مرکز مشاوره

مرکز مشاوره رشت

مرکز مشاوره رشت

مرکز مشاوره خوب رشت

مشکلات فردی و اجتماعی مشکلاتی هستند که شما به تنهایی نمی توانید از پس آنان بر آمده و آنها را حل نمایید در این راه قطعاً به یک راهنمای با تجربه که همانند نقشه شما را یاری نماید دارید همچنین باید این فرد قابل اعتماد باشد.

مشاوران کانون مشاوره ایران افرادی با تجربه و کاردان هستند که شما می توانید با آنها احساس صمیمیت کرده و بدون هیچ مشکلی مسائل خود را با آنان در میان بگذارید و پاسخ سوالات و راه حل مشکلات خود را به دست آورید.

لیست روانشناسان برتر و مشاوران خوب رشت .

مشاوران و روانشناسان ما در مرکز مشاوره در همه نقاط آماده پاسخگویی به شما هستند.

ما به ساکنین شهر رشت مرکز مشاوره رشت را که با کادری مجرب و کارآزموده در زمینه های مشاوره ازدواج تختی، مشاوره خانواده تختی ، مشاوره ازدواج بیستون و  مشاوره خانواده مطهری ، در خدمت مردم عزیز می باشد را معرفی میکنیم.

معرفی برخی مراکز مشاوره رشت

مرکز مشاوره رشت دارای نمایندگی های متعدد از جمله مرکز مشاوره بیستون ، مرکز مشاوره مطهری ، مرکز مشاوره میدان شهرداری و مرکز مشاوره تختی همراه همیشگی شما در برابر مشکلاتتان خواهد بود.

مشاوره در برترین مراکز مشاوره مورد تایید کانون مشاوران ایران

مشاوره افسردگی در رشت

افسردگی در گذشته در شهر رشت اندک بوده است.

این ناشی از فرهنگ غنی این است .

اما متاسفانه افسردگی در این شهر در حال رشد است.

از دلایلی که نرخ افسردگی در این شهر کم تر از سایر شهرهای ایران است.

فرهنگ و طبیعت است.

طبیعت سبب افزایش شور و طرب در افراد می شود.

این اختلال روانی می تواند به وسیله استفاده از دارو و یا روش های غیر دارویی درمان شود.

روش غیردارویی برای اینکار روش نوروفیدبک است.

دستگاه نوروفیدبک در تهران وجود دارد.

مشاوره کودک و نوجوان 

کودکان در سنین مختلف رفتارهای مختلفی از خود نشان می دهند.

به طبع آن والدین نیز باید رفتارهای مختلفی بروز دهند.

مرکز مشاوره در این امر به شما کمک می کند.

پیش از آن که در مورد مرکز مشاوره خوب رشت سخن بگوییم.

باید به این نکته اشاره کنیم که در مشاوره کودک و نوجوان اختلاف سنی کم میان فرزندان و یا عدم وجود خواهر و برادر مشکل اصلی کودکان است.

در ازتباط میان خواهر و برادر آنان مسئولیت پذیری، فداکاری و رقابت مثبت را فرا می گیرند.

حال اگر با جانب گیری خانواده ها همراه شود. این رقابت منفی خواهد بود.

برای مثال مادر و پدر هر دو طرف یکی از فرزندان را بگیرند.

یا همواره یکی از فرزندان برنده باشد.

پدر همواره از دختر حمایت می کند و حق را به او می دهد.

روانشناسی درمان اختلالات روانی

اختلالات روحی و روانی سطوح مختلفی دارد.

این اختلالات معمولا ریشه در کودکی و یا نوجوانی فرد دارد.

اگر در زمان مناسب درمان شود مشکلات جانبی به همراه ندارد.

بی توجه به برخی اختلالات تا جایی بیش می رود که فرد به خودکشی و یا دیگرکشی دست می زند.

افسردگی و یا اضطراب در زمان های مختلف رخ می دهد.

مثل برای کنکور نوجوان اضطراب شدید دارد.

این نوع استرس موقتی است ولی اگر ادامه دار شود مشکل بیشتر می شود.

اضطراب های موقتی با روش های روانشناسی قابل درمان است.

ویژگی مرکز مشاوره خوب رشت

برای یافتن مرکز مشاوره خود با به یک شهر محدود نکنید.

به دنبال بهترین باشید.

اگر در شهرهای دیگر بود به روح و روان خود ارزش داده و به آنجا بروید.

معمولا مشاوره تلفنی نیز با مراکز مشاوره خوب در دسترس است.

  • برخی مواقع زندگی شما نیاز به زیباتر شدن دارد.
  • شما سردرگم شده اید و نیاز به کمک دارید.
  • برنامه مشخصی در زندگی خود ندارید.
  • انگیزه لازم برای اجرای برنامه های زندگی خود را ندارید.
  • نیاز به تحول دارید.
  • برای بهتر شدن زندگی زناشویی نیاز به آموزش های تخصصی دارید.

شماره های تماس 01

در جست و جوی موفقیت

موفقیت یک امر نسبی است.

این نکته مهمی است که خیلی ها فراموش می کنند.

موفقیت هنگامی رخ می دهد که شما یک احساس رضایت از مقایسه خود با دیگران و دستیابی به آرزو هایتان داشته باشید.

افراد موفق چه می کنند.

۱-برنامه ریزی انعطاف پذیر و کارآمدی دارند.

این افراد برای زمان خود برنامه ریزی می کنند.

برنامه ریزی سبب می شود. که بتوانید میان نیازهای اولیه و تفریح خانواده و کار تعادل برقرار کنید.

۲-رویارویی با مشکلات

افراد موفق با مشکلات و چالش ها روبرو می شودند.

مرکز مشاوره خوب رشت مراجعه کنید.

از چالش های جدید هراسی ندارند و آنان را حل می کنند.

چالش جدی را پله ای جدید برای دستیابی به موفق می دانند.

۳- تلاش کزدن یک امر اساسی است.

برخی موفق را ناشی از شانس می دانند.

اما هیچگاه به تلاش های شبانه روزی فرد نگاهی ندارند.

فوتبالیستی که از سنین کم تلاش کرده و تلاش سبب شکوفایی استعدادش در فوتبال می شود.

ادیسن که مخترع برق است، روزی ۳ ساعت می خوابید و هموره در تلاش بود.

او بیش از ۱۰۰ اختراع موثر دارد که زندگی بشر را تحت تاثیر قرار داده است.

۴-تصمیم درست گرفتن و یک قدم از دیگران جلوتر بودن

شناسایی نیاز بازار و مردم می تواند یک گام دیگر باشد.

بدانید کی و چگونه باید حرکت کنید.

موسسان شرکت های موفق همیشه یک قدم از دیگران پیشتازتر هستند.

۵-موفقیت فقط کار نیست

موفقیت در کار در بیشتر مواقع سبب موفقیت اجتماعی و در خانواده می شود.

اما موفقیت وقتی رخ می دهد که شما در زندگی خو نیز موفق باشید.

از زندگی احساس رضایت کنید.

برخی ها در کارشان موفق هستند ولی هرگز احساس زندگی کردن را لمس نمی کنند.

همانطور که گفته شد برنامه ریزی کنید تا میان نیازهای خود تعادل برقرار کیند.

منبع: com.مرکزمشاوره


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

519 نظرات

  • ناشناس , فوریه 17, 2014 @ 11:40 ق.ظ

    مشاوره خیلی میتونه کمکتون کنه

  • ناشناس , فوریه 17, 2014 @ 11:48 ق.ظ

    آره به من که خیلی کمک کرده

  • ناشناس , فوریه 17, 2014 @ 11:56 ق.ظ

    به من که خیلی کمک کرد

    • ناشناس , فوریه 19, 2014 @ 4:00 ب.ظ

      khosh be hale shomaha be man ke aslan komak nakard

  • ناشناس , فوریه 17, 2014 @ 7:16 ب.ظ

    مشاوره رو جدی بگیرید میتونه کمک زیادی بکنه

  • ناشناس , مارس 29, 2014 @ 10:47 ق.ظ

    این شماره هایی که میگین تماس بگیرین با آدرس دقیق مراکز مشاوره تون کجای سایته آخه؟ من هرچی میگردم پیدا نمی کنم!

    • Anonymous , مارس 30, 2014 @ 6:39 ب.ظ

      اگه درست بگردی پیدا میکنی

  • شقایق , آوریل 3, 2014 @ 2:08 ب.ظ

    سلام..من تازه ب این سایت اومدم خوبه..
    بد اونوخت سوالم اینه ک ساعتی چند مشاوره؟کسی میدونه؟

  • مهدی رضایی , جولای 18, 2014 @ 6:19 ب.ظ

    سلام.مخواستم اگه ممکنه آدرستون رو برام بفرستید حضوری بیام
    ممنون

    • Anonymous , جولای 26, 2014 @ 11:16 ب.ظ

      آدرس مراکز به تفصیل بر روی سایت هست …

  • فاطمه , آگوست 2, 2014 @ 8:42 ق.ظ

    با سلام لطفا یک مشاور خانواده خوب به من معرفی فرمایی تلفن وآدرس

    • Anonymous , آگوست 2, 2014 @ 10:04 ق.ظ

      دوست عزیز در همین سایت آدرس کامل مراکز مشاوره ای نمایش داده شده است …
      در ضمن شما میتونید با مراجعه به بهزیستی منطقه از لیست این مشاوران باخبر شوید …
      در ضمن میتونید به این آدرس و شماره تماس نیز مراجعه کنید و از مشاوره آنلاین/تلفنی بهره مند شوید …

      مشاوره آنلاین با شماره تلفن های :
      ۸۸۴۲۲۴۹۵
      ۸۸۴۷۲۸۶۴
      سایت تخصصی مشاوره
      http://www.moshaver.co

  • مریم , سپتامبر 24, 2014 @ 11:58 ق.ظ

    با سلام من یه دختر ۲۷ ساله ام که با یه آقایی که متولد ۴۸ هست مدت دو سال است یک دوستی کاملا سالم را دارم و حتی چند بار برای ازدواج با ایشان به طور مستقیم صحبت کردم ایشان نظرشان درمورد ازدواج بخاطر تفاوت سنی خیلی زیاد مثبت نبوده و همیشه یک حس دودولی به این موضوع دارد. منم بخاطر همین سن وسال دچار شک هستم ولی از خیلی لحاظ فکری مثل هم هستیم گاهی تفاوت نظر وجود دارد.نمیدونم چیکار کنم چطور حرفمو بهش بزنم

    • Anonymous , سپتامبر 24, 2014 @ 6:04 ب.ظ

      دوست عزیز انکه الان میتونید از نظر فکری با هم تفاهم داشته باشید خیلی خوبه ولی در اینده مشکل بزرگتری دارید و. اون مسایل جنسیه که در اون سال شمارو آزار خواهد داد.. یعنی وقتی که ایشون در مراحل افت این حس بسر میبره شما در اوج هستید و این میتونه فشار بدی رو روحی و رفتاری به زندگی شما وارد کنه ..پس با مشاوره حضوری با یک مشاور متعهد در امر ازدواج نتیجه این ازدواج رو بررسی کنید تا در آینده دچار ناراحتی نشید

  • سعید , اکتبر 25, 2014 @ 7:40 ق.ظ

    سلام
    سعید هستم ۲۹ ساله .ساکن یکی از شهر های گیلان . از دختری خوشم اومد . چون نمیدونستم پای کسی دیگر در میان است با خونه ایشون تماس گرفتم . خودشون گوشی رو جواب دادن . من نظر خودمو بهشون گفتم . ایشون گفتن که باید مادرتون با مادرم صحبت کنن . چون در یک محل میشینیم . خونواده های هم رو میشناسیم . چون مادر پیری دارم که فن بیان نداره .لذا دختر عموی پدر این دختر مادر صمیمی ترین دوستم هستن . من با مشورت خانواده ایشون رو فرستادم جلو . هم مادر و هم پدر دختر راضی بودن. بعد ۷ تا ۱۰ روز گفتن دختر نه گفته .
    نمیدونم چیکار کنم . مهر این دختر به دلم افتاده و از طرفی نمیدونم اگر دوباره اقدام کنم چه برخوردی صورت میگیره .
    اگر دختر دلش با کسی بود که نمیگفتن بیام جلو و با مادرشون درمیان گذاشته بشه و از طرفی دلیل جواب نه شون رو نمیدونم چیه .
    به نظر شما چه کار کنم ؟ دوباره اقدام کنم یا نه ؟
    دختر ۲۲ سالشه و خیلی خوبه . از لحاظ پوشش و …
    لطفا” راهنمایی کنید

    • Anonymous , اکتبر 25, 2014 @ 9:47 ق.ظ

      خب شما میتونید بعد از مدتی دوباره اقدام کنید … شاید میخواسته اینطوری شمارو امتحان کنه و متوجه بشه چقدر خواهانش هستید … وگرنه نمیشه با اماواگر از چیزی سردرآوررد …
      پس دوباره با همون خانواده تماس بگیرید تا بدونید چه حرفهایی بینشون رد و بدل شده که جواب دخترو نه کرده …

  • نازنين , نوامبر 9, 2014 @ 12:40 ق.ظ

    سلام من دختری ۲۰ساله م با پسری دوستم ک چن ساله باهمیم بنا ب دلایلی خوانواده پسره ناراضی هستن اما پسره منو میخواد هم من!اما خانوادش با این مخالفتشون از الان منو ب خودشون بدبین کردن ازشون بدم میاد خیلی تا حدی ک ب خاطر همین خواستم از پسره جدا شم اما نشده دوسش دارم نمیدونم چ کار کنم!!!!بعضی وقتا میخوام آدم بیخیالى باشم واسم مهم نباشن ب کاراشون فک نکنم اما باز نمیشه!تو روحیه م خیلی تأثیر گذاشته!اگ دوست پسر چندین سالمو دوس نداشتم ب خاطر خواندش تموم میکردم اما نمیشه!!چ کار کنم با خودم؟؟!!

    • Anonymous , نوامبر 9, 2014 @ 1:46 ب.ظ

      خب دوست عزیز جز به صبر چه میخوایت انجام بدید ؟؟؟… به هرحال باید با تمام وابستگی که دارید خوب و سنجیده فکر کنید تا ببینید چقدر میتونید این رابطه بیهوده رو ادامه بدید … به هر ترتیب گاهی باید واقعیت رو اونطور که هست پذیرفت تا از این بلاتکلیفی خارج بشید

  • نازنين , نوامبر 11, 2014 @ 10:41 ق.ظ

    نگاه من با نامزدم مشکل ندارم الانم خونوداش کارى ب کارم ندارم همه چى اوکى هست دارم راجع ب خودم میگم اگ واسم خوبی انجام بدن ازشون بدم میاد هیچ علاقه ای بهشون ندارم اونا هم بعضی وقتا واسم کلاس میزارن خودشونو میگیرن من میخوام آدم بیخیالى باشم بهشون فک نکنم کاراشون واسم مهم نباش اهمیت ندم مث اونا با سیاست برخورد کنم باهاشون اما نمیتونم!هرچقد میخوام بیخیال باشم بخندم حرف بزنم شوخی کنم باز ی حس تنفر درونه!:-(:-(
    خلاصه کلام چ طور میگن گذشته ها گذشته ب حالت فک کن!من اینطور نیستم کینه ای هستم!همش ب کارایی ک باهام کردن فک میکنم

    • Anonymous , نوامبر 11, 2014 @ 1:32 ب.ظ

      خب هر کسی نوع واخلاق و رفتار خاص خودشو داره … شمام از این قاعده مستثنی نیستید …
      بهتره با مشاوری متعهد مشورت کنید تا تکنیک های رفتاری رو به شما آموزش بده…
      از طرفی برای بیخیالی نباید کار زیادی انجام بدید .. فقط خریدار رفتار و کردار اونا نباشید
      … البته گاهی تقویت ارتباط معنوی میتونه در شما تاثیر مثبت داشته باشه .. تا شمارو از این کینه ای بودن رها کنه …

  • پریا , نوامبر 15, 2014 @ 11:43 ق.ظ

    باسلام وخسته نباشیدبه شما،میخواستم یک مشاورخوب معرفی کنیدبرای فردی که دچار مشکل از لحاظ روحی شده واز زندگی خسته ونا امید شده.باتشکر

    • Anonymous , نوامبر 16, 2014 @ 9:41 ق.ظ

      دوست عزیز بهتره در این مورد با اداره کل بهزیستی رشت تماس بگیرید و لیست مراکز معتبر مشاوره ای رو ازشون دریافت کنید

  • سونیا , نوامبر 25, 2014 @ 6:06 ب.ظ

    سلام.خسته نباشید بعد ۸ سال اولین بارم هست که با یک مشاوره مشکلاتمو در میون میذارم. امیدوارم کمکم کنید.من ۲۳سالمه و از ۱۶ سالگی به خاطر مشکلات زندگی با پسری که ۶ ماه بود همدیگرو میشناختیمازدواج کردم.چون نظر های من برای خانوادم مهم نبودودوست داشتن کسی که اونا میگن ازدواج کنم من با این آقاازدواج کردمبا اینکه خواهر و داداشام ناراضی بودن..نمیگماین آقا رو دوست نداشتم اما همش با خودم میگفتم با این اقا ازدواج کنم ازدست خانوادم راحت شم..اون اقا خیلی دوستم داشت وچون نمی خواست منو از دست بده سریع به خواستگاریم اومد ومنم تو رو خانوادم وایستادم گفتم من میخوام با این اقا ازدواج کنم..خلاصه این که ازدواج کردم ام مشکلات بهد عقد با خانواده خود داشتم وهمسر منم نمیتونست تحمل کنه وحتی ناراحتی من هم نتونست ببینه..نمیخوام از این بیشتر درباره خانواده ها حرف بزنم از خودم وهمسرم میخوام بگم همسرم خیلی خوب بود وباهم تمام مشکلات راپشت سرهم گذاشتیم وکم کم دوست داشتن بهش زیادتر شدبا اینکه زندگی رو از سفر شروع کردیم با هم اما خوشحال بودیم من هیچ توقعه ایی ازش نداشتم وهیچی هم ازش نخواستم خودش خوب بود خیلی بهم اهمیت میداد اگه چند لحظه یا یه روز بدون من نمیتونست وای سه..این خوشحالیم تا دوسال بود اما نتی دونم چرا کم کم اخلاقش عوض شد هرروز هم دعوا های ما هم بیشتر می شد بی درک شده بود دیگه مثل قبل بهم اهمیت نمی داد اگه چند روز هم قهر میکردم عین خیالش نبوداما من کم طاقت بودم کوتاه میومدم وبه طرفش میرفتم اما این وضع کلافه ام میکرد به هیشکی هیچی نگفتم تا اینگه کم کم به مامانم گفتم اخلاقش فقط عوض شد طرز صحبت کردنش بامن.مامانم باور نمی کردکه با هام بد صحبت کنه از این که میگم بد صحبت کنه این نیست که فوش بده نه فقط یه چیزی میگم از گل نازکتر بهم حرف نمی زد ام حال هر چی دوست ئاره میگه.قبل مواظب بو که چیزی نگه ناراحتم کنهام الان میگه.قبلا کافی بود یه روز باهم قهر کنیم طاقت نمی آورد اما الان یک هفته هم باهم قهر باشیم عیت خیالش هم نیست.مامانم با چشمای خودش بارها دید ونه تنها اخلاقش وطرز صحبت کردنش با من عوض شد با همه حتی با مادر خودم وبا رها شد مادر منم بهش برمی خورد که چراباهاش این طوری صحبت میکنه همسرم طوری بود که صداش رو بلند نمیکرد..خلاصه اینکه تا سه سال گذشت واصلا تحملشو نداشتم وهمیشه خدا رو صدا میکردوهر روز بد تر شده بود واین هم بگم هر وقت بهم احتیاج داشت پیشم میومد باهم خوب صحبت میکرد ومیشد مثل اولاش واین خیلی برام مهم بود که وقتی همسرم بهم احتیاج داره اگه قهر باشه باهام حرف میزنه هر وقت احتیاج داره بهم اهمیت میده وخوب میشه ومثل اولا باهام صحبت میکنه اما وقتی چیزی رو که میخواست بدست میاره کم کم دوباره عوض میشد وکم کم سر همین حرف زدم که چرا اینچوری شدی ومیگفت نه اصلا هم اینطور نیست گفتم این طور نیست بعد یادش میاوردم.واین ماجرا هروقت احتیاج داشته باشه خوب باشه خیلی آذارم داد وبا شکستن چند بار دلم ازش متنفر شدم اما هر وقت میشد مثل اولاش من ساده هم کوتاه میومدم همه بهم میگن خیلی ساده ایی.»من ادم لجبازی بودم وناز نازی اویل بحثی نمیشد اگر هم میشد اون کوتاه میومد اما حالا خدا فقط بهم صبر داده که من تو بدترین شرایط کوتاه بیام وبه زندگیم ادامه بدم.اما خسته شده بودم بارهافکر خودکشی به دزهنم میرسید اما هیچ وقت این کارو نکردم.مامان گفت بترسونش بگو اگه میخوای اینجوری باشی ازت جدا میشم.اینم بگم خانوادش خیلی هم منو هم پسرشونو اذیت میکرد اما همسرم به تنها کسی که حرف نمی زد خانوادش بود…بارها اشتباه خودشو وخانوادشو به زبان میاورد وبهش میگفتم واقعاا ما مقصریم من اشتباه فکر میکنم میگفت حق باتو هستش درست میگی چیکار کنم نمیتونم بهشون حرف بزنم گفتم پس چه طور دلت میاد به کسی که همیشه کنارته حرف بزنی میومد میگفت ببخشید وهزار تا معذرت خواهی دیکه..خودش همیشه از کاراش از حرفاش یادش میاوردم قبول داشت اشتباه کردهتا اینکه خواستم بچه دار شم گفتم شاید خوب شد اما بدتر شد بهتر نشد وشده یه ادم دیگه که من اصلا این آدمو دوست ندارم..وبهش گفتمتو این آدم بودی که من بهت بله گفتم حرف نزده چندوقتی بچه دار شدم فکر جدا شدن وطلاق بگیرم خیلی به ذهنم میرسید اما اول اینکه میترسیدم از خانوادم ودوم اینکه اصلا جرات این کارو ندااشتم باره شده بود میگفتم گفتم خسته شدم از دست وکارات وگریه میکردم میومد معذرت میخواست وبعد چند روز دوباره بده میشدو خودش دیگه میدونست من طلاق نمیگیرم به خاطره پسرم ودیگه خیالش راحت بود اما من هنوزدارمن به سختی زندگی میکنم.تا اینکه دوسال پیش کار اشتباهی کردم یه روز هوای بارونی که داشتم از خونه مامانم بر میگشتم به خونه تاکسی گرفته بودیموماهم همون روز دعوا کرده بودیم واشکای منو در آورده بود واز شیشه ماشین به بیرون نگاه میکردم که دیدم پسری برام لبخند میزنه وداره دنبالمون میاد خیلی ترسیدم اهمیت ندادم اما تا در خونمون اومد وهمون لحظه پیاده شدیم همسرم رفت مغازه من جلوی در شماره رو انداخت اما بر نداشتم اصلا فکرشم نمی کردم رفتم تو خونه همش یادم میومد تااینکه صبح شد نمی دونم چه طور شد رفتم پایین ودنبال شماره گشتم فقط رفتم مغازه برگشتنی پیداش کردم کاغذه خیس بود خیلی به شماره نگاه کردم گفتم زنگ بزنم بگم بهش من ازدواج کردم بعد که فهمیدم خودشه واین حرفو بهش زدم گوشی قطع کردم خیلی ترسیده بودم دیدم زنگ زد جواب ندادم بار دوم بردداشتم گفتم آقای محترم دیشب ندیدی همسرم باهام بود گفت ربطی نداره اگه بگممنم متاهل هستم چی باور نکردم اما آروم شدم وخلاصه اینکه حرفایی بهم زد که قانعم کرد که فقط باهاش دوست باشم ومنم یه خورده از مشکلات خودم بیخیال بود خوشحال بودم اما خیلی استرس داشتم ومیترسیدم اما حرفایی میزد که قانعم میکرد که دوسیتی باهاشو ادامه بدم میگفت دونیا دوروزه خوش باش..بارها خواستم برگردم واین خیانت رو انجام ندم اما مشکلاتمو میدیدم ورفتار همسرمو بیشتر به طرفش رفتم واین دوستی رو قبول کردم.دوستم داشت محبتشو میدیدم وابستش شدم اما یک ماه نکشید که دیدم این انتظارهای زیادی ازم داره که من اهلش نبودم ودید نیستم یه کوچلو بین ما فاصله افتاد وبارها میشد خبری ازش نبود که من سراین ماجرا که بهش وابسته شدم خیلی عذاب کشیدم تا اینکه به من گفت زندگیتو بکن خانمم بهم شک کرده وگوشیشو تا یک ما خاموش میکرد و راست هم گفته بود خلاصه این که به همسرم خیانت کردم وتاحال هم خبر ندارهومن هم فهمیدم همه ی مردها شبیه همن وهیشکی زن را به خاطر خودش نمیخوادخیلی خیلی نمیدونم چیکار کنم از این زندگی که دارم خیلی خسته شدم ودارم به زندگیم ادامه میدم اونم فقط به خاطرپسرم..اما خیانتی که کردم خدا خودش میدونه که مقصر همسرم بود شاید کسی قبول نداشته باشه اما خدا بالا شاهدبوده..بهم بگین چیکار کنم ازاین زندگیم خسته شدم وتحمل ندارم..وهمسرمم رو هم دوست ندارم مخصوصا که اخلاقش تعغییر میکنه..

    • Anonymous , نوامبر 26, 2014 @ 1:07 ق.ظ

      دوست عزیز نیازی به نوشتن این همه جزیئات نبود ولی به هرحال با تمام مشکلاتی که خانم ها دارند باز حاضرن با مردی دیگه رابطه دوستی هرچند ساده برقرار بکنن… رفتار شما باعث میشه این راه باز بمونه و اگه شوهرتون متوجه بشه اونم برای تلافی همین رفتارو با زنی دیگه و اون زن هم به همین ترتیب…ولی خب خدا بخشنده است و مسلم بدونید که مارو میبخشه …چون بجز ذات مهربانش کسی رو نداریم …پس از این جهت ناامید نباشید …

      ولی در مورد خودتون بهتره اول از ببینید کجای این زندگی هستید و چه انتظاری ازش دارید … چیزی که وجود داره اینه که عاملی باعث تغییر رفتار شوهرتون شده که میتونید از دوست و یا آشنایی که به ایشون نزدیکتره جویا بشید …چون رفتارش از اول اینطوری نبوده …پس صبور باشید و سعی کنید اول از همه دلیل این تغییر رفتارشو بدونید …

      از طرفی برای بررسی بیشتر میتونید با مشاوری متعهد در این مورد حضورا” مشورت کنید …ویا با این شماره مشاوره تلفنی انجام بدید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

    • سونیا , نوامبر 26, 2014 @ 12:55 ب.ظ

      از این که جواب منو دادین ممنونم..امامن سه نظر فرستادم ودو تاش تو این سایت هستش یعنی دو بار گفتم این مطالب حذف شود به هر کدوم که جواب دادین تو این سایت هست. می شد درباره کل زندگیمو که نوشتم جواب ندین که تو ای سایت هم نباشه.اما جواب دادین من قبل اینکه جواب بدین گفتم حذف شودوالان هم هست اما دوست ندارم تو این سایت ثبت بشه.لطفا

      • Anonymous , نوامبر 26, 2014 @ 1:33 ب.ظ

        دوست عزیز حذف کردن موضوع خارج از اختیارات ماست و به نظر تیم پشتیبانی برمیگرده … به هرحال این سایت یک سایت عمومی هست و دوستان آزادانه در اون مطالبشون رو قرار میدن … اگر امکانی برای حذف درخواست شما باشه حتما” در این مورد اقدام خواهیم کرد ..نگران نباشید

  • سونیا , نوامبر 25, 2014 @ 7:23 ب.ظ

    اگر جواب خواهید دادلطفا جواب را به ایمیل من بفرستید وصحبت من با شما دراین سایت حذف شود لطفا
    لطفا حذف شود

    • Anonymous , نوامبر 26, 2014 @ 12:40 ق.ظ

      دوست عزیز این امکان از طرفی تیم پشتیبانی موجود نمیباشد …

  • سوگند , دسامبر 2, 2014 @ 9:16 ق.ظ

    با سلام و وقت بخیر
    بنده مدت ۱۸ سال است که ازدواج کرده ام ولی تاکنون صاحب فرزندی نشده ام از بدو ازدواج تا کنون به دکترهای زیادی مراجعه نموده و همه اعلام سالم بودن من و همرسم را اعلام نموده اند که در حال حاضر نتوانسته اند تشخیص دهندمشکل چیست من که م یگویم حکمت خداست مشکل اصلی من این است که مادرم خیلی ناشکری می کند همش ایراد می گیرد چرا باردار نمی شوید با این که علم پیشرفت کرده باید ادامه دهید در کل حرف خودش را می زند با اوردن بچه از بهزیستی با این وضع که من با تمام سختی ثبت نام کرده و موافقت بهزیستی را کسب نمودیم در لحظات اخر که باید بچه را به فرزندی قبول میکردیم مادرم اینقدر کلنجار رفت به خوش و به من و تمام خانواده ام بدو بیراه گفت که من از هر چی بچه بدم امد در کل می خواهسم از شما راهنمایی بگیرم که باید چکار کنم تامادرم یک بار هم که شده در هر جمع و هر مراسمی نداشتن بچه را به رخم نکشد و سرکوفتم نزد که چرا ادامه نمیدهم و چرا مردم با رفتن به دکتر بچه دار می شوند
    بخدا در زندگی زناشویی هیچ مشکلی خدار را شکر نداریم مشکل اصلی من نداشتن فرزند هست که این خود جرم بزرگی به نظر دیگران می اید
    لطفا با رفتارهای مادرم چگونه کنار بیایم تابه ایشان که مادرم هست بی احترامی نشود و من هم ارامش داشته باشم تا خدا هر جور صلاح می داند همان شود
    باتشکر فراوان

    • Anonymous , دسامبر 2, 2014 @ 11:21 ق.ظ

      دوست عزیز میتونه هر عاملی در این مورد نقش داشته باشه … از چسبندگی در شما تا آزواسپرمی در شوهرتون که در مورد آخری احتمال بارداری خیلی کمه … ولی روش های زیادی در این مورد هست که میتونید باردار بشید … با این تفاسیر حکمت خداوند چیز دیگریست و اگر قرار به بارداری شما باشه مسلما” در وقتی مناسب اتفاق خواهد افتاد … علم پیشرفت کرده و روشهای گوناگونی در دنیا وجود داره ….شما به درمان خودتون ادامه بدید و خواهشا” از حرف مردم نترسید چون مردم در حال خوش و حال بد انسان همیشه حرف میزنن و دنیارو از دید خودشون میبنن …

  • فرناز , ژانویه 22, 2015 @ 4:20 ق.ظ

    سلام روزتون خوش.
    من پسری ۴ سال ونیمه وپسری دو ماهه دارم پسر اولم پارسال بردم پیش دکتر علی شاهی گفت بیش فعاله قرص ریسیپریدون روزی ۱ دونه داد.ولی بچمو خواب آلود میکرد منم ندادم الان بهتر شده مثلا رنگها ومادرش واسه می حیوانات میوه ها رو کامل بلده میتونه تمرکز کنه فقط خیلی فوضوله حالا مشکلم اینه که وقتی دومی اومده این خیلی حسادت میکنه میزنتش یا دست. روی گردنشه واقعا نگرانم. یعنی واقعا بیش فعاله چطور تویه ۱۰ دقیقه تشخیص بیش فعاله داد صرفا جهت یه کم فوضولی.وقتی باهاش صحبت میکنم گوش میده ولی باز لج میکنه دادش شو اذیت میکنه ممنون میشم راهنماییم کنین که چه رفتاری باهاش بکنیم واگر میشه من حضوری بیام آدرس مرکزو به بدین.با سپاس.

    ببخشین اشتباه تایپ کردم اسامی حیوانات و میوه ها رو میدونه رنگها وشمارش رو بلده.وتمرکزشم روی بازی های فکری واینا خوبه فقط نقاشی نمیکشه.فقط شکل یه آدمک و خط خطی میکنه.خیلی ممنون.

  • رویا , فوریه 2, 2015 @ 5:08 ق.ظ

    سلام.همسرم خیلی عصبی و هیچوقت قبول نمیکنه اشتباه کرده و همیشه و با همه کس من مقصرم.
    منم عصبی هستم ولی اون خیلی بدتره.
    شخصا دنبال حاشیه نیستم وکاریم به کار کسی ندارم.
    ولی هربارم که دلخورم وایشون متوجه میشن بجای ایجاد امنیت و ارامش به تنش من دامن میزنه و توی روزهای بعدی منو مقصر همه چی میدونه…
    توی زندگیمون بیش از حد دل سوزوندم و بیش از حد محبت کردم.
    حالا این جواب منه؟

    • Anonymous , فوریه 2, 2015 @ 3:42 ب.ظ

      گاهی میزان خشونت مرد به حدی بالاست که باید از یک مشاور و متخصص کمک بگیرید. اگر همسرتان راضی شد با شما به مشاور مراجعه کند، کارتان ساده تر می شود. در غیر این صورت باید تنها مراجعه کنید و راهکارهایش را انجام دهید. گاهی عصبانیت افراد بخاطر کمبود ویتامین یا کم و زیاد شدن هورمون های بدن است که با دارو درمان می شود.

      اما به طور معمول سبک زندگی نامناسب و الگوگیری غلط، باعث بروز خشونت رفتاری و کلامی است. اگر همسرتان در کودکی یاد گرفته فریاد بزند یا اگر بخاطر مشکلات، زودرنج شده، شما در مقابلش انعطاف بیشتری بخرج دهید.

      برای برخورد با یک شوهر عصبانی فراموش نکنید که درجه صبر و تحمل خود را بالا ببرید. در هر صورت طرف مقابل شما آستانه تحمل پایینی دارد، پس اگر شما هم اینگونه باشید، انفجار در خانه تان حتمی خواهد بود.

      بهتر است مطمئن شوید که مقصر شما نیستید. شاید لجبازی، نحوه حرف زدن و یا رفتارهای تان، او را عصبی می کند. شاید تغییر در برخی رفتارهای تان کمک کند تا او نیز آرام تر شود….

      می توانید در زمان آرامش او، کمی در این باره صحبت کنید. البته مراقب باشید که نحوه گفتگوی تان به صورتی نباشد که فکر کند محاکمه می شود وگرنه بیشتر عصبی شده و به نتیجه ای نمی رسید. بگذارید حس کند وارد یک گفتگوی دوطرفه شده است. بگذارید او هم مشکلات شما را بیان کند و صادقانه گوش دهید. زمانی که نوبت به شما رسید، در مورد رفتار همراه با خشونت او حرف بزنید. آثار رفتارش را به او گوشزد کنید. نمونه هایی را به او یادآوری کنید که بخاطر عصبانیت، پشیمان شده و ضرر کرده است….

      انسان های عصبانی بخاطر ظاهر خشن خود، محبت کم تری دریافت می کنند؛ در حالی که نیاز آنها به محبت، بیشتر است…

      می شود یک برنامه کنترل خشم در خانه پیاده کرد. قرارهای ساده ای که می تواند فضا را آرام کند. مثلاً از همسرتان بخواهید هر گاه ازرفتار شما عصبانی شد و خواست فریاد بزند، اتاق را ترک کند و مدتی را تنها باشد تا خشمش فرو بنشیند.

      شما هم موقعیت «بگو مگو» را در خانه ایجاد نکنید. شاید اگر سکوت کنید او هم بعد از چند فریاد، شرمنده شود! در اینصورت بازی به نفع شما پایان می یابد.

  • رویا , فوریه 2, 2015 @ 9:35 ب.ظ

    ممنون بابت راهنماییتون، ولی راستش تا احساس میکنم ممکنه بحث بشه یا دعوامون بالا بگیره خودم اتاقو ترک کنم دنبالم میاد یا بهش بگم تو رو نمیره و همون اش و همون کاسه، اصلا از مشاور دکتر اینچیزا بدشون میاد حتی از مشورت با هر کسی عصبی میشه.

    ایشون وقتی اروم هستن پشیمونن، خودش میدونه، بدجورم چوبشو خورده.

    ولی همچنان توی عصبانیت نمیخواد (میتونه ولی نمیخواد) خودشو کنترل کنه و بد دهنی و بی احترامی عادتشه. و هیچوقت تک تک زحمتا و فداکاریهای منو نمیبینه و همشو بی منت میکنه و میگه وظیفته هنر که نکردی.
    وقتتونو نمیگیرم.بازم ازتون ممنونم.

    • Anonymous , فوریه 3, 2015 @ 10:51 ق.ظ

      خب پس خودتون تنهایی به مشاور مراجعه کنید و با تکنیک های برخورد مناسب با این افراد عصبی آشنا بشید …در این مواقع آروم باشید تا تمام ناراحتیشو خالی کنه واگر مجبور به بحث کردن شدید حتما” حول یک مورد باشه و اینکه بحث رو همیشه استدلالی کنید چون آقایون در این جور بحث ها عقب نشینی میکنن … و در مواقع ناراحتی به جای فکر کردن بنویسید و ۵ بار بخونید و پاره کنید و دور بریزید

  • دختر22ساله , آوریل 5, 2015 @ 9:43 ق.ظ

    سلام من با پسری اشنا شدم که از خودم ۱۰سال بزرگتره اما خیلی شبیه به هم هستیم.و کسایی که ازم ۳و۴سال بزرگترن تفاهم ندارم چون مثل بچه ها رفتار میکنن وحتی فامیل بهم میگن اصلا نمیخوره ۲۲سالته میخوره بزرگتر باشی مثل مامان بزرگا حرف میزنی بخاطر همین با پسر ۱۰سال بزرگتر از خودم بیشتر تفاهم دارم.به نظرتون چیکار کنم؟

    • Anonymous , آوریل 6, 2015 @ 12:14 ق.ظ

      خب وقتی تفاهم دارید و میتونید همدیگرو درک کنید مشکلی در زندگی نباید داشته باشید … و نگرانی شما بی مورده … به هر حال شما در ازدواج و روابط دوستانه باید سعی کنید شخصیت فرد مقابل رو بشناسید تا با معیارهای امروز خودتون بسنجید که در این مورد کمک گرفتن از مشاوری مجرب بسیار مفید خواهد بود … به هرحال اختلاف زیاد سن میتونه مشکلاتی رو به وجود بیاره که مثلا” در بعد جنسی مطرح میشه و مربوط میشه به وقتی که شما در اوج نیاز جنسی هستید ولی همسرتون دوران افول رو طی میکنه پس باید به همه جوانب توجه کنید
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.