مرکز مشاوره

مرکز مشاوره ازدواج

مرکز مشاوره ازدواج

مرکز مشاوره ازدواج و مرکز مشاوره خانواده با بهترین مشاوران در مشاوره ازدواج راهگشا و همراه شما عزیزان میباشد

ازدواج مقدس است و در همه ادیان به آن سفارش شده است تا والدین جوانانی که به آن حد از

  • رشد و بلوغ فکری ،
  • اجتماعی ،
  • جسمی و
  • عاطفی

رسیده اند ، به آنها کمک کرده و اسباب و وسایل زندگی مشترک آنها را فراهم کنند.

البته پدر و مادر های عزیز نیز باید توجه داشته باشند  در این امر نباید هیچ اجبار و محدودیتی وجود داشته باشد

زیرا کسی که قرار است یک زندگی تازه با فردی دیگر را شروع کند فرزندشان است نه خود آنها.

پس نباید به جای او تصمیمات مهم زندگی اش را بگیرند و او را وادار به انجام کاری کنند ،

زیرا بعدها هر مشکلی به میان آید گریبان گیر خانواده ها نیز خواهد شد.

جوانان دم بخت و والدین آنها میتوانند با مراجعه به مرکز مشاوره ازدواج بهترین تصمیم را در قبال یکدیگر بگیرند.

تهرانی های عزیز نیز میتوانند با مرکز مشاوره ازدواج تهران  در تماس باشند.

شماره های تماس 01

مرکز مشاوره خانواده خوب

 این مشاوره در مرحله بعدی قرار دارد و در واقع بعد از ساخت یک زندگی و ازدواج باید آن را حفظ کرد و ارتقا داد.

سوال این است که چگونه میتوان یک خانواده موفق و خوشحال داشت؟

این سوال به تشریح در سایت پاسخ داده است.

با این حال توجه کنید مشکلات و اختلافات همیشه در خانه هست ولی روش حل آن و رسیدن به توافق جمعی در بستر خانواده مهم است.

سارا و علیرضا یک سال بعد ازدواج دچار مشکل شدند در صورتی که در جلسات پیش از ازدواج خیلی موفق بودند.

هر دو بلوغ جنسی و فکری یکسان داشتند.

مرکز مشاوره ازدواج خوب خواهید بافت.

دلیل اختلاف این بود بعد از بروز مشکل سعی کردند مشکل را به روش های نادرست انجام دهند و از مشاور کمک نگرفتند.

ریشه مشکل رنگ مبلهای خانه بود که کم کم به خانواده کشیده شده ، به در تمامی مسائل گسترش یافت.

آن ها سعی در پیدا کردن جایگاه خود در زندگی نبودند بلکه به دنبال قدرت گرفتن و سلطه بودند چیزی که در ابتدا ازدواج نداشتند و دوستان و خانواده به آنان ابلاغ کرده بود.

از لحاظ اعتقادات مذهبی و منطق زندگی طرز فکرمون یکیه

بیست و یک سالمه و مدت ۶ ماه میشه با یه خانمی بواسطه آشنایمان آشنا شدم.
بعد از تقریبا ۳ماه به این نتیجه رسیدیم که با هم زندگی کنیم چون از لحاظ اعتقادات مذهبی و منطق زندگی طرز فکرمون یکیه و دوتامون اهل شلوغ بریز بپاش نیستیم.

تنها مشکل مشکل مالیه منه که با پس انداز و وام داره انجام میشه.

میخواستم بدونم چطور طرفم رو راضی نگهدارم و اینکه بتونه بم تکیه کنه؟
چطور متوجه بشم چقدر دوسم داره؟
خودش میگه باورت دارم که بهت زمان دادم از لحاظ مالی خودتو جمع کنی.
اینم بگم که منطقش از احساسش بیشتره و من بخاطر همین جذبش شدم.
و در نهایت چطور شکمو بهش از بین ببرم.

ممنون میشم راهنمایی کنید.

پاسخ
اگر واقعا خواهان ازدواج با ایشون هستید باید تلاشتون رو بکنید تا شرایط زودتر مهیا شود و همین تلاش شما بهترین نشانه وفاداری شما به این رابطه است و مسلما مورد تمجید ایشون هم قرار خواهید گرفت

ولی اگر شک و تردید نسبت به ایشون دارید بهتره از همین الان خواهشا ” قید ازدواج و سیاه کردن زندگی یکی دیگرو از سرتون بدر کنید

در مورد اطمینان از دوست داشتن ایشون باید بدونید که خانم ها اگر از فردی خوششون بیاد و تمایل به ازدواج وجود داشته باشد در اکثر مواقع همراهی می کنند .و کاملا ار دقت داشته باشید متوجه مساله خواهید شد .

اینکه بخواهید ایشون رو راضی نگه دارید بستگی دارد چقدر درک درستی از ملاک ها و ایده ال های ایشون دارید و می خواهید خود را به ملاک های ایشون نزدیک کنید وشرایط رو فراهم کنید .
اگر هم در حال حاضر چنین شرایطی ندارید صادقاته مطرح کنید .

چون برای خانم ها این مساله مهم است و این طور میتوانند بهتون تکیه کنند .

و در مورد هر مساله ای که به زمان نیاز دارید راحت به ایشون بگید و اصلا قول و وعده هایی که فعلا نمی توانید براورده کنید مطرح کنید
اجازه بدید ایشون به شما اعتماد کنند .
امیدوارم موفق و خوشبخت باشید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

معمولا دختر ها این علاقه خود را مخصوصا در چند دقیقه اولیه هر دیدار و یا ملاقاتی به راحتی و ناخواسته از خود بروز می دهند که شما تنها کافیست با برخی از آن ها آشنا باشید تا به راحتی متوجه علاقه این خانم به خود شوید.

البته نکته اینجاست که معمولا رفتار ها و نشانه هایی که یک خانم از خود بروز می دهد به مراتب پیچیده تر از یک مرد است که شاید احتیاج به رمز گشایی داشته باشند.

لبخند و یا نشانه هایی از لبخند و شادی در صورت

شما باید به هنگام ملاقات با این خانم به دنبال لبخند های واقعی باشید. البته گاهی آن ها سعی در کنترل این لبخند دارند ولی نمی توانند این شادی و یا خوشحالی را در صورت خود پنهان کنند البته مراقب لبخند های غیر واقعی هم باشید هرچند دختر ها خیلی در رابطه با ایجاد لبخند مصنوعی ماهر نیستند. اگر در حال تعریف کردن ماجرا و یا به اشتراک گذاشتن مطلب جذابی هستید و آن ها با دقت به صحبت های شما گوش می دهند و کمی غیر عادی از مطالب شما به وجد می آیند و خوشحال می شوند همگی نشانه از وجود علاقه به شماست.

همانطور که گفتیم خانم ها پیچیده هستند و ممکن است با وجود اینکه عمیقا از گفته های شما خوشحال می شوند و لذت می برند ولی سعی در مخفی کردنش داشته باشند.

ارتباط و ارتباطات چشمی

مرد ها باید بدانند این نشانه خیلی کارامد است، چرا که اگر یک دختر به شما علاقه داشته باشد ارتباط چشمی با شما برقرار خواهد کرد و به نحوی به شما خیره خواهد شد همانند اینکه شما تنها پسر موجود در محیط هستید.

البته در کشور ما به سبب فرهنگ و شرایط موجود در خانواده ها ممکن است این خانوم کمی در بر قراری ارتباط چشمی ضعیف عمل کند و یا خجالتی باشد با این حال شما حتی این نگاه های روبه پایین را همانند برقراری ارتباط چشمی برداشت خواهید کرد.

بنابر این شما به راحتی می توانید موارد زیادی را از نگاه های آن ها متوجه شوید و به گفته محققان چشمان آن ها زمانی که شما رفتاری موافق نظرشان انجام میدهید به راحتی این موضوع را به شما منتقل خواهد کرد. پس زیر نظر گرفتن نگاه های آن ها یک راه برای تشخیص این علاقه است.

زیر نظر گفتن زبان بدن

ما قبلا در هاو کن یو در رابطه با روش های خواندن زبان بدن با شما صحبت کردیم که این مقاله را در لینک زیر می توانید مشاهده کنید تا اطلاعات بیشتری توسط زبان بدن از شخص مورد نظر به دست بیاورید با این حال به صورت کلی زمانی که یک دختر تصمیم خود را برای شناخت بیشتر شما گرفته است دارای آرامش بیشتر است و البته رفتار هایش کمی راحت تر از قبل خواهد بود.

زبان بدن چیست و چگونه زبان بدن بخوانیم

از سوی دیگر چنانچه دختر به هنگام صحبت با شما پا های خود را بر روی یک دیگر انداخته و دست ها را در بغل خود گره زده است و به عبارت دیگر نسبت به شما گارد کاملا بسته ای گرفته است به نظر می رسد آنچنان که فکر می کنید نسبت به شما علاقه ای وجود ندارد.

توجه متفاوت به شما

کلمه “توجه” در اینجا منظور نوع نگاه ها و زیر نظر گرفتن رفتار ها و حرکات شماست.

فهمیدن اینکه شخصی به شما نگاه می کند کار سختی نیست ولی وظیفه شما کاربران هاو کن یو شناخت نگاه هایی است که متفاوت از نگاه های ساده به افراد غریبه یا اشیای دیگر است.

بنابر این چنانچه شما متوجه شدید که نگاه های وی به نحوی است که مدام به دنبال کنکاش رفتار، سلایق، برخورد ها و حتی ظاهر شماست بنابراین شما با نشانه های علاقه، رو به رو هستید

چگونه بفهمیم خانومی دوستمان دارد

دختر ها و خانم ها ممکن است در برخورد های اولیه به سبب شخصیت دخترانه خود کمی رفتار های منفی از خود نشان دهند ولی شما باید همیشه کمی صبور باشید چرا که این رفتار ها در صورت وجود علاقه پایدار نخواهند بود. حتی به تعبیری دیگر وجود استرس و اظطراب به هنگام وجود شما، به خودی خود می توانند باعث به وجود آمدن رفتار هایی شوند که شما را کمی عقب براند اما بدانید که این رفتار ها هم می توانند نشانه ای از علاقه باشند.

دقت بیشتری در جزئیات وجود دارد

دختر ها نسبت به پسر ها با دقت بیشتری به موضوعات مختلف می نگرند ولی نه هر موضوعی. مطمئنا دختر ها هر چقدر با دقت بیشتری به موردی معطوف شوند، اهمیت و البته توجه و علاقه بیشتری هم نسبت به آن دارند.

با دقت گوش فرا دادن به صحبت های شما و پرسیدن سوال های باریک بینانه در رابطه با آن ها که قبلا در مقاله های در هاو کن یو به آن پرداختیم می تواند نشانه هایی از این علاقه باشد.

همچنین این دقت در رابطه با ظاهر شما از دندان گرفته تا مو و لباس های شما می تواند ادامه دار باشد.

به اشتراک گذاشتن موضوعات شخصی

کم پیش می آید که دختر ها با افراد غریبه اطلاعاتی را از زندگی شخصی خود به راحتی به اشتراک بگذارند اما برای افراد غریبه های که احساساتی نسبت به آن ها دارند و یا علاقه به آن ها دارند یک استثنا در نظر می گیرند. بنابر این به میان کشیدن صحبت از خانواده و یا اطلاعات شخصی و موارد مشابه که همگی در راستای به دست آوردن توجه شماست می تواند نشانه هایی از این علاقه نسبت به شما باشد که باید با دقت بیشتری به آن ها توجه شود.

کنجکاو بودن نسبت به شما

اگر به هنگام هم نشینی و صحبت با یک خانوم متوجه شدید که هم رفتار ها و هم سوالات وی کمی کنجکاوانه و غیر عادی به نظر می رسد باید شاخک های خود را نسبت به این موضوع بالا بگیرید.

اما آن ها با این وجود سعی در پرسیدن غیر مستقیم سوالات یا انجام کنجکاوی ها دارند که این مورد کمی کار شما را سخت می کند. معمولا سوالات در این کنجکاوی کلی تر و جامع تر هستند.
موفق باشید

بعد از عقد از این رو به اون رو شد

من رضا ۳۳ ساله هستم وحدود ۱۵ ماهه با خانمی بطور کاملا سنتی آشنا شدم.
ایشان در ابتدا بسیار منعطف وبا کلام آهسته وصبورانه رفتار میکردکه این موضوع اشتیاق من رو روز به روز به در کنار ایششان بودن بیشتر میکرد .
اما زمانی که عقد کردیم شرایط کاملا تغییر کرد ونحوه برخورد ایشان با ناهماهنگی وعدم تطابق با عقاید ورفتار خلاف نظر ایشان ،بسیار متفاوت شد
ومسائل ما هر روز بد رنگ تر میشه لطفا من رو راهنمایی کنید

پاسخ

در این مورد حتما با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

دوست عزیز ۱۵ ماه زمان کمی تیست و اصولا در این زمان افراد خودشون رو نشون می دهند و شخصیت بروز پیدا می کند .

هر چند هم که طرف مقابل بخواهد وانمود کند این مساله نمی تواند در ۱۵ ماه ادامه داشته باشد چون می فرمایید جذب اخلاق ایشون شدید و حالا بعد از عقد تفاوت رفتاری می بینید با توجه به اینکه نمی شود یک طرفه قضلوت کرد شاید مساله از هردو نفر باشد و اخلاق و رفتار شما هم در تغییر خلق و خوی ایشون بی تاثیر نبوده .

و اگر در صدد رفع مساله هستید باهم مراجعه و تلاش کنید هر دو نفر سهم خودتون رو در ایجاد مشکل یا مشکلات در نظر بگیرید .امیدوارم مساله مرتفع شود.

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

 خودتون قطعا بهتر می توانید تصمیم بگیرید .
وقتی فردی ۶ سال مداوم با شما دوست بوده ولی به وعده و قول و قرار ها عملی نکرده در زندگی اینده هم قابل اطمینان خواهد بود ولی وقتی می فرمایید خواستگاری دارید که به هر لحاظ مورد قبول شما هستند بهتره در مورد ایشون بیشتر فکر کنید .
نه اینکه بنده منظروم این باشد که به ایشون حتما جواب مثبت بدهید خیر بلکه بهتره به ایشون به طور جدی فکر کنید .و در نظر داشته باشید.
زندگی زناشویی با دوستی ها متفاوت است هر چند طولانی و عمیق و بهتره برای زندگی اینده همراهی را اننتخاب کنید که به هر لحاظ شبیه ملاک های شما باشند و حداقل های زندگی را داشته باشند و به نفر قبل بفرمایید که همه چیز از نظر شما تمام شده است ولی بحث خواستگار را مطرح نکنید که بعدا برای شما مشکل ساز شوند امیدوارم موفق باشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

بعد از یه مدتی متوجه شدم که این آقا با تموم زن ها و دخترای شهر رابطه داره

سلام وقت بخیر..من حدود یک سال پیش با پسری آشنا شدم که مادرم هم در جریانه رابطمون بود..

رابطه ی ما به این صورت بود که فقط پیام میدادیم اونم گاهی یک هفته یکبارو گاهی دو هفته یکبار که اونم بیشتر عکس نوشته و فیلم بود..

۳-۴بارم ایشون زنگ زدن و اصلا قرار حضوری نداشتیم بعد از یه مدتی متوجه شدم که این آقا با تموم زن ها و دخترای شهر رابطه داره یکیشون خاله خودم که هم شوهر داره و هم بچه!

یه جوری بود که انگار خالم از رقابت من وارد این ماجرا شد البته این اقا هم از نظر مالی و هم از نظر قیافه و ظاهر وضعیت خوبی داره.

حالا یک ساله که خالم یه جوری بمن تیکه میندازه و اذیت میکنه البته ما دیگه رابطمون رو باش قطع کردیم ولی الان میترسم چون من نامزد کردم و نگرانم نکنه اینارو به نامزدم بگه یا هر چیز دروغه دیگه ای در این مورد که زندگیه منو خراب کنه چون هرکاری ازش برمیاد و نامزدم خیلی آدم معتقد و با ایمانیه و منو خیلی دوست داره..

از طرفی میترسم خودمم بش بگم نکنه بزاره و بره چون در این صورت آبروم میره شهرمونم خیلی کوچیکهلطفا کمکم کنین

در این مورد کلامی با ایشون صحبت نمیکنید و تمام ردی که بتونه از گذشته شما باشه رو پاک کنید …

مادر شما در جریانه پس میتونید بیان کنید ایشون میخواسته خواستگاری کنه و….

ولی هر صحبتی شد فقط انکار کنید و نگران نباشید چون ایشون هم حرفی نخواهد زد …

فقط حساسیت نشون ندید چون میتونه برعلیه شما استفاده بشه ….

کاملا قاطع و محکم برخورد کنید

درسته که شما ارتباطی داشتید ولی این ارتباط حضوری نشده زیر نظر خانواده بوده و تصمیم برای ازدواح بوده و هیچ وقت ملاقات حضوری صورت نگرفته است اگر خاله شما بخواهند اقدامی کنند که ابروی خودشون به عنوان فرد متاهل بیشتر در معرض خطر است اگر خود اون فرد تمایلداشته باشند زندگی شما را خراب کنند که احیانا عکسی یا چیزی ندارند که شما در موقعیت نامناسبی باشید و بخواهند اثبات کنند که دوستی در کار بوده به هر حال قصد ازدواج بوده و خب طبیعتا بعد از مدتی به لحاظ عاطفی ممکنه پیام هایی رد و بدل شود و اصلا جای نگرانی وجود ندارد.

ضمن اینکه باید توجه داشته باشید گفتن این مساله به نامزدتون درسته ظاهرا صداقت به خرج دادن است ولی در واقع به هیچ عنوان از ذهن ایشون پاک نخواهد شد به فرض اینکه با شنیدن این مساله هنوز به شما تمایل داشته باشند.

همیشه درگیری دارند و عدم اعتماد مخصوصا که می فرمایید مذهبی هستند در هر حال امیدوارم تصمیم درستی گرفته شود و البته که بهتر است اصلا توجهی به این شرایط نداشته باشید.

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۴۴۰۳۴۴۹۰
موفق باشید

بین دو راهی انتخاب خواستگار موندم

سلام من یه مدتی هست با یه اقایی دوست هستم وخیلی هم دوستش دارم اما الان یه شخصی برای خواستگاری امده موندم بین دوراهی که کدام را انتخاب کنم

پاسخ

یک دلیل اینکه بین دوراهی مانده اید قضاوت عقل شماست و احساس شما که در مورد دوستتون وجود دارد احتمالا این فرد جدید شرایط مناسبی دارد و احساسا و عاطفی به کسی که با اومدتی دوست هستید وابسته شدید؟

درست است ؟ خب بهتره کاملا شرایط را بسنجید اگر فکر می کنید شناخت شما از فردی که مدتی با او بودید کامل است و این فرد شرایط و ملاک های شما را براورده می کند و متناسب با انتظاراتی است که ار فرد اینده دارید البته اگر قصدش ازدواج باشد همراه است خوب فرد جدید را رد کنید ولی اگر فکر می کنید فضا بیشتر دوستانه بوده و جدیت ازدواج را نداشته و احساسی وابسته شدید و وقتی منطقی شرایط را بررسی می کنید فرد جدید شرایط شرایط شما را دارد خب بهتر است تکلیف دوستتون رو مشخص کنید چون قطعا زمان گذاشتن با شما و ..

با امیدی صورت گرفته و بهتره در جریان تصمیم گیری برای اینده باشد و دلیل منطقی برای جدایی بگیرید که بعدا از سمت ایشون حس انتقام جویی و مشکل خاصی برای زندگی ایندتون پیش نیاد البته به فرض مورد قبول بودن شرایط نفر جدید به هر حال امیدوارم تصمیم درستی بگیرید و خوشبخت باشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

خانم من زیادی منطقی هست و بیشتر وقت ها عصبی هست اما خودم هم منطقی و هم احساسی

من به مدت ۳ ماه عقد کردم . سن من ۳۱ و سن خانمم ۲۷ سالشه سوالم اینجاست خانم من زیادی منطقی هست و بیشتر وقت ها عصبی هست اما خودم هم منطقی و هم احساسی.

جخیلی مواقع دچار کمبود احساس میشم و دچار خلاء عاطفی میشم به نظرتون وظیف من چیه ؟ من باید چکار کنم ؟خسته شدم اون بیشتر گیر میده بیشتر گیرهای جزئی خیلی وقتا کلافه میشم چکار کنم .

اکثر شب ها که میخوام باهاش درد دل کنم درد داره مثلا یه بار دلش یه بتر سردرد یه بار کمر درد میگم بریم دکتر میگه دکتر هیچی نمیفهمن . ایشون فوق لیسانس و من لیسانس .یه راهنمایی بکنید ممنون میشم.

با سلام دوست عزیز تفاوت ها های شخصیتی باید قبل از ازدواج بررسی شود منتهی اکنون که ظاهرا تازه عقد کردید هم می شود تلاش داشته باشید تا مسائل مرتفع شود راجب احساسات و شرایطی که دارید با همسرتون صحبت کنید.

از ایشون انتظارات رو بخواهید و مطرح کنسد در شرایط مناسب شاید ایشون خیلی متوجه نیازهای شما نیستند و خب طبیعی است که این مساله شما را ازار می دهد.

ولی برای هر چیزی راه حلی وجود دارد.

و قطعا با مراجعه حضوری حل خواهد شد .نگران نباشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
موفق باشید

سر دو راهی انتخاب همسر آینده هستم و نمی دونم چکار کنم

بنده ده سال با اقا پسری دوست بودم اما مشکلاتی پیش اومد که نتونستیم ازدواج کنیم و رابطمون سرد شد،اما الان یه خاستگار برام پیدا شده که تمام چیزای مد نظرم رو داره و خیلی بهم علاقه داره،

سر دوراهی موندم و نمیدونم باید چیکار کنم.

از طرفی نمیتونم از ده سال و خاطراتم چشم پوشی کنم،و بخاطر کمبودام تو رابطه قبلیم نمیتونم از این خاستگارم بگذرم میشه راهنماییم کنید لطفا

ده سال ارتباط دوستی کم نیست البته سن شما رو نمی دونم دقیقا ولی خب باید دقت داشته باشید که با همه اینکه خواستگار جدید شما شرایط رو داره این خاطرات و این مقایسه ها ممکنه دردسر ساز بشه به هر حال وابستگی ده ساله به راحتی فراموش نمی شود و اینکه اگر عکسی و یا هر چیزی دست اون اقا باشه برای زندگی اینده شما دردسر نشود.

البته که احتمالا در این مورد جدید به جای احساس عقل و منطق شما حکم می کند و خب احتمال خطا پایین تر است ولی بهتره قبل از ازدواج و اقدام برای فراموش کردن و حل شرایط قبلی مراجعه ای داشته باشید و اینکه اون اقا اگر متوجه شرایط شوند ممکنه در تصمیمشون تجدید نظر کنند.

البته همه احتمال است و به فرض عدم اطلاع .در هر حال دوستی ها هیچ تضمینی برای ازدواج ندارد و شاید اگر این مورد رو هم رد کنید با این فردده ساله منطقی نباشد ازدواج کنید و باز مشکلاتی پیش بیاید پس بهتر اسن مراجعه حضوری داشته باشید امیدوارم خوشبخت باشید
و بتوانید مساله را درست مدیریت کنید و تصمیم درست بگیرید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
موفق باشید

اختلاف سنی ۵ ساله توی زندگی مشترک مشکل به وجود میاره یه نه؟

سلام من الان با یکی حدودا ۵سال اختلاف سنی دارم یعنی اون آفا کوچیکتر از من هستن ولی اخلاقیلتمون به هم میخوره و اینکه قصدمون ازدواج هستش ولیکن میخواستم نظرتونو بدونم سنمون توی زندگی مشترک مشکل به وجود میاره یه نه؟

پاسخ

با سلام دوست گرامی همیشه موارد استثنا هستند که با این اختلاف سنی خوشبخت می شوند و ممکنه مشکل خاصی هم با هم پیدا نکنند ولی دقت داشته باشید که به هیچ وجه نمی شود یک باره تصمیم گرفت .

چون معلوم نیست شما جز استثنا باشید به این خاطر که سن بلوغ عقلی در دختران زودتر اتفاق می افتد ممکن است بزرگتر بودن شما منجر به عدم درک متقابل شود .

و اینکه زن که عاطفی است و احتیاج به حمایتگر دارد ممکن است این مساله براورده نشود .و صرف داشتن تفاهماتی که می فرمایید کافی نیست باید همه جوانب امر را در نظر بگیرید مخصوصا که این توافق ها بیشتر از س احساسات است تا سایر مسائل دیگر.در هر صورت بهتره حتما به مشاوره پیش از ازدواج مراجعه داشته باشید تا از انتخاب خود مطمئن شوید امیدوارم در نهایت خوشبخت باشیددر این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۱۹۸۳۲
موفق باشید

چه آزمایشاتی قبل از ازدواج فامیلی مورد نیاز میباشد؟

۱- بنده (پسر) ۳۲ ساله و نامزدم ۲۸ ساله میباشد
۲- پدر و مادر بنده با یکدیگر دختر عمو و پسر عمو هستند
۳- پدرم با خواهر و برادر خود از طرف مادر ناتنی هستند
۴- نامزد بنده از یک طرف دختر پسر عمه من میباشد
۵- از طرف دیگر عمو و خاله من نیز با یکدیگر ازدواج نموده اند که نامزد بنده نوه دختری ایشان می یاشد
حال باتوجه به توضیحات فوق چه آزمایشاتی قبل از ازدواج مورد نیاز میباشد؟ و این آزمایشات تا چه میزان مورد اعتبار میباشند؟
با سپاس فراوان

پاسخ

دوست عزیز شما که فامیل بسیار دور هستید ولی اگر باز هم نگران هستید ازمایش زنتیک می تواند کمک کننده باشد ..
و نتایج ان هم معتبر خواهعد بود و به فرض اینکه هر مساله ای وجود داشته باشد مشخص و تکلیف شما هم مشخص می شود و اصلا جای نگرانی وجود ندارد .
امیدوارم موفق باشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۳۰۴
موفق باشید

حس میکنم دارم از هم میپاشم چون برای مشکلم راه چاره پیدا نمیکنم

من دختری هستم که حس میکنم دارم از هم میپاشم چون برای مشکلم راه چاره پیدا نمیکنم. خاستم مشاوره بگیرم. راستش من خاسگاری دارم که ۴۰ سالشه و من ۳۳ هستم.

مشکل اینجاست که ایشون به دلم بنده ننشستن ولی از اونجاایی این تنهادخاسگار مناسب من هستش خاستم باهاش کمی اشنایی کنم تا شاید به دلم بشینه.

من ایشون را در کل سه بار دیدم ولی هیچ حس خوبی نسبت به ایشون ندارم و دوسشون ندارم. اولین بار تو خونه ملاقات کردیم. ولی دومین و سومین بیرون خونه.

ملاقات بیرون را کسی جز جز خاهرم خبر نداره. چون خانواده من بفهمن من بیرون رفتم دیدمشون ناراحت میشن. ولی خاسگارم تمایل داره باز همو ببینم. من مشکلی با دیدنش ندارم.

مشکل من خانواده است واینکه خوددم رغبتی به ایشون ندارم.( رفتن و دیدنش انگاز از ته ته دلم نیس با بیرغبتی میرم که شاید حل مسئله کنم) از طرفی همش تو خونه سر چیزهای کوچیک مورد سرزنش قرار میگیرم. تو خونه در عذابم واقعا چون اخرین مجرد توخونه و مادر پیر و پدر پیر.

از طرفی اینطوری با خاسگارم مشکل دارم. نمیدونم واقعا چکار کنم. بخدا نه راه پیش دارم نه راه پس. نمیدونم چطور حلش کنم. برای اشنایی با ایشون خب باید ارتباط بذارم دیگه.

خاسگارم اصن ارتباط کلامی با من نداره. گاهی تو تلگرام فقط پیام کوتاه میده. فقط میگه همو ببینیم. دیگه هیچ پیامی نمیده و چیزی نمیگه. فقط گیر کردم.

کاری هم ندارم بزنم از خونه بیرون کم منو ببینن کمتر بهم گیر بدن. تو خونه هم هر کاری میکنم کار خونه با منه. بازم خانواده ازم ناراضی هستند. نمیتونم جوابشون را بدم چون بی حرمتی میشه.

تو خودم میشکنم میمیرم باز نمیشه. امروز ب فکر خودزنی افتادم.

دیگه خیلی بهم فشار اومده. البته نکردم ولی واقعا دیگه تحمل ندارم.

دوست عزیز بله همان طوری که می فرمایید شرایط بسیار سختی دارید که طبیعتا ازاردهنده است.

و شرایط را برای شما سخت کرده است هم مجرد بودن و هم بحث اینکه در منزل تنها نفر مجرد هستید و احتمالا فاصله بالا با پدر و مادر باعث عدم درک می شود.

منتهی با همه این شرایط هم ازدواج برای فرار از یک شرایط سخت اصلا درست نیست.
و بهتره در نظر داشته باشید که باید در زندگی زناشویی د قدم اول اون فرد به دل شما بنشینه اصلا بحث زیبایی هم نیست صرف به دل نشستن است ..که باید این اتفاف بیفتد.
در مورد این مساله که چند بار صحبت کردید خب شاید بهتر باشد باز هم وقت بگذارید صحبت کنید و همه مسائل را در نظر بگیرید تا اینکه بخواهید مسائل نادیده گرفته شود
اینوه خب شاید با چند جلسه صحبت ایشون با رفتار و ااخلاق شما را مجذوب خود کردند چون به هر حال برای پاسخ رد دادن همیشه وقت هست ..

علاوه بر این مسائل این را هم در نظر بگیرید که بهتره در زندگی خودتون بتونید استقلال داشته باشید تحصیلات رو ادامه بدهید شرایط کاری داشته باشید تا مجبو نشوید به خاطر فرار از شرایط با فردی زندگی کنید که اصلا به دل شما تیست چون بعدا در روابط زناشویی با مشکل مواجه خواهید شد به هر حال امیدوارم خوشبخت و موفق باشید و اصلا نگران نباشید با مراجعه و یادگیری روش های مدیریت رفتار مساله حل خواهد شد .
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۷۲۸۶۴
موفق باشید

چه کنم همسرم دوستم داشته باشد

حتما این تاپیک رو بخونید و ببنید الان ایشون گرفتار چه مشکلی شدند خیلی ناراحت شدم وقتی اون قسمتی رو که خوندم همسرشون حرف دلشون رو به این خانم زدند و گفتند اولش از ظاهر خانم خوشش نیومده…
این تاپیک کلی درس به شما خواهد داد و این خانم همین امروز این تاپیک رو زدند…

اما نظر خودم به قول معروف میگن درسته ادمای خوب زیاد هستند ولی این دلیلی نمیشه ادم با هر ادم خوبی ازدواج کنه (هر چند خود خوب تعریف دقیقی نداره منظورم همین چیزایی که از اون اقا گفتید و.. مثلا داشتن همین شغل خوب و…)

شما مثلا الان ۲۰ درصد به اقا تمایل دارید و از طرفی ایشون هم تمایل دارند به ادامه به نظرم از فرصت استفاده کنید و بیش تر باهاشون صحبت کنید و از دغدغه هایی که دارید به طور غیر مستقیم و مستقیم ازشون بپرسید (مثل همون کی عصبانی میشید ) اگه بعدش همین ۲۰ هم کمتر شد شک نکنید که ردشون کنید ولی اگه نظرتون مثبت تر شد که خب چی بهتر

شما باید بدونید شما قراره یه عمر با اون اقا زندگی کنید …

مثلا من خیلی دختر های خوبی رو میشناسم و خیلی خیلی هم برام قابل احترام هستند ولی هیچ وقت یه درصد هم برای ازدواج بهشون فکر نمیکنم با این که واقعا عالی هستند ولی با اونی که من میخوام فرق دارند حالا یکی ظاهر یکی رفتار و …

شما وقتی بله بگید دیگه باید تا تهش برید با نشه چند ماه بگزره خدایی ناکرده تاپیک بزنید بعد چند ماه هنوز از همسرتون خوشتون نیومده (اخه یه تاپیک دیگه هم هست یه خانمی با نامزدشون با این که خیلی مدته هستند نوشتند هنوز بهشون علاقه مند نشدند اون قدر ها ولی اون اقا خیلی علاقه نشون میدند و.. )

به نظر من این که طرف به دل ادم بشینه شرط اول و لازمه و قبل این که اصلا ببنیم طرف معیار هایی که میخوایم رو داره یا نه اولش باید دید اگه به دل نشست بعدش ادامه داد…چون کسی که به نشینه تا تهش هم نمی شینه..

یه چیز هم میگم کلا یکم معیاراتون رو از این حالت ریز خارج کنید..

مثلا این که اون بنده خدا گفته این طوری عصبانی میشه زیاد لوس نیست…

اتفاقا این یه حسنه ایشون تا این حد خودشون رو میشناسند که توی این مورد عصبی میشند..نکنه انتظار داشتید بگه مثلا توی مسایل ناموسی عصبی میشم خب طبیعتا هر مردی توی این یه مورد عصبی میشه دیگه…

یه نکته ی مهم دیگه این که شما اولویت تحصیل از ازدواج براتون بالاتر هست ..و خودتون هم گفتید دوست دارید همسرتون باهاتون توی این یه مورد هم قدم باشه و ادامه بده و این واقعا مهمه اگه اون اقا نظرشون یه چیز دیگست به مشکل می خورید..

اگه ایشون هم مثل شما هم هقیده باشند میتونید با هم درس بخونید و خیلی بیش تر هم به هم کمک کنید و روحیه بدید…

راجب درونگرا و برون گرا باید بدونید اینا همش اکتسابی هست و میتونید با هم کنار بیاید یکم شما درون گرا تر شید یکم اون اقا بیرون گرا تر…

راجب مذهب و .. خب خوبه مثل همید..حالا ایشون یکم بالاتر هستند لااقل ظاهرا خب باعث میشه شما هم با این فضا ها بیش تر اشنا شید و اینم موردی نداره مهم اصل موضوع هست که یکسانید…

راجب این که دوست دارید همسرتون ازتون چند سال بزرگتر باشه و پخته تر و.. نظره دیگه..ولی ایا شما تضمین میدید حتما این مدل خواستگاری برای شما بیاد..مثلا من پسرم میگم اگه برم خواستگاری میرم توی این حدود سنی خواستگاری چون دوست دارم زنم این ساله باشه ولی باید قبول کرد دختر ها توی این یه مورد محدودیت دارند دیگه و باید واقع بین باشید..

به هر حال اگه شرایط خانوادگی شما طوری هست که انشالله فرصت های بهتری داشته باشید خب بهتره بیش تر فکر کنید.
چون خیلی ها بودند توی سن های کمتر خیلی ایده ال گرا بودند ولی بعد این که سنشون میره باال واقعا مجبور میشند با مورد هایی تن به ازدواج بدند که خیلی از خوساتگار های قبلیشون هم کمرته و این طوری خیلی بیش تر ناراحات میشند چرا الکی خوساتگاراشون رو رد کردند.

خوب فکر کنید و جمع بندی کنید و در نهایت تصمیم درست رو بگیرید..انشالله..

منبع: com.مشاوره-ازواج


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

566 نظرات

  • اشکان , می 19, 2015 @ 9:07 ق.ظ

    سلام.وقت بخیر
    من ۳ سال هست با یکی از همکارانم دوست هستم و نزدیک به ۱ سال هست که تصمیم ازدواج گرفته ایم.از لحاظ فرهنگی و طبقاتی خانواده من نسبت به خانواده دختر در درجه بالاتری قرار دارند.زمانی که من بحث ازدواج با این دختر رو با خانواده ام مطرح کردم آنها به دلیل اختلاف طبقاتی و اینکه آنها در پایین شهر هستند و فرهنگ پایین تری دارند مخالفت کردن و بعد ها با کلی اصرار من رضایت به رفتن به خانه آنها جهت آشنایی خانواده ها دادند.هفته پیش که به منزل آنها رفتیم دیگر کاملا مخالف هستند و می گویند از لحاظ فرهنگی به هیچ عنوان به ما نمی خورند و رویشان نمی شود بخواهند این خانواده را به فامیل های خود نشان دهند.هرچند این حرف ها بیشتر اغراق هستش چون واقعا اینطور هم که خانواده من میگن نیستن.یک خانواده معمولی از قشر کمی از متوسط پایین جامعه هستند.من دختره رو دوست دارم و دختر خوبی هستش.خانواده من هم می گویند دختر خوبی هست.ولی به دلیل خانواده او با این ازدواج مخالف هستند.گناه این دختر چیه که حالا تو یک خانواده سطح پایین به دنیا اومده.آیا من باید بیام به خاطر خانوادش اون رو خوردش کنم و ازش جدا بشم؟یک لحظه تصور این کار رو میکنم تمام وجودم یخ میشه.چون واقعا دختر خوبی هست و دوستش دارم.از این سمت هم مخالفت خانوادم رو دارم.خانوادم میگن با یکی در سطح خودمون ازدواج کن.دارم نابود میشم از فشار عصبی.ممنون میشم یک راهنمایی بفرمایین.

    • Anonymous , می 19, 2015 @ 10:49 ق.ظ

      دوست عزیز در وهله اول صحبت های خانواده خودت رو باید بشنوی و مایسه کنید چون همین سطح اختلاف میتونه زندگی شما رو تحت تاثیر قرار بده .. شما فقط امروز رو نگاه میکنید و به فردای خودتون کاری ندارید … ولی اگر همخوانی در این مورد نباشه نمیتونید زندگی خوبی رو برای خودت و این دختر به وجود بیارید ..چون هدف از ازدواج رسیدن به ارامشه
      پس بهتره اول کمی در این مورد فکر کنید و منطقی تصمیم گیری کنید … در ضمن اگر تصمیمتون جدی هست باید از روش صبر کردن و گذر زمان سود ببرید تا خانواده در نهایت با ازدواج شما موافقت کنن

      • اشکان , می 19, 2015 @ 11:04 ق.ظ

        از چه نظر می تونه تحت تاثیر قرار بده.مگر خانواده من با خانواده اون دختر چقدر می خوان با هم در ارتباط باشند.نهایت سالی یکبار اونم عید.وقتی من و دختره همدیگه رو دوست داریم چطور میشه که با هم به آرامش نرسیم.سن جفتمون هم ۲۹ سالمونه

        • Anonymous , می 20, 2015 @ 7:06 ب.ظ

          در ایران ازدواج مخصوص شما دو نفر نیست و شامل پیوند بین دو خانواده هم میشه …
          در ضمن شما میتونید با کودتا کردن و فشاری که به خانواده میارید رضایت رو برای ازدواج بدست بیارید ولی بهتره سعی کنید رضایت جمعی رو داشته باشید تا زندگی شما تحت تاثیرات منفی این مخالفت قرار نگیره
          پس اگر تصمیمتون قطعیه با خانواده در این مورد قاطعانه صحبت کنید … مسلما” مجوز ازدواج رو بدست خواهید اورد
          ما هم برای شما ارزوی خوشبختی میکنیم

  • حامد , می 20, 2015 @ 8:41 ق.ظ

    دوباره میپرسم
    با دختری دوست هستم که سه سال از من بزرگتر هست از اول قصد ازدواج نداشتم ولی دیدم مورد مناسبی هست وضعیت شغلیمون یکسانه و خانواده ها خیلی به هم شبیه هستند وقتی با پدرم مطرح کردم سر سنمون ایراد گرفت و به امید اینکه مشاوره نظرمونو عوض میکنه گفت برید مشاوره اگه گفت موردی نداره من قبول میکنم ولی مطمئنم که ایراد میگیره من واقعا با سنش مشکلی ندارم یعنی مسایله دیگه این قضیه رو پوشش داده از نظر ظاهر هم دوستانی که ما رو با هم دیدن گفتن من بزرگترم ازش
    موندم که چجوری پدرمو متقاعد کنم البته میگه اگه واقعا بخوای من پا پیش میزارم ولی خودم حس میکنم با دل چرکینیه میخوام اینجوری نباشه

    • Anonymous , می 20, 2015 @ 1:03 ب.ظ

      بهتره در این مورد با پدرتون به مشاور مراجعه کنید چون درسته سن بسیار مهمه و برای نمونه در روابط جنسی میتونه موثر باشه ولی اگر در تمام زمینه ها مشکلی ندارید میتونید زندگی خوبی رو داشته باشید …از طرفی پدر شما میترسه چون تصور میکنه سن بالای ایشون باعث میشه بیشتر نقش مادرانه داشته باشه تا همسرانه و بتونه به شما امر و نهی کنه
      پس در این مورد خوب فکر کنید با پدرتون مشورت کنید و با ایشون تمام موارد رو بررسی کنید وقتی ایشون ببینه نظرش برای شما مهمه راحت تر با شما کنار میاد

  • پیمان , ژوئن 6, 2015 @ 12:17 ب.ظ

    سلام، پسر هستم ۳۵ سال با دختری ۳۲ ساله مدتی هست اشنا هستم به قصد ازدواج، در اوج روزای خوب رابطه متوجه شدم با دوست سابق هنوز در تماس و همدیگرو میبینن و صحبت میکنن، سعی کردم جدا شم ولی بعلت بعضی مسایل باز بعداز کلی ناراحتی و صحبت ادامه دادم، سعی کردم بازم فرصت بدم، حالا با گذشت ۱ سال هنوز نتونستم بهش اعتماد سابق داشته باشم و کار بجایی رسیده که در حالی که بمن میگه دوست ام داره و اونا فقط اشتباه بوده و دیگه تکرار نکرده ولی نمیتونم تصمیم نهایی بگیرم و همش فکر میکنم دروغ میگه، چه کنم که بهم ثابت بشه که اعتماد دوباره کنم یا دیگه ادامه ندم با اینکه دوستش هم دارم

    • Anonymous , ژوئن 7, 2015 @ 9:14 ق.ظ

      دوست عزیز در چنین روابطی ممکنه این اتفاقات بیفته … صرف اینکه قراره روزی شما برای ازدواج با ایشون اقدام کنید که نمیشه ملاک باشه و ایشون برای زندگی آینده به کسی دیگه فکر نکنه …؟
      پس برای اینکه در این مسایل و مشکلات گرفتار نشید بهتره در انتخاب و تصمیم برای ازدواج قاطع باشید و اگر هستید و روابط شما جدی بوده و ایشون با فردی دیگه رابطه برقرار کرده بهتره از همین زمان رابطه رو بطور کامل کات کنید …
      چون با شک و تردید و بی اعتمادی نمیتونید زندگی خوبی رو بگذرونید …

  • ناشناس , ژوئن 9, 2015 @ 11:29 ق.ظ

    سلام دختری ۲۵ ساله ام با یکی از همکارام که یکبار بعد از ۱۰ سال ازدواج جدا شده دو سال دوستم و سنشم ۳۱ هست چند ماهی هست قصد ازدواج پیدا کردیم با این که خیلی همو دوس داریم و خیلی شبیه همیم اما یچیزی منو اذیت میکنه اونم اختلاف طبقاتیه اونا از ما بالاترن و من حس میکنم مشکل ساز شه بعدا میخوایم بریم مشاوره اما حسم میگه مشاوره هم مخالف ازدواج ما باشه

    • Anonymous , ژوئن 10, 2015 @ 2:47 ق.ظ

      دوست عزیز بهتره همین امروز که تصمیم به ازدواج گرفتید برای مشاوره اقدام کنید …
      به هر حال دستور پیامبر بر این اصل استوار بود که با هم کف خودتون ازدواج کنید
      چون مشکلاتی میتونه پیش بیاد که آرامش زندگی رو ازتون سلب کنه
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

  • مهسا , ژوئن 13, 2015 @ 12:39 ق.ظ

    با سلام دختری۲۳ساله هستم اقایی رو دوست دارم که ۱۰سال از خودم بزرگتره ..خیلی زیاد دوستش دارم ولی خودش خبر نداره بابت این موضوع افسردگی شدید گرفتم هرکاری میکنم نمیتونم فراموشش کنم تا حالا برای فراموش کردنش هزاران هزار راه رفتم ولی فایده نداشته هرچی خودمو با کلاس و درس و خرید سرگرم میکنم بی فایده هست چون تمام حرف ها و گفته هاش یادم میاد اخه دوستم همکارشه و من به بهانه دوستم برای دیدن اون اونجا میرفتم …چیکار کنم که فراموشم بشه درحالی ک افسردگی گرفتم و حاضر ب ازدواج با کسی نیستم……

    • Anonymous , ژوئن 13, 2015 @ 3:11 ق.ظ

      دوست عزیز تنها یک راه وجود داره و اونم اینه که رابطه خودت رو بطور کامل کات کنید
      یعنی برای دیدن دوستت هیچ وقت به اون شرکت نرید … همین امر میتونه از میزان وابستگی شما کم کرده و عاملی برای فراموش کردن ایشون باشه …. باید بتونید چنین کاری رو برای خودتون انجام بدید
      چون فقط و فقط خودت میتونی از چنین حالتی رها بشید

  • مهسا , ژوئن 13, 2015 @ 11:58 ب.ظ

    اما من الان یک سال هست که اونجا نمیرم و اون اقا رو هم ندیدم ولی از علاقه ام هیچکی کم نشده…..نه خبری ازش دارم نه میبینمش حالا بگید چطور فراموشش کنم؟؟؟؟بعدم به نظر من ندیدن الکیه اگه کسی واقعا کسی رو دوست داشته باشه با ندیدن علاقه اش کم نمیشه………من دقیق یکسالی میشه که این اقا رو ندیدم

    • Anonymous , ژوئن 14, 2015 @ 12:37 ب.ظ

      دوست عزیز فراموشی کامل که هیچوقت اتفاق نمی افته … ولی شما هر روز به ایشون فکر میکنید و همین باعث میشه چنین حسی کمرنگ نشه
      شما طوری رفتار میکنید که مدت زیادی رو با ایشون گذروندید و سهم زیادی از وقتتون رو در کنارش بودید اگر با این فرض جلو بریم راهکارهای زیر ارائه میشود ولی بدونید اگر واقعا” به ایشون علاقه دارید میتونید از طریق فرد معتمدی که در خانواده خودتون حتما” هست استفاده کنید تا واسطه ای برای شما باشه … چون این عشق و علاقه ها اگر به وصال ختم نشه ارمغانی جز به ناراحتی که امروز در حال تجربه اش هستید نخواهد داشت

      عشق چیزی بسیار خاص است زیرا وقتی شکست می‌خورد قدرت آسیب زدن به ما را دارد. نباید این شکست را به خودتان بگیرید. هر روز روابط بسیاری با شکست مواجه می‌شوند و این به آن معنی نیست که دیگر عشقی وجود نخواهد داشت. دلیل آن هر چه که باشد، اینکه یاد بگیرید چطور کسی که خیلی دوست داشته‌اید را فراموش کنید کار بسیار سختی است و نیازمند گذشت زمان است. خوشبختانه، خیلی‌ها این کار را انجام داده‌ و با موفقیت روبه‌رو شده‌اند. ما روش آن را به شما آموزش می‌دهیم.

      مراحل

      بخش اول: تغییر دیدگاهتان
      ۱ – بفهمید که هنوز ممکن است این فرد را دوست داشته باشید
      اگر تصور می‌کنید نمی‌توانید فراموشش کنید، احتمالاً دلیلی دارد. شما اوقات فوق‌العاده‌ای را با هم گذرانده‌اید و بخش مهمی از قلبتان را به او داده‌اید. حالا که تصمیم گرفته‌اید فراموشش کنید، دیگر به آن فرد طوری که دوست دارید باشد نگاه نکنید و سعی کنید خودِ واقعی‌اش را ببینید.

      _ اگر به شما دروغ می‌گوید یا فریبتان می‌دهد و یا احساسش نسبت به شما عوض شده است باید بفهمید که این رابطه اصلاً رابطه سالمی برای شما به حساب نمی‌آید. ممکن است برایتان سوءتفاهم شود یا عصبانی شوید. فراموش کردن این فرد ممکن است خیلی سخت باشد اما به این معنی نیست که نمی توانید فراموشش کرده و زندگی‌تان را پیش ببرید.

      _ همچنین درک کنید که فراموش کردن به این معنی نیست که دیگر نمی‌توانید آن فرد را دوست داشته باشید. فقط به این معنی است که عشق شما به او تغییر کرده است. هنوز می‌توانید او را ببینید، بهترین آرزوها را برایش داشته باشید و دعا کنید که خوشبخت شود. فراموش کردن به این معنی نیست که باید به طور کل نادیده‌اش بگیرید؛ یعنی باید بیشتر به فکر خودتان باشید.

      _ به خودتان باور داشته باشید. شما چیزهای زیادی دارید. عشق یعنی فهمیدن بیشتر درمورد خودتان از طریق دیگران. با تجربه عشق‌های بیشتر، اطلاعات بیشتری درمورد خودتان به دست می‌آورید. اگر خودتان، خودتان را باور نداشته باشید، عشق بعدی‌تان چطور می‌تواند باورتان کند؟

      ۲ – درک کنید که آدم‌های دیگری هم هستند، فقط شما نمی‌بینید
      احتمالاً خیلی زیاد این فرد را دوست داشته‌اید که شما را به نقطه‌ای رسانده است که هیچ کس دیگری را در دنیا به جز او نمی‌بینید. فراموش کردن سخت‌ترین قسمت کار است و ممکن است زمان زیادی طول بکشد اما زندگی کوتاه‌تر از آن است که بخواهید آن را هدر دهید.

      _ همه ما دوست داریم در دنیای افسانه ای زندگی کنیم که در آن همه چیز دقیقاً طبق برنامه‌مان پیش می‌رود و هیچ سختی و مشکلی وجود ندارد، اما زندگی واقعی اینطور نیست. افراد زیادی هستد که قبل از این که با یک فرد خاص بمانند، در طول زندگی‌شان با آدم‌های زیادی رابطه عاشقانه برقرار می‌کنند.

      _ سعی کنید خوش‌بین باشید. نیمه پر لیوان را ببینید. به جای اینکه فکر کنید، «من عشقم را از دست دادم»، فکر کنید «من الان مجردم!». به جای اینکه فکر کنید «کسی که خیلی وقت بود می‌شناختم را از دست دادم»، فکر کنید «حالا باید با آدمهای زیادی آشنا بشوم». خوش‌بین بودم کمکتان می‌کند زودتر فراموش کنید.

      ۳ – بدانید که ممکن است شما بیشتر از مقداری که طرف‌مقابلتان دوستتان داشته، دوستش داشته‌اید
      این مورد شاید سخت باشد زیرا به احتمال زیاد طرف مقابل نمی‌دانسته است که شما چقدر عاشقش بوده‌اید. اما اشکالی ندارد. این به آن معنی نیست که شما فردی دوست‌داشتنی، جذاب یا فریبنده نیستید. فقط به این معنی است که فرصت دیگری برایتان هست که کسی را پیدا کنید که درست همان اندازه که شما دوستش دارید، دوستتان بدارد.

      _ اگر تصورتان این است که شما بیشتر از طرف مقابلتان او را دوست داشته‌اید، از این بعنوان یک انگیزه استفاده کنید. فکر کنید: ترجیح می‌دهید با کسی باشید که کمتر از آن مقداری که دوستش دارید، دوستتان دارد یا به همان اندازه؟

      _ درگیر این ایده نشوید که «شاید کس بهتری را پیدا نکنم». نباید هیچوقت خودتان را اسیر کسی کنید که به دردتان نمی‌خورد. بیرون بروید، به استانداردهای خودتان باور داشته باشید و سعی کنید کسی که می‌خواهید را پیدا کنید.بهتر است مستقل و شاد باشید تا در رابطه با کسی که به فکرتان نیست.

      ۴ – اگر احساستان را به کسی که عاشقش هستید گفته‌اید و هیچ جوابی دریافت نکرده‌اید، درک کنید که هیچ دلیلی برای ادامه آن وجود ندارد. فراموش کردن به نفعتان است.
      _با یک فرد بی‌طرف که چنین موقعیتی داشته است حرف بزنید. یکی از دوستان یا اعضای خانواده‌تان. اگر مجبور شدید پیش مشاور هم بروید. درمیان گذاشتن فکر و احساستان با یک فرد بی‌طرف سبک‌ترتان می‌کند و کمک می‌کند زودتر فراموش کنید.

      _ با درد به طرقی سازنده برخورد کنید. وانمود نکنید که غصه‌ای ندارید. راه‌های فرار خلاقانه‌ای پیدا کنید مثل هنر یا گفتگو تا دردتان را از طریق آن بیرون بریزید. سعی کنید بیشتر وقت‌ها به آن فکر نکنید زیرا فکر کردن مداوم به آن بدترش می‌کند.

      ۵ – تصمیم بگیرید می‌خواهید همچنان دوست بمانید یا نه
      به خودتان بستگی دارد. خیلی سخت است که دوستی یک عشق قدیمی را با استقلال تازه‌تان در کنار هم داشته باشید. بیشتر افراد تصور می‌کنند آسان‌تر است که یک دوستی دور با فردمقابل نگه دارید اما تصمیم با خودتان است.

      بخش دوم : برگرداندن استقلال شخصی
      ۱ – به مسافرت بروید. لازم نیست یک سفر رویایی باشد. مهم این است که فقط مناظر تازه ببینید و چیزی شما را مشغول نگه دارد. افراد زیادی باور دارند که تغییر محل موقتی باعث می‌شود ذهنتان را پاک کنید و به وضعیت عادی برگردید.
      _ با محلی‌ها معاشرت کنید. اگر قرار است همیشه خودتان تنها باشید چه فایده‌ای دارد که به محلی جدید بروید؟ با محلی‌ها معاشرت کنید، به داستان‌هایشان گوش دهید و خوش بگذرانید.

      _ زمان‌هایی را به تنهایی بگذرانید. سعی کنید از استقلال کنونی‌تان شاد شوید. اگر نتوانید به تنهایی شاد باشید، چطور فردی که قرار است بعدها به زندگی‌تان بیاید می‌تواند با شما شاد شود؟

      ۲ – به دوستان و خانواده تکیه کنید. دوستان و خانواده‌تان در هر شرایطی در دسترس شما هستند – از آنها استفاده کنید! وقتی احساس ناراحتی می‌کنید، با اعضای خانواده وقت بیشتری را بگذرانید یا با دوستانتان قرار گذاشته و بیرون بروید. دوستان و خانواده‌تان درست به همان اندازه یک شریک عاشقانه دوستتان دارند اما به طریقی متفاوت.
      _ برای اتفاقاتی که می‌افتد به نزدیک‌ترین دوستتان پناه ببرید. اگر آمادگی شنیدن نصیحت دارید، از دوستتان بخواهید این کار را بکند. بهترین دوست شما از دیدی شما را می‌بیند که خودتان نمی‌توانید و دیدگاهی واقعاً تازه به شما خواهد داد. دوست نزدیک شما هر کاری هم که نتواند بکند، فرصتی برای بیرون ریختن حرف‌های دلتان در اختیار شما قرار می‌دهد و باعث می‌شود فکر کنید ارزشمندید.

      ۳ – همه یادگاری‌های رابطه قبلی را از دیدرس خود دور کنید. شاید خیلی جالب به نظر نرسد اما لازم و ضروری است. فراموش کردن یک عشق قبلی مستلزم این است که در آینده زندگی کنید نه گذشته. همه عکس‌ها، یادداشت‌ها، فیلم‌ها، هدیه‌ها و هر چیز دیگری که به او مربوط می‌شود را جمع کرده و در جایی دور از دسترس و دیدتان بگذارید. کار ناراحت‌کننده‌ای است اما روحیه‌تان را بهتر خواهد کرد.
      _ به خاطر داشته باشید که برداشتن و دور کردن به معنی از بین بردن نیست. ممکن است دوست داشته باشید که همه یادگاری‌هایتان را نگه دارید، درست همانطور که ممکن است نخواهید آن فرد را به طور کل فراموش کنید. شاید دلتان بخواهد وقتی به کل رابطه را پشت سر گذاشتید، نگاهی به آن یادگاری‌ها بیندازید.

      ۴ – همانطور که غصه می‌خورید، حتماً خودتان را خالی کنید. خیلی‌ها تصمیم می‌گیرند همه احساساتشان را جایی بنویسند. وقتی حوصله‌اش را داشتید، یک تکه کاغذ بردارید و افکارتان را روی آن یادداشت کنید. با این روش وقتی توانستید به خوبی رابطه را پشت سر بگذارید، با خواندن آن نوشته‌ها خواهید فهمید که چقدر قوی بوده‌اید که توانستید آن را فراموش کنید.
      _ چه حسی دارید؟ پنج سال پیش اگر در چنین موقعیتی می‌بودید چه حسی داشتید؟ پنج سال دیگر در چنین شرایطی چه حسی خواهید داشت؟ به این فکر کنید که آن رابطه چه معنا و مفهومی برایتان داشته است.

      _ فقط از طریق نوشتن نیست که می‌توانید خودتان را تخلیه کنید. نقاشی، طراحی، رقص، ساخت و ساز و دویدن راه‌های عالی دیگری برای آن هستند. هر چه که باشد، باید از ته قلبتان باشد و چیزی که از آن به دست آید، فوق‌العاده خواهد بود.

      ۵ – از جسمتان خوب مراقبت کنید. به طور مرتب ورزش کنید. اگر آنقدر از بر هم خوردن عشقتان غصه می‌خورید که تصور می‌کنید به جسمتان آسیب می‌زند، حتماً با یک مشاور صحبت کنید.

      ۶ – وقتی آماده بودید، دوباره در جستجوی عشق باشید. این فرایند ممکن است ماه‌ها طول بکشد یک حتی یک سال. اگر هنوز آماده نیستید، خودتان را مجبور نکنید؛ نه برای خودتان و نه آن فرد جدید منصفانه نیست. بدانید که آدم‌های زیاد دیگری هم هستند که اگر به آنها فرصت دهید، برایتان احترام و ارزش قائلند.

      _ خیلی‌ها تصور می‌کنند که اگر وارد رابطه‌های سرسری شوند کمک می‌کند که زودتر فراموش کنند. اگر تصمیم به این کار گرفتید، حتماً این کار را به دلایل درست انجام دهید: اینکه مثلاً به دنبال محبت هستید، دیدن آدم‌های جدید برایتان جالب است و … دقت کنید که برای جلب حسادت فرد قبلی هیچوقت وارد چنین رابطه‌هایی نشوید چون ارزشش را ندارد.

      _ از اشتباهاتتان درس بگیرید. وقتی دنبال فرد جدیدی هستید که عشقتان را با او سهیم شوید، با انجام اشتباهات قبلی یک دل‌شکستگی دیگر را رقم نزنید. اشتباهات و تقصیراتتان در رابطه قبلی را پیدا کرده و سهی کنید دیگر آنها را تکرار نکنید.

      _ خودتان باشید. مهم نیست که با چه کسی آشنا شوید، فقط باید خودتان باشید. برای اینکه کسی دوستتان داشته باشد، باید خود واقعی‌تان را به او نشان دهید. آنها باید بپذیرند که اشتباهاتشان را بپذیرند، آنها را برای پارتنر جدیدشان عنوان کنند و بدانند که پارتنرشان هم آنها را قبول می‌کند.

      نکات :
      _ کسی که شما برایش فقط یک گزینه هستید را به اولویت زندگی‌تان تبدیل نکنید.

      _ وقتتان را برای کسی که با شما وقت نمی‌گذراند تلف نکنید.

      _ اگر احساس عصبانیت و افسردگی دارید، سعی نکنید انتقام بگیرید، فقط درمورد آن با یکی از دوستانتان حرف بزنید. هیچکس ارزش اینهمه ناراحتی و غصه شما را ندارد.

      _ یادتان باشد که بالاخره فراموشش خواهید کرد اما باید از کارهایی که شما را یاد او می‌اندازد دست بکشید. زندگی بسیار کوتاه است و نباید خودتان را نگران این کنید. تا می‌توانید از آن استفاده کنید.

      _ اشکالی ندارد که بعد از آن احساس ناراحتی و تنهایی کنید، فقط مطمئن شوید که نگذارید خیلی اذیتتان کند. گاهی‌اوقات احساس ناراحتی و گریه باعث می‌شود حالتان بهتر شود.

      _ زمان بهترین دارو است.

      _ به جای اینکه بخواهید فردی خاص دوباره وارد زندگی‌تان شود، عشق و خوشبختی بخواهید.

      _ تلفنتان را عوض کنید تا مدام پیام‌های قبلی‌تان را چک نکنید.

      _ فراموش کردن خیلی سخت است اما اصلاً دلیلی ندارد که بگذارید آسیب ببینید و یا با شما بدرفتاری شود. شما لایق بهترین‌ها هستید!

  • مهسا , ژوئن 17, 2015 @ 9:39 ب.ظ

    سپاس گزارم از راهنمایی های خوبتون …کلی با حرفاتون اروم شدم حق با شماست و همه ی حرفاتون رو قبول دارم اما………….!!!!!!!
    من نمیتونم به کسی دیگه فک کنم شاید بتونم این اقا رو کمرنگ کنم ولی بازم نمیتونم با کسی ازدواج کنم به خواستگارام جواب رد میدم…پرخاشگر شدم…استرس دارم همش ..مضطربم.. تنهایی رو تو زندگی ب هرچیزی ترجیح میدم…وقتی میرم توی جمع حالم خیلی بد میشه چون تمامی حرکات و رفتار بقیه منو یاد اون میندازه…وقتی میرم توی خیابون همش سرگردونم منتظرم که یه جایی ببینمش …..من با اون اقا هیچ گونه رابطه ای نداشتم نه تلفنی و نه اس ام اسی فقط در حد یه کار اداری بود که تمام شد و رفت….سه ساله که به هرچی مشاور سر میزنم و هر راهی میرم نمیشه……میدونم هیچ چیزی نشد نداره و لی قصه دل فرق داره ..من این اقا رو با رویا و افسانه نمیدیدم که الان بخام به واقعیت هاش نگاه کنم و بتونم با توجه به اون کمرنگش کنم….این اقا همین چیزی هست که من میخام رفتار…اخلاق…خانواده..قیافه..همه چی حتی شغل…..پیش میاد که در روز بهش فک نکنم ولی با کسی دیگه هم نمیتونم ازدواج کنم چون دلم رو کسی نمیره …هیچ حسی به کسی ندارم برام همه یجورن..نمیگم اون اقایی که دوستش دارم متفاوت هستش نه اونم یکی مث بقیه ولی توی دل من اینجوره…نمیدونم با توجه به اینکه من الان کاملا افسردگی گرفتم و زیر نظر دکتر اعصابم هزار و یک تست روانشناسی دادم و همه معتقدن که افسردگی شدید دارم…دیگه خودمم خسته شدم …لااقل اگه ازدواج کنه و بفهمم ازدواج کرده شاید برام بهتر باشه

    • Anonymous , ژوئن 18, 2015 @ 2:10 ق.ظ

      خب دوست عزیز اینکه خسته شدید بسیار خوبه چون میتونه عاملی باشه تا خودتون رو از این ذلت عاشقی رها کنید
      چیزی در دنیا با ارزش تر از وجود خودتون نیست پس بهتره از این افسردگی خودت رو رها کنی … در این مدت چه چیزی رو به دست اوردید ؟
      آیا به دنیا اومدیم تا با این رفتارها و عشق های زودگذر تمام ذهنمون رو درگیر کنیم ؟
      برای اینکه آروم بشید شروع به نوشتن کنید و بعد نوشته های خودتون رو چندین بار بخونید واقعا” میبینید چیزی توش نیست و باید پاره کنید و دور بریزید تا از شر این افکار چسبناک و آشفته گذشته رها بشید …
      در ضمن قرار نیست شما وارد رابطه دیگه ای بشید ..
      شما قراره این عشق رو با عشق تازه ای دیگه محو کنید و چه عشقی بهتره از عشق به خدا و عالم معنا تا بتونید مثل گذشته انرژی و اعتماد از دست رفته رو بدست بیارید …
      نفس عمیقی بکشید و به اطرافتون نگاه کنید از طبیعت الهام بگیرید و خودتون رو آرام آرام از بند داروها رها کنید
      ما باید لیاقت عشق رو بدست بیاریم ولی نباید خودمون رو با وابستگی ها اسیر و حقیر کنیم
      شما از مقدرات این دنیا چی میدونید که بیان میکنید این آقا همونی بوده که میخواستید ؟
      اگر این آقا سهم و عشق شما بود هیچوقت از شما جدا نمیشد … پس لازمه الان دلتون رو خونه تکونی خوبی کنید
      و به این فکر کنید تا کی میتونید جووون بمونید و اینقدر با ناراحتی و نگرانی عمرتون رو تلف کنید ؟

  • ناشناس , ژوئن 28, 2015 @ 10:32 ق.ظ

    سلام دختری ۲۶ساله هستم و ۸سال با پسری ک خیلی دوسش دارم قصد ازدواج دارم ولی خونواده به خاطر تفاوت ظاهری و فرهنگی مخلفت های شدیدی کردن و باعث درگیری لفظی شد ولی ما همچنان رو تصمیم خود مصمم هستیم لطفا راهنماییم کنید

    • Anonymous , ژوئن 29, 2015 @ 12:06 ق.ظ

      دوست عزیز اینکه همدیگرو دوست دارید برای شروع ازدواج مهم هست ولی کافی نیست … زندگی واقعی زیر یک سقف با چیزی که شما در ۸ سال تجربه کردید بسیار مهمه …پس ابتدا با مشاوری مجرب در این مورد حضورا” مشورت کنید و بعد از اینکه به عواقب این اختلاف ها پی بردید در مورد ادامه این رابطه تصمیم گیری کنید … اگر بازم قرارتون بود چنین کاری کنید صادقانه و قاطع با خانواده صحبت کنید مسلما” بعد از مدتی اصرار قبول خواهند کرد ولی از شما حمایتی نخواهند کرد
      پس به این مسایل خوب توجه کنید و بعد تصمیم نهایی رو بگیرید

  • لیلا , جولای 4, 2015 @ 11:45 ب.ظ

    سلام۰خواستگارم به محض ورد به خونه بسیار عادی و با اعتماد به نفس برخورد کرد.و بعد مجلس و در دست گرفت و شروع به صحبت کردن و خنده کرد.واقعا این رفتارا میتونه نشونه چه مدل اخلاق و رفتارایی باشه؟من از رفتارش خوشم نیومد احساس میکنم باید متواضعانه و کم حرف تر برخورد میکرد.
    و شبهه دومم:ما هنوز صحبت نکردیم من از شغل و تحصیلات و کار و خانوادش راضیم.میمونه اخلاقامون که جور باشه وایمان طرف.من رو چندتا چیز حساسم یکی اینکه طرفم پر حرف نباشه؛چشم چرون نباشه؛ایمانش محکم و قوی باشه؛بدبین نباشه؛خوش اخلاق باشه؛بزاره ادامه تحصیل بدم؛کارای شخصیشو خودش انجام بده؛چه جوری این سوالاتمو مطرح کنم و چه جور بفهمم راست میگه و حقیقت و ازش بیرون بکشم.ممنون از راهنماییاتون.اگه سوالمو خصوصی به ایمیلم جواب بدید ممنون میشم.

    • Anonymous , جولای 5, 2015 @ 2:17 ق.ظ

      دوست عزیز تمام این موارد رو میتونید فقط در دوران نامزدی که خانواده ها و خود شما با هم معاشرت دارید متوجه بشید
      پس بهتره اول مشاوره ای حضوری و دو نفره رو داشته باشید تا سیر این شناخت رو متوجه بشید
      در مورد کار کردن و ادامه تحصیل میتونید این حق رو بعنوان یکی از شروط ضمن عقد در سند ازدواج درج کنید

      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

  • نازنین , جولای 5, 2015 @ 3:21 ب.ظ

    سلام
    بردادر من ب مدت ۴ سال است با دختری اشنا شده اول قصد ازدواج نداشته بعد ها علاقمند شدند و قصد ازدواج دارن البته این رو بگم فقط برادر من علاقمند شده و اون خانم براش فرقی نمیکنه…موضوع مورد بحث اینجاست که خانواده ی اون خانم ب ما اصلا نمیخورن ما خانواده ای مذهبی و با عقاید خاص خودمون هستیم
    وحالا خانواده ی من مخالف این وصلت هستند ولی برادر من پافشاری میکند …ما الان باید چیکار کنیم؟مخالفت کنیم یا موافقت؟؟

    • Anonymous , جولای 6, 2015 @ 7:09 ب.ظ

      دوست عزیز وقتی تمایلی از طرف دختر نیست پس فکر نکنم موافقت و عدم موافقت شما تاثیر زیادی داشته باشه
      حرف تمام کننده رو دختر میتونه به برادر شما بزنه و این حس یک طرفه رو پایان بده
      ولی اینو بدونید وقتی علاقه و وابستگی به وجود بیاد یک حس کور کننده است
      پس امیدی به تغییر در برادرتون نداشته باشید
      پس در صورتی که راه به ازدواج و خواستگاری باز شد در مورد مهریه سعی کنید حدی رو قبول کنید که خانواده و برادرتون رو در آینده به گرفتاری های امروزی دچار نکنه

  • لیلا , جولای 13, 2015 @ 12:52 ب.ظ

    سلام من دختری ۴۲ساله هستم که البته از نظر ظاهری بیشتر از ۲۵ بهم نمیخوره.حالا خواستگاری دارم که ۴۴ساله ش هست و معلم.دوست مادرم معرف بود.روز اول با دوتا از همکارای مردشون ناظم و یک قاری قران و معرف اومدن خواستگاری!که هر دو ضمانت ایشون رو کردن و گفتن ایشون مومن و مذهبی و خوش اخلاق ان. بگذریم که قیافه شون به دلم ننشست ولی با این همه تعریف گفتم فعلا این رو ندید بگیرم.بار دوم با مادرم و معرف رفتیم یکساعتی بیرون و ازشون پرسیدم چرا تا حالا ازدواج نکردین گفتن مادرم ۲۵ساله مرده و کسی نبوده سر و سامان بده. دو تا خواهر و یه برادر داره و یکیش از خودش بزرگتر و ازدواج کرده.ایشون گفتن که برام صداقت خیلی مهمه .چند روز بعد تولدشون بود و من به اصرار مادرم یک حافظ نفیس براشون خریدم.بعدش گفتن من باید پدر و برادراتون رو ببینم و یه شب اومدن افطار خونه ما.که پدرم هم ناراحت شد ولی به روش نیاورد.خلاصه من هربار گفتم چرا خواهرتون زنگ نمیزنه و انگار بی خیال ان .گفتن که من بزرگم و خانواده گفتن که خودت باید انتخاب کنی ما آخرش میایم.هفته بعدش تلفن زد و گفت عید فطر با خانواده میان و انشاا.. حرفا رو تموم میکنن.معرف هم گفتن واسه بله برون فامیلاتون رو دعوت کنید.پریشب تولد من بود رفتیم بیرون و گفت که خودت کادوت رو انتخاب کن من بلد نیستم تا حالا از این کارا نکردم.خلاصه یه بلوز خرید و بعدش که پرسیدم چند نفر میان مراسم تا مادرم تدارک ببینن گفتن ۷ نفر و فقط هم یه خواستگاری ساده س.می خوان بیان تو رو ببینن.بعد یه هفته هم جواب زنگ میزنن.خلاصه من یه جوری ازش دور شدم و به مادرم زنگ زدم که زنگ نزنی ها .این میگه یه خواستگاری ساده س.بیچاره مادرم از استرس تا صبح تهوع و سردرد داشت. ظهر دیروز هم معرف اومد خونه مون .گفت پسره گفته من ۹ سال پیش دختری رو عقد کردم و بعد دیدم دستاش میلرزه و مریضه دو هفته بعد با حکم جدا شدیم.بابام گفته حتما باید بهشون بگی تا اگه ما اومذیم اونجا سکه یه پول نشیم. خودم فکر نمی کردم مهم باشه میخواستم برم شناسنامه المثنی بگیرم ما دو هفته بیشتر عقد نبودیم.مادرم که مریض بود شب فشارش رفت رو ۱۸ و رسوندیمش دکتر.خلاصه تا صبح بنده خدا ناراحت بود.صبح اومده مادرم میگه عیبی نداره مشکل از خانواده شه.اونا باید میگفتن این بیچاره چی کار کنه وخودش پسر خوبیه.سن تو هم بعد از این همینا میاد.پدرم هنوز نمی دونه.من خیلی ناراحتم و میگم کسی که خانواده ش راضی نشدن یه زنگ بزنن و یا به خاطرش بیان خواستگاری حتما یه چیزی هست.و این همه صداقت رو تاکید داشت همین بود.هر سری من رو می دید می گفت من تعجب می کنم شما با این وجاهت چرا ازدواج نکردین. من نمیخوام مادرم ناراحت شه و احساس میکنم از سادگی من سواستفاده کردن.شما به من بگین چیکار کنم.

    • ◄Responder► , جولای 15, 2015 @ 1:09 ق.ظ

      دوست عزیز اولا” تعجب میکنم که مادرتون چطور تا این حد خودش رو به مرز بحران و بیمارستان نزدیک کرده … پس در این مورد مراقبش باشید … موضوع اصلی اینه که ایشون از همون برخورد اول به دل شما ننشسته که در این مورد باید منطقی فکر کنید
      شاید به شما در مورد سنتون ایراد بگیرن ولی ازدواج هدفی جز به آرامش رسیدن نیست و در هر سن و شرایطی باید منطقی جلو رفت …
      به ایشون فرصت بده تا مدتی مشخص تکلیفش رو با خودش و خانواده اش مشخص کنه و اگر چیزی از گذشته باقی مونده به شما بگه تا بتونید تصمیم گیری کنید و تمام این ضرب الاجل برمیگرده به اینکه شما از ایشون خوشتون بیاد و تصمیم به آشنایی و ازدواج با ایشون داشته باشید

  • نفس , جولای 22, 2015 @ 2:07 ب.ظ

    سلام
    دختری ۲۵ساله هستم حدود ۵ساله با پسری اشنا شدم که خیلی به هم علاقه داریم،شهرهایی که در آن زندگی میکنیم فاصله زیادی از هم دارند،حدود ۵ماه پیش جریان خواستگاری رو با خانوادم درمیون گذاشتم که بامخالفت شدید پدرم روبرو شدم،و تنها دلیل برای مخالفت رو مسافت زیاد و اینکه شاید بعداز ازدواج من رو به شهر خودشون ببره برای زندگی میدونست،ولی ما با هم قرار گذاشتیم که در شهر محل زندگی من زندگی کنیم،پدرم حتی حاضر نیست که اجازه بده برای اشنایی خونه بیان، ما به هم علاقه داریم من برای لحظه ای هم نمیتونم به کات کردن فکرکنم.نمیدونم باید چکارکنم.لطفا راهنماییم کنید.

    • ◄Responder► , جولای 23, 2015 @ 11:56 ق.ظ

      دوست عزیز باید به خانواده حق بدید شما بدون در نظر گرفتن خانواده روابطی رو شروع کردید که واقعا” نمیدونید چی پیش میاد…
      شهرهای شما دوره و این دوری اجازه شناخت و اعتماد رو برای خانواده ها و حتی شما میگیره
      به هر حال در این مواقع باید صبور بود و از واسطه هایی برای ایجاد ارتباط کمک بگیرید

  • مریم , جولای 23, 2015 @ 3:26 ب.ظ

    سلام من ۲۶ سالمه و کارشناس ارشد مدیریت بیمه هستم. من یه پسر دایی دارم که دو سال از من کوچیکتره و الان حدود ۴ سالی میشه که به من ابراز علاقه کرده. و البته من جواب منفی دادم و اون قبول نکرده و همچنان به این ابراز علاقه اصرار داره. البته موضوع الان دیگه بین خانواده مطرح شده. دایی من که پدر این اقا پسره هم به این کار اصرار دارن ولی ایشون علاوه بر این که دوسال از من کوچیکتر هستن و سربازی هم نرفتن شرایط ازدواج هم ندارن که البته میگه حتما این شرایط رو مهیا میکنه. حالا به نظر شما من چطور میتونم اون هارو متقاعد کنم؟ و یا اینکه به نظر شما میشه بهش اعتماد کرد؟ ایشون کارشناسی مهندسی عمران خونده و در حال گذران سربازی هست الان.

    • ◄Responder► , جولای 25, 2015 @ 6:29 ب.ظ

      دوست عزیز خیلی ساده است اگر به ایشون بر طبق این ۴ سال علاقه ای ندارید پس سوال شماره دو بی مورده
      یک اصل وجود داره و اونم اینه که تا دو طرف به دل هم نشینن نمیتونن رابطه عاطفی بین خودشون ایجاد کنن و وارد مراحل بعدی شناخت و اعتماد بشن

  • نازنین , جولای 24, 2015 @ 7:51 ب.ظ

    مشکل ما اینجاست برادرم از لحاظ درسی موفق نشده درسش خیلی خوب بود ولی فرصتی که برای نبت نام بود رو از دست داده و الان بعلت تنش های عصبی می گه نمی تونه ادامه بده از طرفی دیگه کار نداره و خیلی خیلی نا امید هست و قادر به شروع هیچ کار نیست به خانم قول داده ظرف یک ماه اینده با ماشین مدل بالا و خانه انچنانی بره خواستگاری و لان با پدرم صحبت نمی کنه چی بشه یه نامه بنویسه در ضمن لازم به ذکراست

    همینطور پول قرض می کنه و برای دختر لباس و بدلیجات می خره و صوتی که خانم پیش من داده اینه که این نشد یکی دیگه کمک کنید زندگیش داره نابود می شه

    در حال حاضر ۲۶ سالش و می گه من دیگه هیچ کاری نمی تونم بکنم وقتی اون برای پزشکی قبول شد پدرم گفت که کامپیوتر بهتره رفت کامپیوتر گفت حقوق بهتره…رفت حقوق گفت برو املاکی و وقتی داداشم رفت املاکی بازار قفل شد و هیچ خرید و فروشی صورت نگرفت پدرم کاملا قبول داره اشتباه کرده وقادر به جبران است ولی برادرم می گه من ۲۶ سالمه و زندگیم تموم شده با چدرم قهره صبح می ره شب میاد از اتاقش بیرون نمی اد لب به غدا نمی زنه و …البته تو خونه اینجوری پول قرض می کنه مهمونی می گیره و…

    منظور از مهمونی اینه که هر ۱ هفته یه بار ی دوستای خودش و خانم رو جمع می کنه و دور همی می گیره البته خانم تو دانشگاه همکلاسی منه
    برادر من قادر به رفتن پیش روانشناس نیست و می گه شما زندگی منو خراب کردین شما برین پدرم گفت هر چی مشاوره بگه من قبول دارم

    وضعیت خانواده ما هم الان خیلی خیلی بده هیچکدام از زمین های پدرم فروش نمی ره و ما مستجریم و پدرم بیکار …

    • ◄Responder► , جولای 27, 2015 @ 3:46 ب.ظ

      دوست عزیز کار خاصی نمیتونید بکنید تا برادرتون همه اطرافیان رو مقصر میدونه شما هر تلاشی کنید به نتیجه ای نمیرسه … ولی میتونید از طریق دوستاش روی ایشون تاثیر مثبت بذارید و وادارش کنید تغییر رویه بده … و پدرتون بتونه دوباره با ایشون صحبت کرده و مسیر عادی رو پیدا کنه
      در غیر اینصورت نمیتونید به زور کسی رو مجبور به تغییر کنید

  • لی لی , جولای 25, 2015 @ 2:05 ب.ظ

    با سلام دختری ۲۵ ساله هستم خواستگاری ۳۰ ساله دارم مشکل من باایشون اینه که به عبارتی از نظر سطح کلاس و فرهنگ از ما پایینترن من نمیگم ما خوبیم ما معمولی هستیم ولی ایشون یه مقدار پسر شل و ببخشید بی کلاسیه از لحاظ اخلاق و مذهب تحصییلات و شغل مشکلی باهاش ندارم نگرانی من این اینه که از شخصیتش خوشم میاد اما کلاس و تیپ و ژست اینا مشکل دارم ما تهرانیم و اونا کرج البته قبول کرده تهران خونه بگیره ضمن اینکه برادرمم اینو میگه خواهش میکنم راهنماییم کنید ممنونم

    • ◄Responder► , جولای 27, 2015 @ 6:52 ب.ظ

      دوست عزیز بسیار ساده است … اول از همه کسی کامل ۱۰۰ درصد نیست … دوم اینکه شما اگر ایشون رو دوست داشته باشید با کاستی های هم کنار میایت . ولی اگر نمیتونید با چنین فاکتوری کنار بیایت و اذیتتون میکنه بهتره قید این خواستگاری رو بزنید و اینقدر خودتون رو سرگردون نکنید

  • نازنین , جولای 29, 2015 @ 12:50 ب.ظ

    برادرم با پدرم صحبت می کنه پدرم جوابش رو نمی ده در ضمن پیش تمام فامیل مثل عمومینا می شینه بد گویی می کنه اصلا یه حرفایی خب برادرم بشنوه نا راحت می شه دیگه حق داره در ضمن ممنون از مشاورتون وقتی با شما صحبت می کنم حصابی تخلیه می شم

    حالا دقیقاما چیکار کنیم به پدرم می گم باهاش حرف بزن دعوا می کنه می دونم کاری از دستم بر نمی اد ولی یه راهی بگین خودم رو اروم کنم اخه من برادرم رو از مادرم هم بیشستر دوست دارم

    راستی چطور از طریق دوستاش روش تاثیر بزاریم

    • ◄Responder► , جولای 30, 2015 @ 12:00 ب.ظ

      به احتمال زیاد دوستان خوبی در بین دوستانش داره که میتونه روی ایشون موثر باشه …
      از طرفی پدر شما هم در بین فامیل روی فردی حساب میکنه و حرفش رو میخونه که میتونید از این فرد برای گفتگو با پدرتون و تغییر در رفتار با برادرتون استفاده کنید …
      مسلما” وقتی پدرتون با ایشون صحبت کنه کمی در رفتارش تعدیل ایجاد خواهد شد

  • نازنین , آگوست 10, 2015 @ 4:56 ب.ظ

    من حرفتون رو قبول داربم ولی ما کهدوستاش رو نمی شناسیم در ضمن اون اقا از اول به برادر من حسادت می کرد حالا اون می خواد بیاد به ما کمک کنه تازه پس از گفتگو با پدرم به همسرش گفته از این اتفاق که برام برادرم افتاده خوش حال هستش

  • پرنیان , آگوست 22, 2015 @ 9:52 ب.ظ

    سلام خسته نباشید.دختری ۳۰ ساله،با مدرک ارشد هستم. خواستگار ۳۶ ساله با مدرک فوق دیپلم دارم. ایشون موقعیت نسبتا خوبی دارن … اما مشکل من اینکه در جلسه اول که باهم حرف زدیم، از ی سری عبارات و جملاتی که شاید از دید من نشانه پرمدعا بودن و خود محور بودن داشتن.در اکثر جملات از کلمه ”من ” استفاده میکردن .. بنظرتون بیشتر همدیگه رو بشناسیم یا اینکه جواب منفی بدم؟!

    • ◄Responder► , آگوست 24, 2015 @ 11:05 ق.ظ

      بهتره شما به این سوال جواب بدید …؟
      شما چه حسی به ایشون دارید ؟
      ایا تونستید باهاش ارتباط عاطفی برقرار کنید … اگر مثبته پس کمی برای شناخت وقت بذارید
      اگرم نتونستید پس قید این انتخاب رو بزنید

  • پرنیان , آگوست 24, 2015 @ 4:00 ب.ظ

    ممنون از راهنماییتون
    خب من حس بدی نسبت به ایشون ندارم. به قولی به دلم نشسته اند تا حدودی …
    بنظرتون چه سوالهایی بپرسم تا بتونم به این مطلب پی ببرم که اهل مشورت و در واقع بازی دادن خانومش تو رندگی هست،!؟ یا ایا خانواده چقدر برای ایشون اهمیت داره؟! نمیخوام مستقیما این سوالا رو بپرسم ، چون امکان اینکه کلیشه ای جواب بدن زیاده.

    • ◄Responder► , آگوست 25, 2015 @ 3:50 ب.ظ

      خب پس بهتره مشاوره ای حضوری داشته باشید در این جلسه روانشناس میتونه از طریق تست هایی زوایای پنهان شخصیت هر دوی شمارو بررسی کنه
      چون در شناخت و ازدواج اصرار دارید پس بهتره مستقیما” از این طریق اقدام کنید
      در مورد سوالات باید گفت دوست عزیز تا شما با فردی معاشرت و مراوده نداشته باشید نمیتونید به این سوالت پی ببرید
      دوره طلایی نامزدی رو برای چنین مواقعی قرار دادن
      در برخورد کردن /در قدم زدن / و در رفت و آمد های خانوادگی میتونید به مواردی پی ببرید که شاید با هیچ سوالی نشه ازشون اطلاع پیدا کنید

  • مریم , سپتامبر 16, 2015 @ 9:56 ق.ظ

    باسلام ببخشید من مدتی با اقایی برا ازدواج رابطه داشتم ولی بعد از شیش ماه ایشون بخاطر خانوادش زیر همه چی زدن و رفتن حالا من خاسگار دارم ولی نمیتونم از فکر اون اقا بیام بیرون لطفا کمکم کنید

    • ◄Responder► , سپتامبر 20, 2015 @ 9:38 ق.ظ

      دوست عزیز بهتره واقع بین باشید و خودتون رو از این وابستگی تاریخ مصرف گذشته رها کنید
      ایشون رفته و شما باز خودتون رو با خاطراتش اسیر کردید… بهتره مدتی رو صبر کنید و بعد خواستگار بپذیرید تا بتونید در این مورد با خودتون کنار بیایت …باید تمام نشانه ایی که از ایشون هست رو پاک کنید و برای رهایی از اشفتگی ذهنی شروع به نوشتن کنید
      و بعد چندبار بخونید و دورش بریزید
      در این مورد میتونید با مشاوران کانون، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *