مرکز مشاوره

همسر ناراضی و عصبانی خود را نرم کنیم

مداخله در زندگی زوجین ممنوع!

مرکز مشاوره آنلاین و کمک به آرام کردن همسر

گاهاً پیش می آید که همسرتان به خاطر فشار های کاری و یا مشکلات پیش آمده دچار بی حوصلگی شده و حالتی عصبانی به خود می گیرد. در این مواقع این هنر شماست که بتوانید با صحبت کردن با او و دلگرمی دادن او را از این حالت خارج کنید.

مشاهدات و تحقیقات مشاوران ما در مرکز مشاوره ازدواج حاکی از این است که بسیاری از زوج های جوان هنگامی که یکی از آنها ، تفاوتی ندارد چه خانم و چه آقا دچار بی حوصلگی شده و به اصطلاح اعصاب ندارند، دچار مشکلات حادی می شوند و به جای اینکه یکی از آنها در صدد آرام کردن دیگری برآید، بدتر به هم پیله کرده و بحث و مشاجره می کنند.

اما ذکر این نکته ضرروی است که در این هنگام و با بروز این مشکل باید سعی در آرام کردن همسر خویش کنیم. با او صحبت کنیم . از دل نگرانی و مشکلات او مطلع شویم. از کلمات محبت آمیز استفاده کرده و به او بگوییم که به هر اتفاق ، مشکل و پیش آمدی در زندگی بربخوریم، با او بوده و در کنار او با مشکلات مبارزه خواهیم کرد. به او دلگرمی داده و حتی المقدور سعی در تعویض موضوع بحث کرده و حواس همسرمان را از آنچه که باعث دلخوری و آزار وی شده پرت کنیم.

شاید این نکات کوچیک به نظر آیند اما باعث تحکیم زندگی زوجین و درک متقابل آنان از یکدیگر خواهند شد.

مشاوره ازدواج و مرکز مشاوره روانشناسی همراه همیشگی شما عزیزان

شماره های تماس 01

همسرم به شدت خودخواهه و هیچ وقت از موضع خودش پایین نمیاد

سلام، من و همسرم دو سال با هم دوست بودیم ویکسال و نیمه که با انتخاب خودمون با هم ازدواج کردیم . همسرم ۳۰ و من ۲۷ سالمه .

همسرم به شدت خودخواهه و هیچ وقت از موظع خودش پایین نمیاد بارها شده با هم بحثمون شده ولی هر بار اون حقو به خودش میده و منو محکوم میکنه!

سرد مزاجه و تا من به سمتش نرم اون هیچ وقت پیش قدم نمیشه.

هر دو شاغلیم و اون ساعت کاریش از من کمتره . از سرکار که میاد خونه میخوابه و تلویزیون نگاه میکنه من دو سه ساعت بعد از اون میرسم خونه و یه راست میرم تو آشپزخونه تا شام بپزم و بعد ظرف بشورم و کارهای خونه رو میکنم تا شب میشه و اون کمترین کمکی به من نمیکنه و فقط واسه خودش استراحت میکنه .شبها تا دیروقت جلوی تلویزیون میشینه.

و الان من به شدت احساس کمبود محبت و تنهایی میکنم. هر بار هم که باهاش صحبت میکنم راجب این موضوع میگه تو دوست داری ما عین چسب همش بچسبیم بهم .

اوایل خیلی بیشتر دلخور میشدم ولی دارم روی خودم کار میکنم که منم مث خودش سرد و بی روح بشم ولی اینطوری فقط داره فاصله بینمون زیادتر میشه. من خیلی تنهام

خواهش میکنم راهنماییم کنید چیکار کنم که زندگی شادی داشته باشیم.

بخدا من خیلی از خودم زدم هیچ توقعی هم ازش ندارم فقط میخوام کنارم باشه .

حس میکنم اصلا دوستم نداره و از ازدواج با من حس خوبی نداره. این خلا عاطفی رو چیکار کنم

پاسخ

با این همه مشکلات بهتره به مشاور مراجعه کنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

از زمان دوستی رفتارش فوق العاده عصبی بود و عکس العملهاش در برابر کوچکترین و ساده ترین مسائل باورنکردنی بود

با سلام. من ۲۹ سالمه و همسرم ۳۵ سالشه. کمتر از ۵ ساله که ازدواج کردم. قبل از ازدواج ۲ سال با همسرم دوست بودیم. الان ۱ سال و نیمه که من بعد از سالها به خاطر همسرم برگشتم ایران و دارم اینجا کار میکنم و با همسرم زندگی میکنیم.

از زمان دوستی رفتارش فوق العاده عصبی بود و عکس العملهاش در برابر کوچکترین و ساده ترین مسائل باورنکردنی بود.

اما با تمام مخالفت های خانوادم گفتم درست میشه. خوب میشه.

الان بعد از این سال ها و این مدتی که داریم زندگی میکنیم، من هیچی ازش نخواستم و هیچ وابستگی مادی هیچ وقت بهش نداشتم. تمام خرج و مخارج هم شریک بودیم.

رابطه عاطفی و جنسی خیلی کمی داریم. راستش من هم خیلی علاقه ای ندارم.

از احساسم هم کم شده. اما اون میگه دوستم داره. ولی تو رفتارش کاملا چیز دیگه ای رو میگه.خودپسنده و خیلی خودشو دست بالا میگیره. تو این مدت سر هر بحثی که داشتیم خواسته یا ناخواسته بهم گفته ناراحتی برو، طلاقتو بگیر. به شدت خودخواهه و همیشه من و مقصر میدونه.

من نه اهل غر زدنم، نه اهل ولخرجیم، همه کارهامو تا جایی که ممکنه خودم انجام میدم تا نخوام خرج اضافه بکنم. حدود یک سال پیش انقدر عصبانی بود که دست منو کشید برد لب پنجره و گفت پرتت میکنم پایین.

بارها این اتفاق و شبیه این اتفاقات افتاده. اما وقتی بهش میگم، میگه اگه میخوای اینارو بگی و فراموش نکنی منم خیلی چیزا هست که بخوام بگم. درصورتی که من نه گذشته تاریک و بدی داشتم، نه مشکلی داشتم …

همش تو فکرش تلافی کردنه و میخواد لجبازی کنه. اما دقیقا این رفتارو از جانب من میبینه. در ضمن فحاشی میکنه. به خصوص اگر عصبانی بشه.

واقعا خسته شدم و نمیخوام و نمیتونم ادامه بدم به این زندگی. فکر میکنم دارم خودمو حیف میکنم که همه زندگیمو خانوادمو اون طرف دنیا گذاشتم و اومدم اینجا و این شده نتیجش. ازش میترسم.

بهش گفتم ازش میترسم اما عصبانی میشه و داد میزنه. م رفتاراش اصلا طبیعی نیست. میگه اگر مشکلی داری بگو حرف بزن حلش میکنیم، اما من وقتی فکر داد زدنا و فحش دادناش میفتم یا اینکه نکنه بلایی سرم بیاره، ترجیح میدم هیچی نگم.به من نسبتای بد میده.
آخرین بار همین یک هفته پیش بود که با فحاشی بهم گفت برو دادخواست طلاقتو بده. من اومدم اینجا زندگی کنم، اما الان دیگه نمیتونم.

شخصیتم،غرورم،احساسم بیش از اندازه جریحه دار شده. فقط میخوام یه طوری بدون جنگ و دعوا تموم بشه این قضیه.چون میدونم اگر با جنگ و دعوا باشه منو ممنوع الخروج میکنه.
لطفا کمک کنید.
ممنون.

پاسخ

در این مورد حتما” با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

شوهرم بارها بهم خیانت کرده من ازاشتباهش چشم پوشی کردم

سلام خسته نباشید ترخدا راهنماییم کنید خیلی خستم ۸ساله ازدواج کردم دختر۷ساله دارم شوهرم بارها بهم خیانت کرده من روی کاشتباهش چشم پوشی کردم.

بازم بخاطر زندگیم که باسختی درستش کردم بخشیدمش هر وقت خیانت میکنه من نباید اعتراض کنم وگرنه میگه همین که هست ناراحتی برو خونه بابات یا میگه خیلی ناراحتی بیارم پیش خودت.

الانم یه هفتس دوباره عوض شد احساس میکنم باز داره بهم خیانت میکنه زیاد محلم نمیذاره درکل همیشگی نیست الان نظر شما چیه من باید چیکار کنم حتی خانواده خودم خبر ندارن که اینکار میکنه چون تمام فکرشون میمونه پیش زندگی من

نباید عکس العمل آنی از خود نشان دهید و یکمرتبه به دلیل بدعهدی همسرتان تصمیم بگیرید که از او جدا شوید. شما نیازمند کمی زمان هستید تا مسایل دیگر را نیز زیر و رو کنید.

نباید به طور خاص تمام توجه خود را به خیانتی که از او سر زده معطوف نکنید

باید قبول کنید که احساس خشم، عصبانیت، شک و تردید، شکه شدن، آشفتگی، ترس، درد و رنج، افسردگی، و پریشانی برای فردی که شاهد خیانت همسرش بوده کاملا نرمال است.

این مشکل باعث به وجود آمدن برخی مشکلات فیزیکی در فرد می شود از قبیل: حالت تهوع و استفراغ، اسهال، مشکلات مربوط به خواب (بی خوابی و یا پر خوابی)، لرزش، اختلال حواس، کم غذایی و کم اشتهایی. سعی کنید در این حال بیش از پیش از خود مراقبت کنید.

خودتان را وادار کنید تا غذاهای سالم مصرف کنید، طبق برنامه پیش بروید، به اندازه کافی استراحت کنید، هر روز ورزش کنید، به اندازه کافی آب بنوشید و تفریح داشته باشید. ایجاد تعادل، بهترین راه حل، برای مبارزه با آسیبی است که به شما وارد شده است.

خندیدن کاملا طبیعی و نشان دهنده سلامت فرد است. فیلم یا سریال های تلویزیونی خنده دار تماشا کنید و مقداری از وقت خود را با افرادی صرف کنید که خنده بر روی لب های شما می اورند. زندگی بدون اینکه توجهی به قلب های شکسته و خیانت های همسران داشته باشد، همچنان در حال پیش رفتن است.

گریه کردن نیز یک امر کاملا طبیعی است. اگر خود به خود گریه نمی کنید، می توانید آهنگ های غمگین گوش کنید و یا به تماشای فیلم های تراژیک بنشینید.

برای خود یک ژورنال درست کنید. تمام افکار و احساساتی که به شما به دلیل خیانت و بی وفایی همسرتان دست می دهد را بر روی کاغذ یادداشت کنید.

با همسر خود در مورد بدعهدیش صحبت کنید. تمام سوال هایی که به ذهنتان میرسد را بپرسید. شاید با این کار به این نتیجه برسید که همسرتان هنگام ارتکاب به این کار، اصلا فکر نمی کرده که به شما خیانت می کند. ۹- به دنبال مشاوره بروید.

سعی نکنید تا به تنهایی از پس این مشکل برآیید. هم شما و هم همسرتان پیش از اینکه مجددا رابطه جنسی بدون محافظت با هم برقرار کنید، باید تحت آزمایش HIV (ایدز) و تست سایر بیماری های آمیزشی قرار بگیرید.

حداقل یک روز به خود فرصت دهید.

نباید ضربه روحی وارده را پنهان کنید. با فرزندانتان صادق باشید؛ اما لازم نیست جزییات مشکل را نیز برای آنها شرح دهید. قسم هایی نخورید که بعدها نتوانید به آنها عمل کنید. تنها چیزی که بچه ها باید بدانند این است که حال شما رفته رفته رو به بهبودی خواهد رفت.

سعی نکنید این بازی، که چه چیز و یا چه کسی مسبب بروز چنین فاجعه های شده است را شروع کنید. با این کار صرفا انرژی خود را تلف می کنید. در اینصورت فقط می توانید نفر سوم را سرزنش کنید و خودتان خوب می دانید که هیچ چیز درست نخواهد شد.

اگر بیش از اندازه عصبانی باشید، بر سر مسایل کوچک داد و بیداد راه بیندازید، احساس کنید که بر روی طناب باریکی در حال راه رفتن هستید، و زمانی که به یاد بدعهدی همسر خود می افتید، عکس العمل های شدید فیزیکی از خود نشان دهید، بی شک دچار استرس بعد از ضربه روحی شده اید و باید هر چه سریعتر به پزشک مراجعه کنید.

انتظار نداشته باشید که حس آشفتگی، بی اعتمادی و عصبانیت به مجرد اینکه تصمیم می گیرید همسر خود را ببخشید و به سرسپردگی خود ادامه دهید به راحتی از بین برود. از بین رفتن دردورنج وارده از طریق خیانت، نیازمند زمان است.

واقع بین باشید. درآمد، سرمایه، وضعیت مسکن، و حمل و نقل خود را در نظر بگیرید. اگر تصمیم به خاتمه زندگی زناشویی خود می گیرید باید ببینید که آیا جایی برای زندگی کردن دارید و منبع درامدی دارید که از آن طریق بتواند نیازهای اولیه تان را مرتفع سازید.

توجه: ۱) بی وفایی یک فرد، هیچ گونه دلیل روشنی ندارد. ممکن است نشات گرفته از سایر مشکلات در زندگی مشترک باشد، ممکن است چیزی در درون قلب همسرتان وجود داشته باشد و … به هر حال شما هیچ گاه به درستی دلیل واقعی آنرا متوجه نخواهید شد.

۲) نوع خیانت، معمولا فهم و درک آنرا راحت تر می کند. آیا به یک شب ختم می شود؟ به دلیل مشکلات زندگی بروز کرده؟ اعتیاد به برقراری رابطه جنسی بوده؟ آیا خیانت صرفا برای خاتمه دادن به زندگی مشترک بوده؟

۳) به خاطر داشته باشید که زندگیتان با گذشته فرق کرده و باید ناراحتی به وجود آمده را تسکین دهید.

۴) به طور مشابه می توان گفت که مرگ نزدیکان نیز باعث بروز غم و اندوه می شود (از عدم پذیرش از سوی فرد شروع می شود، بعد خشم، عصبانیت، کشمکش، افسردگی و در نهایت به پذیرش ختم می شود) پس چنین مسایلی بدین معنا نیستند که زندگی به پایان رسیده است و شما دیگر قادر به ادامه دادن آن نیستید، چرا که در اصل شما این توانایی را در وجود خود دارید و تنها مشکل به کارگیری ان است که کمی دشوار می باشد.

۵) پیش از اینکه خانواده خود و یا همسرتان را در جریان بد عهدی او قرار دهید، مجددا بر روی این امر فکر کنید. افراد خانواده می توانند کینه ها را برای مدت زمان بیشتری نگه دارند و شرایط را بدتر کنند. به چه چیزهایی نیاز دارید: ـ خواب ـ رژیم غذایی سالم ـ ورزش ـ نوشیدن آب، به میزان کافی ـ خنده ـ زمان

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

پاسخ

اینکه مشاور شما را ندیده قضاوت کردند کار درستی نبوده ولی فرد مورد نظر شما ۴ سال سابقه آشنایی با شما رادارند
و احتمالا براساس شناختی که از شما به مشاور داده اند آن فرد چنین تصمیمی را گرفته است .به نظر بنده با ایشان صحبت کنید و دلایل جدایی را بپرسید .

و اگر لازم بود مشاوره دو نفره بروید تا با دید بازتری تصمیم بگیرید و پذیرش بیشتری نسبت به توصیه ها داشته باشید .

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

شوهرم فردى پرخاشگر عصبى و بیرحم است و تحت تاثیر حرف هاى مادرش است

با سلام،حدود ٣ سال است زندگى مشترک دارم،تنها فقط با شوهرم در هامبورک هستم،شوهرم فردى پرخاشگر عصبى و بیرحم است و تحت تاثیر حرف هاى مادرش است.

چند وقت است که مادرش به اینجا آمده زندگى ما بدتر شده در مدت این ٢ ماه ٢ بار خواسته ام دست به خودکشى بزنم،لطفا کمکم کنید چون انگیزه شدید به اقدام به خودکشى را در این زمان دارم

پاسخ

همسر شما از ابتدای ازدواج اینگونه بوده اند ؟ و آیا حضور مادرشان واقعا باعث بدتر شدن شرایط شده است ؟
حتما به روانشناس در محل سکونت خود مراجعه کنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

شوهرم مرد از خود راضی مغرور فحاش است

سلام من خانم سی و دوساله وهمسرم سی وشش ساله حدود چهارده ساله ازدواج کردم و دوفرزند دارم شوهرم مرد از خود راضی مغرور فحاش است دست بزن دارد.

هروقت کسی از فامیل مرا میبیند پشت سرش غیبت میکند ثبات شخصیتی ندارد مدام میخواهد مرا جلوی دیگران وخودم تحقیر کند واز قیافه من عیب جویی میکند.

با اینکه من چهره زیبایی دارم وقدم یک و پنجاه و نه سانت است واو حدود بکو هشتاد و سه مدام قدم را به رخم میکشد و خانواده اش هم که همه بلند قد هستند من و فرزندانم را مسخره میکنند.

با اینکه قد من زیاد کوتاه نیست ولی دچار عقده حقارت شده ام همسرم بیشتر اوقات را با دوستان و خانواده پدری میگذارند و به من و بچه ها اهمیت نمیدهد.

وقتی هم اعتراض میکنم میگوید برو راضی نیستم اینجایی احساس میکنم منرا فقط برای کلفتی و نزدیکی کردن میخواهد چون ان موقع خیلی مهربان میشود و از من تمجید میکند دیگر خسته شده ام.

قبل از ازدواج یک سال با او دوست بودم البته فقط در حد صحبت کردن او خود را مانند یک فرشته به من نشان داد با وجود اینکه خانواده های هر دوی ما مخالف بودن ازدواج کردیم و حالا هر روز احساس میکنم بیشتر از او دور میشوم و دیگر عاشقش نیستم.

فکر طلاق مدام در ذهنم است ولی بچه هایم هفت وسه سال دارن نمیدانم بی من چکار میکنن لطفا راهنمایی کنیید من در خانه به خودم میرسم و خوش لباس هستم هیچ کوتاهی در حقش نمیکنم کتاب های روانشناسی را هم مطالعه و اجرا کردم اما فقط برای زمان محدودی جواب میدهد لطفا با راهنمایی خود کمکم کنید

پاسخ

ارتباط و تعامل مناسب با همسر فقط در رسیدن به خود و خواندن کتاب خلاصه نمی شود .اینکه ایشون شما رو تحقیر می کنند

ممکنه نوع بازخورد شما باعث تداوم این رفتار شده است .به هر حال فرض های مختلفی در این زمینه مطرح است و با مراجعه حضوری قطعا بررسی بهتری صورت می گیرد ولی فکر می کنم توصیه های زیر بتواند کمکی کند
بهترین کار به هنگام بهانه گیری همسرتان این است که او را به حال خودش رها کنید.

یادتان باشد مقابله به مثل کردن، وضعیت را وخیمتر می کند و ماحصلی نیز جز جنگ و دعوا نخواهد داشت. بپذیرید به هر دلیلی (شغلی، شخصی، اجتماعی و…)، همسرتان آشفته و مضطرب است و بهانه جویی در خانه را به عنوان راهی برای تخلیه هیجان منفی خود انتخاب کرده است.

او با بهانه جویی می خواهد استرس و اضطراب درونی خود را کاهش دهد.

پس شما باید هوشیارانه عمل کنید و با توسل به سکوت، غائله را بخوابانید. مطمئن باشید همسرتان پس از آرامش به سراغ تان می آید و با شما صحبت می کند، حتی ممکن است نظرتان را جویا شود و راه حلی برای مشکلش بخواهد.
آرامش بعد از طوفان، فرصت مغتنمی است که با همسرتان راجع به بهانه های حل نشده صحبت کنید. گاهی بهانه های حل نشده، تبدیل به یک عادت می شوند و به مرور زمان منجر به اختلاف؛ میدانید چرا؟

وقتی همسر شما از زشتی رفتارهای خود مطلع نگردد هرگز در جهت رفع و یا اصلاح آن تلاش نخواهد کرد و همچنان کار اشتباه خود را ادامه خواهد داد.

پس بهتر است به همسرتان بگوئید از کدامیک از رفتارهایش خوش تان نمی آید و متنفر هستید و دوست ندارید کدام رفتارش را ادامه دهد!
موفق باشید

چند وقتی هست که خانمم افسرده شده و میگه که باید بمن علاقه ات رو نشون بدی

سلام،بنده ۹ سال هست که ازدواج کرده ام،چند وقتی هست که خانمم افسرده شده و میگه که باید بمن علاقه ات رو نشون بدی در حالی که من هرکاری میکنم بخاطر اون و پسر ۳ سالمه.

اما من نمیتونم دورش رو بگیرم و زبونش هم ندارم که زبون براش بریزم،ولی اون این کار از من میخواد، من این کارو از توان خودم خارج میدونم،لطفا راهنمایی بفرمایید.

پاسخ

دوست عزیز اینکه ایشون دقیقا منظورشون از نشون دادن علاقه چیه ؟
باید بدونید خانم ها به حمایت عاطفی و کلامی نیاز دارند و اصولا از طریق شنوایی علاقه مندی زیادی در انها ایجاد می شود .

ار وازه های منفی مثل اینکه نمی توانم استفاده نکنید چون مغز شما به صورت خودکار باور می کند در صورتی که همه افراد توانایی انعطاف پذیر بودن را دارند و شما هم می توانید با کلمات دل ایشون رو بدست بیارید .

و اینکه در روابط زناشویی سعی کنید فرایند اماده سازی و معاشقه را طولانی تر کنید .زن ها نسبت به این مساله حساسیت بالایی دارند
.سعی کنید کم کم از الفاظی که بیانش برای شما راحت تره شروع کنید و حتی شاخه گلی برای ایشون بگیرید و هدیه هر چند کوچک و کم کم مهارت کلامی و رفتاری را متناسب با علاقه همسرتان افزایش دهید اینگونه توجه و علاقه ایشون هم به شما چند برابر خواهد شد .موفق باشید

از روزی که عقد کردیم عوض شده وسواس داره از نظرش من شلختم چاقم حتی با یه جوش رو صورت منم کار داره

سلام من حدود دوسال با همسرم دوست بوده ام و ۵ماه است که عقد کردم تو زمان دوستی فوق العاده بود هر روز گل خریدن محبت زیاد خلاصه جنتلمن بود از روزی که عقد کردیم عوض شده وسواس داره از نظزش من شلختم جاقم حتی با یه جوش رو صورت منم کار داره به نشستنم راه رفتنم وقتی عصبانی میشه دیونه میشه منم فقط ساکت میشم حتی یبار میخواست سرمو بزنه تو شیشه ماشین جالب اینکه تو اوج عصبانیت اکه خانواده منو ببینه خیلی راحت خودشو کنترل میکنه و مهربون میشه پس میتونه خودشو کنترل کنه از نظر من .

هردومون شاغلیم وکارم سخته و خسته شدم ولی میگه باید کار کنی . به من میگه من یکیو میخوام پایم باشه نمیدونم چرا باتو ازدواج کردم اما من میدونم بخاطر حقوقمو دوزار پولی که واسه خونه دادم.

یکی و میخواد مثه زنای دوستاش بشینه پای بساط مشروبو و سیگار و قلیون ولی من چون اهلش نیستم و تو دوستی هم نبودم پس پایش نیستم اره زنایی خوبن که بخوابن خونه و به قول خودش اونا زن زندگین ولی اینکه تو خرید خونه پول گذاشتم از صبح تاشب تو املاکا چرخیدیم و اینارو نمیبینه.

خلاصه هی مییگه طلاق . میگم باشه ولی نمیاد صحبت کنه و میگه خودمو میکشم بعد مهربون میشه و میاد معذرت خواهی اما دیگه نمیتونم ببخشمش احساس میکنم دوستم نداره و مجبوره جالب اینکه من از نظر ظاهری خیلی از اطرافیانش بالاترمو سعی میکنم همیشه شیک باشم.

اخلاقای خوبم داره آدم باید منصف باشه ولی باکارایی که گفتم انقد بدی کرده که آدم خوبیارو نمیبینه

پاسخ

دوست عزیز هیچ کسی جز خود شما به این اوضاع واقف نیست که بتونه در موردش تصمیم گیری کنه
ایشون هم اخلاق خوب و هم اخلاق بد هم داره ولی شما هنوز زندگی مشترک خودتون رو شروع نکردید و از طرف شما دو سال با هم بودید و با اخلاقش آشنایی دارید و باید بدونید همین رفتارها در آینده هم تکرار خواهد شد و اگر کسی تمایلی به تغییر نداشته باشه کاری از دست متخصص ساخته نیست
توصیه میکنم خودتون به تنهایی با مشاوری مجرب مشورت کنید تا بتونید راهکاری مناسب در این مورد پیدا کنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

پاسخ

پرخاشگری از هدف آسیب رساندن سرچشمه می گیرد.

بر اساس تعریف عملیاتی ارائه شده، پرخاشگری تمایل به شرکت در اعمال آسیب زای فیزیکی و روان شناختی برای کنترل اعمال دیگران است.

در ایران یکی از عمده ترین علت های مرگ و میر جوانان پرخاشگری آن ها به یکدیگر است. نگاهی کوتاه به اطراف نشان خواهد داد که همان گونه که الیوت ارونسون گفته است عصر ما عصر پرخاشگری است.
خانواده می تواند از جهات مختلف موجب بروز یا تشدید پرخاشگری شود که مهمترین این عوامل عبارتند از :

-نحوه برخورد والدین با نیازهای کودک
– وجود الگوهای نامناسب
– تاثیر رفتار پرخاشگرایانه
– تنبیه والدین و مربیان

مردان پرخاشگر

رفتار با مردان پرخاشگر

به خانمهایی که دارای همسر عصبانی و پرخاشگر هستند این توصیه ها را ارایه می دهیم :
_ ابتدا باید مطمئن شوید که مشکل ساز اصلی خودتان نیستید.

باید یقین کنید که اشتباه نمی کنید. سپس می توانید مطمئن باشید که طغیان شوهر پرخاشگر، ریشه در مشکلات خودش دارد و رفتار شما سبب پرخاشگری وی نیست.
_اگر مطمئن شوید که بددهنی شریک زندگیتان ریشه در زندگی سخت گذشته ی او دارد و یا به مسایل ژنتیکی و وراثتی مربوط است، آرامش بیشتری خواهید یافت و آگاهی شما به اینکه عامل به وجود آمدن پرخاشگری همسرتان نبوده اید، سبب آرامش شما خواهد شد.
_ آگاهی دقیق از میزان و زمان بددهنی همسرتان، به شما کمک می کند از تهاجم او آسیب کمتری ببینید.

_فردی که از همسرش توجه، عاطفه و محبت می خواهد باید توجه داشته باشد که دیگری نیز این حق را دارد که چنین انتظاری داشته باشد. از سوی دیگر، درک نیازهای واقعی و طبیعی همسر به دور از اینکه به آن اعتقاد داشته باشد یا نه، برآورده کردن آن موجب رضایت از زندگی می شود و بی توجهی به آن خودخواهی است.

_ با قاطعیتی آمیخته با احترام، از او بخواهید عادت خویش در به کار بردن زور و قدرت مردانه را ترک کند، لازم است به او بگویید تا خواسته های شما را دقیقا ندانم نمی توانم کاری برای شما بکنم. خوب است تا در این مورد وارد مذاکره شویم و با مصالحه پیش ببریم.

لذا وقتی که احساس پرخاشگری دارد بایستی به خودش زمان بدهد، قدم بزند تا بتواند ناراحتی حقیقی و گله هایی را که با شما دارد؛ از عصبانیت ناشی از مشکلاتی مانند مسائل مربوط به کارش را تشخیص داده و با هم قاطی نکند. آنگاه گفتگو را از سر بگیرد.

حتی امکان دارد بخواهد به اتاقی دیگر برود و به بالش ضربه بزند.(اطاقش را خالی کند) تازمانی که از رفتار خود پشیمان شود و بتواند ناراحتی های بیرون از منزل را درمان کند. به او اجازه بدهید بداند علی رغم اینکه از او حمایت می کنید تا خودش را از شر خشم کهنه پاکسازی کند، نباید آن را به شما منتقل کند.

_همسر پرخاشگر شما، نیاز دارد از کمکهای تخصصی بهره مند شود تا خشم خود را بشناسد و درمان کند. شوهر شما وقتی با شما قهر می کند و یا احتمالا الفاظ رکیک به کار می برد به احتمال زیاد از خودش متنفر می شود، اما چون راه و روش دیگری نمی شناسد و نمی داند چطور باید عمل کند این گونه عمل می کند. شما می توانید به متخصص خبره ای مراجعه کنید تا همسرتان مدیریت خشم را فرا بگیرد و منشا اولیه عصبانیت او پیدا شود.

_ ضمن اینکه در مقابل شوهر خود که وجودش در زندگی شما مهم و مۆثر است، باید از موضع خود حمایت کنید برای تغییر اوضاع نیز باید طوری عمل کنید و قدم پیش بگذارید که پایه های اصلی زندگی تان استحکام خود را از دست ندهد. یکی از این راه ها، جلب حمایت اطرافیان است.
می توانید برای تسکین احساسات برانگیخته ی خود:
۱ – به دوستان دیگرتان توجه بیشتری کنید.
۲ – برای انجام امور روزمره وقت بیشتری صرف کنید.
۳ – در فعالیت اجتماعی شرکت کنید و بدین ترتیب برای به دست آوردن فرصت های طلایی و چگونگی بهبود بخشیدن به روابط خود با دیگران تلاش کنید.

پاسخ

با این مسائل مطرح شده ایشون باید ارجاع داده به به روانشناس البته براساس صحبت های شما چون ظاهرا ایشون تعادل رفتاری نداره .و باید حتما درمان بشن البته اگر مساله چیز دیگری نباشد

که حتما باید بررسی شود
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
موفق باشید

همسر من از همون اول ازدواج آدم عصبی بود وای به وقتی که عصبانی میشه اصلا مراعات زمان و مکان رو نمیکنه

سلام من ۱۱ساله ازدواج کردم یه دختر ۹ساله ویه پسر ۲ ساله دارم راستش همسر من از همون اول ازدواج آدم عصبی بود وای به وقتی که عصبانی میشه اصلا مراعات زمان و مکان رو نمیکنه زمین و زمان رو بهم میدوزه البته دست بزن نداره.

ولی واقعا دادهای وحشتناکی میزنه متاسفانه ما تو خونه ای نشستیم که برادر شوهرم کنارمون و مادر شوهرم طبقه پایین زندگی میکنند و من همیشه باید برا اینکه یکوقت صدای داد آقا رو نشنون هر چی میگه مراعات کنم و چیزی نگم.

البته الان چند وقتیه اخلاقش خیلی بدتر شده شبا همش دیر میاد خونه اعتراض هم که میکنم میگه تقصیر توئه تو محیط خونه رو طوری کردی که من فراری ام.

اما به خدا دروغ میگه من واقعا سعی میکنم محیط خونه رو واقعا آروم نگه دارم البته این رفتارش فقط در مورد من نیست با خانواده ی خودش هم همین برخوردو داره و مامانش همیشه از دست بی محبتیاش شاکیه.

اون این اواخر خیلی بیشتر بی محبت شده هیشکی براش اهمیت نداره چندین بار شده حتی جلوی خانواده و زن داداشای من رفتارای وحشتناکی از خودش نشون میده.

سر یه مساله بیخودی سر بچه ها داد میزنه روز بروز لجبازی ها و بی محبتیاش داره بیشتر میشه واقعا دیگه صبرم داره تموم میشه مثل دیوونه ها دارم میشم شاید اگه بخاطر بچه ها نبود یه لحظه هم تحملش نمیکردم شما رو بخدا بگین چیکار کنم؟

پاسخ

با سلام دوست عزیز باید توجه داشته باشید که شاید برخورد و رفتار شما مشکل و شدت بخشیده باشه ضمن اینکه باید مشخص بشه دلیل اصلی گلایه ایشون از زندگی با وجود وو فرزند چیست چون رفتارشون معقول نیست.

البته طبق گفته های شما باید موضع فعال تری بگیرید و بخواهید که حتما با هم به روانشناس مراجعه کنید چون این طور ادامه دادن روی بچه های شما اثرات نامناسبی دارد.

اگر ایشون راضی نشدند باید موضوع را جدی مطرح کنید و بفرمایید که با این شرایط ادامه دا دن مکن نیست البته منظورم بیان صحیح و با سیاست رفتاری خود شماست با توجه به شناختی که دارید .

چون ممکنه مشکل ایشون جسمی و پزشکی باشد که باید بررسی شود .امیدوارم با رفتارتون ایشون رو برای مراجعه قانع کنید موفق باشید .
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
موفق باشید

از وقتی باهم عقد کردیم صحبتمون کمتر شده و فکر میکنم این مشکل از طرف من هست

من و همسرم یک ماه هست که عقد کردیم و قبل از آن دوماه عقد موقت بودیم ما در دوران صیغه در مورد بیشتر مسائل باهم صحبت کردیم اما از وقتی باهم عقد کردیم صحبتمون کمتر شده و فکر میکنم این مشکل از طرف من هست چون همسرم مدام به من میگه چرا حرفی بامن نمیزنی نمیدونم باید چیکار کنم لطفا راهنمایی کنید.

پاسخ

گاهی کم شدن زمان صحبت بین اعضای خانواده، نشانه بارز یک نارضایتی مزمن در زندگی مشترک یا زندگی خانوادگی است.

وقتی فردی از موضوع یا موضوعاتی در زندگی ناراضی است، بارها درخواست و تلاش می کند تا مشکلات را حل کند اما طرف مقابل هیچ عکس العملی برای بهبود اوضاع نشان نمی دهد، کم کم احساس ناراحتی می کند سعی می کند صحبت، بحث و مجادله نکند و چون احتمالا دیگر برایش قابل تصور نیست که تغییری صورت بگیرد.

به همین دلیل معمولا می بینیم بین زوج هایی که تا مدتی مدام با هم بحث و جدل می کردند به مروز زمان فضایی آرام حکمفرما می شود که البته به دلیل حل شدن مسائلشان نیست و علت این است که یکی از طرفین آنقدر خسته شده که دیگر حوصله گفت و گو و مباحثه و امیدی به حل مسائل ندارد.

خیلی وقت ها کم شدن گفت و گو میان زن و شوهر، نشانه ای از پایان عشقشان است و اینکه دلبستگی ای به زندگی شان ندارند و دلیلی برای بحث و قبولاندن نظرشان به دیگری و ابراز عقایدشان نمی بینند چون روابط عاطفی شان کم شده.

برخی اوقات یکی از طرفین به عمد میزان گفت و گو را کاهش می دهد و از این حربه برای کنترل طرف مقابل استفاده می کند.

کم نیستند زوج هایی که به ما مراجعه می کنند و یکی از طرفین هر زمان که می خواهد عقایدش را به دیگری تحمیل کند و با مقاومت او روبرو می شود.

قهری چندروزه را آغاز می کند تا اینکه همسر بعد از چند روز خسته شود و به زانو در بیاید و حاضر شود خواسته او را هرچقدر هم غیرمنطقی باشد، بپذیرد تا طرف مقابل دوباره با او حرف بزند.

درواقع کاهش عمدی گفت و گو به عنوان وسیله ای برای تنبیه یا وادار کردن همسر به پذیرفتن خواسته های غیرمنطقی، پدیده شایعی است و آدم هایی عمدا از این روش پرخاشگری منفعل استفاده و نظرهایشان را تحمیل می کنند.

واقعا هیچ حرفی با هم ندارید؟
خیلی وقت ها به ما می گویند ما حرفی با هم نداریم! راجع به چه چیز با هم صحبت کنیم؟
من در ادامه چند نکته را ضروری می دانم که حتی اگر زمان حرف زدن اعضا ۱۰دقیقه هم باشد، باید در نظر گرفته شود.

چرا گزارش روزانه مهم است؟

افراد خانواده باید این مهارت را یاد بگیرند که گزارشی از عملکرد روزانه شان بدهند؛ پدر و مادر و فرزندان باید اتفاق هایی را که در طول روز بیرون از خانه برایشان افتاده، تعریف کنند.

این کار خیلی مهم است و فواید متعددی دارد.

مثلا وقتی پدر یا مادر از کار خودش و سختی هایی که در طول روز متحمل می شوند والدینشان بیرون از خانه با دنیای سختی مواجه هستند و مهمانی نرفته اند، گردش و خوشگذرانی نمی کند، بلکه کار می کنند تا مایحتاج زندگی را تامین کنند.

به این ترتیب یاد می گیرند وقتی بزرگ شدند، آنها هم باید تلاش کنند و دنیای مهربانی هم در انتظارشان نیست.

از طرفی، وقتی بچه ها خود را ملزم بدانند که هر شب به اعضای خانواده گزارشی دهند، می فهمند مسئولیت هایی مثلا در حوزه تحصیلی دارند و باید به بقیه اعضای خانواده بگویند که چگونه این مسئولیت ها را انجام می دهند.

این فضای گفت و گو باعث می شود پدر و مادر در جریان آخرین وضعیت فرزندانشان از نظر تحصیلی، فرهنگی و هنری هم قرار بگیرند.

من معمولا از پدر و مادرها می خواهم در این گفت و گوها از بچه هایشان بخواهند یک خاطره خوب و یک خاطره بد آن روز را تعریف کنند.

خیلی وقت ها در جریان همین گزارش هاست که از اتفاق های بدی که برایشان افتاده می گویند در حالی که شاید در حالت عادی نخوانند یا بترسند یا خجالت بکشند یا لزومی نبینند که در این مورد صحبت کنند.

در حالی که نمی دانند رفتاری که مثلا معلم یا ناظم با آنها دارد، به نوعی خشونت است و وقتی آن را تعریف می کنند، تازه پدر و مادر متوجه می شوند بچه شان مورد خشونت قرار گرفته و تنبیهی غیرمنطقی شده و دنبال چاره می گردند.

چنین فضای گفت و گویی باعث می شود اعضای خانواده از شرایط هم آگاه شوند و شروع کنند به کمک به یکدیگر در روزهای بعد.

در همین فضای گفت و گو است که پدر و مادر از زحمت هایی که هریک از طرفین آن روز کشیده باید تشکر کنند و از فرزندشان بابت نمره خوبی که گرفته، زحمتی که کشیده، درس جدید موسیقی یا زبان که یاد گرفته هم تشکر و هم تقدیر و تحسینش کنند.

در این فضا بچه ها هم یاد می گیرند از پدر و مادرشان به خاطر زحمت هایشان تشکر کنند و پدر و مادر به آنها یاد می دهند که باید قدردان باشند و قدردانی را به شکل کلامی ابراز کنند تا نسلی غیرمسئول و متوقع بار نیاوریم که هرکاری که والدین برایشان انجام می دهند، وظیفه شان و باز هم کم بدانند.

نسخه ای که می توانم برای خانواده های ایرانی بپیچم، درنظر گرفتن چنین فضای گفت وگویی در ساعت های پایانی شب است.

کی با هم حرف بزنیم؟

در دنیای مدرن، بیشترین زمان و فضایی که زوج ها برای گفت و گو دارند، ساعت های پایانی شب است که از سر کار بر می گردند و روزهای آخر هفته.

به خصوص تاکید ما روی ساعت های پایانی شب است که اعضای خانواده برای شام یا بعد از آن دور هم جمع می شوند و می توانند با هم صحبت کنند.

من فکر می کنم اگر قرار باشد از این پدیده های اجتماعی چند سال اخیر، یکی را از دلایل کم شدن فضای گفت و گو بین اعضای خانواده بدانیم، بتوانیم به سریال های ماهواره ای اشاره کنیم که خانواده ها حجم زیادی از زمانشان را در خانه، صرف تماشای آنها می کنند بدون اینکه هیچ گفت و گوی موثری بین آنها وجود داشته باشد.

البته تحقیقات جامع راجع به این موضوع هم انجام نشده اما بدیهی است حین دیدن این سریال ها، اعضای خانواده با هم صحبتی نمی کنند، همه محو تماشای زندگی خانواده های دیگری می شوند و بعد هم می خوابند.

• یادمان باشد خانواده سالم، خانواده ای است که اعضای آن یا هنگام شام یا بعد از آن، زمانی هرچند کوتاه را برای گفت و گو اختصاص دهند.
در این مورد حتما ” با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر قیطریه:
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه

پاسخ

دوست عزیز مهارت های ارتباطی تا حدی اموختنی هستند باید شرایط و شخصیت شما هم بررسی شود و اینکه به طور کل نحوه تعامل با دیگران چگونه است.

بهتره همین ابتدای زندگی که هستید مراجعه حضوری داشته باشید .

چون این دوران قطعا افراد حرف های زیادی برای گفتن دارند که مایلند با هم مطرح کنند و اینکه همسر شما هم باید مهارت رو داشته باشه و نخواد همیشه شما شروع کننده باشد.

به هر حال مسائل زیادی پیش خواهد امد که جای صحبت خواهد داشت .امیدوارم با مراجعه حضوری مشکل برطرف شود
و برای طرفین از این بابت دلخوری ایجاد نشود
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۹۰
موفق باشید

چند ماهی هست که ازدواج کردم شوهرم ی کمی زیادی اخلاقش تنده زود از کوره در میره تو عصبانیتم بد حرف میزنه توهین میکنه

سلام من چند ماهی هست که ازدواج کردم شوهرم ی کمی زیادی اخلاقش تنده زود از کوره در میره تو عصبانیتم بد حرف میزنه توهین میکنه حتی مثلا به پدرم که اصلا ربطی به اون نداره نمیدونم چه جوری باهاش حرف بزنم چون هربار که میگم ناراحتم از مسئله ای دفعه بدی موقع عصبانیت میشه یه نقطه ضعف علیه من بااینکه ادعای مذهبی بودنشم زیاده اما نسبت به نمازاش خیلی اوقات بیتفاوته و نمیخونه درصورتی که اگر من بودم جنگ راه انداخته بود چون سنشم کمه خیلی هیجانی میشه مثلا موقع عصبانیت طوری رفتار میکنه که انگار من بدترینم براش و بعدا اظهار پشیمونی میکنه خب ارم مگه چقد میتونه باور کنه خداروشکر اخلاقای خوبم داره مثلا دست و دلبازه و…

پاسخ

دوست عزیز برای رفع این مسائل باید مراجعه حضوری داشته باشید .

اینکه همسرتون تند مزاج هستند خوب باید خودشون به دنبال تغییر رفتار باشند چون شما از این رفتارها دارید ازار می بینید اینکه سنشون کمه یعنی شما بزرگتر هستید یا به طور کل این رو می فرمایید ؟
در هر حال زندگی مشکلاتی هم دارد و باید رفتارهای طرف مقابل رو هم کمک کنیم تا اصلاح کند .وقتی رفتار بدی دارند و بعد پشیمان می شوند همیشه پذیرا نباشید تاکید کنید که باید تغییر رویه بدهند .

اجازه بدید از همین ابتدا یک سری مسائل مشخص باشد و حد و حدود و خط قرمزای یکدیگر رو بشناسید و راحت به هم توهین نکنید .نسبت به بحث های اعتقادی هم افراد متفاوت عمل می کنند .

باید اگر از چیزی ناراحت می شوید به ایشون گوشزد کنید منتهی نوع گفتن مهم است و باید در زمان مناسبی هم باشد..بهتره در رفتارهای خودتون هم دقت داشته باشید چون ممکنه نوع رفتار شما باعث برخورد ایشون باشد امیدوارم به زودی مساله شما مرتفع شود
دراین مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۱۹۸۳۲
موفق باشید

هیچ کسی رو تو زندگیم نمیتونم ببخشم

با سلام.من تقریبا ۸ ماهه ازدواج کردم و عاشق همسرم هستم.مشکلی که من دارم این که من اصلا هیچ کسی رو تو زندگیم نمیتونم ببخشم اتفاقات گذشته رو نمیتونم فراموش کنم البته اونایی که تو روند زندگیم تاثیر گذاشته به همه بدبینم.

اتفاقای خوب یادم نمیمونه اونوقت همیشه در هر حالت از صحبت افراد بدتترین حالت رو برداشت میکنم.

احساس میکنم همه قصد خورد کردن و کوچیک شمردن من رو دارن .

این هم بگم من تقریبا ۳ سال پیش مادرم رو از دست دادم و خیلی بهش وابسته بودم و خیلی سختی کشیدم تو خونه ی پدری .راهنماییم کنید لطفا.این حالتم همسرمم رو خیلی اذیت میکنه و کلا زندگیمون رو مختل کرده.

با سلام دوست عزیز اگر علاوه بر بدبینی بی دلیل دچار اندوه می شود و حالت بغض یا گریه پیدا می کنید باید حتما حضوری مراجعه کنید .

ممنون از توضیحاتتون حالت سوگ بعد از مرگ عزیزان طبیعی است ولی اگر فرد به جای پذیرش انکار کند بعد از مدتی این مساله برایش مشکل ساز می شود و حس تنفر و انتقام و بدبین بودن به افراد و به اصطلاح عامیانه کینه ای بودن به فرد دست می دهد.

همسر شما قطعا از این رفتارها ازاررمی بیند ولی باید صبور باشد و در روند بهبودی همرا شما باشد .شما باید روی افکار منفی خود با کمک درمانگر کار کنید.

مسائل گذشته رو البته اون بخشی که حائز اهمیت است رو دقیق بررسی کنید و بدونید که باید علت رفتارها مشخص شود .اصلا تلاشی برای انکار مسائل کتمان مساله نداشته باشید چون بهبود و تسکین موقتی ایجاد می شود و بعد از مدتی دوباره به حالت اولیه بر می گردید.

واکنش سوگ باید حل شود وابستگی به مادر و مسائلی که باید حضوری بررسی شود .امیدوارم با مراجعه به زودی به سطح با ثباتی برسید و از زندگی لذت ببرید .
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر قیطریه:
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

من‌وهمسرم‌چهارساله عقد هستیم

شوهرم تازه سربازیش تموم شده.هردو بچه ی اخر هستیم.من تک دخترم هستم.همسرم ویژگیای خوب زیادی داره ولی متاسفانه عصبی تند و گاهی بددهنیای خیلی بدی میکنه.

خیلی به من و خانوادم و حتی خانوادش انتقاد میکنه.هرچی تلاش میکنم بهش بفهمونم تو خانواده ما عزیزه پذیرا نیست و مرتبا این انتقاد و حسو داره که خانواده من براش ارزش قایل نیستن.و هربار که بخوام باهرزبون و روشی توجیهش کمم بحثهای شدیدی بینمون اتفاق میفته.

چندین بار بهش گفتم تند نشو عصبی نشو مرخاش نکن با قهر با کم محلی با سکوت و اینکه بعد منطقی بهش بگم گاهی میپذیره دو سه هفته خوبه بعد انگار همه چی رو ریخته تو خودش یه دفعه دعواهای وحشتناکی راه میندازه که همش میگه طلاق بگیریم.

ما تو سن بیست سالگی عقو کردیم علی رغم مسولیت پذیری بالاش و تمام مردونگی و تلالش خیلی اوقات تو بحثا میگه طلاق.بارها بهش گفتم این لفظ رو نگو محبتهارو کم میکنه دلممون از هم دور میشه ولی باز تکرار میکنه.

ما یکی دو ماه دیگه میخواستیم مستقل بشیم.خودشم خیلی ذوق داشت جون واقعا چلنجای بیهوده دوران عقد داغونمون کرد.

بعد همین دو سه روز پیش یهو ریخت به هم دعوا که من میخوام طلاق بگیرم.دیگه از این همه مسوولیت خسته شدم تورو دوست ندارم.

حدود یه سال هست که دیگه تورو دوس ندارم و وقتی بهش میگم پس همین کادوی هفته قبلت ذوق خرید وسایل برا مستقل شدنمون محبتهای لفظیت چی بود میگه از سر مسوولیت واقعا کسی از سر مسوولیت اینقدر محبت میکنه و ی زن نمیفهمه؟

ایشون خیلی دوست داشتن من ارایش داشته باشم وقتی خودمون هستیم ما تو دوران عقد محدودیت داشتیم من هردو مذهبی هستیم من محدودیت داشتم برای ارایش کردن به خاطر شلوغی منزل ایشون.

جالبه که اگر من یه ارایشی داشتم برا بیرون بیرون رفتن میگفت پاکش کن ولی الان میگه خسته شدم دیگه عقایدم عوض شده نمیخوام زنم حجاب داشته باشه میخوام خیلی اپن باشه دیگه دوستت ندارم.

ایشون خیلی بعد از سربازی افسرده شده بهش میگم من تو خونه مستقل خودمون ازادترم شرایط بهتر میشه قبول نمیکنه میگم بریم پیش مشاور قبول نمیکنه باتمام تفاسیر و بحثها حرف طلاق عکس منو میذاره پروفایلش و میگه دوستم نداره ی ساله چیکار کنم نمیدونم واقعا افسردس و این دلیل تناقض حرف و عملشه یا واقعا عقایدش عوض شده

پاسخ

با سلام با صحبت های شما فقط احتمال افسردگی مطرح نمی شود ایشون دچار تردید در خواسته ها و ارزش هاش شده و از طرفی دو سوگرایی بین عشق و نفرت بین مذهب و ..

می تواندداثرات سربازی باشد و صرفا مسائل محیطی باشد می تواند کاملا تحت کنترل باشد و برای زده کردن شما از خودش باشد و واقعا توان بدوش کشیدن مسئولیت های اینده زندگی را ندارد و حتی ممکنه مشکل سیستم عصبی باشد.

مخصوصا خشم و پرخاشگری به هر حال هر یک از این احتمالات باید توسط متخصص خاص خودش بررسی شود .در ابتدا به پزشک جراح مغز و اعصاب باید مراجعه شود و بعد روانپزشک و روانشناس چون ابتدا باید تمان دلائل پزشکی رد شود تا احتمالات دیگر مطرح شود .

درسته قطعا شرایط سختی است ولی بهتره ایشون رو وادار به معالجه کنید چون با شناخت دلیل تکلیف خودتون و زندگیتون مشخص خواهد شد .موفق باشید و امیدوارم به زودی مساله رفع شود ولی با توجه به صحبت ها در خیلی مسائل بهانه جویی هایی دیده می شود .

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۱۹۸۳۲
موفق باشید

شوهرم خیلی بد عصبی میشه فحش میده

سلام شوهرم خیلی بد عصبی میشه فحش میده چیزای گذشته رو میگه تازگیم متوجه شدم به پدر مادرش خیلی چیزارو میگه حتی دعواهامونو.

خیلی ازش خواستم که مسایلمون بین خودمون باشه اما نه تنها انجام نمیده بلکه ادعا میکنه چون رابطش خیلی با پدر مادرش نزدیک اینارو میگه.

توهینم که میکنه بعدا که بهش میگم میگه چرا حرف میذاری تو دهنم یا مثلا من نظرمو راجع به فلان کس گفتم توهیناشو میذاره به پای نظردادن!

راستش خسته شدم مشاورم نمیاد و میگه من مشکلی ندارم قبول دارم منم باید خیلی جاها کوتاه میومدم که متاسفانه بدترش کردم .

اما الان دارم رو خودم کار میکنم که وقت عصبانیت بدترش نکنم اما برام سواله که چه جوری باید بفهمه که گفتن مسایل ما به دیگران فقط باعث کش دادن و بزرگتر کردن اون مسالست.

حالا دیگران چه والدین باشن چه غریبه ها و اینکه چه جوری میتونم از خاله زنک بودن درش بیارم اینکه خواهر من یا فلان کس من یه کاری میکنه مربوط به زندگی خودش چرایی اون کار به شوهر من ربطی نداره که جلوی من بخواد ایراد از خونوادم بگیره.

با اینکه خیلی تحمل کردم که نگم که اونم یاد بگیره که از دیگران حرف نیاره تازه منو متهم میکنه که همش حرف دیگران تو زندگیمونه!

وقتیم عصبانیه دیگه هیچ کاری نمیکنه تا مثلا قدرشو بدونم!

میدونم منم ایرادایی دارم چه کار کنم که زندگیم بهتر شه اگه من جمعش نکنم این مسایل ازاردهنده کوچیکو از اون انتظاری نمیره که بتونه جمع کنه و شاید بدتر شه ما زیر یک ساله که ازدواج کردیم یعنی به مرور بهتر میشه؟

اگر قاعدتا اقدامی برای بهتر شدن شرایط نداشته باشید خب خیر قرار نیست معجزه ای اتفاق بیفتد وقتی نمی توانیم رفتارهامون رو کنترل کنیم .

شما دو نفر ظاهرا هنوز ادبیات مشترک رو پیدا نکردید بهتره با هم مراجعه داشته باشید فعلا یک سال از زندگی شما می گذرد و می توانید بهتر باشید .

و خب بهتره زودتر شروع کنید و هر دو نفر باید بپذیرید اشتباهاتی دارید و هر دو باید در بعضی موارد گذشت کنید اگر رفتاری شما را ازار می دهد باید بتوانید هر دو نفر راجب ان صحبت کنید منتهی لحن درست در انتقال مفاهم مساله بسیار مهمی است .که باید توجه داشته باشید .
برخی مردان رفتارهایی دارند ولی این مدیریت خانم ها است که با توجه به شناخت از اونها بتوانند تعدیلشان کنند.

مردها در هر سنی باشند احتیاج به حمایت و توجه زنان دارند و اصلا فکر نکنید این به معنای ندیده گرفتن شما در زندگی نیست .با رفتار دریت ایشون هم توجه و محبت عاطفی خواهند داشت .

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

تمام حقوقم رو میدم واسه قسط های که داریم همش سعی میکنم کنارش باشم

من واسه زندگیمون خیلی تلاش میکنم تمام حقوقم رو میدم واسه قسط های که داریم همش سعی میکنم کنارش باشم.

اما هر وقت خواستم در مورد رفتارهای ناراحت کنندش حرف بزنم سریع بهم پرخاش میکنه و بدش میاد و حرفایی میزنه که منو خیلی میرنجونه به من میگه تو بچه ای و هنوز نباید ازدواج میکردی و تو منت میزاری و تو اصلا تا حالا منو خوشحال نکردی …

ما واسه عروسیمون خیلی مشکل داریم ولی من از وضعیت الانم خیلی ناراحت و اذیتم و میخام که زودتر عروسی کنم اما نمیشه

پاسخ

سرکار خانم ایا متوجه هستید که حمایت ای افراطی شما داره سو تعبیر میشه و وظیفه قلمداد میشه و نتیجش اینکه منت میزارید .

درسته همسر شما به خاطر عدم حمایت خانواده و شرایط مالی برای عروسی تحت فشار است و خب قطعا یکی از عواملی است که پرخاشگر شده ست ولی باید به شرایط شما هم توجه داشته باشد منتهی با رفتار درست شما نه دلسوزی بی جا .

بهتره حتما از ایشون بخواهید قبل از عروسی باید به مشاوره مراجعه کنید تا مسائل ما بین شما حل شود و انتظاراتی که از هم دارید را متوجه شوید و انکه چه رفتاری با چه لحنی برایتان ازار دهنده می شود.

بهتره ایشون رو متوجه تغییر رفتارشون کنید و ازشون بخواهید اگر مساله ای وجو د دارد با شما در میان بگذارند در هر صورت بهتره قبل ازعروسی مسائل برطرف شود و با این شایط اصراری برای عروسی گرفتن نداشته باشید مگر اینکه دلیل تغییر رفتار را دخالت خانواده همسرتان می دانید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۳۰۴

موفق باشید

از رفتار نامزدم دیگ خسته شدم همیشه به کارای من ایراد میگیره

سلام من پنج ماهه نامزدم اما از رفتار نامزدم دیگ خسته شدم همیشه ب کارای من ایراد میگیره میگ اونی نمیشی ک من نمیخام  بیست و چهار ساعته عصبی وبی حوصلس.

فکر وذکرش پوله دوتا اس ام اس عاشقونه هم میدم میگ این مضخرفات برامن پول نمیشه من خودم خیلی آرومم حتی ی بار ی سیلی بهم ز.

د باهاش قهر نکردم رفتم گفتم اگ ازمن خطا دیدی ببخشید بعد میگ اون رو بابت اینکه دوست دارم زدم خلاصه از اخلاق عصبی و بی حوصلگیش دیگ دارم خفه میشم میگ خیلی ناراحتی برو طلاق بگیر

پاسه

دوره نامزدی دوره طلایی شناخته …پس در این دوران اگر فردی با معیارهای شما همخوانی نداره نیازی به این همه نگرانی و استرس نیست …
فقط باید قاطع باشید و باشید .
اول با خانواده مشورت کنید و در نهایت با دریافت نظر مشاوری مجرب رابطه رو تمام کنید و در بیان نظرتون استوار باشید

با سلام دوست عزیز اینکه همسر شما عصبی هستند باید دلیلش بررسی شود اگر مساله پزشکی باشد که باید ویزیت شوند وحتی نوار مغزی گرفته شود و دلیلش مشخص شود اگر مورد روانپزشکی باشد و با دارو قابل رفع شود یک مساله است ولی ار مورد ایشون شخصیتی باشد و به طور کل در شرایط و محیط خانوادگی بودند که ابراز محبت و این شرایط وجود نداشته و ایشون هم تمایلی ندارند باید به روانشناس مراجعه کنید و شرایط توضیح داده شود .

اینکه ایشون بخواهند هر رفتاری داشته باشند و د رنهایت دلبستگی وجود نداشته باشد و خیلی راحت بحث طلاق را مطرح کنند شاید اکنون تصمیم درست رو بگیرید بهتر از این است که در زندگی باشید که طرف مقابل درکی از شما و شرایط شما ندارد و بخواهد از شما سو استفاده کند .

در هر حال ابتدا با ایشون راجب زندگیتون و اینکه این رفتارها باید تغییر کند و باعث ازار شما شده صحبت شود .امیدوارم خوشبخت باشید و مساله با مراجعه به متخصص حل شود

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۴۴۰۳۴۴۹۰
موفق باشید

همش دوست داره نظراتش به من تحمیل کنه وابستگی بیش از حد به خانواده داره

سلام من ۴ ماه ازدواج کردم اما خیلی با همسرم مشکل دارم و اون همش دوست داره نظراتش به من تحمیل کنه وابستگی بیش از حد به خانواده داره و این موضوع برای من مشکل ساز شده همش به من و خانوادم توهین میکنه و خودش رو خیلی آدم درستی میدونه
هر کاری میکنم یه ایرادی میگیره و همش دنیال بهانه گیری و تا بحثمون میشه میگه باید جدا شیم میخواستم راهنماییم کنید یا یه مرکز مشاوره معرفی کنید

در مقابل بهانه گیری

همیشه سکوت کنید: بهترین کار به هنگام بهانه گیری همسرتان این است که او را به حال خودش رها کنید. یادتان باشد مقابله به مثل کردن، وضعیت را وخیمتر می کند و ماحصلی نیز جز جنگ و دعوا نخواهد داشت.

بپذیرید به هر دلیلی (شغلی، شخصی، اجتماعی و…)، همسرتان آشفته و مضطرب است و بهانه جویی در خانه را به عنوان راهی برای تخلیه هیجان منفی خود انتخاب کرده است.

او با بهانه جویی می خواهد استرس و اضطرابدرونی خود را کاهش دهد. پس شما باید هوشیارانه عمل کنید و با توسل به سکوت، غائله را بخوابانید.

مطمئن باشید همسرتان پس از آرامش به سراغ تان می آید و با شما صحبت می کند، حتی ممکن است نظرتان را جویا شود و راه حلی برای مشکلش بخواهد.

همچون مُسکن آرام‌بخش باشید: بهانه جویی های همسرتان علتی دارد، بی تردید او دچار مشکلی شده است. مشکلی که شاید به دلایلی چون خجالت کشیدن، صلاح ندانستن، سرزنش و… حاضر نیست به شما بگوید.

در چنین مواقعی پایگاه امنیت همسرتان باشید و او را به آرامش دعوت کنید. به حریم شخصی همسرتان احترام بگذارید و هرگز کنکاش و تجسس نکنید.

بپذیرید همسرتان اکنون نیازمند انرژی مثبت و نیرو بخش است. پس نقش آرام بخش بودن خود را به خوبی ایفا کنید و با ایجاد محیطی آرام و سکوت های نشان از رضایت، فضایی را برای تفکر و کنار آمدن همسرتان با خودش، فراهم آورید.
بهتر است به نیازها و خواسته های خود نیز توجه داشته باشید و تا آنجایی که به شما آسیبی نرسد برای جلب محبت و علاقه همسرتان، آنچه را که دوست دارد، انجام دهید و از شادی و لذت بردن او، شما نیز شاد و خرسند شوید
تکیه‌گاه روزهای سختی باشید: حال و روز همسرتان را درک کنید و بیش از پیش، مراقب او و شرایط ویژه اش باشید. بهتر است تا به سروسامان رسیدن شرایط، روزگار را بر وفق مراد او بچرخانید و یا آن که لااقل خود نیز همزمان با همسرتان شروع به بهانه گیری نکنید.

مثلا ، برنامه مهمانی های آخر هفته، را با همسرتان تنظیم کنید، یا مراقبت از فرزندان را برعهده بگیرید، به یک شام و یا فضایی سرسبز و خوش آب و هوا دعوتش کنید و… .

همسری یکتا باشید: زمانی که همسرتان دچار مشکلی شده است، با بهانه جویی های او کنار بیائید و آتش بیار معرکه نشوید. فقط به آرامش فضای منزل و امنیت خاطر فی مابین تان اهمیت بدهید.

بیان مسائل مهم ، پیشنهادات، انتقادات، گله و شکایت ها را به زمانی دیگر موکول کنید. این زمان فرصت مناسبی برای بیان نیست و نتیجه مساعدی را عایدتان نمی کند.

به خواسته‌ها و نیازهای همسرتان توجه کنید: بر زن و شوهر واجب است که نیازهای یکدیگر را بشناسند و به آنها توجه کنند. بهتر است بدانید که چه چیز مورد پسند و خوشایند همسرتان است و چه چیز ناخوشایندش است!

گاهی برای دانستن این مهم، لازم است مستقیما وارد عمل شوید و از او سوال کنید که از چه چیز خوشش می آید و از چه چیز متنفر است؟!

با این کار شما می توانید رگ خواب همسرتان را بدست آورید و بر حسب شرایط و وضعیت روحی او وارد عمل شوید. البته فراموش نکنید که همسرتان همه زندگی شما نیست بلکه تنها شریک بخشی از آن است، پس هرگز از خودتان غافل نشوید.

بهتر است به نیازها و خواسته های خود نیز توجه داشته باشید و تا آنجایی که به شما آسیبی نرسد برای جلب محبت و علاقه همسرتان، آنچه را که دوست دارد، انجام دهید و از شادی و لذت بردن او، شما نیز شاد و خرسند شوید.
همسران
گفتگو کنید: آرامش بعد از طوفان، فرصت مغتنمی است که با همسرتان راجع به بهانه های حل نشده صحبت کنید. گاهی بهانه های حل نشده، تبدیل به یک عادت می شوند و به مرور زمان منجر به اختلاف؛ میدانید چرا؟

وقتی همسر شما از زشتی رفتارهای خود مطلع نگردد هرگز در جهت رفع و یا اصلاح آن تلاش نخواهد کرد و همچنان کار اشتباه خود را ادامه خواهد داد.

پس بهتر است به همسرتان بگوئید از کدامیک از رفتارهایش خوش تان نمی آید و متنفر هستید و دوست ندارید کدام رفتارش را ادامه دهد!
مثلا، اگر فردی به بهداشت و یا آراستگی چهره خود اهمیت چندانی ندهد، قطعا در زمینه رابطه لمسی عاطفی با همسر دچار مشکل خواهد شد، ممکن است چنین همسری برای دوری از این وضعیت ناخوشایند، دست به بهانه جویی بزند و رفتارهای ناخوشایند نشان دهد.

شما می توانید با بیان خواسته ها و انتظارات، انتقادهای بجا و محترمانه، به راحتی سد راه بسیاری از بهانه جویی های همسرتان شوید.

رابطه جنسی خوبی داریم عاطفی هم خوبیم فقط متاسفانه من کمی حرص میدم و تند برخورد میکنم

با سلام من و همسرم ۱۰ ماه هست م عقد کردیم..رابطه جنسی خوبی داریم…عاطفی هم خوبیم فقط متاسفانه من کمی حرص میدم و تند برخورد میکنم میدونم.

و در حال تلاشم ناراحتیم از اینه ک بهم میگه دیکه خیلی حرفامو باهات نمیزنم چون بد برخورد می کنی از طرفی من خیلی زخمی میشم میگه بیا اینور یا نرو اونور تو چشمات نمیبینه میخوری ب یجایی میگم اینطوری نگو ناراحت میشم میگه خب حقیقته دروغ ک نمیگم..

ناراحت شو ولی من میگم..نمیدونم چیکار کنم خیلی جلوی مادرم ایستادم تا راضی شد..من محجبه تر شدم حتی براش ولی اون چی؟بهش میگم کلی لباس خریدم بعد عروسیمون برات میپوشم میخنده میگه خلی!پول جمع کن جا این کارا..من خیلی خیلی ناراحتم..ب حدی ک نمیخوام ببینمش ی وقتایی

پاسخ

با سلام دوست عزیز این برخوردها و رفتارها یعنی هنوز هیچ کدوم از شما دو نفر درک درستی از نیاز های هم ندارید زبان مشترکی ندارید و اینکه نمی دانید که ممکنه یک نفر نسبت به طرف مقابلش شوخی کند ولی بیشتر مشکل شما سو تفاهم است و اینکه مردان و زنان تفاوت هایی با هم دارند .

و حتی نوع ابراز علاقه ها هم با هم متفاوت است .

سر کار خانم نگران نباشید و اجازه ندهید برخی تفاوت ها باعث سرد شدن شما شود و تلاش کنید که با مراجعه به روانشناس مسائل را مدیریت کنید .

امیدوارم موفق باشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

مادر من به اجبار خانوادش ازدواج کرده با کسیکه دوست نداشته

با سلام و عرض ادب مشکل من مربوط به رابطه ۳۵ ساله پدرو مادرم هست متاسفانه مادر من به اجبار خانوادش ازدواج کرده با کسیکه دوست نداشته و همراه پدرم به تهران میایند.

فاصله بین خواستگاری تا ازدواج تنها یک هفته بوده و در این فاصله حتی خانواده پدرم به مادر تهمت باکره نبودن میزنند که پس از ماینه پزشکی مشخص میشود که تهمتی بیش نبوده.

مادر من در تهران بیشتر تایمشرو تنها بوده و پدرم اکثر مواقع سرکار پدر در دوران جوتانی ظاهرا شکاک و حساس بوده به قدریکه به خندیدن مادرم و حتی رمان خواندن او نیز گیر میداده و حتی اونرو کتک هم میزده مادرم بعد از ازدواج و وقتی حامله بوده متوجه میشه که پدرم قبلا نامزد داشته و بنا به شرایط اوایل انقلاب و شرایط جامعه پدرم جلوی چشم مادرم نامزدشرو عقد و همانجا طلاق میدهد.

و هر ماه مهریه ی فرد را پرداخت میکنه از نظر پدر من همه چیز زشت بود حتی کلمات ادبی گفتن مثلا اینکه آسمون چقدر رویایست!!!

به هر حال دختر سرزنده و شوخ و خندان مجبور میشه تا یه جایی خودشرو با پدرم وقف بده اما به هر حال بازهم خیلی جاها کوتاه نمیاد تا تغییرش بده و تا جایی میتونه پدرم یه مدت بهتر شد اما حالا این مادرمه که حدود ۲۲ ساله مدام شک داره به پدرم حتی به تلویزیون نگاه کردنش پدرمم خیلی جاها منطقی نیست هیچوقت باهاش درست حرف نزده تا جایی که من به یاد دارم اونا همیشه با هم دعوا داشتن و کتک کاری و قهر و توهین الان ۳۲ سالمه و تازه ازدواج کردم اما همش نگران رابطشونم.

با توجه به اینکه مادرم خیلی مریضه و اجازه نمیده پدرم ببرتش دکتر چون میگه زنارو نگاه میکنه و آبرومو میبره اما من میبینم که این حساسیتش غیرمنطقیه انقدر گیردادناش زیاد شده که حتی به محبت آدمام شک داره از نظر اون یک لحظه آدما خوب و مهربونن یک لحظه همون آدم بد و حقه باز با همه اقوامش قهر کرده جز فیلم و موبایل به هیچکس رفت و آمد نمیکنه.

بعد از سالها پدرم دوباره کتکش زده وقتی کسی خونه نبوده دلم براش می سوزه اون سعی کرد فراموش کنه و بازم با پدرم آشتی کنه اما پدرم میگه دیگه نمی خوام باهاش حرف بزنم یا جایی برم ازش بدم میاد نمیدونم چیکار کنم میترسم جدابشن و این وضوع زندگی منم تحت تاثیر قرار بده من دوستندارم زندگی پر از سرکوفت رو تحمل کنم واقعا نمیدونم باید چیکار کنم

پاسخ

با سلام این مشکلی که گفتید خب ممکنه به خاطر شرایط مادر شما باشد و سختی هایی که در زندگی کشیده است و همه مشکلاتی که داشته و تحمل کرده است.

همه این ها دلایلی موجهی برای ایجاد حالات روحی و روانی و شک و بدبینی هستند و به خاطر داشته باشید وقتی یکی از زوجین شکاکیت زیادی داشته باشد کم کم طرف مقابل چنین رفتارهابی را تقلید می کند و حساسیت هایش افزوده می شود.

البته ممکن است مسائل و شواهد واقعی هم برای این شکاکیت وجود داشته باشد.

بهتر است چون نگران هستید ایشون رو به روانشناس ارجاع بدهید در صورت صلاحدید به روانپزشک ارجاع می دهند .چون ایشون حتما نیاز به متخصص دارند .

باید به این مساله توجه داشته باشید که همه مسائل قابل حل و کنترل است منتهی باید به فرد متخصص واگذار شود .موفق باشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

مرکز مشاوره خوب در کرج

بسیار ممنون بابت پاسختون به مشکل مادرم آیا مرکز مشاوره خوب در کرج هم وجود دارد؟

پاسخ

با این شماره تماس بگیرید

۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

بعد دو سه ماه احساس کردم مثل سابق بهم توجه نمیکنه واینو چند بار بهش گفتم

سلام به مشاورای عزیز من یه دختر ۲۸ ساله هستم که شاغلم ویه دختر تقریبا با تیپ امروزی وشیک پوش هستم ولی سنگین و متینم یعنی بقیه اینجوری میگن و تو محلمون همه مارو میشناسن حدود ۵ ماه پیش یکی از مشتریای داداشم که دوستشم هست بهم ابراز علاقه کرد حدود یکسال و ۵ ماه ازم کوچیکتر بود ومن اولش مخالفت کردم ولی اون گفت برام مهم نیست من ازت خوشم اومده .

بهش گفتم من اهل دوستی الکی نیستم گفت من برای دوستی الکی به سمت شما نیومدم میدونم چجور آدمی هستی خلاصه اینکه اولاش با تلاشش تونست شمارمو بگیره و دوبار حضوری همدیگه رو دیدیم وایشون به هر حال با تموم تفاهما و گاهی اختلافاتی که بین اکثر آدما هست همشه بهم میگفت من دوست دارم و تو با بقیه فرق میکنی اهل کارو خونه و زندگی هستی و سنگینی ومن بیشتر با رفتارم علاقه مو نشون میدادم و یکی دوبارم بهش گفتم که دوسش دارم ولی هنوز خوب نمیشناسمت.

اما بعد دو سه ماه احساس کردم مثل سابق بهم توجه نمیکنه واینو چند بار بهش گفتم یه مدتی خوب میشد و دوباره کم توجهی میکرد وهمش میگفت داداشت اینا و خونوادت ندونن ولی خودش به خونوادش گفتخ بود و میگفت پدرم باهام راجع به تو صحبت کرده.

من زیاد میل نبودم تا چیزی بینمون مشخص نشده زیاد باهاش بیرون برم آخه ما تقریبا سرشناسیم و ایشون همسایه مون بودن تا اینکه دیدم تلاشی واسه این آشنایی نمیکنه ولی همش میگفت دوست ددارم تا اینکه یه شب خسته شدم و بهش گفتم رفتارات چیزایی میگه و اینکه دوست دارم باهام روراست باشی دیگه وازاین حرفا که جمعه جوابمو نداد و من دوباره بهش پیام دادم بهم گفت بهتره یه مدت باهم حرف نزنیم.

چون فایده نداره اگه جدی بودیم برمیگردیم واگه نه همسایه میمونیم واینکه ارتباطی بینمون نبوده و من این حرفش بهم خیلی برخورد و گفتم باشه وبا معذرت خواخی بلاکش کردم.

چون اعصابم خورد میشد از یه ارتباط نامعلوم ولی واقعا دوسش داشتم اما هنوزم نمیدونم که چی شد که اینجوری شد بدون هیچ توضیحی رفت یکی دوبارم بهش پیام دادم اما جواب درستی نداد تا اینکه بهش گفتم من بهت فرصت دادم ولی تو نتونستی یا نخواستی استفاده کنی.

و چیزی رو تقصیر من ندون بعدها والان حدود دو ماهه که همه چی به هم خورده گاهی احساس میکنم زمانایی که من از سر کارم میام خونه اونم همون ساعتا میاد پیش داداشم ولی من خیلی سنگین رفتار میکنم.

وتریبا زیاد محلش نمیدم حلاما دلم پیششه وامید دارم برگرده اما نمیدونم باید چیکار کنم و چطور فراموشش کنم و اصلا اون علاقه ها دروغ بود یانه ؟واینکه چی درسته چی غلط؟؟؟؟

پاسخ

متاسفانه دخترا یا عاشق نمیشن یا اگر شدن با چشم بسته تا اخرشو میرن
دوست عزیز ایشون برای مدتی خواسته با شما اشنا بشه تا بتونه تصمیم برای ازدواجو بگیره که به این نتیجه نرسیده
پس دلیلی برای این همه پیشگویی کردن ندارید این رابطه آشنایی خیلی وقته تمام شده چون ایشون به نوعی به شما چنین پیامی رو داده

پاسخ

سلام دوست عزیز شرایط شما قابل درک است .

به هر حال هر فرد دیگری باشد برایش ابهامی ایجاد می شود منتهی به خاطر داشته باشید زندگی با افراد مردد سخت است .انها نمی دانند چه می خواهند و در نهایت به چه چیزی راضی می شوند.شما برای ایشون وقت گذاشتید در صورتی که فردی هستید که به قول خود شما برای خودتان حد و مرز دارید .

درسته این شرایط بی خبری برای شما سخت بوده ولی خب نمی شو قضاوتی داشت .در هر صورت بهتر است حضوری مراجعه داشته باشید .این مساله بهتر است حل شود.تا در انتخاب های بعدی تاثیر منفی نداشته باشد امیدوارم خوشبخت باشید.

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

منبع: com.مشاوره-آنلاین


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

194 نظرات

  • مریم , می 20, 2015 @ 11:09 ق.ظ

    میشه بگین چیکار کنم که همسرم بهم اعتماد کنه و حرفاشو بهم بگه وکارهایی که میکنه رو ازم قایم نکنه.ممنون

    • Anonymous , می 20, 2015 @ 3:05 ب.ظ

      اگر همسر شما اعتمادی نداره نشون میده که شما رفتاری کردید که از ایشون سلب اعتماد شده و اگر اعتماد کسی از بین بره دیگه به روز اول برنخواهد گشت …ولی اگر در اول راه هستید سعی نکنید در کارش تجسس کنید چون تجسس راه های دروغ و انکار رو به روی ایشون باز خواهد کرد و شما دیگه نمیتونید کاری کنید که به شما اعتماد داشته باشه
      پس همه این خواسته ها به خود شما و رفتارتون برمیگرده

  • مینا , می 20, 2015 @ 11:18 ق.ظ

    من ۲۰ ساله وهسرم ۲۴ ساله ما حدود یک ساله که ازدواج کردیم همسرم خیلی بد اخلاقه و ب خاطر کاراش تو زندگی مون اختلاف میفته.
    قلیان میکشه بدون اطلاع دادن من محل کارشو ترک میکنه و یکی دوروز به خونه دوست و اشناهش میره هر جا دعوت مون میکنن نمیاد و لج بازی میکنه میگه هر چی من گفتم همون بشه حرف حرف خودم زور میگه وقتی هم که عصبی میشه هر فحشی رو میده ما پیش خانواده همسرم زندگی میکنیم و من باردارم و با رفتارهای همسرم عصبی میشم و باعث میشه که ی دعوای مفصل اتفاق بیفته لطفا راهنمایی کنید ممنون.

    • Anonymous , می 20, 2015 @ 2:59 ب.ظ

      دوست عزیز اگر رفتار شما طوری باشه که نشون بده ایشون رو زیر ذره بین قرار دادید پس نباید انتظاری بیش از این داشته باشید چون مردان از اینکه تحت نظر باشن شدیدا” تنفر دارن … به همین خاطره که ایشون کارهاشو بدون اطلاع شما انجام میده پس با ایشون صحبت کنید شوهر شما باید بدونه که شما شریک زندگیش هستید نه یک کارآگاه خصوصی … و اینکه شما دنبال یک زندگی آرام هستید و سعی در محدود کردن ایشون ندارید …
      وقتی بتونید حریم خصوصی همدیگرو بشناسید مسلما” راحت و بدون لجبازی در کنار هم زندگی خواهید کرد …
      اگر هم بتونید در این مورد مشاوره کنید اونم حضوری و دو نفره بسیار تاثیرگذاره
      شما باردار هستید و باید شرایط رو برای تولد فرزندتون آرام و مهیا کنید چون هر تنشی میتونه تاثیر بدی روی ایشون در آینده داشته باشه

  • مینا , می 21, 2015 @ 11:35 ق.ظ

    ممنون از راهنمایی تون ولی هر چه قدر ایشون به مشاور رفتن تشویق میکنم میلی برای رفتن به مشاوره رو ندارن.چطور میتونم راضیش کنم؟خیلی باهش صحبت کردم ولی تاثیر گذار نیست.

    • Anonymous , می 23, 2015 @ 12:27 ق.ظ

      اگر تمایلی به مشاوره رفتن نداره بهتره خودتون مراجعه حضوری داشته باشید و با توجه به نوع شخصیت ایشون با مشاور به راهکاری عملی و موثر برسید

  • siavash , می 22, 2015 @ 6:17 ب.ظ

    سلام.پسری هستم ۳۰ ساله،همسرم ۲۳ ساله.دختر خاله پسر خاله هستیم، ۲ ساله ازدواج کردیم.خانمم و خانوادشون شوخ طبع و شاد هستن اما منو خانوادم ساکت و آروم و کمرو.از اونجایی که کمرو هستم تو مهمونیایی که میریم بیشتر شنونده هستم تا سخنگو.برای همین خانمم ناراحت میشه که چرا صحبت نمیکنم و این اختلاف بزرگی ببن منو خانمم به وجود آورده.میخواستم منو راهنمایی کنید.

    • Anonymous , می 23, 2015 @ 11:14 ق.ظ

      ویژگی های افراد منزوی را بشناسید:
      دوری از روابط اجتماعی
      یکی از برترین مشخصه های شخصیت افراد منزوی، ترس اجتماعی آنان است. ترس از قضاوت دیگران نسبت به خود و افکار منفی و پریشان کننده که غالبا با زیر سوال بردن خود و نادیده گرفتن شایستگی ها و توانایی ها همراه است، باعث می شود که حضور در جمع برای شان آزاردهنده و غیر قابل تحمل باشد. به همین دلیل، افراد منزوی اهل معاشرت نیستند و به شدت از برقراری ارتباط با دیگران گریزان هستند. آنها به سختی در جمع های خانوادگی، دوستانه و… حاضر می شوند؛ شرکت در محافل عمومی به قدری برایشان مشکل است که سعی می کنند به بهانه های مختلف از رفتن امتناع کنند، و در صورت حضور اجباری هم، در گوشه ای می نشیند و به سختی ارتباط برقرار می‌کنند و در طول مدت حضور، مدام به فکر فرار هستند و می خواهند سریعتر این نشست ها خاتمه بیابند. این افراد دوستان زیادی ندارند و با آن دوستان محدود خود هم، ارتباطات عمیقی ندارند. همیشه در خود فرورفته هستند اگر چه شاید بتوانند در کارهایشان موفق باشند و با تمرکز بسیار آن ها را پیش ببرند ولی در تعاملات‌ اجتماعی به قدری دچار مشکل می شوند که نمی توانند برای حل مشکلی از دوست و یا همکار خود طلب کمک و مساعدت کنند.

      همیشه مضطرب و نگران
      استرس ها و فشارهای روحی بی امان، جز جدایی ناپذیری از درون آشفته آنهاست. همیشه یک نگرانی بی علت، این افراد را آزار می دهد. اگر چه شاید در ظاهر آرام و قرار داشته باشند اما در باطن مضطرب و بیقرارند تا آنجایی که دلشوره و تپش قلب، مهمان همیشگی وجود آنهاست. اضطراب به قدری بر آنان مستولی است که آستانه تحمل آنان را پایین می آورد و عصبی و سریع العمل شان می کند؛ مثلا، ممکن است بی حوصله شوند، خیلی زود از کوره در بروند، داد وفریاد کنند و… ، البته این رفتارها را کسی نمی بیند جز اطرافیان نزدیک این شخص.

      اعتماد به نفس پایین
      انزوا گزینی این افراد باعث می شود که هرگز به چشم نیایند. آنها نمی توانند همانند دوستان و آشنایانشان، توانایی ها و استعدادهایش را بروز دهند و در معرض نمایش دیدگان دیگران قرار دهند؛ به همین دلیل از نظر اطرافیان و یا حتی خودشان، فردی “بی هنر” شناخته می شوند. این وضعیت، احساس های ناخوشایندی به همراه دارد که باعث می شود اعتماد به نفس فرد روز به روز، بیش از پیش کمتر و کمتر شود.

      عدم بروز احساسات
      این افراد هرگز نمی توانند اظهار نظر کنند و از همه مهمتر آن که هیچ گاه قادر نیستند احساسات و عواطف واقعی خود را مستقیما به افراد مورد علاقه شان ابراز و بیان کنند. سکوت های طولانی و نادیده گرفتن نظرات و احساسات، باعث می شود اعتماد‌به‌نفسشان را کاملا از دست بدهند و به فردی افسرده تبدیل ‌شوند.

      ترس از تمسخر
      فرد منزوی، از این‌که دیگران او را مسخره کنند، به شدت می‌ترسد. به همین خاطر در بحث‌ها و گفتگو‌ها شرکت نمی کند و ترجیح می دهد هیچ نگوئید و ساکت باشد تا مبادا دیگران با نظر و احساسش مخالفت کنند و یا به سخره اش بگیرند. غالبا گوشه ای می نشیند و هراز چند گاهی آن هم به معنای تائید حرف دیگران سرش را تکان می دهد و یا نیم لبخندی می زند.

      نادیده گرفتن حقوق
      افراد منزوی، اهل رقابت و درگیری نیستند. این حس در آنها به قدری قوت دارد که معمولا همیشه از حق خود می گذرند و به دیگران هم اجازه می دهند که حقوق آنها را پایمال کنند.

      علت انزوا گزینی چیست؟
      مشکلات خانوادگی
      بی سرو سامان بودن خانواده و نداشتن یک خانواده سالم، یکی دیگر از دلایل است. بسیاری از مشکلات خانوادگی مانند اعتیاد یکی از والدین‌، طلاق، خشونت های درون خانوادگی بالخص از جانب پدر، طبقه اجتماعی بسیار پائین، فقر اقتصادی و فرهنگی و… باعث می شود که فرد دارای نوعی شخصیت دوری گزین شود. زندگی در چنین شرایطی، فرد را، یا خجالت‌زده و شرمنده می کند یا حسرت به دل. از آنجایی که این افراد خود را کمتر از دیگران می بینید و احساس حقارت می کنند، سعی می کنند شرایط زندگی خود و مشکلات آن را از دیگران پنهان کنند؛ که همین امر، آنها را به فرد گوشه گیر و انزوا طلب تبدیل می کند…
      شیوه تربیتی مستبدانه
      برخی از خانواده ها با شیوه تربیتی بسیار سخت و مستبدانه خود، باعث پرورش افراد منزوی و دوری گزین شده اند. تحت سلطه زیاد والدین قرار گرفتن، امر و نهی های بسیار و یک جانبه، چک شدن همه رفتارها توسط والدین، عدم اطمینان به توانایی ها و شایستگی های فرزند و… از جمله عوامل تربیتی است که فرد را انزوا طلب و گوشه گیر می کند.

      خجالتی بودن
      گاهی فرد به خاطر خجالتی بودن، از شرکت در محافل اجتماعی و برقراری ارتباط امتناع می کند. عدم تمایل به گفتگو و اظهار نظر نکردن حتی در موضوعات دلخواه و مورد پسند، از نشانه های این عامل است. کمرو و خجالتی بودن دلایل متعددی دارد که ازمهمترین آنها می توان به اشتباهات تربیتی، تقلید و الگو سازی از والدین یا یکی از افراد محبوب، و به کمبودهای فرد و احساس حقارت ناشی از آن، اشاره کرد.

      عدم اعتماد‌به‌نفس
      غالبا انسان‌های منزوی و کم‌حرف، افرادی با اعتماد به نفس پایین هستند. عدم اعتماد‌به‌نفس باعث می شود آنها خود را نادیده بگیرند و توانایی دیگران را همیشه بیش از خود تعریف کنند. روان شناسان معتقدند: کمتر دانستن خود از دیگران، همیشه مخرب است و منجر به انزوا گزینی، ترس از مواجهه و در نهایت دوری و فرار از اطرافیان می شود. با این وجود متخصصان می گویند: یکی از روش‌های جانبی کاهش انزوا در این افراد ، پرورش و تقویت اعتمادبه‌نفس در آنان است.
      چه باید کرد؟
      برای مواجهه با انزواطلبی، بهتر است به نکات طلایی زیر توجه کنید:
      · برای درمان و مقابله با این مشکل، سریعتر به یک روان شناس مراجعه کنید.
      · با کمک روان شناس، توانایی ها و استعدادهای خود را بشناسید. با پذیرش شایستگی هایتان می توانید آنها را به دیگران هم نشان دهید.
      · در بحث های گروهی شرکت کنید. ممکن است در نخستین دفعات متحمل اضطراب زیادی شوید، اما تاب بیاورید و سریع میدان را خالی نکنید. با ماندن و تکرار و تمرین می توانید موفق شوید.
      · هرگز خود را با دیگران مقایسه نکنید. بپذیرید هر فردی در عین توانایی، کمبودها و نقص هایی دارد که ممکن است آنها دقیقا نقاط قوت شما باشند. پس سعی کنید خود را دست کم نگیرید و صرفا با اتکا به نقص ها، کمبودهایتان را با توانمندی های دیگران محک نزنید. آیا بهتر نیست توانمندیهای خودتان راهم با کمبودهای دیگران مقایسه کنید؟
      · هر چقدر از ترس هایتان دوری کنید، مشکلاتتان بیشتر خواهد شد، پس با ترس های خود مواجه شوید. مثلا، اگر از ترس تمسخر دیگران، اظهار نظر نمی کنید و احساساتتان را ابراز نمی نمائید، بهتر است برای یک بارامتحان هم که شده، با ترس تان مقابل شوید و در نهایت نتیجه را بررسی کنید. بی گمان به اشتباه بودن تصورات خود پی خواهید برد.
      · اعتماد به نفس خود را تقویت کنید و تحت هیچ شرایطی، آن را از دست ندهید. به توانایی های هر چند کوچک و جزیی خود بسیار توجه کنید و مدام تلقینات مثبت داشته باشید؛ مثلا ،جمله “من می توانم” را به کرات تکرار کنید و یا با خود قرار بگذارید که از این پس، قصد اظهار نظر دارید و می خواهید احساسات خود را مستقیما ابراز کنید ولو اینکه نامطلوب و مورد پسند از نظر دیگران باشند.
      · با انزوای خود بجنگید. بهتر است شغل و یا تفریحی را انتخاب کنید که مجبور باشید با دیگران تعاملات اجتماعی داشته باشید .مثلا، در تورهای مسافرتی و کلاس های گروهی که مورد علاقه تان است، شرکت کنید. حضور در جمع، نه تنها خجالت و یا ترس اجتماعی شما را برطرف می کند بلکه به مرور زمان، مشتاق به گفتگو یتان می کند.
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

      • رزیتا , ژوئن 19, 2015 @ 10:36 ب.ظ

        این خصوصیاتی که گفتین، دقیقا خصوصیات همسر من هست. در جمع اظهار نظر نمیکنه ولی به همه اونهایی هم که در جمع صحبت میکنن، با تمسخر نگاه میکنه و بعد از مهمونی شروع میکنه به مسخره کردن همشون. اگز من اون لحظه چیزی نگم، شاکی میشه و میگه که داری از اونها طرفداری میکنی. برای همین، منم باید مثل خودش بشم توی جمع بشینم کنارش و برای همه قیافه بگیرم و بعد از مهمونی هم با مسخره کردناش و حرفاش بخندم و تاییدش کنم! من اینجوری نیستم خب. به اعصابم خیلی فشار میاد. 🙁
        من دوست دارم با همه در ارتباط باشم. دوست دارم هروقت میریم ایران دوستام و فامیلمو ببینم. ولی بخاطر همسرم قید همه رو زده ام. توی هیچیک از مهمونی های فامیل نمیاد و انتظار داره منم ارتباطم با همه قطع باشه و به قول خودش، فقط مال خودش باشم!!!
        کمکم کنین. خواهش میکنم بهم بگین چیکار کنم. 🙁

  • siavash , می 24, 2015 @ 1:00 ق.ظ

    با تشکر از راهنمایی و مطالب آموزندتون.سعی میکنم همه کارهایی که گفتین انجام بدم.

  • امیر , ژوئن 1, 2015 @ 12:01 ب.ظ

    سلام از زمانی که با خانمم ازدواج کردم چیزی که به یاد دارم موقع دعوا ها هرچند خوبی های زیادی بهش کرده بودم قهر میکرد و دیگر به هیچ عنوان حرف نمیزد و هیچ کاری در خانه انجام نمیدادو وقتی سوالی میکردم جواب نمی داد عصبی میشدم و میخواستم که به اجبار جواب دهد جز بد دهنی و فحاشی نتیجه ای نداشت تا اینکه بالاخره ترس از قهردر خیلی از مواقع برای اینکه بینمان قهری پیش نیاید و اوضاع خانه بهم نریزد باعث شده از حقوق خودم مانند شنیدن توهین و تحقیر کوتاه بیایم.لطفا بفرمایید چکنم؟

    • Anonymous , ژوئن 2, 2015 @ 3:08 ب.ظ

      دوست عزیز شاید نوع رفتار شما عامل اصلی چنین رفتاری در همسرتون شده ..
      ایشون وقتی میبینه شما در مقابل قهر کردن و یا بداخلاقیش واکنش نشون میدید از اون به عنوان سلاح در برابرتون استفاده میکنه ….
      بهتر در این مورد با مشاوری مجرب مشورت حضوری داشته باشید … و اینو بدونید که افراد ممکنه از خوبی و آرام بودنتون طور دیگه ای تفسیر پیدا کنن …
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • امیر , ژوئن 6, 2015 @ 11:11 ق.ظ

    ممنون از راهنمایی شما.کاری رو که فرمودید انجام میدم باز هم متشکرم.

  • سپیده , ژوئن 21, 2015 @ 10:12 ق.ظ

    lسلام من دو سال که ازدواج کردم ۲۷سالمهو همسرم ۳۰ قبل از ازدواج به دلیل مشکلات خانوادگی که داشتم تقریبا تنها موندم با کارام و همسرم به خاطر طرف داری از من با خانوادم لج شد در صورتی که من همیشه میگفتم این مسایل به خودم مربوط میشه به تو که بدی نکردن احترام بهت میزارن ,اینا گذشت و همسرم با کناره گیری از خانوادم و رفتاری بی ادبانش و بی محلی باعث شد از چشم خانوادم کم کم بیفته با این حال به خاطر من رفتاراشو و توقعات بیجاشو تحمل کردن حتی با فامیل من مشکل داره ادمی که از همه توقع داره خودش هیچ کاری نمیکنه,دو روز پیش من رفتم خونه مادرم و بهش گفتم شب میمونم اما همسرم به دلیل کج خیالی و عصبی بودنش چون من شب نرفتم خونه دیوانه شده بود که اینا تقصیر مامانته و …..تو راه برگشت کلی به من فحش و بد بیراه گفت داد زد خودشو زد من هیچی نگفتم تمام بدنم میلرزید اومدیم خونه با کلی فحش داد رفت بیرون و بعد زنگ زده بود به مادرم که بیماری ام اس هم داره بنده خدا فحش ناموسی داده بود و حتی به خواهرم که حامله بود همینطور و بعد به من که لباساتو جمع کن برو خونه مامانت با کلی فحش ,من رفتم خونه پدر مادرش و اون هم اومجا بود تو پارک با پدرش حرف زدم این چندمین دعوا بود تو این دو سال که میگه طلاق طلاق من چیکار کنمش واقعا نمیدونم

    • Anonymous , ژوئن 21, 2015 @ 11:55 ق.ظ

      دوست عزیز فکر میکنم با تصورات منفی که شوهر شما پیدا کرده بهترین گزینه برای شما جدایی باشه … حال اینکه خود شما در بروز چنین ذهنیتی دخیل هستید و متاسفانه دیوار حرمت بین شما و ایشون و خانواده خودتون ریخته شده و شما در آینده باید شاهد رفتارهای تند و غیر قابل پیش بینی از ایشون باشید

  • سپیده , ژوئن 28, 2015 @ 2:39 ب.ظ

    ممنون منم همین فکرو میکردم ولی ترجیح دادم باهاش حرف بزنم باهاش کلی صحبت کردم ,من باخانواده ام هم حرف زدم به خاطر من کوتاه اومدن با همسرم هم صحبت کردم قرار شد که رفت امد نکنه و فقط عید به عید احترامشو بزاره واخرین حرفامو باهاش زدم که اگه تکرار بشه برای همیشه ترکش میکنم ,خداروشکر رفتارش بهتر شده.دعا کنید برام چون خیلی دوسش دارم

  • peyman , جولای 1, 2015 @ 10:48 ق.ظ

    سلام ۳۰ ساله هستم حدود یک سال پیش با دختری آشنا شدم که ۲۴ سالشونه از اسفند با هم تو رابطه هسنیم و دوسش دارم. ایشون خوبه مهربونه خوش اخلاقه خوشگله لیسانس ژنتیکدارن پدرشون استاد دانشگاه من هم ارشد خوندم عمران هنرمند پایه خانواده دار اکثر اخلاقاشونو دوست دارم ولی مسله ای که هست احساس میکنم باهام صادق نیست
    من هر کاری کنم اونم همون کارو میکنه
    خوب باشم خوبه لج کنم لج میکنه
    میگه دوسم داره و عاشقمه و حس خوبی بهش میدم ولی تو عمل برام وقت نداره قراره کارامو درست کنم ۳ ماه دیگه برم خاستگاریش از این بابت که مطمین باشه قصدم ازدواجه ولی باز وقت نداره همش با دوستاشه خونه دوستاش میمونه وقتی با منه جواب همه رو میده ووشی همیشه پیششه و حواسش بهش هست ولی وقتی من چت یا پیام یا زنگ میزنم با تاخیر جواب میده البته از اول گفته بود که من اهل دوستی نیستم اگه قصدت ازدواجه رابطه داشته باشیم و گفته بود که شرایط خانوادگیش خاصه و همیشه درگیر مهمونی های خانوادگی و ۵ شنبه جمعه درگیر کارای خانوادس و مادرش یکم حساسه بهش. مشکی که دارم باهاشون و چند بارم گفتم اینه که برام وقت نمیزاره تاحالا پیش قدم نشده زنگ بزنه وقتی من تماس میگیرم یه چیزو بهونه میکنه که ینی کار داره و قطع میکنه. شبا وقتی با من چت میکنه میگه خوابم میاد ولی بعد میبینم تا ۴ صبح بیداره یا وقتی با دوستا یا فامیلاشه تا صبح بیدارن ولی به من که میرسه خوابش میاد تو حرف ابراز احساسات شدید میکنه ولی تو عمل اینو حس نمیکنم اینکه انرژی داره خوبه ولی همیشه بیرون خونسمیگه نمیتونم یه جا بند بشم همیشه با دوستاشه و میرن تفریح دوست نداره صحبتی در مورد درس و کارو هدف آیندش بکنه و وقتی میپرسم حالت تدافعی به خودش میگیره دوس داره فقط ازش تعریف بشه تا یه انتقاد کوچیک میکنم موضع میگیره حرف هیچ کسی رو گوش نمیده باید کلی توضیح بدم تا قانع بشه فقط در حد کارای روزمره باهم صحبت داریم
    هیچ حرف یا انتقاد یا اعتراضی نمیکنه بیتفاوت برخورد میکنه حرف دلشو نمیزنه فقط نکات مثبت منو میگه احساس میکنم چیزیرو ازم مخفی میکنه انتظاراتشو ازم بهم نمیگه میگه تا حالا رابطه نداشتم ولی خیلی دقیق و حرفه ای برخورد میکنه من سعی میکنم باهاش صادق باشم همه چیرو بگم از آینده بچه کار درامد رابطه جنسی ولی اون فقط از درد رابطه میگه و برداشت خوبی نداره احساس میکنم داره رابطمون کمتر میشه و حس خوبی که اول داشتم بهش ندارم چون حس اطمینانو بهم نمیده
    جلوی من خیلی شیک و خوب با حرف دوستاشو میپیچونه
    جلوی من جواب همه رو میده الا من پیش دوستاش جواب منو دیر میده
    میگه نمیتونم گوشی و همیشه دست بگیرم ولی یه لحظه ازش جدا نمیشه و دایم چکش میکنه
    باهام حرف نمیزنه و حرف دلشو نمیگه همیشه میگه کار دارم
    ولی از طرفیم بعضی چیزارو انجام میده گفتم فیسبوکتو پاک کن چون دوستای فیسبوکش کامنتای علاقه گذاشته بودن پاک کرد یا کلاس عرفان میرفت چون تعریف خوبی ازش نشنیده بودم گفتم نرو نرفت یا جایی میره قبلش میگه اینا خوبه ولی همیشگی نیست.
    دقیقه ۹۰ قرارشو با من کنسل میکنه میگه مامانم گفت بریم فلان جا
    وقتی باهم چت میکنیم دایم میره میاد انگار داره جواب یکی دیگه رو هم میده
    میگه با منه ولی انگار دلش با من نیست
    یه روز میگفت اگه به حرفت گوش ندم میخوای چیکار کنی میخوام عصبانیتتو ببینم حرف گوش کن نیست وقتی اتفاقی براش میوفته من آخرین نفریم که میفهمه انگار روم حساب نمیکنه
    چندین بار قرارامونو به خاطر دوستاشو خانواده کنسل کرده
    وقتی سعی میکنم این مسایلو حل کنم بجای گوش کردنو اینکه اطمینان منو جلب کنه بحثو عوض میکنه دعوا میکنه.
    آنلاین بودن برنامه هاشو تو گوشی حذف کرده مخفی باشه
    نمیدونم وقتی ما نمیتونیم یه مسله کوچیکو حل کنیم چطور میخوایم تو زندگی مشکلات بزرگو حل کنیم.
    باهام راحته ولی صمیمی نیستی
    باهام حرف نمیزنی هیچ حرف عمیقی با هم نداشتیم
    تا چیزی نگم و نپرسم چیزی نمیگه
    به کوچکترین حرف من عکسالعمل شدید نشون میدی مثل آف یا آنلاین بودن
    من ۳ سال پیش یه رابطه داشتم که طرف مقابلم در کمال ناباوری بهم خیانت کرد و با کس دیگه ای دیدمش خیلی برام سخت بود
    حالا سوالم اینه من دارم سخت میگیرم ؟ باید بیخیال باشم ؟ اگه دارم اشتباه میکنم برخورد صحیح چیه؟
    لطفا راهنمایی کنید.مرسی

    • Anonymous , جولای 3, 2015 @ 2:05 ق.ظ

      دوست عزیز بهتره شما موارد پایین رو مطالعه کنید … چون زنانی که عاشق مردشون میشن نشانه هایی دارن که میتونه بیان کننده احساسات فرد باشه
      از نقطه نظر مردان، زنان هنگام ابراز علایق رومانتیک خود بصورتی زیرکانه و پیچیده عمل می کنند ( مگراینکه طرف مقابلشان خوش تیپ و پول دار باشد آنجوریکه خودشان اظهار می کنند) و اکثر آنها جوابهای ضـد و نقیضی میـ دهـند چون خودشان مطمئن نیستند که چـه چیزی در سرشان می گذرد.
      بنابراین آنچه که اغلب آقایان به دنبالش هستند، یک سری علائم و نشانه هایی اسـت که بوسیله آنها متوجه علاقه مندی حقیقی طرف مقابلشان شوند.
      در زیر برخـی از نـشـانه هـایی کـه می تـواند نـشانه علاقمندی یک زن باشد را مشاهده می کنید:

      ۱ – او همگام با شما است
      ناگهان متوجه می شوید که او همه جا حضور دارد. او “بطور اتفاقی” هر کجا شما هستید پیدایش می شود، یا در راهروی محل کارتان مرتب جلوی شما قدم می زند، یا “تصادفی” به شما برخورد می کند، یا در میهمانی در اطراف شما مانور می دهد.
      آنچه که او انجام می دهد تلاش برای جلب توجه شما است، و بـرای این اسـت که خود را در موقعیتی قرار می دهد تا شما “قدم اول” را بردارید. مسئله اینـجا اسـت کــه بـسـیـاری از مردان نسبت به این عمل زنان بی توجه هستند و به همین دلیـل بسیاری از فرصت ها را از دست می دهند. مردان مستقیم عمل می کنند، زنان غیر مستقیم. بنابرایـن اگر زنـی مکررا” شروع به قـرار گـرفـتـن سـر راه شـما نـمود، احتمال اینکه او اینکار را عمدا” انـجام می دهد زیاد است.

      ۲ – او حرکاتی بخصوص انجام می دهد
      یک جمله قدیمی می گوید:”جسم دروغ نمی گوید.” طبیعت بشر را جوری برنامه ریزی نموده که هنـگام ابـراز عـلاقه بـی اخـتیـار شـروع بـه انـجام یـک سـری حرکات جسمانی مشخص می کند. این اعمال غیر شفاهـی از گـشاد شـدن چشم هنگام نظاره به چیزی جالب گرفته تا لبخند زدن و لمس کردن، متغیر است.
      در اینجا برخی از علائم زبان جسمانی را مشاهده میکنید:
      * اشاره نمودن در جهت شما با پاها یا شانه ها
      * خم شدن به طرف شما هنگام صحبت
      * بازی کردن با مو و دست کشیدن لای موها
      * نوازش کردن جواهرات ( مانند گوشواره ) و لمس نمودن دسته عینک
      * چشم برنداشتن از شما هنگام صحبت و گفتگو
      * تقلید از حرکات شما ( مثلا” اگر دست خود را روی میز بگذارید او هم همین کار را می کند.)
      * لبخند زدن هنگامی که شما او را برانداز می کنید.
      * اگر برخی از این علائم را هنگام حضور طرف مقابل مشاهده نمودید، تقریبا” می توانید مطمئن شوید که او چراغ سبز شروع رابطه برای ازدواج را دارد به شما نشان می دهد.

      ۳ – او هیچگاه برای شما سرش شلوغ نیست
      این اصلی ترین قانون بازی عشق است. اگر زنی علاقه به برقراری رابـطـه و بـیرون رفتن با شما داشته باشد، همیشه خودش را در دسترس قرار می دهد. یـعنـی او یـک شـمـاره تلفن کاری یا آدرس ایمیل به شما خواهد داد. او در اسرع وقت به تلفـن یا ایـمیـل شـما جواب خواهد داد. او دعوت شما را برای با هم بودن خواهد پذیرفت – و اگر او در روزی که شما تعیـین کرده اید وقت نداشت، چیزی شبیـه این خواهد گفت: “خوب، این پنجشنبه نمی تونم، اما اگر اشکال نداره بندازیم برای پنجشنبه دیگه، باشه؟ “
      شـمـا هـرگـز از یـک زن عـلاقـه مـند چـنین جملاتی را نخواهید شنید: ” الان واقـعـا” سـرم شلوغه”، یا “بذار بینم وقت دارم”، یا “نمیدونم بتونم بیام یا نه”

      ۴ – او در مورد شما کنجکاو است
      زنی که به شما علاقه مند است دوست دارد همه چیزتان را بداند ( تا بتواند در این مـورد با دوستان دخترش صحبت کند). او درمورد خانواده، پیشینه،سلیقه غذایی، موسیقی، فیلم و مسائل گوناگون شما پرسش خواهد کرد. انگیزه اصلی او این اسـت کـه عـلایـق شما را بشناسد تا بتواند خود را دارای علایق مشــتـرک بــا شما نموده و پـیـوسـتـگـی بیشتری با شما ایجاد کند. مثلا اگر از قایق سواری خوشتان نمی آید، او نیز ناگهان از این کار متنفر می شود.

      ۵ – او وضعیت مالی شما را می سنجد
      زن علاقه مند دوست دارد منابع و بنیه مالی همسر آینده خود را مورد سنجش قرار دهد. سؤالاتی مانند: “کجا زندگی می کنی؟”، “چه ماشینی داری؟” و “شغلت چیه؟” مـی تواند نشانه علاقه مندی وی باشد. اگر پاسخ این سؤالات مطابق با “استانداردهای” او باشــد، علائم بعدی ظاهر خواهند شد وگرنه او در غباری از مه فرو خواهد رفت.

      ۶ – او در مورد آینده صحبت می کند
      یک زن علاقه مند همیشه دوست دارد در مورد نقشه های آینده و کارهایی که می توانید با هم انجام دهید اشتیاق نشـان مـی دهد. در واقع او اغلب چیزی شـبـیـه ایـن میـ گـویـد: “وای… تـو هـم از بـولیـنگ خوشت میاد؟ باید یه بار با هم بریم بازی کنیم.” اگر او چنین عمل نمود، شک نکنید که دوست دارد ازش بخواهید با شما بیرون برود.
      ۷ – او بیقراری و بی تابی می کند
      اگر او واقعا” علاقه مند باشد، همانند یک گربه دور و بر شما دستپاچه و بیقرار خواهد بود، بخصوص هنگامی که شما نتوانید متوجه علائم اشتیاق او شوید. البته ممکن است که ذاتا” یک شخص خجالتی نرمال باشد – اگر او فقط پیش شما بی قراری می کند، احتمالا در سرش فکر ازدواج دارد.
      ۸ – او نسبت به زنان دیگر، حسادت می ورزد
      یک زن سعی می کـند از مـرد مـورد علاقه خود همانند یک عقاب مراقبت نموده و او را با چنگ و دندان حفظ کند. بنابراین اگر در حـال جوک گفـتن بـرای زنـان دیـگر متـوجـه حرص خوردن و جلز و ولز کردن او شـدیـد، بـدانـید کـه او انـتظار دارد برایش بیشتر از یک دوست باشید.
      البته نشانه های فوق ممکن است لزوما” دلیل بر علاقـه مـندی یک زن نـبـاشد چـون بـرخـی از زنان کلا” با دیگران حالتی دوستانه دارند اما اگر تـعـداد زیـادی از ایـن عـلائم را در فـردی مشاهده نمودید می توانید به خود امیدواری دهید و به دلتان صابون بزنید.

  • علی , آگوست 15, 2015 @ 10:48 ق.ظ

    سلام.من۲۶ سالمه و خانومم۲۵٫
    ما یکساله عقد کردیم.خانومم اهل مشهد هست و اونجا زندگی میکنه.منم اهل تهرانم و تهران زندگی میکنم.خانوم من یه آدم آزاد و راحت بوده و توی مجردیش بهترین زندگی رو کرده.قبل ازدواج باهش شرط کردم چادر باید سرش کنه و رفتاراشو یه کم بهتر کنه.رفیق بازی و مجردیشو فراموش کنه.البته دوست متاهلی که خانوادگی رفت آمد کنیم رو مشکلی نداستم.همه ی شرط ها رو قبول کرد.
    ولی بعدش که عقد کردیم فهمیدم خیلی عصبی هست.رفیق بازی میکمنه ولی به من دروغ میگه.الانم که.نزدیک عروسیموم هست رفته مشهد و خر روزشو با دوستاش و خواهرش میگذرونه.مثلا حنابندون دوست دوستشه،تا ۲ شب میره.بدون اجازه ی من عروسیشم رفته.و در کل فقط منو میپیچونه دروغ میگه.شدیدا عصبانیه.هر موقع میخوام باهاش حرف بزنم سریع عصبانی میشه و خودشو بدجور میزنه.بعد یکسال آرزو به دلم مونده که بتونم دو کلمه باهاش با آرامش صحبت کنم.یکبار در مجردی سال
    بقه ی خودکشی داشته(رگشو زده)یکبارم سه هفته پیش خونه ی خواهرم بودم که بهش گفتم لباست تنگه و چادرتو درست بگیر یا یه مانتو معمولی بپوش بدون چادر بشین.ناراحت شد و بحثمون شد.و یواشکی ۷ تا قرص خورد که خودکشی کرد.خداروشکر بخیر گذشت.
    لطفا راهنماییم کنید که زندگی کردن بهتره یا طلاق؟
    البته امروز رفتم دادگاه که بهم گفتن باید بری محل سکونت خانومت دادخواست طلاق بدی یعنی مشهد.

    • ◄Responder► , آگوست 16, 2015 @ 12:07 ب.ظ

      دوست عزیز با رفتاری که ایشون داره و با هر حرفی خودکشی میکنه میتونه در زندگی مشترک برای شما دردسر بزرگی ایجاد کنه
      این ازدواج اگر بدون مراجعه به روانشناس و بررسی روحیه ایشون نباشه نه تنها آرامشی نداره بلکه میتونه شمارو به دادگاه و کلانتری هم بکشونه
      امیدوارم بدونید منظورم در چه موردیه و فعلا” در عروسی عجله نکنید
      در مورد سوال حقوقی هم واحد ارشاد و معاضدت قضایی میتونه شمارو راهنمایی کنه
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

  • nilofar , سپتامبر 10, 2015 @ 10:50 ب.ظ

    با سلام من ۲۱ سالمه و با کسی که ۴سال از خودم بزرگتره یک رابطه عاشقانه دارم و هردو قصد اذدواج داریم و من واقعا بدون اون نمیتونم زندگی کنم متاسفانه اوایل رابطه من از یک رایطه شکست خورده بیرون اومده بودم و به مدت ۳ماه قرص مصرف میکردم حتی اقدام به خودکشی کرده بودم ولی دوز قرصامو بالا بردم در حدی که تقریبا چیزی از اون روزها یادم نمیاد و متاسفانه کلی طرفم و دچار سوتفاهم کردم که حتی باعث شدم که فکر میکنه بهش خیانت کردم و با همه مقایسش کردم الان متاسفانه ایشون به شدت دچار مشکل شده شکاک شده چیزهایی که براش مهم نبود مهم شده و همش میگه تو کل رابطه حس میکنه قبلا یکی دیگه جای من بوده من واقعا نمیخوام از دسش بدم مخصوصا الان که از هم خیلی دوریم توروخدااگه میشه کمک کنید

    • ◄Responder► , سپتامبر 14, 2015 @ 12:10 ب.ظ

      دوست عزیز اتفاق افتاده و ایشون رو دچار تردید کرده … مگر اینکه با ایشون در زمانی مناسب صحبت کنید … بدون اینکه دست و پای خودتون رو با وابستگی ببندید …در مورد نگرانی ایشون صحبت کنید و ازش فرصت بخوایت
      در ضمن در مورد دارومصرف کردنتون نباید سرخود و بدون نظر پزشک دست به اقدام بزنید
      تمام حرفاتونو بزنید و بهش هم فرصت بدید تا فکر کنه … به هر حال رابطه ای که بخواد با شک و تردید شروع بشه بهتره همین امروز کات بشه

  • Shadi , اکتبر 11, 2015 @ 2:46 ق.ظ

    Salam,man dg daram divoone misham namzdadam aslan behem etemad nadare hamash fek mikone daram dooroogh migam ,khidesh divoone shode manam dre divoone mikone

    • ◄Responder► , اکتبر 11, 2015 @ 12:54 ب.ظ

      در دوره شناخت نامزدی هستید پس وقتی از زندگی در این دوره که باید بسیار شیرین باشه ، لذتی نمیبرید ازش خارج بشید چون تمام عمر وقت ندارید خودتون رو برای ایشون اثبات کنید
      در این مورد حتما” مشاوره ای حضوری رو داشته باشید

  • آزاده , اکتبر 17, 2015 @ 2:04 ق.ظ

    با سلام و خسته نباشید.
    مدت ۴ سال است ک ازدواج کردم,من و شوهرم هردو ۳۰ ساله و هم سن هستیم,ى پسر ۳ ساله دارم و درحال حاظر باردارم.
    شوهرم بختیارى و خیلى راحت و خونگرم و صمیمى با تمام انسانها برخورد میکند,چ مرد چ زن,چ دختر.مثلا همکلاسى دوران دانجویش ک ۸سال پیش یک دختر بوده الان اگر ببیند ب اسم صدا میزند و مثل قدیم خنده و صمیمیت و رفتارش با زنها حتى اگر همسایه چند روزه اش در زمان قدیم بوده خیلى گرم و خودمانیست..زنها و دخترهاهم اورا ب اسم کوچک صدا میزنند و خودمانى باهاش برخورد میکننداین موضوع مرا خیلى خیلى ناراحت و عصبى کرده,من دلم نمیخاهد شوهرم رابا کسى قسمت کنم,دلم میخاهد در مقابل خانم ها حتى اگر بشناسدشان متین و سنگین برخورد کند,هزاربار سر این موضوع باهم مشاجره کردیم اما همسرم میگوید تو زیادى حساسى و ب گریه و ناراحتى من اهمیت نمیدهد.در ضمن من کرد کرمانشاه هستم.و اصلا اخلاقیاتم با بختیارى ها یکى نیست. چیکار کنم عصبى شدم و خسته.شما کمکم کنید.ممنون از لطف شما.

    • ◄Responder► , اکتبر 17, 2015 @ 1:21 ب.ظ

      دوست عزیز اینکه اخلاق شما با اخلاق ایشون یکی نیست رو باید سالهای پیش در موردش فکر میکردید و به همین خاطر لازمه امروز صبور باشید و حساسیت زیادی نشون ندید چون نوع رفتار شما ممکنه ایشون رو واقعا” به سمت اغوش های گرم هدایت کنه … پس محبت کنید و به نسبت به این موضوعات بی تفاوت باشید تا بتونید در کنارش همیشه باشید و به شما اعتماد کنه و شما هم از کارهای ایشون اگاهی داشته باشید و بتونید در زمان حساس واکنش نشون بدید … در غیر اینصورت رفتار شما ممکنه راه دروغ و فرار رو به همسرتون باز کنه و دیگر از رفتارهای خارج از منرلش بی خبر بمونید

  • Yasaman , دسامبر 11, 2015 @ 11:28 ب.ظ

    باسلام. بیش از یکسال هست که ازدواج کردم. درطول این مدت خاطرات بدی از شوهرم دارم .اینکه ایشان دست به زن دارد و زود عصبی و دادو بیداد راه می اندازد . دوران ماه عسل وحشتناکی داشتم ک همسرم انقدر کلویم را فشار داد که خفه شدم. یبار هم تمام لباسهای تنم را باره کرد که ان زمان بریود بودم .کفت بدنت را با سیکار میسوزونم که نتوانی به هیجکس نشان دهی. هیجوقت این خاطرات و ناراحتی ها از جلوی جشمم و قلبم باک نمیشه و نمیتونم فراموش کنم. باهم مشاوره هم رفتیم بد یماه باز همین منوال ادامه داشت.

    Yasaman
    خانواده همسرم در جریان دعوای ما هستند . و حق را به من میدهند.جند بار هم قول دادند اما وفا نکرد. متاسفانه از مادر همسرم شنیدم که بدر ایشان هم بدرفتارو دست به زن داشتند. و اینکه همسرم میکوید اشتباهات کذشته را نباید به رخم بکشی. من خوبیهای زیادی کرده ام. بد از فحاشی و کتک زدن من کریه و ابراز بشیمانی میکند . نکران زندکی ام هستم. بیش خودم فکر میکنم شاید یروز منو به کشتن بده.

    • ◄Responder► , دسامبر 14, 2015 @ 10:53 ق.ظ

      دوست عزیز مشکل میشه مطمئن باشید که تغییر کنه … همین ترسی که شما دارید باعث میشه از زندگی لذت نبرید … شما بچه ای ندارید و اگر تصمیمی در زندگی دارید باید امروز عملی کنید …
      زندگی با ترس از کشته شدن ، عین مرگ هست و باید خود شما هم مشاوره ای جداگانه داشته باشید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • Mehdi , دسامبر 12, 2015 @ 8:02 ب.ظ

    سلام
    من پسری ۲۳ساله هستم و همسرم ۱۹ سالشه.
    من و اون یکساله باهم خیلی خوب و عاشقانه زندگی میکنیم با اختلافات سطحی. البته من زیاد بلد نیستم بهش ابراز احساسات کنم.
    تا اینکه ۳هفته پیش رفتم خونشون و با مادرش حرفم شد.
    از خونه زدم بیرون اومد بقلم کرد تا از دلم دراره اما من ناراحت بودم و بعدا بهش پیام دادم ک از زندگیم برو بیرون و ازت بدم میاد و …
    الان در کمال ناباوری پاشو کرده تو یه کفش ک فقط طلاق.
    میگه اگه طلاقم ندی خودمو میکشم.
    زمین تا آسمون عوض شده
    لطفا کمکم کنید
    اگه به ایمیلم هم جواب بدین خیلی خیلی ممنون میشم

    • ◄Responder► , دسامبر 14, 2015 @ 11:01 ق.ظ

      امکان پاسخوگویی به ایمیل وجود نداره …ولی در این مواقع با صبر کنید … و تجربه ای برای شما باشه که نمیتونید با رفتارهای بچگانه زندگی مشترک رو اداره کرد .. هم شما و هم ایشون باید این مورد رو بدونید
      زندگی پستی و بلندی داره و همیشه روزهای خوش وجود ندارن … پس صبر کنید و از فردی آگاه و قابل اعتماد در خانواده و یا فامیل استفاده کنید تا بین شما وساطت کنه و بتونه ایشون رو آرام کنه
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

  • ستاره , دسامبر 16, 2015 @ 11:36 ب.ظ

    سلام
    من یکساله ک درعقد دایم هستم
    تو این یکسال همسرم با خانوادم خیلی مشکل داشته و من تمام این یکسال پشت همسرم بودم و مدام سر همسرم با خانوادم تو.جنگ و دعوا بودم
    همسرم ایراد اخلاقی زیادی داشت،منو تو این یکسال کاملا سرکوب میکرد هم خودش هم خانوادش و من بخاطر دوست داشتن همسرم و زندگیم تحمل میکردم و جایی چیزی نمیگفتم حتی خانوادم هم اطلاعی نداشتن
    تا اینکه اصلا نمیدونم سر چه موضوعی و چرا همسرم با پدر و مادرش اومد منزل ما و گفت من دیگه نمیخوامت و با پدرم درگیر شد
    و بعد رفتنش اصلا جواب تماس و پیام و التماس های منو نمیداد،الان از مرداد ماهه ک اصلا جواب منو نمیده،خودش و خانوادش اصلا با من تماسی نداشتن،حتی حاظر نیستن بیان صحبت کنن تا بدونیم مشکل لز کجاست و چرا اینطور شده،
    تو اون دعوا همسرم تا میتونست ب من و خانوادم فحاشی کرد بدون اینکه پدر ومادرش چیزی بگن
    من هنوز ک هنوزه بعد ۶ کاه هنوز دلیل اینکارش رو نمیدونم
    از طرفی دنبال کارای قانونی مهریه و نفقه افتادم ک شاید ببینه قضیه جدیه برگرده ولی اصلا هیچ توجهی ندارن،انگار اصلا براشون مهم نیست
    بخدا قسم من تمام این یکسال رو از دل و جان برای این آقا و خانوادش مایه گذاشتم اصلا نمیدونم چرا اینکارو کرده
    از طرفی اصلا طاقت اینو ندارم ک ببینم همسرم واسه مهریه و نفقه زندان بیافته،اصلا نمیتونم اذیتش کنم و ناراحتیشو ببینم،ب همین دلیل تو بدنبال افتادنحکم جلبش کاملا سست هستم
    تو رو خدا راهنماییم کنید

    • ◄Responder► , دسامبر 18, 2015 @ 11:49 ب.ظ

      در این مورد خیلی خوب شده که اتفاقات قبل از ورود به زندگی مشترک افتاده … بهتره در این مورد با افراد قابل اعتماد در خانواده و یا فامیل صحبت کنید تا در این مورد وساطت کنن … ولی نه وساطت برای بازگشت به این زندگی بی حاصل که حرمت ها و حریم ها از بین رفته بلکه برای یک طلاق آبرومندانه و توافقی
      به هر حال در طی این مراحل شما دوره مشاوره رو خواهید گذروند و به دلیل این رفتارش پی خواهید برد
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

  • مریم , فوریه 21, 2016 @ 11:56 ق.ظ

    باسلام و خسته نباشید
    بنده مدت پنج سال هست که ازدواج کردم و یه دختر تقریبا یک سال و نیمه دارم
    یه سالی میشه که رفتم سرکار و توی این مدت خونه پدرشوهرم زندگی میکردیم که خیلی شرایط سختی بوده
    مدتی هست که برای دومین بار توی این سالها متوجه شدم که همسرم با زنهای دیگه ارتباط پیامکی داره
    به طور خلاصه بعد از این قضیه نسبت بهش خیلی سرد شدم دیگه نمیتونم بهش اعتماد کنم و باهاش ارتباط جنسی داشته باشمو مهمتراز همه اینها دوسش داشته باشم
    میگه قصدش فقط کمک کردن بوده
    رفتیم پیش مشاور میگه باید ببخشیش بچگی کرده
    ولی من هرکاری میکنم نمیتونم ببخشمش
    لطفا کمکم کنید

    • راهنما , فوریه 21, 2016 @ 1:13 ب.ظ

      در این مورد با ایشون صحبت کنید هم شما باید به خودتون وقت بدید و هم شوهرتون باید راهی رو برای اعتمادسازی بکار بگیره
      ولی با چنین عصبانیت و کینه ای نمیتونید انتظار بخشش سریع رو داشته باشید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

  • F.afshar , می 31, 2016 @ 12:01 ق.ظ

    با سلام
    من مدت ۶ ساله که با همسرم ازدواج کردم خودم ۳۰ سی اله و شوهرم ۳۲ ساله هستن همه چیز خوبه ولی یه مشکل بزرگ وجود داره ایشون هر ماه یکبار کوچکترین مساله رو بهانه کرده و قهر میکنن و تمام وسایل خونه رو میشکنن و به شدت آسیب میزنن و بعد هم خونه رو به مدت یک شبانه روز ترک میکنه و جواب تلفن رو نمیده بارها در کمال آرامش باهاش صحبت کردم حتی در بیشتر موارد عذرخواهی کردم بابت سوتفاهم ها و ازش خواستم که موقع بروز مشکلات با هم حرف بزنیم ولی گوش نمیدن و با تمام قدرت لجبازی میکننو در برابر حرف های منطقی استقامت نشون میده حتی از نگاه کردن به من و غذا خوردن توی مدت قهر پرهیز میکنن و به خودش آسیب میرسونه تا بالاخره با اصرار و التماس من آشتی میکنن ،نمیدونم باید چه برخوردی داشته باشم این ماجرا منو از پا میندازه لطفا راهنماییم کنید

    • راهنما , می 31, 2016 @ 8:59 ق.ظ

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

      اختلاف نظر بین دو نفر طبیعی است. طبیعی‌تر از آن اختلاف نظر میان دو جنس مخالف است. درست است که همسران اغلب به تصور داشتن تفاهم با هم ازدواج می‌کنند ولی این تفاهم به معنای هم عقیده بودن در همه جریانات زندگی نیست.
      تصویر ۷ راه برای آرام کردن همسر عصبانی
      خیلی وقت‌ها همسران بر سر یک مسئله هر چقدر هم بی‌ارزش با هم اختلاف عقیده پیدا کرده و بار‌ها و بار‌ها از دست هم عصبانی می‌شوند. گاهی اوقات این عصبانیت ساعت‌ها طول کشیده و تبدیل به یک معضل می‌شود و‌گاه زود به پایان می‌رسد اما نکته اینجاست که چگونه در مواقع عصبانیت خود را کنترل کنیم تا به معضلات جدی‌تر گرفتار نشویم.
      ۱- علت عصبانیت را فوراً پیدا کنید: زمانی‌هایی وجود دارد که به طور ناگهانی با عصبانیت همسرتان مواجه می‌شوید بدون آنکه بدانید او به چه علت عصبانی است.
      گاهی رفتار عصبی همسرتان ممکن است دلیلی خارج از خانه و رابطه زناشویی داشته باشد بنابراین بهتر است زن یا شوهر از علت عصبانیت همسرشان آگاهی پیدا کنند.
      در این مواقع ترک کردن فرد عصبانی کار عاقلانه‌ای نیست زیرا تصور بر این است که اگر او را ترک کند او آرامش پیدا می‌کند در حالی که این مسئله نه تنها بهبود پیدا نمی‌کند بلکه اوضاع را بد‌تر خواهد کرد. زیرا هجوم افکار همراه با تنش و عصبانیت در مواقع تنهایی او را‌‌ رها نخواهد کرد.
      ۲- آرام باشید: عصبانیت، غذای عصبانیت است. وقتی همسرتان عصبانی است و شما علت عصبانیت آن را فهمیده‌اید، حتی اگر شما موضوع عصبانیت او باشید سعی کنید در آن موقعیت شما نیز عصبانی نشوید زیرا به هم ریختن اوضاع و فضا تنها باعث ادامه مشاجرات شده و اوضاع را بد‌تر از پیش خواهد کرد.
      در آن موقعیت سعی کنید آرام باشید حتی اگر حق با شما باشد و بحث درباره موضوع را به وقت دیگری موکول کنید.
      ۳- احساسات همسرتان را در نظر گرفته و به زبان آورید: خیلی آرام و بدون پرده به او بگویید «می‌دانم عصبانی هستی». این بیان به فرد عصبانی اطمینان می‌دهد که همسرش درک مناسبی از او داشته و موضوع بزودی حل می‌شود. وقتی همسر بداند هنگام تنش فکری تنها نیست احساس آرامش بیشتری می‌کند.
      ۴- با همسرتان همدردی کنید: اگر شما هم احساس عصبانیت می‌کنید و از احساس عصبانیت همسرتان ناراحت هستید این احساس خود را به زبان آورید زیرا اگر فرد عصبانی بداند که همسرش احساسات واقعی‌اش را انکار کرده و نسبت به موضوع پیش آمده بی‌تفاوت است، خشم‌اش بیشتر می‌شود.
      ۵- برای صلح پیش قدم شوید: وقتی از دلایل عصبانیت همسرتان با خبر شدید و به طور واقع بینانه متوجه شدید شما نیز در این ماجرا مقصر بوده‌اید برای صلح چند قدم بردارید این قدم‌ها بیانگر این است که خواهان آشتی هستید و بخشی از اشتباهات خود را پذیرفته‌اید و قصد دارید مشکل پیش آمده را هر چه سریع‌تر حل کنید. البته در این راه چند قدم واقعی‌تر هم باید بردارید.
      ۶- از تکنیک رکوردشکنی استفاده کنید: غالب اوقات رسم خانه شما این است که پس از چند روز قهر دوباره صلح برقرار شود. حال شما از‌‌ همان ابتدا پیش قدم شده و این رسم کهنه را بشکنید.
      عصبانیت و کشدار کردن ماجرا را به روزهای بعدی موکول کنید و با آرامش به حرف‌های همسرتان گوش فرا دهید. اگر هنگام صحبت پیرامون موضوع پیش آمده مقوله عصبانیت را فراموش کنید. آرامش، همه چیز را حل خواهد کرد.
      ۷- تکنیک مه آلود: این تکنیک به شما کمک می‌کند تا عیب جویی‌های بی‌دلیل را دفع کنید چون عیب جویی باعث می‌شود عصبانیت همسرتان اوج گرفته و اوضاع بد‌تر شود، به جای بحث کردن با همسرتان درباره موضوع پیش آمده سعی کنید او را از فضای عصبانیتش منحرف کرده و وارد جاده مه آلود کنید.
      به طور مثال وقتی او به خاطر خودپسندی شما عصبانی است به او بگویید «موافقم بعضی وقت‌ها درباره عواقب کار‌ها فکر نمی‌کنم اما در این راه سعی خودم را بیشتر می‌کنم» یا اگر او به خاطر تأخیرتان عصبانی است به جای دلیل آوردن تنها به او بگویید «می‌دانم تأخیر داشته‌ام سعی می‌کنم همین امروز این مسئله را طور دیگری جبران کنم.»

  • محمد , ژوئن 19, 2016 @ 3:29 ب.ظ

    با سلام به شما
    الان ۷ ساله که از ازدواجم میگذره و به دلیل درخواست طلاقی که از طرف خانومم هست و من مخالفشم زندگیم واقعا به هم ریخته.متاسفانه مشکلی که پیش اومده به خاطر سردی رابطه جنسی که تو این یکی دو سال اخیر داشتیم و کمبود ابراز محبتی که از طرف من به خانومم بوده.یه روز بعد از یه رابطه جنسی بدی که داشتیم یهو حالش بد شد و گفت که دیگه نمیتونه این زندگیو ادامه بده و هیچ حسی دیگه بهش نداره و دیگه بریده الان ۳ ماهه که همسرم این درخواستو داره و اصلا بیخیالم نمیشه.تو این مدت خیلی باهاش صحبت کردم براش نامه نوشتم از خوبیای رابطمون گفتم از خاطرات خوبی که باهم داشتیم از دوست داشتنم از اینکه میخوام براش جبران کنم از سختیای بعد از طلاق گفتم از اینکه ادمی که مطلقه شد جامعه به راحتی قبولش نمیکنه از اینکه همیشه طلاق آخرین راهه نه اولیش.تو خونه اصن حرف نمیزنه و خیلی موقعها حالش بده. پیش چند تا مشاور رفتیم و همین حرفارو اونا بهش زدن.بهش گفتن که افسردگی داری و تو این حالت تصمیم گیری صحیح نیست.متاسفانه مشکلی که ایشون داره اینه که خیلی ادم تو داریه و خیلی کم خواسته هاشو مطرح میکنه و عقیده داره که تو باید خودت بهش برسی اگه من بهت بگم دیگه برام هیچ ارزشی نداره الانم مشکلمون همین جاست که میگه چون کمبودامو بهت گفتم دیگه برام ارزشی نداره که انجام بدی چون احساس میکنم مصنوعیه. میگه میدونم آینده خوبی در انتظارم نیست ولی بریدم.البته اینم بگم که میگه اگه ۱۰۰ درصد مطمئن از این کار بودم تا حالا طلاق گرفته بودیم میگه هنوز مطمئن نیستم ولی امیدیم به این زندگی ندارم.من هنوز دوسش دارم و نمیتونم طلاقش بدم. میدونم که اونم تا حدودی منو دوست داره ولی به قول خودش میگه این عادته نه عشق من یه زندگیه عاشقانه میخوام. اخه دلم از این میشوزه که ما هیچ مشکلی غیر از این ۲ تا مساله نداریم.نه بی احترامی تو این سالا به هم کردیم نه با خانواده هامون مشکلی داریم نه اخلاق بدی داره .نه پول دوسته واقعا هیچی .تو این سالا من همش کار کردم واسه داشتن یه زندگی خوب با رفاه بالا از نظر مادی هیچی براش کم نذاشتم ولی حیف که نفهمیدم اینا براش خیلی ارزش نداره البته با توجه به چیزی که الان میگه.حتی میگه من از همه حق و حقوقم میگذرم ولی بیا تمومش کنیم من دیگه نمیتونم ادامه بدم دیگه نمیتونم باهات بخوابم دیگه حسم بهت برنمیگرده.دیگه بریدم متاسفانه به خاطر مشکل طپش قلبم که داره پروپرانول مصرف میکنه یهو دچار استرس میشه که دست خودش نیست.میدونم که اشتباه کردم وهر راهی که بوده تست کردم باهاش مهربون بودم براش کادو خریدم باهاش یه مدت سرد بودم. ولی انگار شده یه تیکه یخ که حالاحالاها اب نمیشه. خیلی موقع ها به خاطر حالش نگران میشم که من دارم زجرش میدم و بعضی موقع ها هم فکر میکنم خیلی خود خواهه که داره این زندگیو خراب میکنه. دیگه هیچ راهی به ذهنم نمیرسه.واسه اخرین راه به اصرار خودم فرستادمش خونه باباش که یه مدت تنها باشه شاید واسش خوب باشه شاید یه خورده دلتنگ بشه ولی مشکل دیگه مون اینه که چون خونواده هامون نمیدونن نمیتونم زیاد اونجا نگهش دارم از طرفی تو این مدت نه تماسی نه پیامی با هم داشتیم نمیدونم بعدش چیکار کنم.ای کاش ادم بدی بود و دوسش نداشتم که اینهمه زجر نمیکشیدم و دلم نمیسوخت.
    ممنون میشم راهنمایی کنین واقعا خسته و کلافه شدم از این زندگی.

    • راهنما , ژوئن 19, 2016 @ 6:28 ب.ظ

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *