مرکز مشاوره

بهترین مشاوره آنلاین

بهترین مشاوره آنلاین

بهترین مشاوره آنلاین را چگونه بیابیم؟ این وب سایت در نظر دارد تا سال آینده بهترین مرکز مشاوره آنلاین باشد

مرکز مشاوره ویژگی ها و شاخص های مختلفی دارد

*

روش اول در بخش کامنت ها پرسیده بشه و حداکثر یک ساعت پاسخ داده می شود.

روش تلگرامی از طریق آدرس زیر:

https://t.me/kanonmoshaveran_bot

روش سوم با دفاتر زیر تماس بگیرید و مشاوره اسکایپی بگیرید.

شماره های تماس 01

  • در ابتدا باید انتظارات مراجع را مرتفع سازد
  • باید فضای مناسبی داشته باشد
  • مشاوره باید توسط متخصص داده شود
  • مشاور و مراجعه به اینترنت و ابزارهای ارتباط جمعی دسترسی مناسبی داشته باشند

ریشه اولین مرکزمشاوره آنلاین

این نوع مشاوره از سال ۲۰۰۱ در جهان مرسوم شد و اکنون یکی از روش های شناختی در کشور ایران محسوب میشود.

این روش نیازهای اولیه دارد که در تمامی کشورهای جهان قابل اجرا نیست و از طرفی این روش در کشورهای پیشرفته راحتر است

زیرا سرعت اینترنت و کیفیت ابزارهای ارتباطی نقش به سزایی در آن ایفا میکند

ویلسادر یک روانشناس است که برای اولین بار این روش را استفاده کرد و آن را به سایر مشاوران، متخصصین و روانشناسان پیشنهاد داد.

بهترین مشاوره آنلاین است.

به نظر شما کدام ملاک در این موضوع و افزایش سطح مشاوره آنلاین مهم است؟

    • دسترسی مناسب به اینترنت
    • سرعت بالا اینترنت که بدون قطعی باشد
    • دسترسی به موبایل همان تلفن همراه و کامپیوتر شخصی
    • فضای مناسب و بدون سر و صدا
    • شرایط مناسب محیطی و آب و هوایی برای روانشناس و مراجع
    • در دسترس بودن مشاور خوب
    • توان دسترسی به یک مشاور توانمند و به روز
    • استفاده از سایت های معتبر همجون “مرکز مشاوره”
  • یافتن یک سایت معتبر

مولفه های دیگر هم در این موضوع مهم است.

  1. خوب است در مورد مرکز مشاوره خوب این سوالات را از خود بپرسید:
  2. آیا معتبر است و می شود به آن اعتماد کرد؟
  3. آیا مورد تایید کانون مشاوران ایران است؟
  4. آیا مشاوره تخصصی در زمینه دلخواه من دارد؟
  5. آیا می تواند به من و خانواده ام کمک کند؟

شماره های تماس 01

پسر ۲۱ ساله من دانشگاه را ترک کرد

پسر ۲۱ ساله من دانشگاه را ترک کرد و از هر اموزش و کلاسی هم امتناع میکند بجز افراد خاص مثل دوستانش با هیچ فرد یا فامیل هم علاقه به رفت و امد نداردو بقول معروف درstand by مانده است من باید چکارکنم و به کدام روانشناس او را متقاعد کنم که برود.ممنون

پاسخ

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه

با تولد دخترم که الان ۹ماهشه پسرم کمی منزوی شده

باسلام. پسر اول من ۹ساله هست؛با تولد دخترم که الان ۹ماهشه کمی منزوی شده بیش از حد جلب توجه میکنه نمیدونیم باید چطور باهاش برخورد کنیم.

پسرم بیش از اندازه احساس بزرگ بودن میکنه.لطفا راهنمایی کنید

پاسخ
اصولا با تولد فرزند جدید کودک بزرگتر حسادت هایی را دارد و مخصوصا که پسر باشد که به دلایل غرور و ویزگی های شخصیتی خیلی صحبت نمی کند در این مورد ولی بار فتارها گاها احاساتش مشخص می شود .
شما نباید کوچکترین تبعسضی قائل شوید و تا می توانید در کارها او را دخیل کنید مثلا در هنگام غذا دادن به خواهرش از او کمک بخواهید و یا در مورد لباس پوشیدن کودک نظر براردش را بپرسید و حتی پدرش با او به تفریح برود (کانال تلگرام کانون مشاوران ایران).
و در کل مسئولیت هایی را تحت نظارت خودتان به او بدهید و نشان دهید که با ورود فرد جدید او به عنوان حامی بزرگتر مطرح می شود .
ودر مورد اینکه گاهی بیشتر به خواهرش توجه کردید را ضعیف و کوچک بودن و قادر به حمایت از خودش نیست رو مطرح کنید .

موفق باشید

همسرم سریع قهر میکنه و میگیره میخوابه

با سلام من نزدیک یک سال که ازدواج کردم وقتی مساله ای بین من و شوهرم پیش میاد بدون اینکه بدونم از چه چیزی ناراحت شده سریع قهر میکنه و میگیره میخوابه قهر رو ی جورایی راه حل میدونه من تا الان سر همه چی منت کشیدم و نازش رو میکشم تا قهرش طولانی نشه خسته شدم و واقعا انگار با ی کودک ۳ ساله طرفم ن ی مرد ۳۰ساله!البته قهر کردن و حال طرف رو گرفتن بین مادرو پدر ایشون عادیه چون من وقتی وارد زندگیشون شدم متوجه شدم قهرای ۵ ساله هم باهم داشتن! از نظر من بهترین راه حل مذاکره است ولی واقعا دیگه نمیتونم ب این مرد ک هنوز بچه است تکیه کنم .چکار کنم؟؟؟

باسلام خب اگر الگوی خانودگی خودشون هم همین طور بوده است این شرایط را سخت تر می کند .
بهتره با ایشون به روانشناس مراجعه کنید ضمن اینکه رفتار شما هم باید اصلاح شود و بعد از قهر توجه بیش از حد شما ایشون جسارت بیشتری پیدا کردند و وقتی شما بخ اهید به قول خودتون منت کشی کنید باورشون میشه که مشکل از طرف شما بوده نه ایشون و خب این شرایط را یخت تر می کند در هر حال برای بهبود شرایط زندگی باید اقدام کنید و در شرایط فعلی مذاکره و ….جواب گو نخواهد بود . موفق باشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۸۸۴۱۹۸۳۲
موفق باشید

ترس از آینده

اگه یکی از زندگی بترسه…از آینده…از خودش…تکلیفش چیه؟

پاسخ

هر ترسی ریشه ای داره که باید در حضور مشاورروانشناس این مشکل ریشه یابی بشه وگرنه دلیلی نداره که شما از نعمت زندگی که خداوند بهتون داده گریزون باشید
در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

شوهر شکاک

سلام من ۲۴سالمه شوهرم٫الان۳ساله ازدواج کردیم اما اون شکاکه با همه قهر میکنه طولانه مدت بامنم.

فقظ حرف خودشو قبول داره.

اهل صحبت نیست.اهل مسافرت و تفریح وخوشی نیست اصلا بامن روزها حرف نمیزنه.هر راهی رو امتحان کردم.صبوری کردم.

ولی نمیشه الان ۳ماهه محل نمیذاره ولی قهرم نمیکنه.با مطالب زیادی که از اینترنت خوندم شبیه افراد پارانویید هست.توروخدا کمکم کنین.نمیزاره مشاوره برم

پاسخ

دوست عزیز بهتره شما اول خودتون به مشاور مراجعه کنید …. چون باید راهکارهای برخورد با ایشون رو فرابگیرید
میتونید به ایشون اینطور بگید که چقدر متاسف هستید که چیزای زیادی در زندگی هست که ناراحتش میکنه و چقدر ناراحت هستید که نمیتونید بهش کمک کنید
…پس به مشاور میخوایت مراجعه کنید تا بتونید راه کمک کردن به ایشون رو یاد بگیرید و اینطور ترغیبش کنید تا برای اصلاح رفتارش اقدام کنه
در غیر اینصورت باید تصمیم سختی در زندگی با ایشون بگیرید (بررسی سوگیری های روانشناختی).

تنها منم که مشکلاتم جدی هست وهیچ کس مثل من زجرنمیکشد

باعرض سلام وخسته نباشیدمن راستش رابخواهید حس میکنم تنها منم که مشکلاتم جدی هست وهیچ کس مثل من زجرنمیکشد واقعا زندگی خیلی سختی دارم ۱۴سالم بود بخاطریه نخ سیگارازمدرسه اخراجم کردن ومنم خودکشی کردم وکارم به بیمارستان وشستشوی معده رسیدتو۱۶سالگی بایه نامردمعتاددست بزن بازورخانوادم ازدواج کردم وبعداز۴ماه عقدطلاق گرفتم برادرم ودامادمون شوهر خواهرم نسبت به من هیزهستن
وگاهی مراتهدید میکنندوباپرویی ازمن پیشنهادسکس میکنن خیلی تنهام تاالان۳باری خودکشی کردم ومتاسفانه زنده ام بااینکه خواهروبرادردارم اماانگارهیچ کس وندارم وتنهاوبی کسم مادرم هواموداره هیچ دوستی ندارم چون همه دوستام بهم خیانت کردن وناروزدن خاستگارخیلی دارم اما پاش که میرسه هرکدوم ازاعضا خانواده یه بهانه واسه جلوگیری هزخوشبختیم میگیرن
فقط میخوان زجرم بدن ازخانوادم خیلی بدی دیدم متلک وحرف شنیدم به هیچ کس اعتمادندارم من وقتی به برادرودامادمون اعتمادنکنم چطوربه دیگران اعتمادکنم راستشوبخواین توخیابون چندباری پلیس بهم شماره دادن پیش دکترمردرفتم بهم درخواست دوستی داداولین باربه مشاورمدرسم اعتمادکردم که زندگیمونابودکردخیلی حرف هادارم خیلی دلم شکسته خیلی تنهام خیلی بیکسم حاضرم بمیرم
اما این زندگی رونداشته باشم بازم حرف دارم اما حس میکنم تا اینجاش کافی باشه وگرنه دلم میخوادهمه چیزوبگم وباکمکشما همه چیزودرست کنم بااینکه نا امیدم من واقعا شکستم اگرراهی دارین بهم بگین با تشکرفقط میتونم بگم ازخانه وخانوادم فراریم .

وآی فکرنمیکردم جوابی نگیرم حتما شماهم پیش خودتون میگین خب آدم بمیره بهتره تا اینجورزجربکشه وعذابش بدن آخه این دیگه چه زندکی هست!میدونم مردن حقه وبهترین راه اونم واسه من تازه من همه مشکلاتم ونگفتم این فقط نصفش بودیه کوچکی اززندگیم بودفکرکنم اگرهمه روبخوام بگم دیگه هنگ کنیدنمیدونم خودمم خسته شدم

ازاینکه همه روزوشبموبا آه واشک وبغض وناراحتی سرمیکنم وتنهام بایدبگم هیچ دلخوشی وسرگرمی هم ندارم نه کلاسی میرم نه مسافرت میریم نه حتی بیرون همش توخونه وهمیشه تواتاقمم وفقط موزیک گوش میکنم …!!!مادرم فقط میگه ناراحت نباش ایشاله بعدازاین سختیآ خوشبخت میشی توآینده!!!آینده ای که هیچ وقت نمیاد!.

پاسخ
دوست عزیز اتفاقا” نظر ما برعکس شماست … زندگی موهبت و نعمتی هست که خداوند به انسان داده پس در این مورد شاکر باشید و طرف خودکشی نرید

باید در این مورد خودتون به سطحی برسید که بخوایت موقعیت رو تغییر بدید
شما میتونید با یاد گرفتن حرفه و یا هنری میتونید برای خودتون درامد و استقلال داشته باشید …بهتره تمام این تفکرات منفی رو از خودتون دور کنید تا بتونید راحت و سبکبال زندگی کنید …

اینکه با شک و تردید به دیگران و کارهاشون نگاه کردن چیزی رو جز کاشتن تخم شک و تردید و بی اعتمادی برای شما نداره … بجای این تفکرات از تجربیات خودتون استفاده کرده تا دوباره دراین شرایط بد گرفتار نشید … محبت به خانواده و رعایت حریم و خطوط قرمزشون میتونه باعث آرامش شما بشه تا بتونید به چیزی که میخوایت برسی

بعدازطلاقم رفتم مدرسه بزرگسال ودررشته عکاسی درسای عمومیممو پاس کردم

سلام واقعا ازراهنماییتون متشکرم ومیخوام بازم بهم کمک کنید.

من همین طورکه گفته بودم من نمیتونم کلاس متفرقه برم میدونیدمن بعدازطلاقم رفتم مدرسه بزرگسال ودررشته عکاسی درسای عمومیممو پاس کردم اما تخصصی که به عکاسی مربوط میشدرونه چون خانوادم مخالف بودن ومخارجش برای ما سنگین بود.

خلاصه من خیلی به عکاسی وبازیگری وتعمیرات موبایل علاقه دارم اما هردفعه که ازخواسته هام وآرزوهام به خانوادم میگم اونآ منودست میندازن وبهم میگن تورویایی هستی وتوتخیلات نروانگاربهشون گفتم میخوام برم مریخ!

من واقع به عکاسی علاقه دارم ومیدونم موفق هم میشم اگربخوام برم واسه این حرفه اما خب هیچ کدوم ازاعضای خانواده منو درک نمیکنه وهبچ کدوم پشتم نیستن وبهم میگن من رویاییم .

بنظرشما عکاسی رویاییه درسته خرج داره اما من یباربه خانوادم ثابت کردم که اگربه چیزی علاقه دارم تلاش میکنم فقط کاعیه داشته باشم!

خلاصه مثلا من دلم میخوادبرم باشگاه ورزش تکواندواما خانوادم میگن نه باشگاه فقط بدنسازی ومن هیچ علاقه ای ندارم خب همینطورکه گفتم واسه کلاس رفتنم یا مخادجشودرنظرمیگیرن یا میگن لدردنمیخوره یا رفت وآمدش خب یا میگن هرچی ما گفتیم

مثلا چندوقتی بودخیلی حوصلم سر رفته بودگفتن بروخیاطی گفتم خب حداقل بذارین چیزی که دوست دارم وبرم اما قبول نکردومنم بخاطرکه حوصلم سرنره اجباری رفتم خیاطی وچون علاقه ای نداشتم وکسل کننده بودواسم دیگه نرفتم واونآ گفتن تونمیتونی و…

خلاصه من میدونم ازنظرخانوادم هیچ شانسی ندارم چون هیچ کدومشون هم پشتم نیستن ودرکمم نمیکنن وکارشون فقط مسخره کردن منه که هروقت ازآرزوم بگم اونآبگن توتخیلی هستی …!

بخاطرهمین من رفتم توسایت همسریابی که زودازخانوادم جداشم تحملوشون واسم مشکله نمیتونم بیشترازاین کنارشون زندگی کنم حرفآمونمیفهمن وواقعا باهام بدرفتارمیکنن خلاصه من تواین سایت با یه مردکانلا ازهمه نظرایده ال آشنا شدم که ده سال ازمن بزرگتره (مشاورانه، مشاوره آنلاین).

خب خودم خواستم وگفته بودم یکی میخوام که ده الی پانزده سال ازم بزرگترباشه خلاصه من که خونمون شهرستانه واین آقا هم تهران هست وهم خارج میره بهم گفته که باهاش فرارکنم گف چون ازدواج کرده یباردیگه حوصله خاستگاری رونداره وگفت اگرمن واقعا دوستشدارم برم تهران .

منم گفتم من توشهرخودم همه جاشوبلدنیستم میترسم گم بشم اونم گفت پس خودم میام دنبالت ومیریم وعقدمیکنیم من فقط میخوام بدونم اگرباهاش فرارکردم ورفتم واقعا عقدم میکنه آخه من دیگه اون موقع جز اون هیچ کس وندارم بهم گفت بعدازعقدبا خانوادم آشتی میکنه وازدل خانوادم درمیاره گفته تایک ماه آینده میادکه اگرهموپسندکردیم بعدباهم بریم…

اون گفت یه دخترشهرستانی میخوادچون میدونه که اهل زندگی هستن و…من فقط میخوام مطمعن شم بعدش کنارم میمونه وتنهام نمیزاره وعقدم میکنه میشه بازم راهنماییم کنید تشکر.

پاسخ

دوست عزیز شما رفتارهای خانواده خودتون رو غیرقابل تحمل میدونید و بخاطرش میخوایت دست فرار بزنید و این واقعا” تعجب برانگیزه که یک دختر تا این حد ساده لوحانه میخواد حیثیت و آبروشو به خطر بندازه …
ما پرونده های زیادی از همین مسایل داریم که ختم به فجایع عجیبی شده و شما خیلی بچگانه خانواده خودت رو با این ازدواج میخوای عوض کنید …

دوست عزیز افرادی که رسما ازدواج میکنن و خانواده ها هم رو میشناسن اینطور به مشکلات برخورد میکنن بعد شما چطور انتظار دارید با ایشون به خوشبختی برسید ؟
ایشون و یا هر کسی دیگه در این شرایط نمیتونه شمارو خوشبخت کنه چون تعهدی نسبت به شما نداره و اگرم باشه فقط و فقط برای رابطه جنسیه
امیدوارم بتونید خودتون رو از این افکاری که دچارش شدید رها کنید شرایط خانواده ارجحیت بسیاری به این ازدواج ها داره

دیگه تحمل خانوادم ندارم چون حریم شخصی وخصوصی ندارم

مثلا اینکه میگم دیگه تحمل خانوادم ندارم چون حریم شخصی وخصوصی ندارم مثلا من یه فلش داشتم با دوتا مموری که داخلش کلی عکس بودعکسآی خودم عکسی که ازطبیعت گرفته بودم با موزیک برادرم واسه که ناراحتم کنه فلشموکه ازم برواشت بعدهردوتا مموریم وکه داخلش عکسام بودروپاک کرد تمام عکسام عکسای مال مثلا پنج سال پیش خب من واقع ناراحت شدم وکلی گریه کردم

ووقتی هم به پدرومادرم گفتم گفتن به ماربطی نداره تقصیرخودته خب من واقعا هم روعکسام حساسم همه روهم پاک کرداون یکی برادرمم تا یه چیزی میشه میخوادزورشوبه روخم بکشه وکتکم میزنه خواهرم بجای که ناراحت شه وطرفموبگیره یواشکی به این حالم میخنده وخوشحال میشه هیچ کسم ندارم باهاش دردودل کنم تنهای تنهام حتی بعضی وقتا که میخوام بامادرم صحبت کنم میگه برومن حوصله ندارم.

بخاطرهمین همش تواتاقمم میدونیدمن مطمعنم اگربااین آقا برم منوهم خوشبخت میکنه هم باهام ازدواج میکنه چون بهم قول دادکه تا فرارکردیم بریم محضر وعقدکنیم.

میدونیدمن همیشه واسه همه کس دلسوزی کردم واگردرتوانم بودکاری انجام دادم وهمیشه به خدامیگفتم خدایا توفقط مواظبم باش وتنهام نذاراما دیگه طاقتم طاق شده خیلی ناراحت بودم وگفتم خدایا من دیگه قلبی ندارم تیکه تیکه شده قلبم خودمم خردشدم دیگه بسه.

واقعاموندم دام میخوادیه ساعت ازته دل بخندم شادباشم دورازخانواده درآرامش دورازعذاب ودلم میدونیدواقعا دارم میگم سخت ترین روزای زندگی من توخونه پدرم بودخیلی پشیمونم طلاق گرفتم با اینکه شوهرمم بدبود.

اما من توخونه پدرم خودکشی کردم میخواستم فرارکنم همش گریه میکنم وناراحتم وعذاب میکشم وشدم مث افسرده ها من هیچ وقت این خانواده رونمیخواستم که مانع پیشرفتم وخوشبختیم شن هیچ وقت این زندگی رونمیخواستم وواقعا ازاین زندگیم وحس وحالم متنفرم ازآدمآی دوروبرم که اسم خودشونوگذاشتن خانواده وهمخونم!

بنظرمن خانواده وخواهروبرادربایدپشت هم باشن نه اینکه ازناراحتی هم خوشحال شن ودرتلاش باشن که هموبرنجونن اونم فقط منو….فقط دعامیکنم هیچ وقت مث آدمآی اطرافم رزل نشم وهمیشه همینجورمهربون وساده وپاک باقی بمونم حاضرم خودم بشکنم اما حاضرنیستم قلب کسی روبشکونم

واحساس کسی روبه کینه ونفرت تبدیل کنم با اینکه خودم کلی عذاب کشیدم.بارم لطفا بهم کمک کنید اللخصوص درموردهمین موضوع خاستگارم که گفتم توسایت همسریابی بود تشکر.

پاسخ

دوست عزیز شرایط سخت هست ولی از امنیت برخورداره …

شما دنبال یک توجیه برای فرار از مشکلتون هستید ولی اینکارتون قابل توجیه نیست ..

شما به گفته خودتون فرد مهربونی هستید پس نباید اجازه بدید ازش سوء استفاده بشه و خودتون رو از چاله به چاه بندازید
متاسفانه این سایت ها رسمی نیستند و افراد مختلفی به هدف بهره کشی جنسی و یا قاچاق انسان و … ازشون استفاده میکنن …
یک مثال میزنم …شما با برادر و خواهری که با هم بزرگ شدید اینقدر اختلاف دارید پس چطور میتونید با کسی که هیچ تعهدی نسبت به شما نداره به خوشبختی برسید …

من تجربه این حرف رو دارم که به شما هشدار میدم … چیزی که ما تا به امروز دیدیم این بوده که هر کسی فرار کرده شکست خورده برگشته وشرایط رو برای خودش سخت تر هم کرده
این زندگی رو تحمل کنید و روشهای تحت تاثیرگذاشتن رو یادبگیرید تا بتونید زندگی خوبی رو مهیا کنید بسیار به عقل نزدیکتره تا اینکه دل به یک سراب زیبا ببندید
به وضوح میبینم اگر هشدار مارو قبول نکنید در آینده باز در این سایت دنبال راه حل برای  خواهید بود
پس اجازه ندید مهربونی زیاد رنگ حماقت و سادگی بگیره

سه ساله باخانومم ازدواج کردیم و۵ بار قهر کردیم

وزندگی مون طبیعیه فقط از سال اول شروع بشرط گذاشتن کیهانه گیری کرد.

الان ۲ ماه رفته جوابم رو نمیده پدر ومادرش وبقیه میگن حرف پارک گوش نمیکنه .

۳ شرط گذاشته

۱: حق طلاق میخوام

۲: ماشین و زمینتو بنامم کن

۳; باید از اصفهان بریم کنار پدرش خوزستان.

هرسری سر یه سری مسایلی کوچک بدون اینکه بامن صحبت کنه بعنوان مهمانی میره .بعد شروع میکنه به این کارها گفته شده.ضمنا شغلش مشاوره خانواده است.منم کار ساختمانم بهیچ مشکل مالی.جنسی.عشقی نداریم. خواهش میکنم چکار کنم خیلی اذیتم ازقهرهاش .راهنماییم کنید خواهشن.?

پاسخ بهترین مشاوره آنلاین تهران و شهرستان ها

دوست عزیز چیزی که واضح هست ایشون چنین رفتاری رو در هر دوره ای از خودش نشون میده و شما باید در این مورد حتما” با ایشون به نتیجه برسید
ایشون باید با شما صحبت کنه و تکلیفشو روشن کنه یا میخواد به زندگی ادامه بده یا نمیخواد
شما هم باید مشخص کنید آیا حاضر به قبول شرایطش هستید یا خیر ؟ با سابقه ای که داره ممکنه در آینده دوباره بهانه های دیگه ای بیاره
پس خوب فکر کنید و در تصمیم گیری قاطع باشید

منبع: com.مشاوره-آنلاین


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

93 نظرات

  • مریم , نوامبر 5, 2013 @ 7:42 ب.ظ

    سلام حس میکنم تو رقابت با دوسام کم اوردم دوسایی که قبلا معدلشون حدود یکی دو نمره از من کمتر بود حس مینم نمیتونم بهشون برسم چیکا کنم ؟؟؟؟؟؟؟حالم اصن خوب نیس من تلاش میکنم ولی نمیشه کمکممممممممممممممممممممممممممممممممم کنید لطفا

    • دکتر منصوره ناصحی , نوامبر 6, 2013 @ 9:51 ب.ظ

      سلام پاسخ شما در ارسال قبلی شما داده شده
      موفق باشید

    • ناشناس , ژانویه 14, 2014 @ 10:27 ب.ظ

      بی خیال زیادی خودتونو درگیر نکنین

  • ناشناس , ژانویه 13, 2014 @ 9:58 ب.ظ

    مشاوره آنلاین خیلی خوبه دستتون درد نکنه

  • ناشناس , ژانویه 15, 2014 @ 3:01 ب.ظ

    سلام آیا عشق واقعی وجود داره؟

    • ناشناس , ژانویه 16, 2014 @ 10:20 ق.ظ

      ممکنه ولی خیلی کم

      • ناشناس , ژانویه 18, 2014 @ 10:29 ب.ظ

        نه بابا این حرفا مال قصه هاست

    • ناشناس , ژانویه 20, 2014 @ 12:10 ب.ظ

      be hich vajh

  • ناشناس , ژانویه 15, 2014 @ 8:25 ب.ظ

    منم خیلی خوشم اومده

    • ناشناس , ژانویه 18, 2014 @ 6:59 ب.ظ

      از چی؟

      • ناشناس , ژانویه 19, 2014 @ 6:37 ب.ظ

        از مرکز مشاوره

  • ناشناس , ژانویه 19, 2014 @ 9:58 ب.ظ

    سلام من نمیخوام با خانوادم زندگی کنم دیگه ازشون خسته شدم شما چه پیشنهاد میدین؟

    • ناشناس , ژانویه 20, 2014 @ 8:24 ب.ظ

      من که میگم باید تحمل کنید تا زمانی که مستقل شین

  • رویا , مارس 8, 2014 @ 1:19 ب.ظ

    سلام شوهرم بهم شک داره چیکارکنم؟

    • Anonymous , مارس 8, 2014 @ 9:44 ب.ظ

      دلیل شکش چیه؟

  • ش ز , مارس 16, 2014 @ 8:30 ق.ظ

    با سلام و عرض خسته نباشید بدون مقدمه درد دل میکنم و طلب راهنمایی همسرم بسیار پرخاشگر و بد دهن است و با کوچکترین مساله حرفهای ناشایستی به من در حضور دختر ۴ ساله ام میزند از طرفی دخترم هم بسیار بهنه گیر است بر سر کوچکترین اختلافی با همسالانش در حد مرگ گریه میکند و برای یه مساله کوچک بیش از اندازه واکنش نشان میدهد واقعا در زندگی و حل مشکلاتم درمانده شدم لطفا کمکم کنید

    • Anonymous , مارس 17, 2014 @ 1:42 ب.ظ

      شما نیاز به مشاوره حضوری دارین اینجا نمیتونید برای مشکلتون را حل پیدا کنید

  • سویل00 , سپتامبر 3, 2014 @ 10:55 ق.ظ

    با سلام .من یک ونیم ساله با پسری دوستم ۲۹ساله هستن دیپلم .من دانشجو ۲۱قصدمون ازدواجه وتا حدودی خونوادمون خبر دارن هر دو مذهبی هستیم .ایشون گاها بهم دروغ میگن پارسال گفتن میرن ترکیه بدلیل مسافرت کاری باور نکردم بخودشونم گفتم که دروغ میگن و الانم دو هفتس که میکن رفته کما مطمینم که دروغ میگن خودشون رو جای خواهرشون جا زدن که مثلا خکاهرشه داره بهم اس میده گفتم زنگ بزن صداتو بشنوم باور کنم یا بگو کدوم بیمارستان هیچ نگفت ..لطفا بگین چیکار کنم باهاشون ادامه بدم یا نه؟

    • Anonymous , سپتامبر 3, 2014 @ 4:29 ب.ظ

      خب تکلیف شما کاملا” مشخصه … اینکه بخوای با فردی دروغگو زندگی کنی کاملا” به خودت مربوط میشه …
      چون مطمئن باش در زندگی مشترک هم باید به این بازیهای بچه گانه اش هم عادت کنی و زندگی خودت رو بر روی دروغ های این اقا بسازی …پس بهتره با مشورت با مشاور تصمیم درستی رو اتخاذ کنی

      مشاوره تلفنی با شماره :
      ۰۲۱ – ۲۲۳۵۴۲۸۲

  • پارمیدا , سپتامبر 3, 2014 @ 5:40 ب.ظ

    سلام تورو خدا خواهش میکنم کمکم کنید زندگیم به اخر خط رسیده جریان رو براتون تعریف میکنم من دو ماه از عروسیم گذشت و متاسفانه دست به خیانت زدم اونم با پسری که قبلا تو دانشگاه باهم دوست بودیم و به قول خودش میگفت عاشقمه من بعد از ازدواج دوهفته ای بود که باهاش بعضی وقتا اس میدادم تا اینکه شوهرم فهمید و خیلی ناراحت شد گفت طلاقت میدم توهم برو با اون پسر تا اینکه با اسرار و التماس های من بخشسیدم و به زندگیمون ادامه دادم الان که ۴ماه از اون جریان میگذره همسرم خیلی بهونه گیر شده میگه هرروز توبایدبری پیش مادرم منم باردارهستم و شش ماهم هست و نمیتونم هرروز برم پیشش برم تا اینکه دو روز شد من نرفتم پیش مادرشوهرم و باهم دعوا کردم بعدش هم بهم گفت دیگه نمیهوامت ازت زده شدم و الان رفته تقاضای طلاق داده و اخر این ماه نوبت دادگاه داریم و من نمیدونم چیکارکنم با این بچه ی تو شکمم چیکارکنم کجابرم هرچقذهم بهش میگ بیابریم مشاپر میگه نمیام من الان چیکارکنم توروخدا خواهش میکنم زودی جوابموبدید

    • Anonymous , سپتامبر 4, 2014 @ 4:59 ب.ظ

      خانم پارمیدا ….
      متاسفانه کارهایکه ما انجام میدیم تبعاتی داره که گاهی دیگه نمیتونیم اونارو به حالت قبل برگردونیم …
      حالت شما شبیه راننده ای هست که برای فقط یک ثانیه بی احتیاطی باید برای همیشه فلج بمونه و این نوع تاوان رو هنوز کسی نمیدونه چرا اینقدر گرون تموم میشه …در مورد شما چه امروز و چه ۲۰ سال دیگه به هرحال این طلاق اتفاق میفتاد چون شوهرت نمیتونه با این مورد کنار بیاد… اگرم شمارو بخشیده ولی نتونسته فراموش کنه و شما باید به حرفاش گوش میداید و با تمام سختی این راه رو میرفتید تا بتونید اعتمادشو جلب کنید … در این مورد میتونید به مشاوره مراجعه کنید .. فعلا” خودتون تنهایی برید … شاید بشه برای این زندگی کاری کرد …

  • پارمیدا , سپتامبر 4, 2014 @ 8:00 ب.ظ

    یعنی دیگه فایده ای نداره؟

    • Anonymous , سپتامبر 4, 2014 @ 9:43 ب.ظ

      راستش خانم پارمیدا با شرایطی که شما گفتید … بله اینطرو به نظر میاد که اخر خط باشه ولی میتونید باهاش حرف بزنید و ازش بخوایت بهتون بگه چه کاری میتونه نظرش و اعتمادشو جلب کنه … شاید واسطه ای بتونه این رابطه رو درست کنه … به هرحال فعلا” وقت دارید و میتونید نظرشو عوض کنید …پس هیچ وقت این سوال رو نپرسید که فایده ای نداره … چون در هر ساعتی امیدی و معجزه ای اتفاق میفته …
      ولی من فکر میکنم ایشون قبول بکنه …

  • منا , اکتبر 27, 2014 @ 2:40 ب.ظ

    سلام من ۲۷ سالم الان ۳ خواستگار دارم ۲تاشون همکارمن که ۲ سال کوچیکتر از من یکشو ن تهران یکیشون بندرعباس و خواستگار دیگه من از هم دانشگاهی های من که ۴ سال خواستگارم که من ردش کردم هربار امده بام صحبت کرد اونی که تهرات اجازه دادم بیان خواستگاری خانوادش از تهران اومدن بندر خواستگاری تو این جریان اون ۲ نفر دیگه هم همچنان هستن من واقعا مندم کدمشون انتخاب کنم هیچ کدوم دوست ندارم من می خوام انتخاب درست انجام بدم تا بد بتونم وس داشته باشم و این سه نفر هرکدومشون یه سری چیزا دارن که اون یه کیشون نداره چطوری انتخاب کنم می دونم ۳ نفرشونم دوستم دارند ذهنم خیلی درگیر دوست ندارم انتخابی کنم که بد پشیمون یشم

    • Anonymous , اکتبر 28, 2014 @ 11:22 ق.ظ

      دوست عزیز اولین قدم در ازدواج اینه که دونفر به دل هم بشینن …بعد از اون میتونید مراحل بعدی رو ادامه بدید … به هرحال شما شرایطی خواهید داشت که میتونید ببینید به کدوم طرف تمایل دارید .. در این مورد میتونید با مشاوری متعهد مشورت کنید …ولی خود شما الان میدونید دلتون به کدوم یکی از این سه خواستگار ها تمایل داره ..پس پیاده روی کنید و فکر کنید تا ببینید به کدومشون تمایل دارید …باید در حالتی فکر کنید که در آرامش فکری باشید

  • منا , اکتبر 28, 2014 @ 12:27 ب.ظ

    من به خواستگاری که تهران هستش اجازه دادم بیاد رسمی خاستگاری و قرار شد با هم آشنا شویم و بشناسیم همدیگرو اولش خوب بود می خواستمش ولی الان که می گزاره می بینم اونی که من می خوام نیست از طرف دیگه همه تعیدش می کنند و می گویندپسرخوبه اره مهربونه و همه کاری واسه من داره انجام می ده ولی به چشم من نمی یاد و چیز دیگه ای هم که هست ۲ سال از من کوچیکتر .
    وخاستگار دیگه که همکلاسیم و اهل خوزستان عرب ۴ سال من می خواد و من هر سری رد کردم و اجازه ندادم بیاد الان دباره امده و میگه بیا منو بشناس اگه دیدی من اونی نبودم که می خوای من میرم نمی دونم برم باش آشتا بشم یا نه ؟ و چجوری به اون یکی جواب نه بدم با این همه کارای که برام کرده نا گفته نمونه از همه اینها بهتر اون سومی که همکارم و کنارم ۶ سال می شناسمش و پسر خوبیه ولی دوسش دارم به اون وانه یه همکار و قبولش دارم ولی نمی تونم به چشم یه همسر ببینمش خیلی در گیرم نمی دونم چجوری تصمیم صحیح بگیرم.

    • Anonymous , اکتبر 29, 2014 @ 11:52 ق.ظ

      دوست عزیز پله اول در ازدواج اینه که دونفر به دل هم بشینن ..وقتی نمیتونید قبولش کنید پس دیگه نیازی به ادامه بقیه مراحل ندارید … این حرف من شامل خواستگار دوم هم میشه ..اگه به دل شماست میتونید کارو از آشنایی شروع کنید … و در این رابطه با مشاوری متعهد مشورت کنید و یا با این شماره مشاوره تلفنی انجام بدید
      ۰۲۱ – ۲۲۳۵۴۲۸۲

  • زهرا , دسامبر 11, 2014 @ 4:34 ب.ظ

    سلام مساوره انلاین یعنی من الان سوال بپرسم همین الان جوابمو میدین؟

    • Anonymous , دسامبر 12, 2014 @ 1:58 ق.ظ

      بعلت مسایل فنی نه در حدی که شما مد نظرتون هست … ولی میتونید برای مشاوره تلفنی با این شماره تماس بگیرد و راهنمایی خودتون رو دریافت کنید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • z .k , دسامبر 15, 2014 @ 12:18 ق.ظ

    سلام من ۱۹سالمه دوساله که عروسی کردم پدر و مادرم از هم جدا شدن و یه خواهر دارم که با مادر بزرگمو پدرم تو دهات زندگی میکنه .راستش کودکی و و گذشته خوبی هم ندارم هر چی از زندگیم یادم میاد فقط دعوا و قهر بوده مامانم حاضر نشد خواهرمو پیشه خودش نگه داره قید مارو زده حاضر نیس کوتا بیاد .الان اینایی که گفتم میخاستم یه ذهنیت نسبت به شرایطم داشته باشید .بخاطر همین موضوعاتی که گفتم خیلی زود عصبی میشم دیگه نمیتونم با شوهرم کنار بیام مثلا دفعه قبل که دعوامون شد دس به خودکشی زدم تیغو کشیدم رو دستم ولی شوهرم نجاتم داد همش به مرگ فک میکنم حوصله هیچکسو ندارم دلم خونواده میخاد خیلی خسته ام همش تو زندگیم بد میارم ممنون میشم یکم بهم کمک کنید

    • Anonymous , دسامبر 15, 2014 @ 9:43 ق.ظ

      خب دوست عزیز اگر شما با این شرایط در این دنیا تنها هستید که من حق رو به شما میدم … ولی اگر دقت کنید این مشکل بسیاری از افراد در جامعه ماست و با شرایط بدتر از شما دارند زندگی میکنن .. و طوری زندگی میکنن که پا در جای پای والدین در دعوا و درگیری های خانوادگی نذارن … خب شوهر شما چه گناهی کرده که شما با کوله باری از غصه از گذشته اومدید و میخوایت تمام اونارو هم تا آخر عمر با خوتون بکشید … بهتره تمام گذشته رو همین جا رها کنید و به آینده فکر کنید … به عزیزانی که در کنار خودتون دارید و دیگران حسرت داشتن اونارو دارند…پس از این به بعد هر وقت ناراحت شدید فقط بنویسید و بعد چند بار بخونید و بعد نوشته رو پاره کنید و دور بریزید … و حتما” با مشاوران روانشناخت هم در این مورد مشورت کنید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • جهان , دسامبر 19, 2014 @ 5:20 ب.ظ

    سلام.۲۸ سالمه مجرد و شاغل هستم.الان ۲ ساله که کار میکنم و توی کارم خیلی سریع پیشرفت کردم طوری که اوایل به عنوان یک زیر دست جزء بودم و الان سرپرست یک قسمت هستم حقوقم نسبت به اوایل ۳ برابر شده توی زندگی شخصیم بین فامیل وجهه مثبتی دارم دلم میخاد ازدواج کنم اما شرایط اقتصادی کمی مشکلساز هستاما با همه ی این تفاسیر احساس میکنم افسردگی دارم لیسانس دارم و نفر دوم دانشگاه بودم اما در بین همکارانم با اینکه رابطه خوبی با همگی دارم اما از قلبم یه حس منفی دارم یعنی از این که هستم ناراضیم سریع با کسی رابطه برقرار نمیکنم خونوادهدمذهبی دارم و دوستشون دارم اما این حس ما امیدی اذیتم میکنه لطفا راهنمایی کنید

    • Anonymous , دسامبر 20, 2014 @ 1:39 ق.ظ

      خب دیگه در مقابل لطف و نعمت خداوند در این موقعیت اجتماعی شما واقعا” کفران نعمت میکنید … به هرحال شادی شما در گرو شاد گردن دیگران هست و این حال شما ناشی از بندهاییه که خودتون به خودتون بستید … اسم این بندها ” تلقینه” ..بله … شما تمام این احساس منفی رو به خودتون تلقین میکنید … و هر متخصصی رجوع کنید تا خودتون نخوایت در این مورد کاری انجام بدید کسی نمیتونه به شما کمکی بکنه … در ضمن میتونه ناشی از خستگی کار باشه و میتونه یک مرخصی و تفریح کوچولو شما رو دوباره انرژی ببخشه

  • رامین , دسامبر 29, 2014 @ 11:10 ب.ظ

    سلام خسته نباشید…من الان پیش دانشگاهی رشته تجربی هستم ولی میخوام کنکور ریاضی بدم چون به رشته کامپیوتر به شدت علاقه دارم….الان هم تاثیر معدل سوم تو کنکور امسال ۲۵ در صد به صورت مستقیم شده و من هم میخوام یه سال پشت کنکور بمونم و سال ۹۵ کنکور بدم که احتمالا تاثیرش تا اون موقع بیشتر هم میشه…منم معدل سوم نهاییم ۱۴ شده و اینم خیلی کمه…خیلی روحیم خراب شده دیگه انگیزه ندارم من میخوام تو کنکور کامپیوتر شریف قبول شم ولی خیلی نگرانم. .میشه منو از این نگرانی در بیارید؟

    • Anonymous , دسامبر 30, 2014 @ 9:52 ق.ظ

      خب دوست عزیز هر چیزی شرایطی داره که باید رعایت بشه به هرحال اگر واقعا” به کامپیوتر علاقه دارید یک مورده و اینکه فقط و فقط میخوایت وارد دانشگاه شریف بشید مورد دیگه … چون شما برای رسیدن به آرزوتون مشکلی ندارید و میتونید با کمی تلاش وارد این رشته بشید ولی در مورد دانشگاه شریف شرایطی داره که باید بتونید اونارو احراز کنید و با کسایی رقابت کنید که در خواندن ریاضی از شما جلو هستند و اگر بخوایت با اونا رقابت کنید باید پایه خودتون رو بسیار قوی کنید و از اون سهم ۷۵ درصدی خودتون بسیار عالی استفاده کنید …
      و میتونید با این شماره مشاوره تلفنی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • سارا , ژانویه 5, 2015 @ 2:29 ب.ظ

    سلام میخوام با ی مشاور توی یاهو مسنجر یا هر جایی که بشه یکی از چت روم ها آنلاین صحبت کتم میشه راهنماییم کنید
    ممنون

  • setayeshrezaei , ژانویه 9, 2015 @ 4:21 ب.ظ

    سلام من یک دختر هستم ۲۴ ساله با یک پسر قصد ازدواج داشتم ولی خانواده مخالفت کردن چون اون اقا پسر هشت سال نامزد داشت من به وسیله اون پسر هم کارمو از دست دادم هم از سرکارم اومدیم بیرون و اون اقا پسر سرکار خودش مونده الان هم میخوام برم درس بخونم ولی خانواده ام مخالفت میکنن من چیکار کنم

    • setayeshrezaei , ژانویه 9, 2015 @ 4:27 ب.ظ

      دلیل این که خانواده ام به ازدواج من مخالف بودن شراب خوردن اون اقا بود نمیدونم چیکار کنم من الان شیش ماه از خونه بیرون نرفتم و ححتی خانواده ام منو نذاشتن تو خونه تنها باشم من چیکار کنم این ترس از من بیرون بره من هفت سال با پسرها ارتباط تلفنی داشتم و تو این هفت سال خودمو کوچیک کردم فقط برای ازدواج هنوز که ازدواج نکردم هنوز هم همه به من به یک چیز دیگه نگاه میکنن از شما میخوام منو راهنمایی کگنید

      • Anonymous , ژانویه 10, 2015 @ 1:25 ق.ظ

        خب دوست عزیز به شما توضیح دادم که برای برگشت به روال سابق باید صبر کنید تا خانواده بتونه دوباره به شما اعتماد کنه … و در این مورد خود شما باید در این مورد تابع خانواده باشید تا بتونید این حس رو دوباره ایجاد کنید …به هرحال شما با پسرها ارتباط تلفنی داشتید و باید میدونستید که این ارتباطات میتونه وابستگی ایجاد کنه و حواشی زیادی در بر داشته باشه ..به همین خاطره که شما در حال تجربه این حواشی و مشکلات هستید … پس باید صبوری کنید

    • Anonymous , ژانویه 10, 2015 @ 1:21 ق.ظ

      خب باید برای خانواده اعتماد سازی کنید … باید مطمئنشون کنید که راهتون براساس چیزیه که خانواده میخواد … به هرحال در ایران حمایت خانواده برای ازدواج بسیار مهمه و باید صبور باشید تا بتونید در این مورد کاری جلب رضایت خانواده کنید …برای درس خوندن میتونید از دانشگاه پیام نور و یا دانشگاه های مجازی استفاده کنید و در این موارد با خانواده و با فرد معتمدی که میدونید صحبت کنید تا واسطه شما و خانواده شما باشه

  • هانیه , ژانویه 19, 2015 @ 12:22 ب.ظ

    سلام من۱۹سالمه قبل ازدواجم بای پسری دوس بودم ولی ازدواج کردم الان یک سال و پنج ماه ازاین قضیه میگذره ولی این اقا پسر منو فراموش نکرده منو مجبور میکنه ک ب شوهرم خیانت کتم من شوهرمو دوس دارم نمیدونم دیگ چیکار کنم از ترس اینکه ابرو ریزی کنه باهاش صحبت میکنم صد بار خط عوض کردم. ولی هربار پیدا کرده لطفا کمکم کنید دیگ دارم زیر عذاب وجدان خورد میشم

    • Anonymous , ژانویه 19, 2015 @ 11:55 ب.ظ

      خب گذشته شما هرچی که بوده گذشته ولی خیانت در زندگی مشترک مطلقا” ممنوع !
      در این مورد با فردی معتمد صحبت کنید و اگر لازم شد با مشاوران پلیس هم مشورت کنید تا بتونید به جمع بندی مناسبی برسید ..ولی اینکه بخوایت به این شخص باج بدید مطلقا” ممنوعه … و اگر اینطور پیش برید در آینده درخواست های دیگه ای هم از شما خواهد داشت ..پس رابطه رو در همین جا کات کنید

  • آرمان , فوریه 20, 2015 @ 7:40 ب.ظ

    سلام…خوبین؟من واقعا به مشاوره نیاز دارم
    کمکم می کنین؟

    • Anonymous , فوریه 20, 2015 @ 7:49 ب.ظ

      دوست عزیز اگر به مشاوره نیاز دارید میتونید
      با این شماره مشاوره تلفنی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *