خانواده نهادی است تربیتی که در این نهاد فرزندان شخصیت گرفته و نحوه برخورد با اجتماع را فرا میگیرند. باید به این نکته توجه کنید که خانواده ها و نحوه شکل گیری آنها در طول تاریخ بشریت یکسان نبوده و در این مدت دچار تحولاتی شده است اما همه این تحولات هیچگاه تغییری در اصل خانواده ایجاد نکرده و همواره بر نکته همدلی و گذشت و
همچنین اعتماد در خانواده تاکید شده است. در خانواده ها ارزش ها شکل گرفته و پرورانده می شوند تا با تربیت یک فرزند خوب جامعه به شکل خوبی پیشرفت کرده و ضمن کسب موفقیت در اجتماع، ضامن سلامت روانی جامعه باشد بنابراین خانواده ها می بایستی در خودشان مشکلی نداشته باشند تا بتوانند به دور از ناهنجاریها و مشکلات فرزندانی خوب را تحویل جامعه بدهند.
نکاتی در باب اعتماد سازی
یکی از نکاتی که باید در خانواده رعایت شود بحث اعتماد سازی است. اعتماد بین تک تک افراد خانواده بایستی نهادینه شود زیرا اگر این اعتماد نباشد همدلی نبوده و اگر همدلی نباشد اعضای خانواده که مانند حلقه زنجیر به هم متصل هستند از هم جدا شده و دیگر نمی توان به آنان یک خانواده گفت این اتفاق باعث می شود ابتدایی ترین نهاد تربیتی کار خود را به درستی انجام نداده و فرزندانی خوب را تحویل جامعه ندهد بنابراین جامعه از هم گسیخته شده و ناهنجاری در آن افزایش می یابد. اما چگونه می توان بحث اعتماد سازی را در خانواده پیاده کرد؟!
صداقت را می توان پایه این اعتماد سازی دانست
اگر صداقت در خانواده حکم فرما باشد هیچگاه بی اعتمادی و شک در خانواده جایی ندارد بنا براین باید در تمامی مسائل صادق باشیم. در گام بعدی احترام به ارزش ها و تبادل نظرات در محیطی آرام می باشد همه اعضای خانواده باید به یک چشم دیده شوند البته جایگاه والدین جایگاهی خاص است که نمی توان آن را نادیده گرفت. اهداف در خانواده باید مشخص باشد و باید هرکس شخصیت و جایگاه خود در خانواده را دانسته و برای حفظ آن تلاش کند بنابراین اعتماد سازی در خانواده به معنای داشتن خانواده ای خوب و سپس جامعه ای به دور از تنش می باشد.
چگونه دوباره اعتماد سازی رو بسازم؟
من با یه پسر دوست بودم و خانواده ام متوجه شدند و اعتمادشان کامل از بین رفت من چگونه باید دوباره اعتماد انها را جلب کنم.
پاسخ
مسئله ارتباط والدین و فرزندان جزو آن دسته از نکاتی است که همیشه به صورت تک بعدی بررسی شده بدین معنی که روحیات و مشکلات و ویژگیهای فرزندان را شخم زدهایم و از این طریق راهکارهایی را به والدین برای برقراری ارتباط صحیحتر نشان دادهایم.
اما براساس رویه جدید، این بار می خواهیم والدین را در خال هدف قرار داده و با تفکیک و توضیح روحیات و شرایط آنها راهی به شما نشان دهیم که بهترین و نزدیک ترین باشد.
در ابتدا باید چند اصل و نکته را جدا از این که والدین ما در چه گروه و دسته و متعلق به چه شرایط روحی و فکری هستند بپذیریم:
عمده ترین علت عدم رضایت ما از والدین و احساس فاصله زیاد بین خودمان و آنها، مقایسهای است که به صورت ناخودآگاه و بعضاً آگاهانه انجام میدهیم و در این قیاس، والدین خود را با الگوی ایده آلی که غالباً حاصل ترکیب رفتارهای مورد پسند ما است مقایسه میکنیم. یادمان باشد هیچ انسانی، چه در موقعیت فرزندی و چه والدی، کامل نیست بلکه ترکیبی است از رفتارهای مثبت و منفی و هنر آن است که انسانها را آنگونه که هستند بپذیریم و دوست داشته باشیم.
یادمان باشد که پدران و مادران ما فرزندان دیروز بودهاند و ما نیز پدران و مادران فرزندانی خواهیم بود و این چرخه تا همیشه ادامه دارد.
حل معقول مسائل زمانی حاصل میشود که احساس رضایت دو طرفه را به دنبال داشته باشد. یعنی هم ما و هم والدینمان به آرامش و تعادل نسبی برسیم.
رفتار والدین ما تابعی از طبیعت اطراف ماست و اثرگذارترین و مفیدترین تغییرات در هر پدیده طبیعت (منجمله رفتار والدین) زمانی حاصل میشود که تغییر از نگاه ما و از رفتار ما آغاز شود.
به عبارتی با تغییر در رفتار خودمان، آنها را به بازخورد مطلوب واداریم.
و آخرین و مهمترین نکته آن که هر کس به اندازه زحمت و محبتی که برایمان میکشد شایسته و سزاوار قدردانی، ستایش و احترام است و لذا پدر و مادر ستودنیترین عناصر زندگی ما هستند که احترام در مقابل آنها فضایی نامحدود دارد.
و اما تفاوتهای رفتاری والدین: والدین همه چیزدان، والدین منظم، والدین سلطهگر، والدین پرخاشگر، والدین ساکت و کم حرف.
والدین همه چیز دان
اینگونه شخصیتها در همه زمینهها متخصص هستند، در هر موضوعی ابراز عقیده کرده و حتی در صورت اشتباه، آن را قبول ندارند.
در رویارویی با این گونه والدین بهتر است که شما برای پرسیدن و گرفتن نظر پیش قدم شوید و اجازه دهید که این نیاز در مورد موضوع دلخواه و انتخابی شما ارضا شود.
چنانچه با نظر اشتباهی روبه رو شدید، بهتر آن است که آن لحظه سکوت کرده و از تذکر دادن فوری اجتناب کنید. کمی بعدتر پیش آمده، از او بخواهید بیشتر فکر کند و مسئله را اینگونه مطرح کنید:
نظرات شما همیشه برای من کمک بزرگی است. راستی اگر مسئله اینطوری نبود – همان راهنمایی اشتباهی که خود والد انجام داده – و این گونه بود – نظری که صحیحتر و بهتر است – چه کار کنم؟
چنانچه بعد از این صحبت دیگر هیچ نگویید و مجال تفکر را به آنها دهید، این عمل سبب میشود که بعضاً به اشتباه خود پیبرده و نظر درست شما را مجدداً به عنوان نظر و راهنمایی خود مطرح کنند. مهم این است که آنچه می خواستهاید انجام شده و به آن رسیدهاید.
والدین منظم
این اشخاص به طرز آشکاری دقیق و حسابگرند. منطقی حرف زدن را دوست دارند. واقعیات را به طور ملموسی درک کرده و از خیال بافی و بیخیالی به دورند.
محیط اطرافشان تمیز و منظم است و شما در حیطه نظارتی آنها چارهای جز تبعیت از نظم ندارید.
در مقابل اینگونه والدین و برای فرار از جبر نظم افراطی سعی کنید که ظاهر رفتاری و محیطی خود را نزدیک به سلیقه آنها نشان دهید. با آنها منطقی صحبت کنید و به گونهای رفتار نکنید که احساس کنند نسبت به مسائل اطراف خود بیخیال هستید.
حتی اگر واقعاً چنین است، اتاق و محیط اطراف شخصی خودتان را در حد معقول و نه افراطی از نظم نگاه دارید.
این در واقع مثل یک بازی پازل، هنر قرار دادن تکهها در جای درستی است که به نتیجه درست منتهی میشود و شما این هوش و قابلیت را دارید، فقط کافی است بخواهید که این کار انجام شود.
در مورد بخش افراطی رفتار آنها در زمان های مناسب و بدور از هر گونه تنش و بی حرمتی و با اعمال فضای منطقی به گفتگو و صحبت بنشینید.
یادتان باشد لجبازی تنها نکته ای است که هرگز شما را به مقصد نمیرساند. در شمارههای بعد سعی میکنیم بیشتر با روحیات کسانی آشنا شویم که بیشک دوستمان دارند و دوستشان داریم.
والدین سلطهگر
این اشخاص تفکران خود را با زور و اجبار به دیگران القا کرده و با آ نها و درگیر بحث و جدل میشوند. در مقابل این والدین باید با آرامش و اعتماد به نفس صحبت کنیم و بدانیم که نفس حرف زدن مهم نیست.
بلکه مهم آنست که بتوانیم منظور خودمان را به درستی بفهمانیم. استفاده از واژگان درست و اعتماد به نفس برگه برنده ما در برخورد با ایندسته از والدین است.
بهتر است که در شروع صحبت آنها را با نام پدر، مادر؛ مخاطب قرار دهیم و سپس در کمال آرامش موضوع و خواسته خود را مطرح کنیم.
در صورت عصبانیت و بحث سکوت کرده و مجدداً در شرایطی مناسبتر موضوع را مطرح کنیم و خود را هرگز به صورت یک آدم بیخیال و بیتوجه نشان ندهیم.
والدین پرخاشگر
این دسته از آدمها پیروز شدن در نزاعها را دوست دارند و دیگران با تندی وادار به قبول خواستههای خود میکنند. والدینی که با کوچکترین حرفی به شدت عصبانی شده، فریاد میزنند ولی این حالت در آنها خیلی زود فروکش میکند، در واقع با داد زدن نوعی انرژی منفی را از درون خود تخلیه میکنند و از اینرو سکوت و آرامش شما و تواضعتان در برابر این حالات، مدت زمان این تخلیه را کوتاه کرده و باعث میشود که فضا زودتر به حالت عادی باز گردد.
در صورتیکه ایستادگی و بحث کردن شما باعث میشود که دایره عصبانیت از حال به گذشته کشیده شده و مسئله دلخواه شما بینتیجه بماند.
فقط سکوت کنید بعد از آرام شدن شرایط، مودبانه از اینکه آنها را عصبانی کردهاید عذرخواهی کنید، حتی اگر مقصر نبودهاید، و در مورد موضوع مورد نظرتان مجدداً صبحت کنید.
شاید راهکارهای زیر به برقراری سریعتر آرامش در فضای گفتگوی شما کمک کند:
در مواجهه با بیمنطقی رفتار والدین صحیت به مراتب کار گشاتر از خصومت است.
در هنگام دعوا از واژگان بد استفاده نکرده و تن صدای خود را بالا نبرید.
در مقابل اینگونه والدین و در این شرایط محکم نشسته، پا روی پا نیاندازید و با چیزی بازی نکنید.
هرگز با والدین خود قهمر به معنای ترک کلام نکنید، حتی اگر آنها با شما صحبت نکردند.
با محکم بستن در، ترک محل و …. نشان میدهید که قصد اصلاح رفتار والدین را دارید که این امکانپذیر نبوده و به ضرر شما است.
والدین ساکت و کم حرف
این شخصیتها چهرههایی سرد و بیاحساس داشته و به ندرت ابراز عقیده میکنند.
اگر شما والدینی دارید که اینگونهاند و دوست دارید که با آنها هم کلام شوید بهتر است خودتان پیش قدم شوید:
در کنار آنها نشسته و مختصر و مفید از خود و کارهایتان بگوئید، زیرا آنها حوصله شرح و تفسیر فراوان ندارند، و سپس از آنها در مورد مسائلی که میدانید باید در آن روز انجام میدادند بپرسید.
به طورمثال:
روغن ماشینتو عوض کردید؟
ایراد ماشین برطرف شد؟
مادر، امروز که دکتر رفتید، مطب شلوغ بود؟
و یادتان باشد که هرگز در موقع استراحت مزاحم آنها نشوید.
فراموش نکنیم که پدران و مادران ما فرزندان دیروز بودهاند و ما نیز پدران و مادران فرزندانی خواهیم بود و این چرخه تا همیشه ادامه دارد.
دوست همسرم با خانمها و دختران خیلی راحت ارتباط برقرار می کند
من از طرف دوستم مطلب را می گذارم، امیدوارم پاسخ شما بتواند به او کمک کند
دوست همسرم با خانمها و دختران خیلی راحت ارتباط برقرار می کند و الان با یک خانم متأهل رابطه دارد، ماپنج ماه است که زندگی مشترک را شروع کرده ایم دوست همسرم و دوست دخترش هفته ای سه بار به خانه ما می آمدند و شب می ماندند، لازم به ذکر است که همسرم با دوستش و اون خانم و یک دختر دیگر همکار هستند.
آن دختر نامش لیندا است، یک شب لیندا هم با دوست همسرم به خانه ما آمد، من متوجه شدم همسرم با او به صورت پیامکی صحبت کرده و حرفهای عاشقانه بینشان رد و بدل کردند.
من با همسرم صحبت کردم و قبول کرد که همه چیز تمیز تمام شده.
تا اینکه متوجه شدم در روز دختر همسرم با دوستش و دوست دختر دوستش و لیندا برای نهار بیرون رفته اند، هنوز به رابطه همسرم با لیندا مطمئن نیستم اما نمی خواهم زندگی ام خراب شود.
آمدن دوست همسرم به منزلمان را به هفته ای یکبار کم کردم، اما واقعاً نمیدانم که چکار کنم، لطفاً مرا راهنمایی
کنید.
پاسخ
اگر همسر دوستتون ارتباط دارند خارج از محدوده کاری .
علاوه برکم کردن دیدارها شاید بهتر باشد با خودشون صحبت بشه این رفتارها گاهی جنبه عادت پیدا می کند و فرض براینکه رابطه با دوستشون کم بشه ولی ان خانم همکارشون هستند و ممکنه در محیط کاری باز هم در ارتباط باشند باید دید چه چیزی ایشون رو به عنوان فرد متاهل به سمت این خانم سوق داره می تواند مشکل در خود خانم این اقا باشد نوع رفتار و قدرت درک و …
که شاید دلخواه همسرشون نبوده و ایشون به سمت فرد دیگری گرایش پیدا کردند البته که همیشه ریشه خیانت به خاطر مشکلات طرف مقابل نیست.
و می تواند به دلیل عادت رفتاری و تنوع طلبی خودمردان باشد .و یا تحت تاثیر دوستان قرار داشتند و به پیشنهاد انها ارتباط دیگری را تجربه کند در هر صورت بهتره شرایط دقیق بررسی شود .
و از مشاوره حضوری بهره ببرید موفق باشید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۳۰۴
موفق باشید
کارهایی کرده ام که اعتماد پدر و مادرم نسبت به من خیلی کم شده است
من کارهایی کرده ام که اعتماد پدر و مادرم نسبت به من خیلی کم شده است من هر کاری کرده ام که اعتماد اونها رو جلب کنم ولی نشده من۱۷ سالمه و برای بیرون رفتن هم از من هزاران سوال میپرسن که بهم بر میخوره و ناراحت میشم تا حالا چندین بار با مادرم بحثم شده و فکر میکنم تنها رهایی از این مشکلم ترک خانوادمه لطفا کمکم کنید
پاسخ
دوست گرامی اینکه دقیقا چه اتفاقی افتاده و شما چه کارهایی داشتید که خب اعتماد اونها کم شده اهیمت داره به هر حال این رو هم در نظر بگیرید که شما هم در سن حساسی هستید ..
به هر حال در این سن نسبت به خانواده به طور طبیعی حساسیت زیاد می شود و خب تفاوت ها ی نسل بیشتر می شود و باعث می شود که شما فکر کنید اختلاف نظرها انقدر زیا است که اصلا نمی توانید شرایط را تحمل کنید مخصوصا وقتی می فرمایید فضای بی اعتمادی وجود دارد خب این هم نکته ای است که برای شما ازاردهنده می شود
توجه کنید که هیچ کس مثل خانواده نیست درسته که اگر اشتباهی کردید باید ببیخشن و نباید قضاوت کنند که مسشکلات بیشتر شود و بی مهری هایی ایجاد شود ولی باید باهاشون صحبت کنید حتی اگر روانشناسی باشد باید با انها در مورد شرایط دوران نوجوانی صحبت کند و اینکه به هر حال بدبینی هایی ایجاد می شود
به هر حال در اینده شرایط شما سخت تر خواهد شد به لحاظ اینکه حمایت های بیتشر ی از خانواده می خواهید و اگر فکر اینکه اونها رو ترک کنید وجود داشته باشد نمی توانید خودتون تحمل کنید.
بهتره بدونید این دوره تمام می شود و به تعادل روحی و روانی خواهید رسید و بسیاری از اختلافت برای شما قابل هضم تر خواهد شد پس اصلا نگران نباشی
در هر صورت امیدوارم خوشبخت و موفق باشید.
بهتره در مسیری حرکت کنید که به انها اثبات کنید که اگر کاری کردید قبلا اشتباه بوده و می خواهید جبران کنید و متوجه خواسته ها و انتطارات انها هستید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۴۴۰۳۴۴۹۰
موفق باشید
کشمکش بین استقلال و وابستگی
با توجه به اینکه این دوره، حد فاصل دوران کودکی و بزرگسالی است، از دست دادن حمایتهای بیقید و شرط والدین برای کسب احساس استقلال از یک طرف و لذت مورد حمایت و پشتیبانی آنها بودن و همانطور کودک ماندن و بدون زحمت و دردسر، همیشه مورد محبت قرار گرفتن از طرف دیگر، در نوجوان کشمکش درونی ایجاد میکند و جنگ روانی عمیقی در ذهن او به وجود میآورد.
بعضاً خانواده و مدرسه و جامعه نیز از او توقعات متناقض دارند، گاهی او را به چشم یک کودک نگاه کرده و برخوردی تحقیرآمیز دارند و گاهی هم توقعات از او بیش از حد توان اوست و به چشم بزرگسالان به او مینگرند که این خود به کشمکشهای درونی نوجوان دامن زده و او را با مشکل روبرو میسازد.
طغیان علیه مراجع قدرت
نوجوان برای کسب استقلال علیه همه ی مراجع قدرت من جمله والدین و کادر مدرسه طغیان میکند.
گاهی اوقات رفتارهایی علیه آنها از خود نشان میدهد.
درگیریهایی ایجاد مینماید و به اعمالی دست میزند که روابط او را با آنها و سایر مراجع قدرت به شدت تیره میکند، مثلاً بگومگو میکند، بحث و مجادله ی طولانی انجام میدهد، بر خلاف خواسته ی والدین دیر به خانه میآید.
از انجام تکالیف درسی خودداری میکند، سیگار میکشد و حتی ممکن است دست به اعمال بزهکارانه هم بزند.
این مورد در خانوادههای با محدودیت زیاد و یا مدارسی که مقررات سخت و خشک را بدون نظرخواهی و مشورت با نوجوان اجرا میکنند از شدت بالاتری برخوردار است.
هویّت فردی
یکی دیگر از مشکلات مهمی که نوجوان با آن روبرو میشود مساله ی تشکیل «هویت فردی» اوست.
بدان معنی که سوالهای متعددی درباره ی مفهوم زندگی، نقش او در این زندگی، مفهوم مرگ و زندگی پس از مرگ و بطور کلی سوالهایی نظیر، من کیستم؟ و به کجا میروم؟ ذهن او را به خود مشغول مینماید که باید به آنها پاسخ دهد.
احساس هویت شخصی در نوجوانان کمکم براساس همانند سازیهای مختلف گذشته ی آنها تکوین مییابد.
با ورود به دوره ی نوجوانی ارزشهای گروه همسالان و همچنین ارزیابیهای معلمان و سایر بزرگسالان نیز مطرح است و هر اندازه ارزشهایی که از طرف دوستان و همسالان ابراز میشود با ارزشهای والدین و معلمان همخوانی بیشتری داشته باشد به همان نسبت کار هویتیابی نوجوان آسانتر پیش میرود.
چگونگی ارضاء نیازهای جدید (جنسی):
رشد و نمو غدد داخلی و ترشحات هورمونهای جنسی به نوجوان امکان برقراری روابط جنسی را میدهد و انگیزه و کشش جنسی نسبت به غیر همجنس در او ایجاد میگردد و از طرفی نخستین برخورد نوجوان با جنس مخالف اغلب با ترس و پریشانی خاطر همراه است.
جوان تازه بالغ جدید تمایلات قوی و نامعلومی را احساس میکند که او را از جلدش خارج کرده و بسوی جنس مخالف میکشاند. جهشهای شدید محبت، عقبنشینیهای توضیح ناپذیر و حرکات بدون دلیلی که او را آشفته میسازد.
نوجوان میخواهد این همه انرژی را که به وجود آمده و موجب هیجان او شده است را در جایی آزمایش نماید، اما در عین حال نگران عواقب آن است.
او بیداری و رشد تمایلات جنسی را دارد ولی هدف ندارد و چون غریزه ی جنسی کاملاً زیرزمینی است، جهتیابی آن با کور مالی انجام میشود و در افراد محجوب و کمرو نوعی اضطراب و گیجی ایجاد میکند.
در جوامعی که آموزش ارضاء صحیح غریزه ی جنسی و راههای کنترل آن برای نوجوان آموزش داده نمیشود، این مشکل مضاعف است و در اینجاست که متاسفانه لغزش و سقوط در پرتگاه در کمین است.
عدم کنترل بر رفتار و هیجانات ناشی از تغییرات جسمی و روانی دوران بلوغ
به دلیل رشد سریع جسمی و تغییرات مشهود در اندامهای بدن نوجوان در دوران بلوغ بعضی از رفتارهای هیجانی و عدم کنترل او طبیعی است.
مثلاً جلو آمدن سرنوجوان به دلیل احساس بلندتر شدن گردنش، بزرگ شدن بینی و یا عدم کنترل در دستهایش برای جابجایی خصوصاً اشیاء ظریف از طرفی و عدم آگاهی و آموزش صحیح او در مقابله با این مسایل از طرف دیگر او را از نظر روحی تحت تاثیر قرار داده به طوری که در خود احساس بیکفایتی و حقارت مینماید که همین امر موجبات اضطراب را در وی فراهم میآورد.
ترس از آینده
با پیدایش نیازهای جدید در نوجوان و کشش به سوی ارضای نیازهای آنی و مقطعی، آینده را در ذهن نوجوان مبهم و دور از دسترس تصویر مینماید.
به طوری که حتی چگونگی تامین اقتصادی و تشکیل خانواده برای خود در آینده و ازدواج و تحصیلات عالی را قلههایی دور از دسترس میپندارد.
که دستیابی به آنها برای او بسیار دشوار و در بسیاری از موارد از محالات است که البته نقائص تربیتی و آموزشی در درون خانواده، مدرسه و جامعه و محرومیتهای شدید مالی خانواده به شدت و عمق این مشکل نیز میافزاید.
دغدغه اقتصادی
یکی از مهمترین مشکلات نوجوانی این است که فرد قبل از اینکه به بلوغ اقتصادی برسد به بلوغ جنسی رسیده است و از طرفی چون به دنبال استقلال و کسب هویت جدید برای خود نیز میباشد.
همیشه به فکر دستیابی زودتربه منافع اقتصادی است و در این ارتباط میبینیم نوجوانانی را که مدرسه و تحصیل را رها کرده و به دنبال شغل و کسب درآمد میباشند و این خصوصاً در جوامعی که ارزشهای انسانی و معنوی جای خود را به ارزشهای مادی داده و شخصیت افراد برحسب درآمد و پول آنها مورد ارزیابی قرار میگیرد.
بسیار مشهودتر است و در این ارتباط اوضاع و احوالاقتصادی- اجتماعی و بیثباتی جامعه، جنگ، بیکاری، کمبود امکانات و فقر مالی خانواده از عوامل تشدید کننده ی مشکل محسوب میشوند.
تعارض بین خواستههای والدین و گروه همسالان
در این دوران، نوجوان تحت تأثیر گروه همسالان میباشد و والدین را مرتبط به نسل گذشته میداند که نیازها و خواستههای عصر حاضر او را درک نمیکنند.
لذا نوجوان خود را در این میان کاملاً گیج احساس میکند چون حاضر نیست که محبت والدین را هم از دست بدهد. در چنین مواقعی نوجوانان بعضاً همانند هنرپیشهها نقش بازی میکنند تا از مقبولیت والدین و گروه همسالان، هر دو برخوردار شوند.
ترس و اضطراب
ناتوانی در سازگاری با موقعیتهای جدید موجب تشدید ترس و اضطراب در نوجوان میشود مانند: ترس از عدم موفقیت در امتحان یا مورد سرزنش قرار گرفتن در خانه و مدرسه، ترس از پذیرش مسئولیت و ارتباط با جنس مخالف یا مورد پذیرش دوستان واقع نشدن.
به هم ریختگی ارتباط با دیگران
فشارهای روانی، عاطفی و اجتماعی در این دوران موجب میشود که نوجوان با خودش، با خانوادهاش، با دوستانش و بطور کلی با همه رابطهاش بهم میخورد و احساس کوچک شمردن خود و حقارت می کند و حالت عصبی در او افزایش مییابد.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۴۴۰۳۴۴۹۰
موفق باشید
منبع: com.مشاوره-خانواده
بسیاری از کارشناسان براین باورند که اعتماد یکی از مهمترین عوامل در ایجاد محیط کاری یکپارچه، هم افزا و اثربخش به شمار می آید.
سازمانهایی که میان کارکنان آنان اعتماد وجود دارد معمولا سازمانهایی موفق هستند در غیر این صورت غالبا موفق نخواهند بود.
لذا مدیریت اکثر مواقع این سوال را مطرح می کنند «چطور می توان در محیط کار اعتماد به وجود آورد و چگونه می شود از بی اعتمادی جلوگیری کرد».
اعتمادسازی همیشه از رده عالی سازمان شروع می شود. صداقت و اعتمادسازی درونی به شرطی به وجود می آید که مدیران عالی سازمان سرمشق و الگو دیگران باشند و با ایجاد مصادیق، آن الگوها را در واحدها و ادارات عملی سازند.
پنج روش برای اعتمادسازی در گروهها و همچنین پنج رویه فوری برای بی اعتمادی به رهبران سازمان پیشنهاد می شود. اما ابتدا می پردازیم به اینکه چطور اعتمادسازی کنیم.
۱ – صداقت را پایه گذاری و حفظ کنید: صداقت سنگ زیربنای اعتماد در سازمان است. صداقت باید از رده عالی سازمان شروع شده و تا رده های پایین سازمان ادامه یابد. این یعنی اینکه در بین سایر موارد، همیشه باید حقیقت را بگویید و به قولتان پایبند باشید. مهم نیست این کار چقدر دشوار است. بلکه اگر افراد صداقت داشته باشند اعتقاد به سازمان به وجود می آید.
۲ – دیدگاه و ارزشها را تبادل کنید: ارتباط مهم است چون شاهرگ کسب اطلاعات و دسترسی به حقایق است. تبادل دیدگاه سازمانی مدیریت را قادر می سازد تا بگوید به کجا می رویم و با ربط دادن به ارزشها، بتوان روشهای رسیدن به آن پایه گذاری کرد.
۳ – همه کارکنان را به یک چشم ببینید: وقتی کلیه کارکنان اعم از کارکنان جدیدالاستخدام، موقت، پاره وقت و یا کارکنانی که دارای حقوق پایینی هستند احساس کنند به عنوان عضوی از گروههای کاری برای سازمان اهمیت دارند آنگاه اعتماد به وجود می آید. اعتمادسازی با گوشه گیری مدیریت و دوری از کارکنان به دست نمی آید، بلکه ازطریق تماس و ملاقات مدیریت با کارکنان شکل می گیرد. به دنبال آن مدیریت باید از نظرات و دیدگاههای کارکنان آگاهی یابد (برای آنها اهمیت و اعتبار قائل شود). مدیر باید نام کارکنان و اعضای خانواده آنها را بداند و با همه کارکنان رفتاری محترمانه داشته باشد.
۴ – به جای اهداف فردی، بر اهداف مشترک متمرکز باشد: وقتی کارکنان احساس کنند از طریق فعالیت گروهی و با همکاری یکدیگر به جای مجموعه ای از اهداف فردی به دیدگاه مشترک می رسند اعتماد به وجود می آید. این امر لازمه کارگروهی است. گروه وقتی می تواند به کار ادامه دهد که اعضایش به یکدیگر اعتماد داشته باشند.
۵ – اگر کاری درست است آن را انجام بدهید و به خطرات فردی توجه نکنید: همه ما به نوعی ازطریق حس ششم میدانیم در هر شرایطی تقریبا چه چیزی درست است. اگر از این حس پیروی کنیم و هر نوع پیامدهای فردی را نادیده بگیریم همیشه مورداحترام اطرافیان قرار می گیریم. از این احترام می توان اعتماد به دست آورد.
موارد پیش گفته جنبه مثبت اعتمادسازی بود. اما راجع به جنبه منفی بی اعتمادی چه می توان گفت؟ لذا در ذیل پنج روش سریع در ایجاد بی اعتمادی در همکاران شرح داده می شود:
۱ – حرف و عمل شما یکی نباشد: هیچ چیزی مانند دمدمی مزاجی و تناقض میان حرف و عمل افراد را سردرگم نمی کند. اگر سردرگمی ناشی از تناقض مستمر باشد یقین بدانید اعتماد قربانی می شود.
۲ – به دنبال منافع فردی باشید نه منافع مشترک: دریک محیط کارگروهی اگر فردی فقط به دنبال منافع فردی باشد بیدرنگ احترام و اعتمادش نزد دیگران از بین می رود.
۳ – خودداری از تبادل اطلاعات (حبس اطلاعات): وقتی مجاری ارتباط مسدود باشد، بروز شایعات در رده های بالا و پایین سازمان شروع می شود. لذا اطلاعات غلط جای اطلاعات درست را می گیرد. انکار و تکذیب مطالب رواج می یابد. اطلاعات درست با تأخیر زیاد و گاهی هرگز دراختیار کارکنان قرار نمی گیرد. لذا اعتماد ازبین می رود.
۴ – دروغ یا نصف حقیقت را بگویید: عدم صداقت سریعترین راه نابودی کل اعتماد است. افراد ممکن است دروغی را یک بار یا حتی دوبار باور کنند اما این ضرب المثل قدیمی می گوید: «بالاخره دروغگو دستش رو می شود».
۵ – ذهن بسته داشته باشید: نسبت به عقاید و نظرات دیگران بی اعتنا باشید و فضایی به وجود آورید که این گونه باشد «من می خواهم همه کارها طبق نظرم انجام شود یا همین که هست». قطعا چنین فضایی موجب قطع ارتباطات و درنهایت بی اعتمادی می شود.
نتیجه گیری
وقتی نگاهی به سازمانهای کاملا موفق در گذشته و حال می اندازیم می بینیم رهبران آن سازمانها به اصول پنجگانه اعتمادسازی توجه داشته و به آن عمل کرده اند.
نگاهی به سرداران مشهور نظامی در طول تاریخ و همچنین رهبران سیاسی واقعا محبوب و رهبران بزرگ و شایسته در حوزه صنعت می بینیم همه این رهبران بزرگ میان رؤسا، همکاران و مرئوسان خود اعتماد به وجود آورده اند و با اعتمادسازی برای خود، هم پیمانان و شرکتهایشان موفقیت و افتخار کسب کرده اند.
در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
با یه پسر دوست بودم و خانواده ام متوجه شدند و اعتمادشان کامل از بین رفت