مرکز مشاوره
  • July 23, 2022
  • اخرین بروزرسانی ژوئن 21, 2022 2:41 ب.ظ
  • تهران

مشاوره روانپزشکی- مرکز مشاوره آنلاین

روان درمانی بدن و ذهن

مشاوره روانپزشکی- مرکز مشاوره آنلاین شامل موارد مختلفی است.

در این بخش ویدیوهای مختلفی برای شما قرار داده شده است.

بخش اول شامل ویدیو موفقیت است.

مشاوره روانپزشکی به سوی موفقیت

چگونه می توان مسیر موفقیت را طی کنیم؟

موفق بر اساس اهداف هر شخص تعریف می شود.

می توانید برای مطالعه بیشتر به سایت مرکز مشاوره مراجعه کنید.

برخی موفق در کسب درآمد را موفق می دانند.

برخی داشتن زندگی شمترک را موفقیت می دانند.

برخی دیگر نگاه عمیقتری دارند و بودن در بالاترین سطح توانایی خود را موفق می یابند.

موفق می تواند تعاریف مختلفی داشته باشد و برای هر فرد متفاوت باشد.

ولی راه رسین به موفق معمولا یکسان است.

 

مرکز مشاوره آنلاین به سوی خودشناسی

درک ما در مورد زیبایی چیست؟

چه چیزهایی ما را شاید می کند؟

معیاهای ما برای انتخاب هایمان چیست؟

احساس ما از شادی چیست؟

احساس ما در مورد زیبایی چیست؟

 

مشاوره تغدیه مناسب کودک

چگونه به کودکانمان در مورد غذا خوردن آموزش دهیم؟

چه روش هایی برای تغذیه کودکان موثرتر است؟

مشکلات تغذیه چه نوع اختلالاتی است؟

راه درمان روانشناسان برای درمان این اختلال چیست؟

ویدیو زیر به بخشی از سوالات شما پاسخ خواهد دارد.

 

آرایش در مورد شما چه می گوید؟

چرا زنان آرایش می کنند؟

رفتار انسان پیچیده است.

و احتمالاً دلایلی دارد اما جای بحثی نیست که افزایش جذابیت می تواند مهم ترین دلیل پشت رفتارهای انسان باشد.

بسیاری از تحقیقات نشان داده اند زنانی که آرایش می کنند توسط هر دو ارزیابان زن و مرد جذاب تر قضاوت می شوند.

این مسئله به دلیل آن است که آرایش موجب اغراق در زنانگی چهره می شود (رنگ طبیعی لب در زنان نسبت به مردان، و چشمان نسبت به پوست اطراف آنها تیره تر است) و یا اینکه با آرایش چهره جوانتر به نظر می رسد (حتی رنگ پوست نیز نشان از جوانی دارد).

آرایش اثراتی دیگر بر نحوه ای که زنان فراتر از زیبایی درک می شوند دارد.

زنانی که آرایش می کنند به داشتن تمایل بیشتر به مردان و بی بند و بارتر و نیزمحدودیت کمتر در گرایش جنسی اجتماعی قضاوت می شوند (که دقیقاً لفظ عامیانه ای برای تمایل و تأیید کننده روابط جنسی کوتاه مدت و بدون تهعد است).

امروزه مهم است گفته شود که صحت داشتن این ادراکات از آرایش نباید مسئله ساز باشد.

شاید انتخاب افراد و یا روابط جنسی آنها امروزه شخصی تر شده و مسائل دیگری مهم باشند.

اما همینقدر نیز مهم است گفته شود که دانشمندان دریافتند که مردان به چیزی که ما آن را “سوگیری جنسی بیش ادراکی” می نامیم تمایل دارند: نوعی گرایش به تفسیر رفتارهای طبیعی دال بر تمایل و علاقه جنسی.

اگر مردی بفهمد زنی خواهان سکس است و آن درست باشد پس همه چیز محیا است. این وضع وقتی اتفاق می افتد که به فرض زنی تمایل دارد اما وقتی زن میلی نداشته باشد خود مسائل دیگری به دنبال دارد.

کارلوتا باتریز از دانشگاه گتیزبورگ پنیسیلوانیا حدود ۷۰ زن جوان را به آزمایشگاه خود دعوت کرد.

همه زنان به طور منظم آرایش می کردند و به طور متوسط هر ماه ۱۱ دلار را صرف خرید لوازم آرایش می کردند و حدود ۱۲دقیقه در هر روز را نیز صرف آرایش پاک کردن صورت می کردند.

از زنان دو مرتبه عکس گرفته شد: یکبار با آرایش معمول آنها درخلال روز و یکبار دیگر بدون هیچ آرایشی.

سپس، گروهی از داوطلبان زن و مرد جذابیت این زنان و میزان راحت بودن آنها برای لذت از سکس معمولی را ارزیابی کردند.
زنان زمانی که آرایش داشتند جذابتر و دارای راحتی بیشتر در یک سکس معمولی ارزیابی شدند نسبت به حالت بدون آرایش. این نتیجه درست بود خواه ارزیابی ها توسط مردان صورت می گرفت یا زنان.

اما آیا این ادراکات درست هستند؟

باتریز از زنانی که عکس گرفته شده بود خواست تا پرسشنامه ای در مورد نگرش های خود به سکس معمولی را تکمیل کنند.

زنان با تمایلات جنسی محدود، پول و زمان زیادی صرف آرایش نکرده بودند. عکس های زنان برای اطلاع از حد و حدود آرایش ارزیابی شد:

زنان بدون محدودیت جنسی آرایش بیشتری نکرده بودند.

همچنین، ارزیابی زنان از گرایش جنسی اجتماعی خود، با قضاوت های ارزیابان زن و مرد مطابقت نداشت:

رابطه ای بین ارزیابی از خود و ارزیابی های دیگر زنان وجود نداشت؛

حتی تخمین مردان نیز اشتباه از آب درآمد، محدودیت بیشتر زنان را محدودیت کمتر گزارش کردند.

تحلیل بیشتر نشان داد که اداراکات مردان کاملاً بر پیامدهای مثبت آرایش بر جذابیت مبتنی بود:

جذابیت بیشتر زنان به عنوان راحتی بیشتر در سکس معمولی تعبیر شد، اگرچه خودگزارش دهی های زنان این را غیرواقعی جلوه داد.

محققان گفتند که نتایج ما نشان می دهد که آرایش کردن سرنخ دهی درستی در گرایش جنسی اجتماعی نیست.

محققین این مطالعه می گویند:

پس، با آرایش زنان جذابتر به نظر می رسند اما شواهدی برای اینکه خودآرایی به معنای چیز مهمی اعم از انگیزه یا شهوات جنسی زنان باشد وجود ندارد.

اما نمی توان گفت که این مطالعه تنها زنانی کهبه طور منظم آرایش می کنند را بررسی کرده است،

ممکن است از نظر روانشناسی و رفتاری بین زنانی که به طور منظم آرایش می کنند و زنانی که اصلاً آرایش نمی کنند تفاوت وجود داشته باشد.

همچنین، لازم است تأثیر سبک های مختلف آرایش برای به دست آوردن همه چیز در مورد شخصیت شخص آرایش کننده، چه درست و چه نادرست، بررسی شود.
منبع:
Batres, C., Russell, R., Simpson, J. A., Campbell, L., Hansen, A. M., & Cronk, L.
(۲۰۱۸). Evidence that makeup is a false signal of sociosexuality. Personality and
Individual Differences, 122, 148–۱۵۴٫

2,426 نظرات

  • پری , ژانویه 22, 2017 @ 5:08 ق.ظ

    سلام من ۳۴سال دارم دوسالی است بر اثر یه شوم عصبی دچار سست شدن یک پا یه دست یه طرف بدن گاهی میشم داری دید ارزش دست گاهی احساس خفگی پرش پا در خواب انگار از جای افتادم جوری که بیدار میشم خواب آشفته لطفا راهنمای بفرمائید مرسی

    • راهنما , ژانویه 22, 2017 @ 12:41 ب.ظ

      دوست عزیز در این مورد حتما با یک متخصص مغز و اعصاب مشورت کنید و از این بی حسی بدن به سادگی نگذرید
      اگر صورت بی‌حس، دست، پا و زبان سنگین و فرد اختلال تکلم پیدا کند باید نسبت به وقوع سکته مغزی حساس شود. در این مواقع لازم است در اسرع وقت به اورژانس یا بیمارستان‌های مربوط منتقل شود تا زمان را از دست ندهد به محض اینکه بیمار به بیمارستان می‌رسد باید قدرت لخته شدن خون و قند خون او را آزمایش کرد و از او سی‌تی‌اسکن گرفت
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • مشاور , ژانویه 22, 2017 @ 9:32 ق.ظ

    با سلام
    شرایط استرس زا در زندگی کنونی جامعه
    ما نقش مهمی در ایجاد آسی بها و اختلالات دارند اگر حالات شما رفت و برگشتی است مدتی بهبود حاصل می شود و دوباره ایجاد می شود حتما باید ابتدا به روانپزشک راجعه فرمایید ولی اگر مشکل شما از ابتدا به صورت ثابت بی حسی یک دست و پاست و تغییری ایجاد نشده است باید با روانشناس حضوری صحبت شود ضمن اینکه این مسائل با بررسی علل ایجاد کنده مرتفع خواهد شد منتهی فرد باید از فضای استرس امیز دوری کند و خودش برای بهبودش تلاش کند .هر چیزی یا موقعیتی یا صحنه ای که اون شوک و شذایط رو براتون زنده می کنه باید دوری کنید و زیر نظر متخصص باشید تا کم کم حالت خنثی و عادی به اون واقعه ایجاد شود
    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
    موفق باشید

  • بیتا , ژانویه 27, 2017 @ 3:44 ق.ظ

    سلام من ۳۴ سال دارم مدتی ست حس میکنم گم شدم تودنیای واقعی نیستم حال بدی دارم کمکممنبد

    • مشاور , ژانویه 27, 2017 @ 11:43 ق.ظ

      با سلام
      لطفا مساله را شفاف تر توضیح دهید
      گم شدن در دنیای واقعی گاهی به خاطر این است که ما زیاد درگیر تخیلات خود می شویم و به طور مداوم فقط دوست داریم در خیالات سیر کنیم در حالی که باید بپذیریم در دنیای واقعی ما شاید همه شرایط به دلخواه ما نباشد به نوع این رفتار خزیدن در درون لاکی است که فرد احساسا می کند دنیای بدون تنش است و از فشارها و استرس ها به دور است منتهی ما مهارت های مختلف برخورد با دنیای واقعی رو داریم و باید بپذیریم که باید تلاش کنیم تا خودمون برای خودمون بهترین زندگی و شرایط رو ایجاد کنیم .بهتر است حضوری مراجعه شود و اجازه ندید این شرایط باعث بشه نتونید از لحظات زندگیتون لذت ببرید
      موفق باشید

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
      موفق باشید

  • نگین , فوریه 2, 2017 @ 1:52 ق.ظ

    سلام،من برادری دارم که چندین ساله دچاره بیماری اعتیاد شده ولی چهار ساله مصرف موادش بشدت بالا رفته.چندین باره که به کمپ ترک اعتیاد بردیمش اما هروقت ازونجا بیرون میاد مصرف موادش و بیشتر میکنه…طوریکه که دیگه برای خانواده ما واقعا عذاب آور شده..واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنیم خواهش میکنم کمکم کنید

    • راهنما , فوریه 2, 2017 @ 4:04 ب.ظ

      وقتیکــه ما به مـواد مخـدر از خانـواده تـریاک معتاد شده ایم، اگر مواد به ما نرسد و یا خود مواد را قطـع نمائیم و یک سری عکس العملهای زیر که آشکار و مشخص است در جسم ما بروز می نماید . مثل : آبریزش بینی ، عطسه های پیاپی ، عرق کردن ، اسهال ، استخوان درد ، بی خوابی ، گرفتگی عضلات ، پرش پا ، و دهها بد بختی دیگر . این مرحله را ظاهرا” مرحله سم زدایی نامیده اند . گرچه کسانی که این اصطلاح را گذاشته اند ظاهرا” توی باغ نبوده اند چون تمام مشکلات بالا در اثر کمبود همین سم در بدن بوجود می آید . دیگر لازم نیست کسی باقیمانده آنرا هم بزداید و مشکلات ما هنگام ترک شدیدتر شود . به هر حال این مرحله را که کمتر از ۵ درصدٍ بارِ درمان از نظر جسمی یا فیزیکی به عهده دارد را می توان طبق روشهای ذیل انجام داد :

      • الف : مواد را قطع نمود و از هیچ دارویی استفاده نکرد که کمی مشکل ولی امکان پذیر است و ظرف یک هفته اختلالات و عکس العملهای آشکار تا حدودی به حالت تعادل می رسد.
      • ب : می توان ظرف مدت یک هفته تا ۲۰ روز با داروی مناسب از عوارض مرحله سم زدایی کاست و آن را گذراند . البته با کمک پزشک حاذق .
      • ج : می توان ظرف مدت یک هفته تا ۲۰ روز ، خود شخص ، مـواد راکاهش داده و به صفر رساند و این مرحله را طی نمود .

      عکس العملها یا اختلالات پنهان

      این مرحله که نزدیک به ۹۰ درصدٍ بارِ درمان جسمی و فیزیکی و در نتیجه روحی و روانــی را به عهــده دارد پس از طی مرحله آشکار، خود را نشان می دهد ولی این اشکالات از نظر دیگران پنهان است و بین ۶ تا ۹ ماه درمان آن طول می کشد و مشکلات آن به قرار ذیل است :

      بی خوابی ، کم حوصلگی ، پرش عضلات ، تنبلی ، بالا رفتن میل جنسی در عوض ناتوانی جنسی ( انزال زودرس)، گوشه گیری ، احساس پوچی کردن ، عدم تمایل به ادامه زندگی ، زود خسته شدن ،کند ذهنی ، حرف خود را فراموش کردن ، از چیزی لذت نبردن .

      اما امروز به این دانش رسیدیم که در اثر استفاده از مواد ، سیستم ضد درد بدن خود و همین طور سیستمهایی که مواد شبه افیونی را در بدن ما تولید میکنند را منهدم نموده ایـم و برای ترمیم آن وقت لازم است هر چند بعضی از این سیستم ها امکان دارد به صددرصد بازدهی خود نرسند ولی به بازدهی بالای ۹۰% می رسند . ما از روزی که به آرامی به صورت یک معتاد تمام عیار در آمدیم هرگز تصور نمی کردیم مواد مخدر چنین تخریبی را در شهر وجودی ما بوجود آورد . تصور می کردیم با چند روز مصرف نکردن و کمی ناراحتی، مسئله حل می شود ولی امروز به این نتیجه رسیدیم که تخریبی را که اعتیاد در جسم ما بوجود می آورد کمتر از تخریب سایر بیماریهای خطـرناک نیسـت و خـود را مسئول می دانیـم که این دانش را به معتادین برسانیم تا راه خود را بدانند و هـم به تمامی انسانها تا همه آگاه شوند در چه مسیری قدم میگذارند که رهایی از آن به این سادگی ها نمی باشد.

      اکنـون با توجه به توضیحـات بالا هر شخـص باید بدانـد که مشکل او چیست و خود راه حلی برای آن بسته به شرایط اجتماعی و اقتصادی خود در نظر بگیرد. چون طول این مسیر تقریبا” ۱۰ ماه است و تعیین مسیر و چگونگی طی آن بستگی به شخص دارد چون ما نبایستی از خود انتظار داشته باشیم یک هفته أی خوب شویم و به سلامت یک شخص عادی و طبیعی برگردیم .

      بنابراین اول بایستی راه خود را که به هدف نزدیک باشد تعیین نمائیم و در نظر داشته باشیم راه طولانی را سریع نمی توان پیمود و فعلا” راه میان بر و بی راهه هم ندارد. هر چه به بیراهه برویم دوباره بازگشت آن به نقطه آغاز حرکت ما خواهد بود.
      مسئله أی دیگر که بایستی در این وادی به آن بپردازیم این است که راه مسیر زندگی خود را نیز پیداکنیم، چون قدر مسلم زندگی ما هم قطعا” آشفته شده است و بایستی تعیین نمائیم که هدف ما کجا است تا بهترین مسیر را برای رسیدن به آن تعیین نمائیم تا مجددا” ما را به سمت نابودی سوق ندهد. اکنون به شهر وجودی خود نگاه می کنیم .

      در ایـن شرایـط ممکن است بعضی از سران این شورا متوجه حیله نفس امر کننده بشوند و تخریب و انهـدام کشور را رؤیت نمایند و تصمیم بگیرند رئیس شورا را از حکومت ساقط نمایند ولی افسـوس هر بار که یورش می برنـد تا قدرت را به دست بگیرند شکست می خورند و با دادن تلفات سنگین عقب نشینی میکنند. پس از شکست های پی در پی، سران صالح شورا سعی می کنند تمام نیروها و راه کارها و قدرت و توان دشمن را حساب کنند و اطلاعات دقیق و لازم را کسب نمایند . از آنجائیکه نمی توانیم تمامی سربازان نفس اماره را نابود نمائیم (چون فرزندان کشور خودمان هستند و کمی کم شعور هستند) بهتر است آنها را از راه صحیـح تربیت کنیـم . البتــه خوب می دانیم که یک شبه نمی توان آنها را تربیت نمود بلکه زمان لازم است . این سربازان هر زمان گرسنه باشند کاری به هیچ چیز ندارند و حمله خود را آغاز می نمایند و غذای آنها مواد مخدر است . برای تربیت آنها یکی از روش ها این است :

      به آرامی همان غذای سابق و یا مشابه آن را به آنها بدهیم و اندک اندک از آن بکاهیم و غذای سالم و طبیعی را ذره ذره جایگزین نمائیم تا آنها به مرور تربیت شوند و نظم کشور ما مختل نشود . ولی اگر یکمرتبه غدای آنها را قطع نمائیم طبیعی است برای مدت نسبتا” طولانی با اختلالاتی روبرو خواهیم بود و وقتیکه تمام ساکنین این کشورعظیم، تربیت شدند و به رشد و آگاهی لازم رسیدند دیگر نه رئیس نفـس امـر کننــده و نـه رئـیس نفس سرزنش کننده نمیتـواننـد حکومـت نمایند و ریاسـت شـورا را رئیـس نفس مطمئنه به عهده می گیرد و چون فرایزدی دارد می گوید با دست خودتان نفس خودتان را به هلاکت نیندازید یعنی آنچـه از نعمـت ها برای شما ارسال کرده ام استفاده نمائید . لازم نیست شما تارک دنیا شوید . می توانید از همسر، ثروت ، لذت های گوناگون برخوردار باشید ولی از راه صحیح و راه مستقیم . می توانید همسر داشته باشد ولی زنباره نباشید . می توانید خوش لباس باشید اما برای تقاخر نباشد . بالاخره می توانید آب خوردن بیاشامید اما نه زیرآب . چون آب خوردن در زیر آب یعنی خفه شدن.
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

    • مشاور , فوریه 2, 2017 @ 9:21 ب.ظ

      با سلام
      دوست عزیر بر اساس تحقیقات انجام شده ، کسانی که اضطراب و افسردگی بالا ، احساس بیزاری از خود یا دیگران ، مشکل ارتباطی ، احساس تنهایی یا نوسانات عاطفی دارند ، گرایش خیلی شدیدی به اعتیاد دیده می شود. بهترین روش ترک اعتیاد ، ” شناخت درمانی ” است ، گفت: در این روش ، نگاه معتادان نسبت به اعتیاد و نگرش آنان نسبت به خود تغییر می کند.
      بر اساس تحقیقات انجام شده ، کسانی که اضطراب و افسردگی بالا ، احساس بیزاری از خود یا دیگران ، مشکل ارتباطی ، احساس تنهایی یا نوسانات عاطفی دارند ، گرایش خیلی شدیدی به اعتیاد دیده می شود.
      این افراد از مواد مخدر به عنوان مسکن و التیام بخش مشکل خود استفاده می کنند ، ترک اعتیاد منحصر به دوری از مواد مخدر نیست. به طوری که بازپروری یا سم زدایی طی چند هفته صورت می گیرد اما هنگام ترک باید علت های روی آوردن معتاد به مواد مخدر مشخص شود و سپس آنها را از بین برد تا عملیات ترک اعتیاد موفقیت آمیز باشد. به این افراد باید یاد داده شود هنگام بروز نوسانات عاطفی و تنگناهای روحی روانی که در گذشته آنها را با مواد مخدر تسکین می دادند ، مانند هر انسان دیگری آنها را تحمل کنند. بهترین روش ترک اعتیاد ، شناخت درمانی و معنا درمانی است ، در این روش به معتاد آموزش داده می شود به جای تمرکز روی حوادث ، روی افکار خود متمرکز شود و به این ترتیب فرد در جهت افکار مثبت و سازنده هدایت و نسبت به اعتیاد مقاوم می شود.
      موفق باشید

  • ناشناس , فوریه 2, 2017 @ 10:38 ق.ظ

    سلام من دختری هجده ساله هستم من الان دو سه سالی هست که این طوری شدم من مدام فکر میکنم که دیگران مشغول فرستادم افکار منفی به ذهنم هستند یا میخواهند مرا اذیت کنند یا ذهنم را بخوانند و…خیلی حس بدی است و مدام آزارم میدهد چون مجبورم در مقابل چیزی که کاملا مطمئنم وجود نداره از خودم دفاع کنم من همش با افراد خیالی داخل ذهنم حرف میزنم و این خیلی آزار دهند ه است من نمیخواهم که این ها را به پدر و مادر م بگوئیم زیرا آن ها این جور مساله روان شناسی را به درستی درک نمیکنند و میگویند که میخواهی برای خودت مشکل درست کنی من دانشجو هستم و دارم می رم ترم دو اما نه تنها نمیتوانم از از از خودم دفاع کنم و حرف بزنم بلکه اوضاع بدتر هم شده چون من تقریبا دارم از همه ضربه می خورم به من کمک کنید من قبلا یک بار اقدام به خود کشی کردم با دارو که نا موفق بود و خداروشکر هیچ کس نفهمید اما نمیدونم تا کی میتونم این طوری دوام بیاورم به من کمک کنید.

    • راهنما , فوریه 2, 2017 @ 4:20 ب.ظ

      آن روز که این اطلاعات را از دو سایت مختلف گرفتم، امتحانشان کردم و ظرف بیست و چهار ساعت، سی تا چهل درصد افسردگی ام رفع شد . طی دو سه روز آتی که این تمرین را انجام می دادم، متوجه شدم عادت بدی را که در تمام عمرم حتی از آن آگاه نبودم، ترک کرده ام . داشتم خودم را از بین می بردم . من هیچ گاه با مشکلاتم برخورد معقولی نداشتم . ناخودآگاه نیرو و قدرتم را هدر می دادم تا روزگارم را سپری کنم . به مجرد این که در این تمرین پیشرفت کردم، در برابر احساساتم مقاوم تر شدم و در نتیجه بیش تر احساس رضایت کردم . تقریبا یک شبه، در درونم شادی و نیروی مضاعفی به وجود آمد و از آن موقع تاکنون، این تمرین ساده و مؤثر را ادامه داده ام . جالب تر این که می توانید این روش را در محیط کار هم به کار ببرید تا بر مشکلات روحی غلبه کنید . این روش در هر کاری مؤثر است . آیا تا به حال دچار افسردگی، اضطراب یا ترس شده اید؟ من دچار این حالت ها شده ام و بی چون و چرا آن ها را پذیرفتم . وقتی تمرین فکر نکردن (Stopping – Thought) را شروع کردم، از خودم پرسیدم من نگران چه بودم؟ سرمایه ام، مواجه شدن با کار ناخوشایند؟ حرف هایی که درباره ام گفتند و عصبانی ام کرد؟ شکست هایم؟ وقت دندانپزشکی یا مشکلات لاینحل؟

      ضمیر ناخودآگاهم مرتبا خاطرات تلخ گذشته را مرور می کرد و به ضمیر خودآگاهم می فرستاد . در سایت تقاضای کار، این موارد را دیدم: پرستارهایی که ساعت های طولانی بدون این که کسی از آن ها تشکر کند کار می کنند، هم گرفتار افکار منفی می شوند . به خودشان می گویند: چقدر کار انجام نشده دارم و فرصت کمی هم مانده یا کارهای زیادی که مانده اند و تمایلی به ا نجامشان ندارم و یا مسائل لاینحلی که آن ها را نگران می کند و لذت و نیرو را از آن ها می گیرد .می دهید . موفق باشید و خوب فکر کنید .
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

    • مشاور , فوریه 2, 2017 @ 7:43 ب.ظ

      باسلام
      حتما در اسرع وقت خودتون به روانشناس مراجعه کنید .اگر نیاز باشد اون فرد متخصص از پدر و مادرتون هم برای صحبت کردن دعوت خواهد کرد .هر چیزی راهکاری دارد .این مساله هم درمان پذیر است .اینکه شما تصور می کنید فکری را از بیروون در ذهن شما توسط دیگران تزریق می شود اگر همراه با این مساله باشد که فکر کنید فردی دستوران رفتاری به شما می دهد و ا مدام صداهایی در ذهن شما مرور شود باید بررسی بیشتری شود به هر حال هر والدی مایل نیست بپذیرد مسائل روحی برای فرزندش اتفاق افتاده است ولی شما به سنی رسیدید که بخواهید خودتون در مسائل مهم تصمیم گیری داشته باشید
      امیدوارم زودتر اقدام کنید .

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
      موفق باشید

  • مریم , فوریه 5, 2017 @ 6:38 ب.ظ

    سلام تروخدا کمکم کنید من دختری ۱۹ ساله ام که احساس میکنم به بیماری تراجنسیتی مبتلا هستم..خیلی عاشق کارای پسرونه ام بچه که بودم طبق گفته های مادرم از اسباب بازیای دخترونه بیزار بودم همشم با پسرای فامیل بازی میکردم دیوونه ی ورزشای رزمی و هیجانی ام گفش و لباسام پسرونست..باعرض معذرت باید بگم که با دیدن آلت تناسلی زنان خیلی بیشتر از دیدن آلت تناسلی مردان تحریک میشم الانم موهای سرمو تا ته با ماشین زدم!
    اصلا نمیدونم کی هستم…البته اینم بگم که بعضی کارای دخترونه رو هم دوست دارم ولی به فعالیت های مردونه علاقه ی زیادی دارم..کمکم کنید من نمیدونم مرد هستم یا زن!

    • مشاور , فوریه 5, 2017 @ 11:30 ب.ظ

      با سلام
      دوست عزیز اگر شما به لحاظ جسمی هیچ مشکل اناتومیکی ندارید پس جزء ترنس ها محسوب نمی شوید و مشکل هوست جنسیتی است که رد ۵ سالگی شکل می گیرد و فرد به لحاظ بعد روانی خود را جنسیت طرف مقابل می داند و همان طور هم رفتار می کند و برای درمان باید حتما حضوری مراجعه کنید
      هویت جنسی چیست؟
      به احساس مردانگی یا زنانگی هر فرد از خودش می گویند. در این میان افرادی هستند که از جنسیت خود احساس رضایت ندارند واین حالت کسی است که دارای شخصیت مشخص و معین ولی قویا معتقد به تعلق داشتن به جنس مخالف است که به این حالت اختلال هویت جنسی می گویند.

      به طور کلی ملاک هایی برای تشخیص این اختلال وجود دارد از جمله:
      ۱- وجود ویژگی های قوی و پایدار بین جنسیتی
      ۲- ناراحتی دایمی از جنسیت خود و احساس عدم تناسب در نقش جنسیتی خود.

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

    • مشاور , فوریه 5, 2017 @ 11:31 ب.ظ

      با سلام
      روشهای بررسی اختلال هویت جنسی
      نقش جنسی : باور به وجود نقش های متفاوت جنسی بر اساس این فرض که جنسیت یک پدیده ی اجتماعی و نه صرفاً یک پدیده ی زیستی است.
      هم جنس گرایی که یکی از گرایش های جنسی است و تمایل جنسی فردی است که تنها متوجه جنس همگون با خوداو است. همجنس‌گرایی همراه با دوگرایش دگرجنس‌گرایی و دوجنس‌گرایی می باشد.

      به فردی که به جنس دیگر گرایش داشته باشد «دگرجنس‌گرا» و به افرادی که هم به جنس دیگر و هم به افراد همجنس با خود تمایل دارند، «دوجنس‌گرا» می‌گویند. انجمن روانشناسی آمریکا معتقد است که براساس اتفاق نظر علوم رفتارشناسی و جامعه‌شناسی و متخصصان سلامت و سلامت روانی همجنس‌گرایی فی‌نفسه نمونه‌ای معمولی و رد نکردنی از اختلاف در گرایش‌های جنسی انسان است.

      دگرجنس گرایی که ناهمجنس‌خواهی هم گفته می‌شود گونه‌ای از گرایش‌های جنسی است که در آن فرد به جنس مخالف خود تمایل جنسی دارد، یعنی مرد به زن و زن به مرد گرایش دارد. این نوع گرایش جنسی معمول‌ترین و رایج‌ترین گرایش است.

      تَراجـِنسی، ترنسکشوال یا فراجنسی یک اصطلاح برای شناسایی افرادی است که دارای هویت جنسیتی متناقض هستند و یا تطبیق فرهنگی درستی با هویت جسمی خویش ندارند. در واقع تراجنسی فردی است که تشخیص روانی خود فرد از جنسیتش با اندام‌های جنسی زمان تولدش متفاوت است.

      بی جنسی یا بی جنس گرایی یکی از گرایش‌های جنسی در انسان‌ها است که فرد دارای هیچ‌گونه تمایلات جنسی نمی‌باشد و با هیچ یک از دو جنس دیگر دارای روابط جنسی نیست.

      گفته می‌شود در حدود یک درصد از مردم جهان بی‌جنس‌گرا می‌باشند. آسکژوالیتی با “دوری از رابطه جنسی” و”تجرد” که رفتارهایی ناشی از انتخاب افراد هستند فرق دارد.
      آسکژوالیتی انتخابی نیست وفرد انتخاب نمی کند که عمل جنسی نداشته باشد بلکه هیچ علاقه ای به انجام اعمال جنسی ندارد. (برای مثال افراد سکژوال-افرادی که جزو دسته های دیگر گرایش جنسی قرار می گیرند- که در رابطه با افراد آسکژوال هستند منجر به ارتباطی فاقد رابطه جنسی می شود.) البته بعضی آسکژوال ها هم رابطه جنسی دارند هر چند که اشتیاقی به آن ندارند.(مثلا در صورت داشتن پارتنری که خواهان برقراری رابطه جنسی است).

      حال به تمایز اختلال هویت جنسی با افراد دو جنسی می پردازیم:
      در اختلال دو جنسی افراد اعضای غیر طبیعی جنسی دارند،تمایز بین دو جنس و تعیین مرد یا زن بودنشان مشکل است که در پزشکی قانونی اختلال در رشد غدد مثل بیضه ها و یا تخمدانها و اختلال کروموزومی را شامل میشود.این در حالیست که در اختلال هویت جنسی افراد به صورت کلامی و رفتاری تمایل یا اصرار به تعلق داشتن به جنس مخالف دارند .

      پیش آگهی و سیر اختلالات هویت جنسی به سن شروع و شدت نشانه ها برمی گردد. در پسرها تا قبل از ۴ سالگی و در دختران زود هنگام است. در بزرگسالان هم این سیر گرایش به مزمن شدن دارد.

      آمارهای جهانی به طور میانگین از تولد سه نوزاد ترن سکشوال در میان ۱۰۰۰۰۰ تولد خبر می دهد. پیش بینی می¬شود در ایران حدود ۴۰۰۰ بیمار مبتلا به اختلال هویت جنسی سکونت داشته بابند.

      میزان شیوع از هر ۳هزار مرد۱ نفر و از هر ۱۰۰هزار زن ۱ نفر می باشد همچنین میزان شیوع در مردها ۳ برابر زنهاست.

      برای درمان روش های مختلفی وجود دارد که شامل روان درمانی، هورمون درمانی، جراحی و تغییر جنسیت می باشد.
      برای کسانی که در برابر روان درمانی مقاوم اند از روش خانواده درمانی مبتنی بر فنون شناختی –رفتاری استفاده می شود، همچنین در کودکان مبتلا به اختلال هویت جنسی اولیه از رفتار درمانی استفاده می شود.

      گاهی به جای جراحی از هورمون درمانی استفاده می شود به معنای تزریق هورمون جنس مقابل و شروع زندگی به عنوان جنسیتی که مطلوب فرد است.

      سبب شناسی اختلال هویت جنسی :
      در مورد کودکان ارجاع داده شده به درمانگر ، شروع علایق و فعالیت های جنس مخالف معمولاً بین ۲ تا ۴ سالگی گزارش می کنند . این افراد عمدتاً یا خود تمایل به تقلید رفتار جنس مخالف دارند یا اینکه به شوخی توسط همسالان و یا والدین تشویق می شوند.

      برخی رفتار های والدین به صورت ناخواسته در بروز این اختلال تاثیر گذار است که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
      – انتخاب اسم مبهم که جنسیت فرد را به صورت واضح مشخص نمی کند.
      – عدم انتخاب اسباب بازی های مناسب یا نقش های بازی مناسب برای کودک.
      – خلاصه کردن نام کودک به صورت های که فرد به صورت واقعی شناختی از نام واقعی خود ندارد.
      – ترغیب کودک به بازی های غیر قالبی و یا تشویق او در هنگام ادای رفتار یا طرز صحبت کردن جنس مخالف.
      – عدم اطلاع رسانی و آگاهی در مورد کنجکاوی جنسی کودکان باعث خواهد شد که آنها پاسخ صحیحی برای سوال های خود نیابند و چه بسا دچار خطا شوند.
      – مورد تجاور قرار گرفتن کودکان پسر یا دختر توسط بزرگ سالان اعتماد به نفس و رشد هویتی آنها را با مشکل مواجه خواهد کرد.
      – عدم حضور یا فقدان یکی از والدین به عنوان الگو، در سن حساس زیر شش سالگی و زمان بلوغ منجر به مشکلات متعدد از جمله هویت جنسی در فرزندان خواهد شد. و …

      البته این موارد ذکر شده در صورت استمرار و تداوم ممکن است برای رشد اجتماعی کودک و هویت جنسی مساله ساز شوند و بهتر است والدین این مسائل را در خانواده بیشتر مد نظر قرار دهند و نیز از کودکان مراقبت بیشتری به عمل آورند.

      همچنین در صورت مشاهده رفتار هایی از این قبیل در کودکان با یک متخصص روان شناسی در خصوص شیوه مداخله و تربیت
      کودک خود مشورت نمایند.
      نقش محیط و تربیت
      عدم حضور نقش مردانه در خانه
      وجود مشکلات روانی در اعضای خانواده
      ممانعت مادر از بوجود آمدن رفتارهای پرخاشگرانه ی بهنجار
      جذابیت غیر معمول و نیاز حمایتی – سن بالای پدر
      نبود حضور یا تاثیر گذاری پدر
      تفاوت سن زیاد بین پدر و مادر
      تسلط عاطفی و هیجانی بارز مادر بر فرزندان
      تک فرزند بودن ،تک پسر بودن در میان چند دختر
      نزدیکی و مراوده ی افراطی با جنس مخالف
      والدینی که هوشیارانه یا ناهشیارانه طالب کودکی از جنس دیگر هستند.

  • علی , فوریه 5, 2017 @ 9:06 ب.ظ

    سلام خسته نباشید…من وسواس داشتم حدود ۹ماه قرص پاکسیل استفاده میکردم تحت نظر روانپزشک …تا حدود زیادی خوب شده بودم ولی چون افزایش وزن پیدا کرده بودم خودم کم کم دارو را قطع کردم..الان حدود سه ماهه که دیگه دارو مصرف نمیکنم اما اثراتی برام به وجود اومده..مثلا وسواسم داره برمیگرده..زود انزال شدم در صورتی که قبلا نبودم..استرسم رفته بالا و زود زود دستشوییم میگیره..آیا به مرور زمان این مشکلات رفع میشه یا دوباره باید برگردم به مصرف دارو؟ممنون

    • راهنما , فوریه 6, 2017 @ 11:34 ق.ظ

      در یک کلام دوست عزیز این خود شما هستید که میتونید این وسواس رو از خودتون دور کنید پس با اراده پیش برید
      در این مورد لازمه با متخصصی صحبت کنید تا میزان کاهش دز دارو رو برای شما مشخص کنه

      برای این که بتوانید با وسواس خود مقابله کنید ابتدا باید بدانید که اختلال وسواس فکری- عملی چگونه به وجود می آید؟

      بیشتر اوقات افکاری که باعث نگرانی افراد مبتلا به وسواس می شود با باورها و ارزش های آنها در تقابل است . مثلاً یک مادر دلسوز می ترسد که مبادا به فرزندش آسیبی برساند . به طور کلی هرچه بیشتر سعی کنید در باره چیزی فکر نکنید، در نهایت بیشتر به آن فکر خواهید کرد. می توانید همین حالا این را امتحان کنید: سعی کنید به مدت ۶۰ ثانیه به یک فیل صورتی فکر نکنید! به احتمال زیاد اولین چیزی که به ذهن شما می آید آن چیزی است که سعی می کنید به آن فکر نکنید؛ یعنی یک فیل صورتی . زمانی که آدم ها در می یابند که نمی توانند از افکار ناراحت کننده اجتناب کنند، به فکر راه حل های دیگری برای کاهش اضطراب می افتند و ممکن است کارهایی مانند شستن زیاد دست ها را انجام دهند. این کارها معمولاً اضطراب آنها را کاهش می دهد. فقط مشکل این جاست که رهایی از اضطراب موقتی است . خیلی زود شرایط به گونه ای می شود که آنها باید آن عمل را بیشتر و بیشتر انجام دهند تا حال شان بهتر شود و این عمل خیلی زود به یک رفتار وسواسی تبدیل می شود.

      درمان رفتار شناختی؛ روشی برای درمان وسواس

      یکی از روش های درمان وسواس، درمان رفتاری شناختی است.

      هدف این روش درمانی این است که فرد یاد بگیرد اضطراب خود را بدون انجام رفتارهای وسواسی کنترل کند . در این درمان شما راهبردهایی نظیر تمرین های آرام سازی و شیوه های تفکر را که باعث کاهش اضطراب می شوند یاد خواهید گرفت . هم چنین در این نوع درمان می آموزید که اگر به جای اجتناب از افکارتان با آنها مواجه شوید، آن ها کنار می روند. درمان گرتان به شما کمک می کند با چیزهایی که بیشتر از همه از آن ها می ترسید به تدریج روبه رو شوید تا بالاخره زمانی فرا برسد که بتوانید ترس تان را بدون انجام رفتارهای وسواسی مهار کنید . این درمان معمولاً حدود ۲۰ جلسه طول می کشد. حتی برای افرادی که علائم وسواس شدیدتری دارند ممکن است تعداد جلسات درمانی افزایش یابد.

      آیا دارو راه حل خوبی است؟

      داروهایی که بیشترین اثربخشی را در درمان اختلال وسواس فکری – عملی دارد، در واقع سطح شیمیایی سروتونین را در مغز افزایش می دهد. هرچند بسیاری از بیماران با دارو بهبود قابل ملاحظه ای پیدا می کنند، اما در اغلب موارد علایم بیماری با قطع دارو، عود می کند. به همین دلیل بهتر است همیشه درمان شناختی – رفتاری با دارودرمانی همراه باشد. برای برخی بیماران ترکیب دارودرمانی و شناخت درمانی بهترین نتایج را به بار می آورد. البته همانطور که می دانید در یک رابطه درمانی موثر، بخش عظیمی از اثربخشی درمان منوط به همکاری بیمار است.معمولاً در اوایل درمان، اضطراب درمان جو به شدت افزایش می یابد و مدام به این فکر می کند که آیا درمان اثربخش خواهد بود یاخیر؟ درمانگر راه های جدیدی برای مقابله با اضطراب به فرد می آموزد و به او یاد می دهد چطور با چیزهایی که از آن ها می ترسد روبه رو شود . از او خواسته می شود مهارت هایی را که در جلسات می آموزد، بین جلسات تمرین کند . اگر تمرین هایی را که درمان گر توصیه می کند بین جلسات انجام بدهد و درمان را تکمیل کند، به نتیجه مطلوب خواهد رسید.

      چند راهکار سرپایی برای مقابله با وسواس

      هرچند همان طور که گفته شد درمان اثربخش برای مقابله با وسواس شناخت درمانی و دارودرمانی زیر نظر پزشک است اما با این حال به خصوص اگر وسواس در مراحل اولیه باشد برخی راهکارها تا حدودی می تواند به فرد وسواسی کمک کند.

      ۱ – تا می توانید خودتان را مشغول و سرگرم کنید: اعمال وسواسی زمانی بیشتر بروز می کند که فرد زمان های زیادی بیکار است. بنابراین سعی کنید زمان های بیکاری خود را با فعالیت هایی که ذهنتان را درگیر می کند پر کنید. بهتر است این فعالیت ها عملی و به گونه ای باشدکه دستان شما نیز درگیر آن شود. الان فصل مناسبی برای یادگرفتن بافتنی است.

      ۲ – از تنهایی اجتناب کنید: زندگی در جمع و ارتباط با کسانی که دوست شان داریم یکی از راه هایی است که می تواند به حل این موضوع کمک کند. علاوه بر این نزدیکان شما در کنترل رفتارهای وسواسی تان به شما کمک خواهند کرد.

      ۳- اراده تان را تقویت کنید: اجازه ندهید افکارتان، اختیار شما را به دست گیرد. برای این کار با تکنیک های افزایش تمرکز و اراده به خودتان کمک کنید.

      ۴ – خود را “ملزم ” کنید که “به طور مداوم” دست های تان یا چیزهایی را که فکر می کنید آلوده هستند بشویید!
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه

  • هاجر , فوریه 6, 2017 @ 1:14 ق.ظ

    سلام,دوسال قبل دراثریک شکست عشقی دچاراسترس وترس ازبیماری شدم,برای غلبه برااین استرس وترس چیکارکنم؟چیکارکنم که گذشته یادم برده؟چیکارکنم که شادباشم؟چیکارکنم که دچارحمله پانیک نشم؟باتشکر

    • راهنما , فوریه 6, 2017 @ 10:33 ق.ظ

      دوست عزیز چیزی که در شما باید تقویت بشه اعتماد به نفسه
      بیشتر مردم شکست را تهدیدی برای انگیزه‌هایشان می‌بینند و هنگام شکست چنان ناراحت و آزرده خاطر می‌شوند که به طور ناخودآگاه فرصت‌های موفقیت را از بین می‌برند.

      آیا از شکست در کاری می ترسید؟ درست است. هیچ کس دوست ندارد شکست بخورد و تقریبا همه، از آن می ترسند.
      افرادی که از شکست می ترسند، معمولا علایم زیر را از خود بروز می دهند
      * نسبت به افکار دیگران در مورد خودشان به شدت نگران اند.
      * نسبت به توانایی هایشان دچار شک و تردید می شوند.
      * فکر می کنند شکست باعث می شود که اطرافیان شان دیگر به آنها اهمیت ندهند و از آنها ناامید شوند.
      * نسبت به هوش خود دچار تردید می شوند.
      اما باید بدانید شکست شما را عقب نگه نمی دارد بلکه این احساس ترس از شکست است که در مسیر راه تان قرار می گیرد.
      حقیقت این است که عدم شکست برابر با خطر نکردن است و گاهی خطر کردن موفقیت های با ارزشی را موجب می شود.

      در این بخش روش هایی آورده شده است که می توانید با کمک آنها تردید و ترس از شکست را از خود دور کنید.
      ۱- خطاهایتان را بپذیرید
      روانشناسان طرز تلقی افرادی را که خطاهایشان را با روی باز می پذیرند را بررسی کرده و متوجه شده اند که آنها شکست را برای یادگیری و موفقیت ضروری می دانند.
      اگر شما بعد از هر خطایی خودتان را به شدت سرزنش کنید ، به احتمال زیاد گرفتار افکار ثابت و بسته ای خواهید شد.
      برای اینکه ذهن و احساس تان را نسبت به شکست تغییر دهید باید نگرش تان نسبت به آن را تغییر داده و دست از سرزنش خود بردارید.
      ۲- از پیچیدگی ها بپرهیزید
      گاهی اوقات برخی از افراد برای انجام دادن کارهایشان روش های بسیار پیچیده ای به کار می برند و به جای اینکه در مسیر پیشرفت قرار بگیرند خود را خسته کرده و در معرض شکست و ترس های ناشی از آن قرار می دهند.
      به جای تحلیل بیش از حد، سادگی را درپیش بگیرید.
      ۳- کمک بخواهید
      ما همیشه تصور می کنیم اگر در موردی از کسی کمک بخواهیم، بی لیاقت به نظر می آییم و این مساله با شکست هیچ فرقی ندارد.
      به جای ترسیدن از شکست احتمالی بهتر است از دیگران در مواقع ضروری کمک بخواهید و با این کار قوی تر از همیشه شوید.

      ۴- روی جنبه های کار مورد نظرتان متمرکز شوید
      جنبه های کاری را که می خواهید انجام دهید را درنظر بگیرید و روی آنها متمرکز شوید.
      قبل از شروع کار مورد نظرتان، تمام مسائل مربوط به آن را بررسی کنید تا اگر با شکستی مواجه شدید بدانید علت آن چه می توانسته باشد.
      ۵- با ترس هایتان مقابله کنید
      برخی از افراد از ترس شکست خوردن هرگز خود را در معرض فرصت های جدید قرار نمی دهند.
      مثلا برخی با وجود اینکه از حرفه یا محل کارشان بیزار هستند از ترس به دست نیاوردن کاری بهتر هرگز شرایط خود را عوض نمی کنند و از زندگی لذت نمی برند.
      زمانی که می دانید باید برای تغییر وضعیتی دست به کار شوید اما نگران هستید، با وجود ترس هایتان، به آن کار بپردازید و فرصت های تازه ای برای خود به وجود آورید.
      ۶- مغزتان را دوباره آموزش دهید
      مثلا با شرکت کردن در کارهایی که قبلا انجام نداده بودید و حتی با یادگرفتن کارهای جدید مثل نقاشی، موسیقی، یوگا و هرچیز دیگری که شما را با فرصت های بیشتری از زندگی آشنا می کند، منطقه آرامش تان را بیش از پیش افزایش دهید.

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

    • مشاور , فوریه 7, 2017 @ 11:52 ب.ظ

      با سلام
      بهتره مراجعه حضوری داشته باشید تا از شدت این افکار فاجعه افرین کم شود و قرار نیست برای هر کسی که شکست عشقی خورده حمله پنیک اتفاق بیفتد .شما باید تلاش کنید و بخواید که مدام یاداوری نکنید و از اون مساله به عنوان تجربه ای برای زندگی ایندتون استفاده کنید نه اینکه با درگیری در عشق قبلی فرصت های اینده رو هم از دست بدید
      برای شاد بودن خود ما نقش اصلی رو داریم گرچه این اتفاقات نیاز به زمان داره ولی با حضور در جمع پرهیز از گوش دادن اهنگ های غمگین و موقعیت هایی که شما رو به یاد اون ادم می اندازد .و ورزش کردن بسیار کمک کننده خواهد بود

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
      موفق باشید

  • علی , فوریه 6, 2017 @ 11:46 ق.ظ

    ببخشید یه سوال دیگه هم داشتم .بر اثر قطع مصرف قرص اضطرابم خیلی بالارفته به صورتی که خیلی زود دستشوییم میگیره و تند تند باید برم دستشویی یا زود انزال شدم درصورتی که من قبلا اینطوری نبودم و اصلا خود انزالی نکردم که بخوام زود انزال بشم…آیا این علایم به مرور از بین میره یا باید مصرف دارو را شروع کنم..قبلا گفتم که حدود ۹ ماه قرص پاکسیل مصرف میکردم الان سه ماهه که خیلی کم مصرف میکنم حدودا سه روزی نصف قرص چون اگر مصرف نکنم سرم گیج میره ممنون

    • مشاور , فوریه 6, 2017 @ 11:32 ب.ظ

      با سلام
      ابتدا باید بدونید که اصلا قرص یا دارویی رو مخصوا داروهای روانپزشکی رو سر خود تغییر دوز مصرفی یا قطع نکنید .و باید زیر نظر خود پزشک معالج باشه و بعد اینکه قرص پاکسیل مثل همه داروها عوارضی دارد که باید توجه کنید و سعی کنید اگر از خوردن او واقعا اذیت می شوید با پزشک مشورت کنید تا جایگزینی بهتر متناسب با سیستم بدنی شما برایتان تجویز کنید و بدانید که
      هنگام‌ مصرف‌ پاروکستین‌ توصیه‌ هایی می‌شود
      به‌طور منظم‌ به‌ پزشکتان‌ مراجعه‌ کنید تا بهبودتان‌ را زیرنظر داشته‌ باشد. ممکن‌ است‌ تا ۴ هفته‌ طول‌ بکشد تا اثر دارو ظاهر شود و به‌ حداکثر برسد؛ ممکن‌ است‌ بخواهید در طی‌ این‌ مدت‌ پزشکتان‌ را ملاقات‌ کنید.
      تا مشخص‌ شدن‌ پاسخ‌ بدنتان‌ به‌ این‌ دارو، هنگام‌ رانندگی‌ یا کار با وسایل‌ خطرناک‌ احتیاط‌ کنید. این‌ دارو در برخی‌ افراد موجب‌ خواب‌آلودگی‌ و کاهش‌ سطح‌ هوشیاری‌ می‌شود.
      برای‌ تسکین‌ خشکی‌ دهان‌ از آدامس‌ یا آب‌نبات‌های‌ بدون‌ قند استفاده‌ کنید یا چند جرعه‌ آب‌ بنوشید. اگر این‌ مشکل‌ بیش‌ از ۲ هفته‌ ادامه‌ پیدا کرد با پزشکتان‌ مشورت‌ کنید.
      از حالت‌ خوابیده‌ به‌ نشسته‌ یا ایستاده‌ و نشسته‌ به‌ ایستاده‌ به‌ آرامی‌ تغییر وضعیت‌ دهید؛ در غیر این‌ صورت‌ ممکن‌ است‌ دچار سرگیجه‌ و سیاهی‌ رفتن‌ چشم‌ شوید.
      یک‌ برگه‌ شناسایی‌ پزشکی‌ که‌ نشان‌ دهد پاروکستین‌ مصرف‌ می‌کنید، همراه‌ داشته‌ باشید.
      پاروکستین‌ را دور از دسترس‌ کودکان‌، و دور از گرما، نور مستقیم‌ و حرارت‌ مرطوب‌ نگهداری‌ کنید (در این‌ شرایط‌ پاروکستین‌ فاسد می‌شود).
      پاروکستین‌ تاریخ‌ مصرف‌ گذشته‌ را دور از دسترس‌ کودکان‌ در توالت‌ دور بریزی
      موفق باشید

  • مریم , فوریه 6, 2017 @ 12:27 ب.ظ

    سلام
    ممنون از کمکتون ولی من هنوز سردرگمم…
    خب من از اینکه دختر بودمو هستم ناراضیم ولی نارضایتی من طوری نبوده که بخواد زندگی منا تحت الشعاع خودش قرار بده من با این که بدنی کاملا دخترانه دارم ولی کارام و فعالیت هام مردونست گاهی وقتاهم از شدت ناراحتی که چرا من یه دختر هستم و توی محدودیت های زیادی قرار دارم گریم میگیره ولی گفتم این نارضایتی از جنس خودم شدید نیست چون بعضی کارای دخترونه رو هم دوست دارم ..وقتی فکر میکنم نمیتونم تشخیص بدم که آخرش کدوم جنسیا دوست دارم که باشم…
    در کامنت بعدی شما چیزایی خوندم که کمی به من مربوطه من یه برادر بزرگتر دارم که به بیماری اسکیزوفرنی مبتلاست و توی بچگی هم همش به دست داداشم کتک میخوردم محبت زیادیم از والدینم ندیدم تک دختر هم هستم چون یه برادر کوچکتر از خودمم دارم توی بچگی مورد آزار جنسیم قرار گرفتم ولی دائمی نبوده…یعنی اینا تاثیر داشته؟؟
    تروخدا اگه میشه با کامنت راهنماییم کنید من اصلا نمیتونم تلفنی مشاوره بگیرم
    با این چیزایی که گفتم بازم نمیدونم که چی هستم؟
    درباره ی هورمون درمانی که گفتید آیا این روش شرعیه؟اگه هورمون های مردانه تزریق کنم پس بدنم رو که حالت زنانه داره چیکار کنم؟

    • مشاور , فوریه 6, 2017 @ 11:26 ب.ظ

      با سلام
      دوست عزیز مشکل برادرتون و آزار جنسی و سایر مسائل که ممکنه باشه همه اینها موثره در ایجاد ناراضیتی جنسی و داشتن مشکل در ارتباط با هویت جنسی .اینکه نمی تونید حضوری مراجعه کنید باید بدونید با چند تا کامنت مساله شما مرتفع نمیشه و شاید بعدا تشدید پیدا کنه پس بهتره براش زمان بگذارید و تلاش کنید که به شرایط نورمالی برسید .اینکه مشکل جسمی نیست و گاها از رفتارهای دخترانه هم لذا می برید دال براینه که مساله شما فعلا حاد نیست ولی همین که باعث ایجاد رنج در خود شما شده مشکل ساز ه .چون شما از این وضعیت رضایت ندارید .و هورمون درمانی برای فردی است که مشکل جسمی و جنسی داره نه شما .و خودتون در سوال دوم جواب خودتون رو در ایم مورد دادید .باید بررسی بشه که مثلا ایا سوئ استفاده جنسی و آزار جنسی باعث شده که شما تصویر دختر رو برابر با اسیب و نگاه الوده بقیه بدونید و به سمت رفتار های پسرانه حرکت کنید یا مساله دیگر
      موفق باشید

  • no name , فوریه 7, 2017 @ 1:58 ق.ظ

    سلام من یه دختر ۱۹ ساله ام منطقی ام هستم اونم شدیدا ده ماهی میشه به یه رابطه ی ساده ی دوسالو نیمه خاتمه دادم.وراحتم ازش گذشتم ولی الان نزدیک ۵ ماهه یه شخصی تو فامیل نزدیک خیلی ذهنمو درگیر کرده در حدی که همش خوابشو میبینم تو خوابامم اذیت میشم اینکه نمیتونم پیشش باشم یا حتی بهش فکر کنم داغونم میکنه قبلنم بهش فکر میکردم ولی خیلی کم این چند ماه اخیر واقعا داغونم کرده نمیخوام به خودن بفهمونم که دوستش دارم یا ازش خوشم میاد چون نمیخوام یه عشق یه طرفه رو به دوش بکشم از لحاظ عقایدم با هم تفاوتایی داریم ولی مشکل مهم تر من خواهرشه چون با خواهرش خیلی نزدیکم و دلیل اون رابطه ی دو سالو نیممم خواهرش بود ینی به وسیله ی اون من با اون آقا پسر آشنا شدم و این منو آزار میده…من که همیشه به همه ی اطرافیانم مشاوره میدادم واقعا الان دچار مشکل شدم..همش به خودم میگفتم تو رو چه به اون ولی الان همینا واقعا داره آزارم میده کلا آدمی نیست که به کسی توجه کنه برا همین نمیتونم بهفمم آیا حس متقابلی وجود داره یانه البته اون روحشم خبر نداره که من ذهنم درگیرشه خیلی ممنون میشم کمکم کنین..دیگه ذهنم قد نمیده

    • مشاور , فوریه 7, 2017 @ 11:23 ب.ظ

      با سلام
      خب خود شما مطرح می کنید که ممکنه هیچ چیزی از جانب ایشون نباشه و فقط ذهنیت شماست
      ولی اینکه دارید آزار می بینید به خاطر اینه که دارید به صورت ذهنی این ادم رو بزرگ تر می کنید و بهش بها می دید و باید بدونید به جای اینکه درگیر باشید مه ایشون چه حسی می تونه داشته باشه بهتره کم کم از پرداختن به ایشون دست بردارید هر موقع فکر ش به سراغتون میاد کمی راه برید موقعیت فیزیکی رو عوض کنید تا خوابتون نمیاد به رختخواب نرید
      و تلاش کنید ذهنتون رو اروم کنید .و جالبه که می فرمایید رابطه دو ساله رو راحت تموم کرد اینها همه نکات دارند که باید در جلسه حضوری بررسی شوند تا بتوانید در مورد اینده تصمیم درست بگیرید

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
      موفق باشید

      موفق باشید

  • بیتا , فوریه 8, 2017 @ 1:51 ق.ظ

    سلام من یه خانم ۳۵ ساله هستم یک ازدواج ناموفق داشتم وده سال بیش زن دوم اقای متاهل شدم جون شرایط سختی داشتم ویک دختر اون مرد خیلی خوب بود وانصا فا بدری کرد برای دخترم سه سال بیش کلی مزاحم بیدا کردم گاهی صدای همسرم رامیشنیدم شکایت کردم ولی همش به دربیسته میخوردم وبه کلی مزاحمت ها قطع شدن ولی مثلا ه اینجاست که جون صدای همسرم را شنیدم کنار اون مزاحم ها فکرم خرابه هروز دنیای سوال دارم بارها باهاش حرف زدم ولی راست نمگه الان خوبه زندگیمی ولی بدبین شدم به شدت جرا باید این کارها رابکنه خواهش مکنم کمکمکنید

    • راهنما , فوریه 8, 2017 @ 1:22 ب.ظ

      در اون شرایط مسلما شما به همه بدبین بودید و احساس میکنید صدای ایشون رو شنیدید به همین خاطره گفته های شما قابل استناد نیست و شما نباید زندگی خودتون رو برای یک فکر واهی خراب کنید

      یک نوع بدبینی، بدبینی موقعیتی است یعنی فرد در اثر یک حادثه عاطفی، مثل خیانت همسر یا خیانت یکی از اعضای خانواده، به جنس مخالف بدبین می شود و اعتماد دوباره او به آن ها مستلزم گذشت زمان و تجربه های مثبت و متناقض با آن اتفاق است؛ برای مثال اگر مردی به همسرش خیانت کند و به خاطر این قضیه از او جدا شود، شاید آن زن به سختی تن به ازدواج مجدد بدهد و اگر هم ازدواج کند، این که به همسر دومش، اعتماد پیدا کند کاری بسیار سخت و زمان بر خواهد بود. اما اگر همسر دوم آرامش و متانت لازم را داشته باشد و بتواند با رفتارش این قاعده اشتباه ذهنی خانم را که «همه مردها خیانت کار هستند» تعدیل کند، آن وقت این خانم می تواند دوباره به همسرش اعتماد کند و با گذشت زمان می بینیم که هیچ گونه بدبینی در روابط آن ها وجود ندارد. این گونه بدبینی ها به «موقعیتی» معروفند چرا که هر کسی ممکن است در چنین موقعیتی گرفتار شود.

      بدبینی شخصیتی
      نوع دوم بدبینی ها، به بدبینی های شخصیتی معروفند. معمولاً افرادی که به این بدبینی ها دچارند، بدبینی را از دوران کودکی و از همان سال های نخستین یادگرفته اند. در خانواده چنین افرادی، معمولاً حداقل یک فرد بدبین دیگر هم وجود دارد که عمدتاً پدر یا مادر هستند. تصور کنید که مثلاً مادری به پدر خانواده شک دارد و مدام در حال چک کردن اوست.

      چیزی که فرزند این خانواده از همان اوایل کودکی در حال مشاهده و یادگیری است، صحنه هایی از این قبیل است: خروج پدر از خانه و افزایش نگرانی و اضطراب مادر، بدگویی های مادر از پدر نزد اقوام و شاید حتی فرزندان، مشاجره های مکرر مادر و پدر به دلایل متعدد و غالباً نامفهوم برای کودک، حوصله نداشتن والدین برای فرزندان یا به عکس چسبندگی والدین به فرزندان یا به اصطلاح جبهه سازی با کودکان علیه والد دیگر، نبود روابط صمیمی و گرم در محیط خانواده و …

      وقتی کودک هم بدبین می شود…
      کودک برای پیدا کردن دلیل رفتار والدین و توجیه حالات آن ها و کم کردن استرس خود گزینه های زیادی را امتحان وبررسی می کند اما در نهایت بیشتر کودکان راه حل مسئله را در همانند سازی با والدین می دانند تا از دلهره و نگرانی خود بکاهند، به این صورت که دختر نیز به مادر برای تفحص در کارهای پدر کمک می کند تا به ظاهر با مادر همراهی کرده باشد و هم به گونه ای تلاش می کند خیال مادر را راحت کند تا از مشاجره های آتی پیش گیری کند. این رفتار کودک با گذشت زمان درونی می شود و در بزرگسالی می بینیم که او هم همان رفتارها را دوباره تکرار می کند.

      دلیلی برای نگرانی!
      دلیل دیگر بدبین شدن فرزندان در چنین خانواده هایی آن است که چون معمولاً این کودکان بی اعتمادی یکی از والدین به دیگری را دلیل اصلی ناراحتی ها و آشوب ها در محیط خانواده می بینند، تصور می کنند که پس حتماً دلیلی برای نگران شدن وجود دارد و باید نگران بود که مبادا کسی که دوستش داری، فرد دیگری را دوست داشته باشد! این طرز فکر در کودک به مانند تفکرات دیگر، عمیقاً باور می شود و در لایه های زیرین روانش ته نشین می شود چرا که اساساً کودک فکر می کند هرچه پدر یا مادر می گویند یا باور دارند، درست است. نتیجه چنین تربیتی، بارآمدن فرزندان مضطرب و بدبینی است که در آینده هم خود آرامش ندارند و هم آرامش را از افراد دیگر می گیرند.

      شما از کدام دسته اید؟
      حال برای پیدا کردن دلیل بدبینی و بی اعتمادی خود بنگرید که از کدام دسته هستید. اگر از دسته اول یعنی «موقعیتی ها» هستید، نگران نباشید چون با گذشت زمان و مشاهده رفتارهای اعتماد برانگیز همسرتان، می توانید زندگی آرام و مطمئنی داشته باشید و نگرانی تان به مرور برطرف می شود. اما اگر از دسته دوم هستید، کارتان کمی مشکل است، چون خیلی مواقع بدبینی و نگرانی شما هیچ ربطی به رفتارهای همسرتان ندارد و او هر چقدر هم تلاش می کند تا شما را قانع کند که دوست داشتنش واقعی و باثبات است، فایده ای ندارد و آرامش شما موقت و لحظه ای است و با دور شدن همسرتان دوباره ناآرامی و نگرانی به سراغتان می آید.

      معمولاً برطرف شدن این خصوصیات فقط با گذشت زمان امکان پذیر نیست و باید از یک روان کاو یا روان درمانگر تحلیلی کمک بگیرید؛ چرا که اگر در پی گرفتن کمک حرفه ای و تخصصی برنیایید، نه تنها آرامش نخواهید داشت بلکه همان طور که گفته شد فرزندانی بدبین نیز بار خواهید آورد که مثل شما آرامش ندارند و آن ها هم بدبینی را به نسل های بعدی منتقل خواهند کرد.

      راه حل قطعی چیست؟
      بنابراین راه حل قطعی برطرف شدن بدبینی، شرکت در جلسات روان درمانی طولانی مدت است. اما آن چه شاید بتوان در این جا و در مجال این مطلب آورد این است که بدبینی از اعتماد به نفس پایین و قبول نداشتن خود نشأت می گیرد. فرد بدبین چون در اعماق ناخودآگاه خود فکر می کند فردی دوست داشتنی نیست یا آن قدر ویژگی جذاب ندارد که برای دیگران جالب توجه باشد، دائم در حال مقایسه خود با دیگران و دور کردن رقیبان از صحنه و نگرانی برای از دست دادن آدم هایی است که دوست شان دارد. اگر فرد خودش را باور داشته باشد، خود را همان طور که هست می پذیرد و برای زیباتر و جذاب تر به نظر رسیدن تلاش های وسواس گونه نمی کند. شما هم اگر بتوانید به این باور برسید که حتماً ویژگی های مثبت و قابل توجهی داشته اید که همسرتان بین آن همه دختری که در فامیل و در شهر وجود داشته، شما را انتخاب کرده است و اگر واقعاً اورا باور داشته باشید، نگرانی تان درباره دانشگاه رفتنش کم می شود و بیشتر به او اعتماد می کنید.

      مانع صمیمیت نشوید
      فراموش نکنیم که بدبینی های مداوم و چک کردن های مکرر هم مانع صمیمیت و دوست داشتن می شود و هم باعث آزردگی و خسته شدن طرف مقابل! خیلی از مواقع همسران افراد بدبین به آن ها خیانت می کنند، به این دلیل که آدمی توان تحمل محدودی دارد و اگر با وجود تلاش برای ایجاد اعتماد، نتواند محبت لازم را از همسر دریافت کند، یا به این زندگی خسته کننده خاتمه می دهد یا ممکن است همان اتفاقی بیفتد که افراد بدبین از آن می ترسند، یعنی علاقه مند شدن همسر به کسی دیگر وترجیح دادن دیگری به او.
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

    • مشاور , فوریه 8, 2017 @ 5:33 ب.ظ

      با سلام
      اگر زندگی خوبی دارید .و از همسرتون هم رضایت دارید بهتره بدونید وقتی از ایشون پرسیدید و ایشون احتمالا انکار کردن که صدای ایشون بوده .نباید به افکار منف دامن بزنید و شرایط را برای خودتون و همسرتون سخت کنید .وقتی می تونید بدبین باشید و شک داشته باشید که فرضیه های ذهنی شما در دنیای واقعی ازمون شود و واقعا مساله ای وجود داشته باشد .اصولا خیلی از تن صداها شبیه به هم هستند و حواس انسان دچار خطا می شود پس بهتره مثبت فکر کنید و به این افکار بها ندهید و ذهنتون رو درگیر نکنید چون باعث میشه در زندگی نتونید علاقه ای که بایا به همسرتون نشون بدید رو داشه باشید پون مدام فکر می کنید با فرد دروغ گویی زندگی می کنید .دوست عزیز زندگی محل گذشت است نباید مسائل کوچک را بزرگ کرد و ارامش زندگی را خدشه دار کرد
      موفق باشید

  • فریدون , فوریه 8, 2017 @ 1:53 ق.ظ

    سلام مدتی ست دجار حالت تهوع سرگیجه شدم حالت تهوع بدون استفراغ ازمایش دادم ودکتر گوارش گفت موردی ندارم وزن کم کردم ۵۴ سال دارم باید جکارکنم کجابیش جه دکتری برم رابطه جنسی هممشکل بیدا کرده راهنمایم کنید لطفا مرسی

    • راهنما , فوریه 8, 2017 @ 1:23 ب.ظ

      متخصص مغز و اعصاب میتونه گزینه مناسبی برای مراجعه باشه

    • مشاور , فوریه 8, 2017 @ 4:40 ب.ظ

      با سلام
      برای مشکل جنسی که می تونید به سکس تراپ مراجعه کنید و باید دید مساله شما چیست؟مثلا بیماران دیابتی از نداشتن میل جنسی صحبت می کنند و در مورد هربیماری شرایط فرق می کند .اگر فشارخون نداشته باشید این سرگیجه و تهوع ممکن است به دلیل ضعف جسمی باشد که می توانید از مکمل های دارویی استفاده کنید برای تقویت و به متخصص تغذیه رجوع کنید
      موفق باشید

  • حسین , فوریه 10, 2017 @ 12:41 ق.ظ

    سلام من یک دانشجو در کشور خارجی هستم مدتی است حسابی دلتنگ و افسرده شده ام چیکار باید بکنم که یا به این دلتنگی و اینا عادت کنم یا آرام شوم

    • مشاور , فوریه 10, 2017 @ 10:59 ب.ظ

      با سلام
      تغییر مکان زندگی به زمان برای سازگاری احتیاج دارد شما مطمئنا کم کم و با گذشت زمان با شراط منطبق خواهید شد و می تونید با ایرانیهای مقیم اون کشوری که هستید ارتباط داشته باشید چون به هر حال
      در یک کشور بیگانه با فرهنگ و زبان متفاوت بودن در کنار هم وطن های خودتون بسیار در ایجاد ارامش و عادی سازی شرایط موثر خواهد بود .
      گاهی فکرکردن به هدف بزرگ تر تحمل این دوری و دلتنگی ها را آسان تر خواهد کرد
      اگر شرایط روحی شما باعث مشکلاتی در خواب و تغذیه شد حتما به روانشناس یا روانپزشک ایرانی مقیم که اکثرا در کشورهای مختلف هستند مراجعه کنید

      موفق باشید

  • mary , فوریه 11, 2017 @ 10:57 ب.ظ

    باسلام.
    پدر من دوسال است که فوت شده است و برادرى دارم ۳۰ساله که ازوقتى که پدرم فوت شد افسرده شده و خیلى کم از خانه بیرون مى رود. کارش راهم ترک کرده است. بیشترین وقت خود را تنها در اتاق سپرى مى کند وحتى براى صرف غذا نیز درکنار خانواده قرار نمیگیرد.مادرم هم هرچه اصرار میکند که به پزشک مراجعه کند توجهى نمى کند.درخواست دارم که راهنمایى کنید.ممنون.

    • مشاور , فوریه 11, 2017 @ 11:16 ب.ظ

      با سلام
      علائم کسی که شخص عزیزی را از دست داده است می تواند شامل موارد زیر باشد:

      ناباوری و عدم پذیرفتن حقیقت
      شوک و بی حسی
      خشم
      احساس گناه
      غم و گریه های طولانی مدت
      فکر کردن به مرحوم
      اختلال خواب و غذا
      دیدن و شنیدن صدای مرحوم
      سوگواری و از دست دادن نزدیکان یکی از مسائل بسیار ناراحت کننده ای است که برای بسیاری از افراد رخ داده. غم از دست دادن بستگان موضوعی است که فرد را تا حد زیادی افسرده و ناراحت می کند.
      بیشتر مراجعان روانشناسان، کسانی هستند که از سوی پزشکان معرفی می شوند و به طور کلی ناراحتی این افراد با عنوان سایکو سوماتیک (ناراحتی های جسمانی با منشأ روانی) گفته می شود. در میان این افراد کسانی هستند که به علت دردهای شدید و مکرر قلبی، افت فشار خون، تنگی نفس، کاهش اشتها، بیخوابی و سردرد به پزشک مراجعه کرده اند. وقتی پزشک تاریخچه شروع درد و مشکل را بررسی می کند به زمان از دست دادن یکی از عزیزان فرد می رسد و او را به روانشناس معرفی می کند.
      آسیب شناسی فقدان و سوگ یک عزیز و چگونگی برخورد با آن مسأله ای جدی است که شناخت راههای مقابله با آن از مشکلات و عوارض بعدی ناشی از آن می کاهد.
      اندوهگین بودن مرحله سختی از زندگی هر فرد است بویژه اینکه این غم بر اثر از دست دادن نزدیکان و دوستانی باشد که برای ما خیلی عزیز هستند و گاهی این واقعه آنچنان تکان دهنده است که فرد را دچار افسردگی می کند. افسردگی سوگ می تواند از چند روز تا چند ماه (۲ماه و یا بیشتر) ادامه پیدا کند. فرد سوگوار اغلب سست و بی حال است. علایق خود را از دست می دهد. کم کم منزوی می شود. به جمع، نور و سر و صدا حساس می شود. صبر و تحملش کم می شود. گاه عصبی و پرخاشگر و گاه دچار بهت و حیرت می شود تا اینکه غم و اندوه او را از پا می اندازد و دردهای جسمانی به سراغش می آیند (البته این امر در مورد همه افراد یکسان نیست و همه واکنش یکسانی نسبت به این مسأله از خود نشان نمی دهند.) غرق شدن در غم واندوه فقدان هر عزیزی، امری طبیعی و شاید نشانه ای از سلامت روان باشد، اما اگر کسی بر اثر فقدان عزیزی شادمانی کند این مسأله نگران کننده است و نشانه هایی از روان پریشی را گوشزد می کند. گریه کردن و بیان اندوه و نشان دادن ناراحتی رفتاری سالم و طبیعی است که در روزهای اول وقوع بسیار لازم و ضروری است و از شدت آسیب وارده می کاهد. دیدن عکس ها، یادآوری خاطرات و شرح چگونگی فوت فرد متوفی اگرچه داغ بازماندگان را تازه تر می کند خود نوعی برون ریزی عاطفی و در واقع روان درمانی تدریجی است.
      هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
      موضوع مرگ اگرچه واقعیت است، اما پذیرفتن آن دردناک است. خواه در مورد پدربزرگی که در سن نودسالگی و بر اثر مرگ طبیعی زندگی را وداع گفته باشد و خواه در مورد بستگان و یا دوستانی که در یک سانحه جان خود را از دست داده باشند.اگرچه مرگ کسی که بر اثر یک بیماری سخت که مدت زیادی رنج کشیده دور از انتظار نیست، اما پذیرش آن شاید برای اطرافیانش سخت تر از انواع دیگر باشد. مرگ نزدیکان حتی اگر غیرمنتظره هم نباشد، باعث جراحات روحی می شود که کنار آمدن با آن نیاز به گذشت زمان و درک بازماندگان از مسأله مرگ و زندگی دارد که تاکنون شاهد نمونه های مختلفی از آن بوده ایم، اما نمونه زیر شاید جالب ترین وسالم ترین نوع کنار آمدن با مرگ عزیزی به نام مادر باشد!خانم پنجاه ساله ای را می شناسم که مادرش فرشته ای زمینی بود. این زن هفتاد و پنج ساله آنقدر مهربان و با گذشت بود و به همه محبت می کرد که مرگ او غیرقابل پیش بینی و باور بود. او درباره مرگ مادرش می گفت: «من هیچ گاه نمی توانستم حتی فکرش را هم بکنم که روزی مادرم را از دست خواهم داد. اما وقتی که مادر به رحمت خدا رفت، آنچنان افسرده شدم که تا مدتها دچار بیماریهای ناشی از عوارض سوگ (درد و تپش قلب، تنگی نفس و…) بودم. درد و ناراحتی وقت و بی وقت به سراغم می آمد بویژه قلب درد که امانم را بریده بود و خانواده ام را نگران می کرد و در اغلب موارد، درمان شامل تزریق چند آمپول آرام بخش و تعدادی قرص خواب آور بود. خودم می دانستم که چه مشکلی دارم. شاید ناخودآگاه نیاز به توجه و محبت مادرم که حالا آن را از دست داده بودم در قالب بیماری خود را نشان می داد و نگرانی اطرافیان این حس را که هستند دیگرانی هم که مرا دوست دارند و همچون مادرم نگران سلامت من هستند باعث تسکین من می شد، اما دست خودم نبود. کم کم از گرفتن دارو و درمان امتناع کردم. روزی به یاد گفته های یکی از استادانم افتادم که روانشناس بود که گفته بود: «اگر با خاطرات زیبای عزیز از دست رفته زندگی کنید و رنج و سختی های او را بویژه در سالهای آخر عمر، فراموش کنید، با سوگ او بهتر کنار می آیید.» به سراغ روانشناس رفتم. مشاوره تأثیر زیادی داشت. اگرچه پذیرش شرایط آسان نبود، کم کم با آن کنار آمدم. با این احساس که مادرم همیشه در کنار من است! ژن های مادرم هنوز هم در وجود من است. ژن های مادرم در وجود فرزندانم و نوه هایم و آیندگان نسل من است، آرامش خود را باز یافتم و باور کردم که مادرم از من دور شده اما نمرده! زیرا که مادرم عاشق بود. عاشق فرزندانش و همیشه می گفت: من فدایی بچه هایم هستم!
      مادرم جوانی اش را، سلامتش را و همه هستی اش را فدای ما کرده بود و به ما عشق آموخته بود که یکدیگر و دیگران را دوست بداریم. این عشق تا ابد ماندنی است زیرا که مادرم زنده است! و حالا با این احساس وباور به جدایی مادر، تن در داده ام. هر وقت دلم برایش تنگ می شود، کمی گریه می کنم . برایش دعا می کنم و خاطرات زیبای دوران کودکی ام و سراسر زندگی با مادرم را مرور می کنم. در جمع دوستان و فامیل، از مادرم می گویم. آنها نیز با تأیید گفته های من در این گفت وگو شرکت می کنند. صحبت کردن درباره مادرم به من احساس خوبی می دهد و مرا آرام می کند.به راستی، چقدر زیبا از مادری سخن می گویدکه حالا دیگر در کنارش نیست. حرفهایش به دل می نشیند و باعث آرامش شنونده می شود. حال فرض کنیم که این خانم اگر همچنان خود را در محاصره غم زندانی می کرد، چه پیش می آمد؟
      شاید بگویید اینها بهانه ها ودلایل شخصی او برای برخورد با فاجعه مرگ مادرش بوده درست است! اما من فکر می کنم که هر کسی بتواند بهانه ها ودلایل کاملاً شخصی برای رویارویی با این موضوع را پیدا .
      پذیرش مرگ عزیزان به عنوان یک واقعیت می تواند احساس بهتری به ما بدهد. اینکه مرگ، مرحله ای از تحول و تکامل زندگی بشر است و اینکه عزیز از دست رفته، از بین نرفته و نابود نشده بلکه زندگی و مأموریت او در این جهان خاکی به پایان رسیده! و… می تواند نمونه های خوبی برای این منظور باشد. پذیرش و احساس خوبی که این خانم نسبت به مرگ مادرش پیدا کرده بود سبب شده بود که همیشه خاطرات خوب و مشترکش را با مادرش، مرور کند. درباره او صحبت می کند و با گریه کردن ودعا کردن برای او به آرامش مطلوبی می رسد.گریه کردن و برون ریزی عاطفی در روزها و هفته های اول بسیار مفید و مؤثر است. عده ای از روانشناسان گریه را برای ترمیم غم و ناله را برای تسکین آن، مفید می دانند.هرگز با غم تنها نمانید!! یکی از راههای مؤثر در این زمینه تقسیم غم با دیگران است. بار غم را به تنهایی به دوش نکشید و غم را در درونتان زندانی نکنید. غم را بیان کنید و اجازه بدهید دیگران نیز با شما همدردی کنند. مراسم ترحیم بهترین فرصت برای دوستان و بستگان است تابه غم و اندوه یکدیگر توجه کرده و از هم حمایت کنند. مجالس تذکر از روشهای سنتی خوبی است که علاوه بر جنبه مذهبی، جنبه حمایتی و درمانی برای بازماندگان دارد و با تکرار و در نهایت پایان این مجالس، غم و اندوه نیز کم کم کاهش پیدا می کند.گفت وگو و بیان احساسات از شدت غم می کاهد. اگرچه مشکل است، اما هر قدر که بتوانند درباره فرد متوفی صحبت کنند و احساسات خود را بروز دهند، بیشتر تسکین می یابند. فردی که درباره غم خود صحبت می کند، در واقع آن را از درون به بیرون می کشد و سبک می شود، اما همه اینها باید روال عادی خودش را داشته باشد و حالت افراطی به خود نگیرد.در صورت شدت تألمات روحی؛ روان درمانی و درمان پزشکی توصیه می شود. افسردگی سوگ نباید بیش از دوماه طول بکشد و به همان شدت روزهای اول باشد. از این رو مشاوره و در صوت نیاز، درمان دارویی از آسیب های احتمالی بعدی می کاهد.بازگشت به وضعیت عادی؛ دوره های فامیلی، فعالیت های هنری، شرکت و حضور در انجمن های خیریه، سفرهای زیارتی و تفریحی و گردشی در طبیعت برای بازگشت به وضعیت عادی و سازگاری با شرایط به وجود آمده، بسیار یاری دهنده است.
      موفق باشید

  • سحر , فوریه 12, 2017 @ 11:02 ق.ظ

    با سلام من متاسفانه چند مدت هست یه مشکلی دارک که نمیتونم جه جوری حلش کنم اینکه چند وقت پیش فیلمی درباره توهم دیدم وبهم کفتند که توهم یعنی افرادی قادرند چیزهایی رو. ببینند که دیگران نمیتونند. ببینند کلی سرچ کردم فهمیدم توهم ساخته ذهن ادمهاست ولی دیگر. به چشم هام اعتماد ندارم میترسم برم خیابون از یکی چیزی بپرسم بعد. اون وجود. نداشته باشه میدونم فکر پوچ ومسخره ای هست ولی یکیو میخوان بهم بگه توهم ربطی به دیدن با چشم نداره

    • مشاور , فوریه 12, 2017 @ 2:22 ب.ظ

      با سلام
      اینکه چون مطلبی رو خوندید یا فیلمی رو دیدید انقدر تحت تاثیر شما رو قرار بده کمی غیر طبیعی است چون به هر حال ممکنه اون فیلم رو ده ها نفر دیگر هم ببینند و تحت تاثیر قرار نگیرند پس جای شوال است چرا چنین دیدی در شما به وجود امده که یکی از احتمالات داشتن شخصیت درون گرا ست و داشتن پیش زمینه هایی مثل تخیل قوی و ذهنی سازی زیاد و حتی خودگویی های مکرر مخصوصا وقتی مشکل یا مساله ای براتون پیش میاد ولی بدونید که توهم در بیمارن ایجاد می شود که به صورت مزمن مسکلاتی دارند یا در مواقعی مثل کمبود خواب و خوردن قرص خواب اور و تب شدید که برای افراد عادی هم محتمل است یعنی در این شرایط افراد سالم هم مکن است موقتی توهماتی رو گزارش دهند .به هر حال جای نگرانی نیست ولی اگر ذهنتون درگیره نسبت به محیط پیرامون و ارتباطاتی که باافراد دارید بهتره حتما مراجعه حضوری داشته باشید

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
      موفق باشید

  • نعیم , فوریه 14, 2017 @ 8:51 ق.ظ

    سلام من وقتی وارد شرایط تازه ای میشم دچار افسردگی و غم شدیدی میشم برای مثال چند روزی هست در جایی مشغول به کار شدم اما هر روز که وارد محل کار میشم حتی در مسیر یا خانه فکرم مشغوله و انگار در خودم زندانی شدم یه غمی تو دلم نشسته که نمیزاره شاداب باشم و از محیط لذت ببرم… این اولین بار نیست که این اتفاق میفته من بارها حتی موقع شروع تحصیل در مقاطع تازه چند روزی دچار این افسردکی و غم میشدم … الان همش یاد گذشته ها میفتم که اینجا نمیومدم و شرایطم عادی بود( محل کارم از همه نظر شرایط خوبی داره اما من نمیدونم چرا نمیتونم خودم وبه شرایط تازه عادت بدم) هر وقت هم که تنها میشم یا بعد از تعطیل شدن در مسیر فقط گریه میکنم… یاد روزی میفتم که اومده بودم اینجا مصاحبه و بعد یک ساعت رفتم خونه و گریم میگیره که چرا اون روز تموم شد… لطفا کمکم کنید که از این شرایط نجات پیدا کنم

    • راهنما , فوریه 14, 2017 @ 4:04 ب.ظ

      دوست عزیز برای مقابله با استرس ها یا فشارهای روانی، راهکارهای مختلفی وجود دارد از جمله ::
      ۱- به خداوند توکل کنیم.
      توکل به خدا یکی از راههای کاهش استرس است.وقتی انسان یاد خدا را در دل خود زنده نگهدارد و ارتباط روحی و معنوی بین خود و خدا برقرار کند، به آرامش عمیق، همراه با خشنودی می رسد و با توکل به خدا از هرگونه استرس و اضطراب و فشار روانی رها می شود.
      قرآن کریم در سوره رعد آیه ۲۹ می فرماید: کسانی که ایمان آوردند قلبهایشان با یاد خدا آرام می گیرد، آگاه باشند تنها با یاد خدا قلبها آرامش می یابد.
      ۲- عوامل استرس زا را کم کنیم.
      عوامل بی شماری ممکن است باعث استرس ما شوند. که باید این عوامل استرس زا را شناخته و سعی کنیم از زندگی خود حذف کنیم. برای مثال، اگر شلوغی موجب ناراحتی ما می شود، زمانی را برای خرید انتخاب کنیم که خلوت باشد.
      ۳- از وقایع اطراف خود با اطلاع باشیم.
      بی اطلاعی و نادیده گرفتن حوادث و وقایع اطرافمان، دلیل بر شادی و عدم وجود مشکل نیست. گاهی اوقات آن چه ما بعلت عدم آگاهی از اصل موضوع در ذهن خود تصور می کنیم، بسیار بدتر و ناراحت کننده تر از آن چیزی است که واقعا” اتفاق افتاده است.
      ۴- از وضعیت جسمی خود آگاه باشیم.
      از نشانه های پریشانی در خود از قبیل سردرد، آشفتگی، درد معده، نداشتن تمرکز، سرماخوردگی، خستگی زیاد و … مطلع باشیم. زیرا این علائم می توانند نشانه های استرس باشد که باعث اختلالات جدی تر از قبیل: زخم معده، فشار خون بالا، بیماری های قلبی و….. باشند.
      ۵- برنامه های زندگی را اولویت بندی کنیم .
      از راههای دیگر کاهش استرس برنامه ریزی و الویت بندی کارها است.هنگامی که با انبوهی از مشکلات بطور همزمان روبه رو هستیم، به آسانی در مقابل آنها به زانو در آمده و از حل آنها عاجز می شویم. زیرا آشفتگی و بی نظمی، در کارها و برنامه ها می تواند تولید استرس کرده، یا نقطه ای برای شروع آن از شکست طرح های ناتمام می شود. اولویت بندی مسائل به ترتیب اهمیت و بررسی آنها به ما این امکان را می دهد که به هر کاری در زمان و مکان خود رسیدگی کنیم، بهتر است که طرحها را یکی بعد از دیگری به انجام برسانیم.
      ۶- به موقع از خانه خارج شویم.
      اگر به موقع از خانه خارج شویم، می توانیم بسیاری از تنش ها و استرس های خود را کم کنیم و همچنین از بروز مشکلات احتمالی بعدی جلوگیری کنیم.
      ۷- وقت خود را تنظیم کنیم.
      کارهای روزمره خود را به ترتیب اهمیت و مدت زمان آنها یادداشت کنیم، با این کار در می یابیم وقت خود را چگونه تنظیم کنیم تا همیشه کارهایمان به موقع انجام شود و دچار استرس نشویم. اگر وقت کافی برای انجام تمام فعالیت های مورد نظر و مهم خود نداریم، شاید بیش از حد و بیهوده تلاش می کنیم.
      ۸- از شر وسایل اضافی خلاص می شویم.
      از شر وسایل اضافی و بی مصرف خلاص می شویم و اطراف خود را خلوت کنیم. وسایل اضافی و به درد نخور و شلوغی محیط می تواند استرس زا باشد.
      ۹- شب ها به موقع و به اندازه کافی بخوابیم.
      برای کاهش استرس بهتر است خواب کافی داشته باشیم بدن انسان برای تجدید قوا به خواب کافی و لذت بخش نیاز دارد. شب به موقع بخوابیم و تا دیروقت بیدار نباشیم. هنگام خواب بهتر است به سمت چپ خود بخوابیم و نفس عمیق بکشیم. در این حالت سوراخ راست بینی تحریک و سمت راست بدن فعال تر می شود. زیرا سمت راست، قسمت فعال بدن است.
      ۱۰- صبح زود از خواب بیدار شویم.
      سعی کنیم صبح ها، حتی روزهای تعطیل زود از خواب بیدار شویم. در این صورت ساعت زیستی بدن ما منظم می شود و طبق برنامه خاصی زمان خواب و بیداری ما را تنظیم می کند. در نتیجه پس از مدتی هنگام بیدار شدن، احساس بهتری خواهیم داشت.
      ۱۱- عادت های استرس زای خود را عوض کنیم.
      ما از عادت های خوب و بد خود اطلاع داریم و آنها را خوب می شناسیم. می توانیم آنهایی را که موجب آزار روحی ما می شوند را ترک کنیم. یا اگر ترک آنها مشکل است سعی کنیم از حال و هوای آن عادت خود را خارج کرده یا مسیر فکر خود را تغییر دهیم.
      ۱۲- از معاشرت با افراد استرس زا بپرهیزیم.
      از ارتباط با افرادی که سبب استرس ما می شوند دوری کنیم. یا اگر دوری کردن از این افراد برایمان مشکل است، می توانیم ارتباط خود را با او در جمع برقرار کنیم.
      ۱۳- ار رقابت با دیگران خودداری کنیم.
      رقابت با دیگران در کار، شغل، مقام، زندگی و مخصوصا” تجملات و ظواهر، می تواند یکی از منابع اجتناب ناپذیر استرس یا فشار روانی باشد شاید هم افرادی را بشناسید که کار می کنند تا حسادت و خشم دیگران را برانگیزانند ولی در واقع استرس حاصل از حسادت و رقابت، به خود فرد تحمیل می شود.
      ۱۴- از تکنولوژی درست استفاده کنیم.
      وسائلی مانند موبایل، کامپیوتر،…. باعث می شوند که طی یک روز بیش از حد کار و فعالیت انجام دهیم و گاهی همین وسایل باعث استرس میشوند.قبل از خرید وسائل و تجهیزات جدید مطمئن شویم که این وسایل به پیشرفت موقعیت فعلی ما کمک می کند.
      ۱۵- به چشمان خود استراحت بدهیم.
      آیا مدت طولانی به تلویزیون یا مانیتور نگاه می کنیم؟ باید به چشمان خود استراحت دهیم هر چند کم. در این زمان به فضای سبز، آسمان یا درختان خیره شویم. اگر در دسترس نیستند می توانیم یک عکس یا پوستر بر روی دیوار نصب کنیم که بیشتر رنگ های آبی و سبز در آن به کار رفته باشد. این رنگها بسیار آرام بخش هستند.
      ۱۶- مشکلات را بپذیریم.
      باید پذیرفت که برخی اوقات شرایط طاقت فرسایی در زندگی پدید می آید و کاری نیز از دست ما بر نمی آید. در این شرایط باید با صبر و پذیرش مشکل و دگرگون کردن موقعیت، بار عاطفی مشکل را کم کنیم.
      ۱۷- ورزش کنیم.
      یکی دیگر از راههای کاهش استرس ورزش کردن است.تحقیقات نشان داده است که ورزشکاران از استرس و افسردگی کمتری نسبت به دیگران برخوردارند. همچنین برنامه تمرینات هوازی باعث بهبود حالات افسردگی، اضطراب، آشفتگی فکری و خستگی شدید می باشد. یک پیاده روی تند و سریع به مدت ۴۰ دقیقه میزان استرس را بطور متوسط تا ۱۴ درصد کاهش می دهد.
      ۱۸- قدم بزنیم.
      در تحقیقاتی که در دانشکده پزشکی دانشگاه استنفورد در سال ۲۰۰۲ انجام گرفته، آمده است افرادی که ۴ بار در هفته پیاده روی می کنند، استرس کمتری دارند و را حت تر می خوابند.
      ۱۹- بطور صحیح تنفس کنیم.
      تنفس صحیح باید به این صورت باشد: دم ( دادن هوا به ریه ها ) یک شماره، نگهداشتن نفس چهار شماره ، بازدم ( بیرون فرستادن هوا از ریه ها ) دو شماره .
      ۲۰- به تغذیه خود برسیم.
      خوردن مناسب بسیار مهم است. زیرا انرژی مورد نیاز بدن را تامین می کند و کمتر دچار حالت عصبی یا فشار روانی می شویم. همیشه از مواد غذایی سبوس دار، میوه، ترکیبات کربوهیدرات، سبزیجات و حبوبات ثابت ماندن اندازه ی قند خون شده و کمتر خسته می شویم. از مصرف زیاد نمک، چربی، خوراکی های سرخ شده و مواد قندی ساده که به آزاد شدن اپی نفرین کمک و باعث عدم مقاومت بدن در برابر فشار روانی می شود خودداری کنیم. به مقدار کافی آب بنوشیم و از مصرف زیاد قهوه، چای و نوشابه های گازدار تا حد امکان پرهیز نماییم.
      ۲۱- با آرامش غذا بخوریم.
      در هنگام غذا خوردن بهتر است از عجله کردن ، گوش دادن به رادیو یا خواندن روزنامه مخصوصا” خبرهای استرس زا پرهیز کنیم.
      ۲۲- روابط اجتماعی خود را گسترش دهیم.
      هنگامی که تحت استرس یا فشار روانی هستیم، بطور غریزی تمایل داریم که به گوشه تنهایی پناه ببریم. کاری اشتباه تر از این وجود ندارد، چون گوشه گیری باعث می شود تا حواس خود را بیشتر روی مشکلات و افکار منفی متمرکز کنیم که به جای حل آن به تشدید استرس کمک می کند.
      ۲۳- هیجانات سرکوب شده خود را تخلیه کنیم.
      متخصصان معتقدند عمل ساده افشای خود باعث تسکین فشار روانی می شود. نوشتن احساساتمان در دفترچه یا صحبت کردن در نوار کمک می کند تا فشار روانی ناشی از رویدادهایی مثل از دست دادن شغل، شروطی، … کم شده و راحت تر و منطقی تر درباره راه حل های مشکلاتمان بیندیشیم.
      ۲۴- مثبت بیندیشیم.
      مثبت فکر کردن باعث آرامش فکر می شود، که این امر می تواند با تغییرات فیزیولوژیک که هنگام بوجود آمدن استرس اتفاق می افتد، مقابله کند، بسیاری از استرس هایی که تجربه می کنیم از احساسات منفی اطرافمان ناشی می شوند.اندیشیدن به اشخاص یا چیزهایی که به آنها عشق می ورزیم آثار خوبی را برجای می گذارد.
      ۲۵- روی موضوع آرامش بخش تمرکز کنیم.
      اگر افکارمان به دام اوضاع و احوال نگران کننده ای اسیر شد، سعی کنیم با انحراف افکار روی موضوع های آرام بخش مانند یادآوری خاطرات لذت بخش و یا دقت در تصاویر زیبا، از افکار منفی دوری کنیم.
      ۲۶- به زمان حال فکر کنیم.
      دکتر ژان بورسینکو در ” پرورش روح و جسم ” می نویسد: اگر بتوانیم ذهن خود را چنان پرورش دهیم که امیدها و آمال خود را کنار گذاشته و در موقع مناسب به سراغ تک تک آنها برویم، به آرامش ذهنی دست خواهیم یافت.
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه

  • ناشناس , فوریه 14, 2017 @ 1:59 ب.ظ

    با سلام یک سوالی دارم که همیشه ذهنمو درگیر کرده ایا توهم فرقش با خطای ادراک اینه که وقتی ما یه چیزی رو. مشاهده میکنیم ممکنه یه درکه متفاوت یا برداشته متفاوت از اون داشته باشیم ولی توهم اینه که تصویر. یا شی در این عالم دیده نمیشود فقط یه برداشت از موجودات ذهنی داریم که ممکنه افراد مشکلات روانی اون را واقعی میدونند وفکر میکنند وجود خارجی داره ودراین عالم است ؟ایا این تعریف درست است؟ ممنون میشم پاسخم را بدهید

    • راهنما , فوریه 14, 2017 @ 4:32 ب.ظ

      ادراک (perception) یعنی تعبیر و تفسیر احساس. ادراک عبارت است از فرایندهای میانجی که احساس مستقیما آنها را به راه می‌اندازد. نیاید ادراک را با احساس مخلوط کرد. احساس یعنی ورود اطلاعات حسی به مراکز عصبی. اطلاعات حسی ممکن است مستیما به عضلات و غدد منتقل شود یا به طرف مراکز عالی کورتکس راه پیدا کند و اثر خود را تنها با تغییر دادن فعالیتی که در سطح کورتکس انجام می‌گیرد نشان دهد.

      اگر اطلاع جسمی مستقیما به عضلات و غدد منتقل شود، رفتار فرد تحت حاکمیت حس خواهد بود و با ادراک رابطه‌ای نخواهد داشت. اما اگر اطلاع حسی به مراکز عالی کرتکس انتقال یابد، ادراک وجود خواهد داشت و رفتار فرد تحت حاکمیت اطلاع حسی و فرایندهای قشر خارجی مخ خواهد بود.

      احساس و ادراک
      بنابراین آنچه را احساس می‌نامیم، عبارت است از فعالیت گیرنده‌های حسی ، همچنین فعالیتی که به دنبال فعالیت گیرنده‌های حسی در مسیرهای آورنده ایجاد می‌شود و تا مناطق حسی مربوط در کورتکس پستانداران یا نقاط مشابه دیگر در حیواناتی که کورتکس ندارد ادامه می یابد. ادراک عبارت است از فرایندهای میانجی که احساس مستقیما آنها را راه می‌اندازد. جایی که فرایند میانجی وجود ندارد، جایی که تفکر وجود ندارد، جایی که رفتار به صورت بازتاب انجام می‌گیرد، صحبت از ادراک نخواهد بود. اگر اطلاع حس مستقیما به عضلات یا غدد برود، مثلا نور مردمک را منقبض کند، ترشی بزاق را به ترشح وا دارد اطلاع حسی و پاسخ واسطه وجود داشته باشد.

      یعنی تفکر وارد عمل شود، از ادراک صحبت خواهد شد. به عنوان مثال ، اگر پس از عرق کردن پنجره را باز کنیم یا پس از لرزیدن به دنبال لباس گرم برویم ادراک وجود خواهد داشت. در واقع احساس ، یک فرایند یک مرحله‌ای است. بدین ترتیب که اندام حسی تحریک می‌شود و احساس تولید می‌کند ادراک از توالی رویدادها تشکیل می‌شود. بدین ترتیب که با آغاز احساس اولین واکنش حرکتی را نشان می‌دهیم که به اطلاع حسیب اضافه می‌شود و به دنبال آن احتمالا یک سری واکنش‌های اکتشافی نسبتا سر می‌زند که با تشکیل ادراک پایان می پذیرد.

      وهم یا به فارسی پریشان‌پنداری به دو صورت حسی و اطلاعاتی می‌باشد:

      ۱- حسی: درک اشتباه یکی از حواس پنجگانه است که در فقدان یک محرک خارجی مربوط به آن حس به وجود می‌آید و توسط شخص درک می‌شود.[۱] مثلاً فرد فکر می‌کند که صدای حرف زدن فرد دیگری را در تنهایی می‌شنود یا او را می‌بیند. برای اینکه یک ادراک توهم محسوب شود، دو معیار لازم است: اول اینکه به صورت یک ادراک واقعی حس می‌شود و نه به صورت یک تصور و دوم اینکه به نظر می‌رسد که از دنیای خارج شخص نشأت می‌گیرد. در صورتیکه یک تجربه ادراکی فقط یکی از دو معیار لازم را داشته باشد، آن گاه توهم کاذب نامیده خواهد شد. اغلب توهم جزئی از علائم یک بیماری مانند سایکوز است.

      ۲- اطلاعاتی: درک اشتباه یکی از حواس پنجگانه دربارهٔ وجود درد یا لذت و یا عدم وجود حس

    • مشاور , فوریه 15, 2017 @ 12:03 ق.ظ

      با سلام

      بله کاملا درست می فرمایید و این افراد اصولا تحت عنوان اسکیزوفرن به معنی جدایی ذهن مطرح می شود
      که علاوه براین توهم دچار مشکلات دیگر ی هم هستند البته نوع بیماری و طیف ان متفاوت است .و دقیقا مشکل این بیمارن این است که نمی تونند بین واقعیت و خیال تفکیک قائل شوند و همین مساله باعث می شود که کاملا دنیای ذهنیشون رو بپذیرند و
      به بیماریشون دامن زده می شود
      موفق باشید

  • هدی , فوریه 15, 2017 @ 1:47 ب.ظ

    با سلام
    پدری دارم حدود ۷۵ سال.او قبلا نانوا بوده است .و الان مغازه نانوایی دارد که اجاره داده است و خود بیکار هست.
    قبلا موتور داشت و با موتور خود در تهران برای خودش گردش میکرد اما به دلیل ناتوانی و دو سه بار تصادف و ناتوانی در کنترل آن ،موتور او را گرفته اییم.
    واجازه رانندگی نمیدهیم.
    در حال حاضر علاوه بر خرابکاری های که درخانه انجام میدهد یه اختلال خیلی بدی پیدا کرده است که هم خانواده و هم مردم را در بیرون خیلی خیلی اذیت میکند
    او همش جلوی زنهای مردم را میگیرد با انها شوخی میکند یا بچه های مردم را دنبال میکند یا کتک میزند
    و همش مردم به مغازه برادرم مراجعه میکنند و شکایت میکنند
    هرچقدر دعواش میکنیم یا تهدید میکنیم فقط میگوید ببخشید و همین که پاشو از خونه بیرون میگذارد بدتر از روز قبل عمل میکند
    بهش میگیم زن برات بگیریم میگه همین زن هم برام زیاده.
    از نظر حافظه در شماردن پول و اینکه چقدر در حساب بانکی پول دارد و یا کی کجا دعوت هستیم در واقع هرچی که برای خودش مهم باشد در خاطر دارد ولی گاز رو باز میگذارد یا در خونه را باز میگذارد .
    در حال حاضر واقعا اهالی محل به ستوه امده اند و پیشنهاد سالمندان را میدهند ولی خودمون به هیچ وجه دلمون نمیخواد این کار را بکنیم
    از همه مراکز تفریحی بیرون انداخته شده است .حتی خواهر و برادرهای خودش دیگه به خانه هایشان راه نمیدهند.
    از نظر شما راه حلی برای در مان این مردم ازاری پدرم وجود دارد؟
    با تشکر

    • مشاور , فوریه 15, 2017 @ 2:08 ب.ظ

      با سلام
      مشکل پدر شما مردم ازاری نیست این معلول شرایط مغزی ایشان است ایشان با صحبت های شما از دست رفتن رفتارهای اجتماعی و از دیت دادن کنترل و ضعف حافظه احتمال اختلال خفیف مغزی است که باید با روانپزشک صحبت شود و دارو مصرف کنند و با فرستادن ایشون به خانه سالمندان کاری از پیش نمی برید .با توجه به سن ایشون بهتره روانشاس هم ایشون رو ببینه و به یاد داشته باشید اگر وانپزشک احساس نیاز به روانشناس را داشته باشد قطعا ارجاه خواهند دادومنتهی باید با ایشان مدارا کنید تا بهبودی نسبی ایجاد شود

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
      موفق باشید

  • azita , فوریه 15, 2017 @ 2:59 ب.ظ

    سلام…. خواهر من یکسالی هست که متوجه شدیم دوقطبی هستش..قرص مصرف میکنه و دکترش گفته خیلی خوب جواب داده و دوسال دیگه بیشتر نیاز نیست قرص بخوره.. الان عقد کرده و همون روز اول همه چیو به همسرش گفت حتی اسم قرصاشو..اونم قبول کرد و عقد کردن..الان متوجه شدیم پدر دامادمون بیماری سایکوز داره از سال ۶۸ تا الان..درواقع تو اوج بیماری شون بوده که دامادمون بدنیا اومده و گویا ایشون عم یکسالی قرص مصرف میکردن.. الان دچار مشکل شدن چون یه روانپزشک گفته در مقوله ی بچه دارشدن ب مشکل برمبخورن چون پدر دامادمونم مریض بوده و خواهر خودمم دوقطبی هستش.. میخوام بدونم این نظریه حتمی هستش؟ واقعا بچه شونم مبتلا میشه؟ چون تا پای طلاق رفتن و اما همو دوس دارن..اژمایش ژنتیک خاصی هست که بدن و مطمعن شن؟؟ لطفاااا جواب بدین خیلی عجله دارم..متاسفانه اینجا دوتا روانپزشک خوب بیشتر نداریم..

    • راهنما , فوریه 15, 2017 @ 5:13 ب.ظ

      دوست عزیز پژوهشگران در آمریکا اعلام کردند که با شناسایی ژنهای دو قطبی، یک مدل بیولوژیک در برگیرنده از اختلال روانی دو قطبی ایجاد کردند.
      به گزارش ایسنا ، متخصصان اعصاب دانشکده پزشکی دانشگاه ایندیانا اطلاعات حاصل از آخرین تحقیقات گسترده بین‌المللی ژنتیکی روی اختلال دو قطبی را با پژوهش‌های خود ترکیب کرده و اصلی‌ترین ژنهای عامل بروز این اختلال روانی را شناسایی کرده‌اند.
      در مرحله بعد محققان تلاش خواهند کرد که تست ژنتیکی طراحی کنند تا با کمک آن بتوانند خطر بروز بیماری در افراد مستعد را پیش بینی کنند.
      پس با این حساب ژنتیک تاثیرگذاره و باید در صورت ازدواج تحت نظر متخصص برای بارداری اقدام شود
      به همین خاطر اول مشاوره کنید و بعد برای ازدواج اقدام

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

      محققان معتقدند که این تست ژنتیکی باید با تست «بیو» نشانگرهای خونی همراه شود تا به کمک آن بتوان درمانهای مناسب مشخصی برای تک تک بیماران در نظر گرفت.

      اختلال دو قطبی‌، (Bipolar Disorder)، که به آن بیماری شیدایی ـ افسردگی نیزگفته می‌شود، نوعی بیماری روانی است که با ایجاد تغییرات اساسی در خلق‌و‌خوی، نیرو و فعالیت فرد، توانایی او را برای انجام بسیاری از فعالیت‌ها تحت‌تأثیر قرار‌می‌دهد. دراین بیماری‌، خلق‌و‌خوی فرد از حالت فوق‌العاده سرخوشی به وضعیت ناامیدی و افسردگی شدید تغییر‌می‌کند.

      به‌عبارت‌دیگر، بیماری شیدایی ـ افسردگی (‌Manic-Depressive) دارای مراحلی از شیدایی و افسردگی شدید است که در‌عین‌حال ممکن‌است بیمار در‌بین این حالت‌ها با خلق‌و‌خوی عادی نیز مشاهده شود.

      اختلال دوقطبی را می‌توان با‌عنوان اختلال دوقطبی نوع‌۱ و اختلال دو قطبی نوع‌۲ بررسی‌‌کرد‌. در نوع۱ آن، دوره‌ی شیدایی (Manic Episodes) شدید بروز‌می‌کند و در نوع‌۲ آن دوره‌ی شیدایی خفیف مشاهده می‌شود که به آن نیمه‌شیدایی (Hypomanic Episodes) نیز می‌گویند‌. شروع بیماری معمولاً ممکن‌است با حالت افسردگی (Depressive Episode) همراه باشد و یا بروز دوره‌ی شیدایی و یا نیمه‌شیدایی، آغازگر بیماری باشد. دوره‌ی‌شیدایی نیز می‌تواند به‌صورت خفیف و زودگذر بروز کند و یا با شیدایی شدید و اختلال‌های مهم مشاهده گردد‌. این مراحل را در تصویر زیر می‌توان مشاهده‌کرد.

      در دوره‌ی شیدایی احساس سرخوشی و نشاط فوق‌العاده‌، اعتماد‌به‌نفس اغراق‌گونه، افزایش نیروی خیالی و افزایش فعالیت بدنی‌، عدم‌تمرکز و حواس‌پرتی‌، پرش‌افکار‌، رفتار پرخاشگرانه‌، کم‌خوابی و بی‌خوابی و اغراق درباره‌ی توانایی و قدرت بیمار جلب‌توجه می‌کند‌.

      علاوه‌بر‌این‌ها‌، در دوره‌ی‌شیدایی انرژی فرد افزایش‌می‌یابد، بیمار تحریک‌پذیر و بیش‌فعال می‌شود‌، بی‌قرار‌می‌گردد‌، پُرحرفی می‌کند و در‌حین صحبت از شاخه‌ای به شاخه‌ی دیگر می‌پرد‌، اندیشه‌های زودگذر دارد و احساس خودبزرگ‌بینی به او دست‌می‌دهد‌، با خشونت و پرخاشگری رفتار می‌کند، تمرکز خود را از‌دست می‌دهد‌، با حواس‌پرتی تصمیم‌های ضد‌و‌نقیض می‌گیرد و قضاوت غیرعادلانه می‌کند و‌….

      در دوره‌ی افسردگی؛ اندوهگینی، نگرانی‌، یأس و ناامیدی، کاهش انگیزه برای فعالیت‌، احساس خستگی و ناتوانی‌، بد‌خوابی و کم‌خوابی‌، کم‌اشتهایی و کاهش‌وزن‌، احساس اضطراب و گناه‌، احساس‌پوچی و بی‌ارزشی‌، کاهش اعتمادبه‌نفس‌، کج‌خلقی و پیداشدن افکار خودکشی در ذهن بیمار قابل‌توجه است‌. البته در هر‌دو مرحله ممکن‌است تغییرات خفیف تا بسیار شدید در بیماران بروز نماید و همه‌ی نشانه‌های یاد‌شده به تناوب خودنمایی کند. در دوره‌ی نیمه‌شیدایی نیز نشانه‌هایی مانند نشانه‌های دوره‌ی شیدایی‌، اما خفیف‌تر و یا بدون افکار خود بزرگ‌بینی بروزمی‌کند‌.

      به‌درستی نمی‌توان علت و عوامل دقیق مؤثر در اختلال دوقطبی را معرفی‌نمود‌، اما پژوهش‌های دانشگاهی به عوامل متعددی که در اختلال دوقطبی نقش‌دارند‌، اشاره‌کرده‌اند‌. در‌این ‌میان نقش انتقال‌دهنده‌های‌عصبی‌، هورمون‌ها‌، استعداد ارثی‌، عوامل زیست‌محیطی و نیز ژن مورد‌توجه قرار‌گرفته است‌. پژوهش‌های ژنتیکی اخیر در دانشگاه‌های معتبر جهان نشان‌داده است که می‌توان نقش ژن را نیز در بروز اختلال‌های دو‌قطبی جدی گرفت‌. یکی‌از پژوهشگران آمریکایی اخیراً به این‌نکته تأکید‌کرده است که نسخه‌های مختلفی در ژن‌های گوناگون فعالیت می‌کنند که خطر ژنتیکی ابتلا به بیماری دو‌قطبی را افزایش‌می‌دهند و ممکن‌است مبتلایان به اختلال دوقطبی، چندین مورد از این ژن‌ها را به ارث برده باشند‌. تحقیقاتی که اخیراً در دانشگاه بن آلمان و وایندیانای آمریکا و نیز در دانشگاه‌های دیگر اروپایی و آمریکایی انجام شده، نقش ژن را در بروز اختلال دوقطبی برجسته نموده است‌. البته باید توجه داشت که یک ژن را نمی‌توان تنها عامل ایجاد بیماری دو‌قطبی دانست و باید به نقش ژن‌های زیادی در این بیماری توجه داشت، پژوهش‌های انجام‌شده نشان‌داده است که ژن‌ADCY2‌، روی کروموزوم‌۵ و ناحیه‌ی ژنی MIR2113-POU3F2 روی ‌کروموزوم۶ در بروز اختلال‌های دوقطبی مؤثر‌است‌.

      پژوهشگران اروپایی و آمریکایی با بررسی وضعیت ژنتیکی عده‌ی زیادی‌از بیماران و مقایسه‌ی اطلاعات ژنتیکی آنها با DNA افراد سالم‌، گزارش‌های جدیدی منتشر کرده‌اند که بسیار جالب است‌. آنها با بررسی وضعیت ژنتیکی۲۲۶۶ بیمار مبتلا به جنون ادواری و ۵۰۲۸ بیمار به‌عنوان گروه شاهد‌، اطلاعات ژنتیکی آنها را ارزیابی و تجزیه‌و‌تحلیل کردند و با بررسی بیش‌از دومیلیون ناحیه‌ی DNA، به نواحی خطر نزدیک شدند‌. این پژوهشگران برای نشان‌دادن نقش ژن در بروز اختلال دو‌قطبی‌، درمجموع اطلاعات ژنتیکی ۹۷۴۷ فرد بیمار را با اطلاعات ۱۴۲۷۸ فرد سالم مقایسه نموده و پنج ناحیه‌ی خطر را درDNA تشخیص‌دادند که دوناحیه‌، یکی شامل ژن ADCY2 روی کروموزوم‌۵ و دیگری MIR2113-POU3F2 روی کروموزوم۶ در‌این بررسی مشخص‌‌شد. البته در گزارش دانشگاه بن آلمان نواحی خطر ANK3،TRANK1 وODZ4 قبلاً شناسایی و معرفی‌شده بودند. پژوهش‌های مشابهی که در آمریکا، روی ۸۴۵۲ بیمار مبتلا به بیماری انجام‌شده است، همان نتایج تحقیقات اولیه را نشان‌می‌دهد‌.

      ژن ADCY2‌، آنزیمی را کد می‌کند که Adenylyl cyclase type2 نام دارد و معمولاً در مغز‌انسان فعالیت می‌نماید. این آنزیم به خانواده‌ی ۳ ـ Adenylyl Cyclase Class تعلق دارد‌. همان‌طور که اشاره شد ژن ADCY2 روی کروموزوم ۵ قرارگرفته است‌. این ژن با کد کردن آنزیم مذکور، در انتقال پیام‌ها به یاخته‌های عصبی نقش مهمی دارد. به‌همین‌ترتیب‌MIR2113-POU3F2، که روی کروموزوم شماره‌۶ می‌باشد اثر جدّی در بیماری دو‌قطبی ایفاء می‌کند‌. با‌توجه به این‌که بررسی‌های مختلف نشان‌داده‌ است که انتقال پیام‌های عصبی در بخشی‌از مغز بیماران دوقطبی دچار اختلال شده‌است، کارکرد ژنADCY2 در اختلال دوقطبی قابل توجیه است.

      البته همان‌طور‌که اشاره‌شد پیدایش اختلال‌های دو‌قطبی به اثر عوامل متعدد ارتباط دارد‌. این عوامل که می‌توانند زمینه‌ی خطرساز اختلال دوقطبی باشند، شامل اضطراب و سایر اختلال‌های روانی و عاطفی‌، وجود زمینه‌ی خانوادگی مانند ابتلای پدر یا مادر و یا خواهر و برادر بیمار، اعتیاد به مواد‌مخدر و الکل‌، وجود اختلال‌هایی در سلامت عمومی مانند بیماری‌های مربوط به کارکرد غدد درون‌ریز و غیره می‌باشند و بالاخره اثر جهش‌های ژنی در اختلال دوقطبی به آنها افزوده می‌شود.

    • مشاور , فوریه 15, 2017 @ 5:23 ب.ظ

      با سلام
      اگر خواهر شما تحت نظر روانپزشک هستن و بهبود پیدا کردند باید بدونید جای نگرانی نیست و قرار نیست فرزندشان مبتلا شود منتهی بحث به خاطر پدر همسر ایشون است که چند سال درگیرن و چه مساله ای اغازگر بوده و ایا سابقه ابستری شدن وجود داشته یا خیر
      می توانند پیش روانپزشک بروند و اگر ایشون صلاح دونست ازمایش انجام بدن ولی باید تحت نظر متخصص روانپزشکی باشند قبل از مشاوره زنتیکی و ازمایش انجام دادن .اگر به هم علاقه دارند با پیشرفت علمی که داریم نباید به طلاق و جدایی فکر شود مگر اطمینان حاصل کنند که ممکن است فرزندشون در اینده با خطر مواجه شود
      موفق باشید

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.