مرکز مشاوره

مرکز مشاوره تهران

ویژگی های روابط زناشویی خوب

بهترین مرکز مشاوره تهران

 آماده خدمت رسانی به مردم عزیز در تمامی نقاط تهران میباشد.

مشاوره فوری : ۰۲۱۲۲۳۴۴۲۸۲

۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵

زندگی های سخت امروزی و مشکلاتی که در این زندگی ها به وجود می آید، در کلان شهر ها دوچندان شده و به دلیل کمبود وقت و یا اولویت بندی های انجام شده در زندگی، حل کردن این مشکلات پشت گوش انداخته شده و به آن توجهی نمی شود. به همین دلیل در این شیوه از زندگی نیاز به فردی که آگاهانه بتواند مشکلات خانواده را شناخته و با توجه به شناختی که از خانواده ها دارد آن را حل نماید احساس می شود. بنابراین کانون مشاوران ایران با مشاورانی با تجربه و راه اندازی مراکز متعدد در تهران به عنوان پایتخت کشور سعی در کمک دارد.

پس مشکلات خانوادگی ، مشکلات زناشویی ، مشکلات با کودک خود و حل این مشکلات را به مشاوران و روانشناسان ما بسپارید.ما با دور هم گرد آوردن کادری مجرب و سرشناس از بهترین مشاوران و روانشناسان در پی ارائه بهترین خدمات در تمام زمینه های مشاوره ای هستیم. مرکز مشاوره تهران تحت عنوان مرکز مشاوره خوب تحت حمایت کانون مشاوران میباشد و در سراسر ایران دارای نمایندگی های معتبر و مجاز میباشد.

شماره های تماس 01

مراکز مشاوره تهران

مرکز مشاوره تهران و نواحی مشاوره در شرق تهران و مرکز مشاوره غرب تهران و سایر مراکز مشاوره تهران آماده خدمت به هم میهنان عزیزمان می باشد.

برادر با ایمانم الان به پوچی رسیده

سلامن برادری دارم دانشجوی یکی از دانشگاهای دولتی با حقوق است.ایشون اهل نماز بود ولی چند سالی است که به سمت اهنگهای یکی از خوانندگان غربی که پوچ گرا است شده وهمه زندگیش شده حرفهای پوچ اون.

همش با کسانی که درشأن اون نیستن میگرده مثلا فامیل.

نزدیکمون که پسرای اهل خلافن همش تمایل داره میره پیششون اونام که حسادت میکنن بهش همش ترغیبش میکنن به رفتارای بدوغیر اخلاقی .

انگار هیچی برادرم رو خوشحال نمیکنه وقدر خودشو نمیدونه درحالیکه بسیار باهوش بسیار دلسوز خانواده مخصوصا پدرم ومهربونه واحساساتی .

خیلی دوست دارم کمک کنید .

دچار سردرگمی شده نصیحتهای منم فایده ندارهدلم میسوزه زندگی وجونی برادرم اینجوری بگذره خیلی حالت سردرگمی داره کتابهای ادمهایی که خودکشی کردن وپوچ گرا هستنرو میخونه….

پاسخ

دوست عزیز فقط باید از طریق دوستانی که روی ایشون نفوذ داره .
وارد گفتگو بشید ولی انتظار معجزه نداشته باشید .
در ضمن شاید ایشون فقط یک آهنگ گوش میده .
و بعد از مدتی سراغ لحن دیگری خواهد رفت .
پس به جای مخالفت با ایشون ازش بخوایت شمارو با این فضا آشنا کنه .
بعد در موردش تحقیق کنید و با برادرتون آرام بحث و گفتگو کنید .
از این طریق میتونید روی ایشون اثر بذارید .
ایشون هم به حرفهای شما گوش میده چون شمارو شبیه خودش میبینه.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه

دوست عزیز ایشون در سنی نیستند که شما بخواهید ایشون رو نصیحت کنید و تلاش کنید که مسائل ایشون رو رفع کنید متوجه نگرانی و دغدغه شما هستم.
ولی بهتره یا از طریق روانسناس و یا دوستی بدون قضاوت با ایشون صحبت بشه متاسفانه این مسائل در بین دانشجویان بسیار است .
که دچار مشکلاتی می شوند .
و طبیعی است که به هر حال کمی به سمت مسائل غربی بروند .

در مورد برادر شما اینکه می خواهد هم ردیف دوستانش باشد و از طرفی هم دنبال جلب رضایت خانواده خواهد بود مطمئن باشید .

در هر صورت بهتره با فردی در غالب دوستانه و بی قضاوت صحبت شود که با ایشون حرف بزنند
گاهی خود فرد هم متوجه شرایط نیست ولی مسائل می توانند به راحتی حل شوند
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۸۳
موفق باشید

پیشنهادات مرکز مشاوره ایران

  • الف) آینده نگر باشید و برای چند سال آینده برنامه ‏ریزی کنید.
  • ب ) با افراد شاد، خوشبین و امیدوار مجالست داشته باشید و از روحیه آنان الهام بگیرید.(مهم)
  • ج ) به شدت از منفی گرایی بر حذر باشید و افکار منفی را از خود دور کنید.
  • د ) با هسته‏های مشاوره در این زمینه ارتباط داشته باشید.
  • ه ) از اساتید دلسوز و متعهد کمک بگیرید.
  • و ) منزوی نباشید و با افراد با تجربه و متعهد ارتباط صمیمانه برقرار کنید.
  • ز ) کتاب‏هایی را که در زمینه شادکامی، رمز موفقیت، راز موفقیت مردان بزرگ و… نوشته شده، با دقت بخوانید و به دستورات آنها عمل کنید.
  • ح ) ورزش کنید؛ زیرا ورزش در شادی روح و سلامت جسم مؤثر است.
  • ط ) در محیط‏های شاد و سالم، به استراحت و تفریح بپردازید (مرکز بهداشت و مشاوره).

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۴۴۰۳۴۴۹۰
موفق باشید

  • ی ) از افراد منفی‏گرا بر حذر باشید.
  • ک ) از بحث‏های رنج‏آور با این و آن اجتناب کنید.
  • ل ) توجه داشته باشید که مشکلات و رنج‏ها، همیشگی نیست و روزگار در تحوّل و تغییر است و چه بسا حوادث پیش‏بینی نشده‏ای نیز در حل مشکلات به یاری انسان بشتابد.
  • م ) سفرهای شاد و سیر و سیاحت‏های علمی برای شما لازم و مؤثر است.
  • ن ) خاطرات تلخ را به دست فراموشی بسپارید و از بازگو کردن آن برای دیگران، پرهیز کنید.
  • س ) اگر ذوق هنری دارید، به کارهای هنری از قبیل کاریکاتور، گرافیک، نقاشی، خط، نویسندگی و… بپردازید. ضمنا نیایش و دعا مؤثر و نافذ است(انجمن روانشناسان آمریکا ، مرکز مشاوره خانواده، ۲۰۱۵)

بنابراین از دعاها و مناجات‏های دلنشین غافل نباشید. در این راستا نیایش‏هایی هم چون: مناجات خمسه ‏عشر، کمیل و نیز صحیفه سجادیه بویژه دعای بیستم (مکارم الاخلاق) را همواره بخوانید و باور داشته باشید که نیایش و دعا سرنوشت‏ساز است، با خدا انس بیشتری داشته باشید و با او درد دل کنید.
پیشنهاد می‏شود که در اوقات فراغت، به تفصیل نعمت‏ها و الطاف الهی از قبیل اصل وجود، سلامتی، توفیق تحصیل و… هم‏چنین بلایایی را که خدا از شما دور کرده است، یادآور شوید و ضمن سپاسگزاری از او، قلب خویش را مالامال از محبت و عشق الهی کنید.
قرآن کلام خداست. از تلاوت و تدبّر در آیه‏های آن هر چند اندک، دریغ نکنید. این جهت علاوه بر ارزش‏های گوناگون دیگر، شما را با خدا مأنوس‏تر می‏سازد.
در مورد ازدواج هم عجله نکنید, یکی از دلیل های عدم علاقه ئ شما به ازدواج , شرایط سنی شما است (البته شما هنوز چند سال دیگر فرصت دارید).

سعی کنید زمانی ازدواج کنید که صد در صد شایق و متمایل به تشکیل زندگی مشترک باشید و این را بدانید که ازدواج و شوهر داشتن نه تنها دختر را محدود نمی کند; بلکه سبب به وجود آمدن بسیاری از آزادی ها و فعالیت های اجتماعی مثبت می گردد(ماهنامه مشاوره نفت).

خواستگاری از دختر در دوران دانشجویی

من از یه دختری که دوستش دارم خواستگاری کردم همدیگرو میخوایم و تو دوران آشنایی هستیم و پسندیدیم همدیگرو ولی بخاطر دانشجو بودن هر دومون (من ترم ۲ ارشد و ایشون ترم ۶ کارشناسی) میگن که تا شرایطمون بهتر نشده (یعنی خونه و شرایط کاری) با هم در ارتباط نباشیم هر موقع شرایطت بهتر شد من آماده هستم برا ازدواج.

یعنی ارتباطمو قطع کنم یکم سخته نمیدنم چیکار کنم ممنون میشم ازتون که راهنماییم کنین

پاسخ روانشناس

خب دوست عزیز تا وقتی که شرایط ازدواج و نداشته باشید ارتباط داشتن باعث افزایش وابستگی و سخت شدن شرایط میشه
پس اول درستون رو تمام کنید و کاری متناسب رو پیدا کنید تا بتونید برای ازدواج قدم های اولیه رو بردارید

اگر ایشون هم موافق هستند با شما و انتخابشون شما هستید و شما می تونید شرایط حداقلی برای ازدواج فراهم کنید خب زودتر اقدام کنید و از طریق خانواده ها جلو تر برید و اجازه بدید ایشون هم مطمئن تر شوند.

البته که ایشون هم دغدغه هایی دارند که مایلند در ارتباط نباشید ولی اکر برای شما این شرایط سخته خب کمی تلاشتون رو بیشتر کنید و از طریق خانواده ها پیش برید و اجازه بدید حمایت اونها باعث اطمینان خاطر ایشون هم باشه .

مثل خیلی از افراد دیگه که دوران دانشجویی ازدواج می کنند و خب قطعا که سختی هایی دارد ولی تلاش می کنند برای رفع اونها شما هم با هم زندگی دانشجویی رو شروع کنید و البته که باید تفاهم متقابل و مشترک وجود داشته باشد.

ایشون توان شما رو برای اداره زندگی عینی ببینند .

بهتره خودتون برای ایجاد شرایط ازدواج اقدام کنید
موفق باشید و امیدوارم خوشبخت باشید

اختلاف سن به خاطر اینکه زنان زودتر از مردان در مسایل جنسی افتاده میشن وارد میشه وگرنه تمام این موضوعات به درک دو طرف داره
پس اگر میتونید چنین درکی رو داشته باشید مسلم بدونید مشکلی برای شما پیش نخواهد آمد
ازدواج در شرایط کنونی اقتصادی می رود به یکی از معضلات نسل جوان تبدیل شود.

هزینه های سر سام آور قبل ازدواج و بعد از ازدواج مانند هزینه برگزاری جشن، تهیه جهاز، تهیه مسکن و گذران زندگی نرخ ازدواج در کشور را کاهش داده است (مشاوره ۱۳۹۷)

۴ ساله که ازدواج کردیم همیشه در مورد روابط خانوادگی مون با هم مشکل داریم

من و همسرم ۴ ساله که ازدواج کردیم همیشه در مورد روابط خانوادگیشون با هم مشکل داریم ولی اکثر مشکل من خواهرش هست که یه جوراب مطمئنم نفر اول زندگی همسرم حتی قبل از من هستش اون انسان حسودیه که حتی این موضوع برای همسرم ثابت شده ولی همسرم تنها اقدامی که کرده اینه که رابطه من با خانواده اش رو قطع کرده باز هم اگر دخالت اونها نباشه من مشکلی ندارم ولی اکثر اوقات خواهرش با تماس تلفنی یا رفتن به محل کار همسرم باعث بروز اختلاف و دعوا بین ما میشه ما تو این چند سال ٣ بار با هم دعوا کردیم و هر بار موضوع خواهر ایشون بوده همین دلیل باعث شده بشدت ازش متنفر باشم نمیدونم چطور این مشکل رو حل کنم.

پاسخ

سعی کنید با تعامل و سازش برخورد کنید و اگر می توانید محل زندگی خودتون رو از اونها دور کنید و در این مورد با همسرتون مشورت کنید

حدود ۵سال هست که نامزد کردم و کم نامزدم رو می بینم

سلام. من حدود ۵سال هست که نامزد کردم …

بخاطر اینکه محل کار و تحصیل همسرم در استان دیگه ای هست کمتر میتونیم حضوری همدیگرو ببینیم شاید ۴بار در سال بیشتر از طریق تلفن و.. هست …

من به همسرم اعتماد کامل داشتم و دارم ولی اخیرا حس میکنم همسرم بهم یه چیزایی رو نمیگه میدونم فشار زیادی رو تحمل میکنه ولی نمیتونم این حس ترس رو از خودم دور کنم دائما میخوام به همسرم زنگ بزنم ببینم کجاست..

دفه اول که فهمیدم چیزی رو بهم نگفته دعوای بدی کردیم …

ولی دیروز که بهش زنگ زدم و گفت حالش خوب نیست و میخواد بره خونه احساس بدی داشتم .

تا اینکه ساعت ۲۳شب متوجه شدم تازه رسیده خونه درحالیکه اونجور که به من گفت باید ۲۰ خونه میبود …

تا ساعت ۲بامداد حرف میزدم باهاش ولی بروز ندادم که میدونم خودشم چیزی نگفت … نمیدونم باید چیکار کنم . مراسم عروسیمون نزدیک .

توروخدا راهنماییم کنید .

باید بگذرم یا متوجهش کنم که میدونم .

چجوری مطرحش کنم که دوباره دعوامون نشه ؟

من بهش اعتماد دارم فقط میخوام دلیل این کارش رو بدونم

پاسخ کارشناس مرکز

اگر شما واقعا به ایشون اعتماد دارید نباید با این مسائل سلب اعتماد بشه و ایشون رو هم معذب کنید شاید شرایطی باعث میشه که دقیقا برنامشون رو نگن و شاید بخشی از اون هم کاملا غیر قابل پیش بینی است .

و برای شما چون دور هستید سو تفاهم ایجاد می کند .

بهتره وقتی با ایشون مساله ای دارید تلفنی و پیامکی مطرح نکنید چون به سو تفاهمات دامن می زند و بهتره حضوری صحبت شود .

اصولا دوران نامزدی به واسطه دور بودن خیلی مسائل اغراق می شوند و مشکل تلقی می شوند ولی بعد از عروسی چون هر دو نفر در کنار هم هستند و از برنامه های مطلع هستن
مسائل مرتفع می شود در هر حال اگر فکر می کنی ایشون واقعیت هایی رو به شما نمیگن در زمان و مکان مناسب مطرح کنید و یاد بگیرید دغدغه هایی که نسبت به هم دارید را درست مطرح کنید .
امیدوارم به جای نگرانی خوش بین باشید و با مطرح کردن رودرو و با لحن مناسب به حل سو تفاهمات کمک کنید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
موفق باشید

راستی اینم بگم که من مشکل خودمم میدونم من دچار واژینیسم هستم همسرم خیلی گرمه و من خیلی سرد.

البته به خاطر رفتارایی که از اول عروسی داشتن دیگه هیچ نوع تمایلی به رابطه باایشون ندارم.

من خودمم خیلی حساس و زودرنجم ولی دررابطه باایشون سعی کردم تحملمو خیلی بالا ببرمولی وقتی بحث میشه ترجیح میدم سکوت کنم وکشش ندم اما ایشون یه موضوع ساده رو خیلی گسترش میده و دعوا راه میندازه.

۶جلسه هم پیش مشاور رفتیم چون ایشون منو هل داده بود وخوردم زمین زانوم صدمه دیده بود مشاور یه جلسه هم باپدرومادرم حرف زد و گفت این اقا خیلی باشما متفاوته و اگه بخوای همینجوری ادامه بدی خیلی اذیت میشی.

اما بعد۶جلسه دیگه ادامه ندادیم به خاطراینکه ایشون مشکلات مالی داشتن منم اصرار نکردم.

الان نمیدونم باید چیکارکنم من همیشه معتقدم یه طرف مقصر صرف نیست ولی خیلی تلاش کردم باهم دعوا نکنیم اما ایشون خیلی عصبی وتند مزاجه وهمین باعث شده خیلی سردتر ودورتر بشم ازشون.کمکم کنید…ممنون

پاسخ مرکز مشاوره تهران

در مورد شما خود این اختلاف سنی یک جنبه از مشکلات را ایجاد کرده چون به لحاظ بلوغ فکر ی در یک سطح نیستید درکتون نسبت به نیار های یکدیگر کامل نیست.

ظاهرا ایشون حرف خودشون رو قبلو دارند شرایط زندگی و اقتصادی متفاوت خودش یک جنبه مهم در ایجاد مشکلات است .
ببنید منطقی فکر کنید ایا با این شرایط و با توجه به ۶ جلسه مشاوره رفتن می توانید این شرایط و این فضا را تحمل کنید یا خیر ؟؟

ایا پذیرشی نسبت به این مساله دارید یا خیر ؟

انچه که بسیار اهمیت دارد تصمیم شما برای ادامه این شرایط است چون درست است هر دو نفر در ارتباط مقصر هستند ولی هر دو هم باید بپذیرند که رفتارشون رو اصلاح کنند و تغییر کنند اگر پذیرشی وجود نداشته باشد شرایط سخت خواهد شد در نهایت امیدوارم تصمیم درستی بگیرید که بعدا پشیمان نشوید

در این مورد میتونید با متخصصین مرکز مشاوره و روانشناسی ایران ، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۹۰
موفق باشید

خواستگاری از فامیل دور

با سلام..مدتی هست از طریق خانواده با دختری آشنا شدم که فامیل دور هم محسوب میشوند، شناخت کافی در مورد خانواده داشتم برای همین رضایت برای خاستگاری اعلام کردم و روز خاستگاری مهر دختر به دلم نشست گونه ای که گویا سال ها میشناختمش و ازش دور بودم.

از خانواده دختر و خود دختر اوکی گرفتم ، بعد یکی دور مکالمه با دختر ایشون عنوان کرد قبلا پسری با وی وست بوده و گوید از وی سواستفاده کرده…

من به محض شنیدن شوکه شدم.

دختر گفت تو رو اینقد دوست دارم که با دیدنت احساس آرامش کردم و برای همون موضوع رو بازگو کردم….من جریان رو به خانواده اطلاع دادم اما به گونه ای پدر مادر دختر مطلع نشن و تنها تصور کنن بله پسر خیلز حساس و سخت گیر و شکاک هست.

به دختر هم گفتم موردی نداره من ضربه بخورم ولی پیش کسی بازگو نکن..رابطه ما هم همینجا تموم بشه.از طرفی والدین بنده هم هم برای دختره ناراحت هستن و هم اینکه برای اینده من نگران هستن..

من دخت خیلی دوست دارم اما دو دلم که دوباره قبولش کنم با اون گذشتش ک ازش سو استفاده کرده یا کلا تموم کنن….دختر هم به شدت بهم علاقه داره و شب روز گریه و حتی از خودکشی نجاتش دادن..
من موندم چیکار کنم..به حرف والدین توجه کنم و قید دختر بزنم و یا اینکه پای دختر بایستن فارغ از هر نگاه سنگین و حرف اطرافیان

پاسخ

کسی نمیتونه شمارو مجبور به چنین کاری کنه …

برای چنین کاری نیاز به گذشت فراوان هست که این موضوع رو برای همیشه فراموش کنید و هیچ وقت نه یادآوری کنید و نه باعث شک و تردید شما شود …

پس در این مورد خوب فکر کنید و تکلیف خودتون رو مشخص کنید …

پس وقتی گذشته ایشون برای شما قابل هضم نیست حرفی از دوست داشتنش نزنید و خودتون رو بی دلیل توجیه نکنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

ارتباط سالم و موثر چیست؟

یک ارتباط سالم و موثر ارتباطی است که در آن‌، زمینه رشد برای هر دو طرف فراهم شده باشد، آرامش هر دو طرف در آن رابطه حفظ شده باشد، حق هیچ‌یک از طرفین در آن ارتباط ضایع نشود و به حق و حقوق دیگران هم تجاوز نشده باشد.

در یک ارتباط سالم و موثر دو نفر هنگامی که در کنار یکدیگر هستند شرایط شان اینگونه است:

  • حس و حال خوبی دارند.
  • احساس شور و نشاط می‌کنند.
  • احساس می‌کنند به داشته‌هایشان افزوده می‌شود.
  •  تعامل دارند.
  • احساس بدهکار بودن و طلبکار بودن ندارند بلکه احساس می‌کنند در رابطه‌شان یک بده- بستان عاطفی اتفاق می‌افتد.

لزوم داشتن یک ارتباط خوب و سالم با خانواده همسر

وقتی شما با فردی ازدواج می‌کنید در واقع با او و خانواده‌اش وصلتی انجام داده‌اید.

خانواده همسر هم جزیی از خانواده شما محسوب می‌شود؛ بنابراین برای اینکه بتوانید ارتباط خوب و عاشقانه خود را با همسرتان حفظ کنید باید با خانواده او هم ارتباط خوب و سالمی داشته باشید.

همچنین به عکس؛ برای داشتن یک ارتباط خوب با خانواده همسر باید ابتدا یک رابطه خوب با همسرتان داشته باشید؛ اما مادامی که با همسرتان مشکل دارید، نمی‌توانید با خانواده او یک رابطه عاطفی برقرار کنید.

وقتی شما با همسرتان یک رابطه خوب برقرار می‌کنید در آینده در زندگی مشترک‌تان از یک منبع قوی و خوب به نام حمایت اجتماعی خانواده برخوردار خواهید بود.

حمایت اجتماعی خانواده‌ها در موقعیت‌های تنش‌زا، استرس‌زا و بحران‌های زندگی بهترین پناهگاه و مناسب‌ترین عامل کمک‌کننده است.

هر چه شبکه ارتباطی ما پویاتر و غنی‌تر باشد و منابع حمایتی اجتماعی‌مان تقویت‌شده‌تر باشد، در چالش‌های زندگی و مواجهه با استرس‌ها و تنش‌های زندگی بهتر می‌توانیم عمل کنیم.

نقش مهم خواهرشوهر

معمولا مادرها در همه موارد نظر دخترهایشان را جویا می‌شوند؛ بنابراین می‌توان از خواهرشوهر به عنوان مشاور مادرشوهر یاد کرد؛پس وجود یک رابطه خوب بین عروس خانواده و خواهرشوهر در تحکیم پیوند عاطفی‌ای که بین عروس و خانواده شوهر ایجاد می‌شود، می‌تواند تأثیرگذار باشد.

اگر یک رابطه خوب، سالم و دوستانه با خواهرشوهرتان داشته باشید در ایجاد یک ارتباط خوب با سایر اعضای خانواده شوهر موفق‌تر خواهید بود و بالعکس.

به عبارت دیگر خواهرشوهر به‌عنوان یک عضو کلیدی در خانواده شوهر اگر بخواهد، می‌تواند تنش‌ها را کاهش دهد، اسباب صلح را فراهم کند و برعکس می‌تواند فضای ارتباطی زوج جوان را تنش‌زا کند.

مرز بین دخالت و حمایت را مشخص کنید

مرز بین دخالت و حمایت بسیار باریک است.

برای اینکه رابطه بین خواهرشوهر و عروس شکرآب نشود، نباید صحبت‌ها، پیشنهادها و رفتارهایی که به منظور حمایت ارائه می‌شود، دخالت تلقی شود.

حمایت و نظارت جنبه مثبت دارد اما دخالت جنبه منفی دارد. هیچ‌کس دوست ندارد دیگری در اموری که مربوط به اوست، دخالت کند اما مشکل زمانی شروع می‌شود که دیگری قصد حمایت از شما را داشته و شما حمایت و کمک او را دخالت تلقی می‌کنید.

بیشتر خانواده‌ها قصد حمایت کردن از زوج‌های جوان را دارند اما متأسفانه در موارد بسیاری این پیشنهادات به‌عنوان دخالت برداشت می‌شود و سوءتفاهم‌ها و اختلافاتی را بین عروس و خانواده شوهر ایجاد می‌کند؛ مثلا خواهرشوهر برای حمایت از برادر و همسر جوانش پیشنهادی ارائه می‌دهد اما شما از آن برآشفته می‌شوید و گمان می‌کنید که او در کارهای شما دخالت می‌کند.

حالا از کجا باید فهمید کدام دسته از پیشنهادها جنبه حمایتی دارد و کدام‌یک دخالت محسوب می‌شود؟

به‌عنوان مثال شما خواهرشوهرتان را دعوت کرده‌اید منزل‌تان. صحبت از مشکلات اقتصادی و گرانی می‌شود و همسرتان می‌گوید که فلان روز برای خرید میوه فلان مقدار هزینه کردیم.

خواهرشوهرتان پیشنهاد می‌دهد که از فلان میدان میوه و تره‌بار اگر خرید کنید کیفیت میوه‌هایش خوب و قیمت‌ها مناسب است.

ممکن است شما این پیشنهاد را دخالت برداشت کنید اما او با این پیشنهاد خواسته تجربه‌ای را که در این زمینه دارد در اختیار شما به‌عنوان یک زوج جوان قرار بدهد (سارا نظری مقدم ،۱۳۹۴)

احترام مهم‌تر از صمیمیت است

عروس و خواهرشوهر باید مرز بین صمیمیت، اقتدار و احترام را از هم تفکیک و در روابط‌شان آن را رعایت کنند. احترام گذاشتن به یکدیگر در رابطه عروس و خواهرشوهر بیشتر از دوست داشتن و صمیمی شدن اهمیت دارد؛ بنابراین در درجه اول به عقاید، سلیقه ها و تفکرات همدیگر احترام بگذارید.

درواقع به جای اینکه صمیمیت و احساسات را در رابطه‌تان تقویت کنید، ابتدا ستون‌های احترام را در رابطه‌تان بنا کنید و بعد اگر توانستید و شرایط به شما اجازه داد با رعایت حد و حدود یکدیگر دوستی‌ها و صمیمیت‌ها را افزایش دهید.

تو نیکی می‌کن و در دجله انداز

شخصی که قصد نظارت و حمایت دارد نظر می‌دهد، توصیه می‌کند، پیشنهاد می‌دهد اما انتظار ندارد که حتما نظر او اعمال شود؛ بنابراین اگر شما به‌ عنوان خواهرشوهر قصد حمایت از برادر جوان و همسرش را دارید و می‌خواهید تجربه‌تان را در اختیار آنها قرار دهید، باید به همین توصیه و پیشنهاد ساده اکتفا کنید؛

یعنی اگر آنها به پیشنهاد شما عمل نکردند و شما ناراحت و با آنها سرسنگین شدید و تصمیم گرفتید دیگر در هیچ موردی که مربوط به آنهاست هیچ نظری ندهید یا آنها را بازخواست کردید، پس شما قصد دخالت داشتید.

اگر دوست دارید به‌عنوان خواهرشوهر رابطه‌ای دوستانه، محترمانه و صمیمانه با عروس‌تان داشته باشید سعی کنید رفتارها و گفتارهای حمایتی‌تان به‌گونه‌ای باشد که دخالت برداشت نشود.

چند نکته کلیدی

  1. – عروس و خواهرشوهر در ابتدای ارتباط باید بدون هیچ چشم‌داشتی به همدیگر محبت کنند تا دوستی و صمیمیت بین‌شان ایجاد شود.
  2. – خواهرشوهرها نباید بین عروس‌های خانواده تبعیض قائل شوند.
  3. – رازهای شخصی و خصوصی‌تان را ترجیحا با یکدیگر مطرح نکنید.
  4. – در مکالمات‌تان درباره مسائل کلی و روزمره و مسائلی که مربوط به خودتان است، صحبت کنید.
  5. – در حضور جمع از یکدیگر تعریف و تمجید کنید.
  6. – هرگز بدگویی شوهرتان را پیش خواهرش نکنید.
  7. – از همسر برادر پیش برادرتان گلایه نکنید.
  8. – در حضور جمع از یکدیگر انتقاد نکنید.
  9. – اگر با خواهرشوهرتان مشکلی دارید بدگویی او را پیش مادرش نکنید.

منبع: com.مرکزمشاوره


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

491 نظرات

  • sahere , می 21, 2015 @ 2:10 ب.ظ

    سلام.من دختری هستم ۲۴ ساله که یک ساله که تو عقد هستم.قبل از ازدواج یک بار به من تجاوز شده و من از ترس مسایل بعد از اون با همسرم ازدواج کردم چون ایشون گفتن در مورد گذشته من سوالی نمیکنن.و بر این اساس که علاقه و احساس بعد از ازدواج بوجود میاد ازدواج کردم.اما ایشون خیلی رفتارهای بچه گانه داره ولی گفته عوض میشه اما من در این یک سال نه تنها احساسی بهش پیدا نکردم بلکه الان ازش بدم میاد و حتی دوست ندارم کنارم بشینه یا دستمو بگیره.واقعا احساسی بهش ندارم و ازش بدم میاد و هر قدر بهم محبت میکنه بیشتر ازش متنفر میشم و بدم میاد.میشه راهنماییم کنین که چیکار کنم؟

    • Anonymous , می 23, 2015 @ 9:42 ق.ظ

      دوست عزیز این حس خود شماست که بخوایت در چه مسیری حرکت کنید ولی قطعا” برای فرار از اون مشکل نمیتونید با ازدواج روش سرپوش بذارید چون بعد از ازدواج شما بسرعت برای خروج از این رابطه تلاش خواهید کرد … چون مشکل بکارت شما دیگه با ازدواج حل شده و دلیلی برای ماندن در این ازدواج نخواهید داشت …ولی توصیه ای داریم اینه که بطور حضوری و مستقیم با مشاوری مجرب مشورت کنید و با انجام تست هایی میزان تفاهم خودتون و این آقا رو بررسی کنید … چون پله اول در ازدواج به دل هم نشستنه
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • نرگس , می 24, 2015 @ 9:38 ب.ظ

    باسلام.به دلایل مشگلاتی مجبورشدیم من وهمسرم ازهم جدابشیم..البته طلاق نگرفتیم..بااینحال که من توقیدوبند..واسه مهریه نیستیم..همسرم به زبونی گفته که باشه سندازدواجمون چون دسته همسرم هست..گفته اقدام میکنه ولی الان خیلی وقته که میگذره ولی اقدامی نکرده..البته من اصلا دوست نداشتم وندارم که ازش جدا شم اخه ناجوراصراربه جدایی ونخواستن میکرد..اگه تواین بین بازم..قصدکردیم که رسمی جدانشیم وبازم زندگی کنیم..چیکاربایدبکنم که مطمئن بشم تو این مدت جدایی بهم وفادار بوده..موردی غیرازمن به هردلیلی وسط نیست..که خدایی ناکرده بعدچندسال معلوم بشه واونمبعدبچه دارشدنمون ..قبل بچه دارشدن میخوام خاطرم ازاین بابت راحت بشه..خواهش میکنم راهنمایی کنید.

    • Anonymous , می 25, 2015 @ 3:40 ب.ظ

      دوست عزیز به جای این افکار بهتره تکلیف خودتون رو روشن کنید چون با این صحبت هایی که میکنید و در پی مشخص شدن وفاداری ایشون هستید راه به جایی نمیبرید …
      شما دو راه دارید یا میخوایت به این زندگی ادامه بدید و یا قصدی برای ادامه دادن ندارید
      حالا در این بین ایشون با کسی ارتباط داره یا نداره و یا هر فکر و ذهنیتی هست ربطی به تصمیم شما نداره
      خیلی منطقی و روشن در این مورد فکر کنید … و قاطعانه رفتار کنید
      بقیه مسایل رو میتونید بعد از تصمیم گیری نهایی حل و فصل کنید

  • علی gh , می 25, 2015 @ 12:01 ب.ظ

    سلام من حدود ۱۴ساله با خانمم ازدواج کردم واخلاقمون بهم می خوره دوتا بچه داریم .بچه هام هم سالم وسرحال ومرتب در حال تفریح اما مسئله ای زندگی مارو تحت شعاع قرار داده .
    متاسفانه یک خواهر زن دارم با اینکه مفسده وبدکار هست وبا افراد زیادی رابطه نامشروع داره اما خانوادش گوش به فرمانش هست وشوهرش هم حسود ولجوج هست وقبلا حتی با روشهایی خواست که با مکن رابطه نامشروع برقرار کند که من قبول نکردک ولی الان با دیگر باجناقم رابطه داره ومن برای اینکه همسرم تو فساد نیوفته نمی ذارم خونه باباش بره مادرش هم فاسد هست .من بارها وسوسه میشم طلاقش بدم ولی نمی تونم چون با هم خوبیم .منو راهنمایی کنید .در ضمن قبل از عروسی بهم گفتن مادرش فاسده ولی عده ای گفتند که اینا حسادت می کنن وگوش نده .والان هر کاری می کنم که نادیده بگیرم نمی تونم .بگید چکار کنم جابو برا لطف کنید میل کنید مرسی .

    • Anonymous , می 25, 2015 @ 4:34 ب.ظ

      دوست عزیز شما ۱۴ ساله که ازدواج کردید و همسرتون به لطف خداوند خوبه … پس طلاق دادن ایشون و رها کردنش در اون خانواده از لطف پروردگار بسیار دوره … چون شما واسطه شدید و ایشون رو نجات دادید … اگر میتونید از این خانواده دور باشید موقعیت زندگی رو تغییر بدید … در ضمن همسرتون هم باید در این مورد همراه شما باشه و پذیرفته باشه که خانواده اش چه مشکلاتی دارن
      پس به جای عجولانه تصمیم گرفتن سعی کنید زندگی خوبی رو با همسرتون ادامه بدید چون ایشون تونسته ۱۴ سال در زندگی به شما آرامش بده
      پس صبور باشید چون در هر حالی مردم حرف میزنن و شما و یا هر کسی دیگه از آینده خبر نداره

  • نرگس , می 25, 2015 @ 3:48 ب.ظ

    مرسی ازراهنمایی شما..ایاتواین بین راهی هست که مثلا ازطرز برخوردش ..اینکه چه سوالایی روچه جورازش سوال کنم..که ناخوداگاه اگه موردی بوده بتونم ازش بفهمم..جوریکه ازلحن کلامم نفهمه که بهش بی اعتمادشدم.؟بازم ممنون.

    • Anonymous , می 25, 2015 @ 4:15 ب.ظ

      دوست عزیز شما اگر باغچه ای رو که بسیار سرسبزه رو شخم بزنید لااقل یه دونه کرم رو میتونید توش پیدا کنید …پس به همین خاطره که خداوند انسان رو منع کرده از تجسس در امور همدیگه … چون راه انکار و دروغ رو باز میکنه …
      پس به خدا توکل کنید و تصمیم نهایی خودتون رو بگیرید

  • تینا , ژوئن 21, 2015 @ 11:20 ق.ظ

    سلام من از لحاظ روحی از کسی که باهاش رابطه دارم کاملا صدمه دیدم و میخواستم بدونم یه دوره مشاوره درمانی میتونه کمکم کنه اخه هیچکس تایید نمیکنه و میگن بدتر دیوانه میشم
    اگر هست شما محدوده صادقیه میتونین کسی رو معرفی کنید ممنون

    • Anonymous , ژوئن 21, 2015 @ 12:03 ب.ظ

      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

  • Nrs , جولای 8, 2015 @ 8:18 ب.ظ

    سلام خسته نباشید.
    ببخشید من یک خواستگار دارم که باکره بودن همسر آیندشون براشون مهمه
    ولی متاسفانه من باکره نیستم و جرأت نمی کنم بهش بگم این موضوع رو.
    واقعا نمی دونم چیکار کنم…خواهش میکنم کمکم کنید

    • ◄Responder► , جولای 9, 2015 @ 2:23 ق.ظ

      دوست عزیز شاید بتونید با ترمیم این مشکل رو حل کنید وگرنه باید در این مورد تصمیم سختی بگیرید و رابطه رو کات کنید
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

  • f-f , جولای 26, 2015 @ 1:06 ق.ظ

    سلام خسته نباشید
    من چهار ساله با یه پسر توی سایت آشنا شدم . آشنایی کاملا معمولی و سالم.اصلا حرف غیر اخلاقی ای بینمون زده نشد.
    ولی بهم وابسته شدیم !
    بعد ۳سال از من خواستگاری کردو من موضوع رو به مامانم گفتم .
    مامانم نظر مثبت نداد و گفت شهرستانه ، سخته
    متاسفانه حرفای خانوادم خیلی روم اثر میذاره و از همون موقع با پسره مخالفت کردم و خیلی اذیتش کردم اونم بخاطر دوگانگی ای که خودم گرفتم .
    الان نمیدونم چه حسی بهش دارم نمیدونم علاقه مندم بهش یا عادت کردم یا که ترحمه نمیتونمم بفهمم واقعا کلافه شدم 🙁

    • ◄Responder► , جولای 26, 2015 @ 5:45 ب.ظ

      دوست عزیز وقتی رضایت خانواده رو ندارید پس رابطه ای رو شروع کردید که امیدی به وصالش نیست
      شما از دو شهر مختلف با دو فرهنگ متفاوت هستید … چطور انتظار دارید خانواده هایی با این شرایط که از هم شناختی ندارن به هم اعتماد کنن و رابطه برقرار بشه ؟
      بهتره برای ایجاد روابط عاطفی منطقی فکر کنید تا اینطور در اوج وابستگی به دوگانگی و ناراحتی دچا نشید
      به هر حال این رابطه هر چه زودتر کات بشه بهتره و تکلیف هر دوی شما روشنتر خواهد بود

      • f-f , آگوست 11, 2015 @ 2:05 ب.ظ

        ممنون از راهنماییتون
        منم قصدم اینه که ارتباطمون رو قطع کنم مخصوصا که ایشون نمیتونه به تهران یعنی شهر من انتقالی بگیره و منم اصلا حاضر نیستم از خانوادم جدا بشم
        چطوری بهتره جدا بشیم که لطمه روحی به هر دومون نخوره – من که خودم نمیتونم تا مدتها شایدم واسه همیشه کسیو تو زندگیم راه بدم چون حس میکنم با این رابطه ای که داشتم به همسر آیندم خیانت میشه – که من قبل از ازدواج یکیو دوست داشتم
        کمکم کنید لطفا..

        • ◄Responder► , آگوست 13, 2015 @ 12:53 ب.ظ

          دوست عزیز وقتی شرایط شما برای ازدواج مهیا نیست و تصمیم به کات کردن گرفتید پس دلیلی برای این همه خط و نشون کشیدن ندارید
          مهارت عاشق شدن رو یاد بگیرید … ولی بدبختانه جوانان ما تا با کسی دوست میشن چنان وابستگی پیدا میکنن که یارای جدا شدن براشون کابوس میشه
          در ضمن شما شریک زندگی خودتون رو جستجو کنید و اگر روزی ازدواج کردید حق ندارید در مورد گذشته ای که تاریخ مصرفش گذشته به شوهرتون حرفی بزنید و زندگی خودتون و ایشون رو مسموم کنید … گذشته هر چی که باشه گذشته و شما نباید در موردش نه فکر کنید و نه حرفی بزنید
          امیدوارم این اخلاق بچگانه رو در خودتون اصلاح کنید
          نیاز به مشاوره حضوری دارید
          در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
          ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

          • f-f , آگوست 15, 2015 @ 12:43 ق.ظ

            ممنونم
            حق با شماس
            باهم صحبت کردیم و قرار شد بیخیال همدیگه بشیم ولی از حال هم خبر میگیریم به نظرتون کلا کات بشه بهتره یا کم کم
            اینم بگم که من به خودم مطمئنم که دیگه ایشونو نمیخوام .

          • ◄Responder► , آگوست 15, 2015 @ 1:42 ب.ظ

            دوست عزیز اگر به تصمیم خودتون اعتقاد دارید پس بطور کامل و قاطع کات کنید … شاید سخت به نظر بیاد ولی راه هر دوی شما در این روش مشخص تر خواهد بود و وابستگی از بین میره …
            شما دندونی رو که سست شده رو اگر به آرامی بکشید زجر بیشتری میکشید یا یکدفعه ؟
            پس بهتره خودتون رو با این صحبت ها گول نزنید

  • نوشین , آگوست 9, 2015 @ 8:32 ق.ظ

    سلام من ۳ ساله ازدواج کردم ولی اصلا همسرمو دوست ندارم هیچ مشکلی باهم نداریم و همسرم آدم خوبیه ولی نمیتونم دوستش داشته باشم به نظرتون بعد ازین ممکنه علاقه به وجود بیاد یا برای طلاق اقدام کنم؟

    • ◄Responder► , آگوست 9, 2015 @ 12:25 ب.ظ

      وقتی ایشون به دل شما نتونسته بشینه چرا وارد ازدواج و زندگی مشترک شدید ؟
      به هر حال بهتره در این مورد با مشاوری مجرب مشورت و بعد برای تصمیم نهایی اقدام کنید
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

  • فرناز , آگوست 15, 2015 @ 12:36 ق.ظ

    سلام خسته نباشید
    نمیدونم میتونم اینجا این مشکلمو بازگو کنم یا نه بهرحال میگم اگه تونستید راهنماییم کنید
    مشکل از ۱۰ سال پیش شروع شد که خواهر بزرگم (بچه اول خانواده)با پا فشاری زیاد ازدواج کرد و یه داماد نا لایق وارد زندگی ما کرد.
    بعد از مدتی اختلاف توی زندگیش شروع شد.طوری شد که زندگی اونا مستقیم رو زندگی ما تاثیر داشت و برعکس …
    براتون بگم یه روز در میون میخواستن طلاق بگیرن و اعصاب ما رو میریختن بهم و همچنان هم بعد ده سال با وجود دو تا بچه به این کارشون دارن ادامه میدن.
    سر مشکلات مالی که داشتن نتونستن خونه اجاره کنن . پدر مادرم نشستن با ما صحبت کردن که بذاریم بیان طبقه بالای خونمون بنشینن ( اینو بگم که دو تا برادرم و من مجرد و دانشجو توی خونه بودیم و در ضمن مستاجر هم هستیم )
    خلاصه آمدن و سه سال من و سه تا برادرام توی زیر زمین درس خوندیم و زندگی کردیم و مادر و پدر طبقه وسط و خواهرم با شوهرش و بچش بالا نشستن ( عرض کنم که خونه قصر نداریم هر طبقه ۴۵ متره ! )
    بعد سه سال خواهرم بچه دومشو حامله شد و مجبور شدن از خونه مون برن.
    الان بعد دو سه سال به دلیل تغییر شغل پدر من و خراب شدن موقیت مالی ما و در نتیجه کم شدن حمایت ها از طرف پدرم ، آقا داماد دیگه نمیتونن تهران زندگی کنن و مجبورن به حومه یا شهرستان برن .
    الان برادر بزرگ من ازدواج کرده و مستقل شده و من و برادر دیگرم خونه هستیم
    پدر من توی آژانس تهران کار میکنه
    برادرم توی یه شرکت داخل تهران کار میکنه
    من به تازگی قراره واسم کار جور بشه داخل تهران
    ولی….
    از اونجاییکه خواهرم استرس میگیره و نمیتونه از مادر و پدرم جدا بشه میگه هرجا میرم شما هم بیاید
    امروز رفتیم قزوین براشون خونه قولنامه کردیم ، به این شرط که ما هم بریم !!!
    تو رو خدا کمکم کنین
    من توی این وضع باید چیکار کنم
    پدرم هم قبول کرده و میگه بریم خوبه
    پدر و برادرم هر روز باید ۱۵۰ کیلومتر بکوبن بیان تهران سر کارشون . منم باید موقعیتی که دیگه برام پیش نخواهد اومد رو کنسل کنم و از همه مهم تر از شهری که سالها توش زندگی کردیم و بهش عادت کردیم کنده بشیم
    خیلی داغونم هر جورم باهاشون حرف میزنیم ما محکومیم
    کاش خدا منو از رو زمین برداره که اینا با آرامش به زندگیشون برسن :-(((((((

    • ◄Responder► , آگوست 15, 2015 @ 1:39 ب.ظ

      متاسفانه رفتار خانواده شما طوری بوده که ایشون به نوعی بدعادت شده
      ولی فکر میکنم رفتن خانواده شما مربوط به شرایط مالی خانواده شما داره چون در شهر کوچیکتر هزینه های زندگی کمتره و بهتر میتونید زندگی و پس انداز کنید … اتفاقا” شما در قزوین میتونید شرایط بهتری رو برای خودتون تدارک ببینید اگر خانواده کل کارش رو روی این شهر متمرکز کنه وگرنه اگر بازم تمرکز روی تهران باشه چیزی جز افزایش هزینه های زندگی وجود نخواهد داشت …
      امیدوارم بتونید با خانواده صحبت و منطی اوضاع رو بررسی کنید

  • ارمیتا , آگوست 20, 2015 @ 10:00 ق.ظ

    ببخشید،کی و چه جوری باید پاسخ شما رو بگیرم؟

    • ◄Responder► , آگوست 20, 2015 @ 12:44 ب.ظ

      صبور باشید

  • ارمیتا , آگوست 22, 2015 @ 9:32 ق.ظ

    سلام هیچ خبری از جواب سوالام نیست، لطفا زودتر راهنمایی کنید چون خودم میخام کارهایی بکنم اما مطمین نیستم درسته یا نه، پس خواهش میکنم همان مورد ارتباط نادرست وطلبی که دارم رو چطور حل کنم را زودتر راهنمایی کنید وقت کمی دارم و نمیخام به همین راحتی ازش بگذرم.

    • ◄Responder► , آگوست 23, 2015 @ 12:26 ب.ظ

      دوست عزیز سوال شما در مورد روابط جنسی و طلبتون بود
      در هر صورت همونطور که به شما گفتم اگر مدارک محکمه پسندی داشته باشید که نشون بده ایشون بدهکار هستند باید به دادگاه ارائه کنید
      در مورد روابطی که داشتید بستگی به نظر شما داره که بخوایت در این مورد کاری انجام بدید که بحث تجاوز به وجود میاد و شما باید ثابت کنید
      مورد این عمل قرار گرفتید
      باید پزشکی قانونی در این مورد نظر خودش رو صادر کنه … و مراحل قانونی دیگه

      به هر حال شما بچه نیستید و برای دادگاه ممکنه قابل استناد نباشه که شما به زور مورد تجاوز قرار گرفتید
      همونطور که گفتم نیاز دارید با وکیلی در این خصوص صحبت کنید هم بدهی و هم مورد رابطه
      تا بتونید راهکاری برای اثبات در دادگاه بیابید در مورد سوالات هم قبلا” مفصل جواب داده شده
      گفتم میتونید با واحد ارشاد و معاضدت قضایی دادگستری مشورت کنید وکلایی خانم در این واحد هستند که به راحتی میتونید ازشون کمک بگیرید

  • مریم , آگوست 22, 2015 @ 12:04 ب.ظ

    سلام.من متاهل هستم و دارای یه فرزند پسر۱۰ساله هستم.مدتیه با شوهرم اختلاف پیدا کردم به نوعی که دیگه علاقه ای بهش ندارم.شاید به نوعی این احساس به تنفر هم تبدیل شده و اصلا نمیتونم حضورشو تو خونه تحمل کنم پسرمم ترس بسیار زیادی ازش داره اینم بگم در عین اینکه آدمه عصبی هست خیلی ام مهربونه ولی نمیدونم چرا حس ترس رو در وجود من و بچم بیشتر نمود داره.
    مدتیه ازش خواستم بزاره من به تنهایی زندگی کنم و یه مدت ازش دور باشم ولی به هیچ عنوانی با این موضوع کنار نمیاد ولی من واقعا احساس میکنم احتیاج به استقلال دارم و روزها با فکر استقلال و جدایی از همسرم سپری میکنم.واقعا تو شرایط روحی بدی قرار گرفتم از همه گریزان شدم و دوست دارم به یه جایی برم که هیچکسی ازم خبر نداشته باشه احساس در بند بودن داره خفم میکنه میخوام هرطور شده خودمو آزاد کنم
    نمیدونم چرا این حالت دست از سرم برنمیداره واقعا خسته ام خسته

    • ◄Responder► , آگوست 24, 2015 @ 9:27 ق.ظ

      دوست عزیز شما اگر نظر و تصمیمتون بر روی جدایی باشه این اتفاق خواهد افتاد چون همین الان با حسی که دارید طلاق توافقی بین شما اتفاق افتاده
      بهتره اول خودتون به مشاور مراجعه کنید تا بتونید راهکارهای لازم برای برخورد با شوهرتون در موقع عصبانیت رو آموزش ببینید
      بهتره با همسرتون صحبت کنید … و در مورد حستون براش توضیح بدید اگر نمیتونید براش بنویسید ولی لازمه اول خودتون به مشاور مراجعه کنید
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

      خیلی وقت‌ها همسران بر سر یک مسئله هر چقدر هم بی‌ارزش با هم اختلاف عقیده پیدا کرده و بار‌ها و بار‌ها از دست هم عصبانی می‌شوند. گاهی اوقات این عصبانیت ساعت‌ها طول کشیده و تبدیل به یک معضل می‌شود و‌گاه زود به پایان می‌رسد اما نکته اینجاست که چگونه در مواقع عصبانیت خود را کنترل کنیم تا به معضلات جدی‌تر گرفتار نشویم.
      ۱- علت عصبانیت را فوراً پیدا کنید: زمانی‌هایی وجود دارد که به طور ناگهانی با عصبانیت همسرتان مواجه می‌شوید بدون آنکه بدانید او به چه علت عصبانی است.
      گاهی رفتار عصبی همسرتان ممکن است دلیلی خارج از خانه و رابطه زناشویی داشته باشد بنابراین بهتر است زن یا شوهر از علت عصبانیت همسرشان آگاهی پیدا کنند.
      در این مواقع ترک کردن فرد عصبانی کار عاقلانه‌ای نیست زیرا تصور بر این است که اگر او را ترک کند او آرامش پیدا می‌کند در حالی که این مسئله نه تنها بهبود پیدا نمی‌کند بلکه اوضاع را بد‌تر خواهد کرد. زیرا هجوم افکار همراه با تنش و عصبانیت در مواقع تنهایی او را‌‌ رها نخواهد کرد.
      ۲- آرام باشید: عصبانیت، غذای عصبانیت است. وقتی همسرتان عصبانی است و شما علت عصبانیت آن را فهمیده‌اید، حتی اگر شما موضوع عصبانیت او باشید سعی کنید در آن موقعیت شما نیز عصبانی نشوید زیرا به هم ریختن اوضاع و فضا تنها باعث ادامه مشاجرات شده و اوضاع را بد‌تر از پیش خواهد کرد.
      در آن موقعیت سعی کنید آرام باشید حتی اگر حق با شما باشد و بحث درباره موضوع را به وقت دیگری موکول کنید.
      ۳- احساسات همسرتان را در نظر گرفته و به زبان آورید: خیلی آرام و بدون پرده به او بگویید «می‌دانم عصبانی هستی». این بیان به فرد عصبانی اطمینان می‌دهد که همسرش درک مناسبی از او داشته و موضوع بزودی حل می‌شود. وقتی همسر بداند هنگام تنش فکری تنها نیست احساس آرامش بیشتری می‌کند.
      ۴- با همسرتان همدردی کنید: اگر شما هم احساس عصبانیت می‌کنید و از احساس عصبانیت همسرتان ناراحت هستید این احساس خود را به زبان آورید زیرا اگر فرد عصبانی بداند که همسرش احساسات واقعی‌اش را انکار کرده و نسبت به موضوع پیش آمده بی‌تفاوت است، خشم‌اش بیشتر می‌شود.
      ۵- برای صلح پیش قدم شوید: وقتی از دلایل عصبانیت همسرتان با خبر شدید و به طور واقع بینانه متوجه شدید شما نیز در این ماجرا مقصر بوده‌اید برای صلح چند قدم بردارید این قدم‌ها بیانگر این است که خواهان آشتی هستید و بخشی از اشتباهات خود را پذیرفته‌اید و قصد دارید مشکل پیش آمده را هر چه سریع‌تر حل کنید. البته در این راه چند قدم واقعی‌تر هم باید بردارید.
      ۶- از تکنیک رکوردشکنی استفاده کنید: غالب اوقات رسم خانه شما این است که پس از چند روز قهر دوباره صلح برقرار شود. حال شما از‌‌ همان ابتدا پیش قدم شده و این رسم کهنه را بشکنید.
      عصبانیت و کشدار کردن ماجرا را به روزهای بعدی موکول کنید و با آرامش به حرف‌های همسرتان گوش فرا دهید. اگر هنگام صحبت پیرامون موضوع پیش آمده مقوله عصبانیت را فراموش کنید. آرامش، همه چیز را حل خواهد کرد.
      ۷- تکنیک مه آلود: این تکنیک به شما کمک می‌کند تا عیب جویی‌های بی‌دلیل را دفع کنید چون عیب جویی باعث می‌شود عصبانیت همسرتان اوج گرفته و اوضاع بد‌تر شود، به جای بحث کردن با همسرتان درباره موضوع پیش آمده سعی کنید او را از فضای عصبانیتش منحرف کرده و وارد جاده مه آلود کنید.
      به طور مثال وقتی او به خاطر خودپسندی شما عصبانی است به او بگویید «موافقم بعضی وقت‌ها درباره عواقب کار‌ها فکر نمی‌کنم اما در این راه سعی خودم را بیشتر می‌کنم» یا اگر او به خاطر تأخیرتان عصبانی است به جای دلیل آوردن تنها به او بگویید «می‌دانم تأخیر داشته‌ام سعی می‌کنم همین امروز این مسئله را طور دیگری جبران کنم.»

  • سهيلا , آگوست 22, 2015 @ 1:54 ب.ظ

    سلام و عرض خسته نباشید
    بنده یکبار ازدواج کردم و بدلایل مختلف از همسرم جداشدم و اکنون بعد از ۴سال با پسری آشنا شدم که از لحاظ مذهبی بسیار مقید می باشد ولی من اهل چادر و انجام فرایض نبودم به نظر شما آیا می توانم با این پسر خوشبخت بشم

    • ◄Responder► , آگوست 24, 2015 @ 9:40 ق.ظ

      دوست عزیز یا شما باید با اختلاف رابطه رو کامل کات کنید یا اینکه یکی از شما دو نفر به سبک دیگری باشه تا بتونید هماهنگ زندگی کنید
      تمام این موارد به درک و پذیرش شما دو نفر بستگی داره

  • فاطمه , آگوست 25, 2015 @ 12:54 ق.ظ

    با سلام من چهار ساله ازدواج کردم و یه پسر نه ماهه دارم از ابتدای ازدواج تا بدنیا اومدن فرزندم هیچ مشکلی با شوهرم نداشتم همسرم خیلی بهم محبت می کرد حتی تو زمان بارداری کارهای خونه رو خودش انجام می داد که مبادا من خسته بشم ولی بعد از بدنیا اومدن پسرم همسرم اخلاقش خیلی عوض شده همشم دعواهاش بخاطر پسرمه مدام بهم گیر میده چرا به بچم نمیرسی خودتون میدونین هر مادری تمام تلاششو برای راحتی فرزندش میکنه ولی نمیدونم چرا شوهرم اینجوریه.پدرو مادرم کاشان هستن ما اون هفته برا دیدنشون به کاشان رفتیم موقع برگشت به تهران من یادم اومد که پستونک بچه رو جا گذاشتم پسرمم وقتی خوابش میاد بدون پستونک نمیخوابه و مدام گریه میکنه شوهرم بخاطر همین کلی داد سرم زدو بهم فحش داد جلو برادرم خیلی خجالت کشیدم. درسته بعدا ازم معذرت خواست ولی این رفتارش یادم نمیره همش بهم میگه تو برا بچم وقت نمیزاری در ضمن شوهرم خیلی بد دهنه مدام بهم فحش میده بعدم معذرت میخواد نمیدونم چیکار کنم لطفاراهنماییم کنید ممنون

    • ◄Responder► , آگوست 25, 2015 @ 4:36 ب.ظ

      دوست عزیز برای رفتار شوهرتون کاری نمیشه کرد مگر اینکه خودش بخواد تغییر رویه بده
      پس بهتره حساسیت های ایشون رو بشناسی و کاری نکنی که ایشون تحریک شده و چنین رفتارهایی رو از خودش بروز بده

      فرد ذاتا ناسزاگو و بد دهان وجود ندارد؛ یعنی مشکل همسر شما یک مشکل اکتسابی است. البته افرادی که هیجان خشم و احساس تهدید را بیشتر تجربه می کنند، طبیعتا بیشتر در معرض اکتساب چنین رفتارهای اشتباهی هستند. اما فردی وجود ندارد که در مورد وی بتوان گفت بد دهان است و هیچ کاری هم نمی شود کرد! همسر شما این عادت را آموخته است. احتمالا در محیط خانه پدری او، در محیط تحصیلی و یا در بین دوستانش فرد یا افرادی وجود داشته اند که این عادت را به همسر شما منتقل کرده اند.نکته اول در زمینه بددهانی و ناسزاگویی، نتایج این رفتار است. فرد بددهان می تواند به راحتی دیگران را تحت تاثیر قرار دهد و بترساند. وی گاه با بددهانی خود را محق جلوه می دهد و مزایایی کسب می کند. از سوی دیگر برخی افراد با بددهانی و دشنام دادن احساس بزرگ شدن و بلوغ می کنند. در برخی طبقات اجتماعی، مشاغل و گروه های خاص نیز استفاده از الفاظ زشت و بددهانی نشان دهنده عضویت فرد در آن گروه است و افرادی که در چنین گروه ها و طبقاتی عضویت دارند اگر از الفاظ زشت رایج درگروه استفاده نکنند کم کم طرد می‌شوند.راه های غلبه بر این عادت چنین است:
      ۱- قطع مزایای بددهانی: مسئولیت اجرای این امر به عهده شماست. شما باید از خودتان سوال کنید همسر من با بددهنی چه مزایایی کسب می کند؟ تخلیه خشم؟ تاثیر گذاشتن بر من و بچه ها تا به میل وی رفتار کنیم؟ ترساندن دیگران؟ انجام ندادن برخی وظایف؟ و یا اجبار دیگران به پذیرفتن عقاید خود؟ شما باید مزایای بددهانی همسرتان را شناسایی و تا حد امکان آن را قطع کنید.
      ۲- تقویت رفتارهای متضاد: همسر شما در لحظات خاصی بددهانی و ناسزاگویی می کند. حتما لحظاتی، هرچند کم، وجود دارد که او به هنجار سخن می گوید و از الفاظ زیبا استفاده می کند. عکس العمل شما در چنین لحظاتی بسیار مهم است. اگر در هر شرایطی همسر شما زیبا سخن گفت یا از الفاظ درست استفاده کرد باید به شیوه مثبت پاسخ دهید. باید به گونه ای عمل کنید که وی تشویق به ادامه این رفتارها شود. شما باید لحظاتی را که وی زیبا سخن می گوید به رسمیت بشناسید و او را تشویق کنید و از زخم زبان یا انتقام گرفتن در این لحظات بپرهیزید.
      ۳- قطع یا کم کردن رابطه با افراد بددهان: اگر همسر شما همکاران، دوستان و یا اقوام ناسزاگو و بددهانی دارد باید تلاش کنید رابطه و رفت و آمد با آن ها را کم کنید. در تمامی رفتارهای اجتماعی الگوبرداری و مشاهده نقش مهمی در یادگیری و تقلید دارد.
      ۴- در نهایت سعی کنید شما زیبا سخن بگویید. از خودتان بپرسید: آیا خودم موقع رانندگی، خستگی شدید بعد از کار یا تماشای فوتبال از الفاظ زشت استفاده نمی کنم؟ آیا هرگز با همسرم مقابله به مثل نمی کنم؟ اگر شما به عنوان همسر زیبایی کلام را حفظ کنید، به همسر و کودکان تان معیار مناسبی برای مقایسه رفتارها می دهید تا بتوانند انتخاب کنند.

  • فاطمه , آگوست 26, 2015 @ 10:40 ق.ظ

    خیلی ممنون که جواب سوالمو با صبر و حوصله دادین بله متاسفانه همسرم در خانه پدری این الفاظو یاد گرفته خودشم میگه من اینجوری تربیت شدم نمیتونم تغییر کنم ما قبلا شهرستان پیش پدرو مادرم زندگی می کردیم تازگی به تهران اومدیم وقتی اونجا بودیم فحاشیش خیلی کمتر بود اخلاقش خیلی بهتر اینجا بود ولی از موقعی که اومدیم تهران پیش,پدرو مادرش کلا عوض شده انگار یه ادم دیگه شده پدرو مادرش الانم جلو من بهم فحش میدن گاهی با عصبانیت گاهی با شوخی ولی جلو من فحش خیلی بد نمیدن مثلا مراعات میکنن به نظرتون بخاطر اومدن پیش پدرو مادرش اینجوری شده ؟ برعکس عمدا خونه نزدیک مادرش گرفته هر روز بره بهش سر بزنه خودمم حدس میزدم مال اومدن اینجاس چون چند روزی که به شهرستان رفتیم اصلا فحاشی نمیکرد کلا جلو خانوادم مراعات میکنه ولی بعضی وقتام از دهنش در میره. همسرم بهم میگه دوستت دارم ولی من باور نمیکنم بهش میگم اگه دوسم داری فحش نده میگه نمیتونم خیلی حال میده از فحش دادنش لذت میبره میبینه من عصبی میشم بازم فحش میده بعدم معذرت میخواد من هر وقت شوهرم بددهنی میکنه مدتی باهاش حرف نمیزنم خودش میاد معذرت میخواد ولی چه فایده بعدا دوباره همون کارها رو ادامه و اصلا تغییری نمیکنه من برا خودم ناراحت نیستم میترسم بچم یاد بگیره هر چی بهش میگم بچه یاد میگیره میگه بیخود کرده تو دهنش میزنم میگه من پدرو مادرم فحش میدادن ما یاد گرفتیم من نمیزارم بچم یاد بگیره بهش میگم هر کاری کنی بچه هم یاد میگیره میگه نمیزارم یادببگیره میخواد خودش هر کاری بکنه به بچه بگه نکن مگه میشه اینجوری بچه دچار تعارض میشه من همیشه با پسرم با الفاظ خوب حرف میزنم قربون صدقه اش میرم منو مسخره میکنه بخاطر پایان نامم مدتیه بعضی وقتا بچه رو میفرستم خونه مادر شوهرم که کارامو بکنم میترسم من نیستم فحش یادش بدن به نظرتون نذارم تنها بچه رو ببره اونجا؟اخه خودم که هستم مثلا مراعات میکنن من اصلا حرف بد بلد نیستم خودمم همیشه با کلمات خوب با شوهرم حرف میزنم البته مدتیه از رو عصبانیت یه سری کلماتو میگم که بعدش ناراحت میشم نکنه منم مثل خودش بشم خیلی ممنون که راهنماییم میکنین با تشکر

    • ◄Responder► , آگوست 29, 2015 @ 9:39 ق.ظ

      دوست عزیز قطعا” شما نمیتونید در رفتارش تغییری ایجاد کنید چون برای تغییر کردن باید ایشون بخواد تا چنین تغییراتی رخ بده …
      در مورد بچه چه بخوایت و چه نخوایت در این خانواده هستید و ممکنه حرفهایی در این بشنوه که باید بتونید به موقع با آرامی اجازه یادگیری چنین رفتاری رو بهش ندید … بهتره رابطه خودتون رو با خانواده شوهر قوی کنید و اعتمادشون رو جلب کنید تا بتونید از این طریق روی رفتار شوهرتون تاثیر گذار باشید ..مسلما” نسبت به تذکرات پدر و مادرش حرف شنویی بیشتری داره
      پس علاوه بر صحبت مستقیم از روش غیر مستقیم هم استفاده کنید

  • فاطمه , آگوست 29, 2015 @ 3:52 ب.ظ

    ممنون ازتون توضیحاتتون خیلی خوب بود. راستش پسرم خیلی ددریه همش دوست داره رو موتور باشه بره بیرون چون من مشکل گردن دارمو چند سال پیش عمل کردم نمیتونم خیلی بغلش کنم سعی میکنم تا نیاز فوری نباشه بغلش نکنم واسه همین هر وقت پدرشو میبینه گریه میکنه که یغلم کن منو ببر بیرون حتی برادرمم که چند بار بردش بیرون باهاش همینکارو میکرد حالا شوهرم میگه بچه به من وابسته اس نباید ازم جدا بشه مگه نه اینکه بچه به مادر وابسته تره تا پدر ؟آخه هر وقت برا دیدن پدرو مادرم میخوام برم شهرستان میگه بچه اذیت میشه نرو بنظر من این واکنش به پدرش بخاطر بیرون بردنشه نظر شما چیه؟با تشکر

    • ◄Responder► , آگوست 31, 2015 @ 12:33 ب.ظ

      کودک شما سن کمی داره و شما میتونید به روش های درست عادتش بدید .. فقط باید در انجامش دچار تردید نشید و شوهرتون هم با شما هرواهی کنه … به هر حال کودک شما به بیرون رفتن علاقه داره ولی میتونید با مشاوران کودک در این مورد بیشتر رابطه برقرار کنید تا بهتر بدونید چه رفتارهایی رو باید در سنین مختلف داشته باشید

      نمونه هایی از سرگرمی های مناسب برای کودکان در این دوره رو در ادامه قرار میدیم

      کودک در این سن به راحتی می تواند بنشیند و به تدریج نیز چهاردست و پا راه رفتن را خواهد آموخت. پس از هر کار جالب و جدیدی که کودک انجام می دهد او را تشویق کنید.

      کودک می تواند اشیا مختلف را از دستی به دست دیگر بدهد و به طور کلی، کنترل دست خود را دارد. در این سن کودک کاملا درک می کند وقتی چیزی به طور ناگهانی غیب می شود، روی زمین نیفتاده است. به همین دلیل بازی هایی که به واسطه آن چیزی را قایم می کنیم و ناگهان نشان کودک می دهیم برای آنها بسیار هیجان انگیز است.

      بگیرید، نگهدارید و ضربه بزنید

      اگر یک وسیله دست کودک باشد آن را روی میز می کوبد. اگر دو وسیله داشته باشد، آنها را به هم می زند، بالا می برد، به آنها نگاه می کند و جداگانه روی میز می کوبد، هر دو را همزمان به میز می کوبد و صدا ایجاد می کند، اگر صداهای متفاوتی داشته باشند حتما این مساله را چندین بار امتحان و کشف می کند و … .

      به همین دلیل، به او کمک کنید تا وسایلی که صدای جالبی دارند همچون قوطی های خالی، قاشق های فلزی و زنگ به دست کودک بدهید.

      به احساسات لامسه او توجه کنید: کودک شما از دیدن و لمس کردن کارت های تبریک براق و درخشنده بسیار هیجان زده می شوند. کودک از بازی کردن با نوارهای ماکارونی پخته شده لذت می برد و اگر کاری به او نداشته باشید مدت ها با آن سرگرم خواهد بود.

      من می توانم دنیا را کنترل کنم

      کودکان در این سن به فلسفه علت و معمولی بسیار علاقه مند می شوند. به طور مثال، من این کار را کردم، چراغ خاموش شد. یا من فلان کار را کردم و لامپ خاموش شد. به کودک نحوه کار کردن ریموت کنترل، کلید برق، تلفن همراه و … را بیاموزید. البته این کار باعث افزایش مشکلات شما می شود چون کودک تمایل دارد او را بلند کنید تا بتوانید کلید برق را روشن و خاموش کند.

      برای جلوگیری از مشکلات احتمالی می توانید تلفن یا ریموت کنترل اسباب بازی به او بدهید تا حس کنجکاوی و نیاز کودک را ارضا کند. کودک در این سن دوست دارد از همه چیز سر در بیاورد. به او اجازه دهید تا در میان کمدها یا کابینت هایی که وسایل خطرناک ندارند جست‌وجو کند.

      سد راه کسی شدن

      هنگامی که کودک چهاردست و پا می کند یا راه می رود به راه رفتن روی وسایل مختلف تمایل زیادی دارد. به او اجازه دهید دنیای خودش را کشف کند.

      انواع مختلف دالی موشه

      کلاسیک: پارچه ای را روی صورت خود بگذارید و بپرسید: سارا کجاست؟ سارا اینجاست. و این کار را چندین بار تکرار کنید. می توانید این بازی را به شکل های مختلف انجام دهید. به طور مثال، پشت در قایم شوید و ناگهان ظاهر شوید تا کودک شما را ببیند. پشت دیگران، دیوار کمد یا … قایم شوید و بگویید: «دالی موشه!»

      توپ بازی

      کودکان توپ و حرکت آن را بسیار دوست دارند. هنگامی که توپ را بالا می اندازید و به زمین بر می گردد، کودک بسیار شاد و خندان می شود و از این بازی لذت می برد. وقتی توپ زمین می خورد صدای جالبی از خود در بیاورید تا کودک بیشتر خوشش بیاید.

      توپ نرم را به سمت کودک غلت دهید تا آن را با دست بگیرد. کمی که کودک بزرگ تر شود می تواند به توپ ضربه بزند، آن را بگیرد و پرت کند.

  • فاطمه , آگوست 31, 2015 @ 9:16 ب.ظ

    وای مطالبتون واقعا عالی بود یه دنیا تشکر واقعا از مطالبتون لذت بردم دستتون درد نکنه

  • مهسا , سپتامبر 13, 2015 @ 4:51 ب.ظ

    سلام مهسا هستم . پدر خیلی سختگیر و بی اعتمادی دارم . پدرم حتی یک ذره به من و مادرم و خواهرم که ۱۰ سالشه اعتماد نداره . من ۱۷ سالمه ولی نه میذاره برم خونه دوستم نه میتونم تنها جایی برم حتی تا به اندازه یک خیابون.من گوشی ندارم چون به من میگه تو اگه گوشی داشته باشی پررو میشی و به کثافت کاری میرسی و من دیگه نمیتونم تورو جمع کنم!
    همه ی دوستای خواهرم حجاب ندارن و درواقع براشون زوده ولی پدرم مدام به خواهر ۹ ساله ی من فحش میده و مجبورش میکنه که مانتو و شال بپوشه .باورتون نمیشه هر جا میریم برای خواهرم مانتو بخریم میگن که سایزش رو ندارن و مارو مسخره میکنن . بخاطر همین خواهرم مانتو های خیلی گشاد من رو میپوشه!!!! یک بار از مدرسه زود تعطیل شدم و وقتی با سرویس به خونه می اومدم مادرم رو دیدم که داشت تو میدون پیاده روی میکرد . وقتی رسیدم خونه به بابام گفتم که میشه برم پیش مامان باهاش ورزش کنم؟ به من کلی فحش داد و گفت که میخوایی بری ولگردی کنی دختره ی هرزه؟ خفه شو بتمرگ تو خونه. راجع به کار هایی که باهام کرده با مشاوره صحبت کردم و فقط یک جلسه به مشاوره رفتم ولی دیگه نتونستم یعنی نذاشت به مشاوره برم تا چند هفته هم افسردگی گرفته بودم چون هم سن و سالام بخاطر این که پدرم بهم بی اعتماد بود و حتی نمیذاشت گوشی بخرم مسخره ام میکردن و یا ازم سو استفاده میکردن . حالامن هیچ دوستی ندارم و درواقع سعی میکنم از همه هم سن و سالام توی فامیل و مدرسه و دوستام دوری کنم تا کسی وضعیت داغون من رو نفهمه. مشاوره بهم گفت که پدرم بیماره بیماری اون شک و بی اعتمادی و بد بینی هست و حالا میخوام بدونم که چیکار کنم تا اون رو تغییر بدم؟

    • ◄Responder► , سپتامبر 14, 2015 @ 11:31 ب.ظ

      دوست عزیز بهتر میدونید تغییر کسی که تمایلی به تغییر نداره بسیار مشکله … پس بهتره اول از همه این واقعیت رو بپذیرید که اخلاق پدر شما همینه
      ، پس برای اینکه بتونید این چند سال تا ازدواج و مستقل شدن رو به خوبی بگذرونید حساسیت های ایشون درک کنید و از ورود به حریمش خودداری کنید
      و از انجام کارهایی که باعث ایجاد تنش و شک در پدرتون بشه خودداری کنید …
      به هر حال مراجعه به مشاور و توضیح دادن در مورد اخلاقش میتونه منجر به راهکارهایی بشه
      در این مورد میتونید با مشاوران کانون، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

  • مهدوی , سپتامبر 20, 2015 @ 5:36 ب.ظ

    با سلام وممنون از زحماتی که میکشید.من چند سالی به شوهرم شک داشتم والان چند ماهی هست که مطمین شدم به من خیانت میکنه ولی به من هم خیلی محبت میکنه و چیزی برام کم نمیذاره ولی من تا از موضوع خیانتش مطمین شدم نمیتونم طاقت بیارم که به من دست بزنه و مدام ناراحتم شما مرا در این باره راهنمایی کنید به نظرتون طلاق بگیرم؟

    • ◄Responder► , سپتامبر 23, 2015 @ 10:49 ق.ظ

      در این مورد نباید بطور مستقیم رفتار کنید چون اول ایشون رو به انکار و بعد به دروغگویی ترغیب میکنید
      بهتره به طور غیرمستقیم انزجارتون رو نشون بدید و به ایشون محبت کنید .. تنها چیزی که میتونه نظر ایشون رو تغییر بده محبت کردنه
      پس صبور باشید و احساسی رفتار نکنید … همیشه روابط بیرون نمیتونه معنی خیانت بده پس در این مورد باید با احتیاط تصمیم گیری کنید

  • مهدوی , سپتامبر 22, 2015 @ 6:02 ب.ظ

    سلام پس کی منو راهنمایی میکنید من کسی رو ندارم و دسترسی هم به مشاوره ندارم

    • ◄Responder► , سپتامبر 22, 2015 @ 6:31 ب.ظ

      باید صبور باشید … حجم مطالب ارسالی زیاده و به ترتیب پاسخگویی میشه
      در این مورد میتونید با مشاوران کانون، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.