مرکز مشاوره

مراکز مشاوره

مشاوره اینترنتی

مرکز مشاوره آنلاین 

کانون مشاوران ایران دارای مراکز مشاوره و مرکز مشاوره آنلاین  متعدد و نمایندگی ها در سراسر ایران و در بعضی از کشورهای خارجی میباشد. این مراکز مشاوره  همگی از کادری شناخته شده و مشهور تشکیل شده اند و به دنبال این هستند تا آرامش خاطر و امنیت را به شما هدیه دهند. شما در هرجایی که هستید و زندگی میکنید میتوانید با کارشناسان ما تماس حاصل کرده تا شما را بع بهترین های مشاوره در نزدیک ترین محل به محل سکونتتان معرفی کنند.

مرکز مشاوره خانواده با بهترین مشاوران خدمتگذار شما هموطنان عزیز میباشد.

مشاوره های گوناگونی وجود دارد که بستگی به نوع دسنرسی ویژگی ها گوناگونی دارا هستند. رضا یکی از افرادی است که توان حرکتی نداشته و یک فرد ضد اجتماع است. افسردگی و بیماری های از این قبیل بر او مستولی شده است. در این مورد مشاوره آنلاین توانست به او کمک کند و زندگی اش را نجات دهد. او هم اکنون سعی می کند در جامعه نقش آفرین باشد حتی اگر مشکلات حرکتی دارد. رضا دوستان زیادی در جامعه پیدا کرده است. این مورد فقط یک نمونه از ویژگی های این روش است.

شماره های تماس 01

یه دخترهفت ساله دارم که خیلی حساس وزودرنج واجتماعی

سلام من یه دخترهفت ساله دارم که خیلی حساس وزودرنج واجتماعی هم نیست .

ازاول سال که رفته دبستان هرروزباهاش مشکل دارم سرکلاس موقع مشق نوشتن همیشه گریه میکنه گاهی هم هرسه زنگ روگریه میکنه . خونه هم وقتی میخاد تکالیفشوانجام بده بااینکه ازنظرهوشی مشکلی نداره وزود یادمیگیره ولی بهونه میگیره ونمیخادتکالیفشوانجام بده .

معلم کلاس هم دیگه ازدستش خسته شده . من خیلی نگرانم خودم هم دیگه عصبی شدم گاهی ازشدت ناراحتی گریه میکنم وبرای آینده دخترم خیلی نگرانم لطفاراهنماییم کنید.ممنون

پاسخ

دوست عزیز در این مورد بجای ناراحتی و گریه به مراکزمشاوره کودک مراجعه کنید ..

تا با بررسی شخصیت و شرایط فرزندتون راهکاری مناسب بهتون ارائه بشه و در اجرای اون صبر داشته باشید تا بتونید نتیجه مطلوب بگیرید …

خوشبختانه در حال حاضر مشاوران و روانشناسان کودک حاذقی هستن که شما میتونید از طریق اداره کل بهزیستی به اونا مراجعه کنید

چهارده سال که دچار افسردگی شده ام ودارو مصرف میکنم

با عرض سلام من خانم چهل ساله هستم و چهارده سال که دچار افسردگی شده ام ودارو مصرف میکنم و سرم را یک ماه پیش برق گذاشتند کمی بهتر شده ام و زود رنجم و عصبی و از کار خانه خسته میشوم تحمل مشاچره فرزندانم را ندارم

پاسخ

خب خانم حیدری اینکه افسردگی دارید بخاطر اینه که فکرتون در گذشته سیر میکنه و این میتونه دلایل زیادی داشته باشه …

گاهی عادت کردن به این حالت باعث میشه فرد همیشه فکر کنه که افسرده است در حالی که به نوعی بهش اعتیاد پیدا کرده و باهاش مانوس شده …

بهتره در این مورد با دستورات مشاوران ادامه بدید ولی گاهی بیرون اومدن از خودتون و استنشاق کردن هوای تازه بیرون بسیار بدم نیست

فرزند کوچک ترم مرا دوست ندارد

با عرض سلام فرزند بزرگم پیش دانشگاهی است به طبع مخارجش بیشتر است و فرزند کوچکترم شکایت می کند و می گوید من را دوست ندارید چگونه با او رفتار کنیم با تشکر فراوان از شما

پاسخ

خب در خیلی از موارد باید طوری رفتار کنید که تعادل برقرار باشه ولی چه دلیلی داره که شما در این مورد با صراحت مواضع خودتونو برای فرزند کوچیکتر روشن اعمال میکنید …

شما میتونید کمک های خودتونو به فرزند بزرگتر در قالب های دیگه ای ارائه بدید که این حساسیت به وجود نیاد… بهترین راهشم اینه که فرزند کوچیکترو در خرید و ..

در این مورد با خودتون همراه کنید تا بیشتر در جریان امور قرار بگیره …

و بهش توضیح بدید که تمام این اتفاقات هم در آینده برای شما وجود خواهد داشت …

وقتی خودشو در این ماجرا دخیل ببینه مسلما” نظر دیگه ای خواهد داشت

خیلی خیلی زود عصبانی و ناراحت میشم

مشکل من اینه که خیلی خیلی زود عصبانی و ناراحت میشم ، و این یه عصبانیت زود گذر نیست، تا مدت ها به اون موضوع فکر میکنم و حرص میخورم.

از شدت عصبانیت گاهی گریه میکنم، در مقابل رفتار دیگران ، به خصوص مادر و همسرم که ۸ ماهه عقد کردیم، زود جبهه میگیرم.

خلاصه بگم کوچکترین مساله ای منو به شدت ناراحت میکنه و تو فکر میبره وبا این حرص خوردن ها خیلی اذیت میشم

حتی موضوعی که چند ماه پیش اتفاق افتاده بهش فکر میکنم و حرص میخورم..

به شدت خواب های آشفته میبینم ۳ الی ۴ ساله .. این اواخر کمتر.

تو خوابهام میبینم که انسانی یا حیوانی دنبالم می دوند و من فرار میکنم با ترس از خواب بیدار میشم

خواهش میکنم کمکم کنید که اینقدر حرص نخورم

متشکرم ازتون

پاسخ

ما اغلب به خودمان اجازه می دهیم بابت چیزهایی نگران شویم که با بررسی دقیق تر، می فهمیم که واقعاً چندان هم مهم نیستند.

ما روی مسائل و مشکلات کوچک تکیه کرده و آنها را بیش از اندازه بزرگ می کنیم.

برای مثال، ممکن است راننده ناشناسی هنگام رانندگی ناگهان جلو ما بپیچد، ما به جای آن که این مسئله را نادیده بگیریم و دنبال کارمان برویم، خود را متقاعد می کنیم که خشم ما موجه است و برخوردی خیالی در ذهنمان اجرا می کنیم.

بسیاری از ما، به جای آن که موضوع را به راحتی فراموش کنیم حتی ممکن است بعدها این حادثه را برای دیگران هم تعریف بکنیم.

چرا به جای این کار اجازه ندهیم که راننده پی کار خود برود و در جای دیگری تصادف کند؟

سعی کنید برای این شخص احساس همدردی داشته باشید و یادتان باشد که این چنین عجله داشتنها چقدر خطرناک است. با این شیوه می توانیم تندرستی خود را حفظ کنیم و مشکلات دیگران را مشکل شخصی خود نگیریم…

نمونه های مشابه بسیاری از”چیزهای کم اهمیت” هستند که هر روز در زندگی ما رخ می دهند. ما چه مجبور باشیم در صف منتظر بمانیم یا به انتقاد ناعادلانه گوش کنیم و یا بخش عمده کار را انجام دهیم، اگر یاد بگیریم که نگران چیزهای کوچک نشویم مزایای فراوانی برایمان در بر خواهد داشت .

بسیاری از مردم مقدار زیادی از نیروی زندگی خود را صرف” حرص خوردن برای چیزهای کم اهمیت” می کنند به طوری که به کلی فراموش می کنند جاذبه و زیبایی زندگی را لمس کنند.

وقتی که خود را متعهد دانستید در راستای این هدف کار کنید در می یابید که برای مهربانتر و ملایمتر بودن ، نیروی بسیار زیادی خواهید داشت.

کم بهش وابسته شدم

من ۲۳ سالمه جند ماه قبل با یه اقایی اشنا شدم اولش اصلا ازش خوشم نمیومد ولی اون اقا شروع کرد به ارتباط گرفتن با من هر حرف محبت امیزی به اسم اجی بهم میزد می گفت دوست دارم و عطر تو رو می زنم و میرم زیر بارون و …… هرجقدر می گفتم ارتباطمونو کم کنیم تا به درست برسی می گفت بدون تو نمیتونم ادامه بدم منم بهش وابسته شدم خلاصه جند ماه قبل یه دفعه گفت اجی نمیخوام بهم وابسته بشی و رفت توی این جند ماه خدا میدونه چی به سرم اومده و چه حالی داشتم
به نظر شما جه رفتاری باهاش بکنم که برگرده؟؟؟؟
بهش بی اعتنا باشم؟؟؟؟؟ با اینکه رفت بازم دو ماه بعد اولین نفر بود که تولدمو تبریک گفت
تولدشو تبریک بگم یا نه ؟؟؟؟
قبل از اینکه بره گفت میدونم الان میگی جرا میزاری راحت برم و چرا جلومو نمیگیری ولی اشکالی نداره
مظورش چی بود ؟؟؟؟ یعنی بر می گرده ؟؟؟؟
خانواده فقیری داره ولی خانواده من خیلی ثروتمند هستن
من به هیچ مردی اعتنا نمی کردم به کسی احتیاج نداشتم
خیلی یاهام بد کرد خیلی اذیت شدم
مادرم از ماجرا خبر داشت و با من اب می شد
به نظر شما چی کار کنم که بر گرده ؟؟؟؟
کمکم کنید لطفا

پاسخ

این ارتباط از همون اول هم اشتباه بوده و ارمغانی بجز وابستگی و افسردگی برای هردوتون نداشته …

بهترین حالت فراموش کردن این رابطه است … میدونم الان میگید که نمیتونید …

ولی پسر تونست چون هر عشقی باید وصالی داشته باشه که با شرایط موجود برای شما اینکار امکان پذیر نیست …

ایشون هم یک رابطه دوستی ساده رو داشته و الان رفته ..البته اگر ترفندی نباشه که شمارو مجبور کنه برای برگشتنش تلاش کنید
در نهایت سختی باید بی اعتنا از کنار این موضوع عبور کنید
لااقل مدتی هیچ واکنشی نشون ندید تا بدونید نیت و تصمیمش چی بوده

با خانواده های هم مشکل داریم خانواده من خیلی خجالتی و اهل تعارف و احترام اما خانواده اون رک و بی ادب

شش ماه پیش ازدواج کردم با پسری که دو سال از خودمم کوچکتره. توی دانشگاه آشنا شدیم با تمام اختلافاتی که داشتیم ازدواج کردیم.

مشکلمون اینه که با خانواده های هم مشکل داریم خانواده من خیلی خجالتی و اهل تعارف و احترام اما خانواده اون رک و بی ادب.

از طرفشون خیلی بی احترامی میبینم که همسرم میگه اینا عادیه توی خونه ما این حرفا توهین نیست اما من نمیتونم قبول کنم چون رفتارشون با عروسای دیگشون این نیست.

وقتی ناراحت میشم اونم به تلافی میاد تو خونه ما و بدترین رفتارو با خانوادم میکنه. پدرم باهاش حرف میزنه جوابشو نمیده مدام در حال بازی با گوشیشه با برادرام که حتی به زور سلام میده.

میگه تو خونتون حوصلم سر میره حتی لباس بیرونشو عوض نمیکنه. میگم چرا من باید تو خونه شما زیاد بیام و با همه صمیمی باشم اما تو نه که بحثمون بالا میگیره و به نتیجه نمیرسه.

قبل از ازدواج پیشنهاد مشاور دادم اما قبول نکرد گفت تمام زوجها با هم بحث و دعوا دارند.

الان به جایی رسیدیم که واقعا میخام تموم کنم این زندگیو از توهینای خودشو خانوادش خسته شدم. چطوری خلاص بشم نمیدونم؟؟

پاسخ

در این مورد باید قبل از ازدواج فکر میکردید … اگر اسیر وابستگی و احساسات نشده بودید شاید بهتر میتونستید انتخاب کنید
داشتن دوره نامزدی ۹ ماهه برای شناخت شما بسیار لازم بود
به هر حال باید بپذیرید این خانواده همینطوره چون نمیتونید انتظار تغییر ازشون داشته باشید
یا باید سازگاری به خرج بدید و یک عمر گذشت کنید یا اینکه روش و منش این خانواده رو در پیش بگیرید و همرنگ بشید
لازمه در این مورد مشاوره کنید چون امکان داره شما بیش از اندازه حساس باشید و این موضوع باید بررسی بشه

پسرم عاشق دختری شده که ۵ سال از خودش بزرگ تره

پسرم ۲۵ سال داره و تک فرزنده،۱ ساله که عاشق دختری که ۵ سال از خودش بزرگتره شده،دختر بسیار خوبیه و خودش میگه از هر نظر باهم تفاهم داریم.

من از اول تصمیمم بر این بود که هر دختری که پسرم بسنده منم دوستش خواهم داشت،و همیشه بهش گفتم عشق در زندگی حرف اول و میزند پس اگه احساس کردی واقعا عاشقی من و پدرت هم قبول داریم.

الان اختلاف سنشون هم برای من و هم پدرش و دیگر اعضای خانواده مشکل ایجاد کرده چون بعد از ۱۰ سالو ما میبینیم ولی پسرم قبول نداره،نمیدونم چطور راضیش کنم.

البته پسر منطقی هست.
لطفا راهنماییم کنید
با تشکر
لطفا

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر قیطریه:
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
دفتر شریعتی:
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

خانواده ما دنبال حرف حدیث هستن

سلام خسته نباشید من دختر ۲۸ساله هستم دو ماه عقدم اما خیلی دارم اذیت میشم خانواده دنبال حرف حدیث هستن که جهیزیه نده این میره برمیگرده اخه این درست من یه پسری یکسال دوست بودماومد خواستگاری اما شرایطش جو.ر نبود هم خانواده اون مخالف بودم هم خانواده ن و من با افشین همکارم ازدواج کرئم اما اون پسره برگشته تو زندگیم و بخاطرم یکبار خودکشی کرد نمیخوام بلایی سرش بیاد بخاطر من ارامش ندارم از نظر روحی داغونم با افشین مشکل دارم همیشه به جایی ارومم کردنم یا داد میزنه یا میگه خانواده اینجوری از نظر مالی هم خیلی تو فشارم نمیدانم باید چیکار کنم زبون مادرم خیلی نیش داره ومنو خیلی اذیت میکنه من ۵ خواهر دارم اما خواهرانم آتیش بیار معرکه هستن بعضی موقعها واقعا خیلی کم میارم نمیدانم به کی پناه ببرم به مادرم که هرچی میشه میره به خواهرام میگه با خواهرامم که نمیتونم چون حرف حدیث در میارن با افشینم که فردا سرکوفتم میزنه من باید چیکار کنم دارم روانی میشم پناه آوردم به قرص فلوکستین اما اروم نمیشم آرامش درونی ندارم پرخاش گر شدم منزوی شدم با کسی حرف نمیزنم تورو خدا کمکم کنید من خیلی تنهام نمیدانم باید چیکار کنم

پاسخ

زندگی که بخواد با قرص ارام بخش شروع بشه چشم انداز خوبی نخواهد داشت
در ضمن خودکشی ایشون نشانه ضعف ایشونه و شما نباید بخاطر دلسوزی کردن با کسی وارد رابطه مشرک بشید
پس دوست عزی بهتره وقتی مناسب خوب در مورد راهی که واردش شدید فکر کنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

شاگردم به شدت مضطرب و استرسی است

در آشناهایمان پسری هست نه ساله که به تازگی من معلم خصوصی زبان انگلیسی او شده ام.. و متوجه شده ام که این پسر به شدت استرسی و مضطرب است به طوری که برای هر مسئله کوچکی حرص می خورد…

به عنوان مثال سر یکی از جلسات درسی که باهم داشتیم یکی از حروف الفبا را کمی بد نوشت که از نظر من بسیار هم عالی بود برای کسی که برای دفعه اول می نوشت واقعا عالی بود..

اما او بغض کرده و کمی گریه کرد.. من اورا بغل کرده و گفتم این چیز مهم نبود که بابتش بخواهی آنقدر خودت را ناراحت کنی.. اما در کل برای هر مسئله ای به شدت حرص می خورد و خودش را ناراحت می کند..

مادر این بچه هم از رفتارهای مضطربانه او به شدت رنج می برد و از منی که به تازگی مربی خصوصی زبان او شده ام کمک میخواهد..

ضمنا این پسر بنده را خیلی دوست دارد و احساس می کنم از من حرف شنوی خواهد داشت..

اما نمی دانم چطور می توانم به این پسر بچه کمک کنم.. لطفا بنده را راهنمایی کنید..

اینکه شما نسبت به این کودک دغدغه دارید بسیار خوب است ولی توصیه بنده این است که اگر سطح اضطراب شدید است به روانشناس مراجعه کنند ضمن اینکه اضطراب در کودکان می تواند باعث افزایش فشارخون و ضربان قلب شود و تهوع، دل درد، سوزش ادرار، خستگی و ضعف و تنگی نفس را نیز به همراه داشته باشد. نشانه های دیگر آن شامل بدخوابی، خودانتقادی، عدم اطمینان به توانایی های خویش و زودرنجی است.

چنانچه این کودکان تحت درمان قرار نگیرند، اضطراب در عملکرد آنها در مدرسه فعالیت های مهم اجتماعی تاثیر منفی داشته و دچار مشکلاتی خواهند شد.

اختلالات اضطرابی در کودکان، ناشی از ۲ دسته عوامل هستند: عوامل روانی و عوامل بیولوژیکی

مطالعات متعدد نشان می دهد که کنترل بیش از حد مادر، منجر به ایجاد سطوح بالاتری از اضطراب در کودک می شود.

استرس و نگرانی نیز عاملی برای ایجاد اختلالات اضطرابی است. کودکان و نوجوانان مضطرب واکنش فیزیکی و روانی شدیدی نسبت به استرس نشان می دهند. واکنش آنها نسبت به خطرهای جزئی حتی اگر جدی نباشد، سریع تر و قوی تر است.

روش های متعددی برای درمان اختلالات اضطرابی در کودکان موثر است. مانند بزرگسالان، کودکان نیز می توانند تحت روان درمانی، درمان های شناختی رفتاری یا مشاوره قرار گیرند.

از انجا که استفاده از درمان های دارویی در کودکان بحثبرانگیز است، روش های روان درمانی، مطلوب و پرطرفدار هستند.

یکی از این روش ها، خانواده درمانی است که در آن کودک به همراه والدین و افراد خانواده خود با درمانگر ملاقات می کند. این روش نوعی گروه درمانی است که هر یک از این افراد خانواده مورد مشاوره و تحت درمان قرار می گیرند.
از هنر درمانی و بازی درمانی نیز می توان بهره گرفت. زمانی که کودک در اثر یک حادثه یا ناتوانی نخواهد یا نتواند ارتباط گفتاری و کلامی برقرار کند، روش هنر درمانی به کار رفته می شود. مشارکت در فعالیت های هنری به کودک اجازه می دهد آنچه را که در ارتباط کلامی قادر به گفتن نیست، در هنر درمانی نشان دهد.
موفق باشید

با پسری که از کودکی مرا زیر نظر داشت ازدواج کردم

من دختری هستم ۱۷ساله یک سال ازدواج کردم با پسری که از کودکی مرا زیر نظر داشت و دو سال پیش همراه خانواده برای خواستگاری اومدند. بالاخره بعد یک سال اشنایی ازدواج کردیم.

توی این یک سال در خانه ای دوطبقه که طبقه دوم خانواده شوهر بود، زندگی میکردیم و هرروزه شاهد حسودی مادر و خواهر شوهر بودم ولی اهمیت خاصی نمیدادم و در جواب انها فقط محبت و مهربانی بود
زندگی خوب و با ارامش و دوست داشتن بود
بالاخره امسال خانه‌ای یک طبقه خریدند و منو شوهرم جایی برای زندگی نداشتیم وو شوهرم وابستگی شدید به مادر و خواهرانش داشت و وقتی بحث خانه ای مستقل برای خودمان شروع میشد قبول میکرد ولی عمل نمیکرد و پشت گوش می‌انداخت…
و مادر و خواهرانش با حرف ها و کار هایشان منو از چشم شوهرم انداخته
دو ماه پیش بحث بین خانه شروع شد مادرشوهرم حدود یک ساعت با شوهرم صحبت کرد که باعث شد شوهرم حرف طلاق را وسط بکشد و همون شب به علت صحبت های مادرشوهر، شوهر و پدرشوهرم مرا به خانه پدری بردند در حالی که خودم مقاومت میکردم که مرا انجا نگذارند
در این دو ماه هرکاری که از دستمان برمی‌امدند کردیم ، حتی واسه های قوی هم فرستادیم و انها حاضر به حرف زدن نیستند و میگویند راه‌حل طلاق توافقی است و پسرمان در این یک سال ازمایشی ازدواج کرد و علاقه ای به من نداشته است
البته متوجه شدیم که مهریه من را بدون هماهنگی و به صورت کلاهبرداری نوشته شده ( عند الستطاعه)
و حتی با خانواده به التماس انها رفتیم و گفتند علاقه ای به من و ادامه زندگی نیستند
توقع های بی‌جایی دارند و وقتی دلیل میخوایم دلایل غیرمنطقی که چیزی مسخره است…
من هم زندگی‌ام را میخواهم، نوجوانی‌ام و شوهرم را دوست دارم
به نظر شما چه کار کنم؟! دنبال زندگی باشم یا طلاق؟!

پاسخ

با تفاسیری که شما گفتید بعید به نظر میرسه زندگی رو به آرامشی رو داشته باشید
پس در این مورد با خانواده و مشاور باید مشورت کنید
در مورد مهریه هیچ مشکلی نیست و ایشون باید پرداخت کنه و عندالاستطاعه بودن ایشون تاثیری نداره
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

منبع: com.مرکزمشاوره


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

153 نظرات

  • سلامی , مارس 3, 2015 @ 1:33 ب.ظ

    سلام
    من ۲۳ سالمه جند ماه قبل با یه اقایی اشنا شدم اولش اصلا ازش خوشم نمیومد ولی اون اقا شروع کرد به ارتباط گرفتن با من هر حرف محبت امیزی به اسم اجی بهم میزد می گفت دوست دارم و عطر تو رو می زنم و میرم زیر بارون و …… هرجقدر می گفتم ارتباطمونو کم کنیم تا به درست برسی می گفت بدون تو نمیتونم ادامه بدم منم بهش وابسته شدم خلاصه جند ماه قبل یه دفعه گفت اجی نمیخوام بهم وابسته بشی و رفت توی این جند ماه خدا میدونه چی به سرم اومده و چه حالی داشتم
    به نظر شما جه رفتاری باهاش بکنم که برگرده؟؟؟؟
    بهش بی اعتنا باشم؟؟؟؟؟ با اینکه رفت بازم دو ماه بعد اولین نفر بود که تولدمو تبریک گفت
    تولدشو تبریک بگم یا نه ؟؟؟؟
    قبل از اینکه بره گفت میدونم الان میگی جرا میزاری راحت برم و چرا جلومو نمیگیری ولی اشکالی نداره
    مظورش چی بود ؟؟؟؟ یعنی بر می گرده ؟؟؟؟
    خانواده فقیری داره ولی خانواده من خیلی ثروتمند هستن
    من به هیچ مردی اعتنا نمی کردم به کسی احتیاج نداشتم
    خیلی یاهام بد کرد خیلی اذیت شدم
    مادرم از ماجرا خبر داشت و با من اب می شد
    به نظر شما چی کار کنم که بر گرده ؟؟؟؟
    کمکم کنید لطفا

    • Anonymous , مارس 4, 2015 @ 11:13 ق.ظ

      این ارتباط از همون اول هم اشتباه بوده و ارمغانی بجز وابستگی و افسردگی برای هردوتون نداشته … بهترین حالت فراموش کردن این رابطه است … میدونم الان میگید که نمیتونید …ولی پسر تونست چون هر عشقی باید وصالی داشته باشه که با شرایط موجود برای شما اینکار امکان پذیر نیست … ایشون هم یک رابطه دوستی ساده رو داشته و الان رفته ..البته اگر ترفندی نباشه که شمارو مجبور کنه برای برگشتنش تلاش کنید
      در نهایت سختی باید بی اعتنا از کنار این موضوع عبور کنید
      لااقل مدتی هیچ واکنشی نشون ندید تا بدونید نیت و تصمیمش چی بوده

  • بهناز , دسامبر 21, 2015 @ 8:28 ق.ظ

    سلام
    شش ماه پیش ازدواج کردم با پسری که دو سال از خودمم کوچکتره. توی دانشگاه آشنا شدیم با تمام اختلافاتی که داشتیم ازدواج کردیم. مشکلمون اینه که با خانواده های هم مشکل داریم خانواده من خیلی خجالتی و اهل تعارف و احترام اما خانواده اون رک و بی ادب. از طرفشون خیلی بی احترامی میبینم که همسرم میگه اینا عادیه توی خونه ما این حرفا توهین نیست اما من نمیتونم قبول کنم چون رفتارشون با عروسای دیگشون این نیست. وقتی ناراحت میشم اونم به تلافی میاد تو خونه ما و بدترین رفتارو با خانوادم میکنه. پدرم باهاش حرف میزنه جوابشو نمیده مدام در حال بازی با گوشیشه با برادرام که حتی به زور سلام میده. میگه تو خونتون حوصلم سر میره حتی لباس بیرونشو عوض نمیکنه. میگم چرا من باید تو خونه شما زیاد بیام و با همه صمیمی باشم اما تو نه که بحثمون بالا میگیره و به نتیجه نمیرسه. قبل از ازدواج پیشنهاد مشاور دادم اما قبول نکرد گفت تمام زوجها با هم بحث و دعوا دارند.الان به جایی رسیدیم که واقعا میخام تموم کنم این زندگیو از توهینای خودشو خانوادش خسته شدم. چطوری خلاص بشم نمیدونم؟؟

    • ◄Responder► , دسامبر 23, 2015 @ 1:26 ب.ظ

      در این مورد باید قبل از ازدواج فکر میکردید … اگر اسیر وابستگی و احساسات نشده بودید شاید بهتر میتونستید انتخاب کنید
      داشتن دوره نامزدی ۹ ماهه برای شناخت شما بسیار لازم بود
      به هر حال باید بپذیرید این خانواده همینطوره چون نمیتونید انتظار تغییر ازشون داشته باشید
      یا باید سازگاری به خرج بدید و یک عمر گذشت کنید یا اینکه روش و منش این خانواده رو در پیش بگیرید و همرنگ بشید
      لازمه در این مورد مشاوره کنید چون امکان داره شما بیش از اندازه حساس باشید و این موضوع باید بررسی بشه

  • پریوش , ژوئن 4, 2016 @ 8:56 ب.ظ

    سلام و احترام خدمت مشاوران محترم
    پسرم ۲۵ سال داره و تک فرزنده،۱ ساله که عاشق دختری که ۵ سال از خودش بزرگتره شده،دختر بسیار خوبیه و خودش میگه از هر نظر باهم تفاهم داریم،من از اول تصمیمم بر این بود که هر دختری که پسرم بسنده منم دوستش خواهم داشت،و همیشه بهش گفتم عشق در زندگی حرف اول و میزند پس اگه احساس کردی واقعا عاشقی من و پدرت هم قبول داریم،الان اختلاف سنشون هم برای من و هم پدرش و دیگر اعضای خانواده مشکل ایجاد کرده چون بعد از ۱۰ سالو ما میبینیم ولی پسرم قبول نداره،نمیدونم چطور راضیش کنم.البته پسر منطقی هست.
    لطفا راهنماییم کنید
    با تشکر
    لطفا

    • راهنما , ژوئن 4, 2016 @ 10:05 ب.ظ

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

  • sepiedehhh , آگوست 14, 2016 @ 9:44 ق.ظ

    سلام خسته نباشید من دختر ۲۸ساله هستم دو ماه عقدم اما خیلی دارم اذیت میشم خانواده دنبال حرف حدیث هستن که جهیزیه نده این میره برمیگرده اخه این درست من یه پسری یکسال دوست بودماومد خواستگاری اما شرایطش جو.ر نبود هم خانواده اون مخالف بودم هم خانواده ن و من با افشین همکارم ازدواج کرئم اما اون پسره برگشته تو زندگیم و بخاطرم یکبار خودکشی کرد نمیخوام بلایی سرش بیاد بخاطر من ارامش ندارم از نظر روحی داغونم با افشین مشکل دارم همیشه به جایی ارومم کردنم یا داد میزنه یا میگه خانواده اینجوری از نظر مالی هم خیلی تو فشارم نمیدانم باید چیکار کنم زبون مادرم خیلی نیش داره ومنو خیلی اذیت میکنه من ۵ خواهر دارم اما خواهرانم آتیش بیار معرکه هستن بعضی موقعها واقعا خیلی کم میارم نمیدانم به کی پناه ببرم به مادرم که هرچی میشه میره به خواهرام میگه با خواهرامم که نمیتونم چون حرف حدیث در میارن با افشینم که فردا سرکوفتم میزنه من باید چیکار کنم دارم روانی میشم پناه آوردم به قرص فلوکستین اما اروم نمیشم آرامش درونی ندارم پرخاش گر شدم منزوی شدم با کسی حرف نمیزنم تورو خدا کمکم کنید من خیلی تنهام نمیدانم باید چیکار کنم

    • راهنما , آگوست 14, 2016 @ 12:53 ب.ظ

      زندگی که بخواد با قرص ارام بخش شروع بشه چشم انداز خوبی نخواهد داشت
      در ضمن خودکشی ایشون نشانه ضعف ایشونه و شما نباید بخاطر دلسوزی کردن با کسی وارد رابطه مشرک بشید
      پس دوست عزی بهتره وقتی مناسب خوب در مورد راهی که واردش شدید فکر کنید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

  • Parisa , نوامبر 9, 2016 @ 11:38 ب.ظ

    سلام… خسته نباشید
    در آشناهایمان پسری هست نه ساله که به تازگی من معلم خصوصی زبان انگلیسی او شده ام.. و متوجه شده ام که این پسر به شدت استرسی و مضطرب است به طوری که برای هر مسئله کوچکی حرص می خورد… به عنوان مثال سر یکی از جلسات درسی که باهم داشتیم یکی از حروف الفبا را کمی بد نوشت که از نظر من بسیار هم عالی بود برای کسی که برای دفعه اول می نوشت واقعا عالی بود.. اما او بغض کرده و کمی گریه کرد.. من اورا بغل کرده و گفتم این چیز مهم نبود که بابتش بخواهی آنقدر خودت را ناراحت کنی.. اما در کل برای هر مسئله ای به شدت حرص می خورد و خودش را ناراحت میکند.. مادر این بچه هم از رفتارهای مضطربانه او به شدت رنج می برد و از منی که به تازگی مربی خصوصی زبان او شده ام کمک میخواهد.. ضمنا این پسر بنده را خیلی دوست دارد و احساس می کنم از من حرف شنوی خواهد داشت.. اما نمی دانم چطور می توانم به این پسر بچه کمک کنم.. لطفا بنده را راهنمایی کنید..

    • راهنما , نوامبر 10, 2016 @ 3:44 ب.ظ

      سلام
      اینکه شما نسبت به این کودک دغدغه دارید بسیار خوب است ولی توصیه بنده این است که اگر سطح اضطراب شدید است به روانشناس مراجعه کنند ضمن اینکه
      اضطراب در کودکان می تواند باعثافزایش فشارخون و ضربان قلب شود و تهوع، دل درد، سوزش ادرار، خستگی و ضعف و تنگی نفس را نیز به همراه داشته باشد. نشانه های دیگر آن شامل بدخوابی، خودانتقادی، عدم اطمینان به توانایی های خویش و زودرنجی است.

      چنانچه این کودکان تحت درمان قرار نگیرند، اضطراب در عملکرد آنها در مدرسه فعالیت های مهم اجتماعی تاثیر منفی داشته و دچار مشکلاتی خواهند شد.
      اختلالات اضطرابی در کودکان، ناشی از ۲ دسته عوامل هستند: عوامل روانی و عوامل بیولوژیکی. مطالعات متعدد نشان می دهد که کنترل بیش از حد مادر، منجر به ایجاد سطوح بالاتری از اضطراب در کودک می شود.

      استرس و نگرانی نیز عاملی برای ایجاد اختلالات اضطرابی است. کودکان و نوجوانان مضطرب واکنش فیزیکی و روانی شدیدی نسبت به استرس نشان می دهند. واکنش آنها نسبت به خطرهای جزئی حتی اگر جدی نباشد، سریع تر و قوی تر است.

      روش های متعددی برای درمان اختلالات اضطرابی در کودکان موثر است. مانند بزرگسالان، کودکان نیز می توانند تحت روان درمانی، درمان های شناختی رفتاری یا مشاوره قرار گیرند.

      از انجا که استفاده از درمان های دارویی در کودکان بحثبرانگیز است، روش های روان درمانی، مطلوب و پرطرفدار هستند.

      یکی از این روش ها، خانواده درمانی است که در آن کودک به همراه والدین و افراد خانواده خود با درمانگر ملاقات می کند. این روش نوعی گروه درمانی است که هر یک از این افراد خانواده مورد مشاوره و تحت درمان قرار می گیرند.
      از هنر درمانی و بازی درمانی نیز می توان بهره گرفت. زمانی که کودک در اثر یک حادثه یا ناتوانی نخواهد یا نتواند ارتباط گفتاری و کلامی برقرار کند، روش هنر درمانی به کار رفته می شود. مشارکت در فعالیت های هنری به کودک اجازه می دهد آنچه را که در ارتباط کلامی قادر به گفتن نیست، در هنر درمانی نشان دهد.
      موفق باشید

  • Parisa , نوامبر 10, 2016 @ 10:11 ب.ظ

    واقعا ممنون.. من خودم هم مشکلات زیادی دارم.. از بچگی هم مشکلات زیادی داشتم و احساس میکنم بسیاری از مشکلاتی که در حال حاضر هم دارم اثر همان مشکلات بچگی است… کسی رو هم ندارم که قابل اعتماد باشه تا بتونم حداقل باهاش حرف بزنم…. حرف شما هم کاملا درست خانواده واقعا مهم خیلی از مسائل و مشکلات جامعه ما و جوانان ما ریشه در فرهنگ و رفتار و تربیت خانواده داره… اما خیلی از خانواده ها البته بهتر بگم پدر و مادر ها علایق و سلایق خودشون رو به فرزندانشون تحمیل میکنن و بعضی هاشون هم خودرای هستن.. بعضی هاشون هم درحالیکه به شدت به فرزندان سخت میگیرند در خیلی از مسائل توجهی هم به خواسته ها و احساساتشون که در بین این سخت گیری ها پایمال میشه نمیکنن .. من خودم به شخصه خیلی مشکلات دارم.. داشتم و دارم… با خانواده با مسائل احساسی و عاطفی… مسائل اجتماعی… و خیلی مشکلات دیگه که بخوام بگم خیلی طولانی میشه و بخاطر مشکلاتی هم که دارم از رفتن پیش مشاور و دکتر روانشناس معذورم.. البته ببخشید که طولانی شد.. بخاطر همین مسائل دوست ندارم بچه ای مشکل داشته باشه اینم از سن به این کمی.. به هرحال با وجود مشکلاتم خیلی هم تجربه به دست آوردم و دوست ندارم ببینم بچه ای اینطور عذاب بکشه و دوست دارم هر کمکی که از دستم برمیاد انجام بدم.. بازهم بابت مشاوره تون ممنون.. در ضمن به نظر شما درسته که من بشینم و مثل یک دوست با این بچه حرف بزنم و از مشکلاتی که داره بپرسم؟؟

  • فاطمه , دسامبر 1, 2016 @ 11:33 ق.ظ

    سلام وخسته نباشید
    من دختری هستم ۱۷ساله یک سال ازدواج کردم با پسری که از کودکی مرا زیر نظر داشت و دو سال پیش همراه خانواده برای خواستگاری اومدند. بالاخره بعد یک سال اشنایی ازدواج کردیم.
    توی این یک سال در خانه ای دوطبقه که طبقه دوم خانواده شوهر بود، زندگی میکردیم و هرروزه شاهد حسودی مادر و خواهر شوهر بودم ولی اهمیت خاصی نمیدادم و در جواب انها فقط محبت و مهربانی بود
    زندگی خوب و با ارامش و دوست داشتن بود
    بالاخره امسال خانه‌ای یک طبقه خریدند و منو شوهرم جایی برای زندگی نداشتیم وو شوهرم وابستگی شدید به مادر و خواهرانش داشت و وقتی بحث خانه ای مستقل برای خودمان شروع میشد قبول میکرد ولی عمل نمیکرد و پشت گوش می‌انداخت…
    و مادر و خواهرانش با حرف ها و کار هایشان منو از چشم شوهرم انداخته
    دو ماه پیش بحث بین خانه شروع شد مادرشوهرم حدود یک ساعت با شوهرم صحبت کرد که باعث شد شوهرم حرف طلاق را وسط بکشد و همون شب به علت صحبت های مادرشوهر، شوهر و پدرشوهرم مرا به خانه پدری بردند در حالی که خودم مقاومت میکردم که مرا انجا نگذارند
    در این دو ماه هرکاری که از دستمان برمی‌امدند کردیم ، حتی واسه های قوی هم فرستادیم و انها حاضر به حرف زدن نیستند و میگویند راه‌حل طلاق توافقی است و پسرمان در این یک سال ازمایشی ازدواج کرد و علاقه ای به من نداشته است
    البته متوجه شدیم که مهریه من را بدون هماهنگی و به صورت کلاهبرداری نوشته شده ( عند الستطاعه)
    و حتی با خانواده به التماس انها رفتیم و گفتند علاقه ای به من و ادامه زندگی نیستند
    توقع های بی‌جایی دارند و وقتی دلیل میخوایم دلایل غیرمنطقی که چیزی مسخره است…
    من هم زندگی‌ام را میخواهم، نوجوانی‌ام و شوهرم را دوست دارم
    به نظر شما چه کار کنم؟! دنبال زندگی باشم یا طلاق؟!

    • راهنما , دسامبر 3, 2016 @ 12:09 ق.ظ

      با تفاسیری که شما گفتید بعید به نظر میرسه زندگی رو به آرامشی رو داشته باشید
      پس در این مورد با خانواده و مشاور باید مشورت کنید
      در مورد مهریه هیچ مشکلی نیست و ایشون باید پرداخت کنه و عندالاستطاعه بودن ایشون تاثیری نداره
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *