مشاوره و راهنمایی از یک مشاور
مشاوره و راهنمایی گرفتن از یک مشاور خوب و امین و با تجربه و مورد اعتماد در یک مرکز مشاوره در کرمان معتبر برای همه افرادی که نیاز به استفاده از خدمات مشاوره ای در همه زمینه ها دارند به خصوص کسانی که دچار یأس ، نا امیدی ،یا افسردگی شده اند و شادابی ، امید به زندگی و سرزندگی خود را از دست داده اند بسیار موثر خواهد بود. اغلب این اختلالات روحی بر اثر مشکلات خانوادگی ، روابط اجتماعی ، روابط عاطفی و حتی روابط با دوستان و آشنایان پدید می آید و در روح و روان ما رخنه کرده ، آرامش ما را از ما میگیرند.
راه حل این مشکلات چیست؟
مرکز مشاوره کرمان در نمایندگی های خود شامل مرکز مشاوره طهماسب آباد ، مرکز مشاوره شهدا ومرکز مشاوره بم برترین مشاوران را به شما معرفی میکند.
مرکز مشاوره کرمان با داشتن کادری متشکل از مشاوران و روانشناسان خوب و با تجربه کشور ، به صورت مداوم در زمینه های مشاوره ازدواج بم ، مشاوره خانواده بم ، مشاوره خانواده طهماسب آباد ، مشاوره ازدواج طهماسب آباد ، مشاوره خانواده شهدا ، آماده ارائه خدمات خود است. امید است که بتوانیم بهترین خدمات مشاوره ای را به شما ارائه دهیم.
شعبه قیطریه:
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
شعبه سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
شعبه شریعتی:
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه
مشاوره تلفنی از طریق واریز به کارت :
موسسه مشاوران ستاره ایرانیان
۵۰۲۲۲۹۱۹۰۰۰۵۲۱۷۰
مشاوره تلفنی پس از واریز آنلاین:
از طریق سایت farsido.com
تفاوت سنی ده سال باشوهرم دارم
سلام من ۲۵سال دارم تفاوت سنی ده سال باشوهرم دارم اصلاباهم تفاهم نداریم همدیگه رودرک نمیکنیم دنبال یه مشاورحضوری هستم.ممنون میشم اگرکمکم کنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
سلام شماره مرکز مشاوره ازدواج کرمان میخوام
با اداره بهزیستی شهرتون تماس بگیرید
خانمم مشکل جنسی دارد
سلام ۴ سال هست ازدواج کردم و مشکل جنیی با خانمم دارم.پیش چند روانشناس مرد رفتم نتوانستند مشکل من رو حل کنند چون مشکل از خانمم هست چند بار میخاستم پیش روانشناس زن برم چون باید درباره نحوه رابطه جنسی صحبت کنم نرفتم.
حدس میزنم چون خانمم مشکل داره روانشناس خانم بهتر میتونه کمکم کنه لطفا راهنمایی کنید یا یک مشاور خوب در کرمان معرفی کنید
پاسخ
در این مورد با سازمان بهزیستی کرمان تماس حاصل فرمایید
بعد از عقد فهمیدم معتاده و طلاق گرفتم
سلام زنی۲۷ساله هستم یه ازواج ناموفق داشتم با پسرعموم به اجبار پدرم به خاطراعتقادات بی جا که بچه برادرمه میشناسمش عقد کردم وبعددوهفته تقاضای طلاق کردم چون بعد عقدمون فهمیدم معتاده وبعد۵ماه موفق شدم وجدا شدم الان مدت هفت سال هست ازدواج کردم شوهرم خیلی منو دوست داشت.
البته خیلی بداخلاقه وزود اعصبانی میشه تو این هفت سال همیشه من کوتاه اومدم چون زندگیم ومیخواستم شوهرم خیلی ادم بهانه جو وفرصت طلبیه که سر هر موضوع بی ارزش دعوا فحش کاری وبعضی مواقع دست بزن هم داشت وچون خانوادم احترام میذاشتن دوسالی از زندگیمون گذشته بود که احساس میکردم با افرادمختلفی رابطه داشته ومطمئن بودم اما هیچ زمان دم به تله نداد.
منم اوایل خودم وبیخیال میگرفتم اما کم کم از من سرد شد واصلا نه به من ونه به دختر ۴سالمون توجه نمیکرد همیشه افراطی باگوشیش تو بازی کلش یعنی معتادبازی کلش منم این اواخر بخاطر بی توجهیاش بهش شک میکردم وهمیشه بهش تهمت میزدم که تو داری چت میکنی چرااینقد با گوشیت تاساعت۲شب ور میری واینجور درگیری تا تقریبا۵۰روز پیش وقتی از سر کار خونه اومد معلوم بود یه جایی عصبانیه حتی تو مهمونی همون شب همه متوجه عوض شدن رفتارش شده بودن.
منم بعد رفتن مهمونا به خوبی ازش پرسیدم چی شده چرا ناراحتی لباساش وپوشید واز خونه بیرون رفت وروز بعد بهم گفت نمیتونم با تو زندگی کنم فقط طلاق میخوام توافقی جداشیم.
وکیل گرفته دادگاه رفته وهمه جا جار زده میخوام زنم وطلاق بدم نه تنها من همه اونایی باخبر شدن هر چی ازش دلیلش ومیپرسن فقط میگه دیگه نمیتونم رفتار زنم وتحمل کنم ودیگه دوسش ندارم هیچ دلیل منطقی برای جدایی نداره.
ناگفته نماند هفته قبل دعوامون از خوبی های من صبوری من واینکه میخواه تمام بدی هایی درحقم کرده وبرام جبران کنه به دوستش گفته ومن باردارم واز شنیدن بارداری من خیلی خوشحال بود نمیدونم یه دفعه چی شد وقصد جدایی کرده وهر کی باهاش حرف میزنه قاطع روی حرفش هست یک ماهه اصلا خونه نیومده حتی زنگ نمیزنه صدای بچش وبشنوه.
تمام تلاشش ومیکنه از هر راهی داره استفاده میکنه تا به نفع خودش تو دادگاه بشه ومنو محکوم کنه نمیدونم چکار کنم تو رو خدا راهنماییم کنید تمام امیدم واز دست دادم بهذخاطر اسم طلاق دومم میشه نمیخوام جدابشم وبهخاطر آینده بچه هام تو رو به همین محرم قسم جوابم وبدید
در این موارد باید از وساطت بزرگان فامیل در وهله نخست استفاده کنید
چون هر رفتاری دلیلی میتونه داشته باشه
ترس شما از جدایی ممکنه به نوعی برای وارد اوردن فشار روحی برشما باشه که لازمه در این مورد قوی باشید
اولین کاری که باید انجام دهید این است که خونسرد باشید و شرایط خود را ارزیابی کنید.
درباره راهحلهایی فکر کنید که ممکن است در مشکلات رایج زندگی زناشویی شما تأثیر داشته باشند. این مثل معروف که میگوید «در و تخته با هم جورند» مثلی درست و بجاست.
زمانی که همسرتان اشتباهی مرتکب میشود، شما هم به همان اندازه مقصر هستید. با اینکه عقیده دارید همسرتان مسبب ایجاد مشکلات است، عکسالعمل شما نیز عامل دیگری برای بهوجود آمدن آن مسئله است.
رفتارها و گفتارهای منفی تنها به ضرر شما خواهد بود.
بهمنظور جلوگیری از طلاق و حفظ زندگیتان، باید از واکنش نشان دادن به رفتارهای همسرتان بپرهیزید و دست به انجام اقدامات ضروری که زندگی شما را به حالت اول بازمیگرداند، بزنید.
با وجود این دلایل، انتقاد از روی عصبانیت هم فقط اوضاع را بدتر میکند.
تغییر برخورد و رفتار کمک زیادی در مانع شدن از پایان یافتن زندگی زناشویی به شما میکند. عواطف و احساسات شما در برابر همسرتان مطابق با رفتار شما با اوست و احساسات همسرتان در برابر شما براساس رفتاری است که او با شما دارد. آیا تا به حال با دیگران با عشق، مهربانی و روشهای متعهدانه برخورد کردهاید؟ شما نمیتوانید چگونگی تفکرات و احساسات همسرتان را کنترل کنید، اما میتوانید واکنشهای خود را نسبت به همسرتان تغییر دهید. یادتان باشد تنها کسی که میتوانید بر او کنترل داشته باشید، فقط خودتان هستید.
اغلب، زندگی زناشویی بهدلیل گرفتاریهای زن، نظیر کار، فرزندان و مسئولیتهای روزانه در نگهداری خانواده، تازگی خود را از دست میدهد و باعث بیتوجهی به روابط زناشویی میشود.
وقتی رابطهای به این نقطه میرسد،به راحتی از همسر خود دلسرد میشوید و اجازه میدهید تا هر چیز پراهمیت دیگری در زندگی جای همسر و زندگی زناشوییتان را بگیرد.
همچنین، در زندگیهایی که به این مرحله رسیده باشند، احتمال جدایی زوجها بیشتر است.
برای همسر خود وقت بگذارید. بنشینید و درباره مسائلی که اتفاق افتاده بهطور طبیعی صحبت کنید.
درباره آنچه از زندگی مشترکتان میخواهید و به آن نیاز دارید و آنچه عقیده دارید باعث مشکلات میشوند، گفتوگو کنید. گفتوگو کردن، مشاجره کردن و متهم کردن نیست.
به همان اندازه که انسانها دستخوش تغییر میشوند، زندگی زناشویی نیز دائما تغییر میکند.
بهمنظور حفظ زندگی مشترکتان باید دلایلی که باعث رسیدن به مرحله جدایی شده است را به درستی مورد ارزیابی قرار دهید؛ مشکل هر چه باشد، امیدی برای حفظ زندگی وجود دارد.
این رهنمودها در صورتی قادر خواهند بود در آغاز مسیری برای حفظ زندگی زناشویی به شما کمک کنند که خود شما هم برای ممانعت از طلاق مصمم باشید و شما در این راه، نیاز به طرحی قابل اطمینان خواهید داشت.
«آیا برای نجات زندگی زناشویی امیدی هست؟» با بازدید از هر محکمهای که مربوط به طلاق یا ازدواج است، سؤال بالا برای شما پیش میآید. وقتی در بحبوحه پریشانی و ناراحتی قرار میگیرید، گاهی یافتن یک راهحل، دشوار خواهد بود. اما پاسخ این سؤال این است که «بله، در بیشتر موارد برای نجات زندگی امیدی هست».
بیشتر مشکلات ریشه در روابط بد یا عدمارتباط دارند، به همین دلیل، بیشتر اوقات در زندگی مشترک وقتی یکی حرف طلاق را به میان میآورد، طرف مقابل کاملا غافلگیر میشود.
اجازه دهید تا مثالی را عنوان کنم. زنی، که ما او را لورا مینامیم، به زمان بیشتری برای گفتوگو با شوهرش نیاز دارد.
شوهر او، که او را مایک مینامیم، ممکن است شغلی داشته باشد که احتیاج به اضافهکاری زیادی داشته باشد، همچنین او سرگرمیهایی دارد که در اوقات بیکاریاش به آنها میپردازد، اما لورا در آنها شرکت نمیکند.
لورا به جای صحبت کردن با مایک و به جای اینکه به او بگوید که دوست دارد زمان بیشتری را با هم بگذرانند، انتظار دارد مایک نیاز او را درک کند و وقتی مایک متوجه این موضوع نمیشود، بسیار عصبانی و رنجیده خاطر میشود.
لورا بالاخره به مایک موضوع را گفت در حالی که از او عصبانی بود ولی مایک حتی دلیل آن را هم نمیدانست. چه اتفاقی افتاده بود که یک مسئله کوچک تبدیل به بحثی بزرگ شده بود؟
مایک حتی نمیدانست مسئلهای که برای لورا مشکلی بزرگ است، بهوجود آمده. مشکل لورا و مایک چیزی است که بیشتر زوجها در زندگی مشترک خود با آن دست به گریبان هستند و آن فقدان یک ارتباط ساده است که به طرز غیرقابل کنترلی اختلافات را تشدید میکند.
این یک سناریوی ساختگی بود، اما به شما قول میدهمچنین رویدادهایی همیشه و در همه خانوادهها پیش میآید. وقتی مشکلی کوچک مورد توجه قرار نگیرد، بدون اینکه متوجه شوید تبدیل به مشکلی بزرگ، پیش رویتان میشود.
آیا تا به حال به مشکلی جزئی اجازه دادهاید که آنقدر بزرگ شود که شما در برابر آن عکسالعملی جدی نشان دهید؟ حتی اگر مشکلات زندگی بیش از حد بزرگ شده باشند هم هنوز امیدی برای نجات زندگی مشترک وجود دارد، به شرط آنکه برای حل مشکلات از دیگران کمک بگیرید.
کمک کنید تا زندگیام را حفظ کنم
اگر دریابید که زندگی زناشوییتان در حال از دست رفتن است و آخرین چیزی که شما میخواهید طلاق است، چه کاری میتوانید انجام دهید؟
از شما میخواهم بدانید که امیدی هست. بسیاری از زندگیهای زناشویی، فقط به خاطر اینکه زوجین میخواهند خود را مصممتر از دیگری نشان دهند، به طرز وخیمی به شکست میانجامد و پایان میپذیرد.
این پرسشها را از خود بپرسید:
آیا رابطهای درست برقرار میکنید؟
تنها تصمیمی که در میان مسائلی که زندگی مشترک شما را تهدید میکند، هرگز نمیتوانید آن را عملی کنید، فارغ شدن از برقراری ارتباطی تأثیرگذار است؛ ارتباطی نه با مجادله و تهدید، بلکه با درست گفتوگو کردن. یک ارتباط حقیقی تقریبا همیشه در زندگیهای مشترکی که آشفته هستند، از بین میرود.
آیا به همسر خود احترام میگذارید؟
همیشه بین زوجهای موفق احترام متقابل وجود دارد.
رفتارهای پر از نفرت و تعبیرات کوته نظرانه پر شور، باعث اهانت به همسر و ویران کردن عشق میشود. شما نمیتوانید بیاحترامیکردنهای خود را مخفی کنید زیرا این مسئله از سخنان و رفتارهایتان آشکار میشود.
در این زمان همسرتان نسبت به شما احساس یأس میکند و هیچ کاری درست پیش نمیرود؛ بدون احترام متقابل زندگی زناشویی سالمی نخواهید داشت.
به چه میزان متعهد هستید؟
کار، دوستان، سرگرمیها، کارهای خانه، خانواده گسترده، همه و همه لیستی از مواردی است که برای افراد متعهد اهمیت دارد. در رأس این لیست باید زندگی زناشویی شما قرار بگیرد. دقت کنید که اجازه ندهید کسی یا چیز دیگری قبل از زندگی زناشوییتان بیاید.
از مشکلات دوری نکنید
هر چه بیشتر از مشکلات دوری کنید، زندگی زناشوییتان بیش از پیش آسیب خواهد دید. زندگیهای مشترکی که در نقطه شکست قرار دارند، همین حالا به یک طرح عملیاتی نیاز دارند.
بهمنظور حفظ زندگی، شما به طرحی نیاز دارید که اجازه درک مشکلات و تمرکز بر بازیابی عشق و تعهد را که سابق بر این جزئی از زندگی مشترک شما بوده، بدهد.
بیاموزید چگونه طرحی اثباتشده را به فعل دربیاورید و برای نجات زندگی مشترک خود بار دیگر به همسرتان بپیوندید؛ شما، همسرتان و زندگی مشترکتان شایستگی آن را دارید.
طبق آمارها، نیمی از ازدواجها در ۷سال اول زندگی مشترک پایان میپذیرد؛ این بدین معناست که نیمی از آنها به زندگی ادامه میدهند. آیا زندگی شما هم تداوم خواهد داشت؟
او طلاق میخواهد، اما من نه
همسرتان به شما گفته که میخواهد از شما جدا شود و شما را دچار سردرگمی کرده است.
شما خواهان طلاق نیستید ولی نمیدانید چه اقدامی کنید.
در دل احساس درد و رنج زیادی دارید، نه میتوانید چیزی بخورید و نه میتوانید بخوابید؛ حقیقت این است که شما آشکارا از انجام هر کاری ناتوان میشوید.
در درجه اول، سعی کنید خونسردی خود را حفظ کنید و شرایط عادی را به زندگی خود بازگردانید؛ شما به قرار گرفتن در یک وضعیت فکری مناسب، بهمنظور نجات زندگیتان از طلاق، نیازمندید.در درجه دوم، نباید تسلیم شوید.
اگر تا به حال عشقی در زندگی مشترکتان وجود داشته، این ارزش جنگیدن را دارد.برای پیدا کردن راهی برای حفظ زندگی، مسیر همواری در پیش رو نداریم، اما هر تلاش با نفوذی در درازمدت مطمئنا شایسته زندگی زناشویی است.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
از درس خوندن خسته شدم و اصلا حوصله شو ندارم
پسری هستم ۱۴ساله از درس خوندن خسته شدم و اصلا حوصله شو ندارم نمیدونم برم سر کار یانه و اشناهامون هم بهم میگن برو درست رو بخون ولی من از درس خوندن خسته شدم و اصلا هم نظر اشنا ها برام مهم نیست. اگه میشد ی شماره تماس برام بفرستین در کرمان برای مشاوره یا یک ادرس مرکز مشاوره.مرسی
با سازمان بهزیستی کرمان تماس بگیرید
شاید مهم ترین راه ایجاد علاقه ، کسب اطلاعات اولیه درباره ی موضوع مورد نظر باشد. هرچه اطلاعات اولیه ی شما و دانسته های ابتدایی شما درزمینه ی موضوع بیشتر باشد، خود به خود کشش بیشتری برای فراگیری آن خواهید داشت و درنتیجه تمرکز بهتری درآن به دست خواهید آورد. این همان ارتباط علاقه و میل به فراگیری است.
هرچه می توانید اطلاعات اولیه، سطحی و ابتدایی خود را افزایش دهید، چه این اطلاعات در راستای موضوع باشند چه نباشند. مثلاً قبل از این که فرمول های پیچیده ی اصطکاک را درفیزیک مطالعه کنید، به کسب اطلاعات اولیه و ابتدایی درمورد اصطکاک بپردازید. اگرچه این مطالب پیش پا افتاده، سطحی و بی ارتباط با آن فرمول های پیچیده به نظرمی رسند، شوق و شورو میل به فراگیری و در نتیجه تمرکز حواس شما را افزایش خواهند داد.
اطلاعات اولیه چگونه باشند؟
برای کسب اطلاعات اولیه باید دقت کنید که این اطلاعات، ویژگی های لازم را داشته باشند. هرمطلبی نمی تواند اطلاعات اولیه تلقی شود. باید به خاطرداشته باشیم که اطلاعات اولیه قرار است در ما شوق و رغبت ایجاد کند و ما را به فراگیری بیشتر وادارد. بنابراین:
۱) اطلاعات اولیه باید ساده باشند: اگرشما درابتدا مطالب دشوار و سخت را جستجو کنید و به آن ها توجه نشان دهید، به جای علاقمند شدن به آن ها از آن ها بیزار می شوید. اطلاعات اولیه باید ساده ترین مطالب باشند.
۲) اطلاعات اولیه باید کم حجم باشند: با وجود آن که اطلاعات اولیه ی فراوانی در اختیار شماست که همگی ساده اند، توصیه می کنیم همه ی این اطلاعات را یکجا نگیرید. یکی ازاین اصول مهم یادگیری و قوانین پایه ای حافظه این است: یادگیری تدریجی است. اگزشم ۹ ساعت مطالعه ی مستمرجغرافی را دریک روز، به یک ساعت مطالعه در ۹ روز تبدیل کنید و یا ۱۸ ساعت مطالعه ی پشت سرهم دریک روز را به ۶ ساعت مطالعه در ۳ روز تقسیم کنید، بازده فوق العاده بیشتری خواهیم داشت.
یادگیری یکباره ی مطالب شما را زود خسته و بی علاقه می کند. درست مثل آنکه بخواهید دریک روز ازصبح تا شب نیمی از کتاب را یاد بگیرید. اصل یادگیری تدریجی هم برایجاد علاقه استوار است. اطلاعات فراوان و یکباره به راحتی شما را ازآن درس بیزار می کند.
۳) اطلاعات اولیه باید به شکل خوبی ارائه شوند: انتقال اطلاعات اولیه به شکلی خوب و دوست داشتنی، شوق شما را برای فراگیری بیشترافزایش می دهد. معلمی را به خاطر بیاورید که مطالب را به زبانی خوشایند به شما انتقال می دهد و درهمان روزاول آنچنان تأثیری بر شما می گذارد که شیفته ی آن درس می شوید.
وقتی که مشغول درس خواندن هستید، مانند همان معلم مطالب را به شکلی زیبا برای خود بیان کنید و در خود علاقه ایجاد کنید، به خصوص دردرس هایی که معلم شما مطلب را خشک و جدی و نه چندان خوب ارائه می دهد، حتماً ازاین روش استفاده کنید.
۴) به کاربردهای علمی مطالب علمی فکرکنید: کاربرد مطالب را درزندگی خود جستجو کنید. قبل ازآنکه به سراغ مفاهیم پیچیده ی اصطکاک بروید به این فکرکنید که زمستان ها درهوای سرد، دستان خود را به هم می مالید تا گرم شوند.
دانستن قوانین
شناخت قانون هرچیزی شما را به آن علاقمند می کند. اگرخیلی ها ازتماشای تنیس لذت نمی برند به خاطرآن است که ازقانون شمارش امتیازها درآن آگاهی ندارند.
یکی ازموارد بسیارمهم که شما معمولاً نادیده می گیرید، قانون و روش مطالعه است. ابتدا باید روش مطالعه را فرا بگیرید.
زبان گردانی
وقتی شما چند دوست دارید، دوستی را که به شما بیشترشبیه است، عاطفه و روحیه ی شما را دارد و به زبان شما سخن می گوید، بیشتردوست دارید. به حرف هایش بیشترتوجه می کنید و حتی بیشتراورا به خاطرمی سپارید.
زبان کتاب، بک زبان ساده، عمومی و همگانی است و باید هم چنین باشد. این شما هستید که باید پس ازمطالعه، کتاب و متن و نموداروفرمول ها را به زبان خود بیان کنید.
زبان گردانی یعنی بیان مطالب دشوارکتاب به زبان ساده وخوشایند خودتان.
با کتاب شوخی کنید
وقتی تلویزیون تماشا می کنید یا با دوستتان صحبت می کنید، لبخندی برلب دارید و راحتید، اما وقتی ازکتاب و مطالعه صحبت می شود و به سراغ درس ها می روید جدی و محکم و اخمو می شوید.
در روان شناسی حافظه و یادگیری گفته می شود: مطالبی که بارهیجانی بیشتری دارند، بیشتر درحافظه می مانند و بهتربه خاطرآورده می شوند چرا که هیجان، علاقه، تمرکز، و ورود مطلب به حافظه را موجب می شود.
مثالی بزنیم: من به شما می گویم: همسایه ی ۱۸ سال قبلتان یادتان می آید؟
شما می گویید: نه. می گویم: همان که دو بچه ی کوچک داشت. می گویید: نه، به خاطرنمی آورم. می گویم: همان که پدرش فروشنده ی لباس بود.
و شما باز هم به خاطرنمی آورید. می گویم: همان که خانه شان آتش گرفت. یک مرتبه همه چیز در ذهنتان زنده می شود چرا که آتش گرفتن، بارهیجانی مؤثری داشته است.
اگرچه آتش گرفتن، یک هیجان منفی درشما ایجاد کرده بود، درهرحال هیجان انگیزبود وهمین هیجان باعث شده بود که شما خاطره ی آن را به خوبی به خاطربسپارید.
با کتاب خود شوخی کنید. مثال هایی مهیج، شادی آفرین وحتی خنده داربزنید. این موضوع به علاقه و تمرکزشما کمک زیادی می کند.
با کتاب آنچنان شاد و مهیج برخورد کنید که گویی به دوست داشتنی ترین دوست خود رسیده اید.
توجه به لذت های نهایی، نه دشواری مسیر
اگرباید روزی بیست صفحه مطالعه کنید، فکرخود را به رنج روزی بیست صفحه مطالعه تمرکز نکنید بلکه به لذت های نهایی که نصیبتان می شود توجه کنید. آنچه شما را به تلاش پیگیرومستمروا می دارد، میل به جذب لذت هاست. کسانی ازکوه بالا می روند و قله را فتح می کنند که لذت رسیدن به قله را درذهن می پرورانند.
این افراد درطول مسیرهرگز به دشواری راه نمی اندیشند بلکه خود را درآن بالا مجسم می کنند و به این فکرمی کنند که ازآن بالا همه چیززیباست.
همین شوق ذهنی باعث می شود که آن ها به راحتی دشواری مسیررا بپذیرند و پیش بروند. حال آنکه اگرآنان تمام ذهنشان را معطوف به دشواری مسیر می کردند و مدام به این فکر می کردند که چقدرتا پایان راه باقی است، این رنج که در ذهنشان مجسم می شد، به سرعت آن ها را خسته می ساخت.
اشتباه در برنامه ریزی
همین جا لازم است که به برنامه ریزی غلط و پیگیری نادرست برنامه های درسی اشاره کنیم. برنامه هایی که برای یک روزحجم زیادی ازمطالب را دربرمی گیرد، عملاً به خاطرهمین حجم زیاد، تنفرایجاد می کند.
عده ای، وقتی برنامه ریزی می کنند که مثلاً ازفلان کتاب، روزی یک صفحه مطالعه کنند، به جای آن که برنامه ی همان روز را اجرا کنند، مدام کتاب را ورق می زنند که چه راه زیادی باقی مانده است و همین توجه به دشواری مسیرطولانی بودن راه، شوق و علاقه و تمرکز را درآن ها ازبین می برد.
ازاجرای برنامه های روزانه فقط برنامه ی همان روز را انجام دهید و مطلقاً به این که ; چند صفحه مانده فکرنکنید.
باید همیشه به خاطرداشته باشید که هرروزفقط برنامه ی همان روز را اجرا کنید.
سلام پسری دارم که از یکسالگی به مهد رفته.
امسال هم در مدرسه ای غیرانتفاعی واسه پیش دبستانی ثبت نامش کردم.
متاسفانه پسرم فوقالعاده بازیگوشه و جلفه.مخصوصا زمانی که من نباشم همه را اذیت میکند الان این رفتار در مدرسه به نهایت خود رسیده به طوری که مدام با من تماس میگیرن البته این را هم بگویم که من پسرم را تنبیه بدنی کردم.از شما راهنمایی میخواهم
بیش فعالی
بیش فعالی که به اختصار ADHD خوانده می شود نوعی اختلال شایع است که حدود هشت تا ۱۰ درصد کودکان را مبتلا می کند.
این بیماری در پسران شایعتر از دختران است که هنوز دلیل اصلی آن مشخص نشده است.
ویژگی های اولیه بیش فعالی از سال های اولیه رشد یعنی قبل از ورود به مدرسه شروع می شود.
ریشه این همه شیطنت کجاست؟
بیش فعالی دارای ویژگی های بارزی است که شامل پرتحرکی، کمبود توجه و تمرکز، بروز اعمال ناگهانی و غیرقابل پیش بینی می شود. این اختلال سه نوع است؛ در گونه اول که کودک فقط در توجه و تمرکز مشکل دارد.
در نوع دوم فقط پرتحرکی دیده می شود و بالاخره نوع ترکیبی که کودک هم پرتحرک است و هم مشکل توجه و تمرکز دارد این اختلال در کودکان دبستانی و در پسرها سه تا پنج برابر شایع تر از دختران است و بیشتر در پسران اول خانواده مشاهده می شود.
معمولا اختلال از سه سالگی به بعد تشخیص داده می شود.
کودکان مبتلا در دوره شیرخواری اکثرا پرتحرک هستند و دست ها و پاهای خود را زیاد حرکت می دهند؛ کم خواب، کم غذا هستند و زیاد گریه می کنند.
تشخیص بیش فعالی
برخی از والدین با دیدن پرتحرکی فرزندان خود به بیش فعالی آنها مشکوک می شوند اما باید دانست که جنب و جوش زیاد نشانه قانع کننده ای برای این اختلال نیست.
ناتوانی در تمرکز و نداشتن صبر در گوش کردن، ناتوانی در توجه به جزئیات، ناتوانی در انجام تکالیف مدرسه و سایر وظایف محوله، بی دقتی و بی نظمی، گم کردن مدام وسایل، بی قراری (معمولا نشستن آرام در یک جا برای این کودکان مشکل است) و ناتوانی در انتظار کشیدن از دیگر علائم این اختلال است.
کودکان بیش فعال احساس خطر نمی کنند و به کارهای خطرناک علاقه نشان می دهندن که گاهی اطرافیان این موضوع را نشانه شجاعت کودک به حساب می آورند در صورتی که این مورد یکی از علائم بیش فعالی به شمار می آید.
تشخیص بیش فعالی با یک آزمون خاص امکانپذیر نیست.
مجموعه ای از این علائم باید (حداقل در مدت شش ماه) مورد بررسی قرار بگیرد. کودک این موارد را معمولا قبل از هفت سالگی نشان می دهد.
همچنین کودکی که دارای این نشانه هاست با رفتارهایش اطرافیان خود را در محیط های مختلفی مانند مدرسه یا خانه دچار مشکل می کند و حتی با گروه دوستان و همسالان خود نیز به راحتی کنار نمی آید.
در مقابل این دسته از پدر و مادرها، والدینی هستند که نمی خواهند مشکل کودک خود را بپذیرند و معمولا با بهانه آوردن از هشدارهای معلمان و سایر اطرافیان طفره می روند.
این افراد از درمان این اختلال واهمه دارند و گمان می کنند داروهایی که توسط پزشک تجویز می شود برای فرزندشان عوارض دارد.
این در حالی است که اگ راین کودکان در زمان مناسب درمان نشوند، نمی توانند در امور آموزشی و فعالیت های اجتماعی خود موفق عمل کحنند و ممکن است برای خودو اطرافیانشان مشکل آفرین باشند.
دلایل بیش فعالی
علت به وجود آمدن بیش فعالی احتمالا ترکیبی از عوامل ژنتیکی و محیطی است. احتمالا این کودکان در بخش های مربوط به توجه و تمرکز در مغز دچار نقس جزئی هستند. از عواملی که می توانند در بروز این اختلال موثر باشند سیگار کشیدن و یا مصرف الکل در دوران بار داری توسط مادر است.
حتی استنشاق تحمیلی دود سیگار توسط مادر باردار، باعث اختلال در رفتار کودک می شود. استرس مادر هم با این موضوع ارتباط دارد. تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده باینگر این است که این اختلال معمولا در خویشاوندان نزدیکاین افراد هم وجود دارد.
مسمومیت ناشی از سرب حاصل از دود اتومبیل و آلودگی هوا، غذاهای محتوی مواد افزودنی مثل شیرین کننده های مصنوعی و یا رنگ دهنده های خوراکی، مواد جلوگیری کننده از فاسد شدن غذا که در بعضی از غذاهای آماده وجود دارد، نیز در ایجاد این اختلال سهیم هستند.
در صورت بی توجهی به کودکان بیش فعال و معالجه نشدن آنها احتمال اینکه این افراد در آینده به افسردگی مبتلا شوندو یا در نوجوانی رفتارهای ضد اجتماعی و گاه بزهکارانه داشته باشند زیاد است.
بنابراین به والدین توصیه می شود که حتما در دوران کودکی برای معالجه فرزند خود اقدام کنند.
این بیماری دردوران مدرسه بیشتر مشکل آفرین می شود زیرا کودک تمرکز کافی برای گوش دادن به درس ندارد و مدام برای بیرون رفتن از کلاس اجازه می خواهد.
این بچه ها نمی توانند آرام روی صندلی بنشینند، معمولا پرحرف هستند و مدام سر کلاس با دوستان خود حرف می زنند و این موضوع باعث می شود از لحاظ تحصیلی با مشکل مواجه باشند.
والدین باید به رفتار کودکان خود دقت داشته باشند و تنها در صورتی که مجموعه از این نشانه ها را در مدت طولانی مشاهده کردند با یک متخصص مشورت کنند.
در غیر اینصورت نمی توان به هر کودک پرتحرک برچسب بیش فعالی زد.
درمان بیش فعالی
درمان سریع برای ADHD وجود ندارد اما علائم آن قابل شناسایی و کنترل هستند. بهتر است والدین برای کمک کردن به خود و کودکشان در مورد این اختلال اطلاعات بیشتری کسب کنند.
همچنین برنامه تربیتی ویژه ای را متناسب با نیازهای فرزند خود طرح ریزی کنند.
درست است که کنار آمدن با کودکان بیش فعال کار ساده ای نیست اما والدین باید بدانند که این افراد ذاتا بد نیستند اما بدون مصر ف دارو و رفتار درمانی نمی توانند رفتار خود را کنترل کنند.
در این مورد خانواده، معلم و مدرسه باید با یکدیگر همکاری داشته باشند.
والدین باید از تنبیه بدنی کودک خود جدا خودداری کنند و با او با محبت رفتار کنند.
دارودرمانی هم در صورت تجویز پزشک کمک بسیاری به این دسته از کودکان می کند.
مطالعات نشان داده است رژیم های غذایی هم می تواند برای کمک به این افراد کارساز باشد.
آنها باید از زیاده روی در مصرف شکر و غذاهای حاوی آن مانند کیک، شیرینی، شکلات، بیسکویت و نوشابه های شیرین که تحریک کننده هستند خودداری کنند.
تعدادی از کودکان بیش فعال و کم توجه تا بزرگسالی با این مشکل دست و پنجه نرم می کنند؛ حتی ممکن است در برخی از بالغین برای نخستین بار تشخیص اختلال بیش فعالی داده شود که البته معمولا سابقه آن از کودکی وجود دارد.
این افراد در سنین بالاتر کمتر با مشکل پرتحرکی روبرو هستند و بیشتر احساس بیقراری می کنند.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
بعد از دو ماه مشکلات و اختلافات شروع شد
سلام خسته نباشین من مدت۶ماه هست که نامزد کردم منو نامزدم حدودا از دوسه سال قبلش باهم اشنا بودیم همو دوست داریم و باهم مشکلی نداریم اگه هم مشکلی باشه زود حل میشه اما خانواده هامون باهم نمیسازن.
اول همه چیز خیلی خوب بود هردو خانواده خیلی احترام همو داشتن و خیلی از این کار راضی بودن مخصوصا خانواده نامزدم اما حدود دوسه ماهی بعد مشکلات و اختلافات شروع شد اونا میگن خونواده من احترامونو ندارن همینطور خانواده من میگن اونا احترامشون رو ندارن.
رسم روسوماتون باهم یکم فرق میکنه واین مشکل ساز شده برای ما اما خانواده من کوتاه اومدن و غر زدنشون خیلی کم و فقط به خوده منه اما خانواده نامزدم ینی مادرو پدرش خیلی اذیت میکنن و اخرین بار گفته بودن میخوان بهمش بزنن هردوسه هفته ای یه بار سر این مسله بانامزدم دعوا راه میندازن که اینا فلانن وگله از مسائل قبلی و کار به دعوا میکشه ما واقعا همو دوست داریم و باهم مشکلی نداریم خونواده منم میگن چون خودش خوبه و تو باهاش مشکلی نداری ما چیزی نمیگیم ولی خونواده اون اول خودشونو میبینن میخواستن این مسله رو بهم بزنن ما واقعا نمیدونیم باید چکار نیم جفتمون خسته شدیم نامزدم خیلی تحته فشاره منم کلا فکرم درگیره این رفتاره خانوادشه حتی برای دلسرد شدن نامزدم از من بهش گفتن که شنیدیم قبلا من نامزد داشتم و عقد کردم ولی این مسله دروغه ما باید چکار کنیم باهاشون. لطفا کمکمون کنین
اختلافات خانوادگی ومسائل مطرح شده در همه زندگی ها ممکن است وجود داشته باشد ولی نامزد شما ددر مقابل خانوادش چقدر منفعل است آیا توانایی صحبت با خانواده خودش را دارد می تواند انها را قانع کند که شما با هم مشکل خاصی ندارید .
اینها همه حائز اهمیت است .به نظرم یک بزرگ تر که هر دو خانواده قبول دارن باسید وساطت کنند تا خدای ناکرده اختلافات بین دو خانواده منجر به مسائل حاد نشود .
اگر هم اختلافات را مسئله خاصی ایجاد کرده باید ریشه یابی شود تا مرتفع گردد چرا که ذکر کده اید که ابتدا ارتباط خوب بوده است .
موفق باشید
اگر مشکل احترام و مقایسه است و اگر شما زندگیتون براتون مهمه به نظرم کمی در رفتارتان تغییر ایجاد کنید متناسب با خانواده همسر تان اگر باز بهانه گیری بود انگاه شما مقصر نیستید.
ولی من فکر میکنم رفتارها برای این است که شما عکس العملی انجام دهید که فرضیه ذهنی انها تایید شود و نتیجه بگیرند عروس مناسبی نیستید .سیاست رفتاری در این مواقع هر چند برای شما سخت می تواند بهتر مسائل را حل کند .
امیدوارم با کمی انعطاف موفق باشید
موقع ازدواج خیلی سختی کشیدیم تا بهم رسیدیم ولی الان که عقدکردیم دوتامون پشیمونیم
سلام ما دوماهه که عقدکردیم قبلش از دوسال قبل همدیگه رومیشناختیم من ۲۲سالمه همسرم۲۳سالشه موقع ازدواج خیلی سختی کشیدیم تا بهم رسیدیم ولی الان که عقدکردیم دوتامون پشیمونیم و حس میکنیم اونی که فکر میکردیم نیستیم.
همسرم خیلی حرف ازطلاق میزنه میگه پشیمونه واشتباه کرده حتی ی روزهم ارامش نداره ومیخوادجدابشه منم نمیدونم بایدچیکارکنم میترسم وفقط هرروز ارزوی مرگ میکنم
انچه مشخص است اینه که شما دو نفر به شناخت درستی نسبت به هم نرسیده بودید
ولی به نظر من العان هم دارید زود تصمیم می گیرید .بهتر است قبل از طلاق به فکر مشاوره باشید
موفق باشید
لطفا یک روانشناس و یک روانپزشک خوب در کرمان بهم معرفی کنید
از ترم اول ارشد به همکلاسیم علاقمند شدم
دانشجوی ارشد مدیریت هستم از ترم اول ارشد به همکلاسیم علاقمند شدم و در طول زمان از علاقم به ایشون گفتم و ازانجا که من اهل کرمانم و ایشون بیرجند زندگی میکنن.
در ابتدا بهم جواب نرم ولی مبهم میداد و قبول کرد که با خونوادش صحبت کنه بعد از مدتی بهم گفت که خونوادش مخالف این ازدواجن .
هرچند که من هم از بابت جواب مبهم خودش نامطمعن بودم .
و ار تباطمو باهاش قطع کردم و کمی در برخوردم با ایشون زیاده روی کردم و بهشون گفتم فراموش تان میکنم.
سه ماه گذشته و اکنون علاقه یی که به ایشون داشتم شعله ور شده چن روز قبل تماس گرفتم باهاش که جوابمو ندادن.
از طریق پیامک بهشون گفتم که میخام ببینمتون.
ایشون گفتن هرچی بین ما بوده تموم شده شما قبلا حرفاتونو زدین وجوابتونم گرفتین پس دلیلی برای دیدن نیست. ازطریق یکی از همکلاسیای دختر کلاسمون متقاعد شد که من ببینمشون .
حالا من موندم و قرار فردا و حرفایی که باید بزنم.
از شما میخام که چگونه دلخوری ها رو برطرف کنم و چه چیزی بگم تا صریح جواب نه به من ندهند و چه حرفایی میتونه رابطه مونو مجددا برقرا کنه .
تورا بقران قسم زودیه جوابی بهم بدین که فردا بتونم نتیجه بگیرم.
شما باید از اشتراکات و برنامه ریزی ایندتون برای ایشون توضیح بدید .
دلایل مخالفت رو بشنوید و بدونید که نباید نقطه مبهمی در ذهن ایشون باشه که قدرت تصمیم گیری رو کم کنه .
هیچ وقت دنبال جواب بله نباشید تا جواب منفی قطعی نشونید .
اصولا خانم ها از افرادی با برنامه زندگی خاص استقبال می کنند .
سعی نکنید زود با جواب رد عصبانی شوید .شاید جواب رد محکی برای شما باشد
موفق باشید
به شدت میل جنسی دارم و این میل جنسی تمام زندگی من رو مختل کرده
پسر جوانی هستم با ۲۷ سال سن به شدت میل جنسی دارم و این میل جنسی تمام زندگی من رو مختل کرده با اینکه شریک جنسی عالی و مهربانی هم دارم.
اما باز گرایش به جنس مخالف دارم نمیتونم خودم رو کنترل کنم و بعد از گرایش به جنس مخالف به شدت پشیمان میشوم .
آیا روانشناسی در شهرکرمان هست که برای این اختلال جنسی بتونه به من کمکی بکنه ؟
با سازمان بهزیستی شهرتون تماس بگیرید
دختر دبستانی ام خیلی به حرف دیگران توجه می کند
دختر من کلاس اول دبستان است، از نظر درسی بسیار عالی و ممتاز کلاس بهترین مدرسه شهر است. مشکلی که دارد این است که خیلی به حرف دیگران ( هم کلاسی ها، هم مدرسه ای ها و …) توجه میکند.
هر کس هر کاری بگوید فکر میکند باید همان را انجام دهد.
امروز از مدرسه تماس گرفتند که دخترتان زنگ اول مدرسه نبوده و توسط یکی از اولیا از جلوی در مدرسه ( به گفته آن شخص، دخترم میگفته میخوام تاکسی بگیرم برم پارک) به داخل کلاس آورده شده.
با دخترم که صحبت کردم گفت: بچه ها اذیتم می کردند یکیشون گفت برو بیرون منم رفتم و تصمیم گرفتم برم پارک!
به نظر می رسد اصلا اعتماد به نفس ندارد و نمیتواند با دوستانش خوب ارتباط بگیرد.
به نظر شما باید چه کار کنم تا چنین مسائلی دیگر پیش نیاید.
ممنون میشوم راهنماییم کنید.
بدون شک همه ما تصویر و باوری از خودمان داریم.
باور و تصویری که هر فردی از خودش دارد را خودپنداره می گوییم.
خودپنداره شامل مجموعه ای است از تمامی ویژگی های جسمی و روانی که همانند یک پازل زمانی که در کنار هم قرار می گیرند فرد را توصیف می کنند.
و خود ایده آل همان تصوری است که هر فردی دوست می دارد از خودش داشته باشد. به طور مثال ممکن است شما بگویید من دوست دارم قهرمان شنا باشم.
اعتماد به نفس هر فردی از ترکیب بین خودپنداره و خود ایده آل او بنا نهاده می شود.
اگر فاصله میان خودپنداره و خود ایده آل فرد کم باشد اعتماد به نفس فرد در حد بالایی قرار می گیرد.
و همان طور که می دانیم افراد دارای اعتماد به نفس کافی با قدرت و توان بیشتری با مسایل پیش آمده در زندگی خود برخورد می کنند و با دیدن ناکامی ها به بن بست نمی رسند.
ولی چنانچه این اختلاف بین خودپنداره و خودایده آل زیاد شود منجر به اعتماد به نفس پایین و همچنین مشکلات ناشی از آن همانند افسردگی، اضطراب، غمگینی و نا امیدی می شود.
اگر چه عوامل و شرایط متعددی در شکل گیری اعتماد به نفس هر فردی نقش بازی می کنند.
اما پایه و اساس این شکل گیری در دوره کودکی و در درون خانواده می باشد.
خانواده از جمله اساسی ترین نهاد های اجتماعی به شمار می آید.
و اگر بگوییم هیچ ساختاری از نظر اهمیت و قدرت تاثیر گذاری با خانواده برابری نمی کند اغراق نکرده ایم و مسلماً والدین از جمله اولین مربیان تعلیم و تربیت کودک هستند که نقش عظیم آنها را در پی ریزی سنگ بنای شخصیت کودک و رشد اعتماد به نفس در آنها نمی توان انکار کرد.
اگر چه متاسفانه گاه والدین به غلط چنین تصور می کنند که چون کودکان هنوز به سن معینی نرسیده اند پس توان درک بسیاری از امور را ندارند!!!!!!!!!
و با همین دید تربیت صحیح و اصولی در دوره کودکی را که از جمله مهم ترین دوران زندگی انسان می باشد رها می کنند، تنها به این امید که می توانند آن را در سنین دیگر جبران کنند.
اما لازم است که بدانیم شخصیت و شاکله هر انسانی آجر به آجر از همان دوران کودکی ساخته می شود.
والدین و گاهی اطرافیان می توانند با رفتارشان و گاه با صحبت هایشان و حتی گاه با و تشویق و تنبیه هایشان در کودک اعتماد به نفس ایجاد کنند و یا اینکه اعتماد به نفس او را بگیرند.
اما با توجه به اهمیت این موضوع والدین چگونه می توانند در پرورش اعتماد به نفس به کودکان کمک کنند.؟؟؟؟
کودکانی که ارتباط خوبی با پدر و مادر خود ندارند در طول زندگی همواره اضطراب های بیشتری را تجربه خواهند کرد و همین اضطراب ها منجر به ایجاد مشکلات جسمی و روانی فراوانی برای کودک خواهد شد.این کودکان به دلیل نداشتن اعتماد به نفس کافی نسبت به توانایی های خود نابینا هستند و نقاط ضعف خود را بیش از حد می دانند
کودک خود را بدون قید و شرط دوست بدارید و به او محبت کنید
همه ما انسان ها مجموعه ای از نیاز ها هستیم. اما زمانی که از نیاز ها صحبت می کنیم آن را محدود به نیاز های زیستی می دانیم.و سایر نیاز ها را بی اهمیت جلوه می دهیم. در صورتی که ما به غیر از نیازهای زیستی همچون نیاز به آب و غذا و سایر نیاز های دیگر که برای بقا و زنده ماندن ما ضروری است به نیاز های دیگری همچون محبت دیدن و محبت کردن و دوست داشته شدن و دوست داشتن نیز احتیاج داریم. بنابراین از جمله مسایل مهم در پرورش اعتماد به نفس کودک توجه به این نکته است که او را بدون قید و شرط دوست بداریم. منظور از محبت و دوستی بی قید و شرط آن است که والدین کودک خود را در هر شرایطی دوست بدارند و این دوست داشتن را بی دریغ به او ابراز کنند.. و برای آن اما و اگر نیاورند. به طور کلی می توان گفت که نباید تحت هیچ شرایطی با احساسات و عواطف کودکمان بازی کنیم و آن را خدشه دار کنیم.
اما بسیاری از والدین ممکن است به غلط این گونه تصور می کنند که این نوع دوست داشتن باعث لوس شدن بچه ها است و این معنی را می رساند که ما به عنوان والدین نسبت به کارهای زشت و نادرست کودکمان بی توجه باشیم. درصورتی که این گونه نیست. زمانی که شما کودکتان را همان طور که هست دوست می دارید،در او حس اطمینانی ایجاد می شود که والدین من تحت هر شرایطی مرا دوست دارند. اما زمانی که کودکتان مرتکب کار اشتباهی شده است باید سعی کنید رفتار و عمل او را ناپسند بدانید و برای اصلاح آن کوشش کنید نه اینکه تمام شخصیت کودکمان را زیر سوال ببریم و له کنیم. یعنی ما باید این توانایی را داشته باشیم که خود کودک را از رفتارش جدا کنیم.
مثلاً بگوییم من تو را دوست دارم اما این رفتارت را دوست ندارم.زمانی که کودک ما طعم واقعی و شیرین محبت را از طرف پدر و مادر نچشید مسلماًرشد روانی او به طوری طبیعی ادامه پیدا نخواهد کرد.و همچنین کودکانی که ارتباط خوبی با پدر و مادر خود ندارند در طول زندگی همواره اضطراب های بیشتری را تجربه خواهند کرد و همین اضطراب ها منجر به ایجاد مشکلات جسمی و روانی فراوانی برای کودک خواهد شد.
این کودکان به دلیل نداشتن اعتماد به نفس کافی نسبت به توانایی های خود نابینا هستند و نقاط ضعف خود را بیش از حد می دانند. اما در این بین لازم است که تاکید شود که والدین همواره باید مراقب باشند که در محبت کردن به کودک خود زیاده روی نکنند. چرا که محبت های بیش ازحد و نامناسب و بی دلیل منجر به این خواهد شد که ما کودکانی وابسته و متکی به خودمان تربیت کنیم که بدون حضور ما نتوانند از پس کوچک ترین و جزیی ترین امور خود بر آیند.و در ضمن نوع محبتی که به کودک داده می شود می بایست با مرحله سنی آن ها متناسب باشد.مثلاً در دوران نوزادی والدین سعی می کنند عشق و محبت خود را با بوسیدن کودک، بازی کردن با او و همچنین ارضا کردن نیاز هایش ابراز کنند.
اما هر چه کودکمان بزرگ تر می شودو در انجام امور شخصی خود مستقلانه تر عمل می کندوالدین می توانند علاوه بر امور گفته شده با حمایت و تشویق اوٰ محبت خود را ابراز کنند. در دوران نوجوانی که فرزندمان استقلال بیشتری را تجربه می کند والدین می توانند با دادن مسیولیت بیشتر به او و همچنین محترم شمردن شخصیت او، گاهی حتی با شنیدن دغدغه ها و نگرانی هایش محبت خود را به او نشان دهند. بنابراین چنین باوری که اکثریت ما فکر می کنیم که محبت واقعی را زمانی به کودکمان داده ایم که تمامی کارها و امور شخصی او را انجام دهیم و در تمامی مراحل زندگی به جای او فکر کنیم و یا اینکه گاه به جای او زندگی کنیم باور اشتباهی است که پایه و اساس درستی ندارد.
به کودکمان یاد بدهیم که خودش را دوست داشته باشد
متاسفانه این امر(دوست داشتن خودمان) در فرهنگ ما گاه دیده می شود که با خودخواهی اشتباه گرفته می شود. اما باید بدانیم تا زمانی که خودمان را دوست نداشته باشیم و برای خودمان ارزش و احترام قایل نشویم نخواهیم توانست که این امر را به دیگران منتقل کنیم.از جمله راههای دوست داشتن و احترام به خودمان رسیدگی کافی و در حد تعادل به وضعیت جسمی و روانی مان می باشد. مثلاً در بعد جسمی(داشتن تغذیه سالم، خواب کافی و ورزش و..)
برای شخصیت کودک خودتان احترام قایل شوید
بنابراین یکی از بهترین راه ها برای شخصیت دادن و بالا بردن اعتماد به نفس کودکمان احترام گذاشتن به او می باشد. و از جمله نمونه های این احترام این است که فرزندمان را با همه نقاط قوت و ضعفی که دارد(همان طور که هست بپذیریم) و در ارتقای نقاط قوت و اصلاح نقاط منفی او را حمایت کنیم. و بدانیم که کودک ما نیز می تواند به گونه ای متفاوت از ما فکر کند. از دیگر راههای که می توانیم احترامی که برای کودک قایل هستیم به او نشان دهیم این است که برای او وقت بگذاریم. زمانی که پدر و مادر با وجود همه مشغله هایی که در زندگی دارند، زمانی را برای بودن در کنار فرزندشان می گذارند به او نشان می دهند که چقدر برای او ارزش قایل هستند.
روش ارتباط خودتان را تغییر دهید و شنونده خوبی برای حرف های فرزنتان باشید حتی اگر نظرات و عقاید او را مخالف با نظرات خود یافتید، به او اجازه دهید که احساسات خود را بیان کند.این امر می تواند فواید زیادی داشته باشد
اما در این بین والدین می بایست شیوه های نفوذ در کودکان را بدانند. که از جمله این شیوه ها بازی کردن است. اگرچه متاسفانه گاهی والدین اغلب نقش بازی را در رشد کودک کم اهمیت تلقی می کنند و آن را نوعی وقت تلف کردن به حساب می آورند. در صورتی که شما با بازی کردن با کودکتان می توانید خودتان را به دنیای آنها نزدیک تر کنید و به خاطر این نزدیکی صمیمیت بیشتری را با او تجربه کنید. همچنین از آنجایی که کودکان معمولاً در بازی ناراحتی ها و دغدغه های خودشان را ابراز می کنند شیوه مناسب و فرصت خوبی است که با خلقیات و روحیات کودکتان آشنا شوید. از دیگر راههای احترام به کودک توجه کردن به تفاوت های فردی است. هر انسانی مهارت ها و توانایی خاص خودش را دارد. وظیفه والدین شناخت این استعدادها و توانایی های بالقوه است و زمانی که این استعدادها شناخته شدند و فرصت بروز بیابند به افزایش اعتماد به نفس در کودکتان کمک می کنند. اما اگر از آن دسته والدینی هستید که که به طور مکرر در پی مقایسه کودکتان با کودکان دیگر هستیدو توانایی او را نادیده می گیرید و نقاط ضعفش را بزرگ جلوه می دهیدمی باست منتظر عواقب خطرناک آن باشید.
شنونده خوبی برای حرف های کودکتان باشید
همه والدین دوست دارند که ارتباط خوب و صمیمی و به دور از سوء تفاهم با فرزندان خود داشته باشند. و فرزندان نیز متقابلاً تمایل دارند که والدین آنها به عنوان بخشی از زندگیشان آنها را به درستی درک کنند.اما این مهم میسر نمی شود مگر اینکه مهارت ارتباط موثر را بدانیم. و از جمله مهارت های لازم برای یک ارتباط سالم و موثر گوش کردن است.. اغلب والدین فرزندان خود را فقط دو گوش میبینند که باید بشنوند و یا اینکه هیچ گاه حوصله شنیدن حرف های فرزند شان را ندارند. شاید به همین دلایل است که اکثر ارتباطات ما با فرزندمان به نصیحت کردن، امرو نهی های نابجا،سرزنش کردن و.. خلاصه می شود.بنابراین برای شکستن این دور باطل می باست روش ارتباط خودتان را تغییر دهید و شنونده خوبی برای حرف های فرزنتان باشید حتی اگر نظرات و عقاید او را مخالف با نظرات خود یافتید، به او اجازه دهید که احساسات خود را بیان کند.این امر می تواند فواید زیادی داشته باشد.۱-منجر به حس اعتماد به نفس در کودک می شود.۲-شما می توانید با دیدگاهها و نظرات فرزندتان آشنا شوید و به طور کلی نسبت به او شناخت پیدا کنید.۳- به او نشان می دهید که برای حرف هایش ارزش قایلید.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
دخترم از همسر اول شوهرم هستش
خانمی ۳۷ ساله هستم کارمند ،۲ فرزند دارم یک دختر ۱۰ ساله و یک پسر ۳ ساله ،دخترم از همسر اول شوهرم هستش و چند سال نزد مادرشوهرم زندگی کرده و در حال حاضر از ابتدای مهر ماه نزد خودم و شوهر زندگی می کنه وبه بهانه مختلف گریه می کنه و قهر می کنه و ناراحته و برای برگشت به خانه مادربزرگش دروغهای زیادی می گه و بین من وخانواده شوهرم اختلاف ایجاد می کنه و توقعات بیجایی داره .
در صورتی که من بیشتر از پسرم به اون اهمیت می دم و بهش محبت می کنم و هر چی که بخواد و می گه براش تهیه می کنم که احساس نکنه که برام مهم نیست و تنهاست .
که حتی بخاطر این رفتار من ، پسرم پرخاشگر شده ، دخترم توقع داره من هر چند دقیقه یکه بار بهش بگم خیلی دوست دارم و همش تو بلغ باشه و هیچ کار دیگه ای انجام ندم و باهاش وقت بگذرونم .
اگه اینکار و انجام ندهم قهر می کنه و میگه تو خیلی ادم بدی هستی و بداخلاقی می کنه و هر وقت پیش مادربزرگش بره از من بد گویی می کنه و عصبیم می کنه، مزاحم شدم و از شما راهنمایی می خوام که چه جوری باید کنار بیام.
در مرحله اول پس از انتخاب باید توجه داشت که وظیفه ما در قبال فرزندان همسر دو چندان می شود چرا که قطعاً آنها با مشکلات و کمبودهای عاطفی در گذشته به دلیل طلاق و یا مرگ یکی از والدین مواجه بوده اند از این رو لازم است علاوه بر وظیفه شناسی در قبال این فرزندان، به نوعی محبت و عشق خود را نیز با آنان تقسیم کنیم.
صبر و شکیبایی را یکی از مولفههای مهم در ایجاد ارتباط دوستانه با فرزندان همسره و رفتارهای عجولانه و از دست دادن صبر در مواجهه با رفتارهای سرد و یا کینه توزانه فرزندان همسر اثرات منفی در پی دارد و زودتر شما را به بن بست می رساند.
اگر والدین قبل از ازدواج مجدد شرایط زندگی خود را برای فرزندان به درستی تبیین کنند میتوانند در ایجاد یک رابطه عاطفی موفق تر باشند همچنین افراد در ازدواج نیز باید بتوانند اعتماد فرزندان همسر را به خود جلب کنند.
واقعیت این است که قبل از آن که زوج توقع داشته باشد فرزندان همسر پذیرای یک عضو جدید در کانون خانواده خود باشند باید بپذیرد که فرزندان همسر را همچون عضوی از خانواده خود میداند اگر با این تفکر وارد زندگی فرد دیگری شویم قطعاً رفتارهای ما تصنعی و یا از روی اجبار نخواهد بود.
توجه داشته باشیم که فرزندان در هر سنی، هوشیارانه عملکرد ما را ارزیابی می کنند و هنگامی که رفتارهای ما تنها برای جلب نظر همسر باشد و محبتی از صمیم قلب با فرزندان همسر نداشته باشیم آنها نیز رویکردی دیگر در طرد ما از کانون خانواده خود انتخاب می کنند.
فرصت دادن به فرزندان همسر در محیط خانه برای پذیرش یکی از راهبردی ترین روشهاست و فرزندان برای التیام بخشی به غمهای خود ناشی از طلاق و یا مرگ یکی از والدین به فرصت نیاز دارند و گاه رفتار عجولانه ما میتواند اثری منفی بر روابط بگذارد.
ایجاد رابطه دوستانه و عاطفی با فرزندان همسر در سنین کودکی به مراتب آسان تر است چرا که تربیت پذیرتر می باشند و می توان با محبت و صبوری آنها را مجذوب رفتار خود کنیم.
مشکلات نباید اجازه بدهد تا رابطه زناشویی به مخاطره بیفتد و متاسفانه برخی از زوجین به دلیل عدم توان در برقراری ارتباط درست ابراز پشیمانی از ازدواج می کنند و با عصبانیت و یا سرزنش همسر به دلیل رفتار فرزندان رابطه زناشویی خود را نیز به مخاطره می اندازند.
با بهره گیری از مشاورههای تخصصی می توان مهارتهای لازم برای ایجاد ارتباط با فرزندان همسر را به دست آورد از این رو زوجین هرگز به دلیل عدم توانایی در ایجاد ارتباط با فرزندان همسر، رابطه زناشویی خود را به مخاطره نیندازند چرا که جدایی در این مرحله به مراتب آسیبهای بیشتری را به فرزندان وارد می کند.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
دختر شما به هر حال در سالهایی که احتیاج به توجه مادری داشته و سال های حساسی بوده
شما رو ندیده و حضور نداشتید پس توقع نداشته باشید مثل سایر بچه ها عمل کنه تمامی رفتارهاش برای جلب توجه و محبت شماست مخصوصا که دختر است و دختر ها به لحاظ رشد عقلی بسیار جلوتر نسبت به پسرها هستند و با درکی که از شرایط محیطی دارد و قطعا احساس خشم درونی به خاطر نبودن شما این رفتارها خواستن اینکه بغلش کنید بهش بید دوستش دارید .
این رفتارها همه یعنی می ترسد که شما از او باز هم دور شوید و همه توجهه شما را برای خودش می خواهد حتی اگر با پسرتان برخوردی نداشته باشید که حساسیت زا باشد برای این دختر در این شرایط رفتار خنثی هم حسادت برانگیز است .
البته اگر الان سازگار بشید خیلی راحت تره تا دوران نوجوانی که مسائل عدیده ای رو باهاش رو به رو میشه .بهتر ه حتما دخترتون رو پیش روانشناس ببرید تا خواسته هایی که از شما داره و به شکل رفتاری بروز میده بررسی بشه و راهکارها متناسب با شرایط فرد داده شود.
ولی سعی کنید درکش کنید براش وقت بزارید حتی تنها خودتون دوتا باهم خرید برید و بهش بفهمونید که براتون ارزش داره و نظرش رو در مورد مسائل بدونید حتی گاهی مسئولیت پسرتون رو بهش بسپارید و بزارید دو تایی با هم کنار بیان و هیچ وقت به خاطر یک رفتار مواخذش نکنید در جمع و بعدا براش توضیح بدید .
ایشون مادر برزگش رو مامن عاطفی امنی می دونه و طبیعیه بخواد بره اونجا .
اگر واقعا مایلید باشما زندگی کنه و همسرتون هم موافقه باهاش بیشتر کنار بیاید و این به معنی تحت سلطه اون قرار گرفتن نیست و اگر قراره موقتی باشه بهتره برای اینکه ثبات زندگیش بهم نخوره کلا پیش مادربزرگش بمونه .امیدوارم با مراجعه و گرفتن راهکار موفق عمل کنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
رابطه درسیمون به خواستگاری منجر شد
در دوران دانشگاه با پسری روز پروژه ای درسی کار می کردیم
ارتباطمون زیاد نبود و در حد درس و حتی کمتر از اون بود.
ترم ۳ بود که برای کارای ترجمه مقاله شماره تماس و ایمیلشون رو بهم دادن که اگه سوالی داشتم بپرسم…
و تقریبا ۷ ماه از شماره دادن گذشت و من بهشون پیامی ندادمو تماسی نگرفتم ولی همچنان توی دانشگاه باهم در ارتباط بودیم اما خیلی کم.
تا اینکه بعد از ۷ ماهکه گذشته بود سر ترجمه یه مقاله باید ازشون سوالی میپرسیدم و پیام دادم … و از اون به بعد باز در رابطه با درس بیشتر از سابق در ارتباط بودیم.
ما هیچوقت رابطه غیر درسی نداشتیم تا اینکه ترم ۵ از طریق خانواده و خیلی رسمی اقدام کردن و اومدن منزل برای خواستگاری …
همه راضی بودن اما من به دلیل دانشجو بودن و سربازی نرفتنشون و دوران عقد طولانی که باید می داشتیم مخالفت کردم …
و همه چیز خلاصه شد در پایان سربازی و کار گرفتن ایشون …
ئ ما باز با هم رابطه ای نداشتیم تا اینکه تقریبا ۶ ماه گذشت … بعد از توجه به اخلاق و رفتارشون بیشتر سعی کردم بهشون نزذیک بشم …
تا اینکهبعد از ۱ سال پس از خواستگاریشون بهشون علاقه مند شدم …
رفارشون و اعتقاداتشون خیلی به آنچه که در ذهنم از همسر آینده تصور می کردم نزدیک بود .
ایشون هم که از قبل به من علاقه داشتند … بعد از اینکه متوجه علاقه من شدند سعی کردیم بیشتر در مورد شرایط و اعتقادات و نظراتمون نسبت به مسایل مختلف صحبت کنیم
این کار بسیار به شناخت همدیگه کمک کرد .
حالا پس از اتمام دانشگاه و گذشت یک سال از شروع رابطه محبتآمیزمون باید انتخاب کنیم که تا پایان سربازی و کار گرففتن ایشون کاملا از هم بی خبر باشیم یا اینکه سختی مشکلات بی کاری و راه دور و سربازی رو بکشیم و باهم عقد باشیم اما دور از هم …
البته این بین راه های دیگه هم هست :
۱- اینکه همچنان باهم درارتباط باشیم همانند سابق
که این رابطه به دلیل محبت هایی که نسبت به هم داریم خالی از گناه نیست و این خوش آیند نیست
۲- اینکه هر از گاهی برای مثال دو هفته یکبار از هم خبر بگیریم و احوال هم رو بپرسیم تا انتهای دوران سربازی
که در این صورت این رابطه بسیار برای من که دخترم سخته
و از طرفی دوست دارم هرچه زودتر به هم برسیم از طرفی هم نمیدونم میتونم با مشکلات کنار بیام و کم نیارم !
ازتون میخوام یه راه نشونم بدید .
گاهی میگم هر چه زودتر زندگی رو آغاز کنیم بهتره و باهم از پس مشکلات بر میایم اما ایشون نگران منن که اذیت بشم و اطرافیان بهمون فشار بیارن … برای همین میخوان زمانی که شرایطشون مساعد بود(یعنی بعد از سربازی و کار گرفتن ) دوباره برای خواستگاری اقدام کنن
حالا ما هر دو گیج شدیم …
کار دفتری م دهند و زمان های آزاد تری هم دارند واین طوری هم دغدغه ها کمتر خواهد شد چون هر دو شرایط هم رو پذیرفتید و این خودش مقطعی از زندگی است و باعث شناخت بیشتر نسبت به هم و روحیات هم می شود
موفق باشید
همسرم بهم گیر میده و خیلی تعصبی و شکاکه
با سلام ،من خانمی ۲۷ ساله هستم وهمسرم ۲۹ ساله ،دوساله که ازدواج کردیم به شکل سنتی ،البته در دوران نامزدی بشدت بهم علاقه مندشدیم ، درضمن ۵ماهه که دخترمون بدنیا اومده.
همسرم در دوران نامزدی و اوایل ازدواج تمام شخصیت و پوشش ورفتار من رو قبول داشت وما یه عشق بی نظریر رو تجربه میکردیم ،ولی کم کم همسرم ایرادگرفتناش شروع شد:مانتو بلند و مشکی بپوش آرایش نکن اطراف تو نگاه نکن ،چرانگاهت به نامحرم افتاد ،چرا با فروشنده چونه زدی ،چرا توخیابون شونه یادستت به یکی خورد چرا به شوهر خواهرت نگاکردی چرا براش چایی آوردی ،،این شماره که روگوشیته چطوری اشتباه گرفته چرامدت تماسش ۲۳ثانیه شده باید حداکثر۱۲ثانیه میشد ،وقتی پسرداییم تو جمع شوخی میکنه تو به حرفاش نخند ،خونه ی مامانتی لباس گشاد بپوش یقه ش بازنباشه خم شو ببینم چطوریه ،امتحانت تموم میشه واینسا با استاد مردت حرف بزن چراخودم باید جورابها مو بشورم مگه من زن ندارم ،چرا لباسامو به موقع نمیشوری ،چراتوهیچوقت ماشینمو نمیشوری ،چرا من میگم داییت اینطوریه بابات اینجوری گفت، هم دامادم بی محلی کرد ،طرف منو نمیگیری تو پشت من نیستی، چرا خونه مادرت بودم منو تحویل نگرفتی و….مرتب هم هرجایی برم باید اس بدم حرکت کردم ،رسیدم ، اومدم خونه ،بینش اس بدم یادش کنم ،بگم چکارمیکنم کی اونجاس،البته من ۸۰ درصد اوقات با همسرم بیرون می رم ،هرچند همیشه وقتی بیرون میریم با اعصاب خوردی برمی گردیم ،از وقتی هم که بچه دارشدیم این رابطه سردتر شده وبخاطر وسواس شدیدی که روی بچه داره اذیت میشیم مثلا خونه رو بشدت گرم نگه میداره تو این مدت فقط چندبار بیرون رفتیم ،دیگه هیچ تفریحی نداریم ،من اکثر اوقات گریه میکنم و دلم برای روزای عاشقی تنگ میشه ،همسرمم میگه چقد بهت بگم این کارو نکن اون کارو بکن ،دیگه خسته شدم بریدم ،تو حرمت منو نگه نداشتی ،منم هرکاری میکنم ازم راضی نمیشه و منم خسته تر از قبل ،نمیدونم چطوری باید زندگیمو دوباره شیرین کنم ،همسرم میخواد هرچی که میگه من بهش بدون هیچ حرفی چشم بگم ،ای درحالیه که همسرم به اون صورت آدم اجتماعی و بکوشی نیس ،خیلی کم حرف و اخمو هستش ،وخونوادم همیشه بهم میگن چرا اینطوریه ؟ یکم نصیحتش کن ،همسر من خانواده ی خوشبختی رو نداشته ،وپدرو مادرش باهم خیلی مشکل داشتن ،گاهی فکر میکنم اعتماد بنفس و عزت نفس پایینی داره ،هرچند خود من هم اعتمادبنفس زیادی ندارم ،وتو زندگی زیاد لطمه خوردم وزیاد دختر شادی نیستم ،حس میکنم همسرم داره منو با ایرادگیریهای فراوانش خورد میکنه و امید رو ازم گرفته ،حالا هم دوروز باهام خوبه و سه روز سرسنگین و عصبی و بشدت جفتمون خودخوری میکنیمو عذاب می کشیم هردوتامون ازین بحثهای تکراری خسته شدیم ونفس کم آوردیم ،،ازتون خواهش میکنم راهنماییم کنید تا زندگیمو نجات بدم ،کسی که یه روزی میگفت دارم از دوریت دیونه میشم پس کی بهم می رسیم حالا میگه داری از چشمم میوفتی !
اگر ایشون از ابتدا اونقدر حساس نبودند خب این رفتارها می تونه دلایل مختلف داشته باشه .
کمی حساست ایشون بسته به توصیفات شما بالاست که بنده فرضیه های مختلفی به ذهنم میاد منتهی باید حضوری صحبت شود و بررسی دقیق شود چون با این شرایط
نمیشه فعلا قضاوتی داشت .ولی احتمال وسواس هست چون این همه ایراد گرفتن دلیل نداره و توجه افراطی به توجه فرزندتون .با مراجعه سعی کنید شرایط روحی خودتون رو بهبود ببخشید
.باید دید در تعامل چه تغییراتی صورت گرفته و قبلا چه رفتارهایی داشتید
که ایشون این احساس رو دارند اگر شما هیچ تغییر رفتاری نداشتید و مشکل خاصی هم پیش نیامده
ایشون باید حتما مراجعه داشته باشد
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
موفق باشید
منبع: com.مرکزمشاوره
بعد از طلاق پسرم با من زندگی می کنه
سلام .پسری دارم ۱۲ ساله که مدت ۴ ساله از خانمم جدا شده ام و با من زندگی میکنه یک سری مشکلات جدیدا پیش امده و نیاز به راهنمایی تخصصی دارم . با تشکر