهندس و ممکنه منجر به اعمالی شود که مطلوب نباشد پیگیری و بررسی و درمان روانشناختی نیاز است تا به شما در رفع مشکل و خنثی شدن در برابر این شخص کمک شود امیدوارم خوشبخت باشید در اینده و درست تصمیم بگیرید .

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
موفق باشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
موفق باشید

شوهرم چند سالی اعتیاد داشته و من متوجه نشدم

باسلام خانمی هستم۲۹ساله همسرم۳۱ساله شوهرم چندسالی میشه اعتیادداشته من متوجه نشدم تایکماه ونیم پیش که پیک فرستادیم تعقیبش کردکه بهمون ثابت شدکه اعتیادداره.

درکناراعتیاددروغ هم خیلی بهم میگفت خیانت هم کرده بیشتردروغ هاش رسواشد.

الان یکماهی میشه بردیم کمپ ترک کرده میگه همه کاراموگذاشتم کنارولی من متاسفانه هرکارمیکنم نمیتونم الان بهش اعتمادپیداکنم.

فک میکنم تمام حرفای که میزنه یاکجامیری همش دروغه.

سرهمین اعتمادنداشتن بهش هرروزدعواداریم میگم گوشیتوبده نگاه کنم میگه موقعه ای میدم که حرفاموباورداشته باشی.

توجهی بهم نمیکنه بخاطراینکه میدونه بهش اعتمادندارم لطفاراهنماییم کنین

پاسخ

با سلام دوست عزیز شما متوجه رفتارهای نادرست ایشون بودید چه بحث اعتیاد و خیانت و مسائل دیگر و اکنون ایشون بعد از مراجعه به کمپ ادعای پاکی از اعتیاد و کنار گذاشتن سایر مسائل را دارند خوب شرایط شما قابل درک است که اعتمادی نداشته باشید .

ولی به هر حال همین که انگیزه تغییر وجود داشته است و ایشون مراجعه کردند باید همراهی کنید هر چند سخت است در این شرایط اعتماد کردن .

ولی می توانید دو را دور نظارت داشته باشید در عین حال به ایشون نشون بدید که همراه هستید برای فرد معتاد اعتماد اطرافیان و کمک به بهبود انگیزه است و اینکه بدانند در جمع خانوادگی پذیرفته شده اند بسیار مطلوب است.

پس هر چند که ایشون شرایط معقولی نداشتند و شما ازار دیدید به خاطر رفتارها ولی به ایشون فرصت بدید تا شرایطش رو نرمال کند.

قطعا باز برای شما در مواردی شک و شبهه وجود دارد ولی اگر اطمینان کنید شرایط بهتر پیش خواهد رفت .امیدوارم مشکلی خاصی ایجاد نشود و بهبودی به همان صورتی که ایشون می گویند شکل بگیرد .

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
موفق باشید

از زمانی که عقد کردم حس پشیمانی دارم

سلام خسته نباشید…من یک ماهه نامزددار شدم و از زمانی که عقد کردم احساس پشیمونی به طور مداوم اذیتم میکنه و احساس میکنم علاقه ای به همسرم ندارم واز وقتی که عقد کردم ساعات خوابم خیلی زیاد شده.

از نظر بنده همسرم هیچ مشکلی از نظر اخلاقی و رفتاری نداره ولی افکارم بشدت منو اذار میده ..خواهش میکنم راهنماییم کنین از دست این افکار خلاص بشم

خودشناسی «فکری» چیست؟

یعنی این که ما با طرز فکر خود و انواع آن از جمله افکار مثبت و منفی آشنایی داشته باشیم و بدانیم که طرز فکر ما تا چه اندازه روی احساسات و نحوه رفتار ما ابتدا با خودمان و سپس با اطرافیان اثر می گذارد و این که آیا تاکنون افکار مثبت یا منفی ما به خودمان یا دیگری صدمه زده است؟

همچنین با پیامد نحوه تفکر خود آشنایی داشته و آگاه باشیم که افکار ما تا چه اندازه به پیشرفت و تعالی یا شکست و ناکامی مان منجر شده است.

در مجموع محافظت از خود در برابر افکار منفی و تعبیر و تفسیرهای ساخته و پرداخته ذهن، داشتن انگیزه لازم برای تقویت افکار مثبت و پرهیز از هرگونه قضاوت و پیشداوری که لازمه برقراری ارتباط سالم و سازنده با دیگران است، از ویژگی‌های بارز خودشناسی «فکری» است.

مزیت دردهای روحی!

حتما تاکنون برای تان اتفاق افتاده است که دست تان را ناخواسته با شعله آتش سوزانده یا هنگام خرد کردن سبزی با کاردی بریده باشید. مطمئنا دردآور است.

تجربه درد موهبتی است که از آسیب جسمی دوباره پیشگیری می کند.

اگر درد نبود، ممکن بود تمام دستمان بسوزد و حتی نابود شود اما ما متوجه آن نشویم.

پس دردهای جسمی به ما یادآوری می کنند که باید «متوقف شویم و ادامه ندهیم» و گرنه آسیب بیشتری می بینیم. دردهای روحی-روانی نیز به ما این هشدار را می دهند که بخشی از سلامت روان ما به خطر افتاده است. وقوع طلاق یکی از این دردهاست که با انزوای اجتماعی، افسردگی، اضطراب و … همراه است.

دردهای روحی و روانی نیز پیغام مشابهی دارند و به ما می گویند: «بهتر است شیوه فکر کردنت را تغییر دهی تا از آسیب های بیشتر مصون بمانی»!
یکی از مراجعان دلیل اختلاف و تعارض اخیر با همسرش را این گونه عنوان کرد: چند روزی است که وقتی همسرم از محل کار به منزل برمی گردد روی تراس می ایستد و همان طور که مشغول نوشیدن چای است به بیرون خیره می شود!

من حرف تکان دهنده ای به او نزدم اما او ناگهان عصبانی شد! من فقط از او پرسیدم: «چه چیز خاصی آن بیرون هست؟ باز به مدرسه دخترانه زل زده ای!».

ویژگی بارز افکار منفی این است که آن قدر در ذهن باقی می ماند و دنبال هم می چرخد تا یک داستان تلخ و منفی بزرگ در ذهن شکل می دهد.

افکار منفی و غیرمنصفانه ما به دو دسته تقسیم می شوند

۱) افکار منفی درباره خودمان مانند: «من دوست داشتنی و جذاب نیستم»، «اول و آخر زندگی ام شکست و ناکامی است»، «ازدواجم به بن‌بست خورد چون من یک انسان بی عرضه و بی سیاست بودم»، «دیگری را ببین چطور از من موفق تر است»

۲) افکار منفی درباره دیگران نظیر: این که «دخالت های بی جای مادرش باعث شد رابطه مان به طلاق برسد»، «همیشه بی مسئولیت بود و خودخواه» و
چشم ها را باید شست اما چگونه؟
اگر افکار منفی دست از سر شما برنمی دارد این راهکارها را امتحان کنید:
۱ – در اولین قدم اعتماد به نفستان را افزایش دهید: برخی از ما استاد منفی جلوه دادن اتفاقات مثبت هستیم! بخشی از این کار به خاطر کمبود اعتماد به نفسمان است. ما حس می کنیم که شایستگی چیزی را نداریم در نتیجه مثلا وقتی یکی از اطرافیان یا همکاران از ما تعریف می کند سریعا در مقابل تعریفش گارد می گیریم و تصور می کنیم مشغول چاپلوسی است و یا قصد دارد به طور غیرمستقیم برخی از نقایص ما را به رخمان بکشد. از طرفی تعدادی از افراد با این تصور که «من دوست داشتنی نیستم»، بسیاری از رفتارهای همسرشان را به گونه دیگری تعبیر و تفسیر می کنند. این دسته از افراد حتی رفت و آمد همسر با خانواده پدری اش را این گونه تفسیر می کنند: او نسبت به من «بی اعتنا و بی تفاوت» است.
۲ – موقعیت هایی را که در آن، افکار منفی تان نسبت به خود یا دیگران فعال می شود شناسایی کنید و سریعا آن موقعیت را ترک کنید: ممکن است شما زمانی که در موقعیت تنهایی قرار گرفته اید بیشتر از قبل شروع به منفی بافی درباره خود، دیگران یا اتفاقات بکنید. یا ممکن است در موقعیت هایی که دو نفر مشغول پچ پچ کردن هستند، فکر منفی تان تشدید شود که مبادا درباره من حرف می زنند یا زمانی که مثلا همسرتان مشغول تماشای تلویزیون، خواندن روزنامه، مکالمه با تلفن یا دادن پیامک است، این فکر به ذهنتان خطور کند که «من ذره ای برای او مهم و دوست داشتنی نیستم و گرنه وقتش را با من سپری می کرد». چنانچه این اتفاقات در زندگی سابقتان رخ داده، خود را آماده کنید تا در زندگی دومتان این موقعیت های خطرناک را ترک کنید و با این روش اجازه ندهید دوباره افکار مسموم، رابطه شما با همسرتان را به ورطه سقوط بکشاند.
۳ – لازم است به چند پرسش پاسخ بدهید: حتما در زندگی مشترک قبلی تان زمان هایی وجود داشته که هجوم افکار منفی درباره خود و یا همسرتان لحظه ای شما را راحت نگذاشته است. تحقیقات نشان می دهد بخش زیادی از افکار منفی ما ساخته و پرداخته ذهنمان است و ریشه در واقعیت ندارد. در نتیجه قبل از آن که در برخورد با هر رفتاری از سمت همسرتان سریعا فکری به ذهنتان خطور کند و بر آن اساس تصمیم گیری و رفتار کنید ابتدا این سوال ها را از خود بپرسید:
الف- چه شواهد و مدارکی از تفسیر من حمایت می کند؟ آیا من برای ثابت کردن افکارم، تاکنون از او موردی دیده ام؟
ب- چه شواهدی وجود دارد که برخلاف تفسیر من است؟آیا تاکنون رفتاری از همسرم دیده ام که متوجه شوم درباره او اشتباه فکر می کردم؟
ج – آیا ممکن است پشت این رفتار همسرم دلیل دیگری هم به جز آنچه من با افکار منفی تفسیر کرده ام، وجود داشته باشد؟
۴ – از هم نشینی با افرادی که افکار منفی را به شما تزریق می کنند دوری کنید حتی اگر از عزیزان شما باشند: مطمئنا افرادی که نمی توانند درباره خودشان و توانایی هایشان به گونه ای مثبت بیندیشند و جملاتی از این قبیل استفاده می کنند که «من یک آدم بد شانسم و همیشه در زندگی یک بازنده بودم»، فکرهای فلج کننده خود را به شما نیز منتقل خواهند کرد. از طرفی دسته ای از افراد نیز وجود دارند که اگر چه همواره درباره خود مثبت اندیشند اما موفق نمی شوند افکار منفی خود را درباره دیگران متوقف کنند. همنشینی با این دسته از افراد نیز باعث می شود شما دیر یا زود تحت تاثیر افکار منفی آن ها حتی درباره اطرافیان خود قرار بگیرید.
۵ – وضعیت خود را تغییر دهید: شاید خنده دار به نظر برسد اگر توصیه کنم زمانی که افکار منفی به ذهن شما هجوم می آورد یا یأس و ناامیدی بر شما غالب می شود، وضعیت بدن خود را تغییر دهید. مثلا اگر نشسته اید، بلند شوید یا اگر ایستاده اید، بنشینید و یا اگر متمایل به چپ هستید، به سمت راست مایل شوید. در واقع با این روش به افکار منفی خود نوعی دهن کجی می کنید. مثل این است که کسی درباره موضوعی با شما صحبت کند ولی شما به او بی توجهی کنید؛ او نیز ادامه نخواهد داد! تحقیقات نشان می دهد افرادی که قادرند به افکار منفی خود به چشم یک دشمن بیرونی نگاه کنند، به راحتی می توانند در برابر این دشمن قرار بگیرند و با او بجنگند. شیوه تفکر افرادی که در جنگ با افکار منفی و فلج کننده خود پیروز هستند اینگونه است: اگر پای چپ من درد می کند باید خوشحال باشم که پای راستم سالم است و درد نمی کند!
۶ – سر خود را شلوغ کنید: کار کردن و فعالیت نسبتا زیاد راه درمانی خوبی برای بسیاری از افرادی است که مدام درباره خود یا دیگران دست به قضاوت، پیشداوری و ارزیابی می زنند. فعالیت زیاد و حضور در جمع های سالم، فکر شما را درگیر می کند و با ایجاد خستگی فرصتی برای منفی بافی باقی نمی گذارد.

نکاتی برای افزایش علاقه به همسر

در نتیجه خود را در مدیریت ذهن و کنترل احساس و رفتارشان ناتوان و درمانده می‏ بیند و در نهایت، اسیر اندیشه ‏های منفی شده و در ساختن زندگی مشترک، نقشی غیرمسئولانه، منفعلانه و منفی بر عهده می گیرند و مدام با برچسب زدن، به سرزنش و انتقاد آشکار یا پنهان از خود، همسر و دیگران می ‏پردازند،

کارهای اشتباه خود را توجیه می‏ کنند و در هر زمینه ‏ای به داوری و پیش ‏داوری می ‏پردازند، انرژی خود را بیشتر در مسیر منفی و تخریب به کار می‏ گیرند و بیشتر روی کمبودها و نقاط منفی خود، همسر و فرزندان تمرکز می‏ کنند. در نتیجه خود و زندگی مشترک را در مسیر تلخی و بدبختی بیشتر قرار می ‏دهند.

اگر هر زن و مردی عمیقاً بخواهد زندگی مشترک خود در جهت مثبت‏ تغییر دهد، آن‏ وقت مساله ‏ی توافق پیش می ‏آید و در واقع زوج با خواستن و انگیزه ‏ی قوی، در مسیر توانستن قرار می ‏گیرد.

اگر به گذشته ‏ی خود توجه کنیم، همه ‏ی ما در طول زندگی، موفقیت ‏هایی داشته ‏ایم.

اگر موفقیت‏ های به دست آمده را تجزیه و تحلیل کنیم، متوجه خواهیم شد که در میان انبوه آرمان‏ ها و آرزوهای خود، فقط به آنچه که واقعاً و عمیقاً و با انگیزه ‏ی قوی می‏ خواستیم، رسیده ‏ایم، بنابراین با انگیزه‏ ی قوی و کافی، باید دست به کار شد و پذیرفت که زندگی مشترک مطلوب، با خود من شروع می‏ شود و می‏ بایست از هر فرصتی، برای رشد در جهت مثبت و سازنده استفاده کرد.

پس:

– به جنبه های مثبت همسرتان بیشتر توجه کنید.
– خاطرات شاد و با هم بودن را دایم در زندگی تان رقم بزنید.
– مسافرت های تفریحی بروید.
– ببینید روز اول به چه دلیلی ایشان را انتخاب کردید همان نکات را مورد توجه جدی قرار دهید.
و ضمنا بر رابطه جنسی تان توجه جدی تر داشته و تغییرات مثبت در آن ایجاد کنید.

منبع: com.مرکزمشاوره


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

672 نظرات

  • مژگان , می 9, 2015 @ 10:34 ب.ظ

    سلام من دنبال یک مشاور خوب در مشهد میگردم برا قبل از ازدواج

    • Anonymous , می 10, 2015 @ 9:35 ق.ظ

      مشهد، احمدآباد، اول خیابان محتشمی ۲، ساختمان سینوحه، طبقه چهارم
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

  • mahee , می 16, 2015 @ 12:48 ق.ظ

    سلام ماهی هستم ۲۳ ساله و ۳ماه و نیم هس که ازدواج کردم و از همون اول با شوهرم به مشکل خوردیم ایشون فرد کاملا غرغرو هستن و زورگو و یکم شکاک.منم نمیتونم حرف زورشو تحمل کنم و بحثمون میشه و ایشون شروع میکنه به بددهنی و مثل اینکه دست بزنم داره چون دفعه اخر ی مختصر اینکارو کرد و هرچی هم میشه به مامانش میگه و واسه اینکه منو مقصر کنه حرفارو تغییر میده و دروغ میگه. خونوادم میگن طلاق بگیرم مشاور هم گف اون تغییر نمیکنه و من باید کوتا بیام.ودوتا از دوستام میگن زندگی با این ادم ممکن نیس و دوتاشون میگن شاید تو به جایی میرسونی شوهرتو که این رفتارارو داره…الان که حرف جدایی وسطه شوهرم میگه این تصمیم تو هس من نمیگم برو ولی اگه میخوای بری هرجور دوس داری و نمیگه بمون من موندمچیکار کنم بمونم یا جدا شم؟تورو خدا راهنمایی کنید
    در ضمن همچنین همسرم خیلی راحت یک سری مسایل رو انگار میکنه ینی از ترفند “دیوار حاشا بلنده”استفاده میکنه و من انگار احمقم.همچنین تو جلسات خواستگاری تنفر خودمو از سیگار گفته بودم و ایشون گفته بودن اهلش نیستن اما بعدا متوجه شدم سیگار میکشن و منم دیگه اعتماد ندارم بهش و مثلا الان ترک کردن. ایا این فرد صلاحیت ادامه زندگی داره؟

    • Anonymous , می 16, 2015 @ 6:38 ب.ظ

      دوست عزیز واقعیت اینه که شوهر شما همین اخلاقی رو که داره رو هم حفظ خواهد کرد … پس اینکه فکر کنید ایشون تغییر میکنه سخت در اشتباهید … به هر حال هر فردی با محبت میتونه تحت تاثیر قرار بگیره ولی کیفیت و ضمانتی براش نیست که شما بخوایت گذشت کنید و زمانی رو برای اینکار قرار بدید … پس شما یا میتونید با ایشون زندگی کنید و تمام رفتارهاشو تحمل کنید یا اینکه نمیتونید صبور باشید و مشاجرات بین شما بیشتر خواهد شد … در این مورد اول خودتون با خودتون کنار بیایت تا بدونید چه انتظاری از این زندگی دارید و براساس اون تصمیم گیری کنید

  • mahee , می 16, 2015 @ 10:11 ب.ظ

    ممنون از راهنماییتون…درادامه اینکه منطق بهم میگه زندگی با همسرم سخته و بهتره جدا شم اما مسله اول اینکه از یک طرف نگران تبعات جدایی هستم که ی وقت به خاطر دید جامعه نتونم مجدد زندگی مشترک تشکیل بدم که البته هنوز تو عقدم و مسله دوم ترس این رو دارم که بعدا پشیمون شم که میشد زندگیمو حفظ کنم و مسله سوم اینکه میترسم نتونم فراموشش کنم…لطفا تو این زمینه هم راهنمایی کنید خیلی سردرگمم…با احترامات و تشکر فراوان

    • Anonymous , می 16, 2015 @ 11:52 ب.ظ

      دوست عزیز شما در دوران عقد هستید و نشانه هایی در این زندگی میبینید که میتونه در آینده تکرار بشه و ارامش شمارو سلب کنه
      هدف از ازدواج رسیدن به آرامشه پس اگر میبینی که میتونید این آرامش رو با هر رفتاری و اخلاقی بدست بیارید برای زندگیتون تلاش کنید ولی بدونید که خودتون انتخاب میکنید و خودتون هم باید مسئولیتش رو برعهده بگیرید … پس با راهنمایی و مشورت با خانواده و مشاوری مجرب تصمیم گیری کنید نه از روی احساسات و ترس از قضاوت مردم

  • amirreza , می 16, 2015 @ 10:33 ب.ظ

    من‌فردی‌هستم‌۱۵ساله‌وهمیشه‌دردرس‌هایم‌استرس‌دارم‌وبا‌اینکه‌می‌خوانم‌؟؟؟؟

    • Anonymous , می 17, 2015 @ 11:02 ق.ظ

      وقتی هدف داشته باشید و با برنامه ریزی پیش برید و نت برداری بکنید مسلما” دلیلی برای استرس نخواهید داشت … هر چند این استرس رو همه ما در موقعیت های خوب و بد داریم و این استرس در مواقعی که شما در موقعیت های تازه قرار میگرید به وجود میاد … پس این استرس نیست و اضطرابه که بهش ترس بی مورد گفته میشه
      در مواقع امتحان با مشاوری مجرب مشورت کنید تا با رفتاردرمانی و داروهایی که اعتیادآور هم نیستند در این مدت با آرامش درستون رو بخونید

  • ناشناس , می 17, 2015 @ 3:58 ب.ظ

    با عرض سلام و خسته نباشید.پسرم ۱۲ سالشه و کلاس ششم هس علاقه ای به نوشتن تکالیف و مرور درسها درخانه ندارد اما از مدرسه بیزار نیس و تقریبا ۳ سال هست که یک سره به صورت ریتمیک و تکراری فحشهای رکیک میدهد(دو خواهر بزرگتر از خود دارد در خانواده)و از بچگی شدیدا لج باز هست و هرچه بگوییم برعکس انجام میدهد…نا گفته نماند بچه ای با هوش و زرنگ و توانا میباشد…لطفا در این زمینه راهنمایی کنید. در صورت لزوم اگر لازم هست جایی مراجعه کنیم معرفی کنید…

    • Anonymous , می 18, 2015 @ 2:48 ب.ظ

      دوست عزیز در مورد فرزندتون مراحلی برای تربیت این رفتار وجود داره که در ادامه ذکر میشود … ولی شما میتونید در این مورد با مشاوران کودک و نوجوان هم مشورت کنید تا با بررسی رفتارها و شخصیت ایشون بطور حضوری اراهکاری عملی در اختیار شما قرار بدن

      شمار تنبیه‌ها برای یک کودک ۱۱، ۱۲ ساله بسیار بیشتر از یک نوجوان ۱۵، ۱۶ ساله است. به‌طور کلی تنبیه عبارت است از: محروم کردن فرد از چیزی که برای او اهمیت دارد، و نیز انگشت نهادن بر آنچه می‌تواند رفتار فرد را تحت‌الشعاع قرار دهد (برخورد منفی).

      انواع تنبیه‌هایی که از سوی بسیاری از والدین مورد استفاده قرار می‌گیرد به ۵ دسته ی کلی قابل تقسیم است. برخی از این تنبیه‌ها موثر بوده و باید به‌طور مکرر مورد استفاده قرار گیرد ولی برخی دیگر فاقد تأثیر است و باید در مواردی اندک و اتفاقی بدان پرداخت یا حتی‌الامکان از آنها دوری جست.

      ۱- از دست دادن امتیازات
      در این روش، نوجوان به دلیل انجام ندادن کاری که از او خواسته شده است جریمه می‌شود و امتیازاتی را از دست می‌دهد؛ به عبارت دیگر هر رفتار خاص، بهای خاصی دارد که باید برای آن پرداخت گردد.
      هر نوع فعالیت، امتیاز یا کاری که برای نوجوان مهم باشد می‌تواند به عنوان جریمه مورد استفاده قرار گیرد.
      مثالی را در مورد نوجوانی که به موقع به خانه باز نمی‌گردد عنوان می‌کنیم. پسر نوجوانی، هیچ‌گاه در ساعتی که قول داده به خانه برنمی‌گردد. باید به او گفت : «قرار است ساعت ۸ در خانه باشی، برای هر دقیقه‌ای که دیر کنی به همان نسبت فردا شب باید زودتر به خانه بیایی.» باید تعداد برخوردهای نوجوانی را که با والدین خود مشاجره می‌کند، طی هر روز یادداشت کرد و برای هر مرتبه‌ای که آن رفتار را مرتکب می‌شود۱۰ دقیقه از وقتی را که اجازه دارد به تماشای مسابقه ی فوتبال از تلویزیون بپردازد کاهش داد.

      هنگامی که از شیوه تنبیه استفاده می‌کنید، چند نکته ی مهم را به خاطر داشته باشید:

      نخست، باید به طور دقیق مشخص کنید که چه رفتاری چه جریمه‌ای دارد؛

      دوم، نوع امتیازی که فرزندتان به هنگام ارتکاب رفتار ناشایست از آن محروم می‌شود باید به‌طور دقیق مشخص باشد.

      سوم، تنبیه باید با تشویق و جایزه همراه باشد تا موثر افتد.

      چهارم، تنبیه نباید آنقدر سنگین باشد که فرزندتان به شما بدهکار شود و نتواند بدهی خود را پرداخت کند. به‌ عنوان مثال، اگر به فرزندی که رفتاری ناشایست دارد بگویید هر بار که این رفتار را مرتکب شدی تا نیم ساعت نمی‌توانی تلویزیون تماشا کنی، ممکن است به دلیل دفعات زیادی که آن رفتار را مرتکب می‌شود، سراسر مدتی که در خانه است قادر به تماشای تلویزیون نباشد. یا اگر به فرزندتان بگویید برای هر نمره ۱۸ یا ۲۰مقداری پول به تو می‌دهم ولی برای هر نمره ۱۲ یا ۱۴ تو باید به من پول بدهی، ممکن است تا آخر سال تحصیلی فرزند ۱۳ ساله شما، به شما بدهکار هم بشود و توان پرداخت آن را نداشته باشد.

      ۲- جلوگیری از فعالیت‌های مورد علاقه یک نوجوان (تنبیه تحریمی)
      برای موثر بودن این نوع تنبیه، نوجوان باید سرگرم فعالیتی باشد که مورد علاقه ی اوست تا از طریق توقف آن فعالیت بتوان او را تنبیه کرد. با توجه به این‌که بعضی از بچه‌های امروزی دارای دستگاه بازی‌های کامپیوتری یا سایر سرگرمی‌ها در اتاق خود هستند، محبوس کردن آنها در اتاق جریمه مناسبی نیست. از سوی دیگر، به دلیل آن‌که نوجوانان مایلند تنها باشند، محبوس کردن آنها در اتاق تنبیه موثری نخواهد بود. اکنون به چند مثال توجه کنید:

      مادری به همراه دخترش برای خرید لباس به مرکز خرید رفته است. دختر در مورد مدل لباس با او جر و بحث می‌کند. مادر ممکن است به او بگوید تا سه بار به تو اخطار می‌دهم اگر باز به جر و بحث ادامه دادی تا هفته بعد از خرید منصرف شده و به خانه برمی‌گردیم؛ دختر او متوجه می‌شود که اگر به رفتارش ادامه دهد از ادامه ی خرید محروم خواهد شد.

      شما ممکن است پسر ۱۶ساله خود را برای ۲ساعت به تمرین رانندگی ببرید. پس از مدت کوتاهی پسر شما سرعت خود را افزایش می‌دهد. شما به او می‌گویید: هر بار که سرعت از حد مجاز بالاتر رود ۱۰ دقیقه از مدت تمرین (۲ساعت) کسر خواهد شد.

      برای افزودن بر تأثیر این روش تنبیهی، باید چند نکته را به خاطر بسپارید:
      نخست، شما باید به ‌طور دقیق مشخص کنید که فرزندتان در ازای چه رفتاری تنبیه خواهد شد؛ مثلاً والدین ممکن است به فرزندان‌شان بگویند «دیگر با هم دعوا نکنید». منظور آنها این است که یکدیگر را کتک نزنند، فحش ندهند یا مسخره نکنند؟ لذا این موارد را باید به‌ طور واضح مشخص نمایند.

      دوم، باید از اخطار یا تذکر دادن نیز استفاده کنید. مثلاً، اگر یک‌بار دیگر فلان رفتار را مرتکب شوی، به فلان صورت تنبیه خواهی شد.

      سوم، فرزند شما باید آگاه شود که تا چه مدت از یک فعالیت خاص محروم خواهد شد و برای پایان دادن به محرومیت چه کاری باید انجام دهد. مثلاً، مادری که به خاطر جر وبحث کردن دخترش در مورد مدل لباس، تصمیم گرفت به خرید کردن خاتمه دهد، اگر بگوید هفته ی بعد خرید خواهیم کرد، زمان یک هفته را برای پایان تنبیه معین کرده است و اگر بگوید در ازای فلان رفتارت دوباره به خرید خواهیم آمد، راه پایان دادن به تنبیه را مشخص کرده است، لذا فرزند او می‌داند که باید چه کند.

      محروم کردن از یک فعالیت مورد علاقه باید به‌طور پی‌گیر اجرا شده و چندین بار تکرار شود تا رفتار یک فرد را تعدیل نماید. به‌کار بردن این تنبیه باید بدون هیجان و عصبانیت باشد و به عنوان یک روش کارآمد به آن توجه شود که اجرای آن نتیجه‌ای خاص را در پی خواهد داشت.

      ۳- از دست دادن جایزه.
      وقتی برای انجام رفتاری جایزه‌ای تعیین کنیم و نوجوان نتواند به آن عمل کند، از جایزه هم خبری نخواهد بود. این خود نوعی تنبیه محسوب می‌شود. گاهی والدین از من سوال می‌کنند : «اگر برای رفتار شایسته‌ای جایزه‌ای تعیین کردیم ولی فرزند ما آن رفتار شایسته را نشان نداد چه تنبیهی را توصیه می‌کنید؟» به آنها می‌گویم همین ‌که جایزه را دریافت نکرده، تنبیه شده و لازم نیست از دو نوع تنبیه برای یک اشتباه استفاده کنید. بهتر است تنبیهات را برای سایر رفتارهای ناشایست ذخیره نمایید و همه ی آنها را برای یک رفتار خرج نکنید.

      ۴- تنبیه لفظی
      داد زدن، ایراد گرفتن، غر زدن، نصیحت کردن و گفتن جملاتی که موجب خجالت و احساس گناه در فرزندتان شود، تنبیه لفظی نامیده می‌شوند. این نوع مجازات در مورد افراد بالغ موثر نیست زیرا آنها عادت می‌کنند سخنان شما را نشنیده بگیرند، از یک گوش بشنوند و از گوش دیگر بیرون کنند. برخی از آنها دچار کینه شده و از پدر و مادر خود می‌رنجند. استفاده از تنبیه لفظی به‌ طور مکرر، باعث پیدایش مشکلاتی می‌شود.

      ۵ – تنبیه بدنی
      کتک زدن، نیشگون گرفتن و سایر تنبیهات جسمی در این دسته قرار می‌گیرند تا نوجوان را از طریق ترساندن او کنترل کنند. گفتن این جمله که «من از تو بزرگ‌تر و قوی‌ترم ، لذا هر کاری که از تو می‌خواهم مجبوری آن‌را انجام دهی» نوعی تهدید به تنبیه بدنی است. با توجه به این‌ که تنبیهات بسیاری وجود دارد، شما نباید از تنبیه بدنی استفاده کنید.

  • mahee , می 17, 2015 @ 10:47 ب.ظ

    سلام وقت بخیر…میخواستم نظر شما رو راجب اینکه از لحظه ها و زندگیم چگونه میتونم لذت ببرم و به ناامیدی غلبه کنم شاد باشم و وامیدوار به خوشی باشم؟خیلی بی انرژی شدم و غصه میخورم…

    • Anonymous , می 18, 2015 @ 3:07 ب.ظ

      ***********
      عده زیادی از ما آنقدر در زندگی برای فردا و زندگی در آینده و دائم به فکر آینده‌بودن مهارت پیدا کرده‌ایم که اغلب وقت بسیار کمی روی زمان حال خود صرف می‌کنیم.

      در واقع ما یاد گرفته‌ایم چطور همیشه در نگرانی اتفاقات مهم آینده، لحظات حال را نابود کنیم و از بین ببریم. بنابراین این کاملا طبیعی است که دائم احساس یأس و نارضایتی می‌کنیم. آنچه این روند را مشکل‌تر می‌کند، این است که زمان در زندگی ما به سرعت می گذرد. عصر روزهای تعطیل یکی پس از دیگری سپری می‌شود، سال نو می‌آید و همچنان سن‌مان بالا می‌رود و ما در این فکریم که واقعا چه زود گذشت! فرزندانمان را می‌بینیم که درس‌شان تمام می‌شود و تشکیل خانواده می‌دهند اما ما احساس می‌کنیم انگار همین دیروز بود که کودکی بودند که ما برایشان قصه می‌خواندیم یا به آنها یاد می‌دادیم چطور درست غذا بخورند و… .

      در واقع خوشبختی را باید در تک‌تک لحظاتی بیابیم که خیلی راحت آنها را از دست می‌دهیم.

      مسلم است که ما نمی‌توانیم از سرعت‌زمان بکاهیم و جلوی آن را بگیریم و متوقفش سازیم. ما از لحظه‌ای که متولد می‌شویم تغییر می‌کنیم تا به انتهای زندگی‌مان می‌رسیم اما با تجربه لحظه‌های بیشتر، به‌طور کامل و آگاهانه می‌توانیم زمان را به شکل پرمعناتری تجربه کنیم. بسیاری از ما همیشه در فکر رسیدن به زمانی هستیم که بتوانیم از آن لذت ببریم و خوشبختی بیشتری را تجربه کنیم ولی معمولا برای به‌دست آوردن خشنودی واقعی مسیر اشتباهی را طی می‌کنیم و از تجارب دیگران برای داشتن یک زندگی هدفمند و با معنی نیز بهره‌ای نمی‌گیریم. تصاویری که ما از خوشبختی داریم اغلب ریشه در ذهنیات غلط ما دارد؛ از این رو ما انتظارات بسیار غیرواقعی از خوشبختی در ذهن خود ایجاد کرده‌ایم و آن را اتفاقی بزرگ می‌دانیم که همیشه باید منتظر آن بمانیم. در واقع خوشبختی را باید در تک‌تک لحظاتی بیابیم که خیلی راحت آنها را از دست می‌دهیم ولی ما طوری با آن برخورد می‌کنیم که انگار خوشبختی نوعی وضعیت است که باید روزی برای ما فراهم شود. اما اگر می‌خواهید بتوانید بیشتر از تک‌تک لحظات خود لذت ببرید، مجبور نیستید منتظر بمانید تا اتفاق خاصی برایتان بیفتد.

      زندگی در گذشته:درواقع یکی از دام‌هایی که بسیاری از ما را اسیر خود می‌سازد، غوطه‌ور شدن در مسائل ناگوار گذشته است که کوچک‌ترین تغییری هم در آن ممکن نیست. اما برای رهایی از این مخمصه چه کار می‌توان کرد؟

      بهترین راه برای اینکه مسائل ناگوار را فراموش کنیم این است که ذهن را از افکار مزاحم مربوط به گذشته پاک کنید و در برابر افرادی هم که دانسته یا ندانسته می‌خواهند ذهنتان را به ناکامی‌های گذشته سوق دهند و شما را از برخورداری از زمان حال بازدارند با جدیت ایستادگی کنید.

      در اینجا نیز راهکارهایی ذکر می‌شوند که می‌توانند شما را یاری کنند خود را از گزند رویدادهای ناگوار گذشته در امان بدارید:

      – چیزهای تغییر ناپذیر را بشناسید.

      – مراقب باشید که اطرافیان با اشاره به ناملایمات گذشته، شما را آزرده‌خاطر نسازند.

      – به جای بایگانی کردن اشتباهات گذشته در ذهن خود، عواقب اعمالتان را بپذیرید و سعی کنید از خطاهای خود پند بگیرید.

      حس شادمانی:اگر خواهان این هستید که واقعا لذت و حال خوش را تجربه کنید بهترین راه این است که منتظر هیچ چیز و هیچ‌کس نمانید منتظر نباشید تا آخر هفته بیاید تا شما بتوانید تفریحی داشته باشید. داشتن حال خوب و لذت‌بردن از لحظه‌ها تنها منوط به بودن در تعطیلات نیست. شما حتی می‌توانید هنگام کارکردن و تلاش برای زندگی بهتر نیز از کار و تلاش خود لذت ببرید.

      ممکن است واقعا از کاری که طی روز انجام می‌دهید یا از انجام شغلی که دارید، نتوانید لذت ببرید. اما فراموش نکنید. کار شما، شغل شما نیست. کار واقعی شما آن اقدامی است که برای تقویت روح و خود واقعی‌تان انجام می‌دهید. کار واقعی درسی است که شما برای آموختن آن به این دنیا آمده‌اید و کار شما همان هدف شماست.

      کار واقعی، یعنی یاد بگیرید که چگونه رفتاری دلسوزانه با دیگران داشته باشید، چگونه خودتان را حتی با تمام اشتباهات و عیب و نقص‌هایتان دوست داشته باشید، دیگران را ببخشید و خودتان را دوست بدارید. وقتی ندانید هدف یا وظیفه واقعی‌تان چیست، ممکن است از انجام شغل هر روزتان منصرف شوید یا فکر کنید که آن را درست انتخاب نکرده‌اید.

      منتظر نباشید:اما بدانید شما هر چقدر هم که شغل کسل‌کننده و ناخوشایندی داشته باشید، معنایش این نیست که نمی‌توانید کاری را که وظیفه اصلی شما در این دنیاست، انجام دهید.هنگامی که بدانید کار واقعی شما چیست می‌توانید در هر زمانی به آن بپردازید. وقتی غذا می‌پزید، به فرزندانتان کمک می‌کنید یا به دیدار دوست‌تان می‌روید، می‌توانید از کاری که می‌کنید لذت ببرید و به آن عشق بورزید. همه ما وظیفه‌ای داریم که فقط خودمان می‌توانیم آن را کشف کنیم. در واقع، این اولین مرحله کارتان است که تشخیص دهید هدف، رسالت و استعدادتان چیست.

      در واقع تحمل رنج و درد به شما کمک می‌کند که خود واقعی و توانایی‌های نهفته درونی‌تان را- که معمولا از وجودشان اطلاع نداشتید- کشف کنید. بنابراین هرگز به خاطر اینکه چطور رنج و سختی را تحمل می‌کنید، خودتان را سرزنش نکنید.
      هوشیارانه تلاش کنید:برای مثبت اندیشی و پیدا کردن شور و شوق در همه امور، هوشیارانه تلاش کنید. پیدا کردن نگرش مثبت، کمی تمرین و تلاش لازم دارد. به بچه‌ها داشتن اعتماد به نفس را آموزش دهید. وقتی بزرگ‌تر می‌شوند، درمی‌یابند که زندگی پر از ناامیدی‌هاست اما باید آموخته باشند که” به بدترین‌ها فکر کنند اما به بهترین‌ها امید داشته باشند” و یاد بگیرند که هر چقدر هم کم سن و سال باشند اگر بخواهند کاری را انجام بدهند حتما موفق می‌شوند. هیچ وقت برای تصمیم گیری و ایجاد تغییرات مثبت در زندگی دیر نیست.

      گذران لحظات سخت:در زندگی همه ما اوقات دشواری وجود دارند؛ اوقاتی که چیزی را که به خاطر آن سخت تلاش کرده‌اید یا شخصی را که خیلی دوست داشته‌اید، از دست می‌دهید، اوقاتی که فقط می‌خواهید؛ درد و رنج از شما دور شود و هیچ چیز برایتان معنا و مفهومی ندارد و همه چیز دشوار و سخت به نظر می‌رسد.اما فراموش نکنید که اوقات سخت، درک لحظات واقعی را بیشتر در اختیار ما قرار می‌دهد.

      وقتی با بحران یا سختی روبه‌رو می‌شوید درد و رنج‌ شما آنقدر زیاد می‌شود که لحظه‌ای از آن غافل نمی‌شوید. در این هنگام همه سختی‌های اطرافتان را احساس کنید. بحران‌ها و لحظات سخت، شما را وادار می‌کند که به زندگی، روابط و به خودتان بیشتر توجه کنید.

      این شرایط همه جا را برایتان روشن می‌کند تا بتوانید به خوبی آنها را تشخیص دهید. همیشه به خاطر داشته باشید که از درون هر بحرانی، فرصت تازه‌ای برای شروع به سوی شما می‌آید. در واقع تحمل رنج و درد به شما کمک می‌کند که خود واقعی و توانایی‌های نهفته درونی‌تان را- که معمولا از وجودشان اطلاع نداشتید- کشف کنید. بنابراین هرگز به خاطر اینکه چطور رنج و سختی را تحمل می‌کنید، خودتان را سرزنش نکنید. اگر بتوانید بدون توجه به تمایل‌ یا بی‌میلی به حل مشکلات، آنها را پشت‌سر بگذارید و از میان اتفاقات بگذرید، در می‌یابید که به چه توانایی‌ها و ارزشمندهای جدیدی دست می‌یابید.

      – کمتر تلویزیون ببینید و بیشتر مطالعه کنید
      – کمتر خرید کنید و بیشتر به دامن طبیعت سفر کنید
      – از آشفتگی بکاهید و به فضای اطرافتان بیافزایید
      – عجله نکنید؛ با آرامش به کارتان ادامه دهید
      – کمتر مصرف کنید و سعی کنید تا تولید کننده بهتری باشید
      – غذاهای بدون ارزش غذایی را فراموش کنید و به سراغ موادغذایی واقعی بروید
      – از انجام کارهای شلوغ بپرهیزید و سعی کنید بر روی یک نقطه تمرکز داشته باشید
      – کمتر رانندگی کنید و بیشتر به پیاده روی بپردازید
      – از سر و صداها فاصله بگیرید و به سکوت بپیوندید
      – تمرکزتان را بر روی آینده کم کنید و به زمان حال بپردازید
      – قرار نیست همیشه کار کنید، اندکی هم بازی کنید
      – کمتر نگران باشید و بیشتر بخندید
      – نفس بکشید
      اگر در زندگیتان گم شده اید و هدفتان را گم کرده اید، نفس بکشید تا به یاد بیاورید که زندگی چقدر با ارزش است.
      نفس بکشید تا قدر تک تک نفس هایتان را بدانید. بدانید که تنفس هدیه ایست که باید قدرش را بدانید.
      اگر احساس می کنید استرس دارید و تحت فشار هستید، راحت نفس بکشید و به راحتی از تنش رها شوید.
      اگر نگران اتفاقات آینده هستید و یا در مشکلی گیر افتاده اید، نفس عمیق بکشید، تنفس راحت و عمیق شما را به زندگی برمی گرداند.
      اگر در طی رو کارهای زیادی را برای انجام دادن دارید و کاملا سردرگم شده اید، راحت و آرام نفس بکشید تا تمرکزتان را به دست آورید و بتوانید بر روی مهمترین کارها متمرکز شوید.
      زمانی را که به همراه فردی که دوستش دارید می گذرانید، سعی کنید راحت نفس بکشید، تنفس راحت، شما را در زمان حال و نزد فرد دوست داشتنی تان نگاه می دارد و از درگیر شدن فکر شما با مسائل کاری و جانبی جلوگیری می کند.
      درست نفس کشیدن را به هنگام حرکات ورزشی فراموش نکنید، تنفس صحیح تمرینات ورزشی شما را لذت بخش می کند و باعث می شود شما زمان طولانی تری را صرف تمرینات کنید.
      اگر به سرعت حرکت می کنید، به آرامی نفس بکشید و سرعتتان را کمتر کنید، تا از زندگی لذت ببرید.
      همین تنفس که شاید ساده ترین عمل به نظر برسد، می تواند نگاه شما را به زندگی متفاوت کند. پس با خیال راحت نفس بکشید و از زندگی لذت ببرید.
      می توانید بر روی دسکتاپ کامپیوتر، دیوار و یا در یخچال «نفس بکش» را بنویسید تا با دیدن آن به آرامی و راحتی نفس بکشید. مطمئنا از تاثیر آن شگفت زده خواهید شد.
      شما به راحتی می توانید زندگی را به پیچیده ترین حالت ممکن در بیاورید و خودتان را در آن گم کنید. پیشنهاد می شود که آن را تا می توانید ساده کنید و ساده نگه دارید.
      «بخندید، نفس بکشید و به آرامی حرکت کنید»
      بهتر است چند کار ساده را انجام دهید. شاید زمانی به این موضوع برسید که هیچ چیز با ارزش تر از آرامش در زندگی وجود ندارد!

  • فرح , می 18, 2015 @ 3:00 ب.ظ

    باسلام و احترام ۲۵سال سن دارم خواستگاری دارم که ۲ماه قبل از مراسم رسمی خواستگاری دوست بودیم بعد هم که مراسم انجام شد با مخالفت های شدید خانواده ها روبه رو شدیم ضمن اینکه دو خانواده شخص دختر و پسر را پسندیدند اما باهم جور در نیامدند.حالا پس از گذشت ۵ماه از رابطه پنهانی ما میگذره چون نتونستیم از هم بگذریم و به دنبال راه چاره برای حل این مشکلیم اگه راهنمایی کنید ممنونم

    • Anonymous , می 18, 2015 @ 3:59 ب.ظ

      دوست عزیز وقتی خانواده ها در این مورد مخالف هستند ادامه رابطه فقط میتونه به میزان وابستگی اضافه کنه .. وابستگی که دور شدن از اون میتونه افسردگی و ناراحتی های خاص خودش رو به وجود بیاره …در این مورد بهتره از واسطه ای قابل اعتماد از فامیل استفاده کنید تا برای مشکل شما وساطت کنه …به هر حال اجازه بدید زمان بگذره و بعد دوباره مطرح کنید در این حالت خانواده آرام تر شده و بهتر میتونن شرایط رو بسنجن و رضایت بدن …

  • mahee , می 19, 2015 @ 9:52 ق.ظ

    سلام مجدد…ضمن تشکر از فعالیت این صفحه که کاملا مفید و موثر هست میخواستم ی مشکل دیگه رو مطرح کنم و اونم اینه که من ۲۳ سالمه اما تا احساس ارامش میکنم یا به موفقیت فک میکنم ی حسی بهم میگه دیر شده و چه موقع من به موفقیت برسم و چه موقع بخوام لذت ببرم و همش حس میکنم فرصت جبران نیس..

    • Anonymous , می 19, 2015 @ 12:03 ب.ظ

      انسان کلا” موجودی منفی گراست واگر بتونید این حس رو کنترل کنید تونستید موفق باشید … پس در مورد خواسته هاتون در زندگی بنویسید و با جنبه های مثبت هم بنویسید تا انرژی لازم رو برای ادامه دادن بدست بیارید … انرژی شما در حال مصرف کردنه پس چه خوبه که در مسیر مثبت خرج بشه … برای اینکار میتونید سی دی های راز رو تهیه کنید و ببینید

  • م.خ , می 19, 2015 @ 6:22 ب.ظ

    سلام.همیشه از اطراف میشنویم عاشق خودتون باشید (خودتونو دوست داشته باشید) تا شاد و موفق و احساس رضایت کنید ولی کسی تاحالا نگفته چطوری عاشق خودمون باشیم؟لطفا دراین زمینه راهنمایی کنید.

    • Anonymous , می 21, 2015 @ 12:42 ق.ظ

      مقوله «احترام به خود» برای داشتن یک شخصیت قوی انسانی و متعادل، جایگاه بسیار عمیق و تعیین کننده ای دارد. اما به واقع از این موضوع چه تصوری در ذهن خود داریم؟ آیا این مقوله از جنس فکر و شناخت است یا احساس و یا حاصل تلفیق و کشاکش این دو. قطعا سرمنشا هراحساسی، همان تجربه های عینی و ذهنی است. بخصوص آنچه در کوچه، پس کوچه های دوران کودکی اتفاق افتاده است و در پستوخانه ذهن ما بدجوری جا خوش کرده است که خیلی به سختی می توان نقشش را کم رنگ کرد. احساس هایی که برآمده از همین تجربه هاست که باعث می شود بسیاری اوقات واقعیت ها را نه تنها مخدوش بلکه گاهی اساسا واژگونه ببینیم.

      لحظه ای مکث کنید تا چند نکته منفی را که درباره خودتان گفته اید به یاد آورید، بیندیشید آنها به «احترام به خودتان »، چه شکلی بخشیده اند،آیا هیچ یک از این جمله ها حرف شما نیز هست؟«من آنقدر خنگم که نگو»«با این بد بیاری که من دارم،حتما شکست می خورم»«از خودم متنفرم».اگر ذهنتان را با اندیشه هایی چنین فرودست برنامه ریزی کنید، سطح «احترام به خودتان» همانجا باقی می ماند. شاید به طور خود آگاه متوجه نشوید که در طول روز چند بار ازاین جمله های منفی استفاده می کنید. اما با اندکی صرف وقت وخودآزمایی دقیق، می توانید از این شیوه تفکرتان که به صورت عادت درآمده، آگاه شوید.

      با عوض کردن این گونه تفکر می توانید سطح خویشتن دوستی خود را عوض کنید. «احترام به خود» راستین، بزرگترین هدیه ای است که ما می توانیم به خودمان بدهیم. احترام به خود پایه واساس زندگی خوب است.درحالی که مقوله «احترام به خود» اگر در دوران کودکی در یک بستر تربیتی سالم، شکل گرفته باشد به فرد کمک خواهد کرد که در آینده از آسیب پذیری هیجانی و در برابر استرس های مختلف مصون باشد. زیرا وقتی کودک اجازه پیدا می کند «من» خود را به صورت مستقل شکل دهد؛ ضمن کسب توانایی برقراری رابطه با دیگران ، احساس ایمنی و اعتماد بنیادین را تجربه می کند که بعدها می تواند در کلیه مراحل زندگی او را حمایت کند.

      روانپزشکان معتقدند احترام به خود، برمی گردد به ارزشی که فرد برای خود قائل است. هرچقدر این ارزش قوی تر و پخته تر باشد این احساس نیزدر سطح بالاتر و به طور فراگیرتری شخصیت فرد را دربرمی گیرد. به این ترتیب آنچه افراد از خودشان تعریف و تصور می کنند بر انگیزه ها، نگرش ها و رفتارشان در سراسر زندگی تاثیر می گذارد.احساس احترام به خود در سطح پایین معمولا با گروهی از مشکلات دیگر مثل ضعف دانش و اطلاعات، عدم موفقیت در انجام وظایف، ضعف در اتباطات خویشاوندی و دوستانه، خشونت و اختلالات عاطفی مثل افسردگی همراه است.

      پذیرش خود و رسیدن به یک چشم انداز مثبت در زندگی با رشد مقوله احترام به خود به صورت سالم، ارتباط پیدا می کند. افرادی که به خودشان و توانایی هایشان اعتقاد دارند عموما بیشتر از این احساس برخوردارند که در نهایت تمایل به شاد زیستن و هیجانات مثبت را در آنها گسترش می دهد.راه های دیگری که افراد می توانند برای رشد احساس احترام به خود، در پیش گیرند این موارد است: شناختن ویژگی های مثبت خود، تشخیص موارد و محدوده های بسیار موفقیت آمیز ، برنامه ریزی برای حمایت از دوستان و خویشاوندان، تمرکز بر فضیلت ها و توانایی های خود و نه، ماندن و غرق شدن در ناتوانایی ها و واماندگی ها، عدم اندازه گیری و تعریف ویژگی های خود با استانداردهای دیگران، پذیرش برخی ریسک ها و خطرها برای دستیابی به موفقیت و فراگیری هدف گذاری واقع گرایانه. به اضافه این که، افراد می توانند از طریق مشورت با روانپزشکان، روش های رشد احساس احترام به خود را فراگیرند.

      بی تردید همه، فقدان احترام به نفس را در شرایط خاص و مهم زندگی خود که شاید بیش از سایر زمانها به آن نیاز دارند را تجربه می کنند. قطعا همه می دانیم مجموعه عوامل گوناگونی این احساس را درما ایجاد می کنند: محیط، انتظارات و تجربیات شخصی و اجتماعی. برای مثال، پژوهش های اخیر نشان می دهد که بدرفتاری های زبانی و بیانی، در دوران کودکی اثر منفی زیادی براحساس احترام به خود افراد می گذارد که تا دوران بزرگسالی ادامه می یابد.

      بعضی افراد، از شکاکی و سوء ظن نسبت به خود رنج می برند و همواره در برخورد با هرمسئله ای دنبال پیداکردن اشتباه و خطای خود هستند. این نگرش به طور طبیعی به احساس احترام به خود آنها به طور جدی آسیب می رساند.پژوهشگران مسائل اجتماعی می گویند پیام های تبلیغاتی از جمله عوامل محیطی است که می تواند این احساس را مخدوش کند. برای مثال، آن گروه از پیام های رسانه ها که اغلب لاغری بیش از اندازه را توصیه می کنند می تواند اثر منفی براحساس احترام به نفس زنان داشته باشد.

      این پیام ها دختران و زنان را دچار این وسواس و اعتقاد منفی می کند که حتما یک مورد نادرست که نیاز به تغییر دارد در بدن آنها هست. در نتیجه، آنها ممکن است به سختی بتوانند در رژیم غذایی شان برای رسیدن به آن اندازه ایده آل موفق شوند. همچنین این نگرش می تواند خطر رشد اختلالات غذایی را برای آنها درپی داشته باشد.طرز تفکر ما درباره خودمان تأثیرات شگرفی برتمام جوانب زندگی ما دارد.

      افرادی که برای خویشتن ارزش مثبتی قائلند، عموماً به عنوان نشانه های خارجی رضایت درونی، حالت توازنی رانشان می دهند و احساس امنیت و آرامش خاطر را منتشر می سازند. چنین افرادی به تقویت کننده های اجتماعی و ستایش های دیگران وابستگی ندارند زیرا آموخته اند چگونه بهترین دوست خود و بزرگترین مشوق خویشتن باشند. آنان شرکت کنندگان، مبتکران وچاره سازانی هستند که موجب به حرکت درآمدن ماشین اجتماع می شوند. افرادی که از عزت نفس بالا بهره می جویند، هیچ گاه در زندگی زیر فشار انتقاد خرد نمی شوند یا به واسطه طرد شدن ، احساس نابودی نمی کنند. آنان ازشما به خاطر «راهنمایی سازنده تان» تشکر می کنند. زمانی که با پاسخ «نه» مواجه می شوند، هیچ گاه آن را به معنای طرد خودشان تلقی نمی کنند.
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

  • Omid Sh , می 21, 2015 @ 11:04 ق.ظ

    سلام.
    آدرس یه روانشناس یا مشاور جنسی خوب برای اختلالاط جنسی در مشهد میخواستم.
    اگه ممکنه جوابم رو ایمیل بدید.ممنون

  • mahee , می 23, 2015 @ 1:01 ق.ظ

    سلام.من قبلا راجب مشکلم بهتون گفته بودم و دوباره با مادرم رفتیم پیش مشاوری که باهمسرم رفته بودیم مشاور گفتن همسرم مشکل عصبی داره پرخاشگره و پارانویید هست و به نفعمه جدا شم اما نمیتونم باور کنم که همسرم مشکل داره همش با خودم میگم نکنه منم مقصرم نکنه تشخیص مشاور اشتباه بوده…نمیدونم چه کنم سردرگمم لطفا راهنمایی کنید

    • Anonymous , می 23, 2015 @ 11:26 ق.ظ

      به هر حال شما باید به حرف یکی گوش بدید و تصمیم گیری کنید …
      شوهر شما در گذشته امتحان خودش رو پس داده و اگر فکر میکنید میتونید با ایشون زندگی کنید دیگه نباید سردرگم باشید
      مزایا و معایب ایشون و زندگی با شوهرتون رو در دو کاغذ بنویسید و ببینید کدام کفه سنگین تر خواهد شد … در این مورد نظر خانواده خودتون هم بسیار مهمه چون پشتیبان شما هستند

  • گيسا , می 24, 2015 @ 8:04 ق.ظ

    سلام ,من یه دختر دو سال ونیمه دارم ,هر شب برا مسواک زدن باهاش درگیرم ,دیشب خیلی عصبی شدم و بد برخورد کردم الان کلی پشیمونم ,ادم عصبی هستم و از اینکه تو روحیه بچم تاثیر منفی میذارم ناراحتم ,لطفا بگید چیکار کنم؟

    • Anonymous , می 25, 2015 @ 11:37 ق.ظ

      دوسالگی هم برای شما و هم برای فرزندتان دورانی هیجان انگیز است. بچه های دوساله واقعا” دوست داشتنی و هیجان انگیز هستند و می توان از مصاحبت با آنها لذت برد. اما مشکل از آنجاست که این بچه ها نیاز دارند دنیا را کشف کنند، بیاموزند و استقلال بیشتری به دست بیاورند. فراخنای توجه و حافظه دوساله ها مدام درحال رشد است. آنها غرق بازی میشوند و هنگامیکه والدین از آنها می خواهند دست از کاری بکشند، نمی پذیرند فعالیت لذت بخش خود را کنار بگذارند.

      سه ساله ها اجتماعی هستند و به راحتی دوست پیدامی کنند. خود را با دیگران تطبیق می دهند و دوست دارند دیگران را خوشحال کنند. به چابکی و با سرعت حرکت می کنند، هنگام دویدن به سرعت تغییر جهت

      می دهند و ناگهان می ایستند. واژه های بسیاری می دانند که روز به روز بر تعدادش افزوده می شود. اما هنوز برای حفظ تعادل روی یک پا یا گرفتن توپ، نیاز به تمرکز دارند. در سه سالگی قصه گویی برای کودکان بسیار لذت بخش است.

      دوسالگی یکی از مقاطع حساس و دشوار در تربیت و رفتار با کودکان است. دوساله ها غیرقابل پیش بینی هستند، به حرف گوش نمی دهند و همیشه «نه» می گویند و در مهمانی و جمع های دوستانه رفتارهای غیرقابل پیش بینی می کنند که والدین شان به خاطر آنها خجالت زده می شوند. گاه فکر می کنید تلاشتان برای تربیت این فرشته کوچک اما چموش دوست داشتنی برای همیشه بی نتیجه خواهد ماند و گاه شیرین زبانی و رفتارهای بزرگ منشانه اش باعث می شود براحتی فراموش کنید که او فقط و فقط «دو سال» دارد. پگی شکت کارشناس تربیت کودکان در ایالت اوهایو می گوید: «در این مرحله است که کودک از قالب نوزادی خارج و در قالب یک انسان کوچک اما کمال یافته به لحاظ افکار، عقاید و خواسته هایش قرار می گیرد و همین خصوصیت ها و خصلت ها هستند که از دو سالگی بچه ها برای والدین یک غول می سازد و تربیت و رفتار با آنها را دشوارتر می کند.
      کارشناسان معتقد هستند آنچه که کودکان در این سن حقیقتاً به دنبال آن هستند کشف ساز و کار این دنیا با به چالش گرفتن هر چیز از پدیده های مختلف گرفته تا آستانه صبر و تحمل و حتی حوصله والدین شان است و از همین روست که به دوساله ها بر چسب «غیر قابل کنترل و پیش بینی بودن» زده شده است و گفته می شود « نه بچه هستند که بتوان مثل بچه ها با آنها رفتار کرد و نه بزرگ هستند که بشود مثل بزرگترها با آنان رفتار کرد. در زیر به پنج نقطه عطف و مهم در رشد و تکامل این گروه سنی اشاره خواهد شد که درک پیچیدگی و گاه تناقض رفتاری آنان را ساده تر می کند.

      شکل گیری شخصیت:
      همان اراده و التزامی که باعث می شود کودکان نوپا برای راه رفتن با صندل روی برف ها اصرار کنند و بعد گلوله های یخ و آدم برفی شان را با خود به اتاقشان بیاورند درست همانی است که آنها را تشویق می کند به استقلال رفتاری دست پیدا کنند و بخواهند بر اساس تصمیماتی که گرفته اند، عمل کنند.
      جک.ل ‎. هارمن، دکترای روانشناسی کودک و استاد دانشگاه «پیز» در نیویورک می گوید: «آنها در سنی هستند که شروع به ابراز علایق و حتی اولویت های خود می کنند و همزمان با آن مهارت های کلامی لازم را برای خواسته هایشان افزایش می دهند.» بچه ها از بیست ماهگی به بعد به مهارت های فیزیکی قابل توجهی نیز دست پیدا می کنند، کودکی که تا چند ماه پیش کتاب آشپزی شما را در دست می گرفت و با دست عکس غذاهای مورد علاقه اش را به شما نشان می داد حالا دیگر ممکن است بخواهد در درست کردن آن و یا تزئین سالاد الویه با تربچه و خیارشور به جای چشم و بینی یک آدمک خیالی به شما کمک می کند.

      آموختن عشق ورزی و محبت:
      باعث تعجب است اما کودکی که تا همین چند ماه پیش فقط شما را برای رسیدگی و پاسخ دادن به نیازها و خواسته هایش می شناخت در این زمان یاد می گیرد همان توجه و دلسوزی را معطوف شما کند و این ممکن است شما را غافلگیر کند.
      آنها در این سن به حسی از خودشناسی دست پیدا کرده و یاد می گیرند احساسات و عواطف خود را بشناسند. این مسئله به آنها کمک می کند احساسات دیگران را درک کنند. با این حال عشق و محبت و دلسوزی را نباید فقط به خاطر رسیدن به این نقطه عطف در نمودار رشد یک کودک دو ساله تلقی کرد.
      متخصصان معتقدند دلسوزی و محبت یک رفتار اکتسابی و آموختنی است. بچه ها در برابر احساساتشان بر مبنای الگوهایی که داشته اند، رفتار می کنند. بنابراین اگر کودک مهربان و دلسوزی دارید بخشی از این رفتار خوب را به عملکرد خود نسبت دهید. شما الگوی خوبی برای او بوده اید.
      ابراز وجود کردن: اگر همیشه دوست داشتید بدانید کودک تان چه نظری راجع به رنگ لباس شما و زیبایی آن دارد، می توانید آن را از زبان خود او بشنوید. بچه های دو ساله سرشار از عقیده و اظهارنظر هستند و مهارت های زبانی لازم برای ابراز آنها را کسب کرده اند. دایره واژگان بیشتر بچه های دوساله در حدود ۳۰۰ کلمه است و در پایان دوسالگی می توانند به راحتی جمله های سه تا پنج کلمه ای بسازند.
      اندرو ملتزوف، استاد روانشناسی کودک در دانشگاه واشنگتن و نویسنده کتاب «نابغه ای در گهواره» می گوید: «غذا دادن به بچه های زیر دو سال کاری یکنواخت و گاه خسته کننده است اما وقتی بچه ها دو ساله می شوند کم و بیش می گویند چه دوست دارند بخورند و چه دوست دارند نخورند و سلیقه غذایی خود را اعمال می کنند.»

      کمک کردن به دیگران:
      اگر از یک کودک دو ساله برای انجام کارهای کوچک مثل چیدن بشقاب های پلاستیکی یا بردن قاشق سر میز شام کمک بخواهید، کمتر دست رد به سینه شما خواهند زد. بچه های نوپا دوست دارند از والدین شان تقلید کرده و رضایت آنها را جلب کنند. کمک کردن بچه ها اگر چه گاه والدین را از نتیجه کار راضی نگه نمی دارد اما علاوه بر دادن حس اعتماد به نفس به آنان گاه واقعاً می تواند برای والدین مفید باشد.

      تجربه اندوزی:
      بچه ها در این سن به راحتی لانه یک مورچه را پیدا می کنند و ساعت ها با حل کردن یک قرص جوشان ویتامین ث در آب سرگرم می شوند.
      کلیروینر، متخصص امور کودکان در بیمارستان هوپ در الینویز می گوید: «کافی است به آنها عملکرد چیزی را نشان دهید تا مثل اسفنج آن را در ذهنشان جذب کنند. آنها دوست دارند بدانند هر چیز در دنیا چگونه کار می کند بخصوص آن که معلمشان والدینشان باشد.»از آنجا که در این سن هر چیزی و هر اتفاقی می تواند برای آنان جنبه آموزنده داشته باشد لازم نیست نگران آموز ش های رسمی آنان در مهد کودک باشید.
      جمع کردن برگ های خشک پائیزی، بزرگ شدن دانه عدسی که در یک گلدان کوچک کاشته اید یا حتی حرکت ماهی های قرمز در تنگی کوچک، بهترین کارگاه کسب تجربه و مهارت های زندگی برای آنان است.

      نظرات کارشناسی راه حل های جدید
      در لحظه تولد وابستگی فیزیولوژیکی نوزاد به مادر پایان می پذیرد و به تدریج زندگی مستقل او آغاز می شود و تغییراتی که در دو سال اول زندگی رخ می دهد، کودک را در ابعاد مختلف ذهنی، زبانی، اجتماعی، عاطفی و اخلاقی برای انجام اعمال روزانه اش آماده می سازد.
      ذهن کودکان در دو سال اول زندگی در مرحله حسی ـ حرکتی قرار دارد و از دیدگاه «پیاژه» دارای شش مرحله است: مرحله اول اعمال بازتابی است. در این مرحله کودک از طریق یک سلسله اعمال انعکاسی با محیط ارتباط برقرار می کند. در مرحله دوم کودک پس از انجام دادن یک عمل به صورت تصادفی به تکرار آن می پردازد و از آن لذت می برد. در این مرحله بخشی از اعمال کودک هماهنگ می شود و رفتار تقلیدی در او شکل می گیرد. در مرحله سوم هماهنگی بیشتری بین حرکات کودک به وجود می آید و در مرحله چهارم اعمال کودک هدف دار می شود و رفتار خود به خوداز او سر نمی زند. در مرحله پنجم، کودک از طریق آزمایش و خطا راه حل های جدیدی برای حل مشکلش کشف می کند و مایل است بداند، اعمال او چه اثری بر محیط می گذارد و در مرحله آخر اعمال کودک با خلاقیت همراه است و جنبه آزمایش و خطای صرف را ندارد. در این مرحله که ۱۸ تا ۲۴ ماهگی را شامل می شود، رفتار والدین و پاسخ آنها به رفتار کودکان، نقش مهمی در شکل گیری شخصیت و رشد شناختی او دارد. در این سن، کودک قادر است اعمال مختلفی را بازنمایی کند و به پیش بینی نتایج آن بپردازد و از تمام فرآیندهای تماسی و ذهنی نظیر طرح ریزی، تفکر، استدلال و قضاوت استفاده می کند که این ها خود از معیارهای رشد ذهنی به حساب می آید. باید توجه داشت کودکان دو ساله بیش از آنچه که می گویند درک می کنند، از طرف دیگر درک کودک و رفتارهایی که از او سر می زند، به توان ذهنی کودک و محرک های محیطی بستگی دارد. عواطف کودک در دو سال اول زندگی، به علت محدود بودن تجارب، متعدد و متنوع نیست و با افزایش سن تجربه پاسخ های عاطفی او متنوع و مشخص می شود. احساسات عاطفی کودکان را باید در واکنش های آنان جست وجو کرد. کودکان در این سنین حالت تعادل ندارند، تحریک پذیر بوده و به سرعت عصبانی می شوند و ممکن است لجبازی های آنها، والدین را کلافه کند، اما کودکان در پایان سن دو سالگی تعادل روانی مطلوب تری به دست آورده و رفتار آنها آرام تر و با ثبات تر از قبل خواهد شد. آنها اطرافیان خود را درک کرده و در تلاشند که آنها را راضی کنند. موارد عاطفی مشترکی نظیر ترس، خشم، پرخاشگری و محبت کم و بیش در همه کودکان مشاهده می شود. رابطه کودک و مادر و نزدیکان او در رشد عواطف اهمیت بسیاری دارد زیرا به تدریج که کودک بزرگتر می شود، خود را به والدین و اطرافیان نزدیک کرده و با رفتارها و ارزش های والدین همانندسازی می کند

      و مشاوره با مشاوران کودک رو فراموش نکنید شاید نیاز باشه شما هم برای دور کردن حالت های عصبی کمی در رفتارتون تغییر ایجاد کنید

  • mahis , می 24, 2015 @ 4:40 ب.ظ

    سلام روزتون بخیر
    ۲۳ سالمه و برای ازدواج با خانواده م مشکل پیدا کردم چون اگر ازدواج کنم باید برم شهر دیگه ای زندگی کنم و مادروپدرم مخالفن به گونه ای ک حتی اجازه نمیدن برای خواستگاری پا پیش بذارن و با پسر صحبت کنند مادرم میگه چون این پسر تک پسر خانواده هستش ادمه مغرور و پر توقعی هستش درصورتی ک مادرم با این اقا تلفنی صحبت کرده و تمام جوانبو سنجیده ولی الان میگه نه من مخالفم اجازه نمیدم پاشونو بذارن اینجا! اینم بگم چون پدر خودم تک پسر بودن و بدلیلی ک عمه ها مامانم رو اذیت کردن یجورایی مامانم فکر میکنه تمام تک پسرها مثل هم هستند البته من از این اقا دفاع نمیکنم و ب مادرم هم حق میدم ک نگران باشه اما مشکل اینجاست که حتی اجازه نمیدن طرف مقابلم خودشو بهشون اثبات کنه! میگن از کجا معلوم تو شهر خودشون چکارا ک نمیکنه ما نمیتونیم بهش اعتماد کنیم شاید تو شهر خودشون اینقد افتضاح ب بار اورده ک بهش زن نمیدن واس همین میخواد از یه شهر دیگ زن بگیره یا مگر تو شهر خودشون دختر قحطه ک میخواد بیاد از اینجا زن بگیره وحرفایی امثال اینها در جواب به من میگن!
    میگن تو الان داغی نمیفهمی ما چی میگیم میگن تو شهر خودمون واس تو پسر کم نیست پس نمیخواد بری عروس شهر دیگ بشی و از اینجور حرفا!
    از طرفی هم نمیدونم میتونم تو شهر دیگه دووم بیارم یا نه اصلا میتونم خودمو با شرایط جدید وفق بدم یا نه!

    • Anonymous , می 25, 2015 @ 3:07 ب.ظ

      اگر به عبارت اخرتون توجه کنید متوجه خواهید شد که خودتون هم به این ازدواج رضایت ندارید …و با دیده شک و تردید بهش نگاه میکنید …باید بدونید ازدواج آسانی وجود نداره و شما اگر ” بله ” رو بگید باید پای عهد و قراری که گفتید بمونید …
      پس در مورد حس خودتون و نظر خانواده خودتون بیشتر فکر کنید … چون تا وقتی که شناختی بین خانواده ها وجود نداره ، اعتمادی هم در کار نخواهد بود و مخالفت خانواده شما همچنان پابرجا خواهد بود ///

  • پارسا , می 24, 2015 @ 7:27 ب.ظ

    سلام ادرس وشماره ی مرکز مشاوره امام خمینی تومشهدو یخواستم لطفا

    • Anonymous , می 24, 2015 @ 9:31 ب.ظ

      با اداره کل بهزیستی مشهد تماس بگیرید

  • گيسا , می 25, 2015 @ 5:02 ق.ظ

    سلام ,چرا جوابی به من ندادید ؟؟؟

    • Anonymous , می 25, 2015 @ 11:12 ق.ظ

      دوست عزیز حجم سوالات بسیار بالاست باید صبور باشید

  • پارسا , می 25, 2015 @ 8:12 ب.ظ

    سلام مجدد تومرکزمشاوره امام خمینی مشهد درباره افراد ترنس سکشوال یااختلالات هویت جنسی هم مشاوره میدن یافقط ماله ازدواجه؟؟من دنبال یه روان شناس خوب میگردم که زیرنظر مرکز مشاوره اسلامی امام خمینی تو قم باشه

  • سعید , ژوئن 1, 2015 @ 12:12 ب.ظ

    سلام
    راستش یه موضوعی پیش اومده که بدجور بهم ریختتم.
    امروز فهمیدم که پدرم با یکی دیگه رابطه مخفیانه داره!!!
    میخواستم بدونم چطور باید با این قضیه برخورد کنم؟؟؟
    اصلا دوست ندارم مادرم از این قضیه بویی ببره
    ممنون میشم راهنمایی کنید

    • Anonymous , ژوئن 2, 2015 @ 3:16 ب.ظ

      دوست عزیز اگر از این موضوع اطمینان کامل دارید باید بدونید که نمیشه بطور مستقیم با پدر در این خصوص صحبت کنید …
      هر چند گاهی برخورد قوی و مردانه میتونه حس فرزند دوستی رو تحریک کنه و پدرتون رو مجاب کنه از این کارش دست برداره…
      ولی اگر موفق نشید پدر شما دیگه از این که موضوع ازدواج دوم رو علنی کنه ابایی نخواهد داشت
      مورد بعدی اینکه از فردی معتمد و قابل اعتماد در خانواده کمک بگیرید تا بتونه در این مورد وساطت کنه
      به هر حال چنین مواردی رو باید با احتیاط پیش ببرید تا بتونید نتیجه مطلوب رو دریافت کنید
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

  • فرزانه , ژوئن 5, 2015 @ 7:00 ب.ظ

    با سلام و خسته نباشید. من سال ۸۵ ازدواج کردم حدود دو سال بعد متوجه شدم که همسرم دچار مشکل نازایی هست یه مقدار درمان کردیم که روش تاثیر گذار نبود بعد همسرم مطرح کرد که ازجایی فرزندی و به فرزندی قبول کنیم یه نفر پیدا شد اول قبول کرد ولی بعد از چند روز گفت چون کار غیر قانونی هست من میترسم برامون مشکلی پیش بیاد و گفت که از پرورشگاه به صورت کاملا قانونی عمل کنیم . حدود نزدیک یه سال طول کشید تا ما پروسه طولانی و سخت مراحل قانون و طی کردیم تا رفتیم تو نوبت تا به ما بچه بدن . حدود سه سال هست که تو نوبتیم تا دو سه ماه دیگه قرار که تحویل بدن حالا شوهرم بعد این همه مدت و انتظار میگه نه این کارم فایده نداره و دردسر داره شاید پدر و مادر بجه بیان و از این حرفا ……….. الان من خیلی کلافه ام نمیدونم باید چه کار کنم من چون نزدیک به زمان تحویل هستیم یه مقدار از کارامو انجام دادم حتی پرستار هم برا بچه انتخاب کردم که بیاد ازش مراقبت کنه ……….. نمیدونم چه کار کنم ممکنه منو.راهنمایی کنید ….. ممنون

    • Anonymous , ژوئن 6, 2015 @ 10:38 ق.ظ

      دوست عزیز اینکه فرزندی رو قبول کنید کار خداپسندانه ای هست … تمام اون سوالهایی هم که در ذهن همسرتون میاد میتونه درست باشه ولی قطعیتی نداره چون کسی از فرداش خبر نداره
      پس با همسرتون صحبت کنید و از شک و تردید خارجش کنید به هر حال باید تکلیف خودتون رو برای همیشه روشن کنید
      چون با این روال شما نمیدونید چیکاری باید انجام بدید
      شما مشکلی ندارید فقط باید با همسرتون به توافق نهایی برسید

  • غریبه , ژوئن 8, 2015 @ 8:28 ق.ظ

    با سلام و خسته نباشید
    من دختری ۲۵ ساله هستم. توی خونواده ۹ نفره بزرگ شدم و الان همگی سر زندگیشون هستن. من موندم و برادر کوچکترم و مادر پیرم. بابام هم با ازدواج مجددش از چندسال پیش ما رو به امون خدا ول کرد و رفت.من خودم کارمند ساده یه شرکتم.تا جایی هم تامین مخارج با منه.
    خیلی روح و روانم بهم ریخته است.وقتی میبینم تا این سن رسیدم و هنوز هیچ برنامه ندارم و بلاتکلیفم اعصابم خورد میشه. از طرفی دوستامو میبینم ک همشون ازدواج کردن و صاحب بچه شدن ولی من هنوز اول راهم.از طرفی از من بخت برگشته و مث قبل ک موقعیت ازدواج داشتم الان دیگه اصلا ندارم. خونوادمم ک میبینن دارم یجوری کمک حال مامانم میشم زیاد به فکر نیستن و خودشون راحت زندگیشونو میکنن.منم خ دوس دارم تشکیل خونواده بدم ازدواج کنم مث بقیه ولی محرومم.بلاتکلیفی روح و روانمو بهم ریخته. تا چند وقت پیش با یه پسر دوست بودم اونو هم از دست دادم. حالا دیگه تنهای تنهام.تو روخدا راهنماییم کنین. دارم روز به روز افسرده تر و نا امیدتر میشم. اصلا نمیتونم دیگه ادامه بدم…احساساتم له شده غرورم شکسته امیدم ناامید شده و هیچ فکر منطقی هم اصلا در کارم نیست.. شدم یه میت متحرک فقط دارم روزامو به سختی و ناامیدی و پریشونی شب میکنم شبا هم تا صب فکر و خیال بدبختیم وبی خوابیام و گریه کردنام…لطفا کمکم کنین

    • Anonymous , ژوئن 9, 2015 @ 1:13 ق.ظ

      دوست عزیز شما میتونید یک دختر مجرد ناامید باشید و یا یک دختر مجرد امیدوار و با انگیزه … در ماهیت تغییری رخ نداد ولی شما میتونید با مثبت اندیشی و توکل به خدا مسیر درست رو پیدا کنید … تعجب میکنم با ۲۵ سال سن اینقدر از ازدواج ناامید شدید در صورتی که خیلی از افراد با سن های بالاتر هم ازدواج کردن
      شما بهترین کارو در راضی نگه داشتن مادرتون کردید و این از نظر لطف خداوند دور نیست پس به جای این همه ناامیدی دستتون رو سمت خودش دراز کنید …
      شما عشق زمینی رو مدتی تجربه کردید پس مدتی هم عشق الهی رو تجربه کنید

  • سپیده , ژوئن 8, 2015 @ 11:21 ب.ظ

    دختری هستم ۲۲ساله
    ی سال باآقایی آشناشدم و الان قصد ازدواج داریم
    مردخیلی خوبی، اما جدیدا فهمیدم بم راجع ب سرمایه اول زندگی بم دروغ گفته، خودش میگ واس اینک منو ازدست نده، مجبورشده دروغ بگه، و قول داده دیگ دروغ نگه
    اما من دودل شدم ک نکنه تو مسایل دیگم بم دروغ بگه
    لطفا کمک کنید
    درضمن الان کارمیکنه و درآمد خوبی داره

    • Anonymous , ژوئن 9, 2015 @ 2:12 ق.ظ

      دوست عزیز بهتره به ایشون فرصت دوباره ای بدید
      به هر حال شما هم حق بدید ایشون چطور میتونسته به شما هم اعتماد کنه
      شاید مجبور بوده شمارو امتحان کنه
      پس بهتره اگر قصد دارید ادامه بدید مشاوره ازدواج مراجعه کنید و در حضوری دو نفره راه شناخت بیشتر همدیگرو یاد بگیرید
      پس صبور باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.