از اطراف ما افراد زیادی هستند که فکر میکنند موفقیت شغلی آنها فقط به خاطر درست بودن عملکردهای شخصی آنها است. این تصور از سرنوشت خودآفرین باعث شده محیطی در ادارهها و شرکتها به وجود آید که همکاران برای جلو افتادن از یکدیگر و رسیدن به مقامی بالاتر از هم، اطلاعاتشان را از هم مخفی نگاه میدارند و از کسی تقاضای کمک نمیکنند.
اما این تنها راه رسیدن به موفقیت نیست. در واقع، هرچه از نردبان ترقی بالاتر روید، به این نکته خواهید رسید که زمانی می توانید پیشرفت بیشتری داشته باشید که بدانید چطور از همکاران خود برای گرفتن اطلاعات استفاده کنید و به اتفاق هم برای یک هدف مشترک تلاش کنید.
از راه دور دوستی رسید که از لزوم داشتن تجربههای مشترک گفته میگفت. رسیدن این دوست همزمان بود با برد عجیب تیم آلمان و باخت تمام عیار آرژانتین. دختر کوچولوی من که پیراهن آرژانتینش را پوشیده بود، حسابی بهتزده بود. از قضا من که چندان آدم فوتبالی نیستم (و ببخشید که در این یک مورد باحال به نظر نمیرسم)، رفتم دقایقی بعد از بازی برای خرید به اطراف منزلمان. قیافه آقایونی که خانمهایشان بلافاصله بعد از بازی از خانه فرستاده بودندشان بیرون تا پیاز و سیبزمینی بخرند، دیدنی بود.
سیگارهای روشن و آههای زیر لب و نگاههای پر مفهوم و سر تکاندادنهای معنیدار به هم و باز من که به این عشق دیوانهوار به فوتبال همیشه خندهام میگیرد. یادم هست وقتی در دبیرستان بودنم، تیم آلمان ستارهای داشت به نام لوتار ماتیوس. یکی از دخترهای مدرسه ما آنجوری که خودش میگفت با لوتار مکاتبه داشت. یادم هست همه ما آن روزها باور داشتیم که او راست میگوید و همیشه حال و احوال لوتار را از او میپرسیدیم.
حالا که درست ۲۰ سال از سال اول دبیرستان من و این ماجرا میگذرد، به سادگی همهمان خندهام میگیرد.
اما چیزی نوستالژیک مرا به تیم آلمان سمپات میکند و شاید هم آن چیز همین خاطره لوتار ماتیوس است یا یورگن کلینزمن که موقع زلزله رودبار در جام جهانی که ایران شرکت داشت، کلی به زلزلهزدگان کمک مالی کرد. بازی را نصفه نیمه دیدهام، اما میفهمم که چیز متفاوتی در تیم آلمان هست که این برد را شکل میدهد و آن کار گروهی خوب است… ستارههای آلمانی به عکس بازیکنان آرژانتین اصراری به تک دیدهشدن و انحصارگرایی امتیازات به نفع خودشان تنها ندارند.
کار در یک حلقه تیمی منسجم و از پیش تمرین شده جلو میرود و به نتیجه هم میرسد.
کنارگذاشتن جاهطلبی تنها دیدهشدن تمرینی است که بازیکنان آلمانی خوب از پسش بر آمدهاند و نتیجهاش را هم دارند میبینند و به دنیا هم نشان میدهند. برد تیم آلمان را نمیتوان تنها به حساب دیوانگی این جام غیرقابل پیشبینی دانست. به گمانم مارادونا همانطور که ظاهرا شوخی کرده بود، تیمش را بیبرنامه روانه زمین کرده بود.
خشم آرژانتینیها و صبوری و تمرکز آلمانیها تفاوتهای بسیار دیگری را رو میکرد. از برد آلمان اما دلم گرفت، نه به خاطر دمغشدن دخترم یا طرفداران آرژانتین. بلکه به خاطر این نکته فرهنگی که به یادم آمد ما در ایران در هیچ کاری تقریبا کار گروهی منسجم و خوب نداریم. تشکیلات صنفی ما همیشه به خاطر عدم تجانس تصمیمگیریها به شکست منجر میشود و این گروهی کارنکردن را از سالهای مدرسه نیاموختهایم و یک روزنامه دیواری خوب به دیوار مدرسهمان نزدیم، یک گروه نویسندگی جمعی مستمر در طول چند سال نداشتهایم! استثناها را در نظر نگیرید، حرف من کلی است. پیشنهاد دوستانه من برای این شما این است که برای خودمان یک تمرین بکنیم و خودمان را به جای خوشحالکردن، این بار ارزیابی کنیم.
به گذشتهمان برگردیم و ببینیم چقدر اهل کار گروهی بودهایم. قطعا فرصتهایی از این دست را همگی پشت سر گذاشتهایم. قاضی خودمان باشیم و بعد از این ارزیابی، تمرین گروهی کارکردن و گروهی جلو رفتن بکنیم. به گمانم برای همهمان تمرین مناسبی است، خصوصا در این مقطع از زمان!
شعر طنز
روبهی قالب پنیری داشت
برد و آن را درون دشتی کاشت
زاغ طفلک که کار او را دید
جست و از روبهک چنین پرسید:
گر نمیخوردیاش بگو که چرا؟
آنقدر گول میزدی تو مرا؟
نیش روبه گشوده شد به دو ور
گفت: میخوای درش بیار و ببر!
شخصی میگذشت از آنجا گفت:
به چه جالب و به چه زیبا گفت:
روبهان گرچه رند و حیله گرند
گاهی اما مریض و خیره سرند…
مثل باقی که نیست آن روباه
«روبه کرمکی» است آن روباه!
نکته:
سگ میزنه، گربه میگه عجله کن!
سگ میگه تندتر نمیشه گربه جون!
سگ میگه بسه گربه! واسه امشب
پلیس ملیس اینجا پلاسه امشب
گربه ولی گوشش بدهکارش نیس
اصلا حواسش روی رفتارش نیس
میرقصه اون با صد تا ناز و اطوار…
طفلکی سگ ساز میزنه به ناچار
توی دلش میگه که کاش بمیره
این آخه گربهاس یا که نرّه شیره؟
گربه رو باید دم حجله کشتش
باید یه چیزی به زور گذاشت تو مشتش!
این همه گربه توی کوچهها هس
پس چرا این یکی مخش پیادهاس؟
این همه گربه این ور و اونوره
هیچکی مث این به ما نمیپره…
بسه دیگه… خسته شدم آخه من
من به درک… مردم میخوان بخوابن!
گربه میگه گور بابای ملت
کرمها براش دس میزنن به شدت!
به روش نمیاره ولی سگ اصلا د…
ساز میزنه… با خنده و با لبخند!
گربه میون هنگومه مرتب…
غر میزنه به سگ همهش زیر لب:
دارم به ساز تو همهش میرقصم
باور کن از دیکس کمر میترسم
سگ ندیدم این همه پررو والا
ایول به این رو بگو صد ماشالا
خلاصه که چن سالی میشه حالا
سگ میزنه…. گربه میرقصه اینجا…
هر دوتاشون ز دست هم شکارن…
زور میزنن به روی هم نیارن.
منبع: مشاورکو