مرکز مشاوره

مرکز مشاوره خانواده

مرکز مشاوره خانواده

مرکز مشاوره آدرس مراکز مشاوره خانواده در تهران

شما میتوانید مشاوره با بهترین ها را در مرکز مشاوره خانواده که توسط کانون مشاوران ایران تائید شده است را تجربه کنید. این مرکز همراه همیشگی شما در تمامی بحران ها و مشکلات و راهگشای شما در این سختی ها خواهد بود. با اعتماد به ما ، زندگی شیرین تر و بدون دغدغه را برای خود و خانواده تان به ارمغان آورید. مرکز مشاوره خانواده و مرکز مشاوره خانواده تهران نیز پذیرای شما ساکنین تهران بزرگ در این مرکز خواهد بود.

شما میتوانید تمام مسائل مربوط به مشکلات  خود را چه فردی و چه خانوادگی با مشاوران ما در این مراکز در میان بگذارید و پاسخی معقول و صحیح برای آنها بیابید. با ما تماس بگیرید.

شماره های تماس 01

آدرس یه مشاور خوب ترجیحا خانم درقم

سلام میشه اسم و آدرس یه مشاور خوب ترجیحا خانم رو درقم رو بگید؟

پاسخ

با سلام با اون شماره تماس بگیرید کمکتون می کنند و اگر در اینترنت سرچ کنید قطعا ادرس ها مشخص است و برای اینکه مطمئن شوید روانشناس مطلوبی هستند یا خیر با رفتن به کلینیک و پرس و جوی ساده از مراجعین مشخص خواهد شد موفق باشید

۴ سال هست از جدایی من و یکی از دوستان پسر من میگذره

حدود ۴ سال هست از جدایی من و یکی از دوستان پسر من میگذره که ارتباط صمیمی و نزدیکی داشتم و در رابطه بودم که البته ١٢ سال از من کوچکتر بود و دلیل جدایی مهاجرت من بود، در حال حاضر من به ایران برگشتم حدود یکسال هست که ماندگار شدم.

ما با اختلاف از طرف او از هم جدا شدیم، چون عقیده داشت من بی وفایی کردم و او را ترک کردم.

او از من همچنان خشمگین بود، سخن کوتاه که او کرمانشاهی هست و آیا صلاح هست به او تسلیت بگم ( با توجه به اینکه میدانم به من علاقه داره و در قالب شعر همیشه در حال ابراز احساسات است در شبکه اجتماعی ممنون

پاسخ

با سلام دوست عزیز دوست پسر شما ۱۲ سال کوچکتره هدف شما فرضا از برقراری ارتباط مجدد چیست ؟اگر صرف تسلیت است.

خوب وقتی همه از این اتفاق ناراحت هستند و تسلیت می گویند شما هم با پیامی این مساله رو تسلیت بگویید البته اگر هدف ایجاد ارتباط دوباره و این مساله است که ایشون مطلع شوتد شما به ایرا برگشتید مساله دیگری است در هر حال تصمیم گیرنده خود شما هستید ولی یک پیام تسلیت رسمی مشکلی ایجاد نخواهد کرد.

و یعنی شما درک ی از شرایط دارید موفق باشیددر این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۱۹۸۳۲
موفق باشید

جواب تبریک تولد منو نداد من هم بلاکش کردم

چون آخرین بار جواب تبریک تولد منو نداد من هم بلاکش کردم در حالی که او همچنان در حال شعر گفتن است…

به این خاطر هم دوست دارم تسلیت بگم از روی شعور هم مردد هستم

پاسخ

خوب اگر شما بلاک کردید تسلیت شروع دوباره است و شاید چندان جالب نباشد البته باز هر طور خودتون صلاح می دونید ولی در این مواقع ممکنه برداشت هایی شود که زیاد جالب نباشددر این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۱۹۸۳۲
موفق باشید

وقتی گاهی کسی خیلی ناراحتم میکنه دلم میشکنه واقعا دلم میشکنه و کم میارم‌

والا حرفام زیاده اما میخام خیلی خلاصه بگم.

من وقتی گاهی کسی خیلی ناراحتم میکنه دلم میشکنه واقعا دلم میشکنه و کم میارم‌ اگر بتونم گریه کنم که خوبه و از آلامم کاسته میشه ولی اگر نتونم گریه کنم و بخام تو خودم بریزم از نظر جسمی گاهی کم میارم و فشارم میفته! من چکار کنم که که حس دل شکستی بهم دست نده.

و بیشتر اون جنبه ی فشار برام مهمه چکار ونم خودمو کنترل کنم؟؟؟

پاسخ

به جای اینکه توی خودتون بریزید.
همه ناراحتی های خودتون رو روی کاغذ بنویسید .
چندین بار از روش بخونید و بعد آتیشش بزنید .
پیاده روی کنید و با دوستی خوب صحبت کنید .

دوست عزیز این حالت احساسی و هیجانی بودن در شما را باید مدیریت شود که مدیریت کردن با مراجعه به روانشناس به صورت حضوری است .که روانشناس شرایط را ارزیابی کند و به حل مساله کمک کند .

به هر حال دقت داشته باشید که گاهی شخصییت های حساس تر ماحصل نوع تربیت خانوادگی است .

وقتی فردی در خانواده ای زندگی می کند که توجه بیش از حدی دارند ممکنه کمی حساس تر شود شخصیت های درون گرا همان طور منتهی خوشبختانه روس های کنترا هیجان وجود دارد که کمک بسیاری به افراد می کند .

و تلاش می کند که مسائل با این تکنیک ها حل شود و شما با اموزش و اجرای تکنیک ها می توانید کاملا مسلط باشید .
امیدوارم که موفق باشید و به زودی مساله حل شود

چقدر اجازه می‌دهیم این حس بر روابط‌‌مان با اطرافیان‌ تأثیر بگذارد؟

زودرنجی سطوح مختلفی دارد و به نسبت عکس‌العملی که ما در نتیجه‌ی ناراحتی از یک موضوع بروز می‌دهیم، متغیر است.

زودرنجی عواطف ما را آلوده و خلق‌وخوی ما را خراب می‌کند و موج منفی و شرایط استرس‌زایی را در محل کار، خانه و خانواده و به‌ طورکلی محیط اطراف پخش می‌کند که بر دیگران هم تأثیر ناخوشایندی می‌گذارد.

با این مقاله از «چطور» همراه ما باشید تا درباره‌ ی زودرنجی و درمان آن بیشتر با هم صحبت کنیم.

چطور با دیگران بدون حدس و گمان ارتباط داشته باشیم

زودرنجی ما را به مزر تحریک‌پذیری می‌رساند.

بدخلق، ترش‌رو و تندمزاج می‌شویم، آستانه‌ی تحمل‌مان پایین می‌آید و ممکن است حتی با یک سرماخوردگی جزئی هم از پا بیفتیم. واکنش‌هایمان به انواع رفتارها و اتفاقات تحریک‌کننده، تهاجمی‌تر شده و منجر به عکس‌العمل‌های ناگهانی و ناخوشایند می‌شود.

بلافاصله اطرافیان‌مان را مقصر می‌دانیم و با رفتارمان آنها را هم ناراحت می‌کنیم. یک رئیس زودرنج را تصور کنید؛ اوضاع و احوال دفتر و محل کارش دیدنی است!

تصور کنید فضای کار این‌چنینی چقدر می‌تواند آزاردهنده و فرسایشی باشد. به مادر و پدر زودرنجی فکر کنید که با ناراحتی‌های ناشی از زودرنجی خود و اتفاقات بیرون از خانه، با خلق‌وخوی بد از سر کار برمی‌گردند؛ می‌توانید تصور کنید این دو نفر چگونه با هم برخورد خواهند کرد و فرزندان‌شان چه اوضاعی را تحمل می‌کنند.

بچه‌های بی‌گناه مجبورند به اتاق‌ها و خلوت خودشان پناه ببرند تا دور و بر این پدر و مادر زودرنج و عصبی نباشند.

زودرنجی برای فردی که این احساس را تجربه می‌کند درمان‌ نشدنی به نظر می‌رسد. چون زمانی که فرد در این وضعیت قرار می‌گیرد، فعالیت هورمون‌های استرس‌زا شدت می‌یابد و او علی‌رغم میل خود دچار حالت تهاجمی است و ذهن ناآرامی دارد.

می‌دانید که بسیاری از افراد با خنده و بی‌خیالی می‌توانند حال خود را خوب کنند و از شر احساسات منفی خلاص شوند، اما افسوس که خنده درمان مؤثری در مواقع زودرنجی نیست و ممکن است فرد آن‌قدر حالش بد باشد که نتواند در لحظه به احساسات منفی خود پشت کند و حداقل تظاهر به شادی کند تا واقعا به حس خوشحالی برسد. اما دوستان عزیزم به هر حال هر مشکلی راه‌حلی دارد.

در ادامه راهکارهایی را به شما می‌آموزیم تا هنگامی‌ که حس می‌کنید میزان تحریک‌پذیریتان شدت یافته است و زودرنج شده‌اید، کمی آرام شوید.

منبع ناراحتی را کشف کنید

بهترین راه کاهش زودرنجی کشف منبع ناراحتی شما و چگونگی عملکرد آن است. اینکه بدانید دقیقا چه‌ چیزی و از چه طریقی باعث رنجش شما شده است در متعادل شدن احساسات‌تان خیلی مؤثر است.

باید بفمهید اولین بار کی این موضوع شما را رنجانده و فکر کنید برای از بین بردن آن باید چه کار بکنید.

به یاد داشته باشید خیلی از مسائلی که پیچیده به نظر می‌رسند و باعث عکس‌العمل‌های شدید از طرف شما می‌شوند در واقع موضوعات پیچیده‌ای نیستند، پس سخت نگیرید.

اگر منبع مشکل را پیدا کنید همه‌ چیز ساده‌تر خواهد شد.

مصرف کافئین را کاهش دهید

یک بار با یکی از دوستانم که با زودرنجی مشکل داشت در یک کافی‌شاپ قرار ملاقات داشتم.

او منبع اصلی مشکل یعنی قهوه‌ی موکایی را که هر یک ساعت یک بار می‌خورد ترک کرده بود و واقعا حالش خیلی بهتر شده بود.

از آنجا که مصرف روزانه‌ی بیش از حد کافئین منبع افزایش و استمرار تحریک‌پذیری بسیاری از افراد است، بهتر است برای مقابله با زودرنجی مصرف این محرک‌ را کاهش بدهید.

 بپذیرید معمولا مسائل بی‌اهمیت ما را ناراحت‌ می‌کنند

اکثر ما فکر می‌کنیم باید از چیزهایی که ما را می‌رنجانند فاصله بگیریم.

اما در واقعیت حتی اگر واقعا اتفاق بیفتند اصلا دلیلی ندارد این چیزها ما را ناراحت کنند. چون این مسائل آن‌قدر بی‌اهمیت هستند که نباید باعث رنجش ما بشوند.

مثلا یک فرد اهل رقابت ممکن است در یک کل‌کل لفظی با دوستانش کم بیاورد، اما فقط یک شخص زودرنج ممکن است در چنین مواقعی عکس‌العمل‌های عجیب و غریب از خود نشان بدهد وگرنه همه می‌دانند مسئله خیلی پیش‌پاافتاده‌تر از این است که چند دوست را به جان هم بیندازد.

با خودتان درباره‌ی آنچه آزارتان می‌دهد صادق باشید.

به سادگی می‌توان فهمید بیشتر اوقات چیزهایی باعث ناراحتی و رنجش ما می‌شوند که به اندازه‌ی کافی تحریک‌کننده نیستند.

با خودتان مهربان باشید

مهربانی با خودتان راه قدرتمندی برای آرام کردن احساسات شدید شماست. با خودتان صادق باشید، قبول کنید زودرنجید و بپذیرید زودرنجی ویژگی ناخوشایندی است. حالا تصور کنید شخصی که واقعا برایش مهم هستید شما را در آغوش گرفته است.

این شخص می‌تواند خود شما باشد. حالا حتما آرام‌تر هستید. وقتی حس کردید دیگر از آن احساس ناخوشایند زودرنجی و ناراحتی شدید خبری نیست، با مهربانی و شفقت همه‌ چیز را بازبینی و بررسی کنید، چه چیزی شما را ناراحت‌ کرده و آیا واقعا این موضوع ارزش رنجش و به‌هم‌ریختگی شما را دارد؟!

دیدِ خود را وسیع‌تر کنید

عمولا وقتی می‌رنجیم یا بهتر است بگویم وقتی دچار زودرنجی می‌شویم، آن مسئله و اتفاق آزاردهنده‌ یا خیلی کوچک است یا آن‌قدرها هم بزرگ و مهم نیست و حتی اگر موضوع خیلی مهمی هم باشد هیچ‌کس دوست ندارد تا چند روز یا حتی هفته‌ها از آن رنجیده‌خاطر باشد و این حس ناخوشایند را برای مدت طولانی تجربه کند.

پس وقتی از چیزی می‌رنجید، چند دقیقه تأمل کنید و به چیزهایی بیندیشید که از وجود آنها در زندگی‌تان سپاس‌گزار هستید. دوستان‌تان، خانواده، سلامتی و همه‌ی چیزهای خوبی که دارید.

سعی کنید چشم‌انداز عمیق‌تری از چیزی که ناراحت‌تان کرده و چیزهایی که خوشحال‌تان می‌کند و دوست‌شان دارید به‌دست آورید. از مادرتان رنجیده‌اید؟

هرکاری هم که کرده باشد وجودش از کاری که کرده یا حرفی که زده و شما را رنجانده باارزش‌تر است.

اگر این‌گونه عمل کنید، چیزی که شما را رنجانده است کم‌اهمیت‌تر می‌شود و دیگر آن‌چنان به چشم‌تان نمی‌آید. البته این مستلزم آن است که بتوانید هنگام زودرنجی خودتان را کنترل کنید و آرام باشید.

اگر فکر می‌کنید زمانی‌ که دچار رنجش می‌شوید آن‌قدر بی‌قرار هستید که نمی‌توانید افکارتان را نظم بدهید توصیه می‌کنم مورد بعدی را از دست ندهید.

خود را از شر انرژی‌های منفی خلاص کنید

از آنجا که زودرنجی تحریک‌پذیری فرد را افزایش می‌دهد، ناخودآگاه باعث می‌شود بخواهیم با همه‌ چیز و همه‌ کس بجنگیم و دعوا کنیم.

احتمالا فاصله گرفتن از فضایی که باعث رنجش شده و رفتن به پیاده‌روی یا دویدن در این مواقع می‌تواند ایده‌ی خوبی باشد چون هیجانات را تخلیه می‌کند و عصبانیت را کاهش می‌دهد.

اگر در شرایطی نیستید که بتوانید پیاده‌روی کنید یا بدوید، می‌توانید مثلا با مشت زدن به چیزی یا فریاد زدن با صدای بلند، انرژی ناراحت‌کننده‌ی درونی‌‌تان را بیرون بریزید و مطمئن باشید که تخلیه‌ی انرژی‌ منفی حال‌‌تان را بهتر خواهد کرد.

دوستان عزیزم تنفس هوای تازه هنگام پیاده‌روی و دویدن برای آرام شدن‌ معجزه می‌کند. کسانی‌ هم که ورزش نمی‌کنند می‌توانند کارهایی انجام بدهند که برای ذهن نتایجی شبیه ورزش کردن داشته باشد.

زمانی برای آرامش و تنهایی در برنامه روزانه‌تان بگنجانید

یافتن محلی برای تنهایی و آرامش شما را از عوامل متشنج و شلوغ اطراف‌ که تحریک‌پذیری شما را افزایش می‌دهد دور می‌کند.

دوستان عزیزم در واقع اگر از زاویه‌‌ای دیگر به موضوع نگاه کنیم، زودرنجی می‌تواند هشداری باشد مبنی بر اینکه ذهن‌تان به زنگ تفریح نیاز دارد.

پس باید به فکرتان استراحت بدهید. موسیقی بشنوید، یوگا تمرین کنید و به مدیتیشن بپردازید.

هزاران هزار راه دیگر وجود دارد که خودتان بهتر از هر کسی می‌دانید و می‌توانید برای آرامش خودتان به آنها پناه ببرید، پس انجام‌شان بدهید.

وقتی کاری را انجام دادید که آرام‌تان کرد یک نفس عمیق بکشید و برای برگشتن به محیط زندگی‌تان آماده شوید. مطمئن باشید اگر همیشه وقتی برای خودتان بگذارید و با خودتان خلوت کنید تا به آرامش برسید، دفعه‌ی بعد که در شرایط ناراحت‌کننده‌ای قرار گرفتید دیگر دچار زودرنجی و تحریک‌پذیری نخواهید شد.

دوستان عزیزم زودرنجی هم مانند بسیاری از تجربیات دیگر مثل طردشدن، شکست، تنهایی و از دست دادن قابل درمان است فقط باید اول مشکل را بپذیرید و بعد آن‌قدر روی ذهن‌تان کار کنید تا تغییر را به وضوح حس کنید و به نتیجه‌ی مطلوب برسید.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۸۳
موفق باشید

منبع: com.مرکزمشاوره


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

494 نظرات

  • صبا , می 6, 2015 @ 9:07 ب.ظ

    سلام.ممنون از پیج خوبتون.یک سوالی دارم.
    من قبل ازدواجم چندین بار با دیدن فیلم های پورنو خودارضایی میکردم.شاید منو توبیخ کنید ولی من از اول ابتدایی با مسایل جنسی آشنا شدم.دخترعموم برام توضیح داد.من اول ابتدایی خونه دخترعموم فیلم سوپر دیدم.من چه میفهمیدم.دخترعموم برام توضیح داد.ولی باتوجه ب اینکه پدرومادرم معتقد و مذهبی بودن خداکمکم کرد.بارها سعی کردم دیدن این فیلمهارو ترک کنم.چون من خدارو دوست دارم.نمیخواستم بنده بدی براش باشم.بارها توبه کردم.وضعم خیلی بهترشده بود ک شش ماه پیش ازدواج کردم.باید اینو بگم ک هیچکس حتی صمیمی ترین دوستم نمیدونست ک من خودارضایی میکنم.فقط منو خدا.
    حالا یک مشکلی دارم.وقتی برای تحصیل ازشوهرم دورمیشم و میرم خوابگاه،گاهی شیطون گولم میزنه ونمیتونم خودمو کنترل کنم…بخدا ازین وضع خسته شدم.تورابطه جنسی باشوهرم هم خیلی کم ارضا میشم.حتی بیشترازشوهرم میل ب رابطه جنسی دارم.
    دلم ازخودم گرفته…بنظرم دچار بیماری روانی جنسی هستم.

    • Anonymous , می 7, 2015 @ 11:38 ق.ظ

      دوست عزیز باید اول از همه با سیستم بدن خودتون آشنا بشید … چون رسیدن به اوج لذت جنسی در شما با یک خانم دیگه فرق میکنه … در ضمن ذهنتون رو ارام کنید چون ممکنه تصورات خودارضایی بیشتر شمارو به خودش راغب کنه تا رابطه مستقیم جنسی
      نداشتن ارگاسم همیشه با سرد مزاجی همراه نیست. بسیاری از زن ها علیرغم نداشتن ارگاسم از رابطه جنسی لذت می برند. سرد مزاجی حقیقی حالتی است که در آن هیچ پاسخ به هیچ نوع تحریک جنسی و در هیچ شرایطی وجود ندارد .
      زنی که فقط از راه تحریک کلیتوریس به ارگاسم می رسد نه تنها سرد مزاج نیست بلکه گاهی ممکن است از لحاظ جنسی خیلی هم فعال باشد ولی شریک جنسی او باید بداند که چگونه او را ارضا کند. ممکن است خانمی در ارتباط با یک مرد به ارگاسم نرسد در حالیکه مرد دیگری بتواند او را به ارگاسم برساند. در اینصورت دیگر نمی توان گفت که او به سرد مزاجی مبتلاست.

      باوجود آن که مقالات زیادی در مورد ارگاسم زنان وجود دارد ولی هنوز دانش ما در این زمینه ناقص است. در بدن زن نقاط حساس زیادی وجود دارد که تحریک مناسب آن ها رسیدن به ارگاسم را ممکن می سازد.
      کلیتوریس نقش مهمی در رسیدن به ارگاسم داشته و حتی قبل از بلوغ نیز می تواند تحریک کننده باشد. التهاب کلیتوریس در اثر استمناء یا بعد از یائسگی بخاطر کمبود هورمون استروژن می تواند مانع از نقش مهم آن در ارگاسم شود.

      بعد از کلیتوریس اندام های جنسی مجاور آن مانند قسمت داخلی لب های کوچک و زیر شکم نقش مهمی در تحریک جنسی و ارگاسم دارند. مقعد نیز نقش تحریک کنندگی زیادی دارد.ولی بهتر است بجای معاشقه مقعدی آن را با انگشت تحریک کنید. در بعضی از خانم هایی که مدت ها بکلی ارگاسم نداشته اند با فروبردن انگشت در مقعد بهنگام نزدیکی می توان ارگاسم ایجاد نمود!
      معمولا” سینه ها به کلیتوریس برای رسیدن به ارگاسم کمک می نمایند. بوسیدن سینه، مالش آلت به آن می تواند موجب ارگاسم در بعضی خانم ها شود.

      در بعضی تحقیقات عنوان شده که علت به ارگاسم نرسیدن زن ازطریق واژن فقدان گیرنده های حسی در دیواره واژن است. ولی بیاد داشته باشید که همیشه در دیواره قدامی واژن در مسیر پیشابراه یک نقطه بسیار حساس و تحریک کننده(نقطه جی)وجوددارد.

      حتی در زنانی که از طریق واژن به ارگاسم می رسند نیز تحریک این نقطه با انگشت بسیار راحت و اثربخش است. این نقطه حساس در داخل واژن و بر دیواره قدامی قرار دارد و هنگام ارگاسم مانند یک کیست کوچک زیر دست لمس می شود و بعد از آن بحالت اولیه برمی گردد. بعد از عمل جراحی خارج سازی رحم ممکن است بدلیل قطع شدن قسمتی از دیواره قدامی واژن سرد مزاجی بوجود بیاید. رحم و گردن رحم هیچ نقشی در ارگاسم ندارند.
      در اطراف مدخل واژن غده هایی بنام غده بارتولین وجود دارند که مواد لیزکننده برای تسهیل نزدیکی ترشح می نمایند. گاهی ترشح این غدد بسیار زیاد بوده و به اشتباه این گونه تعبیر می شود که زن ها هم مثل مردها در حالت ارگاسم به انزال می رسند.
      گاهی هم در موقع ارگاسم مایعی با فشار زیاد از پیشابراه خارج می شود.تجزیه این ماده در آزمایشگاه نشان داده که این ماده ادرار نبوده و همان ترشحات غدد داخل پیشابراه است.

      شدت ارگاسم به عامل ایجاد کننده آن بستگی دارد. معمولا” معاشقه دهانی به ارگاسم کامل منجرمی شود. هرچه شدت ارگاسم بیشتر باشد زن زودتر قابلیت تحریک جنسی مجدد را خواهد داشت.
      زمان تحریک پذیری جنسی نیز در زنان متفاوت است.عده ای بهنگام تخمک گذاری(روزچهاردهم دوره ماهانه) و عده ای هم در ایام قاعدگی بیشترین میل جنسی را دارند. گروه اخیر بیشترین تنش جنسی را در ایام خونریزی ماهیانه دارند

      نزدیکی ازپشت در حالت سجده یا در کنارهم بعلت تماس مناسب نوک آلت مرد با دیواره قدامی زن از مناسبترین حالت های نزدیکی برای رسیدن به ارگاسم می باشد.

  • صبا , می 7, 2015 @ 12:45 ب.ظ

    ممنون ازجوابتون…ولی من بیشتر ازتون راجب ترک اعتیاد جنسی کمک میخوام.من ساعت ها درذهنم رابطه ی جنسی میاد و میره.دست خودم نیس.بیش از حد ب رابطه جنسی فکرمیکنم.میخوام کمکم کنید.من بااینکه شوهردارم انقدر علاقه ب رابطه جنسی دارم ک نمیتونم خودمو کنترل کنم و وقتی ازشوهرم دورمیشم دست ب خودارضایی میزنم.چیکارکنم؟!بنظرتون من مشکل روانی جنسی دارم؟!چیکارکنم خوب بشم؟!

    • Anonymous , می 7, 2015 @ 1:14 ب.ظ

      دوست عزیز در این مورد باید خودتون سعی کنید از این حالت دوری کنید چون داروی خاصی برای درمان این موارد وجود نداره … قدم اول در این مورد هم دوری از تحریک شدنه … برای همین خودارضایی که انجام میدید وابستگی ذهنی به وجود اومده و به همین خاطر شما در رابطه با همسرتون به اوج لذت جنسی نمیرسید …
      از جمله راههای پیشنهادی برای ترک خودارضایی دختران پرداختن به فعالیت های مختلفی از جمله ورزش کردن، مطالعه کردن، با خستگی به خواب رفتن و تفریحات ، نخوردن غذاهای محرک و عدم استفاده از لباس های تنگ است همچنین نباید به مدت طولانی در حمام زیر دوش آب باشند و مهمتر از همه این موارد دوری کردن از محرکات و تماشای فیلم های محرک است

  • سارینا , می 8, 2015 @ 9:11 ب.ظ

    سلام.من یه مشکلی دارم.پدرو مادرم در کودکی طی تصادف ازدست دادم.حالا که ازدواج کردم نیاز ب محبت همسرم دارم.نیازدارم ک بهش تکیه کنم.ولی اون بیخیاله.دنبال رفیق بازی و تفریحه.آدم بدی نیس الحمدالله اهل کارهم هست.ولی قابل تکیه کردن نیس.همش بادوستاش میره بیرون.به من کم توجه است.مثلا روز زن یه کادوی کوچیک هم برام نخرید.تواین مدت زندگی یه بارنشد بریم دوتایی بیرون تفریح کافی شاپ…ولی هرهفته بادوستاش هستن دربند…لواسون…
    میگن توجه و وابستگی زیاد به همسر اونو دلزده میکنه؟درسته؟
    اخه من کسو کاری ندارم.تمام زندگیم شوهرمه.ب اون وابسته نباشم اون بهم محبت نکنه من دق میکنم.
    اصلا برای چی برم اپیلاسیون؟برای کی خودمو خوشگل کنم؟اون که فقط شبا موقع خواب دلش برای من تنگ میشه چه ارزشی داره؟اصلا ازش تمکین نکنم بهتره…
    کاش اصلا زنها با زنها ازدواج میکردن مردها با مردها…اخه همدیگرو بهتر میفهمن…تواین مدت همش سعی کردم دنیای مردا رو با خوندن کتاب و روانشناسی و…بفهمم و باهاش بسازم.
    بنظرم مردا اصلا شعور ندارن.همه چیزو توی کارو پول و سکس میبینن…
    تا حالا کسیو ندیدم ک بطور قطع ازته دلش ازشوهرش راضی باشه.چون مردا اصلا شعور و درک کافی ندارن.
    چرا ماباید دنیای مردا رو بشناسیم و باهاش بسازیم.چرا مردا واسه شناختن ما تلاش نمیکنن.چرا نمیفهمن ک زن ها فقط محبت میخوان…مردا هیچی نمیفهمن
    من واقعا نمیدونم باید بیشتر به شوهرم محبت کنم و بیشتر به ظاهرم برسم ک شوهرم بیشتر ب من توجه کنه و کمترپیش دوستاش بره؟یا باید کمتر محبت کنم کمتر وابستش باشم که ازم دلزده نشه…

    • Anonymous , می 9, 2015 @ 12:32 ق.ظ

      دوست عزیز بهتره روال زندگی خودتون رو پیش برید و سعی کنید تا همسرتون رو مجاب کنید با مشاوری مجرب مشورت کنید .. حضورا” و دو نفره …
      چون تا این درک و ساختار غلط در ذهن ایشون شکسته نشود نباید انتظار معجزه از ایشون و از رفتارش داشته باشید …
      اگر به حرفهای شما گوش نمیده … حرف دلتون رو براش بنویسید اینطوری هم از شر افکار مزاحم و آشفته رها میشید و هم میتونید امیدوار باشید با خوندن حرفهای شما به خودش بیاد که دیگه وقتشه که بین خانواده و محیط بیرون و دوستانش تعادل برقرار کنه
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

  • محسن , می 18, 2015 @ 5:02 ب.ظ

    سلام – خانم بنده زنی است ۴۵ ساله بسیار حساس حسود و کینه جو. زودرنج و جنگجو که با کوچکترین حرف و حتی شوخی خانواده ام و من به شدت عصبانی و غیرقابل تحمل میشود و آنقدر بددهن و بی حرمتی میکند هرچی دهنش بیاد میگه و بی احترامی میکنه چندین ساعت حرف میزنه جیغ و دادو فریاد میکنه تا یواش یواش آروم میشه خلاصه زندگی رو تلخ و سرد کرده و منهم فقط سکوت میکنم. خواهش میکنم راهکارش چیه چجوری با ایشون برخورد کنم.
    ممنون ازلطفتون.

    • Anonymous , می 19, 2015 @ 10:34 ق.ظ

      دوست عزیز در وهله نخست بهتره با صحبت کردن به نتیجه برسید و با مشاوری مجرب در این مورد صحبت کنید
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

      نوسان های خلقی یکی از ویژگی های خانم هاست، باید این نوسان را کنترل کرد یا با آن کنار آمد؟ زن ها نسبت به مردها احساسات شان رقیق تر است. این یکی از ویژگی های رفتاری آنهاست و به خودی خود، نقص محسوب نمی شود. البته میزان حساسیت همه زن ها یکسان نیست؛ همانطور که مردها به لحاظ روحی با هم متفاوت هستند. زن ها همگی روی موج احساسات شان سوار هستند و این ارتباطی به میزان اعتماد به نفس آنها ندارد اما معمولا در زمانی که احساس خوبی دارند، اعتماد به نفس شان هم بالاتر است.
      باهوش ها، حساس ترند
      ممکن است همسر شما زن تحصیلکرده و با اعتماد به نفسی باشد. اتفاقا در این زنان حساسیت حسی بالاتر است؛ به همین دلیل همسر شما کوچکترین گوشه و کنایه را متوجه شده و آشفته می شود. به همین دلیل هم کوچکترین تلنگر احساسی، ناگهان خلق و احساساتش را تغییر می دهد اما این تلاطم موقتی است. به همین دلیل خق آنها ممکن است در طول روز چند بار تغییر کند.
      زنانی که به لحاظ هوشی از بهره هوش بالاتری برخوردار هستند، حساس تر و دقیق تر هستند. پس این یک نقص رفتاری نیست. برای آنکه بتوانید به او کمک کنید، با همسرتان صحبت کنید. به او بگویید که متوجه ظرایف رفتاری او هستید. متوجه هستید که او به دلیل هوش بالایی که دارد، رفتار نادرست افراد را درک می کند. به او کمک کنید تا حرف بزند و زمانی که درباره آنچه غمگین شده حرف می زند، سعی نکنید او را نصیحت کنید. فقط سکوت کرده و گوش کنید. سپس به او اطمینان بدهید که او را درک می کنید، همراهش هستید و نمی گذارید دیگران به او آسیب احساسی وارد کنند و این کار را به صورت عملی انجام دهید.
      توصیه های مفید به آقایان برای کنترل زنان حساس!
      برای مثال زمانی که احساس می کنید دیگران با حرف یا رفتارشان درصدد ناراحت کردن همسرتان هستند، مداخله کنید و با جواب دادن زیرکانه به آنها، موضوع را تغییر داده یا مسئله را با شوخی و شیطنت لوث کنید. نگذارید بحث ادامه پیدا کند. همسر شما حتما متوجه همراهی شما خواهد شد.
      با اعتماد به نفس منافات ندارد
      همسر شما اعتماد به نفس بالایی دارد اما گاهی این اعتماد به نفس به دلیل مشکلات احساسی که برایش پیش می آید، آسیب می بیند. اعتماد به نفس خانم ها درست مثل امواج دریا در نوسان است. زمانی که به هر دلیل احساس آنها تحریک شود، اعتماد به نفس شان کاهش می یابد. به همین دلیل هم همسر شما با وجودی که زن با اعتماد به نفسی است اما گاهی اعتماد به نفسش را از دست می دهد.
      در شرایطی که اعتماد به نفس همسرتان پایین است، فرصت خوبی برای خانه تکانی عاطفی است؛ به این معنی که وقتی به لحاظ اعتماد به نفس در شرایط نامناسبی قرار دارند، فرصت خوبی برای اظهار عشق به آنهاست تا دوباره اعتماد به نفس شان را به دست آورند.
      بنابراین در شرایطی که حس می کنید همسرتان اعتماد به نفسش کاهش یافته با او بیشتر همراه شوید. عشق و علاقه تان را بیشتر نشان دهید. او را تنها نگذارید. سعی کنید به هر شیوه ممکن او را آرام کنید تا اعتماد به نفس را به دست بیاورد. اگر زن با اعتماد به نفسی مانند همسر شما، اعتماد به نفسش را از دست داده است، این به این معنی نیست که از این به بعد به فردی بی ثبات و ناتوان تبدیل شده است. او در دوره ای خاص ناتوان از برقراری تعادل در احساسش شده است که توجه و همراهی شما، مشکلش را برطرف خواهد کرد.
      سکوتش را بشکنید
      اگر همسر شما در شرایطی که دچار مشکل احساسی می شود، سکوت می کند. مسئول شکستن این سکوت، شما هستید. اما برای شکستن این سکوت باید در اولین فرصت اقدام کنید. مثلا اگر بعد از یک میهمانی خانوادگی احساس کردید همسر شما سکوت کرده است، سر حرف را باز کنید.
      اگر می دانید دقیقا چه موضوعی او را آزرده کرده است، دقیقا سراغ اصل موضوع بروید. درباره مسئله پیش آمده نظرتان را بگویید. این شروع خوبی برای شکست سکوت همسرتان است اما اگر نمی دانید همسرتان دقیقا از چه موضوعی رنجیده است، کافی است از مهمانی، رفتار افراد یا حتی لباس پوشیدن افراد حرف بزنید تا همسرتان سکوتش را بشکند اما اگر هیچ کدام از این راه ها نتیجه ای در پی نداشت، شما هم سکوت کنید.
      شاید همسرتان برای صحبت کردن درباره موضوع آمادگی ندارد. در این شرایط منتظر بمانید؛ شاید او یک ماه یا یک سال بعد درباره موضوع صحبت کند. گاهی تلاش شما برای شکست سکوت کافی یا مناسب نیست. در این شرایط سکوت کنید. او خودش به حرف خواهد آمد اما حواس تان به مدت زمان و شکل سکوت او باشد.
      گاهی زن ها در روزهای نخستی که مشکلی برایشان پیش می آید، سکوت می کنند؛ همین مسئله باعث می شود صحبت کردن درباره آن برای او سخت شود. بنابراین حواستان باشد اگر سکوت او طولانی شد، به شکلی او را به حرف آورید. زن ها نیاز دارند با همسرشان صحبت کنند. این مسئله به آنها امنیت و آرامش می دهد.
      نوسان را از بین نبرید
      همسرتان گاهی دچار نوسان خلق می شود. اشتباه اغلب آقایان این است که تلاش می کنند به هر شکل ممکن نوسان خلق همسرشان را از بین برده شرایط را به سرعت به حالت اولیه بازگردانند. این کار اشتباهی است. این کار اوضاع را بدتر می کند؛ به این دلیل که باید به طرف مقابل تان فرصت بدهید تا مشکل پیش آمده را هضم کند. این نوسان خلق نوعی حالت تدافعی است که زن ها به آن احتیاج دارند تا شرایط را سنجیده و از خود دفاع کنند.
      اشتباه دوم این است که آقایان تلاش می کنند تا از افت خلق همسرشان جلوگیری کنند اما باید بگذارید که نوسان خلق او را به پایان خط برساند تا بعد از طی کردن یک دوره خاموشی دوباره به حالت عادی بازگردد. در واقع نوسان خلق یکی از حالت های رفتاری طبیعی زنان در زمان ناراحتی است که باید آقایان فقط با آن کنار بیایند.
      هر نوع نصیحت، توضیح یا تلاش برای تغییر خلق تا زمانی که شخص خودش نخواهد موفق نبوده و بیشتر باعث عصبانیت همسرتان می شود؛ پس به او فرصت دهید.
      وقتی به حرف آمد، سکوت کنید
      بعضی از زن ها به محض بروز مشکل، شروع به صحبت می کنند. این افراد برونگرا هستند اما توضیح های شما نشان می دهد که همسر شما هر چند با دیگران ارتباط خوبی دارد اما درباره مشکلات خودش، درونگراست. به این دلیل که بیشتر رفتار شخصی اش تغییر می کند و با دیگران کاری ندارد؛ بنابراین این افراد سخت به حرف می آیند. بنابراین صبر کنید تا همسرتان به حرف بیاید و زمانی که شروع به صحبت درباره مشکلاتش کرد، سکوت کنید و به حرف هایش گوش کنید. زمانی که صحبت هایش تمام شد، به او راهکار ارائه دهید اما اگر دیدید نسبت به شنیدن حرف های شما بی میل است؛ بحث را ادامه ندهید. او در آن زمان خواسته که صحبت کند، بدون اینکه حرف و نصیحتی بشنود؛ پس به خواسته او احترام بگذارید. همین که او حرف زده، سبک شده است و این کافی است.
      مردانه رفتار می کند
      مردها در زمان بروز مشکل سعی می کنند به غار تنهایی شان فرو بروند، کمتر حرف می زنند اما گوشه گیر نمی شوند. در توضیح رفتار همسرتان اشاره کردید که او گوشه گیر و کم حرف می شود.این رفتار به نظر مردانه می آید اما بعضی از زنان نیز علاقه ای به صحبت کردن درباره مشکل شان ندارند اما برخلاف مردها که در این شرایط هر چه بیشتر از آنها سوال کنید، بیشتر در خودشان فرو رفته و عصبی می شوند، زن ها به عکس دوست دارند همسرشان آنها را از غار تنهایی بیرون بیاورد.
      این رفتار همسر نوعی ابراز علاقه به زن است که برای او بسیار خوشایند و دلنشین است اما درباره زنان باید این نکته را به خاطر داشت که شیوه خارج کردن آنها از غار تنهایی کاملا متفاوت بوده و منحصر به فرد است. باید یاد بگیرید که همسر شما چطور از غار بیرون می آید تا بتوانید به او کمک کنید.
      سرزنش ممنوع
      به هیچ وجه او را به خاطر احساسات رقیقش سرزنش نکنید. این ویژگی رفتاری اوست. ممکن است شما هم هزار و یک خصوصیت بد و خوب داشته باشید. به جای آنکه او را سرزنش کنید، کمکش کنید تا کمی از رقت احساسش کم کند اما راه آن سرزنش کردن نیست.
      بهترین راه جدی بودن اما مهربان بودن با اوست. در واقع زمانی که او عصبی یا حساس شده است، شما باید با رفتارتان کفه ترازو را به تعادل برسانید. یادتان باشید در بین حرف هایتان هیچ حرفی نزنید که نشانه تحقیر، سرزنش یا توهین ناخودآگاه به او باشد. گاهی ممکن است رفتار و گفتار مردانه شما هم برای زن ها سنگین تمام شده و آن را توهین به خود حساب کنند، پس کلمات و جمله ها را گزیده انتخاب کنید.
      ۳ نکته طلایی برای کمک به همسرتان
      * دقت کنید:
      حواستان باشد چه حرف و حدیث هایی همسرتان را دلخور می کند، بنابراین وقتی در جمعی هستید و حس می کنید بحث به سمت موضوع هایی می رود که همسرتان را آزرده می کند با مهارت موضوع بحث را تغییرل دهید.
      * اصرار نکنید:
      اگر همسرتان تصمیم گرفته به دلیل رفتار نامناسب هر کسی، اعم از مادر و خواهر خودش یا شما برای مدتی مراوداتش را کم یا متوقف کند، با او مخالفت نکنید. گاهی این دوری و دوستی می تواند نتیجه بهتری را به همراه داشته باشد.
      * قلقش را پیدا کنید
      بعضی زن ها به ویژه آنهایی که بهره هوشی بالایی دارند، قلق رفتاری خودشان را دارند. در شرایطی که همسرتان رفتار خاصی در پیش گرفته بیشتر او را زیر ذره بین ببرید تا قلق او بیشتر به دست تان بیاید اما به رویش نیاورید. فقط حواس تان به او باشد.

  • mahee , می 21, 2015 @ 12:52 ق.ظ

    سلام وقت بخیر. من ۳ ماهه تو عقدم و از همون اول با شوهرم به مشکل خوردیم این اواخر مشاوره هم رفتیم… نظر پدرو مادرم جدایی هست چون پدرم میگه این ادم شوهر بشو نیس… مشاور هم رک گفت این زندگی، زندگی بشو نیس و بعد چند جلسه قطعی بهم گفت دل بکن و این ازدواج رو کات کن مشاور معتقده همسرم حالت عصبی داره و پرخاشگره و همچنین حالت پارانویید داره حالا من این وسط سردرگم موندم اولا از تبعات جدایی میترسم دوما میترسم پشیمون شم از جدایی و دلتنگ شم…موندم چه تصمیمی بگیرم…راهنمایی کنید هرچه زودتر لطفا
    همچنین دلم میسوزه واسه شوهرم

    • Anonymous , می 21, 2015 @ 9:11 ق.ظ

      دوست عزیز وقتی خانواده و مشاور به شما در این خصوص هشدار دادن پس دلیلی برای نگرانی و ناراحتی نباید وجود داشته باشه … شما الان وابسته شدید و بر اساس احساس خودتون تصمیم گیری میکنید ولی وقتی وارد زندگی مشترک شدید و مشکلات شمارو احاطه کرد اونوقت استرس و نگرانی واقعی به سراغتون میاد و مثل خیلی از دوستانی که در این سایت مطلب گذاشتن افسوس خواهند خورد که چرا اینکارو زودتر نکردید … تعجب برانگیزه حرف پدری که سالهای برای شما تلاش کرده رو اهمیت نمیدید ولی به حال فردی که مشکلات روحی داره و فقط سه ماهه وارد زندگی شما شده رو قبول دارید !!!
      در ضمن برای شما تبعاتی از جدایی نیست چون شما الان حمایت خانواده رو دارید…
      دلتنگی هم خواهید داشت ولی برای مدتی مشخص و بعد از اون شرایط شما بهتر خواهد شد
      از این به بعد به خودتون مربوط میشه که چه تصمیمی بگیرید …

  • امین , می 23, 2015 @ 11:07 ب.ظ

    با سلام
    پسری ۲۴ ساله هستم و پنج سال پیش ازدواج کردم که حاصل این ازدواج یک دختر ده ماه هست
    قضیه از این قراره که بنده قبل از ازدواج با به دختر خالم علاقه داشتم ولی به دلیل کم روی و ترس به کسی نگفتم تا اینکه خانومم با روحیه داغون وارد زندگیم شد یکسال اول کسی از رابطه ما خبر نداشت تا اینکه مادرم دختر خالم میخواست برام خواستگاری کنه ولی من اجازه ندادم چون اگه این کار میکردم خانومم داغونتر میشد بخاطر همین بخاطر خانومم از دختر خالم که بهش علاقه داشتم گذشتم ولی هیچ وقت نتونستم فراموش کنم و الا بعد از چهار سال یه دختر دارم و خانومم عاشق من هست و چیزی برام کم نگذاشته ولی بنده نمیتونم فراموش کنم اینم بگم خانومم هنوز از این ماجرا خبر نداره و من هم در ظاهر بهش علاقه دارم و چیزی کم نگذاشتم براش،ولی… چند بار بفکرم زد که برم با دختر خالم هم ازدواج کنم ولی ترس از رد کردن از طرف دختر خاله و ناراحتی خانومم نگذاشت،راهنمای کنید

    • Anonymous , می 25, 2015 @ 11:25 ق.ظ

      دوست عزیز اینو بدونید در دنیا با تمام تلاش هایی که میشه قوانینی جاری هست که کسی ازش خبر نداره … شما اگر قرار به ازدواج با دختر خالتون بودید حتما” شرایطش به وجود میومد … به قولی خیر در چیزیه که اتفاق میفته …
      شما به اطرافتون نگاه کنید واقعا” چند نفر رو میشناسید که زندگی مثل شما عاشقانه داشته باشه ؟
      پس قدر هدیه های خداوندی رو بدونید و با یک احساس تاریخ مصرف گذشته اونو از بین نبرید
      هر چند شما میتونید چشم به همه چی ببنید و راهی که خودتون دوست دارید رو برید و پای تمام تبعاتش بمونید
      ولی بدونید اون روز ارامشی برای شما نخواهد بود

  • کیانا , می 26, 2015 @ 11:44 ب.ظ

    با عرض سلام من ۱۷ سال دارم وخانواده ی من بسیار گیرهستن من حق بیرون رفتن با دوستان وحتی تنهایی را ندارم وقتی با تلفت صحبت میکنم حرفهایمان را گوش میدهندبدون اجازه وسایل شخصیم را برمیدارند وکمد را میگردند بنظرشما من چه کار کنم؟

    • Anonymous , می 27, 2015 @ 12:08 ب.ظ

      دوست عزیز این رفتار خانواده شاید به نظر بیاد که درست نیست .ولی صبور باشید چون آرام بودن شما باعث میشه اعتمادشون به شما قویتر بشه و بهتر با شما ارتباط برقرار کنن … شما ۱۷ سال سن دارید پس بهتره زیاد روی حساسیت های خانواده وارد نشید تا ارامش داشته باشند…
      هر رفتار و اعتراضی در این سن خانواده رو مشکوک میکنه پس بهتره صبور باشید چون این روزها و نگرانی خانواده به زودی تمام شده و شک شون به یقین تبدیل خواهد شد

  • کیانا , می 27, 2015 @ 5:08 ب.ظ

    مرسی از پاسختون ولی دوست عزیز این کارای خانواده طوری شده که من به کندن ابرو هایم رسیده ام ‘بطور خودبه خود زیر گریه میزنم ‘من کسی بودم که تا پارسال برای مسابقات روبوکاپ والمپیاد شیمی به فیلیپین فرستاده شده بودم اما امسال نمراتم بسیار ناجور شده ودیگر کشش در خواندن را ندارم.مادرم همش میگوید قیافت چرااینجور میباشد ناخوناتو بلند کن میگویم مادر من مدرسه نمیگذاردشروع به داد زدن میکند موهایم را بافت زده بودم و فردا باز کردم مادرم میگوید برای چه با دستگاه موهایت را فر کردی هرچه قسم میخورم با دستگاه نبوده باور نمیکند .هر پسری از کنارم رد میشود میگوید دوست توست من چه کنم به هرکی میگم میگوید مادرتان باید به مشاوره برود حتی وقتی پدرم گوشی در دستش است بسیار عصبانی میشود مادرم و گاه پیش امده موبایل پدرم را گرفته.

    • Anonymous , می 28, 2015 @ 4:55 ب.ظ

      خب پس مادرتون وسواس فکری داره و باید با مشاوری مجرب در موردش مشورت کنید
      در این مورد با پدرتون صحبت کنید تا بتونه به شما کمک کنه … و گرنه بدون اینکه کاری انجام بدید نمیتونید انتظار معجزه داشته باشید …
      در ضمن هر کاری که میکنید سعی کنید طوری عمل کنید که شک برانگیز برای مادرتون نباشه
      شاید یکی از راه های اولیه برای شروع درمان، تشویق آن ها به نوشتن، موسیقی، نقاشی یا هر هنر دیگری باشد که در ابتدای امر نیازی به تماس مستقیم با دیگران ندارند. بیمار از این طریق می تواند احساسات، ترس ها، نگرانی ها و عقده های خود را بیرون بریزد، بی آن که به کسی صدمه بزند. از سوی دیگر این نوع روان درمانی فردی معمولاً یگانه روشی است که این نوع بیماران می توانند تحمل کنند. هنر قادر است احساسات بیمار را برانگیزد و به تدریج در او شور و شوق پدید بیاورد.
      مرحله دوم شناخت اعضای خانواده بیمار از مشکل اوست که موجب می شود بهتر بتوانند او را تحمل کنند. توقع تحمل چنین بیماری آزاردهنده ای از سوی دیگرانی که خبر از وضع بیمار ندارند، توقع بی جایی است، اما اگر اعضای خانواده به درستی توجیه شوند و در جریان این بیماری و عواقب شوم آن قرار بگیرند و حقیقتاً باور کنند که فرد شکاک و بی اعتماد به دیگران، بیمار است، به طور قطع بهتر می توانند به او کمک کنند. پس از آن که بیمار به تدریج ارتباط با خود و جهان پیرامون خود را درک کرد و به مرحله ای رسید که می شود او را کم و بیش تحمل کرد، حالا می توان با حوصله و کم کم مهارت های اجتماعی از قبیل ارتباط سالم با دیگران را شروع کرد.
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

  • ناشناس , می 28, 2015 @ 11:18 ب.ظ

    سلام.من ٣٣ سالمه.با همسرم که یک سال از من کوچکتره حدود ٧ ماهه که عقد هستیم.ولی هنوز عروسی نکردیم.من یه دختر خیلی بااحساسی هستم بر خلاف همسرم که اصلا احساسی نیست و این قضیه منو آزار میده.بهم خیلی اهمیت نمیده.ما اصلا مثل بقیه نامزدها نیستیم.همسرم اصلا در مورد زندگی آیندمون حرف نمیزنه.حرف زدن ما همش کاری و درسیه.همیشه کارش و درسش براش اولویت دارن.خودم چون ارشد میخونم باعث شدم اون هم بخونه ولی الان پشیمونم.اصلا ناز کشیدن بلد نیست و من واقعا احساس تنهایی میکنم.بارها بهش گفتم ولی چیزی عوض نشده.لطفا راهنمایی کنید.من اصلا احساس نمیکنم که نامزد دارم.

    • Anonymous , می 30, 2015 @ 10:44 ق.ظ

      دوست عزیز چیزی که باید بدونید اینه که شما ایشون رو دارید با این اخلاق و رفتار انتخاب میکنید …
      پس اگر وارد زندگی مشترک شدید با آگاهی انتخاب کردید و حق گله و شکایت هم ندارید …
      کمی فکر کنید و بسنجید که آیا میتونید با این اخلاق و شخصیت زندگی خوبی داشته باشید یا خیر ؟
      متاسفانه در ایران در انتخاب و رسیدن به ارامش شدیدا” تعلل میشه و بعد که وارد زندگی مشترک شدن و بچه ای هم بی گناه وارد شد به فکر چاره میفتن …
      مورد دوم اینکه اگر فکر میکنید میتونید اخلاق ایشون رو عوض کنید سخت در اشتباه هستید
      پس مشاوره کنید و درست انتخاب کنید
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • فرناز , ژوئن 1, 2015 @ 11:48 ق.ظ

    سلام
    من تقریبا یک ساله ازدواج کردم ولی ۵ سال با همسرم دوست بودم و اینکه همسرم ۳سال از من کوچیکتره از همون موقع هم خیلی بد دهن و عصبی بود ولی بدلیل کنار اومدن های بیش از حد من هیچ وقت ترکم نمیکرد و اصرار به ادامه رابطمون داشت تا جایی که خانوادش متوجه رابطمون شدن و منم به امید اینکه سنش بره بالاتر بهتر میشه تن به ازدواج دادم
    ولی هیچی تغییر نکرده و حتی بعضی وقتا که صدام در میاد و از دستش شاکی میشم دست روم بلند میکنه همیشه هر حرف عادی رو با داد و پرخاش بهم میگه بعد که قاطی میکنم یه روز میافته به معذرت خواهی و روز بعد همون داستان به خانوادش هم گفتم اونا هم وقتی نصیحتش میکنند تا ۱ روز خوبه
    دیگه خسته شدم نمیدونم چیکار کنم خیلب دوست دارم برم پیش یه مشاور خوب ولی پول زیادی ندارم خونه ی مادریم صادقیه اس ولی ازدواج کردم اومدم اندیشه خواهشا کمکم کنید

    • Anonymous , ژوئن 2, 2015 @ 1:17 ب.ظ

      دوست عزیز مشاوره و دستور متخصص تا وقتی که پذیرشی در شوهر شما نباشه هیچ تاثیری نداره
      شما باید حساسیت های شوهرتون رو درک کنید و از ورود به این حوزه ها خودداری کنید … به هر حال شما با اگاهی ایشون رو انتخاب کردید
      رفتار با شوهر بداخلاق، کار ساده‌ای نیست. مردان بیشتر کلامی هستند و به همین خاطر باید اجازه دهید عصبانیت خود را بیرون بریزند. درحالی که زنان تمام خشم خود را درون خود نگه می‌دارند و با گریستن آن را نشان می‌دهند. درمورد یک زوج متأهل، تمام خشم مرد متوجه زن خواهد بود چون او نزدیک‌ترین فرد به شوهرش می‌باشد.

      خشمی که از طرف شوهرتان سر می‌زند، مستقیماً شما را هدف قرار نمی‌دهد. در این شرایط شما به اندازه کافی به احساساتی شدن گرایش دارید. اندیشیدن به شوهرتان که همیشه با خشم برخورد می‌کند، باعث می‌گردد احساس فرومایگی کنید و این امری کاملاً طبیعی است. شما باید یک قدم به عقب بردارید و عملاً به آنچه رخ داده است بیندیشید و دلیلی که در پس این رفتار وجود دارد را بیابید.

      استرس، ناامیدی و ترس، مردان را عصبانی می‌کند. می‌توانید به همسرتان بگویید که با اینکه می‌دانید او این روز‌ها چه استرس فراوانی دارد و این مسئله او را عصبی کرده است، اما این موضوع باعث شده که رابطه زناشوییتان نیز تحت تأثیر قرار گیرد. با همسرتان شفاف و روشن گفت‌و‌گو کنید و او را بدون قید و شرط حمایت کنید.

      ۶ نکته برای آرام کردن شوهران خشمگین

      ۱ – نگذارید همسرتان درگیر خشم خود گردد. اگر دیدید عصبانی است، او را تنها بگذارید. اگر فکر می‌کنید که مسئله خاصی باعث عصبانیت همسرتان می‌شود، از طرح آن موضوعات اجتناب کنید.

      ۲ – عصبانیت به آسیب‌های فیزیکی و عاطفی می‌انجامد. با شوهرتان لجبازی نکنید. در عوض سعی کنید راه‌هایی برای درک و حمایت او بیابید.

      ۳ – شما باید درون خودتان را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهید. باید به این فکر کنید که چرا همسرتان عصبانیت خود را برسر شما خالی کرد. غر نزنید، زیرا نتیجه‌ای جز انفجار عصبانیت و بد‌تر شدن شرایط ندارد.

      ۴ – طوری رفتار کنید که همسرتان با شما احساس راحتی کند. شما می‌توانید انفجار خشم همسرتان را با برقراری ارتباطی درست با وی، خنثی کنید. گفت‌و‌گو با همسرتان به هیچ وجه او را ناراحت نخواهد کرد. پس از اینکه با او گفت‌و‌گو کردید، درخواهید یافت که همه چیز به حالت عادی بازگشته است. این زمان مناسبی است تا با شریک زندگی خود روبه رو شوید.

      ۵ – شوهرتان را درک کنید. درک شما از او طغیان خشمش را کمتر می‌کند. در ضمن شنونده خوبی باشید.

      ۶ – اگر متوجه شده‌اید که شوهرتان بیش از اندازه عصبانی می‌شود، می‌توانید از یک متخصص کمک بگیرید. از او بخواهید که خود را متعهد به انجام برنامه‌های مدیریت خشم نماید.
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

  • پري , ژوئن 2, 2015 @ 5:51 ب.ظ

    سلام. من٢۵ سال سن دارم. تقریبا ٢ سال است که ازدواج کردم، دوران عقد ما تقریبا ١.۵ طول کشید. در این مدت اختلافات فرهنگی زیاذی با خانواده همسرم داشتم. متاسفانه طرز فکرشان در مورد عروس، خیلی با خانواده من متفاوت است. به طوری که توقع دارند عروسشان، کارهای مادر شوهر و خواهرای شوهرش را هم انجام دهد و در عوض این کارها، به پسرشان احترام میگذراند. همین باعث میشه، تا من از انجام کاری طفره میرم، اونا به شوهرم کم محلی میکنند، و این باعث درگیری من و شوهرم میشه!
    کار به جایی رسید که یک ماه رفتم خانه پدرم، و محکم وایسادم و گفتم نمیخوام زندگی کنم. بعد از کش و قوس های زیاد، قرار شد پیش مشاور خانواده بریم. الان تقریبا ۶ ماه است که هیچ رفت و آمد و تماسی با خانواده شوهرم نداشتم. من تنها به خانه پدرم میرم و همسرم هم تنها به خانواده اش سر میزند.
    الان واقعا در زندگی ام آرامش دارم و عاشقانه همسرم رو دوست دارم. ولی از ارتباط دوباره با خانواده اش میترسم. میترسم آرامش زندگیم از بین بره و دوباره از همسرم دور بشم. میشه لطفا راهنمایی کنید. اصلا نمی دونم چطور رفتار کنم که دوباره مشکلات قبلی برام پیش نیاد.

    • Anonymous , ژوئن 3, 2015 @ 3:50 ب.ظ

      دوست عزیز بهترین راه حل همین راهیه که امروز در پیش گرفتید … به هر حال دور بودن از رسم و رسومات گذشته این خانواده میتونه شمارو از درگیریهای مربوط به اون هم دور نگه داره …درسته شرایط ایده آلی نیست و ایکاش در کنار هم میتونستید زندگی خوبی رو تجربه کنید … ولی خب بهترین گزینه برای شما فعلا” ادامه همین روشه

  • مینا , ژوئن 5, 2015 @ 1:55 ق.ظ

    سلام، چندوقت پیش پست گذاشته بودم و مجدد به راهنماییتون نیاز دارم. ۶سال با پسری که ۲ سال ازم کوچیکتره دوست بودم. من امسال ۲۷ ساله میشم. خانواده ایشون بخاطر اختلاف سنمون نمیذارن ازدواج کنیم. چندبار جدا شدیم اما باز برگشتیم. من مدتی تحت درمان بودم بخاطر افسردگی.رابطه پر فراز و نشیبی داشتیم. چیزی که پیش اومده ایشون چندماه پیش بخاطر دور شدن از شرایط و فراموش کردن من با دختری رابطه گذاشته و تو مستی رابطه نامشروع برقرار شده و دختر بکارت رو از دست داده.ایشون ۶سال به من وفادار بود و این مسئله منو داغون کرد. ۱ماه پیش به من زنگ زد و گفت که اینطور شده با گریه و فریاد. متوجه شدم که طی این مدت حشیش هم استعمال میکررده. تصمیم گررفتم کمکش کنم چون عزیز قلبم بود. با مشکلات فراوونی دختر رو با یکی از دوستام دورادور فرستادم برای ترمیم و ۱۰ روز پیش با یه اکیپ دوستانه خودشو ۵شب بردم شمال و حشیشو ترک کرده. قصد داشتم بعد این کار برای همیشه فراموشش کنم. اما ازم خواسته بمونم.. میگه بهم اعتماد کن.. خیلی سخته.. تو گریه هاش بهم گفت خیانتش تحت تاثیر مواد و مشروب بوده. با اینکه همه چی رو دیدم و شنیدم و فهمیدم سعی کردم محکم باشم و به یه انسان کمک کنم ولی خیلی سخت و دردناک بود. حالا اون سالمه البته خودش حواسش هست و اون دختر هم با کمی دردسر بالاخره رفت دنبال زندگیش. اما منم با یه قلب ناآروم که شدیدا عاشقهههه.. عشقی که تاون سنگینی برام داشته تو ۶سال.. خانوادش شاید راضی بشن به ازدواجمون… اما لطفا به من بگید با این قلب مجروح چیکار کنم؟ لطفا کمکم کنید

    • Anonymous , ژوئن 5, 2015 @ 5:06 ب.ظ

      دوست عزیز خیلی روشن بهتون میگم … اگر دیگر به ایشون حس و علاقه قبلی رو ندارید و نمیتونید با رفتارش کنار بیایت بهتره خیلی محترمامه از این رابطه بیرون بیایت … چرا دروغ ! وقتی فردی نمیتونه یک ماه از خودش حفاظت کنه چطور میتونید در زندگی مشترک بهش تکیه کنید ؟

      اگر هم تصمیم گرفتید ازدواج کنید و خانواده ایشون هم رضایت میده پس تمام گذشته رو فراموش کنید و خواهشا” خودتون و فکر و اعصابتون و با کلماتی از این دست که قلبم مجروح شده ، آشفته نکنید

      بسیار ساده باید به این پرسش جواب بدید آیا میخوایت به این رابطه ادامه بدید یا خیر ؟
      البته اگر به ازدواج ختم بشه

  • mzgn , ژوئن 9, 2015 @ 12:46 ب.ظ

    سلام خانمی ۲۸ ساله هستم که ۷ ماه ازدواج کردم با همسرم خیلی خوبیم ولی هر وقت کوچک ترین بحثی می کنیم اون شام نمی خوره و شب تو پذیرایی می خوابه و منتظر می شه تا من باهاش آشتی کنم تا من گوشه چشمی نشون می دم سری آشتی میکنه
    ولی من از این شرایط خسته شدم که قهر میکنه تا من نازش و بکشم و اینکه جاش و عوض می کنه و شام نمی خوره
    الان حدود ۳ هفته است که هیچ رابطه جنسی نداشتیم نه اون حرفش و میزنه و نه من در حالی که خیلی مهربون و با محبت هست ولی سراغ رابطه جنسی نمی ره

    یکم از این شرایط خسته شدم راهنماییم کنیین

    • Anonymous , ژوئن 10, 2015 @ 3:09 ق.ظ

      دوست عزیز سرد مزاجی ایشون میتونه ریشه جسمی و یا روحی داشته باشه … مشکلاتی همچون اختلال در ترشح هورمون های مربوطه و یا مشکلاتی در عروق و یا بیماری های دیگه و از نظر روحی افسردگی و اضطراب میتونه تاثیرگذار باشه
      پس با ایشون صحبت کنید و بخوایت برای حل این مشکل با مشاوری مجرب س.ک.س تراپیست مشورت کنه
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • mzgn , ژوئن 9, 2015 @ 12:54 ب.ظ

    الان ۳ روز که شام درست میکنم و سفره می اندازم خودم می خورم ولی اون نمیاد بخوره همونجا جلوی تلویزیون می خوابه خیلی دلم براش می سوزه ولی اینبار تصمیم گرفتم نازش و نکشم
    همیشه یادمه آقایون ناز خانومارو می کشن ولی توخونه ما برعکسه

    • Anonymous , ژوئن 10, 2015 @ 3:15 ق.ظ

      پس در این مورد صبور باشید … و بدونید اقایون در قهر کردن آرامش بیشتری نسبت به خانم ها دارن … در واقع ضربان قلبشون کند تر و ارامتر میزنه …به همین خاطر تمایلشون برای اشتی کمه
      ولی خب مدتی رو اجازه بدید با خودش تنها باشه…برای آقایون بسیار مهمه

  • rahgozar , ژوئن 9, 2015 @ 3:25 ب.ظ

    سلام خانمی ۲۸ ساله هستم حدود ۹ ماه ازدواج کردم متاسفانه وقتی با همسرم بحث می کنیم اون قهر می کنه و شام نمی خوره و شب تو پذیرایی می خوابه خیلی نگران هستم مخصوصا وقتی جاشو عوض می کنه این کار ادامه می ده تا وقتی من باهاش آشتی کنم همیشه صبر میکنه تا من پیش قدم شم شده ۱ ماه حرف نزدیم ولی با کوچک ترین حرکت من آشتی می کنه
    الان حدود ۳ هفته است هیچ رابطه جنسی با هم نداریم نه اون حرفش و می زنه نه من همیشه من می گم بهش احساس می کنم تمایلی نداره
    در کل زندگی آروم و خوبی داریم ولی بعضی وقتا مثل بچه ها رفتار میکنه
    همیشه دیدم مردها ناز زنارو می کشن ولی خونه ما برعکسه .
    لطفا کمکم کنین با این رفتار همسرم چی کار کنم

    • Anonymous , ژوئن 10, 2015 @ 4:47 ب.ظ

      شاید شما هم جزو آن دسته افرادید که همسرتان به خاطر هر مسئله کوچکی قهر می‌کند و گاهی تا چند روز بین شما شکرآب است و هیچ چیز دیگری نیست جز سکوت. چه طور می‌توانید این عادت را از سرش بیندازید؟ در ادامه با چند راهکار در این زمینه آشنا شوید.

      از دو زاویه می توان به موضوع قهر همسران پرداخت؛ اول این که چرا اصولاً همسر شما قهر می کند و دوم این که شما در برابر رفتارهای او باید چه واکنشی نشان دهید.قهر، نوعی واکنش طبیعی است که به صورت ژنتیکی یا سرشتی و یا محیطی و یا الگوبرداری از نزدیکان و خویشاوندان به افراد منتقل می شود تا جایی که افراد در موقعیت هایی که با ناکامی و خشم مواجه می شوند یا به نیازهای مطلوب خود دست نمی یابند به اشکال متعددی به قهر متوسل می شوند. قهر رفتاری است که ریشه در یک عاطفه و هیجان منفی، توام با خشم دارد و بسته به شدت و ضعفش، طول می کشد.

      قهر می تواند مثبت یا منفی باشد؛ مثبت است اگر جانشین انتخاب های بدتر شده یا آنکه مانع تسلیم فرد در مقابل زورگویی های دیگران شده باشد. اما منفی و بسیار آسیب زاست اگر از روی لجبازی و عدم بخشش اتفاق افتاده باشد.قهر در بین اکثریت همسران اتفاق می افتد اما در بین برخی بسیار بیشتر و جدی تر رخ داده و به صورت یک عادت در می آید. شخصیت اخلاقی هر انسانی باعث می شود که بیشتر و یا کمتر قهر کند. افرادی که بیشتر قهر می کنند عموما احتیاج به مطرح شدن، حل مشکلات و یا جلب توجه دارند و بسیاری از مواقع از نداشتن اعتماد به نفس رنج می برند.

      قهر بسیاری از لحظات شیرین زندگی را به تلخی و غصه می گذراند در این صورت، قهر دردی است که اگر به شکل جدی درمان نشود سرطانی وخیم برای زندگی زوجین محسوب می شود.قهر معمولاً با لجبازی تکمیل می شود فردی که قهر کرده می خواهد پیامی را منتقل کرده و به نتیجه ای برسد چنانچه اوضاع بر عکس انتظار او پیش برود لجبازی هم ادامه خواهد داشت.

      اگر چه قهر و لجبازی دو رفتار مختلف اند اما از یک ریشه بوده و از خصوصیات اخلاقی واحدی آب می خورند. قهر و لجبازی به طور کلی محصول خشم افراد درونگرا، ضعیف، محتاط، زود رنج، کم رو، کم حرف، تودار یا مرموز است. البته قهر می تواند از سوی هر کسی اتفاق بیفتد. اما از کسانی که این ویژگی ها را دارند بیشتر سر می زند زیرا این آدمها معمولاً اهل احتیاط بوده و ترس و نگرانی های مخفی دارند این ها عملی خشونت آمیز و واضح و قابل استناد انجام نمی دهند که کسی بتواند محکومشان کند انتخاب قهر هم به همین دلیل است. قهر، طرف مقابل را به ستوه می آورد بدون آنکه صدایی داشته و هزینه ای بردارد. گاهی قهر راه فرار از زیر بار مسئولیت است. این دسته از افراد با قهر مدتی مشکلات خود را حل می کنند این ها با قهر احساس امنیت بیشتری دارند چون برای مدتی مجبور نیستند پاسخ گوی کارهای خود باشند.

      افرادی که از عقل، روحیه و شخصیت سالمی برخوردارند، در شرایط مشابه، با گفتگو و حتی با ایستادگی های منطقی مشکلات خود را حل می کنند.

      چرا افراد به جای صحبت درباره مشکل یا ناراحتی شان، قهر می کنند؟
      همان طور که می دانیم رفتارها در دوران کودکی بیشتر با مشاهده رفتار والدین آموخته می شوند. اگر در الگوهای رفتاری والدین این افراد دقت کنید یعنی از آن ها سوال شود که وقتی پدر و مادرتان با هم دچار مشکل می شدند نتیجه نهایی بحث آنان چه می شد، بیشتر آن ها این طور جواب می دهند که مثلاً پدر یا مادر قهر می کرد و موقعیت را ترک می کرد! همچنین این باور در این خانواده ها ایجاد و تقویت می شود که در بحث و صحبت درباره یک مشکل، همیشه باید یک نفر پیروز شود. در صورتی که در بحث و صحبت کردن درباره مشکلات پیش آمده، برد و باختی وجود ندارد؛ یعنی ممکن است دو نفر مدت ها درباره آن موضوع با هم بحث کنند و در نهایت به نتیجه مشخصی هم نرسند. پس این سوال پیش می آید که هدف این بحث کردن چیست؟ هدف اصلی صحبت کردن درباره یک مشکل، گفتن از احساسات و ناراحتی ها به جای نادیده گرفتن آن هاست.

      گفتگو کنید
      همیشه سعی کنید درباره مشکلی که با همسرتان دارید، با او صحبت کنید حتی اگر ظاهراً به حرف شما گوش نمی کند. می توانید برای او یادداشتی بگذارید یا پیامکی بفرستید. در ضمن از مردها در بیشتر مواقع انتظار جواب نداشته باشید چون مردها به ندرت به اشتباه خود اعتراف می کنند. شاید علت این که همسر شما قهر می کند این است که فکر می کند نمی تواند در صحبت با شما پیروز شود یا به نتیجه دلخواهش برسد. برای این که بتوانید همسرتان را برای صحبت کردن با خودتان درباره مشکلات قانع کنید ابتدا سعی کنید به طور کامل به صحبت های او گوش کنید. در این مرحله از خودتان هیچ دفاعی نکنید یعنی سعی نکنید قضیه را توضیح دهید یا حتی نخواهید از ناراحتی همسرتان با این توضیحات کم کنید. از ناراحت شدن همسرتان نترسید، او هم حق دارد گاهی، حتی به اشتباه ناراحت شود. ابتدا همسرتان باید متوجه شود که شما به حرف های او گوش می کنید. خود این کار یعنی گوش کردن، هنر بزرگی است که افراد کمی قادر به انجام آن هستند. وقتی صحبت های همسرتان تمام شد بهتر است در همان موقعیت چیزی در دفاع از خودتان یا برای حل قضیه نگویید و آن را به موقعیت دیگری موکول کنید و اگر نمی توانید تا آن موقع صبر کنید از همسرتان بپرسید که آیا دوست دارد شما در جواب حرف هایش چیزی بگویید یا نه. اگر خواست برایش توضیح دهید.

      نترسید از این که گاهی در بحث ها محکوم شوید یا همسرتان حرف شما را درست متوجه نشود. باز هم در آینده فرصت این را خواهید یافت که درباره آن حرف بزنید شاید وقتی که هیچ کدامتان عصبانی یا ناراحت نیستید و می توانید خوب به حرف های هم گوش بدهید.

  • mahee , ژوئن 9, 2015 @ 10:34 ب.ظ

    با عرض سلام و خسته نباشید. من قبلا هم مشکلمو مطرح کردم اما مجدد نیاز به راهنمایی دارم.من ۲۳ سالمه و همسرم ۲۲ سالشه. ۴ ماهه تو عقدم و از همون اول با شوهرم به مشکل خوردیم ایشون شخصیت پرخاشگری داره و زود عصبی میشه به کوچکترین مسایل گیر میده حالت های شکاکی هم داره ظاهرا همچنین بد دهنه و سر هر مسله فحاشی میکنه.با اینکه انتخاب خودش
    بودم عاطفه ای نداره میگه چون خونه باباتی نه خرجتو میدم نه دکتر میبرمت.محبت نمیکنه قبل ازدواج تو خواستگاری با اینکه گفته بودم از سیگار متنفرم بهم دروغ گفت و بعدا فهمیدم سیگار میکشه همه چیزوسلام خوبی. انتظار داره هرچی گف بگم چشم قبل ازدواجمن حق دفاع ندارم

    • Anonymous , ژوئن 10, 2015 @ 5:14 ب.ظ

      دوست عزیز اگر رفتار و اخلاقشون شمارو اذیت میکنه بهتره در این مورد با خانواده صحبت کنید تا بتونید به نتیجه ای درست برسید
      چون اگر زندگی مشترک رو شروع کنید شرایط برای شما سخت تر خواهد شد
      پش بدون اینکه احساسات رو دخیل کنید منطقی تصمیم گیری کنید
      چون تصور اینکه ایشون در آینده تغییر خواهند کرد تصور اشتباه و غلطیه

  • mahee , ژوئن 11, 2015 @ 2:00 ق.ظ

    مجدد سلام.ممنون از راهنماییتون…پدرم از همون ماه اول بعد عقد گفتن این فرد و خانوادش به درد زندگی نمیخورن اما بازم تا ماه چهارم صبر کردیم که مطمین بشیم و این اواخر با همسرم مشاوره هم رفتیم نظر مشاور بر عدم درمان پذیری همسرم بود و اینکه گفت همسرم عصبی پرخاشگر و پارانویید هست و نظر بر جدایی داد دفعه اخر که بحثی پیش اومد شوهرم باز فحاشی کرد و دست روم بلند کرد و خونشون که بودیم داد میزد و صندلی پرت کرد پدر مادرش شاهد همه چی بودن و وقتی قهر کردم اومدم دیگه نه زنگی زدن نه پیگیری کردن یک ماه و نیم هست که بیخبرم ازشون…اوایل قبول طلاق واسم سخت بود از تبعات و پشیمون شدن میترسیدم اما منطقی فک کردم و تصمیم به جدایی گرفتم بعد یک ماه و نیم که دیدم ازشون خبری نیس وکیلم که برا طلاق توافقی تماس گرف شوهرم خیلی راحت گذشت ازم پشت سرم واسه مقصر جلوه دادنم کلی دروغ گفته پدر شوهرم به وکیل گفته اینا قصدشون طلاق و پول بوده و این حرفای دروغ و بی انصافی داره منو دیوونه میکنه اولا همسرم ازم که انتخاب خودش بودم انقد راحت گذشت دوما نمیتونم ببینم با این همه ظلمی که کردن به هیچ حق و حقوقی نمیرسم سوما پشت سرم منو الکی مقصر میکنن…احساسم دچار ضربه شده همش فشارم میفته از حرص خوردن به هیچ کارم نمیرسم و فقط ی گوشه میشینم حرص میخورم و بغض دارم دانشگاهو امتحانام معلق شده دارم دیوونه میشم از این همه بی انصافی این خونواده.بعد خدا چاره ای جز پست گذاشتن در اینجا و راهنمایی از شما ندارم. لطفا راهنمایی کنید

    • Anonymous , ژوئن 11, 2015 @ 6:15 ب.ظ

      دوست عزیز هدف از ازدواج رسیدن به ارامشه پس اگر چنین چیزی رو تجربه نکردید باید بدونید راه اشتباه بوده
      مورد دوم اینکه شوهر شما مشکل پرخاشگری داشته و زندگی راحتی با ایشون نداشتید پس فکر کردن از اینکه زود از شما گذشته فکر اشتباهیه
      مورد سوم طلاق توافقی مزیتی داره که شما بدون درگیری های رایج جدا میشید و اینکه شما در دوران عقد هستید شما به این مورد فکر کنید که چندسال دیگه و با وجود یک بچه بی گناه به این نقطه میرسیدید اونوقت شرایط برای شما سخت تر بود …
      پس بهتره خودتون رو بخاطر یک سری حرف که معمولا” در این موارد بین خانواده ها زده میشه ناراحت نکنید
      و به حرفهای مشاور و پدرتون اعتماد کنید

  • شادی , ژوئن 14, 2015 @ 12:18 ب.ظ

    با سلام زنی ۳۶ ساله هستم که با پسر عمه خود که ۲ سال کوچکتر از من هست ازدواج کردم برای اینکه با من ازدواج کنه خیلی دوندگی کرد با اختلافاتی که در خانواده به خاط فامیلی پیش اومد خیلی اخلاقش عوض شد الان دو فرزند داریم و جدا شدن خیلی سخته بخاطر فرزندام ولی همیشه به من میگه بیا توافقی طلاق بگیریم از دادن خرجی بیزاره میگه همین که مایحتاج رو میگیرم میشه نفقه ( یعنی ما لباس نمی خوایم ) حالا چیزهای دیگر بماند همیشه میگه چون کار میکینی باید خودت خرج خودت را بدی تازه باید خرج بچه ها رو هم تامین کنی در ضمن معتاد هم هست چون شیفتی کار میکنه ۲۴ ساعت سرکاره ۲ روز خونه در این دو روز بچه نگه میداره مثلا الان به من میگه باید یا بزاریش مهد با پول خودم یا ببری خونه مادرت وقتی میگم چرا خرج نمی کنی میگه برای چی برای تو خرج کنم که حرف منو گوش نمی دی فقط دوست داره بهانه بگیره کل کار روزانه این آقا اینه که ساعت ۱۲ الی ۱۴ از خواب پا میشه یکسره با موبایل بازی می کنه جلوی تلویزیون میره بالکن سیگار میکشه غذا میخوره چایی میخوره و دوباره تکرار تا ۵ صبح بیدارهبعد همش هم میگه جون ندارم حال ندارم نمی تونم سرپا واستم
    و تمام کارهای خونه بامنه میگم نون نداریم میگه مگه وظیفه تو چیه تو خونه من صبح دخترمو میبرم مهد تا ساعت ۱۵/۳۰ میرم دنبالش میرم خونه بعد شروع کار خونه ولی این اقا یه لیوان هم اب نمی زنه در ضمن همه چی مال منه خونه ماشین و…. بنظر شما من با این آقا چیکار کنم واقعا موندم درمانده شدم

    • Anonymous , ژوئن 14, 2015 @ 1:13 ب.ظ

      دوست عزیز خود شما بهتر میدونید برای ادامه دادن و یا جدا شدن باید تصمیم جدی بگیرید …
      اگر فکر میکنید ادامه چنین زندگی هیچ کمکی نمیکنه و قراره زندگی یکنواختی رو تحمل کنید در مقابل مهریه و قبول حضانت بچه ها زندگی رو ادامه بدید …
      اگر هم نمیتونید جدا بشید باید صبوری و گذشت رو پیشه کنید … پس بهتره با ایشون در موقعیتی مناسب صحبت کنید چون نشون میده ایشون در رفتارشون چیزی مثل تلافی کردن وجود داره که شاید بتونید در گفتگو ریشه این مشکل رو از بین ببرید
      در غیر اینصورت نباید منتظر معجزه ای در این رفتارها و زندگی با ایشون باشید

  • شادی , ژوئن 15, 2015 @ 9:49 ق.ظ

    باهاش صحبت کردم ولی خیلی غیر منطقی هست حضانت بچه ها رو هم به من نمیده اگر من میتونستم حضانت بچه ها رو بگیرم یک لحظه هم باهاش زندگی نمی کردم من مشکلم فقط بچه هاست یه روزی پیش مشاوری رفتیم گفت چون از شما پایین تره سعی داره خودش بکشه بالا یا شمارو بکشه پایین به خاطر همین سعی میکنه به شما ضربه بزنه من حالا موندم بچه ها رو به من میدن چون اعتیاد داره خودش تهدید کرد منو اشنا داره و نمی زاره حتی اون مقداری که باید پیش من بمونن ( هفت سال ) نزاره

    • Anonymous , ژوئن 15, 2015 @ 2:39 ب.ظ

      اگر بتونید از طریق وکیل اعتیادش رو به دادگاه اثبات کنید میتونید حضانت رو دریافت کنید
      به هر حال اینکه ادامه بدید و یا کات کنید بستگی به شرایط داره
      چون این فرد در این وضعیت بسیار لجباز شده و شما هم نمیتونید نظرش رو عوض کنید
      در این میان استفاده از فردی قابل اعتماد به عنوان واسطه شاید خالی از فایده نباشه

  • بهاره ... , ژوئن 26, 2015 @ 9:13 ب.ظ

    سلام/ خانمى هستم ٣١ ساله ومادر ٢ فرزند /١٠ ساله ازدواج کردم و همسرم ٩ ساله اعتیاد به مواد مخدر داشت که با معجزه الهى همسرم تصمیم به ترک اعتیاد کرد و حدود ١ ساله پاکه / مشکلى که من با این آق دارم بى توجهیش نسبت به منه اصلأ نمیگه همسر داره وقتى سر کار میره شب خسته کوفته میاد ویریع میخوابه اگه یکهفته خونه باشه باهام صحبت نمیکنه اگه فیلم باشه ۶ ساعت خیره به تلویزیون میشه وقتى سریال نباشه ٢۴ ساعت میخوابه من بارها باهاش صحبت کردم گریه کردم که نیاز به همزبون همدم یه دوست خوب دارم ولى توجه اى نمیکنه اگه بخوایم باهم همبستر بشیم ٢ ماه یکبار باهام میخوابه / من هیچ مشکلى ندارم اگه از خود تعریف نباشه خانم خوشگل مهربون خوشخنده اى هستم طورى که هر کس من و با همسرم میبینه همیشه میگن من به همسرم خیلى سر دارم بگذریم / من هر روز با همسرم صحبت میکنم که چرا بهم اهمیت نمیده یا دیر دیر همبستر میشه ایشون در جواب فقط بهم میگه زشته این حرفها بچسب به زندگى بچه ها همین ماهى یکبار بسه من فعلاأ قرص میخورم وبدنم ضعیفه در صورتى که میدونم دروغ میگه از شما دکتر محترم میخوام راهى میانه زندگى من بگذارید من بارها بهش گفتم اگه هرکس به جاى من بود یا بهت خیانت میکرد یا ازت جدا میشد من بچه هامو فوقالعاده دوست دارم و نمیخوام آینده بچه هام خراب بشه بى صبران منتظر جواب شما هستم باتشکر فراوان

    • Anonymous , ژوئن 27, 2015 @ 1:22 ق.ظ

      کاهش میل جنسی اختلالی شایع که در حدود ۲۰ درصد از مردان و ۳۳ درصد از زنان دیده میشود. با وجود شیوع زیاد درمان این اختلال مشکل میباشد زیرا علل بسیار زیادی از علل روحی و روانی تا علل جسمی میتواند باعث این اختلال شود. در بسیاری از موارد احساسات زن و مرد نسبت به یکدیگر ، عقاید قومی و مذهبی و خانوادگی ، ضربه های روحی دوران کودکی و نوجوانی ، فقدان صمیمیت در زندگی زناشویی میتواند باعث بروز این اختلال شود.

      در موارد دیگری علل جسمی و بیولوژیکال مانند اختلالات هورمونی، مصرف بعضی از داروها ، مصرف مواد محرک و مخدر باعث ایجاد کاهش میل جنسی شود.

      در جنس مونث ،میل جنسی به میزان بیشتری تحت تاثیر علل روحی روانی مانند صمیمیت در رابطه با همسر و ایجاد امنیت در رابطه قرار میگیرد.در بسیاری از موارد در رابطه زناشویی خانمها نه به منظور ارضاء غریزه جنسی و به دلایلی مانند تلاش برای جاب رضایت شوهر، جلوگیری از متلاشی شدن خانواده و … تن به رابطه جنسی میدهند که در بلند مدت میتواند باعث کاهش میل جنسی در خانها بشود.

      بطور مثال وجود درد در زنان در هنگام رابطه جنسی و یا عدم توانایی مرد در راضاء همسر خود در طول رابطه جنسی میتواند به مرور زمان باعث اختلال میل جنسی و کاهش ان شود.

      کاهش میل جنسی میتواند بصورت فراگیر باشد( generalized) که شخص تقریبا در هیچ موقعیتی میل برای رابطه جنسی ندارد و یا بصورت گذرا و موقعیتی باشد(Situational ) به این معنی که در بعضی مواقع و در رابطه با شخصی خاص تمایل برای رابطه جنسی وجود دارد .

      درمان این اختلال معمولا بر سه اصل تمرکز میکند:

      ۱- بررسی وجود اختلال روحی و یا جسمی در زن و مرد. بطور مثال وجود اختلالاتی مانند افسردگی ، اضطراب در افراد که میتواند باعث کاهش میل جنسی شود.

      ۲- مشکلات در روابط زن و مرد و اختلافات خانوادگی

      ۳- وجود عوامل اعتقادی که خانواده و یا جامعه به هر شخص منتقل میشود.بطور مثال خانواده و یا جامعه ای که رابطه جنسی را به عنوان یک عمل ممنوعه و یا گناه امیز اموزش میدهد میتواند در سنین بالاتر و بصورت ناخوداگاه باعث دوری ، تنقر ، ترس و کاهش میل برای شروع رابطه جنسی با همسرشود.

      در بسیاری از افرادی که برای درمان مراجعه میکنند معمولا چند عامل باعث بوجود امدن این اختلال میشوند بطور مثال اختلافهای زناشویی همراه با وجود اضطراب ، افسردگی و یا اعتیاد در طرف مقابل دیده میشوند که نیاز به توجه به جنبه های مختلف در درمان دارد.

      نکته مهم در این است که در بسیاری از موارد افراد بدون توجه به علل روحی روانی ، تنها با توجه به علل جسمی به دارو درمانی برای رفع این اختلال مشغول میشوند . داروها و مکمل های زیادی که در داروخانه ها و یا شبکه های تلویزیونی برای درمان اختلالات جنسی و یا افزایش میل جنسی تبلیغ میشوند باعث میشود که افراد بدون توجه به علل روانی ، تنها به درمان با دارو تکیه کنند و نتیجه زیادی از درمان نگیرند.
      پس لازمه که برای بررسی این موضوع رو با مشاوره ای حضوری و دو نفره پیش ببرید
      هرچند بهتره در این مورد دست از حمایت و همراهی ایشون برندارید و روابط خودتون رو نزدیکتر کنید تا بتونید این حس رو در ایشون که دوره سختی رو بعد از اعتیاد میگذرونن بیدار کنید
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *