مرکز مشاوره

مرکز مشاوره کرج

مرکز مشاوره کرج

بهترین مشاور خانواده در کرج و شهرکهای مجاور

بهترین مشاور خانواده بهترین مشاور خانواده بهترین مشاور خانواده بهترین مشاور خانواده بهترین مشاوره خانواده

معمولا همه ما در برهه ای از زندگی خود دچار مشکلاتی میشویم که برای روبرویی با آنها نیاز به مشاوره و راهنمایی پیدا میکنیم. شوین است که حتی با ثبات‌ترین افراد نیز گاهی از بحرانهای روحی در امان نیستند. مشکلات ، اتفاقات و بحران هایی که در طول زندگی ما رخ میدهند ممکن است بر روحیات ، احساسات و عواطف ما تاثیر بگذارند و باید برای این تحولات دنبال راه چاره ای بود.

ما در زندگی به تجربیات و مشورت با دیگران نیاز داریم و باید از آن استفاده کنیم چه بهتر که  مرکز و سازمانی باشد که با بهترین و مجرب ترین مشاوران و روانشناسان، تجربیات آنان را در اختیار شما بگذارد. مرکز مشاوره با شعب مختلف در ایران و اینبار با راه اندازی مرکز مشاوره کرج بر آن است تا بتواند کمک بزرگی به جامعه ایرانی کرده باشد. مرکز مشاوره کرج با داشتن نمایندگی در مناطق مختلف شامل مرکز مشاوره بهشتی ، مرکز مشاوره مظاهری ، مرکز مشاوره امیری ،مرکز مشاوره مفتح و دیگر شعب آماده این است تا بهترین روش ها و راه حل ها را در اختیار شما عزیزان بگذارد.

برای مشاوره خانواده ، ازدواج و تمام خدمات مشاوره ای دیگر میتوانید به مراکز مشاوره ازدواج بهشتی ، مشاوره خانواده بهشتی ، مشاوره خانواده امیری ، مشاوره ازدواج مظاهری ، مشاوره خانواده مفتح و دیگر نمایندگی ها مراجعه کنید.

چیکار کنم بهم اعتماد کنه

سلام من با یه نفر آشنا شدم ولی یه کارایی کردم که الان از نظرش خیلی اشتباه کردم مثل مخفی کردن چادرم و فکر میکنه که من بی اهمیتم ولی یه فرصت بهم داده که خودمو بهش ثابت کنم چیکار کنم

بهم اعتماد کنه و باورم کنه که برای ازدواج جدی هستم

پاسخ

با سلام دوست عزیز اینکه به شما فرصت دادند و شما می دونید .

که خودتون دچار اشتباه شدید خب بهترین راهکار صادق بودن است که قطعا طرف مقابل شما درک خواهد کرد.بهتره خودتون باشید عجله ای برای اثبات خودتون نداشته باشید .

به هر حال زندگی اهمیت ویژه ای دارد شاید با ایشون به توافق نرسیدید هر چند سخت است و درکتون می کنم ولی نباید اصرارداشته باشید .

امیدوارم خوشبخت باشید .

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

خیلی رو همسرم حساسم همش بهش شک می کنم

سلام خسته نباشین میخواستم بگم من خیلی رو همسرم حساسم همش بهش شک می کنم بهش گیر میدم چرا اینستا داری چرا باهمکارات چت می کنی چرا این عکسارو میبینی چرا…….
وخیلی چیزای دیگه و خیلی زود ناراحت میشم و قهر می کنم واین باعث شده خودم از خودم بدم بیاد و همسرمو اذییت کنم البته من و همسدم خیلی همدیگرو دوست داریم.
ولی من هیچ وقت بهش اعتماد نمی کنم .توروخدا بهم کمک کنید چیکار کنم تا درست بشه
پاسخ
با سلام ایا همسر شما رفتاری داشتند که شما شک کنید و یا مساله ای اتفاق افتا ده است ؟
به هر حال داشتن صفحات در فضای مجازی گریز ناپذیر است و امروزه همه افراد تقریبا در فضای مجازی فعالیت دارند .
و خب نمی شود صرف این مساله گفت مشکل ی مبنی بر خیانت و ..وجود دارد .
به هر حال اگر فکر می کنید شک شما غیر منطقی است خوب می تو انید مراجعه داشته باشید .
اگر همسر شما هم چنین بازخوردی را به شما داده است پس مشکل اساسی وجود دارد .
ولی خب اگر اتفاقی افتا ۶ و مساله ای که دیگر نمی توانید با همه علاقه به ایشون اعتماد کنید خب هر دو ضروری است که به مشاوره مراجعه کنید.
امیدوارم خوشبخت باشید و پیگیر مشکلات باشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

هیچ شناختی از خواستگارم ندارم

سلام ازتون کمک میخام توروخداراهنماییم کنین.

من یه هفتس ک ی بنده خدایی امده خاستگاریم ولی من هیچ شناختی ندارم وهمش زورمیگن ومهریه ک من وخونوادم میگیم قبول ندارن ومیگن خونه بنام میزنیم خاب اخه طرف گورنداره ک کفن داشته باشه بعدپسر هم مامانیه وبچه ننس.

وکلاخونوادشون زن حرفومیزنه ک میشه مادرش.

پاسخ

خب وقتی چنین شرایطی داره که شما قبولش ندارید دلیلتون برای ناراحتی و نگرانی چیه ؟

درگیری و اختلاف بعد از مراسم خواستگاری

سلام .فعلا مراسم خواستگاری انجام شده این همه تفاوت و درگیری وجود دارد اگر تداوم پیدا کند چه مشکلاتی اضافه خواهد شدالبته باز بستگی به خود شما دارد که بخواهید چگونه برخورد کنید .

فرضا ممکن است که در مورد مهریه بخواهید کنار بیایید و برای شما مهم نباشد و یا اینکه مادرایشون حرف اول رو میزنن بی اهمیت باشد و شما با شناختی که از خودتون دارید فکر می کنید انقدر انعطاف دارید که این شرایط را تحمل کنید ولی اگر در مورد هر کدام از مشکلاتی که گفتید تحمل سخت باشد شاید بهتر باشد ادامه ندهید چون خیلی از مسائل جزئی حتی ممکن است بعد از ازدواج تبدیل به معذل بزرگی شود .

در هر حال تصمیم با شماست نهایتا اگر تردید دارید برای تصمیم گیری درست می توانید به مشاوره قبل از ازدواج مراجعه داشته باشید .امیدوارم خوشبخت باشید

پاسخ

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

مردی که خیانت کنه

سلام میخواستم بگم من از همسرم چیز خاصی ندیدم و خدانکنه که اینطوری بشه چون من با مردی که خیانت کنه حتی ۱روزم نمیتونم زندگی کنم.

من خودمم زیادی به همسرم شک می کنم احساس می کنم این شک و بدبینی یه دفعه به سراغم میاد وهر کاری می کنم که خودمو اصلاح کنم نمیتونم .

من حتی دوست ندارم وقتی تو خیابون با همسرم راه میریم دوست ندارم به کسی نگاه کنه من خیلی خیلی خودخواه هستم خیلی چشمم بهشه اونم از نقطه ضعفه من استفاده می کنه وقتیایی که اعصابشو خرد می کنم .ت

و شرکتشون بیشتر کارکناشون خانومن واین خیلی منو عذاب میده اخه واسه هر مناسبتی جش میگیرن و پیش هم وای میسن عسک میندازن وای واقعا نمیدونم چیکار کنم شاید حرفام به قول همسرم واسه شمام مسخره باشه ولی بخدا دست خودمم نیست توروخدا کمکم کنید خیلی نیاز دارم

پاسخ

اگر دچار شک به همسر هستید و بعد از مدتی فهمیدید شک‌ شما اشتباه بوده‌ است، اگر همسرتان متوجه شک شما نشده باشد باید روی خودتان کار کنید تا کاملاً شک را فراموش کنید و تنها چیزی که می‌تواند شک‌ها و نا آرامی‌های بین دو زوج را از بین ببرد، محبت کردن بی‌قید و شرط به یکدیگر است.

چون در این صورت رابطه دلپذیر می‌شود و در نتیجه دوباره اعتماد و آرامش به زندگی باز می‌گردد.

اما اگر همسر شما متوجه شک شما شده باشد، باید اول به اشتباه خود اعتراف کنید و از او معذرت‌ خواهی کنید، بعد به نوعی با رفتارهایتان نشان دهید که کاملا به او اعتماد دارید، یعنی مثلاً کمتر سؤال کنید

قدم سوم در رفع شک به همسر این است: بدون قید و شرط به او محبت کنید و عشق بورزید.

بعضی اوقات فرد آنقدر شک به همسر دارد که می‌توان او را بیمار دانست.

برای تشخیص بیماری اول از همه باید دید که آیا او همیشه و در تمام مراحل زندگی‌ اش دچار شک بوده ‌است؟

دوم اینکه شدت شک زیاد است یعنی فرد در هر مسئله کوچک و بزرگی به‌شدت و بدون دلیل شکاک است و این شک ‌ها هم خودش را آزار می‌دهد و هم اطرافیانش را.

یعنی زندگی فرد تحت‌تاثیر قرار گرفته‌ است و تمام زندگی‌اش تبدیل به بحث و جنجال شده است ولی آدم نرمال فقط گاهی و به ندرت در امور اطرافش شک می‌کند.

اگر همسر شما نیز جزو این گروه است باید از او بخواهید که برای حل مشکل به متخصص مراجعه کنیم در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

پاسخ

دوست گرامی وقتی خودتون می دانید که کنترل این شک و بدبینی دست شما نیست و موجب ازار شما شده و زندگی شما رو تحت تاثیر قرار داده است شاید بهتر باشد که به روانشناس مراجعه کنید و در صورت صلاحدید حتی به روانپزشک و البته جای نگرانی نیست و برای هر مشکلی راه حلی وجود دارد.

با مراجعه حتما دلیل این مساله مشخص می شود و اگر به درمان و دادن راهکار نیاز باشد خب این مساله صورت می گیرد.

در هر حال ممکن است شرایطی در کودکی داشته باشید که همین شرایط باعث ترس و بدبینی شده باشد و مدام فکر کنید شاید همسر شما قصد خیانت دارد و نسبت به محل کار و همکارانش حساس باشید خیلی از مسائل در ناخوداگاه افرا د است و ممکن است افراد اصلا توجهی نداشته باشند.

امیدوارم مشکل برطرف شود
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

همسرم مدام به خانوادش کمک مالی می کنه

مشکل من با همسرم اینه که همسرم پسر بزرگ خانواده هست و پدرشون فوت شدن و همسرم مدام به خانواده و برادر خواهراش کمک مالی میکنه و وقتی بهش میگم دلیلی نداره کار میکنی و اینده شغلی ثابت نداری بهکسایی کمک کنی که خودشون میتونن کار کنن ولی بازمن بخث میکنه و میگه اونا یتیمن و من از حق تو و بچه نمیزنک ولی مخفیانه کمک میکنه و بعد تو یه جمعی یهو میگه و من متوجه میشم ، و وقتی میگم سرمایتو برو اپارتمان بخر میگه نه من نهایت بخام ۵ میلیون به اونا کمک کنمً این تو زندگی تو تاثیر داره؟!از طرفی خواهراش هم یه حرفایی جلوش میزنن بیستر حساسش میکنن و حس میکنم نیتشون اینه که با این حزفا بیشتر توجه اون و جلب کنن تا کمکشون کنه مثلامیگن ما میخایم بریم کلاس و هزینش زیاد و اینم میگه من میدم بعد پس بدین در حالی که پس گرفتمی در کار نیست .در حالی که من میگم وسیله خونه بخر اصلا توجه نمیکنه و بعد میگه تو هم میخای من اپارتمان بخرم هم وسیله خونه نمیشه .

پاسخ

دوست عزیز ببینید به هر حال هر فردی به تناسب محیطی که بزرگ شده اخلاقیاتی دارد و البته همسر شما خوب مساله ای که دارد واقعا بحث حمایتی است و خودش را مسئول می داند هر چند منطق حرف شما درست است و خوب وقتی می توانند تلاش کنند بهتره به خودشون کار کنند.

ولی به هر حال اینکه ایشون به انها با این نیت کمک کنندخیر و برکتش در زندگی شما خواهد بود البته اگر افراطی در این کار نداشته باشند و وقتی شما حساسیت ایجاد کنید خوب دیگر به شما اطلاع نمی دهند و این اشکال ارتباطی است.

بهتر ه شما ایشون رو تشویق کنید وقتی ببیند که حامی ایشون هستید مطمئن باشید به همین اندازه هم برای شما خرج خواهند کرد البته با مدیریت صحیح شما وقتی فردی به خانواده اش در این حد وابسته است ممکن است رفتار شما را دال بر دخالت شما بگذارد و ناراحت شود پس شما باید جریان را مدیریت کنید .

و اینکه اگر خانواده ایشون هم از هدم تمایل شما به کمک مطلع شوند ممکنه خودش بر مشکلات بیفزاید و همسر شما را بیشتر به سمت خودشون جذب کنند پس باید با محیط سازگار شوید و یاد بگیرید متناسب با موقعیت عمل کنید در هر حال امیدوارم خوشبختب باشید
این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۱۹۸۳۲
موفق باشید

مامانم خیلی بحث رو کش می ده

سلام، من۲۷ سالمه،به کمک و راهنماییتون احتیاج دارم،
مامان من یه اخلاقی داره انقدر بحث و کش میده که همه مونو دیوونه میکنه،
تا آخر همه حقو بدن به اون، اگه جواب بدیم منطقی و نظرمونو بگیم یجور جبهه میگیره و ادامه پیدا میکنه و به دعوا منجر میشه،
اگه تو خودمون بریزیم و بزور سکوت کنیم اون انقد کش میده تا از تحمل ما خارج بشه و اخرم میگه اره سکوت کردی من که میدونم تو دلتون میگید الکی داره واسه خودش حرف میزنه،
بعد خیلی حساسه یعنی هر کاری کنیم از توش یه چیزی درمیاره،
اینو چرا گذاشتی اونجا، چرا دستتو نشسته زدی به اینجا، این و چرا اینجوری کردی و و و …
خب تحمل ماهم حدی داره!
سالهاست داریم تحمل میکنیم.
به دلم مونده دوستامو راحت بیارم خونمون،سالی یه بارم ک میخوام بگم کسی بیاد انقدر غر میزنه که کوفتم میشه،خودش هم که حوصلش نیاد خونه رو تمیز کنه من انجام بدم همش میگه فایده نداره، ظرف بشورم غذا بپزم میاد ایراد میگیره.
من دلم میسوزه میگم بیحاله من کمکش کنم ولی نمیاد بگه که دستت درد نکنه یه ایرادی میگیره و یه دعوایی راه میندازه، خودشم ک همش خوابه یا جلوی تلویزیونه، نه خیلی میره جایی، نه کسی میاد، نه باشگاه و فعالیتی، همش میگه نمیتونم ولم کنید.. با خودش غر میزنه، والا من میترسم برم ارومش کنم داد میزنه یهو، در کابینتو میکوبه ب هم، وسایلارو محکم میذاره برمیداره..
اصلا مراعات نمیکنه بابا و داداشم تازه از سر کار اومدن یا مراعات منو.
من دیگه واقعا کم اوردم یوقتا میگم خدایا کاش ازدواج کنم برم،
بعدم میگم من برم هم فکرم همش پیش خونس.
بخواد بره بیرون قشنگ به خودش میرسه و ارایش و لباس مرتب ولی موضوع اینجاس که افسردس و نمیتونه بره بیرون.
به همه چیز معترضه، نمیگم همشو بیراه میگه ولی همه چیز و بزرگ میکنه و بارها میگه و دعوا راه میندازه سرمون. سر کوچکترین چیز، یا حرف مردم، یه دعوای راه میندازه خونه.
چندین سال پیش قرص اعصاب میخورد ولی فایده نداشت، هرچند که خودش در کنارش کارایی نکرد که به خودش کمک کنه.
باز گاهی ک خونس حالش خوبه ولی گاهی مث الان اصلا قابل تحمل نیست رفتاراش.
نمیدونم دیگه من خودمم دارم افسرده میشم و عصبی و کم طاقت، دارم مریض میشم، مشکلات خودم کمه، جوّ خونه هم از یه طرف.

والدین حساس

دوست عزیز شما نمیتونید اخلاق ایشون رو در این سن تغییر بدید .
شما باید ایشون رو درک کنید.
حدود و حساسیت مادرتون رو میدونید پس دلیلی نیست برخلافش کاری انجام بدید.
وقتی نسبت به آمدن دوستات حساسه چاره ای ندارید تا مهمونی رو در یک جای دیگه برگذار کنید.
توصیه میکنم با مشاوری مجرب در این مورد صحبت کنید.
لازمه رفتارهای مادرتون رو برای ایشون تشریح کنید تا بتونید به راهکاری عملی در برخورد با ایشون برسید.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵

با همسرم در مورد مسائل جنسی به مشکل خوردم

سلام با همسرم در مورد مسائل جنسی به مشکل خوردم

فکر میکنم از اختلال جنسی رنج میبرم.

زندگی داره از هم میپاشه.زنمو خیلی دوس دارم و تو هیچ زمینه دیگه ای مشکل و اختلاف نداریم ی دکتر خوب یا مشاور جنسی معرفی کنید نمیدونم چ کار کنم.

پاسخ

دوست گرامی باید به سکس تراپ مراجعه کنید تا مشخص شود که مساله شما دقیقا چیست و این که بدانید گفت وو در مورد مشکلات جنسی درمورد خواسته هایی که دو طرف از هم دارید بسیار حائز اهمیت است .

اینکه اصلا اختلال دارید و یا انتظارات خودتون و طرفین مقابل زیاد است ببینید مسائل جنسی بسیار حائز اهمیت هستند.

ولی گاها افراد دچار اشتباهاتی می شوند و در کل اصلا جای نگرانی نیست و امیدوارم خوشبخت باشید و به زودی مساله حل شود ممکنه ابتدا نیاز به اورولوژیست باشد که اناتومیک بررسی کند و بعد طبیعتا اگر اناتومیک نبود و احتیاج به دارو و عمل نداشت توسط متخصص سکس بررسی و درمان صورت گیرد
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۳۰۴
موفق باشید

دلایل و نیازهای ازدواج

دلیل ازدواج رفع تمام نیازها در چارچوب خانه است. نیاز به تعلق عاطفی، نیاز به گوش شنوا، نیاز به همدم و همراه برای زندگی، نیاز مالی و همین طور صدرنشین این نیازها، نیاز جنسی که باید در خانه و توسط همسر برطرف شود.

قرار است شما و همسرتان بهترین برطرف‌کننده همه نیازهای هم باشید.

همین طور که گرسنگی و احتیاج فرد به غذا خوردن با بالا رفتن سن کم نمی‌شود.

البته ممکن است نوع غذاها تغییر کند، نیاز به برقراری رابطه جنسی هم همین طور است.

علاوه بر تفاوت‌های جنسیتی که در نحوه بروز نیاز جنسی مطرح است، تفاوت‌های فردی هم بی‌تاثیر نیست.

ممکن است دو نفر خواسته‌های متفاوتی در رابطه داشته باشند، حتی ممکن است میزان رابطه‌ای که مدنظر دارند و برایشان مناسب است فرق کند، اما به طور طبیعی خانم‌ها با بالا رفتن سن، بیشتر خود را بی‌میل نشان می‌دهند.

این بی‌میلی می‌تواند به دلایل مختلف باشد؛ مانند: تغییرات هورمونی، نارضایتی از همسر، کمبود اعتماد به نفس درباره بدن و…
اما برقراری یک رابطه گرم زناشویی می‌تواند مانند چسبی قوی عمل کند و زندگی شما و همسرتان را مانند روزهای نخست نگه دارد.

چرا فکر می‌کنید نمی‌توانید مانند روزهایی که تازه به هم رسیده بودید، برای این رابطه اشتیاق داشته باشید؟

اتفاقا رمز یک زندگی موفق، گرم نگهداشتن همین رابطه است.
این که شما و همسرتان با هم به یک توافقنامه جنسی برسید، بسیار مهم و ضروری است.

بهتر است در این مورد با هم حرف بزنید. به فانتزی‌ها و علایق او گوش دهید و سعی کنید آنها را با شما تجربه کند. اگر بی‌میلی شدید دارید، علاوه بر ورزش با دکتر متخصص زنان مشورت کنید.
فراموش نکنید بسیاری از خیانت‌ها دلیل اصلی‌اش بی‌توجهی عاطفی و جنسی طرف مقابل است.

اگر همسرتان را برای خود می‌خواهید باید برای او یک شریک کامل و همه‌جانبه باشید. جا خالی دادن بخصوص در این امور نتایج منفی زیادی دارد.

سعی کنید شور و حال اوایل آشنایی را به رابطه زناشویی‌تان برگردانید.
شاید تا کنون بارها و بارها از خود پرسیده باشید که چرا چنین می شود و چه دلیلی می تواند شریک زندگی شما را از تجربه لذت جنسی محروم کند؟!

در اینجاست که برخی ها به غلط تصور می کنند که خودشان مسبب وقوع چنین شرایطی هستند؛ اما بهتر است که زیاد نگران نباشید. ممکن است که همیشه تمام تقصیرها به گردن شما نباشد؛ البته ما روی کلمه “ممکن است” تاکید زیادی داریم! در این قسمت قصد داریم تا شما را با چند نمونه از مواردی که در این امر دخیل هستند، آشنا کنیم. لازم به ذکر است که هیچ کدام از موارد زیر با مسائل اجرایی معاشقه ارتباط پیدا نمی کنند.
.
۱- مصرف دارو
.
اکثر داروها هیچ گونه خللی به رابطه جنسی طرفین وارد نمی سازند.

البته تعداد انگشت شماری از داروها نیز وجود دارند که می توانند به طور ناخواسته توانایی رسیدن به لذت نهایی را از شما سلب کنند و حس ناامیدی را در شما باقی بگذارند.

این قبیل داروها را می توان در جعبه پزشکی هر خانه ای پیدا کرد.

این داروها عبارتند از: قرص های تنظیم فشار خون، قرص های دیابت، داروهای ضد افسردگی، و آنتی هیستامین ها ( ضد حساسیت).
.
درمان: در برخی موارد بدن خانم ها برای هماهنگ شدن با مواد شیمیایی تازه وارد، نیازمند زمان است. بهتر است چند هفته به او مهلت بدهید تا بدن خود را مطابق قبل تنظیم کند.

اما اگر پس از سپری شدن مدت زمان معین، مورد او هنوز رفع نشده بود، او را تشویق کنید که مشکل خود را با یک پزشک متخصص در میان بگذارد.

پزشک ممکن است دوز مصرف دارو را کاهش دهد، داروی دیگری تجویز نماید که اثر داروی اول را خنثی کند، و یا اینکه اصلا به طور کلی نوع داروی مصرفی را تغییر دهد.

با وجود تمام این صحبت ها نباید بدون مراجعه به پزشک از همسرتان درخواست کنید که با تشخیص خودش دوز دارو را کم و زیاد کند.
.
۲- جلوگیری شخصی
.
در حالیکه این امر یکی از مقوله های قابل توجه راهبه ها، و دختران باکره می باشد اما باز هم هر کس بخواهد می تواند به راحتی از ارضای جنسی خود جلوگیری کند.

از آنجاییکه آمار و ارقام حاکی از مضرات بالای رابطه های جنسی ناسالم هستند، به همین دلیل تعداد زیادی از خانم ها، به دلایل شخصی ترجیح می دهند به اوج لذت دست پیدا نکنند.

با توجه به این موارد، آقایون برای اطمینان خاطر حاصل کردن از این مطلب که همسرشان قصد رسیدن به اوج لذت را دارد یا خیر، امری است بس دشوار که نیازمند برقراری رابطه عاطفی شدید بین طرفین می باشد.
.
درمان: با او در این مورد صحبت کنید.

موضوع چندان خوشایندی نیست اما به هر حال راهی صریح و بی پرده و در عین حال آسان و بدون درد سر است و باعث می شود که دفعه آینده خاطره ای شیرین از هم اغوشی برای همیشه در ذهنتان باقی بگذارد.

به راحتی مشکل را با او در میان بگذارید و به او بگویید که احساس می کنید خود را از شما دور می کند و مانع لذت بردن خودش می شود.

از او بپرسید که آیا مشکلی وجود دارد که این کار را انجام می دهد؟

به دقت به حرف های او گوش دهید و برای عقایدش ارزش قائل شوید و تا آنجاییکه که می توانید گفته های خودتان را نیز با دلایل و مدارک مستند ارایه دهید تا او راضی شود.

این احتمال وجود دارد که یک گفتگوی خیلی معمولی، تمام مشکلات شما را حل نماید، به ویژه اگر زمانی این گفتگو را شروع کنید که هر دو از نظر روحی احساس آرامش کامل می کنید و پس از مدت ها مجددا در آغوش یکدیگر قرار گرفته اید.
.
۳- موارد جسمانی
.
بدن انسان دارای ساختار و عملکرد پیچیده ای است؛ در عین حال تمام قسمت های بدن دارای ارتباط جدانشدنی با دیگر اعضا هستند.
.
از قرار معلوم بیماری ها و ناراحتی های بی مورد می توانند ارتباط مستقیمی روی تمایلات جنسی فرد داشته باشند. البته شاید اصلا نتوان نام بیماری بر روی آنها گذاشت، به عنوان نمونه دوران قاعدگی یکی از موارد این ناخوشی ها به شمار میرود.

آیا تا به حال توجه کرده اید که چند روز مانده به شروع دوره، همسرتان چقدر با احساس شده و با نگاه خود محبت شما را طلب می کنند؟ نه؟

شاید بگویید که همسر من در آن زمان، کوچکترین احساسی نسبت به من ندارد؛ خوب این مشکل هم به نوبه خود باز می گردد به متابولیسم بدن خانم ها که در هر فرد متفاوت با دیگری عمل میکند و هیچ حساب و کتابی برای آن وجود ندارد.
.
درمان: در ابتدا پیش از اینکه دست به هر گونه اقدامی بزنید باید مطمئن شوید که مشکل شما از انواع فیزیکی و جسمانی است. شاید احتمالات دیگری هم وجود داشته باشد؛ بنابراین باید کاملا هشیارانه عمل کنید.

برخی از خانم ها هستند که اصلا به طور کلی توانایی رسیدن به ارگاسم را ندارند، بنابراین باید با ظرافت کامل موضوع را مطرح کنید، چراکه ممکن است همسر شما یکی از معدود افراد بدشانس در این زمینه باشد.
.
برای تشخیص این مطلب که مشکل شما و همسرتان به دلیل مهمان ماهانه بروز میکند یا خیر باید بر روی شریک خود کار کنید و میل رسیدن به اوج لذت را با توجه به دوره ماهانه در او تخمین بزنید.

در تقویم خود زمان بروز تغییر و تحولات را یادداشت کنید (البته بهتر است تقویم خود را در جایی نگهداری کنید که اقوام و یا دوستان آنرا نبینند) اگر نواسانات به صورت ماهانه و درست سر موعد خود آشکار شدند، به طور حتم میتوانید اطمینان خاطر حاصل کنید که مربوط به دوره قاعدگی او می شوند و جای هیچ گونه نگرانی وجود ندارد.
.
همانطور که می دانید بدن از درد برای هشدار دادن نسبت به یک مشکل داخلی استفاده می کند. اما گاهی اوقات تنها نشانه ای که شما می توانید از طرف مقابل دریافت کنید، منحرف شدن از مسیر اصلی و نرمال همیشگی است. به طور رسمی بیماری های محدودی هستند که در بهرمندی از لذت جنسی دخالت می کنند، که تنها تعداد کمی از آنها از جمله دیابت در این منظر جدی تلقی می شوند.
.
۴- مسائل روحی روانی
.
بدن انسان ساختار پیچیده ای دارد و بخش کنترلگر آن در مغز نهفته است که از هر جای دیگر پیچیده تر بوده و عملکرد آن ندرتا قابل پیش بینی است.

خوشبختانه در این زمینه تحقیقات بسیار زیادی به عمل آمده و متخصصان بسیار زیادی نیز برای کمک وجود دارند.

ذهن انسان جایگاهی است که منشا تمامی افکار، آمال و آرزوهای فردی شخص می باشد.

شاید دلیل نرسیدن به اوج لذت این باشد که همسر شما نسبت به تصویر ذهنی خود دچار مشکل شده و درک مناسبی از خود حقیقی اش نداشته باشد.

ممکن است دچار استرس شده باشد، عصبانی، ناراحت و یا خسته باشد، حواسش جای دیگری است، تحت فشار مسائل روزمره زندگی است و …
.
درمان: ببینید چه اتفاق جدیدی در زندگی او رخ داده است؛ ذهن خود را بر روی اتفاقات ناخوشایند متمرکز کنید، از خود بپرسید: آیا در محل کار خود پروژه مشغول دنبال کردن و تحویل پروژه سنگینی است؟

ایا به تازگی از شما سوال نکرده که وزنش زیاد شده؟

آیا به خاطر اینکه یک هفته نتوانسته راحت استراحت کند، مرتبا در حال خمیازه کشیدن است؟

آیا خواهرش در حال جدا شدن از همسر خود می باشد؟
.
اگر دلیل تمایل نشان ندادن او به رابطه جنسی وقوع یک اتفاق جدید در زندگی است، جای هیچ گونه نگرانی وجود ندارد. همه مردم روزهای بدی را در زندگی خود تجربه میکنند و چه راه بهتری وجود دارد که آنرا با یک شب بد به اتمام برسانند؟

اما اگر این امر رفته رفته روند عادی به خود گرفت و احتمال از بین رفتن آن کاهش پیدا کرد، باید به دنبال رد یابی مسئله باشید. پس از کشف عامل بروز چنین تمایلاتی باید نسبت به رفع آنها دست به اقدام مقتضی بزنید؛ در این قسمت اشاره ای به چند راه حل کاربردی در این زمینه داریم:
.
اگر تحت استرس قرار داشت: زمانیکه در حمام، داخل وان آب گرم، در حال استراحت است، کارهای مشکل او را انجام دهید.
اگر با چهره خود مشکل داشت: به او یادآوری کنید که چقدر صورت، موها، سینه، شکم، و پاهایش از فلان هنر پیشه معروف زیباتر هستند.
اگر ناراحت یا عصبانی بود: فیلم کمدی مورد علاقه اش را برایش تهیه کنید، یا او را به یک تئاتر شاد و کمدی ببرید. می توانید کمی از استعدادهای ذاتی خود کمک بگیرید و ادای افرادی که او دوستشان ندارد را نیز برایش در بیاورید.

۵- آسیب جنسی

سوء استفاده های جنسی از ابتدای تاریخ بشر وجود داشته و متاسفانه هنوز هم در دنیای “متمدن” امروزی باز هم شاهد چنین فجایعی هستیم. آمار و ارقام در این مقوله بیداد می کند؛ هر ساله شاهد تعداد زیادی از خانم های آسیب دیده هستیم که از سوء استفاده های جنسی رنج می برند.

درمان: آزار و اذیت جنسی را می توان به دو زیر گروه جداگانه تقسیم کرد: جدید و قدیم.

اگر اتفاق اخیرا برای شریک زندگی شما روی داده باشد (در حین زمانیکه با هم رابطه داشته اید) شما نقش تعیین کنند ای در کمک کردن به او برای غلبه بر ترس ها و تجدید غرایز جنسی اش بازی می کنید.

البته به طور حتم اگر او را به کلاس های ماشوره ببرید، کمک بزرگی در حق او انجام داده اید.

وقتی زمان مناسب برای اظهار صمیمیت بین شما دو نفر از نو فرارسید، اصلا متعجب نشوید که او چرا همانند گذشته عمل نمی کند. باید به خاطر داشته باشید که عکس العمل او صرفاً به تجربه تلخی است که در گذشته داشته، نه نسبت به شخص شما.

حتی اگر این امر برای ماهها به طول انجامید الزامی است که شما نسبت به کناره گیری، عدم انعطاف پذیری، نا آرامی، عصبانیت یا حتی ترس های بی مورد همسرتان واکنش غیر معمول نشان ندهید و صبور باشید.

البته تحمل این کار شاید قدری دشوار باشد، اما به خاطر داشته باشید که او علاوه بر جسمش، احساستش نیز آسیب دیده اند. زمان همه چیز را درست می کند.

و با حمایت مناسب و رفتار شایسته طوفان خشم به نسیمی ملایم دوستی مبدل خواهد شد.

آسیب های قدیمی نیز به اندازه آسیب های جدید خطرناک بوده و قابل بحث میباشند.

این نوع از آسیب ها دارای انواع متفاوتی هستند به همین دلیل نمی توان برای کنار آمدن با آنها تنها یک نصیحت کلی ارائه کرد.

علاوه بر اینکه باید تا انجاییکه او از خود تمایل نشان می دهد باید در مورد این مطلب با یکدیگر صحبت کنید و راه های حل مشکل را بیاید.

بهترین راه حل در این زمینه مراجعه به مشاور است، چراکه مشاور به راحتی می تواند نظر او را نسبت به سکس تغییر دهد.

البته هیچ کس دوست ندارد کسی به او بگوید که تو باید به یک روانشانس مراجعه کنی به ویژه زمانیکه صحبت از یک چنین مسائلی در میان باشد؛ اما باید به نحوی او را راضی کنید تا این کار را حداقل برای یک یا دو جلسه به صورت امتحانی انجام دهد.

همچنین باید بیش از اندازه نسبت به واکنش های او دقت داشته باشید.

باید به طور کامل متوجه شوید که نسبت به شرایط مختلف چه عکس العمل هایی نشان می دهد: تون صدایش چگونه تغییر پیدا می کند؟ در صحبت هایش از چه کلماتی استفاده می کند؟

حتی باید بدانید که در چه ساعاتی از روز و چه فصل هایی از سال حالات غیر طبیعی به او دست می دهد.
بدن مقدس او را به جهان پیوند بزنید
دانستن این مطلب که چرا او نمی تواند ارگاسم را تجربه کند، قدری دشوار است اما از تلاش دست نکشید.

مطالبی که ما در بالا به آنها اشاره داشتیم از قبیل مسائل روحی روانی، مصرف داروهای متفاوت و سوء استفاده های جنسی و …

تنها موارد ناچیزی از این بحث بودند. با به کارگیری آنها می توانید مجددا گرمای ونوس را تجربه کنید….

و زمان زیادی نخواهد گذشت که هر دو ستاره را می بینید .
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۳۰۴
موفق باشید

منبع: com.مرکزمشاوره


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

474 نظرات

  • سارا , می 14, 2017 @ 5:46 ب.ظ

    سلام تورو خدا کمکم کنید
    من ۲۶ سال سن دارم مدرک کارشناسی دارم شاغلم هستم
    یک سال پیش عاشق اقایی شدم که طی اولین قرارم با ایشون شوهر خالم توی خیابون مارو دید و کتکمون زد به خاطر این اتفاق عشقم و از دست دادم
    بعد از اون ماجرا به خاطر فشار عصبی و بی عابرویی که توی فامیل به وجود اومده بود و فشار و دعواهای خانوادگی مجبور شدم به اولین خاستگارم جواب مثبت بدم ولی طی دوران نامزدی متوجه شدم نامزدم خیلی خسیس و بدگمان هست مجبور شدم ازش جدا بشم
    بعد از جدا شدن از نامزدم شش ماه بعد یه خاستگار دیگه اومد برام که از همه نظر اوکی بود منم خیلی دوسش داشنم اما شب نامزدیمون دختر خالم از روی حسادت چون نامزدم پولدار  بود و از هر نظر موقعیت خوبی بود جریان دوسپسرم و که شوهر خالم کتکش زده بود و بهش گفت و دقیقا شب نامزدیم مراسم به هم خورد
    بعدش افسرده شدم
    سر دردای مزمن میگیرم
    احساس ناامیدی میکنم
    فک میکنم دیگه هیچوقت نمیتونم ازدواج کنم
    البته خاستگار مناسبمم اصلا نیومده
    البته تمام این اتفاقا توی یکسال برام افتاده
    بهم کمک کنید واقعا ناامیدم از همه ادمای اطرافم بدم میاد
    عصبی شدم
    همش فکرای ناامید کننده میاد سراغم
    خواهش میکنم جواب بدید من منتظر جوابم
    ممنونم

    • مشاور , می 14, 2017 @ 11:05 ب.ظ

      با سلام
      شما با این شرایط باید حتما حضوری مراجعه کنید ..اینکه شکست عشقی و مشکلات بعد از اون باید حل بشه بعد به فرد دیگری فکر کنید .اینکه شما به خاطر اتفاقی بازخواست شدید خب شرایط سختی است .ولی در هر حال شما هم باید بتوانید زندگی معمول را داشته باشید و مطمئن باشید در هر حال باز هم خواستگارانی خواهید داشت منتهی خودتون باید بخواهید تغییر کنید .اینکه در یک سال این مسائل عاطفی پیش بیاد یک مساله اینکه شما با فکر کردن به انها بها بدهید خب مساهل پیچیده می شود.برخورد اطرافیان و حمایت انها هم اهمیت دارد
      بهتره زودتر مراجعه کنید چون این مسائل ممکنه در فرد افسردگی ایجاد کند .
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۸۸۴۱۹۸۳۲
      موفق باشید

      • سارا , می 15, 2017 @ 6:41 ق.ظ

        سلام ممنونم از راهنماییتون
        ولی اطرافیانک هیچ.حمایتی از من نمیکنن
        حتی به شوهر خالم نگفتن چرا تو دختر مارو.کتک زدی
        یا اینکه مثلا خانوادم ارتباطشون و با دختر خالم قطع نکردن
        فقط گفتن بسپار بخدا که خدا حقتو بگیره
        نمیدونم واقعا چه کار کنم
        همش ی کشمکش درونی با خودم دارم
        حتی یک لحظه فکرم اروم نیست

  • سارا , می 15, 2017 @ 6:45 ق.ظ

    میشه یه رواندرمانگر توی کرج بهم معرفی کنید که حضوری مشاوره بگیرم ممنون میشم

  • سارا , می 19, 2017 @ 6:20 ق.ظ

    کسی دیگه جواب نمیده چرا

    • مشاور , می 19, 2017 @ 8:28 ق.ظ

      با سلام سوال رو ثبت کنید در اولین فرصت پاسخ گو خواهیم بود.
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۸۳
      موفق باشید

  • B , می 24, 2017 @ 12:19 ب.ظ

    سلام ممنون از راهنماییتون
    دیشب موقع رابطه ،اسم دوست دخترشو آورد در حالی که اوج لذت بود ،من خشکم زد و دیگه ادامه ندادم ،بعد گفتم حالت تهوع دارم رفتم دستشویی، خیلی پررو و وقیح به روی خودش نیاورد هی پرسید چی شده ؟چرا یهو اینجوری شدم ؟منم گفتم خودت بهتر میدونی …مدام خودش رو به آون راه میزد انگار نه انگار .منم بهش گفتم اسم آون زن خراب رو آوردی …هه .خیلی جالبه عکس العملاش مثل همیشه فوهش دادو هزار تا وصله که تو روانی و توهم زدی بهم چسبوند. آدم چقدر میتونه پست باشه !از اینکه این چیز به این واضحی که سوتی داده رو انکار میکنه خیلی میسوزم .نه معذرت خواهی نه چیزی .باهام قهر کرده ،گفت حالم ازت بهم میخوره تو روانی !و دیشب تو تخت نخوابید! از این وضعیت که برچسب روانی و توهمی بهم میزنه با اینکه خودش هم میدونه اینطور نیست ولی باز پافشاری میکنه طوری که خودش هم باورش میشه حالم بهم میخوره.از اینکه چه من مقصر باشم چه خودش باز من بده میشم باز من مقصر میدونه حالم بد میشه.الان آگه من سوتی میدادم اسم پسر میآوردم منو میکشت ولی نوبت خودش که میشه یه انکار ساده و برچسب توهمی به من و قهر میکنه تازه یه چیزی هم بدهکار میشم .ازش متنفرم .بهتون گفتم موقع رابطه خودمون هم یاد اون زنه میافته. این کثیف ترین حرکت. نمیدونم چیکار کنم ؟فعلا باهم قهریم راهنمایی کنید

    • مشاور , می 24, 2017 @ 6:52 ب.ظ

      با سلام

      اشتباه شماره ۱: بازجویی و تحقیق و بررسی

      وقتی که زنی نسبت به خیانت شوهر مشکوک می شود، اولین اشتباهی که می کند این هست که به دنبال اثبات این شک می رود. جاسوسی، صحبت کردن با همسایه ها و دوستان، سوال و مواخذه کردن شوهر همگی از تلاش هایی هستند که زن به اشتباه برای اثبات شک و گمانش انجام می دهد. در واقع زنان انرژی خودشان را برای اثبات یک عمل واضح که قبلا برای او ثابت شده است صرف می کنند.

      شما احتیاجی ندارید که ثابت کنید که همسرتان خیانتکار است بلکه باید بدانید که در واقع چیزی بین شما دو نفر درست کار نمی کند. حال این که آیا واقعا همسرتان خیانت کرده است و یا شما تنها بی دلیل به او مشکوک شده اید فرقی نمی کند و احتیاج به اثبات و مدرک نیست، بلکه باید بدانید که چیزی باید تغییر کند. عصبانی شدن و سعی برای اثبات خیانت همسرتان هیچ کدام آن آرامشی که شما دنبالش هستید را برایتان نمی آورند. این کارها در واقع باعث می شوند که شما به نظر دیوانه بیایید.

      اشتباه شماره ۲: سرزنش کردن دیگر زنان

      بله، زنی که با بک مرد زن دار رابطه بر قرار می کند و در واقع شوهر شما را می دزدد یک انسان شیطان صفت و بدبخت است، اما این در حقیقت مشکل اصلی نیست. او (زنی که شوهرتان با او رابطه داشته است) کسی نیست که به شما قول وفاداری داده است و حالا به شما خیانت کرده است بلکه کسی که قول وفاداری داده و خیانت کرده همسر شماست. و حتی مهمتر، اگر این زن اینکار (هم بستر شدن با شوهرتان) را نمی کرد حتما زن دیگه ای این کار را می کرد.

      مردم خیانت می کنند برای اینکه خیانتکار هستند. وقتی که مردی خیانت می کند این به این دلیل نیست که او از روی بی تقصیری مورد فریب زنی زیبا و بد سرشت (ساحره) قرار گرقته است. این به این دلیل نیست که او (زنی که شوهرتان با او رابطه داشته) چیزی بیشتر از شما دارد و در اختیار شوهرتان قرار می دهد. این به این دلیل نیست که او (زنی که شوهرتان با او رابطه داشته) از شما بهتر است. یک خیانتکار به فریفته و وسوسه شدن برای داشتن رابطه نا سالم احتیاج ندارد، انسان های خیاتکار خیانت می کنند.

      اجازه دهید که عصبانیت شما نسبت به زنان دیگر فروکش کند. این یک مسیر اشتباه (عصبانی شده و سرزنش زنی که با همسرتان رابطه داشته) است. در عوض بیشتر توجه خودتان را روی این متمرکز کنید که طرف دیگر این رابطه شوهر شما بوده است در حالی که به شما قول وفاداری و تک همسری (داشتن تنها یک رابطه سالم) داده است. اگر این زن (زنی که شوهرتان با او رابطه داشته) این کار را نمی کرد یا شوهرتان کسه دیگه ای را پیدا نمی کرد؟ حتی اگر این زن از زندگی شما خارج شود باز هم میلیون ها زن دیگر در دنیا وجود دارند که همسرتان می تواند با انها رابطه ی خیانت کارانه برقرار کند.

      اشتباه شماره ۳: ایجاد تغییر در خودتان برای نگه داشتن شوهرتان

      اول از همه، اگر شوهر شما یک خیانتکار است و شما تنها می خواهید با وجود این خیانت نیز شوهرتان را کنار خود نگه دارید، مطمئن باشید با هر مقدار تغییری که در رفتارها و خصوصیات اخلاقی تان ایجاد کنید نمی توانید شوهرتان را از خیانت کردن دور نگه دارید با وجود هر مقدار قولی که همسرتان بدهد. اگر شوهرتان به شما خیانت کرده است الان زمان جدایی و رها کردن اوست. کسی که خیانت می کند باز هم خیانت خواهد کرد.

      دوم، شما باعث خیانت کردن شوهرتان نبوده اید. اگر همسرتان یک خیانتکار است، این بازتاب ارزش شما نیست بلکه در حقیقت بازگو کننده این است که شوهر شما توانایی قبول مسئولیت یک زندگی مشترک را ندارد. او در واقع هنوز به آن رشد و بالغ شدن فکری برای دریافت معنای خانواده نرسیده است. مشکل از شوهر شماست نه شما (بنابراین اوست که باید تغییر کند نه شما)

      از آنجایی که شما باعث خیانت همسرتان نشده اید، شما نیز نمی توانید آن را متوقف کنید. هیچ راهی وجود ندارد که شما بتوانید با تغییر در خودتان یک خیانتکار را به یک فرد وفادار تغییر دهید. از این افکار بیرون بیایید که اگر شما لاغر تر، باریک تر، زیبا تر، وحشی تر در رختخواب و یا پر خروش تر بودید همسرتان می توانیست وفادار باشد. اگر شوهر شما یک خیانتکار است، این بدن معناست که او اصلا به شما فکر نمی کند.
      موفق باشید
      وقتی کسی به شما خیانت می‌کند، روش درست یا روش غلط برای واکنش دادن به آن وجود ندارد. این یک تجربه شخصی بسیار عمیق و دردناک است و فقط خودتان می‌دانید چه رفتاری درمقابل آن باید نشان دهید.

      بااینحال، استفاده از توصیه‌های کسانیکه تجربه مشابهی داشته‌اند می‌تواند کمکتان کند. در زیر بهترین توصیه‌های خوانندگان مردمان در سایت و صفحه فیسبوکمان را برایتان جمع‌آوری کرده‌ایم تا بتوانید راحت‌تر با این مشکل کنار بیایید.

      ۱. «مدتی طول کشید تا من بتوانم این موضوع را فراموش کنم اما چیزی که خیلی به من کمک کرد این بود که به خودم یادآور می‌شدم، رفتار او، انتخاب خودش بوده است و من هیچ کنترلی روی آن نداشته‌ام. این امکان وجود دارد که چنین افرادی هیچوقت واقعاً خوشحال نباشند چون همیشه دنبال چیز دیگری هستند درحالیکه مشکل اصلی خودشانند. اما این طرف قضیه خود شما هستید که فوق‌العاده‌اید و می‌توانید با این مشکل هم مثل مشکلات دیگر زندگی کنار بیایید.»

      ۲. «عصبانیتتان را بیرون بریزید. وقتی من توانستم بالاخره این موضوع را پشت سر بگذارم، از شوهر سابقم و شریک خیانت او بخاطر درهایی که به روی من باز کردند، متشکر بودم. من آدم خوبی هستم (مطمئناً شما هم همینطور) و لایق بهترین‌ها. وقتی شوهرم با زنی دیگر به من خیانت کرد، این آزادی را به من داد تا بتوانم بهترین را برای خودم پیدا کنم.»

      ۳. «فریاد بکشید، گریه کنید و غصه بخورید. مطمئناً چنین اتفاقی باعث عصبانیتتان می‌شود، پس بگذارید که عصبانی شوید. هیچ چیز بدتر از این نیست که دیگران به شما بگویند که آرام باشید و خودتان را جمع و جور کنید.»

      ۴. «کمی صبر کرده و به موقعیتی که در آن هستید فکر کنید. بلافاصله به این اتفاق واکنش ندهید تا از تصمیمی که می‌گیرید، پشیمان نشوید. لازم نیست فوراً تصمیم بگیرید. و وقتی به اینکه چه می‌خواهید بکنید فکر کردید، برنامه‌ریزی کنید. این همان کاری بود که من انجام دادم. دفعه اولی که بخشیدم، نقشه‌ای داشتم که اگر چنین اتفاقی دوباره برایم افتاد، چه بکنم. وقتی به طور غیرقابل اجتنابی این اتفاق برایم تکرار شد، دیگر می‌دانستم که دقیقاً می‌خواهم چکار کنم، کجا می‌خواهم زندگی کنم، بچه‌هایم را به کدام مدرسه بفرستم، کارم را چه بکنم و …»

      ۵. «یادتان باشد که این انتخاب آنها بوده است، باوجود همه اتفاق‌هایی که در گذشته و حال این رابطه برایتان افتاده است. این انتخاب آزادانه آنها بوده است که موجب این وضعیت شده است. شما هم آزادید، پس گناهی که او به گردنتان انداخته است را با خودتان حمل نکنید. اما نباید فراموش کنید که باید ببخشید. نمی‌گویم این کار آسان است، اما در آینده از خودتان متشکر خواهید بود. تنها چیزی که باید جلو دیدتان قرار دهید این است که این اشتباه و ضعف او بوده است نه شما. این ناتوانی او برای حفظ قداست رابطه زناشوییتان بوده است که موج این اتفاق شده است.»

      ۶. «حتی اگر نتوانید شکسته‌های رابطه را دوباره به هم وصل کنید، قبل از اینکه همه چیز باعث ویرانی خودتان شود، او را ببخشید.»

      ۷. «به نظر من همه چیز به این بستگی دارد که از این به بعد طرف‌مقابل چطور می‌خواهد رفتار کند. هر تصمیمی که بگیرید، توصیه می‌کنم که این را به خاطر داشته باشید: گذشته، گذشته است. فقط امروز را دارید.»

      ۸. «من بعنوان روانشناسی که تخصصم کار کردن روی افرادی است که خیانت برایشان اتفاق افتاده است، توصیه می‌کنم که صبر کنید. لازم نیست همان لحظه تصمیمی بگیرید.»

      ۹. «یادتان باشد: خیانت او تاثیری روی شما نداشته و به خودشان برخواهد گشت. رفتار و اعمال او به دیگران نشان می‌دهد که واقعاً چطور انسانی هستند. شما هم می‌توانید سرتان را بالا نگه دارید.»

  • سارا , ژوئن 4, 2017 @ 10:41 ق.ظ

    سلام خسته نباشید
    من ی مشکلی که دارم اینه غریزه جنسیم فوق العاده قوی هست خیلی تمایل به خود ارضایی دارم
    خیلی دوست دارم ازدواج کنم به سن ازدواجم رسیدم اما خاستگار ندارم
    گاهی اوقات حس میکنم خدا به خاطر انجام خود ارضایی برام موقعیت ازدواجفراهم نمیکنه
    و هر چقد دعا میکنم جواب نمیگیریم میشه راهنماییم کنید واقعا تنهایی اذیتم میکنه
    خیلی تعجب میکنم چرا خیلی از دخترا ازدواج میکنن دوست پسر دارن خیلی از نظر عاطفی تامین هستن اما من حتی ی دوستپسرم ندا م
    خواهش میکنم من و راهنمایی کنید خیلی دچار عذاب وجدان هستم

    • مشاور , ژوئن 4, 2017 @ 4:45 ب.ظ

      با سلام
      متاسفانه این مساله اگر اونقدر شدت داره که نمی توانید کنترلی داشته باشید باید زیر نظر متخصص باشید و حتی ممکنه نیاز به مصرف دارو برای کاهش تمایل جنسی باشد ولی اگر صرفا با دیدن صحنه ای از فیلم و ….دست به خود ارضایی می زنید و در حالت معمول تحت کنترل است خب باید از این موراد دوری کنید به هر حال این غریزه مثل هر غریزه ای نیاز به محلی برای ارضا شدن دارد منتهی می توانید با ورزش کردن پرداختن به فعالیت های مورد علاقه می از شدت این مساله کم کنید و اینکه دوست پسر داشته باشید این چیزی نیست ه بتواند برای شما حس امنیت عاطفی فراهم کند مگر اینه برهه ای دست اویز فردی برای رسیدن به اهدافش باشید .در بحث ازدواج عجله نکنید به هر حال قطعا افرادی هستند که نسبت به شما تمایل دارند ولی شاید شما دنبال فرد خاصی هستید توجهی ندارید یا نداشتید .به هر حال اینکه توانایی های خودتون رو باور کنید و به رشد و پیشرفت خودتون بپردازید خودش مساله ایست که باعث توجه مثبت اطرافیان و سایر مسائل خواهد شد افراد باید بتوانند ابتدا خودشان را باور کنند تا دیگران هم انها را بپذیرند
      نگران نباشید امیدوارم به زودی خوشبخت شوید .
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
      موفق باشید

  • سارا , ژوئن 4, 2017 @ 10:57 ق.ظ

    من مشکلم خیلی حاده
    خیلی خود ارضایی میکنم
    واقعا غریزه جنسیم قوی هست
    احساس میکنم خدا به خاطر این گناهم جواب دعام و.نمیده
    سر تمام نمازام دعا میکنم که یه ازدواج خوب و سالم سر راهم بزار که از گناه دور باشم
    خیلی مورد توجه مردا هستم یعنی سنگینی نگاه مردارو همه جا حس میکنم که نمیتونن چشم ازم بردارن
    اصلا دختر جلفی نیستم
    اما نمیتونم یکی و جذب کنم که وارد رابطه بشم باهاش
    خیلی خستم از تنهایی از خود ارضایی
    واقعا بعد از خود ارضایی احساس تنفر میکنم از خودم
    از خدا میخوام یه ازدواج خوب سر راهم بزاره که از گناه دور بشم
    اما جواب نمیده
    حس تنهایی و افسردگی تمام وجودم و گرفته
    فک میکنم هیچوقت ازدواج نمیکنم
    همیشه باید تنها باشم
    هر روز که از سنم میگذره حس میکنم پیر تر شدم
    تورو.خدا بهم کمکم کنید

    • مشاور , ژوئن 4, 2017 @ 4:49 ب.ظ

      با سلام
      درگیری بیش از اندازه با مسایل جنسی موضوعی است در هر جامعه ای وجود دارد این مشکل می تواند به راحتی زندگی فرد را از مسیر عادی خارج می کند و باعث شود در کار و زندگی فرصت ها را از دست بدهد، یا حتی از پیامد های آن می تواند شکست حرفه ای یا خانوادگی باشد. یا در بدترین حالت منجر به یک بیماری خطرناک شود: اعتیاد جنسی! آیا شما هم این مشکل را احساس کرده اید؟ آیا احساس کرده اید که در حال تلف کردن انرژی، جوانی و زندگی خود هستید؟ اگر چنین است به شما توصیه می کنم این مقاله را بخوانید در این مقاله نکته ها و راهکار هایی به شما ارائه می شود که به کمک آن می توانید فکر خود را از مسائل جنسی خلاص کنید.

      مراحل :

      واقعیت را قبول کنید

      برای اینکه فکر خود را از مسایل جنسی آزاد کنید ابتدا باید بدانید که هر کسی به طور طبیعی و غریزی تمایلات جنسی دارد و خواه نا خواه افکارش به این سمت کشیده می شود این حقیقتی است که بسیاری از ما از اعتراف به آن می گریزیم. بنابراین قبل از هر چیز باید بدانیم که نمی توانیم فکر خود را صددرصد خلاص کنیم. چون بدن شما این گونه می خواهد. و مرتب خود را برای فعالیت جنسی بعدی آماده می کند. و این مانند پارازیتی قوی است که به صورت روزمره وارد زندگی شما می شود ولی آنچه مهم است برخورد شما با این حقیقت و در کنترل داشتن آن است.

      به موقع وارد شوید

      در مورد وسوسه های جنسی و افکاری که در ذهن فرد وجود دارد یک واقعیت وجود دارد که مانند باتلاق می ماند هر چه زودتر از این باتلاق دور شوید بهتر می توانید از فرو رفتن نجات پیدا کنید بنابراین هر گاه فکر کردید دچار وسوسه شده اید در همان قدم اول اقدام کنید و یکی از روش های زیر را به کار گیرید.

      تحریک کننده های خود را بشناسید.

      همیشه خود سکس موضوعی نیست که شما را تحریک کند. بعضی مواقع خستگی و بی حوصلگی مداوم و نداشتن تفریح سالم سبب می شود ذهن برای رفع خستگی به دنبال سرگرمی بگردد و بسیاری مواقع افکار جنسی اولین راه حلی است که یافت می شود و فرد به این صورت تحریک می شود تحریک کننده های مختلفی وجود دارد هر کسی خود بهتر می داند چه چیزی باعث مشغول شدن ذهن او به این مسائل می شود و بهترین راه حل برای جلوگیری از افتادن در دام مسایل جنسی این است که این تحریک کنندها را بشناسید و بدانید چه چیزی باعث می شود فکر شما مشغول گردد، آنگاه باید کاری کنید که کمتر در معرض این عوامل قرار گیرید و به طور طبیعی کمتر تحریک شوید. یکی دیگر از عوامل تحریک کننده استرس است تحقیقات ثابت کرده است که استرس بالا عاملی قوی است که ذهن را از مسیر عادی خارج می کند و در بسیاری مواقع به سمت افکار جنسی سوق می دهد. و به این ترتیب برای خود راه فراری پیدا می کند.

      اراده خود را تقویت نمایید.
      اگر واقعا می خواهید از شر مسائل جنسی و فکر کردن بیمار گونه به آن خلاص شوید باید با خود رو راست باشید و به خود تعهد دهید که خود را از درون آزاد نمایید. اعتقادات مذهبی بسیار کمک می کنند و عبادت به فرد احساس آرامش و قدرت بیشتری برای مبارزه با وسوسه ها می دهد یا اگر فرد مذهبی نیستید می توانید حداقل کنترل تفکرات جنسی را هدف خود قرار دهید به طوریکه این تفکرات شما را از مسیر عادی زندگی منحرف نکنند و زندگی روزمره شما از قبیل درس یا کار را مختل نکند. اگر با خود این عهد را بسته اید و آن را فراموش کرده اید و فکر می کنید برای یاد آوری آن نیاز به کمک دارید می توانید از یک انگشتر، دستبند یا النگو استفاده کنید و به آن به عنوان یک نماد نگاه کنید نمادی که به شما یاد آوری می کند به راهی خطا می روید نمادی که به شما می گوید خوشبختی و موفقیت از این مسیر نمی گذرد. این نماد تعهد شماست. و به این ترتیب تمرین می کنید که اراده خود را تقویت نمایید و وسوسه ها را در همان لحظه اول خفه کنید.

      تبدیل انرژِی جنسی
      با تذهیب نفس شما انرژی جنسی خود را به یک کار مثبت تبدیل می کنید. این عمل زمانی رخ می دهد که شما تمایل جنسی خود را به سمتی دیگر هدایت می کنید که منجر به خلق یک کار با ارزش می شود. خوب به جای اینکه با افکار جنسی خود را اذیت کنید می توانید از یک سرگرمی خلاقانه لذت ببرید کار هایی مانند: نوشتن، مجسمه سازی یا نواختن موسیقی، خراطی، سفال گری و … می توانند به شما کمک زیادی بکنند. اگر این کاری باشد که واقعا از آن لذت می برید به این ترتیب راهی کارا وجود دارد که به کمک آن می توانید در عین حال که به تذهیب خود می پردازید احساس رضایت بیشتری هم خواهید داشت.

      توجه خود را به فعالیت های دیگر منحرف کنید

      اگر در محلی هستید که نمی توانید به سرگرمی های مورد علاقه خود مشغول شوید خود را به نرمش و فعالیت مشغول نمایید. اگر حرکات ورزشی که انجام می دهید به اندازه کافی سنگین باشد قاعدتا فکر شما به چیز دیگری منحرف نخواهد شد. اوقات فراغت خود را با یک فیلم زیبا یا یک کتاب جذاب بگذرانید سعی کنید در فعالیت های ورزشی تیمی شرکت نمایید. هر چند فعالیت های خارج از منزل لزوما فکر شما را از سکس منحرف نمی کند اما می تواند به شما کمک کند راحتتر فکر خود را از مسائل جنسی منحرف نمایید.

      در برنامه روزانه خود برای اوقات فراغت و بیکاری کمترین زمان را قرار دهید.

      هر کس نیاز به زمانی برای آرامش و استراحت دارد، اما زمان زیادی را به بطالت گذراندن می تواند نتیجه منفی داشته باشد. برنامه روزانه خود را با فعالیت ها و رویداد های مختلف پر کنید. در پایان روز زمانی برای استراحت و آرامش خود قرار دهید، اما نه آنقدر که موجب کسالت شما شود. بسیار مهم است که کار هایی را که ی خواهید انجام دهید بنویسید من به شما قول می دهم وقتی که این کار را انجام دهید بش از ۵۰ درصد کار انجام شده است چون مغز شما به این روش بهتر عمل می کند و بیشتر روی هدف شما متمرکز می شود. اما نکته ای که در این میان مهم است داشتن یک هدف با ارزش در زندگی است هدفی که به اندازه کافی بزرگ و ارزشمند باشد تا به شما انگیزه کافی برای فعالیت بدهد و در این صورت از فعالیت های خود بیشتر لذت می برید و احساس خوبی از خود خواهید داشت که این احساس خوب به شما کمک می کند کمتر به افکار بی ارزش توجه کنید.

      در مورد مشکل خود با کسی صحبت کنید

      همان قدر که این کار به نظر وحشتناک و خجالت آور می رسد همانقدر هم می تواند موثر باشد. اگر کسی را می شناسید که در مورد دیگران قضاوت نمی کند و می تواند درک کند که این مشکلی است که ممکن است برای هر کسی پیش آید و همنطور به هدف شما ارزش خواهد داد آدم خوش شانسی هستید. او را از دست ندهید هر روز با او صحبت کنید، و درباره عملکرد خود توضیح دهید. اگر در شرایطی قرار گرفتید که احساس کردید تحریک شده اید و افکار شما در جهتی که نباید حرکت می کند رک و بی پرده به او بگویید. آنگاه متوجه خواهید شد که در این هنگام چقدر قدرت وسوسه و این افکار کم می شود. چون با گفتن آن از ارزش آن کاسته اید. البته باید این دوست شما انسان رازداری باشد.

      اگر هیچکدام از این راهها پاسخ نداد

      هر چیزی از بوق ماشین گرفته تا مادربزرگی که که او را خیلی دوست دارید خوراکی دلپذیر که موتور تحریک شما را خاموش کند می تواند مفید باشد. این کار را تمرین کنید مانند این که مغز خود را برای یک دوش آب سرد فرستاده اید. این روش یک راه حل بلند مدت نیست و فقط می تواند به صورت کوتاه مدت مفید باشد و وقتی که احساس می کند فورا باید کاری بکنید، راه حل خوبی خواهد بود.موفق باشید

  • مارال , ژوئن 5, 2017 @ 1:27 ق.ظ

    سلام دختر هستم و مجرد ۳۰ ساله شبا خوابم نمیبره با اینکه خیلی خسته هستم اما چون ارامش درونی ندارم شبا خوابم نمیبره ارامش ندارم یجورایی خیلی خستم از زندگی دوس دارم بمیرم اما از مردن میترسم چکار کنم شبا خوابم ببره خیلی اذیتم هروقت هم از خواب بیدار میشم از اینکه باز زنده ام خسته شدم تحمل خودم هم ندارم لطفا راهنمایی کنید

    • مشاور , ژوئن 5, 2017 @ 8:29 ق.ظ

      با سلام اگر مسئله ای مثل تجرد و مشکلات زندگی باعث شده مدام فکرتون درگیر باشه و حتی ارزوی مرگ داشته باشید بدونید خیلی از افراد شرایط بسیار سخت تری نسبت به شما داشتند و اکنون افراد موفقی هستند .مشکل خواب شما دقیقا به شرایط روحی که دارید برمی گردد.وقتی ذهن مدام درگیر است ارامشی برای خواب اتفاق نمی دفتد می شود توصیه کرد به روانپزشک مراجعه کنید و از داروهای خواب اور استفاده کنید ولی این دور زدن مساله است چرا که باید علت ناکامی ها ابن شدت خستگی از زندگی رافهمید پس روانشناس رو توصیه می کنم ضمن اینکه شما ۳۰ ساله هستید و اوج بهروه وری اجتماعی هستید باید تلاش کنید موانع راه پیشرفتتون رو بردارید اگر شرایطی تغییر نمی کنو مثل مسائل مالی و خانوادگی تغییر از درون رو شروع کنید و شرایط بیرون رو بپذیرید برای کارها و اهدافتون انگیزه پیدا کنید و کمی در مسیر حرکت به سمت اهداف اراده داشته باشید .شما به خاطر هر شرایطی هم دارید هر چند بد محکوم به شکست نیستید و باید تلاشتون رو دو چندان کنید .اینکه راکد جایی باایستیم و انتظار تغییر بیرونی داشته باشیم اشتباه است تغییر به واسطه تلاش خود ما اتفاق خواهد افتاد امیدوارم به زودی خودتون کمک کنید شرایط مرتفع شود و انوقت خواهید دید مشکل خواب خود به خود حل می شود برای رفع ان دنبال راه حل زودبازده نباشید .موفق باشید.

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
      موفق باشید

      • مارال , ژوئن 5, 2017 @ 10:43 ق.ظ

        مرسی از پاسخ شما من با اینکه ۳۰ سالمه اما موفق هستم همکارام بهم میگن اما خانوادم همش مجبورم میکنند که به یکی از خواستگار هام جواب مثبت بدم اخه من یکی دیگه رو دوس دارن و اون تمایل به ازدواج نداره ذهنم درگیر اون شده واقعا نمیدونم چکار کنم خودم واسم ازدواج مهم نیست اگه بخوام ازدواج کنم دوس دارم با اونی که میخوام باشه با اون ارامش دارم در ضمن تمایل دارم مستقل زندگی کنم از نظر مالی و مکانی مشکلی ندارم اما نمیدونم خانوادم کنار میان یا نه چون واقعا در خانه با ان ها زندگی کردن جوری هست که خیلی از کار های پیشرفتیم رو نمیتونم انجام بدم خیلی راحت نیستم چطور راضیشون کنم که مستقل زندگی کنم

        • مشاور , ژوئن 8, 2017 @ 9:52 ق.ظ

          با سلام بحث استقلال وازدواج دو مساله متفاوت است .در فرهنگ های ایرانی که البته متاسفانه رو به زوال است .استقلال نکته ای پذیرفته شده نیست ضمن اینکه مطمئن باشید عوارض و خطراتی را خواهد داشت چون هنوز جامعه پذیرشی ندارد ..بحث ازدواج وقتی شرایط خوبی دارید باید با خانواده صحبت شود و اصرار در ازدواج و اجبار جایگاهی ندارد .بهتره زیر نظر خانواده استقلال فکری داشته باشید و تلاش کنید طوری رفتار کنید کا اگر فردا تصمیمی گرفته شد به پای عقل و منطق شما بگذارند و با شما همراهی کنند نه اینکه فکر کنند احساسی برخورد کردید .عشق یک طرفه هم اسیب رسان است و فرصت های اینده را از شنا خواهد گرفت به این مساله هم باید توجه داته باشید و بدانید عموما خانواده ها فرزندشون و سطح استقلال عملش رو خوب میشناسند و متناسب با ان له او میدان عمل می دهند .امیدوارم جوانب تصمیم هاتون رو در نظر بگیرید و موفق باشید .

          در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
          دفتر سعادت آباد:
          ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژ

  • سارا , ژوئن 9, 2017 @ 9:48 ق.ظ

    سلام
    من ۲۷ سالمه اهل کرمانشاه
    یه اقای سی ساله اهل میاندواب بایک خانواده کاملا فرهمگی و اصیل عاشق من شدن ایشون هم حقوق خوبی دارن هم خونه و ماشین دان هم اینکه کلا خانوادگی تحصیلکرده هستن از نظر طرز فکری هم دقیقا همونی هستن که من میخوام همه چی ایشون خوبه تنها مشکلی که دارم باهاشون اینه به قول معروف نمثل یه جنتلمنبامن رفتار نمیکنه خیلی ابراز علاقه میکنه رفتارش با من ی جورایی ابکی هست و از طرفی از چهره ایشون خوشم نمیاد نمیدونم قبول کنم ممکنه بعدا بتونم با چهرش کنار بیام چون زشت نیست اصلا فقط سفید پوسته من از مرد سفید پوست خوشم نمیاد
    کمکم کنید خواهش میکنم

    • مشاور , ژوئن 9, 2017 @ 10:36 ق.ظ

      با سلام چهره و ظاهر به طور کل ملاک مهمی نیست ولی در دیدار اول شما باید ایشون رو بپذیرد .اگر در طی چند جلیه باز چهره ایشون مورد علاقه شما نبود و صرف موقعیت اجتماعی و خانوادگی خواستید جواب مثبت بدهید بدانید له مشکل بر می خورید مساله مهم به دل نشستن چهره افراد است وگدنه در طی زندگی ممکنه پذیرشی نسبت به ایشون نداشته باشید البته می توانید چند جلسه وقت بگذارید گاهی رفتار اون فرد انقدر برای شما دلنشین است که اهمیت چهره کم می شود و علاقه شکل می گیرد.بهتره این مورد را دقیق بررسی کنید هیچ وقت برای جواب منفی دادن دیر نیست .طوری تصمیم بگیرید که بعدا پشیمانی نداشته باشد .خوشبخت باشید.

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
      موفق باشید

  • سارا , ژوئن 10, 2017 @ 12:34 ق.ظ

    سلام من تنها ی خاستگار دارم که هیچ.علاقه ای بش نذاررم
    هر چقد دعا کردم خدا ی خاستگار خوب برام بفرسته این و فرستاد که هیچ.علاقه ای بش ندارم .
    بهم کمک کنید نمیدونم چطور باید در معرض دید باشم.چون همیشه تو.خونم میرم سر کار و.میام
    که هیچکسمن و نمیبینه من دوست دارم ازدواج کنم
    همه اون کسایی که ارزو.میکردم ای کاش بیان خاستگاری من همه ازدواج کردن غصم میگیره که من تنهام و همه یه نفر تو زندگیشون و افسرده شدم شما بگید چی کار کنم واقعا کم اوردم

    • مشاور , ژوئن 10, 2017 @ 7:12 ق.ظ

      با سلام دوست عزیز اولین اشتباه شما اینه که ازدواج رو مساوی خوشبختی می بینید در صورتی که این درست نیست .ازدواج مناسب مهمه در هر حال هنه کسانی که به قول شما یکی رو دارند ایا واقعا خوشبخت هستند بهتره دیدتون رو تغییر بدزد چون این طوری اولین نفری که به عنوان خواستگار بیاد ممکنه نسنجیده جواب مثبت بدهید .درسته به عنوان دختر دغدغه هایی برای زندگی ایندتون دارید ولی هر فردی قطعا قسمتی دارد .ضمن اینکه باید مسائل رو برای خودمان قابل پیش بینی ببینیم مثلا اگر شما هیچ وقت ازدواج نکردید برای شکوفایی و ارتقا چه کارهایی باید انجام دهید کارهایی که باعث رضایت خاطر از خودتان شود.این تنهایی اگر آزارتون میده باید دنبال دوستانی باشید که شما را درک کنند البته فعلا و فکر نکنید برای ازدواج کردن تفکراتی همچون در چشم بودن و ..درست است .همه ازدواج های موفق این طور صورت نمی گیرد.علاقه ممکنه در طی صحبت پیش بیاد و با بررسی جوانب امر زود تصمیم نگیرید شرایط رو دقیق بررسی کنید .شاید این فرد مناسب باشد منتهی باید زمات گذاشت و شناخت .و هیچ وقت فکر نکنید محکوم هستید به ایشان جواب مثبت دهید که اگر این طور باشد ایندتون رو نادیده گرفتید .امید ارم متوجه صحبت های بنده شده باشید و خوشبخت باشید.

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
      موفق باشید

  • مهسا.سع , ژوئن 11, 2017 @ 11:19 ق.ظ

    سلام من حدود هشت ماهه ازدواج کردم و. تو این هشت ماه مشاجره و دعوا با همسرم داشتم اغلب دعواهای ما نیز به علت دخالت خانواده این شخص توی شخصی ترین مسایل ماست اما بدترین اونها به دوماه پیش میرسه ک مساله به کتک کاری رسید و ایشون منو از خونه بیرون کرد من پزشکی قانونی رفتم شکایت کردم ایشون هم به خونه پدری رفتن و. هیچگونه خبری از من نگرفتن حتی یه پیامک حتی تو دادگاه هم با من غیر از بدو. بیراه و دعوا چیزی نمیگن فعلا براشون قرار کفالت صادرشده و با فیش حقوقی ازادن اما علی ذغم حرف دادیار پرونده ایشون هیچ عذرخواهی نکردن در. این دوماه هبچ خبری از من نگرفته به شدت فرد دهن بینیه و منو تو جمع خونواده اش خراب کرده واقعا نمیدونم باید. ادامه بدم یا نه ایاادمی ک دوماه ازهمسرش بیخبره و حتی کوچکترین عذرخواهی نکرده شایسته زندگی مشترک هست یا نه

    • راهنما , ژوئن 11, 2017 @ 12:17 ب.ظ

      شما در ابتدای یک زندگی مشترک دچار چنین برخوردی شدید پس میتونه این اتفاق در آینده هم تکرار بشه
      پس شما یکی از راهایی که دارید اینه که صبور باشید و حساسیت های ایشون رو بشناسید و ازشون دوری کنید وگرنه هیچ کسی غیر شما نمیتونه در حال حاضر در این مورد اظهار نظر کنه
      رفتار با شوهر بداخلاق، کار ساده ای نیست. مردان بیشتر کلامی هستند و به همین خاطر باید اجازه دهید عصبانیت خود را بیرون بریزند. درحالی که زنان تمام خشم خود را درون خود نگه می دارند و با گریستن آن را نشان می دهند. درمورد یک زوج متأهل، تمام خشم مرد متوجه زن خواهد بود چون او نزدیکترین فرد به شوهرش می باشد.

      خشمی که از طرف شوهرتان سر می زند، مستقیماً شما را هدف قرار نمی دهد. در این شرایط شما به اندازه کافی به احساساتی شدن گرایش دارید. اندیشیدن به شوهرتان که همیشه با خشم برخورد می کند، باعث می گردد احساس فرومایگی کنید و این امری کاملاً طبیعی است. شما باید یک قدم به عقب بردارید و عملاً به آنچه رخ داده است بیندیشید و دلیلی که در پس این رفتار وجود دارد را بیابید.

      استرس، ناامیدی و ترس، مردان را عصبانی می کند. می توانید به همسرتان بگویید که با اینکه می دانید او این روزها چه استرس فراوانی دارد و این مسئله او را عصبی کرده است، اما این موضوع باعث شده که رابطه زناشویی تان نیز تحت تأثیر قرار گیرد. با همسرتان شفاف و روشن گفت وگو کنید و او را بدون قید و شرط حمایت کنید.

      ● ۶نکته برای خوشحال ساختن شوهران خشمگین

      ۱) نگذارید همسرتان درگیر خشم خود گردد. اگر دیدید عصبانی است، او را تنها بگذارید. اگر فکر می کنید که مسئله خاصی باعث عصبانیت همسرتان می شود، از طرح آن موضوعات اجتناب کنید.

      ۲) عصبانیت به آسیب های فیزیکی و عاطفی می انجامد. به شوهرتان لجبازی نکنید. در عوض سعی کنید راه هایی برای درک و حمایت او بیابید.

      ۳) شما باید درون خودتان را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهید. باید به این فکر کنید که چرا همسرتان عصبانیت خود را برسر شما خالی کرد. غر نزنید، زیرا نتیجه ای جز انفجار عصبانیت و بدتر شدن شرایط ندارد.

      ۴) طوری رفتار کنید که همسرتان با شما احساس راحتی کند. شما می توانید انفجار خشم همسرتان را با برقراری ارتباطی درست با وی، خنثی کنید. گفت وگو با همسرتان به هیچ و جه او را ناراحت نخواهد کرد. پس از اینکه با او گفت وگو کردید، درخواهید یافت که همه چیز به حالت عادی بازگشته است. این زمان مناسبی است تا با شریک زندگی خود روبه رو شوید.

      ۵) شوهرتان را درک کنید. درک شما از او طغیان خشمش را کمتر می کند. در ضمن شنونده خوبی باشید.

      ۶) اگر متوجه شده اید که شوهرتان بیش از اندازه عصبانی می شود، می توانید از یک متخصص کمک بگیرید. از او بخواهید که خود را متعهد به انجام برنامه های مدیریت خشم نماید.

      • مهسا.سع , ژوئن 11, 2017 @ 5:03 ب.ظ

        ممنون از پاسخگوییتون اما مشکل فقط خشم نیست ایشون کوچکترین تصمیمی رو درباره زندگی مشترکمون نمیتونه به تنهایی بگیره متاسفانه فقط حرف خونوادشو قبول داره و اونا درست راهنماییش نمیکنن حتی دامادشون برمیگرده میگه اینا کارشون از مشاوره و اینا گذشته با اینکه هیچگونه تخصصی نداره

        • مشاور , ژوئن 12, 2017 @ 8:00 ق.ظ

          با سلام وقتی شرایط به این گونه است خب لهتره تصمیم دیگری در این باره گرفته شود .اگر از عدم تغییر ایشون و محقق بودن خودتون انقدر اطمینان دارید چون صرفا یک طرفه نمی شود قضاوت درستی کرد .موفق باشید

          در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
          دفتر سعادت آباد:
          ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژ

    • مشاور , ژوئن 12, 2017 @ 10:23 ق.ظ

      با سلام با توجه به این شرابط ادامه دادن مشکلی را حل نخواهد کرد چون بعضی مسائل شخصیتی هستند .و شاید مشاور هم نتواند کاری کند ضمن اینکه می فرمایید راضی به مشاوره نمی شوند یعنی این فرد قبول ندارد که مشکل دارد .و کار بسیار سخت می شود مگر اینکه از پشیمان شون و اصلاح رفتارش اطمینان کسب کنید در غیر این صورت این زندگی برای شما حالت فرسایشی خواهد داشت .

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژ

  • ندا , ژوئن 14, 2017 @ 10:51 ق.ظ

    سلام خدمت شما مشاور گرامی
    من (ندا) سی و سه سال دارم و سه سال پیش عقد و الان یکسال و نیم هم زندگی مشترک رو شروع کردم.مشکلی که از اول با همسرم داشتم و حتی از روز اول اشنایی و دیدارمون متوجه اون شدم ارتباط عاطفی شدید همسرم با خانواده و بخصوص مادرشون بوده البته ما در شهری جدا از خانوادهامون زندگی میکنیم اما همسرم هر روز با مادرش تماس میگیره در حالی که من که دخترم شاید سه چها روز یکبار با مامانم تماس بگیرم .تنها موردی که باعث شده سر من داد بزنه همین مسایل مربوط به خانوادش هست .با اینکه هیچ وقت و بخاطر هیچ مساله ای با هم دعوا نکردیم و همیشه با حرف زدن با هم به نتیجه رسیدیم ضمنا اونچه که از این رابطه من رو ناراحت میکنه این هست که خانوادش و بخصوص مامانش هر وقت من رو میبینن به عنواین مختلف موجب ناراحتی من میشن با تیکه انداختن ها و اذیت کردن ها حتی اونا سر مهریه من با پدر مادرم دعوا کردن در حالی که مهریه اون عروسشون از من بیشتر بود برای ما عروسی نگرفتن ولی واسه پسر دیگشون گرفتن و خیلی موارد دیگه از این دست.من موندم شوهر من با دیدن این تیعییض ها چرا باز اینقدر به والدینش میچسبه .از شما میخوام من رو راهنمایی کنید که چطور این رفتار همسرم و خانوادش من رو ناراحت نکنه چون میدونم تغییر دادن خودم راحت تر از تغییر همسرم خواهد بود

    • مشاور , ژوئن 15, 2017 @ 9:47 ق.ظ

      با سلام دوست گرامی فکر می کنید با این شرایطی که توصیف کردید و علاقه ای که ایشون به مادرشون دارند و اصلاقضاوتی هم نسبت به ان نداریم صحبت شما به جز ایجاد حساسیت تغییر دیگری حاصل خواهد کرد.اصولا مردان وقتی در مورد مساله ای زیاد تذکر می شوند نخالفش رفتار می کنند شما با شخص ایشون مشکلی ندارید و می فرمایید از زندگیتون راضی هستید پس دلیلی ندارد که بخواهید زندگیتون رو به خاطر افراد ی که دور از شما هستند خراب کنید اگر می خواهید ایسون متوجه باشند که مادر و خانوادشون با شما به عنوان همسر ایشون رابطه درستی ندارند کاملا با رفتار محبت امیز بدون هیج چ حرف حساسیت زایی در این باره باید این اتفاق بیفتد .چرا که وقتی از خانواده ایشون که قطعا براشون مهمه انتقاد کنید ایشون برخورد بد انها را به حساب سوگیری شما و ارتباط نادرست می گذارد و حتی ممکن است حس کند در ارتباط شما مقصر هستید .مدیریت رفتار مساله بسبار مهمی در زندگی متاهلی است که بتوانیم هم زمان طرف مقابل و نگرش مثبت خانواده او را با همداشته باشیم .بهتر است حضوری به روانشناس مراجعه داسته باشبد و امیدوارم مساله مرتفع شود.

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۸۳
      موفق باشید

      • ندا , ژوئن 16, 2017 @ 7:10 ب.ظ

        از پاسخگویی شما سپاسگزارم بله فکر میکنم حتما باید به مشاور مراجعه کنم

        • مشاور , ژوئن 16, 2017 @ 10:55 ب.ظ

          موفق و سلامت باشید

  • Fereshteh , ژوئن 14, 2017 @ 10:52 ق.ظ

    سلام.من حدود ۲سال و نیم با آقایی دوستم که کمتر از ۲سال از من کوچکتر است.همه چیز خوبه،نه اینکه مشکل نداشته باشیم ولی مدام میگه حسمون مثل قبلنا نیست،دوس داشتنمون کم نشده ولی ی چیزى این وسط کمه.قصدش ازدواج بود ولی میترسه از اینکه الان مثل قبل له له دیدار نمیزنه و…
    به نظر شما من باید چیکار کنم؟

    • مشاور , ژوئن 15, 2017 @ 9:39 ق.ظ

      با سلام ایشون از شما کوچکتر هستند ولی خب مشخصا وابستگی عاطفی شکل گرفته است و اکنون ایشون مردد شدند ؟درسته یک نکته رو توجه داشته باشید البته سن شما رو نمی دونم که وقتی اقایون ک وچکترند به خاطر شرایط بلوغ فکری و یک سری مسائل عاطفی متناسب با سن این تردیدها بعد از مدتی زیاد اتفاق می افتد فکر کنید در زندگی شخصی با این فرد دچار این همه تردید شود و بعد از ازدواج حس کند دچار اشتباه شده و انتخاب درستی نداشته است اونوقت صدمات بسیار گسترده تر خواهد بود.بهتره بین ازرواج و دوستی تفکیک قائل شوید و بدانید که در هر حال هر کدام شرایط خاص خودشان را دارند بهتره به خاطر ابنکه تکلیفتون مشخص باشه و فرصت های اینده رو از دست ندید نظر قطعی ایشون رو بپرسید و اگر واقعا انقدر شناخت پیدا کردید که مطمئن هستید به درد هم می خورید زمان براشون تعیین کنید که زودتر تصمیم بگیرند .امیدوارم موفق باشید .و خوشبخت و تصمیم درست و منطقی بگیرید .

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۸۳
      موفق باشید

  • Amir , ژوئن 24, 2017 @ 9:13 ق.ظ

    سلام ووقت بخیر،بنده چندسالی هست ازدواج کردم والان یه پسر۳ساله دارم والان به خاطر سوء تفاهم های همسرم یک سالی هست که دور ازهم زندگی میکنیم،به این صورت که همکارانی که خود او دعوت میکرد متزل من یکی از این همکاران روآبجی صدا میکردم وواقعا مثل خواهر خودم میدونستم،بعد مدتی هنسرم پیشنهاد داد که یه مقدار مبلغی کمک کنیگ بهشون برای گرفتن خونه مستقل چون همون خانم یعنی خواهرم که صداش میکردم مطعلقه بود ومادرش اذیتش میکرد،بعد مدتی من قبول کردم تااینکه بعد مدتی همسرم مشکل جسمی پیدا کرد به خاطر اینکه داداشش انگشتش زیردستگاه مونده بود که به خاطر خانوادش اصلا به من محل نمیزاشت واصلا۶ماه بود رابطه نداشتیم،بعد مدتی که این خانوم خونه مارفت آمد میکردن همسرم میگفت که توبه اون بیشتر ازمن اهمیت میدی واز این حرفها اما واقعیت این طوری بود که من به اون خانوم پول میدادم که برای همسر من لوازم آریشی خوب بخره وهمسرم به خودش برسه چون آرایشگر بود اون خانوم….بعدمدتی اختلاف منوهمسرم به جایی رسید که من ازخونه گذاشتم رفتم چون خیلی بد بهم توهین کرد وحتی به خانوادم ودوستام وحتی همکارام گفت که من برا اون خانوم خونه گرفتم وهمه هم درمورد من اشتباه به قضاوت رفتن که حتی الان هم بعد یک سال زیر زیری ادامه میده این تهمتو ومن به خاطر بچه ام صبر کردم تاالان،البته تازه اقدام کردم برای طلاق دادن همسرم که دیگه خیلی خسته شدم واز طرفی دلم به حال بچه ام میسوزه خواهش میکنم راهنمایی کنین منو….

    • مشاور , ژوئن 24, 2017 @ 9:45 ق.ظ

      با سلام دوست عزیز درفضای تاهل باید مواظب خیرخواهی های خود باشیم چرا که به هر حال خانم ها حساسیت هایی دارند .شما اگر به ایشون علاقه داشتید و سرنوشت فرزندتون براتون مهمه باید به نفع زندگیتون اون ارتباط رو قطع می کردید که مشکلات تشدید نشوددو همسرتون متوجه باشند که برای زندگیتون هر کاری نی کنید .درسته اکنون جدا هستید و شاید حرمت ها ریخته شده و درخواست طلاق دادید ولی به خاطر فرزندتون هم که شده تلاش کنید با ایشون صحبت کنید اگر امکانش هست سو تفاهم ها را بر طرف کنید .چون قطعا زندگی براتون ارزشمنده و از ابتدا که با همسرتون مشکل نداشتید شاید یک بی احتیاطی در ارتباط باعث برداشت و قضاوت نادرست شده است وقتی از سلامت رابطتتون مطمئن هستید تلاش کنید که همسرتون هم متوجه بی تقصیری شما بشوند و همین طور راحت زندگی را رها نکنید .امیدوارم به خاطر فرزندتون هم که شده تصمیم درستی بگیرید .و موفق باشید

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
      موفق باشید

  • فرزانه , آگوست 6, 2017 @ 3:59 ب.ظ

    سلام. وقتتون بخیر
    من یه دختر ۲۲ ساله هستم. پدرم چن ماه پیش از خونمون به دلیل بیماری اعصاب و روانش و با بهانه این که خواهر و بردارم اونو از خونه بیرون انداختن رفت. از اون موقع به بعد مادرم هر روز صبح میره حموم و شروع میکنه به غر زدن و از اون طرف سر یه چیزای بیخودی برادر کوچیکترم با من دعوا میکنه و منو میزنه و قسم میخورم که تنها قصدش فقط ناراحت کردن من و زدن منه و ازین کار واقعا خوشحال میشه. مادرم هیچی بهش نمیگه و بیشتر اونو به زدن من تحریک میکنه واسه اینکه وقتی منو میزنه من داد میزنم. من الان کارشناسیمو تموم کردم و یکسال موندم تا برای ارشد درس بخونم ولی هر روز دعوا تو خونمون هست و من اصلا آرامش روانی ندارم. طوری ک آرزو میکنم فقط یه مقدار پول داشتم و میرفتم یه جای دیگ اجاره مینشستم و از این فضا دور میموندم ولی ندارم. نمیدونم واقعا چیکار کنم. حتی وقتی میخام درس بخونم صدای باند رو بلند میکنن و وقتی بهشون میگم اینکارو نکنید صداشو بیشتر میکنن. یا تمرین آهنگسازی میکنن و صداشو بلند میکنن. و اینکه مادرم هرروز میره سر کار و منم که باید همه کارای خونه رو انجام بدم. طوری که برادرام با من مثل یه برده رفتار میکنن و حتی کار شخصیشونو خودشون انجام نمیدن.
    خواهش میکنم راهنماییم کنید.

    • مشاور , آگوست 6, 2017 @ 2:53 ب.ظ

      با سلام
      وقتی شما چنین شرایطی دارید باید توجه کنید که ایا می توانید جو را تغییر دهید و یا اینکه خودتون با فراگرفتن مهارت هایی انعطاف و تحمل پذیری رو بالا ببرید در مورد تغییر شرایط ظاهرا امکان پذیر نیست و نمی توانید مستقل باشید ولی می توانید با مراجعه به روانشناس خودتون رو توانمند کنید .بیاموزید چطور برخورد کنید که کمترین شرایط روحی برای شما ایجادشود و اینکه تلاش کنید با شرایط سازگار تر شود هر چند فضایی که می فرمایید سخت است ولی به هر حال اینکه ه فکر راهکارهایی باشید که هیچ وقت اتفاق نمی افتند و یا اینده نگری بدون در نظر گرفتن شرایط خوب موفق نخواهید بود شما می توانید مطالعه ارشد رو در بیرون منزل در کتابخانه و ..داشته باشید و اتفاقا این و انگیزه ای برای تغییر شرایط باشد که شما دنبال رشد و پیشرفتتون باشید و تلاش کنید که موفق عمل کنید
      امیدوارم با تلاش خودتون به زودی مسائل رفع شود و اینده خوبی داشته باشید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۴۴۰۳۴۴۹۰
      موفق باشید

    • مشاور , آگوست 6, 2017 @ 3:29 ب.ظ

      رای همه پیش می‌آید که در طول زندگی خود کسی که دوست دارند، به او نیاز دارند، یا چیزی که تصور می‌کردند برایشان می‌ماند را از دست بدهند. اما همین از دست دادن‌هاست که ما را قوی‌تر کرده و به سمت فرصت‌هایی برای رشد و شادی در آینده هدایت می‌کند.

      در زیر درس‌های از زندگی برایتان عنوان می‌کنیم که کمکتان می‌کند با درکی بیشتر به جلو پیش روید.

      لحظات سخت زندگی

      ۱. شما آن چیزی نیستید که در گذشته برایتان اتفاق افتاده. گذشته شما هر چقدر هم که دردناک بوده باشد، آینده، روشن و پاک در مقابلتان است. شما دیگر عادت‌های گذشته‌تان نیستید. دیگر شکست‌های گذشته‌تان هم نیستید. دیگر آن چیزی نیستید که روزی دیگران با شما رفتار می‌کردند. شما همان چیزی هستید که همین الان تصور می‌کنید هستید. درست همان چیزی که همین الان مشغول انجام آنید.

      ۲. به چیزهایی فکر کنید که دارید، نه چیزهایی که ندارید. شما همانی هستید که هستید و همان چیزهایی را دارید که همین الان دارید. آنقدرها هم نمی‌تواند بد باشد چون اگر غیر از این بود قادر به خواندن این مقاله در این لحظه نبودید. مسئله مهم این است که یک فکر مثبت پیدا کنید که الهام‌بخش شماست و به شما برای پیش رفتن در زندگی انگیزه می‌دهد. به این فکر بچسبید و روی آن تمرکز کنید. ممکن است تصور کنید که چیزهای زیادی ندارید یا اصلاً هیچ چیز ندارید، اما ذهنتان را دارید که می‌تواند به شما انگیزه دهد. برای پیش رفتن در زندگی همین برایتان کافی است.

      ۳. دست و پنجه نرم کردن با مشکلات بخش طبیعی رشد و پیشرفت است. بخشی از زندگی و رشد کردن تجربه، مشکلات غیرقابل‌انتظار است. آدمها کارشان را از دست می‌دهند، بیمار می‌شوند و گاهی در تصادفات رانندگی جان خود را از دست می‌دهند. وقتی جوان‌تر هستید و همه چیز خوب پیش می‌رود، تجسم این واقعیت تلخ کمی دشوار است. هوشمندانه‌ترین و گاهی سخت‌ترین کاری که در چنین موقعیت‌هایی می‌توانیم انجام دهیم این است که عصبانی شویم. باید بدانید که این خشم احساسی فقط همه چیز را بدتر می‌کند. و این اتفاقات بد آنقدرها هم که به نظر می‌رسند بد نیستند و حتی اگر اینطور باشند، فرصتی برای قوی‌تر شدن به ما می‌دهند.

      ۴. اشکالی ندارد که برای مدتی از هم بپاشید. لازم نیست همیشه وانمود کنید که قوی هستید و هیچ نیازی نیست که مدام ثابت کنید که همه چیز خوب پیش می‌رود. همینطور نباید نگران باشید که بقیه چه فکری می‌کنند. اگر لازم است گریه کنید، اشک ریختن عملی کاملاً سالم است. هر چه زودتر این کار را بکنید، زودتر خواهید توانست دوباره لبخند بزنید. و لبخند زدن همیشه به معنی خوشحال بودن فرد نیست. گاهی اوقات به این معنی است که آنقدر قوی هستند که در مواجهه با مشکلاتشان لبخند بزنند.

      ۵. زندگی شکننده، ناگهانی و کوتاهتر از آن چیزی است که تصور می‌کنید. ممکن است فردایی نباشد. همین الان یک نفر مشغول ریختن برنامه‌ای برای فردای خود است بدون اینکه بداند همین امروز می‌میرد. ناراحت‌کننده است اما واقعیت دارد. پس سعی کنید از زمانتان هوشمندانه استفاده کنید و قدر زندگی را بدانید. هر لحظه از زندگی هدیه‌ای است از جانب خداوند برای شما. سعی نکنید با مشغول کردن خود به مسائل ناراحت‌کننده آن را هدر دهید. وقتتان را صرف چیزهایی کنید که شما را به سمت مقصدی که در نظر دارید پیش می‌برد.

      ۶. گاهی اوقات شکست خواهید خورد. هرچه سریعتر این مسئله را قبول کنید، سریعتر می‌توانید در زندگی پیش بروید. هیچوقت نمی‌توانید ۱۰۰٪ مطمئن شوید که کاری موثر خواهد بود اما می‌توانید ۱۰۰٪ مطمئن باشید که هیچ کاری نکردن هیچ تاثیری نخواهد داشت. کاری انجام دادن حتی اگر اشتباه باشد بسیار کارامدتر از هیچ کاری نکردن است. پس، از منطقه امنتان بیرون بیایید و امتحان کنید. یا موفق می‌شوید و یا یک درس زندگی می‌گیرید. در هر دو حال برنده خواهید بود.

      ۷. شما ظرفیت ساختن خوشبختی خود را دارید. احساسات تغییر می‌کنند، آدمها تغییر می‌کنند، و زمان پیش می‌رود. می‌توانید به اشتباهات گذشته‌تان بچسبید یا اینکه آنها را رها کرده و خوشبختی خود را بسازید. لبخند یک انتخاب است نه معجزه. اشتباه نکنید و صبر نکنید تا کسی یا چیزی به سراغتان بیاید و شادتان کند. خوشبختی واقعی از درون شما به وجود می‌آید.

      ۸. خودتان را از نظر احساسی از مشکلاتتان جدا کنید. شما بسیار بزرگ‌تر از مشکلاتتان هستید. شما یک موجود زنده هستید که بسیار پیچیده‌تر از همه مشکلات شخصی‌تان در کنار هم است. و این یعنی شما بسیار قوی‌تر از آن هستید. شما توانایی تغییر دادن آنها را دارید.

      ۹. مشکلتان را بزرگ‌تر از چیزی که هست نکنید. نباید بگذارید یک ابر سیاه همه آسمانتان را بپوشاند. خورشید همیشه در حال تابیدن روی قسمتی از زندگی‌تان است. گاهی‌اوقات باید احساستان را فراموش کرده و به این فکر کنید که لایق چه چیزهایی هستید.

      ۱۰. هر اتفاقی که می‌افتد، یک درس زندگی است. هر آدمی که با او برخورد می‌کنید، هر چیزی که می‌بینید، همه، بخشی از تجربیات آموزنده شما از زندگی هستند. یادتان نرود که درس بگیرید، مخصوصاً وقتی اوضاع آنطور که شما می‌خواهید پیش نمی‌رود. اگر کاری که می‌خواستید را پیدا نکرده‌اید یا رابطه‌تان آنطور که می‌خواهید نیست، فقط به این معنی است که چیزی بهتر از آن، بیرون منتظر شماست. و درسی که گرفته‌اید اولین قدم برای پیش رفتنتان است.

      ۱۱. به هر مشکل مثل یک تکلیف مدرسه نگاه کنید. از خودتان بپرسید، «این موقعیت چه درسی می‌خواهد به من بدهد؟» هر موقعیتی در زندگی ما درسی برای آموختن دارد. بعضی از این درس‌ها اینها هستند: قوی‌تر شوید. شفاف‌تر ارتباط برقرار کنید. به غریزه‌تان اعتماد کنید. عشقتان را ابراز کنید. ببخشید. بدانید چه زمان فراموش کنید. چیزی جدید را امتحان کنید.

      ۱۲. همه چیز تغییر می‌کند اما فردا دوباره خورشید از همان جای قدیمی طلوع خواهد کرد. خبر بد: هیچ چیز دائمی و ماندگار نیست. خبر خوب: هیچ چیز دائمی و ماندگار نیست.

      ۱۳. دلسرد شدن و پیش رفتن دو چیز متفاوت هستند. زمانی می‌رسد که از دنبال کردن آدمها یا تلاش برای حل مسائل خسته می‌شوید اما این دلسرد شدن نیست، این انتهای کار نیست. این یک آغاز تازه است. این درک این مسئله است که شما به افراد خاص و چیزهای خاص و مشکلاتی که برایتان به وجود می‌آورند نیاز ندارید.

      ۱۴. خودتان را از افراد منفی دور نگه دارید. هر زمان که منفی‌های زندگی را از خودتان دور کنید، جا برای مثبت‌ها باز خواهد شد. زندگی بسیار کوتاه است که بخواهید وقتتان را با آدمهایی بگذرانید که خوشبختی و شادی را از شما می‌گیرند. از افراد منفی دوری کنید زیرا آنها اعتمادبه‌نفس و عزت‌نفس شما را از بین خواهند برد. خودتان را با افراد مثبتی مشغول کنید که بهترین‌ها را در شما می‌بینند.

      ۱۵. هیچ رابطه کاملی وجود ندارد. چیزی به اسم یک رابطه کامل و ایدآل وجود ندارد. مسئله طریقه برخورد دو طرف با نواقص و عیب‌های دیگری در رابطه است که آن را ایدآل می‌سازد.

      ۱۶. خودتان را هم باید دوست داشته باشید. یکی از دردناک‌ترین مسائل زندگی گم کردن خودتان در فرایند دوست داشتن یک نفر دیگر و فراموش کردن این است که خودتان هم فردی خاص هستید. آخرین باری که کسی به شما گفت شما را برای همانی که هستید دوست دارد چه زمان بوده است؟ آخرین باری که کسی به شما گفت که کاری را خوب انجام داده‌اید چه زمان بوده است؟ یا آخرین باری که کسی شما را جایی برده است که می‌داند آنجا بودن خوشحالتان می‌کند؟ آخرین باری که آن «کس» خودتان بوده‌اید چه زمان بوده؟

      ۱۷. اجازه ندهید دیگران برایتان تصمیم بگیرند. گاهی اوقات باید طوری زندگی کنید که برایتان مهم نباشد دیگران درموردتان چه فکری می‌کنند و به خودتان ثابت کنید که بهتر از آن چیزی هستید که آنها تصور می‌کنند.

      ۱۸. خشم شما را از بین می‌برد، نه آنها را. دیگران را ببخشید و بگذرید، حتی اگر به دنبال طلب بخشش از شما نباشند. این کار را برای آنها انجام ندهید، برای خودتان انجام دهید. کینه‌ورزی از بین برنده خوشبختی است. این استرس اضافی را از زندگی‌تان بیرون بیندازید.

      ۱۹. شما تنها نیستید. همه مشکلاتی دارند. از نگرانی برای یکی از دوستانتان نتوانید بخوابید. مشکل برای جمع و جور کردن خودتان بعد از اینکه کسی ناراحتتان می‌کند. احساس کمبود بخاطر اینکه کسی آنقدر دوستتان نداشته که با شما بماند. ترس امتحان کردن چیزی جدید به خاطر ترس از شکست. هیچکدام از اینها به معنی دیوانه یا ناکارآمد بودن شما نیست. فقط به این معنی است که شما یک انسان هستید و مثل بقیه انسان‌ها برای درست کردن خودتان به کمی زمان نیاز دارید. شما تنها نیستید. هرچقدر هم که درمورد موقعیتی که در آن گرفتار شده‌اید احساس ترس و ناراحتی کنید، خیلی‌های دیگر هم آن بیرون وضعیتی مشابه شما دارند.

      ۲۰. هنوز خیلی چیزها دارید که باید برای آنها قدردان باشید. بااینکه دنیا پر از درد و ناراحتی است اما پر از آدمهای شجاعی هم هست که بر آنها غلبه می‌کنند. گاهی‌اوقات باید اتفاقاتی که افتاده را فراموش کنید و قدردان آن چیزهایی باشید که هنوز وجود دارند و به آینده بنگرید که چه چیزهایی برایتان به ارمغان خواهد آورد. حتی اگر شرایط سخت شود، باید به آینده نگاه کنید. همین دیشب گرسنه نخوابیده‌اید، جایی برای خوابیدن داشته‌اید، لباس امروز صبحتان را خودتان انتخاب کرده‌اید، به آب آشامیدنی سالم، امکانات پزشکی و به اینترنت دسترسی دارید، می‌توانید بخوانید و …باید یادتان بیندازد که برای چیزهایی که دارید شکرگزار باشید.

      ۲۱. به امید درونی‌تان پر و بال دهید. یک فقدان، نگرانی، بیماری، آرزوی بر باد رفته یا هر چیز ناراحت‌کننده دیگر، زخم درونی‌تان هر چه که باشد، لطفی در حق خودتان بکنید و یک لحظه در روز هم که شده مکث کنید، دست‌هایتان را روی قلبتان بگذارید و بلند بگویید، «امید اینجا هنوز زنده است».

      ۲۲. حقیقت تلخ بهتر از دروغ شیرین است. باید بتوانید همه چیز را همانطور که واقعاً هست ببینید نه آنطور که آرزو دارید یا دوست دارید باشد.

      ۲۳. سخت می‌توان گفت تا چه اندازه به پیروزی نزدیک شده‌اید. وصل کردن نقطه‌ها به هم و جلو رفتن تقریباً غیرممکن است اما وقتی به عقب نگاه می‌کنید، معنا و مفهوم پیدا می‌کند. موفقیت همیشه نزدیک‌تر از آنچه که هست نشان می‌دهد و خیلی ناگهانی وقتی اصلاً انتظارش را ندارید، از راه می‌رسد.

      ۲۴. به دست نیاوردن چیزی که می‌خواهید حکمتی دارد. خیلی وقت‌ها نرسیدن به چیزی که می‌خواهید برایتان شانس می‌آورد زیرا مجبورتان می‌کند همه چیز را دوباره ارزیابی کنید و درهای جدیدی از فرصت و اطلاعات به رویتان گشوده خواهد شد.

      ۲۵. خنده بر هر درد بی‌درمان دواست. گاهگاهی به خودتان بخندید. در هر موقعیتی که هستید، نکته‌ای خنده‌دار درمورد آن پیدا کنید. خوشبینی آهنربای شادی است. اگر مثبت بیندیشید، چیزها و آدمهای خوب به سمت شما کشیده خواهند شد.

      ۲۶. اشتباه کردن خیلی مهم است. همه ما اشتباه می‌کنیم. اجازه می‌دهیم دیگران از ما سوءاستفاده کنند و خیلی چیزها را کمتر از آنچه که واقعاً شایسته‌مان بوده پذیرفته‌ایم. اما اگر به آن فکر کنید، از انتخاب‌های بدمان درس گرفته‌ایم و حتی بااینکه خیلی چیزها را دیگر نمی‌توانیم درست کنیم، اما الان دیگر برای آینده‌مان خیلی بهتر می‌دانیم. حالا قدرت بیشتری برای شکل دادن به آینده‌مان داریم. یادتان باشد، شکست، بر زمین افتادن نیست. شکست روی زمین نشستن است وقتی که فرصت بلند شدن داشته باشید.

      ۲۷. نگران بودن اتلاف انرژی است. نگرانی مشکلات فردا را از بین نمی‌برد فقط قدرت شما را نابود میکند.

      ۲۸. حتی وقتی جلو رفتن سخت است، قدم‌های کوچک رو به جلو بردارید. مخصوصاً در زمان‌هایی که چیز جدیدی امتحان می‌کنید، خیلی مهم است که مدام خودتان را به جلو هل دهید. چون شتاب حرکت از همه چیز مهمتر است. حتی اگر با سرعت لاک‌پشت حرکت کنید، بالاخره به خط پایان خواهید رسید. زیرا هر قدم، شما را از جایی که دیروز بوده‌اید جلوتر می‌برد.

      ۲۹. همیشه کسانی خواهند بود که از شما خوششان نمی‌آید. نمی‌توانید برای همه کس همه چیز باشید. هر کاری هم که بکنید، همیشه کسی خواهد بود که متفاوت با شما فکر کند. پس روی کاری که قلباً می‌دانید درست است تمرکز کنید. چیزی که بقیه درمورد شما فکر می‌کنند و به زبان می‌آورند، آنقدرها مهم نیست. آنچه که مهم است احساس خودتان نسبت به خودتان است.

      ۳۰. بدون کسی که فکر می‌کردید خیلی به او نیاز دارید، بسیار بهتر عمل می‌کنید. واقعیت تلخ این است که، بعضی آدمها فقط زمانی کنارتان می‌مانند که به شما نیاز داشته باشند. وقتی دیگر برای رسیدن به اهدافشان مناسب نیستید، ترکتان می‌کنند. خوشبختانه اگر بتوانید با آن کنار بیایید، می‌توانید خیلی راحت این افراد را از زندگی‌تان بیرون کرده و دوستانی عالی را کنار خود نگه دارید که بتوانید همیشه روی آنها حساب کنید.

      ۳۱. فقط با خودتان رقابت می‌کنید. هر زمان متوجه شدید که خودتان را با یکی از همکارانتان، همسایه، دوستتان یا یک فرد مشهور مقایسه می‌کنید، دست نگه دارید. باید درک کنید که شما متفاوت هستید و توانایی‌هایی متفاوت دارید، توانایی‌هایی که این افراد ندارند. وقت بگذارید و لحظه‌ای به همه توانایی‌های فوق‌العاده‌ای که دارید فکر کنید و برای آنها شکرگزار باشید.

      ۳۲. نمی‌توانید همه اتفاقاتی که برایتان می‌افتد را کنترل کنید. اما می‌توانید واکنش خودتان به آنها را کنترل کنید. زندگی همه آدمها نقاط مثبت و نقاط منفی دارد، اینکه شاد باشید یا نه بستگی به این دارد که روی کدام نقطه از زندگی‌تان متمرکز هستید. بعنوان مثال، آیا سرما خورده‌اید؟ این یک ویروس موقتی است که هیچ خطری برای سلامتی‌تان ندارد. یک مسابقه بسکتبال را از دست دادید؟ می‌توانید عصرتان را کنار دوستانتان خوش بگذرانید. پس‌اندازتان در بازار بورس افت کرده‌ است؟ دوباره بالا خواهد آمد و علاوه بر این، خیلی عالی است که آنقدر خوش‌شانس هستید که توانسته‌اید پولی پس‌انداز کنید درحالیکه بقیه افراد به زور خرجشان را با دخلشان جور می‌کنند.

      ۳۳. زندگی آسان نیست. اگر انتظار داشتید اینطور باشد، موجب ناامیدی خودتان خواهید شد. رسیدن به هر چیز باارزشی در زندگی نیازمند تلاش است. پس هر روزتان را با این آمادگی شروع کنید که مسیری بیشتر از دیروزتان را بدوید و سخت‌تر بجنگید. از اینها گذشته، دقت کنید که تلاش‌هایتان با اهدافتان هم‌خوان باشند. آسان نیست اما در آخر ارزشش را خواهد داشت.

      ۳۴. آینده‌تان پاک خواهد بود. هرچقدر هم که گذشته‌تان آلوده بوده باشد، آینده‌تان هنوز حتی یک لکه ندارد. زندگی هر روزتان را با تکه شکسته های دیروزتان شروع نکنید. به عقب نگاه نکنید مگر اینکه چشم‌اندازی زیبا باشد. هر روز یک شروع تازه است. هر صبح که از خواب بیدار می‌شویم، اولین روز از باقی عمرمان است. یکی از بهترین راه‌ها برای گذشتن از مشکلات گذشته این است که همه توجه و تمرکزتان را روی کاری جمع کنید که خودتان در آینده برایش متشکر خواهید بود.

      ۳۵. اسیر نشده‌اید. فقط لازم است که بعضی چیزها را دوباره یاد بگیرید. همه ما شک و تردیدهایی داریم که به ما احساس اسارت می‌دهد. اگر به توانایی خود برای گرفتن یک تصمیم مهم شک داشته باشید، این را در نظر بگیرید: مطمئناً اگر پرنده‌ای با بال‌های سالم در قفسی گرفتار شود، به توانایی خود برای پرواز کردن شک خواهد کرد. شما هنوز بال‌هایتان را دارید، اما عضلاتتان برای پرواز ضعیف شده‌اند. آنها را تمرین دهید و آرام بکشید. به خودتان زمان دهید. مطمئناً می‌توانید دوباره پرواز کنید.

      ۳۶. هر چیز در زندگی دو جنبه دارد. یک دلیل خوبی وجود دارد که چرا نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم لذت را بدون احساس درد تجربه کنیم؛ شادی بدون ناراحتی؛ اعتماد بدون ترس؛ آرامش بدون بیقراری؛ پیشرفت بدون دلسردی؛ زندگی دو روی سکه دارد نه یکی.

      ۳۷. همیشه حق انتخاب دارید. شرایط هر چه که باشد همیشه حداقل دو انتخاب پیش رویتان است. اگر نتوانید چیزی را از نظر فیزیکی تغییر دهید، می‌توانید فکر خودتان را نسبت به آن تغییر دهید. می‌توانید در تاریکی بنشینید یا اینکه نور درونی‌تان را پیدا کنید و تکه‌های قوی از خودتان را که قبلاً نمی‌دانستید وجود دارند پیدا کنید. یک بحران را می‌توانید دعوتی برای یاد گرفتن یک چیز تازه ببینید.

      ۳۸. وقتی در تاریکی هستید، دیگران را به داخل راه بدهید. شاید نتوانند شما را از دل تاریکی بیرون بیاورند، اما نوری که موقع ورودشان با خود داخل می‌آورند می‌تواند نشانتان دهد که در کجا است.

      ۳۹. اگر سوالات منفی بپرسید، پاسخ منفی دریافت خواهید کرد. نه؟» «چی میشد اگه؟» وجود ندارد. آیا به کسی اجازه می‌دهید که سوالات ناراحت‌کننده‌ای که بعضی اوقات از خودتان می‌پرسید، کسی از شما بپرسد؟ مطمئناً خیر. پس از این سوالات دست بکشید و آنها را با سوالاتی مثبت که شما را به سمت جهتی مثبت هدایت کند جایگزین کنید. مثلاً «من از این تجربه چه درسی گرفتم؟» «من روی چه چیزهایی کنترل دارم؟» «برای جلو رفتن چه می‌توانم بکنم؟»

      ۴۰. پایان یک شروع تازه است. با خودتان بگویید، «گذشته عزیز، بخاطر همه درس‌هایی که به من دادی متشکرم. آینده عزیز من آماده‌ام!» چون یک شروع عالی همیشه در نقطه‌ای اتفاق می‌افتد که فکر می‌کردید پایان همه چیز است.

  • فقط خدا , آگوست 11, 2017 @ 8:41 ب.ظ

    سلام
    خانومی ۲۸ ساله هستم که دو فرزند دختر ۷ و ۱ ساله دارم.همسرم بسیار آدم پنهان کاری هست طوری که بارها دعوا ی سختی بینمون گرفته چند بار متوجه شدم که با کس دیگری ارتباط داره ولی اون فقط گفته تو شکاکی و مریضی. و هیچ وقت سعی نکرده به قول خودش این شکاکیت رو از بین ببره. دو بار تصمیم به طلاق توافقی گرفتیم که من کوتاه اومدم و گفتم من اشتباه کردم. در حالی که مطمئن هستم با فرد دیگری در ارتباط هست.مخصوصا الان که فهمید ممکنه خطش کنترل بشه، بلافاصله دو سیم کارت دیگه به نام خودش گرفت. من به روش نیاوردم این مسئله رو. چند وقت پیش هم کلید منزل برادرم که خالی بود رو خواسته بود،، بازم به روش نیاوردم. الانم میگه از دستم خسته شده و میخواد تنها باشه. آرامش خودم و بچه هام بهم ریخته شب و روزم شده گریه،،،، نمیدونم چکار باید بکنم،، توروخدا راهنمایی م کنید،،،

    • مشاور , آگوست 12, 2017 @ 10:49 ق.ظ

      با سلام باواین شرایط نمی شود قطعی گفت ارتباطی وجود دارد بحث سیم کارت و یا گرفتن کلید منزل برادرتون ولی خب جای شک هم دارد .شما یاید تصمیم درستی برای ادامه زندگی بگیرید اینکه بارها تلاش کردید زندگی رو حفظ کنید ولی باز خودتون جاهایی کوتاه اومدید همسر شما قاطعیتی از شما ندیده است و همین مشکلات را دو چندان می کند ایشون باید اگر واقعا مسئله ای نبوده تلاشی برای رفع سو تفاهمات می کردند شما دو فرزند دارید و اینده انها مهم است منتهی اینکه وارد زندگی شوید و ادامه دهید که پر از تردید و شک و بی اعتمادی باشد و طرف مقابل کاری برای ایجاد اعتماد نکند فقط برای شما یک روند فرسایشی ایجاد خواهد کرد و مشکلات را دو چندان خواهد کرد .بهتره قانونی و جدی اقدام کنید و منظورم طلاق نیست بلکه شرایطی که ایشون بدونند این بار جدیه و باید تجدید نظری در رفتارهاشون داشته باشند اگر ابایی از کارهاشون نداشتند و شما رو مقصر دانستند و رضایت به طلاق داشتند هر چند شرایط بسبار سخت و قابل درکی است ولی شاید از ادامه دادن و مسائلی که در اینده منتظر شماست جلوگیری شود .طلاق راهکار است ولی اخرین راهکار وقتی روش ۶ای دیگر جواب نداد و خود طرف مقابل شما هم تمایلی به حفظ زندگی نداشت امیدوادم متوجه صحبت های بنده بوده باشید .
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
      موفق باشید

  • پری , آگوست 12, 2017 @ 9:50 ب.ظ

    سلام .خانمی ۳۱ساله هستم دوساله ازدواج کردم. همسرم سه سال ازمن کوچیکتره .بزرگترین مشکل ما بچه است. همسرم بچه دوست نداره وهم اینکه از هزینه هاش میترسه میگه من ۱۰ سال دیگه میتونم بچه دارشم ولی من تااونموقع میشه۴۱سالم و تواون سن بچه نمیخوام . خیلی غمگینم وافسرده شدم اززندگی یکنواختم.نمیدونم چیکارکنم اصلا راضی نمیشه وحرف خودشو میزنه

    • مشاور , آگوست 13, 2017 @ 8:08 ق.ظ

      با سلام در این مورد باید با هم به روانشناس مراجعه کنید .ایشون باید بدانند که احتمال بارداری شما هم کاهش می یابد و پیشگیری طولانی مدت منجر به نازایی می شود .توجه داشته باشید که بهترین راه حل متقاعد سازی رفتن نزد متخصص است .البته پایین بودن سن ایشون هم مساله قابل توجهی است که باید دقت داسته باشید .امیدوارم مساله رفع شود.
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
      موفق باشید

  • Fana , آگوست 17, 2017 @ 3:33 ق.ظ

    سلام خسته نباشید خانم سی ودو ساله هستم یازده ساله زندکی مشترک دارم.بعد ازدواج متوجه شدم همسرم بیماری اعتیاد داره .چهل و دو بار ایشون رو برای بهبودی به مراکز ترک اعتیاد بردیم ولی متاسفانه بصورت مقطعی و کوتاه مدت وا ک موند . همسرم درحال حاضر دوازده روزه پاکی داره ولی من تصمیم به جدایی دارم و ایشون میگن که اینبار با دفعات پیشبن متفاوته .دچار سردرگمی و اضطراب شدیدی شدم قدرت تصمیم گیری ندارم و شدیدا به اینده بدبینم و از طرفی دلسوزی و دوست داشتن همسرم مانع جدایی میشه لطفا راهنماییم کنید مچکرم

    • مشاور , آگوست 17, 2017 @ 7:15 ق.ظ

      با سلام این علاقه ای می فرمایید گاهی در نقش معجزه گر عمل می کند و ممکن است شما توجهل ندتشته باشید .دقت کنید که بحث پاک بودن ایشون و اصرار بر ارمه زندگی و علاقه شما نکات بسیار مثبتی است برای اینکه وقت دیگری به ایشون بدهید د.گرچه سختی ها و مشکلات احتمالی شما کاملا قابل درک است و خب برای هر زنی حالت فرسایشی پیدا می کند ولی اعتیاد یک بیماری است خودشان مثل هر بیمار دیگری دوست دارند رها شوند می فهمند در شرایط روحی نادرست خانواده را تحت فشار قرار داده اند ولی خب از کنترل فرد خارج می شود تنها اراده خودشون به پشتوانه تگیزه قوی می تواند انها را رها کند گرچه شرایط سختی است و تصمیم گیری سخت تر ولی بهتره بهشون فرصت دوباره بدید و خدای ناکرده اگر رفتار نادرست تکرار شد تصمیم نهایی رو بگیرید ولی اکنون همراه بودن شما بسیار سازنده است .موفق باشید

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۴۴۰۳۴۴۹۰
      موفق باشید

  • ناشناس , آگوست 21, 2017 @ 7:34 ب.ظ

    سلام،دختری ۲۵ ساله هستم مجرد،من یک احساس وابستگی به پدر و مادرم دارم طوری که هر وقت میرم بیرون احساس میکنم شاید یه اتفاقی براشون بیفته،کار کردن بیرون از خونه دوست دارم ولی به خاطر وابستگی که بهشون دارم نمیتونم جای دیگه ای کار کنم

    • مشاور , آگوست 21, 2017 @ 10:09 ب.ظ

      با سلام
      این اضطراب که در سالهای کودکی پیش می اید و بعد هم مرتفع می شود ولی اگر در مورد شما برطرف نشده باید حتما به روانشناس مراجعه کنید .
      این اضطراب ها طبیعی نیست .و بعدا هم مشکل ساز می شود .به هر حال اگر قرار باشد ازدواج کنید خب این اضطراب جدایی مساله ساز می شود
      به هر حال یک روزی باید برای زندگی اینده تصمیم بگیرید و نمی توانید تصور کنید که حتما نزدیک پدر و مادرتان باشید ..در هر حال امیدوارم مراجعه داشته باشید

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۸۳
      موفق باشید

    • مشاور , آگوست 21, 2017 @ 10:13 ب.ظ

      برای این‌که تشخیص دهید جزء کدام دسته از افراد هستید به نشانه‌های وابستگی توجه کنید:

      * نداشتن احساس ارزشمندی
      از نشانه‌های عمده وابستگی، نداشتن احساس ارزشمندی است. در وابستگی، ارزش، لیاقت و شایستگی فرد وابسته را دیگران تعیین و تایید می‌کنند. یعنی فرد در صورت از دست دادن آن عامل یا آن رابطه، و عدم تایید، تحسین و تصدیق از سوی مقابل، احساس ناتوانی، حقارت و عدم ارزشمندی می‌کند. این فرد چون توانمندی‌های خود را نشناخته و آنها را باور ندارد گمان می‌‌کند بدون حضور دیگران نمی‌تواند به خواسته‌های خود برسد.

      * ترس و ناامنی
      از دیگر نشانه‌ها ترس و ناامنی است. در یک عشق حقیقی تنش و ترس وجود ندارد اما یک فرد وابسته همیشه در ترس و وحشت به سر می‌برد.

      * حسادت، کنترل افراطی و محدود کردن آزادی نیز از دیگر نشانه‌های وابستگی هستند.
      وابستگی آفتی بزرگ است که یک رابطه را به ناکامی می‌کشاند، زیرا انسان وابسته همواره فرد مقابل را وادار می‌کند به خاطر او، افکار و عقاید و نوع زندگی خودش را عوض کرده و به‌طور کلی طبق نظر او زندگی کند. مسلما چنین فردی هرگز نمی‌تواند عشق خود را همان‌طور که هست بپذیرد و او را دوست داشته باشد. اما، در دلبستگی، از جایی که عظمت و شکوه وجودی هر انسان در آزادگی اوست، طرفین به افکار و عقاید هم احترام گذاشته و در یک فضای آزاد به یکدیگر اجازه رشد می‌دهند. از نشانه‌های یک عاشق واقعی این است که معشوق خود را آزاد می‌گذارد و بدون انتظار، کنترل و حسادت به او عشق می‌ورزد.
      در یک عشق واقعی افراد در کمال آرامش در کنار یکدیگر قرار دارند، ولی در عین حال در عظمت تنهایی به سر می‌برند. در واقع با هم یکی و یگانه می‌شوند ولی این اتحاد و یکی بودن، فردیت و هویت مستقل آنها را نابود نمی‌کند.
      فرد وابسته به دیگران تکیه کرده و از توانایی فکر و اندیشه خود استفاده نمی‌کند. او بدون فکر در تمامی امور زندگی از دیگران تقلید کرده و از آنها فرمانبرداری می‌کند.

      ***
      چه عواملی در فرد ایجاد وابستگی می‌کند و چه راهکاری برای رهایی از وابستگی از دیدگاه روان‌شناختی وجود دارد؟ برای پاسخ به این پرسش‌ گفت‌وگوی ما را با دکتر علی بابایی‌زاد، مشاور روان‌شناسی، مدرس و روان‌درمانگر TA (تحلیل رفتار متقابل) بخوانید.

      • وابستگی چیست و چگونه به وجود می‌آید؟
      وابستگی نوعی نیاز عاطفی و روانی به فرد دیگری است که بدون وجود او فرد وابسته، در زندگی‌اش دچار مشکل می‌شود. در واقع فرد وابسته از آن جهت به دیگران وابسته می‌شود که گمان می‌کند بدون حضور دیگری نمی‌تواند تعادل روانی داشته باشد.

      • این وابستگی چه مشکلی برای فرد ایجاد می‌کند؟
      بزرگ‌ترین مشکلی که وابستگی برای انسان ایجاد می‌کند و تمام زندگی او را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد این است که مانع هویت و فردیت‌یابی او می‌شود.

      • از دیگر نشانه‌های وابستگی بگویید.
      یکی از علایم وابستگی ناتوانی در تصمیم‌گیری است. فرد وابسته در تصمیم‌گیری‌های روزمره‌اش با مشکل مواجه است. در حقیقت او برای تصمیم‌گیری نیاز به کسی دارد تا به او اطمینان دهد کارش درست است. از علایم دیگر وابستگی عدم مسوولیت‌پذیری است، در واقع فردی که وابسته است نمی‌تواند فردی مسوولیت‌پذیر باشد و در بیشتر مواقع چون می‌ترسد نمی‌تواند مخالفتش را با دیگران بیان کند، بنابراین تبدیل به فردی بله‌گو خواهد شد.

      • چه عاملی باعث می‌شود فرد تا این اندازه خوار شده و به دیگران وابسته شود؟ اضطراب عامل اصلی این وابستگی است. در واقع در زیر نقاب شخصیت وابسته، اضطراب بالایی وجود دارد. به همین علت فرد وابسته می‌خواهد برای پنهان کردن و یا کنترل این اضطراب به فرد دیگری متکی باشد تا در دامنه این اتکا، در تصمیم‌گیری و دیگر نیازهای عاطفی و اجتماعی، اضطراب خود را کنترل کند. فرد وابسته نمی‌تواند به تنهایی پروژه‌های شخصی‌اش را شروع کند چون اضطراب باعث می‌شود اعتماد‌به‌نفس خود را از دست بدهد. بنابراین او مدام خودش را مورد قضاوت قرار داده یا از آن ترس دارد که دیگران درباره او چه قضاوتی می‌کنند. این ترس باعث می‌شود برای شروع هر کاری به دیگری متکی باشد. از سوی دیگر ممکن است فرد وابسته خودش را حمایتگر نشان دهد. چنین شخصی مایل است مدام به صورت داوطلبانه از فرد یا افرادی حمایت کند و این‌جا وابستگی بالادستی وجود دارد. البته به نظر می‌رسد این فرد در دامنه بالاتر رابطه قرار گرفته است اما در واقع این ترس‌ها و استرس‌های فرد است که او را وابسته به افرادی که به او نیاز دارند، نگه می‌دارد. چنین فردی در سطح ناخودآگاه خود عمیقا مایل نیست آنها به استقلال و فردیت‌یابی دست پیدا کنند و به همین دلیل ممکن است آنها را ضعیف و نابالغ نگه دارد تا با حمایت از آنها بخواهد وابستگی خودش را حفظ کند.

      • آیا تربیت دوران کودکی باعث وابستگی فرد در بزرگسالی می‌شود؟
      وابستگی شخصیت عارضه‌ای است که هم می‌تواند ‌ریشه در بیولوژی یا حالت زیست‌شناختی فرد داشته باشد و هم ‌ریشه در چگونگی رشد و تربیت او. وقتی یک کودک در طی مراحل رشدی خود توسط پدر و مادری بیش‌حمایتگر، سلطه‌گر و یا در بستری پدرسالار بزرگ می‌شود، نمی‌تواند فردیت خودش را با آزمون و خطا برای رسیدن به استقلال به دست آورد، بنابراین هم در حالت بیش‌حمایتگری و هم در حالت سلطه‌جویی این دیگران هستند که برای او به واسطه حمایت‌ یا سلطه‌جویی تصمیم می‌گیرند.

      • آیا مشکلات والدین تاثیری بر پرورش فرزندان دارد؟
      بله. برای مثال والدین بیش‌حمایتگر با محبت‌های افراطی و بیش از حد و انجام دادن تمامی وظایف، مسوولیت‌ها و کارهای فرزند خود، جلوی اضطرابشان را می‌گیرند.

      • کودک وابسته‌ای که در این خانواده‌ها پرورش یافته بعدا با چه مشکلاتی روبه‌رو می‌شود؟
      برای یک مادر و پدر مضطرب، دنیا جای ترسناکی است بنابراین چیزی که او از دنیا به فرزند خودش معرفی می‌کند، ترس، اضطراب، آسیب و نابودی است و از آن‌جا که فرزند در آینده برای رسیدن به امنیت باید جایگزین مادرگون و یا پدرگون خود را در روابط پیدا کند، بعدها این وابستگی همچنان ادامه خواهد داشت. چون گاهی اوقات دلیل وابستگی، اضطراب‌های درونی پدر و مادر در زمان کودکی فرزند است، بنابراین آن کودک بعدها در بزرگسالی این وابستگی را روی انواع موادمخدر، انواع اعتیادهای پنهان مانند اینترنت، پیامک، تلفن، اشیا، خرید، خوردن و… جابه‌جا می‌کند.
      مثلا ممکن است برای رسیدن به امنیت، تخلیه اضطراب و کاهش ترس‌ها از موادمخدر استفاده ‌کند. همچنین ممکن است در آینده به روابط گوناگون وابسته شود. حتی فرد می‌تواند به دارایی‌های خود وابسته شود. یعنی در بحث “داشتن یا بودن” او به جای این‌که بودن را در زندگی تجربه کند مدام می‌خواهد به اشیا، املاک و آن‌چه که دارد اضافه کند و به شدت به آنها وابسته می‌شود. همه اینها می‌تواند روندی برای کنترل اضطراب درونی حاصله از عدم بلوغ، اعتماد‌به‌نفس و اتکا‌به‌نفس باشد که او را به اشیا یا افراد بیرونی وابسته می‌کند.

      • آیا کمبود محبت در دوران کودکی ممکن است در بزرگسالی وابستگی ایجاد کند؟
      کمبود محبت باعث می‌شود فرد در درون، احساس ناکامل بودن داشته باشد. چنین فردی غنی بودن روانی و عزت نفس را دریافت نمی‌کند، در او حفره تهی بودن یا “empty self” شکل می‌گیرد و مدام به دنبال این است که حفره تهی درونش را که حاصل از عدم دریافت توجه و نوازش کافی است با کسی، در جایی پر کند که این کمبود باعث می‌شود فرد در عشق وابسته شود.
      چون شخص وابسته از اضطراب زیادی رنج می‌برد، بنابراین هر دلیلی نظیر کمبود محبت، پدر مادر وابسته، پدر و مادر بیش‌حمایتگر، والدین کنترل‌گر و سلطه‌گر، فرهنگ پدرسالار و… باعث می‌شود او نتواند در طی مراحل رشدی روانی، عزت نفس را در درون خودش شکل داده و به اتکای خودش برسد و همین باعث وابستگی می‌شود.

      • به نظر شما چه تفاوت‌هایی بین “وابستگی” و “عشق و دلبستگی” وجود دارد؟
      خیلی اوقات عشق در شعر و ادبیات یا فرهنگ عام یا حتی در هنر، تاثیری مریض‌گون از حالت‌های وابستگی، کنترل و… دارد. در واقع فرد وابسته در این بستر عشق خیالی روی این وابستگی‌های مرضی، توجیهی زیبا با رنگ قرمز عشق می‌کشد. اما در یک عشق سالم افرد با هم همبسته‌اند، یعنی فردیت و بودن همدیگر را در این دنیا تهدید نمی‌کنند. در این همبستگی، آنها می‌توانند حرکت‌هایی موازی انجام دهند. ولی در وابستگی افراد بدون حضور هم، مانعی در زندگی خود پیدا می‌کنند که عامل آن اضطراب بالا است. تفاوت عشق با وابستگی این است که در عشق سالم، ما فردیت و هویت طرف مقابل را تهدید نمی‌کنیم، فردیت خودمان هم تهدید نمی‌شود و دو فرد در کنار هم پیش می‌روند.

      در عشق سالم دو فرد در کنار هم زندگی را تجربه می‌کنند اما در رابطه وابسته دو فرد در درون هم زندگی را تجربه می‌کنند و در این نوع با هم بودن هرگز حرکتی رو به جلو رخ نمی‌دهد و ارتباط آنها صرفا در حد بقا و فرار از اضطراب باقی می‌ماند. در عشق سالم افراد در پی تحقق خود بوده و مانع هم نمی‌شوند. در عشق سالم افراد به انتخاب‌های هم احترام می‌گذارند و همیشه به این باور اعتقاد دارند که عشق باعث رشد فرد می‌شود. در این ارتباط خوداتکایی تا حد زیادی وجود دارد و از وابستگی‌هایی که در بسیاری از روابط ناسالم، به عشق تعبیر می‌شود دیده نمی‌شود. از دیدگاه تحلیل رفتار متقابل، رابطه سالم، رابطه‌ای است که دو نفر در عین “استقلال” و “آگاهی” با هم رابطه داشته و بتوانند به “صمیمیت” دست یابند. در یک رابطه صمیمی، کاملا ساختار شخصیتی هر دو طرف حفظ می‌شود و با هم تبادلات سالم و بدون بازی روانی دارند و با کسب “آگاهی” به “استقلال” و “آزادی” می‌رسند و به عقاید، افکار و احساسات هر دو طرف احترام گذاشته می‌شود.

      ولی در یک رابطه مرضی افراد تنها زمانی به هم احترام می‌گذارند که وابستگی حفظ شود که در واقع احترام نیست، نگه داشتن وابستگی است و اگر هر انتخابی باعث بالا رفتن اضطراب شود ممکن است با انواع بازی‌ها یا حالت‌های قربانی یا ستمگر شدن بخواهند فرد را در جایگاه وابسته نگه دارند. در هر صورت وابستگی باعث عدم رشد دوطرف است، زیرا فرد توانایی‌هایی خود را مورد توجه قرار نمی‌دهد و بنا بر نظریه کارل راجرز، روان‌شناس بزرگ وقتی فرد توانایی‌های وجودی‌اش را نادیده بگیرد، به سمت اضطراب و افسردگی پیش می‌رود.

      • برای رهایی و درمان وابستگی چه راهکاری را پیشنهاد می‌کنید؟
      در شخصیت وابسته، اضطراب بالایی وجود دارد، بنابراین برای درمان این اضطراب بهتر است به یک مشاور یا روان‌درمانگر مراجعه کنیم.
      علاوه بر رفع اضطراب، افزایش سطح خودآگاهی و خودشناسی نیز جزء تفکیک‌ناپذیر تکنیک رهایی از وابستگی است. خودشناسی به معنای شناخت، کشف و باور توانمندی و استعدادهای منحصربه‌فرد خود و شکوفایی آنها و همچنین شناخت قدرت انسان و نیروی فکر و ایمان و شناخت کرامت‌ها و ظرفیت‌های خود برای رسیدن به رشد و کمال انسانی است. بنابراین با این مهارت و همچنین شناخت افکار، احساسات، رفتارها و انتظارات خود می‌توان از وابستگی رها شد

  • Mahdi.bahadori , آگوست 23, 2017 @ 7:06 ق.ظ

    با سلام و احترام
    بنده ۳۲ سال دارم نسبت به دختر داییم علاقمندم و طبق صحبت های مفصل با ایشان در همه ابعاد به تفاهم و اشتراک رسیدیم تنها نگرانی بنده اختلاف سنی ۱۳ سال است لطفا در این خصوص راهنمایی بفرمائید. ممنونم

    • راهنما , آگوست 23, 2017 @ 1:45 ب.ظ

      بله اختلاف سن بسیار مهمه ولی همگی به درک دو طرف بستگی داره وگرنه حتی با اختلاف کم هم بسیاری از زوجین با تنش و مشکلات دست و پنجه نرم میکنن

      نکات مثبت
      می توان با کمک این مرد از دیدگاهی متفاوت به دنیا نظر کرد و مسائل و مشکلات را با نگاهی عمیق تر حل کرد.
      روبه رو شدن با مردی که از نظر مالی به موفقیت و ثبات رسیده، برای بیشتر زن ها خوشایند است چراکه مردی که پا به میانسالی گذاشته، احتمالا شرایط مالی بهتری دارد.
      دخترانی که رابطه عاطفی محکمی با پدرشان نداشته اند برایشان ازدواج با مردی مسن تر جذاب است چراکه به دنبال مردی هستند که آنها را زیر پر و بال خود بگیرد و ترسهایشان را دور کند.
      مردهایی که اختلاف سنی زیادی با همسرشان دارند، دوست دارند به هر طریقی شریک زندگی شان را از خود راضی نگه دارند تا مبادا همسرشان به دلیل اختلاف سنی دچار مشکل شود.
      مردانی که همسران کم سن دارند، نگران از دست دادن آنها هستند. مثلاً نگران آن هستند که مبادا همسرشان روزی از آنان طلاق بگیرد و زندگی آنان را متلاشی کند و در نتیجه محبت بیشتری به همسرشان می کنند.
      مرد با تجربه بسیاری از مشکلات را مدیریت می کند و نمی گذارد به این راحتی ها بحرانی در زندگی ایجاد شود و در نتیجه زندگی حالت یکنواخت تری دارد.
      مرد با بیشتر چشیدن خوب و بدی های دنیا قدر زن و زندگی اش را بیشتر می داند.

      نکات منفی
      وجود فاصله سنی زیاد باعث می شود که زن و شوهر نتوانند به خوبی یکدیگر را درک کنند و دنیایشان فاصله زیادی با هم دارد.
      وقتی که فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هریک در دوره ای از زندگانی به سر می برند که به لحاظ قوت و توان بدنی متفاوت با دیگری است مثلاً زنی که ۳۵ سال دارد، در دوران جوانی و سرزندگی به سر می برد و همسر او که در ۶۰ سالگی است به مرز پیری رسیده است.
      اگر زن بخواهد گاهی جوانی کند یا کمی سراغ تفریحات شاد و پرهیجان برود ممکن است همسرش خیلی همراه نباشد و ترجیح دهد در خانه بماند.
      ممکن است بعداز مدتی حوصله نداشته باشد شاهد بزرگ شدن زن باشد یا آزمون و خطاهای زن برای به دست آوردن شغل، جایگاه اجتماعی، حل مشکلات شخصی و ارتباطی اش را نتواند تحمل کند.
      گاه وجود فاصله های سنی زیاد باعث می شود که برخی از مردان، سوءظن هایی نسبت به همسر خود پیدا کنند و ممکن است حتی نتوانند دلایلی هم برای اینگونه افکار خود بیاورند.
      فرد کوچکتر دچار نوعی رودربایستی رنج آور است و نمی تواند به راحتی مشکلات کوچک و گاه بچگانه اش را با همسر خویش در میان بگذارد، لذا حرف های ناگفته بسیاری دارد.
      جاافتاده بودن سن مرد می تواند او را به همسری کنترل گر تبدیل کند که مدام برای همسرش تعیین تکلیف می کند.
      گروهی از کارشناسان موسســـه تحقیقــات جمعیت شناسی ماکس پلانک طی بررسی های خود متوجه شده اند وجود اختلاف سن بین زنان و شوهران تاثیر منفی بر عمر زنان دارد.
      ممکن است گاهی به دلیل اختلاف سنی زیاد زن حجالت بکشد شوهرش را در جمع جوانان ببرد یا به دوستان و اقوام جوانش معرفی کند.

  • ؟؟؟؟؟ , آگوست 23, 2017 @ 1:16 ب.ظ

    باسلام وخسته نباشیددختری هستم ۲۲ ساله .حدود ۴ ماه قبل پسر دایی م به طور غیر مستقیم ازمن خاستگاری کرد ومن بهشون گفتم که باید چند جلسه ای با پسر دایی م صحبت کنم.من وپسر دایی م با اطلاع خانواده ها باهم اس ام اس در ارتباط هستیم البته ایشون بیشتر به من پیام میده وگاهی اوقات هم از طریق تلگرام صحبت میکنیم.کار پسر دایی م جوری که خیلی وقت نداره ایشون تکنسین نصب هستن.ما توی این ۴ ماه فقط دوبار تونستیم هم دیگر ببینیم وسه بار هم ایشون با من تماس گرفت.چند بارهم از طریق تلگرام به من ابراز علاقه کرده.راستش من تا حالا باهیچ پسری تا این حد ارتباط نداشتم نمی دونم باید چه طور رفتار کنم باایشون حتی یک بار هم از دست من ناراحت شد وتو یکی از پیاماش گفت که چرا من بهش پیامی نمیدم ، واقعا برام سخته که بخوام به یه پسر پیام بدم چون تا حالا همچین کاری نکردم.من می دونم که ایشون واقعا پسر خیلی خوبی هستن و ایشون از همه لحاظ تایید میکنم توی این چند ماه ازش جز مهربونی چیری ندیدم خیلی به من لطف داره..تا جایی که من یادم میاد من اصلا ایشون بیکار ندیدم (مثلا حدود یک سال بیکار باشه تو خونه)مدرکش کاردانی ه،ومتولد ۶۷مدر ک خودم هم کاردانی
    همه پسر دایی مو تایید کردن اما من واقعا نمی تونم تصمیم مو بگیرم به دلایل یه سری ترس (یا نمیدونم اسمش و چی میشه گذاشت)مثلا ازین نگرانم که نتونم تو زندگی متاهلی قوی باشم ویا زود جا بزنم .یا با مادرش رفتار خوبی نداشته باشم یا مادرش وقتی با من رفتار خوبی نداره من بلد نیستم که چه طور رفتارکنم (البته تا اونجایی که من شناخت دارم همچین خانواده ای نیست)لطفا کمک کنید من بتونم تصمیم بگیرماگه امکان هست زود جواب بدید ممنون😊😊🙏🙏

    • مشاور , آگوست 23, 2017 @ 8:27 ب.ظ

      با سلام دوست عزیز بهتره به خاطر همه تردید ها مراجعه داشته باشید .به هر حال اگر خواستگاری رسمی شود و جلساتی برای شناخت داشته باشید می توانید راحت تر تصمیم بگیرید حالا هر چند که شما فردی نباشید که با پسری در ارتباط بوده باشید باید مهارت ارتباطی در دوران نامزدی در اینده با همسر و خانواده ایشون رو داشته باشید و این اهمیت ویژه ای دارد .نگران نباشید اگر ایشون له هر لحاظی مناسب باشند حتما می توانید با صداقت صحبت کنید .ملاک ها رو مطرح کنید و انتظارانی که دارید را درست مطرح کنید .امیدوارم موفق باشید وخوشبخت شوید .

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
      موفق باشید

      • ؟؟؟؟؟ , آگوست 23, 2017 @ 9:41 ب.ظ

        ممنون از پاسخگویتون
        😊😊😊🙏🙏🙏🙏

        • مشاور , آگوست 24, 2017 @ 9:04 ق.ظ

          موفق باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.