مرکز مشاوره

مرکز مشاوره تهران

ویژگی های روابط زناشویی خوب

بهترین مرکز مشاوره تهران

 آماده خدمت رسانی به مردم عزیز در تمامی نقاط تهران میباشد.

مشاوره فوری : ۰۲۱۲۲۳۴۴۲۸۲

۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵

زندگی های سخت امروزی و مشکلاتی که در این زندگی ها به وجود می آید، در کلان شهر ها دوچندان شده و به دلیل کمبود وقت و یا اولویت بندی های انجام شده در زندگی، حل کردن این مشکلات پشت گوش انداخته شده و به آن توجهی نمی شود. به همین دلیل در این شیوه از زندگی نیاز به فردی که آگاهانه بتواند مشکلات خانواده را شناخته و با توجه به شناختی که از خانواده ها دارد آن را حل نماید احساس می شود. بنابراین کانون مشاوران ایران با مشاورانی با تجربه و راه اندازی مراکز متعدد در تهران به عنوان پایتخت کشور سعی در کمک دارد.

پس مشکلات خانوادگی ، مشکلات زناشویی ، مشکلات با کودک خود و حل این مشکلات را به مشاوران و روانشناسان ما بسپارید.ما با دور هم گرد آوردن کادری مجرب و سرشناس از بهترین مشاوران و روانشناسان در پی ارائه بهترین خدمات در تمام زمینه های مشاوره ای هستیم. مرکز مشاوره تهران تحت عنوان مرکز مشاوره خوب تحت حمایت کانون مشاوران میباشد و در سراسر ایران دارای نمایندگی های معتبر و مجاز میباشد.

شماره های تماس 01

مراکز مشاوره تهران

مرکز مشاوره تهران و نواحی مشاوره در شرق تهران و مرکز مشاوره غرب تهران و سایر مراکز مشاوره تهران آماده خدمت به هم میهنان عزیزمان می باشد.

برادر با ایمانم الان به پوچی رسیده

سلامن برادری دارم دانشجوی یکی از دانشگاهای دولتی با حقوق است.ایشون اهل نماز بود ولی چند سالی است که به سمت اهنگهای یکی از خوانندگان غربی که پوچ گرا است شده وهمه زندگیش شده حرفهای پوچ اون.

همش با کسانی که درشأن اون نیستن میگرده مثلا فامیل.

نزدیکمون که پسرای اهل خلافن همش تمایل داره میره پیششون اونام که حسادت میکنن بهش همش ترغیبش میکنن به رفتارای بدوغیر اخلاقی .

انگار هیچی برادرم رو خوشحال نمیکنه وقدر خودشو نمیدونه درحالیکه بسیار باهوش بسیار دلسوز خانواده مخصوصا پدرم ومهربونه واحساساتی .

خیلی دوست دارم کمک کنید .

دچار سردرگمی شده نصیحتهای منم فایده ندارهدلم میسوزه زندگی وجونی برادرم اینجوری بگذره خیلی حالت سردرگمی داره کتابهای ادمهایی که خودکشی کردن وپوچ گرا هستنرو میخونه….

پاسخ

دوست عزیز فقط باید از طریق دوستانی که روی ایشون نفوذ داره .
وارد گفتگو بشید ولی انتظار معجزه نداشته باشید .
در ضمن شاید ایشون فقط یک آهنگ گوش میده .
و بعد از مدتی سراغ لحن دیگری خواهد رفت .
پس به جای مخالفت با ایشون ازش بخوایت شمارو با این فضا آشنا کنه .
بعد در موردش تحقیق کنید و با برادرتون آرام بحث و گفتگو کنید .
از این طریق میتونید روی ایشون اثر بذارید .
ایشون هم به حرفهای شما گوش میده چون شمارو شبیه خودش میبینه.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه

دوست عزیز ایشون در سنی نیستند که شما بخواهید ایشون رو نصیحت کنید و تلاش کنید که مسائل ایشون رو رفع کنید متوجه نگرانی و دغدغه شما هستم.
ولی بهتره یا از طریق روانسناس و یا دوستی بدون قضاوت با ایشون صحبت بشه متاسفانه این مسائل در بین دانشجویان بسیار است .
که دچار مشکلاتی می شوند .
و طبیعی است که به هر حال کمی به سمت مسائل غربی بروند .

در مورد برادر شما اینکه می خواهد هم ردیف دوستانش باشد و از طرفی هم دنبال جلب رضایت خانواده خواهد بود مطمئن باشید .

در هر صورت بهتره با فردی در غالب دوستانه و بی قضاوت صحبت شود که با ایشون حرف بزنند
گاهی خود فرد هم متوجه شرایط نیست ولی مسائل می توانند به راحتی حل شوند
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۸۳
موفق باشید

پیشنهادات مرکز مشاوره ایران

  • الف) آینده نگر باشید و برای چند سال آینده برنامه ‏ریزی کنید.
  • ب ) با افراد شاد، خوشبین و امیدوار مجالست داشته باشید و از روحیه آنان الهام بگیرید.(مهم)
  • ج ) به شدت از منفی گرایی بر حذر باشید و افکار منفی را از خود دور کنید.
  • د ) با هسته‏های مشاوره در این زمینه ارتباط داشته باشید.
  • ه ) از اساتید دلسوز و متعهد کمک بگیرید.
  • و ) منزوی نباشید و با افراد با تجربه و متعهد ارتباط صمیمانه برقرار کنید.
  • ز ) کتاب‏هایی را که در زمینه شادکامی، رمز موفقیت، راز موفقیت مردان بزرگ و… نوشته شده، با دقت بخوانید و به دستورات آنها عمل کنید.
  • ح ) ورزش کنید؛ زیرا ورزش در شادی روح و سلامت جسم مؤثر است.
  • ط ) در محیط‏های شاد و سالم، به استراحت و تفریح بپردازید (مرکز بهداشت و مشاوره).

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۴۴۰۳۴۴۹۰
موفق باشید

  • ی ) از افراد منفی‏گرا بر حذر باشید.
  • ک ) از بحث‏های رنج‏آور با این و آن اجتناب کنید.
  • ل ) توجه داشته باشید که مشکلات و رنج‏ها، همیشگی نیست و روزگار در تحوّل و تغییر است و چه بسا حوادث پیش‏بینی نشده‏ای نیز در حل مشکلات به یاری انسان بشتابد.
  • م ) سفرهای شاد و سیر و سیاحت‏های علمی برای شما لازم و مؤثر است.
  • ن ) خاطرات تلخ را به دست فراموشی بسپارید و از بازگو کردن آن برای دیگران، پرهیز کنید.
  • س ) اگر ذوق هنری دارید، به کارهای هنری از قبیل کاریکاتور، گرافیک، نقاشی، خط، نویسندگی و… بپردازید. ضمنا نیایش و دعا مؤثر و نافذ است(انجمن روانشناسان آمریکا ، مرکز مشاوره خانواده، ۲۰۱۵)

بنابراین از دعاها و مناجات‏های دلنشین غافل نباشید. در این راستا نیایش‏هایی هم چون: مناجات خمسه ‏عشر، کمیل و نیز صحیفه سجادیه بویژه دعای بیستم (مکارم الاخلاق) را همواره بخوانید و باور داشته باشید که نیایش و دعا سرنوشت‏ساز است، با خدا انس بیشتری داشته باشید و با او درد دل کنید.
پیشنهاد می‏شود که در اوقات فراغت، به تفصیل نعمت‏ها و الطاف الهی از قبیل اصل وجود، سلامتی، توفیق تحصیل و… هم‏چنین بلایایی را که خدا از شما دور کرده است، یادآور شوید و ضمن سپاسگزاری از او، قلب خویش را مالامال از محبت و عشق الهی کنید.
قرآن کلام خداست. از تلاوت و تدبّر در آیه‏های آن هر چند اندک، دریغ نکنید. این جهت علاوه بر ارزش‏های گوناگون دیگر، شما را با خدا مأنوس‏تر می‏سازد.
در مورد ازدواج هم عجله نکنید, یکی از دلیل های عدم علاقه ئ شما به ازدواج , شرایط سنی شما است (البته شما هنوز چند سال دیگر فرصت دارید).

سعی کنید زمانی ازدواج کنید که صد در صد شایق و متمایل به تشکیل زندگی مشترک باشید و این را بدانید که ازدواج و شوهر داشتن نه تنها دختر را محدود نمی کند; بلکه سبب به وجود آمدن بسیاری از آزادی ها و فعالیت های اجتماعی مثبت می گردد(ماهنامه مشاوره نفت).

خواستگاری از دختر در دوران دانشجویی

من از یه دختری که دوستش دارم خواستگاری کردم همدیگرو میخوایم و تو دوران آشنایی هستیم و پسندیدیم همدیگرو ولی بخاطر دانشجو بودن هر دومون (من ترم ۲ ارشد و ایشون ترم ۶ کارشناسی) میگن که تا شرایطمون بهتر نشده (یعنی خونه و شرایط کاری) با هم در ارتباط نباشیم هر موقع شرایطت بهتر شد من آماده هستم برا ازدواج.

یعنی ارتباطمو قطع کنم یکم سخته نمیدنم چیکار کنم ممنون میشم ازتون که راهنماییم کنین

پاسخ روانشناس

خب دوست عزیز تا وقتی که شرایط ازدواج و نداشته باشید ارتباط داشتن باعث افزایش وابستگی و سخت شدن شرایط میشه
پس اول درستون رو تمام کنید و کاری متناسب رو پیدا کنید تا بتونید برای ازدواج قدم های اولیه رو بردارید

اگر ایشون هم موافق هستند با شما و انتخابشون شما هستید و شما می تونید شرایط حداقلی برای ازدواج فراهم کنید خب زودتر اقدام کنید و از طریق خانواده ها جلو تر برید و اجازه بدید ایشون هم مطمئن تر شوند.

البته که ایشون هم دغدغه هایی دارند که مایلند در ارتباط نباشید ولی اکر برای شما این شرایط سخته خب کمی تلاشتون رو بیشتر کنید و از طریق خانواده ها پیش برید و اجازه بدید حمایت اونها باعث اطمینان خاطر ایشون هم باشه .

مثل خیلی از افراد دیگه که دوران دانشجویی ازدواج می کنند و خب قطعا که سختی هایی دارد ولی تلاش می کنند برای رفع اونها شما هم با هم زندگی دانشجویی رو شروع کنید و البته که باید تفاهم متقابل و مشترک وجود داشته باشد.

ایشون توان شما رو برای اداره زندگی عینی ببینند .

بهتره خودتون برای ایجاد شرایط ازدواج اقدام کنید
موفق باشید و امیدوارم خوشبخت باشید

اختلاف سن به خاطر اینکه زنان زودتر از مردان در مسایل جنسی افتاده میشن وارد میشه وگرنه تمام این موضوعات به درک دو طرف داره
پس اگر میتونید چنین درکی رو داشته باشید مسلم بدونید مشکلی برای شما پیش نخواهد آمد
ازدواج در شرایط کنونی اقتصادی می رود به یکی از معضلات نسل جوان تبدیل شود.

هزینه های سر سام آور قبل ازدواج و بعد از ازدواج مانند هزینه برگزاری جشن، تهیه جهاز، تهیه مسکن و گذران زندگی نرخ ازدواج در کشور را کاهش داده است (مشاوره ۱۳۹۷)

۴ ساله که ازدواج کردیم همیشه در مورد روابط خانوادگی مون با هم مشکل داریم

من و همسرم ۴ ساله که ازدواج کردیم همیشه در مورد روابط خانوادگیشون با هم مشکل داریم ولی اکثر مشکل من خواهرش هست که یه جوراب مطمئنم نفر اول زندگی همسرم حتی قبل از من هستش اون انسان حسودیه که حتی این موضوع برای همسرم ثابت شده ولی همسرم تنها اقدامی که کرده اینه که رابطه من با خانواده اش رو قطع کرده باز هم اگر دخالت اونها نباشه من مشکلی ندارم ولی اکثر اوقات خواهرش با تماس تلفنی یا رفتن به محل کار همسرم باعث بروز اختلاف و دعوا بین ما میشه ما تو این چند سال ٣ بار با هم دعوا کردیم و هر بار موضوع خواهر ایشون بوده همین دلیل باعث شده بشدت ازش متنفر باشم نمیدونم چطور این مشکل رو حل کنم.

پاسخ

سعی کنید با تعامل و سازش برخورد کنید و اگر می توانید محل زندگی خودتون رو از اونها دور کنید و در این مورد با همسرتون مشورت کنید

حدود ۵سال هست که نامزد کردم و کم نامزدم رو می بینم

سلام. من حدود ۵سال هست که نامزد کردم …

بخاطر اینکه محل کار و تحصیل همسرم در استان دیگه ای هست کمتر میتونیم حضوری همدیگرو ببینیم شاید ۴بار در سال بیشتر از طریق تلفن و.. هست …

من به همسرم اعتماد کامل داشتم و دارم ولی اخیرا حس میکنم همسرم بهم یه چیزایی رو نمیگه میدونم فشار زیادی رو تحمل میکنه ولی نمیتونم این حس ترس رو از خودم دور کنم دائما میخوام به همسرم زنگ بزنم ببینم کجاست..

دفه اول که فهمیدم چیزی رو بهم نگفته دعوای بدی کردیم …

ولی دیروز که بهش زنگ زدم و گفت حالش خوب نیست و میخواد بره خونه احساس بدی داشتم .

تا اینکه ساعت ۲۳شب متوجه شدم تازه رسیده خونه درحالیکه اونجور که به من گفت باید ۲۰ خونه میبود …

تا ساعت ۲بامداد حرف میزدم باهاش ولی بروز ندادم که میدونم خودشم چیزی نگفت … نمیدونم باید چیکار کنم . مراسم عروسیمون نزدیک .

توروخدا راهنماییم کنید .

باید بگذرم یا متوجهش کنم که میدونم .

چجوری مطرحش کنم که دوباره دعوامون نشه ؟

من بهش اعتماد دارم فقط میخوام دلیل این کارش رو بدونم

پاسخ کارشناس مرکز

اگر شما واقعا به ایشون اعتماد دارید نباید با این مسائل سلب اعتماد بشه و ایشون رو هم معذب کنید شاید شرایطی باعث میشه که دقیقا برنامشون رو نگن و شاید بخشی از اون هم کاملا غیر قابل پیش بینی است .

و برای شما چون دور هستید سو تفاهم ایجاد می کند .

بهتره وقتی با ایشون مساله ای دارید تلفنی و پیامکی مطرح نکنید چون به سو تفاهمات دامن می زند و بهتره حضوری صحبت شود .

اصولا دوران نامزدی به واسطه دور بودن خیلی مسائل اغراق می شوند و مشکل تلقی می شوند ولی بعد از عروسی چون هر دو نفر در کنار هم هستند و از برنامه های مطلع هستن
مسائل مرتفع می شود در هر حال اگر فکر می کنی ایشون واقعیت هایی رو به شما نمیگن در زمان و مکان مناسب مطرح کنید و یاد بگیرید دغدغه هایی که نسبت به هم دارید را درست مطرح کنید .
امیدوارم به جای نگرانی خوش بین باشید و با مطرح کردن رودرو و با لحن مناسب به حل سو تفاهمات کمک کنید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
موفق باشید

راستی اینم بگم که من مشکل خودمم میدونم من دچار واژینیسم هستم همسرم خیلی گرمه و من خیلی سرد.

البته به خاطر رفتارایی که از اول عروسی داشتن دیگه هیچ نوع تمایلی به رابطه باایشون ندارم.

من خودمم خیلی حساس و زودرنجم ولی دررابطه باایشون سعی کردم تحملمو خیلی بالا ببرمولی وقتی بحث میشه ترجیح میدم سکوت کنم وکشش ندم اما ایشون یه موضوع ساده رو خیلی گسترش میده و دعوا راه میندازه.

۶جلسه هم پیش مشاور رفتیم چون ایشون منو هل داده بود وخوردم زمین زانوم صدمه دیده بود مشاور یه جلسه هم باپدرومادرم حرف زد و گفت این اقا خیلی باشما متفاوته و اگه بخوای همینجوری ادامه بدی خیلی اذیت میشی.

اما بعد۶جلسه دیگه ادامه ندادیم به خاطراینکه ایشون مشکلات مالی داشتن منم اصرار نکردم.

الان نمیدونم باید چیکارکنم من همیشه معتقدم یه طرف مقصر صرف نیست ولی خیلی تلاش کردم باهم دعوا نکنیم اما ایشون خیلی عصبی وتند مزاجه وهمین باعث شده خیلی سردتر ودورتر بشم ازشون.کمکم کنید…ممنون

پاسخ مرکز مشاوره تهران

در مورد شما خود این اختلاف سنی یک جنبه از مشکلات را ایجاد کرده چون به لحاظ بلوغ فکر ی در یک سطح نیستید درکتون نسبت به نیار های یکدیگر کامل نیست.

ظاهرا ایشون حرف خودشون رو قبلو دارند شرایط زندگی و اقتصادی متفاوت خودش یک جنبه مهم در ایجاد مشکلات است .
ببنید منطقی فکر کنید ایا با این شرایط و با توجه به ۶ جلسه مشاوره رفتن می توانید این شرایط و این فضا را تحمل کنید یا خیر ؟؟

ایا پذیرشی نسبت به این مساله دارید یا خیر ؟

انچه که بسیار اهمیت دارد تصمیم شما برای ادامه این شرایط است چون درست است هر دو نفر در ارتباط مقصر هستند ولی هر دو هم باید بپذیرند که رفتارشون رو اصلاح کنند و تغییر کنند اگر پذیرشی وجود نداشته باشد شرایط سخت خواهد شد در نهایت امیدوارم تصمیم درستی بگیرید که بعدا پشیمان نشوید

در این مورد میتونید با متخصصین مرکز مشاوره و روانشناسی ایران ، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۹۰
موفق باشید

خواستگاری از فامیل دور

با سلام..مدتی هست از طریق خانواده با دختری آشنا شدم که فامیل دور هم محسوب میشوند، شناخت کافی در مورد خانواده داشتم برای همین رضایت برای خاستگاری اعلام کردم و روز خاستگاری مهر دختر به دلم نشست گونه ای که گویا سال ها میشناختمش و ازش دور بودم.

از خانواده دختر و خود دختر اوکی گرفتم ، بعد یکی دور مکالمه با دختر ایشون عنوان کرد قبلا پسری با وی وست بوده و گوید از وی سواستفاده کرده…

من به محض شنیدن شوکه شدم.

دختر گفت تو رو اینقد دوست دارم که با دیدنت احساس آرامش کردم و برای همون موضوع رو بازگو کردم….من جریان رو به خانواده اطلاع دادم اما به گونه ای پدر مادر دختر مطلع نشن و تنها تصور کنن بله پسر خیلز حساس و سخت گیر و شکاک هست.

به دختر هم گفتم موردی نداره من ضربه بخورم ولی پیش کسی بازگو نکن..رابطه ما هم همینجا تموم بشه.از طرفی والدین بنده هم هم برای دختره ناراحت هستن و هم اینکه برای اینده من نگران هستن..

من دخت خیلی دوست دارم اما دو دلم که دوباره قبولش کنم با اون گذشتش ک ازش سو استفاده کرده یا کلا تموم کنن….دختر هم به شدت بهم علاقه داره و شب روز گریه و حتی از خودکشی نجاتش دادن..
من موندم چیکار کنم..به حرف والدین توجه کنم و قید دختر بزنم و یا اینکه پای دختر بایستن فارغ از هر نگاه سنگین و حرف اطرافیان

پاسخ

کسی نمیتونه شمارو مجبور به چنین کاری کنه …

برای چنین کاری نیاز به گذشت فراوان هست که این موضوع رو برای همیشه فراموش کنید و هیچ وقت نه یادآوری کنید و نه باعث شک و تردید شما شود …

پس در این مورد خوب فکر کنید و تکلیف خودتون رو مشخص کنید …

پس وقتی گذشته ایشون برای شما قابل هضم نیست حرفی از دوست داشتنش نزنید و خودتون رو بی دلیل توجیه نکنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

ارتباط سالم و موثر چیست؟

یک ارتباط سالم و موثر ارتباطی است که در آن‌، زمینه رشد برای هر دو طرف فراهم شده باشد، آرامش هر دو طرف در آن رابطه حفظ شده باشد، حق هیچ‌یک از طرفین در آن ارتباط ضایع نشود و به حق و حقوق دیگران هم تجاوز نشده باشد.

در یک ارتباط سالم و موثر دو نفر هنگامی که در کنار یکدیگر هستند شرایط شان اینگونه است:

  • حس و حال خوبی دارند.
  • احساس شور و نشاط می‌کنند.
  • احساس می‌کنند به داشته‌هایشان افزوده می‌شود.
  •  تعامل دارند.
  • احساس بدهکار بودن و طلبکار بودن ندارند بلکه احساس می‌کنند در رابطه‌شان یک بده- بستان عاطفی اتفاق می‌افتد.

لزوم داشتن یک ارتباط خوب و سالم با خانواده همسر

وقتی شما با فردی ازدواج می‌کنید در واقع با او و خانواده‌اش وصلتی انجام داده‌اید.

خانواده همسر هم جزیی از خانواده شما محسوب می‌شود؛ بنابراین برای اینکه بتوانید ارتباط خوب و عاشقانه خود را با همسرتان حفظ کنید باید با خانواده او هم ارتباط خوب و سالمی داشته باشید.

همچنین به عکس؛ برای داشتن یک ارتباط خوب با خانواده همسر باید ابتدا یک رابطه خوب با همسرتان داشته باشید؛ اما مادامی که با همسرتان مشکل دارید، نمی‌توانید با خانواده او یک رابطه عاطفی برقرار کنید.

وقتی شما با همسرتان یک رابطه خوب برقرار می‌کنید در آینده در زندگی مشترک‌تان از یک منبع قوی و خوب به نام حمایت اجتماعی خانواده برخوردار خواهید بود.

حمایت اجتماعی خانواده‌ها در موقعیت‌های تنش‌زا، استرس‌زا و بحران‌های زندگی بهترین پناهگاه و مناسب‌ترین عامل کمک‌کننده است.

هر چه شبکه ارتباطی ما پویاتر و غنی‌تر باشد و منابع حمایتی اجتماعی‌مان تقویت‌شده‌تر باشد، در چالش‌های زندگی و مواجهه با استرس‌ها و تنش‌های زندگی بهتر می‌توانیم عمل کنیم.

نقش مهم خواهرشوهر

معمولا مادرها در همه موارد نظر دخترهایشان را جویا می‌شوند؛ بنابراین می‌توان از خواهرشوهر به عنوان مشاور مادرشوهر یاد کرد؛پس وجود یک رابطه خوب بین عروس خانواده و خواهرشوهر در تحکیم پیوند عاطفی‌ای که بین عروس و خانواده شوهر ایجاد می‌شود، می‌تواند تأثیرگذار باشد.

اگر یک رابطه خوب، سالم و دوستانه با خواهرشوهرتان داشته باشید در ایجاد یک ارتباط خوب با سایر اعضای خانواده شوهر موفق‌تر خواهید بود و بالعکس.

به عبارت دیگر خواهرشوهر به‌عنوان یک عضو کلیدی در خانواده شوهر اگر بخواهد، می‌تواند تنش‌ها را کاهش دهد، اسباب صلح را فراهم کند و برعکس می‌تواند فضای ارتباطی زوج جوان را تنش‌زا کند.

مرز بین دخالت و حمایت را مشخص کنید

مرز بین دخالت و حمایت بسیار باریک است.

برای اینکه رابطه بین خواهرشوهر و عروس شکرآب نشود، نباید صحبت‌ها، پیشنهادها و رفتارهایی که به منظور حمایت ارائه می‌شود، دخالت تلقی شود.

حمایت و نظارت جنبه مثبت دارد اما دخالت جنبه منفی دارد. هیچ‌کس دوست ندارد دیگری در اموری که مربوط به اوست، دخالت کند اما مشکل زمانی شروع می‌شود که دیگری قصد حمایت از شما را داشته و شما حمایت و کمک او را دخالت تلقی می‌کنید.

بیشتر خانواده‌ها قصد حمایت کردن از زوج‌های جوان را دارند اما متأسفانه در موارد بسیاری این پیشنهادات به‌عنوان دخالت برداشت می‌شود و سوءتفاهم‌ها و اختلافاتی را بین عروس و خانواده شوهر ایجاد می‌کند؛ مثلا خواهرشوهر برای حمایت از برادر و همسر جوانش پیشنهادی ارائه می‌دهد اما شما از آن برآشفته می‌شوید و گمان می‌کنید که او در کارهای شما دخالت می‌کند.

حالا از کجا باید فهمید کدام دسته از پیشنهادها جنبه حمایتی دارد و کدام‌یک دخالت محسوب می‌شود؟

به‌عنوان مثال شما خواهرشوهرتان را دعوت کرده‌اید منزل‌تان. صحبت از مشکلات اقتصادی و گرانی می‌شود و همسرتان می‌گوید که فلان روز برای خرید میوه فلان مقدار هزینه کردیم.

خواهرشوهرتان پیشنهاد می‌دهد که از فلان میدان میوه و تره‌بار اگر خرید کنید کیفیت میوه‌هایش خوب و قیمت‌ها مناسب است.

ممکن است شما این پیشنهاد را دخالت برداشت کنید اما او با این پیشنهاد خواسته تجربه‌ای را که در این زمینه دارد در اختیار شما به‌عنوان یک زوج جوان قرار بدهد (سارا نظری مقدم ،۱۳۹۴)

احترام مهم‌تر از صمیمیت است

عروس و خواهرشوهر باید مرز بین صمیمیت، اقتدار و احترام را از هم تفکیک و در روابط‌شان آن را رعایت کنند. احترام گذاشتن به یکدیگر در رابطه عروس و خواهرشوهر بیشتر از دوست داشتن و صمیمی شدن اهمیت دارد؛ بنابراین در درجه اول به عقاید، سلیقه ها و تفکرات همدیگر احترام بگذارید.

درواقع به جای اینکه صمیمیت و احساسات را در رابطه‌تان تقویت کنید، ابتدا ستون‌های احترام را در رابطه‌تان بنا کنید و بعد اگر توانستید و شرایط به شما اجازه داد با رعایت حد و حدود یکدیگر دوستی‌ها و صمیمیت‌ها را افزایش دهید.

تو نیکی می‌کن و در دجله انداز

شخصی که قصد نظارت و حمایت دارد نظر می‌دهد، توصیه می‌کند، پیشنهاد می‌دهد اما انتظار ندارد که حتما نظر او اعمال شود؛ بنابراین اگر شما به‌ عنوان خواهرشوهر قصد حمایت از برادر جوان و همسرش را دارید و می‌خواهید تجربه‌تان را در اختیار آنها قرار دهید، باید به همین توصیه و پیشنهاد ساده اکتفا کنید؛

یعنی اگر آنها به پیشنهاد شما عمل نکردند و شما ناراحت و با آنها سرسنگین شدید و تصمیم گرفتید دیگر در هیچ موردی که مربوط به آنهاست هیچ نظری ندهید یا آنها را بازخواست کردید، پس شما قصد دخالت داشتید.

اگر دوست دارید به‌عنوان خواهرشوهر رابطه‌ای دوستانه، محترمانه و صمیمانه با عروس‌تان داشته باشید سعی کنید رفتارها و گفتارهای حمایتی‌تان به‌گونه‌ای باشد که دخالت برداشت نشود.

چند نکته کلیدی

  1. – عروس و خواهرشوهر در ابتدای ارتباط باید بدون هیچ چشم‌داشتی به همدیگر محبت کنند تا دوستی و صمیمیت بین‌شان ایجاد شود.
  2. – خواهرشوهرها نباید بین عروس‌های خانواده تبعیض قائل شوند.
  3. – رازهای شخصی و خصوصی‌تان را ترجیحا با یکدیگر مطرح نکنید.
  4. – در مکالمات‌تان درباره مسائل کلی و روزمره و مسائلی که مربوط به خودتان است، صحبت کنید.
  5. – در حضور جمع از یکدیگر تعریف و تمجید کنید.
  6. – هرگز بدگویی شوهرتان را پیش خواهرش نکنید.
  7. – از همسر برادر پیش برادرتان گلایه نکنید.
  8. – در حضور جمع از یکدیگر انتقاد نکنید.
  9. – اگر با خواهرشوهرتان مشکلی دارید بدگویی او را پیش مادرش نکنید.

منبع: com.مرکزمشاوره


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

491 نظرات

  • ناشناس , فوریه 18, 2014 @ 6:09 ب.ظ

    اگه پسره بزرگتر باشه بهتره ولی نباید دختر بزرگتر باشه

  • ناشناس , فوریه 19, 2014 @ 9:18 ق.ظ

    اگه دختر بزرگتر باشه مصیبته

    • ناشناس , فوریه 19, 2014 @ 3:56 ب.ظ

      na baba intoriyam nist madare man 4 sal az pedaram bozorgtare ta halam moshkeli nadashtand shokre khoda

  • afsooooos , آوریل 12, 2014 @ 10:36 ق.ظ

    سلام خسته نباشید،داستان من یکم طولانیه،از الان عذرخاهی میکنم

    من ۲۰ سالم هست،د سال پیش با پسری اشنا شدم که هم سن خودم هست،من اولش علاقه ای بهش نداشتم و خیلی اذیتش میکردم

    اما اون یواش یواش منو عاشق خودش کرد،دعاهامن زیاد بود چون بلد نبودیم باهم کنار بیایم اما کم کم یاد گرفتیم ما با هم زندگی فهمیدیم و بزرگ شدیم

    ت این راه اشتباهات زیادی هم کردیم که خانواده هامون همه چیو فهمیدن،یه بار که من با خانوادم رفته بودیم شمال،ان هم با دستش امده بود چن جا پیدا نمیکردن اومدن ت همون ساختمنی که ما بدیم سوویت اجاره کردن ی بار که بابام اینا نبدن من رفتم دم سوویت اونا تا ببینمش اما یهو خانادم امدن منم برای اینکه نبیننم رفتم تو اما نتونستم بیام بیرون چون سوویت اونا طبقه همکف بود به سرم زد از پنجره بیام بیرون اما یهو پدرم سررسید و منو دید من گفتم داشتم از پنجره فوضولی میکردم اما اون بارش نشدو رز بعدش قتی اونا داشتن میرفتن البته دور از چشم من رفت باهاشون حرف زد و گغته بود که شما دخترای مردم از راه به در میکنینو از این حرفا با منم راجع به معایب دوست پسر گفت اما فقط همین

    چند ماه بعد یه بار که من چند ساعتی به گوشیم سر نزده بودم اون نگران شد و به خونمون تک زنگ زد بابام شک کرد،وفتی من نبودم زنگ زده بود و با مادر اون پسر حرف زده بود چون مشخصاتشو از مسافرت شمال فهمیذه بود از مادرش پرسیده بود و قضیه شمالو بهش گفته بوده مادرش هم به بابام گفته بود ما هم دانشگاهی هستیم

    دیگه نمیدونم چی بهش گفته بوده که مامان اون سعی میکرد ر ابطه مارو بهم بزنه،این قضیه رو پدرم اصلا با من مطرح نکرد ،نمیدونمم چرا ؟؟بلکه مادر اون پسر بهش گفته بود و اونم به من گفت

    ما میخوایم با هم ازدواج کنیم اما نمیدونم چطوری پدرمو متقاعد کنم البته ما الان شرایط ازدواج نداریم چون اون هنوز درسش تموم نشده اما اگه چند سال دیکه هم با هم بمونیمو پدرم قبول نکنه جی؟ما الانش نمیتونیم قید همو بزنیم چه برسه چند سال دیگه،توروخدا کمکم کنید پدر من فوقالعاده غیرتیه من نمخوام دلشو بشکنمو تو روش وایستم اما تنها کسی که دوسش دارم اونه و بدون اونم نمیتونم

    کارم شده دعا توروخدا بهم بگید چیکار کنم اصلا دلیل این سکوت پدرم چیه؟

  • وحید , آوریل 17, 2014 @ 4:40 ب.ظ

    وحید هستم .مدت۵ ماه عقد کردم همسرم خیلی به اسمس دادن و کلا تماس تلفنی و رفتو امدم شک میکنه باید چکار کنم حتی بهش گفتم که اشتباه میکنه اما میگه من بهش خیانت میکنم؟

  • فاطمه , آوریل 21, 2014 @ 3:39 ب.ظ

    سلام
    من ۷ ماه ازدواج کردم در این مدت دوتا از جاری هام نهایت سعیشونو می کنن که منو تحقیر کنند با هر حرفی که من از گفتن اون خجالت می کشم.
    و اصلا ادبم اجازه نمیده جوابشونو بدم.
    ولی عصبی میشم و به شوهرم اعتراض می کنم میترسم به خاطر این رفتار شوهرم از من سرد بشه.
    به من بگید چی کار کنم

  • فاطمه , آوریل 21, 2014 @ 4:06 ب.ظ

    دارم افسرده میشم سرکارمم هم حوصله ندارم
    خونه های ما با مادر شوهرم توی یک ساختمان و اونها هم هستند خونه رو هم دوست ندارم وقتی اونا هستند
    خانواده ام هم اصفهانن در حالی که من تهران زندگی می کنیم

  • ناشناس , آوریل 30, 2014 @ 4:08 ب.ظ

    سلام شوهر من به شدت عصبی و حساسه ،دست بزن داره و بد دهنه ۶ ساله ازدواج کردیم و یک دختره ۳ ساله داریم از هر رایوارد شدم تا این رفتارشو اصلاح کنه فایده نداره بدتر شده چند بار خواستم جدا بشم ولی نشد خیلی مغرور وبه راحتی به منو خانوادم بی احترامی می کنه ،رابطش با خانوادش همینه اصلا نمی تونه تعادلو رعایت کنه حرفم باید حرف خودش باشه مگر اینکه روز خوبش باشه مثل بچه ها گولش بزنی تا باهات را خیلی سخته زندگی کردن با این خلاق کاری می شه کرد

  • e , آوریل 30, 2014 @ 4:13 ب.ظ

    سلام شوهر من به شدت عصبی و حساسه ،دست بزن داره و بد دهنه ۶ ساله ازدواج کردیم و یک دختره ۳ ساله داریم از هر رایوارد شدم تا این رفتارشو اصلاح کنه فایده نداره بدتر شده چند بار خواستم جدا بشم ولی نشد خیلی مغرور وبه راحتی به منو خانوادم بی احترامی می کنه ،رابطش با خانوادش همینه اصلا نمی تونه تعادلو رعایت کنه حرفم باید حرف خودش باشه مگر اینکه روز خوبش باشه مثل بچه ها گولش بزنی تا باهات را خیلی سخته زندگی کردن با این خلاق کاری می شه کرد

  • ناشناس , می 3, 2014 @ 3:53 ب.ظ

    بابا شما خود را مسخره مس کنید یا مردم را آقای ناصحی ای چی وضغ مشوره دادن است اخه
    مگه مسایل زندگی را میشه با چهارتا جمله حل کرد واقعا که …..

  • مریم , ژانویه 10, 2015 @ 4:04 ب.ظ

    تصمیم مهمی باید بگیرم وقت زیادی هم ندارم . لطفا یک مشاور با تجربه معرفی کنید.

  • sabz , فوریه 16, 2015 @ 3:51 ب.ظ

    سلام شرمنده قصه زندگیم طولانیه.۵ساله عقدم باهمسرم عاشقانه شروع کردیم وترس ازدست دادن هموخیلی داشتیم وبراهم همه کاری میکردیم.تمام کاراعروسی وکرده بودودرتوانش یه خونه اجاره کردتابه گوش باباش میرسید یه کلوم میگفت بایدجای ثابت کارمندباشی بری سرکارتامن قبول کنم رومغزهمسرم به قول خودش راه میرفت تاجایی که کلی میریخت بهم وازاینده جوری ناامیدبودکه کم کم اعتیادپیداکرد.باباش مردی بودکه همیشه حرف حرف اون بودحتی اگه غلط بگه ازترس مادرش و۲خواهرشم گوش به حرفش میدادندکه نکنه بابا ازدستشون دلخورشه حتی به قیمت بهم ریختن ارامش من وهمسرم.اوضاع به همین صورت هی تکرار میشدتابه دلیل مریضی قبلی پدرشوهرم باازمایشی متوجه بیماری سرطان شدن.تااینجاکه پدرهمسرم کلی زندگی مارودرهم کرده بودوکلی هم خانوادم ازاینده ی بی پولی باهمسرم ترسونده بوداختلافی روبین همسرم وخانوادم در حدجزیی به وجوداورده بود.خانواده ام ازدست پدرهمسرم خیلی ناراحت بودن که چرااینقدربی رحمی میکنه.خلاصه به دنباله مریضی چون من وهمسرم ازدوشهرجداهستیم خانواده اش نزدیک۴ ماه به همسرم مرتب زنگ میزدندکه حرف فامیل پشت سرمونه که پسرتون کجاست چون همسرم باهاشون قهربودومیخواست ازاین طریق بلکه کاری براش بکنن.خلاصه اوناموفق شدن همسرم وجوری ترسوندن که پاشه بره پیش باباش.سری اول که میخواست بره بهم گفت نیا من میخوام باافتخارببرمت سرخونه ی خودت.اخلاق خانوادم یه جوریه ومیترسم باعث کوچیک شدنت بشه.باهم رفتیم اره راست میگفت الان همه دوره باباش بودن که مریضه فقط انگاراون مهمه وماهاکه مریض نیستیم.باباش کنایه ای به من گفت که همسرم سری بعدمن وخونمون بزاره ودمای اومدن خیلی باهاشون بحث داشت وباناراحتی ازخانوادش همسرم بامن به شهرمابرگشتیم.سری بعدمن رونبرد اونجاکه رفت گفت کاراحل بشه بیشترحرفش رواین بودکه ارث روبگیرم وبیشترم میگفت واسه این خاطرمیرم اونجاکه دامادمون همه پولارونبره ومیگفت دارم واسه خانوادم که اینجوربهم کردن.بعدچندروزکه اونجابودنمیدونم چی شدکه درحدی ازم ناراحت شدکه تا۴ ماهی ادامه داشت وبه همه میگفت من تااخرعمرزن نمیخوام.بعد۴ماه من خیلی باخانوادش درتماس بودم انگارهمه ناراحتی همدیگروسرمن خالی میکردن چون من جزخوبی کاری نکردم.که باباش برش گردوندو۴ماهی من باهمسرم برامراقبت ازباباش به شهرشون رفتم خانوادمم راضی بودن اوضاعشون مثل قبل بودتااینکه بعد۴ماه سریک حرف کوچیک ازمن ناراحت شدومن واوردخونمون من هم ازترس هم ازاینکه همسرم بترسه وخودش بیاددنبالم که الان۴ ماه گذشته به خانوادمم زنگی نداشته که زنم کجاست اخه انگارشده مثل قبل وهرکی ازش چیزی بپرسه ناراحتیش جوریه که میگه من زندگی نمیکنم دیگه اخه یکی ازفامیلامون بهش زنگ زده میگفت ناراحتیش جوریه که گلگی ازمن داره که همه به خانوادش بهیدبکنه گلگی هارو وگفته بوده .خلاصه گیج شدم که دوروبرم چه خبره نمیخوام زندگیم خراب شه جوری میخوام جلوبرم که فرداروزهمسرم نگه تواومدی دنبالم چه کنم./؟؟تشکر

    • Anonymous , فوریه 17, 2015 @ 1:49 ب.ظ

      اولا” متن طولانیه و پر از اشتباه املایی … دوست عزیز ایکاش در دو سه خط مرتب مطلب رو مینوشتید که از حوصله کارشناسان خارج نباشه …ولی چیزی که در مورد شما صادقه بعد از کلی نگارش اینه که با همسرتون صحبت کنید و به ایشون تا فرصتی معین مهلت بدید تا خوب در مورد ادامه زندگی فکر کنه به هرحال بعد از این مدت مشخص خواهد شد چه تصمیمی رو قراره در زندگی بگیره اگر هم با اتفاق به مشاور مراجعه کنید که تاثیر بسیار خوبی خواهد داشت …معمولا” در این موارد از ریش سفیدان فامیل استفاده میشه تا بیتونن بین دوطرف دعوا تعادل برقرار کنند

  • sabz , فوریه 18, 2015 @ 1:46 ق.ظ

    سلام شرمنده چطورمیشه سوالایی که پرسیدیم وجواب دادن پاک کنیم ویاچطورسوالامون ثبت نشه؟واینکه اگرهمسرمون چه جدی چه شوخی چندماهی روبهم بگه مرتب که دیگه زندگی نمیکنه وبه هردلیلی بازبرگشته ولی اگه چندبارتکرارشدوظیفه زن چیه من الان دوران عقدم>جوری قبل این قهرابهمم گفته بوده تواشتیاواسه لجبازی وکمک نکردن باباش بهشنقشه هاتوسرمه ومیگفت حالا ۱ماهی بروبرمیگردم وازاین حرفا:الان چندماهه قهرشده وبازبه من وبه همه میگه زندگی نمیکنه وشدیداعصبیه:ایازنگ نزنم وبشینم صبرکنم تاخودش بیادایابهتره؟من دوست دارم اگه اشتی شدیم وقهرواقعی نبودبعدهامطمعن باشم ازعشقه دوبارش بهم>اگه دوستم داشته باشه ممکن بازنگ نزدن وعقب نشینیم بازمن ودوستم داشته باشه؟چه جوره عشق دوره ی عقد/ممنون

    • Anonymous , فوریه 18, 2015 @ 12:51 ب.ظ

      خواهشا” مطالبتون رو وقتی نوشتید ویرایش کنید در بیشتر قسمت ها کلمات نامفهموم وجود داره … در مورد سوال اول امکان پاک کردن سوال وجود نداره ولی میتونید برای مشاوره تلفنی با شماره ای که قرار میدم تماس بگیرید …در مورد سوال بعدی شما باید اضافه کنم
      شما با ایشون عقد هستید پس زن و شوهر رسمی هستید پس دلیلی برای نقش بازی کردن وجود نداره …ایشون باید تکلیفش در زندگی با خودش و خانواده اش مشخص باشه و اگر برنامه ای برای زندگی کردن نداره بهتره روشن و صریح در این مورد با شما صحبت کنه تا شما هم بدونید باید چه تصمیمی بگیرید …پس تا وقتی که در زندگی با ایشون به ثبات نرسیدید حرفی از دوست داشتن و دوست داشته شدن نزنید
      چون این طرز فکر میتونه جلوی فکر کردن و تصمیم گیری های قطعی رو برای شما بگیره
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • sabz , فوریه 18, 2015 @ 7:00 ب.ظ

    زندگیم دردوران عقددچاربحران شده است/سبب این بحران من نیستم/هیچ انتظاری بالاترحدتوان ازهمسرم نداشتم/الن به زبون میاره که دیگه زندگی نمیکنه/درواقع اگه کسی این حرف وبایدبزنه منم که نزدم/برای باردوم همه چی تکرارشده/شرایط جوریه که من برام راحت نیست که زنگش بزنم ونه بشنوم/دیگه نزاشتم صداموبشنوه/منتظرخودشم که برگرده/اگه بخوادم بازنگ نزدنموبی خبری ازم برمیگرده؟/////واینکه نحوه ی برخوردم به عنوان عروس بااین مسئله…چه جوربایدباشه؟؟؟تاهمسرم که مردباتعصب وشکاکی هست باالتماس من برای اشتی///به دوست داشتنم شک نکنه///که فکرنکنه پیش قدم شدن خودمردبرای اشتی وزندگی برایم مهم نیست…

    • Anonymous , فوریه 19, 2015 @ 10:33 ق.ظ

      دوست عزیز اگر ایشون فردی شکاک باشه و خانواده اش نظرشو نسبت به ادامه زندگی تغییر داده باشن مسلما” این زندگی دوامی نخواهد داشت منمن رک و صریح خدمتون عرض میکنم …نمیدونم اون مشکلی کوچیکی که باعث شده ایشون شمارو ۴ ماه ترک کنه چیه ؟ ولی هر چی که باشه نباید تا این مدت شمارو بی خبر بذاره …بهتره دوباره یکی از اعضای قابل اعتماد فامیل در این کار واسطه بشه تا لااقل حرفتون رو رودررو بزنید وگرنه اگر بخوایت به این روال ادامه بدید فقط وقتتون رو بخاطر زندگی دارید تلف میکنید که دایم باید در اون نقش بازی کرد تا به کسی برنخوره و خودتون بهتر میدونید با این رویه نمیشه زندگی مشترک رو پیش برد و به آرامش رسید

  • sabz , فوریه 19, 2015 @ 2:22 ب.ظ

    مرسی یه دنیاتشکرازاینکه سنگ صبورم شدین/به خداکسی ازدرونم خبرنداره که دیوانه اش شده ام وبدجورباهاش جون میگرفتم هرمحبت وهرنیازی که داشت تابراورده میکردم خودمم جون میگرفتم/چون نیازبه عشق واقعی داشت وصداقت که من داشتم/خیلی من ومیخواست تعجبم که چندروزپیش اومده بودمحل کارپدرم/باچهره ای سرخ واتشین که هم گله ازپدرش داشت هم پدرمن/باناراحتی شدیدبه پدرم گفته که من اقدام میکنم سرفرصت میام براطلاق/گفته بوده که من نمیتونم دخترتون وخوشبخت کنم/درصورتی که من هیچی ازش نمیخواستم جزوجودخودش که همه دنیام بود/وخودشم میدونست که چقدردیوونشم ومیخوامش /به نظرشماچقدردوستم داشته ووجودم براش عزیزبوده؟

    • Anonymous , فوریه 20, 2015 @ 6:00 ب.ظ

      درسته که به هم وابسته شدید ولی فکر میکنم با شرایطی که وجود داره بهتره احساسی رفتار نکنید و در این مورد با خانواده خودتون و حتی مشاوری مجرب مشورت کنید … اینو به خاطر داشته باشید قصد شما از ازدواج اینه که به آرامش برسید وگرنه اون زندگی هیچ لطفی نخواهد داشت …چون هیچ اتفاقی ارزشش از وجود خود شما با ارزش تر نیست

  • sasbz , فوریه 20, 2015 @ 7:27 ب.ظ

    تشکر/چه جورباشم به نظرشماکه فرداروززندگیم بادوام پیش رود؟طرزبرخوردم چگونه باشد؟خودم پیش قدم شوم برای صحبت دوباره ای باخودش؟یافقط منتظرباشم که اوخودش خواهان باشد/حس میکنم تمام کینه ای که بلافاصله بعدازیک عشق وعلاقه ای همیشگی که بامن داشت به وجودامد/ازاطرافیان خودش هست نه من/چون میدیدم ازنزدیک راهی برای بروزناراحتیه شدیدش وشایدکینه/که ازاطرافیانش داشت/اجازه ای برای ابرازبه خودانهانداشت/ازمادرشوهرم یک بارشنیدم/که تاگفتم من که کهری نکردم چرااینقدرازمن ناراحت هست/گفت ناراحتیاشوازهمه روسرتوخالی میکنه/ومن بانفرت الانش نسبت به خودم ایا نفرت نشون بدم یاعشق؟

    • Anonymous , فوریه 21, 2015 @ 11:52 ق.ظ

      شما قرار نیست کارخاصی بکنید شما باید به ایشون فرصت بدید تا وقتی مشخص که فکراشو بکنه و تکلیفش رو در زندگی مشخص کنه …دوست عزیز با این رویه نمیشه زندگی کرد و ازش لذت برد …اینکه تمام ناراحتی های دیگران رو ی سر شما خراب بشه حرف جالبی نیست …بهتون توصیه میکنم در مورد ادامه این رابطه بیشتر فکر کنید اتفاقاتی که در زندگی ما میفته گاهی نشانه هایی هستند که باید بهشون توجه کنید و راه درست رو تشخیص بدید به همین خاطر گاهی احساسی رفتار کردن رو باید کنار بذارید

  • sabz , فوریه 21, 2015 @ 12:53 ب.ظ

    باتشکر/علاقه ی قلبی وواقعیه یک مردبه همسرش دردوران عق چگونه است؟تامن که زنش هستم مطمئن شوم که تاپای جان بامن میماند/میدانم دقیق نمیشوداندازه گرفت/ولی ازنظرروانشناسان چگونه بایدبه ان رسیدوازامروزطرف مقابل کمی اینده راسنجید/ویاحرف ودلش راچگونه بفهمیم یکی هست یا نه/ممنون

    • Anonymous , فوریه 22, 2015 @ 1:46 ق.ظ

      دوست عزیز راهی برای فهمیدن و اندازه گیری وجود نداره …تا با کسی معاشرت و مراوده نداشته باشید واقعا” نمیتونید متوجه اخلاقیاتش بشید و شما در این دوران تونستید تاحدودی به خلقیات ایشون واقف بشید … شما از روی نشانه های که از خودش بروز میده میتونید به این موضوع پی ببرید …شما از روی شک و تردید ایشون میتونید بفهمید در اینده هم میتونه چنین رفتارهایی رو از خودش بروز بده
      به همین خاطره که باید با مشورت کردن به تصمیم گیری دقیقی برسید

  • sabz , فوریه 22, 2015 @ 12:54 ق.ظ

    باتشکروسلام/خواستم بدونم دردوره ی عقدچطرحس کنیم همسرمان به عنوان مردتاپای جان بامامیماند/؟که باخاطرجمع ترجلوبریم/عشق واقعیه مردبه زن چه طوریه؟یعنی عشق قلبی/چون مادرون قلب طرفمان نیستیم/ازرفتارش چطوربفهمیم دلش باماست؟/تاچه حدی وتاکجابه ماثابت میشود//که دیگرخیالمان ازعشق مردزندگیمان دردوران عقدراحت شود؟

    • Anonymous , فوریه 22, 2015 @ 12:02 ب.ظ

      اگر فردی وافعا” شما را دوست داشته باشد به خواسته ها و علایق شما توجه زیادی نشان می دهد. برای مثال حتما” از شما می پرسد که از زندگی تان چه می خواهید و بزرگترین آرزوهایتان چیست.

      فردی که واقعا” به شما علاقمند باشد حتما” دوست دارد بداند که شما چه علایقی دارید و از چه چیزهایی بدتان می آید . وقتی یک نفر به کارهای شخصی و موفقیت و شادی فرد دیگر خیلی علاقه نشان می دهد یعتی واقعا” آن فرد را دوست دارد.

      اگر فردی همیشه در شادی های شما سهیم است ، شما را دوست دارد . وقتی در یک رابطه ، حسادت و رقابت وجود ندارد یعنی هر دو نفر به یکدیگر واقعا” علاقمند هستند . کسانی که یکدیگر را دوست دارند از موفقیت و شادی یکدیگر خوشحال می شوند.

      فردی که واقعا” به شما علاقمند باشد وقتی که شما یک روز سخت را پشت سر گذاشته اید سعی می کند شرایط آسایش و آرامش شما را فراهم کند. کسانی که واقعا” یکدیگر را دوست دارند در

      بدترین و بهترین شرایط زندگی در کنار یکدیگر هستند و از هم حمایت می کنند.اگر فردی در زندگیت وجود دارد که در شرایط سخت در کنار توست و سعی می کند تو را آرام کند ، آن فرد واقعا” شما را دوست دارد.

      اگر فردی عمیقا” به شما علاقه داشته باشد دوست دارد زمان زیادی را با شما سپری کند . برای باهم بودن لازم نیست حتما” دلیل و یا برنامه ای وجود داشته باشد کسانی که واقعا” یکدیگر را دوست دارند از صحبت کردن با یکدیگر هم لذت می برند. اگر فردی از دیدن شما واقعا” خوشحال می شود یعنی خیلی دوستتان دارد.

      اگر فردی صبورانه به شما کمک می کند که مشکلات شخصی خود را حل کنید ، حتما” خیلی دوستتان دارد . اگر احساس می کنید در سخت ترین شرایط زندگی همیشه یک پشتیبان دارید ، بنابراین عشق را پیدا کرده اید.

      اگر فردی حتی به جزئی ترین کارها و حرفهای شما توجه می کند و بعد از گذشت یک مدت زمان طولانی حتی کوچکترین حرفهای شما را هم به یاد می آورد ، یعنی خیلی به شما علاقمند است.

      وقتی یک نفر رنگ لباسی که شما در مراسم سال گذشته پوشیده بودید را به یاد دارد یعنی شما برایش مهم هستید وکارهایی که شما انجام می دهید تاثیر ماندگاری روی او دارد.

  • sabz , فوریه 22, 2015 @ 12:10 ب.ظ

    باسلام وخسته نباشید/چطورمتوجه بشیم مردزندگیمان ماراواقعابرای زندگی میخواهد؟

    • Anonymous , فوریه 23, 2015 @ 11:04 ق.ظ

      روشهای کلی رو در سوال قبلی براتون گذاشتم ولی دوست عزیز هر چه قدرم که شما در مورد شرای و خصوصیات فردی جستجو کنید واقعا” نمیتونید به طور قطع در موردش قضاوت داشته باشید …شاید فردی تمام ویژگیهای خوب رو داشته باشه ولی تحت شرایط و محیط رفتار دیگه ای از خودش بروز بده …به همین خاطره تا با کسی معاشرت نداشته باشید نمیتونید در موردش صحبت کنید … شما هم به جای تمرکز روی مسایل کلی و توجیح کردن خودتون روی واقعیت هایی که در حال مشاهده اون هستید متمرکز بشید چون واقعیت همین چیزیه که برای شما اتفاق افتاده و میتونه در آینده هم اتفاق بیفته

  • sabz , فوریه 23, 2015 @ 11:37 ق.ظ

    باتشکرازراهنمایی های شما مشاورگرامی/که ارامشی بودبرای بنده حقیر/چه کنم من الان حدودادر۳۰۰سالگی هستم وگیج شدم ونمیخوام تصمیم عجولانه بگیرم/وچشم روهم میزارم به مرز۴۰ سالگی برسم وپشیمان نشم/چون همه ی چیزهاروکه برادوست داشتن گفتین شوهرم داشت اونقدرخوب بودکه همه به زندگیم وبه دوست داشتن هم من وهمسرم به من غبطه میخوردند/میگم چون خانواده ام هم میگفتن خونه چرانمیخری چرابابات کم خرجه برات؟وکمترازمن توزندگی شخصی همسرم بودندکه بتونن درکش کنن/شرمنده شده بود/وبه عنوان مردحس میکردکم اورده/این بهمش ریخته بودواخلاق بهبهش ازیک طرف/مریضی لاعلاج باباش هم ازیک طرف/همسرم روبدجوربهم ریخته کرده بود/که حالا بااین پدرچه جورمداراکنه که پولی حداقل براش بزاره/من درکش میکردم/ومیدونستم که تاوقت خوشی باهاش بودم/الان تواین اوضاع وفاداریه من ودوست داشتنم بایدثابت شه بهش/به نظرشمااین اتفاقاکه الهن افتاده میتونه طبیعی باشه یا غیرطبیعی؟

    • Anonymous , فوریه 24, 2015 @ 12:50 ق.ظ

      اول از همه فکر سنتون رو نکنید چون این سن و روزهای در گذر دلیلی برای اینکه ما کاری رو از روی احساس انجام بدیم نیست … به شما گفتم هدف از اردوج رسیدن به ارامشه … از طرفی شما بهتر از هر کسی میدونید همسرتون چطور شخصیتی داشته که اینطور ازش دفاع میکنید اگر میدونید که میتونه باز روزهای خوش گذشته رو با شما تکرار کنه و ارزش موندن شمارو میدونه میتونید بهش فرصت دوباره ای بدید ….ولی اینو به یاد داشته باشید که شاید شما ادم خوبی باشید ولی نباید وقتتون رو برای اثباتش تلف کنید … ولی در مورد سوالتون باید بگم شما نمیتونید چیزی رو درست و نادرست بدونید چون کاری که شما نادرست میدونید طرف مقابلتون با توجه به درکی که از شرایط و محیط داره اونو درست و به جا میدونه پس خودتون از جانب خودتون در این مورد قضاوت کنید

  • sabz , فوریه 24, 2015 @ 12:02 ب.ظ

    مرسی/تشکرفراوان ازشمامشاوره گرامی/ومرکزمشاوره/که این خدمات رادراختیارهمگان قرارداده/ازخدابهترینهارابرایتان ارزودارم/سوال هایم فعلا درهمین حداست/عاجزانه ازشماوهمکارانتان خواستارم تاهمه ی کسانی راکه باشمامشاوره ای داشته اندراازدعای خیرتان فراموش نکنید/وخواهشمندم این سامانه همیشگی فعال باشه تاهرزمان نیازی به مشورتی فوری بود/اونم درشرایطی فرصت پیداکردن مشاوری دلسوزومطمئن نیست/دلخوشی برایمان باشید/بازهم تشکرمیکنم ازصبرتان/گفتم سوالهای بنده فعلا درهمین حداست/بازهم اگرسوالی ذهنم رادرگیرکردازکارشناسانتان میپرسم/باسپاس فراوان..سبز.ارزوی سرسبزی برایتان دارم وپیشاپیش سال نوراتبریک میگم/سبزباشید.

    • Anonymous , فوریه 24, 2015 @ 1:28 ب.ظ

      قوی باشید و توکل بخدا کنید
      و بدونید که ارزش شما بیشتر از مشکلاتتون هست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.