مرکز مشاوره

مرکز مشاوره کرج

مرکز مشاوره کرج

بهترین مشاور خانواده در کرج و شهرکهای مجاور

بهترین مشاور خانواده بهترین مشاور خانواده بهترین مشاور خانواده بهترین مشاور خانواده بهترین مشاوره خانواده

معمولا همه ما در برهه ای از زندگی خود دچار مشکلاتی میشویم که برای روبرویی با آنها نیاز به مشاوره و راهنمایی پیدا میکنیم. شوین است که حتی با ثبات‌ترین افراد نیز گاهی از بحرانهای روحی در امان نیستند. مشکلات ، اتفاقات و بحران هایی که در طول زندگی ما رخ میدهند ممکن است بر روحیات ، احساسات و عواطف ما تاثیر بگذارند و باید برای این تحولات دنبال راه چاره ای بود.

ما در زندگی به تجربیات و مشورت با دیگران نیاز داریم و باید از آن استفاده کنیم چه بهتر که  مرکز و سازمانی باشد که با بهترین و مجرب ترین مشاوران و روانشناسان، تجربیات آنان را در اختیار شما بگذارد. مرکز مشاوره با شعب مختلف در ایران و اینبار با راه اندازی مرکز مشاوره کرج بر آن است تا بتواند کمک بزرگی به جامعه ایرانی کرده باشد. مرکز مشاوره کرج با داشتن نمایندگی در مناطق مختلف شامل مرکز مشاوره بهشتی ، مرکز مشاوره مظاهری ، مرکز مشاوره امیری ،مرکز مشاوره مفتح و دیگر شعب آماده این است تا بهترین روش ها و راه حل ها را در اختیار شما عزیزان بگذارد.

برای مشاوره خانواده ، ازدواج و تمام خدمات مشاوره ای دیگر میتوانید به مراکز مشاوره ازدواج بهشتی ، مشاوره خانواده بهشتی ، مشاوره خانواده امیری ، مشاوره ازدواج مظاهری ، مشاوره خانواده مفتح و دیگر نمایندگی ها مراجعه کنید.

چیکار کنم بهم اعتماد کنه

سلام من با یه نفر آشنا شدم ولی یه کارایی کردم که الان از نظرش خیلی اشتباه کردم مثل مخفی کردن چادرم و فکر میکنه که من بی اهمیتم ولی یه فرصت بهم داده که خودمو بهش ثابت کنم چیکار کنم

بهم اعتماد کنه و باورم کنه که برای ازدواج جدی هستم

پاسخ

با سلام دوست عزیز اینکه به شما فرصت دادند و شما می دونید .

که خودتون دچار اشتباه شدید خب بهترین راهکار صادق بودن است که قطعا طرف مقابل شما درک خواهد کرد.بهتره خودتون باشید عجله ای برای اثبات خودتون نداشته باشید .

به هر حال زندگی اهمیت ویژه ای دارد شاید با ایشون به توافق نرسیدید هر چند سخت است و درکتون می کنم ولی نباید اصرارداشته باشید .

امیدوارم خوشبخت باشید .

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

خیلی رو همسرم حساسم همش بهش شک می کنم

سلام خسته نباشین میخواستم بگم من خیلی رو همسرم حساسم همش بهش شک می کنم بهش گیر میدم چرا اینستا داری چرا باهمکارات چت می کنی چرا این عکسارو میبینی چرا…….
وخیلی چیزای دیگه و خیلی زود ناراحت میشم و قهر می کنم واین باعث شده خودم از خودم بدم بیاد و همسرمو اذییت کنم البته من و همسدم خیلی همدیگرو دوست داریم.
ولی من هیچ وقت بهش اعتماد نمی کنم .توروخدا بهم کمک کنید چیکار کنم تا درست بشه
پاسخ
با سلام ایا همسر شما رفتاری داشتند که شما شک کنید و یا مساله ای اتفاق افتا ده است ؟
به هر حال داشتن صفحات در فضای مجازی گریز ناپذیر است و امروزه همه افراد تقریبا در فضای مجازی فعالیت دارند .
و خب نمی شود صرف این مساله گفت مشکل ی مبنی بر خیانت و ..وجود دارد .
به هر حال اگر فکر می کنید شک شما غیر منطقی است خوب می تو انید مراجعه داشته باشید .
اگر همسر شما هم چنین بازخوردی را به شما داده است پس مشکل اساسی وجود دارد .
ولی خب اگر اتفاقی افتا ۶ و مساله ای که دیگر نمی توانید با همه علاقه به ایشون اعتماد کنید خب هر دو ضروری است که به مشاوره مراجعه کنید.
امیدوارم خوشبخت باشید و پیگیر مشکلات باشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

هیچ شناختی از خواستگارم ندارم

سلام ازتون کمک میخام توروخداراهنماییم کنین.

من یه هفتس ک ی بنده خدایی امده خاستگاریم ولی من هیچ شناختی ندارم وهمش زورمیگن ومهریه ک من وخونوادم میگیم قبول ندارن ومیگن خونه بنام میزنیم خاب اخه طرف گورنداره ک کفن داشته باشه بعدپسر هم مامانیه وبچه ننس.

وکلاخونوادشون زن حرفومیزنه ک میشه مادرش.

پاسخ

خب وقتی چنین شرایطی داره که شما قبولش ندارید دلیلتون برای ناراحتی و نگرانی چیه ؟

درگیری و اختلاف بعد از مراسم خواستگاری

سلام .فعلا مراسم خواستگاری انجام شده این همه تفاوت و درگیری وجود دارد اگر تداوم پیدا کند چه مشکلاتی اضافه خواهد شدالبته باز بستگی به خود شما دارد که بخواهید چگونه برخورد کنید .

فرضا ممکن است که در مورد مهریه بخواهید کنار بیایید و برای شما مهم نباشد و یا اینکه مادرایشون حرف اول رو میزنن بی اهمیت باشد و شما با شناختی که از خودتون دارید فکر می کنید انقدر انعطاف دارید که این شرایط را تحمل کنید ولی اگر در مورد هر کدام از مشکلاتی که گفتید تحمل سخت باشد شاید بهتر باشد ادامه ندهید چون خیلی از مسائل جزئی حتی ممکن است بعد از ازدواج تبدیل به معذل بزرگی شود .

در هر حال تصمیم با شماست نهایتا اگر تردید دارید برای تصمیم گیری درست می توانید به مشاوره قبل از ازدواج مراجعه داشته باشید .امیدوارم خوشبخت باشید

پاسخ

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

مردی که خیانت کنه

سلام میخواستم بگم من از همسرم چیز خاصی ندیدم و خدانکنه که اینطوری بشه چون من با مردی که خیانت کنه حتی ۱روزم نمیتونم زندگی کنم.

من خودمم زیادی به همسرم شک می کنم احساس می کنم این شک و بدبینی یه دفعه به سراغم میاد وهر کاری می کنم که خودمو اصلاح کنم نمیتونم .

من حتی دوست ندارم وقتی تو خیابون با همسرم راه میریم دوست ندارم به کسی نگاه کنه من خیلی خیلی خودخواه هستم خیلی چشمم بهشه اونم از نقطه ضعفه من استفاده می کنه وقتیایی که اعصابشو خرد می کنم .ت

و شرکتشون بیشتر کارکناشون خانومن واین خیلی منو عذاب میده اخه واسه هر مناسبتی جش میگیرن و پیش هم وای میسن عسک میندازن وای واقعا نمیدونم چیکار کنم شاید حرفام به قول همسرم واسه شمام مسخره باشه ولی بخدا دست خودمم نیست توروخدا کمکم کنید خیلی نیاز دارم

پاسخ

اگر دچار شک به همسر هستید و بعد از مدتی فهمیدید شک‌ شما اشتباه بوده‌ است، اگر همسرتان متوجه شک شما نشده باشد باید روی خودتان کار کنید تا کاملاً شک را فراموش کنید و تنها چیزی که می‌تواند شک‌ها و نا آرامی‌های بین دو زوج را از بین ببرد، محبت کردن بی‌قید و شرط به یکدیگر است.

چون در این صورت رابطه دلپذیر می‌شود و در نتیجه دوباره اعتماد و آرامش به زندگی باز می‌گردد.

اما اگر همسر شما متوجه شک شما شده باشد، باید اول به اشتباه خود اعتراف کنید و از او معذرت‌ خواهی کنید، بعد به نوعی با رفتارهایتان نشان دهید که کاملا به او اعتماد دارید، یعنی مثلاً کمتر سؤال کنید

قدم سوم در رفع شک به همسر این است: بدون قید و شرط به او محبت کنید و عشق بورزید.

بعضی اوقات فرد آنقدر شک به همسر دارد که می‌توان او را بیمار دانست.

برای تشخیص بیماری اول از همه باید دید که آیا او همیشه و در تمام مراحل زندگی‌ اش دچار شک بوده ‌است؟

دوم اینکه شدت شک زیاد است یعنی فرد در هر مسئله کوچک و بزرگی به‌شدت و بدون دلیل شکاک است و این شک ‌ها هم خودش را آزار می‌دهد و هم اطرافیانش را.

یعنی زندگی فرد تحت‌تاثیر قرار گرفته‌ است و تمام زندگی‌اش تبدیل به بحث و جنجال شده است ولی آدم نرمال فقط گاهی و به ندرت در امور اطرافش شک می‌کند.

اگر همسر شما نیز جزو این گروه است باید از او بخواهید که برای حل مشکل به متخصص مراجعه کنیم در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

پاسخ

دوست گرامی وقتی خودتون می دانید که کنترل این شک و بدبینی دست شما نیست و موجب ازار شما شده و زندگی شما رو تحت تاثیر قرار داده است شاید بهتر باشد که به روانشناس مراجعه کنید و در صورت صلاحدید حتی به روانپزشک و البته جای نگرانی نیست و برای هر مشکلی راه حلی وجود دارد.

با مراجعه حتما دلیل این مساله مشخص می شود و اگر به درمان و دادن راهکار نیاز باشد خب این مساله صورت می گیرد.

در هر حال ممکن است شرایطی در کودکی داشته باشید که همین شرایط باعث ترس و بدبینی شده باشد و مدام فکر کنید شاید همسر شما قصد خیانت دارد و نسبت به محل کار و همکارانش حساس باشید خیلی از مسائل در ناخوداگاه افرا د است و ممکن است افراد اصلا توجهی نداشته باشند.

امیدوارم مشکل برطرف شود
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

همسرم مدام به خانوادش کمک مالی می کنه

مشکل من با همسرم اینه که همسرم پسر بزرگ خانواده هست و پدرشون فوت شدن و همسرم مدام به خانواده و برادر خواهراش کمک مالی میکنه و وقتی بهش میگم دلیلی نداره کار میکنی و اینده شغلی ثابت نداری بهکسایی کمک کنی که خودشون میتونن کار کنن ولی بازمن بخث میکنه و میگه اونا یتیمن و من از حق تو و بچه نمیزنک ولی مخفیانه کمک میکنه و بعد تو یه جمعی یهو میگه و من متوجه میشم ، و وقتی میگم سرمایتو برو اپارتمان بخر میگه نه من نهایت بخام ۵ میلیون به اونا کمک کنمً این تو زندگی تو تاثیر داره؟!از طرفی خواهراش هم یه حرفایی جلوش میزنن بیستر حساسش میکنن و حس میکنم نیتشون اینه که با این حزفا بیشتر توجه اون و جلب کنن تا کمکشون کنه مثلامیگن ما میخایم بریم کلاس و هزینش زیاد و اینم میگه من میدم بعد پس بدین در حالی که پس گرفتمی در کار نیست .در حالی که من میگم وسیله خونه بخر اصلا توجه نمیکنه و بعد میگه تو هم میخای من اپارتمان بخرم هم وسیله خونه نمیشه .

پاسخ

دوست عزیز ببینید به هر حال هر فردی به تناسب محیطی که بزرگ شده اخلاقیاتی دارد و البته همسر شما خوب مساله ای که دارد واقعا بحث حمایتی است و خودش را مسئول می داند هر چند منطق حرف شما درست است و خوب وقتی می توانند تلاش کنند بهتره به خودشون کار کنند.

ولی به هر حال اینکه ایشون به انها با این نیت کمک کنندخیر و برکتش در زندگی شما خواهد بود البته اگر افراطی در این کار نداشته باشند و وقتی شما حساسیت ایجاد کنید خوب دیگر به شما اطلاع نمی دهند و این اشکال ارتباطی است.

بهتر ه شما ایشون رو تشویق کنید وقتی ببیند که حامی ایشون هستید مطمئن باشید به همین اندازه هم برای شما خرج خواهند کرد البته با مدیریت صحیح شما وقتی فردی به خانواده اش در این حد وابسته است ممکن است رفتار شما را دال بر دخالت شما بگذارد و ناراحت شود پس شما باید جریان را مدیریت کنید .

و اینکه اگر خانواده ایشون هم از هدم تمایل شما به کمک مطلع شوند ممکنه خودش بر مشکلات بیفزاید و همسر شما را بیشتر به سمت خودشون جذب کنند پس باید با محیط سازگار شوید و یاد بگیرید متناسب با موقعیت عمل کنید در هر حال امیدوارم خوشبختب باشید
این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۱۹۸۳۲
موفق باشید

مامانم خیلی بحث رو کش می ده

سلام، من۲۷ سالمه،به کمک و راهنماییتون احتیاج دارم،
مامان من یه اخلاقی داره انقدر بحث و کش میده که همه مونو دیوونه میکنه،
تا آخر همه حقو بدن به اون، اگه جواب بدیم منطقی و نظرمونو بگیم یجور جبهه میگیره و ادامه پیدا میکنه و به دعوا منجر میشه،
اگه تو خودمون بریزیم و بزور سکوت کنیم اون انقد کش میده تا از تحمل ما خارج بشه و اخرم میگه اره سکوت کردی من که میدونم تو دلتون میگید الکی داره واسه خودش حرف میزنه،
بعد خیلی حساسه یعنی هر کاری کنیم از توش یه چیزی درمیاره،
اینو چرا گذاشتی اونجا، چرا دستتو نشسته زدی به اینجا، این و چرا اینجوری کردی و و و …
خب تحمل ماهم حدی داره!
سالهاست داریم تحمل میکنیم.
به دلم مونده دوستامو راحت بیارم خونمون،سالی یه بارم ک میخوام بگم کسی بیاد انقدر غر میزنه که کوفتم میشه،خودش هم که حوصلش نیاد خونه رو تمیز کنه من انجام بدم همش میگه فایده نداره، ظرف بشورم غذا بپزم میاد ایراد میگیره.
من دلم میسوزه میگم بیحاله من کمکش کنم ولی نمیاد بگه که دستت درد نکنه یه ایرادی میگیره و یه دعوایی راه میندازه، خودشم ک همش خوابه یا جلوی تلویزیونه، نه خیلی میره جایی، نه کسی میاد، نه باشگاه و فعالیتی، همش میگه نمیتونم ولم کنید.. با خودش غر میزنه، والا من میترسم برم ارومش کنم داد میزنه یهو، در کابینتو میکوبه ب هم، وسایلارو محکم میذاره برمیداره..
اصلا مراعات نمیکنه بابا و داداشم تازه از سر کار اومدن یا مراعات منو.
من دیگه واقعا کم اوردم یوقتا میگم خدایا کاش ازدواج کنم برم،
بعدم میگم من برم هم فکرم همش پیش خونس.
بخواد بره بیرون قشنگ به خودش میرسه و ارایش و لباس مرتب ولی موضوع اینجاس که افسردس و نمیتونه بره بیرون.
به همه چیز معترضه، نمیگم همشو بیراه میگه ولی همه چیز و بزرگ میکنه و بارها میگه و دعوا راه میندازه سرمون. سر کوچکترین چیز، یا حرف مردم، یه دعوای راه میندازه خونه.
چندین سال پیش قرص اعصاب میخورد ولی فایده نداشت، هرچند که خودش در کنارش کارایی نکرد که به خودش کمک کنه.
باز گاهی ک خونس حالش خوبه ولی گاهی مث الان اصلا قابل تحمل نیست رفتاراش.
نمیدونم دیگه من خودمم دارم افسرده میشم و عصبی و کم طاقت، دارم مریض میشم، مشکلات خودم کمه، جوّ خونه هم از یه طرف.

والدین حساس

دوست عزیز شما نمیتونید اخلاق ایشون رو در این سن تغییر بدید .
شما باید ایشون رو درک کنید.
حدود و حساسیت مادرتون رو میدونید پس دلیلی نیست برخلافش کاری انجام بدید.
وقتی نسبت به آمدن دوستات حساسه چاره ای ندارید تا مهمونی رو در یک جای دیگه برگذار کنید.
توصیه میکنم با مشاوری مجرب در این مورد صحبت کنید.
لازمه رفتارهای مادرتون رو برای ایشون تشریح کنید تا بتونید به راهکاری عملی در برخورد با ایشون برسید.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵

با همسرم در مورد مسائل جنسی به مشکل خوردم

سلام با همسرم در مورد مسائل جنسی به مشکل خوردم

فکر میکنم از اختلال جنسی رنج میبرم.

زندگی داره از هم میپاشه.زنمو خیلی دوس دارم و تو هیچ زمینه دیگه ای مشکل و اختلاف نداریم ی دکتر خوب یا مشاور جنسی معرفی کنید نمیدونم چ کار کنم.

پاسخ

دوست گرامی باید به سکس تراپ مراجعه کنید تا مشخص شود که مساله شما دقیقا چیست و این که بدانید گفت وو در مورد مشکلات جنسی درمورد خواسته هایی که دو طرف از هم دارید بسیار حائز اهمیت است .

اینکه اصلا اختلال دارید و یا انتظارات خودتون و طرفین مقابل زیاد است ببینید مسائل جنسی بسیار حائز اهمیت هستند.

ولی گاها افراد دچار اشتباهاتی می شوند و در کل اصلا جای نگرانی نیست و امیدوارم خوشبخت باشید و به زودی مساله حل شود ممکنه ابتدا نیاز به اورولوژیست باشد که اناتومیک بررسی کند و بعد طبیعتا اگر اناتومیک نبود و احتیاج به دارو و عمل نداشت توسط متخصص سکس بررسی و درمان صورت گیرد
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۳۰۴
موفق باشید

دلایل و نیازهای ازدواج

دلیل ازدواج رفع تمام نیازها در چارچوب خانه است. نیاز به تعلق عاطفی، نیاز به گوش شنوا، نیاز به همدم و همراه برای زندگی، نیاز مالی و همین طور صدرنشین این نیازها، نیاز جنسی که باید در خانه و توسط همسر برطرف شود.

قرار است شما و همسرتان بهترین برطرف‌کننده همه نیازهای هم باشید.

همین طور که گرسنگی و احتیاج فرد به غذا خوردن با بالا رفتن سن کم نمی‌شود.

البته ممکن است نوع غذاها تغییر کند، نیاز به برقراری رابطه جنسی هم همین طور است.

علاوه بر تفاوت‌های جنسیتی که در نحوه بروز نیاز جنسی مطرح است، تفاوت‌های فردی هم بی‌تاثیر نیست.

ممکن است دو نفر خواسته‌های متفاوتی در رابطه داشته باشند، حتی ممکن است میزان رابطه‌ای که مدنظر دارند و برایشان مناسب است فرق کند، اما به طور طبیعی خانم‌ها با بالا رفتن سن، بیشتر خود را بی‌میل نشان می‌دهند.

این بی‌میلی می‌تواند به دلایل مختلف باشد؛ مانند: تغییرات هورمونی، نارضایتی از همسر، کمبود اعتماد به نفس درباره بدن و…
اما برقراری یک رابطه گرم زناشویی می‌تواند مانند چسبی قوی عمل کند و زندگی شما و همسرتان را مانند روزهای نخست نگه دارد.

چرا فکر می‌کنید نمی‌توانید مانند روزهایی که تازه به هم رسیده بودید، برای این رابطه اشتیاق داشته باشید؟

اتفاقا رمز یک زندگی موفق، گرم نگهداشتن همین رابطه است.
این که شما و همسرتان با هم به یک توافقنامه جنسی برسید، بسیار مهم و ضروری است.

بهتر است در این مورد با هم حرف بزنید. به فانتزی‌ها و علایق او گوش دهید و سعی کنید آنها را با شما تجربه کند. اگر بی‌میلی شدید دارید، علاوه بر ورزش با دکتر متخصص زنان مشورت کنید.
فراموش نکنید بسیاری از خیانت‌ها دلیل اصلی‌اش بی‌توجهی عاطفی و جنسی طرف مقابل است.

اگر همسرتان را برای خود می‌خواهید باید برای او یک شریک کامل و همه‌جانبه باشید. جا خالی دادن بخصوص در این امور نتایج منفی زیادی دارد.

سعی کنید شور و حال اوایل آشنایی را به رابطه زناشویی‌تان برگردانید.
شاید تا کنون بارها و بارها از خود پرسیده باشید که چرا چنین می شود و چه دلیلی می تواند شریک زندگی شما را از تجربه لذت جنسی محروم کند؟!

در اینجاست که برخی ها به غلط تصور می کنند که خودشان مسبب وقوع چنین شرایطی هستند؛ اما بهتر است که زیاد نگران نباشید. ممکن است که همیشه تمام تقصیرها به گردن شما نباشد؛ البته ما روی کلمه “ممکن است” تاکید زیادی داریم! در این قسمت قصد داریم تا شما را با چند نمونه از مواردی که در این امر دخیل هستند، آشنا کنیم. لازم به ذکر است که هیچ کدام از موارد زیر با مسائل اجرایی معاشقه ارتباط پیدا نمی کنند.
.
۱- مصرف دارو
.
اکثر داروها هیچ گونه خللی به رابطه جنسی طرفین وارد نمی سازند.

البته تعداد انگشت شماری از داروها نیز وجود دارند که می توانند به طور ناخواسته توانایی رسیدن به لذت نهایی را از شما سلب کنند و حس ناامیدی را در شما باقی بگذارند.

این قبیل داروها را می توان در جعبه پزشکی هر خانه ای پیدا کرد.

این داروها عبارتند از: قرص های تنظیم فشار خون، قرص های دیابت، داروهای ضد افسردگی، و آنتی هیستامین ها ( ضد حساسیت).
.
درمان: در برخی موارد بدن خانم ها برای هماهنگ شدن با مواد شیمیایی تازه وارد، نیازمند زمان است. بهتر است چند هفته به او مهلت بدهید تا بدن خود را مطابق قبل تنظیم کند.

اما اگر پس از سپری شدن مدت زمان معین، مورد او هنوز رفع نشده بود، او را تشویق کنید که مشکل خود را با یک پزشک متخصص در میان بگذارد.

پزشک ممکن است دوز مصرف دارو را کاهش دهد، داروی دیگری تجویز نماید که اثر داروی اول را خنثی کند، و یا اینکه اصلا به طور کلی نوع داروی مصرفی را تغییر دهد.

با وجود تمام این صحبت ها نباید بدون مراجعه به پزشک از همسرتان درخواست کنید که با تشخیص خودش دوز دارو را کم و زیاد کند.
.
۲- جلوگیری شخصی
.
در حالیکه این امر یکی از مقوله های قابل توجه راهبه ها، و دختران باکره می باشد اما باز هم هر کس بخواهد می تواند به راحتی از ارضای جنسی خود جلوگیری کند.

از آنجاییکه آمار و ارقام حاکی از مضرات بالای رابطه های جنسی ناسالم هستند، به همین دلیل تعداد زیادی از خانم ها، به دلایل شخصی ترجیح می دهند به اوج لذت دست پیدا نکنند.

با توجه به این موارد، آقایون برای اطمینان خاطر حاصل کردن از این مطلب که همسرشان قصد رسیدن به اوج لذت را دارد یا خیر، امری است بس دشوار که نیازمند برقراری رابطه عاطفی شدید بین طرفین می باشد.
.
درمان: با او در این مورد صحبت کنید.

موضوع چندان خوشایندی نیست اما به هر حال راهی صریح و بی پرده و در عین حال آسان و بدون درد سر است و باعث می شود که دفعه آینده خاطره ای شیرین از هم اغوشی برای همیشه در ذهنتان باقی بگذارد.

به راحتی مشکل را با او در میان بگذارید و به او بگویید که احساس می کنید خود را از شما دور می کند و مانع لذت بردن خودش می شود.

از او بپرسید که آیا مشکلی وجود دارد که این کار را انجام می دهد؟

به دقت به حرف های او گوش دهید و برای عقایدش ارزش قائل شوید و تا آنجاییکه که می توانید گفته های خودتان را نیز با دلایل و مدارک مستند ارایه دهید تا او راضی شود.

این احتمال وجود دارد که یک گفتگوی خیلی معمولی، تمام مشکلات شما را حل نماید، به ویژه اگر زمانی این گفتگو را شروع کنید که هر دو از نظر روحی احساس آرامش کامل می کنید و پس از مدت ها مجددا در آغوش یکدیگر قرار گرفته اید.
.
۳- موارد جسمانی
.
بدن انسان دارای ساختار و عملکرد پیچیده ای است؛ در عین حال تمام قسمت های بدن دارای ارتباط جدانشدنی با دیگر اعضا هستند.
.
از قرار معلوم بیماری ها و ناراحتی های بی مورد می توانند ارتباط مستقیمی روی تمایلات جنسی فرد داشته باشند. البته شاید اصلا نتوان نام بیماری بر روی آنها گذاشت، به عنوان نمونه دوران قاعدگی یکی از موارد این ناخوشی ها به شمار میرود.

آیا تا به حال توجه کرده اید که چند روز مانده به شروع دوره، همسرتان چقدر با احساس شده و با نگاه خود محبت شما را طلب می کنند؟ نه؟

شاید بگویید که همسر من در آن زمان، کوچکترین احساسی نسبت به من ندارد؛ خوب این مشکل هم به نوبه خود باز می گردد به متابولیسم بدن خانم ها که در هر فرد متفاوت با دیگری عمل میکند و هیچ حساب و کتابی برای آن وجود ندارد.
.
درمان: در ابتدا پیش از اینکه دست به هر گونه اقدامی بزنید باید مطمئن شوید که مشکل شما از انواع فیزیکی و جسمانی است. شاید احتمالات دیگری هم وجود داشته باشد؛ بنابراین باید کاملا هشیارانه عمل کنید.

برخی از خانم ها هستند که اصلا به طور کلی توانایی رسیدن به ارگاسم را ندارند، بنابراین باید با ظرافت کامل موضوع را مطرح کنید، چراکه ممکن است همسر شما یکی از معدود افراد بدشانس در این زمینه باشد.
.
برای تشخیص این مطلب که مشکل شما و همسرتان به دلیل مهمان ماهانه بروز میکند یا خیر باید بر روی شریک خود کار کنید و میل رسیدن به اوج لذت را با توجه به دوره ماهانه در او تخمین بزنید.

در تقویم خود زمان بروز تغییر و تحولات را یادداشت کنید (البته بهتر است تقویم خود را در جایی نگهداری کنید که اقوام و یا دوستان آنرا نبینند) اگر نواسانات به صورت ماهانه و درست سر موعد خود آشکار شدند، به طور حتم میتوانید اطمینان خاطر حاصل کنید که مربوط به دوره قاعدگی او می شوند و جای هیچ گونه نگرانی وجود ندارد.
.
همانطور که می دانید بدن از درد برای هشدار دادن نسبت به یک مشکل داخلی استفاده می کند. اما گاهی اوقات تنها نشانه ای که شما می توانید از طرف مقابل دریافت کنید، منحرف شدن از مسیر اصلی و نرمال همیشگی است. به طور رسمی بیماری های محدودی هستند که در بهرمندی از لذت جنسی دخالت می کنند، که تنها تعداد کمی از آنها از جمله دیابت در این منظر جدی تلقی می شوند.
.
۴- مسائل روحی روانی
.
بدن انسان ساختار پیچیده ای دارد و بخش کنترلگر آن در مغز نهفته است که از هر جای دیگر پیچیده تر بوده و عملکرد آن ندرتا قابل پیش بینی است.

خوشبختانه در این زمینه تحقیقات بسیار زیادی به عمل آمده و متخصصان بسیار زیادی نیز برای کمک وجود دارند.

ذهن انسان جایگاهی است که منشا تمامی افکار، آمال و آرزوهای فردی شخص می باشد.

شاید دلیل نرسیدن به اوج لذت این باشد که همسر شما نسبت به تصویر ذهنی خود دچار مشکل شده و درک مناسبی از خود حقیقی اش نداشته باشد.

ممکن است دچار استرس شده باشد، عصبانی، ناراحت و یا خسته باشد، حواسش جای دیگری است، تحت فشار مسائل روزمره زندگی است و …
.
درمان: ببینید چه اتفاق جدیدی در زندگی او رخ داده است؛ ذهن خود را بر روی اتفاقات ناخوشایند متمرکز کنید، از خود بپرسید: آیا در محل کار خود پروژه مشغول دنبال کردن و تحویل پروژه سنگینی است؟

ایا به تازگی از شما سوال نکرده که وزنش زیاد شده؟

آیا به خاطر اینکه یک هفته نتوانسته راحت استراحت کند، مرتبا در حال خمیازه کشیدن است؟

آیا خواهرش در حال جدا شدن از همسر خود می باشد؟
.
اگر دلیل تمایل نشان ندادن او به رابطه جنسی وقوع یک اتفاق جدید در زندگی است، جای هیچ گونه نگرانی وجود ندارد. همه مردم روزهای بدی را در زندگی خود تجربه میکنند و چه راه بهتری وجود دارد که آنرا با یک شب بد به اتمام برسانند؟

اما اگر این امر رفته رفته روند عادی به خود گرفت و احتمال از بین رفتن آن کاهش پیدا کرد، باید به دنبال رد یابی مسئله باشید. پس از کشف عامل بروز چنین تمایلاتی باید نسبت به رفع آنها دست به اقدام مقتضی بزنید؛ در این قسمت اشاره ای به چند راه حل کاربردی در این زمینه داریم:
.
اگر تحت استرس قرار داشت: زمانیکه در حمام، داخل وان آب گرم، در حال استراحت است، کارهای مشکل او را انجام دهید.
اگر با چهره خود مشکل داشت: به او یادآوری کنید که چقدر صورت، موها، سینه، شکم، و پاهایش از فلان هنر پیشه معروف زیباتر هستند.
اگر ناراحت یا عصبانی بود: فیلم کمدی مورد علاقه اش را برایش تهیه کنید، یا او را به یک تئاتر شاد و کمدی ببرید. می توانید کمی از استعدادهای ذاتی خود کمک بگیرید و ادای افرادی که او دوستشان ندارد را نیز برایش در بیاورید.

۵- آسیب جنسی

سوء استفاده های جنسی از ابتدای تاریخ بشر وجود داشته و متاسفانه هنوز هم در دنیای “متمدن” امروزی باز هم شاهد چنین فجایعی هستیم. آمار و ارقام در این مقوله بیداد می کند؛ هر ساله شاهد تعداد زیادی از خانم های آسیب دیده هستیم که از سوء استفاده های جنسی رنج می برند.

درمان: آزار و اذیت جنسی را می توان به دو زیر گروه جداگانه تقسیم کرد: جدید و قدیم.

اگر اتفاق اخیرا برای شریک زندگی شما روی داده باشد (در حین زمانیکه با هم رابطه داشته اید) شما نقش تعیین کنند ای در کمک کردن به او برای غلبه بر ترس ها و تجدید غرایز جنسی اش بازی می کنید.

البته به طور حتم اگر او را به کلاس های ماشوره ببرید، کمک بزرگی در حق او انجام داده اید.

وقتی زمان مناسب برای اظهار صمیمیت بین شما دو نفر از نو فرارسید، اصلا متعجب نشوید که او چرا همانند گذشته عمل نمی کند. باید به خاطر داشته باشید که عکس العمل او صرفاً به تجربه تلخی است که در گذشته داشته، نه نسبت به شخص شما.

حتی اگر این امر برای ماهها به طول انجامید الزامی است که شما نسبت به کناره گیری، عدم انعطاف پذیری، نا آرامی، عصبانیت یا حتی ترس های بی مورد همسرتان واکنش غیر معمول نشان ندهید و صبور باشید.

البته تحمل این کار شاید قدری دشوار باشد، اما به خاطر داشته باشید که او علاوه بر جسمش، احساستش نیز آسیب دیده اند. زمان همه چیز را درست می کند.

و با حمایت مناسب و رفتار شایسته طوفان خشم به نسیمی ملایم دوستی مبدل خواهد شد.

آسیب های قدیمی نیز به اندازه آسیب های جدید خطرناک بوده و قابل بحث میباشند.

این نوع از آسیب ها دارای انواع متفاوتی هستند به همین دلیل نمی توان برای کنار آمدن با آنها تنها یک نصیحت کلی ارائه کرد.

علاوه بر اینکه باید تا انجاییکه او از خود تمایل نشان می دهد باید در مورد این مطلب با یکدیگر صحبت کنید و راه های حل مشکل را بیاید.

بهترین راه حل در این زمینه مراجعه به مشاور است، چراکه مشاور به راحتی می تواند نظر او را نسبت به سکس تغییر دهد.

البته هیچ کس دوست ندارد کسی به او بگوید که تو باید به یک روانشانس مراجعه کنی به ویژه زمانیکه صحبت از یک چنین مسائلی در میان باشد؛ اما باید به نحوی او را راضی کنید تا این کار را حداقل برای یک یا دو جلسه به صورت امتحانی انجام دهد.

همچنین باید بیش از اندازه نسبت به واکنش های او دقت داشته باشید.

باید به طور کامل متوجه شوید که نسبت به شرایط مختلف چه عکس العمل هایی نشان می دهد: تون صدایش چگونه تغییر پیدا می کند؟ در صحبت هایش از چه کلماتی استفاده می کند؟

حتی باید بدانید که در چه ساعاتی از روز و چه فصل هایی از سال حالات غیر طبیعی به او دست می دهد.
بدن مقدس او را به جهان پیوند بزنید
دانستن این مطلب که چرا او نمی تواند ارگاسم را تجربه کند، قدری دشوار است اما از تلاش دست نکشید.

مطالبی که ما در بالا به آنها اشاره داشتیم از قبیل مسائل روحی روانی، مصرف داروهای متفاوت و سوء استفاده های جنسی و …

تنها موارد ناچیزی از این بحث بودند. با به کارگیری آنها می توانید مجددا گرمای ونوس را تجربه کنید….

و زمان زیادی نخواهد گذشت که هر دو ستاره را می بینید .
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۳۰۴
موفق باشید

منبع: com.مرکزمشاوره


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

474 نظرات

  • نرگس , ژوئن 10, 2016 @ 10:08 ق.ظ

    سلام
    من۲۶سالمه و ۷ ساله ازدواج کردم و داری دوفرزند دختر ۴ساله و ۳ساله هستم..مشکلاتم با شوهرم خیلی زیاده .ایشون وابستگیه شدیدی به مادرشون دارن.اصلا به حرفهای من ارزش قاءل نیستند .و حرف حرف مادرشون هست و مادرسون هرچی بگن باید در زندگیه من اجرا بسه ..اصلا به من و نظر من اهمیت نمیده و فقط خودسو مادرشو و بچه هارو میبینه ..اونارو بیدون میبره و به من اهمیت نمیده ..خیلی ادم عصبی و بد دهنو بد بینی هستش..همیسه تو خونه من دعواست ..بجه هامم عصبی شدن و گوشه گیر .من چیکار کنم ..راهنمایی کنید..ممنون

    • راهنما , ژوئن 10, 2016 @ 11:29 ق.ظ

      برای داشتن یک زندگی زناشویی سالم،نسبت به خانواده خود وابسته نباشید
      امروز می‌خواهم در مورد یک موضوع خیلی جالب با شما صحبت کنم. می‌دانم عده زیادی از مخاطبان چنین دغدغه ذهنی دارند. پس بدون مقدمه‌چینی و حرف‌های دیگر می‌رویم سر اصل موضوع این یادداشت و مشکل خیلی از خانواده‌های ایرانی:
      با مردهای وابسته به مادر چه باید کردبا مردهای وابسته به مادر چه باید کرد؟!
      قبل از این‌که خانم‌های محترم آهی از ته دل بکشند و بگویند: هیچ چاره‌ای جز سوختن و ساختن نیست! و آقایان محترم هم خم به ابرو بیاورند که: بازهم شروع شد، این‌جا هم از دعوای مادر شوهر و عروس در امان نیستیم، می‌خواهم بگویم که عینک‌های پیش‌داوری‌تان را کنار بگذارید و یک‌بار برای همیشه این موضوع را خارج از نقشی که در آن دارید، نگاه کنید.
      قرار نیست در این این یادداشت راهکاری به خانم‌ها ارایه کنیم که شوهرشان را از مادر خود دور کنند، بلکه می‌خواهیم به یک رفتار متعادل برسیم. لطفاً مرا محکوم ‌به این نکنید که یک‌طرفه به قاضی می‌روم و چرا برای مادرشوهرها هیچ پیشنهادی جهت تغییر رفتار و نگرش ندارم.
      در مطلبی جداگانه به چم‌وخم‌های یک مادر شوهر نمونه می‌پردازیم، اما چیزی که واضح است، حضور بیش‌تر شما عروس‌خانم‌ها در اینترنت و خواندن مقالات است. علاوه بر این تغییر نگرش در سن بالاتر، سخت‌تر بوده و شاید نتوان کسی را که شصت سال از عمر او می‌گذرد، تغییر داد، اما می‌شود با کمی متفاوت‌نگریستن و به‌گونه‌ای دیگر رفتارکردن، همان شخص شصت ساله را با خود همراه کرد.
      فرهنگ ما و وابستگی به مادر
      بهتر است فیلم‌های خارجی را فراموش کنید و نگویید: هیچ‌ کجای دنیا این‌طوری نیست که پسر این‌قدر به مادرش وابسته باشد. بله! این ‌یک واقعیت فرهنگی است. خیلی مواقع هم ما وابستگی را با دل‌بستگی اشتباه می‌گیریم؛ یعنی پسری وابسته نیست و به توانایی تصمیم‌گیری رسیده است، اما نسبت به مادرش دل‌بستگی زیادی دارد و ما به‌عنوان عروس خانواده این موضوع را نمی‌توانیم تحمل کنیم و می‌گوییم او وابسته است. اگر می‌گویید چه فرقی دارد، بهتراست با هم کمی مفهوم وابستگی و دل‌بستگی را بررسی کنیم.
      وابستگی یعنی کسی را می‌خواهی به خاطر این‌که از او منفعتی به تو برسد، بدون او نمی‌توانی زندگی عادی خود را داشته باشی و نوعی مکانیسم مرضی است. احساس تملک ایجاد می‌کند و آزادی را از فرد می‌گیرد. نوعی دوست داشتن مشروط است و در آن خودخواهی به چشم می‌خورد. دل‌بستگی یعنی کسی را بخواهی با تمام خوبی‌ها و بدی‌هایش. به دنبال کسب منفعت از این رابطه نباشی و در تصمیم‌گیری و زندگی‌ات خلل ایجاد نکند.
      همسر شما اگر به بلوغ عاطفی رسیده باشد، می‌تواند در عین حال که یک پسر خوب و مهربان است و به مادرش توجه می‌کند، برای شما هم چیزی کم نگذارد و احساس منفی در شما ایجاد نکند. البته اگر زیاده‌خواه نباشید و بپذیرید که توجه او به مادرش منافاتی با علاقه‌اش به شما ندارد
      چیزی که باید برای داشتن یک زندگی زناشویی سالم به دست بیاوریم، این است که دختر و پسر نسبت به خانواده خود وابستگی نداشته باشند، اما دل‌بستگی نه تنها ایرادی ندارد، بلکه نشانه سلامت عاطفی آن خانواده است. پس زمانی‌که می‌خواهید در رفتارهای شوهرتان اعتدال را ایجاد کنید، حواس‌تان باشد که حسادت زنانه باعث نشود که شما نسبت به محبت و دل‌بستگی مادر و فرزندی هم حساس شده و بخواهید کم‌رنگ شود.
      وابستگی به مادر,عروس و مادر شوهر
      مادر همسرتان را دوست بدارید و ارتباط خوبی با او برقرار کنید

      ما فرض می‌کنیم که همسرتان به بلوغ عاطفی لازم برای تشکیل زندگی نرسیده و آن‌قدر به مادرش وابسته است که بدون او نمی‌تواند آب بخورد، حال باید چه‌کار کنید؟
      در قدم اول سعی نکنید با دعوا و ناراحتی و خشونت او را وادار کنید که بین شما و مادرش یکی را انتخاب کند؛ زیرا بهتر است بدانید که در این بازی از قبل باخته‌اید. این روش فقط تنش و اختلاف را در خانه‌تان ایجاد می‌کند و نتیجه‌ای هم نمی‌دهد.
      اگر بخواهید با محبت و روش‌های زنانه هم همسرتان را به سمت خود بکشید و به اصطلاح از مادرش دور کنید، بازهم موفق نمی‌شوید و در ضمن ابراز علاقه‌هایتان مصنوعی بوده و نمی‌تواند تأثیر مثبت‌ خود را در زندگی بگذارد.
      شما باید اول علت را بررسی کنید. همسر شما اگر به بلوغ عاطفی رسیده باشد، می‌تواند در عین حال که یک پسر خوب و مهربان است و به مادرش توجه می‌کند، برای شما هم چیزی کم نگذارد و احساس منفی در شما ایجاد نکند. (البته اگر زیاده‌خواه نباشید و بپذیرید که توجه او به مادرش منافاتی با علاقه‌اش به شما ندارد.)
      پس شما باید به همسرتان کمک کنید تا به بلوغ عاطفی رسیده و بتواند بین علایق‌اش در زندگی توازن ایجاد کند. این کار در یک ماه و دو ماه انجام نخواهد شد. اگر وابستگی بیش از حد است و روال زندگی فردی شوهرتان و همچنین خانوادگی شما را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد، می‌توانید از یک مشاور به صورت حضوری کمک بگیرید. البته صورت‌مسئله رفتن به نزد مشاور، وابستگی او به مادرش نباشد؛ چون در این صورت ممکن است اصلاً همراه شما نیاید. بهتر است بهانه‌ای چون اختلافات روزمره و نارضایتی‌های پنهان را پیدا کنید و بگویید برای بهترشدن رابطه‌تان دوست دارید مشاوری به شما کمک کند. در این مدت هم اصلاً شمشیرتان را از رو نبندید و نگذارید همسرتان متوجه حساسیت شما بر روی مادرش بشود.
      برای آن‌که آرامش داشته باشید و حس نکنید وسط یک میدان مبارزه قرار گرفته‌اید، بهتر است مادر همسرتان را دوست بدارید و ارتباط خوبی با او برقرار کنید. بعد از ازدواج مادرشوهرتان، چون مادر خودتان است؛ نه از جهت عمق دوست داشتن که شاید یک شعار اشتباه باشد، بلکه از جهت نوع‌دوست داشتن و جنس رابطه.
      این‌که شوهر شما بیش از حد به مادرش وابسته است، دلیل بر بد بودن مادرشوهرتان نیست. فرهنگ ما به‌گونه‌ای ‌است که زنان بعد از مادرشدن تمام روابط عاطفی‌شان را در فرزندشان خلاصه می‌کنند و به همین جهت گاهی بعد از ازدواج فرزندشان، هم دختر و هم پسر تحمل دوری از آن‌ها را نداشته و گاهی توقع سرزدن و دیدار آن‌ها را بیش از حد متعارف دارند. شرایط روحی«مادرها» را درک کنید و بگذارید فرزندشان را یک‌ دل سیر ببینند؛ هرچند وقتی خودتان مادر شوید، متوجه خواهید شد که دل سیر وجود ندارد و یک مادر همیشه بی‌تاب دیدار فرزندش است.
      سعی کنید شما هم با مادر همسرتان ارتباط خوبی داشته باشید و به‌جای آن‌که نسبت به رابطه شوهرتان با او حساس بوده و حسادت کنید، در کنار همسرتان قرار بگیرید. محبت قلب مادران را جذب می‌کند. امتحانش ضرری ندارد. البته اگر وابستگی بیش از حدی وجود داشت، می‌توانید به‌مرور زمان کاری کنید که تبدیل به یک دل‌بستگی بالنده شود، اما فراموش نکنید او به زن دیگری علاقه‌مند نیست؛ مادر او مادر هر دوی شماست، نه یک زن غریبه که هووی عشق شما در قلب همسرتان باشد.

  • احمد , ژوئن 21, 2016 @ 1:25 ب.ظ

    باسلام وخسته نباشیدبعرض میرسانم که فرزندم پسر درحدودیکسال است نامزد شده و یکماه مانده بمراسم عروسی الان مشکل اختلاف بین هم افتاده وماپدرومادرها باصحبت ها و نشستها نتیجه نگرفتیم زمان هم ندارم شما عنایت فرمایید راهنمایی بفرمایید ماچکاربکنیم ممنونم

    • راهنما , ژوئن 22, 2016 @ 5:03 ب.ظ

      دوره نامزدی رو برای همین روزها گذاشتن … دوره نامزدی دوره طلایی شناخته تا دو نفر قبل از شروع زندگی مشترک همدیگرو بشناسن
      بهتره در این مورد با یک مشاوره حضوری نتیجه گیری کنید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

  • پارمیدا , جولای 7, 2016 @ 9:30 ق.ظ

    سلام دخترم ۳ ساله ونیم سن داره میخوام یه کلاس بفرستم که هم صحبت کردن خوب بشه وهم تحرک داشته باشه موندم چه کلاسی بفرستم مهد یا کلاس ورزشی نمیدونم تو این سن براش چی خوبه لطفا راهنماییم کنین

    • راهنما , جولای 7, 2016 @ 4:25 ب.ظ

      یک کودک سه ساله قادر است تواناییهای خود را کنترل کند و از آنها به نحو درست استفاده کند. همچنین بچه های سه ساله بسیار کنجکاو هستند و قادر به درک مسایل زیادتری می باشند. والدین کودک سه ساله به عنوان اولین معلم وی می توانند با انجام یک سری فعالیتهای ساده به غنای رشد این دوره بیافزایند و همچنین اعتماد به نفس کودک را در فعالیتهای روزانه اش بالا ببرند.

      در ادامه مطلب فهرستی از فعالیتهای مفید این دوره آمده است:

      تلوزیون ممنوع

      ۱- خواندن یک داستان( حتی خیلی کوتاه )هر شب قبل از خواب. این کار را به عنوان یک برنامه مشخص برای آرام کردن کودک قبل از خواب انجام دهید. بهتر است یک داستان واقعی بگویید.

      ۲- به همراه کودک و برای او از کتابخانه های محلی کتاب قرض بگیرید و برایش بخوانید.

      ۳- از تلوزیون برای آرام کردن کودک استفاده نکنید. زمان تماشای تلوزیون و تعداد دفعات آن را کم کنید.

      ۴- به فرزندانتان خاموش کردن تلوزیون را آموزش دهید . این کار به آنها کمک میکند تا زمان کافی برای تماشای تلوزیون را تشخیص دهند

      ۵- زمانی که خانواده برای صرف یک وعده غذایی دور هم جمع هستند تلوزیون را خاموش کنید.

      بیرون از خانه

      ۱- زمانی را به پیاده روی با کودک خود و با سرعت او در بیرون از خانه اختصاص دهید

      ۲- وقتی با کودکتان در بیرون از خانه به سر می برید با او به پدیده های مختلف اطراف دقت کنید. اسامی چیزهای مختلف را به او بگویید تا مجموعه لغاتش را افزایش دهید.

      ۳- از این زمان برای به اشتراک گذاشتن اخبار در مورد خانواده و دوستان کودک و خودتان استفاده کنید.

      ۴- در روزهای آفتابی و گرم از کلاه و کرم های ضد آفتاب برای کودکتان استفاده کنید.

      ۵- در هنگام پیاده روی با کودکتان تمرین ایستادن روی یک پا را انجام دهید.

      ۶- به او کمک کنید تا معنی رنگهای چراغ راهنمایی را بفهمد.

      ۷- کودکتان را به انجام فعالیتهای فیزیکی تشویق کنید. اینکار باعث تقویت ماهیچه های او می شود و همچنین کمک می کند تا کودک بهتر بخوابد.

      ۸- بهتر است کودک به همراه دیگر اعضای خانواده فعالتهایی مانند توب بازی، رقص و یا شنا را انجام دهد.

      ۹- کودکتان را تشویق کنید تا به محیط زیست احترام بگذارد.

      ۱۰- کودک را در انجام فعالیتهای باغبانی و کاشت گل و گیاه شرکت دهید. همچنین آنها را برای تهیه و تدارک غذا مشارکت دهید.

      ۱۱- به آنها فعالیتهایی همچون بردن زباله ها به بیرون بدهید و یا کودک را در جمع آوری کاغذها و زباله های بازیافتی مشارکت دهید.

      ۱۲- از او بخواهید که اسراف نکند مثلا از کاغذ نقاشی اش به درستی استفاده کند و هر دو روی آن را نقاشی بکشد.

      عادات خوب غذایی

      ۱- کودک را به استفاده از قاشق و چنگال کوچک تشویق کنید تا بتواند هر چه زودتر به صورت مستقل غذا بخورد و با اینکار باعث بالا بردن اعتماد به نفس او شوید.

      ۲- او را به خوردن غذاهای سالم و متنوع تشویق کنید. هر روز به او تکه های هویج و کرفس بدهید. میوه ها، غلات و حبوبات، گوشتها و شیر و لبنیات را در برنامه غذایی او بگنجانید.

      ۳- کودک را به خوردن آب تشویق کنید و از آب میوه های شکر دار بپرهیزید. همچنین او را به خوردن غذاهای کم نمک عادت دهید.

      ۴- غذاهای جدید را به کودکتان پیشنهاد کنید اما او را مجبور به خوردن آنها نکنید. آن غذاها را دائم تهیه کنید و در اختیارش قرار دهید تا روزی که علاقه اش را به خوردن آنها ابراز کند.

      روشهایی برای بالا بردن عزت نفس

      ۱- به آنها بگویید که دوستشان دارید

      ۲- برای گوش دادن به حرفهایشان و صحبت کردن با آنها وقت بگذارید

      ۳- زمانی را به آنها اختصاص دهید

      ۴- به آنها کمک کنید تا برای مشکلاتشان راه حلی بیابند

      ۵- آنها را تشویق کنید تا علایقشان را دنبال کنند

      ۶- کارهایشان را در خانه نمایش دهید

      ۷- موفقیتها و نقاط عطفشان را جشن بگیرید

      ۸- به آنها اجازه انتخاب از میان دو چیز را بدهید ( انتخاب لباس از بین دو دست لباس)

      ۹- زمان لازم را در اختیارش قرار دهید تا خودش لباس بپوشد

      ۱۰- کودک را تشویق کنید تا وسایل مورد نیازش را در کوله یا کیف مخصوص خودش حمل کند

      ۱۱- به آنها کمک کنید تا نام خانوادگی، آدرس و شماره تلفن خانه را یاد بگیرند

      ۱۲- رفتارهای کودک را بررسی کنید و از علایق او آگاه شوید و از این طریق از تنش و ناراحتی جلوگیری کنید

      ۱۳- در برابر اشتباهاتش با گذشت و مهربان باشید و به یاد داشته باشید که یادگیری فقط زمانی اتفاق می افتد که کودک فعالیتهای تازه و نویی را در سایه حمایت و تشویق والدینش انجام دهد.

      ۱۴- اشتباهات گرامری و تلفظ کودک را در حین صحبت کردن اصلاح نکنید فقط در زمان مناسب درست آن جمله یا کلمه را بیان کنید.

      ۱۵- به کودک بازخورد مثبت بدهید و از گفتن اینکه کار تو اشتباه است به او خودداری کنید. بهترین روش بیان کردن روش درست رفتار در قالب مثال است.

      ۱۶- به خاطر داشته باشید که پروسه یادگیری مهم است نه آنچه که این پروسه تولید می کند.

      فعالیت های مناسب این دوره

      ۱- کودک را تشویق به گوش دادن به موسیقی کنید و عشق به موسیقی را در او زنده کنید

      ۲- وسایل بی خطر آشپزخانه را در اختیارش قرار دهید ( مثل قاشقهای چوبی، ماهیتابه و …)

      ۳- از وسایل آشپزخانه به عنوان سازهای موسیقی استفاده کنید ( مثل قابلمه به جای طبل و یا وسایل لوله ای به جای فلوت و …) و کودکتان را در آغوش بگیرید و با اینها بنوازید و برقصید

      ۴- اگر کیبورد و یا هر وسیله موسیقی دیگری که در خانه دارید در اختیار کودکتان هم قرار دهید او خیلی زودتر مشتاق یادگیری موسیقی می شود

      ۵- وسایل مورد نیاز نقاشی را در اختیارش قرار دهید ( مونتسوری استفاده از گچ و تخته سیاه را پیشنهاد می کند)

      ۶- اسباب بازی های ساده را جایگزین اسباب بازیهای الکتریکی و دیجیتالی کنید.

      ۷- بچه ها در این سن از پازلها و اسباب بازیهایی که نیاز به سر هم کردن و ساختن داشته باشد لذت می برند. همچنین خمیربازی، کتاب، نقاشی و موسیقی و سازهای ساده از علاقه مندیهای آنهاست

      ۸- با جعبه ها و کارتن های دور ریختنی می توان آنها را سرگرم کرد.

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • مریم , جولای 11, 2016 @ 10:46 ق.ظ

    من ۳۶ سالمه و حدود یک سال و چند ماهه با پسری ازدواج کردم، شوه م مرد مهربون و خوش قلبیه. ما با هم ۷ سال تفاوت سنی داریم و ایشون جوون تر هستن. اختلاف های دیگه ای هم داریم که باعث شدن که بین ایشون و خانواده من ارتباط خوبی وجود نداره، البته شوهرم آدم حساس و عصبی هستش و من هم آدم حساسی هستم، از اول ازدواجمون تا حالا همش با هم بحث و جدل داریم، به نظر شما ممکنه که ازدواج مااشتباه بوده و چطور این و باید بفهمم

    • راهنما , جولای 13, 2016 @ 10:05 ق.ظ

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • بهناز , جولای 11, 2016 @ 12:13 ب.ظ

    سلام… توروخدا کمکم کنید و منو از این تردید رها کنید… من با یک خواستگار ۵ماهه تو دوران شناخت هستیم… اوایل خیلی به نظرم خوب میومد، اما رفته رفته مشکلاتی پیش اومد… ک من ناخوداگاه بهش سرد شدم ! یه دنده اس، هیچوقت احتمال نمیده ممکنه اون یه درصد اشتباه کنه و شاید حق با من باشه، هر چیزی و توجیه میکنه تا بابتش عذر خواهی نکنه و کم نیاره… هزاری هم ک منطقی و با محبت حرفمو بزنم، اون قاطعِ… ! و به نظر اون من ی ادم لجباز و خودخواهم ک میخوام چشم بشنوم… ولی واقعا اینطور نیست… مثلا من بهش میگم فلان کارو میخوای کنی، مشورت کن… میگه نه من میدونم این کار درسته… تو میخوای بهت بگم چشم مشورت میکنم؟… ! و خیلی مشکلات هست.. از سوی خونوادش حمایت نمیشه و هر دفعه ب من شوک وارد میکنه… یه بار میگه من میخوام nتومن به خونوادم هر ماه بدم, باهاشم منطقی حرف بزنم ناراحت میشه ، میگه خونوادمن رو چشمام هستن..‌ بیشتر کار میکنم نیدم، میگم اخه حقوقت نمیرسه عزیزم، میگه تو چرتکه دستت گرفتی 😐 راجب بعضی چیزاهم منو تو ابهام میزاره… ممکنه دو ساعتم راجبش حرف بزنه ،اما باز اون جواب ی کلمه ای رو نمیده..‌ خیلی مهربونه، بی نهایت عاشقمه و با محبت… ولی این لجبازیاشو چکار کنم؟ ک سر هیچ موضوعی کم نمیاره و از حرفش کوتاه نمیاد … دارم دیوونه میشم 🙁 همش دعواس..‌ نمیدونم هی میگم جواب منفی بدم خودمو راحت کنم..‌

    • راهنما , جولای 11, 2016 @ 3:07 ب.ظ

      وقتی ایشون نتونسته نظر شمارو جلب کنه و با معیارهای شما هماهنگ نیست پس چه اصراری به ادامه دادنه ؟
      چرا خودتونو اینقدر حقیر یک خواستگاری ساده میکنید که زمام امور از دستتون دربیاد؟
      امیدوارم وقتی تصمیم به ازدواج بگیرید که توان ” نه” گفتن مقدس رو یادگرفته باشید و گرنه مثل بسیاری از افراد سالهای بعد باید مشکلتون رو در راهروهای دادگاه حل کنید
      پس با خانواده مشورت کنید و تصمیم جدی و قطعی بگیرید

      • بهناز , جولای 11, 2016 @ 3:35 ب.ظ

        بخاطراین نه گفتنم رو به تاخیر انداختم، چون مطمئن نبودم… گفتم شاید من دارم اشتباه میکنم، شاید دوست داشتن و توجهش بهم ارجح باشه ب این مسائل ک البته از نظر اون پیش پا افتاده هستن، اما ب نظر من اساسی هستن…
        دلم میخواست اول با یک صاحب نظر مشورت کنم و لعد تصمیم نهایی رو بگیرم

        • راهنما , جولای 13, 2016 @ 10:02 ق.ظ

          میتونید با شماره های درج شده در سایت تماس بگیرید

  • میثم , جولای 13, 2016 @ 11:17 ق.ظ

    سلام من ٢۶ساله هستم و۵ماه پیش بادختری آشناشدم که قبل ازبیرون رفتن باایشون بهشون علاقه مندشدم وازروزاولی که باایشون حضوری صحبت کردم بانگاه ازدواج پیش رفتم ازاون روز۵ماه میگذره ومن هنوزهم ایشون رومثله روزهای اول دوست دارم امامتأسفانه ازیک ماه پیش دچارمسایلی شدیم که به رابطه ی ماآسیب زده.همه چیز خوب پیش میرفت تااینکه عکسهایی روازایشون دیدم که باتعدادی دختروپسر البته درفضایی کاملاعمومی گرفته شده بودوقتی ازشون توضیح خواستم متوجه شدم افرادی که درعکس هستند همه مجرد ودوستی اونهاازیک گروه مجازی سرچشمه گرفته چندروزبعدازتوضیح ایشون من نظرخودم رودررابطه باگروه های مجازی اعلام کردم وبه ایشون گفتم که دوست ندارم بامردغریبه بیرون بره چراکه دوساله پیش خودم درگروهی عضویت داشتم که همهانسانهای بزرگ وتحصیل کرده ای بودن ولی متأسفانه اتفاقاتی افتاد که زندگیه سه خانواده بطورمستقیم خراب شد من ازترسهام گفتم ولی بعدازساعت هاحرف زدن به یک جواب رسیدم تواونهارونمیشناسی اونا فارغ ازجنسیتن.بعدازاون ماجراایشون به شدت بهانه گیر وحساس شده وباکوچکترین حرف یاشوخی تعبیری وارونه میکنه ومیرنجه وجبهه میگیری خیلی سعی کردم که متوجهش کنم اما درآخرباگریه هاش واین حرف مواجه میشم خیلی خودخواهی یبارنمیگی شایدیه درصد حق باتوباشه

    بهترین راه این بود که بطورحضوری پیش یه مشاوره بریم من وقت گرفتم حالاازشمامیخوام یه راهی روپیش پامون بگذارید که تااون روزبینمون مشکلی بوجودنیاد

    • راهنما , جولای 14, 2016 @ 9:49 ق.ظ

      اگر از این ترس دارید که تا اون روز بین شما اتفاقی نیفته باید در مورد این رابطه و ارتباط فکر جدی کنید و این هشداری برای آینده شماست
      تمام رفتارهایی که امروز میبینید میتونه در آینده هم تکرار بشه پس بهتره خوب فکر کنید و بدونید با دختری هستید که حساسه و برای ارامش در زندگی خیلی باید در رفتارتون تجدید نظر کنید که میتونه در دراز مدت برای زندگی مشترک تنش زا باشه
      ////
      تا اون روز بهتره هیچ ایرادی نگیرید و مسلما” هیچ مشکلی هم پیش نمیاد
      زن ها نسبت به مردها احساسات شان رقیق تر است. این یکی از ویژگی های رفتاری آنهاست و به خودی خود، نقص محسوب نمی شود. البته میزان حساسیت همه زن ها یکسان نیست؛ همانطور که مردها به لحاظ روحی با هم متفاوت هستند.
      نوسان های خلقی یکی از ویژگی های خانم هاست، باید این نوسان را کنترل کرد یا با آن کنار آمد؟ زن ها نسبت به مردها احساسات شان رقیق تر است. این یکی از ویژگی های رفتاری آنهاست و به خودی خود، نقص محسوب نمی شود. البته میزان حساسیت همه زن ها یکسان نیست؛ همانطور که مردها به لحاظ روحی با هم متفاوت هستند. زن ها همگی روی موج احساسات شان سوار هستند و این ارتباطی به میزان اعتماد به نفس آنها ندارد اما معمولا در زمانی که احساس خوبی دارند، اعتماد به نفس شان هم بالاتر است.
      باهوش ها، حساس ترند
      ممکن است همسر شما زن تحصیلکرده و با اعتماد به نفسی باشد. اتفاقا در این زنان حساسیت حسی بالاتر است؛ به همین دلیل همسر شما کوچکترین گوشه و کنایه را متوجه شده و آشفته می شود. به همین دلیل هم کوچکترین تلنگر احساسی، ناگهان خلق و احساساتش را تغییر می دهد اما این تلاطم موقتی است. به همین دلیل خق آنها ممکن است در طول روز چند بار تغییر کند.
      زنانی که به لحاظ هوشی از بهره هوش بالاتری برخوردار هستند، حساس تر و دقیق تر هستند. پس این یک نقص رفتاری نیست. برای آنکه بتوانید به او کمک کنید، با همسرتان صحبت کنید. به او بگویید که متوجه ظرایف رفتاری او هستید. متوجه هستید که او به دلیل هوش بالایی که دارد، رفتار نادرست افراد را درک می کند. به او کمک کنید تا حرف بزند و زمانی که درباره آنچه غمگین شده حرف می زند، سعی نکنید او را نصیحت کنید. فقط سکوت کرده و گوش کنید. سپس به او اطمینان بدهید که او را درک می کنید، همراهش هستید و نمی گذارید دیگران به او آسیب احساسی وارد کنند و این کار را به صورت عملی انجام دهید.
      برای مثال زمانی که احساس می کنید دیگران با حرف یا رفتارشان درصدد ناراحت کردن همسرتان هستند، مداخله کنید و با جواب دادن زیرکانه به آنها، موضوع را تغییر داده یا مسئله را با شوخی و شیطنت لوث کنید. نگذارید بحث ادامه پیدا کند. همسر شما حتما متوجه همراهی شما خواهد شد.
      با اعتماد به نفس منافات ندارد
      همسر شما اعتماد به نفس بالایی دارد اما گاهی این اعتماد به نفس به دلیل مشکلات احساسی که برایش پیش می آید، آسیب می بیند. اعتماد به نفس خانم ها درست مثل امواج دریا در نوسان است. زمانی که به هر دلیل احساس آنها تحریک شود، اعتماد به نفس شان کاهش می یابد. به همین دلیل هم همسر شما با وجودی که زن با اعتماد به نفسی است اما گاهی اعتماد به نفسش را از دست می دهد.
      در شرایطی که اعتماد به نفس همسرتان پایین است، فرصت خوبی برای خانه تکانی عاطفی است؛ به این معنی که وقتی به لحاظ اعتماد به نفس در شرایط نامناسبی قرار دارند، فرصت خوبی برای اظهار عشق به آنهاست تا دوباره اعتماد به نفس شان را به دست آورند.
      بنابراین در شرایطی که حس می کنید همسرتان اعتماد به نفسش کاهش یافته با او بیشتر همراه شوید. عشق و علاقه تان را بیشتر نشان دهید. او را تنها نگذارید. سعی کنید به هر شیوه ممکن او را آرام کنید تا اعتماد به نفس را به دست بیاورد. اگر زن با اعتماد به نفسی مانند همسر شما، اعتماد به نفسش را از دست داده است، این به این معنی نیست که از این به بعد به فردی بی ثبات و ناتوان تبدیل شده است. او در دوره ای خاص ناتوان از برقراری تعادل در احساسش شده است که توجه و همراهی شما، مشکلش را برطرف خواهد کرد.
      سکوتش را بشکنید
      اگر همسر شما در شرایطی که دچار مشکل احساسی می شود، سکوت می کند. مسئول شکستن این سکوت، شما هستید. اما برای شکستن این سکوت باید در اولین فرصت اقدام کنید. مثلا اگر بعد از یک میهمانی خانوادگی احساس کردید همسر شما سکوت کرده است، سر حرف را باز کنید.
      اگر می دانید دقیقا چه موضوعی او را آزرده کرده است، دقیقا سراغ اصل موضوع بروید. درباره مسئله پیش آمده نظرتان را بگویید. این شروع خوبی برای شکست سکوت همسرتان است اما اگر نمی دانید همسرتان دقیقا از چه موضوعی رنجیده است، کافی است از مهمانی، رفتار افراد یا حتی لباس پوشیدن افراد حرف بزنید تا همسرتان سکوتش را بشکند اما اگر هیچ کدام از این راه ها نتیجه ای در پی نداشت، شما هم سکوت کنید.
      شاید همسرتان برای صحبت کردن درباره موضوع آمادگی ندارد. در این شرایط منتظر بمانید؛ شاید او یک ماه یا یک سال بعد درباره موضوع صحبت کند. گاهی تلاش شما برای شکست سکوت کافی یا مناسب نیست. در این شرایط سکوت کنید. او خودش به حرف خواهد آمد اما حواس تان به مدت زمان و شکل سکوت او باشد.
      گاهی زن ها در روزهای نخستی که مشکلی برایشان پیش می آید، سکوت می کنند؛ همین مسئله باعث می شود صحبت کردن درباره آن برای او سخت شود. بنابراین حواستان باشد اگر سکوت او طولانی شد، به شکلی او را به حرف آورید. زن ها نیاز دارند با همسرشان صحبت کنند. این مسئله به آنها امنیت و آرامش می دهد.
      نوسان را از بین نبرید
      همسرتان گاهی دچار نوسان خلق می شود. اشتباه اغلب آقایان این است که تلاش می کنند به هر شکل ممکن نوسان خلق همسرشان را از بین برده شرایط را به سرعت به حالت اولیه بازگردانند. این کار اشتباهی است. این کار اوضاع را بدتر می کند؛ به این دلیل که باید به طرف مقابل تان فرصت بدهید تا مشکل پیش آمده را هضم کند. این نوسان خلق نوعی حالت تدافعی است که زن ها به آن احتیاج دارند تا شرایط را سنجیده و از خود دفاع کنند.
      اشتباه دوم این است که آقایان تلاش می کنند تا از افت خلق همسرشان جلوگیری کنند اما باید بگذارید که نوسان خلق او را به پایان خط برساند تا بعد از طی کردن یک دوره خاموشی دوباره به حالت عادی بازگردد. در واقع نوسان خلق یکی از حالت های رفتاری طبیعی زنان در زمان ناراحتی است که باید آقایان فقط با آن کنار بیایند.
      هر نوع نصیحت، توضیح یا تلاش برای تغییر خلق تا زمانی که شخص خودش نخواهد موفق نبوده و بیشتر باعث عصبانیت همسرتان می شود؛ پس به او فرصت دهید.
      وقتی به حرف آمد، سکوت کنید
      بعضی از زن ها به محض بروز مشکل، شروع به صحبت می کنند. این افراد برونگرا هستند اما توضیح های شما نشان می دهد که همسر شما هر چند با دیگران ارتباط خوبی دارد اما درباره مشکلات خودش، درونگراست. به این دلیل که بیشتر رفتار شخصی اش تغییر می کند و با دیگران کاری ندارد؛ بنابراین این افراد سخت به حرف می آیند. بنابراین صبر کنید تا همسرتان به حرف بیاید و زمانی که شروع به صحبت درباره مشکلاتش کرد، سکوت کنید و به حرف هایش گوش کنید. زمانی که صحبت هایش تمام شد، به او راهکار ارائه دهید اما اگر دیدید نسبت به شنیدن حرف های شما بی میل است؛ بحث را ادامه ندهید. او در آن زمان خواسته که صحبت کند، بدون اینکه حرف و نصیحتی بشنود؛ پس به خواسته او احترام بگذارید. همین که او حرف زده، سبک شده است و این کافی است.
      مردانه رفتار می کند
      مردها در زمان بروز مشکل سعی می کنند به غار تنهایی شان فرو بروند، کمتر حرف می زنند اما گوشه گیر نمی شوند. در توضیح رفتار همسرتان اشاره کردید که او گوشه گیر و کم حرف می شود.این رفتار به نظر مردانه می آید اما بعضی از زنان نیز علاقه ای به صحبت کردن درباره مشکل شان ندارند اما برخلاف مردها که در این شرایط هر چه بیشتر از آنها سوال کنید، بیشتر در خودشان فرو رفته و عصبی می شوند، زن ها به عکس دوست دارند همسرشان آنها را از غار تنهایی بیرون بیاورد.
      این رفتار همسر نوعی ابراز علاقه به زن است که برای او بسیار خوشایند و دلنشین است اما درباره زنان باید این نکته را به خاطر داشت که شیوه خارج کردن آنها از غار تنهایی کاملا متفاوت بوده و منحصر به فرد است. باید یاد بگیرید که همسر شما چطور از غار بیرون می آید تا بتوانید به او کمک کنید.
      سرزنش ممنوع
      به هیچ وجه او را به خاطر احساسات رقیقش سرزنش نکنید. این ویژگی رفتاری اوست. ممکن است شما هم هزار و یک خصوصیت بد و خوب داشته باشید. به جای آنکه او را سرزنش کنید، کمکش کنید تا کمی از رقت احساسش کم کند اما راه آن سرزنش کردن نیست.
      بهترین راه جدی بودن اما مهربان بودن با اوست. در واقع زمانی که او عصبی یا حساس شده است، شما باید با رفتارتان کفه ترازو را به تعادل برسانید. یادتان باشید در بین حرف هایتان هیچ حرفی نزنید که نشانه تحقیر، سرزنش یا توهین ناخودآگاه به او باشد. گاهی ممکن است رفتار و گفتار مردانه شما هم برای زن ها سنگین تمام شده و آن را توهین به خود حساب کنند، پس کلمات و جمله ها را گزیده انتخاب کنید.
      ۳ نکته طلایی برای کمک به همسرتان
      * دقت کنید:
      حواستان باشد چه حرف و حدیث هایی همسرتان را دلخور می کند، بنابراین وقتی در جمعی هستید و حس می کنید بحث به سمت موضوع هایی می رود که همسرتان را آزرده می کند با مهارت موضوع بحث را تغییرل دهید.
      * اصرار نکنید:
      اگر همسرتان تصمیم گرفته به دلیل رفتار نامناسب هر کسی، اعم از مادر و خواهر خودش یا شما برای مدتی مراوداتش را کم یا متوقف کند، با او مخالفت نکنید. گاهی این دوری و دوستی می تواند نتیجه بهتری را به همراه داشته باشد.
      * قلقش را پیدا کنید
      بعضی زن ها به ویژه آنهایی که بهره هوشی بالایی دارند، قلق رفتاری خودشان را دارند. در شرایطی که همسرتان رفتار خاصی در پیش گرفته بیشتر او را زیر ذره بین ببرید تا قلق او بیشتر به دست تان بیاید اما به رویش نیاورید. فقط حواس تان به او باشد.

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

  • نارنین , جولای 17, 2016 @ 4:17 ب.ظ

    باسلام خسته نباشید من ۲۵ سالمه حدود دو ماه یه خواستگار پزشک دارم که ۳۲ سالشونه از همه لحاظ ادم خوبیه ولی ظاهرا تو صورتش تیک عصبی داره من این موضوع رو باهاش عنوان کردم ولی اصرار داره که حساسیته فصلی و به خاطر ضعیفی چشمش است میخواستم بدونم که همیچین چیزی هست یا نه خودم فکر میکنم که تیک عصبی باشه هر چن ثانیه یک بار زیر چشم و عضله ی کنار لبش تکون میخوره ایا قابله درمان هست ؟ من باید نگران این موضوع باشم یا نه امکان داستن بیماری خواصی درش وجود داره با نه…ممنون میشم راهنماییم کنید

    • راهنما , جولای 18, 2016 @ 10:18 ق.ظ

      تا بررسی و معاینه ای درکار نباشه نمیتونید در موردش نظر بدید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • فاطیما , جولای 19, 2016 @ 4:13 ب.ظ

    سلام مشکل من در رابطه چگونگی رفتار و عکس العمل در بربر پسر ۱۹ ساله ام می باشد ما خانواده مذهبی هستیم پسرم از سن تکلیف نماز و روزه اش را بجا آورده اهل مسجد است اما مدتی است دچار خود ارضایی شده و عمل شنیع جق انجام میدهد وقتی تو لاک خود میرود از اتاقش بیرون نماید و بعد به حمام میرود من میفهمم دو بار با او صحبت کردم از گناه و عواقب آن گفتم خودش آگاهی دارد ولی باز هم وسوسه میشود شوهرم با او صحبت نمیکند میگوید تو حساسی خودش خوب میشود لطفا شما مرا راهنمایی کنید

    • راهنما , جولای 21, 2016 @ 12:09 ق.ظ

      ایکاش در مورد خلوتش کنجکاوی نمیکردید … چون شما حس جنسی اونوو با این کلمات نمیتونید ارام کنید
      سعی کنید محیط امنی برای ایشون فراهم کنید تا در خانه احساس امنیت کنه نه اینکه در کارش سرک بکشید و متهم به خودارضاییش کنید
      پس خواهشا سعی در فراری دادنش از محیط خانواده نکنید … این تب و تاب کم میشه و با ازدواجش از بین میره

  • حسام , جولای 26, 2016 @ 1:44 ق.ظ

    سلام پسری هستم ۲۴ ساله چند ماهیه با دختری دوست شدم حدود ۵ ماه از طریق مجازی بدون اشنایی قبلی اول قبول نمیکرد ولی بعد دوسه روز باهام دوست شد تو همون اولا بهش گفتم که اگه ازت خوشم بیاد ازدواج میکنیم تو صحبت های تلفنی متوجه شدم اخلاقش دقیقا مثل خودمه قرار اول خیلی از ظاهرش خوشم اومد تو قرار دوم دیگه کمکم بهش وابسته شدم و عاشقش بعده قرار دوم سه هفته ای از دوستیمون میگذشت فهمیدم که اونم از من خوشش اومده بحثمون رفت سمت همیشه باهم بودنو ازدواج اما بعده قرار سوم یروز بهم گفت تموم کنیم منم بهش گفتم دلیلت چیه اولش نگفت ولی بعد با گریه بهم گفت که قبلا ۷ سالی با پسری دوست بودم بهش دیگه اعتماد داشتم یروز بهم پیشنهاد رابطه جنسی داد قبول نکردم ولی مجبورم شدم قبول کنم اما اون روز بکارتم از دست دادم اون پسرم یک ماه بعد ولم کرد نزدیک ۱سالو نیم از اون ماجرا میگذره به مادم گفتم بعده کلی نفرین منو برد دکتر تا ببینه میتونه کاری کنع بعد بهم گفت که عمل کرده من اول خیلی شکه شدم ولی بهش گعتم اگه اینجوری که تو میگی باشه و تو گول خورده باشی واسم مهم نیست بعد خیلی کم در اون مورد باهاش حرف میزدم ولی همیشه تو فکرم بود تا اینکه یروز ازش خواستم جزئیاتو بهم بگه اولاش نمیگفت حرفشو میزدم میگفت این رو رابطمون بعدا تاثیر میزاره من اشتباه کردم بتو گفتم ولی نمیخواستم بهت دروغی گفته باشم میترسیدم یه موقع بفهمی من بهش گفتم لطفا جزئاتو برام بگو اون گفتیسری چیزارو من عصبی شدم ولی بروش نیوردم من فکر میکردم پسره فقط بکارتشو ازش گرفته ولی پسره ازش لذتم برده بوده بعد گعتم بازم اشکال نداره گول خورده یکم که گذشت یجورایی متوجه شدم اون واقعا منو دوست داره و عاشقم شده میگه تو فقط منو درک کردی حتی خانوادم درکم نکردن در ضمن پدر مادرش ۷ ساله جدا شدن منم واقعا دوستش دارمو حس میکنم خیلی بهش وابسته ام ولی همش اون صحنه ای که با اون پسر داشته رو تو ذهنم تجسم میکنم حالم خراب میشه همش میخوام فکرشو نکنم نمیشه تا اینکه چند روز پیش باز با نارحتی تمام بهم گفت من دروغ گفتم هنو عمل نکردم چون پولشو ندارم دکترم رفته خارج این باعث شد این موضوع ملکه ذهنم شه باز بهش گفتم من یچیزی ذهنمو مشغول کرده که یبار بوده یا بیشتر بیا بریم پیش یه ماما متوج میشه و به من میگه فکرمو راحت میکنه اون ناراحت شذ گفت نه من نمیام اصلا خجالت میکشم و این بهونه ها تا این که امروز همش گفتم تا این که گفت چند بار بوده گفت من اینکارو کردم چون فقط میخواستم اونو نگه دارم گفتم چرا بهم همون اول نگفتی گعت ترسیدم تو بهم دست درازی کنی الان خیلی حالم بده اون موندم چیکار کنم اون گفت مبخوای ولم کنی اول همش بهش گفتم چرا دروغ گفتی بهم جوابش ندادم اخر گفتم بیا فراموش کنیم موضوع تورو جفتمون تو دیگه از اون جریان هیچی بهم نگو اونم خوشحال شد واقعا دوستس دارم ولی نمیدونم چیکار کنم لطفا کمکم کنید ببخشید یکم طولانیشد

    • راهنما , جولای 26, 2016 @ 10:53 ق.ظ

      در این مورد قبل از هر اقدامی مشاوره حضوری داشته باشید
      در این جلسه میتونید به صحت گفته هاش پی ببرید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

  • آرزو , جولای 26, 2016 @ 11:15 ق.ظ

    خانومی ۳۳ ساله هستم شش ساله ازدواج کردم.همسر و زندگیمو خیلی دوست دارم، مدتی هیچ منو خوشحال نمونه از خودم مدام ناراضی هستم، دوست دارم هر کاری انجام میده بهترین باشم، مثلا رانندگی تازه شروع کردم ولی خیلی استرس دلم اوایل خوب بودم ولی همش خودم مقصر میدون اگه خطایی از بقیه در حین رانندگی سر بزنه. نسبت به کسایی که به هر نحوی از کمک بخوان و من نتوان احساس عذاب وجدان دارم. دوست دارم مورد تاید بقیه بخصوص همسرم باشم در مورد کارها اگه همسرم نظر مخالف داشته باشه به شدت سرخورده میشم و آروم و گوشه گیر میشم یا با پسرم به شدت با پرخاش برخورد میکنم.شاغل میباشم و همسر اصرار دارند که فرزند دومن داشته باشیم اما من خیلی تمایل ندارم

    • راهنما , جولای 27, 2016 @ 11:01 ق.ظ

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه

      در این که هر فردی تمایل دارد تا محبوب دیگران باشد، هیچ تردیدی نیست. خواستن پذیرش و تایید دیگران مقبول است، اما برخی افراد تایید را فراتر از یک تمایل و خواسته قلمداد میکنند. آنها تایید دیگران را نیاز و ضرورتی میپندارند که بدون آن قادر به حیات و بقا نیستند. هنگامی که اهمیت تایید ازسوی دیگران تا این حد مهم تلقی میگردد، شکست فرد در جنبه های گوناگون زندگی اجتناب ناپذیر می گردد:

      ۱- میتواند یک منبع اضطراب باشد، که باعث محدود شدن زندگی شما گردد. شما از ریسک کردن اجتناب می ورزید، تجربه چیزهای جدیدی که موفقیت در آنها قابل تضمین نیست، و یا هر موقعیتی که شما از نوع تفکر دیگران نسبت به خود هراس دارید. این امر سبب میگردد عوض آنکه اهداف شخصی خود را دنبال کرده و خواسته های قلبی خود را طلب کنید، تنها خود را با انتظارات دیگران انطباق دهید.

      ۲- شما ممکن است نسبت به انتقاد حساس گردید. احساس رنجش از انتقاد، از اینکه شما از بازخوردهای دیگران به عنوان تجارب یادگیری سود برید ممانعت میکند. در پی پذیرش و تایید دیگران بودن، ازعدم اعتماد بنفس و پذیرش خویشتن نشات میگیرد.

      ۳- شما ممکن است تلاش به دستیابی به یک هدف ناممکن اصرار ورزید. شما هرگز قادر نخواهید بود پذیرش و تایید تمامی اطرافیان خود را جلب کنید. حتی اگر قادر به چنین کاری باشید آیا آنها شما را واقعا دوست خواهند داشت؟

      ۴- دیگران نهایتا برای شما احترام کمتری قائل گردیده و شما را کمتر دوست خواهند داشت. آیا شما به کسانی که به سادگی رنجیده خاطر میگردند علاقه دارید؟ و برایشان احترام قائل میباشید؟ به زبان نیاوردن چیزهایی که منظورشان است، همواره برای وفق دادن خود با انتظارات و خواسته های دیگران کوشیدن، بی جهت بله گفتن، اجتناب از پذیرش مسئولیت زندگی خود، همواره محتاج عشق، توجه و یا ترحم دیگران بودن. هرچه بیشتر به دنبال پذیرش و تایید دیگران باشید، کمتر به آن دست خواهید یافت.

      ۵- نگامی که شما پیوسته میکوشید تا تایید و پذیرش دیگران را جلب کنید، لاجرم این رفتار در شما بصورت یک عادت در می آید. و دیگر دیگران انتظار دارند تا شما بی قید و شرط خود را با خواسته های آنها وفق داده و به انتظارات آنها تن دهید. و چنانچه شما در برابر خواسته دیگران پاسخ منفی بدهید، ممکن است حتی از دست شما عصبانی و دلخور نیز بگردند! دیگران تصور میکنند شما نیاز، خواسته و آرزویی برای خود ندارید.

      چه زمانی شما در پی پذیرش و تایید دیگران هستید؟

      هر زمانی که شما نگران طرز تفکر دیگران نسبت به خود باشید. مانند:

      ۱- بله گفتن وقتی که میخواهید نه بگویید.

      ۲- بیان جملاتی که اعتقادی به آنها ندارید، ابراز موافقت نسبت به عقیده ای که مخالف آن هستید، تعریف و تمجیدی که از روی تظاهر اظهار میکنید.

      ۳- واکنش به انتقاد بصورت حمله متقابل و حالت تدافعی.

      ۴- هنگامی که عذر خواهی میکنید، در صورتی که مرتکب هیچگونه اشتباهی نشده اید.

      ۵- نظرو عقیده دیگران را مبنای سلیقه شخصی خود قرار میدهید. چه لباسی خریداری کرده و یا مدل موی خود را به چه شکل در آورید.

      ۶- قبل از صحبت کردن، تصمیم گیری و یا خرید چیزی اجازه می گیرید.

      ۷- از دیگران میخواهید تا گفته های شما را تایید و تصدیق کنند.”درست نمیگم؟”

      ۸- بر خلاف مسیر و ارزشهای خود حرکت میکنید تا دیگران را تحت تاثیر قرار دهید.

      برخی از طرز تفکرات غلط درباره مورد تایید واقع نشدن:

      ۱- شما تصور میکنید فردی از دست شما عصبانی است اما علت آن را جویا نمیشوید.

      ۲- نسبت به انگیزه های منتقدان خود دچار پیشداوری و نتیجه گیری عجولانه میگردید. شما نیت و قصد آنها را صرفا آزردن، کنترل کردن و یا تحقیر خود می بینید.

      ۳- شما تصور میکنید انتقاد متوجه شماست در صورتی که اینگونه نیست.

      ۴- شما با خود میگویید که چنانچه دیگران شما را دوست نداشته باشند، آنها به حتم از شما متنفر هستند.

      ۵- شما میپندارید که عدم پذیرش از سوی برخی افراد به مفهومی این است که هیچ کس، هیچگاه شما را دوست نداشته و برایتان احترام قائل نخواهد شد. (تعمیم بی مورد)

      ۶- شما تصور میکنید که یک انتقاد از سوی یک فرد به معنی طرد کامل شما از سوی آن فرد است.

      ۷- شما تصور میکنید که عدم پذیرش و تایید ازسوی دیگران به پیامدهای جدی و ناگواری خواهد انجامید.

      چنانچه شما پیوسته نگران آن میباشید که دیگران چگونه نسبت به شما خواهند اندیشید، پذیرش خویشتن در شما متزلزل است. بدین مفهوم که شما برای ارزیابی خود به تایید دیگران محتاجید. هنگامی که شما از دیگران عشق و احترامی که تصور میکنید به آن “نیاز” دارید دریافت نمی کنید، “تردید به خود” که در ذهن شما ریشه دوانده مجددا بال و پر میگیرد.زمینه ذهنی اینگونه ارزیابی خویشتن، احساس نیازمندی مفرط است. “نزد من شاد بودن و احساس ارزشمندی کردن وابسته به آنست که دیگران ۱-همواره مرا دوست داشته باشند، ۲-مورد تایید و پذیرش قراربدهند، ۳-برایم احترام قائل باشند و ۴-هیچگاه مرا رد و طرد نکنند.” شما تصور میکنید که چنانچه فردی که پیشتر شما را دوست داشته ، دیگر تصمصم بگیرید که شما را دوست نداشته باشد، سرنوشتی بسیار وحشتناک وغیر قابل تحمل است.

      آیا انسان قادر خواهد بود بر ترس غیر معقول خود از طرد شدن، دوست داشته نشدن و مورد تایید و پذیرش قرار نگرفتن فائق آید؟

      بله، اگر به این عقیده پای بند گردد که پذیرش و تایید دیگران یک نیاز ضروری نیست. اکنون راه حل چیست؟ از تایید و پذیرش دیگران استقبال کنید و هر کار معقولی که موجب اجتناب از عدم پذیرش و تایید دیگران میگردد، را انجام دهید. روی شخصیت و روابط خود کار کنید تا شانس خود را برای جلب عشق و محبت دلخواه خود افزایش دهید. اما همواره به خود یادآوری کنید که، با اینکه تایید دیگران مقبول است، اما شما بدون آن هم قادر به ادامه حیات و بقا خواهید بود. بنابراین درآینده در صورت مواجهه با عدم تایید و پذیرش دیگران تنها احساس ناکامی مختصری خواهید کرد، تا اینکه احساس اضطراب،افسردگی و یا درماندگی. و همچنین دیگربمنظور خوشنود سازی دیگران از خواسته ها و نیازهای خود دست نخواهید کشید.

      در دنیای واقع بازخورد مثبت از دیگران همواره محقق نخواهد شد. بالطبع هر کسی هم از شما خوشش نخواهد آمد.چرا که افراد مختلف ایده ها و انتظارات متفاوتی از اینکه شما چگونه باید باشید (تا محبوب انان گردید)، در ذهن خود دارند. خشنود سازی دیگران تنها گاهی اوقات ثمربخش است.چنانچه شما درانتظارعدم تایید و پذیرش دیگران باشید، احتمال آنکه در صورت محقق نشدن آن واکنش شدیدی از خود بروز دهید، کاسته میگردد.

      و به یاد داشته باشید که انسان ناکامل و جایزالخطا است. اگر بخاطر کاری که انجام داده اید مورد انتقاد قرار گرفتید، این خود گواه و اثبات انسان بودن شماست. چنانچه انتقاد بجا و صحیح بود نیز به مفهوم آن نیست که شما کاملا بی کفایت میباشید. رفتارها را ارزیابی کنید و نه تمام وجود خود را.چنانچه انتقاد ناروا و نادرست بود این نیز نشانه و اثبات انسان بودن فرد انتقادگر شما میباشد. انتقاد و عدم تایید و پذیرش دیگران غیر قابل تحمل نیست. شما پیشتر مورد انتقاد قرار گرفته اید و در آینده نیزقرارخواهید گرفت. انتقاد ناخوشایند است اما غیر تحمل نه.

      راهکارهایی برای مقابله با ترس از عدم تایید و پذیرش :

      ۱-کنارآمدن با عدم تایید و پذیرش دیگران را تمرین کنید: به عمد عدم تایید و پذیرش فردی را برانگیزید، تا نخست دریابید که قادر به تحمل آن میباشید و دوم اینکه بدون تایید و پذیرش دیگران دنیا برای شما به آخر نمیرسد. برای مثال لباسی را که دوست دارید، اما شریکتان تصورمیکند برای شما مناسب نیست، را خریداری کنید. و یا عقیده ای را بیان کرده و برآن اصرار ورزید البته در مقابل فردی که با آن مخالف است.

      ۲- چیزهایی که ازآنها هراس دارید و ازمواجهه شدن با آنها اجتناب میورزید را به چالش بکشید.به جلسات، محافل اجتماعی، میهمانی ها وهرمکانی که از نحوه تفکر دیگران نسبت به خود نگرانی دارید، حضور یابید.

      ۳- به فعالیت های مورد علاقه خود مشغول گردید. خود را متعهد سازید که کارهایی که برایتان لذت بخش است را انجام دهید تا براساس خواسته ها و امیال خود عمل کرده باشید، بدون ترس از طرز تفکر دیگران نسبت به خودتان.

      ۴-در مقابل تکانه ی جویا شدن نظر دیگران مقاومت کنید.هنگام خرید لباس و دیگر اقلام، و هنگامی که انتخاب تنها به سلیقه شخصی مربوط است،شخصا تصمیم بگیرید.در مواقع مقتضی نیز با دیگران مشورت کرده، اما تصمیم آخر را خودتان اتخاذ کنید.

      ۵-همواره در پی جلب تایید و تصدیق گفته هایتان نباشید.در بیان عقاید خود مستقل عمل کنید.جملات خود را اینگونه خاتمه ندهید:”درست نمیگویم؟”،”شما اینگونه فکر نیمکنی؟”،”قبول نداری؟”

      ۶-عدم نیاز به تایید،پذیرش،توجه و محبت دیگران نباید به منزله خودخواهی و خودمحوری تلقی گردد.بلکه پذیرش خود،پذیرش دیگران را آسانتر می سازد. همچنین به شما می آموزد که همواره در مقابل مهربانی و عشق ورزی انتظار تلافی و چشم داشت نداشته باشید و اینگونه عشقتان نیز واقعی تر خواهد بود.

      ۷-با اینکه شما نیازی به تایید ندارید، اما پذیرش و تایید دیگران خوشایند است.چنانچه چهره ای نامرتب دارید،عادت به تاخیر و یا غیبت دارید،سریع از کوره در میروید،خشونت طلب هستید و غیره…بهتر است خود را تغییر دهید.اما برخی چیزها را نمیتوان و نباید تغییرداد مثل ظاهر فیزیکی.

      ۸-هرگز عقاید و ارزش های خود را به قصد جلب تایید دیگران تغییر ندهید.تایید و پذیرش دیگران یک مزیت است و نه یک نیاز.

      ۹- چنانچه ازعدم تایید و پذیرش دیگران می هراسید ،بدترین احتمالات را انتظار بکشید. برای مثال چنانچه ازطرد شدن ازسوی فردی دل نگرانید، تصور کنید با وی سر صحبت را باز کرده اید، اما وی کاملا به شما بی اعتنایی میکند،شما به وی پیشنهاد دوستی میدهید، اما وی آن را رد میکند. تمام این اتفاقات هم در حضور دوستان شما صورت میگیرد و شما سرانجام بسیار سرخورده میشوید. تجسم بدترین پیامدهای محتمل، شما را دربرابر رویارویی با عدم پذیرش و طرد شدن ازسوی دیگران آماده میسازد.

      ۱۰-مقابله با خجالتزدگی. خود را در معرض موقعیت های واقعی زندگی که پیشترازآنها اجتناب میکردید، قرار دهید. تا با افزایش تحمل ناکامی و آمادگی خود با ناملایمات ریسک پذیری خود را افزایش دهید:

      * چنانچه شما نسبت به ظاهر خود بسیار وسواس دارید، بدون به تن کردن لباس های زیبا و مناسب، بدون شانه زدن موهای خود،و یا آرایش کردن ازمنزل خارج شوید.

      * چنانچه شما نگران رفتار نسنجیده خود در مقابل دیگران هستید، برخی اوقات برخی قوانین اجتماعی را نقض کنید.

      * بمنظور مقابله بر ترس خود مبنی بر مضحک جلوه کردن در حضور دیگران، برخی اوقات کارهای نابخردانه ای انجام دهید.

      * چنانچه ازطرد شدن بیم ناک میباشید، به عمد با یک دختر و یا پسر بسیار زیبا و جذاب هم صحبت شده و به وی پیشنهاد دوستی دهید.

      ۱۱- هرگاه فردی از شما درخواستی کرد قبل از اینکه به وی پاسخ مثبت دهید با خود بگویید: “آیا من واقعا با کاری که وی از من میخواهد تا انجامش دهم موافق هستم و یا از این بیم دارم که در صورت رد درخواست، وی ممکن است خشمگین، ناراحت و دلگیر شود و یا من مورد عدم پذیرش قرار گرفته و طرد شوم؟”

  • محیا , جولای 26, 2016 @ 1:07 ب.ظ

    سلام، من یه دختر ۲۴ساله ام حدود یک ساله که فارغ التحصیل شدم ولی نتونستم جایی مشغول به کار بشم، وقتی در حال تحصیل بودم فک می کردم که زودتر باید تمومش کنم و از این مرحله بگذرم و بعد کم کم با مهارت آموزی یه جا دست خودمو بند کنم بعد از فارغ التحصیلی یادگیریِ مهارت رو شروع کردم اما هرچی جلو رفتم دیدم تصورم از رشته تحصیلیم کاملا اشتباه بوده و نتونستم یه مهارت رو با اشتیاق تا انتها دنبال کنم و یاد بگیرمش، حالا که فرصت بیشتری برای بررسی عملکرد خودم دارم می بینم که این سال ها کمتر مطابق میلم کاری رو انجام دادم فک می کنم اگه قرار بود این طور بیکار باشم می تونستم یه رشته مناسبتر با احوالاتم بخونم دوستان بیشتری داشته باشم و وقت بیشتری برای تفریح در نظر بگیرم ولی من این چیزا رو نادیده گرفتم و الآن بیکار و تنها و خونه نشینم!!
    حاضرم برای دراومدن از این احوال به مشاور مراجعه کنم اما احتیاج به معرفی یه مشاور خوب در کرج دارم و با توجه به شرح حالی هم که دادم در شرایطی نیستم که بخوام زیاد هزینه کنم. باتشکر

    • راهنما , جولای 27, 2016 @ 11:04 ق.ظ

      بهتره از این افکار بیرون بیایت چون هر رشته رفته بودید امروز باز همین فکرارو میکردید
      در راستای رشته تحصیلیتون حرفه و فن و یا هنری رو یاد بگیرید و با دوستان و شرایط و محیط های جدید اشنا بشید
      این مشکل شما نیست و اکثر جوانان این کشور بهش دچار هستند پس از بی حوصلگی دست بردارید و با یادگیری مواردی که عرض شد وارد بازار کار بشید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • Aynaz , جولای 27, 2016 @ 7:13 ب.ظ

    سلام، من دختری ۱۹ ساله ام.عاشق ی پسر ۳۶ ساله شدم.ایشون استاد گیتارم هس.از منم خوشش میاد.تاحالا ازدواجم نکرده.نزدیکه ۱ هبتس باخم دوست شدیم.از من رابطه جنسی میخواد ولی من چون مطمئن نیستم باهاش آینده ای دارم مخالفت کردم. خودشم بخاطر تفاوت سنیمون میترسه که ازدواج کنیم و بعد به مشکل بر بخوریم.
    نه من و نه ایشونم دوس نداریم از هم جدا شیم.
    امکانش هس اگه اینده ای باهم داشتیم خوشبخت شیم؟؟؟ چیکار باید کنم؟؟

    • راهنما , جولای 28, 2016 @ 11:55 ق.ظ

      عشق شما از سر احساسات هست و باید بدونید با چنین اختلاف سنی در اینده پشیمان نهایی خود شما هستید …
      چنین ازدواجی نتیجه ای جز استرس و حسرت نخواهد داشت پس واقع بینانه انتخاب کنید

  • رها , آگوست 2, 2016 @ 6:16 ق.ظ

    سلام
    ۲۶سالمه،نمیدونم باید از کجا شروع کنم،یا اصلا مطرح کردن این موضوع کار درستیه یا نه…
    دیگه میلی به ادامه ی زندگی ندارم.دوبار تصمیم به خودکشی گرفتم که دفه ی اول خیلی ترسیدم و نتونستم . بار دوم تا وسطاش پیش رفتم اما بازم نتونستم.خیلی به خلاص شدن فکر میکنم بنظرم تنها راه درست پیش رومه.

    • راهنما , آگوست 2, 2016 @ 10:06 ق.ظ

      خودکشی یک راه حل نیست و برای هر مشکلی راه حلی وجود دارد و این یک شعار نیست اما متاسفانه چون فردی که در فکر خودکشی است دچار دید تونلی می شود و نمی تواند این راه ها را ببیند، اما دید تونلی چیست؟ وقتی که بچه بودیم از توی یک لوله بیرون را نگاه می کردیم. دایره دیدمان خیلی کم و اطرافش تاریک بود. این دید را تونلی می گویند. اگر من این لوله را کنار بگذارم می بینم چقدر این دید وسیع است. افسردگی دید را تنگ و تاریک و فرد را نزدیک بین روانی می کند. به همین دلیل به افرادی که دچار این حالت می شوند می گویند به روان پزشک مراجعه کنند نه برای نصیحت شدن که برای کنار زدن این لوله!

      در این مورد حتما” با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه

  • سارا کریمی , آگوست 9, 2016 @ 10:53 ب.ظ

    سلام… من خیلی غمگینم خیلی عذاب وجدان دارم ک باعث شده پر باشم از فکرای آزار دهنده، من با پسری ک برای ازدواج باهم بودیم چندین ماه، اخر من به این نتیجه رسیدم که اخلاقا باهم جور نیست، یعنی محبت کردنا بود، بیرون رفتنا بود اما برای زندگی باهم جور نبودیمو همش دعوامون میشد..‌ آخر سر رابطمو بر خلاف میل ایشون تموم کردم، ایشون اول خودکشی کردن، بعد ک نجاتش دادن شروع کرد ب تهدید کردنم ‌ و یا منو مقصر دونستن همش پیام میداد تو تنهام گذاشتی،سقوطم دادی ، من ک فقط محبت کردم و و و ! منم ترجیح دادم جواب ندم چون هرار بار گفتم ما ب دلیل دعواها و … ننیشه باهم زندگی کنیم ! الان بعد از چند روز پیام داده ک با همه بد بودنات دوست دارم، با هر کی هستی خوش باشی اما تو زندگیمو خونوادمو سلامتیمو لزم گرفتی. ، الان دیگه نمیتونم حرف بزنم بجز روزی ۸ دقیقه … من واقعا دارم دیوونه میشم 🙁 کلی عذابوجدان دلرم و دلم‌واسش میسوزه و حالم بده عصبی شدم استرس دارم و و :(((

    • راهنما , آگوست 10, 2016 @ 3:50 ب.ظ

      بهتره اصلا” عذاب وجدان نداشته باشید و اجازه بدید به همین روال قطع شدن رابطه پیش بره تا هر دوی شما به ارامش برسید
      و گرنه بازگشت دوباره شما ضربه بدتری رو به ایشون و به خودتون خواهد زد
      پس خواهشا” دلسوزیهای دخترانه و بی فایده رو دور بریزید و بیشتر از این شرایط رو سخت نکنید

      • سارا کریمی , آگوست 10, 2016 @ 9:06 ب.ظ

        بی نهایت ممنونم از پاسختون…

  • somi , آگوست 14, 2016 @ 8:36 ق.ظ

    سلام.خسته نباشید من خانم ۳۱ ساله هستم یک پسر ۸ ساله دارم و چند سال است که جدا شدم حدود ۳ سال با آرایی آشنا شدم که ایشان هم از همسرشان جدا شدند و یک پسر ۶ ساله دارند از نظر شناخت و شرایط اقتصادی ما هردم ایده آل همدیگر رو داریم اما چون همسر سابق ایشان دختر خاله و مشکل سرعت دارند مادر ایشان شدیدا مخالف ازدواج این آقا هستند و همش بهانه زن بابا آوردن برای بچه رو میگیرند الان ۲ ساله که ما هر کاری میکنیم نمیتونم مادرشوهر رو راضی کنیم توبنظر شما چیکار کنیم لطفا کمک کنید

    • راهنما , آگوست 14, 2016 @ 12:41 ب.ظ

      خب چه انتظاری دارید ؟ شما یک بار طعم شکست رو چشیدید پس بهتره در این مورد هم واقع بین باشید چون با این مواردی که ذکر کردید نباید انتظار معجزه و ارامش داشته باشید
      به هر حال شما هر دو عاقل هستید و اگر بنای ازدواج داشته باشید هر زمان که بخواهید میتونید ازدواج کنید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه

  • دکتر محسن محمدی , آگوست 17, 2016 @ 3:04 ب.ظ

    با سلام و خسته نباشید خدمت شما
    بنده محسن محمدی ۳۰ ساله دانشجوی مقطع دکتری رشته حقوق استخدام رسمی دانشگاههستم. مدت یکسال است از همسرم جدا شدم(طلاق توافقی)بعد از این اتفاق باافسردگی و اضطراب کاذب مواجه شدم و با مراجعه به روانپزشک مجرب با تجویز دارو بهبودی لازم حاصل گردید. در حال حاضر بر حسب احساس نیاز جهت تشکیل دوباره زندگی با افکاری همچون بالارفتن سن و جا ماندن از قافله مواجه هستم و این موضوع براینم آزاردهنده شده است. در ضمن شریک زندگی مناسب نیز پیدا نکرده ام. مزید امتنان خواهد بود در خصوص امعان نظر رهنمودهای لازم را به اینجانب امر به ابلاغ فرمائید.

    • راهنما , آگوست 20, 2016 @ 2:43 ب.ظ

      در مورد سن به شما باید بگم بالا نرفته پس از این وسواس فکری خودتون رو رها کنید … و به خودتون فرصت بدید تا از این افکار رها بشید و حدود دو سال شما باید صبر کنید تا از این حالت رها بشید …

      دوران بعد از طلاق، دوران حساس و پرخطری است. اگر زن و مرد و اطرافیان‌شان در این مدت رفتار مناسبی نداشته باشند، آسیب‌ها و خطرهای طلاق چند برابر می‌شود.
      آدم‌ها بعد از طلاق چه احساسی دارند؟ ناراحتی و غصه یا آرامش و راحتی؟
      بلافاصله بعد از جدایی، برای بیشتر افراد، یک دوره‌ی تضاد، دوگانگی عاطفی و تغییرات خلقی شدید پیدا می‌شود. تضاد از این جهت که فردِ طلاق‌گرفته، تردید دارد کاری که انجام داده درست بوده و این‌که آیا می‌توانسته کار بهتری انجام دهد یا نه. دوگانگی عاطفی هم به این ترتیب است که فرد در عین حال که از همسر سابق خوشش نمی‌آید، همزمان نسبت به او احساس مثبتی هم دارد؛ چون ممکن است بعضی از جنبه‌های وجود او را که در گذشته دوست داشته، هنوز هم دوست داشته باشد. تغییرات خلقی شدید هم به این صورت است که گاهی اوقات، فرد احساس تاسف می‌کند؛ چون فکر می‌کند می‌توانسته بهتر رفتار کند، یا احساس شرم در او به وجود می‌آید؛ به این دلیل که در یکی از نهادهای مهم اجتماعی که ازدواج و تشکیل خانواده است، شکست خورده است. افسردگی هم در این دوران خیلی شایع است؛ چون فرد نمی‌داند چه وضعیتی در انتظار اوست. به طور کلی در دوره‌ی پس از طلاق، خشم و تاسف و عشق و نفرت در هم می‌آمیزند. البته ممکن است بعضی اوقات، فرد احساس راحتی کند؛ چون فکر می‌کند دیگر فشارها تمام شده؛ اما ترس از آینده‌ی نامعلوم، این احساس راحتی موقت را از بین می‌برد. در این دوران، افراد با یادآوری‌های مکرر گذشته و بررسی رابطه‌ی ازهم‌گسیخته‌ی خودشان، دچار اختلال تمرکز می‌شوند و نمی‌توانند به هیچ‌چیزی به طور طبیعی فکر کنند. آنها به طور کلی با عواطف رنج‌آور و منفی روبه‌رو هستند ـ چه کسانی که خودشان مایل به جدایی بوده‌اند (مثل طلاق توافقی) و چه کسانی که مایل نبوده‌اند.

      و چه چیزهایی این احساسات منفی را تشدید می‌کند؟
      مسایل اجتماعی، عرفی و قانونی؛ مثلا موضوعات مالی که اغلب بعد از طلاق نیز زن و مرد را به هم مربوط می‌کند و باعث ایجاد تنش می‌شود. این موضوع به‌خصوص در کشور ما، به‌دلیل وجود مهریه خیلی متداول است؛ چون مهریه‌ در ابتدای ازدواج با این فرض تعیین می‌شود که قرار نیست هیچ‌وقت پرداخت شود، اما موقع طلاق معلوم می‌شود که قضیه جدی است. به همین دلیل، بعضی‌ خانم‌ها برای گرفتن مهریه‌شان از راه قانونی وارد می‌شوند و مثلا همسرشان را به زندان می‌اندازند و خلاصه کشمکش‌هایی ایجاد می‌شود که به مشکلات جدایی اضافه می‌کند، یا مثلا موضوع نگهداری از فرزندان- اگر فرزندی وجود داشته باشد- معمولا دردسرساز است. از طرف دیگر، افراد بعد از جدایی مجبور می‌شوند برای طلاق‌شان داستان اختراع کنند تا هم خودشان و هم اطرافیانشان را قانع کنند. اما همان‌طور که می‌دانید، چیزی به نام سازوکارهای دفاعی روانی وجود دارد که وقتی انسان احساس می‌کند تمامیت شخصیتی‌اش تهدید شده، فعال می‌شود. یکی از این‌ها فرافکنی است. در فرافکنی، فرد برای غلبه بر احساسات منفی نسبت به خودش، به گریز از واقعیت پناه می‌برد و مسایل خودش را به دیگران و محیط اطراف نسبت می‌دهد؛ مثلا در شرایطی که خودش با رفتار نامناسب موجب جدایی شده، فکر و عنوان می‌کند که این طرف مقابل بوده که با رفتارهای بد سبب طلاق شده است.

      اقوام و آشنایان
      این گروه شامل همه‌ی کسانی می‌شود که به نظر زن و مردی که از هم جدا شده‌اند، حق دارند از طلاق آنها و دلایلش اطلاع داشته باشند. این یکی از استرس‌های بزرگ زن و مرد است که خبر طلاق را چه‌طور به اطرافیانشان بدهند؛ و معمولا هر کدام، داستانی برای طلاق‌شان می‌بافند و بارها آن را برای دیگران تکرار می‌کنند. برای جلوگیری از تکرار مکررات، بهتر است زن و مرد هر کدام جداگانه بنشینند و منصفانه دلایل جدایی‌شان را ارزیابی کنند؛ و در یک جمع‌بندی کلی از نکات مثبت و منفی‌اش، آن را به صورت یک نامه‌ی کوتاه محترمانه درآورند و برای همه‌ی دوستان و آشنایانی که مایلند درباره طلاقشان به آنها توضیح دهند، ارسال کنند یا به صورت ایمیل بفرستند. جالب است بدانید که در بعضی از جوامع، مرسوم است که خبر طلاق هم مثل خبر ازدواج به آگاهی عموم رسانده می‌شود؛ مثلا زن‌وشوهرها در روزنامه‌های محلی و در صفحه‌ی آگهی‌های ازدواج و طلاق، خبر جدایی‌شان را به اطلاع دوستان و آشنایان می‌رسانند. اما بعضی از آشنایان هستند که شاید دوست نداشته باشید از طلاق ‌شما باخبر شوند. بعضی‌ها، به‌خصوص بعضی خانم‌ها، موضوع جدایی‌شان را پنهان می‌کنند یا دروغ می‌گویند؛ که این اصلا مطلوب نیست. البته این نکته را هم در نظر بگیریم که کسانی که در زندگی فرد نقشی ندارند، ضرورتی ندارد درباره‌ی طلاق او چیزی بدانند و فرد می‌تواند راجع به این موضوع با آنها هیچ صحبتی نکند.
      با همکاران
      بهتر است رابطه‌تان با همکاران را به حوزه‌ی کاری محدود کنید و وارد حوزه شخصی یکدیگر نشوید تا مجبور نباشید درباره‌ی یک مساله شخصی‌، مثل طلاق، به همکارانتان توضیح دهید. اما اگر روابط شما با یک یا چند نفر از همکارانتان، صمیمانه‌تر از این حرف‌هاست، بر حسب میزان صمیمیت روابطتان، می‌توانید از توصیه‌هایی که در بخش «دوستان، اقوام و آشنایان» یا «خانواده‌ی درجه یک» گفته شد، استفاده کنید.
      با خانواده‌ی همسر سابق
      حتی اگر فرد با خانواده همسر سابق‌اش رابطه خوبی داشته باشد، خواه‌ناخواه ادامه‌ی این روابط بعد از طلاق سخت می‌شود و در بسیاری از موارد بریده خواهد شد. بنابراین توصیه نمی‌کنیم که اصراری به ادامه این روابط داشته باشید، چون ممکن است باعث تنش گاه‌وبی‌گاه شود.
      با فرزندان
      فرزندان در قضیه طلاق والدین گاهی حتی بیشتر از خود زن و مرد آسیب می‌بینند. آنها این آمادگی را دارند که هر بحران و مشکلی را به خودشان نسبت بدهند- مهم نیست سن‌شان زیاد یا کم باشد؛ چون هر کسی همیشه در قبال پدر و مادرش کودک است. پس پدر و مادر بعد از طلاق وظیفه دارند طوری برخورد کنند که بچه‌ها خودشان را در طلاق آنها مقصر ندانند؛ مثلا از گفتن جمله‌هایی از این قبیل که «اگر به خاطر تو نبود، خیلی زودتر جدا می‌شدم،» بپرهیزند یا از بدگویی و تحقیر یکدیگر در مقابل بچه‌ها خودداری کنند. بلکه برعکس، زحمات دیگری را به بچه‌ها گوشزد کنند و به آنها بگویند که بعضی‌وقت‌ها، دو نفر که آدم‌های سالم و مثبتی هم هستند، ممکن است در روابط‌شان با هم مشکل پیدا کنند. این به معنی ناهنجار بودن یا بد بودن یکی از آنها نیست. از طرف دیگر، بهتر است پدر و مادر، حرف‌هایی را که قرار است به بچه‌ها بگویند با هم هماهنگ کنند؛ چون اگر هر کدام یک داستان متفاوت بگوید، از نظر بچه، معنی‌اش این است که هیچ‌کدام درست نمی‌گویند.
      خانواده
      تنها کاری که باید انجام بدهند، حمایت عاطفی کامل از فرزندی است که به تازگی طلاق گرفته است. آنها باید صرف‌نظر از احساسی که نسبت به این جدایی دارند- تایید یا مخالفت- از فرزندشان حمایت کنند؛ چون او در شرایط دشواری است و ممکن است دچار اختلالات رفتاری و روانی شود.
      ما به خانواده‌های کسانی که طلاق می‌گیرند، می‌گوییم این درست شبیه این است که شما می‌بینید فرزندتان رگ دستش را بریده و خودکشی کرده است. در این شرایط، ما نمی‌رویم بالای سر فرد که بگوییم چه کار زشتی کرده‌ای و دیگر دوستت ندارم؛ او را سرزنش و نکوهش نمی‌کنیم، بلکه اول از همه زخمش را ترمیم می‌کنیم و به مراقبت و پرستاری و حمایتش می‌پردازیم و بعد به چیزهای دیگر فکر می‌کنیم. پس به جای موضع‌گیری عاطفی و هیجانی شدید که اتفاقا در خانواده‌های ایرانی بسیار شایع است، باید به شکل منطقی از فرد حمایت کرد.
      دوستان و آشنایان
      اگر دوستی که طلاق گرفته، خودش خبر طلاق را به دوستان و آشنایان داده باشد، آنها باید همدردی و حمایت عاطفی‌شان را نشان بدهند ولی اگر خود فرد چیزی نگفته باشد، هر حرفی در این باره ممکن است به عنوان فضولی و دخالت بی‌جا تلقی شود و فرد را معذب و ناراحت کند.
      ازدواج مجدد با همسر سابق
      اگر زن و مرد خیلی زود پشیمان بشوند و بخواهند دوباره به زندگی مشترک برگردند، نتیجه‌ای که از این تصمیم می‌گیریم، این است که تصمیم‌شان برای طلاق، منطقی نبوده است. از آنجا که در جامعه‌ی ما، طلاق هم مثل ازدواج ممکن است در اثر دخالت اطرافیان اتفاق بیفتد، این احتمال وجود دارد که پس از مدتی که طرفین چشم‌انداز منطقی‌تر و دقیق‌تری نسبت به ماجرا پیدا کردند، دوباره تصمیم به ازدواج با یکدیگر بگیرند، که در این صورت اقدام مثبتی است.

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

  • mahdieh , آگوست 23, 2016 @ 4:10 ب.ظ

    سلام من دختر ۱۹ ساله ای هستم که وقتی ۳ سالم بود مادر و پدرم از هم جدا شدن و همراه پدر بزرگ و مادر بزرگ و عمه ی مجردم زندگی میکنم – حدود دو سال پیش با پسری آشنا شدم ۵-۶ ماه اول رابطه خوب بود و تمام کمبود های روانی و محبتی رو برام جبران میکرد ، یک و سال نیم بعد از دوستی ایشون با پدرم صحبت کردن برای خواستگاری و ازدواج ولی چون شرایط اقتصادی مناسبی برای شروع رابطه نداشت پدرم مخالفت کرد ، ۶ ماه اخیر رابطه خیلی سرد شد کمتر باهام حرف میزد و برای دیدنم اشتیاقی نداشت یه روز آروم و مهربون و یه روز طوفانی و عصبی بود و همهیشه حرف حرف خودش بود و به من و حرفام توجهی نداشت منو مجبور میکرد اونجوری که خودش دوست داره رفتار کنم و باشم – این اواخرم حرف از تموم شدن رابطه میزد تا منو تهدید کنه ولی من با خواهش نگهش میداشتم ، تا سه روز پیش که با بی احترامی بهم ازم خدافظی کرد و من خطمو عوض کردم با همه ی این حرفا هنوزم دوستش دارم و وقتی بهش فکر میکنم گریه م میگیره و دلتنگش میشم ، احساس میکنم پشتم خالی تر از قبل شده ، چون من کسی رو ندارم بهم محبت کنه چیکار کنم تا حالم مساعد شه ؟

    • راهنما , آگوست 24, 2016 @ 9:56 ق.ظ

      از همین امروز راهتون رو از چنین افرادی جدا کنید … قرار نیست برای محبت دیدن خودتون رو در هر دامی بندازید و بازیچه دست دیگران بشید
      این تصور بیهوده رو که نیاز به محبت دارید رو از ذهنتون خارج کنید و از وقتتون برای یادگیری یک هنر استفاده کنید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • طهورا , آگوست 27, 2016 @ 3:19 ق.ظ

    سلام خسته نباشید.
    من دختری ۲۴ ساله هستم با تحصیلات فوق لیسانس ..مادرمو از دوران راهنمایی از دست دادم یعنی از ۷ سالگی که میخواستم زندگی رو بفهمم تو خانواده من مشکلاتی به وجود اومد پدرم زن جدید گرفت و با دعوا و مشاجره از خونه رفت و با زن جدید زندگی کرد مادرم عاشق پدرم بود مریض شد و تا دوران راهنمایی من همش تو بیمارستان بودم چون باید من کنار مادرم بودم خواهر دارم هما ازدواج کرده بود و طرف پدرم بود که دامادمون هم به خواهرم خیانت کرد و جدا شد و ۳ تا برادر ه پشت هم دیگه بودن و زندگی روجمع میکردن تا اینکه مقطع سوم دبیرستان تو بغل خودم فوت کرد چون وابستگی شدید داشتم اصلا نمیتونستم قبول کنم اول دبیرستانم رو تجدید اوردم و مجبور شدم دوباره سال اول رو بگذرونم. با کمک برادرم درس خوب شد حقوق قبول شدمو درسمو ادامه دادم تا اینکه برادر وسطی من تو همون دانشگاهی که من درس میخوندم قبول شد رفتار برادرای من واقعا تند و زشت هستش و خودم خیلی اروم فقط بلدم نگاه کنم و گریه کنم. اصلا هیچ اراده ای از خودم ندارم وقتی برادرم اومد دانشگاه من چون دانشجو ساکتی بودم و فقط کلاس درس وکتابخونه بودم برای درس کسی منو نمیشناخت اما همچین که برادرم اومد معروف شدم که خواهر فلانی هستم هر کسی تیکه مینداخت و ی چیزی در مورد برادرم میگفت اما برام مهم نبود تا اینکه برادرم تو جشن عروسی مشروب استفاده کرد و چشماشو از دست داد من مجبور بودم چون برادرم به زندگیش ادامه بده و مشکلی نباسه درسا و کلاسای اون رو برم و بهش بگم طوری بود که ۲ ترم من ۲۴ واحد درسای خودم و ۲۴ واحد درسای برادرمو گذروندم و هم امتحانات خوم هم اونو پاس کردم و اینکه برادرم چون ی وقت نگه کم گذاشتم معدل خودم همیشه ۱۹ بود شد ۱۷ و برای اون ۱۸ الان برادرم همونطوریه اما خدا روشکر نذاشتم افسرده بشه و به زندگیش ادامه بده اما چند وقتیه واقعا عصبی شدم برادر کوچیکم ازدواج کرده زندگی اروم و خوبی داره خداروشکر. من وابستگی شدیدی به برادر بزرگم دارم هر میرم با اون هست چند وقتیه احساس میکنم از خودم هیچ اراده ای ندارم و هر کی هر چی میگه میگم چشم چون واقعا حوصله بحث ندارم لباسای بیرونم و هم خودم انتخاب نمیکنم برادرم میگه این قشنگه بپوش منم میگم چسم دوران لیسانس خواستگار داشتم اما همه رو گفتم نه چون فکر میکردم فقط باید درس بخونم و برادرم همیشه میگفت دستت جلو مرد دراز نکنی. اما الان که باید برمسرکار برادرم میگه هر وقت شوهر کردی برو سرکارر نیازی نیست. تو بچه ای اذیتت میکنن چند وقت توقهر بودم اما نذاشت واقعا. حتی از خواهرم خواستم کار پیدا کنه برام برادرم خواهرمو تهدید کرد که از من دور شه چون من با اون خیلی فرق دارم .بعد گفت ازدواج کن هر کاری دوست داری بکن اگه شوهرت اجازه داد. من خودمو ادم بی مصرفی میدونم اصلا اختیار ندارم از خودم بدم میاد وقتی به برادرم میگم میخنده و حرف و عوض میکنه خواستگار دارم روحانی هستش ازش متنفرم چون اونم مثل برادرم میگه. ی نفر دیگه هم هست اونم قضاوت قبول بشه دست پر میخواد بیاد اما از اونم بدم میاد اصلا از مردا بدم میاد خواستگار کم نداشتم اما واقعا از ناراحت کردنسون کیف میکردم حتی یکیون انفد برخورد تندی باهام داشت شوک شدم بعدش گفت میخواستم بهت بفهمونم من مثل اون یکیا نیستم که بخندی بهم کلا ی جمعی پسر دیوانه دور منو گرفتن. الان چند وقتیه برادر کوچکم همش میگه ازدواج کن حتی برادر خانومس رو ی بار معرفی بهم کرد اما خودمو زدم به اون راه که نمیفهمم هر روز الان بحث داغ ازدواج منو پیش میکشن و عروسمون هم با رفتاذش اذیت میشم اما از اونجایی که واقعا ارومم همه چیزو نادیده میگیرم که متوجه نمیشم چی گفتی و چی شد. حتی برادرم به روی خودش نمیاره اما بعدا متوجهدمیشم به عروسمون گفته و دعواش کرده وقتی به من میگن میگم نباید برادرم دعوا میکرد عروسمون شوخی گفت حتی ی بار شمال رفتیم انقد سواستفاده کرد عروسمون ازم که دیگه جوش اوردم فقط پامو کردم تو کفش میخوام برگردم خونه اخرش برگشتیم برادر بزرگم تا یکماه باهام حرف نمیزد اما بعدش وقتی بهش گفتم چه اتفاقایی افتاد تازه متوجه شد اما برادر کوچکمدمتوجه شده بود حتی چند بار جلوی من به روی زنش اورد من هیچی نگفتم الان دوباره قرار کیش رفتن رو گذاشتن اما هر قد میگم نمیام که بهتون خوش بگذره اما برادرم میگه عمرن تو خونه تو رو بذارم و برم دارم دیونه میشم خسته شدم از انقد رفتارایی که خودم از خودم هیچ اختیاری نداشتم کمکم کنید چکار کنم .مشکل من هستم واقعا یا اونا . وقتی ماشینی جلوی ماشین برادرم میاد فحش میده وقتی میگم جلوی من فحش نده زشته فحشای بدتر میده میگه اینا رو نگفتم که من واقعا بدم میاد از بی احترامی خسته شدم به خدا خسته.

    • راهنما , آگوست 28, 2016 @ 10:30 ق.ظ

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

  • سما , سپتامبر 11, 2016 @ 2:24 ق.ظ

    سلام …
    من برای هشت ماه بایکی از همکلاسی هام دوست شدم ،البته میشه گفت در واقع فقط برای پنج ماه یه رابطه دو نفره بود تو سه ماه بعدی فقط رفتن و اون و اصرار من برای موندن بود .امان الان دوازده روزه که هیچ پیامی ندادم و قبول کردم که این رابطه تموم شده است ،هرچند سخت اما می تونم باهاش کنار بیام ،از اول مهر مجددا کلاس ها شروع میشه و ما باهم برخورد داریم ،من از شما می خوام بپرسم بهترین برخورد چیه ؟و اینکه من باید چه جوری رفتار کنم.

    • راهنما , سپتامبر 11, 2016 @ 4:28 ب.ظ

      همونطور که با بقیه رفتار میکنید رفتار کنید
      و اگر ایشون دوباره درخواست سرگرفته شدن رابطه رو کردند این رفتار شماست که میتونه نشون بده در تصمیمتون جدی هستید
      امیدوارم معقولانه برخورد کنید چون هر رابطه ای وابستگی داره که ترک کردنش بسیار سخت خواهد بود

  • زهره , سپتامبر 12, 2016 @ 4:17 ق.ظ

    سلام.بنده ۷ ماه نامزد هستم. بخاطر یکی از بزرگترین مشکلات شخصی بنده همسرم میخواهد درخواست طلاق دهد. بنده بد دهنی های زیادی داشته ام، هم با همسرم هم با مادر ایشان. بدگویی ها منفی بافی هایی داشتم. که البته در حال حاضر به اشتباه خود پی برده ام.و قصد جبران دارم. اما همسرم و خانواده او اجازه این کار را نمیدهد. ضمنا ۱۰ روز است که منو همسرم حرف از جدایی زده ایم.میخواهم کمک کنید که این رابطه را درست کنم. من میخواهم شخصیت سالم خود را پرورش دهم.من اشتباهات زیادی داشته ام.
    با تشکر.

    • راهنما , سپتامبر 12, 2016 @ 1:53 ب.ظ

      اگر حرمت بین شما از بین رفته باشه برگشت به روال سابق بسیار سخت خواهد بود و این بستگی به خواست دو طرفتون داره
      به همین خاطر اگر ایشون قبول به ادامه داشتن حتما” مشاوره ای حضوری انجام بدید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.