مرکز مشاوره
مشاوره آنلاین

مشاوره آنلاین ازدواج و پیش از ازدواج

مشاوره آنلاین و روش های درمان از راه دور

خدمات مرکز مشاوره آنلاین شامل مشاوره آنلاین و بمفهوم عام تر درمان از راه دور(Telemed) می باشد، می توان گفت که مشاوره آنلاین و درمان از راه دور شاخه ای ازTele Communication (ارتباطات از راه دور) می باشد.

*****************************************

روش اول در بخش کامنت ها پرسیده بشه و حداکثر یک ساعت پاسخ داده می شود.

روش تلگرامی از طریق آدرس زیر:

https://t.me/kanonmoshaveran_bot

روش سوم با دفاتر زیر تماس بگیرید و مشاوره اسکایپی بگیرید.

شماره های تماس 01

***************************************

گفته میشود که از تکنولوژی ارتباطات جهت ارتباط و درمان و نیز مشاوره در حوزه پزشکی و روانشناسی و حوزه های مرتبط مانند آنچه هدف ما در راه اندازی این سایت میباشد مثل روانپزشکی و روانشناسی استفاده میکند.

مشخصاً سالها ( حداقل ۶ سال ) به استفاده از این پدیده در رشته روانپزشکی و رشته های مرتبط ( تمامی شاخه های روانشناسی و مشاوره ) علاقه مند شده و مطالعه و تحقیق نموده. همگام با پیشرفت های تکنولوژی ارتباطات و استفاده از اینترنت و تمامی ابزارهای جدید ارتباطی، تغییر در نوع ارتباط سنتی و همیشگی با بیماران و مراجعینی که نیاز به مشاوره از راه دور دارند الزامی واجتناب ناپذیر است.

اهداف و علل انتخاب مرکز مشاوره آنلاین به عنوان روش نوین ارتباطی در حوزه پزشکی:

۱)گسترش این شیوه  و وجود آن، فلسفه وجودی ابداع این شیوه، خود به خود استفاده از آنرا الزامی میکند. به عنوان مثال موبایلکه بعد از معرفی به عنوانک وسیله ارتباطی از وسیله ای که امکان استفاده از آن اختیاری و تجملی است به وسیله ای که استفاده از آن ضروری است تبدیل گشت.

در مورد اینترنت وفضای وب و دنیای مجازی ارتباطات نیز همین فرایند در حال گسترش است بنابراینک دلیل فلسفه علمی برای ضرورت  استفاده از آن احساس میشود « اینکهک ابزار جدید محصول نیاز جدید و ایجاد نیاز جدید از طریق ابداع ابزار جدید»

۲)امکان جدید به وجود امده توسط اینترنت و وب راهی است برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات و معلومات، داده ها و اکتشافات در حوزه های گو ناگون علوم و معاف بشری در این مورد خاص ( پزشکی، روانپزشکی و روانشناسی ) قطعاً امکانات اخیر در حوزه تکنولوژی ارتباطات و جهان اینترنت سرعت تولید علم و فرایند  اصلاح و تغییر وتکامل معلومات مبلغ دانش را بیشتر و روند تکامل علوم را جهت و سرعت مطلوب بخشیده است و این عصر حضور اینترنت را با دوران قبل از آن کاملاً متمایز میسازد.
۳)اختصاصاً در رأس مشاوره از راه دور و روانپزشکی و روانشناسی از راه دوردایل ضرورت استفاده شامل موارد زیر است:

الف)موضوع Stigma (انگ و بر چسب بیماری)

      همه متخصصین و مشاورین در  حوزه های روانپزشکی و روانشناسی با مورد محرومیت استفاده از مشاوره ها و درمانهای روانپزشکی و روانشناسی به دلیل اجتناب از بر چسب « بیمار اعصاب و روان » اشنا هستند که در نظام های بسته تر، شهرهای کوچکتر وبعضی از فرهنگ ها و خورده فرهنگ ها بیشتر مشاهده میشوند. اینترنت به دلیل ایجاد Privacy (حریم خصوصی) بیشتر، نگاه نظاره گر و مداخله جوی اجنماع را کمتر کرده واحساس امنیت بیشتری به فردی که نگران دریافت این بر چسب از طرف اجتماع است را میدهد. نتیجتاً موضوع بر چسب بیماری روانی برای فردی که نیازمند کمک است ولی مراجعه نمیکند دلیلی برای ضرورت استفاده از اینترنت در حوزه های مورد بحث است.

ب) دوری نقاط جغرافیایی

در کشورهایی با مساحت زیاد که فواصل شهرها و روستاها از مراکز بزرگ وا دسترسی به مشاورین متعدد با صلاحیت های تخصصی بالاتر و بیشتر به ویژه از نظر تعداد و امکان مراجعه حضوری را منتفی میکند مشاوره از راه دور و نیز مشاوره آنلاین امکان مساوی برای بهره مندی از اینگونه خدمات در حوزه مشاوره و درمان را فراهم میکند و این در مورد ارتباط ملل و کشورهای مختلف درک زمان نیز قابل استفاده است که ناشی از این ویژگی اینترنت است که مرزهای جغرافیایی تأثیری برای ارتباطات انسانی و در اینجا رابطه پزشک و بیمار و مشاوره درمان جو وجود ندارد.

ج)  گستره و امکان زمانی بیشتر برای دسترسی به خدمات پزشکی، روانپزشکی ومشاوره ارتباط ازطریق اینترنت با مشاور، روانشناس و پزشک محدودیت زمانی کمتری دارد بدیهی است مراجعه  حضوری نیاز به تنظیم وقت و محدودیت زمانی به مراتب بیشتر از ارتباط از طریق اینترنت را دارد.

د) امکان مشاوره بین متخصصین پزشکی و روانپزشکی رابط و نیز کار گروهی و (Team Work) بین پزشکان، روانپزشکان و روانشناسان :

بدیهی است ابزار و فضای سایبری امکان این مشاوره بین متخصصین و کارشناسان اموزه های مرتبط و مختلف را به وضوح تسهیل میکند.

۴)تولید و گردش اطلاعات با حجم زیاد و تغییر تکامل ایده ها،فرضیه های علمی در حوزه های مورد بحث:

موضوع اخیرکی از مهمترین ارکان فلسفه وجودی و نیز تکاملی در رشته ارتباطات از راه دور و در ایتجا تله مدیسن است. سرعت تولید، تبادل  و تغییر تکامل اطلاعات علمی از زمان حضور اینترنت به بعد باک تغییر اساسی و بنیادی از باب مباحث شناخت شناسیEpistemological)) مواجه شده است. ا

یدها فرضیه وا داده ها به سرعت از طریق اینترنت انتشار و در دسترس بقیه دانشمندان قرار گرفته و فرایند نقد و ازمایش و تغییر و تکامل و ایجاد فرضیه های جدید را طی میکند در اینجا من اصطلاح (خرد جهان بشری سیال و مجازی) را انتخاب کرده ام. به عنوان یکک کل برآمده از اجزا خرد فردی که در فضای اینترنت به هم متصل ، مرتبط و دارایک هویت و تشخّص جدید میشوند.

موضوع فوق به تفصیل در مقاله ای ارائه خواهد شد.

در اینجا نکته مهم برای عام مردم و افراد غیر متخصص استفاده روز افسون از این منبعبی انتهای داده ها و اطلاعات علمی است چیزی که مرز بین دانش تخصصی و استفاده عموم برای آن را اشکارا کمرنگ تر میکند.

۵)آنلاین تراپی و مشاوره آنلاین به عنوان یک سبک زندگی نوین در حوزه ارتباطاتNewLifeStyle))

از این چشم انداز: مشاوره آنلاین نه به دلیل اینکه ضرورت است که نیاز جدید بلکه رویه و سبک زندگی است (Life Style) روشن تر اینکه؛ بعضی از رویه ها و سبک ها در زندگی به دلیل آنکه در دوره زمانی انسانها در ان دوره جزئی از سبک زندگی در دوره تمدنی است استفاده از تکنولوژی ارتباطی نوین ( Tele Communication)؛ از چشم اندازAnthropologic Cultural ( انسان شناسی فرهنگی) جزئی ازفرهنگ انسان معاصر است و مسلماً این سبک به انسان این دوره و عصر کنونی تحمیل میشود و هرگونه اجتناب وا مبارزه باعث حذف تفکر مقابل این روند خواهد بود و در اینجا درک بیشتر ما، ( به عنوان پزشک، درمانگرا مشاور) این موضوع فوق باعث سازگاری و تحول ما با شرایط زمانی خواهد بودعنی استفاده از ایده های نو در حوزه تکنولوژی ارتباطات نوعی انطباق تکاملی رشته های مورد نظر با شرایط زمانی (عصری و دورانی) میباشد.

۶) تعریف شهروندی الکترونیک و ایجاد هویت مجازی در کنار هویت واقعی:

بدیهی است در عصر اینترنت و شبکه های مجازی ارتباطی ما با دو نوع هویت مواجه هستیم:

یکی هویت واقعی که برمبنای تمامی شاخصه های تعریف فرد انسانی از دیدگاه فلسفی و روانشناسی است ونیز هویت مجازی که در شرایط جدید، هر فرد  در شبکه مجازی با هویت جدید مجازی ارتباط جدیدی ایجاد میکندکه نیاز های واقعی و مجازی در ان گنجانده میشود.

مسلماً این ارتباطات در حوزه های گوناگون خواهند بود؛ در حوزه پزشکی و یا مشاوره آنلاین غیر آن فرد نیازمند بستری مجازی در فضای سایبری برای ارتباط خواهد بود واینجا ما باید ان بستر را فراهم کنیم.   علل و دلایل فوق الذکر از مهم ترین دلایل وعلل ضرورت ایجاد و توسعه تله مدیسن و مشاوره انلاینا هرگونه امکان دیگری در فضای چارچوب سایبری میباشند.

ما در این برهه تصمیم به راه اندازی این سایت کردیم چون دلایل بسیار قوی برای توجیح ان داریم که قبلاً ذکر شده است بدیهی است از همه همکاران متخصصین در رشته های پزشکی، روانپزشکی، روانشناسی و مشاوره تقاضایاری داریم تا این گام مهم و بزرگ در راستای توسعه همه جانبه علمی و کاربردی با هدف هم نوع دوستی و هم پیشرفت ملی برداشته شود.

تمامی مطالب ارائه شده قابل نقد، تصحیح، اصلاح، تکمیل ویا تکامل است. خواهان ارتباط، ارسال نظرات و نظریات همه دانشمندان و دانش پژوهان در حوزه های مرتبط به ادرس ارائه شده سایت هستیم بدیهی است مقالات و نظرات با اسم و عنوان و تصویر عزیزانی که با ما همکاری وا ارائه طریق کنند درج خواهد شد.

شماره های تماس 01

نامزدم اذیت می کنه

من مدتی هست که نامزد کردم.نامزدم فوق العاده ادم خوب مهربون و صاف و ساده و قابل اعتماده.ولی ی سری مسائل هست که موقعی که باهاشم منو اذیت میکنه اعصابم بهم میریزه و بیشتر مواقع عصبانی میشم.
اون مسائل درمقابل خوبیایی که وجود داره خیلی کوچیکه ولی منو اذیت میکنه.
تا حالا فک میکردم که چون بی اهمیته میتونم تغییرش بدم ولی متاسفانه ادمارو نمیشه عوض کرد.حالا رابطمون تبدیل شده به اینکه من بگم و اون انجام بده.
ی جورایی اعتماد به نفسشو گرفتم .
که فوق العاده از این حالت بدم میاد و میدونم که نباید اینطوری باشه و باید بهش ارامش بدم ولی نمیتونم تظاهر کنم که خوبم چون تحمل ی سری رفتاراییش که مطابق میلم نیست رو ندارم.

میشه بگید باید چیکار کنم

از طرفی اونقدرام برام ارزشمنده شخصیتش و دوسش دارم که فکر جدایی نمیتونم بکنم از طرفی هم حس میکنم دارم اذیتش میکنم و خودمم عذاب میکشم و شاید بعداز اینکه رفتیم سرخونه زندگیمون این مشکلات بدتر بشه

پاسخ روانشناس خانواده
دوست عزیز بببینید سوال شما واضح نیست شما نامزد دارید و خب می فرمایید دوست دارید مستقل باشد و طبیعتا برای شخصیتش ارزش قائلید ولی خودتون شخصیت او را خرد کردید و او را دچار مشکل کردید …
خب این یعنی تناقض اینکه در دوران نامزدی بهترین شرایط این است که هر دو نفر بخواهید که اگر انتظاری طرف مقابل دارد بدانید و تلاش کنید انتظارات هم رو مرتقع کنید تا جایی که امکان دارد و از طرفی هم تلاش شود برای اینکه بتوانید هر دو نفر به هم نزدیک تر شوید در مورد خواسته هاتون واضحا صحبت کنید
منتهی طوری رفتار نکنید که یک نفر فدا شود و دیگری مدام بخواهد نظرش را اعمال کند چون ممکنه در طی زندگی همین طور که می فرمایید این عادت شود و ازاردهند شود و همه زن ها از مرد مقتدر خوششون میاد و دوست دارند که همسری داشته باشند که اقتدار داشته باشد و همراه مناسبی باشد .
اگر قرار باشد طوری رفتار کنید که طرف مقابل هر طور بخواهید رفتار کند یعمی یک نفر و خواسته هایش مدام تحت شعاع قرار می گیرد و طبیعتا این مساله بسیار فرسایشی است در روند زندگی

به هر حال امیدوارم در نظر داشته باشید که زندگی چیزی نیست که بتوان ان را ساده در نظر گرفت و از طرفی پیچیده بلکه در برخی مواقع خود دو طرفمی توانند تلاش کنند تا شرایط مطلوب ایجاد شود.

اینکه چه چیزی باعث میشه شما در قبال همسرتون عصبی شوید خوب مساله مهم و حائز اهمیتی است .

چون قابل حل است یا خیر اگر قابل حل نباشد طبیعتا اگر اکنون تلاش کنید رسیدگی شود بسیار بهتر از بعدا است .
چون ممکنه هیچ وقت نتونید این وضعیت رو قبول کنید و این سخت می شود در هر صورت امیدوارم موفق باشید و زندگی خوبی داشته باشید منتهی برای رفع مسائل هر دو حضوری مراجعه داشته باشید
موفق باشید

در دوران نامزدی خجالت نکشید

یک علت مهم بروز مشکل در دوران نامزدی این است که به دلیل خجالت از طرف مقابل‌شان سوال نمی‌پرسند. سوال کردن شاهراهی است برای شناخت طرف مقابل اما یکی یا هر دو نامزد، این کار را انجام نمی‌دهند؛

مثلا اگر دختر حساس، عصبی یا زودرنج است این مساله را طرف مقابلش باید بداند تا اگر پسر در دوران نامزدی با این حالات در همسر آینده‌اش مواجه شد بداند که چه عکس‌المعلی باید نشان بدهد.

مشکل دیگر این است که دختر و پسر در زمان بروز مشکل ، به جای مراجعه به متخصص به خانواده‌های‌شان رجوع می‌کنند.

خانواده اطلاعات کافی در زمینه مشکلات زوجین ندارند و با دادن اطلاعات غلط گره کور رابطه را بیش از پیش محکم‌تر می‌کند. دختر و پسر نباید تسلیم زرق و برق طرف مقابل‌شان شوند؛ به طور مثال دکتر بودن خواستگار نباید مانع از این شود که گذشته او به بوته تحقیق خانواده کشیده نشود.

یک اشتباه دیگر این است که یکی از دو طرف یا هر دو طرف می‌پرسند که متولد چه ماهی هستی؟ این غلط است. دو طرف باید ویژگی‌های شخصیتی یکدیگر را بشناسند.

مشکل بسیار مهم دیگر این است که دختر و پسر در روابطشان باید حدی مشخص کنند و بیش از آن تجاوز نکنند تا ازدواج کنند.

دوران نامزدی طولانی مدت

طولانی شدن نامزدی مشکل ایجاد می‌کند. یک دوره نامزدی نرمال بین شش ماه تا یک سال است. طولانی شدن دوره نامزدی سبب بروز سوء‌تفاهم و استرس در یک طرف این رابطه می‌شود.

طولانی شدن رابطه نامزدی سوای ایجاد استرس باعث بدبینی نسبت به طرف مقابل می‌شود. نامزد مقابل به این فکر می‌کند که این فرد تصمیم دارد با من زندگی کند یا نه؟ آیا می‌خواهد از من جدا شود؟

آیا با فرد بهتری از من قصد ازدواج دارد؟ آیا به دنبال بهانه‌ای می‌گردد تا من از او جدا شوم؟

همین سوالات را خانواده هم مطرح می‌کند و مدام به دختر سرکوفت می زند که دو سال است تو را نامزد کرده چرا نمی‌آید تو را به خانه خودش ببرد؟ از طرف دیگر همسایه‌ها هم آتش این موضوع را با دخالت‌های بی‌جای خود روشن می‌کنند و می‌گویند پس چرا عروسی نمی‌کنی؟

متاسفانه جامعه ایرانی برای همه زندگی می‌کند جز خودش. مساله دیگری که رابطه دو نفر را با تنش مواجه می‌کند این است که مثلا پسر برای دیدن نامزدش می‌خواهد به خانه دختر برود. از این طرف پدر دختر مخالفت می‌کند و باعث بروز اختلاف در میان دو خانواده می‌شود.

شناخت طرف مقابل در دوران نامزدی

یکی از کارهایی که هر دختر و پسر قبل از ازدواج و در دوران نامزدی باید انجام بدهند، این است که اطلاعات کاملی از خود فرد و خانواده‌اش به دست بیاورند.

همان چیزی که در جامعه ما بسیار کم دیده می‌شود و بسیاری از خانواده‌ها این مساله را جدی نمی‌گیرند و دختر و پسر به جای فکر کردن به این مساله فقط به شام خوردن و بیرون رفتن با هم فکر می‌کنند.

مشکل دیگر عدم انتقادپذیری طرفین در این دوران است که به تخریب یک رابطه دو نفره منجر می‌شود.

بعضی از دختران یا پسران اگر موقعیت مالی یا جایگاه اجتماعی ممتازی داشته باشند این مساله را دستاویزی قرار می‌دهند تا از بالا دست به طرف مقابلشان نگاه کنند.

با این امتیازات افکارشان را به دیگری تلقین می‌کنند. باورها و نگرش‌های فرد هم با توجه به اینکه پایه‌های شخصیت افراد را تشکیل می‌دهد در دوران نامزدی نباید زیر سوال برود.

شاید مشکلات شما در دوران نامزدی چیزی بیشتر از آنچه گفتیم بوده است، در این صورت ما را در جریان بگذارید.سردی و یک فاصله پرنشدنی، از همین اتفاقات ساده جان می گیرد.

همین چیزهایی که گاهی به دلیل صمیمیت و گاهی به دلیل حق به جانب بودن ، آنها را نادیده می گیرید.

همین چیزهای ساده ای که برای مردها یک دنیا اهمیت دارد و می تواند نظرشان را نسبت به شریک زندگی شان زیر و رو کند. شما فکر می کنید هیچ اتفاقی نیفتاده؛ فکر می کنید تغییری نکرده اید و اشتباهی مرتکب نشده اید اما همسرتان روزبه روز بیشتر فاصله می گیرد و سردتر می شود.

تقصیر شما نیست. کسی این چیزها را به شما گوشزد نکرده.

ما در این صفحه می خواهیم شما را با اشتباه های کوچکی که زندگی تان را یخبندان می کند آشنا کنیم و چشم هایتان را بیشتر از قبل روی رفتار تان باز کنیم.

● سردکننده شماره ۱: به خودتان اهمیت نمی دهید
▪ زن های هپلی

مردی که عاشق تان باشد، حتی می تواند در سخت ترین روزها هم کنار شما بماند و در روزهای بیماری هم از شما خسته نشود. مرد ها یک زن همیشه زیبا و سالم نمی خواهند. بلکه زنی را دوست دارند که بیمارنما و ژولی پولی نباشد و اهمیت کافی را به سلامت و زیبایی اش بدهد. اگر هنوز هم منظور مان را نفهمیده اید، چند شکایت اصلی مرد ها از همسرشان را بخوانید:

دوست ندارم همسرم کار کند. چون خسته و بدبو از سرکار برمی گردد و دیگر حتی حوصله یک دوش گرفتن مجدد را هم ندارد. ساعات زیبایی و مرتب بودنش، تنها اول صبح است و بدبویی و خستگی اش را برای من به خانه می آورد.

اشتیاق زیادش به غذا خوردن نه تنها خوشحالم نمی کند، بلکه برایم عذاب آور هم شده. نمی دانم خودش را نمی بیند؟ متوجه نیست که چطور هر روز وزنش بالاتر می رود و مجبور می شود لباس های قدیمی اش را کنار بگذارد؟

همسرم ۱۰ نوع سشوار و اتوی مو دارد اما هر روز باید با موهای وز شده ببینمش. حسرت دیدن یک لباس خانه هماهنگ و آراسته به تنش، بر دلم مانده. تنها وقتی که مهمان داریم می توانم به آراسته بودنش امیدوار باشم.

مردها چه فکر می کنند؟

مردها از زنانی که به بهداشت، سلامت و زیبایی شان اهمیت نمی دهند، بیزارند.

شاید یک زن هم از هپلی بودن همسرش آزرده شود اما آسیبی که یک مرد از این ماجرا می بیند به مراتب بیشتر است؛ چراکه مردها در جریان این ارتباط، بیشتر تابع چشمشان هستند.

شاید دیدن یک لباس خوشرنگ، مرتب و یک خانه تمیز، بیشتر از هر چیز دیگری بتواند آنها را دلگرم کند اما شکایت هایی که در بالا گفته شد، کافی است تا یک مرد عاشق هم به یک مرد سرد تبدیل شود.

چرا زن ها به اینجا می رسند؟

بسیاری از زن ها در درک مفهوم «صمیمیت» دچار مشکل هستند.

آنها بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک، به بهانه صمیمی بودن با همسرشان، رسیدن به خود و شادابی شان را فراموش می کنند.

اگر شما هم در چنین موقعیتی قرار دارید، نباید این اصل را فراموش کنید که برای یک مرد، هر روز روزی تازه است و تنها با تازه نگه داشتن این زیبایی های کوچک است که می توانید دل این موجود مریخی را به دست بیاورید(منبع: مشاورانه ، مشاوره آنلاین و چت با روانشناس).

● سردکننده شماره۲: کمبود اعتماد به نفس دارید

زن هایی که خود را دست کم می گیرند

حتی زشت ترین آدم های جهان هم، دلیلی برای دلفریب بودن در خود دارند. یادتان نرود که مردها از زنانی که مدام خود را تحقیر می کنند و هیچ وقت از ظاهر شان راضی نیستند، بیزارند و اگر مدام در مورد ظاهرتان غر بزنید، نه تنها او شما را یک زن فروتن نمی بیند، بلکه از شما دلسرد هم می شود.

اگر هنوز هم منظور مان را نفهمیده اید، چند شکایت اصلی مرد ها از همسرشان را از زبان زن ها بخوانید:

دماغم باز هم ورم کرده. با این صورت چطور به مهمانی بیایم؟ من امشب باز هم زشت ترین زن جمع خواهم بود. اصلا همین هفته باید سراغ یک جراح زیبایی بروم و از دست این چهره مسخره راحت شوم.

نه! این لباس را نمی پوشم! ببین چقدر چاقم می کند. این پهلو های گنده را بزرگ تر هم نشان می دهد. نگاه کن شکمم چندبرابر شده و از هر گوشه لباسم یک تکه چربی بیرون زده.

هرقدر موهایم را سشوار می کشم صاف نمی شود. با این موهای وزوزی حالم از قیافه خودم به هم می خورد. دلم می خواست کچل باشم اما این موهای زشت روی سرم نباشد.

▪ مرد ها چه فکر می کنند؟

برای همسرتان زشت بودن یا زیبا بودن شما آنقدر اهمیت ندارد که تصور شما نسبت به خودتان. مردها عاشق زن های با اعتماد به نفس هستند. زن هایی که خوب بلدند زیبایی هایشان را بهتر نشان دهند و از ظاهری که دارند، راضی هستند. مدام شکسته نفسی کردن و شرمنده بودن از ظاهر خود، می تواند عاشق ترین مرد را هم دلسرد کند. شما با این کار، ایرادهایی که تا کنون در شما نمی دیده را در نگاهش پررنگ تر جلوه می دهید.

▪ چرا زن ها به اینجا می رسند؟

برخی زن ها گمان می کنند که دیگران ایراد های ظاهری شان را برجسته تر از آنچه که هست می بینند. به همین دلیل و برای نشان دادن شکسته نفسی شان، سعی می کنند قبل از دیگران، خودشان ایرادها را به زبان بیاورند.

اما باید بدانید که چنین رفتاری نتیجه معکوس بر روابط شما می گذارد. پس زیبایی های ظاهر تان را تحسین کنید و به خودتان باور داشته باشید. هرگز خود را در مقابل همسرتان تحقیر نکنید؛ این موضوع می تواند حس او را نسبت به شما زیر و رو کند.

● سردکننده شماره۳: زیاد به ظاهرتان اهمیت می دهید
▪ زنانی که همیشه نگران ظاهر شان هستند
هر مردی دوست دارد زنی زیبا و آراسته داشته باشد اما زن هایی که مدام درگیر ظاهرشان هستند مردها را عذاب می دهند. یک مرد دوست دارد با خیال راحت با همسرش کوه برود و مدام نگران خاکی شدن کفش هایش نباشد. دوست دارد گاهی چهره همسرش را بدون آرایش ببیند و وقتی با عجله می خواهند جایی بروند، او ساعت ها مقابل آینه ننشیند. اگر هنوز هم منظور مان را نفهمیده اید، چند شکایت اصلی مرد ها از همسرشان را بخوانید:

دوست دارم گاهی دستش را بگیرم و روی یک تپه کنارش بنشینم اما او حاضر نیست مانتواش را خاکی کند یا به دلیل نشستن روی زمین شلوارش را چروک کند. هیچ وقت کنارش احساس راحتی نمی کنم.

هزینه زیادی که برای لوازم آرایشی می پردازد مرا دیوانه می کند. من مخالف کار او نیستم و دوست هم دارم که آراسته باشد اما از اینکه نیمی از بودجه ماهانه ما برای لوازم آرایشی مصرفی هزینه می شود ناراحتم.

حاضر نیست لباس های تکراری بپوشد و ست کردن لباس ها برایش شبیه یک بحران غیرقابل حل است. ما هیچ وقت نمی توانیم تصمیم ناگهانی ای برای تفریح بگیریم. چون باید زمان کافی برای حاضر شدن را داشته باشد.

▪ مردها چه فکر می کنند؟
همان طور که گفتیم مردها از دیدن زیبایی همسرشان لذت می برند اما دوست دارند بخش اصلی این آراستگی را زیبایی طبیعی تشکیل دهد. آنها دوست ندارند کنار یک عروسک بی عیب و نقص زندگی کنند، بلکه ترجیح می دهند کنار یک همسر ساده، اما مرتب باشد. کنار زنی که اگر به موهایش دست بزنید، آشفته و مضطرب نشود.

▪ چرا زن ها به اینجا می رسند؟
با دیدن تصویر بازیگران زیبا، برخی از زن ها تصویری بی عیب را در ذهن شان حک می کنند؛ تصویری که تمام تلاش شان را برای شبیه شدن به آن به خرج می دهند و با دیدن تفاوت هایشان با آن، ناامید و مضطرب می شوند. گرچه این زن ها فکر می کنند در صورت شبیه نبودن به این تصویر، دیگران آنها را رد یا سرزنش می کنند اما واقعیت این است که این افراد خیلی زود همسرشان را از خود می رانند.

● سردکننده شماره ۴: ضعیف هستید
▪ زنان وابسته و دست و پا چلفتی
مرد ها احساس قدرت را دوست دارند و اینکه زنی با استقلال بیش از حدش آنها را تحت سلطه در بیاورد، آزارشان می دهد. در عین حال، مردها از زنان ناتوان و وابسته هم خوش شان نمی آید.

آنها دوست ندارند عین یک نگهبان مدام مراقب همسرشان باشند و اینکه زنشان رفتاری کودکانه و منفعلانه هم داشته باشد، برایشان مثل یک کابوس است. اگر هنوز هم منظور مان را نفهمیده اید، چند شکایت اصلی مرد ها از همسرشان را بخوانید:

برای همسرم اتومبیل خریدم و کمکش کردم تا گواهینامه بگیرد اما او بدون من حاضر نیست رانندگی کند. انتظار دارد من مثل یک راننده شخصی در کنارش باشم و به دلیل ترسش، حاضر نیست از امکانی که برایش فراهم کرده ام استفاده کند.

اگر من مراقب همه چیز نباشم، زندگی مان از دست می رود. همسرم حتی نمی تواند یک خرید ساده را انجام دهد. همه جا باید کنارش باشم و همه مسئولیت های زندگی را باید به تنهایی برعهده بگیرم.

همسرم با یک بحث ساده زیر گریه می زد و از بدبختی هایش شکایت می کرد. ما اختلافات زیادی داشتیم و یک بار که تلاش کردم او را به جدایی راضی کنم، تهدید کرد که خودش را می کشد.

▪ مردها چه فکر می کنند؟
زن های مظلوم نما، ضعیف و ناتوان برای هیچ مردی جالب نیستند. یک مرد دوست دارد بداند که همسرش در هر شرایطی از عهده کارهای خودش برمی آید و می تواند روی پای خودش بایستد. مردها دوست دارند در زندگی حرف اول را بزنند اما نمی خواهند بار تمام مسئولیت های ریز و درشت خانه بر دوش شان باشد (منبع: مشاوره خانواده ، چت مشاوره آنلاین).

▪ چرا زن ها به اینجا می رسند؟
این مشکل ریشه در اعتمادبه نفس زنان دارد. کسانی که اعتمادبه نفس پایین دارند، گمان می کنند با این مظلوم نمایی ها می توانند دل دیگران را به رحم بیاورند و زندگی شان را پیش ببرند. بعضی از زنان هم به دلیل بحران هایی که در کودکی برایشان به وجود آمده، همیشه نوعی احساس ضعف همراه شان است و ترس از ترک شدن باعث می شود که به چنین ابزار هایی متوسل شوند؛ ابزار هایی که به جای درست کردن ماجرا، می تواند روابط آنها را از هم بپاشد.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۵۸
موفق باشید

عاشق شدن

عشق لذتی مثبت است که موضوع آن زیبایی است، همچنین احساسی عمیق، علاقه‌ای لطیف و یا جاذبه‌ای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و می‌تواند در حوزه‌هایی غیر قابل تصور ظهور کند.

در بعضی از مواقع، عشق بیش از حد به چیزی می‌تواند شکلی تند و غیر عادی به خود بگیرد که گاه زیان آور و خطرناک است و گاه احساس شادی و خوشبختی می‌باشد.

اما در کل عشق باور و احساسی عمیق و لطیف است که با حس صلح‌دوستی و انسانیت در تطابق است. اما در این یادداشت ما قصد داریم در مورد احساسات عاشقانه که برای اولین بار در دوران نوجوانی متولد می شود، صحبت کنیم.

منشا عشق چیست؟

نیاز به تعلق داشتن از جمله نیازهایی است که به طور ناگهانی در دوران بلوغ ایجاد نمی شود.

افراد مدتها قبل از نوجوانی دوستانی یافته اند و در تمام عمر برای پیدا کردن دوستان جدید، روشهای مشابهی را به کار می گیرند. نوجوانی دوران تغییرات زیاد جسمانی، شناختی و روانی و اجتماعی است و این مسایل می توانند درک نوجوانان از خودشان و دوستانشان را مغشوش کنند.

در این دوره از یک سو نیاز به تعلق داشتن او را به سمت دوستی و گرایش به برقراری ارتباط، و از دگر سو تغییرات بیولوژیکی و جنسی او را به سمت جنس مخالف سوق می دهد و این گونه است که گرایش به جنس مخالف در نوجوانی و یا همان عشق های نوجوانی متولد می شود.
البته نوجوانان در اوایل این دوران، احتمالا تمایلی به جنس مخالف نخواهند داشت. عموما در این دوره آنها به خودشان علاقمندند و ایجاد ارتباط نزدیک با شخص از جنس مخالف، هنوز، هدف بزرگی برای آنها نیست.
مرد
در اواخر نوجوانی، ممکن است نوجوانان به سمت افرادی از جنس مخالف متمایل شوند که صد البته این چنین علاقمندی هایی در حقیقت دل بستن خیالی به فردی است که می تواند تا حدی نگرانی ها و آشفتگی های نوجوان را آرامش بخشد. علاقمندی به هنر پیشه های تلویزیونی و سینما، علاقمندی به ورزشکاران، به معلمان و در مواردی افرادی از فامیل و آشنایان و همسایگان از جمله علاقمندی های موجود در بین نوجوانان است.

با وجود این، طی این دوره، الگوهای ارتباط با جنس مخالف ممکن است بسیار متفاوت و متضاد باشد؛ برخی از نوجوانها تمایل چندانی به جنس مخالف پیدا نمی کنند(شاید به این علت که به امور دیگری مانند ورزش، نمایش، درس و … سرگرم هستند).

اما در طرف دیگر این طیف نوجوانانی هستند که نسبت به جنس مخالف کشش بسیاری دارند و به این ترتیب است که برای این دسته از نوجوانان عشقهای آتشین ایجاد می گردد. به طور کلی اکثر افرادی که عشق را تجربه کرده اند،اولین بار در نوجوانی با این مساله مواجه شده اند.

هر چند که عاشق شدن( در نوجوانی) یک تجربه هیجان آور است اما مسلما رخدادی پر مشکل است. تعدادی از مشکلات که نوجوانان با آن مواجه می شوند دارای تبعات خاص خود است که این تبعات نشات گرفته از شرایطی است که نوجوانان در آن قرار دارند.

در این دوره از یک سو نیاز به تعلق داشتن او را به سمت دوستی و گرایش به برقراری ارتباط، و از دگر سو تغییرات بیولوژیکی و جنسی او را به سمت جنس مخالف سوق می دهد
برای مثال:
– نوجوانی دورانی سخت و پراسترس است. نوجوانی دورانی است که حد فاصل دوران کودکی و بزرگسالی قرار دارد و تغییرات بیولوژیکی، شناختی، اجتماعی و .. که در این دوران رخ می دهد، کششی نسبت به جنس مخالف درآنها ایجاد می کند و بنابراین، این گرایش تا حدی طبیعی به نظر می رسد. اما متاسفانه بیشتر نوجوانان در این مرحله هنوز به رسش کافی نرسیده اند تا بتواند یک ارتباط منطقی و عاقلانه برقرار کنند.

عشق، نوجوانان را با مسایلی مواجه می کند که واقعا آمادگی آن را ندارند. برای مثال علاقه شدید یک نوجوان به فردی خاص، در حالی که وی شرایط لازم برای ازدواج را(نه از لحاظ شناختی، اقتصادی و …) ندارد نتیجه ای جز ناکامی و سرخوردگی نخواهد داشت.

– از دگر سو نوجوانی دورانی حساس برای ادامه تحصیل و پیریزی و برنامه ریزی برای آینده است. اگر یک نوجوان در این دوران به مساله ادامه تحصیل، یادگیری حرفه ای برای آینده و … توجه لازم را مبذول ندارد، مسلما در آینده نه چندان دور یعنی در دوران جوانی با مشکلات متعددی مواجه می شود، حال آنکه دلبستگی های عاطفی و احساسات عاشقانه گاهی اوقات آن چنان نوجوان را شیفته و واله می گرداند

که نتیجه آن از دست دادن تمرکز، حواس پرتی و به تبع ان افت تحصیلی خواهد بود. گاهی اوقات شیفتگی در نوجوانی به مرحله ای می رسد که وی روابط خود با همسالان را کم و یا قطع کرده و به این ترتیب مبدل به یک موجود گوشه گیر می گردد.

اگر شما جز آن دسته از نوجوانانی باشید که دلبسته یکی از اطرافیان، همکلاسان و .. خود شده باشید احتمالا نسبت به گذشته، خودتان را یک فرد متفاوت می یابید یعنی طوری فکر می کنید

که در گذشته این گونه نبوده اید، برنامه های زندگی تان عوض شده، دایما با خیالات فرد مورد نظر زندگی می کنید، تمرکزتان را از دست داده اید و آن طور که باید بر روی مسئولیتها و وظایف خود تمرکز ندارید و …

نوجوانی دورانی حساس برای ادامه تحصیل و پیریزی و برنامه ریزی برای آینده است

همه اینها تجربیاتی است که نوجوانانی با چالشهای عاطفی با آن مواجه می شوند. هر چند که قرار گرفتن در عشقهای نوجوانی تا حدی اجتناب ناپذیر است اما به نظر می رسد که می تواند به نوعی آنها را پشت سر گذاشت و با آنها کنار آمد البته تصور نکنید که قصد داریم این احساس را انکار کره و یا رد کنیم بلکه می خواهیم شما را تشویق کنیم که:
اولا دیدگاهی منطقی و درست نسبت به عشق پیدا کنید

ثانیا معنای عشق واقعی را دریابید

عشق پاک و خالصانه بین دو انسان بالغ قابل احترام و حتی وسیله ای برای تکامل معنوی و رسیدن به خداست اما توجه داشته باشید که عشق را می تواند به سه شکل دسته بندی نمود :
عشقی که در محبت و صمیمیت خلاصه می شود

عشقی که علاوه بر صمیمیت توام با غریزه جنسی و شهوت نیز می باشد
و در نهایت عشقی که علاوه بر صمیمیت و شهوت نوعی تعهد و احساس وظیفه و مسئولیت در روابط عاشقانه نیز به چشم می خورد
آنچه که مسلم است دسته سوم علاقه و عشقی است که دارای ارزش و اهمیت بوده و می تواند پایدار بماند.

مقابله شرایط برخورد با مسئله

اگر این علاقه با آگاهی و شناخت و متناسب بودن سایر شرایط و شناخت کافی و اطمینان صورت گرفته نیاز به برخورد ندارد اما در صورتی که این رابطه بر اساس یک اتفاق و تنها تحت تاثیر کششهای جنس مخالف ایجاد شده است که نتیجه آن قابل پیش بینی است و باید روشی برای ترک آن تدارک دیده شود. باید توجه داشت که این علاقه می تواند پیش درآمدی برای روابط نادرست و غیر منطقی بین طرفین گردد که نتیجه آن در بهترین حالت ایجاد یک رابطه صمیمانه به مدت طولانی است که بعد از گذشت زمان، طرفین این ماجرا به این نتیجه می رسند که مناسب هم نیستند

و لذا از یکدیگر دلسرد می شوند. خاطرات خوش گذشته، از یک سو احساسات را بر آن می دارد که از یکدیگر دست بر ندارند و به رابطه مخفیانه خود ادامه دهند و از دگر سو منطق و عقل به آنها حکم می کند که مناسب هم نیستند و انتخاب آنها تنها از روی احساسات بوده است

و باید این ارتباط منقطع گردد و در اینجاست که مشکلات شدت می یابد و فراموش کردن این مساله تبدیل به یک بحران در زندگی نوجوان می گردد.

لذا قبل از شروع به کار باید موضوعات انگیزه ترک مسئله ، اعتماد به نفس و اراده کافی برای مقابله با مشکل حل و فصل و تقویت گردد.
ابتدا
صادقانه این مسایل را مورد توجه قرار دهید:
آیا این علاقه نتیجه یک اتفاق و تصادف ساده است که اگر این اتفاق در موقعیت زمانی و مکانی دیگری اتفاق می افتاد الآن عاشق کس دیگری بودم؟

آیا این علاقه برگرفته از شناخت این فرد بوده و یا نتیجه احساسی است که ناگهان به غلیان در آمده است؟
آیا تناسبی میان من و طرف مقابل وجود دارد یا اینکه تصور می کنید که عشق کور است و تفاوتها را نمی بیند؟
و سوالاتی مشابه….

سپس در مرحله بعد

پاسخ های خود به سوالات فوق را با یک مشاور یا فرد آگاه در جریان گذاشته و سعی کنید بطور منطقی و دلایل موجه به پاسخ های مثبت برسید. اگر پاسخ هایتان بعد از راهنمایی و مشاوره هنوز منفی میباشد به نتیجه ای نخواهید رسید و اگر پاسخ هایتان تا آخر کار با دلیل و منطق مثبت باقی بماند مطمئن باشید در ترک عشق ناخواسته توفیق خواهید یافت.

و اما ادامه ماجرا…

هرگاه به این نتیجه رسیدید که باید بر این احساس غلبه یافته و کنترل بیشتری بر آن بیابید، وقت آن رسیده که:
– سعی کنید سرگرمی جدیدی برای پر کردن جای خالی طرف در فکر وذهن خود تدارک ببینید.

– تا جایی که امکان دارد با این فرد روبه رو نشوید و ملاقات نداشته باشید. اگر همکلاسی هستید واحدهای درسی تان را متفاوت بردارید، اگر هم محلی هستید مسیر عبور و مرور خود را تغییر دهید و اگر فامیل هستید روابط خود را فعلا به حداقل برسانید…

– مراقب باشید که خلا وجود این فرد باعث نشود که جانشینی برای او پیدا کنید.

– زود دلسرد و مایوس نشوید با داشتن صبر و تحمل و تداوم برنامه به نتیجه مطلوب خواهید رسید و بتدریج در سایر زمینه های زندگی رشد قابل ملاحظه ای خواهید داشت.

۷٫این کار با توجه به شدت علاقه در عرض سه هفته تا سه ماه نتیجه خواهد داد به شرط اینکه تداوم برنامه حفظ و پایداری لازم به همراه داشته باشد.

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۱۹۸۳۲
موفق باشید

صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

307 نظرات

  • فاطمه , آگوست 13, 2014 @ 3:28 ب.ظ

    همسر من خیلی زود وبا کوچکترین حرفی عصبانی میشه وقهر میکنه یا اگه چیزی تو دستاش باشه میشکونه یا پرت میکنه.به نظرشما چکار باید کنم

    • Anonymous , آگوست 14, 2014 @ 12:56 ب.ظ

      فاطمه خانم … ایشون شدیدا” عصبی هستن و باید بررسی کنید که این رفتار ریشه در چه چیزی داره …شاید مشکل مالی و یا شغلی باعث اینکار شده …پس میتونی در موقعیتی مناسب ازش سوال کنی و اگه بتونید همراهش کنید تا به مشاوره مراجعه کنه …
      در این مدت سعی کنید حرفی و حرکتی که تحریکش کنه انجام ندید تا این موضوع حل بشه

      مشاوره تلفنی با شماره :
      ۰۲۱ – ۲۲۳۵۴۲۸۲
      http://www.moshaver.co

  • سارا , نوامبر 4, 2014 @ 12:57 ق.ظ

    سلام دختری۱۸ساله هستم من چندین وقته که شدیدا زیبای برون مهم شده طوری که زیبایی درون واعتقاداتم کمرنگ دارن میشن زیرادارم تمام فکر. زندگیمو شامل زیبایی میکنم چون احساس میکنم زشت هستم وازقیافه معمولی خودم رضایت ندارم دیگران میگویند تو خوبی معمولی هستی امامن رضایت نداشته ودوس دارم فقط خوشگل باشم واحساس بدی نسبت به خودم دارم تاجایی که قصدعمل های زیبایی انجام دادن رو دارم زیرادوس دارم فقط خوشگل باشم واز قیافم نارضایت دارم لطفاً کمکم کنید خسته شدم حتی بعضی اوقات بغض میکنم

    • Anonymous , نوامبر 4, 2014 @ 10:58 ق.ظ

      خب اگه واقعا” تا این حد پیش رفتید باید حتما” مشاوره حضوری مراجعه کنید …چون دچار وسواس فکری شدید ولی با دیدن اطرافتون و مردم در اون میتونی به سطحی از رضایت بررسی که باید در این حالت به جای ناراحتی خدارو شاکر باشی که چنین سلامتی و زیبایی به شما داده …شما برای شاد بودن خوشگل بودن رو دلیل کردید و هر دلیلی روزی از بین خواهد رفت و این زیبایی ذاتی انسانهاست که باقی می مونه نه خوشگلی ظاهری که هر روز میتونه در اون تغییری رخ بده

  • نادر , نوامبر 14, 2014 @ 6:00 ب.ظ

    با سلام، من حدود یک‌ سال است بعلت افسردگی و وسواس با تجویز روانپزشک
    روزی یک کپسول فلوکستین ۲۰ مصرف میکنم . آیا مصرف طولانیتر این دارو مشکلی ایجاد نمی کند؟

    • Anonymous , نوامبر 15, 2014 @ 11:18 ق.ظ

      دوست عزیز این دارو یکی از کم عوارض ترین داروهاست … ولی در مورد مصرف باید اضافه کنم نباید بصورت ناگهانی قطع بشه و تحت نظر پزشک به مرور باید اینکار انجام بشه …
      از طرفی وسواس و افسردگی نوعی اختلال رفتاریه و شما میتونید در کنار این درمان از درمان های رفتاری که توسط مشاوران اراوه میشه نفع هم ببرید

  • far , نوامبر 27, 2014 @ 2:29 ق.ظ

    بنده امروز وارد سی سالگی شده ام…. البته نمی دونم این نوشته های منو می خونید یا نه… اگه بخونید و پاسخ بدید لطف کردید اگر نه هم برا ی دل خودم می نویسم. اولین باره که اینطور که به ته خط می رسم. با این که امروز تولدمه و سی سال از عمرم می گذره و باید نقطه عطفی تو زندگیم باشه، می بینم که کل زندگیم پوچ و بی معنیه “”””””””” حتی دارم به خودکشی فکر می کنم “””””””””

    داشتم آرزو می کردم خدا منو برگردونه به ۱۰ سال =پیش، زمانی که مجرد بودم آزاد بودم شاد بودم زندگی می کردم اما با این که اعتقاد مذهبی ندارم، ترسیدم خدا همین زندگی ای که الان برای خودم درست کردم ینی ۵ سال ازدواج و یک دختر یکساله رو ازم بگیره و وضعم از همین که هست بدترم بشه…..
    تو این ۵ سال نتونستم هیچ تاثیری روی شوهرم بذارم. همسرم و خانوادشون آذری هستن و خصوصیات وحشتناکی دارن که گفتنشون سر شما رو به درد می یاره… حساس، غیرتی ، متعصب دگم کورذهن دهن بین ترسو ضداجتماع حسود و هر خصوصیت بد دیگه که متاسفانه همسرم بی نصیب نیست… هیچ کنترلی روی زندگیم ندارم یه آلت دست بیچاره ام. از درگیری های لفظی با شوهرم به تنگ اومدم. با تنها برادر همسرم هم رابطه خوبی نداریم. اونا رفتن خارج کشور خوشبخت شدن، دیگه نه خانواده شوهرش برای جاریم مزاحمت ایجاد می کنه نه چیزی… بچه هم که دوست ندارن بیارن. می بینید تفاوت ما چقدر زیاده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ عزیزترم هستن.
    دو سال و یک ماهه با همسرم هیچ رابطه جنسی نداشتم . از بس به بچه حساس بود بهم نزدیک نمی شد. بعدش هم هر بار یه طور شد یا بهونه آورد . روحیه ام داغونه. از وقتی بچه دار شدم وضع بدتر هم شد هیچ ارزشی دیگه ندارم… این بچه رو به اصرار و دلخواه همسرم و مادرش آوردم. اما الان هیچ ارج و قربی ندارم…. دو تا خواهر دارم ازشون متنفرم از بس بدی دیدم ازشون… یه شوهرخواهر که از وقتی که با ذات پلیدش بهم نزدیک شد از شدت تنفر ازش بیزارم و هر بار می بینمش حالم بد میشه…. به همسرم شدیداً مشکوکم چندین بار مسیجهایی با خانومهای مختلف توی گوشیش دیدم و مطمئنم که روزی بهم خیانت می کنه :/ این بدترین چیزه .
    **************** ……………………………. تو رو خدا کمکم کنید ……………………. از نوشتن اینها و توصیف خودم به این شکل حالت اشمئزاز بهم دست می ده اما چاره ای ندارم ……………………………………………………………….. *********************

    • Anonymous , نوامبر 27, 2014 @ 11:36 ق.ظ

      خب دوست عزیز در دنیا هر فرد و یا خانواده ای رو که ببینید مشکلات عجیبی داره …که اگه شما شاید تحمل قرار گرفتن در اون رو نداشته باشید ..به هرحال هر مشکلی بنا به تحمل انسان اتفاق میفته … اینکه مشکلات هستند فقط و فقط برای رشد و تکامل یک انسان هست و این مشکلات و این زندگی دایمی نیست چون ما قرار نیست تا ابد در این دنیا زندگی کنیم … پس دوست عزیز در این مورد به جای این همه نگرانی کمی فکر کنید تا راه چاره ای رو پیدا کنید … اول از همه ارتباط معنوی ایجاد کنید و خودتون رو به یک منبع بیکران الهی وصل کنید … در اولین قدم میتونه بهتون قدرت بده ..دوم اینکه هیچوقت فکر و احساس منفی به خودتون راه ندید چون شدیدا” جذب کننده است و به اون خواهید رسید

      • far , نوامبر 30, 2014 @ 4:26 ب.ظ

        خیلی ممنون از این که پاسخ دادید

        اما مشکل من با این توصیه های شعاری خوب نمیشود. دوست دارم احساسات منفی رو کنار بذارم اما شواهد نشان از چیز دیگری دارد. میدانم که شاید دیگران مشکلات از من بدتری داشته باشند اما مشکل من هم به نوبه خودم نفس گیر است. خیلی خیلی ممنون

        • Anonymous , دسامبر 1, 2014 @ 10:28 ق.ظ

          راستش این حرف اصلا” شعار نیست ..حالا چه قبول کنید و چه قبول نکنید … و اونم اینه که ما در مورد هرچیزی که فکر میکنیم و بهتره اینطوری بگم هر احساسی داریم …رو به سمت خودمون جذب میکنیم … درسته تصورش سخته بخوایت قبولش کنید چون انسان ذاتا منفی گراست … پس هر حس منفی رو به سمت خودتون جذب خواهید کرد پس شما که در حال مصرف انرژی هستید بهتره در این مورد احساسات مثبت داشته باشید …

          تمام مردم مشکلات دارن ولی کسی که میتونه این مشکلات رو حل کنه احساس آرامش میکنه و نه لزوما” اینکه همیشه براش اتفاقات خوب بیفته …
          به هرحال در زندگی خودتون مسیرهایی وجود داره تا بتونه شمارو از این روزمرگی نجات بده … حتی اگه شده حضورا” با مشاوری متعهد در این مورد هم مشورت کنید …احساسات خودتونو بنویسید تا بتونید افکار پراکنده رو به بند نوشتن بکشونید … چون نوشتن میتونه شمارو آرومتر کنه … پنج بار از روش بخونید و دورش بریزید ….

  • ناشناس , نوامبر 30, 2014 @ 4:33 ب.ظ

    خیلی خیلی ممنون از پاسخ گویی شما

    اما این شعارها درمان درد من نیست …

  • گل , دسامبر 5, 2014 @ 1:30 ب.ظ

    با سلام-خداقوت.من دختری ۲۳ساله هستم مقید به اصول اسلام. که چند وقتی هست که اطرافیان واسطه میشن و افراد مختلفی رو برای ازدواج معرفی میکنند.من میخوام اگه لطف کنید راهنماییم کنید من واقعا نمیدونم چی باید بگم یا چی بپرسم.راستش پدر و مادرم در مسائل مختلف زیاد اختلاف نظر دارن.و خیلی نمیتون اظهار نظر درستی در انتخاب من داشته باشن درسته تجربه دارن و من قطعااز تجربیاتشون استفاده میکنم ولی واقعا در امر ازدواج خیلی موفق نمی بینمشون.پدرم بسیار محتاط و مادرم فرد ریسک پذیری هستن.کلا خیلی باهم متفاوت اند.وهردو حدود ۵۵ سال سن دارن.من هفته ی پیش تصادف کردم مطمئن بودم اگه بهشون میگفتم تا مدت ها سرزنش میشدم که چرا دقت نکردی و …یا مادرم میگفت فدای سرت و پدرم از مادرم میخواست که دیگه به من ماشین ندن.به همین خاطر مسئولیت این اتفاقو خودم به تنهایی به عهده گرفتم خودم از پس اندازم خسارت دادم و…اینارو گفتم که بدونید من خیلی نمیتونم بهشون تکیه کنم علی رغم اینکه بسیار دوستشون دارم .هیچ وقت با من حرف نزدن که بگن چه انتظاراتی از زندگی ایندم دارم یا راهنماییم کننن هر وقت سر صحبت باز میشه به بحثو جدل ختم میشه و مادرم میگه به من هیچ ربطی نداره باید با پدرت صحبت کنی .من خواهش میکنم راهنمایی بفرمایید من حتی فکر میکنم زیاد خودمو نمیشناسم بعد چه جوری طرف مقابل رو بشناسم ؟؟؟من در همه ی امورات زندگیم همواره به خدا توکل کردم و میکنم..در این مورد هم همینطور.ولی نیاز دارم کسی بهم بگه چه کار کنم اینقدر اختلاف دارن که وقتی من یه خواسته دارم گاهی اوقات احساسات پدری و مادری رو رها میکنندومنو به هم پاس میدن چه کار کنم.تو این وضعیت ازدواج من چه اتفاقی براش میفته خدا داند.اگر راهنماییم کنید ممنون میشم سپاسگزارم

    • Anonymous , دسامبر 6, 2014 @ 12:13 ق.ظ

      دوست عزیز در مورد خواستگار اولین قدم اینه که به دل هم بشینید و بعد تازه شروع بقیه مراحل شناخته … به هرحال باید از نظر تحصیلی و مذهبی و دینی و سطح خانوادگی در حد همدیگه باشید و قبل از تمام اینها داشتن استقلال مالی و پشتوانه مالی بسیار مهمه … بهتون توصیه میکنم در مورد شناخت زوایای پنهان وجود خودتون و ازدواج حتما” حضوری با مشاوران در امر روانشناحتی مشورت کنید… میتونن با انجام تست نوع شخصیت و نوع درخواست شما و نوع خواستگار متناسب شمارو به شما ارائه کنن و ….

  • ناشناس , دسامبر 27, 2014 @ 10:46 ق.ظ

    سلام پدرم ۵۷سالشه همیشه سالم وسرحال وپرقدرت بوده طوری که هیچ وقت دکتر نمیرفت ولی سه ماه پیش یه سکته خفیف داشت ورفت دکترالان داره قرص مصرف میکنه ولی الان دیگه همش میترسه میگه یهومیلرزم .مرده هامیان جلوم.میترسه بره حمام.میگه یه چیزی داره جونمومیخوره.وقتی باهاش حرف میزنم گریه میکنه دیگه کم کم خودمون هم داریم میترسیم که خدایی نکرده اتفاقی براش بیافته لطفامنوراهنمایی کنید

    • Anonymous , دسامبر 27, 2014 @ 1:31 ب.ظ

      اتفاقا” کسایکه سکته میکنن عمرشون بعلت اینکه قلب شروع به ساخت رگ های جانبی میکنه بیشتر خواهد بود … بهتره در این مورد وضع جسمانی ایشون توسط پزشک معالج بررسی بشه در صورت سلامتی دوره روانشناسی و ورزش پیاده روی باید انجام بشه … نگران نباشید تلقینات گاهی میتونه بسیار قوی بشه و اینطوری عینیت پیدا کنه
      و میتونید با این شماره مشاوره تلفنی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • آیدا , ژانویه 3, 2015 @ 12:59 ق.ظ

    با سلام و خسته نباشید
    من به یک چت آنلاین احتیاج دارم. خیلی هم ضروریه. در مورد یک بیماری. از شما خواهش میکنم کمکم کنید چون فقط با چت میشه گفت.ممنون میشم.منتظر شما هستم. با تشکر

  • ناشناس , ژانویه 4, 2015 @ 8:00 ب.ظ

    سلام .من راجع به مشکل دانش آموزم یه سوال داشتم. ایشون ده سالشونه و با پسری دوست شده . و کلا بیشتر از همکلاسیاش به این جور مسایل علاقه داره. و به نظر اطلاعات جنسی بالایی داره. میخواستم بپرسم من باید چه جوری باهاش برخورد کنم؟

    • Anonymous , ژانویه 5, 2015 @ 10:41 ق.ظ

      در این موارد باید با مشاوران کودک و نوجوان مشورت کنید تا بتونید راهکاری درست برای ایشون پیدا کنید … مسلما” یکی از بهترین راه حل ها اینه که به طور غیر مستقیم در مورد خطرات این ارتباطات با ایشون صحبت بشه … بهتره در این مورد مشاوران متعهد در این مورد انجام بدن تا نتیجه خوب حاصل بشه … اگر ایشون در خانه به این اطلاعات و برنامه ها و یا … دسترسی داشته باشه مسلم بدونید تنها آموزش درست برخورد با جنس مخالف میتونه برای ایشون مفید باشه …چون هر کاری هم که بکنید دوباره در اون فضا قرار میگیره و همه رشته ها پنبه میشه

  • مریم , ژانویه 27, 2015 @ 7:38 ب.ظ

    میخوام در مورد مشکل پدر و مادرم مشاوره بگیرم ولی نمیدونم چه طور میشه این کار رو کرد ممنون

    • Anonymous , ژانویه 28, 2015 @ 12:36 ق.ظ

      در این مورد میتونید با این شماره تماس بگیرید …
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • معصومه , ژانویه 29, 2015 @ 3:32 ق.ظ

    ساام خانم۲۷ساله ا ی هستم هرازگاه همسرم مشروب می خوری هروقت که این رو استفاده میکنه کلی باهم بحث میکنیم نمونش امشب دوباره خورده بود وقتی بهش میگم زیر بار نمیره نیگه من چیزی نخوردم نوندمچیکارکنم یه دختر دوساله دا ماگه اوننبود همین امشب خودمو ازدستش راحت میکردم میگه اگه ناراضی طلاق بگیر خواهش میکنم کمکم کنید برای طلاق اقدام کنم یاته دیگه هیچ چاره ای ندارم کمک کنید

    • Anonymous , ژانویه 29, 2015 @ 11:50 ق.ظ

      دوست عزیز برای حل هر مشکلی راهی هست … اول از همه ایشون باید بپذیره که مصرف کننده است و میخواد که ترک کنه تا بتونید از طریق مراکز معتبر ترک به ایشون کمک کنید … بهترهدر موقعیتی مناسب و آرام با ایشون در این خصوص صحبت کنید آرام و محترمانه و هیچ وقت غرورش رو زیر سوال نبرید چون نتیجه عکس داره … در یک بحث استدلالی میتونید ایشون رو مجاب کنید که برای ترک اقدام کنه ///خب شما بچه دوساه ای دارید که میتونه ایشون رو به خاطر فرزندش مجبور کنه برای ترک اقدامی کنه

  • ترنم , ژانویه 31, 2015 @ 2:48 ب.ظ

    سلام عرض شد
    من یه دختر۱۷ ساله هستم که با یه پسر ۲۱ ساله دوست هستم الان نزدیک به سه ساله که باهم دوستیم
    وعاشاقنه همو میخوایم
    ینی پسره از اولشم قصدش ازدواج بامن بود من بودم که ازدواج رو به تاخیر انداختم چون میترسم میترسم بهش اعتماد کنم به علت حرفای مشاوره ها ومردم
    ولی خیلی دوسش دارم مطمئنم که باهاش خوشبختم هیچی کم نمیذاره واسم
    به نظرتون من چیکارمنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    • Anonymous , فوریه 1, 2015 @ 9:46 ق.ظ

      خب تا کسی رو خوب نشناسید نمیتونید بهش اعتماد کنید و تا تا اعتماد هم نکنید این ترس همیشه با شماست
      خب اگر تصمیم به ازدواج دارید با مشاوره کردن نکات تاریک شخصیت همدیگرو بشناسید به هر حال در این مورد مشاور میتونه به شما درمورد انتخابتون راهنمایی های کنه که بتونید در زندگی تصمیم درستی رو بگیرید
      به همین خاطر این ترستون بسیار خوبه چون شمارو وادار میکنه که در تصمیمتون عجله نکنید

  • مهتا , فوریه 16, 2015 @ 11:54 ق.ظ

    سلام من از استرس زیاد ، خیلی رنج میبرم قبلنا استرس داشتم ولی خیلی نبود الان چن وقتی هست ک برای انجام دادن هر کاری استرس میاد سراغم مثلا میخوام تا سر خیابون برم قد استرس دارم ک احساس سرگیجه بهم دست میده خیلی حالم بد میشه ، جایی ک میخوام برم مثلا مهمونی اینقد استرس دارم مخصوصا موقع غذا خوردن اینقد استرس دارم و بدنم داغ میشه ک هیچی از گلوم پایین نمیره ، اگ بخوام بایکی حرف بزنم هم خیلی استرس میگرم خلاصه استرس تمام وجودمو گرفته دارم داغون میشم اینقد این فکر ب ذهنم میاد ک من استرس دارم و نمیتونم جایی برم ک این فکر داره دیوونم میکنه حاضرم بمیرم ولی اینجوری نباشم تو رو خدا کمکم کنید .من خوب میشم ؟؟؟؟؟

    • Anonymous , فوریه 17, 2015 @ 12:55 ب.ظ

      حداقل یک بار در روز، پنج یا ده دقیقه آرام بنشینید و کاری انجام ندهید. به صداهای اطراف، احساستان و هر گونه کششی در گردن، شانه ها، بازوها، سینه و غیره تمرکز کنید…

      همیشه موضوعی برای خنده در دست داشته باشید، این موضوع می تواند ، مجموعه ای از تکه های طنز مورد علاقه تان، یا صداهای بامزه ای که فرزندتان یا یک دوست از خودش درمی آورد باشد. حتی می توانید چند لحظه در مورد تماشای سریال کمدی مورد علاقه تان فکر کنید. اغلب در طول روز یکی از این موارد را انجام دهید….

      هنگامی که با یک کار دلهره آور مواجه می شوید، به موسیقی گوش فرا دهید – این موسیقی می تواند از نوع کلاسیک، ملی یا جاز باشد – در محل کار هم می توانید از سی دی درایو کامپیوتر خود استفاده کنید تا موسیقی قابل دسترستان باشد. در تحقیقی که در دانشگاه موناش در ویکتوریای استرالیا انجام شد، به دو گروه از دانشجویان گفته شد تا یک نطق شفاهی تهیه کنند. بعضی در سکوت کار کردند، عده ای دیگر به مجموعه موسیقی گوش دادند. استرس باعث افزایش فشارخون و بالا رفتن ضربان قلب کسانی که در سکوت کار می کردند شد، ولیکن در داوطلبانی که در گروه موسیقی بودند، مقادیر فوق ثابت باقی ماند. از طرفی آنها اعلام نمودند که استرس کمتری در ضمن کار احساس کردند…

      به شخص یا چیزی که عمیقا مورد علاقه تان است (در هر مکان) از۵ثانیه تا ۵ دقیقه فکر کنید. یا منظره ای از یک تعطیلات آرام را تصور کنید یا عبارتی که باعث ایجاد احساس مثبتی نسبت به خود و جهان اطرافتان می شود را در ذهنتان مرور کنید…

      از پشت میز، صندلی در هر موقعیتی که هستید ، بلند شوید و ۱۰ دقیقه راه بروید. بسیاری از مردم این حس درونی را دارند که پیاده روی به آرامششان کمک می کند. امروزه دانشمندان در حال اثبات این موضوع هستند. در تحقیقاتی که در دانشکده پزشکی دانشگاه استنفورد در سال ۲۰۰۲ انجام گرفته، محققان اشخاصی را که از بستگان بیمار خود نگهداری می کردند مورد توجه قرار دادند….

      برای پنج دقیقه، تنفس خود را آهسته تر کنید و در حدود۶ بار در دقیقه نفس بکشید. به عبارت دیگر، مدت ۵ ثانیه عمل دم، ۵ ثانیه عمل بازدم انجام دهید….
      درست قبل از ترک تختخواب و بلافاصله بعد از اینکه زنگ ساعت در صبح به صدا درآمد،۵ دقیقه برای آرام کردن بدنتان وقت صرف کنید. با منقبض کردن انگشتهای پا شروع کنید، سپس با اختیار خود آنها را شل کنید. بعد در مورد ماهیچه های کف پا و سپس عضله های ساق پا و ران پا و باسن همین کار را انجام دهید….

      اگر تمام کارهایی که گفته شد را انجام دادید و هنوز عوارض استرس بیش از حد، یعنی
      • خستگی
      • درد
      • اضطراب
      • افسردگی
      • مشکل خواب
      • لذت نبردن از زندگی
      پابرجاست، در این صورت زمان آن فرا رسیده است که از کمک دیگران استفاده کنید…
      به پزشک مراجعه کنید
      استرس بیش از حدی که خودتان نتوانید آن را از بین ببرید ممکن است علائم اولیه بیماریهایی از قبیل مشکل تیروئید، نامتعادل بودن کلسیم (زیاد بودن یا کم بودن)، کم خونی، مرض قند، شیدایی-افسردگی (اختلال دوقطبی)، مشکلات کبدی، اختلال ریوی، کمبود ویتامین و کمبود هورمونی باشد. اینها نمونه‌هایی از بیماریهای جسمی هستند که ممکن است شما از وجودشان آگاه نباشید اما آنقدر استرس در بدن شما به وجود آورند که شما را به استرس بیش از حد دچار سازند…

      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • زهرا , مارس 17, 2015 @ 3:20 ق.ظ

    سلام من ۲۵سالمه دختر ۱۰ماهه دارم ارروزاول عقدم خیانت شوهرمودیدم

    • Anonymous , مارس 17, 2015 @ 8:55 ق.ظ

      اولا” باید در این مورد مطمئن باشید … دوما” باید بطور غیر مستقیم تنفرتون رو از این موضوع بیان کنید
      تا حریم خودتون رو برای ایشون مشخص کرده باشید ….
      ولی اگر تغییری حاصل نشد
      با فهمیدن این مساله، داد و فریاد به راه نیاندازید، همه دوستان و آشنایان را مطلع نسازید و یا حتی خانه را ترک نکنید و وی را نیز بیرون نکنید. به سرعت میدان را برای نفر سوم خالی نکنید. در اکثر مواقع زنان با مشاهده این وضعیت به شدت سرخورده شده و بعد از مدتی کشمکش و درگیری با همسر، زندگی زناشویی را ترک می کنند و به راحتی اجازه می دهند نفر سوم از این فرصت استفاده کرده و در دل همسر شان جا باز کند. شما علی رغم شکست عاطفی که دیده اید باید بمانید، مشکلات را شناسایی و حل کنید و شخص ثالث را کم کم از زندگی خویش بیرون کنید. اجازه ندهید به همین راحتی زندگی چند ساله تان را از دست داده و همه چیز را رها کنید. اگر لازم دیدید و یا به شدت احساس خشم و عصبانیت کردید، با همسرتان صحبت نکنید اما به نقشهای زناشویی خود مانند رسیدگی به امور خانه و فرزندان، آشپزی و.. عمل کنید.
      بدانید چه انتظاری داشته باشید.

      اغلب بی وفایی ها می تواند به طلاق منجر نشود و در نهایت به رفع اختلاف بینجامد. فرآیند بی وفایی دردی غیرقابل تحمل را به افراد وارد می کند. اگر خودتان را برای آنچه پیش خواهد آمد آماده کنید، نه تنها عذاب کمتری می کشید، بلکه به ازدواجتان فرصت بیشتری برای بهبود و دوام می دهید. یکی از بهترین راهها برای افزایش آمادگی این است که بدانید چه انتظاری داشته باشید؟

      برای مثال بعد از چند روز از وقوع این حادثه، وقتی به اندازه کافی توانستید بر اعصاب خود مسلط شوید، مهر سکوت را بشکنید و در فضای مناسب به طور مفصل با همسرتان صحبت کنید و ببینید چه انگیزه ای باعث بروز این رفتار ناشایست شده است؟ چه کمبودی در زندگی داشته است؟ از شما چه توقعی داشته است که نتوانسته اید آن را اجابت کنید؟ فرد جدید چه خلایی از همسر شما را پر می کند ؟و…
      در برخی از موارد زندگی زناشویی دارای کاستیهایی است که اگر شناسایی و اصلاح شود، مشکلات تا حد زیادی بر طرف می شود اما در برخی دیگر از موارد، زن و مرد مشکل خاصی با هم ندارند و تنها مرد در یک موقعیت وسوسه انگیز قرار گرفته و دچار لغزش شده است. اینجاست که نقش شما پر رنگ تر می شود. شما باید به عنوان یک زن ثابت کنید که هنوز هم مرکز عاطفی خانواده تان هستید و می توانید دوباره همسرتان را به خانواده بازگردانید.
      بازگشت به شرایط عادی نیازمند تلاش پایدار و خستگی ناپذیر هر دو طرف است
      شروع به رفع نیازهای یکدیگر کنید
      در این مرحله همسر خیانت دیده باید سعی کند نیازهای عاطفی را که فردی دیگر برای همسرش برطرف می کند، به شکل بهتری برطرف کند. زن و مرد می توانند ازدواجشان را بازسازی کنند و با برطرف کردن نیازهای یکدیگر، فصل تازه ای از عشق را در زندگی خود برنامه ریزی کنند.
      وقتی در نهایت می آموزید مهم ترین نیازهای عاطفی یکدیگر را برطرف کنید، عشق و ازدواجتان نیرومندتر از همیشه می شود. بازگشت به شرایط عادی نیازمند تلاش پایدار و خستگی ناپذیر هر دو همسر است. آنها با عبور از این شرایط سخت به همراه یکدیگر متوجه می شوند که بیشتر از همیشه یکدیگر را دوست دارند. بی وفایی را به عنوان محرکی اصلاح کننده ببینید که در نهایت موجب می شود زوج ها در مورد نیازهای مهم شان کار کنند. وقتی شروع به کار کردن در مورد این نیازها کنید، زندگی مشترک تان همان می شود که همیشه خواهانش بوده اید از طریق ارتباط کلامی شما می توانید اولین گامهای اصلاح رابطه تخریب شده تان را بردارید. توجه داشته باشید که ارتباط کلامی ویژگی اختصاصی انسانهاست. زوجین در قالب کلام، نگرشهای خود را درباره خویشتن، مخاطب خود، مسائل کلی و مسائل مشترک به یکدیگر انتقال می دهند.
      نکته آخر و بسیار مهم این است که اگر شما جز آن دسته از زنانی هستید که مورد بی وفایی قرار گرفته اید انجام اقدامات پیشنهاد شده را به شما توصیه می کنیم از طرف دیگر مراجعه نزد مشاور خانواده به همراه همسرتان را اکیدا توصیه می کنیم. گاهی اوقات برخی مطالب از دید افراد نادیده گرفته می شود و تنها چشمان تیز بین یک متخصص است که می تواند مشکلات اصلی را شناخته و اصلاح نماید.

      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • نوشین , آوریل 11, 2015 @ 8:19 ب.ظ

    سلام. تورو خدا کمکم کنید. من مشکلم به اندازه کافی بزرگ بود اگر همون موقع با یه مشاور صحبت کرده بودم الان اینجور ززندگیم مختل نمیشد
    تقریبا ۱ سال پیش به من تجاوز شد و این اتفاق دو هفته قبل از مراسم عقدم بود. برای حفظ آبروم نامزدمو پس زدم و بعد هم بدون اینکه خانوادم بفهمن چی شده و جریان چی بوده خودم وکیل گرفتم و چند ماه هرجا که فکرشو کنید دوییدم تا اون مشکلا تقریبا بخیر گذشت و دقیقا وقتی که داشت همه چیز تموم میشد خبر عقد نامزدمو بهم دادن و منم تو اون شرایط خیلی حالم بد بود و فقط دنبال یه پناهگاه بودم.وکیلی که این مدت همه جوره باهام بود و همه زندگیمم مى دونست کم کم بهم نزدیک شد منم نمیدونم چرا ولی کاملا بهش راه دادم و چند ماه اول واقعا خوب بود و انقدر غرقش شده بودم که یادم رفته بود چی به سرم اومده با اینکه این آقا زن داشت ولی کاملا باهاش کنار اومده بودم و رو حساب یه دوست انقدر بهم نزدیک شده بودیم که تمام خلل ززندگی همدیگرو پر میکردیم ولی از وقتی که بچه دار شده من بهم ریختم و اون هنوز صبوره
    دارم اذیتش میکنم با کوچکترین حرف و حرکتی عکس العملی نشون میدم که بعد خودم پشیمون میشم و باعث شده خیلی رابطمون خراب بشه. اون خیلی صبوره و خداییش خیلی با این اخلاق گند من کنار میاد ولی دیگه مثل قبل باهام روراست نیست چون احساس خطر میکنه و حقم داره چون رفتم در خونش و گفتم همه چیزو به زنت میگم
    واقعا خودم کارایی که دارم میکنم و دوست ندارم و نمیخوام ادامه بدم ولی نمیتونم جلو خودمو بگیرم.دلم نمیخواد انقدر این کارام ادامه پیدا کنه که روز به روز همه چیز خرابتر بشه. دوست ندارم از دستش بدم چون واقعا مدیونشم و خیلی بیشتر از خانواده خودم حواسش بهم هست
    لطفا یه راه جلو پام بذارید، قبلا کاملا درک میکردم که اون اول باید به زن و کارش برسه و در کنارش من ولی الان حتی نمیتونم تحمل کنم زن و بچش وجود داشته باشن.دلم براش میسوزه که اینجوری جلوم کلافه است نمیتونه قید اونارو بزنه که و از یه طرف هم نمیدونم چرا هر کاری به سرش میارم حتی بهم تو نمیگه، از روی ترحمه علاقست نمیدونم
    لطفا کمکم کنید چی کار کنم؟ !
    چه جوری این همه عصبانیت و حسادت و بی قراریو از بین ببرم و برگردم به همون روزا که بهترین دوستم بود و بهترین دوستش بودم

    • Anonymous , آوریل 12, 2015 @ 10:37 ق.ظ

      مرکز مشاوره آنلاین : دوست عزیز گاهی بهترین کار در این مواقع هیچ کاری نکردنه …
      باید در زندگی مواقعی رو ایستاد و به اطراف نگاه کرد و موقعیت و تکلیف رو برای خودمون روشن کنیم … با سرعت تاختن چیزی رو درست نمیکنه … شما اول باید بپذیرید که در زمان عقد اشتباه کردید و بعد برای اینکه موضوع به گفته خودتون ختم بخیر شد ، به جای شاکر بودن خداوند و جبران گذشته تمام انتقامتون رو از این وکیل دارید میگیرید … در یک کلمه شما خیانت میکنید … بله ! شما با رفتارتون دارید در حق افراد گرفتاری که ممکنه به کمک این وکیل نیازمند باشند و ایشون دیگه از ترس رفتارهای شبیه شما قدم در این راه نذاره خیانت میکنید … بسیار محترمانه از این رابطه خارج بشید و بپذیرید که باید بازسازی روحی خودتون رو شروع کنید … شما باید از گذشته درس میگرفتید که امیدوارم اینکار انجام بدید چون ممکنه در آینده اینقدر خوش شانس نباشید … کمی رابطه معنوی خودتون با خدای خودتون رو تقویت کنید وشخصی نباشید که سد کننده راه کمک به دیگران شدید … فردی نباشید که به راحتی بتونه ابروی فردی رو بریزه و آرامش رو از زندگیش بگیره … در مواقع ناراحتی بنویسید و بخونید و پاره کنید و دور بریزید تا از افکار آشفته رهایی پیدا کنید …
      و بعد از کات کردن رابطه خودتون برای رهایی از فراموش کردن گذشته با مشاوری مجرب مشورت کنید ولی این خود شما هستید که باید قدم اول رو بردارید پس از گول زدن خودتون دست بردارید و رابطه رو برای رسیدن به آرامش کات کنید
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

      • نوشین , آوریل 12, 2015 @ 6:47 ب.ظ

        ممنونم از جوابتون ولی یکم غیر منصفانه بود شاید هم چون من همه چیزو نگفتم
        من خودم بعد از کاری که کردم بهش گفتم شمارتو پاک میکنم و هرچی اطلاعات ازت دارم پاک میشه.کلید دفتر و خونشو بهم داده بود اونارو بهش برگردوندم گفتم برو تا من حالم خوب که شد خودم یه روزی میام سراغت ولی حتی نذاشت ۱۲ ساعت بگذره بهم زنگ زد و دوباره همرو بهم برگردوند.خودش نمیذاره جدا بشیم
        یه اعتقاد پیدا کرده که به زندگیم برکت دادی نمیذارم بری.این آقا روزی که با من آشنا شد در آستانه طلاق بودتنبا همسرش و من راهشو زدم بعدم نمیدونم چرا بعد از ۱۵ سال ناباروری خانمش باردار شد و الان یه بچه ۱۵ روزه دارن.تو این مدت تمام قصدای خونشو داد ، دفتر خرید و ماشینشو عوض کرد
        منم از این آقا سواستفاده نکردم .تمام حق وکالتشو تا ریال آخر دادم اون فقط به من انگیزه داد که خودم کار کنم و یه چیز دیگه ای که این وسط عامل حسادت شدید من شده فوت خواهرزادمه که ۴۰ روز از بچه اون بزرگتر بود

        • Anonymous , آوریل 12, 2015 @ 11:58 ب.ظ

          دوست عزیز این صحبت ها درست ولی هر کدام در مسیر مجزا در حال حرکت هستید … اینکه به خاطر خواهرزاده تون حسادت کردید واقعا” از شما بعیده چون عمر و خیلی از کارها و اتفاقات بدست کسی دیگه است که برای کارهاش حکمتی داره … ما مرگ رو پیایان میبینیم ولی شروعی دوباره است … به هرحال شاید ایشون به شما وابسته شده باشه ولی بهتره شما خودتون رو جای همسر ایشون قرار بدید و بدونید چه حسی پیدا خواهید کرد … راستش قصدم از دور کردن و کات کردن از این رابطه برای اینه که شما چنین تجربه ای رو هیچ وقت در زندگی لمس نکنید چون هر کاری که امروز انسان انجام میده دایره ای رو شروع میکنه که به خودش در روزی دیگه ختم خواهد شد … پس طلب میکنه انسان محاسبه ای از خودش بکنه و تصمیم درستی رو بگیره

  • Alireza , آوریل 14, 2015 @ 2:32 ب.ظ

    سلام من به دختری به صورت شدید علاقه مندم بطور سه سال اما توی این مدت به دلیل نداشتن جرعت گفتن دوستت دارم و پدرش نتونستم باهاش در ارتباط باشم و فقط دلم به دیدن های تصادفی خوش هستش چون باباش یکم غده و اگه ببینه با دخترش در ارتباطم عصبانی میشه،اون موقع ها خیلی باهام صمیمی بود ولی وقتی تصادفی دیدمش چشم از من برداشت و خیلی افسرده شدم که ولی در دیدار تصادفی اخیر خیلی به هم دیگه نگاه میکردیم و حتی تو چشمای هم زل هم زدیم سوال من اینه که ایا هنوزم دوستم داره یا نه؟ و واسه بدست اوردن دلش چیکار کنم؟

    • Anonymous , آوریل 15, 2015 @ 12:42 ق.ظ

      دوست عزیز شما فکر کنید خیلی دوست داره … خب که چی ؟ !!!
      تاثیری برای شما نداره … اینطور دست و پا بسته بودن و فقط به نگاه کردن های بی سرانجام دل خوش کردن چیزی رو اثبات نمیکنه جز به اینکه مثل معتادین شمارو وابسته به عملی کنه که در نهایت افسردگی رو به شما هدیه میده … بهتره اگر تصمیم و نظر خاصی نسبت به این دختر دارید اقدام کنید وگرنه خودتون رو از این عشق های پلاستیکی رها کنید

  • Alireza , آوریل 15, 2015 @ 3:42 ب.ظ

    خب حرف شما کاملا درست و صحیح هستش و باید بگم که من اونو واسه تشکیل خانواده و ازدواج میخوام و مطمعنم که این عشق پلاستیکی نیست،ولی مشکل اینجاست که سن پایینمون اکتفا نمیکنه واسه ی امر ازدواج،چون خیلی دوست دارم تا دکترا تحصیل کنم چون الان توی این وضعیت های کشورمون باید تحصیل کرده باشی که کار برام گیر بیاد تا بتونم توی تشکیل زندگی موفق بیرون بیام،اگه تفکراتم اشتباست راهنماییم کنید

    • Anonymous , آوریل 16, 2015 @ 9:27 ق.ظ

      تفکراتتون درسته پس باید بدونید که شرایط محیط طوری شده که ناگزیر از تحمل و صبر برای رسیدن به خواسته هستید … بهترین حالت اینه که تا شرایط لازم رو به دست نیاوردید بهتره وارد روابط عاطفی و عاشقانه نشید چون وابستگی که ایجاد میکنه جلوی پیشرفت و رسیدن به اون شرایط رو از شما و ایشون خواهد گرفت … پس حالا که دوست دارید ادامه تحصیل بدید تمام تلاشتون رو در این مورد انجام بدید و اونوقت با دست پر برای ازدواج اقدام کنید تا حرفی برای گفتن در جمع خانواده عروس داشته باشید

  • Alireza , آوریل 16, 2015 @ 10:04 ق.ظ

    میشه گفت تمام ترسم اینه که توی این چند سالی که من در حال ادامه تحصیلم اونم دیگه خسته بشه و خواستگاری براش زود تر از من بیاد و اونم قبول کنه و اون موقعست که خیلی اتیش میگیرم،ولی اگه حداقل ۳ سال قبل ازدواج،نامزد بکنم این مشکلا پیش نمیاد،بنظرتون ۳ سال قبل نامزد شدن برای ازدواج زیاد نیست؟

    • Anonymous , آوریل 17, 2015 @ 6:00 ب.ظ

      دوست عزیز با اماواگر نمیتونید به نتیجه ای برسید چون اصلا” نمیدونید دختر در مورد شما واقعا” چه نظری داره ؟
      شما هنوز نمیدونید آیا به شما فکر میکنه و یا اینکه شما برای خودتون پیشگویی کردید ؟
      پس اول تکلیفتون رو روشن کنید بعد در این مورد برنامه ریزی کنید
      هر چند هیچ تضمینی هم در این مواقع برای چندسال صبرکردن وجود نداره …

  • Alireza , آوریل 18, 2015 @ 1:12 ب.ظ

    کاملا حرف شما صیحیح و درست هستش خب از کجا میتونم به این نتیجه برسم که چه نظری داره؟ و ایا بهم فکر میکنه یا نه؟و دقیقا تنها مشکل هم همینه بنظر شما چیکار کنم؟فراموش کنم یا برم دنبال این نتیجه که ایا در بین اون علاقه ای هست یا نه؟یا هر کار دیگه ای که به ذهنتون میرسه کمک میخواستم

    • Anonymous , آوریل 19, 2015 @ 1:02 ق.ظ

      دوست عزیز شاید برای شما سخت باشه ولی بهتره تا شرایط مناسبی ندارید وارد چنین گودی نشید … خب وقتی شما و یا خود خانواده نمیتونن در این مورد کاری بکنن و برای خواستگاری اقدام کنن واقعا” خودتون قضاوت کنید ایشون از کجا باید بدونه شما دوستش دارید و شما هم چطور میتونید نیاز و شرایط اولیه زندگی رو برای ایشون فراهم کنید ؟
      متاسفانه عشق انسان رو آسیب پذیر میکنه و به همین خاطره اینقدر نگران هستید … بهتره با مشاوری حضورا” مشورت کنید
      اینطوری میتونید راحت تر موضوع رو بررسی کنید

  • maryam , آوریل 24, 2015 @ 5:32 ب.ظ

    یعنی در واقع الان سی سالمه ده ساله ازدواج کردم یه پسره ۶ ساله دارم، مشکلم با شوهرمه که از روز اول نتونستم دوسش داشته باشم و الانم ندارم تا اونجا که جای خوابمون هم جداس الانم عاشق یه پسره شدم، چون خودم هم بچه طلاقم دیگه روز خوش ندارم میخوام خوش زندگی کنم همین بخدا میخوام از شوهرم جدا شم جوری که ضربه ای به پسرم نرسه
    لطفا کمکم کنید….خیلی میترسم نمیخوام اینجوری ادامه بدم خسته شدم

    • Anonymous , آوریل 25, 2015 @ 11:04 ق.ظ

      دوست عزیز شما نمیتونید همه چی رو در لحظه بخوایت … شما خواهان جدایی از همسرتون هستید و در مقابل دوست دارید که ضربه ای به فرزندتون وارد نشه و در مقابل هم با رابطه ای که برقرار کردید خیانت رو هم برای خودتون قرار دادید …
      بهتره تکلیفتون رو با خودتون اول وشن کنید بعد برای شروعی جدید تصمیم گیری کنید …
      چون متاسفانه شما که از اول شوهرتون رو دوست نداشتید بهتر بود از بچه دار شدن خودداری میکردید نه اینکه فردی بی گناه رو به این دنیا بیارید …
      پس بحث فرزندتون هم مشخصه باید برای ادامه زندگی تازه خیلی راحت فراموشش کنید تا ایشون هم بتونه با شرایط جدید وفق پیدا کنه …

    • Anonymous , آوریل 25, 2015 @ 11:20 ق.ظ

      دوست عزیز شما نمیتونید همه چی رو در لحظه بخوایت … شما خواهان جدایی از همسرتون هستید و در مقابل دوست دارید که ضربه ای به فرزندتون وارد نشه و در مقابل هم با رابطه ای که برقرار کردید خیانت رو هم برای خودتون قرار دادید …
      بهتره تکلیفتون رو با خودتون اول وشن کنید بعد برای شروعی جدید تصمیم گیری کنید …
      چون متاسفانه شما که از اول شوهرتون رو دوست نداشتید بهتر بود از بچه دار شدن خودداری میکردید نه اینکه فردی بی گناه رو به این دنیا بیارید …
      پس بحث فرزندتون هم مشخصه باید برای ادامه زندگی تازه خیلی راحت فراموشش کنید تا ایشون هم بتونه با شرایط جدید وفق پیدا کنه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *