مرکز مشاوره

مرکز مشاوره اصفهان

مرکز مشاوره اصفهان

مرکز مشاوره خانواده و ازدواج اصفهان

.خانواده به عنوان نهادی تربیتی و اجتماعی از جایگاه ویژه ای در جامعه برخوردار است اهمیت خانواده همچنین در تعالیم دینی ما مشخص شده و به حفظ آن سفارش شده است حال ممکن است این آرامشی که انسان در خانواده دارد بنا به هر دلیل و مشکلی برهم خورده و این وظیفه اعضای خانواده است که برای حفظ آرامش آن تلاش کنند در این زمینه مشاوران خانواده با راهنمایی هایی که می کنند می توانند گره گشای مشکلات باشند.به همین منظور مرکز مشاوره اصفهان با هدف کمک به اصفهانیان عزیز، با تاکید بر بحث های مشاوره ای در مشاوره خانواده انقلاب، مشاوره ازدواج انقلاب، مشاوره خانواده بلوار کشاورز، مشاوره خانواده سی و سه پل تشکیل شده و برآن است تا بتواند راه گشای مشکلات شما در بهترین مرکز مشاوره اصفهان و سایر مراکز مشاوره اصفهان باشد.

شماره های تماس 01

مرکز مشاوره اصفهان دارای شعب متعددی در مناطق مختلف اصفهان از جمله مرکز مشاوره امام خمینی، مرکز مشاوره فلکه شهدا، مرکز مشاوره انقلاب ، مرکز مشاوره سی و سه پل و مرکز مشاوره بلوار کشاورز است و با استفاده از کارشناسانی مجرب و مشاورانی با سابقه و توانا پذیرای مردم عزیز اصفهان خواهد بود.

پسری هستم ۲۴ساله که ۲سال پیش با دختری در دانشگاه اشنا شدم

پسری هستم ۲۴ساله که ۲سال پیش با دختری در دانشگاه اشنا شدم.اول رابطه درسی بود ولی بعد کم کم به همدیگه علاقه پیدا کردیم.

ولی من شرایط ازدواج نداشتم و الان هم سرباز هستم.

و نمیتونم ازدواج کنم.

از همون اول هم جفتمون به خانواده هامون گفتیم و اون ها همدیگه رو دیدن و شناختن.

من خودم با نامزدی مشکلی ندارم و خانوادم ولی میترسیم که خانواده اون خانوم بعد مدتی بگن که حتما باید عقد کنید.

چون همین الان هم میگن نامزد کنین.

اما ما تو این ۲سال خیلی خوب بودیم بعضی جاها نظراتمون مخالف بود و با هم دیگه بحث کردیم.

اما بعد هر دعوا خیلی خوب بودیم و زود فراموش میکردیم.و بعضی اوقات رابطه جنسی نه اما کارایی کردیم که طرفمون ارضا جنسی بشه و خالی بشه.

خیلی میگن رابطه دوستی قبل ازدواج غلطه اما من فکر نمیکنم.

حالا میخواستم بپرسم اگه ما ازدواج کنیم مشکلی واسمون پیش میاد؟؟؟؟

یا خدایی نکرده منجر به طلاق میشه این ازدواج؟؟؟؟؟

خانوادهامون در یک سطح هستن.

اما این که میگن اگه ازدواج کردید دیگه بهم دیگه اعتماد ندارید و فکر میکنین طرف دروغ میگه و همیشه شک دارین.

اما من هیچوقت شک نکردم به این خانوم چون دختر خیلی ساده و خوبی هستن.

اگه امکانش هست راهنمایی کنین ممنون میشم

پاسخ

دوست عزیز شما تا شرایط ازدواج و نداشته باشید نمیتونید در این مورد صحبت کنید
حداقل باید استقلال مالی داشته باشید تا درخواست و حرف شما رو بپذیرند
هر وقت چنین شرایطی رو بدست آوردید دوره ای در حدود ۹ ماه رو نامزد باید باشید
تا خانواده ها مراوده و معاشرت کنند و شناخت کامل به وجود بیاد در این صورت میتونید نسبت به آینده خوشبین باشید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه

دوست پسرم نمیاد خواستگاریم و بهونه میاره

من (۲۲ ساله) در ارتباط با یکی از همکلاسی هایم وارد رابطه احساسی شدم که عشقی زیااااد بوجود آمد (شهر من اصفهان است و محل تحصیلم شهرکرد و این همکلاسی شهرکردی است)

این بنده خدا قصدش از ارتباط با من ازدواج بود و هست
ولی می گوید امکان ازدواج ندارد
خب راست هم میگه
دانشجو ، بدون حمایت پدر ، بدون شغل مناسب ، بدون سرمایه و سربازی نرفته و مشکلات دیگر
و دلش می خواهد وقتی به خواستگاری من بیاید که موجب سرافرازی من باشد
و خب
ما با هم درارتباط هستیم
که از بدشانسی من خانواده من از همان ابتدا فهمیدند
و به این ارتباط دوستی می گویند
بعد از کلی اتفاقات و کش و قوس های زندگی
پدر من یه جورایی راضی شده که دخترش با دوست پسرش با این شرایط ازدواج کنه و میگه این ارتباط شما غلطه و شرعا و عرفا درست نیست
ولی این آقا پسر همچنان میگه من نمی تونم اقدام کنم
دلایلش هم منطقیه
ایشون بچه آخر و پسر سوم هستن که برادر قبل از ایشون با موفقیت تحصیلی و کاری که دارد ازدواج نکرده و می گوید مامانم طرف شماست و میگه تو با چه چیزی می خوای بری خواستگاری دختر مردم
البته تو پرانتز مامانش و خانواده اون از عشق ما اطلاعی ندارن
حالا نظر شما چیست

من موندم و عشقم که داره داغونم می کنه

پاسخ
دوست عزیز اگر ایشون تکلیفشون مشخص نیست و باید هنوز دنبال اماده کردن شرایطی باشند با همه علاقه ای که دارید به نظرتون درسته که صبر کنید و منتظر ایشون بمونید .
شاید صحیح نباشد و اینکه شما عاشق هم هستید خب طبیعی است که یک سری از شرایط را در نظر نگیرد ولی ایشون اگر به شما تمایل دارند باید دنبال فراهم کردن شرایط مناسب باشند تا رضایت شما را جلب کنند .
و به هر حال شرایط دختر با پسر متفاوت است و نمی تواند همیشه صبر کند و منتظر بهبود شرایط شود .
و ممکن است در این بین شما خواستگارانی با شرایط مطلوب را رد کنید که دیگر تکرار نشوند بنابراین کاملا دقت داشته باشید که چگونه ادامه می دهید و بهتر است برای ایشون زمانی را تعیین کنید اگر واقعا تمایلی وجود دارد رسما اقدام کنند و خوب شرایط را باید در نظر گرفت و زندگی مسئولیت پذیری بالایی می خواهد ولی خب وقتی تا این حد علاقه وجود دارد باید با خانواده درست مطرح کنند و در جریان باشند در هر حال امیدوارم برای ادامه منطقی تصمیم بگیرید

به خاطر داشته باشید که در دوستی های اینچنین افراد خیلی از شرایط اینده را در نظر نمی گیرند تفاوت های فرهنگی و خانوادگی و فکر می کنند می توانند با حداقل ها زندگی کنند که بعدا همین مسائل کوچک درد سر ساز می شود .امیدوارم متوجه صحبت های بنده باشید
و خوشبخت شوید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
موفق باشید

زن مطلقه که خواستگار طلاق گرفته دارد
با سلام . زنی مطلقه ۳۸ ساله ساکن اصفهان داری یک فرزند پسر ۱۵ ساله هستم / خواستگاری از شهر تبریز دارم که ایشان هم از همسرشان جدا شدند و دارای دو پسر ۱۶ و ۲۱ ساله هستند .
از طریق یکی از دوستان خانوادگی با هم آشنا شدیم و در خواست ازدواج دادند .
از نظر تحصیلاتی و مالی از من در سطح خیلی بالاتری هستند ولی من جواب رد دادم و الان پشیمانم .
به نظر تون چکار کنم و اصلا آیا ما با هم خوشبخت می شویم ؟
پاسخ
با سلام دوست عزیز دلیل رد کردن چه بوده است ؟
به فرض اینکه بخواهید دوباره با ایشون ارتباط بگیرید ایا امکان پذیر است ایا می شود که از طریق واسطه اعلام کنید که مایلید بیشتر صحبت کنید .
در هر حال بعتره همه جوانب رو بررسی کنید خودتون فرزندی در سن بلوغ دارید و اون اقا هم همین طور بحث پذیرش فرزندان و باقی مسائل هم اهمیت دارد اینکه فرهنگ ها و اداب و رسوم متفاوت است .
شما در هر صورت یک بار تجربه شکست داشتید اگر قرار باشد دوباره تکرار شود شرایط روحی مناسبی در این سن نخواهید داشت بهتره ابتدا از رابطه دوباره مطمئن شوید و درخواست ایشون و هم حتما با مشاور پیش از ازدواج صحبت شود.
گرچه هر دو عاقل هستید.
ولی این کمک کننده است امیدوارم تصمیم منطقی بگیرید و خوشبخت باشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران،
مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

افسردگی پس از زایمان

سلام خانمی ۲۹ساله هستم.

مدتی هست با همسرم مشکل دارم.

از سه سال پیش که زایمان کردم من افسردگی گرفتم.

ولی همسرم هیلی درکم نکرد.

روابط جنسی خوبی نداشتیم و من نمیتونستم پاسهگوی همسرم باشم.

کم کم از هم دور شدیم. تا چند ماه پیش فهمیدم با کسی رابطه پیدا کنه.

خودش پشیمون بود از کارش. و الان فکر نمیکنم که رایطه داشته باشه.

چون اون خانم راضی نبود. ولی الان من هیچ محبتی از طرف همسرم دریافت نمیکنم.

من حال روحیم خوب نیست. همش گریه و غصه. ما ازدواجمون فامیلی بوده. ایشون از همون اوایل بچگی تا وقتی که فهمیدم دوستم داشتن. خیلی زیاد وابستم بود.

همون رابطه عاشقانه. به همین خاطر خیلی اذیت میشم. الان مخبتی نمیبینم برام سنگینه. حتی گاهی مواقع به فکر خودکشی می افتم. ولی به خاطر دخترم نمیتونم. هیلی تلاش میکنم اخلاقیاتم رو درست کنم.

همسرم میگه اخلاقت بده. من میگم من ۳سابه افسردم و این به خاطر اینه که مادر شدم. الان دیگه از مادر شدن دوبارم میترسم. خواهش میکنم کمکم کنید. مشاوره ها گرونه و نمیتونم برم.

اگه وضعمون خوب بود شاید به اینجاها نمیکشید

پاسخ
اگر مشکل شما افسردگی بعد از زایمان باشد باید و باید دوست عزیز زیر نظر روانپزشک باشید به هر حال هر چقدر هزینه داشته باشد شما سه سال است افسرده هستید و بایددارو مصرف کنید و اگر نیاز بود زیر نظر روانشناس باشید و بهتره ار مراکز دولتی دانشگاهی استفاده کنید یعنی بیمارستان هایی که زیز نظر دانشگاه ها هستند و اموزشی هستند و با این شرایط باید دارو مصرف کنید .
به هر حال مشکلات افسردگی در زنان باعث کاهش تمایلات جنسی و عدم پاسخگویی نیاز ها در مر دان شده و مشکلاتی را ایجاد می کند که باید دقت داشته باشید .و این طور نیست که شما بنشینید تا مساله حل شود خوب شرایط گریه و ناراحتی شما برای هر مردی ممکنه خسته کننده شود هر چند ایشون عاشق شما بوده باشند و علاقه بسیاری باعث ازدواج شده باشد پس بهتر است در اسرع وقت مراجعه داشته باشید.
افسردگی پس از زایمان برای بسیاری از افراد پیش می اید به خصوص در شرایط سزارین که اگر این مساله باشد دوره درمان مشخص دارد و اگر هم افسردگی بنیادی تر و مربوط به گذشته باشد باز درمان پذیر است و جای نگرانی وچود ندارد انتظار نداشته باشید بدون ویزیت در حد چند جمله مشکل سه ساله شما حل شود .
مطمئن باشید وقتی شما شرایط شادابی و نشاط را بدست بیاورید همسر شما هم در رفتارها تجدید نظر خواهد کرد البته باید با ایشون مراجعه کنید چون نقش همراه و کمک کننده ایشون در بهبود و درمان بسیار حائز اهمیت است .امیدوارم ایشون هم متوجه شرایط باشند و بهبودی حاصل شود و زندگی مطلوبی را تجربه کنید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۱۹۸۳۲
موفق باشید

فرزندم در اتاق ادرار می کند

سلام من یک بچه ۷ ساله دارم دور از چشم من در گوشه ای از اتاقش با اختیار خودش ادرار کرده میخواستم دلیلشو بدونم
با تشکر

علل بی اختیاری ادرار کودکان در روز

در حدود ۵ درصد علت بی اختیاری ادرار در روز نتیجه ی این است که مشکلی در دستگاه ادراری کودک وجود دارد مهمتر از همه وحود عفونت ادراری است.

اگر کودک در هنگام ادرار کردن دچار سوزش می شود و یا زود به زود ادرار می کند و حال ناگهان دچار بی اختیاری ادرار شده است باید به عفونت ادراری مشکوک شد و کودک را نزد پزشک متخصص برد.
بعضی از مادران دختر کوچک خود را در وان آب قرار می دهند و مواد کف کننده به آب اضافه می کنند مواد شیمیایی کف کننده ممکن است موجب تحریک مجرای ادرار و سبب بی اختیاری ادرار در روز گردد.

علل دیگر مانند انسداد مجاری ادرار و ناهنجاری های مادرزادی سبب بی اختیاری ادرار در روز می گردد.
در کشور ما که آلودگی انگل کرمک زیاد است ممکن است انگل کرمک از مقعد کودک به دستگاه تناسلی دختر برود و تحریک دستگاه تناسلی او سبب بی اختیاری ادرارش در روز گردد.

در چنین مواردی مادر باید دستگاه تناسلی کودک را کاملا مورد معاینه دقیق قرار دهد و یا او را نزد پزشک ببرد و از او کمک بگیرد . در صورت آلودگی دستگاه تناسلی به انگل کرمک انگل در دستگاه کودک دیده می شود.
کودکی که مبتلا به بی اختیاری ادرار در روز است احتیاج به آزمایش و عکس برداری دارد؟
پزشک معمولا باید از کودک مبتلا به بی اختیاری در روز معاینه کامل به عمل آورد. مخصوصا معاینه کامل از شکم ، دستگاه تناسلی و دستگاه عصبی او و چگونگی وضع دفع ادرار و جریان ادرار کودک را مشاهده و از نظر ناهنجاری های دستگاه ادراری بررسی خواهد کرد.
پزشک معمولا برای تشخیص امکان عفونت ادراری آزمایش کامل ادرار و در کودکان دختر کشت ادرار درخواست خواهد کرد.

در صورتی که پزشک به وجود ناهنجاری ادراری مشکوک گردید از دستگاه ادراری کودک عکس برداری و با متخصص دستگاه ادراری مشورت خواهد کرد.

شب ادراری کودکان

اگر پزشک شواهدی دالّ بر عیب عضوی دستگاه ادراری مشاهده نکرد علت بی اختیاری ادرار در روز کودک مربوط به مواردی که در زیر ذکر میشود خواهد بود و کودک احتیاج به عکس برداری ندارد.
بی اختیاری ادرار در نتیجه ی خندیدن شدید
بعضی از کودکان دختر از سن چهار سالگی تا هنگام بلوغ ممکن است هنگامی که از ته دل می خندند مقداری ادرار خود را بدون اختیار دفع کنند. چنین کودکانی از همه لحاظ طبیعی هستند و چنین وضعی در فامیل این کودکان وجود دارد. این نوع بی اختیاری ادرار اهمیت ندارد و معمولا در سن بلوغ از بین می رود.
بی اختیاری ادرار در نتیجه ی انقباض و اسپاسم مثانه
شایع ترین علت بی اختیاری ادرار در روز انقباض و اسپاسم مثانه می باشد.

کودک ناگهان دچار انقباض شدید مثانه می شود و در نتیجه احساس دفع ادرار میکند و شلوار خود را تر یا در شلوار خود ادرار می نماید.

چنین حالتی معمولا موقعی اتفاق می افتد که کودک با مادر خود در خارج از خانه مشغول خرید و یا به خانه ی دوستان خود رفته یا در راه مدسه به خانه است.
کودک برای جلوگیری از ادرار کردن دست خود را بر روی مجرای ادرارش فشار می دهد و یا روی مچ پای خود می نشیند. این حالت معمولا ارثی است و این کودکان اکثرا دچار شب ادراری نیز هستند و مثانه ی کوچک دارند. چون چنین واقعه ای برای کودک مزاحمت و ناراحتی به وجود می آورد اکثرا خودش درصدد جستجو و رهایی از آن است. باری بهبود چنین بی اختیاری در روز اقدامات زیر باید انجام گیرد.
الف- کودک را ترغیب نمایید که مایعات زیاد بنوشد : در صورتی که کودک مایعات زیاد بنوشد ادرارش زیاد خواهد شد و ورزش مثانه که در زیر به ذکر آن می پردازیم بهتر انجام می گیرد.
ب- موقعی که کودک احساس دفع ادرار کرد باید به فوریت به توالت برود : کودک را تشویق کنید که هروقت احساس دفع ادرار کرد به توالت برود ولی او را هرگز با فشار و تهدید به چنین کاری وادار نکنید.
ج- ادرار کردن و قطع کردن آن و دو مرتبه ادرار کردن : اسفنکتر مثانه ( یعنی دریچه ای که ادرار را نگه می دارد) در کودک مبتلا ضعیف است و باید با ورزش این اسفنکتر تقویت بشود. به کودک یاد دهید موقعی که احساس کرد ادرار دارد به توالت برود و موقعی که کاملا روی توالت نشست از شماره ی یک تا ده بشمارد و سپس نصف ادرار خود را رها کند و ادرارش را قطع نماید و باز از شماره ی یک تا ده بشمارد و سپس نصف دیگر ادرار خود را رها نماید. این تمرین ساده سبب میشود که کودک یاد بگیرد و بتواند انقباض و اسپاسم مثانه ی خود را کنترل کند و آن را از بین ببرد.
د- موقعی که کودک شلوار خود را تر نکرد به او جایزه دهید : موقعی که کودک شلوار خود را تر نکرد همه ی افراد خانواده باید با آفرین گفتن و دادن جایزه ی مورد علاقه اش او را تشویق کنند. این تشویق باید در هر موقعی که کودک به توالت می رود و ادرار خود را کاملا در توالت می ریزد به عمل آید. کودکی که چند روز یک مرتبه شلوارش را تر می کند برای روزهایی که شلوار خود را تر نکرده است باید جایزه ای بگیرد و مخصوصا رفتار عطوفت آمیز توأم با محبت پدر و مادر با کودک بسیار موثر می باشد.
بی اختیاری ادرار در روز ناشی از ترس
کودکان در سن دو تا شش سالگی اگر دچار ترس و وحشت شوند ادرار خود را رها میکنند. مثلا هنگامی که مادر کودک را روی تخت معاینه ی پزشک قرار می دهد بعضی از کودکان از ترس و وحشت دیدن پزشک ادرار خود را رها میکنند. این نوع رها کردن ادرار مهم نیست.
عوامل روانی دیگر مانند برخوردهای شدید و تند پدر و مادر با یکدیگر ممکن است سبب بی اختیاری ادرار کودک گردد و یا اگر خواهر و برادر کوچک کودک که تازه راه افتاده است به سراغ اسباب بازی ها و لوازم مورد علاقه ی او برود کودک ممکن است از ناراحتی ادرار خود را رها کندیا موقعی که پدر و مادر کودک را به کودکستان یا به دبستان می سپارند ولی او هنوز آشنا نشده است که اجازه بگیرد و به توالت برود ترس و وحشت سبب دفع ادرار او می گردد. یا اگر معلم محدودیتی در اجازه دادن به کودک به وجود آورد سبب دفع ادرار کودک می گردد.
درمان : با این کودکان باید با رأفت و عطوفت رفتار کرد. هر مسأله ای که موجب ترس و وحشت کودک گردد از آن باید خودداری کرد و برای او توضیح داد تا ترس و وحشت او از بین برود. در مهد کودک یا کودکستان یا دبستان باید محدودیتی برای رفتن به توالت وجود نداشته باشد. این کودکان در خلال دو تا سه هفته بهبود می یابند.

در فرایند رشد کودک، در حدود ۱۸ ماهگی کودک نیاز به دفع ادرار را با کلماتی مانند «جیش» خبر می دهد.

در دو سالگی وقتی خودرا خیس کرد به والدین یا اطرافیان خبر می دهد و در حدود ۲/۵ سالگی می تواند نیاز خود را به تخلیه مثانه به پدر و مادر خبر بدهد، با این حال، هنوز قادر نیست دفع آن را عقب بیندازد.

در سه سالگی است که با وجود رخ دادن “اتفاقات” فراوان بخصوص هنگام بازی خود را به دستشویی می رساند و می تواند دفع ادرار را به تعویق بیندازد.

در چهار پنج سالگی کودک می تواند به دنبال جایی مناسب برای دفع ادرار برآید و در مقابل خواست اطرافیان به دفع ارادی ادرار قبل از خواب و مهمانی بدون آنکه حالت لبریزی پدید آید، اقدام نماید.

افرادی هستند که علی رغم رسیدن به سن ۵ سالگی هنوز دفع ادرار خود را بدون وجود دلایل زیستی و طبی کنترل نمی کنند.

این وضعیت ، جزء اختلالهایی است که از دیرباز شناخته شده است و در برگیرنده افرادی است که به صورت پیاپی عمدی یا غیر عمدی، ادرار خود را در رختخواب یا شلوار خود دفع می کنند.

خصوصیات بالینی

کودکانی که به سن زمانی یا عقلی پنج سالگی می رسند باید توانایی نگهداری و کنترل ادرار خود را کسب کنند. حال اگر با رسیدن به سن پنج سالگی بدون هیچ دلیل جسمی یا مصرف برخی از داروها، بازتاب کنترل ادرار صورت نگیرد، مثلا، دفع به صورت غیر ارادی صورت گیرد یا فرد ترجیح دهد که به جای رفتن به دستشویی، ادرار خود را در شلوار یا رختخواب دفع کند، فرد، مبتلا به اختلال بی اختیاری ادرار خواهد بود.

روانشناسان این اختلال را در سه نوع، شبانه، روزانه و شبانه روزی مورد دقت قرار داده اند.

در اختلال کنترل ادرار روزانه ، خیس کردن فقط در ساعات بیداری و در نوع شبانه، خیس کردن هنگام خواب صورت می گیرد و در نوع شبانه روزی، فرد مبتلا ترکیبی از دو وضعیت را نشان می دهد.

با توجه به پیامدهای اجتماعی و عاطفی بی اختیاری ادرار، میتوان گفت کودک مبتلا به این اختلال، بخصوص زمانی که بزرگتر می شود، احتمالا با همسالان و سایر اعضای خانواده خود مشکلاتی خواهد داشت و جای شگفتی نخواهد بود که خودپنداره اش نیز صدمه ببیند.

ملاک های تشخیصی بی اختیاری ادرار به شرح زیر می باشد:

الف. دفع مکرر ادرار در لباس یا رختخواب ( عمدب یا غیر عمدی)
ب. با وقوع دوبار در هفته به مدت سه ماه پیاپی و ظهور پریشانی مشخص بالینی یا تخریب کارکرد اجتماعی تحصیلی یا سایر زمینه های مهم حایز اهمیت بالینی است.
ج. حداقل سن تقویمی پنج سال
د. رفتار ناشی از تأثیر فیزیولوژیایی یک ماده ( همانند ادرارآورها) یا مشکلات پزشکی عمومی (همانند بیماری قند، اختلال تشنجی یا عفونت نخاعی) نباشد.
شیوع
اکثریت کودکان سه تا چهار ساله توانایی کنترل ادرار در روز را پیدا می کنند و در همین سالها بیش از ۵۰ درصد آنها توانایی کنترل ادرار هنگام شب را دارند. بدین ترتیب، کنترل ادرار در شب دیرتر ایجاد می شود. شیوع این اختلال در پنج سالگی برای پسرها ۷ درصد و برای دخترها ۳ درصد است. شیوع بی اختیاری ادرار را در ده سالگی برای پسرها ۳ درصد و برای دخترها ۲ درصد و در هجده سالگی برای پسرها ۱ درصد و کمتر از آن برای دخترها گزارش شده است.

سبب شناسی

عوامل مختلفی را در پدیدایی این اختلال موثر دانسته اند؛ مثلا، از آنجایی که حدود هفتاد درصد کودکان مبتلا به بی اختیاری ادرار سابقه مثبت خانوادگی دارن، احتمال وجود یک جزء ژنتیک در کسب کنترل ادرار قابل طرح است. به غیر از این مورد ظرفیت پایه مثانه، رسیدن به موفقیت را در این کودکان دشوار می سازد.

بررسی های مختلف عوامل ارثی و محیطی نظیر شخصیت مادران، مهم انگاری ادرار کردن کودک، تر و خشک کردن بیش از حد او پس از خیس کردن توسط والدین، رخدادهای فشارآور زندگی، پرجمعیت بودن خانواده، محرومیت های اجتماعی، و توجه طلبی کودک را در سبب شناسی این اختلال حایز اهمیت می دانند.

درمان

امروزه هیچ روشی به اندازه روش رفتاری در آموزش کودک برای نگهداشتن ادرار خود موثر نبوده است و علی رغم ایراد هایی که به این نوع از درمان گرفته شده، اکثر اطلاعات بیانگر آن است که این درمان نه تنها اثرات جانبی ندارد، نتایج مثبت فراوانی در زمینه تصویر کودک از خود و ارزیابیهای دیگران می گذارد.

قیل از هر اقدام درمانی رد بنیادهای بدنی این اختلال از طریق شرح حال، معاینه و کسب نظر متخصص مجاری ادرار و همچنین فهم نگرش کودک نسبت به مسأله، انگیزش و آگاهی او از این موضوع لازم و اساسی است. درمان رفتاری بی اختیاری ادرار با شیوه های متنوعی همانند استفاده از وسایل هشداردهنده، آموزش کنترل و نگهداری ادرار، تغییر محرکها و پیامدهای عمل و همانند آنها انجام می پذیرد.
استفاده از وسایل هشداردهنده روشی موثر در بی اختیاری ادرار است که موفقیت در آن مستلزم حوصله، همکاری و پشتکار است.

در این روش با دفع ادرار توسط کودک جریانی الکتریکی برقرار شده و زنگ یا نوایی هشداردهنده به کار می افتد.در حال حاضر وسایل هشداردهنده بسیار جمع و جور و حساسی ساخته شده است که صفحات حساس و لایه جذاب بین آنها زیر لباس زیر،یا لباس خواب وصل می شود.

وقتی ادرار کودک زنگ را به صدا درآورد، کودک باید از رختخواب بیرون آمده به دستشویی برود، لباس زیر خود را عوض کند، صفحه حساس را به لباس خود وصل کند، در صورت خیس شدن ملافه، آن را عوض کرده و بخوابد. اجرای موفقیت آمیز این شیوه، معمولا ظرف یک ماه منجر به بهبودی می شود.
در روش آموزش تداوم کنترل ادرار با این فرض که ظرفیت مثانه کودک مبتلا کوچکتر از کودکان دیگر است، از کودک خواسته می شود در طی روز به تدریج فاصله های تخلیه ادرار خود را طولانی تر کند و جایزه بگیرد تا این فاصله به ۳۰ دقیقه برسد.

این شیوه برای کودکانی که مثانه کوچک دارند و به ویژه در ترکیب با روش اول و آموزش قطع و وصل ادرار در دستشویی نتایج بهتری خواهد داشت.

همسرم در رابطه با وظایف زن و مرد مشکل دارد

یک سال ست ازدواج کرده ام و داراط حقوق ثابتی هستم و تقزیبا مجبور هستم در مخارج خانه و پرداخت قسط ها مشارکت کنم. پول مهم نیست ولی از این که برای من ایجاد وظیفه کنم می ترسم. از طرفی شوهرم میگوید زن وشوهر باید رفیق باشند و ایشان کلا با آن چه عرف جامعه است در رابطه با وظایف زن و مرد مشکل دارد و آن ها را باور های قدیمی می داند.این موضوع تارد باعث سردی روابطمان می شود

توقعات شوهر

دوست عزیز کسی نمیتونه برای روال زندگی شما تصمیم گیری کند.
پس این موارد رو باید در زندگی مشترک به توافق برسید.
اینکه طبق شرع و قانون نفقه کامل زن برعهده مرد میباشد شکی نیست.
ولی باید بدونید در زندگی امروزه نیاز هست تا در کنار هم زندگی ساخته شود
ولی کمک شما نباید باعث تنبلی و توقع ایشون شود.
پس در این مورد حدود رو مراعات کنید .
تا هم از احترام لازم برخوردار باشید و هم ایشون رو در زندگی اقتصادی کمک رسانده باشید.

دوستدعزیز بله بهترین راه رو انتخاب کردید همینکه به مشاوره مراجعه کنید راه حل بسیار مناسبی است .
دقت داشته باشید که اگر واقعا وقتی کمی فاصله می گیرید و منطقی تر فکر می کنید این تفاوت سنی برای شما مهم می شود و دقیقا در هنگام بودن در کنار هم این مساله اهمیتی ندارد این یعنی منطقی تر باید پیش بروید چون به هر حال رعایت احتیاط لازم است و بحث یک عمر زندگی است اگر از هیجانات فاصله بگیرید .
و بعد از مدتی مدام این اختلاف سنی ذهنی شما را درگیر کند اصلا مطلوب نخواهد بود .
بنابراین بهتره قبل از هر اقدام رسمی تر همه جوانب را در نظر بگیرید و اجازه تدهید فضای احساسی غالب شود به هر حال باید دید مسائلی که باعث شده شما دو نفر چند بار کات کنید چیست شاید همین ها د زندگی اینده مشکلات زیادی را ایجاد کند که باید دقت داشته باشید .
در هر حال امیدوارم موفق باشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۸۳
موفق باشید

بعد از ازدواج دیگه همسرم دوست ندارم

سلام مشاور عزیز،بیست و هشت سالمه،تازع عقد کردم،شوهرمو قبل و بعد از ازدواج خیلی دوست داشتم و دارم،برای رسیدن بهش بخاطر مشکلات مالیش،سختی کشیدم،اما خب سراخر رسیذیم،اما راسش وارد زندگی که شدم دیدم مشکل مالی عاش،بهاطر مدیریت اقتصادی خیلییی پایینشه،وارد چن تا کار شد بدون تجربه و تجربه خپب به دست اوردن و شکست خوردن.

با وضعی که پیش اورده فک نکنم به زودی ها بریم سرزندگی مون،خیلیی غصه دارم،دلت نمیاد خیلی بهش حرف بزنم چون تا بخوام گله کنم،حس میکنم اعتمادش،می افته،و همش دلش تاییدمو میخواد،دلم گزفته،خیلی،از ایتدم میترسم،از خجالت زده شدن جلوی دیگران،از دانش کمش.چی بکنم،چی بکنم وقتی حرف میزنم این مسائل روابطمونو خذشه دار نکنه،خیلی تاییدمو میخواد،چون تا الات ایتطوری یود،و الان حسمم یه جوریه،خیلی دوسش دارم اما به شدت غصه دار

سرد شدن به زندگی مشترک

دوست عزیز همیشه این اتفاق میفته و افراد بعد از ازدواج متوجه واقعیت زندگی مشترک خواهند شد .
به هر حال این انتخاب شما بوده و هر دوی شما باید برای ایجاد یک کار مناسب تلاش کنید .
از کارهای خانگی برای خودتون  استفاده کنید .
و براساس علاقه از همین امروز آموزش کار و حرفه ای رو شروع کنید .
تا هم لذت این دوران حفظ شود و هم به آینده امیدوار باشید .

راه های بهبود زندگی زناشویی

برای اینکه زندگی زناشویی خوبی داشته باشیم، لازم نیست که بیخودی به دنبال راه های معجزه آسا باشیم.

ضمن اینکه باید بدانید که خوشبختی در زندگی زناشویی و داشتن یک زندگی زناشویی موفق بعد از ازدواج، هیچ ارتباطی به رویاپردازی و ایده آل نگری نداشته و در عین حال چیزی نیست که بدون هیچگونه تلاش و اراده ای، تحقق بپذیرد.

پس لازم است بدانید که اگر واقعا قصد بهبود شرایط زندگی زناشویی خودتان را دارید، یکی از بهترین اقداماتی که می توانید انجام بدهید، شناسایی عوامل مخرب در زندگی است که ما در این مطلب از آن ها با نام دشمن زندگی زناشویی یاد می کنیم و قصد داریم تا ۹ مورد از آن ها را در ادامه ی مطلب بیاوریم.

البته هر کدام از شما ممکن است به فراخور شرایط زندگی خودش، بخواهد به این موارد، مورد دیگری نیز بیفزاید.

تلویزیون

تلویزیون قاتل عشق است.

در این مورد هیچ شکی نداشته باشید!

حتی کاملا توصیه می شود که شام خوردن جلوی تلویزیون را قدغن کنید.

هر شب غذا خوردن جلوی تلویزیون به همراه گویندگان نمی‌گذارد حواستان به همسرتان و فرزندانتان باشد، از آن گذشته آن‌قدر جلوی تلویزیون به تماشای فیلم مشغول بوده‌اید که وقتی به رختخواب می‌روید‌، حتی دیگر وقت ندارید با هم حرف بزنید و از حال یکدیگر باخبر شوید.

تنها چاره کار این است که این دشمن را از زندگی عاشقانه بیرون بیندازید!

برای آنکه در این کار زیاد سخت‌گیری نکرده باشید‌، می‌توانید موافقت کنید که در هفته‌، بعضی از شب ها تلویزیون خاموش باشد. البته فراموش نکنید که تلوزیون در رابطه ی میان والدین و فرزندان نیز بعضا نقش های مخرب زیادی دارد.

خانه‌ نشینی

ممکن است به خاطر تلویزیون و یا بنا به دلایلی، دیگر بیرون نروید!

البته حتما لازم نیست که رستوران های آنچنانی بروید و یا از همسرتان چنین انتظاری را داشته باشید. چرا که به هر حال اصل قضیه این است که شما اوقاتی را با هم و به بهترین شکل سپری کنید.

حالا می توانید غذایی که در منزل تهیه کرده اید را به پارک ببرید و یا اینکه اگر می توانید به رستورانی که در آن خاطره های خوشی داشته اید، بروید.

فراموش نکنید که نباید با هزینه تراشی های بی مورد، به گونه ای متحمل هزینه بشوید که دیگر نخواهید به رستوران بروید.

اگر هم به سینما علاقه دارید و از آن لذت می برید، می توانید با تفاهم بر روی فیلم خاصی، از تماشای آن لذت ببرید.

فراموش نکنید که صله ی رحم را همواره در برنامه های خودتان بگنجانید.

مبادا طوری رفتار کنید که ببینید دیگر از گردش‌های دونفره و شب‌نشینی‌های رمانتیک خبری نیست!

باید دوباره آن حال و هوا را به‌دست‌آورید و به اتفاق یکدیگر از خانه بیرون بزنید!

حالا که به تازگی از شر تلویزیون خلاص شده‌اید، سعی کنید که توجه به همسرتان، تلوزیون جدید شما باشد!

ساعات اضافی

دیگر دیر از سر کار به خانه برنگردید!

نه تنها برای خودتان وقت ندارید بلکه علاوه بر آن خستگی و عصبانیت‌تان را با خود به خانه می‌آورید‌ که حقیقتا هیچ کار خوشایندی برای فرزندان وهمسرتان نیست!

تنها کافی‌است که کار، تمام زندگیتان را به‌خود مشغول کند، به سرعت تنها موضوعی می‌شود که از آن در خانه حرف می‌زنید. بس کنید! سعی کنید به حد کافی زود به خانه برگردید تا قبل از شام کمی وقت برای خودتان و یا با هم بودن داشته باشید. به شرطی که طبق همان اصل اول، در این مدت جلوی تلویزیون ولو نشوید!

و خصوصا برای آنکه توجه بیشتری به یکدیگر داشته باشید، هر ازگاهی کار را از یاد ببرید. به عنوان مثال می توانید تصور کنید که هر گاه به خانه بر می گردید، همانطور که جوراب های خودتان را از پایتان خارج می کنید، تمام مسائل فکری بیرون از خانه تان را هم از ذهنتان خارج کرده و آن ها را درون جوراب هایتان بریزید.

رسیدگی به وضع ظاهر

فکر نکنید چون دیگر زن و شوهر هستید و چندین سال از زندگی مشترکتان می‌گذرد، باید نسبت به وضع ظاهرتان بی‌خیال شوید!

چرا که در روایات اسلامی هم نسبت به این که هر کدام از زن و شوهر خودش را برای همسرش آراسته کند، تاکیدات و سفارشات بسیار فراوانی وجود دارد.

پس بهتر است که دست از شوریدگی و نا‌مرتب بودن بردارید، موهایتان را ژولیده و درهم رها نکنید، از ریخت‌و‌پاش‌کردن در خانه خودداری کنید و به‌خودتان برسید!

همسرتان مطمئنا شما را همانگونه که هستید دوست دارد، با این‌حال چرا سعی نمی‌کنید خود را به بهترین شکل نشان دهید؟

به این ترتیب به او نشان می‌دهید که حضور او و تاثیری که بر او می‌گذارید برایتان مهم است!

 بی‌توجهی

یکی دیگر از دشمنان بزرگ زن و شوهرها‌، بی‌توجهی است.

در اینجا منظور از توجه کردن گل خریدن و یا هدیه دادن نیست بلکه تنها نگاه کردن به همسرتان است که گاهی می تواند خیلی بیشتر از آنچه که تصور می کنید، تاثیر خوبی در زندگی تان بگذارد.

زمانی‌که همسرتان آرایشگاه رفته و یا کت جدیدی خریده است به او توجه نشان دهید؛ به‌خصوص زمانی ‌که او را شیک و زیبا می‌بینید و یا وقتی‌ که او با تعریف‌های بجا و مناسبش شما را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد، از او تعریف کنید.

زیرا تعریف و تمجید‌ها همیشه خوشایند هستند‌، اما تنها زمانی‌که درست و بجا به‌کار برده شوند.

حسادت مفرط

دست از پاییدن و سین‌جین کردن همسرتان بردارید زیرا زندگی مشترک براساس اعتمادی دو جانبه بنا می‌شود. شک و بدگمانی‌های بیش از حد شما‌، در نهایت او را به ستوه آورده و به سمت فرد دیگری هل می‌دهد! پس مواظب باشید که با دست خودتان، عشقتان را نابود نکنید.

 خانواده همسر

نه، مطمئنا تمام خانواده‌های همسر آنگونه که در فیلم‌ها به‌صورت منفی نشان داده می‌شوند، نیستند.

پس سعی کنید که از تلقین منقی به ذهنتان کاملا دوری کنید و این باور را در خودتان تقویت کنید که تفاهم بین همسر و خانواده شما اغلب می‌تواند گرم و صمیمانه باشد.

اما نکته مهم آن است که بدانید زمانی‌که این تفاهم به حد کافی وجود دارد‌، چیزی را به همسرتان تحمیل نکنید. چنانچه احساس می‌کنید که همسرتان از رفت‌وآمد‌های آخر هفته کم‌کم خسته می‌شود به او اصرار نکنید آخر هر هفته برای ناهار با خانواده شما باشد و البته این قاعده در مورد میهمانی‌های همکاران و دوستان قدیمی نیز صدق می‌کند.

نبود برنامه

تشکیل خانواده به معنای گذراندن زندگی بدون در نظر‌گرفتن آینده نیست.

شما باید به اتفاق هم آینده‌تان را بسازید. از برنامه‌های کوتاه‌ مدت (مکانی که تعطیلات را در آنجا می‌گذرانید، خرید اتومبیل و…) گرفته تا برنامه‌های بزرگ‌تر (بچه‌دار شدن، عازم شهر دیگری شدن و…) بی‌درنگ در مورد آینده‌تان و اینکه چگونه با آن روبه‌رو می‌شوید فکر کنید. این عمل روابط شما را منسجم‌تر و شور و شوق پیش‌روی در زندگی را در شما شعله ور می‌کند!

سکوت

مطئنا عدم‌گفت‌وگو برای زندگی زناشویی مضر است. این امر بنا به دلایل مختلف اغلب ناشی از کمبود وقت و یا بی‌توجهی زن و مرد نسبت به یکدیگر است که در بالا از آنها نام برده‌ایم.

با این‌حال، معمولا گفت‌وگو میان زن و مرد صورت می‌گیرد، اما هیچ‌یک از طرفین به حرف‌های یکدیگر گوش نمی‌دهند…

در این حالت، موضوعی را با هم مطرح کنید و سعی کنید حقیقتا حرف طرف مقابل‌تان را بفهمید. درصورت نیاز، بی‌درنگ از یک روان‌درمانگر کمک بگیرید.

البته ناگفته نماند که متاسفانه بعضی از زن و شوهرها، حرف هایی می زنند که اگر سکوت کنند و آن ها را نگویند، بسیار برای آن ها بهتر است.

پس حالا تصمیم و تشخیص آن که چگونه سکوت زندگی را بشکنید، با خودتان است.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۵۸
موفق باشید

منبع: com.مرکزمشاوره


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

792 نظرات

  • مهسا , سپتامبر 9, 2015 @ 12:39 ب.ظ

    شرمنده..یه سواله دیگم داشتم..دوست داشتم از شما کمک وراهنمایی بگیرم..با شرایطی که براتون از زندگیم گفتم..یه فکر دیگه ای که مدام تو افکارم میچرحه اینه که..نکنه شوهرم من رو دیگه نمیخواد..وهی میخواد لفتش بده تا من با پا خودم یه جور بشه برم..که بعدا بگه دیدی تو رفتی..به خدا من بهش وفادارمو منتظر خودشم..چون معتقدم دختر که بله میگه باید تو پستی وبلند زندگی وفادار بمونه پای همسرش..چون الام همسر شرعیه منه..فقط ته دلم یه چیزی که هی تو افکارممیاد میره..اینه که نکنه دیگه نمیخوادم..در مقابلشم افکار دارم که بم میگه میخوادت..باز به شرایطم نگاه که میکنم باز میگم خیالاتی شدم نمیخوادم..نمیدونم ..ممنون میشم یه راهنماییم بکنین..که بدونم واقعیت اینجور شرایطی که من درش هستم تقریبا کدوم افکارم درست تره..مرسی..منتظر راهنماییتون هستم..مرسی

    • ◄Responder► , سپتامبر 11, 2015 @ 9:01 ب.ظ

      دوست عزیز به خاطر کثرت سوالات موضوع شمارو به خاطر نمیاریم … ولی در این موارد باید هم صبور بود و هم حساب روزگار زندگی رو داشت … در این موارد از واسطه هایی قابل اطمینان در خانواده و یا فامیل استفاده میشه تا بتونن وساطت کنن … به هر حال زمان مشخص خواهد کرد ایشون به شما علاقه داره یا خیر ؟ ولی در برخورد با مشکلاتی اینچنینی نباید از خودتون ضعف نشون بدید و باید واقع بین هم باشید

  • مهسا , سپتامبر 17, 2015 @ 10:27 ق.ظ

    با سلام وخسته نباشید..ومرسی از راهنمایی شما..بنده چند سری قبل موضوعی رو از مشگله زندگیم مطرخ کردم..که به خدا خیلی در خق همسرم خوبی کردم..تو راه افتادنه کارا عروسی بودیم که باباش مریض شدشرمنده سرطان دچارشد..در حالی که باباش کسی بود نه تنها کمکمون نکرد سنگم جلو پامون با لجبازی مینداحت..رعایت منم نمیکرد که یه عروسی بودم اهل گذشت..با این مریضی زندگی منم تا پا طلاق وقهر رفت..چند ماهی همش قهر..بعدش جدی بحث طلاق پیش کشیده ش..تعجب کرزدم که همسرمم بر علیه من شده بود وسعی داشت به همه بگه من عیبی دارم..همسرم با حانوادشم با این خال قهر بود از دست کاراشون..تا اینکه چند روز پیش شوهرم بعد ۱سال تقریبا دوریمون از هم اومده بودن که با خانوادم صخبت کنن..ولی شوهرم هنوز خرف طلاق میزد وچندتا عیب روم گذاشت.. وباباشم سعی داشت مثلا اشتی بشه..که با حضور شوهرم وباباش وحانواده من ویکی از اقوامه ما..این صحبتا شروع شد که همسرم ختی جلو فامیلمونم گفته بود که منو دیگه نمیحواد با این زنی که رفته گرفته..که انقدر بی احترامی شد..که فامیله ما سعی کرد جای حانوادم دیگه با اونا روبرو بشه..ولی من اونجا نبودم..که انگار قرار شد که باباش سریع بعد کمی از مهریه رو بده که ما خواسته بودیم..کمکی که باید برا عروسیمون میکردو نکرد..وبعدشم طلاق..حالا قراره چند روز دیگه برا طلاق بیان..همه به من گفتن با این خوبیا که تو کردی..واین کارا که همسرت داره سرت میاره نمیخوادت..طلاق وبگیر..وبهم گفتن که اونروز همسرت واقعا اعتراف کرد که دیگه نمیخوادت..منم الان تو وضعیت بدی گیر کردم..اصلا باورم نمیشد همسرم اینجور بهم بکنه..چیکار کنم..فقط دسترسیم به سامانه ی شماس..که سنگ صبور باشین..حتی در حد یه را هنماییه کوچیک..اونقدر افسرده شدم..که توانم در همین خد بود که برا سامانه شما مشگلمو بنویسم..ممنون

    • ◄Responder► , سپتامبر 20, 2015 @ 10:48 ق.ظ

      بهتره واقع بین باشید و اینقدر خودتون رو وابسته نشون ندید … میدونیم وابستگی وعاطفه به وجود اومده ولی مهربونی و وابستگی زیاد شما در مقطعی از زمان میتونه معنی حماقت داشته باشه … وقتی کسی نمیتونه محبت شمارو درک کنه اصرار شما به ادامه این زندگی نوعی ناشکری کردنه … شما چیز زیادی از دست نمیدید کسی رو از دست میدید که برای شما ارزشی قایل نبوده … ولی به عکس کسی که ضرر خواهد کرد طرف مقابل شماست … در این مواقع باید به خداوند توکل کنید و از قضاوت و حرف مردم نترسید و به ارامش و اینده زندگی خودتون فکر کنید … چون این فرد تمام تلاشش رو خواهد کرد تا این جدایی انجام بشه و جای عشق رو در وجود شما بلاخره تنفر خواهد گرفت و اون روز روز رهایی شماست

  • اعظم , سپتامبر 18, 2015 @ 10:33 ق.ظ

    سلام خدمت شما من یه دختر ۱۱ساله دارم که با صدای بلند صحبت میکنه و پرخاشگری میکنه و با بادر کوچکترش سازگاری نداره و حاضر جوابی میکنه خیلی هم افتخار میکنه بابت حاضر جوابیاش ریاست و رهبری رو خیلی دوست داره و همش میخواد حرف حرف خودش باشه اگه کسی خلاف میلش عمل کرد یا قهر میکنه یاداد و فریاد میکنه لطفا راهمنماییم کنید خیلی با من و خواهرش مشاجرا میکنه

    • ◄Responder► , سپتامبر 20, 2015 @ 12:04 ب.ظ

      کودک ۱۰-۱۱ ساله نیاز به استقلال دارد و این نیاز از طرف بزرگترها نادیده گرفته می شود و همین امر موجب تضاد و اختلاف بین پدر و مادر و کودک می گردد. کودک ۶-۹ ساله به تشویق و توجه نیاز فراوان دارد و تشویق غبر منتظره اثر مثبت تری نسبت به تشویق مورد انتظار در روحیه کودک می گذارد
      – درک کودک ۹-۱۲ ساله وجدان اخلاقی کودک رشد می یابد و معلم با بیان غیر مستقیم و از ورای قصه و شعر مفاهیم اخلاقی را برایشان بیان کند
      در این مورد میتونید با مشاوران کانون، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

  • شامخی , سپتامبر 23, 2015 @ 11:14 ق.ظ

    باسلام..بنده بنا به دلایلی که من مقصر نبودم..وبی جهت..کارای عروسیم عقب افتاد وکارمم ختی بی جهت با تموم حوبیا کگه کردم به طلاقم کشیده..ولی هنوز در حدحرف مونده..که شوهرم گفته نه نمیخوامش..پدر شوهرمم که همه تقصیرا گردنه اونه به عنوان پدری که بی مسئولیت بود در مقابل زندگیه پسرش..مثلا تلاشش بوده به اشتی..ولی همه چی تا الان در حدهمون طلاق مونده..منم بی جهت وبدونه اینکه مقصر باشم..غصه میخورم..واسترسه شدید از اینکه توی جمع باشم پیدا کردم..اخه تموم دحترای فامیله ماتکلیفشون معلوم شده..وحیلیام که هم زمان با من عقد کردن..الان بچه هم دارن..و۲روزه دیگه هم اون دحتر فامیل که کوچکتره من هم بود مهمونی مارو دعوت کرده برا جشنشون که میره سر حونه وزندگیشون..من از همشون بزرگترمو تکلیفم نا معلوم با فامیلایی که ما داریم میدونم همینکه من ودیدن میپرسن خوب تو چه خبر؟..نمیشه راست هم اخه به اونا گفت..چون یک کلاغ چهل کلاغ میکنن..نمیدونن دوست ندارم جوری بشه که ۲روز دیگه بارفتار خودم شکستی رو از زندگیم ببینن..اخه بدجور شکست رو در چهره خودم میبینم.میبینم که دیگه شاداب نیستم..اخه شوهری داشتم که زبون زد بودم توفامیل..شوهرم باشوهای بقیه فرق داشت..همه جا نشون میداد که چقدر عاشقه منه.نمیدونم خضور داشته باشم تو جمع فامیل یا نه؟اگه اره چه جوری؟تشکر

    • ◄Responder► , سپتامبر 25, 2015 @ 5:09 ب.ظ

      دوست عزیز این نوع دیدگاه شماست که به این حرفها و قضاوت ها اهمیت بدید یا خیر ؟
      کارای عروسی شما عقب افتاده یا مراسم به هم خورده نباید هیچ اهمیتی برای شما داشته باشه
      همون بهتر این زندگی که قراره با دخالت دیگران به هم بریزه همین امروز تموم بشه
      شاید فکر خوبی نباشه ولی باید شما زودتر در این مورد پیش دستی کنید و این رابطه رو به هم بزنید و ارزش خودتون رو اینقدر پایین نیارید
      بهتره هر چه زودتر خودتون رو از شر چنین فرد و احساسی خلاص کنید و زندگی خودتون رو بسازید
      تا کی میخواد عمرتون رو با این تصورات واهی به هدر بدید …؟؟؟؟
      پس تصمیمتون رو بگیرید و با روحیه ای شاد هم کارری رو شروع کنید و هم خودتون رو از شر این بندهایی که به دست وپاهاتون بستید رها کنید
      این به خودتون مربوط میشه که چقدر به خودتون بیشتر از دیگران اهمیت بدید

  • ابراهیم , سپتامبر 28, 2015 @ 1:11 ب.ظ

    سلام خدمت شما عزیزان بخاطر راهنماییهای خوبتون
    من ابراهیم ۲۴سالمه، پنج ماهی میشه از دوران عقدمون میگذره و الان منو خانومم متوجه شدیم یکسری مشکلاتی داریم که باعث ناراحتیمون میشه.این مشکلات یجورایی دوطرفه هستش و رفتاری هستن
    بیشتر مواقعی که باهم پیام ردو بدل میکنیم دچار سوؤتفاهماتی میشیم که باعث میشه پیام دادانامون به درازا بکشه و حتی به دعوا ختم میشه
    من شخصا نمیتونم با پیام حرفامو خوب انتقال بدم ولی زمانی که حضوری باهاش حرف میزنم اونم خوب متوجه منظورم‌میشه ولی خانومم علاقه زیادی به پیام دادان دارنو‌ زیاد اهل تلفنی صحبت کردن نیست و مشکل دیگه ای که ازنظر من دارن خیلی زود دچار اشتباه میشه و خیلی بد قضاوت میکنه و نمیخواد اشتباهشو بپذیره ولی بنده اخلاقم طوریه وقتی اشتباه کنم زود اعتراف میکنم و از دلش درمیارم
    حرفاشو خیلی رک میزنه و منو میرنجونه و مهربونه ولی نمیدونم چرا بعضی وقتا احساساتمو‌ندید میگیره ولی من دوس دارم بهشون جواب بده
    بدرسش خیلی اهمیت میده و انگار منو مزاحم خودش میدونه چپن چند بار بهم گفته ما زود ازدواج کردیم و واسش سواله که چرا منو قبول کرده این حرفاش باعث ناراحتیه من میشه وای در جوابش سعی میکنم آروم باشمو درباره زندگی مشترکو خوبیاش حرف بزنم تا قانع بشه.یجورایی بذبینه به آینده و از مسولیتای زندگی مشترک میترسه.خیلی وابسته خانوادشه و نازک نارنجیه ولی منم خیلی وقتا باب میلش رفتار میکنم تا ناراحت نشه اما اون همیشه نیمه خالی لیوانو میبینه ناراضیه.چند دفه هم گفته کا یدرد هم نمیخوریم درصورتی که وقتی کنارمه خیلی آرومو مهربونه و باهم هیچ مشکلی نداریم ولی تو پیاماش هرجور دلش بخواد رفتار میکنه حرفاشو میزنه.ولی بازم من دوسش دارم فقط نمیدونم چجوری میشه این مشکلو رفع کنیمو همیشه مثل وقتایی که باهمیم خوش باشیم
    ممنون میشم راهنماییم کنید

    • ◄Responder► , سپتامبر 29, 2015 @ 10:27 ب.ظ

      شما در دوران عقد هستید و حتما برای این مشکل باید به مشاوری مجرب مراجعه کنید
      اگر شما در مورد تفاهم کلامی مشکل داشته باشید و کاری نکنید زندگی شما در سالهای نه چندان دور با شکست مواجه خواهد شد

  • shims , سپتامبر 29, 2015 @ 3:42 ق.ظ

    باسلام.من ۴سال ازدواج کردم ویک دختر۲ساله دارم باشوهرم مسکلات زیادی داریم وموفق نمیشم راضیش کنم بریم پیش مشاور دلم نمیخاد زندگی ازهم بپاشه.شوهرم شدیدا به موبایل واینترنت وشبکه های اجتماعی وابستگی داره تمام وقتش رو حتی خواب وغذا خوردن وروبا موبایل میگذرونه.همه چیز زواز من پنهان میکنه.حتی شبها موبایلشو تودستش میگیره ومیخوابه.سابقه چندین بارارتیاط بازنهای دیگر روهم داره.نمیدونم چکارباید بکنم

    • ◄Responder► , سپتامبر 29, 2015 @ 11:23 ب.ظ

      دوست عزیز بهتره شما هم وارد دنیای مجازی ایشون بشید و با قاعده خودش بازی کنید
      به هر حال در کنارش که باشید بهتر میتونید کنترلش کنید ولی بدونید این اعتیاد رو خود فرد باید از بین ببره
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

  • nilu , اکتبر 6, 2015 @ 8:45 ق.ظ

    با سلام من یک ساله زندگی مشترکم رو شروع کردم اما تو این یک سال ی روز خوب هم نداشتم شوهرم فرد عصبی و بدبینی هستش به تمام کارای منم ایراد می گیره از حرف زدن تا راه رفتن لباس پوشیدن و.. راستش تو خونوادمم بخاطر اخلاقش تقریبا همه ازش متنفرا و همه نظرشون اینه که من طلاق بگیرم ولی من بخاطر ترسی که ازش دارم می ترسم برام دردسر درست کنه و مزاحم خودم و خونوادم بشه حتی بارها تهدیدد کرده که اگه بری برات حرف در میارم و آبروی خودت و خونوادت رو میبرم لطفا راهنماییم کنید

    • ◄Responder► , اکتبر 7, 2015 @ 11:31 ق.ظ

      خب وقتی شما به خاطر ترس بی موردتون نمیتونید کاری بکنید پس سازگاری به خرج بدید و حساسیت های ایشون رو بشناسید وزندگی کنید
      و زبان به گله و شکایت هم باز نکنید

  • مريم , اکتبر 6, 2015 @ 1:58 ب.ظ

    سلام من ٧ ماه عقد کردم
    شوهرم شهر دیگه مشغول به کار هر دو هفته کار دو هفته استراحت داره
    برنامه پروازش تغییر کرده و مجبوره بره تهران و بیاد شهرستان به من گفت من میخوام برم یه شب پیش دوستام و فرداش بیام
    این مسأله من و بهم ریخت ولی عکسالعملی نشون ندادم
    لطفا راهنماییم کنین که چه رفتاری باید داشته باشم که درست و بجا باشه ؟ ایا باید برخوردی کنم باهاش ؟ یا نه این حقشه و هیچ موردی نداره؟!

    • ◄Responder► , اکتبر 7, 2015 @ 12:02 ب.ظ

      در زندگی مشترک شما دو نفر باید به فردیت هم احترام بگذارید
      دلیلی نداره که با این حرف شما زندگی رو به کام خودتون تلخ کنید
      صبور باشید و با محبت کردن محیط خانه رو براش لذت بخش کنید تا برای رسیدن به شما لحظه شماری کنه

  • زهرا.ق , اکتبر 9, 2015 @ 7:19 ب.ظ

    با سلام من حدودا سه سال هست ک ازدواج کردم
    با شوهرم خیلی وقتا اختلاف داریم یه موقع هایی بهترین مرد توی دنیاست ومنم بهترین زنم براش ولی یه وقتایی هم بدتریننننننننن مرد دنیا میشه!خیلی بددهنی میکنه و وقتی باهم آشتی میکنیم جای حرفاش روی دلم سنگینی میکنه جوری که احساس خفگی میکنم!خیلی پر خاشگره وزود هم عصبی میشه!و مادرش هم همش با این حرف که اینا سید هستند و زود جوش میارن بچه هاش رو قانع میکنه که هر رفتار زشتی رو داشته باشه!باید هر وقت عصبی میشه من ساکت ساکت باشم والا امکان اینکه روم دست هم بلند کنه هست!خسته شدم از دستش لطفا کمکم کنید.

    • ◄Responder► , اکتبر 10, 2015 @ 4:29 ب.ظ

      دوست عزیز بهترین راه حل شناخت حساسیت های ایشون و جلوگیری از ورود به حریم و و محدوده ایشون
      پس بهتره این حساسیت ها رو بشناسید و از ورود به اونا خودداری کنید
      در غیر اینصورت باید خودتون اول مراجعه حضوری به مشاوری مجرب داشته باشید و بعد راهکاری به شما خواهد داد تا شوهرتون رو هم به مشاوره وادار کنید

  • سوگند , اکتبر 9, 2015 @ 9:31 ب.ظ

    سلام خسته نباشیدمن ۲۲سالمه و۳ساله که ازدواج کردم دخترآخرخانواده بودم وشخصیت حساس ولوسی داشتم که درزندگی مشترک باهمسرم تاثیرگذاربودسال اول زندگی مشترکم فهمیدم زندگی سختترازاون چیزی بودکه تورمان ها خوندم یاتوفیلمهای عاشقانه میدیدم همین احساساتی بودنم باعث رقم خوردن بزرگترین اشتباه زندگیم یعنی ازدواج بامردی بودکه شدیداخانواده هامون دشمن بودن واین دشمنی باعث اختلافات زیادی شد که باعث ایجادکدورت بین منوهمسرم ودلزدگی ازیکدیگرمیشدواین دلزدگی ،خستگی وداخل چهره ی بشاشترین فردخانواده یعنی من،که ازنظر خانوادم چیز غیرمعمولی بودواین باعث ایجادتمرکزشون روی زندگی من وفهمیدن عمق فاجعه زندگیه من شدکه باعث ایجاداختلافات زیادودرنتیجه کاربه دادگاه وپرداخت دیه به خانواده هاشد ازاون موقع نزدیک به یک سال وچندماه که تابه امروزاست من حق دیداروگفت وگوباخانوادمونداشتم راستش به من حق انتخاب داده شد ومن حاضربه طلاق نبودم چون شدیدابه همسرم وابسته م ولی الان خیلی خسته م هم من هم همسرم جفتمون منتظریه معجزه ایم من درسموبه خاطر همسرم کنارگذاشتم خانوادمو همه چیمووحس بازنده بودن ودارم دلم برای مادرم یه ذره شده وروزی نیس که هزاردفعه نگم خودکرده راتدبیرنیست اماخب چه کنم بچگی حماقت لوس بودن زیادی کاردستم دادوالان شدم یه زن افسرده وتنها دوس ندارم جایی برم کسی بیادپیشم حتی نسبت به شوهرم بی احساسم خداروکم دارم ازخانوادم دلگیرم بدترازهمه ازخودم به شدت ناامیدم وافسوس تمام ارزوهای نابودشدمومیخورم .دوست دارم بچه دارشم اما میترسم چون بهترازهمه به شرایط زندگیم اگاهم دلم میخوادیکی به زورکتک بیاددستموبگیره وبگه احمق زندگی که توش حرمتهاشکسته شده باشه زندگی نیس دل بکن ماهی وهروقت ازاب بگیری تازه ست امایکی توگوشم فریادمیزنه که صبورباش میشه بگیدیه ادم عاقل توشرایط اینجوری چیکارمیکنه؟راستی شماره تلفن هیچ مشاوره ایی روندین چون پول ندارم واصلاهم برای مشاوره حضوری ازخونه بیرون نمیرم چون یه وزنه سنگین به پام بسته شده که نمیزاره جایی برم خیلی تنهام توروخدابگوچیکارکنم.ممنونم

    • ◄Responder► , اکتبر 11, 2015 @ 12:32 ب.ظ

      خب دوست عزیز انتخاب باشماست چون هیچ کسی جز خودتون نمیدونه این زندگی راهی برای نجاتش مونده یا خیر
      پس بهتره خودتون رو از این همه تردید و ترس بیرون بیارید و سعی کنید منطقی و قاطع موضوع رو ببینید
      در غیر اینصورت نباید انتظار معجزه ای رو داشت

  • حنا , اکتبر 10, 2015 @ 11:44 ق.ظ

    سلام.وقتتون بخیر.خواهش میکنم منو راهنمایی کنید.واقعا نمیتونم با کس دیگه ای صحبت کنم.ما سه تا خواهریم.خواهر دومم ازدواج کرده اما خواهر اولم هنوز نه.خواهر اولم حوالی مراسم عقدش بطور ناگهانی فهمید یه بیماری سخت داره وبرنامه ازدواجش بهم خورد.خداروشکر درمان شد اما چون نمیخواد کسی بفهمه خواستگاراشو رد میکنه.الان یه آقایی درخواست ازدواج با دانستن بیماری ش رو داده اما اقدام جدی نکرده.حالا برای من یه خواستگار اومده که شرایطش بد نیست اما من بخاطر اینکه نگرانم خواهرم ضربه روحی نخوره (هم به خاطر بیماریش هم اینکه خواهر بعدیش ازدواج کرده)نمیدونم چکارکنم.در ضمن به خواستگارم گفتم که تا خواهرم ازدواج نکنه ازدواج نمیکنم ایشون گفته ما هم تا مدتی که آشنا بشیم و مشاوره بریم حدود ۳ماه طول میکشه اما از ریز جزئیات بی خبره و نمیخوام بدونه.به نظرتون من چکارکنم؟

    • ◄Responder► , اکتبر 11, 2015 @ 12:35 ب.ظ

      خب چرا اینقدر مضطربید ؟
      به خودتون و خواستگارتون زمان بدید تا بهتر بتونید تصمیم گیری کنید بهتره در این مورد با خواهرتون صحبت کنید چون نیاز داره که اعتماد به نفسش رو بدست بیاره و اگر بتونید از مشاوره با مشاوری مجرب بهره مند بشید بسیار مهم و تاثیرگذار خواهد بود
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

  • رحیمی , اکتبر 15, 2015 @ 4:23 ب.ظ

    باسلام..خانمی هستم که ۵ساله باهمسرم به عقدهم درامدیم..تواین چندسال پافشاریها وحسیس بازیهاوبه فکر مادیات بودن تا عشق..که پدرشوهرم دچارش بود..زندگیمون روپیچ در پیچ کرد..بعد۵سال بیماریه سختی پدر شوهرم دچارشده..توهمین اوضاع همسرمم که شدیدا از دست کارای پدرش ناراحت وعصبی شده بود..رو زندگیمون هم عصبانیتش تاثیر گذاشت وزود رنج شده بود از اینکه میترسید که من رو حتما از دست میده..کلی بهم ریخته بود..یه سری قهر کردیم..با تلاشه من باباش اشتیمون داد..ولی باره دوم که شدیدا از بی حیالیا واین دست اون دست کردنای باباش کلافه شده بود..دوباره سریک مسئله بی اهمیت کارمون به قهر وحتی طلاق کشید..این سری که من غرورم جریحه دارشده بود..به خودم گفتم..منتظر میمونم تا حودش یا خانوادش دیگه یه کاری بکنن..یک سالی گذشت..الان بعد یک سال باباش گفته میاد خونمون برا صحبت وبه قوله خودش اشتی..من هم خوشخالم که انشالا همه چی بیاد سره جاش..چون زندگیمو دوست داشتم..ازیه طرف ترس واسترس شدید..که چه جوربرخورد کنم؟ایا تا رسیدن من برم به استقبالشون؟یا اینکه صبرکنم بیان کمی با خانوادم صحبت کنن..بعدمن روصدابزنن..اونوقت برم؟ راهنماییم کنین..موندم نمیتونم چیکار کنم کار خرابتر نشه..که بعدا پشیمون نشم؟واینکه چه جورباشم بهتره که شخصیتم رو هم حفظ کرده باشم؟تشکر

  • هما , اکتبر 17, 2015 @ 12:45 ب.ظ

    سلامو وقتتون بخیر.من یه خواستگار دارم که شرایطش خوبه اما به دلیل موارد زیر نمیدونم چی باید بگم آیا باید ادامه بدم یا بگم نه؟نمیدونم موارد زیر جزو تفاوت فرهنگی و عدم کفویت حساب میشه یا نه!نظر شما چیه؟لطفا راهنماییم کنین.
    -ازنظر مذهبی من چادریم اما توی مهمونیا با یه لباس مناسب اما خانواده ایشون توی مهمونیام با چادرن
    -ازنظر اداب و رسوم عروسی ما یه مجلس میگیریم که هم خانواده داماد هم خانواده عروس حضور دارن اما اونا میگن ما برا خانواده داماد یه مراسم میگیریم خانواده عروسم برای خودشون جشن میگیرن بعد خانواده داماد میرن عروسو میارن
    -ایشون سنشون از من ۷سال بزرگتره و کاملا پخته هستن خیلی شور و شوق ندارن آهنگای سنتی گوش میدن حتی خیلی هم به عروسی گرفتن اعتقاد ندارن میگن بریم مسافرت.اما من کلی آرزو برا عروسیم دارم و شیطونم
    -ما خانواده ای هستیم اهل سفر و با اقوام پدر و مادر رفت و آمد داریم امااونا خیلی اهل برو بیا نیسن و فقط با خانواده پدرشون در رفت وامدن اونم گاهی.آخرین سفرشونم حدود۱۰ سال پیش بوده

    شرمنده طولانی شد.میخاستم جزئیاتو بگم که بهتر متوجه تفاوت ها بشین.ممنون از راهنماییتون

    • ◄Responder► , اکتبر 18, 2015 @ 12:37 ب.ظ

      خب کاملا” مشخصه که از فرهنگی اختلاف زیادی دارید و با شرایطی که شما دارید حتما” در آینده به مشکل برخورد خواهید کرد
      بهتره برای راهنمایی بیشتر با مشاوری مجرب در این مورد صحبت کنید چون وابستگی و احساسات میتونه چشم شمارو به روی واقعیت ها ببنده

  • ستاره , اکتبر 19, 2015 @ 1:38 ب.ظ

    باسلام.دختری هستم که درسن ۲۲سالگی باپسری ۲۵ساله ازدواج کردم وبعدازیکسال عروسی کردیم.الان بعداز۸ماه زندگی مشترک تصمیم به طلاق گرفته ام.همسرم فردی خوش تیپ ولی بددهن ودروغگو است.بعدازازدواج متوجه شدم که سیگارمیکشه ونماز نمیخونه وازمشروبات الکی هم بدش نمیاد البته خودم ندیدم که بخوره ولی برای یکی ازدوستاش اس داده بود که داری یا نه؟ولی بااینکه میدونست من به شدت مخالف این رفتارها هستم مدام جلوی من به زبان میاورد که کاش الان آبجو میخوردیم یا ویسکی یا …..وبعد میخندید ومیگفت شوخی کردم.رفتارهاش عادی نیست برخلاف ظاهری که خودش وخانوادش نشان میدادن آدم های اهل حلال وحرام کردن و….نیستن من دختری امروزی ولی باحجاب هستم دررشته مهندسی نرم افزار لیسانس دارم ولی هنوز موفق نشدم که به سره کار برم.همسرم مسئولیت منوزنگیشو قبول نمیکنه اگه مریض بشم باید با مادرم یا مادرش برم دکتر برای من ارزش قائل نیست بامن مثل غریبه ها رفتار میکنه ازنظرعاطفی واحساسی دراوایل خوب بود ولی کم کم کمرنگ شد.برای خودش راحت خرج میکنه ولی برای من تا اشکمو درنیاره ول کن نیست تا جایی که ترجیح میدم برای خودم خرید نکنم.ازنظرخرید مایحتاج خونه هم شاید یک هفته باید بهش بگم نون نداریم یا….نداریم میگه باشه ولی نمیخره تواین ۸ماه زندگی حتی یه بارم دم قصابی نرفت گوشت بخره مامانش به زور یک کیلومیگره میاد باهزار منت مثل صدقه میده به ما.مادرش هم توی زندگی من خیلی دخالت میکرد حتی به لباس پوشیدن من ایراد میگرفت نمیگذاشت چیزایی که نیاز دارمو بخ ن میگفت من بهتون میدم ولی…همسرم مدام فندک وکبریت دنبالشه ومطمئنم که سیگار میکشه ولی یه بار یه چیزی رو ازمن مخفی کرد گفت اگه بهم شک داری میرم آزمایش اعتیاد اگه منفی بود باید درعوض مهریتو ببخشی.من و مسخره میکنه تحقیر میکنه که چرا اینو پوشیدی چرا آرایشت اینجوریه چرا…..به من میگه شوهری مثله من گیرت نمیومد درحالی که من هیچ چی کم ندارم هم ظاهرم خوبه هم تحصیل کرده ام هم در رفاه کامل بزرگ شدم تویه خانواده چهارنفری تک دخترم.مدام میخواد بدونه پدرم چه قدر سرمایه داره وازپدرم پول بگیره ولی دیگه پس نمیده.یکماه بعدعروسی دیگه سرکارنرفت ویه عالمه وام گرفت طلا های منو فروخت.کلا منو آدم حساب نمیکنن تعریف از خودم نباشه من دختری نجیب وآرامی هستم همسرم سریع عصبانی میشه سرش روبه دیوارمیکوبه وباعث وحشته من میشه.من باعشق باهاش زندگی کردم ودوستش داشتم ولی اون روز به روز نسبت به من بی توجه تر شد.هروقت ازش میخواستم منو ببره بیرون اصلا توجه نمیکرد ولی بادوستاش قرار میگذاشت.اون منو دوست نداره درست میگم؟؟آیا تصمیم به طلاقم درسته؟؟آیا بعدازطلاق میتونم عشق وخوشبختی داشته باشم؟اون همیشه مادرش وخانوادشو به من ترجیح میده راحت جلوی اون بهم بدوبیراه میگن ولی اون ساکته براش مهم نیست.من اهل گستاخی نیستم ولی اون راحت به من وخانوادم توهین میکنه بااحساسات من بازی رد و این براش اهمیتی نداره من باصداقت وعشق و احترام باهاش زندگی میکردم اما درک نمیکرد.لطفأ مرا راهنمایی کنید آیا تصمیم به طلاقم درسته؟آیا میتوانم بعدازطلاق عشق وخوشبختی داشته باشم.؟

    • ◄Responder► , اکتبر 21, 2015 @ 11:49 ق.ظ

      دوست عزیز باید بدونید هیچ کسی جز شما نمیدونه در زندگی که قرار داره به نتیجه ای میرسه یا خیر…
      در ضمن طلاق پایان کار نیست و خداوند خودش در این مورد راهگشاست و در این مورد در قرآن قول داده
      پس بهتره منطقی مسایل رو نگاه کنید و بررسی کنید
      و نترسید چون زندگی خوبی رو میتونید بعد از طلاق برای خودتون مهیا کنید متاسفانه رسوم سنتی و قدیمی ایران یکی از موارد این ترس شماست

    • ◄Responder► , اکتبر 21, 2015 @ 12:08 ب.ظ

      دوست عزیز اینکه چه حرفهایی بین شما رد و بدل میشه مطرح کردنش مهم نیست …مهم تصمیمیه که شما برای زندگی خودتون میگیرید
      چون هیچ کسی جز شما نمیدونه ایا ادامه این زندگی برای شما نتیجه ای خواهد داشت یا خیر …

  • شفیعی , اکتبر 22, 2015 @ 11:06 ب.ظ

    باسلام..۶سالی عقدبودم..به شوهرم ازوفاداری گذشت کمکه مادی کم نگذاشتم..شوهرم ماله اصفهان ومن ماله شهرستانهای اصفهان هستم..اونقدرکه من گذشت داشتم..برعکس اون نداشت..نقطه ضعفی از من دیده بود..که اینکه نسبت به خانمای بی حجاب حساسم..تا اخمی حتی بی جهت به چهره ام مینشست که ازخستگی هم بود..میگفت به من شک داری؟بیشترنگاههش روبه خانمای بی حجاب میبرد وبعدش میگفت من کی نگاه کردم؟توبه ادم شک داری اخلاقت رو باید تغییر بدی..من چادری بودم..دختری اروم وفادار..این وضعیت از اول بود..زمانی که میخواستیم به شهرشون سفرکنیم..خوب من به عنوان عروس اونم با مادرشوهروخواهرایی که اخلاقشون یکی بود باهمسرم..سعی میکردم مرتب باشم..اخلاقه همسرم کم کم توی مسیر تا رسیدن به شهرشون عوض میشد..هی اونا زنگش میزدن اینم باهاشون جوری بودکه قشنگ میفهمیدم همسرم میخواد بی جهت من رو خساس وناراحت کنه..که اخم کنم وهمون داستان که اره به من شک داری..تا رسیم به شهرشون بهانه داشته باشه..سعی میکردم رابطم رو با خانوادش خوب کنم ولی اونا هم تهش من رو جوری کنار میزدن که برم کنار وهمسرم بیاد جام..خانوادشم همون نقطه ضعف رو فهمیده بودن..وبدجور که اونا هم میدیدن که من خستم از خستگی اخم به چهرم نشسته..کرده بودن بهانه برام که اره این دخترماهارو دوست نداره..وارد بازیه درهمی شدم..با مادرو خواهرشام تا میرفتم درد ودل کنم..جا اینکه خرفم رو باورکنن میگفتن:اگه سختت هست طلاق بگیر..من دختری بودم اصلا از اسمه طلاقم وحشت داشتمو به زبون هم نمی اوردم..ولی اونا میدیدن که من روحیه شکننده ای دارم انگار میخواستن شکنجم بدن..بابای همسرمم که ازهمشون بدتر ظاهراشون مهربون نشون میداد..ولی باتنه ترسناکی داشتم..خیلی میترسیدم ازشون جوریکه خونه همسرم که بودم خواب نداشتم..دم دمی مزاج بودن همشون..میترسیدم که یه دقیقه دیگه چه حالی میشن..که بعدناچارشدم برازندگی میاییم شهرما..همسرم اومد..ولی اینجاهم اوضاع جوره دیگه گره خورد.خیلی سنگ جلوی کارای همسرم انداختن…تا اینکه بابای همسرم سرطان گرفت..با این مریضی بدترم شدن همشون..شوهرمم که دوستم داشت بازنگای زیاد خانوادش که بیا اصفهان تا کاری برات بکنیم..شوهرمم که شدیدا متنفرشده بود از دست سنگ انداختنای خانوادش..با اصرار رفت شهرشون..من هم رفتم ولی با کوچکترین ناراحتی ازمن ..بهم میگفت دیگه نمیخوامت طلاق..بی نهایت اصرارم روتلاشمو برا بهتر شدن اوضاع کردم..ولی تهش طلاقموبا کوچیک کردنه من جلو فامیلاخودش.وخانواده من وفامیلای ما برد..که من مقصر بودم..وطلاقم داد..الان شدیدا جاخوردم که یعنی از همون اول نمیخواست من رو؟واون همه دوست دارما وتوعمرمی..الکی بود؟راهنماییم کنین..اخه این حقه من بود؟؟

    • ◄Responder► , اکتبر 23, 2015 @ 11:48 ق.ظ

      خب دوست عزیز شما چطور در مدت ۶ سال نتونستید این اخلاقهای بد رو متوجه بشید ؟
      در ضمن وقتی اینقدر از طلاق و این مسایل واهمه دارید خودتون رو بازیچه دست دیگران قرار دادید …
      از طرفی وقتی زندگی به این مرحله میرسه بهتره این همه از خودتون ضعف نشون ندید … ایشون برای طلاق شما باید تمام حق و حقوق شما رو بده … زندگی که بخواد با این سبک ادامه پیدا کنه بهتره زودتر کات بشه

  • شفیعی , اکتبر 28, 2015 @ 10:12 ق.ظ

    سلام خسته نباشید..همسرم ماله اصفهان بود ومن ماله شهرستانهای استان..به شوهرم از خوبی وگذشت کم نگذاشتم..تنفرشدید۶سال عقدمون رو که از ندونم کاریا خانوادش بود..بی دلیل روسرمن خراب کرد وطلاقم رو داد..خانوادشم وقتی تنفرش رو میدیدن که رو سر من خراب کرده اونام در مقابل وقتی این حرکت رو دیدن ازبسرشون دیدن در مقابل همین کار رو با من کردن..سوالم اینه که واقعا این تنفربین خودشون بود که رو سرمن خالی شد وباعث شد بی جهت با اون همه خوبیهام طلاقم رو بدن؟یا واقعا قصدطلاقه من رو داشتن؟ممنون میشم از راهنماییتون..تشکر

    • ◄Responder► , اکتبر 29, 2015 @ 10:20 ق.ظ

      دوست عزیز اختلاف فرهنگی یکی از دلایل میتونه باشه چون درک دو طرف از یک موضوع میتونه متفاوت باشه
      به هر حال گذشته رو به حال خودش بگذارید و زندگی بهتری رو شروع کنید
      شما کسی رو از دست دادید که علاقه ای به شما نداشت و باعث اذیت شما میشد
      و در مقابل اون مرد کسی رو از دست داده که دوستش داشته و براش فداکاری کرده …پس میبیند کسی که ضرر کرده شما نیستید

  • شفیعی , اکتبر 29, 2015 @ 12:51 ب.ظ

    ممنون از راهنماییهای خوبتون..سوالم اینه که همسرم خیلی راحت میتونست بعداز یک کدورتی که مقصربابای خودش بود..که باعث شدشوهرمن ارزشش نزدخانواده ی کم بشه..واقعااگه من جای شوهرم بودم به خاطرهمسرم که مظلوم واقع شده..وبه خاطرزندگی وعهدوقرارمون با بابای زنم میومدم وسعی میکردم برخلافه بدیا که بیخود ازم شده اعتمادها رو به خودم جلب میکردم..تا زود برم سرخونه زندگیم وراخت شم حداقل از دخالتای بیجا..ولی شوهرمن اینجور نکرد..تازه قهرکردوانتظارداشت خرابکاریا باباش رو بابای من جمع وجور کنه وتازه منت هم بکشه که دامادش قهرنکنه بیاد با دخترش زندگی کنه..نکردخانوادموخداقل بعد کدورتی که بین خودش وخانوادش به وجود اومد..میدونست که باباش تا ابد اخلاقش اینه ونباید روش حساب باز کنه..ولی باز تلاش نکرد که حداقل خانواده من رو براحودش نگر داره..کم کم خونمون نمیومد..دمه در میومد فقط دنباله من ومیگفت حوصله حرف با کسی رو ندارم..خونتون نمیام..چند ماه شد که محله کاره بابامم که میرفت ..یه سلامه خشک وخالی هم به بابای من نداشت..یک سال کشیدوهمش میگفت من کارو بارم راه افتاد میام خونتون براقرارمداره عروسی..یک سال تا ۲سال کشید..همین وضع ادامه داشت..تاجایی که یه سری که باباش یه اشتی داده بود مثلا..به بابای من شوهرم زنگ زده بود..وکلی خوشحالشون کرده بود که اره دنباله خونه وکارا عروسیه..در صورتی که سرسوزنیهم حرکتی براعروسیمون نشده بود..یه سری هم که من خونه باباش اینا بودم..بی جهت به خاطردعواهاش باخانوادش من رو اورددمه در خونمون خانواده من اومدن دمه در کلی هم اصرار که بیا تو ببینیم چی شده..بی احترامی کرد به خانوادمو نیومد توی خونه وسریع سوارماشین شدورفت..بابای من با بابای همسرم خیلی زنگ زد جواب نمیداد..کم کم همین اوضاع ادامه داشت تا خیلی روک شوهرم به بابام گفت که قصدجدایی داره وطلاقم هم به زور وبا بردن ابروی من که من ایراد داشتم داد..مهریم رو هم نداد..با وجود همه خوبیهام.چون باباش مریض شده بود..گفتن که هر وقت ارث بهش رسید..برزمیگردونه حق و.حقوق رو..که خانواده من گفتن..این همه سال حرف زد این مرد که داماد ما بود وعملی نکرد حرفاش رو..مهریه رو بخشیدن..میخواستمک بدونم..در وجود این مرد علاقه ای هم نسبت به من وجود داشته بوده؟ممنون از راهنماییها.

    • ◄Responder► , اکتبر 31, 2015 @ 11:53 ق.ظ

      بهتره از چنین فکر و تصوراتی گذر کنید … به هر حال کسی که پل های پشت سرش رو خراب میکنه تمایل و علاقه ای به بازگشت نداره و ایشون هم چنین حسی داره …. کسی هم نمیتونه در مورد دوست داشتنش صحبت کنه چون حس درونی به حساب میاد
      بهتره عمرتون رو برای خاطرات تاریخ مصرف گذشته هدر ندید و بازسازی روحی کنید /هنر و یا موسیقی رو یاد بگیرید …محیط جدید دوستان و موقعیت های جدیدی رو به همراه داره و توکل به خدا

  • ندا , نوامبر 1, 2015 @ 3:53 ب.ظ

    یکم مشاوره دادنتون خارج از قاعده و معذرت میخوام خاله زنکیه.یکم علمی تر و بهتر مشاوره بدین به افراد البته اگه این به عنوان انتقاد قبول کنید.

    • ◄Responder► , نوامبر 2, 2015 @ 10:57 ق.ظ

      دوستان انتظار دارن جوابی که باب میلشون هست رو بشنون … به همین خاطر واکنش منفی نشون میدن
      در ضمن مشاوره باید طوری باشه که ابزارهای موجود بتونن استفاده کنن و براشون قابل اجرا باشه بازم ممنون از حس توجه شما دوست عزیز

  • مرادی , نوامبر 11, 2015 @ 1:08 ب.ظ

    سلام خسته نباشید..سوالی داشتم دراین زمینه که..موردهایی برای خواستگاری داشتم..که خیلی رو به دلیله اینکه من نمیخواستم قبول نکردم..اما تواین بین دو مورد بود که یکی از ان خ.اهرایشون با بنده دوست بودن واوایل به خواهرشون موضوع رو گفتن که به من بگن..من هم چون دختری بودم این روش رو نمی پسندیدم..گفتم باید با خانوادم در میون بگذارن..که ایشون همش امروز وفردا کردن واونقدر هی اسرارش از طریق همین واسطه ادامه داشت من با خانوادم در میون گذاشتم.. وپدرم ایشون رو خواست که باهاش صحبت کنه..ولی بعد از صخبت انگار حرفی از خواستگاری از من به پدرم نزده بود..چون بابای من بعد صحبت به من گفتن از حرفاش پیدا بود که قصدازدواج نداشته..بعد از اون هم با تموم علاقه ای که قبلا ابراز میکرد..سعی نکرد پدر یا مادرش رو بفرسته تا حداقل با خانوادم اگرم راضی نبودم راضیشون کنه..اصلا خانوادش ونفرستاد من هم بال دوستم دوستیم رو تموم کردم..خیلی بی اهمیت از کنارم رد شدن..برام یه ضربه بود….تا اینکه خواستگار دیگه ای داشتم که اومد پیشه بابام وختی خانوادش هم با خانوادم موضوع خواستگاری رو مطرح کردن وخلاصه خوب شروع شدوهر دوفوق دیپلم میخوندیم وبهم شبیه بودیم..تا اینکه عقدمون چند سال طول کشید باباش دخالت زیاد میکرد ومیخواست همش خرف خرفه اون باشه..باهمسرم دوتایی خوب بودیم ومشگلمون دخالت بود من پای شوهرم همه جور وایسادم اونم ثابت کرده بود که واقعا من رو میخواد تا اینکه باباش بیماریه سرطان گرفت..با وجود ناراحتیه شدید شوهرم از باباش..همسرم نسبت به من هم نفرت پیدا کرد وقصد طلاق کرد وقهر داشتیم که جور کردمو اشتی کردیم ولی دوباره از بس باباش همونجور بود..همسرم بی جهت با من هم قهر میکرد..تا اینکه باوجود تمام فداکاریم..قهر به خانوادمم کشیده شد وخانوادم قصد اشتی داشتن..ولی اون رک حتی جلو فامیلمون هم گفت نه دیگه زندگی نمیکنه…من خیلی شوکه شدم مردی که تا دیروز جوری بامن زندگی میکرد که سر سوزن قرار رفتن نداشت..با وجود تلاشه من که برا خرید جهیزیه واینده زندگیم میکرد..به زور طلاقم رو داد…حالا واقعا برام سواله بزرگه با وجود تمومه خوبیم چرا بی وفایی دیدم؟یعنی تو این رابطه من بیشتر از این باید تلاش میکردم؟یا نه من وظیفمو انجام دادم؟ممنون میشم راهنماییم کنین..تا این مشگلات برام تکرار نشه..تشکر.

    • ◄Responder► , نوامبر 12, 2015 @ 2:08 ب.ظ

      خب حق طلاق در اسلام برعهده مرده و وقتی نمیخواد زندگی کنه دلیلی برای اصرار شما وجود نداره … حق و حقوق قانونی شمارو که پرداخت کنه میتونه از شما جدا بشه … حالا چه شما وظیفه خودتون رو خوب انجام داده باشید یا انجام نداده باشید

  • مرادی , نوامبر 13, 2015 @ 12:47 ب.ظ

    باسلام به دنباله سواله قبلی که طلاق بود..خواستم بدونم ایا در این بین من به عنوان زن خطایی کرده بودم باتموم وجود فداکاریم..که بی دلیل طلاقمو دادن؟که توی زندگیه اینده ام بدونم چه جور برحورد کنم که ارزشم رو به عنوانه زن حفظ کرده باشم..درصورتیکه حتی هزارتومن هم حقی به من تعلق نگرفت..درصورتی که تا قبله اینکه باهام قهر کنه همسرم چندتا النگو برام خریده بود..که زمانیکه باهام قهر کرد..النگوهارو درمقابله حتی خانوادش از دستم دراوردویکی دوتا چیزیکه برام خریده بود وختی شاید همه اینها روی هم به پای کمکای پولی که در حق شوهرم کرده بودم نمیرسید..براش کم نزاشتم به عنوانه یک زن تمومه پس اندازهایی رو که در دوره قبله ازدواجونم داشتم برا سرمایه گذاری تو کارش با عشق بهش تقدیم کردم..الان با این حرکتش احساسه ضعف میکنم..به عقب که برمیگردم حس میکنم ازم سواستفاده کرده..حتی خشک وخالی هم ازم معذرت نخواست..ممنوم میشم ازراهنماییتون..تشکر.

    • ◄Responder► , نوامبر 14, 2015 @ 12:40 ق.ظ

      دوست عزیز حتما” نباید مشکل از شما باشه … به هر حال توی این دنیا افراد قدرناشناس وجود داره
      بهتره قبل از اینکه وارد رابطه ای رسمی بشید دوره ای ۶ تا ۹ ماهه رو بصورت بسیار محافظت شده رابطه برقرار کنید و شناخت ازش پیدا کنید و وقتی تونستید به نتیجه ای قاطع برسید برای ازدواج اقدام کنید …
      بهتره گذشته رو فراموش کنید چون نتیجه ای ازش نخواهید گرفت … ولی توصیه میکنم با مشاوری مجرب در این مورد مشاوره کنید چون بهتر میتونید در باره موضوعات توضیح بدید و راهکاری رو بیابید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *