مرکز مشاوره

مرکز مشاوره اصفهان

مرکز مشاوره اصفهان

مرکز مشاوره خانواده و ازدواج اصفهان

.خانواده به عنوان نهادی تربیتی و اجتماعی از جایگاه ویژه ای در جامعه برخوردار است اهمیت خانواده همچنین در تعالیم دینی ما مشخص شده و به حفظ آن سفارش شده است حال ممکن است این آرامشی که انسان در خانواده دارد بنا به هر دلیل و مشکلی برهم خورده و این وظیفه اعضای خانواده است که برای حفظ آرامش آن تلاش کنند در این زمینه مشاوران خانواده با راهنمایی هایی که می کنند می توانند گره گشای مشکلات باشند.به همین منظور مرکز مشاوره اصفهان با هدف کمک به اصفهانیان عزیز، با تاکید بر بحث های مشاوره ای در مشاوره خانواده انقلاب، مشاوره ازدواج انقلاب، مشاوره خانواده بلوار کشاورز، مشاوره خانواده سی و سه پل تشکیل شده و برآن است تا بتواند راه گشای مشکلات شما در بهترین مرکز مشاوره اصفهان و سایر مراکز مشاوره اصفهان باشد.

شماره های تماس 01

مرکز مشاوره اصفهان دارای شعب متعددی در مناطق مختلف اصفهان از جمله مرکز مشاوره امام خمینی، مرکز مشاوره فلکه شهدا، مرکز مشاوره انقلاب ، مرکز مشاوره سی و سه پل و مرکز مشاوره بلوار کشاورز است و با استفاده از کارشناسانی مجرب و مشاورانی با سابقه و توانا پذیرای مردم عزیز اصفهان خواهد بود.

پسری هستم ۲۴ساله که ۲سال پیش با دختری در دانشگاه اشنا شدم

پسری هستم ۲۴ساله که ۲سال پیش با دختری در دانشگاه اشنا شدم.اول رابطه درسی بود ولی بعد کم کم به همدیگه علاقه پیدا کردیم.

ولی من شرایط ازدواج نداشتم و الان هم سرباز هستم.

و نمیتونم ازدواج کنم.

از همون اول هم جفتمون به خانواده هامون گفتیم و اون ها همدیگه رو دیدن و شناختن.

من خودم با نامزدی مشکلی ندارم و خانوادم ولی میترسیم که خانواده اون خانوم بعد مدتی بگن که حتما باید عقد کنید.

چون همین الان هم میگن نامزد کنین.

اما ما تو این ۲سال خیلی خوب بودیم بعضی جاها نظراتمون مخالف بود و با هم دیگه بحث کردیم.

اما بعد هر دعوا خیلی خوب بودیم و زود فراموش میکردیم.و بعضی اوقات رابطه جنسی نه اما کارایی کردیم که طرفمون ارضا جنسی بشه و خالی بشه.

خیلی میگن رابطه دوستی قبل ازدواج غلطه اما من فکر نمیکنم.

حالا میخواستم بپرسم اگه ما ازدواج کنیم مشکلی واسمون پیش میاد؟؟؟؟

یا خدایی نکرده منجر به طلاق میشه این ازدواج؟؟؟؟؟

خانوادهامون در یک سطح هستن.

اما این که میگن اگه ازدواج کردید دیگه بهم دیگه اعتماد ندارید و فکر میکنین طرف دروغ میگه و همیشه شک دارین.

اما من هیچوقت شک نکردم به این خانوم چون دختر خیلی ساده و خوبی هستن.

اگه امکانش هست راهنمایی کنین ممنون میشم

پاسخ

دوست عزیز شما تا شرایط ازدواج و نداشته باشید نمیتونید در این مورد صحبت کنید
حداقل باید استقلال مالی داشته باشید تا درخواست و حرف شما رو بپذیرند
هر وقت چنین شرایطی رو بدست آوردید دوره ای در حدود ۹ ماه رو نامزد باید باشید
تا خانواده ها مراوده و معاشرت کنند و شناخت کامل به وجود بیاد در این صورت میتونید نسبت به آینده خوشبین باشید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه

دوست پسرم نمیاد خواستگاریم و بهونه میاره

من (۲۲ ساله) در ارتباط با یکی از همکلاسی هایم وارد رابطه احساسی شدم که عشقی زیااااد بوجود آمد (شهر من اصفهان است و محل تحصیلم شهرکرد و این همکلاسی شهرکردی است)

این بنده خدا قصدش از ارتباط با من ازدواج بود و هست
ولی می گوید امکان ازدواج ندارد
خب راست هم میگه
دانشجو ، بدون حمایت پدر ، بدون شغل مناسب ، بدون سرمایه و سربازی نرفته و مشکلات دیگر
و دلش می خواهد وقتی به خواستگاری من بیاید که موجب سرافرازی من باشد
و خب
ما با هم درارتباط هستیم
که از بدشانسی من خانواده من از همان ابتدا فهمیدند
و به این ارتباط دوستی می گویند
بعد از کلی اتفاقات و کش و قوس های زندگی
پدر من یه جورایی راضی شده که دخترش با دوست پسرش با این شرایط ازدواج کنه و میگه این ارتباط شما غلطه و شرعا و عرفا درست نیست
ولی این آقا پسر همچنان میگه من نمی تونم اقدام کنم
دلایلش هم منطقیه
ایشون بچه آخر و پسر سوم هستن که برادر قبل از ایشون با موفقیت تحصیلی و کاری که دارد ازدواج نکرده و می گوید مامانم طرف شماست و میگه تو با چه چیزی می خوای بری خواستگاری دختر مردم
البته تو پرانتز مامانش و خانواده اون از عشق ما اطلاعی ندارن
حالا نظر شما چیست

من موندم و عشقم که داره داغونم می کنه

پاسخ
دوست عزیز اگر ایشون تکلیفشون مشخص نیست و باید هنوز دنبال اماده کردن شرایطی باشند با همه علاقه ای که دارید به نظرتون درسته که صبر کنید و منتظر ایشون بمونید .
شاید صحیح نباشد و اینکه شما عاشق هم هستید خب طبیعی است که یک سری از شرایط را در نظر نگیرد ولی ایشون اگر به شما تمایل دارند باید دنبال فراهم کردن شرایط مناسب باشند تا رضایت شما را جلب کنند .
و به هر حال شرایط دختر با پسر متفاوت است و نمی تواند همیشه صبر کند و منتظر بهبود شرایط شود .
و ممکن است در این بین شما خواستگارانی با شرایط مطلوب را رد کنید که دیگر تکرار نشوند بنابراین کاملا دقت داشته باشید که چگونه ادامه می دهید و بهتر است برای ایشون زمانی را تعیین کنید اگر واقعا تمایلی وجود دارد رسما اقدام کنند و خوب شرایط را باید در نظر گرفت و زندگی مسئولیت پذیری بالایی می خواهد ولی خب وقتی تا این حد علاقه وجود دارد باید با خانواده درست مطرح کنند و در جریان باشند در هر حال امیدوارم برای ادامه منطقی تصمیم بگیرید

به خاطر داشته باشید که در دوستی های اینچنین افراد خیلی از شرایط اینده را در نظر نمی گیرند تفاوت های فرهنگی و خانوادگی و فکر می کنند می توانند با حداقل ها زندگی کنند که بعدا همین مسائل کوچک درد سر ساز می شود .امیدوارم متوجه صحبت های بنده باشید
و خوشبخت شوید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
موفق باشید

زن مطلقه که خواستگار طلاق گرفته دارد
با سلام . زنی مطلقه ۳۸ ساله ساکن اصفهان داری یک فرزند پسر ۱۵ ساله هستم / خواستگاری از شهر تبریز دارم که ایشان هم از همسرشان جدا شدند و دارای دو پسر ۱۶ و ۲۱ ساله هستند .
از طریق یکی از دوستان خانوادگی با هم آشنا شدیم و در خواست ازدواج دادند .
از نظر تحصیلاتی و مالی از من در سطح خیلی بالاتری هستند ولی من جواب رد دادم و الان پشیمانم .
به نظر تون چکار کنم و اصلا آیا ما با هم خوشبخت می شویم ؟
پاسخ
با سلام دوست عزیز دلیل رد کردن چه بوده است ؟
به فرض اینکه بخواهید دوباره با ایشون ارتباط بگیرید ایا امکان پذیر است ایا می شود که از طریق واسطه اعلام کنید که مایلید بیشتر صحبت کنید .
در هر حال بعتره همه جوانب رو بررسی کنید خودتون فرزندی در سن بلوغ دارید و اون اقا هم همین طور بحث پذیرش فرزندان و باقی مسائل هم اهمیت دارد اینکه فرهنگ ها و اداب و رسوم متفاوت است .
شما در هر صورت یک بار تجربه شکست داشتید اگر قرار باشد دوباره تکرار شود شرایط روحی مناسبی در این سن نخواهید داشت بهتره ابتدا از رابطه دوباره مطمئن شوید و درخواست ایشون و هم حتما با مشاور پیش از ازدواج صحبت شود.
گرچه هر دو عاقل هستید.
ولی این کمک کننده است امیدوارم تصمیم منطقی بگیرید و خوشبخت باشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران،
مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

افسردگی پس از زایمان

سلام خانمی ۲۹ساله هستم.

مدتی هست با همسرم مشکل دارم.

از سه سال پیش که زایمان کردم من افسردگی گرفتم.

ولی همسرم هیلی درکم نکرد.

روابط جنسی خوبی نداشتیم و من نمیتونستم پاسهگوی همسرم باشم.

کم کم از هم دور شدیم. تا چند ماه پیش فهمیدم با کسی رابطه پیدا کنه.

خودش پشیمون بود از کارش. و الان فکر نمیکنم که رایطه داشته باشه.

چون اون خانم راضی نبود. ولی الان من هیچ محبتی از طرف همسرم دریافت نمیکنم.

من حال روحیم خوب نیست. همش گریه و غصه. ما ازدواجمون فامیلی بوده. ایشون از همون اوایل بچگی تا وقتی که فهمیدم دوستم داشتن. خیلی زیاد وابستم بود.

همون رابطه عاشقانه. به همین خاطر خیلی اذیت میشم. الان مخبتی نمیبینم برام سنگینه. حتی گاهی مواقع به فکر خودکشی می افتم. ولی به خاطر دخترم نمیتونم. هیلی تلاش میکنم اخلاقیاتم رو درست کنم.

همسرم میگه اخلاقت بده. من میگم من ۳سابه افسردم و این به خاطر اینه که مادر شدم. الان دیگه از مادر شدن دوبارم میترسم. خواهش میکنم کمکم کنید. مشاوره ها گرونه و نمیتونم برم.

اگه وضعمون خوب بود شاید به اینجاها نمیکشید

پاسخ
اگر مشکل شما افسردگی بعد از زایمان باشد باید و باید دوست عزیز زیر نظر روانپزشک باشید به هر حال هر چقدر هزینه داشته باشد شما سه سال است افسرده هستید و بایددارو مصرف کنید و اگر نیاز بود زیر نظر روانشناس باشید و بهتره ار مراکز دولتی دانشگاهی استفاده کنید یعنی بیمارستان هایی که زیز نظر دانشگاه ها هستند و اموزشی هستند و با این شرایط باید دارو مصرف کنید .
به هر حال مشکلات افسردگی در زنان باعث کاهش تمایلات جنسی و عدم پاسخگویی نیاز ها در مر دان شده و مشکلاتی را ایجاد می کند که باید دقت داشته باشید .و این طور نیست که شما بنشینید تا مساله حل شود خوب شرایط گریه و ناراحتی شما برای هر مردی ممکنه خسته کننده شود هر چند ایشون عاشق شما بوده باشند و علاقه بسیاری باعث ازدواج شده باشد پس بهتر است در اسرع وقت مراجعه داشته باشید.
افسردگی پس از زایمان برای بسیاری از افراد پیش می اید به خصوص در شرایط سزارین که اگر این مساله باشد دوره درمان مشخص دارد و اگر هم افسردگی بنیادی تر و مربوط به گذشته باشد باز درمان پذیر است و جای نگرانی وچود ندارد انتظار نداشته باشید بدون ویزیت در حد چند جمله مشکل سه ساله شما حل شود .
مطمئن باشید وقتی شما شرایط شادابی و نشاط را بدست بیاورید همسر شما هم در رفتارها تجدید نظر خواهد کرد البته باید با ایشون مراجعه کنید چون نقش همراه و کمک کننده ایشون در بهبود و درمان بسیار حائز اهمیت است .امیدوارم ایشون هم متوجه شرایط باشند و بهبودی حاصل شود و زندگی مطلوبی را تجربه کنید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۱۹۸۳۲
موفق باشید

فرزندم در اتاق ادرار می کند

سلام من یک بچه ۷ ساله دارم دور از چشم من در گوشه ای از اتاقش با اختیار خودش ادرار کرده میخواستم دلیلشو بدونم
با تشکر

علل بی اختیاری ادرار کودکان در روز

در حدود ۵ درصد علت بی اختیاری ادرار در روز نتیجه ی این است که مشکلی در دستگاه ادراری کودک وجود دارد مهمتر از همه وحود عفونت ادراری است.

اگر کودک در هنگام ادرار کردن دچار سوزش می شود و یا زود به زود ادرار می کند و حال ناگهان دچار بی اختیاری ادرار شده است باید به عفونت ادراری مشکوک شد و کودک را نزد پزشک متخصص برد.
بعضی از مادران دختر کوچک خود را در وان آب قرار می دهند و مواد کف کننده به آب اضافه می کنند مواد شیمیایی کف کننده ممکن است موجب تحریک مجرای ادرار و سبب بی اختیاری ادرار در روز گردد.

علل دیگر مانند انسداد مجاری ادرار و ناهنجاری های مادرزادی سبب بی اختیاری ادرار در روز می گردد.
در کشور ما که آلودگی انگل کرمک زیاد است ممکن است انگل کرمک از مقعد کودک به دستگاه تناسلی دختر برود و تحریک دستگاه تناسلی او سبب بی اختیاری ادرارش در روز گردد.

در چنین مواردی مادر باید دستگاه تناسلی کودک را کاملا مورد معاینه دقیق قرار دهد و یا او را نزد پزشک ببرد و از او کمک بگیرد . در صورت آلودگی دستگاه تناسلی به انگل کرمک انگل در دستگاه کودک دیده می شود.
کودکی که مبتلا به بی اختیاری ادرار در روز است احتیاج به آزمایش و عکس برداری دارد؟
پزشک معمولا باید از کودک مبتلا به بی اختیاری در روز معاینه کامل به عمل آورد. مخصوصا معاینه کامل از شکم ، دستگاه تناسلی و دستگاه عصبی او و چگونگی وضع دفع ادرار و جریان ادرار کودک را مشاهده و از نظر ناهنجاری های دستگاه ادراری بررسی خواهد کرد.
پزشک معمولا برای تشخیص امکان عفونت ادراری آزمایش کامل ادرار و در کودکان دختر کشت ادرار درخواست خواهد کرد.

در صورتی که پزشک به وجود ناهنجاری ادراری مشکوک گردید از دستگاه ادراری کودک عکس برداری و با متخصص دستگاه ادراری مشورت خواهد کرد.

شب ادراری کودکان

اگر پزشک شواهدی دالّ بر عیب عضوی دستگاه ادراری مشاهده نکرد علت بی اختیاری ادرار در روز کودک مربوط به مواردی که در زیر ذکر میشود خواهد بود و کودک احتیاج به عکس برداری ندارد.
بی اختیاری ادرار در نتیجه ی خندیدن شدید
بعضی از کودکان دختر از سن چهار سالگی تا هنگام بلوغ ممکن است هنگامی که از ته دل می خندند مقداری ادرار خود را بدون اختیار دفع کنند. چنین کودکانی از همه لحاظ طبیعی هستند و چنین وضعی در فامیل این کودکان وجود دارد. این نوع بی اختیاری ادرار اهمیت ندارد و معمولا در سن بلوغ از بین می رود.
بی اختیاری ادرار در نتیجه ی انقباض و اسپاسم مثانه
شایع ترین علت بی اختیاری ادرار در روز انقباض و اسپاسم مثانه می باشد.

کودک ناگهان دچار انقباض شدید مثانه می شود و در نتیجه احساس دفع ادرار میکند و شلوار خود را تر یا در شلوار خود ادرار می نماید.

چنین حالتی معمولا موقعی اتفاق می افتد که کودک با مادر خود در خارج از خانه مشغول خرید و یا به خانه ی دوستان خود رفته یا در راه مدسه به خانه است.
کودک برای جلوگیری از ادرار کردن دست خود را بر روی مجرای ادرارش فشار می دهد و یا روی مچ پای خود می نشیند. این حالت معمولا ارثی است و این کودکان اکثرا دچار شب ادراری نیز هستند و مثانه ی کوچک دارند. چون چنین واقعه ای برای کودک مزاحمت و ناراحتی به وجود می آورد اکثرا خودش درصدد جستجو و رهایی از آن است. باری بهبود چنین بی اختیاری در روز اقدامات زیر باید انجام گیرد.
الف- کودک را ترغیب نمایید که مایعات زیاد بنوشد : در صورتی که کودک مایعات زیاد بنوشد ادرارش زیاد خواهد شد و ورزش مثانه که در زیر به ذکر آن می پردازیم بهتر انجام می گیرد.
ب- موقعی که کودک احساس دفع ادرار کرد باید به فوریت به توالت برود : کودک را تشویق کنید که هروقت احساس دفع ادرار کرد به توالت برود ولی او را هرگز با فشار و تهدید به چنین کاری وادار نکنید.
ج- ادرار کردن و قطع کردن آن و دو مرتبه ادرار کردن : اسفنکتر مثانه ( یعنی دریچه ای که ادرار را نگه می دارد) در کودک مبتلا ضعیف است و باید با ورزش این اسفنکتر تقویت بشود. به کودک یاد دهید موقعی که احساس کرد ادرار دارد به توالت برود و موقعی که کاملا روی توالت نشست از شماره ی یک تا ده بشمارد و سپس نصف ادرار خود را رها کند و ادرارش را قطع نماید و باز از شماره ی یک تا ده بشمارد و سپس نصف دیگر ادرار خود را رها نماید. این تمرین ساده سبب میشود که کودک یاد بگیرد و بتواند انقباض و اسپاسم مثانه ی خود را کنترل کند و آن را از بین ببرد.
د- موقعی که کودک شلوار خود را تر نکرد به او جایزه دهید : موقعی که کودک شلوار خود را تر نکرد همه ی افراد خانواده باید با آفرین گفتن و دادن جایزه ی مورد علاقه اش او را تشویق کنند. این تشویق باید در هر موقعی که کودک به توالت می رود و ادرار خود را کاملا در توالت می ریزد به عمل آید. کودکی که چند روز یک مرتبه شلوارش را تر می کند برای روزهایی که شلوار خود را تر نکرده است باید جایزه ای بگیرد و مخصوصا رفتار عطوفت آمیز توأم با محبت پدر و مادر با کودک بسیار موثر می باشد.
بی اختیاری ادرار در روز ناشی از ترس
کودکان در سن دو تا شش سالگی اگر دچار ترس و وحشت شوند ادرار خود را رها میکنند. مثلا هنگامی که مادر کودک را روی تخت معاینه ی پزشک قرار می دهد بعضی از کودکان از ترس و وحشت دیدن پزشک ادرار خود را رها میکنند. این نوع رها کردن ادرار مهم نیست.
عوامل روانی دیگر مانند برخوردهای شدید و تند پدر و مادر با یکدیگر ممکن است سبب بی اختیاری ادرار کودک گردد و یا اگر خواهر و برادر کوچک کودک که تازه راه افتاده است به سراغ اسباب بازی ها و لوازم مورد علاقه ی او برود کودک ممکن است از ناراحتی ادرار خود را رها کندیا موقعی که پدر و مادر کودک را به کودکستان یا به دبستان می سپارند ولی او هنوز آشنا نشده است که اجازه بگیرد و به توالت برود ترس و وحشت سبب دفع ادرار او می گردد. یا اگر معلم محدودیتی در اجازه دادن به کودک به وجود آورد سبب دفع ادرار کودک می گردد.
درمان : با این کودکان باید با رأفت و عطوفت رفتار کرد. هر مسأله ای که موجب ترس و وحشت کودک گردد از آن باید خودداری کرد و برای او توضیح داد تا ترس و وحشت او از بین برود. در مهد کودک یا کودکستان یا دبستان باید محدودیتی برای رفتن به توالت وجود نداشته باشد. این کودکان در خلال دو تا سه هفته بهبود می یابند.

در فرایند رشد کودک، در حدود ۱۸ ماهگی کودک نیاز به دفع ادرار را با کلماتی مانند «جیش» خبر می دهد.

در دو سالگی وقتی خودرا خیس کرد به والدین یا اطرافیان خبر می دهد و در حدود ۲/۵ سالگی می تواند نیاز خود را به تخلیه مثانه به پدر و مادر خبر بدهد، با این حال، هنوز قادر نیست دفع آن را عقب بیندازد.

در سه سالگی است که با وجود رخ دادن “اتفاقات” فراوان بخصوص هنگام بازی خود را به دستشویی می رساند و می تواند دفع ادرار را به تعویق بیندازد.

در چهار پنج سالگی کودک می تواند به دنبال جایی مناسب برای دفع ادرار برآید و در مقابل خواست اطرافیان به دفع ارادی ادرار قبل از خواب و مهمانی بدون آنکه حالت لبریزی پدید آید، اقدام نماید.

افرادی هستند که علی رغم رسیدن به سن ۵ سالگی هنوز دفع ادرار خود را بدون وجود دلایل زیستی و طبی کنترل نمی کنند.

این وضعیت ، جزء اختلالهایی است که از دیرباز شناخته شده است و در برگیرنده افرادی است که به صورت پیاپی عمدی یا غیر عمدی، ادرار خود را در رختخواب یا شلوار خود دفع می کنند.

خصوصیات بالینی

کودکانی که به سن زمانی یا عقلی پنج سالگی می رسند باید توانایی نگهداری و کنترل ادرار خود را کسب کنند. حال اگر با رسیدن به سن پنج سالگی بدون هیچ دلیل جسمی یا مصرف برخی از داروها، بازتاب کنترل ادرار صورت نگیرد، مثلا، دفع به صورت غیر ارادی صورت گیرد یا فرد ترجیح دهد که به جای رفتن به دستشویی، ادرار خود را در شلوار یا رختخواب دفع کند، فرد، مبتلا به اختلال بی اختیاری ادرار خواهد بود.

روانشناسان این اختلال را در سه نوع، شبانه، روزانه و شبانه روزی مورد دقت قرار داده اند.

در اختلال کنترل ادرار روزانه ، خیس کردن فقط در ساعات بیداری و در نوع شبانه، خیس کردن هنگام خواب صورت می گیرد و در نوع شبانه روزی، فرد مبتلا ترکیبی از دو وضعیت را نشان می دهد.

با توجه به پیامدهای اجتماعی و عاطفی بی اختیاری ادرار، میتوان گفت کودک مبتلا به این اختلال، بخصوص زمانی که بزرگتر می شود، احتمالا با همسالان و سایر اعضای خانواده خود مشکلاتی خواهد داشت و جای شگفتی نخواهد بود که خودپنداره اش نیز صدمه ببیند.

ملاک های تشخیصی بی اختیاری ادرار به شرح زیر می باشد:

الف. دفع مکرر ادرار در لباس یا رختخواب ( عمدب یا غیر عمدی)
ب. با وقوع دوبار در هفته به مدت سه ماه پیاپی و ظهور پریشانی مشخص بالینی یا تخریب کارکرد اجتماعی تحصیلی یا سایر زمینه های مهم حایز اهمیت بالینی است.
ج. حداقل سن تقویمی پنج سال
د. رفتار ناشی از تأثیر فیزیولوژیایی یک ماده ( همانند ادرارآورها) یا مشکلات پزشکی عمومی (همانند بیماری قند، اختلال تشنجی یا عفونت نخاعی) نباشد.
شیوع
اکثریت کودکان سه تا چهار ساله توانایی کنترل ادرار در روز را پیدا می کنند و در همین سالها بیش از ۵۰ درصد آنها توانایی کنترل ادرار هنگام شب را دارند. بدین ترتیب، کنترل ادرار در شب دیرتر ایجاد می شود. شیوع این اختلال در پنج سالگی برای پسرها ۷ درصد و برای دخترها ۳ درصد است. شیوع بی اختیاری ادرار را در ده سالگی برای پسرها ۳ درصد و برای دخترها ۲ درصد و در هجده سالگی برای پسرها ۱ درصد و کمتر از آن برای دخترها گزارش شده است.

سبب شناسی

عوامل مختلفی را در پدیدایی این اختلال موثر دانسته اند؛ مثلا، از آنجایی که حدود هفتاد درصد کودکان مبتلا به بی اختیاری ادرار سابقه مثبت خانوادگی دارن، احتمال وجود یک جزء ژنتیک در کسب کنترل ادرار قابل طرح است. به غیر از این مورد ظرفیت پایه مثانه، رسیدن به موفقیت را در این کودکان دشوار می سازد.

بررسی های مختلف عوامل ارثی و محیطی نظیر شخصیت مادران، مهم انگاری ادرار کردن کودک، تر و خشک کردن بیش از حد او پس از خیس کردن توسط والدین، رخدادهای فشارآور زندگی، پرجمعیت بودن خانواده، محرومیت های اجتماعی، و توجه طلبی کودک را در سبب شناسی این اختلال حایز اهمیت می دانند.

درمان

امروزه هیچ روشی به اندازه روش رفتاری در آموزش کودک برای نگهداشتن ادرار خود موثر نبوده است و علی رغم ایراد هایی که به این نوع از درمان گرفته شده، اکثر اطلاعات بیانگر آن است که این درمان نه تنها اثرات جانبی ندارد، نتایج مثبت فراوانی در زمینه تصویر کودک از خود و ارزیابیهای دیگران می گذارد.

قیل از هر اقدام درمانی رد بنیادهای بدنی این اختلال از طریق شرح حال، معاینه و کسب نظر متخصص مجاری ادرار و همچنین فهم نگرش کودک نسبت به مسأله، انگیزش و آگاهی او از این موضوع لازم و اساسی است. درمان رفتاری بی اختیاری ادرار با شیوه های متنوعی همانند استفاده از وسایل هشداردهنده، آموزش کنترل و نگهداری ادرار، تغییر محرکها و پیامدهای عمل و همانند آنها انجام می پذیرد.
استفاده از وسایل هشداردهنده روشی موثر در بی اختیاری ادرار است که موفقیت در آن مستلزم حوصله، همکاری و پشتکار است.

در این روش با دفع ادرار توسط کودک جریانی الکتریکی برقرار شده و زنگ یا نوایی هشداردهنده به کار می افتد.در حال حاضر وسایل هشداردهنده بسیار جمع و جور و حساسی ساخته شده است که صفحات حساس و لایه جذاب بین آنها زیر لباس زیر،یا لباس خواب وصل می شود.

وقتی ادرار کودک زنگ را به صدا درآورد، کودک باید از رختخواب بیرون آمده به دستشویی برود، لباس زیر خود را عوض کند، صفحه حساس را به لباس خود وصل کند، در صورت خیس شدن ملافه، آن را عوض کرده و بخوابد. اجرای موفقیت آمیز این شیوه، معمولا ظرف یک ماه منجر به بهبودی می شود.
در روش آموزش تداوم کنترل ادرار با این فرض که ظرفیت مثانه کودک مبتلا کوچکتر از کودکان دیگر است، از کودک خواسته می شود در طی روز به تدریج فاصله های تخلیه ادرار خود را طولانی تر کند و جایزه بگیرد تا این فاصله به ۳۰ دقیقه برسد.

این شیوه برای کودکانی که مثانه کوچک دارند و به ویژه در ترکیب با روش اول و آموزش قطع و وصل ادرار در دستشویی نتایج بهتری خواهد داشت.

همسرم در رابطه با وظایف زن و مرد مشکل دارد

یک سال ست ازدواج کرده ام و داراط حقوق ثابتی هستم و تقزیبا مجبور هستم در مخارج خانه و پرداخت قسط ها مشارکت کنم. پول مهم نیست ولی از این که برای من ایجاد وظیفه کنم می ترسم. از طرفی شوهرم میگوید زن وشوهر باید رفیق باشند و ایشان کلا با آن چه عرف جامعه است در رابطه با وظایف زن و مرد مشکل دارد و آن ها را باور های قدیمی می داند.این موضوع تارد باعث سردی روابطمان می شود

توقعات شوهر

دوست عزیز کسی نمیتونه برای روال زندگی شما تصمیم گیری کند.
پس این موارد رو باید در زندگی مشترک به توافق برسید.
اینکه طبق شرع و قانون نفقه کامل زن برعهده مرد میباشد شکی نیست.
ولی باید بدونید در زندگی امروزه نیاز هست تا در کنار هم زندگی ساخته شود
ولی کمک شما نباید باعث تنبلی و توقع ایشون شود.
پس در این مورد حدود رو مراعات کنید .
تا هم از احترام لازم برخوردار باشید و هم ایشون رو در زندگی اقتصادی کمک رسانده باشید.

دوستدعزیز بله بهترین راه رو انتخاب کردید همینکه به مشاوره مراجعه کنید راه حل بسیار مناسبی است .
دقت داشته باشید که اگر واقعا وقتی کمی فاصله می گیرید و منطقی تر فکر می کنید این تفاوت سنی برای شما مهم می شود و دقیقا در هنگام بودن در کنار هم این مساله اهمیتی ندارد این یعنی منطقی تر باید پیش بروید چون به هر حال رعایت احتیاط لازم است و بحث یک عمر زندگی است اگر از هیجانات فاصله بگیرید .
و بعد از مدتی مدام این اختلاف سنی ذهنی شما را درگیر کند اصلا مطلوب نخواهد بود .
بنابراین بهتره قبل از هر اقدام رسمی تر همه جوانب را در نظر بگیرید و اجازه تدهید فضای احساسی غالب شود به هر حال باید دید مسائلی که باعث شده شما دو نفر چند بار کات کنید چیست شاید همین ها د زندگی اینده مشکلات زیادی را ایجاد کند که باید دقت داشته باشید .
در هر حال امیدوارم موفق باشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۸۳
موفق باشید

بعد از ازدواج دیگه همسرم دوست ندارم

سلام مشاور عزیز،بیست و هشت سالمه،تازع عقد کردم،شوهرمو قبل و بعد از ازدواج خیلی دوست داشتم و دارم،برای رسیدن بهش بخاطر مشکلات مالیش،سختی کشیدم،اما خب سراخر رسیذیم،اما راسش وارد زندگی که شدم دیدم مشکل مالی عاش،بهاطر مدیریت اقتصادی خیلییی پایینشه،وارد چن تا کار شد بدون تجربه و تجربه خپب به دست اوردن و شکست خوردن.

با وضعی که پیش اورده فک نکنم به زودی ها بریم سرزندگی مون،خیلیی غصه دارم،دلت نمیاد خیلی بهش حرف بزنم چون تا بخوام گله کنم،حس میکنم اعتمادش،می افته،و همش دلش تاییدمو میخواد،دلم گزفته،خیلی،از ایتدم میترسم،از خجالت زده شدن جلوی دیگران،از دانش کمش.چی بکنم،چی بکنم وقتی حرف میزنم این مسائل روابطمونو خذشه دار نکنه،خیلی تاییدمو میخواد،چون تا الات ایتطوری یود،و الان حسمم یه جوریه،خیلی دوسش دارم اما به شدت غصه دار

سرد شدن به زندگی مشترک

دوست عزیز همیشه این اتفاق میفته و افراد بعد از ازدواج متوجه واقعیت زندگی مشترک خواهند شد .
به هر حال این انتخاب شما بوده و هر دوی شما باید برای ایجاد یک کار مناسب تلاش کنید .
از کارهای خانگی برای خودتون  استفاده کنید .
و براساس علاقه از همین امروز آموزش کار و حرفه ای رو شروع کنید .
تا هم لذت این دوران حفظ شود و هم به آینده امیدوار باشید .

راه های بهبود زندگی زناشویی

برای اینکه زندگی زناشویی خوبی داشته باشیم، لازم نیست که بیخودی به دنبال راه های معجزه آسا باشیم.

ضمن اینکه باید بدانید که خوشبختی در زندگی زناشویی و داشتن یک زندگی زناشویی موفق بعد از ازدواج، هیچ ارتباطی به رویاپردازی و ایده آل نگری نداشته و در عین حال چیزی نیست که بدون هیچگونه تلاش و اراده ای، تحقق بپذیرد.

پس لازم است بدانید که اگر واقعا قصد بهبود شرایط زندگی زناشویی خودتان را دارید، یکی از بهترین اقداماتی که می توانید انجام بدهید، شناسایی عوامل مخرب در زندگی است که ما در این مطلب از آن ها با نام دشمن زندگی زناشویی یاد می کنیم و قصد داریم تا ۹ مورد از آن ها را در ادامه ی مطلب بیاوریم.

البته هر کدام از شما ممکن است به فراخور شرایط زندگی خودش، بخواهد به این موارد، مورد دیگری نیز بیفزاید.

تلویزیون

تلویزیون قاتل عشق است.

در این مورد هیچ شکی نداشته باشید!

حتی کاملا توصیه می شود که شام خوردن جلوی تلویزیون را قدغن کنید.

هر شب غذا خوردن جلوی تلویزیون به همراه گویندگان نمی‌گذارد حواستان به همسرتان و فرزندانتان باشد، از آن گذشته آن‌قدر جلوی تلویزیون به تماشای فیلم مشغول بوده‌اید که وقتی به رختخواب می‌روید‌، حتی دیگر وقت ندارید با هم حرف بزنید و از حال یکدیگر باخبر شوید.

تنها چاره کار این است که این دشمن را از زندگی عاشقانه بیرون بیندازید!

برای آنکه در این کار زیاد سخت‌گیری نکرده باشید‌، می‌توانید موافقت کنید که در هفته‌، بعضی از شب ها تلویزیون خاموش باشد. البته فراموش نکنید که تلوزیون در رابطه ی میان والدین و فرزندان نیز بعضا نقش های مخرب زیادی دارد.

خانه‌ نشینی

ممکن است به خاطر تلویزیون و یا بنا به دلایلی، دیگر بیرون نروید!

البته حتما لازم نیست که رستوران های آنچنانی بروید و یا از همسرتان چنین انتظاری را داشته باشید. چرا که به هر حال اصل قضیه این است که شما اوقاتی را با هم و به بهترین شکل سپری کنید.

حالا می توانید غذایی که در منزل تهیه کرده اید را به پارک ببرید و یا اینکه اگر می توانید به رستورانی که در آن خاطره های خوشی داشته اید، بروید.

فراموش نکنید که نباید با هزینه تراشی های بی مورد، به گونه ای متحمل هزینه بشوید که دیگر نخواهید به رستوران بروید.

اگر هم به سینما علاقه دارید و از آن لذت می برید، می توانید با تفاهم بر روی فیلم خاصی، از تماشای آن لذت ببرید.

فراموش نکنید که صله ی رحم را همواره در برنامه های خودتان بگنجانید.

مبادا طوری رفتار کنید که ببینید دیگر از گردش‌های دونفره و شب‌نشینی‌های رمانتیک خبری نیست!

باید دوباره آن حال و هوا را به‌دست‌آورید و به اتفاق یکدیگر از خانه بیرون بزنید!

حالا که به تازگی از شر تلویزیون خلاص شده‌اید، سعی کنید که توجه به همسرتان، تلوزیون جدید شما باشد!

ساعات اضافی

دیگر دیر از سر کار به خانه برنگردید!

نه تنها برای خودتان وقت ندارید بلکه علاوه بر آن خستگی و عصبانیت‌تان را با خود به خانه می‌آورید‌ که حقیقتا هیچ کار خوشایندی برای فرزندان وهمسرتان نیست!

تنها کافی‌است که کار، تمام زندگیتان را به‌خود مشغول کند، به سرعت تنها موضوعی می‌شود که از آن در خانه حرف می‌زنید. بس کنید! سعی کنید به حد کافی زود به خانه برگردید تا قبل از شام کمی وقت برای خودتان و یا با هم بودن داشته باشید. به شرطی که طبق همان اصل اول، در این مدت جلوی تلویزیون ولو نشوید!

و خصوصا برای آنکه توجه بیشتری به یکدیگر داشته باشید، هر ازگاهی کار را از یاد ببرید. به عنوان مثال می توانید تصور کنید که هر گاه به خانه بر می گردید، همانطور که جوراب های خودتان را از پایتان خارج می کنید، تمام مسائل فکری بیرون از خانه تان را هم از ذهنتان خارج کرده و آن ها را درون جوراب هایتان بریزید.

رسیدگی به وضع ظاهر

فکر نکنید چون دیگر زن و شوهر هستید و چندین سال از زندگی مشترکتان می‌گذرد، باید نسبت به وضع ظاهرتان بی‌خیال شوید!

چرا که در روایات اسلامی هم نسبت به این که هر کدام از زن و شوهر خودش را برای همسرش آراسته کند، تاکیدات و سفارشات بسیار فراوانی وجود دارد.

پس بهتر است که دست از شوریدگی و نا‌مرتب بودن بردارید، موهایتان را ژولیده و درهم رها نکنید، از ریخت‌و‌پاش‌کردن در خانه خودداری کنید و به‌خودتان برسید!

همسرتان مطمئنا شما را همانگونه که هستید دوست دارد، با این‌حال چرا سعی نمی‌کنید خود را به بهترین شکل نشان دهید؟

به این ترتیب به او نشان می‌دهید که حضور او و تاثیری که بر او می‌گذارید برایتان مهم است!

 بی‌توجهی

یکی دیگر از دشمنان بزرگ زن و شوهرها‌، بی‌توجهی است.

در اینجا منظور از توجه کردن گل خریدن و یا هدیه دادن نیست بلکه تنها نگاه کردن به همسرتان است که گاهی می تواند خیلی بیشتر از آنچه که تصور می کنید، تاثیر خوبی در زندگی تان بگذارد.

زمانی‌که همسرتان آرایشگاه رفته و یا کت جدیدی خریده است به او توجه نشان دهید؛ به‌خصوص زمانی ‌که او را شیک و زیبا می‌بینید و یا وقتی‌ که او با تعریف‌های بجا و مناسبش شما را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد، از او تعریف کنید.

زیرا تعریف و تمجید‌ها همیشه خوشایند هستند‌، اما تنها زمانی‌که درست و بجا به‌کار برده شوند.

حسادت مفرط

دست از پاییدن و سین‌جین کردن همسرتان بردارید زیرا زندگی مشترک براساس اعتمادی دو جانبه بنا می‌شود. شک و بدگمانی‌های بیش از حد شما‌، در نهایت او را به ستوه آورده و به سمت فرد دیگری هل می‌دهد! پس مواظب باشید که با دست خودتان، عشقتان را نابود نکنید.

 خانواده همسر

نه، مطمئنا تمام خانواده‌های همسر آنگونه که در فیلم‌ها به‌صورت منفی نشان داده می‌شوند، نیستند.

پس سعی کنید که از تلقین منقی به ذهنتان کاملا دوری کنید و این باور را در خودتان تقویت کنید که تفاهم بین همسر و خانواده شما اغلب می‌تواند گرم و صمیمانه باشد.

اما نکته مهم آن است که بدانید زمانی‌که این تفاهم به حد کافی وجود دارد‌، چیزی را به همسرتان تحمیل نکنید. چنانچه احساس می‌کنید که همسرتان از رفت‌وآمد‌های آخر هفته کم‌کم خسته می‌شود به او اصرار نکنید آخر هر هفته برای ناهار با خانواده شما باشد و البته این قاعده در مورد میهمانی‌های همکاران و دوستان قدیمی نیز صدق می‌کند.

نبود برنامه

تشکیل خانواده به معنای گذراندن زندگی بدون در نظر‌گرفتن آینده نیست.

شما باید به اتفاق هم آینده‌تان را بسازید. از برنامه‌های کوتاه‌ مدت (مکانی که تعطیلات را در آنجا می‌گذرانید، خرید اتومبیل و…) گرفته تا برنامه‌های بزرگ‌تر (بچه‌دار شدن، عازم شهر دیگری شدن و…) بی‌درنگ در مورد آینده‌تان و اینکه چگونه با آن روبه‌رو می‌شوید فکر کنید. این عمل روابط شما را منسجم‌تر و شور و شوق پیش‌روی در زندگی را در شما شعله ور می‌کند!

سکوت

مطئنا عدم‌گفت‌وگو برای زندگی زناشویی مضر است. این امر بنا به دلایل مختلف اغلب ناشی از کمبود وقت و یا بی‌توجهی زن و مرد نسبت به یکدیگر است که در بالا از آنها نام برده‌ایم.

با این‌حال، معمولا گفت‌وگو میان زن و مرد صورت می‌گیرد، اما هیچ‌یک از طرفین به حرف‌های یکدیگر گوش نمی‌دهند…

در این حالت، موضوعی را با هم مطرح کنید و سعی کنید حقیقتا حرف طرف مقابل‌تان را بفهمید. درصورت نیاز، بی‌درنگ از یک روان‌درمانگر کمک بگیرید.

البته ناگفته نماند که متاسفانه بعضی از زن و شوهرها، حرف هایی می زنند که اگر سکوت کنند و آن ها را نگویند، بسیار برای آن ها بهتر است.

پس حالا تصمیم و تشخیص آن که چگونه سکوت زندگی را بشکنید، با خودتان است.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۵۸
موفق باشید

منبع: com.مرکزمشاوره


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

792 نظرات

  • بهار , جولای 2, 2016 @ 11:09 ق.ظ

    بابت مشاوره ممنون ..سپاس گذارم

  • س_ع , جولای 5, 2016 @ 7:21 ب.ظ

    سلام خسته نباشید من حدود ۲ سال هست که نامزد هستم پدر من در این دوران بسیار سخت گیری میکرد و نامزدم خیلی دوران سختی را گذروند اون خیل رفیق باز بود و از نظر ظاهری کاملا با من متفاوت بود در خواستگاری همه شرط ها اعم از نوع پوشش و قطع رابطه با دوستان و رفتن به سربازی را باهاش کذاشتیم و همه این شرایط را با کمال میل قبول کرد تا حدود ی به قول هاش عمل کرد ولی نه طوری که خانواده من انتظار داشتند به همین دلیل من خیلی از طرف خانواده خودم تحت فشار بود و هرچی با نامزدم صحبت میکردم اثری نداشت از این که در این مدت بازهم با دوستاش هفته ای یکبار بیرون میرفت وتا فردا ظهر بر نمیگشت چیزی به خانوادم نمیگفتم تا این که عید امسال با دوستاش رفتند شمال و تماس هایی که با من میگرفت خیلی کمتر شد وقتی که برگشت مدت یک ماه خیلیکم حرف شده بود چند وقت پیش کسی با من تماس گرفت و گفت نامزد تو با دو تا دختر رفته شمال من دیگه نتونستم تحمل کنم و همه چیزل به پدرم گفتم پدرم با خانواده نامزدم تماس گرفت و خواست که بیاند خونمون پدرم خیلی تند و بی ملاحضه باهاشون صحبت کرد ولی با این حال نامزدم حرفی نزد و با پدرم هر چی که گفت را قبول کرد.من توی این دو سال به طور مداوم با پدر و مادر همسرم در ارتباط بودم و اگر مشکلی پیش میامد با انها در میان میگذاشتم وحالانامزدم متوجه شده این امر شده و همش میگه من دیگه به تو اعتماد ندارم و باید همه چیز رو به خودم میگفتی و خانواده هارا وارد این قضیه نمیکردی ولی من خیلی باهاش صحبت میکردم ولی نتیجه ای نداشت حالا هم نه قبول میکنه که نامزدمونا به هم بزنه و نه این که بهم اعتماد میکنه ایم بگم که توی این دو سال فقط اون زنگ میزه حتی هامین حالا هم که این حرف ها پیش اومده خواهشا کمکم کنید بگید چیکار کنم

    • راهنما , جولای 7, 2016 @ 12:07 ق.ظ

      خب دوره نامزدی رو برای شناخت چنین مواقعی گذاشتن
      و امروز شما ایشون رو خوب شناختید و باید تصمیم گیری کنید … بسیار سخته چون حرمتهای بین شما و ایشون و خانواده ها از بین رفته و اعتماد خانواده شما به ایشون سلب شده … بهترین راه استفاده از وساطت بزرگانه …هر چند باید بدونید اتفاقی که رخ داد ممکنه در اینده رخ بده و شما نمیتونید ایشون رو تغییر بدید باید ایشون رو همینطوری که هست بپذیرید

  • س_ع , جولای 7, 2016 @ 9:04 ب.ظ

    سلام ببخشید یه مورد دیگه ای که هست اینه که من کسی رو که قضیه شمال را بهم گفت میشناشم و از نزدیکان نامزدمم هستش نامزدم خیلی اصرار داره که بهش بگم کی بوده ولی من ادعا کردم که فرد غریبه ای با من تماس گرفته و موضوع را گفته اگر بهش بگم نمیدونم چه اتفاقی می افته چیکار کنم؟ خیلی عذاب وجدان دارم که مجبور شدم حقیقتا نگم و از طرف دیگه نامزدم بم گفته اگر در اینده بفهمم در این مورد بهم دروغ گفتی دیگه حاضر به زندگی کردن نیست

    • م , جولای 12, 2016 @ 11:08 ق.ظ

      سلام من دانشجوی ارشد متولد ۶۸ رشته هوش هستم.من جدیدا احساس ضعف شدید در انجام کارهایی که دوست دارم میکنم در واقع یجور تنبلی و اعتماد به نفس فوق العاده پایین در این رابطه که نمیتونم این کارهارو انجام بدم و…مخصوصا در زمینه رشته تخصصی خودم. وقتی که بچه ها و دوستانم رو می بینم که چقدر بهتر من هستن این ضعف در من قوت میگیره و منو بد جور بهم میریزه. حتی با این کاراهدافم رو هم ازدست دادم و هیچ اینده ای رو برای خودم متصور نمیشم جز هرچی که پیش اومدو..واقعانمیدونم چیکارکنم.من دختری پر از شور و نشاط و عشق به کار وتحصیل بودم اما الان احساس میکنم از پس هیچ کاری بر نمیام و احساس ضعف وتنهایی شدید میکنم.شاید در لحظه خوشحال باشم اما چیزی عمیقا منو شاد نمیکنه.
      همه اینها رو در موفق نبودن و هدف نداشتن خودم میدونم و هرکارمیخوام انجام بدم غرق رویا و تنبلی مفرط شده و باز میمونم و بعد دوباره دوچندان ضعف و زبونی و کمبود عزت نفس.
      ممنون میشم راهنمایی کنید.

      • راهنما , جولای 12, 2016 @ 2:21 ب.ظ

        در این مورد حتما” با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
        ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

  • سمیرا , جولای 9, 2016 @ 5:16 ب.ظ

    سلام من حدود سه سال ازدواج کردم با تمام این که شوهرم رو خیلی دوست دارم ولی خیلی باهم دعوا میکنم دعوا ها از طرف من شروع میشه سر این که چرا این کارا نکردی یا باید اون کار رو میکرد بوده.بهونه های بچگونه همش از این میترسم که اگه دوستم نداشته باشه یا اصلا من رو دوست داره یا نه .کلا آدم بهونه گیری شدم نمی دونم باید چیکار کنم که این اخلاق رو نداشته باشم خواهش میکنم کمکم کنید زندگیم داره خراب میشه ؟

    • راهنما , جولای 11, 2016 @ 3:23 ب.ظ

      بهتره در مورد خودتون با مشاوری مجرب مشورت کنید

      زودرنجی شدید و حسایات های رفتاری بالا منجر به کمبود اعتماد به نفس و به نوعی خود آزاری احساسی می شود. کودکان و حتی بزرگترهایی که از این مشکل رنج می برند خیلی راحت نمی شود با آنها صحبت کرد؛ چون یا در همان لحظه اول از حرف ها و نحوه گفتارتان ناراحت می شود یا پس از ساعت ها فکر کردن به تک تک کلمات و جملات مکالمه کوتاهی که فقط چند دقیقه ادامه داشته است.

      کسانی که اینقدر حساسیت دارند و زود ناراحت می شوند، معمولا تمام حرف ها و رفتارهای دیگران را هم به خود نسبت می دهند و با نگرشی منفی درباره مسائل صحبت می کنند. برای همین، معمولا ترجیح می دهند در جمع حضور پیدا نکنند و تنهایی را بیشتر می پسندند. غافل از این که تنها ماندن و گوشه گیری، حساسیت شان را تشدید و احساسات منفی شان را بیشتر می کند. روان شناسان و متخصصان به این افراد توصیه می کنندبا نگاهی مثبت خود را در موقعیت های جدید قرار دهند و از واقعیت فرار نکنند.

      می گویند کسانی که کودکی خیلی مورد توجه پدر و مادرشان بوده اند، در بزرگسالی ممکن است اینقدر حساس و زودرنج شوند. بعضی ها هم درست برعکس فکر می کنند و باور دارند کمبود محبت و بی توجهی پدر و مادر باعث حساسیت و زودرنجی بچه ها می شود. علاوه بر اینها، تعداد فرزندان در خانواده، ترتیب و اختلاف سنی آنها، نحوه برخورد و تربیت والدین، محیط اجتماعی که کودک در آن قرار می گیرد و رشد می کند و ده ها عامل دیگر می تواند در ایجاد این حساسیت موثر باشد.

      اما باید بدانید که حساسیت زیاد و بیش از حد نسبت به موضوعات و مسائل مختلف از ویژگی هایی است که در اختلال های شخصیت مختلف و طی بیماری های روحی مشاهده خواهد شد، اما ممکن است با نداشتن این اختلالات و بیماری ها هم فردی از حساسیت رنج ببرد و بسیار زود رنج باشد. از طرفی باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که حساسیت بیش از حد بخصوص در افراد وسواسی بیشتر از دیگران به چشم می آید و معمولا در افراد وسواسی شاهد حساسیت بیش از حد، نسبت به مسائل مختلف زندگی هستیم.

      حساسیت رفتاری

      عوامل زودرنجی شدید

      این افراد معمولا با نگاهی وسواسی به موضوعات مختلف زندگی نگاه کرده و آنها را براساس نظرات خودشان ارزیابی می کنند. بر همین اساس هم می گویند حساسیت بیش از حد یکی از نشانه های وسواس است و وسواس فکری یا رفتاری می تواند به این شکل خود را نشان دهد.

      در کنار این افراد، خیلی ها هم هستند که مشکل شان به هیچ یک از این موارد ارتباط ندارد، اما حساسند و از این خصوصیت رنج می برند که به گفته این متخصص، شیوه تربیتی پدر و مادر، ترتیب و تعداد فرزندان، توجه بیش از حد خانواده یا کم توجهی و نادیده گرفتن کودک در محیط خانه از عواملی است که می تواند چنین احساسی را در وجود افراد ایجاد کند.

      اعتماد به نفس پایین و حساسیت بیش از حد

      افرادی که اعتماد به نفس خوبی دارند، معمولا زندگی بهتری را هم تجربه می کنند و در زندگی شرایط مناسب تری خواهند داشت. این شرایط تا جایی پیش می رود که به گفته دکتر ناظمی کمبود اعتماد به نفس حتی می تواند موجب ایجاد حساسیت و زود رنجی هم بشود.

      پایین بودن میزان اعتماد به نفس، یکی از مهم ترین دلایلی است که می تواند فرد را حساس و زود رنج کند. نباید فراموش کنیم حساسیت بیش از حد افراد، به اعتماد به نفس آنها بستگی دارد. به این معنی که این افراد چون نسبت به نوع زندگی و شرایطی که دارند، حساس هستند و خودشان را پایین تر از دیگران می دانند، نمی توانند حرف ها و نظرات دیگران را تحمل کنند و چنین رفتارهایی را از خود نشان می دهند.

      حساس ها مراقب باشند

      دوست ندارد این طور باشد، اما کاری هم از دستش برنمی آید. حساس است و خیلی زود از حرف های دیگران ناراحت می شود. تصمیم می گیرد رفت و آمدهایش را کم کند، روابط اجتماعی اش را حذف می کند و در خانه می ماند تا نه از حرفی ناراحت شود و نه کسی را ناراحت کند. غافل از این که این کناره گیری کردن فقط شرایطش را بدتر می کند و موجب تشدید حساسیت هایش می شود. البته خیلی وقت ها هم دست به کار می شود و سعی می کند رفتارهای اشتباهش را تغییر دهد ولی چون این کار برایش سخت است، در همان ابتدای کار، پشیمان می شود و دوباره به همان روال قبل برمی گردد؛ یعنی حساسیت و ناراحت شدن، بعد تنهایی و فرار از موقعیت برای کم شدن این همه ناراحتی و پس از آن هم تشدید مشکل و بدتر شدن شرایط.

      آن طور که این روان شناس توصیه می کند این افراد در اولین قدم باید اعتماد به نفس شان را تقویت کنند و هر کاری از دست شان برمی آید ـ مانند خود گویی های مثبت ـ برای تقویت اعتماد به نفس انجام دهند. همچنین خوب است برای تقویت اعتماد به نفس، به خود آگاهی رسیده و شناخت دقیقی از نقاط ضعف و قوت شان پیدا کنند.

      از جمع فرار نکنید

      کسانی که حساس هستند، معمولا خیلی دوست ندارند در جمع حاضر شوند و ترجیح می دهند تنها بمانند. گروهی از این افراد هم هستند که همیشه از دیگران ناراحتند و برای همین هنگامی که در جمع هستند، احساس خیلی بدی را تجربه خواهند کرد. در نتیجه طبیعی است این افراد کم کم از جمع دور شوند و تنهایی را ترجیح دهند، اما وقتی آنها از دیگران فاصله می گیرند، طرز فکر و نگرش منفی که نسبت به جمع و دیگران دارند نیز تقویت می شود و در نتیجه نمی توانند با شرایط و موقعیت های جدید هماهنگ شوند.

      بنابراین گاهی افراد حساس تصمیم می گیرند به جای حل مساله و ایجاد توانایی برای برطرف کردن این مشکل، از جمع فرار کنند و همین دوری از گروه باعث تشدید مشکلات شان می شود.

      اولین و یکی از بهترین کارهایی که می توان برای این گروه از افراد انجام داد، مواجه شدن با موقعیت است. به این معنی که قرار نیست زمانی که احساس می کنید از قرار گرفتن در جمع ناراحت می شوید یا از حرف ها و نظرات دیگران احساس خوبی ندارید، رفت و آمدهایتان را قطع کنید. بلکه توصیه می شود روابط اجتماعی بیشتری داشته باشید، اما قبل از این مرحله، خودتان را بهتر بشناسید و اعتماد به نفس تان را تقویت کنید و پس از آن مهارت های ارتباطی را بیاموزید و بدانید در هر رابطه ای چطور باید برخورد کرد. وی ادامه می دهد:افرادی که حساسیت بیش از حد دارند، معمولا از کمبود قدرت ابراز وجود هم رنج می برند و نمی توانند حرف ها و نظرات شان را بدرستی مطرح کنند. برای همین هم احساسات منفی شان بیشتر می شود و همین می تواند شرایط آنها را بدتر کند. همچنین به این موضوع هم توجه داشته باشید که تمام رفتارها و حرف های دیگران را به خودتان نسبت ندهید و بدانید خیلی از حرف ها و رفتارها به شما ارتباطی پیدا نمی کند.

      دیگران هم باید به آنها کمک کنید

      کسانی که با فردی حساس و زودرنج زندگی می کنند، معمولا نمی دانند چطور باید با او برخورد کرد؛ اگر خیلی سخت بگیرند، او را ناراحت کرده اند و اگر خیلی کاری به کارش نداشته باشند، این خصوصیت اخلاقی را تشدید کرده اند. پس چه کاری بهترین است و برای کمک به این افراد چه کار باید کرد؟

      لحن و نوع کلام و همین طور زبان بدن ما باید متناسب با نیازها و شخصیت فرد باشد، اما با همین حرف ها باید به او کمک کنید رفتارش را تغییر دهد و در موقعیت مناسب قرار بگیرد.

      اگر می خواهید به فردی که حساس است کمک کنید رفتارش را تغییر دهد، او را در موقعیت قرار دهید و پس از آن کمکش کنید موقعیتی را که در آن قرار گرفته، بخوبی درک کند و پذیرش بیشتری داشته باشد. همچنین باید این فرصت را در اختیار آنها بگذارید تا اعتماد به نفس شان را تقویت کنند و وضع بهتری داشته باشند.

      بچه ها را درست تربیت کنیم

      همان طور که گفته شد شیوه تربیتی پدر و مادر هم در ایجاد این حساسیت ها موثر است و می تواند آن را تقویت کرده یا برای حل مشکل کمک کند. دکتر ناظمی هم در این زمینه به والدین توصیه می کند فرزندان شان را طوری تربیت کنند که آمادگی رویارویی با فراز و نشیب های زندگی را داشته و واقع نگر باشند. به این معنی که بچه ها باید در شرایط اجتماعی طبیعی و عادی قرار بگیرند و این طور نیست که در محیطی بسته آنها را پرورش دهیم و انتظار داشته باشیم در آینده هم زندگی اجتماعی موفقی داشته باشند.

  • ش.م , جولای 11, 2016 @ 8:13 ق.ظ

    سلام و عرض ادب
    من یه دختر ۲۶ ساله و فرزند آخر یه خانواده ی پر جمعیتم.خواهر و برادرام همگی تحصیل کردن و هر کدوم جایگاهی توی اجتماع دارن.من هم بعد از پایان تحصیلاتم شاغل شدم و آروم آروم رسیدم به اون جایگاهی که مد نظرم بود..در طول دوران دانشجویی و ..هم همیشه کار میکردم و ازهر جهتی که مربوط به پیشرفت تحصیلی و شغلی باشه همیشه آزاد بودم..از دو سال پیش زمزمه های عاشقانه ی همکارم تو گوشم بود و با وجود اختلاف فرهنگی که بود پذیرفتم با اطلاع خانوادم یک دوره شناخت رو باهاش شروع کنم .
    حدودا یکسال به درازا کشیده این دوره..ایشون بشدت پسر پاک..کاری..با آبرو و به شدت علاقه مند به من واز یک خانواده ی سرشناس و شدیدا مذهبی..پوشش تمام خانمای فامیلشون با من فرق داره..حتی ارتباطاتتشون..من هم خودم ذاتا آدم مقیدیم اما اصلا مثل اونا نیستم..هر دوی ما نسبت به این موضوع مرددیم..وموضوع دیگه اینکه درآمد ایشون و مسیر شغلیش همپای خودمه و من همیشه دلم میخواست همسرم جلوتر ازمن باشه
    ایشون و خانوادش فشار گذاشتن که باید همه چیز رسما اتفاق بیفته اما من نمیخوام…زوده..همش فکر میکنم نباید ادامه بدم ..تازه دارم به اهداف و آرزوهام میرسم..درآمد دارم..اساسا با ازدواج مخالف شدم..اما وقتی میبینمش دلم میسوزه و فقفط میگم زوده صبر کن..ضمنا من اگر ازدواج کنم کلیه هزینه های مربوط به جهیزیه و … به دلایلی به عهده خودمه و این یه ترس بزرگی در من ایجاد کرده
    لطفا راهنماییم کنین ……

    • راهنما , جولای 12, 2016 @ 8:09 ق.ظ

      شما برای آینده خودتون معیارهایی رو داشتید و امروز چیز دیگری رو مشاهده میکنید
      دوست عزیز هر اتفاقی بیفته این شما هستید که باید بر اساس معیارهایی که در ذهن داشتید تصمیم گیری کنید … اگر واقعا با چنین شرایطی نمیتونید به زندگی مشترک وارد بشید باید روشن و صریح در موردشون صحبت کنید …پس فکر کنید و نظرتون رو با قاطعیت بیان کنید

  • حسن , جولای 17, 2016 @ 6:46 ق.ظ

    با سلام
    بنده حدود دوسال است که عروسی کردم و مستقل از خانوادم زندگی میکنم . از همان ابتدای زندگی بهانه های خانوادم زندگیم رو به حاشیه برد و روزبه روز بیشتر میشه این بهانه ها . مثلا اگه خانومم یه بار بدون چادر اونم با دلیل موجه بیاد بیرون خانوم منو بی حجاب میخونند یا به من امرو نهی میکنند که چرا انقد به زنت آزادی میدی که خونه اعضای خانوادش بره چرا میذاری صبح که خودت سرکاری بره خونه مادرش و….
    همش به من سرکوفت زن ذلیلی و بدختی و خاری میزنند میگند چرا خودت تنها نمیای اینجا و همیشه با خانومت میای یا اینکه چرا زنت وقتی میاد اینجا از همون اول بلند نمیشه همه کارارو انجام بده و خودش پذیرایی کنه و….
    بنظر شما من باید چیکار کنم؟

    • راهنما , جولای 17, 2016 @ 11:20 ق.ظ

      دوست عزیز شما هر کاری در زندگی انجام بدید مردم حرف خودشون رو خواهند زد و بهترین راه حل اینه که شما حدود و مواضع زندگی خودتون رو مشخص کنید و از این حدودباید حفاظت کنید تا دیگران هم به نظر شما احترام بگذارن
      پس به همین خاطر در وهله اول سکوت کنید و طوری وانمود کنید که نشنیدید و برای شما اهمیتی نداشته
      ولی اگر صحبتی داشتید با توجه به نوع زندگی در ایران باید به طور غیرمستقیم بیان کنید … تا دیگران متوجه نظر شما بشوند
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

  • زهرا , جولای 20, 2016 @ 6:11 ب.ظ

    ۵ ساله دخترم ریتالین مصرف میکنه دقت و تمرکزش افتضاحه نوروفیدبک توصیه شده ولی با وجود هزینه زیاد براش اقدامی نکردم آیا مرکزی هست که این کار را با نرخ دولتی انجام بده از اصفهانم خواهش میکنم راهنمایی کنید

    • راهنما , جولای 21, 2016 @ 12:48 ق.ظ

      با اداره بهزیستی اصفهان تماس بگیرید

  • Azar , جولای 20, 2016 @ 8:06 ب.ظ

    سلام
    سوالی داشتم مبنی بر اینکه دختر ۴ ساله ای که مادرشو از دست میده چطوری و در چه سنی باید حقیقتو بهش گفت؟؟
    ممنون میشم هرچه زودتر کمکم کنید

    • راهنما , جولای 21, 2016 @ 12:51 ق.ظ

      آیا باید کودک را مطلع کرد؟
      در پاسخ به این سوال که آیا کودک را در جریان مرگ عزیزانش قرار دهیم باید گفت: کودک در نهایت باید بداند که فردی را از دست داده است و آن شخص دیگر پیش او باز نخواهد گشت. بنابراین باید موضوع فوت شخص را به اطلاع او رساند؛ اما نحوه گفتن این واقعه اهمیت بسزایی دارد. بنابراین برای توضیح فوت یک فرد به او اطلاعات دقیق و درستی ارائه دهید اما در نظر داشته باشید که این اطلاعات باید در سطح درک او از واقعه باشد. مثلاً بیان این که مرگ از نظر پزشکی چگونه روی می دهد یا بر مبنای اعتقادات ارزشی ما مسلمانان، سرانجام فردی که فوت می کند چیست، می تواند در ایجاد درک صحیح این موضوع بسیار کمک کننده باشد. همچنین اهمیت بسزایی دارد که از گفتن دروغ و داستان های غیر واقعی در توضیح این موضوع پرهیز شود. از دادن وعده هایی مبنی بر بازگشت فرد، نیز حتماً اجتناب کنید. به عنوان مثال نباید گفت مادربزرگت به مسافرت رفته است، زیرا در چنین شرایطی کودک همواره به امید بازگشتن او از سفر خواهد بود.

      چه کسی این واقعه را به کودک بگوید؟
      برای گفتن ماجرا به کودک مهم است که شخصی مورد اعتماد و دوست داشتنی از نظر کودک که با او احساس راحتی دارد و در عین حال به او اطمینان دارد این خبر را به کودک بدهد. در خصوص زمان هایی که خود کودک نیز در فرآیند فوت شخص حضور داشته است مثلاً در موقعیت تصادف حتی می توان از کادر پزشکی برای توضیح موضوع به کودک کمک گرفت.

      آیا بردن کودک به مزار متوفی کار صحیحی است؟
      مسئله و موضوع چالش برانگیز دیگری که در این باره مطرح است، بردن کودک به مزار فرد متوفی است، این موضوع به سن کودک و نسبت او با فرد فوت شده بستگی دارد. با این حال بعد از ۹ سالگی زمان مناسب تری است که کودک بر مزار فرد فوت شده حاضر شود. اما با مراعات حال کودک، ایجاد جو حمایتی و آمادگی ارائه پاسخ های حقیقی و علمی به پرسش های کودک.

      آیا طبیعی است اگر کودک غمگین باشد گریه کند و یا به متوفی فکر کند؟
      کودکان نیز مانند بزرگسالان در مواجهه با فقدان عزیزان خود غمگین می شوند و برای سازگاری با این موقعیت جدید نیازمند درک و پذیرش فقدان هستند بنابراین آن ها به گذشت زمان احتیاج دارند. با این حال واکنش های کودکان با بزرگسالان اندکی متفاوت است. ممکن است آن ها در مواجهه با فقدان بلافاصله واکنشی بروز ندهند و عزاداری یا غمگینی آشکاری نداشته باشند. از این رو، نباید تصور شود که کودک غمگین نیست یا متوجه از دست دادن آن شخص نیست.

      همچنین کودک نیز می تواند مانند بزرگسالان در مراسم ترحیم شرکت کند، در کنار دیگران آیین های سوگواری را تجربه کند تا او نیز از این شیوه های تخلیه هیجانی بهره مند شود. خصوصاً اینکه کودک با مشاهده سوگواری و اشک ریختن دیگران می تواند درک کند که دیگران نیز برای آن فرد ارزش قائل هستند و برای او دلتنگ هستند هرچند که اگر این مراسم در کنار ارائه توضیحاتی به کودک باشد مناسب تر است تا بهتر درک کند که فرد را دوست داشتیم و داریم اما دیگر نمی توان او را دید و از این بابت غمگین هستیم. به علاوه اگر کودک خواست گریه کند نباید مانعش شویم بلکه بهتر است محیط امن و حمایت گرانه را برایش ایجاد کنیم تا از این لحاظ در آرامش باشد.

      با این حال شرکت در مراسمی که برخی افراد برای نشان دادن احساسات خود از رفتارهایی مانند شیون یا آسیب زدن به خود استفاده می کنند که موجب وحشت کودک می شود اصلاً توصیه نمی شود. همچنین طبیعی است که کودک بارها سوال هایی در این زمینه بپرسد و یا سوگواری خود را با تحریک پذیری یا گوشه گیری نشان دهد. به طور کلی در مواجهه با فقدان یک شخص، اغلب، مراحلی که برای همه عمومیت دارد طی می شود که شامل شوک، ناباوری، خشم، غمگینی و در نهایت سازگاری با واقعه است. این فرآیند احتمال دارد که بین ۶ماه تا ۲ سال به طول انجامد با این حال رفتارهای افراطی که کارکرد روزمره فرد را به شدت مختل سازد طبیعی نیست و باید برای ممانعت از آسیب های احتمالی در چنین شرایطی از راهنمایی یک روان شناس کمک گرفته شود.

      بایدها و نبایدهای رفتار با کودکان داغدار
      او را در فرصت های مناسب همراه با سکوت در آغوش بگیرید: این کار برای تقویت حس همدردی و همدلی موثر است. همراه با کودک نقاشی کنید: این که شما همراه با کودک داغدار مشغول نقاشی کردن شوید به دلیل بیان احساساتش درباره افرادی که تصویرشان را نقاشی می کند می تواند موثر باشد.

      همراه با او آلبوم عکس های خانوادگی و آلبوم خودش را مرور کنید: این کار باعث می شود خاطرات مربوط به فرد فوت شده را با هم مرور کنید. هرگز از او نخواهید که عزیز از دست رفته اش را فراموش کند: این کار ممکن است در او احساس گناه ایجاد کند.

      همدردی را به کودک بیاموزید: کودک باید بفهمد که او تنها کسی نیست که عزیزی را از دست داده است و افراد دیگری هم سوگوارند و او می تواند برای آن ها نقش حمایتی ایفا کند. به سوالات او پاسخ دهید: کودک درباره فرد از دست رفته سوال خواهد کرد. بهتر است به سوال هایش پاسخ داده شود. کودک می خواهد بداند چه اتفاقی افتاده است. از دادن جواب هایی با جمله های کوتاه بپرهیزید.

      نگویید: «مادربزرگت مرده و دیگه نیست.» فکر نکنید چون کودک است نمی فهمد. موقعیتی را برای صحبت با او فراهم کنید. برایش توضیح دهید فردی که فوت کرده، دیگر در کنار او نیست و نمی تواند برگردد و کسی هم نمی تواند در این باره کاری انجام بدهد.

      از جملات کلیشه ای استفاده نکنید: برخی با جمله های کلیشه ای سعی می کنند کودک را آرام کنند. مثلا می گویند «همیشه خدا اونایی که خیلی خوب هستند رو پیش خودش می بره.» گفتن چنین جمله ای، دنیایی از اضطراب را برای کودک به همراه خواهد داشت یعنی کسانی که الان هستند و نمرده اند خوب نیستند؟ یا افراد خوبی که هستند و او خیلی دوستشان دارد هم به زودی خواهند مرد؟ همچنین اگر کودک سن بسیار کمی دارد به او نگویید که مثلا: «خدا مادربزرگت را پیش خودش برده» چرا که ممکن است با این جمله این تصور اشتباه در کودک به وجود بیاید که خدا عزیزانش را به ناحق از او گرفته است.

  • s , جولای 20, 2016 @ 9:34 ب.ظ

    سلام من از دوست پسرم ۲ سال بزرگتر هستم الان میخوایم ازدواج کنیم خانوادش نمیزارن همش باخانوادش صحبت میکنه نمیدونه دیگه چی بگه رازی کنه سن پدر و مادرش بالا هست

  • سارین , جولای 23, 2016 @ 1:10 ق.ظ

    سلام من دختر ۶ ساله ای دارم که بیش فعال هستش شبها خوب نمیخابه آیا بد خوابی به بیش فعالیش مرتبطه؟

    • راهنما , جولای 23, 2016 @ 9:15 ق.ظ

      یک روانپزشک بر این باور است که بچه بیش فعال اگر به وقتش معالجه نشود از آموزش خیلی از مهارت‌ها عقب خواهد ماند.بیش فعالی پدیده ای است که در آن قسمتی از قشر مغز بچه به دلیل ناهماهنگی در خون رسانی از تحرکش کاسته میشود . ناهماهنگی در نور و آدرنالین‌های مغز، صدمه های دوره شیرخوارگی به مغز، ضربه مغزی، باکتریها و … را از جمله علتهای بوجود آمدن بیش فعالی در کودکان است

      بیش فعالی را نباید با شیطنت اشتباه گرفت و این عارضه هیچ ارتباطی با شیوه تربیتی کودک ندارد.
      علائم بیش فعالی
      از زمان سه سالگی که کودک وارد فضاهای آموزشی از جمله مهدکوک می شود نیزعلائم توسط مربیان و معلمان وی قابل تشخیص است.»
      کودک در این فضا نمی تواند با همسالان خود به درستی ارتباط برقرار کند، بازی‌ها را به اتمام برساند، زیاد صحبت و سوال می‌کند، به تذکرات بی‌توجه است، دائم دست و پای خود را تکان می‌دهد و دست به کارهای خطرناکی می‌زند بدون آن که از خطر آن آگاه باشد.
      ین کودکان در سن مدرسه مشکلات یادگیری و رفتاری دارند، حواس پرت هستند، با سایر کودکان سازگاری ندارند و سابقه تحصیلی ضعیفی خواهند داشت.
      این کودکان بیشتر اوقات به عنوان افرادی بی ادب و پر شر و شور تلقی می شوند، در صورتی که این کودکان به واقع مشکل دارند، یادآوری کرد:« باید توجه داشت که کودکی را می توان بیش فعال دانست که علائم وی بیش از شش ماه طول بکشد.
      درمان بیش فعالی
      وقتی که خانواده‌ها چنین علائمی در فرزند خود دیدند باید به روانپزشک مراجعه کنند که با انجام یکسری تست می توان مشکل آنها را تشخیص داد.
      اولین علائمی که با آغاز درمان بهبود پیدا می کند فعالیت بیش از حد کودک است، اما حواس پرتی و عدم تمرکز دیرتر بهبود می یابد. تاتاری معتقد است که بیش فعالی اگر درمان نشود تا حدود ۲۰ سالگی علائم آن با فرد خواهد بود.»
      داروها بخشی از مغز را که دچار کم تحرکی است فعال می کند.» وی «ریتالین» را از جمله داروهایی دانست که برای درمان بیش فعالی تجویز می شود و افزود:« اگر این دارو نابجا و بیش از اندازه مصرف شود، رشد قد و وزن کودک را کاهش می دهد.

  • sara , جولای 26, 2016 @ 6:28 ب.ظ

    سلام من ۳۰ سالمه و دو سال پیش با پسری که دوسال از خودم کوچکتر هست آشنا شدم و بعد از دردسرهای زیاد و علیرغم مخالفت شدید پدرم یک سال پیش باهم ازدواج کردیم و الان پنج ماهه که باهم زندگی میکنیم. زمانی که قصد داشتیم عروسی کنیم همسرم عجله کرد و اجازه نداد خانوادم جهیزیه ای که مرسوم هست تهیه کنند و خودش دست به کار شد و اقلامی از جهیزیه که کم بود رو خرید و پولش رو پرداخت کرد و ما به سفر رفتیم و مراسم عروسی هم نگرفتیم الان با گذشت پنج ماه شوهرم اصلا اجازه رفتن من به خونه پدرم را نمیده و خانوادم هم اجازه ندارن به خونه ما بیان چون همسرم معتقده که اونها کم کاری کردن و به مسئله زندگی مشترک ما اهمیت ندادن پدر و مادرم گه گاه میان محل کار من و اونجا همدیگرو می بینیم همسرم مرتب پولی که خرج کرده برای جهیزیه مطالبه می کنه البته من اجازه ندادم تاحالا با خانوادم روبرو بشه و بی حرمتی بکنه ولی مدام داره به من فشار میاره که من زیر بار قسط رفتم و چرا پدرت به فکر دادن پول من نیست البته اینم بگم که منو دوست داره و خیلی باهام مهربونه ولی وقتی اوضاع کساد کاری بهش فشار میاره خیلی با حرفاش آزارم میده منم واقعا نمیدونم چکار کنم هم خانوادم برام مهم هستن و وضعیت فعلیشون رو درک میکنم که از نظر اقتصادی در مضیقه هستن هم شوهرم رو دوست دارم و نمیخوام زندگیم خراب بشه لطفا راهنماییم کنید

    • راهنما , جولای 27, 2016 @ 10:38 ق.ظ

      در این مورد با ایشون صحبت کنید و ازش بخوایت به این سوال پاسخ بده که ایا تمایل داره با چنین حرفایی زندگی مشترکتون رو سرد کنه ؟ چون این حرفها روی زندگی شما تاثیر خواهد گذاشتو شما تا حدی میتونید تحملش کنید … اگر واقعا” مشکل ایشون پوله در حضور خانواده اش این پولو تحویلش بدید تا لااقل ذهنش از این همه فشار مالی رها بشه ..
      پس در وهله نخست با ایشون صحبت کنید …

      • sara , جولای 27, 2016 @ 6:24 ب.ظ

        سلام با تشکر از وقتی که گذاشتید و پاسختون میخواستم بگم که خانوادم به فکر پرداخت بدهی که به همسرم دارن هستند و مدام تاکید میکنم بهشون ولی متاسفانه هنوز نتونستن مبلغی که باید بپردازند رو فراهم کنن و فعلا من منتظرم تا پدرم قطعه زمینی که بهش ارث رسیده رو بفروشه و بدهی همسرم رو بده ولی این نیازمند کمی صبر و حوصله هست که متاسفانه این صبر در شوهر من وجود نداره و هر چند روز یک بار این طلب رو به روی من میاره 🙁

  • Zahra , جولای 30, 2016 @ 9:31 ق.ظ

    باسلام.
    من هفت ساله ازدواج کردم و یه دختر پنج سال .جدیدا نیمه دارم. شوهرم بشدت عصبی شده و اینم بگم که از اول افسردگی داشت. خودم بردمش پیش روانپزشک و با داروهاش بهتر شد .الآن که سالها از اون قضیه میگذره همچنان دارو هاشو مصرف میکنه. ولی مشکل من از اینجا شروع میشه که توی این چند سال زندگی مشترک چند بار به دلایل مختلف مثل زایمان، دوران نقاهت بعد از تصادف و کلاسایی که به درخواست خودش شرکت کردم مدتی از همدیگه دور بودیم البته آخر هفته ها یا خودش میومد پیش ما یا مامیومدیم پیشش و من و دخترم تو یه شهر دیگه خونه پدرم و اون هم خونه مادرش میموند . و امان از وقتی که این دوره میگذره. تا چندین ماه طول میکشه تا دوباره زندگیمون به روال عادی برگرده و الآن دقیقا تو همون موقعیتیم . شوهرم دیگه به هیچ صراطی مستقیم نیست . تا یه حرف یا تقاضای هر چند کوچیک ازش میکنم شروع میکنه به بدترین وجه داد و بیداد و فریاد زدن و میگه یا حرف نزن یا به سلامت طلاق بگیریم. میدونه تو خونواده ما اصلا جو یه جور دیگست و میخواد هی منو بترسونه. اینم بگم که

    • راهنما , جولای 31, 2016 @ 3:30 ب.ظ

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • رضا , آگوست 4, 2016 @ 10:31 ب.ظ

    سلام
    پسری هستم ۲۴ ساله شرایط مالیم زیاد مناسب نیست ولی سر کار میرم به خواستگاری دختری رفتم که شرایط منو قبول کرده ولی خودم استرس آینده را دارم چیکر کنم ؟؟؟؟؟

    • راهنما , آگوست 7, 2016 @ 9:28 ق.ظ

      سوالتون بی مورده … یا وارد رابطه نشید یا اگر وارد شدید باید سختیاشو هم بپذیرید
      پس استرس شما کاملا بجاست …

  • s , آگوست 14, 2016 @ 1:59 ب.ظ

    سلام من ۱۹ سالمه و تا امروز دوبار کنکور دادم سال اول مشکلاتی برام بیش اومد ونتونستم اونجور که باید از کنکور نتیجه بگیرم و یک سال موندم بشت کنکور و ۵ ماه خیلی خوب درس خوندم و دوباره با مشکل مواجه شدم و دیگه نتونستم اونجور که باید برای کنکور درس خوند بخونم نمیگم همش به خاطر مشکلاتم بود خودمم کم کاری کردم با این حال رتبم از سال قبل بهتر شد ولی نمیتونم اون رشته ای که میخوام رو قبول بشم نمیدونم دوباره بمونم ویه سال دیگه بخونم یا قیدشو بزنم وبرم یه رشته ی دیگه خواهشا راهنماییم کنید ویه مشاور خوب بهم معرفی کنید.

    • راهنما , آگوست 15, 2016 @ 12:23 ب.ظ

      بستگی داره به اینکه هدفتون چقدر برای شما مهم باشه …
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • ط , آگوست 15, 2016 @ 9:32 ق.ظ

    با سلام و خشته نباشید.
    مشکل من مربوط میشه به شکاکی همسرم.
    از دوران عقد و نامزدی هر جا که میرفتم مدام بهم پیام میداد که کجایی؟ کی میایی؟ و از این حرفا
    فکر میکردم این از سر توجه زیاده ولی وقتی عروسی کردیم دیدم این از بددلی و شکاکیه و الان که ۲ ساله ازدواج کردم هر چی داره میگذره بدتر میشه و سر یه موضوع خیلی سریع بهت شکاک میشه و نه میذاره با دوستام رفت و آمد داشته باشم و حتی با اقوامم هم که رفت و آمد میکنم بهم گیر میده و گاهی اصلا نمیذاره با اقوام درجه یکم هم رفت و امد داشته باشم. چه برسه به بقیه. فقط خونواده خودشو قبول داره و اقوام خودشو . دیگه هیچ مدتیه کار تایپ و ترجمه میکنم وقتی یه شماره قریب بهم زنگ میزنه میگه این کیه و از این حرفا. حتی میگه واسه مردا کار تایپ و ترجمه نکن. و گاهی حتی میگه کار نکن از همون اول با کار بیرون مخالف بود. و من مجبور شدم کار تو خونه داشته باشم که حوصلم سر نره
    الان دیگه جوری شده که خسته شدم مشاوره هم وقتی حرفشو میزنم میگم من خودم مشاورم و طرف مشاوره نمیاد خسته شدم از این برخوردهاش و من خونه بابام جوری بودم که آزاد بودم و بابام بهم اعتماد کامل داشت و هر جا که خودمون صلاح میدونستیم میرفتیم و میومدیم اصلا بهم در مورد این قضایا گیر نمیداد و الان خیلی سختی میکشم که شوهرم اینجوریه و فقط باید توی خونه بشینم حتی این مدت کارم رو از دست دادم با این برخوردهاش. و کارم شده فکر کردن و اینکه چرا این کار رو کردم با خودم دو دستی خودمو انداختم توی چاه
    خواهش میکنم راهنماییم کنین تا هنوز بلایی سر خودم نیاوردم

    • راهنما , آگوست 16, 2016 @ 1:38 ب.ظ

      گر شکاکیت همسرتان یک مشکل جدی روانی و نیازمند مراجعه به روان‌شناس نباشد شما می‌توانید با کمی احساس همدلی و سازگاری با خواسته‌هایش، اعتمادسازی کنید. اگر درست رفتار کنید او به مرور تغییر خواهد کرد و یاد می‌گیرد بدون نگرانی به شما اعتماد کند.
      به گزارش جام جم سرا به نقل از روان- شک و تردید یک صدای مبهم و آزاردهنده از انتهای ذهن ماست که دائماً برای ما استدلال می‌آورد که «تو نمی‌توانی موفق شوی»، «این انتخاب خوبی نیست»، «شاید این انتخاب، بهترین نباشد» و…
      شک، در لغت به معنای احساس عدم قطعیت و یا فقدان عقیده محکم، تعریف می‌شود. شک و تردید، شبیه به قدم زدن و گام برداشتن در تاریکی است، زمانیکه شما نمی‌توانید جلوی پای خود را ببینید، اطمینان ندارید که گام بعدی که برمی دارید درست است یا خیر؟ و در اینجاست که تردید‌ها شکل می‌گیرد.
      لجبازی نکنید
      اگر می‌دانید پای تلفن بی‌صبر می‌شود تا آنجا که می‌توانید سریع پاسخگویش باشید. دانستن این موضوع که می‌توانید به همسر خود اعتماد کنید، حس امنیت فوق العاده‌ای به شما خواهد داد، چرا که او در همه حال با شما صادق است. از طرف دیگر چنانچه در ترس دائمی از دروغ گفتن همسرتان زندگی کنید، هرگز نخواهید توانست که در زندگی خود بیاسایید.
      آیا به همسرتان شک دارید؟
      خیانت در ازدواج ابن روز‌ها بسیار زیاد است اما به این معنی نیست که هر زن یا مردی به همسرش خیانت خواهد کرد. این مساله بسیار حساس است و باید با دقت مورد بررسی قرار بگیرد. فقط به این دلیل که همسرتان شب‌ها دیر به خانه می‌آید و یا زیاد بیرون می‌رود ثابت نمی‌کند که او خائن است. پس تا وقتی همه چیز برایتان ثابت نشده است نتیجه دلخواه‌تان را نگیرید. بنشینید و درست فکر کنید. چه چیزی باعث شده فکر کنید همسرتان خیانت می‌کند؟ همسرتان دیر به خانه می‌آید؟ آیا این دیر آمدن نمی‌تواند به دلایل و انگیزه‌های مثبت دیگری باشد؟ اگر همه جوانب را درست بررسی کنید شاید به این نتیجه برسید که او در رفتارش هیچ خطایی نکرده است. اما اگر بازهم متقاعد نشدید باید به دنبال شواهد بیشتری باشید تا سوء ظنتان را اثبات کنید.
      اگر همسرتان با یک زن حرف می‌زند به این معنی نیست که آن زن در زندگی شما وارد شده است. شاید او همکار همسرتان باشد و برای یک مورد کاری به او زنگ زده باشد. معمولاً کسی که شکاک است از همین مثال ساده یک بلوا درست می‌کند. حتی اگر شاهد مکالمه کاری آن‌ها باشد همسرش را تهدید می‌کند که اصلاً چه لزومی دارد آن زن شماره تو را داشته باشد و یا مشکلش را با تو مطرح کند. برای هر رفتار به نظر مشکوکی ممکن است دلایل غیر مشکوک زیادی وجود داشته باشد. ذهنتان را باز بگذارید و هرجا که سوء تفاهمی برایتان پیش آمد به راحتی از همسرتان توضیح بخواهید.
      اشتباه است که درباره سوء ظ‌‌نهایتان با دیگران صحبت کنید. این موضوع را برای خودتان نگه دارید. مشکلات زناشویی باید بین خودتان باقی بمانند و نفر سوم تا آنجا که ممکن است باید از این مشکلات و اختلافات بی‌خبر باشد. گر شما نیاز به مشورت دارید باید از یک فرد مطمئن و یک متخصص کمک بگیرید. اگر از یک مشاور خانواده کمک گرفتید و او در رفتار همسرتان هیچ نوع نشانه‌ای از خیانت پیدا نکرد باید این مساله را یک مشکل ذهنی در خودتان ببینید و برای درمان از روان‌شناس و رفتاردرمانگر کمک بگیرید.
      شکاکیت ویرانگر رابطه عاطفی و جنسی شما است و شما را به پایان رابطه نزدیک می‌کند. اگر درمان نشود نتیجه‌ای جز طلاق ندارد. احساس ناامنی اگر از بین نرود ممکن است درفرد وسوسه خودکشی را تشدید کند. پس اگر شما یا همسرتان دچار این بیماری هستید پیش از اینکه دیر شود باید به دنبال درمان باشید.
      از کجا بفهمیم چه کسی صداقت دارد؟
      دروغ به عاملی روانی گفته می‌شود که فردی را وادار به بیان مطالبی خلاف واقعیت‌ها می‌کند. آدم دروغگو در اصل بیماری است که به دلیل مشکلات تربیتی، به ویژه در حریم خانواده خویش در آغاز رشد و سنین کودکی بدین حالت گرفتار شده است.
      انسان‌ها ذاتاً دروغگو به دنیا نمی‌آیند، بلکه عوامل محیطی است که سرانجام، آدمیزاد را به موجودی صادق یا دروغگو تبدیل می‌کنند، اینکه افراد دروغگو به چند دسته تقسیم می‌شوند و چگونه می‌توان به نشانگان دروغ در آن‌ها پی برد، بحث جالب وجذابی است.
      گاهی انسان‌ها اتفاقی و از سر ناچاری دروغ می‌گویند و معمولا چنین دروغگویانی هنگام بیان مطالب غیرواقع، دستپاچه شده و نشانه‌های فیزیکی آشکاری را بروز می‌دهند.
      مواقعی هست که آدمیزاد، بنا بر عادت‌های نادرست دروغ می‌گوید و هر چند چنین افرادی از سر عادت و روزمرگی دروغ می‌گویند، با بررسی تناقض کلامی آنان، به راحتی می‌شود به دروغشان پی برد.
      زمان‌هایی هست که برخی افراد، از روی تعمد و سوابق دروغ به گونه‌ای ماهرانه و حرفه‌ای دروغ می‌گویند. این افراد به دلیل تکرار دروغ، در اصل مهارت شبیه سازی حق و باطل یا به عبارتی ترکیب واقعیت‌های غیرمرتبط با باطل مدنظر خویش را پیدا می‌کنند.
      دروغگویان حرفه‌ای و باسابقه، ‌‌نهایت تلاش خویش را می‌کنند تا با کمترین نشانه‌های فیزیکی، بیان غیرواقعی خویش را مطرح کنند؛ بنابراین، چنین دروغگویانی در نگاه اول، خونسرد به نظر آمده و با اعتماد به نفس خاصی، مطالب دروغ خویش را بیان می‌کنند.
      هرچند دروغگویان حرفه‌ای و باسابقه، تلاش می‌کنند هنگام طرح مطالب غیرواقعی خود را خونسرد نشان دهند، ولی با تداوم رفتارهای اجتماعی متفاوت از طرف آن‌ها و دقت در حرکات ماهیچه‌ای صورت آن‌ها و خنده‌های تقلبیشان، به راحتی قابل تشخیص برای کار‌شناسان و افراد آگاه در حوزه روا‌شناسی خواهند بود.
      در میان تیپ‌های گوناگون دروغگو، دروغگویان حرفه‌ای، بیشترین لطمات را بر محیط اجتماعی وارد آورده و به دلیل خصلت تعمد در بیان ماهرانه مطالب غیر واقع، صدمات جبران ناپذیری بر اجتماع وارد می‌کنند.
      چه کمکی می‌توانید به خودتان و او بکنید؟
      چه چیزی باعث می‌شود که همسرتان به شما شک کند؟ آیا شما می‌توانید این شکاکیت را از بین ببرید؟ دلایل زیادی وجود دارند که باعث می‌شوند شریک زندگیتان به شما شک کند. احساس عدم امنیت، بدبینی، سوءتفاهم، حسادت و بی‌اعتمادی انگیزه‌های همسرتان را برای سوءظن بیشتر می‌کنند. زندگی ترسناکی است اگر هر روز احساس کنید یک نفر شما را زیر نظر دارد، به هر کاری که می‌کنید حساس است و اجازه نمی‌دهد هرجایی بروید. شما حق دارید از همسرتان عصبانی شوید که شماره‌های تماس، پیامک‌ها و ایمیل‌هایتان را بدون اجازه شما کنترل کند بدون اینکه هرگز در طول رابطه زناشوییتان خطایی از شما سر زده باشد. دفاع از خودتان در برابر این سو ظن و پافشاری برای اینکه ثابت کنید کاری نکرده‌اید بی‌فایده است. همسرتان باید بفهمد که اشتباه می‌کند و از شما بخواهد تا کمکش کنید از شکاکیت‌‌ رها شود.
      چگونه رفتار کنید؟
      کار آسانی نیست که به همسرتان بفهمانید او بیش از اندازه شکاک است به ویژه اگر شما تازه ازدواج کرده باشید. بعضی از واکنش‌های خاص مثل داد و بیداد و قهر کردن در برابر پرسش‌های همسرتان مثل اینکه «کجا بودی؟ با کی بودی؟ چرا تلفنت رو جواب ندادی؟ چرا این عطر خاص رو استفاده کردی؟» بسیار ناشیانه و بی‌فایده هستند. پس اگر احساس می‌کنید همسرتان شکاک است باید به دنبال راهکارهای مفیدتری باشید:
      مشکل از شما نیست
      پیش از هر واکنشی مطمئن شوید همسرتان تا چه اندازه شکاک است. او ممکن است تمام روز مشغول کنترل کردن شما باشد. ایمیل‌هایتان را چک کند و با نام کاربری شما در اینترنت فعالیت کند تا از روابط شما سر دربیاورد. اما این مشکل شما نیست و فقط بخاطر بی‌اعتمادی همسرتان است. واکنش‌های آنی و دفاع از خودتان کمکی به وضعیتی که در آن هستید نمی‌کند. شما حق دارید ناراحت باشید اما حتی یک لحظه فکر نکنید شما غیرطبیعی هستید و راه و رسم برقراری یک رابطه عاطفی زناشویی را نمی‌دانید. این نکته را به راحتی می‌توانید بفهمید؛ آیا شما هم مثل همسرتان بدبین و شکاک هستید و علاقه‌ای به دخالت در امور شخصی همسرتان دارید؟
      تحت تأثیر قرار نگیرید
      زندگی با کسی که دوستش دارید اما او به شما اعتماد ندارد دشوار است اما شما نباید اجازه بدهید رفتار اشتباه او زندگیتان را برهم بزند، روزتان را خراب کند و غمگینتان کند. نیازی نیست از خودتان دفاع کنید. می‌توانید تمام روز را با همسرتان به بحث درباره اینکه چه کسی را و کجا و در چه ساعتی دیده‌اید و یا اینکه مغازه دار به شما چه گفته است و چه پوشیده‌اید تلف کنید و یا فقط شنونده ترس‌ها و بی‌اعتمادی‌های همسرتان باشید.
      شنونده باشید
      به جای انتقاد یا واکنش‌های تند کمی به حرف‌ها و نگرانی‌های همسرتان گوش بدهید. او از چه رفتار شما احساس نگرانی می‌کند؟ همین که او بتواند به شما اعتماد کند تا از ترس‌ها و نگرانی‌هایش بگوید قدم مهمی برای بهبود احساس بی‌اعتمادی‌اش برداشته است. او می‌گوید: «نپوش، نرو، نیا، نگاه نکن» و وقتی شما پاسخ می‌دهید «به تو ربطی نداره» همه چیز در یک تنش تمام می‌شود. اما اگر بپرسید «چرا؟ از چی می‌ترسی؟ چی شد که این ترس‌ها به سراغت اومد؟ برام توضیح بده چه اتفاقی می‌افته اگه من با یه غریبه تلفنی حرف بزنم؟» همسرتان شروع به واکاوی احساساتش می‌کند و شما خوب می‌دانید که همه ما نیاز به یک شنونده بی‌طرف داریم!
      روی رفتارتان کار کنید
      بهانه به دست همسرتان ندهید. بعضی از رفتارهای شما ممکن است به نظر همسرتان شک‌برانگیز باشند. اگر عادت دارید در جایی خلوت با تلفن حرف بزنید یا دیر به خانه بیایید آن‌ها را کنار بگذارید.
      با هم صحبت کنید
      اگر از تلاش برای ایجاد اعتماد در همسرتان خسته شدید باید با همسرتان درباره احساساتتان حرف بزنید. به او بفهمانید که رفتارش چه احساس ناراحت‌کننده‌ای در شما ایجاد می‌کند.
      با این حال اگر بعد از تمام تلاش‌های شما برای اعتماد سازی در همسرتان ناکام ماند هنوز یک فرصت مهم دیگر دارید. این تنها راه باقی مانده کمک از متخصصان است. یک مشاور یا روان درمانگر نه تنها می‌تواند علت شکاکیت در همسرتان را تشخیص بدهد بلکه می‌تواند راهکارهایی را برای رابطه و مشکل خاص شما پیشنهاد بدهد. گاهی رفتارهای حسادت‌آمیز همسرتان صرفا بخاطر احساس ناامنی نیست بلکه ممکن است همسرتان شخصیت ناسازگاری داشته باشد و تربیت غلط ذهنیت او را نسبت به روابط تخریب کرده باشد و این مساله‌ای نیست که شما خودتان بدون کمک از یک متخصص آن را حل کنید.
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

  • elham , آگوست 15, 2016 @ 10:30 ق.ظ

    سلام. فردی به خواستگاری من امده که شرایطش از نظر خانواده خودم کاملا مناسب و ایده آله اما وقتی اونو با ملاک های خودم میسنجم می بینم خیلی از ملاک هام با اون پسر جور در نمیاد . از طرفی خانواده ام تحت فشارم گذاشتند و مدام میگن اگه فرد بهتر از این برات در اینده نیومد چی ؟؟؟!و اینکه به نوعی تمام ملاک های منو رد میکنن. من واقعا تحت فشارم و نمیدونم باید چیکار کنم . ملاک های من یکیش تفاوت فرهنگ و قومیته یکی اختلاف قد که من از اون اقا بلندترم و یکی اینکه ظاهر این فرد در جلسه رسمی خواستگاری که بار اول دیدمشون به دلم ننشست . خواهش میکنم زودتر راهنماییم کنید که باید چیکار کنم و چه تصمیمی بگیرم ؟ ممکنه فردی که الان از لحاظ چهره به دلم ننشسته ولی ملاک های نسبتا خوبی داره در اینده بتونم با چهره اش کنار بیام و هیچوقت پشیمون نشم ؟ یا اینکه وقتی کسایی رو می بینم در اینده که اختلاف قد مورد نظر منو دارن حسرت نخورم و پشیمون نشم ؟

    • راهنما , آگوست 16, 2016 @ 1:43 ب.ظ

      دوست عزیز مهم امروزه … وقتی ایشون با معیارهای شما همخوانی نداره پس دلیلی برای ادامه دادن وجود نداره

  • حسنی , آگوست 15, 2016 @ 2:54 ب.ظ

    سلام..من خیلی وقت ها احساس میکنم دچار روزمرگی و افسردگی شدم.خیلی زود بی حوصله میشم حتی بدون دلیل اما نمیدونم چیکار کنم.حتی دلیل بی حوصلگی و روزمرگی خودم رو هم نمیدونم..برخلاف مهارت هایی که دارم اصلا حوصله انجام دادن کارهنری و حتی ورزش روهم ندارم…

    • راهنما , آگوست 16, 2016 @ 1:59 ب.ظ

      دچار روزمرگی شدن می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد. علت آن می‌تواند مشکلات مالی باشد، از دست دادن کار، تنهایی، خستگی و یا حس عصبانیت از زندگی و راهی که در آن افتاده‌اید. ممکن است به این دلیل باشد که روزهایتان بسیار پرمشغله است و حتی برای درست غذا خوردن هم وقت ندارید. در این چگونه با ارایه ی راهکارهایی سعی داریم به شما کمک کنیم از این وضعیت رها شوید.
      چگونه
      ۱
      ممکن است کارتان را تغییر دهید؟
      گرفتار شدن در روزمرگی کار، خیلی آسان پیش می‌آید. متداول‌ترین وضعیت این است که برای ساعات طولانی در محیطی که خوب به آن وارد هستید اما دیگر از آن لذت نمی‌برید کار کنید. بدتر از همه این است که باید تصور کنید که این شما هستید و این کاری است که باید انجام دهید و تا زمان بازنشستگی با هیچ چیز دیگری نمی‌توانید فکر کنید. بهترین راه برای غلبه بر این روزمرگی این است که کارتان را از یک “کار” به یک “حرفه” تبدیل کنید، و یا حرفه ای در کنار کارتان داشته باشید.
      کار محدودیت دارد. فقط تا زمانی ادامه می‌یابد که نیروهای خارجی اجازه آن را بدهند. اما با حرفه شما کاری را انجام می‌دهید که مثل بازی می‌ماند و یک عمر طول می‌کشد. استعدادهای طبیعی شما چیست؟ چه کسانی می‌توانند از این استعداد بهره ببرند؟ چه محصولات یا خدماتی می‌توانید ارائه کنید که برای دیگران سودمند باشد؟ چه بخواهید برای خودتان کار کنید چه برای دیگران، دوباره متمرکز شدن روی علایق و استعدادهایتان می‌تواند شما را از این روزمرگی نجات دهد.
      ۲
      فرد خاصی در زندگی‌تان هست که از آمال و آرزوهای شما حمایت می‌کند و به شما برای رسیدن به اهدافتان کمک می‌کند؟
      اگر این طور است که عالی است. دیگر نیازی نیست در این قسمت تغییری ایجاد کنید. آیا طرف مقابل‌تان با سرعت رشد شما پیش نمی‌رود؟ آیا همیشه از شما انتقاد می‌کند؟ آیا همیشه تحقیرتان می‌کند و اهداف و آرزوهای‌تان را احمقانه می‌پندارد؟ آیا احساس می‌کنید دوستتان ندارد و حمایتتان نمی‌کند؟ پس الان وقت شروع یک رابطه تازه است. اول باید رابطه قبلی را خاتمه دهید چون آن رابطه هیچ تاثیری بر رشد معنوی و اجتماعی شما ندارد. بعد باید کسی را پیدا کنید که بیشتر با شما جور باشد و بتواند در مرحله بعدی زندگی همراهی‌تان کند. وقتی فرد بهتری را کنار خود داشته باشید احساس روزمرگی ناخودآگاه از بین خواهد رفت.
      ۳
      اسیر مشکلات مالی هستید؟
      قبض‌های پرداختی بی‌شمار به نظر می‌رسند و هیچ امیدی به آینده ندارید؟ پس اینجا نیاز به یک تغییر بزرگ است. اول، روی جاهایی که پولتان را به دست می‌آورید و خرج می‌کنید کنترل پیدا کنید. درک کنید که بین خواست و نیاز تفاوت وجود دارد. پول دقیقاً طوری رفتار می‌کند که شما تصمیم بگیرید. بعد اطمینان یابید که از کاری که برای پول درآوردن انجام می‌دهید لذت می‌برید. درنتیجه بیشتر مراقب پولتان خواهید بود. وقتی پولتان را از راهی دربیاورید که علاقه‌ای به آن ندارید، آن را سریع‌تر خرج خواهید کرد. مراقبت دخل و خرجتان باشید. برای راه خرج کردن پولتان و نحوه پس‌ انداز کردن آن اهداف جدید تعیین کنید. بهترین کار این است که برنامه‌های مالی جدیدتان را در کنار خانواده مطرح کنید تا همه بتوانند در آن شرکت داشته باشند. وضعیت مالی شما فقط در شرایطی تغییر می‌کند که خودتان تغییر کنید.
      ۴
      وضعیت سلامتی‌تان آنطور که می‌خواهید هست؟
      آیا انرژیی را که ٢٠ سال پیش داشتید؛ هنوز دارید؟ به طور مرتب ورزش می‌کنید و فعالیت فیزیکی دارید؟ سالم غذا می‌خورید؟ به اندازه کافی می‌خوابید؟ وقت می‌کنید که در طول روز چرت کوتاه بزنید؟ اگر پاسخ شما به بیشتر این سوال‌ها منفی باشد، اینجا به یک تغییر بزرگ نیاز دارید. برای خودتان اهداف جدید تعیین کنید. شاید یک دو ماراتن فکر بدی نباشد، یا پایین آوردن وزنتان یا هر تصمیم دیگری برای شروع.
      همه ما اگر مراقب سلامتمان باشیم می‌توانیم تا ١٠٠ سالگی زندگی کنیم. چیزهای زیادی برای کشف و تجربه کردن در دنیا وجود دارد، پس عمر خود را کوتاه نکنید. از همین امروز شروع کنید به سالم زندگی کردن!
      ۵
      از این که همیشه احساس ناراحتی و افسردگی کنید خسته شده‌اید؟
      پس به یک تغییر بزرگ در روحیات و احساسات‌تان نیاز دارید. طرز فکرتان و سوالاتی که از خودتان می‌پرسید، روحیه شما را تعیین می‌کند. نوشتن دفترچه خاطرات را شروع کنید. قبل از خواب به این سوال پاسخ دهید، “امروز این را درمورد خودم یاد گرفتم”. این کار را ٣٠ روز انجام دهید و بعد نوشته‌هایتان را بخوانید. این به شما کمک می‌کند تغییری بزرگ در احساساتتان ایجاد کنید. وقتی اول صبح از خواب بیدار می‌شوید به این سوالات پاسخ دهید، “چه چیز برای من ممکن است، و من قدردان چه هستم؟”. فقط خودتان هستید که می‌توانید وضعیت احساسیتان را تغییر دهید. سعی نکنید منتظر بمانید بقیه این کار را برای شما نخواهند کرد.
      ۶
      از جایی که زندگی می‌کنید خسته شده‌اید؟
      از آنجا نقل مکان کنید. فقط تغییرات بزرگ می‌تواند این وضعیت را بهتر کند. شاید از زندگی کردن در یک شهر بزرگ خسته شده‌اید و سبک زندگی آرام‌ تری را می‌خواهید. شاید در حومه شهر زندگی می‌کنید و دلتان می‌خواهد مدتی در شهری بزرگ باشید. کشور ما نقاط بسیار زیاد و متفاوتی برای زندگی کردن دارد و هیچ دلیلی ندارد که جایی زندگی کنید که روحیه‌ تان را خراب می‌کند. با تغییر محل سکونت ممکن است فرصت‌های تازه‌ای هم برای زندگی کردن پیدا کنید.
      ۷
      عادتی دارید که فکر می‌کنید جلوی رشد و پیشرفت شما را گرفته است؟
      خو گرفتن با عادت‌های کهنه خیلی آسان است. تغییر آنها هم کاری دشوار است. پس باید آن تغییر بزرگ را اینجا ایجاد کنید. راه تغییر عادت‌های ناسالم این است که آنها را با رفتارهایی جدید جایگزین کنید، رفتارهایی که مفیدتر و سالم‌تر باشند و حال و هوای بهتری به شما بدهند.
      ۸
      دوستان خوبی دارید؟
      آیا دوستانتان همیشه حامی و پشتیبانتان هستند؟ وقتی با آنهایید خوش می‌گذرانید؟ آیا عقاید و علایق مشترکی با آنها دارید؟ آیا بعد از گذراندن وقت با آنها احساس فوق‌العاده‌ای پیدا می‌کنید؟ یا وقتی خانه می‌آیید در عجبید که چرا وقتتان را با آنها تلف کردید؟ اگر در این زمینه احساس روزمرگی می‌کنید، ایجاد تغییر بزرگ در آن بهترین راهکار برای تغییر این وضعیت است.
      ۹
      رعایت توصیه‏ های زیر نیز مفید خواهد بود
      – همواره به آرمان‏هاى دست نیافتنى نیندیشید بلکه موفقیت‏هاى خود را نیز در نظر گیرید.
      – خواست‏ها و تمایلات خود را در سطح توانایى‏هایتان تنزل دهید؛ یا اگر امکان دارد توانایی های خود را بالا ببرید.
      – نشاط خود را همواره حفظ کنید و هرگز خود را مریض و ضعیف به حساب نیاورید. براى حفظ نشاط هر روز ورزش کنید.
      – مشکلات را عادى بدانید و به همان اندازه آنها را بپذیرید که کامیابى‏ها را پذیرا هستید.
      – براى رشد معنویت باید براى خود برنامه ‏ریزى کنید. البته برنامه سنگین نریزید بلکه اندک ولى در اجراى آن مداومت و جدیت داشته باشید.
      – براى شرکت در فعالیت‏هاى فرهنگى هر قدر مى‏توانید تلاش کنید هر چند بسیار اندک و اگر اصلا نمى‏توانید در فرصت‏هاى دیگر این کار را انجام دهید.
      – همواره از خداوند در همه امور مدد جویید و نسبت به آنچه او مقدر مى‏فرماید راضى باشید.
      – به خود اجازه ندهید مادیات و دنیای زود گذر شما را ناراحت کند. شما را خدا برای مادیات نیافریده، خود را به خدا بسپارید و ایمانتان را به او قوی کنید.
      – توجه داشته باشید که مشکلات و رنج‏ها، همیشگى نیست و روزگار در تحوّل و تغییر است و چه بسا حوادث پیش ‏بینى نشده‏ اى نیز در حل مشکلات به یارى انسان بشتابد.
      نکات و هشدارها
      یک راه جالب
      همین حالا شکیل ترین و زیباترین تقویمی را که در اختیار دارید، پیش روی تان قرار دهید و با قلمی که در دست دارید، مناسبت ها و اتفاق های شیرین، مهم و تاثیر گذار زندگی تان را در برگ های مخصوص به آن روزها یادداشت کنید. طبیعتاً سالروز تولد تان مهمترین آنهاست. در کنار آن سالگرد به دنیا آمدن عزیزان تان از خانواده یا گروه دوستان، سالروز خرید خانه یا اتومبیل جدید، سالگرد پذیرفته شدن در دانشگاه، روزی که به فردی دل باخته اید، روزی که یک کتاب خوب خریده اید، تاریخی که صاحب فرزند شده اید یا حتی سالروز قهرمانی تیم فوتبال محبوب تان، یکی از ده ها روز « مهم » زندگی شماست. این روزها را بیابید و در تقویم زیبایی که انتخاب کرده اید یادداشت کنید.
      با خودتان عهد کنید هر روز صبح پیش از شروع کار، یک نگاه به آن تقویم می اندازید.
      با همین روش ساده، زندگی شما مملو از روزهای « خاص » خواهد شد، روزهایی که طلوع آفتاب آنها برای تان طعم دیگری دارد. مهمترین خاصیتی که استفاده از این تکنیک دارد، آن است که روزهای خاص و متفاوت زندگی تان می تواند مبدأ اتفاقات خوب دیگری برای شما باشد.
      شما می توانید در یکی از همین روزهای « متفاوت » سیگار کشیدن را ترک کنید، با دوستان تان به سینما بروید، برای اهل منزل گل بخرید، درس خواندن برای کنکور را از سر بگیرید، دوباره به جستجوی کار بپردازید، به یک رفیق قدیمی که مدت هاست فراموش شده، تلفن کنید و یا به دیدن پدر و مادرتان بروید.
      به مسافرت بروید
      دیدن مکان ها و آدمهای جدید روحیه تان را عوض میکند.
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • ناشناس , آگوست 16, 2016 @ 2:13 ب.ظ

    سلام من یه دختر ۲۵ ساله هستم که سه ساله که بایه پسر دوست شدم چون خانواده موافق نبودن من با ایشون ازدواج موفقت داشتم الانم بار دارم حدود ۵ ماهه از خونمون فرار کردم بارداریمو از همه پنهان کردم چون اگه بابام یا داداشش بفهمن دیگه هیچ وقت منو تو خونه راه نمیدم کمکم کنید چکار کنم برای زایمان کجا برم بچه و به کجا بسپارم حدود ۲۰ روز دیگه به دنیا میاد دیگه با اون اقا نمی خوام باشم چتورو خدا کمکم کنید

    • راهنما , آگوست 16, 2016 @ 3:03 ب.ظ

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • س , آگوست 16, 2016 @ 8:37 ب.ظ

    سلام من دختری هستم ۲۵ساله و ۲ماهه که باپسری اسناشدم و قصدمون ازدواج بود.ایشون هم ۲۵سالشونه ولی من ۱ماه بزرگترم.ولی چند روزه میگه دوست دارم اما نمیتونم ازدواج کنم باهات چون میترسم اینی که الان هستی بعدا نباشی و تغیرکنی.میترسه که بامادرش رابطه خوبی نداشته باشم.مادرش دوس داره عروسی داشته باشه که همراهش باشه و مثل دختر کنارش باشه.منم اینو قبول کردم ولی بازم میترسه که رفتارم بهد ازدواج تغیرکنه.ازم خواسته که بریم مشاوره تا مشورت کنیم.به نظر شما چکار باید کرد؟

    • راهنما , آگوست 17, 2016 @ 4:43 ب.ظ

      بهتره در انتخاب چنین افراد شکاکی احتیاط کنید چنین افرادی که همیشه از همه چی میترسن نمیتونن شریک خوبی برای زندگی باشه
      ولی میتونید با مشاوران ازدواج مشورت کنید … امیدوارم به تفاهم برسید

  • فاطمه , آگوست 17, 2016 @ 6:11 ق.ظ

    سلام فاطمه هستم ۱۹ساله
    من با شخصی ک مال یه شهر دیگه هست اشنا شدم. الان قصد ازدواج با ایشان را دارم. مادرم در جریان هست ولی پدرم نمیداند و پدرم خیلی سخت گیر ومذهبیه. واقعا نمیدونم چکارکنم ! چجوری این فرد را با خانواده اشنا کنم ‘ بگم چجوری منو پیدا کرده ‘ اگر میشه کمکم کنید

    • راهنما , آگوست 17, 2016 @ 11:19 ب.ظ

      بهترین کسی که میتونه شمارو کمک کنه مادر شماست چون از موضوع شماباخبره

      • فاطمه , آگوست 21, 2016 @ 5:36 ق.ظ

        مامانم حاضر به کمک کردن نیس!!!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.