اضطراب
همه انسانها اضطراب را در زندگى خود تجربه میکنند و طبیعى است که مردم هنگام مواجهه با موقعیتهاى تهدیدکننده و تنشزا مضطرب میشوند، اما احساس اضطراب شدید و مزمن در غیاب علت واضح، امرى غیرعادى است.
اضطراب شامل احساس عدم اطمینان، درماندگى و برانگیختگى فیزیولوژیکى است. بهطور کلى اضطراب یک احساس منتشر، بسیار ناخوشایند و اغلب مبهم دلواپسى است که با یک یا چند حس جسمى مانند احساس خالى شدن سر دل، تنگى قفسه سینه، طپش قلب، تعریق، سردرد و غیره همراه است.
بررسیها نشان میدهد که اضطراب در مردها، طبقات اقتصادى مرفه و جوانان کمتر است و در زنان، افراد کمدرآمد و سالمندان بیشتر شایع میباشد.
علائم و نشانه های اضطراب
ـ عصبى بودن، آرام و قرار نداشتن
ـ تنش
ـ احساس خستگى
ـ سرگیجه
ـ تکرر ادرار
ـ طپش قلب
ـ بیحالى
ـ تنگى نفس
ـ تعریق
ـ لرزش
ـ نگرانى و دلهره
ـ بیخوابى
ـ اشکال در تمرکز حواس
ـ گوش به زنگ بودن
انواع اضطراب
اضطراب انواع مختلف و متنوعى دارد که هر فردى ممکن است به یک یا چند نوع از این اختلالات مبتلا باشد:
۱ـ اختلال اضطراب فراگیر یا منتشر (Generalized Anxiety Disorder)
ترکیبى از علائم زیر در این اختلال وجود دارد:
طپش قلب، تنگى نفس، اسهال، بیاشتهایى، سستى، سرگیجه، تعریق، بیخوابى، تکرر ادرار، لرزش، فقدان آرامش، مرطوب بودن کف دست، احساس گرفتگى گلو، نگرانى نسبت به آینده، گوش به زنگ بودن نسبت به محیط. در اضطراب فراگیر خطر واقعى وجود ندارد.
۲ـ اختلال هراس (Panic Disorder)
این افراد دچار حملات اضطرابى پیشبینى نشدهاى میشوند که ممکن است ظرف چند ثانیه تا چند ساعت و حتى چند روز نوسان کند. مبتلایان به این اختلال میترسند مبادا بمیرند، دیوانه شوند یا بیاختیار دست به کارهایى بزنند و یا علائم روانى ـ حسى غیرمعمول نشان دهند. سایر علائم اختلال اضطراب فراگیر نیز در این اختلال مشاهده میگردد.
۳ـ ترسهاى اختصاصى یا ساده (Simple Phobia)
شایعترین نوع ترس است. در خانمها بیشتر وجود دارد. یک نوع ترس غیرمنطقى است که طى آن فرد از مواجهه با اشیاء، فعالیتها و موقعیتهاى خاص همچون ترس از حیوانات، طوفان، بلندى، جراحت، خون و مرگ اجتناب میکند. در این موارد خود فرد متوجه افراطى و غیرمنطقى بودن ترس خویش است.
۴ـ ترس از مکانهاى باز (Agorophobia)
افراد مبتلا به این اختلال از وارد شدن به موقعیتهاى ناآشنا هراس دارند. مثلاً از رفتن به فضاى باز، مسافرت و حضور در ازدحام امتناع میکنند. این افراد از ترک کردن محیط منزل دچار ترس شدید هستند. این اختلال در نوجوانى شروع میشود و معمولاً این افراد تجربه اضطراب جدایى را در دوران کودکى داشتهاند.
۵ـ ترسهاى اجتماعى (SocialPhobia)
این نوع ترس از اواخر دوران کودکى یا اوائل نوجوانى شروع میشود. این افراد در مواجهه با دیگران احساس شرمسارى میکنند، نگران هستند که دستها و صدایشان نلرزد و سرخ نشود. معمولاً از صحبت کردن و غذا خوردن در حضور جمع، ابراز وجود کردن، انتقاد کردن، اظهارنظر کردن و اشتباه کردن میترسند.
۶ـ اختلال وسواس (Obsessive-compulsive Disorder)
عبارت است از افکار یا اعمال غیر ارادى، تکرارى و غیرمنطقى که فرد برخلاف میل خود آن را تکرار میکند. این بیمارى میتواند بهصورت وسواس فکرى، وسواس عملى و یا وسواس فکرى و عملى توأم با هم باشد.
در وسواس فکرى، فرد نمیتواند فکرى را از ذهنش خارج کند (مانند، افکار پرخاشگرى یا جنسی)، یعنى یک فکر، عقیده، احساس مزاحم و تکرار شونده وجود دارد.
در وسواس عملى فرد براى اجراى تکرارى عملى خاص یا سلسله اعمالى خاص احساس اجبار میکند مثل شستن مکرر دستها. فکر وسواسى موجب افزایش اضطراب شخص میگردد درحالیکه عمل وسواسى اضطراب شخص را کاهش میدهد.
۷ـ اختلال استرس پس از سانحه (PTSD: Post Troumatic Stress Disorder)
این اختلال قبلاً «سندرم موج انفجار» نامیده میشد. معمولاً با یک استرس شدید هیجانى که شدت آن میتواند براى هرکس آسیبرسان باشد همراه است از قبیل جنگ، بلا یا سوانح طبیعى مثل زلزله، مورد حمله یا تجاوز به عنف واقع شدن و تصادفات شدید (پژهشی در باب استرس پیش از امتحان)
علل اضطراب
اضطراب میتواند ناشى از یک وضعیت روحی ـ اجتماعى، فیزیکى، زیستشناختى، اختلالات طبى، اثرات جانبى داروها و یا ترکیبى از این موارد باشد. هنر یک پزشک در این است که اضطراب شما را در مجموعهاى از این عوامل تشخیص دهد.
درمان اضطراب
در بعضى از موارد اضطراب بدون نیاز به درگیرى پزشک در این ماجرا میتواند درمان گردد. این موارد اضطراب طبیعى نام دارند که طى آن اضطراب به خوبى توسط بیمار کنترل شده و برطرف میشود مثل ترس ناشى از امتحان نهایى و یا ترس ناشى از مصاحبه. در چنین شرایطى استرس میتواند توسط اعمال و روشهاى زیر تحت کنترل درآید:
ـ صحبت با شخص مورد اعتماد
ـ روشهاى ایجاد تمرکز
ـ حمام گرفتن طولانى
ـ استراحت در یک اتاق تاریک
ـ ورزشهاى تنفس عمیق
درمان غیردارویى
درمان غیردارویى شامل تکنیکهاى متعددى میباشد. در تمام این روشها به بیمار آموزشهاى کلاسیک کسب آرامش یاد داده میشود و بدینوسیله بدن خود به مقابله مؤثر و مستقیم با عوامل تنشزا برمى خیزد.
ـ تنآرامى یا آرامسازى (Relaxation)
ـ مواجهسازى (exposure)
ـ غرقهسازى (Flooding)
ـ حساسیتزدایی((Desensitization
ـ سرمشقدهى (Modeling)
ـ توقف فکر (Thought Stopping) ـ و موارد دیگر
شرح حال
در توصیف سما نه خانم باید بگویم ایشان ۱۷ ساله و در کلاس دوم دبیرستان مشغول به تحصیل می با شد.
سمانه نه تنها از امتحان می ترسد بلکه ازاینکه زیر نظر باشد، مورد انتقاد یا تمسخر واقع شود و شاهد اختلافات دیگران باشد نیز مضطرب می شود.
سمانه به همراه من یک سلسله مراتب مختصر زیر را در مورد یکی از نگرانیهای اخیرش تهیه کرد. و روبروی هر مورد ،واحد ذهنی آن را نوشت.
اختلاف دیگران
۱- داد کشیدن مادر بر سر خدمتکار(۵۰)
۲- فریاد کشیدن خواهر کوچکتر بر سر خواهر دیگر(۴۰)
۳- مشاجره خواهر با پدر(۳۰)
۴- دادکشیدن مادر بر سر خواهر(۲۰)
۵- مشاهده بگو مگوی دو غریبه(۱۰)
پس از تهیه این سلسله مراتب و آموزش آرمیدگی تمرین با سمانه فرایند حساسیت زداییرا شروع نمودم.
برای نمونه یک جلسه درمانی را برایتان توصیف می کنم:
درمانگر
اولین صحنه ای که ارائه می شود خنثی است مثل صحنه یک گل. سپس از مراجع می خواهمصحنه ای خنثی را مجسم کند. تا مراجع را در تجسم صحنه ها ارزیابی کنم.
بعد از وی خواستم صحنه ای از سلسله مراتب ترس از امتحان را تجسم می کند.
حالا از شما می خواهم چند صحنه را تجسم کنید. شما آنها را تجسم خواهید کرد. این صحنه هاچندان مزاحم آرمیدگی شما نمی شوند. اما هرگاه ناراحت و نگران شدید و خواستید مرا متوجه کنید ،می توانید به من بگویید.به مجرد آنکه صحنه مورد نظر را خوب تجسم کردید،انگشت نشانه دست چپ خود را کمی بلند کنید. ابتدا کنید در یک صبح دلنشین در خیابانی آشنا ایستاده اید و مشغول تماشای ماشینها هستید. ماشینها، موتورها، کامیون ها ، دوچرخه،مردم و رنگهای چراغ راهنمایی را میبینید. صدای آنها را نیز می شنوید.
مراجع
پس از چند ثانیه انگشت دست چپش را بالا می برد.(۵ ثانیه مکث می کنم).
درمانگر:
تجسم این صحنه را تمام کنید. وقتی آن را تجسم کردیدچقدر اضطراب داشتید؟
مراجع:
اضطرابی نداشتم.
درمانگر:
دوباره در خودتان آرمیدگی ایجاد کنید(بار دیگ ۲۰ تا ۳۰ ثانیه درنگ میکنم و دوباره دسنورالعمل های آرمیدگی را می دهم).
حالا فرض کنید شب است و مشغول درس خواندن هستید.۵ماه اردیبهشت
درست یک ماه پیش از شروع امتحانات.
مراجع:
حدودا بعد از ۱۵ ثانیه سمانه انگشت خودش را بالا می برد و ۱۵ ثانیه او را در این حالت نگه می دارم.
درمانگر :
صحنه را متوقف کن .چقدر اضطراب داشتید؟
مراجع:
حدود ۱۵ واحد.
درمانگر:
دوباره همان صحنه را تجسم کنید- یک ماه پیش از شروع امتحانات است.
در دومین تجسم ، میزان اضطراب ۵ واحد ذهنی و در سومین تجسم ،صفر بود.
درمانگر :
فرض کنید روی صندلی اتوبوس نشسته ایدو دو غریبه که در حال مشاجره هستند، صدای خود را بلند می کنند.(این صحنه را دوبار ارائه دادم)
مراجع:
پاسخ صحنه قبلی را داد یعنی مضطرب شد و از اضطراب وی کم نشد.
درمانگر:
(جلسه حساسیت زدایی را تمام کردم.)دوباره در خودتان آرامش را ایجاد کنید.حالا تا۵ میشمارم چشمانتان را باز کنید.احساس آرامش و طراوت خواهید کرد.
سمانه پس از ۱۲ جلسه حساسیت زدایی، توانست تمامی موارد هر ۵ سلسله مراتب را در عین آرمیدگی، تجسم کند و حتی در موقعیت های واقعی مربوطه نیز آرامش داشته باشد. در طی این سه ماه توانست نمرات خوبی نیز در امتحاناتش بگیرد.
پیشگفتار:
بیماریها و اختلالات روانی نیز مانند بیماری ها و اختلالات جسمانی گریبانگیر بسیاری از افراد جامعه می شوند و سلامتی آنها را به خطر می اندازند و فکر متخصصان و متفکران جوامع را به خود مشغول می کنند . بیماری وسواس از جمله اختلالات روانی بسیار پیچیده است که از اوایل قرن نوزدهم نظر روانپزشکان غربی را به خود جلب کرده است.
وسواس پیچیدهترین بیماری عصبی و روانی است که شاید برای یک فرد سالم و شخصی که هیچگاه دچار اختلال وسواسی نشده، درک و شناخت این بیماری اصلا مقدورنیست.
وسواس یکی از شایعترین و آزاردهندهترین اختلالاتی است که از دسته اختلالات اضطرابی بوده و مشخصه اصلی آن اضطراب است.
روانشناسان نشانگان بیماری وسواس را آخرین تلاش فرد برای سازمان بخشی به توانایی پیش بینی خود علیه فروپاشی روانی می دانند به عبارت دیگر وسواس آخرین تلاش فرد برای نظم بخشیدن به دریافت های شناختی پیش از سقوط در ورطه روان پریشی است .
وسواس از نظر مرکز مشاوره ایران
به طور کلی وسواس شامل فکر، احساس، اندیشه یا تصویر ذهنی مزاحم است و اجبار شامل، رفتاری آگاهانه و عودکننده است که به آن O.C.Dیا obsessive compulsive disorderیا اختلال وسواسی اجباری می گویند.
ریشه بیماری وسواس اضطراب است و به ۲ شکل فکری و عملیبروز می کند.
افرادی که دچار افکار وسواسی هستند، دچار اضطراب می شوند که با انجام عمل وسواسی اضطرابشان کاهش می یابد و چنانچه فردی در مقابل انجام عمل وسواسی مقاومت کند، اضطرابش بیشتر می شود.
وسواس تا میزان قابل تحملی در بسیاری از افراد وجود دارد و به صورت تردید، نداشتن تمرکز، کم خوابی و… ظاهر می شود.
گاهی اوقات کودکان هم دچار وسواس می شوند که معمولا” علائم آن رفتارهای پرخاشگرانه، تکرار کلمات و یا لجبازی با اطرافیان است.
به طور کلی این بیمارى که حدود ۲ تا ۳ درصد از جمعیت را گرفتار خود مى کند شامل فکر، احساس یا تصورات عود کننده و مزاحم براى شخص است که در او ایجاد اضطراب مى کند. در نتیجه تعادل فرد به دنبال این بیمارى به هم مى خورد و او در سازگارى با محیط دچار مشکل مى شود. از نظر روانکاوان نیز وسواس یک بیمارى ناخودآگاه است که اختیار و آزادى را از فرد سلب می کند و او را وامى دارد تا رفتارى را برخلاف میل و خواسته اش انجام دهد. اگرچه اکثر بیماران به بیمارگونه بودن رفتارشان آگاهى دارند ولى قادر به رها شدن از آن نیستند.
مطالعات در زمینه این بیمارى نشان مى دهد که وسواس همگام با بلوغ در افراد به تدریج رشد مى کند. اگر در آن ایام شرایط براى درمان مساعد باشد، ممکن است بیمار بهبود نسبى پیدا کند، ولى در غیر این صورت این بیمارى سیر رو به افزایش خواهد داشت. همچنین بسیارى از افراد که دارى شخصیت هاى حساس هستند اذعان مى کنند که در دوره هایى از زندگى این اختلال را تجربه کرده اند.
افراد مبتلا به این اختلال تلاش مى کنند تا از طریق توجه دقیق به موازین، جزئیات ریز، فهرست ها و برنامه ها بر همه امور کنترل داشته باشند. آنها داراى دقت افراطى اند، کارها را تکرار مى کنند، به جزئیات توجه فوق العاده دارند و به طور مکرر اشتباه احتمالى را کنترل مى کنند. آنها نسبت به این حقیقت که اطرافیانشان در برابر تأخیرها و ناراحتى هایى که از این رفتار ناشى مى شود دلخور مى شوند، توجهی ندارند.
اختلال وسواس به دو صورت فکری و عملی نمود می کند و در تمام سنین رخ می دهد اما در سنین جوانی کمی شایعتر می باشد .
وسواس فکری
افکار ، تصاویر یا تکانه هایی هستند که مکررا رخ می دهند و احساس می شود خارج از کنترل هستند که شخص نمی خواهداین افکار را داشته باشد و آنها را ناراحت کننده مزاحم و بی معنا تلقی می کند.
شایعترین نوع وسواس فکری
این وسواس به صورت هاى مختلف خود را نشان مى دهد که برخى از نمونه هاى آن به شرح زیر است:
اندیشه درباره بدن:
بدین گونه که بخشى مهم از اشتغالات ذهنى و فکرى بیمار متوجه بدن اوست. او دائما به پزشک مراجعه مى کند و در صدد به دست آوردن دارویى جدید براى سلامت بدن است.
رفتار حال یا گذشته:
مثلاً در این رابطه مى اندیشد که چرا در گذشته چنین و چنان کرده؟ آیا حق داشته است فلان کار را انجام دهد یا نه؟ و یا آیا امروز که مرتکب فلان عمل مى شود آیا درست مى اندیشد یا نه؟ تصمیمات او رواست یا ناروا؟
در رابطه با اعتقادات: گاهى فکر وسواسى زمینه را براى تضادها و مغایرتهاى اعتقادى فراهم مى سازد. مسایلى در زمینه حیات و ممات، خیر و شر، وجود خدا و پذیرش یا طرد مذهب ذهن او را به خود مشغول مى دارد.
اندیشه افراطى
گاهى وسواس در مورد امرى به صورت افراط در قبول یا رد آن است با این که بیمار خلاف آن را در نظر دارد ولى به صورتى است که گویى اندیشه مزاحمى بر او مسلط است که او را ناگزیر به دفاع از یک اندیشه غلط مى سازد، از آن دفاع و یا آن را طرد مى کند بدون این که آن مسئله کوچکترین ارتباطى با زندگى او داشته باشد؛ مثلاً در رابطه با دارویى عقیدهاى افراطى پیدا مى کند به گونه اى که طول عمر، بقاى زندگى و رشد خود را در گرو مصرف آن دارو مىداند، اگرچه در اثر مصرف به چنان نتیجه اى دست نیابد.
وسواس عملی:
اعمال اجباری هستند که شخص بارها و بارها و بر طبق یکسری قواعد و مناسکی برای خنثی کردن افکار وسواسی خود اقدام به انجام آن می کند.
شایعترین نوع وسواس عملی عبارتند از :
ولی علائمی مانند نفرت و یا نگرانی از دفع ترشحات بدن ( مانند ادرار ، مدفوع ، بزاق )ترس از احتمال وقوع اتفاقی وحشتناک ( آتش سوزی ، مرگ وابستگان ، زهد ورزی و عبادت مفرط ، اعتقاد به اعداد سور و نحس ، مسواک زدن شدید و مفرط ، رسیدن به سرو وضع خود به نحو افراطی رسیدن ، مو کندن از بدن و ناخن جویدن هم ممکن است از علائم وسواس باشد .
این بیماری در مواردی با افسردگی همراه می باشد .
همانطور که گفته شد ؛وسواس عملى به شکل هاى گوناگون خود را بروز مى دهد که ما به نمونه ها و مواردى از آن اشاره مى کنیم :
شستشوى مکرر:
مردم برحسب عادت تنها همین امر را وسواس مى دانند و این بیمارى نزد زنان رایجتر است.
رفتار منحرفانه:
جلوه آن در مواردى به صورت دزدى است و این امر حتى در افرادى دیده مى شود که هیچ گونه نیاز مادى ندارند.
دقت وسواسى:
نمونه اش را در منظم کردن دگمه لباس و… مى بینیم و وضعیت فرد به گونه اى است که گویى از این امر احساس آرامش مى کند.
شمردن:
شمردن و شمارشها در مواردى مى تواند از همین قبیل به حساب آید مثل شمردن نردهها با اصرار بر این که اشتباهى در این امر صورت نگیرد.
راه رفتن:
گاهى وسواسها به صورت راه رفتن اجبارى است. شخص از این سو به آن سو راه مى رود و اصرار دارد که تعداد قدم ها معین و طبق ضابطه باشد. مثلاً فاصله بین دو نقطه از ده قدم تجاوز نکند و هم از آن کمتر نباشد(ویکی، وسواس).
البته انواع دیگری از وسواس وجود دارد که کمتر به آن اشاره شده است که در ذیل به آنها اشاره می کنیم:
وسواس ترس
صورت هاى ترس وسواسى عبارت است از: ترس از آلودگى – ترس از مرگ – ترس از دفع – ترس از محیط محدود – ترس از امرى خلاف اخلاق – ترس از تحقق آرزو.
وسواس الزام
در این نوع وسواس، فرد نمى تواند خود را از انجام عمل و یا فکرى بیرون آورد و در صورت رهایى از آن فکر و خوددارى از آن عمل، موجبات تنش در او پدید خواهد آمد.
وسواس در چه کسانی بروز می کند؟
الف) در رابطه با سن
تجارب حیات عادى افراد نشان مىدهد که وسواس همگام با بلوغ و در غلیان شهوت در افراد پایه گرفته و تدریجاً رشد مىکند. اگر در آن ایام شرایط براى درمان مساعد باشد بهبودهاى نسبى و دورهاى پدید مىآید وگرنه بیمارى سیر مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت تا جایى که خود بیمار به ستوه مىآید.
ب) در رابطه باهوش:
بررسی هاى علمى نشان دادهاند که وضع هوشى افراد وسواسی در سطحى متوسط و حتى بالاتر از حد متوسط است. وسواسىهایى که داراى هوش اندک و یا با درجه ضعیف باشند بسیار کم هستند؛ بر این اساس رفتار آنها نباید حمل بر کم هوشى شان شود.
ج) در رابطه با اعتقاد
د) در رابطه با شخصیت و محیط:
تجارب نشان دادهاند آنهایى که در زندگى شخصى حساسترند امکان ابتلایشان به بیمارى وسواس بیشتر است و غلبه وسواس بر آنها زیادتر است. در بین فرزندانى که والدینشان معمولاً محکومشان مى کنند این بیمارى بیشتر دیده مى شود.
علائم اختلال فکر و عمل وسواسی (obsessive-compulsive disorder) در چهار گروه عمده تقسیم بندی می شوند:
الف- وسواس های مرتبط با آلودگی: این مورد در خانم ها شایع ترین الگو است و فرد به طور مشخص و به صورت دائم به دنبال شستشوی خود و اشیای اطراف است. مصادیق این مورد به وفور در جامعه دیده می شود.
این گروه از بیماران ممکن است از فرط شستشو، پوست دست هایخود را بسایند و یا به دلیل ترس از میکروب قادر به ترک منزل نباشند.
ب- وسواس های مرتبط با کنترل و چک کردن موارد مختلف در طول روز: در این نوع از وسواس، شخص به طور مرتب خاموش بودن اجاق گاز، بخاری، اتو، برق و بسته بودن درها و… راکنترل می کند.
ج- وسواس از نوع داشتن افکار مزاحم و ذهنی: این گروه از افراد دچار وسواس های فکری شامل عقاید یا تصاویر ذهنی پایداری هستند که مزاحم است و موجب اضطراب و پرخاشگری می شوند.
د- تقارن: این گروه از افراد وقت زیادی را برای رسیدن به ایده آلی که ذهن آنها متصور است، صرف می کنند. مثلا” شخص بیمار ۲ ساعت از وقت خود را برای اصلاح صورت و تنظیم خط ریش خود اختصاص می دهد.
علل:
علت دقیق ناهنجاری وسواسی – جبری هنوز در جریان تحقیق است . عده ای بر این باورند که ممکن است ناشی از نامتعادل بودن سروتونین باشد که یک پیامبر شیمیایی در نفر است که تصور می شود در کنترل وضعیتهای خلقی و هشیاری دخالت دارد .
علت بیماری وسواس ممکن است عوامل گوناگونی باشد.
وسواس در ۵۰ درصد از بیماران به صورت ناگهانی شروع می شود، می گوید: فقط در ۵۰ درصد از بیماران وسواسی، این عارضهبعد از یک واقعه استرس زا مثل مرگ عزیزان یا حاملگی، مشکلات جنسی و… رخ می دهد.
گاهى وسواس فردى بزرگسال نشأت گرفته از منعهاى شدید دوران کودکى و حتى نوجوانى و جوانى است. مته بر خشخاش گذاردن والدین و مربیان، ایرادگیری هاى بسیار، توقعات فوق العاده از زیر دستان، اگر چه ممکن است کار را برطبق مذاق خواستاران پدید آورد، معلوم نیست عاقبت خوش و میمونى داشته باشد.
پارهاى از تحقیقات نشان دادهاند که شخصیت والدین و حتى صفات ژنتیکى، روابط همگن خویى و محیطى در این امور مؤثرند؛ به همین نظر وسواس در بین دوقلوهاى یکسان بیشتر دیده مى شود تا در دیگران، اگرچه ریشه هاى اساسى و کلى این امر کاملاً مشهود نیست.
مسئله شخصیت را اگر با دامنه اى وسیعتر مورد توجه قرار دهیم خواهیم دید که این امر حتى در برگیرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود. وسواس برخلاف بیمارى هیسترى است (که اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده دیده مىشود)، و در جوامع به ظاهر متمدن و پیشرفته و حتى در بین افراد هوشمند هم به میزانى قابل توجه دیده مىشود.
ریشه هاى خانوادگى وسواس
در مورد ریشه و سبب این بیمارى مطالب بسیارى ذکر شده که اهم آنها عبارت اند از وراثت، شخصیت زیر ساز یا الحاقى، وضع هوشى، عوامل اجتماعى، عوامل خانوادگى، عوامل اتفاقى، رقابتها، منعها و… که در اینجا به مواردى از آن اشاره مى کنیم.
الف) وراثت
تحقیقات برخى از صاحبنظران نشان داده است که حدود چهل درصد وسواسی ها، این بیمارى را از والدین خود به ارث بردهاند، اگرچه گروهى دیگر از محققان جنبه ارثى بودن آن را محتمل دانسته و قایل شدهاند، انتقال زمینههاى عصبى مى تواند ریشه و عاملى در این راه باشد.
ب) تربیت :
از نظر مشاور خوب در این مورد مباحثى قابل ذکرند که اهم آنها عبارت اند از:
۱- دوران کودکى
اعتقاد گروهى از محققان این است که پنجاه درصد وسواسهاى افراد در سنین جوانى و پس از آن از دوران کودکى پایه گذارى شده و تاریخچه زندگى آنها حاکى از دوران کودکى ویژهاى است که در آن کشمکشها و مقاومتها و سرسختىهاى فوق العاده وجود داشته و کودک در برابر خواسته هاى بزرگتران تاب مقاومت نداشته است.
۲- شیوه تربیت
در پیدایش و گسترش وسواس، براى شیوه تربیت والدین نقش فوق العادهاى را باید قایل شد. بررسی ها نشان مى دهد مادران حساس و کمال جو به صورتى ناخودآگاه زمینه را براى وسواسى شدن فرزندان فراهم مى کنند و مخصوصاً والدینى که رفتار طفل را براساس ضابطه خود به صورت دقیق مى خواهند و انعطاف پذیرى کمترى دارند در این زمینه مقصرند.
تربیت خشک و مقرراتى در پیدایش و گسترش این بیمارى زیاد مؤثر است. نحوه از شیر گرفتن کودک به صورت ناگهانى، گسترش آموزش مربوط به نظافت و طهارت و کنترل کودک در رفتار مربوط به نظم و تربیت و دقت او هم در این امر مؤثر است.
۳- تحقیر کودک:
عدهاى از بیماران وسواسى کسانى هستند که دائما این عبارت به گوششان خورده است که: آدم بى عرضهاى هستى، لیاقت ندارى، در خور آدم نیستى، به درد زندگى نمى خورى… و از بابت عدم لیاقت خود توسط والدین، مربیان، خواهران، و برادران ارشد سرکوفت شنیده و تنبیه شدهاند. این گونه برخوردها بعداً زمینه را براى ناراحتى عصبى و یا وسواس آنها فراهم کرده است.
۴- ناامنىها
پارهاى از تحقیقات نشان دادهاند برخى از آنها که دوران حیات کودکى آشفتهاى داشته و با ترس و ناامنى همساز بودهاند بعدها به چنین بیمارى دچار شدهاند. آنها در مرحله کودکى وحشت از آن داشته اند که نکند کار و رفتارشان مورد تأیید والدین و مربیان قرار نگیرد. اینان در دوران کودکى براى راضى کردن مربیان خود مى کوشیدند و سعى داشتهاند که دقتى افراطى درباره کارهاى خود روا دارند و در همه مسائل، با باریک بینى و موشکافى وارد شوند.
۵- منعها
گاهى وسواس فردى بزرگسال نشأت گرفته از منعهاى شدید دوران کودکى و حتى نوجوانى و جوانى است. مته بر خشخاش گذاردن والدین و مربیان، ایرادگیری هاى بسیار، توقعات فوق العاده از زیر دستان، اگر چه ممکن است کار را برطبق مذاق خواستاران پدید آورد، معلوم نیست عاقبت خوش و میمونى داشته باشد.
۶- خانواده افراد وسواسى
بررسی ها نشان دادهاند:
– اغلب وسواسى ها والدین لجوج داشته اند که در وظیفه خواهى از فرزندان، سماجت بسیار نشان مى دادهاند.
– ایرادگیر و عیب جو بودهاند؛ اگر مختصر لغزشى از فرزندان خود مى دیدند، آن را به رخ فرزندان مى کشیدند.
– خسیس و ممسک بودهاند به طورى که کودک براى دستیابى به هدفى ناگزیر به اصرار بوده است و بالاخره افرادى کم گذشت، طعنه زن، و ملامتگر بودهاند و کودک سعى مى کرده خود را در حضور آنها دائماً جمع و جور کند تا سرزنش نشود.
درمان
براى درمان مى توان از راه و رسم ها و وسایل و ابزارى استفاده کرد که یکى از آنها تغییر محیطى است که بیمار در آن زندگى مىکند.
۱- تغییر آب و هوا
دور ساختن بیمار از محیط خانواده، و اقامت او در یک آسایشگاه و واداشتن او به زندگى در یک منطقه خوش آب و هوا براى تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثرى آرامش بخش دارد و این امرى است که اولیاى بیمار مى توانند به آن اقدام کنند.
۲- تغییر شرایط زندگى
از شیوههاى درمان این است که زندگى بیمار را به محیطى دیگر بکشانیم و وضع او را تغییر دهیم. او را باید به محیطى کشاند که در آن مسئله حیات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناى اصلى شخصیت او از دستبردها دور و در امان باشد. بررسی هاى تجربى نشان مى دهند که در مواردى با تغییر شرایط زندگى و حتى تغییر خانه و محل کار و زندگى، بهبود کامل حاصل مىشود.
۳- ایجاد اشتغال و سرگرمى
تطهیرهاى مکرر و دوبارهکارىها بدان خاطر است که بیمار وقت و فرصت کافى براى انجام آن در خود احساس مى کند و وقت و زمانى فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضرورى است در حدود امکان سرگرمى او زیادتر گردد تا وقت اضافى نداشته باشد. اشتغالات یکى پس از دیگرى او را وادار خواهد کرد که نسبتبه برخى از امور بىاعتماد گردد، از جمله وسواس.
۴- زندگى در جمع
فرد وسواسى را باید از گوشه گیرى و تنهایى بیرون کشید. زندگى در میان جمع خود مىتواند عاملى و سببى براى رفع این حالت باشد. ترتیب دادن مسافرت هاى دسته جمعى که در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدى را در زندگى پذیرا شوند، در تخفیف و حتى درمان این بیمارى مخصوصاً در افرا کمرو مؤثر است.
۵- شیوههاى اخلاقى
رودربایستىها و ملاحظات فیمابین که هر انسانى به نحوى با آن مواجه است تا حدود زیادى سبب تخفیف این بیمارى مى شود. طرح سؤالات انتقادى توأم با لطف و شیرینى، به ویژه از سوى کسانى که محبوب و مورد علاقه بیمارند در امر سازندگى بیمار بسیار مؤثر است و مى تواند موجب پیدایش تخفیف هایى در این رابطه شوند و البته باید سعى بر این باشد که «انتقاد» به «ملامت» منجر نشود و روح بیمار را نیازارد.
احیاى غرور بیمار در مواردى بسیار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خوارى ناشى از پذیرش رفتارهاى ناموزون وسواسى است و به بیمار قدرت مى دهد. باید گاهى غرور فرد را با انتقادى ملایم زیر سؤال برد و با کنایه به او تفهیم کرد که عُرضه اداره و نجات خویش را ندارد تا او بر سر غرور آید و خود را بسازد.
باید به او القا کرد که مى تواند خود را از این وضع نجات دهد. همچنین باید به بیمار اجازه داد که درباره افکار خود اگر چه بى معنى است صحبت کند و از انتقاد ناراحت نباشد.
۶- تنگ کردن وقت
بیش از این هم گفته ایم که گاهى تن دادن به تردیدها ناشى از این است که بیمار خود را در فراخى وقت و فرصت ببیند و براى درمان ضرورى است که در مواردى وقت را بر فرد وسواسى تنگ کنند. در چنین مواردى لازم است با استفاده از فنون و شیوههایى او را به کارى مشغول دارید و به امر و وظیفه اى وادار نمایید تا حدى که وقتش تنگ گردد و ناگزیر شود با سر هم کردن عمل و وظیفه کار و برنامه خود را اگرچه نادرست است سریعاً انجام دهد. تکرار و مداومت در چنین برنامه اى در مواردى مىتواند به صورت جدى در درمان مؤثر باشد.
۷- زیر پا گذاردن موضوع وسواس
در مواردى براى درمان بیمار چارهاى نداریم جز این که به او القا کنیم به قول معروف به سیم آخر بزند، حتى با پیراهنى که او آن را نجس مى داند و یا با دست و بدنى که او تطهیر نکرده مى شمارد و به نماز بایستد و وظیفه اش را انجام دهد. به عبارت دیگر بیمار را واداریم تا همان کارى را که از آن مى ترسد انجام دهد. تنها در چنین صورتی است که در مى یابد هیچ واقعه اى اتفاق نمى افتد.
شیوههاى اصولى در درمان وسواس
الف) روان پزشکى
اگر رفتار و یا عمل وسواسى شدید شود نیاز به متخصص روانى و درمانگرى است که در این زمینه اقدام کند. کسى که تعلیمات تخصصى و تحصیلى اش در روان پزشکى او به او اجازه مى دهد که براى شناخت ریشه بیمارى و درمان بیمار اقدام نماید. علاوه بر اینکه در زمینه ریشهیابىها کار و تلاش کرده و دائما در رابطه با خود هم اقداماتى بعمل آورده و لااقل حدود ۳۰۰-۲۰۰ ساعتى هم در رابطه با شناخت خویش گام برداشته است. اینان اجازه دارند که در موارد لازم نسخه بنویسند و یا داروهایى تجویز کنند و یا شیوههاى دیگرى را که براى درمان لازم مى بینند به کار گیرند.
گاهى لازم است که بیماران را در مؤسسات روان پزشکى یا در بیمارستانها به طرق روانکاوى و رواندرمانى درمان نمایند و در موارد ضرور باید آنها را بسترى نمود. درمان بیمارى براى برخى از افراد بسیار ساده و آسان و براى برخى دیگر بسیار سخت است؛ به ویژه که شرایط اقتصادى و اجتماعى بیمار هم در این امر مؤثر است.
داروهای مهم وسواس
-۱ قدیمی ترین داروی وسواس که هنوز هم یکی از موثرترین آنها، کلومیپوامین است که در حقیقت یکی از داروهای ضدافسردگی سه حلقه ای می باشد.
-۲ داروهای اختصاصی مهارکننده بازجذب سروتونین مثل فلوکیستین و به طور اخص فلووکسامین و سرتراسین.
-۳ اگر داروهای ۲ گروه اول و دوم پاسخ ندهند، داروهای دسته سوم را به این داروها اضافه می کنیم؛ این داروها شامل: باسپیردن، کلونازپام و حتی داروهای آنتی سایکوتیک مثل هالوپیریدول، پیموزاید و رسپیریدون هستند و حتی گاهی ازلیتیوم هم استفاده می کنیم.
ب) روان درمانى
این هم نوعى درمان است که توسط روانکاو یا روان شناس صورت مى گیرد و آن یک همکارى آزاد بین بیمار و درمان کننده مبتنى بر اعمال متقابل است که براساس روابطى نسبتاً طولانى و طبق هدف و برنامه ریزى مشخصى به پیش مى رود. درمان اختلال به صورت مکالمه و صحبت و یا هر شیوه مفیدى که قادر به اصلاح زندگى روانى فرد باشد انجام مى گیرد. در این درمان گاهى هم ممکن است از دارو استفاده شود. البته اصل بر این است که براساس شیوه مصاحبه و گفتگو زمینه براى یک تحول درونى فراهم شود.
اصولى در روان درمانى
در روان درمانى افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام که به این جنبهها توجه نشود امکان اصلاح و درمان نخواهد بود:
الف – اصلاح محیط
و غرض محیط زندگى بیمار، توجه به امنیت آن، بررسى اصول حاکم بر جنبه هاى محبتى و انضباطى، نوع روابط و معاشرت ها، فعالیت هاى تفریحى، گردش ها، تلاش هاى جمعى، مشارکت ها در امور،… است.
ب – ارتباط خوب و مناسب
در روان درمانى آنچه مهم است، داشتن و یا ایجاد روابط خوب و مناسب همدردى و همراهى، کمک کردن، دادن اعتبار و رعایت احترام، وانمود کردن حق به جانبى براى بیمار، تقویت قدرت استدلال، بیان خوب، خوددارى از سرزنش و… است.
ج – روانکاوى و روان درمانى
که در آن تلاشى براى ریشه یابى، ایجاد زمینه براى دفاع خود بیمار از وضع و حالات خود، گشودن عقدهها، توجه دادن بیمار به ریشه و منشاء اختلال خود، القائات لازم و… است.
تعریف و قلمرو تغییر رفتار و رفتاردرمانی
تغییر رفتار (behavior modification) و رفتاردرمانی (behaviortherapy) دو اصطلاح کمابیش هم معنا هستند، هر دو با رفتار سروکار دارند و خاستگاه نظری آنها یکی است. و تقریباً هدفهای یکسانی را دنبال می کنند.
تفاوتهایی که بین تغییر رفتار و رفتاردرمانی بیان میشود بصورت زیر دستهبندی میشوند:
۱- متخصصانی که در موقعیتهای آموزشی و خانوادگی به تغییر و اصلاح رفتار میپردازند از اصطلاح تغییر رفتار استفاده میکنند حال آنکه روانشناسان بالینی و متخصصانی که در موقعیتهای بالینی به تغییر و اصلاح رفتار میپردازند، اصطلاح رفتاردرمانی را بکار میبرند.
۲- اصطلاح تغییر رفتار اکثراً پیروان نظریه شرطیسازی کنشگر بهکار میرود، حا آنکه پیروان نظریههای شرطیسازی پاسخگر، هال و وُلپی از رفتاردرمانی استفاده میکنند.
۳- تغییر رفتار بیشتر بر پژوهشهای بنیادی روانشناسی کنشگر که با حیوانات و انسانها انجام گرفته نیز پژوهشهای کاربردی انجام شده در موقعیتهای عملی استوار است اما رفتاردرمانی برخاسته از پژوهشهای انجام شده با انسان در موقعیتهای بالینی است.
تعریف تغییر رفتار و رفتاردرمانی
علیاکبر سیف (۱۳۷۴-۳۹) تغییر رفتار و رفتاردرمانی را اینچنین تعریف میکند:
« تغییر رفتار و رفتاردرمانی به مجموعه روشها و فنونی گفته میشود که از یافتههای روانشناسی آزمایشی، بویژه روانشناسی یادگیری استخراج شدهاند و هدف آنها کمک به رفع مشکلات سازگاری افراد در موقعیتهای مختلف زندگی فردی و اجتماعی است.»
تعریف و انواع رفتار
هر فعالیتی که از یک جاندار سربزند و بوسیله یک جاندار دیگر یا یک ابزار اندازهگیری قابل مشاهده یا قابل اندازهگیری باشد رفتار نامیده میشود.
رفتار پاسخگر
این رفتار بوسیله محرکهای پیشآیند فرا خوانده میشود و لذا حالت غیر ارادی دارد. بدینجهت به آن پاسخگر میگویند که این رفتار پاسخی است به یک محرک مشخص. مانند بسته شدن مردمک چشم در مقابل نور شدید.
رفتار کنشگر
رفتار کنشگر از ارگانیسم (جاندار)صادر میشود و لذا به آن رفتار ارادی میگویند (مانند راه رفتن ) به این رفتار، رفتار وسیلهای نیز میگیوند چون رفتار وسیلهای است برای دریافت چیزی که شخص میخواهد.
رفتار نهان
به رویدادهای درونی و خصوصی فرد گفته میشود. مانند ادراک- احساس- باور- نگرش- تفکر- تخیل.
رفتار نابهنجار
در تغییر رفتار و رفتاردرمانی فرض بر این است که رفتار بهنجار و رفتار نابهنجار از اصول روانشناختی یکسانی پیروی میکنند. یعنی هر دو در جریان زندگی آموختنی میشودند.
به اعتقاد روانشناسان (از جمله ولپی) رفتار ناسازگاررانه از دو منشأ مختلف ناشی میشوند:
بعضی از آنها منشأ عضوی دارند. ولی بعضی دیگر از یادگیری ناشی میشوند، تغییر رفتار و رفتاردرمانی با آن دسته از رفتارهای ناسازگارانه سروکار دارد که از یادگیری ناشی میشوند.
نظریهها
محققان روانشناسی به رفتار و چگونگی شکلگیری اهمیت خاصی قائل شدند و آن را از نظرگاههای متفاوت ممورد بررسی قرار داده و به تبیین و چگونگی کنترل آن پرداختهاند. ما در این مبحث به دو رویکرد مهم روانشناسی یعنی رفتارگرایی و شناختگرایی میپردازیم. در رویکرد رفتاری به معرفی نظریههای شرطیسازی پاسخگر و کنشگر پرداخته سپس در رویکرد شناختی به توضیح نظریه یادگیری مشاهدهای و نظریه عقلانی- عاطفی–الیس میپردازیم.
نظریه شرطیسازی پاسخگر
این نظریه که توسط یک فیزیولوژیست روسی بهنام پاولوف ارائه گردید، بازتابها و تأثیر تجارب یادگیری را بر آنها توضیح میدهد.
پاولوف بعداز یک عمل جراحی بر روی گلو و غده بزاقی سگ و اتصال لولهای به این غده میزان ترشح بزاق این حیوان را در شرایط آزمکایشگاهی اندازهگیری مینمود، ارائه غذا به تنهایی باعث ترشح بزاق در حیوان میشود. وی کشف کرد که اگحر چند لحظه قبل از ارائه تکرار نمائیم، در مراحل بعد صدای زنگ به تنهایی میتواند باعث ترشح بزاق میگردد.
با توجه به توضیحات بالا اجزاء فرایند شرطی شدن پاسخگر به قرار زیر است:
۱- محرک غیر شرطی:
محرکی است که به تنهایی باعث ارائه پاسخ از طرف جاندار میشود. در مثال بالا «غذا» به عنوان محرک غیر شرطی است.
۲- پاسخ غیر شرطی:
پاسخی است که جاندار (ارگانیسم) در قبال محرک غیر شرطی ارائه میکند. در مثال بالا «ترشح بزاق» در قبال ارائه غذا پاسخ غیر شرطی است.
۳- محرک شرطی: محرکی است که بعد از چند بار همراهی با محرک غیر ظرطی به تنهایی میتواند پاسخ مورد نظر را ایجاد نماید. «صدای زنگ» در مثال بالا به عنوان محرک شرطی است.
۴- پاسخ شرطی: پاسخی است که جاندار در قبال محرک شرطی ارائه میکند.
در مثال مطرح شده، ترشح بزاق در قبال ارائه صدای زنگ به عنوان پاسخ شرطی است.
محرک غیر شرطی+ محرک شرطی(صدای زنگ)
اگر چند بار محرکی که در ابتدا هیچ پاسخی در جاندار ایجاد نمیکرد به همراه محرکی طبیعی که پاسخ مورد نظر را ایجاد میکند ارائه گردد. این محرک خنثی که فعلاً به عنوان محرک شرطی شناخته میشود میتواند یک محرک طبیعی در ایجاد شرطی شدن سطح بالاتر بکار گرفته شود.
علیاکبر سیف (۲۲۵و۱۳۷-۲۲۶) در زمینه شرطی شدن سطح بالاتر در مسائل آموزشگاهی مثال زیر را ارائه میکند:
«دانشآموزی را در نظر بیاورید که در سال اول دبیرستان، به علت غفلت معلم یا کوتاهی خود و یا هر دو اینها، پیشرفت چندانی در درس خواندن نداشته است. به سبب ناراحتیهاییکه شکست نوجوان در درس خواندن به دنبال میآورد این عدم توفیق او ممکن است منجر به پاسخ اضطراب و نفرت در او بشود. بنابر فرایند شرطیسازی پاسخگر، شکست در درس محرک طبیعی یا محرک طبیعی یا محرک غیر شرطی و پاسخ اضطراب و تنفر پاسخ طبیعی یا پاسخ غیر شرطیبه این محرک مینامیم. احتمال دارد فرد، از طریق قانون شرطی شدن نهتنها از درس خواندن، بلکه راز معلم این درس نیز متنفر بشود و با دیدن او دچار اضطراب گردد. در اینجا معلم محرک شرطی سطح اول و تنفر و اضطراب پاسخ شرطی سطح اول هستند. باز هم احتمال دارد فرد نهتنها درس خواندن و معلم، بلکه هر کار و فعالیت دیگری را که از سوی معلم سرچشمه میگیرد مورد نفرت قرار دهد. همچنین احتمال دارد که نهتنها درس خواندن از فعالیتهای مرتبط به مدرسه در کودک ایجاد نگرانی و اضطراب گردد.
از نظریه شرطی شدن پاسخگر در مسائل انسانی استفاده شایانی میگردد. بطور مثال فروشندگان برای فروش کالاهای خود از تبلیغات استفاده میکنند و در تبلیغات با تزئین کردن آن کالا با یک محرک خوشایند انسانها را به طرف کالای خود جذب میکنند. در رواندرمانی و درمان اختلالات رفتاری مثل لکنت زبان- شبادراری- ترک اعتیاد به مواد مخدر- اختلالات جنسی، شرطیشدن پاسخگر کاربرد فراوانی دارد.
در خصوص کاربرد نظریه شرطیسازی پاسخگر، هرگنهان و اُلسون (سیف ،۱۹۹۳- ۵۷۷ و۵۷۸-۱۳۷۴) مینویسد:
«کاربرد اصول نظریه شرطیسازی پاسخگر در آموزش کلاسی دشوار است. با این حال بیتردید این اصول در تمام مدت آموزش فعال است. در کل میتوانیم بگوییم هر زمان که یک رویداد خنثی با یک رویداد معنیدار همراه گردد شرطیشدن پاسخگر اتفاف میافتد.
کاملاً آشکار است که اینگونه همراه شدن رویدادها همیشه اتفاق میافتد. وقتی که بوی عطر مصرفی معلم مورد علاقه ما بعدها در جایی به مشام ما میخورد خاطرات خوبی را درباره مدرسه در ما زنده میکند. یادگیری ریاضیات در شرایطی خشک و مستبدانه ممکن است موجب نگرش منفی دانشآموزان نسبت به ریاضیات بشود. مجبور کردن دانشآموزان به نوشتن چندین بار از روی یک متن درسی به عنوان یک عمل انضباطی ممکن است در آن نگرش منفی نسبت به نوشتن ایجاد کند. آموزش دروس دشوار در ساعات اول صبح ممکن است در یادگیرندگان دست کم نوعی بیعلاقگی خفیف نسبت به اوقات صبح ایجاد کند. … امکان دارد که اگر تجارب کلاس درس به اندازه کافی منفی باشند، دانشآموزان برای تمام عمر نسبت به آموزش و پرورش احساس انزجار کنند. افزون براینها، دانشآموزانی که نسبت به آموزش و پرورش اینگونه نگرش منفی کسب میکنند، ممکن ایت برای جبران ناکامی خود به معلمان یا اموال مدرسه حمله کنند.»
بطور کلی این تأثیرات منفی در تمام مدت در مدرسه اتفاق میافتد لذا باید در طراحی هرگونه برنامهها به موارد تأثیرگذار توجه کافی کرد.
نظریه شرطیسازی کنشگر
با توضیح یک آزمایش توسط اسکینر در مورد موش، و یک مثال در مورد انسان به توضیح فرایند شرطی شدن کنشگر میپردازیم:
اسکینر موش گرسنهای را در جعبه ازمایش خود قرار داد. موش در داخل جعبه به انواع رفتارها میپردازد که همگی خود انگیخته است. در حین این رفتارها بصورت تصادفی اهرم را فشار میآورد (با توجه به اینکه اهرم به لوله وصل است) بعداز فشار، تکهای غذا وارد ظرف غذا میشود و موش گرسنه مقداری غذا دریافت میکند در نهایت پس از چند بار دریافت غذا میزان اهرم فشاری موش افزایش مییابد.
نتیجه تقویت رفتار کنشگر
(افزایش رفتار اهرم فشاری) (دریافت غذا) (اهرم فشار)
به عنوان نمونه به مثالی که علیاکبر سیف (۱۳۷۰-۲۴۲) در مورد شرطی کردن رفتار کنشگر انسان بیان نمودند توجه کنید: «یکی از دانشآموزان کلاس اول دبیرستان در یکی دو هفتهای که به مدرسه آمده است ساکت و آرام در صندلی خود نشسته است و تمایلی به شرکت در فعالیتهای کلاسی از خود نشان نمیدهد. و به ندرت دستش را برای پرسیدن سئوال یا انجام کاری بالا برده است. معلم تصمیم میگیرد از این پس هرگونه حرکتی از سوی این دانشآموز را جهت شرکت در فعالیتهای کلاسی افزایش دهد. به مجرد اینکه دانشاموز دستش را بالا میبرد تا سئوالی از معلم بپرسد یا چیزی بگوید. معلم او را مورد توجه قرار میدهد و با الفاظ خوشایندی چون آفرین، مرحبا، بفرمائید و از این قبیل، رفتارش را تأیید و تشویق میکند. پس از گذشت اندک زمانی دانشآموز خاموش به عنوان عضو فعالی در کلاس درس تغییر مییابد.»
تقویت و تقویتکنند: محرکی که بعداز رفتار میآید و باعث میگردد تا رفتار مورد نظر تکرار گردد تقویت میکنند. در مثالهای بالا دادن غذا به موش و الفاظ خوشایند به دانشآموز محرکهای تقویت کننده نام دارند.
به این فرایند (یعنی ارائه محرک پس از یک رفتار که باعث افزایش احتمال بروز آن میگردد) تقویت میگویند.
انواع تقویت
اگر یک رفتاری از فرد بروز پیدا کند و بعداز آن یک محرکی ارائه گردد که باعث افزایش رفتاری شود به این فرایند تقویت مثبت و به آن محرک تقویت کننده مثبت میگویند.
به فرایندی که در آن رفتار فرد باعث حذف یک محرک آزارنده گردد تقویت منفی و به آن محرک تقویت کننده منفی میگویند.
(ارائه محرک خوشایند) مثبت
تقویت
(حذف محرک آزارنده) منفی
تنبیه
اگر رفتار فرد با پیامد نامطلوبی دنبال شود و احتمال انجام آن رفتار در شرایط همسان آتی کاهش یابد. گفته میشود که آن رفتار تنبیه شده است.
(ارائه محرک تقویت کننده) تقویت مثبت
افزایش احتمال وقوع رفتار (حذف یک محرک آزارنده) تقویت منفی رفتار کنشگر
کاهش احتمال وقوع رفتار حذف محرک تقویت کننده تقویت
ارائه محرک آزارنده
خامورشی، فراموشی، تمیز محرک، تعمیم محرک
* اگر رفتاری براساس تقویت احتمالی بروز آن را افزایش دادهایم برای مدتی تقویت نکنیم. به تدریج این رفتار رو به زوال و احتمال بروز آن کاهش و در نهایت ظاهر نمیشود. به این فرایند خاموشی میگویند.
* اگر رفتار یادگرفته شده برای مدتی طولانی استفادذه نگردد و یا رفتارهای مغایر با آن رفتار تقویت گردد رفتار یاد گرفته شده قبلی فراموش میگردد.
* همچنانکه گفته شد رفتار کنشگر خود انگیخته است و هیچ محرکی نیز آن را بوجود نمیآورد اما با همه این حال محرکهای محیطی در آن تأثیر دارند. بطور مثال اگر یک رفتار کنشگر است بلند کردن جهت شرکت در فعالیتهای کلاس و پاسخ دادن به سئوال معلم، در کلاس معلم ریاضی صورت گیرد.
و معلم ریاضی نیز این رفتار را تقویت کرده باشد این رفتار فقط در حضور آن محرکها ظاهر خواهد شد. یعنی دانشآموز فوق فقط در کلاس معلم ریاضی فعالانه شرکت میکند. به این فراند تمیز محرک میگویند.
* تعمیم محرک یعنی گسترش یک رفتار در خصوص محرک به محرکهای مشابه اگر ما یک غریبه را براساس شباهتهایی که بین وی و دوست خود وجود دارد بهنام آشنای خود صدا کنیم تعمیم محرک روی داده است.
برای معلمان و مدیران پیرو اسکینر نقش عمده آموزش و پرورش تدارک دیدن وابستگیهای تقویت است. بهگونهای که رفتاری که مهم تشخیص داده شده است، تشویق گردد، اما تقویت درونی چندان مهم شناخته نشده است.
همه رفتارگرایان برای یادگیری در دانشآموزان محیطی را توصیه میکنند که به تفاوتهای فردی توجه کافی شود به طوری که بتوان با یادگیرندگان بصورت انفرادی کار کرد. معلمین و مدیران پیرو اسکینر با توجه به مضرّات تنبیه، از آن در تدریس آموزش و مدیریت استفاده نمیکنند و در عوض رفتار مطلوب را تقویت و رفتار نامطلوب را نادیده میگیرند.
به عقیده اسکینر و پیروان وی، مشکلات رفتاری که در مراکز آموزشی مشاهده میشود عمدتاً حاصل طرحریزیهای غلط آموزشی میباشد. که شامل عدم توجه به تفاوتهای فردی، عدم تقویت رفتارهای مناسب، آموزشی مطالب پیچیده، استفاده از تنبیه، وجود مقررات خشک و انتظارات نامعقول از دانشآموزان است.
نظریه یادگیری اجتماعی بندورا (مشاهدهای)
آلبرت بندورا ضمن مطالعات خود مدعی را برای یادگیری ارائه میدهد که در مشکل زیر مشاهده میکنید. وی این مدل را بهنام یادگیری مشاهدهای معرفی کرده است. برطبق این الگو چهار فراند بر یادگیری مؤثراند:
۱) مرحله توجهی ۲) مرحله به یادسپاری ۳)مرحله بازآفرینی ۴) مرحله انگیزشی
۱) مرحله توجهی
قبل از آنکه چیزی از الگو یا سرمشق یاد گرفته شود، آن الگو یا سرمشق باید مورد توجه قرار گیرد. تحقیقات نشان داده است افرادی که دارای موقعیت ممتاز، موقعیت بالا و دانش و تخصص بالا باشند اکثراً مورد توجه دیگران قرار میگیرند. خوشبختانه معلمان و مدیران از دید دانشآموزان دارای ویژگیهای بالا هستند. گذشته از این محرکهای سرمشق از لحاظ پیچیدگی، برجستگی و موارد اینچنین میتواند در فرایند توجه ”أخیر بگذارد. ویژگیهای سرمشق گیرنده یا مشاهدهگر مانند نیاز به وابستگی، اعتماد به نفس در یادگیری از راه تقلید تأثیر گذارد. و مهمترین عاملی که در یادگیری مشاهدهای اثر میگذارد، تشویقهایی است که در ازاء توجه ارائه میگردد.
مرحله توجهی |
مرحله یادداری یا به یاد سپاری |
مرحله تولیدی یا بازآفرینی |
مرحله انگیزشی |
|||
رویدادهای مورد اشاره: برجستگی- بارعاطفی- پیچیدگی- ارزش کارکرد ویژهگیهایمشاهدهگر استعداد ادراکی استعداد شناختی سطح برانگیختگی |
رمزگردانی نهادی سازمان شناختی مرور عملی و شناختی ویژهگیهای مشاهدهگر مهارتهای شناختی ساختمان شناختی |
بازنمای شناختی مشاهده اجرای عمل اطلاعات بازخوردی ویژگیهای مشاهدهگر |
مشوقهای بیرونی مشوقهای چالشی مشوقهای شخصی ویژگیهای مشاهدگر معیارهای درونی ترجیح مشوقها |
خلاصه فرایندهای مختلفی که بر یادگیری مشاهدهای مؤثرند (هرگنهان ۱۹۹۳- سیف ۱۳۷۴-۴۳۵
۲) مرحله به یادسپاری
هرگنهان (۱۹۹۳- سیف ۱۳۷۴-۴۳۲) مینویسد:
«برای اینکه اطلاعات به دست آمده از راه مشاهد مفید واقع شوند باید حفظ گردند. به اعتقاد بندورا فرایندهای یادداری یا بهیادسپاری وجود دارد که در آنها اطلاعات به طور نمادی و به صورت تجسمی و کلامی ذخیره میشوند، نمادهایی که به صورت تجسمی یا تصوری ذخیره میشوند،
تصواویر ذخیره شده واقعی از تجارب الگو برداری شده هستند که مدتها پس از یادگیری مشاهدهای قابل بازیابیاند و میتوان مطابق با آن عمل کرد … پس از آنکه اطلاعات بطور شناختی ذخیره شدند، مدتها پس از وقوع یادگیری مشاهدهای، میتوان آنها را بطور نهان بازنمایی کرد، بطور ذهنی مرورشان کرد و نیرومندشان ساخت»
۳) مرحله تولید یا بازآفرینی
سیف (۱۳۷۷- ۱۸۷) در توضیح این مرحله مینویسد:
«در این مرحله، رمزهای کلامی یا تصویری موجود در حافظه یادگیرنده، یا به عبارت دیگر بازنماییهای نمادی، به عملکردهای آشکار تبدیل میشوند، وجود این مرحله در فرایند یادگیری مشاهدهای از آن جهت ضروری است که یادگیرنده با انجام عملی که در مراحل قبل مورد مشاهده قرار داده و به حافظه یپرده است برکم و میف عملکرد خود آشنا میشود. از طریق مقایسه آن با رفتار سرمشق که به یادگیرنده آن پرداخته است اشکالات عملکرد خود را برطرف میسازد.
۴) مرحله انگیزشی
اگر چه در نظر یادگیری مشاهده تقویت باعث یادگیری نمیشود اما میتوان در آن تأثیر بگذارد. قبل از توضیح انواع تقویت در مرحله انگیزشی لازم است به تفاوت بین یادگیری و عملکرد پرداخته شود.
تحقیقات نشان داده است که افراد تمام آنچه را که یاد میگیرند به مرحله عمل در نمیآورند یعنی ممکن است دانشآموزان و یادگیرندگان براساس مشاهدات خود چیزهایی را یاد بگیرند و بنابر عللی از جمله نبودن انگیزش کافی، نبود تقویت بیرونی و یا جانشینی این یادگیری به عملکرد قابل مشاهد بروز نکند. لذا باید موقعیت را طوری فراهم کرد تا برای یادگیرندگان انگیزش کافی جهت نشان دادن یادگیری ایجاد گردد.
عوامل انگیزشی از سه جنبه، یادگیری از راه مشاهده را تحت تأثیر قرار میدهند:
۱- تقویت و تنبیه بیرونی: از میان رفتارهای مختلفی که از راه مشاهد یادگرفته میشود یادگیرندگان آن رفتارها را ترجیح میدهد که برایشان پیامد مثبت دارد. همچنین افراد رفتارهایی که برایشان پیامد منفی دارد بروز نمیدهند.
۲- تقویت و تنبیه جانشینی: یادگیرندگان آن دسته از رفتارهای سرمشق را که با پیامدهای مثبت دنبال میشودبیشتر از رفتارهایی که پیامد منفی داشته است بروز میدهند.
از این جهت به آن تقویت و تنبیه جانشینی گفته میشود که مشاهده کننده هنگام مشاهده رفتار سرمشق، خود را به صورت خیالی در جای مشاهده شوند (الگو) قرار میدهد، و تقویت و تنبیه دریافت شده بوسیله الگو، رفتار مشاهده کننده را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
۳- تقویت و تنبیه شخصی: افراد رفتارهایی را بیشتر انجام میدهند که رضایت خاطر بیشتری برایشان دارد. بدین معنی که شخص خود با مقایسه رفتارش با یک ملاک یا مغیار بیرونی و کسب اطمینان از موقعیتهای خود به صورت عینی و یا ذهنی به تقویت رفتار خود میپردازد. تنبیه شخصی نیز به همین صورت بر رفتار فرد کنترل دارد.
«نظریه عقلانی- عاطفی الیس»
شفیعآبادی و ناصری (۱۳۷۱-۱۴۰) در توضیح نظریه عقلانی- عاطفی الیس مینویسد:
« نظریه عقلانی- عاطفی یک نظام انسانگرایانه، علمی و فلسفی نسبتاً جامع درباره شخصیت و درمان است. که در قالب رابطه a-b-c انسان و امور را توجیه میکند (a به عنوان محرک و پدیده واقعه،b به عنوان افکار و باور شخصی و c به عنوان رفتار). این نظریه شباهت زیاد با نظریه S-O-R دارد. (S محرک- O ارگانیم- R پاسخ یا رفتار) تأکید زیادی بر فرایند تفکر و امور عقلانی فرد میکند و او را مسبب بوجود آورنده شخصیت سالم و غیر سالم خود میداند.»
الیس ترس و اضطراب را به شیوه خاص خود توجیه میکند. در نظر او ترس عبارت است از دنبال کردن عقیده و یا نگرش و یا حملات به درون افکنده شده. ترس حالت پیشگیرانه دارد و شامل این عقیده است که چیزها و اشخاص خطرناک وجود دارند پس بهتر است خود را در مقابل آنها محافظه کرد.
الیس اضطراب، اختلالات عاطفی و اختلالات رفتاری را زاده طرز تفکر خیالی و بیمعنی انسان میداند این افکار غیر منطقی (به اعتقاد الیس) به قرار زیر است:
۱- لازم و ضروری است که همه افراد دیگر جامعه او را دوست بدارند و تنظیم و تکریمش کنند.
– این تصور غیر عقلانی است اگر چه خوب است همه افراد دیگر جامعه او را دوست بدارند اما این هدف غیر قابل دست یافتنی است.
۲- لازمه احساس ارزشمندی وجود حداکثر لیاقت، کمال و فعالیت شدید است. این تفکر نیز غیر عقلانی است زیرا امکان پذیر نیست و تلاش وسواسی در راه کسب آن فرد را دچار اضطراب خواهد کرد.
۳- گروهی از مردم بد، شرور و بدذات هستند و باید به شدت تنبیه و مذمت شوند.
« از آنجا که معیار مطلقی برای درست و نادرستی موجود نیست و انسان ازادی انتخاب ندارد، این فکر غیر عقلانی است.»
۴- اگر وقایع و حوادث آنطور نباشند که او میخواهد، نهایت ناراحتی و بیچارگی را بهبار میآورد، و فاجعهآمیز خواهد بود.
«ناکام شدن احساس طبیعی است اما حزن و اندوه طولانی و شدید غیر منطقی است.»
۵- بدبختی و عدم خشنودی او به وسیله عوامل بیرونی بهوجود آمده است.
۶- چیزهای خطرناک و ترسآور موجب نهایت نگرانی میشوند و فرد همواره باید کوشا باشد تا امکان بوقوع پیوستن آنها را به تأخیر بیاندازد.
«ناراحتی و اضطراب فراوان مانع ارزشیابی و مقابله منطقی خواهد شد.»
۷- اجتناب و دوری از بعضی از مشکلات شخصی و مسئولیتها برای فرد آسانتر از مواجه شدن با آنهاست.
«دوری و اجتناب از یک کار، اضطراب مدام داشته و دردناکتر از انجام آن است.
۸- باید متکی به دیگران بود و برانسان قویتر دیگری تکیه کرد.
«همه تا حدودی بر دیگران متکی هستیم اما دلیلی برافزایش وابستگی نیست این موضوع به فقدان یا کاهش استقلال، فردیت و تجلی نفس میانجامد.»
۹- تجارب و وقایع گذشته و تاریخچه زندگی تعیین کننده مطلق رفتار کنونی هستند و اثر گذشته را نمیتوان در تعیین رفتار کنونی به هیچ وجه نادیده انگاشت.
۱۰- انسان باید در مقابل و مشکلات و اختلالات رفتاری دیگران کاملاً برآشفته و محزون شود.
۱۱- برای هر مشکلی همیشه یک راه حل درست و کامل، فقط یک راه حل وجود دارد و اگر انسان به آن دست نیابد، بسیار وحشتناک و فاجعهآمیز خواهد بود.
شفیعآبادی و ناصری (۱۳۷۱- ۱۲۶) مینویسد:
«الیس معتقد است که توسل به این عقاید به اضطراب و ناراحتی روانی منجر میشود وقتی که فرد به چنین عقایدی توسل میجوید. در نگرش و برداشتهای خویش شدیداً بر اجبار، الزام، و وظیفه تأکید دارد و خود را بینهایت به وقوع امر خاصی مقید و پایبند میکند. بنابراین، اگر فرد خود را از این قیدها برهاند، به احتمال قوی در جهت سلامت نفس و رشد شخصیت حرکت خواهد کرد.»
«هدف رواندرمانی در این شیوه آن است که درمانگر شیوه صحیح زندگی فلسفه عقلانی آن را به مراجع بیاموزد. افکار غیر منطقی و غیر عقلانی او را به مبارزه بطلبدو از ذهن او بیرون کند. تا اینکه مراجع فردی علمی، منطقی، با اعتماد به نفس، حاکم بر سرنوشت خویش و عاری از هرگونه اضطراب و تشویش باشد … درمانگر در محیطی ساده و بیآلایش رابطهای صمیمی برقرار میکند و به شیوهای فعال، آموزگار منشانه، علمی و فلسفی با مشکلات مراجع برخورد میکند.»
برنامه، سنجش، پژوهش در تغییر رفتار و رفتاردرمانی
برنامه تغییر رفتار و رفتاردرمانی
تغییر رفتار درمانی فعالیتهایی نظامدار و هدفمند هستند و مانند هر فعالیت هدفمند دیگری نیاز به یک برنامه دارند. تغییر رفتار و رفتار درمانی هراحل زیر را شامل میشود:
۱- تعیین رفتار و مشکل آفرین:
اولین گام در تغییر رفتار و رفتاردرمامشخص کردن رفتاری را که قصد تغییر آن را داریم است. رفتار مشکلآفرین یا رفتار آماج رفتاری است که باید اندازهگیری و تعریف شود.
۲-بیان هدف برنامه:
در بیان هدف برنامه درمانگر باید مشخص نماید که در پایان برنامه بهدنبال چه هدفی است و یا چه کارهایی را قصد انجام آن را دارد. بطور کلی در این مرحله متخصص باید هدف نهایی خود را تعیین کند.
۳- آماده کردن هدف رفتاری:
در این مرحله درمانگر وظیفه داردبهدف برنامه خود را بصورت رفتاری بیان کند. یعنی بایدانتظارات و هدفهای خود را با جملات بیان کند که قابل مشاهده و اندازهگیری باشد.
۴- انتخاب روش تغییر رفتار:
پس از آماده کردن هدف برنامه به صورت رفتاری درمانگر به انتخاب یکی از روشهای تغییر رفتار میپردازد. روشهایی که در بخش چهارم توضیح داده خواهد شد.
۵- انتخاب وابستگی:
وابستگی رفتار به سه جزء اشاره دارد:
۵-۱) محرکها و شرایط پیشآیند رفتار
۵-۲) رفتار
۵-۳) نتایج و پسآیندی رفتار
۶- اجرای روش تغییر رفتار:
در این مرحله درمانگر ضمن سنجش دقیق رفتار آماج قبل از اجرای روش تغییر رفتار پرداخته و منحنی خط پایه آن را ترسیم میکند سپس در مرحله اجرا نیز به مشاهده و سنجش رفتار آماج میپردازد. تا تغییرات ایجاد شدهرا ارزیابی کند.
«روشهای سنجش در تغییر رفتار و رفتاردرمانی»
یکی از مهمترین فعالیتی که درمانگر در تغییر رفتار و رفتاردرمانی باید انجامدهد سنجش رفتار آماج یا مشکل آفرین است.
فواید سنجش و تشخیص دقیق اما (مشکل فرین):
۱- توصیف و تشخیص دقیق رفتار در ابتدای کار به درمانگر یاری میکند تاتصمیم بگیرد آیا میتواند مشکل مراجع را حل کند یا اینکه باید او را به یکمتخصص دیگر ارجاع دهد.
۲- با استفاده از روشهای سنجش در ابتدای برنامه تغییر رفتار و رفتاردرمانی میتوان به این نتیجه رسید که آیا این مورد ارجاع داده شده اصلاً نیاز به تغییر و اصلاح دارد یا خیر؟
۳- سنجش در ابتدای برنامه تغییر رفتار و رفتاردرمانی به درمانگر کمک میکند تا بهترین روش تغییر رفتار و رفتاردرمانی را انتخاب کند.
۴- سنجش در ابتدا، حین برنامه به درمانگر کمک میکند تا در جریان پیشرفت کارخود قرار گیرد و در صورت نیاز به تغییر روش تغییر رفتار بپردازد.
۵- سنجش رفتار در حین اجرا، بازخورد اصلاحی برای مددجو دارد.
انواع روشهای سنجش
۱- روشهای سنجش مستقیم ۲- روشهای غیر مستقیم
۱- روشهای سنجش مستقیم:
در این روشها درمانگر به طو مستقیم به مشاهده و اندازهگیری رفتار میپردازد. روشهای سنجش مستقیم خود ره دو دسته تقسیم میشود:
۱- سنجش محصولات ماندنی رفتار ۲- سنجش رویدادهای گذرانی رفتار
۱- سنجش محصولات ماندنی رفتار:
بعضی از رفتارها از خود شواهد عینی شامل محصولات یا تولیدات ماندنی به جای میگذارد.
مانند: انشای دانشآموزان- ورقه امتحانی ریاضی- املا.
۲- سنجش رویدادهای گذرانی رفتار:
بسیاری از رفتارهایی که درمانگر قصد تغییر و اصلاح آن را دارد برخلاف رفتارهایی که در قسمت قبلی به آن اشاره شد هیچ شواهد یا محصولاتی را از خود برجای نمیگذارند لذا باید در همان زمان وقوع آن به اندازهگیری و سنجش آن پرداخت.
الف) ثبت فراوانی یا ثبت رویداد رفتار: اگر دفعات وقوع یک رفتار را در فواصل زمانی شخص سنجش شود از روش ثبت فراوانی استفاده شده است.
ب) ثبت طول مدت رفتار: در بعضی از رفتارها مانند قشقرق راهانداختن بیشتر به طول مدت آن باید توجه کرد. در این روش باید به اندازهگیری و سنجش مدت زمان انجام یک رفتار پرداخت.
پ) ثبت دوره نهفتگی رفتار: در این روش تعیین میشود که چه مدتی طول میکشد تا یک رفتار از فرد سر بزند. یعنی از زمانی که از فرد خواسته میشود تا رفتار خاصی را نشان دهد تا زمان ظاهر شدن آن چه مدت طول میکشد که به آن ثبت دوره نهفتگی رفتار میگویند.
۲- روشهای غیر مستقیم سنجش رفتار
روشهای سنجش غیر مستقیم رفتار غالباً مورد استفاده کسانی قرار میگیرند کهبه شرایط طبیعی رفتار دسترسی ندارد. روشهای سنجش غیر مستقیم به درمانگر کمک میکند تا پیش از تصمیمگیری در باره چگونگی برخورد با مشکل مددجو، مشکل مطرح شده را به دقت تحلیل کند و علل ایجاد کننده و نگهدارنده آن را بشناسد.
انواع روشهای سنجش غیر مستقیم رفتار:
۱- مصاحبه با مددجو.
۲- مصاحبه با افراد دیگری که در زندگی مددجو اهمیت خاص دارندو
۳- نظارت شخصی: در این روش مددجو به مشاهده و ثبت رفتار خود میپردازد.
۴- کسب اطلاع از متخصصان دیگر: مانند معلم- مددکار- پزشک و …
۵- ایفای نقش.
۶- پرسشنامهها (آزمونها) شخصیتسنج: یکی از متداولترین سنجش ویژگیهای روانشناختی استفاده از آزمونهای شخصیتی است. در این مورد آزمونهای فراوانی وجود دارد که اگر مددجو با صداقت به آن پاسخ دهد میتوان بسیاری از ویژگیهای شخصیتی فرد را مورد ارزیابی قرار داد. معروفترین آزمون شخصیتی M.M.P.I میباشد که به تشخیص ویژگیهای شخصیتی میپردازد.
۷- آزمونهای فرافکن: آزمونهایی هستند که به سنجش تعارضات ناهشیار، ترسهای نهفته، تکانشهای جنسی و اضطراریی و اضطرابهای پنهان میپردازد. نظیر آزمون لکههای جوهر دور شاخ- اندریافت موضوع.
۸- پرسشنامههایگزارش شخصی ویژه: در ایم پرسشنامه فرد در یک موقعیت خاصی قرار میگیرد و سپس توافق خود را در آن حالت تعیین میکند.
۹- سنجش روانی- فیزیولوژیکی.
۱۰- سنجش هوش: معتبرترین و پایاترین آزمونهایی که در روانشناسی وجود دارد آزمونهای هوشی هستند. معروفترین آزمونهای هوشی که دربین روانشناسان مورد استفاده قرار میگیرند عبارتند از:
– آزمونهای هوشی وکسلر (خردسالان- کودکان- بزرگسالان)
– آزمون هوشی استانفورابینه
« روشها و فنون تغییر رفتار و رفتاردرمانی»
با توجه به نظریههای بیان شده در بخشهای قبلی، براساس فرایند ایجاد یک رفتار و قوانین مطرح شده در این نظریه روشها و فنون مختلفی استخراج شدهاند که ما در این بخش براساس نظریههای مختلف به بیان بعضی از این روشها میپردازیم.
۱)روشها و فنون برخاسته از شرطی کردن و خاموشی پاسخگر
الف) شرطی کردن پاسخگر
طبق قانون شرطی کردن پاسخگر، چنانچه یک محرک خنثی را چندین بار با یک محرک طبیعی همراه سازیم، خاصیت محرک طبیعی به محرک خنثی انتقال مییابد. براساس همین قانون میتوان تعدادی روش تغییر رفتار را استخراج کرد.
الف-۱) شبادرای: در درمان شبادرای براساس قانون شرطی کردن پاسخگر، در زیر ملحفه کودک یک دستگاه نمیاب قرار داده میشود که به اولین قطره ادرار حساس است. بعد از به کار افتاردن دستگاه، زنگی به صدا درمیآید. بعداز بهصدا درآمدن زنگ کودک از جایش بلند میشود وبرای ادرار کردن به توالت میرود. بعداز چندین بار تکرار این عمل، کودک میآموزد که وقتی مثانه او پر شد از خواب بلند شود و برای ادرار به توالت برود.
در این مثال : صدای زنگ محرک غیر ظرطی و فشار مثانه محرک شرطی است.
کنترل ادرار صدای زنگ + فشار مثانه
کنترل ادرار فشار مثانه
با توجه به اینکه این دستگاه کمیاب و یا گران قیمت است میتوان از طریق کسی که از کودک نگهداری میشود کمک گرفت. معمولاً اطرافیان کودک میدانند که زمانی که کودک شبادراری دارد قبل از ادرار حرکات مختلف از خود نشان میدهند که مادر و یا کسی که از کودک نگهداری میکند چنانچه چندین بار در همین زمان کودک را از خواب بلند کند در مراحل بعدی کودک میتواند از طریق شرطی سازی خود، بر ادرار خود کنترل نماید. در طول درمان بهتر است به کودک مایعات بیشتری خوراند.
الف- ۲) درمان یبوست:
یبوست یکی دیگر از مشکلاتی است که از طریق اصل شرطی سازی پاسخگر برطرف میشود.
در درمان یبوست به کمک اصل شرطی کردن پاسخگر، ابتدا به بیمار ملین خورانده میشود و از او خواسته میشود که هنگام دفع یک تحریک ملایم برقی به خود وارد کند. پس از آنکه تحریک جریان برق توانست نقش ملین را ایفا کند بیمار با استفاده از این تحریک در وقت معینی در هر روند تدریجاً عادت روزانه دفع مدفوع را کسب کند.
ب) خاموشی پاسخگر:
طبق نظریه شرطی سازی پاسخگر چنانچه بعداز محرک شرطی، محرک غیر شرطی ارائه شود به این فرایند تقویت میگویند و محرک غیر شرطی خاصیت تقویت گنندگی دارد. در صورتیکه چند بار محرک شرطی ارائه شود اما غیر شرطی به دنبال آن نیاید محرک شرطی نمیتواند پاسخ شرطی را فرا خواند. لذا پاسخ خاموش میشود.
خاموشی پاسخگر به طور طبیعی در طول زندگی به ما کمک میکند تا بر بسیاری از ترسهای اکتسابی دوران کودکی خود فائق آییم. ما به تدریج که بزرگ میشویم براساس تجارب مختلف و دیدن اینکه محرکها برای ما خطری بهوجود نمیآورند بر ترسهای دوران کودکی خود، نظیر ترس از پزش، تاریکی، رعد و برق و از این قبیل، مسلط میشود.
مهمترین روشهای برخاسته از خاموشی پاسخگر عبارتند از:
۱- خاموشی تدریجی ۲- غرقه سازی
۱- خاموشی تدریجی: در این روش محرک اضطراب را به صورت ضعیفی به شخص معرفی (ارائه) میشود بهنحوی که بتواند آن را بدون اضطراب تحمل نماید پس ازآنکه درخضور محرک ضعیف خاموشی رخ داد در مرحله بعد بر شدت محرک افزوده میشود و این کار ادامه مییابد تا اینکه محرک به شدیدترین حالت برای شخص قابل تحمل باشد.
۲- غرقه سازی: غرقهسازی به تعدادی روش گفته میشود که هدف همه آنها ایجاد خاموشی به طور اجباری است. ویژگی مشترک این روشها آن است که شخص را برای مدتی نسبتاً طولانی در معرض محرک ترسآور یا اضطرابزا (محرک شرطی) با شدت تمام قرار میدهند.
ترسیدن ما جملگی از بیم بلا بود اینک زچه ترسیم که در عین بلاییم
انواع غرقهسازی
غرقهسازی واقعی غرقهسازی خیالی غرقهسازی خیالی اغراقآمیز
۲) روشهای برخاسته از شرطیسازی تقابلی
شرطیسازی تقابلی فرایندی است که درآن پاسخ با پسخ دیگری که با آن ناهمساز است جانشین میشود. و این سبب میشود که پاسخ شرطی (که نا مطلوب است و هدف تغییر رفتار واقع شده) در خصوص محرک شرطی داده شود.
بطور مثال اگر کودکی از سگی میترسد چنانچه در گوشهای از حیاط او به همراه تعدادی از کودکان دیگر از هیجان مبت (کنار کودکان دیگر بودن) پاسخ هیجانی ترس را نشان نخواهد داد.
مهمترین روش تغییر رفتار و رفتاردرمانی برخاسته از شرطی تقابلی حساسیتزدایی است.
انواع حساسیتزدایی:
۱- حساسیتزدایی منظم (خیالی)
۲- حساسیتزدایی واقعی
۳- خود حساسیتزدایی
۱) حساسیتزدایی منظم (خیالی):
در این روش حساسیتزدایی منظم خیالی محرکی را که مولد اضطراب است در شرایط آرمیدگی عضلانی به تدریج به فرد مضطرب ارائه میکنند و این کار ادامه میدهند تا اینکه بتواند محرک مولد اضطراب را با حداکثر شدت تحمل نماید. برای اجرای حساسیتزدایی منظم سه مرحله زیر باید طی شود:
۱- ایجاد سلسله مراتب اضطراب
۲- آموزش آرمیدگی
۳- حساسیتزدایی
۲) حساسیتزدایی واقعی:
در روش حساسیتزدایی واقعی محرک اضطرابآور تدریجاً ولی بهصورت عینی یا واقعی به فرد ارائه میشود.
۳)خود حساسیتزدایی:
روش خود حساسیتزدایی همان روش حساسیتزدایی منظم اسن با این تفاوت که در حساسیتزدایی منظم درمانگر به تدریج موقعیتهای اضطرابزا را که در سلسله مراتب اضطراب مرتب شدهاند به مددجو معرفی میکند. اما در خود حساسیتزدایی، خود مددجو کنترل صحنههای اضطرابزا را برعهده میگیرد.
روشهای بیزاریآور
روشهای درمانی انزجارییا بیزاریآور برای از بین بردن رفتارهایی مورد استفاده قرار میگیرد که خود آنها تقویت کننده هستند و به آسانی تن به خاموشی نمیدهند.
۱) شرطیسازی بیزاریآور Ñ درمان الکسیم- اعتیاد- انحرافات جنسی- پرخوری
۲) حساسیتزدایی Ñ فرد به صورت خیالی محرک مولد رفتار را با یک محرک آزارنده همراه کند.
۳) سایر روشها Ñسیگار کشیدن سریع
«روشهای پژوهش در تغییر رفتار و رفتاردرمانی»
در تغییر رفتار و رفتاردرمانی، پژوهش عموماً بصورت تک آزمودنی یا تک موردی صورت میپذیرد.
انواع طرحهای پژوهشی تک آزمونی
طرحهای پژوهش تک آزمودنی متنوع هستند که ما در اینجا به اختصار به معرفی سه نوع از این طرحها میپردازیم:
۱- طرح A-B : در طرح A-B یک مرحله اصلی خط پایه وجود دارد که در آن رفتار آماج در شرایط طبیعی مورد سنجش قرار میگیرد (A). بعد از این مرحله، مرحله اجرای روش تغییر رفتار است که در آن متغیر مستقبل به کار گرفته میشود وسپس آثار یا نتایج آن مورد سنجش قرار میگیرد(B).
روش درمانی B خط پایه A
۲- طرح A.B.A : در طرح A.B.A علاوه بر مراحل اصلی طرح A.B، مرحله سومی وجود دارد که در آن مرحله خط پایه تکرار میگردد تا اثر متغیر مستقبل (روش درمانی) مشخص شود. آیا علت اصلی تغییر رفتار روش تغییر رفتار (روش درمانی) است یا چیز دیگر؟
A B A
۳- طرح A.B.A.B : این طرح (A.B.A.B) یک مرحله بیشتر از طرح (A.B.A) دارد. در این طرح مرحله B یا همان اجرای روش تغییر رفتار یا اعمال متغیر مستقبل یکبار دیگر انجام میشود. هدف اصلی اضافه شدن این مرحله گذشته از تعیین تأثیر متغیر مستقبل حذف یا تغییر رفتار آماج است.
A B A B
روشهای و فنون برخاسته از نظریه شرطیسازی کنشگر
۱) روشهای افزایش رفتارهای مطلوب موجود.
۲) روشهای ایجاد رفتارهای تازه.
۳) روشهای نگهداری و گسترش رفتارهای مطلوب.
۴) روشهای کاهش و حذف رفتارهای نامطلوب.
۱) روشهای افزایش رفتارهای مطلوب موجود:
روشهایی که براساس نظریه شرطیسازی کنشگر گرفته شدهاند و هدفشان افزایش رفتارهای مطلوب موجود هستند از دو اصل مهم این نظریه سرچشمه میگیرند:
(اصل اول) تقویت مثبت:
در شرطیسازی کنشگر تقویت مثبت به فرایندی گفته میشود که درآن محرک تقویت کننده بعداز یک رفتار باعث افزایش احتمال وقوع آن رفتار میشود.
(اصل دوم) تقویت منفی:
مطابق با این اصل چنانچه بعداز یک رفتار محرک آزاردهندهایحذف گردد احتمال وقوع آن رفتار افزایش مییابد.
۱- روش تقویت مثبت
۲- روش تقویت منفی
۳- اقتصاد پتهای:
بعداز انجام رفتار مطلوب یک پته (شیء یا علامت) دریافت میکنند که قابل تعویض به یک تقویت کننده دیگر است.
۴- قرارداد رفتار:
قرارداد رفتاری یا قراداد وابستگی به توافق کتبی بین افراد گفته میشود که در آن وابستگیهای بین رفتار ورد انتظار و پیامدهای آنها مشخص میگردد. در قرارداد رفتاری هم رفتارهای مورد انتظار و هم تقویت کنندههایی که به آن رفتارها داده خواهد شد مشخص میشوند.
۲) روشهای ایجاد رفتارهای تازه:
مهمترین روشهایی که برای رفتارهای تازه (براساس نظریه شرطیسازی کنشگر) بهکار میروند عبارتند از: الف) شکلدهی رفتار ب) زنجیرهسازی
الف) شکلدهی رفتار:
در روش شکلدهی به کمک تقویت تفکیکی، جزیی از رفتار موجود انتخاب میشود و به تدریج این جزء رفتاری تغییر شکل مییابد تا به رفتار کامل که مورد نظر است تبدیل شود. به سخن دیگر، در روش شکل دهی یک جزء ساده رفتار به تدریج کامل و کاملتر میشود تا اینکه سرانجام رفتار پیچیده مورد نظر حاصل آید.
ب) زنجیرهسازی
: در روش زنجیرهسازی اجزای ساده رفتاری به دنبال هم قرار داده میشوند و از ترکیب آنها یک رفتار پیچیدهتر ظاهر میگردد.
۳) روشهای نگهدای و گسترش رفتارهای مطلوب:
براساس نظریه شرطیسازی کنشگر در آغاز یادگیری لازم وضروری است که بعد از رفتار و بلافاصله پیامد تقویتی بیاید تا آن رفتار به خوبی یادگرفته شود اما برای نگهداری رفتار باید از سبک و روشهای دیگری استفاده شود که به آن برنامههای تقویت میگویند. منظور از برنامه تقویت این است که تعیین کنیم رفتار مورد نظر را تا چه میزانی تقویت کنیم.
* برنامه تقویتی نسبت ثابت: به برنامهای گفته میشود که در آن تقویت بعد از تعداد ثابتی از رفتار مورد نظر تقویت ارائه میگردد.
* برنامه تقویتی نسبت متغیر: به برنامهای گفته میشود که در آن تقویت بعداز تعداد متغیری از رفتار مورد نظر تقویت ارائه میگردد.
بطور مثال یکبار بعداز ۲ بار ارائه رفتار مورد نظر بار دیگر بعداز ۸ مورد مشاهده رفتار مورد نظر.
* برنامه تقویتی فاصلهای ثابت: به برنامهای گفته میشود که در آن تقویت بعداز گذشت مدت زمان ثابتی پاسخدهی ارائه میشود.
پرداخت حقوق در پایان هر ماه براساس تقویت فاصلهای ثابت است.
* برنامه تقویتی فاصلهای متغیر: که در آن تقویت پس از گذشت فاصله زمانی متغیر ارائه میگردد.
۴) روشهای کاهش و حذف رفتارهای نامطلوب:
بهطور کلی در نظریه شرطیسازی کنشگر از دو راه میتوان رفتارهای نامطلوب را کاهش و حذف کرد:
الف) جانشین ساختن رفتارهای مطلوب به جای آنها و در نتیجه کاهش دادن غیر مستقیم رفتارهای نامطلوب.
ب) کاهش دادن مستقیم رفتارهای نامطلوب.
روشهای مثبت کاهش رفتار
۱) تقویت تفکیکی نرخهای کمرفتار:
وقتی که رفتاری با نرخ و یا فراوانی کم رخ میدهد تقویت ارائه میشود.
۲- تقویت تفکیکی رفتارهای دیگر:
همه رفتارهای فرد تقویت میشوند بجز رفتار آماج که نامطلوب تشخیص داده شده است.
۳) سیری یا اشباع:
در این روش به فرد اجازه داده میشود تا حد سیر به آن رفتار بپردازد.
*روشهای منفی کاهش رفتار
۱) خاموشی:
براساس نظریه شرطیسازی کنشگر چنانچه رفتاری با پیامد مثبت (تقویتکننده) مواجه نشود و این فرایند چند بار تکرار شود آن رفتار خاموش میشود.
۲)محروم کردن از تقویت:
فرد به خاطر انجام رفتاری نامطلوب برای مدتی از دریافت تقویت محروم میشود.
۳) جریمه کردن:
وقتی فردی مرتکب رفتار نامطلوب شود او را وادار کرد تا برای جبران عمل خلاف خود ، به اصلاح آن بپردازد.
۴) تنبیه:
ارائه محرک آزارنده یا تقویت کننده منفی به دنبال رفتار نامطلوب گفته میشود که نتیجهاش ضعیف شدن یا کاهش احتمال وقوع آن است.
آثار جانبی تنبیه
۱- رفتار تنبیه شده، پس ازپایان یافتن تنبیه در خزانه رفتار فرد باقی میماند و به محض اینکه عامل تنبیه کننده ضعیف شد آن رفتار مجدداً ظاهر میگردد.
۲- سبب انزجار فرد تنبیه شونده از تنبیه کننده میشود.
۳- عمل تنبیه کردن به سرعت توسط دیگران یادگرفته میشود.
۴- تنبیه منجر به پرخاشگری میشود.
۵- فرد تنبیه شده ممکن است رفتار نامطلوب دیگری جانشین رفتار تنبیه شده نماید.
۶- اگر روشهای تنبیهی ادامهدار باشد سرانجام ممکن است شخص تنبیه شده به تنبیهکننده حمله نماید.
۴) روشهای برخاسته از نظریه یادگیری مشاهدهای
الف) روشهای ایجاد و افزایش رفتارهای مطلوب
۱- الف) ایجاد رفتار با استفاده از اصل اکتساب: یعنی از راه مشاهده رفتار دیگران که عمل را انجام میدهند و فرد از راه مشاهده آن عمل را میآموزد.
۲- الف) با استفاده از اصل بازداریزدایی: یعنی از طریق مشاهده الگویی که بدون تجربه هیچگونه پیامد نامطلوب رفتاری را که مشاهده کننده از انجام آن بیمناک است انجام دهد.
۳- الف) با استفاده از اصل آسانسازی: یعنی کسی که از قبل رفتاری را آموخته است اگر شاهد انجام آن رفتار از سوی دیگران باشد خود بهخود به انجام رفتار راغب خواهد شد.
ب) روشهای کاهش و حذف رفتارهای نامطلوب
۱- ب) با استفاده از اصل بازداری: اگر فرد الگویی را مشاهده کند که با خاطر انجام رفتارش تنبیه شده است احتمال انجام آن رفتار کاهش مییابد.
۲- ب) با استفاده از روش رفتار ناهمساز: فرد رفتارهایی را از الگو مورد مشاهده قرار دهد که با رفتار مشکل آفرین او مغایر است.
۳- ب) روش الگو برداری نهان: به جای نمایش صحنههای زنده از فرد خواسته میشود تا الگوهایی را که به رفتارهای خاصی اشتغال دارند درذهن خود تجسم کند.
شرح حال نویسی :
ملیکا ۱۷ ساله
وسواس نسبت به پاکیزگی (بعد از هر بار دستشویی رفتن پاها را تا زانو شتشو می دهد و این عمل را در شبانه روز تقریباً ۷ تا ۸ بار انجام می دهد به طوری که گاهی اوقات پاهای این کودک درد شدید می گیرد
به نظر می رسد که وسواس در این کودک به دلیل یادگیری مشاهده ای است زیرا پدر ایشان به وسواس شدید مبتلا است علت دیگر این است که پدر این کودک در هنگام آموزش توالت در کودکی سختگیری زیادی نسبت به پاکیزگی می نموده است در رابطه با تغییر رفتار در این کودک می توانیم از رویکرد رفتار درمانی (تقویت کننده ها)و (شناخت درمانی ) همچنین خانواده درمانی (ارجاء پدر به روان پزشک) در کاهش رفتار این فرد انجام دهیم .
جلسه مشاوره
درمانگر: درابتدا ما سعی می کنیم که شناخت شما را در رابطه با پاکیزگی و همچنین پاکی و نجس بودن با هم صحبت کنیم . آیا شما موافق هستید؟
مراجع: بله.
درمانگر: تعریفی از پاکیزگی در دین اسلام و همچنین شرایط آنرا با هم بررسی کردیم ، دررابطه باپاکیزگی در علوم پزشکی و طبیعی هم با هم بحث و گفتگو نمودیم. بعد از او پرسیدم حالا چه احساسی داری؟
مراجع : احساس می کنم خیلی هم کنار گذاشتن این کار وحشت ناک نیست . اما حتی اگر من هم بخواهم که این عمل را انجام ندهم پدرم از من ایراد می گیرد.
درمانگر : با مادرتان چطور کنار می آید؟
مراجع: مادرم هرگاه او باشدبیشتر مراعات میکند اما به او هم ایراد می گیرد و اغلب بر سر این مسئله با هم مشاجره می کنند.
درمانگر : آیا پدر و مادرتان بر سر مسائل دیگر با هم مشاجره دارند؟
مراجع: نه آنها همدیگر را خیلی دوست دارند .مادرم می گوید که پدرم بیش از اندازه تمیز است.
درمانگر: خواهر یا برادر دیگ ری داری؟
مراجع: نه من تنها فرزند خانواده هستم.
در جلسات بعدی از پدر و مادر این کودک دعوت کردیم و آنها هم با کمال میل قبول نمودند.
متوجه شدم این دختر فرزند واقعی آنها نیست و دختر هم از این موضوع مطلع نیست. به علت علاقه زیاد این دو همسر به یکدیگر ، بعد از اینکه بچه دار نشدند به شهرستان رفته در آنجا سرپرستی این دختر را قبول کرده اند و هیچیک از اقوام هم از این موضوع با خبر نیست.
به نظر می رسد ریشه اظطراب پدر در ناباروری وی میباشد . چون اینطور که می گفتند این مسئله (وسواس) از دو سال بعد از ازدواجشانشروع شده بود .تقریبا از همان زمان که مرد متوجه ناباروری خود شده است.
باتوجه به میزان زیاد وسواس در جنبه های مختلف رفتار مرد ، ایشان را به روانپزشک ارجاع دادم. و به او گفتم که این درمان می تواند تاثیر مثبتی در تعاملات او با خانواده و دیگران داشته باشد . و درمان خود را از دو هفته بعد شروع نمود.
حاصل آنکه با توجه به کارهای شناختی و خانواده درمانی که برای این مورد انجام شد بعد از ۱۴ جلسه کار مشاوره، وسواس (عمل شستشو )به۲-۱ بار در روز کاهش یافت.
مشاوره گروهی:
قرار بود در مدرسه جلسه انجمن اولیا ومربیان برگذار شود .
مدیر مدرسه ازمن خواست که دراین جلسه حضور داشته باشم و برای اولیا در مورد چگونگی افزایش اعتماد به نفس در فرزندان صحبت کنم . من هم قبول کردم و متن خودم را آماده نمودم. تقریبا نزدیک به ۶۵ نفر حضور داشتند.
قبل از صحبت من مدیر مدرسه کمی در مورد اعتماد به نفس و نقش آن در زنگی برای حضار صحبت نمود و بقیه بحث را به من سپرد.
متن من به قرار زیر است:
« فقط یک نقطه از جهان وجود دارد که میتوانید به طور یقین در آنجا به وضع خود بهبود بخشید و آن نقطه وجود خود شماست.»
آلدوس هاکسلی
برای تقویت اعتماد به نفس فرزندان و فراگیران توجه به نکات زیر ضروری است.
۱- به کودکان آزادی و استقلال عمل بدهید:
«طبق نظر اریکسون، کودکان در سنین پایین طبیعتاً طالب آزادی و استقلال هستند. میخواهند کارها را خودشان انجام دهند و خود را در نظر دیگران نشان دهند. اگر والدین این رفتارها را تقویت و تشویق کنند و فرصتهای لازم را فراهم نمایند، کودکان روی بدن و خودشان تسلط پیدا کرده و و این باعث نوعی پرورش حس استقلال و خودمختاری خواهد شد و ارادهای قوی درآنها رشد پیدا میکند.»(بروکس،۱۹۸۱،ص۲۲)
از طرفی یکی از مراحل رشد اجتماعی اریکسون توجه به احساس گناه در برابر ابتکاراست. باید راه درست را به کودک نشان داد و به بچه نه، هم گفته شود تا وجدان اخلاقی در او شکل گیرد. « یکی از روشهای مهم، برخورداری از استقلال است. با آموزش نقش و مزیت داشتن استقلال، میتوانید توانایی فرزند خود را بر روی پای خود ایستادن و مقاومت در برابر شدیدترین فشارهای دوستانش، تقویت کنید. » (مکتبی،غلامحسین،۱۳۷۲ص۴۱)
۲- کمک به افراد برای تشخیص تواناییها و استعدادها :
« یکی از مهمترین عوامل در افزایش خود پنداره و عزت نفس فرد ، گسترش آگاهی او نسبت به تواناییها و استعدادهایش است. کمک کنیم تا دانش آموزان به کمک همسالان خصوصیات مثبت خود را تشخیص دهند. » (کانفیلد،۱۹۹۰)
یکی از مهمترین راههای کمک به فرزندان برای آنکه تصویر ذهنی مثبتی از خود بسازند و در سالهای نوجوانی از بلا و یا گرفتاری مصون باشند، کمک به آنها است تا به استعدادها و تواناییهایی که دارند پی ببرند. « اریکسون » روانشناس مشهور میگوید: نوجوان در مرز بلوغ با مسألهی انتخاب میان عزت و حقارت روبرو است، میتواند مهارتهای جدیدی بیاموزد ، میتواند با انجام دادن کاری و موفق شدن در آن ابراز وجود کند و اعتماد به نفس لازم برا ی گذر از سالهای کودکی به دنیای بلوغ را به دست آورد .
« همچنین ممکن است دلسرد از تواناییهای خویش، خود را انسان نالایق و بی کفایتی ببیند و تحت تأثیر این احساس حقارت با خود و با همه به خصومت بپردازد. » (مکتبی، غلامحسین،۱۳۷۲،ص۴۰)
۳- دوستان خوب و همسالان و گروههای حمایت کننده در افزایش خود پنداره مؤثرند:
ممکن است که کودکی هرگز مورد توجه مثبت همسالان قرار نگیرد ، اما گروههای حمایت کننده و همسالان برای ایجاد خود پنداره و جلوگیری از خود بیگانگی مؤثرند. کودک تحت تأثیر همسالان یاد میگیرد سازگار باشد و در جمع بحث کند و با آنها همبستگی پیدا کند.(کانفیلد،۱۹۹۰)
در سالهای نوجوانی دوستان منبع مهمی برای عزت نفس هستند، نوجوانانی که دوست یا دوستان خوبی دارند، کمتر تحت تأثیر حرفهای دیگران قرار میگیرند. بدین معنی که تصدیق یا تأیید یک یا چند نفر کافی است و نیازی به تأیید همه وجود ندارد. دوست برای نوجوان در حکم جزیرهی امنی است که عزت نقس و آرامش بیشتری به او میبخشد.(مکتبی،۱۳۷۲)
لذا به دانشآموزان و فرزندانمان کمک کنیم که در میان جمع همسالان باشند تا در میان گروه تربیت شوند و مورد توجه همسالان خود قرار گیرند.
« کودک اگر احساس کند فراموش شده تعادلش رااز دست میدهد. لذا باید به کودک توجه کرد ، مخصوصاً اگر عمل مثبتی از او سرزده باشد، اما نباید توجه خود را مشروط به انجام عمل مثبت ساخت. » (جفری،۱۹۷۵،ص۲۸)
۴- روی نکات مثبت تأکید کنید:
یکی از عوامل منفی و مؤثر کاهش اعتماد به نفس، داشتن افکار منفی نسبت به خود است ، که در این حالت فرد ، خود را آدم بی ارزشی میپندارد و این افکار ناشی از برداشت نادرست ما از خود و دنیای پیرامون خودمان است. افرادی که دارای افکار منفی نسبت به خود هستند باید کمتر به شکستهای خود توجه کنند.(مکتبی،۱۳۷۲،ص۴۲)
معلمان و والدین برای تقویت خود پنداره و ارزیابی مثبت از خود بایستی روی نکات مثبت کودک و نوجوان تأکید کنند برای آنکه کودکی احساس موفقیت کند او را راهنمایی کنند، مخصوصاً کودکی که هیچوقت شانس موفقیت نداشته و با کوچکترین موفقیت این فرصت را به او بدهیم و گاه کمک کنیم تا موفقیتهای خود را بیان کند و از این راه در موفقیتهای همدیگر شریک میشوند و ماهم روی نقاط مثبت تأکید میکنیم.(کانفیلد،۱۹۹۰) کودکان نیاز دارند مورد توجه قرار گیرند. اگر احساس کند که فراموش شده تعادلش را از دست میدهد و لذا هر وقت عمل مثبتی از او سر زد او را مورد توجه قرار دهید. اما نباید توجه خود را روی انجام عمل مثبت مشروط نماییم(جفری،۱۹۷۵،ص۲۸)
۵- ضعفها و محدودیتها را بپذیرید و بشناسید:
اگر کودکی گزارش دهد که او از فعالیتی ترسناک و بیمناک است ، این مهم است که درستی این باور و اعتقاد را تشخیص دهیم و ارزیابی کنیم. اگر این ارزیابی غلط باشد ، کودک نیاز دارد در مورد این خودآگاهی مجدداً فکر کند، اگر این باور درست باشد علامت و اخطار مهم دگرگونی و تغییر است.
بزرگسالان موفق، از نقصها، ضعفها، سختیها و مشکلات استفاده کرده و تصمیم گرفتهاند که در کجا و در چه زمینههایی انرژی و تواناییشان را صرف کنند و ما نباید درخواست درک و آگاهی از فرزندانمان کنیم. ما باید به آنها کمک کنیم که برای خودشان الزامی برای به حد عالی رساندن استعدادهای پنهانشان به وجود آورند.
یک خودآگاهی دقیق به بچهها کمک میکند ، که تلاش خود را به کجا و در چه زمینهای اختصاص دهند.(هلن، التمن کلین،۲۰۰۰)
۶- توجیه کودک در توجه به نقایص بدنی و جسمانی:
نوجوانی که درای نقایص عضوی باشد نمیتواند به طور مؤثر با محیط سازگار باشد به دلیل اینکه خود را ناقص و حقیر میپندارد و همواره خود را از جامعه کنار میکشد. به گوشهنشینی متمایل میشود، از بازی با همسالان خودداری میکند و چنین به نظرش میرسد که افراد دیگر به دوستی و معاشرت با او مایل نیستند.
همچنین ممکن است این گونه نوجوانان بیاختیار به افراد خانواده خود پرخاش کنند یا برای جبران نقص و عیببدنی خود به رفتارهای نامطلوب دست بزنند، چنین افرادی در مدرسه تندخو و حساس، ترسو و دلشکسته هستند و یا مضطرب میشوند. بهترین کمک به اینگونه نوجوانان در جهت سازگاری این است که از هر نوع اشاره به نقص بدنی ایشان خودداری شود.
امکاناتی فراهم گردد که آنان از خود شایستگی نشان دهند و مورد تقدیر قرار گیرند. لازم به یاد آوری است که نقایص جسمانی در سنین خردسالی کمتر مورد توجه کودکان قرار میگیرد، ولی در حدود نوجوانی آنها به خود میآیند و در مقایسهی خود با دیگران احساس شرم میکنند.
باید فهماند که با نقایص جسمانی خود سازگاری کنند. بزرگسالان نیز باید به آنها یادآوری کنند که نقص جسمی مسئلهای حادی نیست و آنچه مهم و باعث تأسف است، نقص اخلاقی است. چه بسا بزرگان بسیاری که در حین نقص جسمانی صاحب مقامات و کراماتی شده و خدمات ارزندهای به جامعه ارائه کردهاند.(مکتب،۱۳۷۲)
۷ـ احترام به کسانی که در زمینههای متفاوت برترند را ترویج کنید:
ما همه به افرادی که تواناییها و مهارتهایشان با ما متفاوت است، نیاز داریم. من نمیتوانم ماشینم را تعمیر کنم، اما حرفهی من به کار قابل اطمینان و سالم آن بستگی دارد. من نمیتوانم آهنگ بنوازم اما موسیقیدانانی که کارشان را با راحتی و کمترین تلاش انجام میدهند مایهی لذت من هستند، مهارتهای دیگران بسیار از زمینههای زندگی ما را توانگر و پرمایه میکند. ما نباید زمینههایی را که بچههایمان در آن از قدرت اجرایی خوبی برخوردار نیستند تحقیر کنیم، این کار مهارتهای بچههای متفاوت و کسانی را که در آن زمینهها برترند، تحقیر خواهد کرد و موجب تنزل ارزش آنها خواهد شد. بچهها نیازمند پذیرش و به عهده گرفتن مسؤولیتی برای گسترش و پیشرفت برتریهایشان هستند. این امر الزام و تعهد به عمل و اشتیاق و میل نسبت به قدردانی و تقدیر و اطلاع از تواناییهای دیگران را در بر میگیرد.( هلن التمن کلین۲۰۰۰)
۸ـ تشویق کردن فرزندان در راستای اهمیت دادن به گسترهی پهناوری از ارزشها و لیاقتها:
سالهای اولیهی مدرسه خیلی از چالشها را به بچهها معرفی کرده و میشناساند. روزی واقعی ممکن است از دانشآموزی در پایهی دوم درخواست شود که بلند بخواند یا برگه کار مسائل ریاضیاش را پر وتکمیل کند. آواز جدیدی یاد بگیرد ، در یک دو امدادی شرکت کند و یا ساکت و آرام در صف بایستد، این امر به کودک بستگی دارد. بعضی از این دستورات ممکن است آسان باشد و بقیه ممکن است تلاش قابل ملاحظهای را مطالبه کند. ما هر چیزی را نمیتوانیم با موفقیت یکسان انجام دهیم. ما باید به جای آن توجهی به حدود توانایی داشته باشیم.(کلین،۲۰۰۰،ص۲۴۰)
اضطراب قبل از امتحان
پاسخ
استرس و اضطراب تا حدودی طبیعی و لازم است
اضطراب فقط به قبل از امتحان برنمیگرده آدم در حین امتحان وبعدشم بازم اضطراب داره
ولی اضطراب قبل از امتحان مهمتر
به نظر من که اصلأ نباید به اضطراب حتی فکرم کرد
ادم های استرسی
دیگه خسته شدم اینقدر که آدمای استرسی دیدم
پاسخ
شما به اونا نگاه نکنید
اضطراب و بی خوابی
یعنی بی خوابی هم دلیل اضطراب میباشد؟
مشاوره بیماری وسواس
سر جلسه: اضطراب پیش از امتحان
من حتی سر جلسه امتحان اینقدر اضطراب دارم که وقتی برمیگردم خونه تازه متوجه میشم که بعضی از سوالا رو ندیدم
پاسخ
شما باید بتونید اونو کنترل کنید چرا که برای مسائل حساس هم ممکنه این اتفاق بیفته
آره دیگه اون موقع است که تصمیمات ضعیفی میگیرید
و بعدش مشکلات فراوانی به وجود میاد
و در نهایت باعث بیماریهای روحی میشه
وسواس وراثتی
چه جالب من نمیدونستم که وسواسی هم میتونه وراثتی باشه
بیشتر بیماریها وراثتیه
دوست دارم مورد توجه همه قرار بگیرم
من خیلی دوست دارم مورد توجه همه قرار بگیرم به نظر شما این عقلانیه یانه؟
چرا نباشه همه همینطورن
شاید شما کمبود محبت دارید؟
کی گفته همه همینطورن؟ آدما با هم فرق می کنند
فرق میکنند ولی همه یه جورایی دوست دارن که مورد توجه قرار بگیرن
من که خیلی کمبود محبت دارم ولی بازم برام مهم نیست که مورد توجه قرار بگیرم یا نگیرم
خیلیا همچین فکری میکنند این طبیعیه
در هر صورت حس خیلی بدیه
مکتبی، غلامحسین ـ ایجاد و تقویت احساس اعتماد به نفس در کودکان و نوجوانان(۱ و ۲) ـ مجلهی پیوند شماره شماره ۱۷۴ ـ ۱۷۲ ـ بهمن و اسفندماه ۱۳۷۲
محمدنژاد، علیرضا ـ بررسی رابطهی بین نوع تقویت و خودپندارهی دانشآموزان دخترو پسر دورهی ابتدایی شهرستان اشنویه ـ ص۸۰ و ۷۹
منبع: ساینس دیلی
صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره
آیا این اضطراب قبل از امتحان خیلی بده؟