مرکز مشاوره
مشاوره آنلاین

مشاوره آنلاین ازدواج و پیش از ازدواج

مشاوره آنلاین و روش های درمان از راه دور

خدمات مرکز مشاوره آنلاین شامل مشاوره آنلاین و بمفهوم عام تر درمان از راه دور(Telemed) می باشد، می توان گفت که مشاوره آنلاین و درمان از راه دور شاخه ای ازTele Communication (ارتباطات از راه دور) می باشد.

*****************************************

روش اول در بخش کامنت ها پرسیده بشه و حداکثر یک ساعت پاسخ داده می شود.

روش تلگرامی از طریق آدرس زیر:

https://t.me/kanonmoshaveran_bot

روش سوم با دفاتر زیر تماس بگیرید و مشاوره اسکایپی بگیرید.

شماره های تماس 01

***************************************

گفته میشود که از تکنولوژی ارتباطات جهت ارتباط و درمان و نیز مشاوره در حوزه پزشکی و روانشناسی و حوزه های مرتبط مانند آنچه هدف ما در راه اندازی این سایت میباشد مثل روانپزشکی و روانشناسی استفاده میکند.

مشخصاً سالها ( حداقل ۶ سال ) به استفاده از این پدیده در رشته روانپزشکی و رشته های مرتبط ( تمامی شاخه های روانشناسی و مشاوره ) علاقه مند شده و مطالعه و تحقیق نموده. همگام با پیشرفت های تکنولوژی ارتباطات و استفاده از اینترنت و تمامی ابزارهای جدید ارتباطی، تغییر در نوع ارتباط سنتی و همیشگی با بیماران و مراجعینی که نیاز به مشاوره از راه دور دارند الزامی واجتناب ناپذیر است.

اهداف و علل انتخاب مرکز مشاوره آنلاین به عنوان روش نوین ارتباطی در حوزه پزشکی:

۱)گسترش این شیوه  و وجود آن، فلسفه وجودی ابداع این شیوه، خود به خود استفاده از آنرا الزامی میکند. به عنوان مثال موبایلکه بعد از معرفی به عنوانک وسیله ارتباطی از وسیله ای که امکان استفاده از آن اختیاری و تجملی است به وسیله ای که استفاده از آن ضروری است تبدیل گشت.

در مورد اینترنت وفضای وب و دنیای مجازی ارتباطات نیز همین فرایند در حال گسترش است بنابراینک دلیل فلسفه علمی برای ضرورت  استفاده از آن احساس میشود « اینکهک ابزار جدید محصول نیاز جدید و ایجاد نیاز جدید از طریق ابداع ابزار جدید»

۲)امکان جدید به وجود امده توسط اینترنت و وب راهی است برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات و معلومات، داده ها و اکتشافات در حوزه های گو ناگون علوم و معاف بشری در این مورد خاص ( پزشکی، روانپزشکی و روانشناسی ) قطعاً امکانات اخیر در حوزه تکنولوژی ارتباطات و جهان اینترنت سرعت تولید علم و فرایند  اصلاح و تغییر وتکامل معلومات مبلغ دانش را بیشتر و روند تکامل علوم را جهت و سرعت مطلوب بخشیده است و این عصر حضور اینترنت را با دوران قبل از آن کاملاً متمایز میسازد.
۳)اختصاصاً در رأس مشاوره از راه دور و روانپزشکی و روانشناسی از راه دوردایل ضرورت استفاده شامل موارد زیر است:

الف)موضوع Stigma (انگ و بر چسب بیماری)

      همه متخصصین و مشاورین در  حوزه های روانپزشکی و روانشناسی با مورد محرومیت استفاده از مشاوره ها و درمانهای روانپزشکی و روانشناسی به دلیل اجتناب از بر چسب « بیمار اعصاب و روان » اشنا هستند که در نظام های بسته تر، شهرهای کوچکتر وبعضی از فرهنگ ها و خورده فرهنگ ها بیشتر مشاهده میشوند. اینترنت به دلیل ایجاد Privacy (حریم خصوصی) بیشتر، نگاه نظاره گر و مداخله جوی اجنماع را کمتر کرده واحساس امنیت بیشتری به فردی که نگران دریافت این بر چسب از طرف اجتماع است را میدهد. نتیجتاً موضوع بر چسب بیماری روانی برای فردی که نیازمند کمک است ولی مراجعه نمیکند دلیلی برای ضرورت استفاده از اینترنت در حوزه های مورد بحث است.

ب) دوری نقاط جغرافیایی

در کشورهایی با مساحت زیاد که فواصل شهرها و روستاها از مراکز بزرگ وا دسترسی به مشاورین متعدد با صلاحیت های تخصصی بالاتر و بیشتر به ویژه از نظر تعداد و امکان مراجعه حضوری را منتفی میکند مشاوره از راه دور و نیز مشاوره آنلاین امکان مساوی برای بهره مندی از اینگونه خدمات در حوزه مشاوره و درمان را فراهم میکند و این در مورد ارتباط ملل و کشورهای مختلف درک زمان نیز قابل استفاده است که ناشی از این ویژگی اینترنت است که مرزهای جغرافیایی تأثیری برای ارتباطات انسانی و در اینجا رابطه پزشک و بیمار و مشاوره درمان جو وجود ندارد.

ج)  گستره و امکان زمانی بیشتر برای دسترسی به خدمات پزشکی، روانپزشکی ومشاوره ارتباط ازطریق اینترنت با مشاور، روانشناس و پزشک محدودیت زمانی کمتری دارد بدیهی است مراجعه  حضوری نیاز به تنظیم وقت و محدودیت زمانی به مراتب بیشتر از ارتباط از طریق اینترنت را دارد.

د) امکان مشاوره بین متخصصین پزشکی و روانپزشکی رابط و نیز کار گروهی و (Team Work) بین پزشکان، روانپزشکان و روانشناسان :

بدیهی است ابزار و فضای سایبری امکان این مشاوره بین متخصصین و کارشناسان اموزه های مرتبط و مختلف را به وضوح تسهیل میکند.

۴)تولید و گردش اطلاعات با حجم زیاد و تغییر تکامل ایده ها،فرضیه های علمی در حوزه های مورد بحث:

موضوع اخیرکی از مهمترین ارکان فلسفه وجودی و نیز تکاملی در رشته ارتباطات از راه دور و در ایتجا تله مدیسن است. سرعت تولید، تبادل  و تغییر تکامل اطلاعات علمی از زمان حضور اینترنت به بعد باک تغییر اساسی و بنیادی از باب مباحث شناخت شناسیEpistemological)) مواجه شده است. ا

یدها فرضیه وا داده ها به سرعت از طریق اینترنت انتشار و در دسترس بقیه دانشمندان قرار گرفته و فرایند نقد و ازمایش و تغییر و تکامل و ایجاد فرضیه های جدید را طی میکند در اینجا من اصطلاح (خرد جهان بشری سیال و مجازی) را انتخاب کرده ام. به عنوان یکک کل برآمده از اجزا خرد فردی که در فضای اینترنت به هم متصل ، مرتبط و دارایک هویت و تشخّص جدید میشوند.

موضوع فوق به تفصیل در مقاله ای ارائه خواهد شد.

در اینجا نکته مهم برای عام مردم و افراد غیر متخصص استفاده روز افسون از این منبعبی انتهای داده ها و اطلاعات علمی است چیزی که مرز بین دانش تخصصی و استفاده عموم برای آن را اشکارا کمرنگ تر میکند.

۵)آنلاین تراپی و مشاوره آنلاین به عنوان یک سبک زندگی نوین در حوزه ارتباطاتNewLifeStyle))

از این چشم انداز: مشاوره آنلاین نه به دلیل اینکه ضرورت است که نیاز جدید بلکه رویه و سبک زندگی است (Life Style) روشن تر اینکه؛ بعضی از رویه ها و سبک ها در زندگی به دلیل آنکه در دوره زمانی انسانها در ان دوره جزئی از سبک زندگی در دوره تمدنی است استفاده از تکنولوژی ارتباطی نوین ( Tele Communication)؛ از چشم اندازAnthropologic Cultural ( انسان شناسی فرهنگی) جزئی ازفرهنگ انسان معاصر است و مسلماً این سبک به انسان این دوره و عصر کنونی تحمیل میشود و هرگونه اجتناب وا مبارزه باعث حذف تفکر مقابل این روند خواهد بود و در اینجا درک بیشتر ما، ( به عنوان پزشک، درمانگرا مشاور) این موضوع فوق باعث سازگاری و تحول ما با شرایط زمانی خواهد بودعنی استفاده از ایده های نو در حوزه تکنولوژی ارتباطات نوعی انطباق تکاملی رشته های مورد نظر با شرایط زمانی (عصری و دورانی) میباشد.

۶) تعریف شهروندی الکترونیک و ایجاد هویت مجازی در کنار هویت واقعی:

بدیهی است در عصر اینترنت و شبکه های مجازی ارتباطی ما با دو نوع هویت مواجه هستیم:

یکی هویت واقعی که برمبنای تمامی شاخصه های تعریف فرد انسانی از دیدگاه فلسفی و روانشناسی است ونیز هویت مجازی که در شرایط جدید، هر فرد  در شبکه مجازی با هویت جدید مجازی ارتباط جدیدی ایجاد میکندکه نیاز های واقعی و مجازی در ان گنجانده میشود.

مسلماً این ارتباطات در حوزه های گوناگون خواهند بود؛ در حوزه پزشکی و یا مشاوره آنلاین غیر آن فرد نیازمند بستری مجازی در فضای سایبری برای ارتباط خواهد بود واینجا ما باید ان بستر را فراهم کنیم.   علل و دلایل فوق الذکر از مهم ترین دلایل وعلل ضرورت ایجاد و توسعه تله مدیسن و مشاوره انلاینا هرگونه امکان دیگری در فضای چارچوب سایبری میباشند.

ما در این برهه تصمیم به راه اندازی این سایت کردیم چون دلایل بسیار قوی برای توجیح ان داریم که قبلاً ذکر شده است بدیهی است از همه همکاران متخصصین در رشته های پزشکی، روانپزشکی، روانشناسی و مشاوره تقاضایاری داریم تا این گام مهم و بزرگ در راستای توسعه همه جانبه علمی و کاربردی با هدف هم نوع دوستی و هم پیشرفت ملی برداشته شود.

تمامی مطالب ارائه شده قابل نقد، تصحیح، اصلاح، تکمیل ویا تکامل است. خواهان ارتباط، ارسال نظرات و نظریات همه دانشمندان و دانش پژوهان در حوزه های مرتبط به ادرس ارائه شده سایت هستیم بدیهی است مقالات و نظرات با اسم و عنوان و تصویر عزیزانی که با ما همکاری وا ارائه طریق کنند درج خواهد شد.

شماره های تماس 01

نامزدم اذیت می کنه

من مدتی هست که نامزد کردم.نامزدم فوق العاده ادم خوب مهربون و صاف و ساده و قابل اعتماده.ولی ی سری مسائل هست که موقعی که باهاشم منو اذیت میکنه اعصابم بهم میریزه و بیشتر مواقع عصبانی میشم.
اون مسائل درمقابل خوبیایی که وجود داره خیلی کوچیکه ولی منو اذیت میکنه.
تا حالا فک میکردم که چون بی اهمیته میتونم تغییرش بدم ولی متاسفانه ادمارو نمیشه عوض کرد.حالا رابطمون تبدیل شده به اینکه من بگم و اون انجام بده.
ی جورایی اعتماد به نفسشو گرفتم .
که فوق العاده از این حالت بدم میاد و میدونم که نباید اینطوری باشه و باید بهش ارامش بدم ولی نمیتونم تظاهر کنم که خوبم چون تحمل ی سری رفتاراییش که مطابق میلم نیست رو ندارم.

میشه بگید باید چیکار کنم

از طرفی اونقدرام برام ارزشمنده شخصیتش و دوسش دارم که فکر جدایی نمیتونم بکنم از طرفی هم حس میکنم دارم اذیتش میکنم و خودمم عذاب میکشم و شاید بعداز اینکه رفتیم سرخونه زندگیمون این مشکلات بدتر بشه

پاسخ روانشناس خانواده
دوست عزیز بببینید سوال شما واضح نیست شما نامزد دارید و خب می فرمایید دوست دارید مستقل باشد و طبیعتا برای شخصیتش ارزش قائلید ولی خودتون شخصیت او را خرد کردید و او را دچار مشکل کردید …
خب این یعنی تناقض اینکه در دوران نامزدی بهترین شرایط این است که هر دو نفر بخواهید که اگر انتظاری طرف مقابل دارد بدانید و تلاش کنید انتظارات هم رو مرتقع کنید تا جایی که امکان دارد و از طرفی هم تلاش شود برای اینکه بتوانید هر دو نفر به هم نزدیک تر شوید در مورد خواسته هاتون واضحا صحبت کنید
منتهی طوری رفتار نکنید که یک نفر فدا شود و دیگری مدام بخواهد نظرش را اعمال کند چون ممکنه در طی زندگی همین طور که می فرمایید این عادت شود و ازاردهند شود و همه زن ها از مرد مقتدر خوششون میاد و دوست دارند که همسری داشته باشند که اقتدار داشته باشد و همراه مناسبی باشد .
اگر قرار باشد طوری رفتار کنید که طرف مقابل هر طور بخواهید رفتار کند یعمی یک نفر و خواسته هایش مدام تحت شعاع قرار می گیرد و طبیعتا این مساله بسیار فرسایشی است در روند زندگی

به هر حال امیدوارم در نظر داشته باشید که زندگی چیزی نیست که بتوان ان را ساده در نظر گرفت و از طرفی پیچیده بلکه در برخی مواقع خود دو طرفمی توانند تلاش کنند تا شرایط مطلوب ایجاد شود.

اینکه چه چیزی باعث میشه شما در قبال همسرتون عصبی شوید خوب مساله مهم و حائز اهمیتی است .

چون قابل حل است یا خیر اگر قابل حل نباشد طبیعتا اگر اکنون تلاش کنید رسیدگی شود بسیار بهتر از بعدا است .
چون ممکنه هیچ وقت نتونید این وضعیت رو قبول کنید و این سخت می شود در هر صورت امیدوارم موفق باشید و زندگی خوبی داشته باشید منتهی برای رفع مسائل هر دو حضوری مراجعه داشته باشید
موفق باشید

در دوران نامزدی خجالت نکشید

یک علت مهم بروز مشکل در دوران نامزدی این است که به دلیل خجالت از طرف مقابل‌شان سوال نمی‌پرسند. سوال کردن شاهراهی است برای شناخت طرف مقابل اما یکی یا هر دو نامزد، این کار را انجام نمی‌دهند؛

مثلا اگر دختر حساس، عصبی یا زودرنج است این مساله را طرف مقابلش باید بداند تا اگر پسر در دوران نامزدی با این حالات در همسر آینده‌اش مواجه شد بداند که چه عکس‌المعلی باید نشان بدهد.

مشکل دیگر این است که دختر و پسر در زمان بروز مشکل ، به جای مراجعه به متخصص به خانواده‌های‌شان رجوع می‌کنند.

خانواده اطلاعات کافی در زمینه مشکلات زوجین ندارند و با دادن اطلاعات غلط گره کور رابطه را بیش از پیش محکم‌تر می‌کند. دختر و پسر نباید تسلیم زرق و برق طرف مقابل‌شان شوند؛ به طور مثال دکتر بودن خواستگار نباید مانع از این شود که گذشته او به بوته تحقیق خانواده کشیده نشود.

یک اشتباه دیگر این است که یکی از دو طرف یا هر دو طرف می‌پرسند که متولد چه ماهی هستی؟ این غلط است. دو طرف باید ویژگی‌های شخصیتی یکدیگر را بشناسند.

مشکل بسیار مهم دیگر این است که دختر و پسر در روابطشان باید حدی مشخص کنند و بیش از آن تجاوز نکنند تا ازدواج کنند.

دوران نامزدی طولانی مدت

طولانی شدن نامزدی مشکل ایجاد می‌کند. یک دوره نامزدی نرمال بین شش ماه تا یک سال است. طولانی شدن دوره نامزدی سبب بروز سوء‌تفاهم و استرس در یک طرف این رابطه می‌شود.

طولانی شدن رابطه نامزدی سوای ایجاد استرس باعث بدبینی نسبت به طرف مقابل می‌شود. نامزد مقابل به این فکر می‌کند که این فرد تصمیم دارد با من زندگی کند یا نه؟ آیا می‌خواهد از من جدا شود؟

آیا با فرد بهتری از من قصد ازدواج دارد؟ آیا به دنبال بهانه‌ای می‌گردد تا من از او جدا شوم؟

همین سوالات را خانواده هم مطرح می‌کند و مدام به دختر سرکوفت می زند که دو سال است تو را نامزد کرده چرا نمی‌آید تو را به خانه خودش ببرد؟ از طرف دیگر همسایه‌ها هم آتش این موضوع را با دخالت‌های بی‌جای خود روشن می‌کنند و می‌گویند پس چرا عروسی نمی‌کنی؟

متاسفانه جامعه ایرانی برای همه زندگی می‌کند جز خودش. مساله دیگری که رابطه دو نفر را با تنش مواجه می‌کند این است که مثلا پسر برای دیدن نامزدش می‌خواهد به خانه دختر برود. از این طرف پدر دختر مخالفت می‌کند و باعث بروز اختلاف در میان دو خانواده می‌شود.

شناخت طرف مقابل در دوران نامزدی

یکی از کارهایی که هر دختر و پسر قبل از ازدواج و در دوران نامزدی باید انجام بدهند، این است که اطلاعات کاملی از خود فرد و خانواده‌اش به دست بیاورند.

همان چیزی که در جامعه ما بسیار کم دیده می‌شود و بسیاری از خانواده‌ها این مساله را جدی نمی‌گیرند و دختر و پسر به جای فکر کردن به این مساله فقط به شام خوردن و بیرون رفتن با هم فکر می‌کنند.

مشکل دیگر عدم انتقادپذیری طرفین در این دوران است که به تخریب یک رابطه دو نفره منجر می‌شود.

بعضی از دختران یا پسران اگر موقعیت مالی یا جایگاه اجتماعی ممتازی داشته باشند این مساله را دستاویزی قرار می‌دهند تا از بالا دست به طرف مقابلشان نگاه کنند.

با این امتیازات افکارشان را به دیگری تلقین می‌کنند. باورها و نگرش‌های فرد هم با توجه به اینکه پایه‌های شخصیت افراد را تشکیل می‌دهد در دوران نامزدی نباید زیر سوال برود.

شاید مشکلات شما در دوران نامزدی چیزی بیشتر از آنچه گفتیم بوده است، در این صورت ما را در جریان بگذارید.سردی و یک فاصله پرنشدنی، از همین اتفاقات ساده جان می گیرد.

همین چیزهایی که گاهی به دلیل صمیمیت و گاهی به دلیل حق به جانب بودن ، آنها را نادیده می گیرید.

همین چیزهای ساده ای که برای مردها یک دنیا اهمیت دارد و می تواند نظرشان را نسبت به شریک زندگی شان زیر و رو کند. شما فکر می کنید هیچ اتفاقی نیفتاده؛ فکر می کنید تغییری نکرده اید و اشتباهی مرتکب نشده اید اما همسرتان روزبه روز بیشتر فاصله می گیرد و سردتر می شود.

تقصیر شما نیست. کسی این چیزها را به شما گوشزد نکرده.

ما در این صفحه می خواهیم شما را با اشتباه های کوچکی که زندگی تان را یخبندان می کند آشنا کنیم و چشم هایتان را بیشتر از قبل روی رفتار تان باز کنیم.

● سردکننده شماره ۱: به خودتان اهمیت نمی دهید
▪ زن های هپلی

مردی که عاشق تان باشد، حتی می تواند در سخت ترین روزها هم کنار شما بماند و در روزهای بیماری هم از شما خسته نشود. مرد ها یک زن همیشه زیبا و سالم نمی خواهند. بلکه زنی را دوست دارند که بیمارنما و ژولی پولی نباشد و اهمیت کافی را به سلامت و زیبایی اش بدهد. اگر هنوز هم منظور مان را نفهمیده اید، چند شکایت اصلی مرد ها از همسرشان را بخوانید:

دوست ندارم همسرم کار کند. چون خسته و بدبو از سرکار برمی گردد و دیگر حتی حوصله یک دوش گرفتن مجدد را هم ندارد. ساعات زیبایی و مرتب بودنش، تنها اول صبح است و بدبویی و خستگی اش را برای من به خانه می آورد.

اشتیاق زیادش به غذا خوردن نه تنها خوشحالم نمی کند، بلکه برایم عذاب آور هم شده. نمی دانم خودش را نمی بیند؟ متوجه نیست که چطور هر روز وزنش بالاتر می رود و مجبور می شود لباس های قدیمی اش را کنار بگذارد؟

همسرم ۱۰ نوع سشوار و اتوی مو دارد اما هر روز باید با موهای وز شده ببینمش. حسرت دیدن یک لباس خانه هماهنگ و آراسته به تنش، بر دلم مانده. تنها وقتی که مهمان داریم می توانم به آراسته بودنش امیدوار باشم.

مردها چه فکر می کنند؟

مردها از زنانی که به بهداشت، سلامت و زیبایی شان اهمیت نمی دهند، بیزارند.

شاید یک زن هم از هپلی بودن همسرش آزرده شود اما آسیبی که یک مرد از این ماجرا می بیند به مراتب بیشتر است؛ چراکه مردها در جریان این ارتباط، بیشتر تابع چشمشان هستند.

شاید دیدن یک لباس خوشرنگ، مرتب و یک خانه تمیز، بیشتر از هر چیز دیگری بتواند آنها را دلگرم کند اما شکایت هایی که در بالا گفته شد، کافی است تا یک مرد عاشق هم به یک مرد سرد تبدیل شود.

چرا زن ها به اینجا می رسند؟

بسیاری از زن ها در درک مفهوم «صمیمیت» دچار مشکل هستند.

آنها بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک، به بهانه صمیمی بودن با همسرشان، رسیدن به خود و شادابی شان را فراموش می کنند.

اگر شما هم در چنین موقعیتی قرار دارید، نباید این اصل را فراموش کنید که برای یک مرد، هر روز روزی تازه است و تنها با تازه نگه داشتن این زیبایی های کوچک است که می توانید دل این موجود مریخی را به دست بیاورید(منبع: مشاورانه ، مشاوره آنلاین و چت با روانشناس).

● سردکننده شماره۲: کمبود اعتماد به نفس دارید

زن هایی که خود را دست کم می گیرند

حتی زشت ترین آدم های جهان هم، دلیلی برای دلفریب بودن در خود دارند. یادتان نرود که مردها از زنانی که مدام خود را تحقیر می کنند و هیچ وقت از ظاهر شان راضی نیستند، بیزارند و اگر مدام در مورد ظاهرتان غر بزنید، نه تنها او شما را یک زن فروتن نمی بیند، بلکه از شما دلسرد هم می شود.

اگر هنوز هم منظور مان را نفهمیده اید، چند شکایت اصلی مرد ها از همسرشان را از زبان زن ها بخوانید:

دماغم باز هم ورم کرده. با این صورت چطور به مهمانی بیایم؟ من امشب باز هم زشت ترین زن جمع خواهم بود. اصلا همین هفته باید سراغ یک جراح زیبایی بروم و از دست این چهره مسخره راحت شوم.

نه! این لباس را نمی پوشم! ببین چقدر چاقم می کند. این پهلو های گنده را بزرگ تر هم نشان می دهد. نگاه کن شکمم چندبرابر شده و از هر گوشه لباسم یک تکه چربی بیرون زده.

هرقدر موهایم را سشوار می کشم صاف نمی شود. با این موهای وزوزی حالم از قیافه خودم به هم می خورد. دلم می خواست کچل باشم اما این موهای زشت روی سرم نباشد.

▪ مرد ها چه فکر می کنند؟

برای همسرتان زشت بودن یا زیبا بودن شما آنقدر اهمیت ندارد که تصور شما نسبت به خودتان. مردها عاشق زن های با اعتماد به نفس هستند. زن هایی که خوب بلدند زیبایی هایشان را بهتر نشان دهند و از ظاهری که دارند، راضی هستند. مدام شکسته نفسی کردن و شرمنده بودن از ظاهر خود، می تواند عاشق ترین مرد را هم دلسرد کند. شما با این کار، ایرادهایی که تا کنون در شما نمی دیده را در نگاهش پررنگ تر جلوه می دهید.

▪ چرا زن ها به اینجا می رسند؟

برخی زن ها گمان می کنند که دیگران ایراد های ظاهری شان را برجسته تر از آنچه که هست می بینند. به همین دلیل و برای نشان دادن شکسته نفسی شان، سعی می کنند قبل از دیگران، خودشان ایرادها را به زبان بیاورند.

اما باید بدانید که چنین رفتاری نتیجه معکوس بر روابط شما می گذارد. پس زیبایی های ظاهر تان را تحسین کنید و به خودتان باور داشته باشید. هرگز خود را در مقابل همسرتان تحقیر نکنید؛ این موضوع می تواند حس او را نسبت به شما زیر و رو کند.

● سردکننده شماره۳: زیاد به ظاهرتان اهمیت می دهید
▪ زنانی که همیشه نگران ظاهر شان هستند
هر مردی دوست دارد زنی زیبا و آراسته داشته باشد اما زن هایی که مدام درگیر ظاهرشان هستند مردها را عذاب می دهند. یک مرد دوست دارد با خیال راحت با همسرش کوه برود و مدام نگران خاکی شدن کفش هایش نباشد. دوست دارد گاهی چهره همسرش را بدون آرایش ببیند و وقتی با عجله می خواهند جایی بروند، او ساعت ها مقابل آینه ننشیند. اگر هنوز هم منظور مان را نفهمیده اید، چند شکایت اصلی مرد ها از همسرشان را بخوانید:

دوست دارم گاهی دستش را بگیرم و روی یک تپه کنارش بنشینم اما او حاضر نیست مانتواش را خاکی کند یا به دلیل نشستن روی زمین شلوارش را چروک کند. هیچ وقت کنارش احساس راحتی نمی کنم.

هزینه زیادی که برای لوازم آرایشی می پردازد مرا دیوانه می کند. من مخالف کار او نیستم و دوست هم دارم که آراسته باشد اما از اینکه نیمی از بودجه ماهانه ما برای لوازم آرایشی مصرفی هزینه می شود ناراحتم.

حاضر نیست لباس های تکراری بپوشد و ست کردن لباس ها برایش شبیه یک بحران غیرقابل حل است. ما هیچ وقت نمی توانیم تصمیم ناگهانی ای برای تفریح بگیریم. چون باید زمان کافی برای حاضر شدن را داشته باشد.

▪ مردها چه فکر می کنند؟
همان طور که گفتیم مردها از دیدن زیبایی همسرشان لذت می برند اما دوست دارند بخش اصلی این آراستگی را زیبایی طبیعی تشکیل دهد. آنها دوست ندارند کنار یک عروسک بی عیب و نقص زندگی کنند، بلکه ترجیح می دهند کنار یک همسر ساده، اما مرتب باشد. کنار زنی که اگر به موهایش دست بزنید، آشفته و مضطرب نشود.

▪ چرا زن ها به اینجا می رسند؟
با دیدن تصویر بازیگران زیبا، برخی از زن ها تصویری بی عیب را در ذهن شان حک می کنند؛ تصویری که تمام تلاش شان را برای شبیه شدن به آن به خرج می دهند و با دیدن تفاوت هایشان با آن، ناامید و مضطرب می شوند. گرچه این زن ها فکر می کنند در صورت شبیه نبودن به این تصویر، دیگران آنها را رد یا سرزنش می کنند اما واقعیت این است که این افراد خیلی زود همسرشان را از خود می رانند.

● سردکننده شماره ۴: ضعیف هستید
▪ زنان وابسته و دست و پا چلفتی
مرد ها احساس قدرت را دوست دارند و اینکه زنی با استقلال بیش از حدش آنها را تحت سلطه در بیاورد، آزارشان می دهد. در عین حال، مردها از زنان ناتوان و وابسته هم خوش شان نمی آید.

آنها دوست ندارند عین یک نگهبان مدام مراقب همسرشان باشند و اینکه زنشان رفتاری کودکانه و منفعلانه هم داشته باشد، برایشان مثل یک کابوس است. اگر هنوز هم منظور مان را نفهمیده اید، چند شکایت اصلی مرد ها از همسرشان را بخوانید:

برای همسرم اتومبیل خریدم و کمکش کردم تا گواهینامه بگیرد اما او بدون من حاضر نیست رانندگی کند. انتظار دارد من مثل یک راننده شخصی در کنارش باشم و به دلیل ترسش، حاضر نیست از امکانی که برایش فراهم کرده ام استفاده کند.

اگر من مراقب همه چیز نباشم، زندگی مان از دست می رود. همسرم حتی نمی تواند یک خرید ساده را انجام دهد. همه جا باید کنارش باشم و همه مسئولیت های زندگی را باید به تنهایی برعهده بگیرم.

همسرم با یک بحث ساده زیر گریه می زد و از بدبختی هایش شکایت می کرد. ما اختلافات زیادی داشتیم و یک بار که تلاش کردم او را به جدایی راضی کنم، تهدید کرد که خودش را می کشد.

▪ مردها چه فکر می کنند؟
زن های مظلوم نما، ضعیف و ناتوان برای هیچ مردی جالب نیستند. یک مرد دوست دارد بداند که همسرش در هر شرایطی از عهده کارهای خودش برمی آید و می تواند روی پای خودش بایستد. مردها دوست دارند در زندگی حرف اول را بزنند اما نمی خواهند بار تمام مسئولیت های ریز و درشت خانه بر دوش شان باشد (منبع: مشاوره خانواده ، چت مشاوره آنلاین).

▪ چرا زن ها به اینجا می رسند؟
این مشکل ریشه در اعتمادبه نفس زنان دارد. کسانی که اعتمادبه نفس پایین دارند، گمان می کنند با این مظلوم نمایی ها می توانند دل دیگران را به رحم بیاورند و زندگی شان را پیش ببرند. بعضی از زنان هم به دلیل بحران هایی که در کودکی برایشان به وجود آمده، همیشه نوعی احساس ضعف همراه شان است و ترس از ترک شدن باعث می شود که به چنین ابزار هایی متوسل شوند؛ ابزار هایی که به جای درست کردن ماجرا، می تواند روابط آنها را از هم بپاشد.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۵۸
موفق باشید

عاشق شدن

عشق لذتی مثبت است که موضوع آن زیبایی است، همچنین احساسی عمیق، علاقه‌ای لطیف و یا جاذبه‌ای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و می‌تواند در حوزه‌هایی غیر قابل تصور ظهور کند.

در بعضی از مواقع، عشق بیش از حد به چیزی می‌تواند شکلی تند و غیر عادی به خود بگیرد که گاه زیان آور و خطرناک است و گاه احساس شادی و خوشبختی می‌باشد.

اما در کل عشق باور و احساسی عمیق و لطیف است که با حس صلح‌دوستی و انسانیت در تطابق است. اما در این یادداشت ما قصد داریم در مورد احساسات عاشقانه که برای اولین بار در دوران نوجوانی متولد می شود، صحبت کنیم.

منشا عشق چیست؟

نیاز به تعلق داشتن از جمله نیازهایی است که به طور ناگهانی در دوران بلوغ ایجاد نمی شود.

افراد مدتها قبل از نوجوانی دوستانی یافته اند و در تمام عمر برای پیدا کردن دوستان جدید، روشهای مشابهی را به کار می گیرند. نوجوانی دوران تغییرات زیاد جسمانی، شناختی و روانی و اجتماعی است و این مسایل می توانند درک نوجوانان از خودشان و دوستانشان را مغشوش کنند.

در این دوره از یک سو نیاز به تعلق داشتن او را به سمت دوستی و گرایش به برقراری ارتباط، و از دگر سو تغییرات بیولوژیکی و جنسی او را به سمت جنس مخالف سوق می دهد و این گونه است که گرایش به جنس مخالف در نوجوانی و یا همان عشق های نوجوانی متولد می شود.
البته نوجوانان در اوایل این دوران، احتمالا تمایلی به جنس مخالف نخواهند داشت. عموما در این دوره آنها به خودشان علاقمندند و ایجاد ارتباط نزدیک با شخص از جنس مخالف، هنوز، هدف بزرگی برای آنها نیست.
مرد
در اواخر نوجوانی، ممکن است نوجوانان به سمت افرادی از جنس مخالف متمایل شوند که صد البته این چنین علاقمندی هایی در حقیقت دل بستن خیالی به فردی است که می تواند تا حدی نگرانی ها و آشفتگی های نوجوان را آرامش بخشد. علاقمندی به هنر پیشه های تلویزیونی و سینما، علاقمندی به ورزشکاران، به معلمان و در مواردی افرادی از فامیل و آشنایان و همسایگان از جمله علاقمندی های موجود در بین نوجوانان است.

با وجود این، طی این دوره، الگوهای ارتباط با جنس مخالف ممکن است بسیار متفاوت و متضاد باشد؛ برخی از نوجوانها تمایل چندانی به جنس مخالف پیدا نمی کنند(شاید به این علت که به امور دیگری مانند ورزش، نمایش، درس و … سرگرم هستند).

اما در طرف دیگر این طیف نوجوانانی هستند که نسبت به جنس مخالف کشش بسیاری دارند و به این ترتیب است که برای این دسته از نوجوانان عشقهای آتشین ایجاد می گردد. به طور کلی اکثر افرادی که عشق را تجربه کرده اند،اولین بار در نوجوانی با این مساله مواجه شده اند.

هر چند که عاشق شدن( در نوجوانی) یک تجربه هیجان آور است اما مسلما رخدادی پر مشکل است. تعدادی از مشکلات که نوجوانان با آن مواجه می شوند دارای تبعات خاص خود است که این تبعات نشات گرفته از شرایطی است که نوجوانان در آن قرار دارند.

در این دوره از یک سو نیاز به تعلق داشتن او را به سمت دوستی و گرایش به برقراری ارتباط، و از دگر سو تغییرات بیولوژیکی و جنسی او را به سمت جنس مخالف سوق می دهد
برای مثال:
– نوجوانی دورانی سخت و پراسترس است. نوجوانی دورانی است که حد فاصل دوران کودکی و بزرگسالی قرار دارد و تغییرات بیولوژیکی، شناختی، اجتماعی و .. که در این دوران رخ می دهد، کششی نسبت به جنس مخالف درآنها ایجاد می کند و بنابراین، این گرایش تا حدی طبیعی به نظر می رسد. اما متاسفانه بیشتر نوجوانان در این مرحله هنوز به رسش کافی نرسیده اند تا بتواند یک ارتباط منطقی و عاقلانه برقرار کنند.

عشق، نوجوانان را با مسایلی مواجه می کند که واقعا آمادگی آن را ندارند. برای مثال علاقه شدید یک نوجوان به فردی خاص، در حالی که وی شرایط لازم برای ازدواج را(نه از لحاظ شناختی، اقتصادی و …) ندارد نتیجه ای جز ناکامی و سرخوردگی نخواهد داشت.

– از دگر سو نوجوانی دورانی حساس برای ادامه تحصیل و پیریزی و برنامه ریزی برای آینده است. اگر یک نوجوان در این دوران به مساله ادامه تحصیل، یادگیری حرفه ای برای آینده و … توجه لازم را مبذول ندارد، مسلما در آینده نه چندان دور یعنی در دوران جوانی با مشکلات متعددی مواجه می شود، حال آنکه دلبستگی های عاطفی و احساسات عاشقانه گاهی اوقات آن چنان نوجوان را شیفته و واله می گرداند

که نتیجه آن از دست دادن تمرکز، حواس پرتی و به تبع ان افت تحصیلی خواهد بود. گاهی اوقات شیفتگی در نوجوانی به مرحله ای می رسد که وی روابط خود با همسالان را کم و یا قطع کرده و به این ترتیب مبدل به یک موجود گوشه گیر می گردد.

اگر شما جز آن دسته از نوجوانانی باشید که دلبسته یکی از اطرافیان، همکلاسان و .. خود شده باشید احتمالا نسبت به گذشته، خودتان را یک فرد متفاوت می یابید یعنی طوری فکر می کنید

که در گذشته این گونه نبوده اید، برنامه های زندگی تان عوض شده، دایما با خیالات فرد مورد نظر زندگی می کنید، تمرکزتان را از دست داده اید و آن طور که باید بر روی مسئولیتها و وظایف خود تمرکز ندارید و …

نوجوانی دورانی حساس برای ادامه تحصیل و پیریزی و برنامه ریزی برای آینده است

همه اینها تجربیاتی است که نوجوانانی با چالشهای عاطفی با آن مواجه می شوند. هر چند که قرار گرفتن در عشقهای نوجوانی تا حدی اجتناب ناپذیر است اما به نظر می رسد که می تواند به نوعی آنها را پشت سر گذاشت و با آنها کنار آمد البته تصور نکنید که قصد داریم این احساس را انکار کره و یا رد کنیم بلکه می خواهیم شما را تشویق کنیم که:
اولا دیدگاهی منطقی و درست نسبت به عشق پیدا کنید

ثانیا معنای عشق واقعی را دریابید

عشق پاک و خالصانه بین دو انسان بالغ قابل احترام و حتی وسیله ای برای تکامل معنوی و رسیدن به خداست اما توجه داشته باشید که عشق را می تواند به سه شکل دسته بندی نمود :
عشقی که در محبت و صمیمیت خلاصه می شود

عشقی که علاوه بر صمیمیت توام با غریزه جنسی و شهوت نیز می باشد
و در نهایت عشقی که علاوه بر صمیمیت و شهوت نوعی تعهد و احساس وظیفه و مسئولیت در روابط عاشقانه نیز به چشم می خورد
آنچه که مسلم است دسته سوم علاقه و عشقی است که دارای ارزش و اهمیت بوده و می تواند پایدار بماند.

مقابله شرایط برخورد با مسئله

اگر این علاقه با آگاهی و شناخت و متناسب بودن سایر شرایط و شناخت کافی و اطمینان صورت گرفته نیاز به برخورد ندارد اما در صورتی که این رابطه بر اساس یک اتفاق و تنها تحت تاثیر کششهای جنس مخالف ایجاد شده است که نتیجه آن قابل پیش بینی است و باید روشی برای ترک آن تدارک دیده شود. باید توجه داشت که این علاقه می تواند پیش درآمدی برای روابط نادرست و غیر منطقی بین طرفین گردد که نتیجه آن در بهترین حالت ایجاد یک رابطه صمیمانه به مدت طولانی است که بعد از گذشت زمان، طرفین این ماجرا به این نتیجه می رسند که مناسب هم نیستند

و لذا از یکدیگر دلسرد می شوند. خاطرات خوش گذشته، از یک سو احساسات را بر آن می دارد که از یکدیگر دست بر ندارند و به رابطه مخفیانه خود ادامه دهند و از دگر سو منطق و عقل به آنها حکم می کند که مناسب هم نیستند و انتخاب آنها تنها از روی احساسات بوده است

و باید این ارتباط منقطع گردد و در اینجاست که مشکلات شدت می یابد و فراموش کردن این مساله تبدیل به یک بحران در زندگی نوجوان می گردد.

لذا قبل از شروع به کار باید موضوعات انگیزه ترک مسئله ، اعتماد به نفس و اراده کافی برای مقابله با مشکل حل و فصل و تقویت گردد.
ابتدا
صادقانه این مسایل را مورد توجه قرار دهید:
آیا این علاقه نتیجه یک اتفاق و تصادف ساده است که اگر این اتفاق در موقعیت زمانی و مکانی دیگری اتفاق می افتاد الآن عاشق کس دیگری بودم؟

آیا این علاقه برگرفته از شناخت این فرد بوده و یا نتیجه احساسی است که ناگهان به غلیان در آمده است؟
آیا تناسبی میان من و طرف مقابل وجود دارد یا اینکه تصور می کنید که عشق کور است و تفاوتها را نمی بیند؟
و سوالاتی مشابه….

سپس در مرحله بعد

پاسخ های خود به سوالات فوق را با یک مشاور یا فرد آگاه در جریان گذاشته و سعی کنید بطور منطقی و دلایل موجه به پاسخ های مثبت برسید. اگر پاسخ هایتان بعد از راهنمایی و مشاوره هنوز منفی میباشد به نتیجه ای نخواهید رسید و اگر پاسخ هایتان تا آخر کار با دلیل و منطق مثبت باقی بماند مطمئن باشید در ترک عشق ناخواسته توفیق خواهید یافت.

و اما ادامه ماجرا…

هرگاه به این نتیجه رسیدید که باید بر این احساس غلبه یافته و کنترل بیشتری بر آن بیابید، وقت آن رسیده که:
– سعی کنید سرگرمی جدیدی برای پر کردن جای خالی طرف در فکر وذهن خود تدارک ببینید.

– تا جایی که امکان دارد با این فرد روبه رو نشوید و ملاقات نداشته باشید. اگر همکلاسی هستید واحدهای درسی تان را متفاوت بردارید، اگر هم محلی هستید مسیر عبور و مرور خود را تغییر دهید و اگر فامیل هستید روابط خود را فعلا به حداقل برسانید…

– مراقب باشید که خلا وجود این فرد باعث نشود که جانشینی برای او پیدا کنید.

– زود دلسرد و مایوس نشوید با داشتن صبر و تحمل و تداوم برنامه به نتیجه مطلوب خواهید رسید و بتدریج در سایر زمینه های زندگی رشد قابل ملاحظه ای خواهید داشت.

۷٫این کار با توجه به شدت علاقه در عرض سه هفته تا سه ماه نتیجه خواهد داد به شرط اینکه تداوم برنامه حفظ و پایداری لازم به همراه داشته باشد.

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۱۹۸۳۲
موفق باشید

صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

307 نظرات

  • atefe , سپتامبر 16, 2015 @ 11:35 ق.ظ

    سلام
    چندوقته بدجور ذهنم درگیره و نمیتئنم هیچ تصمیمی بگیرم.
    من یکساله فارغ تحصیل شدم ولی بدلیل زندگی در شهر کوچک نتونستم شغلی ژیدا کنم خانواده ام هم اجازه نمیدن به شهر دیگه ای برم دوماه واسه کنکور ارشدخوندم تا لااقل بواسطه اون بتونم از این شهر برم ولی متاسفانه قبول نشدم. تازگی یه کار در تهران بهم پیشنهاد شده ولی کاریکه دوست دارم نیست. میدونمم اگه بخوام در شرایط خونه دوباره برای کنکور ارشد بخونم شدنی نیست. الان واقعا نمیدونم واسه کار برم شهردیگه یا همینجوری به روال زندگی سختی که دارم به خونه نشینی ادامه بدم یا نه

    • ◄Responder► , سپتامبر 20, 2015 @ 9:45 ق.ظ

      دوست عزیز شرایط زندگی در تهران رو نباید دست کم گرفت به هر حال هزینه های جاری در شهر میتونه فشار زیادی به شما وارد کنه … پس باید تمام شرایط رو در نظر بگیرید .. کما اینکه به این کارم علاقه ای ندارید
      بهتره کمی از درس و رشته خودتون فاصله بگیرید و به حرفه و هنرهایی که میتونید در موردش پیشرفت کنید دقت کنید …
      رشته های خانگی و پولسازی رو میتونید از طریق فنی و حرفه ای یاد بگیرید و با گرفتن وام شروع کنید … راهی برای استقلال مالی پیدا کردن
      البته اگر واقع بین باشید و عجول نباشید

  • منا , اکتبر 2, 2015 @ 11:10 ب.ظ

    با سلام و خسته نباشی
    من دختری سه سال و هشت ماه دارم و جدیدا با مشکلات مواجه شدم دخترم قول میده و به قولش عمل نمیکنه و این باعث عصبانیت من و پدرش شده مثال میزنم
    هر شب غذا ما سفره میندازیم با ما سر سفره نمیخوره موقع خواب میگه گرسنه امه و میگم سر سفره نخوردی میگه قول بدم بخورم ولی فردا همین تکرار میشه وقتی فردا قراری با هم میذاریم که اگه سر سفره غذای خودش رو نخورد دیگه شب بهش غدا نمیدم میگه باشه و باز سر سفره نمیخوره و شب باز تکرار میکنه و میگه گرسنه امه و اگه بخوام تنبیهش کنم که چون سر سفره نخوردی غدا نمیدم تقریبا تا دم صبح گریه میکنه که من گرسنه امه و این روش رو انجام دادم و به نتیجه نرسیدم یعنی چند شب هم غدا ندادم به دخترم ولی باز تکرار عادتش

    یا مثلا میریم رستوران قول ازش میگیرم سرمیز بشینه و با بلند نشه بره و میگه باشه قول میدم وقتی میریم اونجا بلند میشه بهش میگم دخترم تو قول دادی بلند نشی از جات قرار شد اگه بلند نشی از جات ما هم برات جاییزه شیر کاکائو بخریم همون موقع میگه باشه قول میدم ولی اصلا نمیاد بشینه و میگم خوب پس دخترم داری قول میدی دیگه پس برو سر جات بشین ولی باز نمیشینه و من میگم پس ما هم شیر کاکائو نمیخریم اصلا توجه نمیکنه تا از رستوران بیایم حالا دیگه میگه بریم شیر کاکائو بخریم و ما توضیح میدیم تو قول دادی و عمل نکردی پس شیر کاکائو نداری و بازتا صبح گریه میکنه با گریه خوابش میره تقریبا تمام روز رو با این حالت میگدرنه من و پدرش کلافه و عصبانی شدیم و برامون سوال هست که شاید ما انتظارمون از دخترمون زیاد با توجه به سنش

    • ◄Responder► , اکتبر 3, 2015 @ 2:01 ب.ظ

      در سه سالگی اوج لجبازی کودک بروز می کند و این دوره، دوره منفی کاری است. کودکان سه یا چهار ساله در واقع در حال گذر از یک سیر رشد طبیعی هستند که مادران اغلب از لجبازیهای آنها شکایت می کنند.
      بخش مهمی از شخصیت ، به نام « من» که بخش مهمی از شخصیت هر فردی است، در همین دوره سه یا چهار سالگی بروز می کند.
      اگر به کلمات و جملات و صحبتهای کودکان سه ساله دقت کنیم، می بینیم از کلمات من یا خودم استفاده می کنند. مثلا مادر می خواهد لباس کودک را عوض کند، او می گوید خودم; یا می خواهد کفش او را ببندد، می گوید خودم; یا می خواهد به او غذا بدهد می گوید خودم. در واقع حرف «م» که بعد از خود می آید (خودم)، خیلی اهمیت دارد. او به لحاظ روانشناختی می خواهد بگوید که خودم می توانم این کار را انجام دهم و می خواهم خودم تصمیم بگیرم.

      بعضی اوقات مادران کم حوصله و کسانی که از شکیبایی کافی برخوردار نیستند، ممکن است کودک را به دلیل همین لجبازیها در این سنین تنبیه کنند، که این امر نوعی تثبیت را در این مرحله سه یا چهار سالگی بر جای خواهد گذاشت.
      کودکان در این سنین از کارهایی که ریخت و پاش دارند لذت می برند، مثلا از بازی کردن با چیزهایی که ظاهر کثیفی دارند. اصطلاحا می گویند بچه سه ساله از کثافت کاری لذت می برد. مثلا موقع غذا خوردن مسلما نمی تواند مانند بزرگسال غذا بخورد و آن را روی لباسش و یا روی زمین می ریزد یا به اطراف دهان و صورتش می مالد یا موقع بازی با خمیر یا آب رنگ می بینیم که خیلی اطرافش را کثیف می کند و از این کار لذت می برد.
      نکته دیگری که در روانشناسی و رشد روانی کودک سه یا چهار ساله اهمیت دارد، این است که این کودکان از نگهداری ادرار و مدفوعشان لذت می برند و به موقع به دستشویی نمی روند و مادران از این بابت بسیار ناراحت می شوند.

      در برخی از فرهنگها مادران نسبت به این کار بسیار حساس هستند، و حتی کودکان خود را تنبیه می کنند. تنبیه کودکان سه و چهار ساله به دلیل کنترل نکردن ادرار و مدفوع ممکن است پایه گذار وضعیتی باشد که در بزرگسالی فرد را به وسواس مبتلا بکند.
      این دوره کودکی به لحاظ روانشناسی اهمیت ویژه ای دارد. یک کودک سه یا چهار ساله نمی تواند نظافت خود را آن طور که مادر می خواهد رعایت بکند و دوست دارد خیلی چیزها را خودش تجربه کند که این کار ممکن است برای دیگران چندان خوشایند نباشد.

      مثلا مادر از فرزندش می خواهد لیوانی را که روی میز قرار دارد قدری به عقب ببرد تا از روی میز به زمین نیفتد. ولی با کمال تعجب می بیند که لیوان را به طرف لبه میز می آورد و این کار را در حالی انجام می دهد که به چشمهای مادرش نگاه می کند. شاید مادرش تصور کند که فرزندش با او لجبازی می کند. اما این کار لجبازی نیست. کودک می خواهد ببیند که اگر لیوان از لبه میز بیفتد چه اتفاقی خواهد افتاد و چگونه خواهد شد و اصلا دوست دارد که رقص لیوان را در فضا و افتادن آن را ببیند.
      مادری را در نظر بگیرید که مشغول تمیز کردن لوبیا یا برنج در سینی است، فرزند سه ساله اش به او ملحق می شود و می خواهد او هم این کار انجام بدهد. مادر به او می گوید که نکن; لوبیاها می ریزد. اما کودک سه ساله به عمد یک مشت لوبیا بر می دارد و در فضا پخش می کند، چرا که می خواهد ببیند که اگر این لوبیاها بریزد چه اتفاقی می افتد و چگونه دانه ها به زمین می ریزد.
      بنابراین کودک سه ساله قصد لجبازی یا آزردن ما را ندارد، بلکه در واقع او راهی به جز مشاهده و تجربه کردن و کشف محیط پیرامون خود از این طریق ندارد
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

  • ناشناس , اکتبر 5, 2015 @ 6:45 ق.ظ

    با سلام دختر من درپایه ششم درس می خونه و چند روزیه که احساس می کنه که معاون مدرسه نسبت به او حساس شده و دائم به او ایراد می گیره من به دخترم ایمان دارم و می دانم که او خیال پرداز نیست به نظرشما چه کاری باید انجام داد با تشکر

    • ◄Responder► , اکتبر 5, 2015 @ 12:39 ب.ظ

      در این مورد باید با مشاور مدرسه صحبت کنید و در نهایت با معاون هم گفتگویی داشته باشید
      تا ریشه این حدس و گمان درست نشه نمیتونید تصمیم درستی بگیرید

  • saeed , اکتبر 7, 2015 @ 11:56 ب.ظ

    با سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما
    من ۲۷ ساله هستم و تقریبا یک سالی هست کارشناسی مهندسی مکانیک رو گرفتم البته فوق دیپلمم رو کنکور سراسری در استان گیلان گرفتم و به نظرم هم گوشه ای از مشکلات اخلاقی من از همونجا شروع شد.من با دو نفر از دوستام خونه اجاره کردیم تا به خوابگاه نریم.و چون دو تا دوست من تو استان گیلان اشنا و فامیل زیاد داشتن به منزل اونها میرفتن و من بیشتر اوقات تنها بودم و کسی رو هم اونجا نمیشناختم.این سبب شد رفته رفته احساس تنهایی شدیدی بکنم و تو دوسالی که اونجا بودم کاملا کم حرف و گوشه گیر شدم که این موضوع همچنان با منه و روز به روز با اومدن برنامه های چت و اجتماعی بدتر هم شدم به نحوی که ناثیراتش رو توانایی ذهنی خودم حس میکنم.وقتی کسی یا استاد سرکلاس درس میداد خیلی از حرفهاش رو سریع فراموش میکردم یا اصلا تمرکز نداشتم که بفهمم داره چی میگه.در صورتی که دوران مدرسه گیرایی خیلی بالایی داشتم و سریع مطلبی رو که میگفتن میگرفتم.درر ضمن اینم بگم رشته ای که رفتم رو همیجوری انتخاب کردم و در ادامه فهمیدم علاقه ای بهش ندارم و راه برگشتم نداشتم.ترم اول فوق دیپلمم نمراتم بد نبود اما رفته رفته ترم های بعدی به مشکل خوردم و کلا توانایی های مغزیم که تو دوران مدرسه عالی بود بعد از دانشگاه شدم یه ادم متوسط به پایین تو گیرایی مطالب.حدود ۳ سالی هم جاهای مختلف مرتبط با رشتم کار کردم و ۱ماهی هم هست که از شغلم استعفا دادم.قدرت تصمیم گیریم و تا حد زیادی از دست دادم.اصلا هیچ برنامه ای برای ایندم نمیتونم بریزم.هر برنامه ای رو چندروز دنبال میکنم ولی زود نا امید میشم.تصمیم گیری های ساده خیلی برام مشکل شدن.حتی واسه ی تصمیم ساده روزها فکر میکنم طوری که دیگه ذله میشم از دست خودم.الانم کتاب های تجربی رو گرفتم و میخوام مهندسی بزارم کنار وبرم به عنوان کارگر ساده کار کنم و سال بعد کنکور داروسازی شرکت کنم.اما بازم زود ناامید میشم و دوباره ادامه میدم.یجور جنگ تو درونمه.خیلی وقته چیزی شادم نمیکنه.همیشه خنثی هستم و بیشتر اوغات غمگین.لطفا راهنماییم کنید و اگه امکان داره جوابتون رو به ایمیلم هم بفرستید چون ممکنه یادم بره ساییتتون رو.ممنون

    • ◄Responder► , اکتبر 11, 2015 @ 12:29 ب.ظ

      دوست عزیز نیازه مستقیما” و حضورا” با مشاروی مجرب مشورت کنید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

  • مهتاب , اکتبر 11, 2015 @ 12:01 ب.ظ

    سلام من ۴ ماه با یه پسری دوست بودم و بالاخره بعد ماجراهایی خانوادم فهمیدن وقتی کردن که با خود پسر حرف بزنم پدرم وقتی به اون پسر زنگ میزنه که سر سفره بوده و گوشی هم در حالت صدا دار بوده و وقتی پدرم زنگ میزنه همه خانواده اون پسر به پسرشون نگاه میکنن و پدرم میگه دیگه به دخترم زنگ نزن اینم میگه اینو به دخترت بگو و پدرم میگه دخترم بهت چسبیده؟ و اونم میگه اره و دیگه نه بهش زنگ زدم نه اس ام اس دادم و از رفیقش گاهی خبری از حالش میگرفتم حالا بعد یه ماه و نیم رفیق پسره گفته به احتمال زیاد میخواد به داداشم زنگ بزنه و بیاد خواستگاریم حالا ماجرا رو به بابام بگم؟ یا منتظر حرکت پسره بمونم که چیکار میکنه؟نمیدونم چیکار کنم لطفا زود جوابمو بدین

    • ◄Responder► , اکتبر 12, 2015 @ 10:38 ق.ظ

      خب وقتی قراره خواستگاری رو از طریق براردتون ادامه بده باید صبر کنید تا شرایط روبراه بشه
      به هر حال رفتار ایشون شایسته نبوده و نباید با پدر شما تند صحبت میکردن
      اگر پدر شما در این مورد مخالفتی کنه واقعا” باید بهش حق بدید
      پس بهتره صبر کنید و عجله نکنید و پیشگویی هم برای خودتون نداشته باشید
      زمان میتونه اوضاع رو برای شما مشخص کنه

  • مليسا ابريشم , اکتبر 21, 2015 @ 7:30 ق.ظ

    سلام همسرم شغل ازادداره متاسفانه داره برشکست میشه بدهی رو بدهی لطفا مشاوره بدهید مغازه داره ولی مستاجر هستیم

    • ◄Responder► , اکتبر 21, 2015 @ 1:14 ب.ظ

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

    • احسان , ژانویه 23, 2016 @ 1:57 ق.ظ

      سلام من ۲۰ سالمه حدود یک ساله یه دختر و دوست دارم و عاشقشم اما هنوز خوانوادش و خودش نمیدونه و الانم ۶ ماهه میرم سر کار با حقوق ۱۲۰۰۰۰۰ هزار تومان اما میترسم ازدواج کنم همه وقت تو فکرشم یه موقع از دستم بپره چون واقعا دختر خوب و نماز خون و سر به زیره اما خیلی میترسم یه موقع نتونم از پس زندگی کردن بر بیام تو رو خدا راهنماییم کنید

      • ◄Responder► , ژانویه 24, 2016 @ 11:45 ق.ظ

        خب دوست عزیز خود شما بهتر میدونه آیا شرایط ازدواج داره یا خیر ؟
        که باتوجه به سن شما بهتره صبور باشید … چون باید بتونید شرایط حداقلی برای ازدواج رو تهیه کنید و اینطوری فقط خودتون و ایشون رو به مشکلات وارد میکنید

  • Nastaran , اکتبر 29, 2015 @ 12:33 ب.ظ

    سلام
    من دختری ۲۵ ساله هستم.که حدود ۳ساله فارق التحصیل شده ام و در شرکتی مشغول به کار هستم و به لطف خدا از موقعیت شغلی خوبی برخوردارم.ولی ی سوالی ذهن من رو درگیر کرده.اینکه چرا تا بحال هیچ پسری به من علاقه مند نشده و جالب اینجاست که من هم تابحال به هیچ پسری علاقه مند نشدم.من زندگی خوبی دارم و تمایل شدیدی به ازدواج ندارم ولی فکر میکنم که نباید تا ابد تنها بمانم.لطفا راهنماییم کنید.ممنون

    • ◄Responder► , اکتبر 31, 2015 @ 11:49 ق.ظ

      دوست عزیز در این مورد به خودتون سخت نگیرید و از زندگی لذت ببرید به وقت و زمانش اتفاق میفته
      ارتباط معنوی خودتون رو با خدا افزایش بدید و توکل به خدا کنید
      به هر حال شرایط اقتصادی جامعه و بالا رفتن سطح توقع خانواده ها یکی از دلایل دوری کردن جوانان از ازدواجه

  • مقدم , نوامبر 3, 2015 @ 8:50 ق.ظ

    سلام من خانم ۳۴ ساله ای هستم با دو فرزند پسر ، پسر اولم امسال اول دبستان است مدتی است که کنترل بر اعصابم خیلی ضعیف شده کاهی اوقات خیلی خوبم ولی گاهی به تور ناگهانی بخصوص اگر فشار زیادی رویم باشد از کنترل خارج شده و فرزندم را کتک می زنم یا خیلی فریاد به سرش می کنم بعد سردرد و قلب درد می گیرم البته مدتی است بخاطر خوابی که دیده ام دست روی فرزندم دراز نمی کنم خودم را کنترل می کنم که نزنمشون ولی گاهی در حد یک پس گردنی می زنم
    ولی خیلی داد می زنم اصلا از این کار خود راضی نیستم واقعا کنترل ندارم ناخواسته این کار رامی کنم و بعد پشیمان می شوم ولی می ترسم در این عصابانیتها آسیبی به کودکانم بزنم ضمنا کودک دیگر من ۳ سال دارد . لطفا راهمایی کنید چه کنم ؟

    • ◄Responder► , نوامبر 5, 2015 @ 1:40 ب.ظ

      وقتی به این صورت دچار استرس می‌شویم فرایندهای شیمیایی مربوط به سیستم عصبی تعادل خود را از دست می‌دهند و همچنین استرس پایدار مغز را تحت تاثیر قرار می‌دهد و منجر به بی تعادلی شیمیایی می‌شود و همچنین با حافظه، فکر و تمرکز حواس انسان تداخل ایجاد می‌کند و به این صورت آدمی ‌احساس عصبانیت پیدا می‌کند و نمی‌تواند آرام بگیرد. برای سلامتی مغز و آرامش ذهن لازم است که راههای کنترل استرس را فرا بگیرد. مطالب زیر راههای فرو نشاندن عصبانیت را به شما یاد می‌دهد و اگر همیشه دچار استرس می‌باشید با یک روانشناس متخصص مشورت کنید.

      ۱)سلامتی ذهن: سلامتی بدن
      به طور میانگین هر فرد روزانه ۶۰۰۰۰ فکر دارد که ۸۰ درصد آنها منفی می‌باشد. حال تصور کنید چگونه این افکار روی بدن اثر می‌گذارند و به طور نیمه خود آگاه و منفی روی الگوهای فکری و رفتاری شما تاثیر می‌گذارد. راه گفتن کلمات به خودتان را باز سازی کنید. واقعا با تصدیق های مکرر می‌توانید پاسخ به عصبانیت را تغییر دهید. این تایید ها یک الگوی رفتاری مثبت در افکار شما بر جا می‌گذارد. به جای عصبی بودن، پیام های مثبت به خودتان القاء کنید، مثلا: من قوی هستم، من شکر گزار می‌باشم و می‌توانم هر کاری را انجام دهم. این افکار مثبت را در طول روز با خود تکرار کنید تا اینکه استرس را از بین ببرید و نگرش شما عوض شود.
      ۲)محرک ها را کاهش دهید

      استرس، عصبانیت و بی خوابی پیامد ورود کافئین زیاد به بدن می‌باشند. کافئین یک محرک سیستم عصبی مرکزی می‌باشد که بر خلاف تلاش شما برای آرامش عمل می‌کند. برای شروع یک هفته امتحان کنید،خواهید دید محرک های کمتر چگونه بر استرس کلی بدن اثر می‌گذارد. قهوه بدون کافئین بنوشید یا چای سبز مصرف کنید. همچنین سودا و دیگر نوشیدنی های الکی را دور بریزید.

      ۳)تنفس عمیق باعث آرامش می‌شود
      اگر در یک موقعیت تنش زا بوده باشید ،دیده اید که چطور به طور سطحی نفس می‌کشید. متاسفانه، خیلی از افراد بزرگسال این گونه نفس می‌کشند. زمانی که کودک بودیم به طور شکمی‌نفس می‌کشیدیم. این نفس کشیدن های سطحی ناشی از استرس می‌باشند. که در آخر منجر به عصبانیت شما می‌شوند.وقتی که یاد می‌گیرید،تنفس عمیق انجام دهید(با دیافراگم نفس کشیدن)اضطراب عمومی‌را از خود دور می‌کنید و از فواید آن بهره می‌جویید. این فواید شامل :فشار خون پایین و ضربان قلب منظم می‌باشد. همچنین،تخمین زده شده است که ۷۰ درصد سموم و مواد زاید بدن از طریق تنفس دفع می‌شوند. بنابراین به طور عمیق نفس بکشید. این کار را در برنامه روزانه خود بگنجانید و ۲۰ تا ۳۰ دقیقه عمیقا نفس بکشید وبه این صورت بدن با آرام گرفتن، به این کار شما پاسخ مثبت خواهد داد. همچنین برای روش های بهتر در کلاس های یوگا و آرام سازی (Meditation) شرکت کنید.

      ۴)درمان اضطراب با داروی گیاهی
      سنبل الطیب، که بعضی وقت ها مسکن طبیعی نامیده می‌شود، همیشه برای منظم کردن سیستم عصبی، تسکین تنش، خشمگینی، خستگی و استرس عصبی و دلشوره استفاده شده است. سنبل الطیب به عنوان یک آرا مش بخش، اعتیاد آور نیست و به همراه داروهای خواب آور برای درمان بی خوابی بسیار مفید می‌باشد. سالها schisandra berry (نوعی توت) در داروهای چینی به عنوان احیا گر مجدد حس ها استفاده می شده است. schisandra berry تحمل فیزیکی و تمرکز روحی را افزایش می‌دهد. و در این زمان اعصاب را آرام می‌کند و اضطراب را از فرد دور می‌کند. این داروهای گیاهی را در طول روز یا قبل از خواب به صورت دم کرده(سنبل الطیب را با گل گاو زبان) به میزان یک لیوان کوچک یا کپسول استفاده کنید. همه بیمارانی که از این دارو استفاده می‌کنند نتایج مثبتی می‌گیرند.
      ۵)GABA مغذی را امتحان کنید

      یک مغز سالم به توازن بین مواد شیمیایی عصبی نیاز دارد که یا اعصاب را تحریک می‌کنند یا آنها را آرام می‌سازند. GABA می‌تواند (اسید آمینه چرب ایزومری امگا) ناقل عصبی اولیه برای آرام کردن انتقال سیگنال های عصبی می‌باشد. GABA می‌تواند از رسیدن پیام های ناشی از اضطراب به مغز جلوگیری کند. داشتن GABA در حد پایین، اضطراب،بی خوابی، عصبا نیت و افسردگی را افزایش می‌دهد. پیشنهاد می‌کنم که رژیم غذایی همراه با GABA داشته باشید. ماهی ها به خصوص ماکرل و سبوس گندم منابعی از این ماده می‌باشند. می‌توانید همراه با B6 از آنها استفاده کنید.

      ۶)از لاک خود بیرون بیایید و به دیگران کمک کنید

      خیلی از ما انسان ها، در طول روز خودمان را زجر می‌دهیم و به اخبار بد گوش می‌دهیم یابه مشکلات فکر می‌کنیم. برای خلاصی از این مخمصه می‌توان به دیگران کمک کرد کاری برای آنها انجام داد. به دوستان خود کمک کنید یا یک وا قعه را برنامه ریزی کنید. در برنامه های نیکوکاری کمک کنید. با فکر نکردن به مشکلات خود می‌توانید استرس و اضطراب را از خود دور کنید.
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

  • sara , نوامبر 19, 2015 @ 4:20 ب.ظ

    سلام من دختری ۲۲ ساله هستم
    من از بچگی علاقه ای به هیچ پسری نداشتم و الان هم ندارم ولی علاقه ی شدید به همجنس خودم دارم.و این موضوع به گوش خانوادم رسید و برخورد بدی با من داشتند و حتی خانوادم منو به ۶ روانپزشک بردند ولی فایده ای نداشت.میخواستم بدونم راه حل مشکل من چیه تا کمی از دست خانوادم اسایش داشته باشم.باتشکر

    • ◄Responder► , نوامبر 21, 2015 @ 12:57 ق.ظ

      گاهی به علت ترشحات غیر طبیعی برخی از هورمون ها، چنین حالتی برای انسان پیش می آید. خوب است با انجام برخی معاینات و آزمایشات، از ترشح عادی و نرمال غدد درون ریز خود مطمئن شوید. چه بسا در اثر ترشح غیرعادی غدد درون ریز، چنین تمایلاتی به وجود آمده و با تنظیم ترشح غدد با مصرف دارو تمایلات جنسی شما نرمال شده و به سادگی درمان خواهد شد. یادآوری می شود از مراجعه به پزشک و روان پزشک امتناع نکنید و خجالت نکشید، که این مسئله احتمالا یک مشکل جسمانی است و هم چون دیگر مشکلات قابل درمان، باید درمان شده و قبل از تشدید بیماری، آن را حل کرد.

      در هر صورت مطالبی را برای استفاده شما بیان می کنیم:

      ۱٫ عدم توجه به ذهنیت ها و افکار مبتنی بر تمایل به همجنس و عدم تمایل به جنس مخالف. هیچ گاه به خود تلقین نکنید که: «من به جنس مخالف هیچ علاقه ای ندارم و نمی توانم این علاقه را در خودم ایجاد کنم.» هیچ گاه به خود تلقین نکنید که «علاقه به همجنس و عدم تمایل به برقراری رابطه با جنس مخالف در وجود من نهادینه شده است و امکان تغییر آن وجود ندارد»؛ چون اولاً: این گونه نیست و شما با تلاش خود می توانید این مشکل را برطرف سازید، ثانیاً: این تصور جلوی هر گونه تلاش اصلاحی شما برای تغییر را می گیرد.

      ۲٫ گاهی اوقات شیطان برای وادار کردن آدمی به گناه از این کانال بهره می گیرد؛ یعنی مسیر هر گناهی را به شکلی هموار می سازد. در این جا نیز مسیر آلوده شدن به برخی گناهان از کانال پشت کردن به جنس مخالف و ازدواج می گذرد و این نوع افکار و ذهنیت مقدمۀ ورود به آن وادی است. پس باید با این گونه افکار که جز افکار شیطانی نام دیگری بر آن نمی توان نهاد به مقابله پرداخت؛ یعنی ذره ای در شیطانی بودن این افکار تردید نداشته باشید.

      ۳٫ صحنه هایی از زندگی که در آن شخص همجنس گرا نقش یک مرد، پدر، همسر و پسر خانواده را بر عهده دارد تصور کند و به آن بال و پر دهد و نقش خود را پر رنگ و کاملا مردانه بیان کند. لازم است این تصویر گری را در قالب ذهن پروری و نوشته ها و رفتار روزانه و تمام حالات واقعی و خیالی و… استمرار دهید. در یک کلام به مرد بودن خود فکر کنید، و همان گونه عمل کنید و زندگی مردانه و اجتماعی خود را تعقیب کنید، اگر شش ماه با این طرز تفکر زندگی کنید برای همیشه از آن افکار رهائی خواهید یافت.

      ۴٫ اجتناب از نگاه شهوت آمیز به دخترها. مراقب نگاه خود باشید و همان طور که از نگاه شهوت آمیز به جنس مخالف اجتناب می کنید، از نگاه هوس آلود به دخترها نیز بپرهیزید؛ چون از نظر شرعی، نگاه از روی شهوت به همجنس هم حرام است.

      ۵٫ اجتناب از تمام ارتباط ها، مکان ها و موقعیت هائی که انجام اندیشۀ همجنس گرایی را تداعی می کند.

      ۶٫ افکار خود را کنترل کنید. سعی کنید به افکار هوس آلود در مورد رابطۀ جنسی با همجنس فکر نکنید. هیچ گاه در ذهنتان به این افکار بال و پر ندهید و آن را برای خود نیارایید. برای این کار، تلاش کنید تنها نمانید، چون این گونه افکار بیشتر در هنگام تنهایی به سراغ انسان می آید. اگر این افکار، به طور ناخواسته به سراغتان آمد، آن را قطع کنید، از جای خود برخیزید و به میان دوستان یا اهل خانواده بروید و تا زمانی که این افکار کاملاً از ذهنتان خارج نشده، جمع دوستان یا خانواده را ترک نکنید.

      ۷٫ توجه به آثار و عواقب همجنس بازی: انسان به صورت طبیعی تمایل به جنس مخالف دارد. هرگونه کاری که تمایل طبیعی او را منحرف سازد، یک نوع بیماری تلقی می شود. از دست دادن احساسات طبیعی بر جسم و روح انسان تأثیر می گذارد. چه بسا افرادی که به این بیماری مبتلا باشند، گرفتار ضعف قوه جنسی و به اصطلاح سرد مزاجی شوند. هم جنس بازی و لواط، عملی بر خلاف فطرت است و هر چه با فطرت هم خوانی نداشت، تأثیر سوء دارد؛ یعنی نه تنها فاعل و مفعول با این عمل به آرامش نمی رسند، بلکه بر تحیر و سرگردانی آن ها افزوده می شود. به همین دلیل روایات زیادی دربارۀ هم جنس بازی نقل شده که بسیار تکان دهنده است. با مطالعۀ آن روایات، می توان به پلید بودن این عمل پی برد. قطعاً روایات در جلوگیری از این عادت ناپسند مؤثر است. پیامبر اکرم (ص) فرموده اند: هر کس با نوجوانی آمیزش جنسی کند، روز قیامت ناپاک وارد محشر می شود، آن چنان که تمام آب های جهان او را پاک نخواهند کرد و خداوند او را غضب می کند و از رحمت خویش دور می دارد و دوزخ را برای او آماده ساخته و چه بد جایگاهی است. سپس فرمود: هرگاه جنس مذکر با مذکر آمیزش کند، عرش خداوند به لرزه درمی آید. قطع ارتباط با دوستانی که انسان را به سمت این گونه رفتارها و افکار دعوت می کنند.

      ۸٫ نهایت تلاش خود را بکنید که بیکار نباشید. برای این کار، برای ساعات شبانه روز خود برنامه ریزی کنید. اوقات خود را با مطالعه، گردش با دوستان، ورزش، و… پر کنید.

      ۹٫ روابط اجتماعی تان را گسترش دهید. سعی کنید روابطتان را با دوستان و همکلاسی های خوبی که دارید توسعه دهید. با آنان به گردش،، کوهنوردی، و دیگر تفریحات سالم بروید.

      در روزها و موقعیت های نخستین، عمل کردن به این راهکارها و دل بریدن از این حالت، سخت و چه بسا ناممکن جلوه کند اما باید توجه داشته باشید که به گفتۀ حضرت علی(ع) «با ارزش ترین کارها دشوارترین آنهاست» پس این حالت نشان از ارزشمندی و اهمیت تصمیم شخص دارد و باید در مسیر عمل کردن به این تصمیم بجا و ارزشمند گام های بهتر و بلندتر بردارد.

  • wiki , دسامبر 27, 2015 @ 2:00 ب.ظ

    آنیل, [۰۲٫۱۲٫۱۵ ۱۹:۴۷]
    من یه دانش آموز کلاس هشتمی(دختر)هستم.در دوره ابتدایی اکثر نمره هام کامل بود و تو کلاس بیشتر وقتا نفر اوّل بودم حتّی گاهی تو مدرسه؛با اینکه اصلاً درس نمیخوندم البتّه برای امتحانات چرا ولی برای پرسش های کلاسی و امتحانات کم ارزش تر زیاد وقت نمیگذاشتم.من و دوست صمیمیم تصمیم گرفته بودیم که در آینده جرّاح مغز و اعصاب بشیم(مثل پروفسور سمیعی که الگوی من هستند)و یک بیمارستان مجهّز تاسیس کنیم و حتّی رویای اینو داشتیم که پیوند مغز و اعصاب انجام بدیم و این رویا رو تا کلاس ششم در ذهنمون پرورش دادیم امّا وقتی امتحان ورودی مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی دادیم،من در هر دو قبول شدم ولی دوستم در هیچکدوم قبول نشد البتّه انتظار می رفت چون اون هم مثل من درسخون نبود و ما هر دو تنبل بودیم مثل خیلیای دیگه ولی به خاطر هوش یا هر دلیل دیگه ای من در هر دو امتحانات قبول شدم و در کل درسم از دوستم بهتر بود با اینکه دوستم به کلاس تستی خیلی معتبری میرفت که در صدا و سیما هم تبلیغش رو میکنن و اسمش رو نمیارم.من به خاطر مشکل مالی نمیتونستم به مدرسه تیزهوشان برم و به همین دلیل تصمیم گرفتم که به مدرسه نمونه دولتی که در نزدیکی منزل ما بود برم؛دوستم هم با پارتی و بازی و این صحبتا تونست به یک مدرسه نمونه دولتی امّا در یک منطقه دیگه بره و خلاصه از هم جدا شدیم.سال گذشته وقتی وارد کلاس هفتم شدم،بین همکلاسی هام غریب بودم چون در کلاس خودمون فقط یک نفرو میشناختم و اونم زیاد از من خوشش نمیومد و بقیّه از مدارس دیگه بودن.مهر ماه که ماه اوّل بود افت تحصیلی شدیدی پیدا کردم و معدّلم حدود ۱۶-۱۷ شد و ادبیاتم نمره ی بدی مثل ۱۳ گرفت.

    آنیل, [۰۲٫۱۲٫۱۵ ۱۹:۴۷]
    این میتونست به خاطر نداشتن دوست و غریب بودن در مدرسه جدید باشه و این اتّفاق برای خیلی ها افتاده بود ولی جای نگرانی نبود چون با همین نمره ها هم میتونستم در اون مدرسه که در حال حاضر هم همون جا مشغول تحصیلم،ادامه تحصیل بدم؛امّا نمیتونستم این افت تحصیلی رو که برای خیلیای دیگه هم اتّفاق افتاده بود و نسبت به اون بی اعتنا بودن رو تحمّل کنم ولی چون عادت به درس خوندن و گرفتن نمره بد نداشتم مجبور شدم با شرایط کنار بیام و کاری نکنم البتّه وضع نمره هام کمی بهتر شد ولی در کل در پایه ی هفتم،معدّل ترم اوّلم ۱۹ و خورده ای و ترم دوم ۲۰ شد ولی من تا به اون روز همه ی نمرات ترمم ۲۰ شده بود.تابستان گذشت و در اواخر اون تصمیم گرفته بودم که اصطلاحاً خرخون بشم و برگردم به نمره های ابتدایی بنابراین کتب پایه هشتم رو دانلود کردم و مشغول به مطالعه ی دروس اوّل و دوّم و … آنها شدم تا اوّل مهر ماه امسال که وارد پایه هشتم شدم.در ماه اوّل،وضع نمراتم عالی نبود و معدّل مهر ماهم ۱۸ و خورده ای شده بود در حالی که انتظار داشتم از پنج نفر اوّل کلاس بشم ولی آنقدر ها هم تلاش نکرده بودم و فکر میکنم به قول معروف الکی جوگیر شده بودم!معدّل آبان ماهم هم ۱۹ شد در حالی که بالاترین نمره در کلاسمان ۱۹٫۹۵ بود و من آن نمره را نگرفته بودم؛خب به اندازه آنها درس نخوانده بودم؛من سال هفتم و هشتم را تا اینجا به این روش گذراندم که با وجود اینکه هر روز صبح آزمون صبحگاهی ۴-۵ نمره ای یا نهایتاً ۱۰ نمره ای داریم،من برای آنها درس نمیخوانم و نهایتاً در مدرسه با عجله درس میخوانم تا نمره ام خیلی بد نشود و در حدّ خوب باشد.در راهنمایی در درس ریاضی ضعیف شدم؛درسی که به آن علاقه داشتم و در ابتدایی خوره آن بودم ولی وضعیتم در علوم و دروس حفظ کردنی(به جز ادبیات)خوب است.ما هر ماه آزمون تستی داریم که تا به حال ۳ مرحله از آن را گذرانده ایم؛من در آزمون اوّل از ۱۲۰ نفر،۶۹ام،در آزمون دوم ۱۹ام و در آزمون سوم که یکشنبه آن را دادیم در مدرسه ۳ام شدم و این عالیست ولی برای آن خیلی کم درس خواندم و احساس میکنم که اگر بی دقّتی نکنم و کمی بیشتر درس بخوانم رتبه اوّل کشور میشوم و به هدفم که خواندن رشته ی پزشکی و تبدیل شدن به بهترین جرّاح مغز و اعصاب دنیاست میرسم.اراده ام ضعیف است ولی امروز از روش هیپنوتراپی،کمی با ضمیرناخودآگاهم حرف زدم و به او تلقینات خوبی کردم:من خرخون و باهوش هستم و به اهدافم میرسم و ….نمیدانم موثّر بوده یا نه؟….به نظر شما من چه کنم؟

    • ◄Responder► , دسامبر 29, 2015 @ 10:21 ق.ظ

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

  • مهديه , ژانویه 6, 2016 @ 7:36 ب.ظ

    سلام و خسته نباشید
    من ۳۰سالمه وهمسرم۳۸سال ,ازدواجمون سنتى بود در حال حاضر پسرى ۵ساله داریم ,ولى از اول ازدواجمون از سردى و بى محبتى خانواده شوهرم مشکلداشتم ,شوهرم خیلى تحت تاثىر خانوادشه به طورى که اونا بدترین ظلمو در حقم انجام بدن باز پشت اونا رو مىىره ,ازتا حالا هم ظلام هاى زیادى در حقم کردن ,منو تو خوشى هاشون شرکت نمى دن ,ولى همسرم به تنهاى میره ,اونا نه به من علاقه دارن نع به تنها نوه شون ,این بیشتر منو آزار میده ,پسرم به دلیل انسداد روده تحت جراحى قرار گرفت ,من وقتى باردار بودم مشکل پسرمو مى دونستم ولى خواستم نگرش دارم ,ولى اونا و همینطور همسرم منو تونگه داریش تنها گذاستن گغتن خودت خواستى بمونه,نباید نگرسمیداشتى , راستش از این همه سنگدلى اونابه ستوه اومدم,من خیلى بهشون محبت میکنم ولى همیشه نتیجه معکوس مىگیرم ,تصمیم گرفتم از این به ممثل خودشون باشم ,به نظرتون کارم درسته

  • Rah , ژانویه 13, 2016 @ 3:10 ق.ظ

    سلام و خسته نباشید خدمت شما
    من ٢۶ سال سن دارم و حدود ۵ سال می شه که با پسر خاله ام ازدواج کردم ، من و شوهرم همدیگرو خیلی دوست داشتیم و هنوز هم محبت بینمون است . خانواده همسرم کلا خانواده سخت گیری بودن ، مخصوصا مادر شوهرم، ما حدود ٩ ماه با فامیل شوهرم زندگی کردم ، توی این مدت مادر شوهرم خیلی من رو تهت فشار قرار می داد اما شوهرم همیشه من رو حمایت می کرد، شوهرم تصمیم داشت که خارج از کشور بریم بعد ٩ ماه خلاصه کارامون جور شد امدیم امریکا، تا اونموقه بچه نمی خواستیم ، اما وقتی امریکا رسیدم خیلی احساس تنهایی کردیم و اقدام به بارداری کردیم، بعد ۶ ماه از امدنمون حامله شدم ، هر دو خیلی خوشحال بودیم ، زندگیم خیلی خوب می گذشت تا این که وقتی برای سونوگرافی رفته بودیم فهمیدم که بچه مونمشکلات ژنتیکی داره و زنده نمی مونه ، از همون روز بدبختی هام شروع شد ،تا ١ ماه اول که باورم نمی شود چه بلایی به سرم امده ، بعد از این که بچه ام رو از دست دادم باز با خودمون می گفتیم که انشاالله دفعه بعدی حتما بچه سالم به دنیا می یارم ، (اما ناگفته نمونه وقتی شوهرم خواستگاریم امده بود من بهش پیشنهاد کردم که بریم ازمایش ژنتیک بدیم ، اما اون قبول نکرد ، گفت توکل به خدا مشکلی نداریم، راستش نمی خواستیم همدیگرو از دست بدیم)
    بعد از ازدست دادن بچه ام خیلی بهم ریختم ، تا حدی که دوست نداشتم با کسی رو برو بشم ، بعد ١ سال دوباره حامله شدم امااین بارهم بچه دومم همون مشکلات رو داشت اون یکی هم زنده نموند ، اما در طول این مدت من شوهرم کلی ازمایش ژنیتیک دادیم ، تا راهی برای مشکلمون پیدا کنیم ، بعد از این که من بچه دومم رو از دست دادم خیلی داغون شودم تصمیم گرفتم تا بریم پیش فامیل مون تا شاید کمی روحیم خوب بشه ، وقتی من و شوهرم امدم پیش فامیل هامون ، خانواده خودم خیلی استقبال خوبی ازم کردن ، اما مادر شوهر خیلی با من سرد بر خورد می کرد ، انگار مشکل بچه دار شودن و از بین رفتن بچه از من بوده، خلاصه اصلا بهم خوش نگذشت ، تازه روحیم خراب تر هم شد ، اینکه هر کس از من درباره گذشتم می پرسید ، خیلی باعث ازارم میی شود،احساس می کردم ١ چیزی کم دارم. خانوادم می گفتن به من که کمی عصبی شدم ، اره واقعا خیلی کم حوصله شده بودم ، کمی سر و صدا ،اعصابم رو بهم می رخت، بعد از اینکه برگشتم خونه، فکر کردم که تنها راهش اینکه برای باره سوم باردار بشم ، البته اینبار دکترم گفته بود تهت مراقب قرارم می ده که اگه جنین مشکل داشت نمی زارن زیاد بزرک بشه توی همون دوران سقط می کنن. وقتی برای سومین بار حامله شدم ، خیلی استرس داشتم ،میترسیدم ، اما شوهرم می گفت که باید خیلی مواظب باشم ،خلاصه زمان ازمایشات رسید ، وباز ‏هم این ١ هم همون مشکلات رو داشت ، انگار قسمت نبود که من مادر بشم ، و مجبور به سقط شدم .
    الان حدود ٢ ماه از سقط می گذره ، اما وضعت روحیم داغونه ، ایمان ، امید به اینده ام خیلی کم شده اعتماد به نفسم رو کلا از دست دادم، خیلی حساس شدم به همه چیز خصوصا شوهرم ، به همه رفتارش ،دوست دارم فقط فقط به من توجه داشته باشه ،اون هم سعی خودش رو می کنه که ارومم کنه ، شوهرم خیلی راحت واقعیت رو می پذیره ، اما من نمی تونم .خیلی زود رنج شدم ،سرم درد های عجیبی دارم ،شب ها خوابم نمی بره ، اما روز ها خیلی می خوابم ، یا در کذشته زندگی می کنم یا در ایند که همیشه تصور بد از اون دارم .اما نمی دونم چکار کنم که به حالت عادی برگردم ، مثل مردم عادی زندگی کنم ، خواهش می کنم راهنمایم کنید ،تشکر

    • ◄Responder► , ژانویه 17, 2016 @ 10:56 ق.ظ

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

  • no one , ژانویه 16, 2016 @ 11:34 ق.ظ

    سلام من ۲۲سالمه احساس میکنم به شدت افسرده ام انگیزه ندارم من قبلا با ی دوستم خیلی صمیمی بودم خیلی هم وابسته بعد نمیخپاستم مدرسمو عوض کنم و ب خاطر شرایطی مدرسه منو عوض مردن اون موقع از ادما یکم فاصله میکرفتم و … برای کنکورم چون همیشه ممتازه بودم گفتم ک بهارین رشته و دانشگاهو قبول میشم ولی اصلا تمرکز نداشتم بالاخره مکانیک قبول شدم نه تهران شهر خودمون هر روزم خانوادم سرکوفتم میزنن ک چی شذ و .. تو فقط وظیفتا درس خوندن بود الانم دو ترم مشروط شدم ب خانوادم نکفتم ی ترمم کلا سر جلسه امتحاناتم نرفتم روز ب روزم وعم بدتر میشه انگیزه هیج کاریو ندارم نمیتونم تنهایی برم بیرون با اینکه قیافه ام از دوستام بهتره بازم احساس خودکم بینی دارم یا فکر میکنم مشکلی تو طاهرم هست و نمیتونم پیش مشاوره برم همه خانوادم افراد موفقین تو کار و درس و …. حالا میخوام خودم قرص زفلاکسین خودسرانه مصرف کنم مشکلی نداره !؟

    • ◄Responder► , ژانویه 17, 2016 @ 10:41 ق.ظ

      دوست عزیز داروهای آرام بخش رو حتما” باید تحت نظر پزشک مصرف کنید چون برای قطع کردنش باید روال منظمی رو در پیش بگیرید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

  • بی نام , فوریه 20, 2016 @ 1:55 ق.ظ

    سلام
    من از وقتی وارد دانشگاه شدم با مشکلات شدید درسی رو به رو شدم اون هم به حد زیادی به اعتماد به نفسم مربوطه …دوستانم مدام از وضع جسمانی و درسی از من نقط ضعف گیر میارن و آزارم میدن با حرفا و کارهاشون
    به حدی که دیگه هرگز به تواناییام نمیتونم اعتماد کنم حتی برای یه امتحان ساده هم دیگه به خودم اعتمتد ندارم همه راه ها رم امتحان کردم برای اعتماد به نفسم و این اوضاع بهم ریخته چه کاری باید انجام بدم؟؟؟؟

    • راهنما , فوریه 20, 2016 @ 8:03 ب.ظ

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

  • دانشجوی22 , مارس 1, 2016 @ 5:51 ب.ظ

    باسلام.
    من دختری۲۲ساله هستم.بارها خواستم برم پیش مشاور اما حضوری خجالت میکشم حرفامو بگم.مشکلاتم خیلی زیاده.دانشجوی پزشکی هستم ازهمون ترم اول معدلم کمه.و رفته رفته وضعیت درسیم بدترمیشه.ترم اول به همکلاسیم علاقمندشدم و ترم۲ این علاقه رو ابراز کردم یعنی خودش متوجه شد و منم اعتراف کردم.اوایل با من خوب بود ولی یکمرتبه همه چی عوض شد و خلاصه با دروغی که به من گفت دلمو شکست و بعدرفت به دوستم پیشنهاد داد.بعدازاون افسرده شدم.یعنی خودم حس میکنم.رفتم چت روم و همان باراول با پسری دوست شدم که بعدازچندماه که او میخواست به خواستگاریم بیاد مامانم مخالفت کرد و درحالیکه من به او وابسته شدم به بهانه های مختلف کاری میکردم که خودش از من دست بکشد و برود و آخرسر مجبورشدم خطم راعوض کنم و گفتم که هیچ وقتم دوستش نداشتم.درحالیکه فقط به خاطر مادرم این کارراکردم.مادرم وقتی دلیل افسردگیم را میپرسید میگفتم دلم میخواهد ازدواج کنم و او میگفت دخترو چه به این حرفا…خجالت بکش…دیگر تصمیم گرفتم حرفم را ب او و دوستام نگم.تااینکه باز برای پرکردن تنهاییم میرفتم چت روم و به خودارضایی مبتلا شدم.الان حدود یه سال ونیم شایدم بیشتر خودارضایی میکنم.حوصله هیچ چیزو ندارم.فقط با پسرا چت میکنم و خودارضایی میکنم.درسم ب شدت افت کرده.دیگه حتی نمیخوام ازدواج کنم.چون ازخودم متنفرم و میدونم هرکی بیاد سراغم نمیتونم بهش دروغ بگم و باطن کثیفمو پشت ظاهر مثبتم پنهان کنم.مطمئنم کسی ب ذهنش نمیرسه دختری به باحجابی من این همه کثیف باشه.علاوه براین مشکل خیلی بد حرف میزنم.هیچ علاقه ای ب خانوادم ندارم.چون هیچ وقت منو نفهمیدن.تند حرف میزنم خودمم میدونم لحنم خیلی بی ادبانه اس ولی نمیتونم اصلاحش کنم.چون یه زمانی مذهبی بودم دلم میخواد برگردم به اون روزا.زمانی که هیچ فیلم مستهجنی نمیدیدم.باهیچ پسری حرف نمیزدم.خودارضایی نمیکردم.با خانوادم خوب بودم.درسم خیلی عالی بود.من دارم ناامید ناامید میشم.میترسم کارم به خودکشی برسه.دردمو ب کی بگم…

    • راهنما , مارس 2, 2016 @ 9:15 ق.ظ

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

  • امید , آوریل 4, 2016 @ 7:41 ق.ظ

    سلام بیست و نه ساله هستم و اضطراب اجتماعی به همراه اندکی وسواس فکری دارم که چن سال پیش بدنبال مصرف مواد بروز کرد.لطفا کمکم کنید.خدم پرستار هستم

    • راهنما , آوریل 5, 2016 @ 12:20 ق.ظ

      در این مورد حتما ” با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

  • آرش , می 17, 2016 @ 5:50 ب.ظ

    سلام لطفا منو راهنمایی کنید من ۳۵سالمه و همسرم همسنه منه ومتاسفانه بسیار به من بی اعتماده که البته مسایلی پیش اومده که خداشاهده من اصلا بی تقصیر بودم از جمله اینکه همسر یکی از دوستام که باهاشون رفت و آمد خانوادگیداشتیم به همسرم گفته بود که لباسشو یکبار تو یکی از دیدار هامون بخاطر نگاه شوهر تو عوض کردم و این موضوع رو بعد از دو هفته از اون روز بهم گفت و این ماجرا در حدود چهار ساله باعث شده بهم بی اعتماده و منو باهرزگی و چشم چرونی هم نسبت میده چکار کنم از این وضع بیرون بیام

    گوشیمو همیشه چک میکنه و بهم گیر میده خدا نکنه از کنارم یه زن رد بشه یا تو یه جمعی زنی باشه دیگه مصیبت دارم میگه ازم متنفره و ازم بدش میاد و فوق لعاده سرد شده باهام من زن و زندگیمو دوست دارم و تحمل این شرایط رو ندارم تمنا دارم کمکم کنین چنبار قبلا مشاور رفتیم اما همون جوریه و فقط بخاطره بچمون که یه دختر پنج سالس داره منو میگه تحمل میکنخ و بعضی وقتا میگه میخوام ازت جدا شم و هیچ حسی بهت ندارم لطفا راهنماییم کنین منتظرم ممنون زندگیم شده کابوس برام

    • راهنما , می 18, 2016 @ 12:40 ق.ظ

      بهترین حالت صحبت کردن با ایشونه که نباید زندگیشو به خاطر حرف یک فرد دیگه خراب کنه
      جالبه حرف غریبه رو قبول میکنه ولی حرف همسرشو خیر
      در این گفتگو قاطع باشید و گرنه نمیشه شخصی رو که تمایلی به تغییر نشون نمیده تغییر داد

  • ستاره , ژوئن 11, 2016 @ 12:22 ب.ظ

    با سلام و خسته نباشید خدمت مشاورین محترم…
    من یه دختر ۳/۵ ساله دارم که خیلی ترسو است به طور مثال یه ماشین شارژی داره که میترسه سوارش بشه یا از دوچرخه سواری میترسه یا از تنهایی میترسه یا اینکه در اتاقش نمی خوابه و میگه میترسه یا و مواردی از این دست من برای مبارزه با این ترسها چه کنم ؟؟؟؟؟؟

    • راهنما , ژوئن 12, 2016 @ 9:21 ق.ظ

      بسیاری از والدین هستند که برای درمان مشکل ترس کودکشان به پزشک و متخصص کودکان مراجعه می کنند. باید بدانید که ترس در سنین ۴ تا ۵ سالگی یکی از شایع ترین مشکلات کودکان است که مهم ترین عامل از بین برنده آن رفتار والدین با کودک است.
      علت شایع این ترس، تحولاتی است که در روند رشد فکری بچه ها بعد از ۳ سالگی ایجاد می شود؛ یعنی دنیای فانتزی قوی ای که بچه ها دارند و در این دنیا اشیاء و شخصیت های خیالی را می پرورانند باعث می شود شب هنگام و با تاریک شدن هوا، همان موجودات جذاب که در روز باعث لذتشان بوده یا در کارتون ها شخصیت موردعلاقه شان، مخوف به نظر برسد.

      درک احساس بچه ها و توجه به اینکه حس ترس آن ها واقعی است، نکته مهمی است که والدین نباید فراموش کنند. گفتن جمله هایی مثل «ترس نداره»، «خجالت بکش» و… یا بد تر از آن تنبیه کودکان و فرستادنشان به مکان های تاریکی مانند انباری، حمام و… این دوره گذرای ترس را ریشه دار می کند. متاسفانه برخی والدین از این ضعف کودک برای تنبیه او و کنترل بدرفتاری هایش استفاده (یا بهتر بگوییم: سوءاستفاده) می کنند.

      گاهی علت ایجاد ترس از تاریکی کودک همزمان شدن تاریکی هوا یا قطع ناگهانی برق، با صداهای مهیب است؛ صداهایی مثل رعد و برق باعث می شود کودک تصور کند این وقایع همزمان رخ می دهند بنابراین به دنبال تاریکی دچار اضطراب و از آن پس منتظر می شود که ناگهان صدای مهیب و مخوفی بشنود.

      در بچه هایی که زمینه اضطراب دارند یا والدین با آن ها بدرفتاری می کنند، گاهی این ترس ها تا بزرگسالی هم ادامه پیدا می کند. پسربچه ۵ ساله ای به دلیل درگیری والدین و بدرفتاری آن ها، ترس از تاریکی برایش دردسرساز و راهی بیمارستان شده بود. او به محض خاموشی برق ها، جیغ و فریاد راه می انداخت و می گفت قورباغه های بزرگ سبزرنگ، زبان بلند و صورتی رنگشان را درمی آورند و به من نگاه می کنند. والدین نه تنها به اضطراب و ترس او بی توجه بودند، بلکه تنبیه اش هم کرده بودند.

      راهکارهایی در مواجهه با ترس کودکان

      واکنش و رفتار درست والدین در مقابل کودکی که از تاریکی می ترسد، باید این طور باشد: «می دونم که ترسیدی، بیا بریم ببینیم چه چیزی تو را ترسانده!» با روشن کردن چراغ و بررسی هر شیء و حتی سایه هایی که در تاریکی ایجاد می کنند، به فرزندتان آرامش و اطمینان خاطر بدهید هر آنچه در روز و روشنایی وجود دارد، در شب تاریک هم هست. سایه بازی کردن در اتاق تاریک یا نیمه تاریک نیز برای گذر از دوره ترس بچه هاست.

      اگر خود شما یا همسرتان از تاریکی می ترسید، امکان دارد کودک این رفتار نامناسب شما ترس را به بچه ها هم القا کند بنابراین به درمانگر مراجعه و این ترس را که جزو اختلال های اضطرابی است، درمان کنید. درمان اصلی ترس ها، از هر نوع باشند، حساسیت زدایی تدریجی است. درمانگر از شما می خواهد تصور کنید در جای تاریکی هستید و کمک می کند در ذهنتان به چیزهای قشنگ، آرامش و سکوت نهفته در تاریکی بیندیشید. با این تمرین روزی می رسد که در محیط تاریک واقعی هم بتوانید بر ترس خود غلبه کنید. این ترس در کودکان باید تا دوره دبستان از بین برود وگرنه دیگر جزو پدیده های رشدی و طبیعی نیست و به بررسی نیاز دارد.

      اگر کودک شما خواب های ترسناک یا کابوس می بیند و از آن می ترسد، کافی است مانع حرف زدن او و تخلیه هیجان هایش نشوید. اگر صبح روز بعد می خواهد درباره کابوسش بگوید هم شنونده باشید تا شاید بتوانید موضوع و علت اصلی کابوس ها را از همین طریق پیدا و رفع کنید.

      افکار و احساسات سرکوب شده معمولا در رویا ها نمود پیدا می کنند. بچه ۵ ساله تفاوت خواب و واقعیت را می داند اما اگر برای کودک زیر ۳ سال این اتفاق بیفتد، قضیه متفاوت خواهدبود. بچه های زیر ۳ سال تفاوت خواب و واقعیت را نمی دانند و حتی بعد از باز کردن چشم ها و در حالی که در آغوش شما هستند، حس می کند همچنان خواب است. به همین دلیل امکان دارد جمله هایی مانند «نه! نمی خوام خرسم را به علی بدهم» بگوید و با گریه حتی دستش را دراز کند که خرسش را بگیرد. او را در آغوش بگیرید، ببوسید و بگویید: «خواب دیدی عزیزم!» تدبیری بیندیشید در قصه هایی که در طول روز برایش می خوانید با مفهوم خواب دیدن و تفاوت آن با واقعیت تا حدی آشنا شود.

      بهتر است کابوس دیدن و وحشت های شبانه بچه ها را با نگاه وسواس گونه ننگرید و اجازه دهید این اختلال های خواب طی شوند، مگر اینکه تکرار شوند و زندگی شما را مختل کنند اما در مورد اختلال های اضطرابی و ترس های مختلف لازم است حتما بررسی انجام و عکس العمل مناسب و به موقع نشان داده شود تا این ترس و اضطراب ها ریشه دار نشود.

  • MANIA , جولای 12, 2016 @ 4:56 ب.ظ

    سلام و خسته نباشید خدمت شما
    من در کلاس نهم درس میخوانم و معمولا جزو نفرات برتر مدرسه و کلاس هستم اما با توجه به آزمونهای تیزهوشان و نمونه دولتی که اخیرا دادیم و پاسخی که از آزمون دریافت کردم متوجه شدم در هیچکدام از آزمونها قبول نشده ام.این باعث ازبین رفتن امید من و کمبود شدید اعتماد بنفسم شده. من در آزمون های معنبر سطح کشور جزو نفرات برتر استانم شدم اما وقتی متوجه شدم در این آزمونها موفق نشده ام امیدم را کاملا برای کنکور و پیشرفت در عرصه های بالاتر از دست داده ام. اصلا دوست ندارم در مدارس عادی تحصیل کنم، لطفا منو راهنمایی کنید

    • راهنما , جولای 13, 2016 @ 9:48 ق.ظ

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • الهام , آگوست 14, 2016 @ 8:08 ق.ظ

    سلام من خانمی هستم ۳۰ ساله و تقریبا ۳ ساله که ازدواج کردم شوهرم از من هم ۳ سال کوچکتره اصلا از شوهرم راضی نیستم چون از اول خیلی چیزها را بهم دروغ گفته بود راجع به شرایط مالیش ، کارش و … و حتی خیانتی که بهم کرده بود ولیکن من با همه اینها کنار اومدم باز هم باهاش زندگی کردم. من یک اشتباهی را انجام دادم که باعث بی اعتمادیش شد ولی ایشان اصلا گذشت نمیکنه و همش بی اعتماد هستش . نه میزاره کارهایی که باعث خوشحالی خودم میشه انجام بدم و نه اینکه از زندگی لذت ببرم . فکر میکردم با بچه دار شدن همه اینها حل میشه !! به نظر شما راه حل این مشکل من چیه ؟ تازه دست بزن هم پیدا کرده و خیلی هم بد دهن هستش. آیا جدا بشم یا نه ؟؟؟

    • راهنما , آگوست 14, 2016 @ 12:38 ب.ظ

      شما تا تونستید از بدیهای ایشون گفتید ولی ایشون خوبی هایی داشتن که شما با تمام مواردی که میدونستید باز عاشقانه با ایشون ازدواج کردید به همین موارد بیشتر دقت کنید و در زمانی مناسب با ایشون صحبت کنید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *