مرکز مشاوره

مرکز مشاوره شیراز

مرکز مشاوره شیراز

بنیان خانواده و اعضای این نهاد همواره یکی از مهم ترین دارایی هایی است که هر فرد در زندگی دارد و برای آن ارزش و احترام بسیاری قائل است. اما برای حفظ این نهاد و صمیمانه تر شدن روابط و همینطور جلوگیری از فروپاشی آن باید چه کار کنیم؟ مسبب بسیاری از مشکلات خانوادگی ممکن است خودمان باشیم و به همین دلیل باید بر رفتار و کردار خود کنترل داشته باشیم تا از بروز ناراحتی و دلخوری در این نهاد مقدس جلوگیری کنیم و در برابر مشکلات بهترین راه حل را پیش گیریم.

شماره های تماس 01

مرکز مشاوره شیراز و مشاوره شیراز به منظور کمک به هموطنان شیرازی و با هدف ارتقاء سطح علمی جامعه و کمک به فرهنگ کشور ایجاد شده است. این مرکز با برپایی شعب متعدد مانند مشاوره ازدواج ستارخان، مشاوره خانواده ستارخان، مشاوره ازدواج عفیف آباد ، مشاوره خانواده عفیف آباد ، مشاوره خانواده چمران ، مشاوره خانواده ملاصدرا و با به کارگیری کارشناسان مجرب در مرکز مشاوره شیراز آماده پاسخ گویی به شما شیرازیان عزیز می باشد.

مشاوران ما مستقر در نمایندگی های مشاوره شیراز در مرکز مشاوره در مرکز مشاوره ستارخان ، مرکز مشاوره چمران، مرکز مشاوره عفیف آباد، مرکز مشاوره ملاصدرا ، مرکز مشاوره زند و دیگر نمایندگی ها پذیرای مردم عزیز خواهند بود.

هدف من تحصیل کردن و شاغل شدن هستش

سلام هدف من تحصیل کردن و شاغل شدن هستش..بنظرتون چطور میتونم رگ‌خواب همسرم دستم باشه ازهردری برم از در بعدی خارج میشه و نمیتونم به سمت خودم بکشونمش ..

پاسخ

با سلام اگر شما می خواهید ایشون قانع شوند که شما ادامه تحصیل بدهید و بعدا شاغل شویر بستگی به نوع صحبت های شما دارد که چطور مسائل را با ایشون مطرح کردید و چقدر حساسیت ایجاد شده است احتمالاو اینکه فرضا ایشون چه انتظاراتی از شما دارند و چرا نظر ایشون نسبت به کار منفی است شاید به هر حال ایشون ذهنیت بدی نسبت به ایشون دارند .

و یا فکر می کنند شاغل شدن شما ممکنه شما رو از زندگی دور کند و مشغولیت هایی ایجاد شود بهتره ابتدا از دلایل مطلع شوید و بعد کم کم عملی ایشون باید متوجه باشند درس خواندن لطمه ای به زندگی نمی زند که اگر واقعا دغدغه ایشون این مساله است خب خیلی راحت بفرمایید هر جایی لطمه ای وارد شد شما خودتون ادامه نخواهید داد .امیدوارم خوشبخت باشید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

چطوربا خانواده شوهرم برخورد کنم منو دوست داشته باشن

سلام چطوربا خانواده شوهرم برخورد کنم منو دوست داشته باشن و دتوزندگیم دخالت نکنن ..چگونه از دخالتشون جلوگیری کنم

پاسخ

با سلام دوست عزیز دخالت خانواده همسر حتما دلایلی دارد که خب قاعدتا یک طرف جریان هم شما هستید .

به هر حال بازخورد شما هم موثر است البته چون جزئیات مسائل را نمی دانیم شاید بهتر باشد حضوری بررسی شود .و مراجعه داشت۶ باشید تا مشخص شود که دقیقا جریان چیست ؟

گاهی از ابتدا خودمان اجازه دخالت هایی را می دهیم که درست نیست .در هر حال امیدوارم بتوانید مدیرست درستی داشته باشید و بدون اینکه ایجاد دلخوری کنید رفتارها را متناسب با شرایط پیش ببرید .

و خب متوجه کنید دیگران را که از بعضی دخالت ها رنجیده خاطر می شوید .امیدوارم خوشبخت باشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

به برنامه ریزی اصلا تسلط ندارم

سلام خانم‌مشاوره.ترانه هستم.خانم‌مشاوره من ازلحاظ برنامه ریزی اصلا تسلط ندارم و‌بهترت بگم بلد نیستم بزنامه بریزم..مخصوصا کتبی.توی ذهنم کلی هدف میچینم ولی وقتی بخام رو‌کاغذ پیادش کنم نمیتونم و‌نمیدونم از کجاشروع کنم..

برنامه ازهمه لحاظ.همسرداری بچه داری.ودر اخر برای خودم‌که کی و‌چطوری برخورد کنم لباس بپوشم .و غیره..

قصد دارم برم کلاس خیاطی.ب شوهرم سپردم برام پرسجوکنه ولی همیشه میکه یا کار دارم یا فراموش‌کردم.

بااینکه پولی دردستم‌نیست برام‌سخته بخام همینحوری دست رو‌دست بذارم.

میخام ی حرفه ای دردستم داشته باشم..

من نمیتونم تاوقتی که خونمون جدانشده همینجوری بمونم و‌کاری نکنم من دخترپرتحرکی هستم ازی نواختی بدم میاد.خب نمیتونم همش‌من درک کنم وبسوزم..

باید ی کاری کنم‌که موفق بشم تنها با فکرکردن نمیتونم ب چیزی که میخام‌ برسم.

ازتون راهنمایی میخام که‌ چطوری میتونم برنامه بریزم‌ که بهمه‌چیز برسم چون دخترشوهرمم وقت مدرسه اش هستش نمیخام‌ درسش لطمه ای وارد بشه…باتشکر

دوست عزیز در مورد بحث برنامه ریزی تقریبا اکثرا اینچنین هستند یعنی برنامه می ریزند ولی خب در عملی شدن با مشکل مواجه می شوند و یک دلیل ان برنامه ریزی غیر واقع بینانه و بلند پروازانه است که فرد می داند از پس ان بر نمی اید .

پس برنامه ریزی درست است که ساعات ان درست منطبق با واقعیت باشد و برنامه های طرح شده هم همین طور و امکان عملی ساختن ان برنامه ها وجود داشته باشد .

دقت داشته باشید که فرضا همسر شما در مورد کلاس خیاطی برای شما پیگیر نیست و خودتون هم تلاشی نداشتید پس گنجاندن ان در برنامه خیلی معقول نیست .

و اینکه تلاش کنید دنبال مهارتی باشید که با ساعت بیکاری و مسائل مادی شما هم خوانی داشته باشد البته اینکه بخواهید فعالیت و حرفه ای را بیاموزید بسیار پسندیده است منتهی می توانید از فنی -حرفه ای و کلاس های انجا بهره ببرید و بعد زمان ها را به تناسب تنظیم کنید که از امورات منزل هم غافل نشوید و مشکلی در منز ل پیش نیاید امیدوارم موفق باشید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

بادخترشوهرم چکارکنم دلش میخواد مادرش ببینه

سلام .من بادخترشوهرم چکارکنم یعنی اجازه بدم هروقت دلش خواست مادرش ببینه .یا برای دیدن مادرش وقت تعیین‌کنم که دختر هوایی نشه..ی جورایی دخترلوسی هستش.به محض گریه کردن باید خواسته اش براورده بشه ولی من اینکارنمیکنم چون میخام ازم حساب ببره..بنظرتون چکارکنم که حرف گوش بده

پاسخ

اینکه ایشون باید مادرشو ببینه براساس قانون حق این بچه است
ولی در مورد لوس بودنش باید همسرتون در کنار شما باشه وگرنه شما در این بین ممکنه بعنوان یک نامادری مورد سرزنش قرار بگیرید
چون این بچه متوجه شده با گریه کردن میتونه به خواسته اش برسه و به همین خاطر لازمه پدرش در کنار شما باشه تا بتونید اصلاح رفتاری کنید

لجبازی نوعی رفتار مقابله ای در کودکان می باشد که معمولاًوالدین در مواجهه با آن رفتارهای مختلفی را نشان می دهند .البته اکثرا هم با شکست مواجهه می شوند.درابتدا باید به نکته ظریفی اشاره کرد و ان اینکه همیشه بیاد داشته باشیم که از ایجاد رفتارهائی که منجر به لجبازی در کودکان می شود،تاحد ممکن اجتناب کنیم.چرا که درواقع این ماهستیم که بازنده خواهیم بود.

به کودک چیزی می گوییم واو لجبازی می کند.بیابید این جمله را آنالیز کنیم وبرای هر یک راه حلی پیدا کنیم آیا آنچه که به کودک می گوییم،سلبی است یا ایجابی .(یعنی نکن است یا بکن)!

هدف از دستور ما چیست؟آیا کودک واقعاًمی تواند کاری را از او خواسته ایم را یا آن کاری که او را از انجامش منع کرده ایم برآورده کند؟یادمان نرود که «باید از هر کسی چیزی را توقع داشت که بتوان از عهده انجامش بربیاید.»اگردرخلال دستورهای ریز ودرشتتان ،درخلال بکن ونکن های گاهی زائد وبی فایده،که گاهی اگر خود ما را روانکاوی کنند،ریشه خیلی ازآنها را در کودکی خودمان پیدا باید کرد.

درباره قسمت اول وبحث درمورد جنس درخواست ما که سلبی است یا ایجابی،اصولاً،کودکان میانه خوبی با درخواست های سلبی ندارند.پس نکن.فلان کار را بکن،فلان طور راه نرو،جیغ نزن،دست توی بینی ات نکن و…. معمولاً جواب نمی دهد!!!…

رابتدا باید دقت کنیم که ریشه ی آن حرکت ناخوشایندی که کودک انجام می دهد چیست؟ آیا نیاز او برای جلب توجه است؟ آیا آن کار به اوآرامش می دهد؟آیا نیازحسی است؟آیا سطح توانائی اش در همین حد است؟آیا عادتی است؟

هر کدام از این موارد که باشد نمی توان با گفتن یک دستور بکلی قال قضیه را کند به جای آن بهتر است به قول معروف گولش بزنیم!این اصطلاح در اصل یک تکنیک رفتار درمانی است که یک کار مطلوب را جایگزین رفتار نامطلوب می کنیم.

جهت انجام این تکنیک بهتر است از واژه زیر استفاده کنیم که اگر توونستی، این کار را بکنی؟!در این مواقع اگر نیاز کودک به جلب توجه ریشۀ حرکت ناپسندش باشد سریعاً فعالیت دلخواه شما را جایگزین می کند.مثلا به کودکی که مدام برهمه چیز لگد می زند می گویم.

بیا ببینیم زورت می رسد تا به این توپه لگد بزنی؟اگر راست می گی و خیلی قوی هستی بیا کمک کن این صندلی ها رو تنهائی جمع کن.در این حالت در اثر اشتغال به فعالیتی از نوع موازی،مشارکتی،رقابتی و هر نوع دیگر،او را از حال و هوای حرکت ناپسندش بیرون بیاوریم بدون این که احساس کند ما روی فلان حرکت او حساس می شویم.

در حقیقت باید از موضع قدرت و عقل برخوردکنیم و نقطه ی ضعفمون را نشان ندهیم.چرا که دیده ایم خیلی از ماها عملاً آنقدر واکنش شدیدی به رفتارهای کودکان نشان می دهیم که کودک هر قدر که کوچک باشد متوجه می شود که نقطه ضعف ما در کجاست!در مورد دوم،این که واقعاً آن چیزی که از کودک می خواهیم،جداً چه ضرورتی دارد؟…

یادمان باشد که همیشه حساب و کتاب و تعداد امر و نهی هایمان را در یک روز داشته باشیم.می دانید چرا؟چون والدین زمانی که خسته اند و حوصله ی کاری را ندارند ،تعداد امر و نهی هایمان خیلی بیشتر از زمانی است؟که دوست داریم به دل کودک راه بیاییم تا خودش به کشف محیط بپردازد.

هم چنین این که درست مقابل این لجبازی که الان دغدغه ی ذهنی ماست،یکی از علائم سندرم موسسه زدگی،مطیع بودن بسیار زیاد و از خود ایده نداشتن و کاهش اعتماد به نفس و کاهش عزت نفس و احساس پوچی و بی تفاوتی است.مواظب باشیم که آنقدر که این امر و نهی ها و دستورات را کش ندهیم که یک زمان از آن طرف خیلی چیزها را از دست بدهیم.

و حالا در مورد دیسیپلین که والدین هیچ وقت از دستوری که داده اند نباید چشم پوشی کنند،برای همین مواقعی که دستوری می دهیم باید دقت داشته باشیم که کودک در حالتی باشد که بتواند دستور ما را انجام دهد.(به قول معروف مودش مناسب باشد).

اما اگرجواب ندادباید از روش های مختلف رفتاری جهت شکل دهی فعالیت استفاده کنیم تا در نهایت به کتک زدن و تنبیه بدنی ختم نشود.البته تنبیه می تواند کاربرد داشته باشد مثل محروم کردن کودک از فعالیتی که دوست دارد،یا خاموشی یعنی بی توجهی به او…اما در عین حال باید فراموش نکنیم که نه تنها تمام کودکان بلکه تمام آدمهای دنیا تشنۀ دوست داشته شدن و محبت هستند.

و در یک کلام کودکان گدای محبت می باشد.می دانید یعنی چه؟یعنی شما والدین می توانید آنقدر به یکدیگر و کودک تان مهر بورزید که یک گوشه چشم و خم ابروی شما،از صد تنبیه و کتک و شکنجه برای کودک دردناک تر باشد!…و برعکس می توانید آن چنان در رابطه عاطفی و خانوادگی تان دیسیپلین اعمال نمایید که کودکان را تشنۀ محبت سازید!…

توجه داشته باشیم که شاه کلید دیسیپلین خانوادگی نظم و ارتباط صحیح ،و برقراری رابطه عاطفی و انسانی است.تا زمانی که نتوانید کودک را یک انسان با یک سری نیازهای ویژه خود در نظر بگیرید تلاش برای برقراری دیسیپلین خانوادگی معنا نمی گیرد.یک انسان سالم تمام خصوصیات مثبت و منفی را با هم تجربه می کند اعتماد به نفس بالا،یا خرد شدن آن،خودباوری و عزت نفس و احساس تنفر از برخی چیزها همگی خصلت های روحی است.مهم این است که والدین به او یاد بدهند که او کجا و چگونه می تواند از آنها استفاده کند.

مشارکت دادن کودک در انجام امور، مشورت خواستن از وی بویژه در اموری که مستقیم به کودک مربوط می‌شود، برای مثال در چیدمان اتاقش، احترام گذاشتن به خواست و سلیقه کودک، تشویق مناسب و به اندازه در صورت انجام کارهای خوب و درست، شناختن هدف وی از لجبازی و توجه کافی به کودک به نظر کارشناس علوم تربیتی مهم‌ترین روش‌های کاهش لجبازی در کودک است.

فراموش نشود لجبازی کودک یک‌ روزه شکل نمی‌گیرد و یک‌ روزه هم برطرف نمی‌شود.

لجبازی برای کودک به مرور به یک عادت و خصلت رفتاری و همچنین روشی برای پیشبرد کار، جلب توجه و اظهار وجود تبدیل می‌شود و رفع آن نیازمند زمان و توجه است. نکته اصلی درباره لجبازی کودک اجتناب از تنبیه وی است. لجبازی یک خصلت بد و پلید نیست و برای کودک هدف محسوب نمی‌شود. بر این اساس در مقابل لجبازی وی نباید از حربه تنبیه استفاده کرد.

تنبیه بدنی هم به کلی مطرود است و از نظر کارشناسان حتی نیشگون یا سیلی آرام نیز تنبیهی مخرب برای روان کودک محسوب می‌شود. تنبیه بدنی به جای جسم، روان کودک را نشانه می‌رود و تاثیری بسیار مخرب برجا می‌گذارد. تنبیه بدنی به مدت طولانی و حتی برای همیشه در یاد کودک می‌ماند و همین فراموش نکردن بخوبی گویای تاثیر مخرب آن بر روان کودک است.

اولین قدم این است که پذیرش خطا را یاد بگیریم. بهتر است به عنوان والد رفتارهای کودک را با توجه به نسل و جنس وی، مورد ارزیابی قرار دهیم و خطاها و رفتارهای او را به شخصیتش ارتباط ندهیم. البته باید او مسئول کارها و رفتارهایش باشد اما لازم است مواظب باشیم که او را سرزنش نکنیم و به او حق دهیم گاهی اشتباه کند.

وقتی با او صحبت می کنیم باید واضح، شفاف و ساده و دقیق انتظاراتمان را از کودک بیان کنیم. استفاده از جملاتی مثل «عرضه نداشتی این کار را انجام بدهی» در واقع تخریب شخصیت کودک است. بهتر است به او بگوییم که «اگر می خواهی این کار را انجام دهی، باید … این گونه انجام دهی».

به این ترتیب به او کمک کرده ایم تا بدون تحقیر و سرزنش به هدفش برسد. باید یاد بگیریم به کودک حق انتخاب دهیم. بهتر است بین چند گزینه موردنظر خودمان به او حق انتخاب دهیم. اگر به او حق انتخاب دادیم در واقع به نظرش احترام گذاشته ایم. مادری که از کودک می پرسد «غذا می خوری یا نه» و پس از پاسخ منفی کودکش به او تشر می زند که باید غذا بخوری، در واقع به او حق انتخاب نداده است.

انعطاف پذیری و دادن اختیار به کودک در انتخاب‌هایی که از طرف والدین پذیرفته شده است و باعث بروز مشکل نمی شود به کاهش لجبازی کمک می کند ولی در صورت بروز رفتارهای آسیب زا همراه با لجبازی، والدین باید با قاطعیت رفتار کنند البته منظوراز جدی بودن پرخاشگری و توهین نیست و والدین تنها باید روی کلام خود ایستادگی داشته باشند تا کودک متوجه شود با بد رفتاری چیزی را به دست نمی آورد.

معمولا ً خانواده ها در چند کار، کودک را ناخواسته یا خواسته به عجله و شتابزدگی وادار می کنند که بیشتر مواقع عدم آگاهی والدین در تشدید آ ن ها، دخالت مستقیم دارد از جمله چیزهایی که می توان در این رابطه یاد آور شد:

الف – حمام کردن : در دوران طفولیت عدم آشنایی والدین به خصوص مادر از مسایل تربیتی باعث می شود به جای فراهم آوردن محیطی شاد و مفرح هنگام استفاده از حمام ، آن را به محیطی درد آور و وحشتناک برای او تبدیل می کند. برای این کار بهتر است اجازه بدهیم کودک ابتدا خوب بازی کند و در همان حال با شعرها و قصه های کودکانه شروع به شستن او کنیم و ضمنا ً اجازه دهیم تا کودک حتی برخی از اسباب بازی های خود را به حمام بیاورد و با آن ها مشغول بازی شود.

ب- مهمانی رفتن: همان طور که ما بزرگ ترها قبل از رفتن به مهمانی یا گردش نیاز داریم خود را آماده کنیم ، فرزندان ما هم نیاز دارند که آماده شوند. البته نیاز آن ها با نیاز ما اندکی تفاوت دارد. پس بهتر است زمان رفتن به مهمانی یا گردش را یک ساعت قبل از حرکت به کودک یادآورشویم تا بتواند با کمک بزرگ ترها آماده شود.

متاسفانه بعضی از والدین کمی قبل از حرکت به کودک می گویند آماده شود و این کار باعث لجبازی و مخالفت او می شود. چون دایم به او تذکر می دهیم که زود باش ، سریع تر، دیر شد و… به جای این که سرعت کودک را برای آماده شدن بیشتر کنیم،‌ باعث می شویم که مخالفت کند.

ج – غذا خوردن، خوابیدن و …: بهر حال کودک مانند افراد بزرگسال نمی تواند از نیروی تفکر و حرکت در یک زمان استفاده کند و والدین باید بدانند زمان تفکر و انجام کارها در کودکان به سعه ی صدر بیشتری نیاز دارد.

اگر کودک برای رسیدن به مطلوب خود چه درست و چه نادرست شروع به گریه کردن و یا داد کشیدن بکند و از این راه بخواهد به خواسته ی خود برسد و والدینی که به اصطلاح حوصله ندارند با دادن امتیاز (رشوه ) به کودک، او را ساکت می کنند، باعث پرورش لجبازی در او می شوند.

پس باید پدر به خصوص مادر از دادن هرگونه رشوه و پاداش به کودک خوداری کند. البته تشویق برای کارهای خوب و مثبت کودک با رشوه دادن فرق دارد. تشویق باعث رشد اعمال نیک و حرکت به سوی ترقی می شود. اما باید توجه داشت که تشویق و پاداش ، باید به اندازه و درخور کار او باشد.

گاهی بهتر است وقتی فرزندمان شروع به داد و بیداد می کند خیلی خونسرد و بی توجه از کنار مسئله عبور کنیم به طوری که یا متوجه نشده ایم و یا موضوع برایمان اهمیت ندارد.

به هر حال در هر خانواده مسایل و مشکلاتی به وجود می آ ید که منجر به بحث و گفت و گو می شود. والدین باید بدانند که تمام مسایل گره هایی هستند که به وسیله ی دست باز می شوند. یعنی به جای بحث و متهم کردن دیگران ، آرام و بدون بر هم زدن امنیت خانواده به خصوص کودکان ، مشکلات و مسایل را می توان به راحتی حل کرد، به طوری که هم خود و هم دیگران از نوع گفت و گو ها لذت ببرند.

هیچ کس از دخالت کردن دیگران در امور زندگی خوداحساس رضایت و خشنودی نمی کند. پدر و مادر از همان شروع تربیت باید حرکت صعودی خود را بر پایه ی راهنمایی قرار دهند تا کودک بتواند کم کم راه صحیح زیستن را تشخیص دهد. دیگر قابل پذیرش نیست که :من می گویم این طور باش، من می گویم این جا نرو و… بلکه ارشاد و راهنمایی های خردمندانه و کمک گرفتن از خود کودک در مشکلات می تواند کمک بزرگی باشد.

آموزش های عملی به مراتب از آموزش های تئوری، موثرتر و آموزنده تر می باشند. اگر والدین در حضور بچه ها با یک دیگر لجبازی کنند ، خیلی راحت و بدون دردسر لجبازی را به آن ها یاد می دهند و بچه ها به طور واضح فیلمی مشاهده می کنند که در آن یکی از والدین با پافشاری دیگری را مجبور به اطاعت از خود می کند و آنان متوجه می شوند که از این راه می توانند به راحتی به خواسته های خود برسند.

نتیجه: یادتان باشد درخواست‏های شما از کودک باید منطقی باشند. کودکان لجباز احساس می‏کنند، یکی باید برنده شود و دیگری باید ببازد. برای چنین موقعیتی،‌ طرز فکر برنده- برنده، بهترین راه‌حل است. به نیازها و خواسته‏های کودک پاسخ دهید. به او بگویید که پدر و مادر هم می‏خواهند برنده باشند و آیا راه‌حلی را سراغ دارد که به نفع شما و خودش باشد؟

وقتی پدر و مادر احساس می‏کنند اوضاع وخیم شده است، باید به دنبال روش‏های درمانی باشند. قرار نیست به رفتار بد کودک پاداش بدهید بلکه باید در رابطه خودتان با او تجدید نظر کنید. دنیا را از دریچه چشمان کودک خود ببینید.

با اینگونه کودکان باید مدارا کرد و ابتدا زمینه های بروز لجبازی را شناسایی کرد، سپس کودک را از آن دور کرد ، به عنوان مثال کودکی را که در بازار از والدین می خواهد هرچیزی را برایش بخرند، نباید به بازار بُرد و همیشه درباره برآوردن خواسته هایش یک چیز دیگر را باید جایگزین کرد مثل ابزار پلاستیکی به جای واقعی و دور نگاه داشتن وسایل خطرناک از دسترس کودک .

اما کودکان پس از پایان سه سالگی و آغاز چهار سالگی وارد حیطه اجتماعی می شوند و رفتارهای مختلف را از یکدیگر می آموزند و با الگوبرداری منفی سعی می کنند در رابطه با والدین خود آن را اجرا کنند و این امر تا حدود زیادی آگاهانه و هدفمند است و کودک با آزمون و خطاهایی که می کند سعی در به زانو درآوردن والدین و تسلیم آن ها در برابر خواسته هایش دارد.

او با این کار به سیطره قدرت خود و خود محوری ادامه می دهد و برای این کار ، بهانه هایی نیز برای خود دارد مانند وجود رقیبی به عنوان برادر و یا خواهر کوچک تر و یا به علت رفتن به مهد کودک و یا مواردی از این قبیل ، این گروه از کودکان ، اعتماد به نفس پایینی دارند و نسبت به دیگر کودکان تعارضات درونی بیشتری دارند و سطوح ترس و اضطرابشان بالاتر از همسالانشان است.

وقتی شدت رفتارهای کودک نسبت به قبل کاهش یافت والدین باید روش «تقویت رفتار نا همساز» را اجرا کنند، یعنی رفتار مقابل رفتار منفی کودک را به محض سر زدن از کودک ، تقویت کنند ، مثلا کودکی که گریه می کند به محض آن که ساکت شد ، توسط والدین مورد توجه و تشویق قرار گیرد .

شاخص های دیگری که باید در نظر داشت ، استفاده از رژیم غذایی صحیح است، مصرف بیش از اندازه سردی ها ، تنقلات، کاکائو، نمک و سرکه باعث تحریکات عصبی کودک و تماشای تلویزیون و بازی های رایانه ای بیش از یک ساعت در روز باعث تشکیل امواج مخرب در مغز کودک و عصبانیت او می شود ، کم خوابیدن کودک نیز باعث افزایش لجبازی می شود ، خواب شب مهم تر از خواب روز است چون در خواب روزانه عواملی نظیر نور و صدا باعث بر هم خوردن ریتم خواب می شود و کودک با وجود خواب زیاد ، پس از بیداری آرامش ندارد .

رباره لجبازی های شدید کودکان که گاه به صورت گریه های طولانی و کبودی لب ها و واکنش های غیر عادی خود را نشان می دهد ، بررسی امواج مغز کودک و مراجعه به روان پزشک و روان شناس کودک ضرورت دارد .
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

معاشقه بدون دخول

سلام،اگه زن با شوهرش معاشقه کند،دخول انجام نشود،زن کاملاذبرهنه،و مرد لباس پوشیده،اگه ترشح مرد با بدن زن تماس پیداذکند زن حامله میشود؟امکان حاملگی هست،بر عکس اگه مرد کاملا برهنه و زن ،پوشیده،اما بازرترشخ مرد با لباس زیر زن تماس پیدا کند و لبلسشو کاملا خیس کند،زن حامله میشود؟

پاسخ

ترشح مرد در حالت عادی ممکنه حاوی تعدادی اسپرم باشه ولی در حالت کلی و طبیعی باید دخول کامل و خروج منی صورت بگیره و زن هم در مرحله تخمک گذاری باشه تا بتونیم در مورد بارداری فردی صحبت کنیم
بعد از این رابطه علایمی به وجود میاد که میتونید به عنوان نشانه ای از بارداری استفاده کنید
ولی بهترین توصیه برای تست بارداری استفاده از تست خون بتای بارداریه

تعدد روابط زناشویی ضرری متوجه زوج نمی‌کند؟

به عنوان یک قاعده کلی، در صورتی که ممنوعیت پزشکی وجود نداشته باشد (که موارد آن بسیار محدود و تشخیص آن نیز فقط با پزشک معالج است)، دفعات برقراری رابطه زناشویی هیچ محدودیت خاصی ندارد و هیچ‌کس نمی‌تواند برای آن عدد و رقم، تواتر یا کمیت خاصی تجویز کند اما در مواردی مثل الگوی رفتار جنسی وسواسی یا اعتیاد به روابط جنسی (که ماهیت مورد دوم هنوز هم مورد مناقشه است)، استثناء وجود دارد و باید به‌وسیله متخصصان، به‌خصوص روانپزشکان، بررسی و پیگیری شود.

پس این باور که یک زوج طبیعی باید هفته‌ای یکبار رابطه زناشویی داشته باشند، چندان درست نیست؟
تمایل به برقراری رابطه زناشویی در افراد مختلف متفاوت است و نمی‌توان گفت برقراری چه تعداد رابطه زناشویی در یک زمان معین نشانه طبیعی بودن همسران است.

گاهی همکاران زوج‌هایی را برای درمان به کلینیک ارجاع می‌دهند چون مثلا فقط ماهی یک بار رابطه دارند!

ولی در بررسی‌های انجام‌شده، معلوم می‌شود هیچ اختلال عملکردی وجود ندارد و هر دو طرف هم از زندگی جنسی و عاطفی خود راضی هستند.

طبیعی است که ما هم جز دادن اطمینان به آنها که همه چیز عادی است، هیچ مداخله دیگری را صلاح نمی‌دانیم.

برخی مردها معتقدند رابطه زناشویی انرژی زیادی از آنها می‌گیرد، این تصور درست است؟

نه! درواقع یکی از دلایلی هم که باعث می‌شود موضوع دفعات رابطه زناشویی در اذهان اهمیت ویژه‌ای پیدا کند، باورهای غلط درخصوص انرژی لازم برای این فعالیت‌ها و احتمال ضعیف‌شدن بنیه و توان عمومی فرد است.

یکی از چیزهایی که افراد در مطب‌ها و کلینیک‌ها درخواست می‌کنند، تجویز دارو یا مکمل‌های غذایی برای تقویت بنیه عمومی یا جنسی برای خود یا شریک زندگی شان است.

به‌نظر می‌رسد باورهای قبلی رایج در جامعه، در کنار تبلیغات وسیع در خصوص محصولاتی با این ویژگی، به فراگیر شدن این تصور غلط کمک کرده‌اند، به‌خصوص در مورد مردان، چون فعالیت جنسی به خروج فرآورده‌ای از بدن منجر می‌شود که از دیرهنگام به مفاهیمی همچون انرژی حیاتی یا مایع حیات‌بخش و…

منتسب می‌شده است و این، باور اینکه روابط زناشویی توانایی جسمی بالایی می‌طلبد، بسیار تقویت کرده است.

درحالی که برخلاف تصور رایج، روابط زناشویی چندان فعالیت سنگینی محسوب نمی‌شود. اگرچه میزان مصرف انرژی در جریان این رابطه به عواملی همچون نوع، مدت و شدت فعالیت‌های مختلف و جثه فرد بستگی دارد ولی مطالعه‌های مختلف نشان می‌دهند با وجود تنوع روابط، دامنه مصرف انرژی در مراحل مختلف یک ارتباط ۳۰ دقیقه‌ای، بین ۵۰ تا ۱۵۰ کیلوکالری است (از یک رابطه ملایم تا رابطه‌ای بسیار فعال).

آیا داشتن رابطه زناشویی کوتاه‌مدت، ناامیدکننده است؟

این مساله هم یک باور غلط دیگر است.

همانطور که گفته شد برای یک رابطه زناشویی موفق حداکثر یا حداقل زمان تعریف نشده است.

برخی افراد فقط زمان بین دخول تا انزال را درنظر می‌گیرند و در صورت کوتاه بودن این فاصله می‌گویند مرد دچار انزال زودرس است در حالی که نوازش و بوسه نیز جزیی از رابطه زناشویی محسوب می‌شود.

از سوی دیگر این مدت زمان صرف شده نیست که اهمیت دارد بلکه میزان رضایت زوجین از رابطه مهم است. بنابراین اگر زوجی با «رضایت هر دو طرف» در تمام ایام هفته فعالیت جنسی دارند و از این رابطه لذت می‌برند، هیچ دلیلی وجود ندارد که بخواهیم آنها را از این الگوی رفتاری نهی کنیم.

گاهی فقط یکی از طرفین میل زیادی به داشتن رابطه زناشویی دارد یا در مورد زمان انجام رابطه اختلاف سلیقه دارند…چه توصیه‌ای به این زوج‌ها می‌توان داشت؟
اگر تمایل و نیاز جنسی یک طرف بیشتر است، شریک زندگی او می‌تواند با ارتقای دانش و مهارت‌های جنسی و حتی بدون نیاز به انجام نزدیکی، به این نیاز پاسخ دهد چون میزان میل و نیاز جنسی نیز مثل بسیاری از متغیرهای انسانی دیگر از یک فرد به فرد دیگر و حتی در مقاطع زمانی متفاوت در یک فرد متفاوت خواهد بود.

توصیه می‌شود دو نفر که کاندیدای ازدواج با یکدیگر هستند، در مورد بسیاری از مسائل از جمله دیدگاه خودشان درباره روابط زناشویی و اهمیتی که در زندگی مشترک برای این موضوع قائل هستند، صحبت کنند، ولی در بهترین حالت هم نیاز و تمایل جنسی زوج همیشه کاملا همخوانی ندارد.

در مواجهه با این مساله، همانند بسیاری از موضوعات دیگر، زن و شوهر باید به یک تعامل سازنده دست یابند؛ به‌نحوی که احساس نکنند مورد بی‌توجهی قرار گرفته‌اند و از سوی شریک زندگی، تحت‌فشار هستند. به‌علاوه درخصوص درخواست‌های جنسی، زن و شوهر باید صمیمانه گفت‌وگو کنند و خواسته‌های خود را با یکدیگر در میان بگذارند.

مثلا هنوز بسیاری از خانم‌ها از اینکه پیشنهاد دهنده شروع رابطه زناشویی باشند، اکراه دارند یا آن را صحیح نمی‌دانند در حالی که چنین تصوری اصلا درست نیست و برخی مردان توقع چنین رفتاری را دارند بدون آنکه به آن هیچ اشاره‌ای بکنند. چنین تعاملی در مورد سایر متغیرهای ممکن مثل زمان رابطه، مکان آن و نوع رفتارها و همچنین موقعیت‌های ممکن برای برقراری رابطه زناشویی باید وجود داشته باشد.

اتفاقا با بهره بردن از همین متغیرها می‌توان با وجود گذشتن سال‌ها از زندگی مشترک، از یکنواختی و سرد شدن رابطه پیشگیری کرد. زوجی که به دنبال خوشبختی هستند، باید برای رسیدن به آن هر کدام به نیازهای طرف مقابل احترام بگذارند. در صورت محقق‌شدن این شرایط، عملا به نیازها و خواسته‌های خود نیز دست یافته‌اند. صدالبته چنین تعاملی همراه با حسن‌نیت با آنچه عده‌ای به شکل کاسبکارانه در زندگی به دنبال آن هستند، تفاوت دارد.

وسواس فکری داشتم و ثبات شخصیت نداشتم

من ۲۰ سالمه.من یه مدت وسواس فکری داشتم و یه مدت قبلش ثبات شخصیت نداشتم.یه مدت سرما خورده بودم یه کم ضعیف شده بودم و نمیدونم چرا برگشتم به ۴ یا ۵ سال پیش ناخودآگاه فکرا و وسواس های فکری اون موقع اومد تو نظرم واقعا برام سخت بود چون تازه حال روحیم خوب شده بود رفتم پیش یه مشاور گفت به خاطر اتفاقاتی که تو بچگی برام پیش اومده بود این طور شده و چیز هایی گففتن که خودم میدونستم میدونم خیلی از مشکلاتم مربوط به همون موقع است و به خاطر این که اون اتفاقات رو گفتم حالم بد شد گفتن هر چیزی که میاد تو ذهنت رو بنویس حالت رو…ولی من نمیتونم واقعا نمیتونم واقعا حالم بد میشه نمیتونم اون حال بدم رو تحمل کنم اون حال بد رو لطفا بگید من بابد چیکار کنم
پاسخ

با سلام دوست عزی شما دوره ای در گذشته وسواس فکری داشتید.

خب باید بدونید وسواس و یا هر بیماری روحیدیگر گاها به خاطر ضعف بدنی و یک سری مشکلات دیگر خودش را نشان می دهد و فرد دوباره فکر می کند در حالت اولیه قرار گرفته ریشه یابی مشکل و اینکه کودکی فرد تاثیر گذار بده که کاملا درست است.

منتهی باید توجه داشته باشید که بحثی که در این بین وجود دارد و مساله بسیار حاءز اهمیتی هم هست بحث درمان است که خوشبختاته امروزه این درمان در مورد وسواس موفیت امیز بوده است .

و لاید دقت داشته باشید که مراجعه حضوری پیگیری تکالیف درمانی و اراده برای تغییر و انگیزه بسیار اهمیت دارد .

ضمن اینکه قطعا بررسی گذشته و به اگاهی اوردم مواردی کمک کننده خواهد بود .در هر حال امیدوارم با نراجعه مسائل حل و شرایط مطلوبی را نسبت به قبل پیدا کنید .موفق باشید .

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

از وقتی عقد کردم احساس پشیمونی دارم

سلام خسته نباشید.

من یک ماهه نامزددار شدم و از زمانی که عقد کردم احساس پشیمونی به طور مداوم اذیتم میکنه و احساس میکنم علاقه ای به همسرم ندارم واز وقتی که عقد کردم ساعات خوابم خیلی زیاد شده

از نظر بنده همسرم هیچ مشکلی از نظر اخلاقی و رفتاری نداره ولی افکارم بشدت منو اذار میده.

خواهش میکنم راهنماییم کنین از دست این افکار خلاص بشم؟؟

پاسخ

با سلام دوست گرامی این افکار قطعا دلیل خاصی دارد که باید بررسی شود بارها هم گعته شد شما باید دنبال ریشه یابی این افکار باشید .

ممکنه مساله ای درگذشته بوده باشد که همان علت مشکلات است ولی شما توجهی به ان ندارید و در حال حاضر ان را بی اهمیت می دانید.

امکان ندارید بی دلیل در کنار فردی قرار بگیرید که به گفته خودتون شرایط مناسبی دارد ولی بی علاقه اید برخی چهره ها یاداور یک الگوی قدیمی و حتی منزجر کنتده در روابط فردی هستند که ما به ان توجهی نداریم .در هر حال به خاطر داشته باشید مراجعه حضوری از این همه اشفتگی کم خواهد کرد .
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

برای درمان فوبیا باید چیکار کنیم ؟

سلام برای درمان فوبیا باید چیکار کنیم ؟میشه یه روانشناس خوب درشیراز معرفی کنید همراه ادرس

پاسخ

دوست عزیز باید مشخص شود که چه نوع فوبی مد نظر شماست و بعد برای درمان ان اقدام کرد .

به طور کل برای فوبی ها درمان ها ی مشخصی وجود دارد منتهی باید در نظر داشته باشید که این درمان ها اغلب بسته به نوع فوبی و شخصیت طرف مقابل متغیر خواهد شد ضمن اینکه به هر حال گاهی فوبی ها سرپوشی هستند برای شرایطی که قرار است اتفاق بیفتد.

یعنی در زندکی مشکلاتی ایجاد شده منتعی این مشکلات خودش را به شکل فوبی نشان می دهد ولی لایه زیرین مسال۶ ای است وه فرد نمی تواند در موردش صحبت کند و یا برای او حرف زدن در این باره بسیار سخت و طاقت فرسا است خب طبیعتا همین مسائل مشکلات را چند برابر می کند و باعث می شود فرد در غالیپب مشول کمتر خطرناک مثل فوبی پرواز و یا هر فوبی دیگری ان را نشان دهد در صورتی که اصل مساله چیز دیگری است که شاید فرد اصلا توجهی به ان نداردد
در هر صورت امیدوارم موفق و خوشبخت باشید و به زودی در جهت رفع مشکل شما به شما کمک شود در شیراز بهتره از مراکز دانشگاهی استفاده کنید چرا که کمک بزرگی است برای رفع مشکل شما که باعث می شود به هر حال با هزینه مناسب توسط اساتید این رشته درمان و دوره درمان روانشناختی اغاز شود
موفق باشید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۸۳
موفق باشید

منبع: com.مرکزمشاوره


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

722 نظرات

  • ستاره , آوریل 7, 2017 @ 10:41 ب.ظ

    سلام
    در حدود ۵ ماه است که با پسری آشنا شدم از لحاظ اخلاقی به هم شباهت زیادی داریم، هر دو فوق لیسانس در رشته مشابهی هستیم و به همدیگر علاقه داریم.
    ایشان پس از ملاقات اول و گذشت دو ماه از بنده خاستگاری کردند اما مواردی در این بین وجود دارد که ذهن من را خیلی مشغول کرده است و نمیدانم در این مورد چکار کنم برای این مسئله از شما خواهشمندم مرا راهنمایی کنید.
    ما ۳ بار در طول این ۵ ماه همدیگر را دیده ایم و هر روز در طول این ۵ ماه شاید در حدود ۲ ساعت و یا حتی بیشتر با یکدیگر صحبت کرده ایم، مادر من و مادر این آقا در جریان ارتباط ما هستند. اما پدرم اطلاعی ندارد.
    ما ۱۱ سال اختلاف سنی داریم، از لحاظ شغلی ایشان دارای شغل مناسبی هستند. اما در شهرهای متفاوت اما تقریبا نزدیکی زندگی میکنیم.
    با گذشت ۵ ماه مادر من از ایشان خواستند که به صورت رسمی اقدام کنند اما ایشان از من میخواهند که مدتی دیگر دوستی ما ادامه پیدا کند و بیشتر همدیگر را ببینیم.
    در این میان من نمیدانم آیا به صحبت مادرم دیگر ایشان را با وجود علاقه نبینم تا به صورت رسمی اقدام کنند و یا اینکه به گفته ایشان چند ماه دیگر را دوست بمانیم، (این موضوع و اختلاف نظر باعث شده کمی اختلاف ایجاد گردد) اگر ممکن است مرا راهنمایی بفرمایید؟
    با تشکر

    • مشاور , آوریل 8, 2017 @ 8:14 ق.ظ

      با سلام دوست گرامی ایشون ۱۱ سال بزرگترند پس قطعا وسواس و حساسیت ها در مورد مسئله ازدواج داشتند که هنوز با وجود شرایط خوب مالی ازدواج نکردند .بهتره شما حتما با هم به مشاوره قبل از ازدواج برید و از انتخاب و تصمیمتون مطمئن شوید .ولی ادامه دادن درغالب غیر رسمی کمکی به شناخت بیشتر نخواهد کرد چون ممکنه جریان ادامه دار شود و وابستگی عاطفی شکل بگیرد و در نهایت اون آقا به تصمیم قاطعی نرسند و شما قطعا آسیب خواهید دید .پس بهتره کاملا حساب شده اقدام کنید از ایشون بخواهید از مشاوره استفاده بشه و مسائل زیر نظر فرد متخصص پیگیری شود چون اصولا دوستی و ادامه به جای شناخت افراد را درگیر روابط احساسس می کند و شما شاید بیشتر از این شناختی که راجب ایشون رسیدید چیز دیگری به شناخت هاتون اضافه نشود.امیدوارم تصمیم درست را بگیرید و خوشبخت باشید

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
      موفق باشید

  • مرضیه , آوریل 11, 2017 @ 8:04 ق.ظ

    سلام خسته نباشید پسری ۵ ساله دارم ک حدود یک ماهی هست که چن شب شب ادراری داشته در صورتی ک قبلا هر وقت ادرار داشت بیدار میشد و من میبردمش دستشویی. ولی الان دیگه بیدار نمیشه .خیلی آشفته ام نمیدونم باید چیکار کنم.خواهش میکنم ی راهکار بهم بدید

    • مشاور , آوریل 11, 2017 @ 4:15 ب.ظ

      با سلام
      راه درمان قطعی شب ادراری کودکان
      شب ادراری در کودکان امری شایع است و باعث ناراحتی کودکان و والدینشان می گردد. برای رفع این معض برای شما راهکار درمانی قطعی داریم. شب ادراری عبارت است از دفع غیرارادی ادرار هنگام خواب بعد از سنی که معمولاً کنترل ادرار در کودکان برقرار می‌شود. چون زمان کنترل ادرار در همۀ کودکان یکسان نیست، بنابراین اگر کودکی بعد از سن پنج سالگی هنوز شب در رختخواب خود ادرار می‌کند،دچار شب ادراری است.

      شب ادراری در کودکان معمولاً به دو صورت وجود دارد:
      ۱- شب ادراری اولیه یعنی شب ادراری کودک از دوران شیرخواری او ادامه یافته و کودک موفق به کنترل ادرار خود نشده است.
      ۲- شب ادراری ثانویه یعنی کودک‌دچار شب ادراری نبوده و ادرارخود را کنترل میکرده است ولی در حال حاضر دچار شب ادراری شده است.

      • شیوع شب ادراری
      شب ادراری در کودکان شایع است، به‌طوری که در سن پنج سالگی، ۷ درصد پسران و ۳ درصد دختران‌دچار شب ادراری هستند، در ده سالگی ۳ درصد پسران و ۱ درصد دختران و حتی در سن هجده سالگی ۱ درصد پسران‌دچار شب ادراری هستند ولی در دختران نادر است.

      شب ادراری در پسرها بیشتر از دخترها و در اولین کودک خانواده، بیشتر دیده میشود. شب ادراری قبل از سن پنج سالگی اهمیت ندارد، ولی از زمانی که کودک به مدرسه می‌رود، باید مورد توجه قرار گیرد و برای آن چاره‌ای اندیشیده شود.

      • علل شب ادراری
      علل زیر در پیدایش شب ادراری اهمیت دارد و باید مورد توجه پدر و مادر قرار گیرد:

      ۱- وراثت
      اگر کودکی در خانواده‌ای‌دچار شب ادراری می‌باشد، در بیشتر موارد شب ادراری در پدر یا مادر و یا در فامیل او وجود داشته است، بدین ترتیب که به طور ارثی ساختمان مثانۀ کودک مانند پدر و مادر یا یکی از بستگانش، کوچک است، در نتیجه ادراری را که در طول شب از کلیه‌ها ترشح می‌شود (چون مثانۀ کودک گنجایش نگهداری آن را ندارد)، دفع میکند.

      اگر پدر و مادر هر دو سابقۀ شب ادراری داشته باشند، ۷۷ درصد احتمال ابتلاء کودکان آنها به شب ادراری وجود دارد. اگر فقط یکی از والدین سابقۀ شب ادراری داشته باشند، ۴۴ درصد و اگر هیچ‌کدام سابقۀ شب ادراری نداشته باشند، باز هم ۱۵ درصد امکان ابتلاء فرزندان‌به شب ادراری وجود دارد.

      ۲- عفونت یا عیب دستگاه ادراری
      حدود یک تا دو درصد کودکان مبتلا به شب ادراری، ممکن است مبتلا به عفونت ادراری باشند. از طرف دیگر افزایش حجم ادرار به‌علت بیماری دیابت قندی یا دیابت بی‌مزه ممکن است منجربه شب ادراری کودک گردد.

      ۳- مسائل روانی و هیجانی
      به گزارش پارس ناز اگر کودک دچار شب ادراری نبوده و ادرار خود را قبلاً کنترل میکرده و اکنون‌دچار شب ادراری شده است، عوامل روانی یعنی عدم آرامش و امنیت محیط کودک و محرومیت عاطفی، سبب شب ادراری کودک گردیده است.به‌طور مثال، تولد و ورود نوزاد جدید به خانواده، یا بعد از ابتلاء کودک به یک بیماری و بهبودی، کودک مبتلابه شب ادراری می‌گردد. کودک با عمل شب ادراری

      می‌خواهد جلب توجهی را که قبلا به او می‌شده و از دست داده است، دومرتبه یه‌دست آورد.عدم آرامش محیط داخلی کودک درنتیجۀ ناسازگاری پدر و مادر و یا جدایی آنها و یا مرگ افراد خانواده نیز سبب شب ادراری کودک میشود.باید توجه داشت که تنبیه‌های بدنی، خجالت دادن کودک، سرزنش کردن و کج خلقی پدر و مادر نه فقط کمکی به رفع موضوع نمیکند،

      بلکه توجه کودک را بیشتر جلب خواهد کرد و کودک به عمل خود ادامه خواهد داد. در چنین شرایطی ممکن است احساس حقارت و خود کم‌بینی و درنتیجه نارضایتی درونی و انزوا و گوشه‌گیری در کودک به‌وجود آید.

      ۴- آموزش کنترل ادرار زودتر از زمان مناسب یا آموزش کنترل ادرار به روش غیرصحیح
      اگر پدر و مادر زودتر از سنی که کودک قادر است و درک می‌کند با فشار و تنبیه از او بخواهند ادرارخود را کنترل کند، کودک به‌طور ناخودآگاه با ادرار کردن شبانه در رختخواب خود عکس‌العمل منفی از خود نشان میدهد.

      • آیا پزشک باید از کودک مبتلابه شب ادراری معاینه به عمل آورد؟
      اگر یکی از مشکلات زیر در کودک شما وجود دارد، کودک باید به‌وسیلۀ پزشک متخصص مورد معاینه قرار گیرد:
      الف) اگر کودک به سن شش سالگی رسیده است و هنوز مبتلا به شب ادراری است.
      ب) اگر کودک نه فقط دچار شب ادراری است، بلکه روزها نیز نمیتواند ادرارخود را کنترل کند.
      ج) اگر کودک قبلاً ادرار خودرا در روز و شب کنترل میکرده، ولی حالا مبتلا به شب ادراری شده است.

      • آیا برای کودکی که مبتلا به شب ادراری است باید اقدامات آزمایشگاهی انجام داد؟
      از کودکی که‌دچار شب ادراری است باید آزمایش کامل ادرار به عمل آید، مخصوصاً وزن مخصوص ادرار از نظر بیماری دیابت بی‌مزه باید باید تعیین گردد. اگر پزشک مشکوک به عفونت ادراری گردید، باید کشت ادرار انجام شود و در صورت وجود عفونت ادراری، درمان گردد.

      اگر کودک علائم ادراری و علائم بالینی غیرطبیعی دستگاه ادراری تناسلی دارد، باید از دستگاه ادراری او سونوگرافی و در صورت لزوم عکسبرداری با مادۀ حاجب و آزمایشهای اختصاصی انجام گیرد.
      موفق باشید

  • مریم , آوریل 15, 2017 @ 1:09 ق.ظ

    سلام،من حدود ۴ سال هست که ازدواج کردم و از همون روز اول که همسرم رو دیدم دوستش نداشتم و از هیچ لحاظی چه ظاهری، چه مالی، چه شرایط زندگی و ۰۰۰ اصلا کسی نبود که همیشه انتظار داشتم اما به اصرار مادرم و رهایی از جرو بحث همیشگی با ایشون در مورد ازدواج تن به این ازدواج دادم ، شرایط خودم اون موقع و حتی الان بد نیست و شاغل هستم و از لحاظ مالی مشکلی نداشتم ، در حال حاضر همسرم به علت اینکه اعتقاد به خودکفایی داره با شراکت برادر و خواهرش یک کارگاه زدن و حدود سه سال هست که تاسیس شده و جز خرج و مخارج و مشکل هیچ چیزی برای ما به وجود نیاورده و ایشون عملا حدود سه سال هیچ حقوقی نداشتند و با توجه به این خودم مجبور بودم جورش رو بکشم و تحمل کنم، ولی ایشون حاضر نیستن این کارگاه رو تعطیل کنن و میگن اول که برای انجام این کار زحمت زیادی کشیدن و کار هم پیدا نمیشه ( ایشون مهندس هستن) در این مدت چندین بار به فکر طلاق افتادم اما اولا نمیدونم تصمیم درستی هست یا نه و مهمتر اینکه از ابراز کردنش به خانواده میترسم ۰۰۰ از فکر آزاد شدن از این زندگی واقعا احساس آرامش میکنم ، خواهش میکنم راهنمایی کنید ، با تشکر

    • مشاور , آوریل 15, 2017 @ 10:09 ب.ظ

      با سلام
      درسته شروع ازدواج به خواست شما نبوده و همین مشکل ایجاد کرده ولی خب به هر حال ۴ سال زندگی کردن کم نیست باید از ابتدا به روانشناس مراجعه می کردید چون ایشون مشکلات رفتاری دارند که شاید بخشی از اون به نوع تعامل خود شما برگرده و مساله عدم علاقه و حتی گاهی زوجین نوع درخواست از هم رو نمی دونند و البته نیاموختند .و همین باعث ایجاد نارضایتی می شود و حس می کنند حرف یکدیگر رو نمی فهمند بهتره فعلا طلاق رو مطرح نکنید و راه هایی که میشه کمک بشه به حل مشکلتون رو امتحان کنید که فردا پشیان نباشید چون بعد از طلاق شرایط به خصوص برای خانم ها د رجامعه ما شرایط مناسبی نخواهد بود .
      باز هم مهم تصمیم شماست که برای ادامه زندگی خواهید گرفت به نظرم به خودتون و همسرتون یک فرصت دیگه بدید ؟امیدوارم مساله حل شود
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
      موفق باشید

    • راهنما , آوریل 16, 2017 @ 12:17 ق.ظ

      با شرایطی که شما گفتید نشون میده تصمیم خودتون رو گرفتید و نیاز به توجیه کارتون دارید که کسی جز خودتون چنین توانایی و نداره که بتونه در مورد زندگی مشترکش تصمیم گیری کنه … چون کسی در زندگی شما نیست که مشکل رو از نزدیک بررسی کنه
      به این سوالات قبل از طلاق جواب بدید و فکر کنید

      ۱-چرا می خواهم طلاق بگیرم؟

      تصمیم به طلاق معمولاً منشایی دارد و از ضعف ارتباطی میان زوجین ناشی می شود. در این شرایط بهتر است ابتدا به دلیلی که باعث شده به طلاق بیاندیشید فکرکنید و با گفت وگو با همسرتان سعی کنید مسئله را باز کرده و به یک راه حل برسید. در شرایطی که توانایی برقراری ارتباط صحیح را ندارید می توانید از یک مشاور کمک بگیرید تا این مسئله را حل کند.
      طلاق توافقی

      ۲-آیا می توانم هنوز با همسرم حرف بزنم و به صحبت هایش گوش دهم؟

      بسیاری از زوجینی که تصمیم به طلاق می گیرند افرادی هستند که تمایلی به شنیدن حرف های طرف مقابلشان ندارند و با لجبازی مرتب حرف خود را تکرار می کنند و نمی خواهند با دیدگاه طرف مقابل آشنا شده و او را درک کنند. سعی کنید در یک رابطه کمی منطقی تر برخورد کنید. به نوبت حرف بزنید و با قرار دادن خود به جای دیگری سعی کنید تا حدی او را درک کنید.

      ۳-آیا در زندگی مشترکم خوشبختم؟

      تمام افراد مجرد زندگی خود را برحسب شرایط کاری و شخصی شان برنامه ریزی می کنند اما با ازدواج، برای رسیدن به خوشبختی در زندگی مشترک تلاش می کنند. زوج هایی که احساس می کنند در زندگی فردی خوشبخت تر از زمانی بوده اندکه مزدوج شده اند منطقی است که به فکر جدایی باشند.

      ۴-عاشق همسرم هستم؟

      دوست داشتن را با میل جنسی به همسر اشتباه نگیرید. اگر از همسرتان احساس انزجار ندارید یعنی هنوز می توان با گفت وگو مسئله را حل کرد.
      نکات همسرداری

      ۵-از هم طلاق عاطفی گرفته اید؟

      برخی از زوج ها ۱۰ یا ۲۰ سال است که زیر یک سقف با هم زندگی می کنند اما علناً دیگر ارتباطی میان آنها نیست و هر یک سمت و سوی زندگی خود را یافته اند. در این شرایط دیگر طلاق رخ داده است. اما اگر یکی از زوجین هنوز در زندگی به ثبات روحی نرسیده یعنی می توان با گفت و گو مسئله را رفع کرد.

      ۶- آیا می توانید از پس مسائل مالی به تنهایی برآیید؟

      آیا می توانید به تنهایی از پس هزینه های زندگی برآیید؟ در صورتی که جواب مثبت است می توانید طلاق بگیرید اما اگر این طور نیست بهتر است با همسرتان به توافق برسید.

      ۷-می توانید با خیانت کنار بیایید؟

      گاه خیانت همسر زمینه ساز طلاق است. بر خلف آنچه همگان فکر می کنند که خیانت سبب نابودی رابطه همسران می شود گاه این رفتار اشتباه می تواند به یاد یک نفر بیاندازد که تا چه حد از از دست دادن همسرش واهمه دارد و سبب نزدیکی بیشتر زوجین به هم شود.
      صرفنظر از طلاق

      ۸-لازم است به خاطر فرزندانم تحمل کنم؟

      برخی زوج ها برای طلاق مصمم هستند اما به خاطر فرزندان شان به زندگی ادامه می دهند. این کار اشتباه است. آسیب ناشی از مشاجرات مکرر زوج می تواند سبب جراحاتی بر روان کودک شود که جبران ناپذیر است.

  • ناشناس , آوریل 15, 2017 @ 9:21 ق.ظ

    با سلام و خسته نباشید
    سوال من راجب به آزمایش ازدواج هست، من و همسرم زمانی که آزمایشات رو انجام دادیم متوجه شدیم هر دومون مینور هستیم و با انجام آزمایش ژن از پدر و مادر همسرم به ما اعلام کردن که از لحاظ ژنی مشکلی وجود نداره فقط ۱ درصد احتمال تولد فرزند ماژور هست،در ضمن خواهر همسرم ازدواج فامیلی داشته اند و فرزند دومشون دان هستند، میخاستم من راهنمایی کنید که برای اقدام به بارداری چه آزمایشاتی انجام بدهم و اینکه ریسک بارداری در این نوع موارد چقدر است؟

    • مشاور , آوریل 15, 2017 @ 8:09 ب.ظ

      با سلام
      در صورت تمایل به بارداری باید بین هفته ۱۰-تا ۱۲ بارداری به دکتر زنان مراجعه کنید و جنین بررسی زنیک شود و فرزند اینده شما ازمایشی رو انجام بده تا مشخص بشه که سالمه یا مشکل خاصی دارد .نباید اجازه دهید بیشار از سه ماه بارداری اقدام کنید چون روح در جنین شکل می گیرد و مشکلاتی برای سقط وجود دارد .به هر حال امیدوارم اگر قصد بارداری دارید از ابتدا زیر نظر پزشک باشید تا به شما کمک کند که مشکل مرتفع شود
      و اگر خدا بخواهد فرزند سالم نصیب شما شود .دکتر زنان و زایمان همه مسائل مربوطه و ازمایشات رو با شما در میان خواهد گذاشت
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
      موفق باشید

  • Neda , آوریل 19, 2017 @ 12:44 ب.ظ

    سلام،۶سال است با پسری که بچه اول خانوادش بود و سه سال از خودم بزرگترو بچه طلاق بود دوست شدم و ۲سال عقد بودیم و۴سال است ازدواج کردیم،اوایل رفتار خیلی خوبی داشت بعد کم کم بی دلیل عصبانی میشد،یا سر هر موضوع کوچکی بحث میکرد،کلا تو فکر بود و وقتی هم دلیل میپرسیدم یا پدر یا مادر یا مشکلات داداشش رو بهونه میکرد،حدود ۹ماه پیش به بهونه اینکه یه مدت میخواد تنها باشه یه هفته خونه رو ترک کرد و رفت تو باغشون،این وسط یه روز اومد و خیلی حرفا زد که من از روی ترحم با تو هستم و من نمیخوام این زندگی رو منم گفتم باشه جدا شیم گفت نه من طلاق نمیدم،بعد اظهار پشیمونی کرد،پیش مشاور رفتم گفت محبت مادری ندیده چند ماه براش مثل مادر باش،سعی کردم اما جواب نداد،دوماه پیش تو گوشیش دیدم که برنامه صیغه و دوست یابی ریخته و تو کانالایی که مربوط به این چیزاس عضوه،اولش که گفتم برخورد تندی کرد که چرا گوشیمو چک کردی بعد گفت ببخشید از روی کنجکاوی بود،رمز گوشیو عوض کرد،این وسط باز هم خیلی وقتا دعوامون میشد و بعد اون میگفت ببخشیو و پشیمون میشد و منم میبخشیدم،باز چهار روز پیش برنامه دوست یابی و کانالای از این قبیل رو تو گوشیش دیدم باز هم جبهه گرفت که تو چرا رفتی سرگوشیم در صورتی که از خودش گوشیو گرفتم و رمزشم خودش باز کرد.الان هم بعد چهار روز هر چی هم بهش میگم حرف بزنیم به روی خودش نمیاره،لطفا راهنمایی کنید چیکار کنم،جدا شم ازش یا ادامه بدم،تحمل رفتارای بد و عصبیشو ندارم دیگه

    • مشاور , آوریل 19, 2017 @ 6:55 ب.ظ

      با سلام
      اینکه ایشون فرزند طلاق است درست ولی درست نیست برای ایشون مادر ی کنید هر کسی جایگاه خودش رو داره شما همسر ایشون هستید ایشون دچار مشکلات رفتاری بارز هستند بحث صیغه و سایر مسائل یعنی ایشون گرایشاتی دارند که ممکنه مطرح نکرده باشند باید در این مواقع منطقی باشید و احساسی قضاوت نکنید و بهتره به ایشون جدی بگید که این رفتارها ازارتون میده و باید به روانشناس مراجعه کنید
      و اگر مایل نیستند مراجعه کنند بدونید این طور زندگی کردن که مدام شک و تردید و دو دلی داشته باشید فقط باعث ایجاد مشکلات روحی و حتی جسمی خواهد شد و این زندگی بسیار سختی خواهد شد .ایشون باید دلیل رفتارهاشون مشخص بشه و باید در مورد اینده زندگشیون تصمیم درستی بگیرند که شما هم در جریان باشید و تکلیفتون رو بدونید .
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
      موفق باشید

  • احمد , آوریل 21, 2017 @ 3:21 ب.ظ

    سلام
    من سه سال نامزد بودم و همسرم دخترخاله مادر من هست.سه ساله ازدواج کردیم و اختلاف سنی ما ۶ساله. بعد از خدمت سربازی عقد کردم و یک سال بعد عروسی. متاسفانه از همون ابتدا سر مسایل جزیی با همسرم مشکل داشتم و قهرهای بچه گانه از خرید عروسی تا دعوتی، انتخاب سالن عروسی،ماه عسل و….من خیلی دوسش دارم ولی در تمام این سه سال همسرم سعی کرده نظر خودشو به کرسی بتونه.من همیشه مراعات کردم تا دعوا و یا اختلافی پیش نیاد ولی بدتر شد.از اول امسال تمام تلاشمو کردم که دیگه مشکل و قهر نداشته باشیم ولی بدتر شد و بهانه گیری ها بیشتر.بعد از سه سال مقاومت خانمم در مورد فرزند بالاخره راضی شد که اقدام کنیم ولی به یکباره بهانه سفر به ترکیه رو گرفت.که من اول باید برم خارج بعد بچه.احساس میکنم اولویت زندگیش دیگه من و آسایش من نیست.اولویت اون شده مسافرت و گشت و گذار.الانم حدود یک هفته است که فرستادمش خونه پدرش شاید به کارا و رفتارش فکر کنه.من دوسش دارم ولی داره سواستفاده میکنه. بعد از سه روز حتی یه زنگ یا پیام نداده انگار براش فرقی نداره.لطفا راهنماییم کنید و یا شماره یک مشاور خوب خانواده به من بدید تا شاید مشکل من حل بشه.شمارمو میذارم لطفا کمکم کنید…دیگه دارم روانی میشم

    • راهنما , آوریل 21, 2017 @ 5:06 ب.ظ

      در مورد همسر بهانه گیر باید ریشه این رفتارهارو بشناسید ولی دوست عزیز تا شخصی تمایل به تغییر نداشته باشه تلاش شما بی فایده است
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه

      کارشناسان و مشاوران امور خانواده معتقدند،اساسا هر رفتار غیر عادی،علتی دارد که باید ریشه یابی شود و ناسازگاری و یا بهانه جویی زن یا شوهر جوان در زندگی مشترک نیز مشمول این قاعده می شود.

      برخلاف تصور عده ای که گمان می کنند بهانه جویی های روزمره،موضوعی گذرا و غیر قابل اهمیت محسوب می شود،اما انباشت چنین رفتارهای به اصطلاح مقطعی و زودگذر در دراز مدت می تواند منجر به مشکلات و آسیب های جدی و قابل توجهی شود.

      برای پیشگیری از تحمیل و ایجاد مشکلات هر چه بیشتر،باید در ابتدا نارسایی رفتاری مورداشاره ریشه یابی یا علت یابی شود و سپس نسبت به مهار،کنترل و رفع آن اقدام نمود.

      در برخی موارد،بهانه جویی ها و ناسازگاری های اینچنینی،تابع عواملی دیگر است که نمود خارجی آن،به اشکال و طرق مختلف ظهور و بروز پیدا می کند.

      بی توجهی به علت و ریشه نارضایتی می تواند این ذهنیت را برای طرف مقابل ایجاد کند که همسر او نسبت به تغییر رفتارهای وی،توجه نداشته و با بی تفاوتی از آن عبور نمی کند.

      نشان دادن توجه کافی به همسر بهانه جو،یکی از راهکارهای موثری است که باعث تسلی خاطر و آرامش او می شود و در چنین فضا و شرایطی امکان تعامل،گفت و گوی سازنده و رفع سوء تفاهمات میسر خواهد شد.

      راهکارهای موثر در مدیریت و مهار چنین عارضه ای ؛ بعضا برخی از زوجین در چنین مواقع و شرایطی به مقابله به مثل اقدام می کنند که این روش،پیش پا افتاده ترین و مخرب ترین رویه برای مدیریت معضل و نارسایی رفتاری مذکور محسوب می شود.

      در اکثریت قریب به اتفاق مواقع،در شرایط ناسازگاری رفتاری،تقابل نه به عنوان یک روش سازنده،بلکه به عنوان اقدامی مخرب باعث تیره تر شدن رفتارها و ارتباطات می شود.

      عوامل و دلایل بسیار زیادی را می توان به عنوان ریشه اصلی چنین رفتارهایی مطرح کرد که البته به فراخور شخصیت و شرایط روحی و روانی افراد و همچنین محیط و بستر زیست او در گذشته و حال می توان به تحلیل و بررسی چنین عارضه رفتاری پرداخت.

      طبیعتا بدون آگاهی از ریشه اصلی ناسازگاری رفتاری و بهانه جویی ها،نمی توان به ارائه راهکار قطعی برای برون رفت از چنین وضعیتی مبادرت ورزید،لذا اتخاذ برخی از اقدامات و رویکرد ها در شرایط اینچنینی بسیار موثر و راهگشا خواهد بود.

      سکوت و پرهیز از هر گونه جدل از اقدامات مثبت و سازنده ای است که باعث حفظ آرامش در فضای خانواده می شود و در چنین شرایطی با گذر زمان،زمینه رفع مشکلات و سوء تفاهمات ایجاد خواهد شد.

      برخی از زوجین در چنین شرایطی تلاش می کنند در کوتاه ترین زمان ممکن،مشکل را رفع کنند و به دلیل عدم خویشتن داری و ناتوانی در حفظ آرامش درونی خویش،استدلالات خود را به نحوی بیان می کنند که همین امر باعث بروز چالش های جدی و عمیق تری می شود.

      سعه صدر،صبوری و تلاش برای رفع مشکلات به نحوی هوشمندانه و مدیریت شده از نکات ظریف و حائز اهمیتی است که به کارگیری آن نقش بسزایی در مرتفع کردن اختلافات ایفا می کند و قطعا با چنین رویکرد و رویه ای از بروز تنش ها و اختلافات جدی تر،پیشگیری خواهد شد.

  • ترانه , می 7, 2017 @ 7:54 ب.ظ

    سلام.من امسال کنکور دارم اما بیشتر وقتا مخصوصا تو این دوماه اخر .هر جاهم میرم تعداد زیادی ادم پشت کنکوری می بینم که از همه نظر از من بهترن تو ازمونا می درخشن امااین افکار منفی انقدر دست و پای منو می بنده که من نمی تونم درس بخونم.تو خونه هم وقتی ازمون می دم درصدام خوبه اما سر جلسه امتحان درصدام بده.با یه مشاوره تحصیلی که مشورت کردم گفت مشکل تو منفی بافیته می گه باید رو اون کار کنی اما خب چه جوری؟منم دلم می خوام مثبت فکر کنم اما نمی تونم.وقتی افکار بهم حمله ور می شه حتی می خوام دست به خوکشی بزنم من واقعا حالم بده لطفا کمکم کنید.

    • راهنما , می 7, 2017 @ 9:17 ب.ظ

      اولین قدم، کسب آگاهی است؛ یعنی قبل از هر چیز باید فکرهای منفی را بشناسید و سعی کنید آنها را به افکار مثبت تغییر دهید؛ البته فراموش نکنید این کار ابتدا خیلی سخت است و نباید ناامید شوید؛ ولی وقتی راهش را پیدا کنید، براحتی می‌توانید این کار را پیش ببرید. پس اگر سال‌هاست با افکار منفی زندگی کرده‌اید، انتظار نداشته باشید طی یک شب از شر آنها خلاص شوید، چون این فکرها به دلایل مختلفی ایجاد می‌شود که باید با شناخت دقیق، با آنها روبه‌رو شوید؛ مثلا اگر معلم کلاس اول دبستان همیشه شما را دانش‌آموزی بی‌استعداد خطاب کرده باشد، خیلی عجیب نیست اگر هنگام شروع کارهای جدید، دائم به خودتان بگویید «نمی‌توانم»، «این کار برای من خیلی سخت است» و… اگر هم دائم این فکرهای منفی در ذهن شما چرخیده باشد، حتما برای انجام کارها، اعتماد به نفس کافی نداشته‌اید. پس می‌بینید چقدر سخت است در این شرایط باور کنید توانایی شما بیشتر از چیزی است که خودتان فکر می‌کنید؟!

      یکی از معروف‌ترین جملات منفی که خیلی از ما دائم با خودمان مرور می‌کنیم، این است: «من نمی‌توانم». غافل از این که وقتی به خودتان می‌گویید « نمی‌توانم » یا « این کار خیلی سخت است » در واقع مقاومتی نسبت به انجام آن کار در خودتان ایجاد می‌کنید که داشتن چنین مانع ذهنی‌ای می‌تواند شما را از رسیدن به موفقیت بازدارد. پس هر وقت به خودتان گفتید « من نمی‌توانم » کمی به جمله‌تان فکر کنید و بگویید « چرا نمی‌توانم؟ »

      تحقیقات متعدد نشان داده است اکثر نوابغ و دانشمندان کسانی بوده‌اند که با کار و مطالعه زیاد به این موقعیت رسیده‌اند و همین موضوع ثابت می‌کند اگر می‌خواهید موفق شوید باید دائم به خودتان بگویید که می‌توانید.

      تائیدات مثبت را از یاد نبرید
      وقتی به هدف خاصی می‌رسید، معمولا جملات و عبارات مثبت را از افراد مختلف خواهید شنید؛ این عبارت‌ها معمولاً کوتاه، قابل باور و مشخص است. پس بهتر است این جملات را بارها برای خودتان تکرار کنید تا نوع دیگری از افکار درونی برای شما ایجاد شود. گام بعدی این است که تمام این تائیدات را با صدای بلند و با شور و شوق بگویید؛ حواستان باشد خواندن از روی جملات و کلماتی مثبت بدون هیچ حسی، فایده‌ای ندارد.

      به فکرهای مثبت بال و پر دهید
      یکی از ویژگی‌های افکار منفی، طولانی بودن و کامل شدن آنهاست؛ فکرهای منفی این قدر در ذهن باقی می‌ماند و دنبال هم می‌چرخد تا یک ماجرای تلخ و منفی بزرگ در ذهن شکل بگیرد، اما از حالا به بعد، سعی کنید به جای چنین کاری، این تمرین را انجام دهید؛ فکرهای شاد و مثبت را مانند یک فیلم طولانی و نشاط ‌انگیز دنبال کنید. برخی از تجسم‌ها بسیار مفید خواهد بود و باید تا می‌توانید داستان را ادامه دهید و بگذارید ساعت‌ها زمان شما را به خودش اختصاص دهد. در ضمن، خیلی بهتر است اگر این داستان را درباره خودتان بسازید و تصور کنید به هدف‌های‌تان رسیده‌اید.
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

    • مشاور , می 10, 2017 @ 6:20 ب.ظ

      با سلام
      ببینید این مدت استرس هایی وجود داره که شما بایدتلاش کنید از خودتون دور کنید و از شرایطی که باعث افزایش این استرس ها میشه هم دور بشید مثل جایی که می دونید اکثرا کنکوری هستندو باید خودتون مراجعه حضوری داشته باشید چون این مقایسه کردن خودش مشکلات زیادی رو ایجاد خواهد کرد.باید روی افکار شما کار بشه و باید پیش متخصص حوزه شناخت درمانی بروید .چون فکر منفی خودش زنجیره واره و افکار دیگه ای رو میاره و همین مساله باعث ایجاد مشکلات عدیده ای خواهد شد .
      امیدوارم در این زمان که براتون حساس هم هست زیر نظر روانشناس باشید حتی تلاش کنید سطح توقعات از خودتون رو کاهش بدید و برنامه ریزی مناسبی متناسب با روحیات و شخصیتتون داشته باشید و اصلا خودتون رو با هیج کس مقایسه نکنید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۸۸۴۱۹۸۳۲
      موفق باشید

  • رها , می 12, 2017 @ 6:19 ب.ظ

    سلام من ۱۷ سالم هست تقریبا ۴۰روزی میشه که پدربزرگم فوت کردن نمیدونم چیجوری بگم ولی خیلی فشار زیادی رومه هر روز یادش میوفتم و گریه میکنم ازون طرف باید حتما خوب درس بخونم و مشکلم اینه که اصلا کسی نمیدونه یا نمیفهمه که من چقدر دارم بخاطر پدربزرگم عذاب میکشم همش به فکر اونم و اصلا به هیچچچ موضوع دیگه ای نمیتونم فکر کنم یا تمرکز کنم با هر کلمه ای یا چیزی که میبینمم یادش میوفتم من چند روز اول بعد از مرگشو اصلا گریه نکردم و تو شک بودم ولی بعدش بجاش الان حتی نمیتونم یه روز گریه نکنم و دیگه خودمم خسته شدم وسط کلاس تو خیابون همه جا یهویی گریم میگیره خانوادمم بعد از اون چند روز اول فکر میکنن ک من اصلا حتی ناراحت نیستم یا خیلی کم ناراحتم و یکی از مشکلای بزرگمم اینه که نمیتونم جلوی بقیه ناراحتیمو بروز بدم نمیتونم بگم چه حسی دارم ک شاید کمکم کنن دیگه نمیدونم چیکار کنم خسته شدم از بس گریه کردم و بعدش خودمو خوشحال نشون دادم بد تر از همه هم اینه که همه فکر میکنن مشکلی با این موضوع نداشتم و الان دارم معمولی زندگیمو میکنم خسته شدم از کنایه های بعضیا که میگفتن تو اصلا ناراحت نیستی و خوشبحالت و من وقتی فلان اتفاق برام افتاد تا ۲ ماه نمیتونستم نفس بکشم و فلان و فلان و فلان … کمکم کنید واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم

    • راهنما , می 12, 2017 @ 10:29 ب.ظ

      رویارویی با فقدانی تاسف بار

      از دست رفتن دل بندی، تنش زاترین رخداد زندگی است که چه بسا به پیدایش بحران جان گاه عاطفی می انجامد . آدمی پس از جان سپردن عزیز دلش، داغ دیده می شود و این حالتی است که در واقع آن را «بی نصیبی ناشی از مرگ » می نامند . آگاهی از توقعات

      آن دم که عمر کسی به پایان می رسد، حتی زمانی که چشم به راه مرگ باشد، احتمالا دست خوش هیجانات زیادی می شود . بسا افراد نقل کرده اند که بلافاصله بعد از بروز نشانه های جان بازی، نخستین مرحله از کرختی و بهت زدگی را احساس نموده اند، ولی فرآیند غم و درد، هیچ ترتیب حقیقی ندارد .

      پاره ای از احساسات احتمالی انسان به قرار زیراست:

      انکار

      ناباوری

      آشفتگی

      ضربه، تکان

      اندوه

      آرزو

      خشم

      خواری

      یاس

      گناه

      این احساسات، واکنش های طبیعی و به هنجار در برابر نیستی است . شاید خود را آماده ی شدت و تداوم عوطف و این که حالات روحی تان با چه شتابی دگرگون می شوند، نکرده باشید . ممکن است در مورد ثبات بهداشت روانی خود تردید کنید; اما یقین بدانید که چنین احساساتی سالم و مناسبند و به شما یاری می کنند که با ضایعه کنار بیایید .

      به یاد بسپارید

      درک عمیق تاثیر فقدانی جان گزا، نیاز به زمان دارد . هرگز دمی ز یاد عزیز از دست رفته تان غافل نمی شوید، ولی اندک اندک درد و رنج این مصیبت فرو می نشیند و شما را به زندگی عادی خودتان برمی گرداند .

      عزاداری برای محبوب

      تحمل مرگ کسی که دوستش می داشتیم، آسان نیست . برای او سوگواری می کنیم و غصه می خوریم . شیون و مویه، فرایندی است طبیعی که آدمی جهت پذیرش فقدانی سترگ، بدان دست می یازد . امکان دارد ماتم گرفتن شامل مراسم مذهبی به احترام مرده یا گردآمدن با حضور دوستان و افراد خانواده باشد، تا در غم مصیبت دیده شریک شوند .

      سوگواری، مساله ای شخصی است و احتمالا ماه ها یا سال ها طول می کشد .

      «همگی در ژرفای وجود خویش آگاهیم که مرگ و نیستی، جزیی از زندگی است . به راستی مردن مفهومی به وجودمان می بخشد، زیرا به ما یادآوری می کند که حیات چقدر گران بهاست .»

      غصه خوردن، نمود خارجی ضایعه ای است که بر شخص وارد شده است . شاید اندوه وی از نظر جسمی، عاطفی و تن کردشناسی (فیزیولوژی) بیان گردد . مثلا گریستن، نمایش جسمانی و افسرده دلی، تجلی روانی است . بیان این احساسات بسیار اهمیت دارد . بیش تر اوقات مرگ، مساله ای است اجتناب پذیر، نادیدنی گرفتی یا رد کردنی . در نظر اول، شاید رهایی از دردو رنج مفید به نظر آید، لیکن دوری جستن یکباره از غم خوردن، امکان ناپذیراست . روزی همان احساسات نهان باید زدوده شدند و گرنه ممکن ست به پیدایی بیماری های جسمی یا روانی بیانجامند .

      شما، زیادی از افراد، نشانه های جسمی توام با غم و اندوه را متجلی می سازند . در معده، بی اشتهایی، به هم خوردگی روده، اختلال خواب و کم توانی، همگی علایم شایع غصه های طاقت فرسایند .

      در میان همه ی فشارهای روانی زندگی، عزاداری، دستگاه دفاع طبیعی بدن را جدا می آزماید . شاید امراض موجود به وخامت گرایند، یا عوارض جدید رخ بنمایند . چه بسا واکنش های عاطفی بی حد روی دهند که عبارتند از حمله های اضطرابی، خستگی و پریشان دلی بی اندازه و اندیشه ی خودکشی . در ضمن مشغله ی ذهنی حاصل از فرد جان باخته، واکنش عادی آدمی در برابر درگذشت کسی است .

      از پس فقدانی عظیم برآمدن

      مرگ کسی که دوستش می داریم، در همه حال جان سوز ست و واکنش های بشر تحت تاثیر شرایط مردن می باشد، به ویژه وقتی که ناگهانی یا تصادفی باشد . هم چنین ارتباط وی با مرده در واکنش هایش اثر می نهد .

      مرگ کودک

      از بین رفتن بچه، موجب بروز احساس شدید و ایجاد نوعی سؤال و چند و چون می گردد و به زدایش استعدادهای نهانی، رؤیای تحقق نیافته و در دور رنج بیهوده منتهی می شود . ممکن است پدر و مادر در مقابل مرگ و میر بچه ی خود احساس مسؤولیت کنند و برایشان اهمیت ندارد که موضوع تا چه اندازه نامعقول باشد . ضمنا احتمال دارد حس کنند که جزء بسیار مهمی از ویت خویشتن را از کف داده اند .

      مرگ همسر

      بسیار آسیب زا و تکان دهنده است . گذشته از ضربه ی روحی شدید، چنین مرگی ممکن است سبب بحران مالی بالقوه گردد و این در صورتی است که همسر، منبع اصلی درآمد خانواده باشد . امکان دارد چنین فرقی، سازگاری عمده ی اجتماعی را ایجاب کرده و باعث می گردد که از زن و شوهر باقی مانده، یکی وظیفه ی مراقبت از بچه را به تنهایی عهده دار شده، خود را با زندگی مجردی وفق دهد و حتی به سر کارش برگردد .

      ممکن است کهن سالان با از دست دادن همسرشان، خصوصا آسیب پذیر شوند، چرا که مفهوم این ضایعه، از کف دادن عمری سرشار از تجربه های مشترک است . در چنین مرحله ای، احساسات مربوط به تنهایی احتمالا با مرگ دوستان صمیمی در هم می آمیزد .

      ضایعه ی ناشی از خودکشی

      یکی از سخت ترین مرگ و میرهای است که افراد با آن مواجه می شوند، براثر این گونه تلفات جانی، بار عظیمی از گناه، خشم و شرمندگی بر دوش بازماندگان سنگینی می کند . امکان دارد اینان حتی خود را مسؤول مرگ بدانند . رایزنی در طول نخستین هفته ی بعد از انتحار، بسیار مفید و عاقلانه است .

      زیست غمگینانه

      کنار آمدن با مرگ برای سلامت روانی بشر اهمیت دارد . وقتی یکی از عزیزان شما جان می سپارد، غمگین شدنتان کاملا طبیعی است . بهترین کاری که می توانید بکنید، این است که خود را تسلیم اندوه کنید . در زیر، مؤثرترین راه کارها را یادآور شده ایم:

      به دنبال افراد دل سوز باشید .

      در پی خویشاوندان و دوستانی باشید که بتوانند احساسات شما درباره ی فقدان کسی را درک کنند . بین گروه پشتیبان و دیگرانی که داغدیدگی مشابه دارند، پیوند ایجاد کنید .

      احساساتتان را بر زبان آورید .

      از احساسات خود، سایران را با خبر سازید، این عمل شما کمک می کند تا بر فرآیند غمگینی چیره گردید .

      مواظب تندرستی خویش باشید

      با پزشک خانوادگی تان مدام تماس بگیرید، حتما خوب غذا بخورید و به اندازه ی کافی استراحت کنید . از خطر وابستگی به دارو یا مشروبات الکلی، برای گریز از غم و اندوه، آگاه باشید .

      بپذیرید که زندگی برای زیستن است .

      برای زیست در زمام حال نه گذشته، سعی و کوشش لازم است .

      تغییرات اساسی زندگی را به تاخیر افکنید .

      دگرگونی های اصلی، هم چون اسباب کشی، ازدواج مجدد، تغییر شغل یا به دنیاآورن بچه ی دیگر را به تعویق اندازید . فرصتی بیابید تا با مرگ سمی و دمساز گردید .

      بردبار باشید .

      ماه ها یا حتی سال ها طول می کشد تا آدمی بتواند فقدان جگرسوزای را از یاد ببرد و یا زندگی زیرورو شده اش را بپذیرد .

      در صورت لزوم، از کمک های خارجی بهره ببرید .

      چنان چه تحمل غم و غصه ای که به دل دارید، خیلی دشوار باشد، از متخصصان ورزیده مدد بجویید، تا بر اندوه خویش فایق آیید . یاری جویی، نشانه ی قدرت است، نه ضعف .

      غم زدایی از دیگران

      فرض کنید کسی که پایبندش هستید، عزیزی را از کف داده است; در این صورت می توانید با رعایت موارد زیر، غمگسارش باشید:

      در غمش شریک باشید .

      بگذارید و حتی وادارش کنید که احساسات خویش را در مورد فقدان فرد مورد نظرش بر زبان جاری سازد و خاطراتی را که از وی داشته است، بازگو کند .

      از آرامش ساختگی بپرهیزید .

      اگر به غمزده، چنین جمله هایی بگویید: «کاری است که نمی بایست می شد، اما شده!» یاد «دیر یا زود راحت می شوی » دردش را چاره نکرده اید . بلکه در عوض باید با بیانی ساده و صمیمی با داغدیده، غمخواری کنید و به درد دل هایش گوش دهید .

      عملا غمخوارگی کنید .

      پرستاری از بچه، پخت و پز و پی فرمان رفتن همگی شیوه هایی هستند که ماتم زده و مصیبت دیده را آرامش می بخشند .

      شکیبا باشید .

      به خاطر داشته باشید که نجات از اندوه فقدانی ویرانگر، نیاز به زمان طولانی دارد . به داغ دیده دلداری دهید .

      مراجعه به متخصص در صورت لزوم .

      وقتی حس می کنید که فردی به چنان دردی گرفتار شده که نجات از آن به تنهایی ناشدنی است، وی را بی درنگ به متخصصی معرفی کنید .

      غمگساری کودکان

      بچه هایی که دچار فقدان عظیمی شده اند، شاید طرز غم خوردن شان با بزرگ سالان فرق داشته باشد . مرگ پدر یا مادر برای خردسالان فوق العاده دشوار بوده و حس ایمنی یا بیش زیست آنان را تحت تاثیر قرار می دهد . ایشان غالبا از تغییرات دوروبرشان دچار سردرگمی نمی شوند . مخصوصا اگر بالغین خیرخواه سعی کنند آن ها را از حقیقت یا ابراز غم والدین زنده شان باز دارند .

      درک اندک و ناتوانی در بیان احساسات، کودکان بسیار کوچک را در وضع بس نامطلوبی قرار می دهد . بچه های خردسال ممکن است به رفتارهای اولیه ی خویش (هم چون خیس کردن بستر) بازگردند و یا راجع به فرد درگذشته پرسش هایی بکنند که بی احساس به نظر آیند، بازی هایی در مورد مرگ و نیستی ابداع نموده و یا وانمود سازند که مرگ، هرگز رخ نمی دهد .

      حریف اندوه کودک شدن، فشار بیش تری را بردوش پدر و مادر مصیبت دیده وارد می کند . با این حال، طغیان، خشم یا خرده گیری، صرفا اضطراب کودک را فزون تر کرده و بهبودش را به تاخیر می افکند .

      وقت زیادتری را به گفت و گو درباره ی مرگ و مرده با آن ها اختصاص دهید . به آنان یاری کنید که براحساسات خویش چیره گشته و از یاد نبرید که اینان رفتارهای مناسب بزرگ ترها را سر مشق خود قرار می دهند .

      نظری به آینده

      به خاطر بسپارید که به مدد پشتیبانی، بردباری و کوشش، بر اندوهتان غلبه می کنید . سرانجام روزی دردهایتان کاهش یافته و شما با خاطرات دل نشینی که از دل بند خود داشته اید، خوش خواهید بود .

      نگارنده ترجیح می دهد که مقاله ی حاضر را با بیتی از استاد سخن، سعدی به پایان ببرد:

      مقدار یار همنفس، چون من نداند هیچ کس

      ماهی که در خشک اوفتد، قیمت بداند آب را

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه

    • مشاور , می 13, 2017 @ 7:35 ب.ظ

      با سلام
      فوت یک عزیز به لحاظ روحی درگیری هایی رو ایجاد می کند که به ان واکنش سوگ میگیم و طبیعی است که تا مدت ها بسته به اینکه چقدر اون فرد برای ما مهم باشه خب اذیت می شویم .ولی باید بدونیم که به هر حال مهم دید دیگران نیست مهم نیست دیگران فکر کنند شما توجه داشتید یا خیر ؟مهم این است که قلبا ایشون رو دوست داشتید .
      شما باید حضوری مراجعه کنید و بدانید که مسئله شما مسئله باید حضوری با صحبت شما حل شود گرچه گذرزمان هم به این مساله کمک می کند.
      امیدوارم زیاد سخت نگیرید تا مساله شما مرتفع می شود
      اصلا مهم نیست ناراحتیتون رو بروز بدید ولی اینکه بتونید صحبت کنید و مطرح کنید مهم است

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

  • امین راستگو , می 19, 2017 @ 3:29 ب.ظ

    سلام خسته نباشید
    من در یک خانواده ۴ نفره فرزن کوچک هستم برادری دارم که در خارج از کشور در حال تحصیل است و مادر ما هر روز اخلاق تند و بدی از خودش نشان میدهد و زندگی را بر خود ما سخت میکنه احساس میکن دلیلش دلتنگی برادرم باشه اما ای عصبانیت به حدی رسیدا که واقعا در طول روز حتی با ما یک کلام هم صحبت نمیکنه میخواستم بدونم که پیشنهاد شما برای بهبود ساختن این زندگی و بازگشت شادی و آرامش به خانواده چگونه امکان پذیر هس؟؟؟؟ مرسی

    • مشاور , می 20, 2017 @ 6:07 ق.ظ

      با سلام دلیل این رفتار مادرتون هر چیزی باشه و اگر قبلا این طور نبودند باید به روانشناس ارجاع بدید ایشون رو .و خب احتمالات زیاده که باید بررسی کرد و ممکنه اصلا مساله پزشکی و اعصاب باشد که نیاز به مصرف دارو داشته باشند و البته نوع برخورد شما با ایشون هم اهمیت دارد .امیدوارم بهتر شوند .با پیگیری شما
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۸۳
      موفق باشید

  • گل , ژوئن 10, 2017 @ 8:01 ق.ظ

    با سلام پسری به خواستگاری من آمده که موقعیت اجتماعی خوبی دارد ولی من بعضی از رفتارهای او را دوست ندارم بعضی از اخلاق و رفتار اجتماعیش به خانواده ما نمی خورد و همه چیز را به مادرش می گوید به نظرم گاهی اوقات یکم در خودش فرو می رود و زن برادرهایش می گویند او در زمان مجردیش زیاد در مهمانی های فامیلی شرکت نمی کرده آیا می توانم با او ازدواج کنم؟

    • مشاور , ژوئن 10, 2017 @ 8:52 ق.ظ

      با سلام برای بحث ازدواج تک بعدی نگر نباشید و دنبال تایید و رد فرد دیگر نباشید شما چه نلاک ها و شرایطی دارید چه جوانبی برای شما قابل اهمیت است که فکر می کنید باید به ان پرداخته شود.اگر شما فرد درون گرا نمی توانید بپذیرید و دغدغه شما در مورد این فرد این مساله است سریع و براساس صرف گفته های دیگران تصمیم نگیرید وقت بگذارید صحبت کنید و دلیل مثلا عدم حضور در جمع را از خودایشون بپرسید ..گاهی بعضی ها به نظر مادرشان اهمیت می دهند و اینگونه تصور می شود که فردا در زندگی هم حرف مادر ارجحیت دارد در صورتی که فردی که در حد نورمال مادرش به عنوان زن برایش اهمیت داشته باشد و احترام بگذارد خب بعدا در مورد همسرش هم چنین اتفاقی می افتد مگر اینکه در صحبت های اشنایی و شناخت متوجه شوید اصلا استقلال عمل ندارد.ببینید مفاهیم معانی مختلفی دارند
      اجازه دهید این فرد خودش را به شما بشناساند و به او زمان بدهید برای پاسخ منفی هیچ وقت دیر نیست ولی پاسخ مثبت زودرس مشکل افرین است .در نهایت امیدوارم با منطق و شناخت بتوانید تصمیم درست رو بگیرید .امیدوارم خوشبخت باشید

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
      موفق باشید

  • سيدمجيد , ژوئن 22, 2017 @ 7:00 ق.ظ

    باسلام خانم من متاسفانه بسیار به من مشکوک هستند طوری که این مقوله باعث ایجاد عذاب بسیاری در زندگی ما شده به همین دلیل تصمیم گرفتیم به یک مشاور خوب در این زمینه مراجعه کنیم لطفا تلفن تماس مشاور خوب ومجرب رو در شیراز به من بدین ممنون میشم

    • مشاور , ژوئن 22, 2017 @ 8:54 ق.ظ

      با سلام اینکه هر دو راضی به رفتن پیش مشاور هستید بسیار مطلوب است منتهی به یاد داشته باشید که گاهی خودمان به شک ها دامن میزنیم و گاهی هم بیماری اسا وه باید درمان دارویی هم در کنار مشاوره داشته باشید باید دید مشکلی در فکر است و یا خیر امیدوارم مساله خاصی نباشد

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

      ۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۹۰

      موفق باشید

  • نازنیین , آگوست 15, 2017 @ 11:01 ق.ظ

    باسلام خدمت شما من چهار ساله که ازدواج کردم با شوهرم هم سنین ۳۴ سالمونه ازدواجمان سنتی بود تا سال پیش یعنی قبل از بارداری من و شوهرم یه زندگی خیلی عاشقانه داشتیم ولی از وقتی باردارم شدم مخصوصا بعد از زایمان از چشم شوهرم افتادم اوایل براش بهترین زن دنیا بودم از هر نظر اما الان کاملا برعکس شده از هر نظر براش بدترین زن هستم اصلا منو قبول نداره میگه تو مانع پیشرفت من هستی وقتی بهش میگم تو تغییر کردی بهم محبت کن میگه من سرم شلوغ وقت ندارم باید به پدر و مادر پیرم برسم تو سر خودت گرم کن یا بد بودن پدر و مادرم رو به نه میکنه دیگه نمیدن چیکار کنم میگه من خیلی خوب بودم که با تو ادامه دادم ولی هرچیزی فکر میکنم من تغییری نکردم اون که عوض شده کمکم کنید لطفا

    • راهنما , آگوست 15, 2017 @ 3:02 ب.ظ

      میتونه بخاطر بارداری شما باشه … اول اینکه شما بیشتر به کودکتون توجه میکنید ویا بارداری شما بدون توافق دوطرف بوده
      و یا در موارد دیگری که خود شما بهتر میدونید بیشتر تحقیق کنید
      ویا از بزرگان و افراد قابل اعتماد در خانواده و یا فامیل استفاده کنید … حتی اگر شده از والدین شوهرتون هم کمک بگیرید

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه

      زندگی مشترک، نه میدان جنگ است و نه جای مسابقه. پس نه سعی کنید که خودتان را مثل یک قربانی شکست خورده ببینید و نه اینکه از او در ذهنتان چنین حریفی بسازید.
      ● می ترسید بگذارد و برود؟
      مجله سیب سبز:دوست دارید او را به خودتان زنجیر کنید. فکر می کنید اگر مدام مراقبش باشید تا ابد با شما می ماند. بزرگ ترین ترس زندگی تان این است که روزی چشمش جای دیگری بیفتد و دیگر شما را نبیند و نخواهد. ترس از اینکه از دستش بدهید. ترس از اینکه تنها شوید و دیگر هیچ کس شما را نخواهد. همین ترس ها باعث می شود تا بخواهید او را از ساده ترین آزادی هایش محروم کنید. دوست دارید در مهمانی ها به او بچسبید و از اینکه بدون شما بخواهد پایش را بیرون از خانه بگذارد کلافه می شوید. آنقدر دوست دارید که او فقط و فقط برای شما باشد که دلتان می خواهد در خانه حبسش کنید و نگذارید آفتاب و مهتاب ببیند.
      ● این نشانه ها را دارید؟
      اگر شما به بهانه عشق یا ترس از تنهایی، محدودیت های عجیب و غریبی برای شریک زندگی تان وضع می کنید و همیشه از اینکه او را از دست بدهید می ترسید، باید بگوییم که به جای عاشق بودن، شما درگیر وابستگی شده اید؛ وابستگی ای که می تواند زندگی تان را از هم بپاشد.
      ● بگذارید زندگی اش را بکند
      از کنار او بودن لذت ببرید اما بدانید مثل هر آدمی، به لحظاتی احتیاج دارد که در آنها بدون حضور شما وقت بگذراند. لحظات بودن با دوستان، فوتبال دیدن، گپ زدن در مهمانی و زمان های دیگری که مثل روزهای قبل از ازدواج، بدون شما آنها را تجربه می کند. حتی گاهی نیاز دارد تنها در خیابان قدم بزند و حتی بدون مزاحمت، چرت بزند!
      ● ۲ دقیقه یک بار با او تماس می گیرید؟
      دوست دارید در هر دقیقه هزار بار بگویید که دوستش دارید. اصلا این حس دوست داشتن آنقدر در وجودتان شعله ور است که نمی توانید حتی برای یک روز هم که شده، آن را تنها در عملتان بروز دهید و به زبان نیاورید. برای نشان دادن این حس، هر نیم ساعت یک بار برایش چند پیام می فرستید و ۶ ۵ باری هم در ساعات کاری، تلفنی حالش را می پرسید تا او را مطمئن کنید که عاشقش هستید. محال است که هر هفته یک کادو از شما دریافت نکند یا دسته دسته گل از شما تحویل نگیرد. روز تولدش را به یک روز خارق العاده بدل می کنید و سرتاپای خانه را گل می ریزید تا بداند که برای شما یک آدم خاص است.
      ● این نشانه ها را دارید؟
      اگر نمی توانید هیجان عشق تان را مهار کنید و در عین عاشق بودن و رمانتیک بودن، مثل یک آدم عادی زندگی کنید، پس وابستگی را با عشق اشتباه گرفته اید. در به کار بردن این ترفند ها اغراق نکنید و آنها را هم به نوعی روزمرگی که دیر یا زود کسالت آور می شود تبدیل نکنید.
      ● به اندازه لازم و کافی عاشق باشید
      همه می دانند که عاشقش هستید. برای تولدش از مدت ها قبل برنامه ریزی می کنید و گاهی بی بهانه با یک هدیه کوچک وارد خانه می شوید.
      او شریک واقعی زندگی شماست؛ در شادی و غم، در آرامش و سختی، در سلامت و بیماری. گاهی با کمی هیجان به وجدش می آورید اما در کنارش، آرامش یک زندگی کاملا عادی را هم دارید.
      ● دنیای او دنیای شماست؟
      حریم خصوصی در زندگی مشترک برایتان معنایی ندارد. از همان لحظه ای که پیمان مشترک تان را بستید، گمان می کنید که باید همه چیز مثل بلور شفاف باشد و او حتی در افکارش هم شما را راه دهد. رمز های کاربری اش را گاهی با مهربانی و اگر لازم شود با قهر، بحث و خشونت می گیرید و هر از گاهی به حساب های کاربری اش سرک می کشید تا مطمئن شوید که شهر در امن و امان است. با آمدن هر پیامک به سمت تلفن همراهش می دوید و اگر کوچک ترین مقاومتی کند، بدترین فکرها به ذهن تان راه پیدا می کند. گاهی سر زده به محیط کارش می روید و گاهی سری به کیف و وسایل شخصی اش می زنید.
      ● این نشانه ها را دارید؟
      اگر فکر می کنید تنها با نظارت شماست که این زندگی دوام پیدا می کند، باید در مورد تفکرات تان جدی تجدید نظر کنید. شما می گویید که باید نگرانی هایتان را درک کند اما او حس می کند که در این زندگی، حریم خصوصی اش و هویتش را از دست داده است.
      ● عشق، فاصله و زندگی
      برای اینکه یک عاشق واقعی باشید، نیازی به چنین توهماتی ندارید. در زندگی مشترک شما، اصل بر صداقت است و این پیش فرض را دارید که اگر روزی این اصل خدشه دار شد، واکنش مناسب را نشان خواهم داد. خوب می دانید که حق ندارید قبل از آنکه چیزی ببینید، با گرفتن حریم خصوصی همسرتان، او را نسبت به خود بدبین و پرکینه کنید.
      ● می ترسید پررو شود؟
      وقتی که خسته از کار برمی گردد، به پیشوازش نمی روید. فکر می کنید آدم ها به همین سادگی پررو می شوند و البته گمان می کنید که آنقدر جای پای عشق تان محکم است که دیگر نیازی به این تشریفات ندارید. به خودتان می گویید مگر من کارگر اختصاصی او هستم که غذای امشب را بار بگذارم و دلیلی ندارد که از خواب نیم روزی ام صرف نظر کنم و قبل از آمدنش چای درست کنم. تنها چیزی که به آن فکر می کنید، روشن کردن چنین تکلیف هایی است و گمان می کنید که او نه تنها باید کارهای مربوط به خودش را انجام دهد، بلکه باید جور شما را هم بکشد و فقط از این راه است که نمی گذارید «دور بردارد!»
      ● این نشانه ها را دارید؟
      در یک زندگی متعادل، آدم ها پابه پای هم پیش می روند و اگر قدمی برمی دارند، آن را با لذت به زندگی مشترک شان تقدیم می کنند. در چنین زندگی ای افراد گمان نمی کنند که همیشه در معرض سوء استفاده هستند و با جان و دل به عشق شان و زندگی شان رسیدگی می کنند.
      ● حسابرس خوبی باشید
      می دانید زندگی حساب و کتاب دارد و تمام بار آن را روی دوش خودتان نمی اندازید اما در عین حال، سهم او را هم از این زندگی نادیده نمی گیرید. می دانید که او هم مثل شما می تواند گاهی خسته، بی حوصله یا بیمار باشد. انتظاراتی از او دارید که خودتان هم از عهده برآورده کردنشان برمی آیید و هیچ وقت برای کوبیدن میختان باری بیشتر از توانش روی دوشش نمی گذارید.
      ● فکر می کنید کیف پول شماست؟
      به ازدواج به عنوان ابزاری برای ارتقای سطح زندگی تان نگاه می کنید. گمان می کنید هرکه طاووس می خواهد باید جور هندوستان را هم بکشد و فکر می کنید حالا که لطف کرده اید و بله را گفته اید، نباید حسرت چیز دیگری به دلتان بماند. وقتی به شکست مالی می رسد، ناامید می شوید و در ذهن تان فکر می کنید که چرا با چنین انتخابی، خودتان را به دردسر انداخته اید. گمان می کنید هیچ مسئولیتی در قبال حساب و کتاب زندگی ندارید و اگر هم چند ریالی پول به دست تان برسد، به عنوان دارایی شخصی تان روی آن حساب می کنید. از نظر شما آنچه او دارد متعلق به شماست و آنچه شما دارید هم متعلق به خودتان است.
      ● این نشانه ها را دارید؟
      اگر بخواهید در زندگی مشترک تان مدام حق و وظیفه تعریف کنید و تنها از طرف مقابل تان انتظار داشته باشید به جایی نمی رسید. اگر یکسری مسئولیت ها را تنها به او واگذار می کنید، باید این واقعیت را بپذیرید که برخی مسئولیت ها هم تنها برعهده شماست.
      ● جیب و مسئولیت های مشترک
      محدوده خودتان را می دانید و او هم می داند که تا کجا باید از شما و خودش انتظار داشته باشد. بدون آنکه او را در عمل انجام شده قراردهید، قبل از ازدواج تعیین کرده اید که مسئولیت های مالی و سایر مسئولیت ها بر عهده کدام تان است، اما در عین این مرزبندی ها، هدف اصلی شما منافع مشترک تان است و همانطور که به فکر منافع او هستید، به فکر خودتان هستید.
      ● اجازه می دهید به جای شما فکر کند؟
      فکر می کنید حالا که وارد یک وادی مشترک شده اید، باید خودتان را فراموش کنید و عنان زندگی را به دست کسی بسپارید که از شما قدرتمندتر یا باهوش تر است. گمان می کنید که او مرد خانه است و می تواند شما را مدیریت کند. او برایتان تصمیم می گیرد که کار کنید یا درس بخوانید. او تصمیم می گیرد که موهایتان را چه مدلی بزنید یا لباس چه رنگی بخرید. او بر تمام زندگی شما تسلط دارد و شما از بیشتر کردن قدرتش لذت می برید و آرامش می گیرید. از نظر شما اقتدار او باعث آرامش بیشترتان می شود و از اینکه مسئولیتی در قبال او و زندگی تان نداشته باشید، لذت می برید.
      ● این نشانه ها را دارید؟
      شاید با هیجانی که در آغاز زندگی دارید، بتوانید این وضعیت را تحمل کنید اما به مرور دلتان برای خودتان و استقلال تان تنگ می شود. اگر می خواهید خوشبختی تان ادامه پیدا کند، خودتان و استقلال تان را فراموش نکنید و جایگاه تان را به عنوان یک فرد مستقل نادیده نگیرید.
      ● خودتان هستید؟
      خودرای نیستید و نظر او را در همه ابعاد مورد توجه قرار می دهید اما عقاید تان هم برایتان با ارزش است و به خاطر دیگران اصولتان را کنار نمی گذارید. می دانید که باید استقلال مالی، عقیدتی و شخصیتی داشته باشید. شما این استقلال را با زور به دست نمی آورید بلکه در جریان زندگی آن را به یک اصل تبدیل می کنید.

    • مشاور , آگوست 16, 2017 @ 8:43 ق.ظ

      با سلام دوست عزیز روابط متقابل است امکان ندارد یک طرفه باشد البته منظورم این نیست که شما حتما تغییر محسوسی داشتید خیر بلکه منظورم این است که شاید بعد از زایمان حس کردند محبت قبل را ندارید مردان کمی توجه طلب هستند و گاها بعد ار ورود فرزند حس می کنند این توجه معطوف به فرزند شده و علاقه کاهش پیدا کرده است البته احتمال است حتی تغییر وضع ظاهری خانم ها باعث عدم تمایلاتی از سوی افراد می شود.در عین حال باید توجه داشته باشید که هر مساله ای پیش می اید باید با هم بت انید حل کنید و درست مدیریت کنید بهتره به ایشون بگید که ممکنه به خاطر شرایط زایمان و ضعف های جسمی حساس تر شده باشید ولی ایشون باید بپذیرند که برای بهبود شرایط اقدام کنند چون این طور باعث دلسردی طرفین شده است از گذشته برای ایشون یاداور شوید و اینکه شرایط ابده الی داشتید و بخ اهید با هم دلایل را بررسی کنید .حتما به روانشناس با هم مراجعه کنید .

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۴۴۰۳۴۴۹۰
      موفق باشید

  • eli , آگوست 21, 2017 @ 4:44 ب.ظ

    سلام من ٢۴ ساله هستم وشوهرم ٢٩ ساله، ١سال عقد و ٢ماهه عروسی کردیم، شوهرم اوایل اخلاقش خوب بود ولی بعد عروسی خیلی بد اخلاق شده کارش هم از دست داده و همش خونه یا بیرونه حتی دست روم بلند کرده و فقط فهش و بد و بیراه میگه از زندگیم خسته و نا امیدم متوجه شدم ١ ماهه باردارم میگه بچه رو سقط کن میترسم از گناهش، بهم میگه برگرد خونه پدرت الان سردر گمم چیکار کنم؟!؟ از طلاق و عواقبش میترسم ولی زندگیه سختی هم دارم

    • مشاور , آگوست 21, 2017 @ 6:44 ب.ظ

      با سلام
      کاملا شرایط قابل درکی دارید هم به لحاظ باردار بودن هم اینکه همسرتون کارشون رو ازدست دادن و حامی نیستند .و اینکه بهتون گقتند باید برید منزل پدرتون .خودتون در نظر بگیرید ک ه نداشتن کار برای یک مرد چون وظیفه امرار معاش را دارد خیلی سخت است و خوب شاید طبیعی باشد که ایشون رفتارهای متفاوتی بعد از عروسی داشتند و نوع برخورد شما هم اهمیت ویزه ای دارد اگر فکر می کنید برای زندگیتون هر کار ی رو انجام دادید ولی خوب تغییری اتفاق نیفتاده است و همسرتون هم تمایل داره برید از زندگیش بیرون خوب با این شرایط بارداری که طلاق صورت نمی گیرد ولی بهتره تصمیم نهایی خودتون رو بگیرید شاید اگر قرار باشد ایشون اصلاح نشود این کودک به دنیا اومدنش باعث بدتر شدن شرایط شود با توجه به سن شما و اینکه نمی شود بدون پدر بزرگ شود درسته عواقب طلاق خیلی سخت و تصمیم در این زمینه سخت تر است ولی
      گاهی بهرتین تصمیم است و از ایجاد مشکلات روحی و جسمی بیشتر برای شما جلوگیری می کند .بهتره با هم به مشاوره بروید .و اگر هزینه ندارید خب قبلش خودتون صحبت کنید و شرایط را توضیح دهید و امیدوارم مشکلی نباشد

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۸۸۴۷۲۸۶۴
      موفق باشید

  • mina , سپتامبر 3, 2017 @ 5:39 ب.ظ

    سلام
    من دختری ۱۹ساله هستم و از بچگی در برقراری ارتباط مشکل داشته و به همین دلیل دوستان کمی داشته ام.اما حالا حس میکنم به مراتب مشکلم روزبه روز حاد تر میشود و به جایی رسیده ام که حتی حرفی برای گفتن با دوستانم پیدا نمیکنم و آنها مرتبا از من میپرسند چرا ساکتم و حرفی نمیزنم…نه این که خودم بخواهم اما حقیقتا هیچ چیزی به ذهنم نمیرسد که تعریف کنم
    …اینکه باید با چنین مشکلی در جامعه زندگی کنم واقعا نگرانم
    چکار کنم؟؟

    • راهنما , سپتامبر 4, 2017 @ 4:00 ب.ظ

      بعضی از افراد برای برقرار کردن ارتباط با افراد دچار تصورات ذهنی اشتباهی می شوند. مثلاً:

      همه من را باید دوست داشته باشند
      باید همیشه اثر خوبی در دیگران بگذارم
      همیشه باید باهوش، جذاب، و بامزه به نظر برسم
      همیشه باید کارم را عالی انجام دهم
      جملاتی که حاوی «باید»، «همیشه» و «هرگز» است، اغلب، نشانه تفکر همه یا هیچ است. تفکر همه یا هیچ مفرط یکی از نشانه های کمال جویی فرد می باشد.

      باید به این نکته توجه داشته باشیم که حتی بزرگترین افراد هم، که بعنوان انسان های شریف و خوب شهره هستند، مخالف دارند. نمونه های بزرگ آن را در اسطوره های دینی خودمان می بینیم که با آنها مخالفت شده است؛ پس بنابراین همیشه نمی شود نظر همه را جلب کرد و ما می بایست کاری را که فکر می کنیم درست است را انجام دهیم.

      جذابیت هم برای هر کسی معنی خاصی را می دهد، حتی جذاب ترین افراد وقتی در جمع های مختلف قرار می گیرند، اصلاً جذاب نیستند! پس بهترین کار این است که ما برای خودمان مشخص کنیم که برای چه قشر افرادی و یا در چه ارتباطاتی می خواهیم جذاب باشیم، چرا که مسلماً من نمی توانم برای یک فرد قاتل یا تبهکار جذاب باشم و از دیدگاه او شاید فردی مسخره به حساب بیایم.

      خیلی از ویژگی هایی که «محمد» را برای «علی» دلنشین، دوست داشتنی، و جذاب می کند، همان ویژگی هایی ست که «محمد» را از چشم «رضا» می اندازد. اگر این مطلب صحت نداشت، همه در انتخابات به فرد واحدی رأی می دادیم. همچنین، همه می خواستیم با یک فرد واحدی ازدواج کنیم، فیلم واحدی ببینیم، و دوستان واحدی داشته باشیم. در حقیقت، مجذوب افراد، مکان ها، و فعالیت های متفاوتی می شویم. یکی از نتایجی که می توان از مطالب اخیر گرفت آن است که همه من و شما را دوست ندارند بلکه فقط برخی افراد به ما علاقه دارند.

      یکی ابزارهای غلبه بر تفکر همه یا هیچ، رضایت دادن است. چنانچه تصور می کنید زیاد پایین آوردن معیارهایتان خطرناک است، شاید اشکالی نداشته باشد که آنها را کمی پایین آورید.

      برای مثال: اگر تلاش های شما برای فعال ترین شخص بودن درمحل کارتان باعث مشکل در زندگی شخصی و خانوادگی تان می شود، شاید بتوانید رضایت دهید که جزو پنج فرد فعال محل کار خود باشید و وقت بیشتری را در کنار خانواده تان بگذرانید.

      چگونه کم حرف نباشیم – تائید طلبی
      گاهی اوقات ما کارهایی را انجام می دهیم که تائید دیگران را بدست آوریم، مثلاً یکی از دوستانم در طی سال از لباس های متنوعی استفاده می کند و تا این قسمت مشکلی نیست اما عادت دارد که سراغ افراد برود تا نسبت به زیبایی آن اذعان کنند یا همان طور که ذکر شد به دنبال تائید طلبی از دیگران است و یا خیلی از خانم هایی که با آرایش فراوان به دنبال جلب نظر دیگران هستند و البته نظرشان توسط دیگران جلب می شود ولی این دیگران چه افرادی هستند؟ به نظر که جواب کاملاً روشنه. اما فکر نمی کنم جامعه ی هدفی ما به دنبال تائید گرفتن آنها هستیم با آنهایی که تائیدمان می کنند برابر باشد.

      بعضی افراد به بهانه خنداندن دیگران به مسخره کردن خود می پردازند و در اصل به دنبال تائید طلبی از دیگران هستند که البته دیگران هم شاد می شوند ولی به چه قیمتی؟ چرا که با این کار در بلند مدت تاثیر مخربی بر عزت نفس خود خواهیم گذاشت.

      در ذهن خودتان فرد ایده عالی را که مد نظرتان است تصور کنید، حالا یک مهمانی یا یک گفتگو را در نظر بگیرید، به نظرتان او چگونه ارتباط را شروع سپس چگونه هدایت و در نهایت خاتمه می دهد؟ به تمام جزئیات دقت کنید. حال خودتان را در نقش همان فرد تصور کنید که به همان شکل گفتگو را شروع می کنید و بعد با مباحث مختلف مسیر گفتگو را در دست دارید و در پایان گفتگو را به خوبی به انتها می رسانید.

      *****

      این کار بسیار به شما کمک می کند چرا که مغز ما فرق بین تصور و واقعیت را درک نمی کند. همانطوری که مشغول مطالعه این نوشته ها هستید تصور کنید که یک لواشک ترش را دارید میل می کنید. یا یک لیمو ترش را با چاقو نصف می کنید و مقداری نمک می زنید و سپس نزدیک دهان تان می برید و با فشردن لیمو ترش آب آن را میل می کنید.

      آیا بزاق دهان تان جاری نشد؟ قطعاً اگر به خوبی تصور کرده باشید بزاق دهان تان ترشح شده است. پس ذهن ما تفاوت تصور و واقعیات را درک نمی کند و ما با تصویرسازی ذهنی می توانیم «خود آیده آل مان» را مجسم کنیم و در موقعیت های مختلف با موارد مختلف رو به رو شویم.

      قطعاً با این کارها تصورات ذهنی شما بهبود می یابد و با تمرین و مداومت ۵۰ درصد مشکل کم حرفی را پشت سر می گذاریم و ۵۰ درصد باقی مانده را در یادگیری مهارت های ارتباطی که در نوشته های بعدی ذکر می شود، تکمیل می کنیم.

    • راهنما , سپتامبر 5, 2017 @ 1:50 ب.ظ

      باز کردن سر صحبت با آدمی که نمی‌شناسید می‌تواند دشوار باشد. اما اگر برای این کار آماده شوید کمتر احساس ناشی‌گری می‌کنید. پیش از شرکت در دورهمی‌ها چند عبارت برای شروع مکالمه پیدا کنید تا حرفی برای گفتن داشته باشید.
      اگر به مهمانی می‌روید می‌توانید بگویید: «غذا واقعا عالی بود. فلان غذا را امتحان کردید؟» یا «با فلانی چطور آشنا شدید؟»
      می‌توانید از کسی تعریف کنید. «عاشق لباست شدم. از کجا خریدی‌اش؟»
      اگر جایی می‌روید که با آدم‌های آنجا اشتراکاتی دارید درباره‌ی آن اشتراکات حرفی بزنید و بعد سوال بپرسید. مثلا بگویید: «من عاشق بازی‌های ویدیویی‌ام. بازی مورد علاقه‌ی تو چیست؟»
      برای نمونه :
      آنچه قرار است بگویید را روی کاغذ بنویسید و روبه‌روی آینه با صدای رسا آن را با خودتان تمرین کنید. این کار باعث می‌شود در حین مکالمه جملات را طبیعی‌تر ادا کنید. حتی وقتی تمرین کرده باشید هم ممکن است مکالمه طبق برنامه‌ی شما پیش نرود؛ اما اشکالی ندارد.
      زمانی که تمرین کرده باشید می‌توانید در موقعیت‌های واقعی بر اساس تجربیات‌تان در این جملات تغییراتی بدهید.
      تمرین شما باید متناسب با چالشی باشد که با آن مواجه هستید. اگر به دانشگاه می‌روید تمرین مکالمه‌ می‌تواند روی موضوعات درسی، تهیه‌ی جزوه یا آزمون و پروژه‌ی پیش‌رو متمرکز باشد. اگر قرار است به مهمانی بروید مکالمه‌ی تمرینی شما می‌تواند روی سرگرمی‌های مهمانی، تعریف از دیگران و غذایی باشد که در مهمانی سرو شده است.

    • مشاور , سپتامبر 5, 2017 @ 2:54 ب.ظ

      با سلام اگر این شرایطی که توصیف کردید شما رو ازار میده باید حضوری به روانشناس مراجعه کنید و راهکارهای مرتبط با ابراز و قدرت بیان را بیاموزید و قطعا بیشترین فردی که می ت اند به شما کمک کند خود شما هستید که باید تلاش کنید تکالیفی که احیانا به شما داده می شود را انجام دهید و مسئولیت پذیر ی داشته باشید .نسبت به خودتون و حل مشکلاتتون .امیدوارم به زودی مساله مرتفع شود.

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
      موفق باشید

  • Mahsa , سپتامبر 6, 2017 @ 12:16 ق.ظ

    باعرض سلام و خسته نباشید من ۲۰ ساله هسم تقربیا ۲ سالی هست که ثبات شخصیت ندارم،الان هم حدود یک ماهی هست که خییلی دارم اذیت میشم احساس میکنم شخصیت اصلیم عصبی و افسرده هست طوری که قدرت فکر کردن نداره ،در تصمیم گیری خیلی ضعیف هست حساس میکنم وقتی این شخصیت رو داشته باشم آدم ضعیفی هستم و نمیتونم اظهار نظر کنم.تقریبا یک ماهی میشه پدرم مسافرت هستن.تاحالا این جوری نشده بودم؛وقتی بابام رفت همش فکر میکردم مامان و داداش هام باهم دیگه و بدون من خوش تر هستم وقتی بابام رفت فکر کردم تنها حامیم رو در خانواده از دست دادم خییلی حساس شده بودم مدام عصبی و ناراحت بودم احساس میکردم کاملا از مادرم و برادرهام جدا هستم.بی قرار و نا آروم بودم مدام شخصیتم تغییر میکنه .در برقراری ارتباط با افراد جدید ناتوان هستم.بیش تر از ۲۰ دقیقه نمیتونم بادوستام ارتباط داشته باشم.تحمل یه نفر رو به مدت زیاد ندارم،اگر استاد بخواد تو یه جمع سوال بپرسه استرس خییلی زیادی دارم طوری که چیزهایی رو که خوندم فراموش میکنم.تا یه مدت پیش خییلی تاثیر پذیر بودم مدام دوس داشتم رفتار کسایی رو که ازشون خوشم میومد تقلید کنم با این که الان که فکر میکنم میبینم اون آدما اصلا آدم های خوبی برای الگو بودن نیستن.خواهش میکنم کمکم کنید خییلی سخته که مدام شخصیتت تغییر کنه

    • راهنما , سپتامبر 6, 2017 @ 11:09 ق.ظ

      داشتن اختلال شخصیت یعنی شما دارای افکار سخت و ناسالم هستید و بدون توجه به موقعیت، رفتاری نادرست را انجام می دهید.

      این اختلال باعث بوجود آمدن مشکلات اساسی در روابط خانوادگی، برخوردهای اجتماعی، کار و تحصیل می گردد.

      البته ممکن است شما متوجه این اختلال در خود نباشید، زیرا به نظر خودتان، تفکر و رفتارتان طبیعی است و دیگران را به خاطر رفتار بدشان سرزنش می کنید.

      نشانه های کلی اختلال شخصیت
      – تغییر دائمی خلق و خو
      – داشتن روابط پر تنش
      – انزوای اجتماعی
      – ناگهان خشمگین شدن
      – گمان بد داشتن به دیگران
      – مشکل در پیدا کردن دوست
      – کنترل ضعیف رفتار
      – سوء مصرف الکل و مواد مخدر
      داروهایتان را به همان نحوی که پزشک دستور داده، مصرف کنید
      انواع اختلال شخصیت
      اختلال شخصیت دارای سه گروه است که هر کدام از این گروه ها نیز انواعی دارند.

      گروه اول اختلال شخصیت
      این گروه دارای تفکرات و باورهای عجیبی می باشند:
      اختلال شخصیت بدبینی
      ۱- اختلال شخصیت بدبینی:
      – بد گمانی نسبت به دیگران
      – اطمینان از اینکه دیگران می خواهند آسیبی به شما برسانند
      – فقدان احساسات
      – خصومت و دشمنی با دیگران

      ۲- اختلال شخصیت جنون آمیز:
      – پوشیدن لباس های عجیب و غریب، داشتن تفکر، باورها و رفتارهای عجیب
      – تغییرات ادراکی
      – ناراحتی در نزدیکی رابطه
      – دارای پاسخ های هیجانی نامناسب
      – بی تفاوتی نسبت به دیگران
      – باور داشتن به اینکه وقتی فکر می کنند می توانند بر روی افراد تاثیر بگذارند و آنها دارای تفکر جادویی هستند.

      گروه دوم اختلالات شخصیت
      این گروه دارای تفکر و یا روابط بیش از حد عاطفی می باشند :
      اختلال شخصیت ضد اجتماعی
      ۱- اختلال شخصیت ضداجتماعی
      – بی توجهی به دیگران
      – دائما دروغ گفتن و یا سرقت کردن
      – مکررا دارای مشکلات با قانون
      – مکررا نقض حقوق دیگران
      – غالبا دارای رفتار خشونت آمیز و تهاجمی
      – بی توجهی به امنیت خود و دیگران

      ۲- اختلال شخصیت مرزی
      – داشتن رفتار ناگهانی و پرخطر
      – فرار کردن از روابط
      – دارا بودن خلق و خوی ناپایدار
      – داشتن رفتار خودکشی
      – ترس از تنهایی

      ۳- اختلال شخصیت نمایشی
      – دائما در جستجوی توجه دیگران
      – بیش از حد احساساتی
      – حساسیت زیاد نسبت به تائید شدن از طرف دیگران
      – دارا بودن خلق و خوی ناپایدار
      – نگرانی بیش از حد در مورد ظاهر خود
      اختلال شخصیت خود شیفتگی
      ۴- اختلال شخصیت خودشیفتگی
      – باور داشتن به اینکه من از دیگران بهترم.
      – افکار تهی درباره قدرت، موفقیت و جذابیت خود
      – مبالغه کردن راجع به دستاوردها و استعدادهای خود
      – انتظار ستایش و تحسین شدن توسط دیگران
      – عدم اهمیت به احساسات و عواطف دیگران

      گروه سوم اختلال شخصیت
      این گروه دارای اضطراب، افکار و رفتار ترسناک می باشند:

      ۱- اختلال شخصیت مردم گریز
      – حساسیت زیاد نسبت به سرزنش
      – احساسات ناکافی
      – انزوای اجتماعی
      – در محافل اجتماعی، بیش از حد خجالتی بودن
      – کمرویی

      ۲- اختلال شخصیت وابسته
      – وابستگی بیش از حد به دیگران
      – تسلیم شدن نسبت به دیگران
      – میل به مراقبت کردن از دیگران
      – زمانی که یک رابطه تمام می شود، دارا بودن نیاز فوری برای تشکیل یک رابطه جدید

      اختلال شخصیت وسواس
      ۳- اختلال شخصیت وسواس اجباری
      – انجام دادن هر کاری با قانون و نظم
      – کمال گرایی افراطی
      – تمایل به کنترل شرایط
      – ناتوانایی در دور انداختن اشیای شکسته و بی ارزش
      – غیرقابل انعطاف بودن

      علل اختلال شخصیت
      شخصیت هر فردی ترکیبی از افکار، احساسات و رفتار او است. در دوران کودکی و از طریق دو عامل، شخصیت شکل می گیرد. این عوامل عبارتند از:
      – زمینه ارثی و ژن ها : این جنبه توسط والدین به فرد منتقل می شود، از قبیل: کمرویی و یا داشتن صورتی شاد.
      – محیط زندگی: شامل محیطی که در آن بزرگ شده اید، وقایعی که رخ داده است و روابط با اعضای خانواده و دیگران می باشد.
      همینطور والدین شما چه چیزهایی را دوست دارند و چه چیزهایی را توهین آمیز می دانند، در این عامل دخیل است.

      عوامل خطر اختلال شخصیت
      عوامل خاصی باعث تشدید اختلال شخصیت می گردند که عبارتند از:
      – سابقه خانوادگی
      – وضعیت پایین اقتصادی- اجتماعی
      – در دوران کودکی دچار سوء استفاده کلامی، جسمی و یا جنسی باشند.
      – مورد توجه نبودن در دوران کودکی
      – ناپایداری زندگی خانوادگی در دوران کودکی
      – اختلال رفتار در کودکی
      – از دست دادن یکی از والدین در دوران کودکی
      اختلال شخصیت در دوران کودکی شروع شده و تا بزرگسالی ادامه می یابد.

      عوارض اختلال شخصیت
      – افسردگی
      – اضطراب
      – اختلال در خوردن غذا
      – رفتار خودکشی
      – به خود ضربه زدن
      – دارا بودن رفتارهای بی پروا
      – رفتارهای خطرناک جنسی
      – تجاوز در کودکی
      – مصرف الکل و مواد مخدر
      – دارا بودن رفتار خصمانه
      – مشکلات در روابط
      – انزوای اجتماعی
      – داشتن مشکلات در کار و مدرسه
      از مواد مخدر و الکل دوری کنید. این مواد باعث بدتر شدن بیماری شما می گردند
      تشخیص اختلال شخصیت
      هنگامی که پزشک مطمئن شود که فرد دچار این اختلال شده است، آزمایش هایی را درخواست می کند. این آزمایش ها عبارتند از:
      – معاینه جسمی: اندازه گیری قد و وزن، بررسی ضربان قلب، فشار خون، دمای بدن، گوش دادن به صدای قلب و ریه و آزمایش شکم.
      – آزمایشات آزمایشگاهی: آزمایش کامل خون و بررسی عملکرد غده تیروئید.
      – ارزیابی روانی: پزشک راجع به تفکرات، احساسات، روابط و رفتارهایتان از شما می پرسد. همچنین راجع به زمان شروع علائم اختلال، شدت علائم و اثر این علائم بر زندگی شما می پرسد. اگر افکار خودکشی و یا ضربه زدن به خود و دیگران را دارید به پزشک و یا روانشناس بگویید.

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • مشاور , سپتامبر 6, 2017 @ 5:19 ب.ظ

    با سلام دوست عزیز بهتره با این شرایط به روانشناس به صورت حضوری مراجعه کنید .قطعا که در افراد باهوش یک سری حساسیت ها و درگیری های ذهنی بیشتر است .احتمالات در مورد مسئله شما زیاد است ..مسائل خانوادگی و ..هم موثر هستند نوع تربیت ارتباطاتی که با والدین داشتید میزان والستگی های عاطفی در خانواده همه و همه تاثیر گذار است .اینکه در این سن متوجه تفاوت هایی با دیگران و یک سری مسائل شخصی خود شدید بسبار مطلوب است و ر از همین حالا پیگیر باشید مسئله رفع می شود .و در ازدواج و زندگی شخصی اینده هم موفق باشیدو. دچار مشکل نشوید امیدوارم زودتر شرایط بهتر شود و رضایت خاطر داشته باشید .
    ر این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    ۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
    موفق باشید
    Unapprov

    • Mahsa , سپتامبر 6, 2017 @ 7:12 ب.ظ

      ممنون از پاسختون
      مرکز مشاوره شما کجا هست؟

      • مشاور , سپتامبر 7, 2017 @ 8:16 ب.ظ

        دوست عزیز شما فکر می کنم در شیراز هستید و خوب مرکز مشاوره تهران نمی توانید تشریف ببرید پس اگر امکان داشت که تهران تشریف بیاورید و الا به مراکز مشاوره دانشگاهی شیراز بروید به لحاظ هزینه و نزدیکی مناسب خواهند بود
        موفق باشید

        در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
        ۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۸۳
        موفق باشید

  • Tarane , سپتامبر 17, 2017 @ 8:44 ب.ظ

    سلام خدمت شما.من ترانه هستم ۲۲سالمه.دوماهه ازدواج‌کردم ازلحاظ رابطه جنسی من همیشه پیشقدم میشم شغل همسرم گچکاری هستش هیچ‌وقت خودش ازم نخواسته.ازاون لحاظ هم قبلا متاهل بودش من ازدواج دومش هستم و ثمره ازدواج سابقش ی دخترهشت ساله هستش.دخترش دوست دارم ولی بعضی اوقات بعضی رفتاراش تحمل نمیکنم.الانم دختره سربه هواست چون مادرش الانه ازدواج‌کرده..من نمیدونم چکارکنم راهنمایی کنید لطفا باتشکر فراوان

    • مشاور , سپتامبر 17, 2017 @ 9:07 ب.ظ

      با سلام
      دوست عزیز شما همسر دوم این اقا هستید ایا دلیل طلاق را می دانستید .به هر حال این مساله بسیار مهم است. در مورد رابطه جنسی چقدر با ایشون در مورد نیازها صحبت کردید و می کنید و ایشون چه نظری داند اینکه شما همیشه پیش قدم باید بعد از مدتی باعث سردی در زندگی جنسی شما خواهد شد و خودتون از این رابطه زده خواهید شد اگر همسرتون سرد مزاج هستن د و مشکلی دیگر دارند که باید پیگیری شود اگر صرفا انتظار پیش قدم شدن شما را دارند و شما از این رفتار اذیت می شوید باید مطرح کنید و بازخورد ایشون و نظر شون رو بپرسید .در مورد سازگاری با فرزند ۸ ساله ایشون به هر حال در این سن بچه ها کاملا متوجه شرایط هستند مخصوصا که می فرمایید مادرش ازدواج کرده و این برای کودک ۸ ساله بحران محصوب می شود و طبیعی است که رفتارهای ناسازگارانه ای داشته باشد .به هر حال اگر شما بخواهید با ایشون منطبق باشید و ایشون شما را به جای مادرشون بپذیرند اصلا نباید تصنعی رفتار کنید و باید در عین روابط عاطفی اداب و مقرارت رفتاری را هم به ایشون بیاموزید .و یا اگر از رفتاری که انجام می دهد ناراحت می شوید خیلی دوستانه با او صحبت کنید به هر حال در سنی قرار دارد که متوجه درست و غلط شرایط باشد .و البته که مسئولیت دشواری است و با توجه به س ن شما شاید بهتر باشد از یک روانشناس کمک گرفته شود .در نهایت امیدوارم خوشبخت باشید و زندگی توام با رضایت خاطری داشته باشید .

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
      موفق باشید

      • Tarane , سپتامبر 18, 2017 @ 12:05 ق.ظ

        سلام ببخشید دوباره مزاحم میشم ترانه هستم ۲۲ساله.دلیل طلاق همسرم خیانت همسرسابقش بود و اینکه خانمش ب دنبال چشم توهم‌چشمی بودش.گاهی اوقات خیلی کم پیش میادکه همسرم برای رابطه جنسی پیشقدم بشه.من این امر رو ب خستگی ناشی ازکارگذاشتم..من خودم دانشجوبودن ولی چون باخانواده شوهرم زندگی میکنیم ازرفتن ب دانشگاه مشکل دارن و راضی نیستن.منم نخاستم بحث بشه فعلا راضی شدم ولی گفتم بعدکه خونه خریدیم ادامه تحصیل میدم..خودم خسته شدم از سرصدا و بی حوصلگی نمیدونم چکار کنم اجازه تنهایی بیرون رفتن هم نمیدن اگ تنهایی برم بیرون دردسر میشه..کمکم کنید

        • مشاور , سپتامبر 18, 2017 @ 6:43 ق.ظ

          با سلام خب ایشون به هر حال از رفتار خیانت همسرشون اسیب دیدند و اینکه شما را کنترل کنند طبیعی است چون همسر شما همیشه نگران خواهد بود و این تردید در او وجود خواهد داشت که نکند شما دچار همان اسیب شوید و علت اینکه شما را از رفتن به دانشگاه منع کردند هم همین مساله خواهد بود .به هر حال با سما فرد منعطفی هستید که تمام این شرایط را می پذیرید و خواسته های ایشان را براورده می کنید و یا نمی توانید خود را با شرایط منطبق کنید و دچار مشکل می شوید در صورت دوم باید حتما از همین ابتدا اگر خ واسته ای دا رید صریح مطرح شود و اگر مشکلی وجود دارد از همسرتون بخواهید که برای رفع ان تلاش کند .به هر حال ایشان باید متوجه شرایط شما باشند .در هر حال امیدوارم مشکلات بر طرف شود و خوشبخت باشید .
          در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
          ۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
          موفق باشید

  • Tarane , سپتامبر 18, 2017 @ 1:51 ب.ظ

    سلام خانم دکتر..پس چرا به خیلی ازحرفام‌گوش نمیده یااصلا درباره ظاهرم و تیپم نظر نمیده میبینه خودموخوشکل کردم ولی نمیگه وای چ خوشکل شدی یااینکن نمیگه غذات خیلی خوشمزه بود.فقد نگاه میکنه و‌نظری نمیده این منو اذیت میکنه…

    • مشاور , سپتامبر 18, 2017 @ 7:33 ب.ظ

      با سلام
      اگر همسر شما به ظواهری که از نظر شما اهمیت دارد و طبیعی هم است که مهم باشد توجهی ندارد ممکن است ویژگی شخصیتی او باشد و نوع تربیت و رفتاری که از رابطه پدر و مادرش دیده است و اصولا اعتقادی به اینکه باید احساسی تر باشد و به نیاز های عاطفی زن توجه کند نداشته باشد یا ممکن است فرد کمرویی باشد و یا فرد درون گرایی که ابراز گر نباشد .همه این احتمالات مطرح است .و اینکه شما ایا با ایشون صحبت کردید و اینکه چند سال است ازدواج کردید چند سال دارید ؟و شاغل هستید با خیر ؟و بهتر است مراعه حضوری داشته باشید به هر روانشناسی در محل سکونت شماست چون این مسائل ححتی ابرازش مهارت می خواهد البته شغل و شرایط طرف مقابل هم سنجیده می شود و طبیعتا باید بررسی شود .در هر حال امیدوارم خوشبخت باشید .و نگران نباشید یک سری مسائل کم کم با شناخت افراد از یکدیگر و خواسته های هم مرتفع می شود

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
      موفق باشید

  • Taraneh , سپتامبر 20, 2017 @ 12:46 ق.ظ

    سلام ترانه هستم.من خیلی ناراحت میشم چون برای خودش خودمو خوشکل میکنم خیلی هم دوسش دارم و خیلی کارای مثبت انجام میده ولی منم میخام به اهدافم برسم برنامه ریختم بدون.کمکش نمیتونم .ولی اگه کمکم نکنه سخت میتونم به اهدافم برسم اگ من بدون همکاریش کاری کنم صددرصد قهر بین ما پیش میاد وچیزی که من ازش بیزارم و نمیخام دلخوری پیش بیاد ااما همیشه حرف خودش میزنه باعث عصبانیت من میشه من حیلی زودرنجم ولی بخداقسم ته دلم هیچی نیست من میتونم بدون اجازش هرکاری کنم ولی دلم نمیاد زندگیم خراب بشه من همه چیز زندگیمو.دوست دارم.چطوری ازش کمک بخوام بااینکه اشکام میبینه خواسته هامو میدونه.من نسبت ب شوهرم متهدم محاله بخوام بهش ضربه بزنم فقد میخام ب اهدافم برسم همین..مگه سخته…باتشکر

    • مشاور , سپتامبر 20, 2017 @ 8:03 ق.ظ

      با سلام دوست عزیز این اهدافی که شما در موردش صحبت می کنید چیست ؟ بهتره شما حتما حضوری مراجعه کنید تا مشخص شود که دقیقا مشکل کجاست .به هر حال هر زندگی مشکلات ها و عدم تفاوت ها وجود دارد ولی دلیل نمی شود خیلی زود افراد ار هم سرد شوند می توامید انتظارات از ابشون رو مطرح کنید در موقعیت مناسب و شرایط مناسب و ببینید ایشون چه تصمیمی دارند و اینکه خب بفرمایید که ای روند ندیده گرفته شدن باعث دوری شما دو نفر از هم شده است .در هر حال امیدوارم خوشبخت باشید و حتما برای رفع مشکل اقدام کنید .

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
      موفق باشید

  • Taraneh , سپتامبر 20, 2017 @ 10:46 ب.ظ

    سلام.منظور از هدفم یعنی درسم ادامه بدم شاغل بشم بنظرتون چکارمیتونم کنم که رگ خوابش دستم.باشه

    • مشاور , سپتامبر 22, 2017 @ 9:06 ق.ظ

      خلاقیت در زندگی از اصل های داشتن یک زندگی مشترک به دور از تنش محسوب می شوند.
      بررسی ها نشان می دهند، زنان از همان بدو تولد نقش پر رنگی را در زندگی مردان ایفا می کنند و در شکل دهی و شخصیت و انتخاب درست مسیر و حتی موفقیت هایشان نقش زیادی دارند و پژوهش های جدید محققان نشان می دهد مردان بدون مادر، خواهر و همسر خوب موفق نمی شوند.

      گفتنی است مردان و زنان با احترام گذاشتن متقابل به یکدیگر می توانند “اعتماد به نفس” را در هم افزایش دهند و اگر می خواهید همیشه شریک زندگی تان را شاد و خوشحال نگه دارید در حضور دیگران از توانایی های او تعریف و تمجید کنید.
      نتایج مطالعات نشان می دهند خانم ها و آقایان باید قانون های مورد نظر خودشان را در زندگی مشترکشان بر روی کاغذ ثبت کنند و همواره بر روی آن ها برای به وجود نیامدن اختلاف در زندگی بحث و نظر خواهی کنند.

      ***************************************************

      پشت ظاهر آرام و مهربان مردان چه می‌گذرد؟ (اینجا)

      کشف شخصیت واقعی مردها بدون نقاب و رسیدن به واقعیت طرف مقابل از دغدغه‌های قدیمی و همیشگی خانم ها بوده و هست. شناخت عمقی مردان مشکلات و سوءتفاهم‌های‌تان را کم می‌کند و باعث برقراری رابطه بهتر بین شما می‌شود. کشف رازهایی از دنیای پر پیچ و خم مردان و توجه به آنها نه تنها به شما در تصمیم‌های‌تان کمک می‌کند بلکه با نگاهی تازه شما را وارد افکار و سیاست‌های مردانه می‌کند.حالا اگر روی معنی کارها و اخلاق همسرتان حساس شده‌اید چند نکته ساده اما اساسی در مردان را بشناسید.

      کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است

      همه ما فکر می‌کنیم وقتی همسرمان با جزئیات تمام برای‌مان تعریف می‌کند که کجا بوده ‌است و چه کرده است یعنی هیچ چیزی را از ما پنهان نکرده و با ما روراست است و می‌توانیم خیال‌مان راحت باشد اما باید بدانید که کاملا در اشتباه هستیم، چون وقتی او خیلی به تعریف جزئیات می‌پردازد یعنی در حال پنهان کردن موضوعی است و می‌خواهد با تعریف داستانی طول و دراز موضوع اصلی را پنهان کند. نشانه‌ای ‌مهم که می‌تواند عدم صداقت را نشان دهد زمانی است که شروع به تعریف کردن داستانی می‌کند و در آن بیشتر به جزئیات بی‌اهمیت می‌پردازد و مدام از موضوع اصلی طفره می‌رود، باید بدانید در این مواقع احتمالا در حال پنهان کردن موضوعی است، به‌خصوص اگر هنگام صحبت مدام مکث کند، چون در حال ساختن یک واقعیت خیالی است در این مواقع شما می‌توانید با سؤال کردن او را تا حدی مجبور به گفتن حقیقت کنید. اگر کمی با خود فکر کنید به این نتیجه می‌رسید که وقتی خودتان هم در حال گفتن حقیقت و تعریف کردن یک واقعه خاص هستید خیلی به جزئیات نمی‌پردازید.

      احساسات‌تان را کنترل کنید

      شاید همسرتان خیلی گرفتار باشد، همیشه سرکار است و شما خیلی کم او را می‌بینید، این موضوع به خودی خود اصلا شک‌برانگیز نیست ولی زمانی که همسرتان یکباره و به طور ناگهانی و بدون اینکه سابقه داشته باشد شروع به خریدن کادوهای خیلی گران​قیمت برای شما می‌کند، زمین و زمان را برای‌تان فرش قرمز پهن می‌کند تا حواس​تان از همه چیز دور باشد به این مسئله فکر کنید که شاید او دچار عذاب وجدان شده‌ است و می‌خواهد به نوعی جبران کند (البته این مسئله همیشه صدق نمی‌کند). گاهی نیز پیش می‌آید که همسر بی‌اعتنای شما ناگهان بیش از حد مهربان می‌شود و بیش از اندازه به شما توجه نشان می‌دهد همه اینها می‌تواند نشانه‌ای از احساس گناه او باشد بنابراین بهتر است در این مواقع در رفتارهای او دقیق شوید تا متوجه شوید واقعا چرا ناگهان اینقدر مهربان شده و آیا به راستی دچار تحول شده یا…

      اگر شما آدم ساده‌ای باشید از چاپلوسی طرف مقابل خوشحال خواهید شد و همین رضایت خاطر شما نقطه آغاز شکست شما خواهد بود ولی اگر باهوش و زیرک باشید چاپلوسی او در برابر شما اذیت‌کننده نیز هست. نحوه روبه‌رو شدن با اینگونه افراد بسیار ساده است به این ترتیب که از کنارشان به گونه‌ای بگذرید که انگار چیزی نشنیده‌اید و با لبخند ساده‌ای پاسخگوی او باشید، چرا که در نهایت شما برنده‌اید اگر عقل را به همراه زیرکی و حربه‌های مخصوص خودتان به‌کار گیرید. یادتان باشد احساسات شما به حد کافی زیاد هست در مواقعی آن را به کار گیرید که ضروری باشد نه در همه موارد.

      آنها سریع گیج می‌شوند

      مردان مدت زیادی را در دایره خشم خود از شما باقی می‌مانند اما به محض اینکه بهتر شدند ناراحتی شما و کش و قوس‌های بحث بین‌تان را تاب نمی‌آورند. اگر زنی شناخت کافی روی مرد‌ها داشته باشد این احساس ناراحتی را با صبوری تحمل می‌کند تا همسرش هم بتواند عبور موفقی از بحران یا ناراحتی پیش آمده، داشته باشد. مردها حین صحبت سکوت می‌کنند تا احساس‌شان را نظم دهند. مردها هدف مدار هستند و در آن واحد می‌توانند به یک موضوع توجه کرده و در مورد آن حرف بزنند. اما زن‌ها دایره‌وار فکر می‌کنند و در آن واحد می‌توانند در مورد چند مسئله حرف بزنند. اما این کار مردها را گیج می‌کند. مردها نیاز دارند که احساس کنند، کارها را درست انجام می‌دهند بنابراین وقتی شما صحبت‌شان را قطع می‌کنید گویی به آنها گفته‌اید باز هم داری اشتباه می‌کنی! پس من تو را متوقف می‌کنم. این مسئله شاید به سرعت بین شما فراموش شود اما پس ذهن مردها را نمی‌توان به سادگی به حالت قبل برگرداند.

      ما مردان قصه خودمان را داریم

      مرد‌ها با بیان نکردن احساسات یا مشکلات‌شان، اعتمادبه‌نفس بیشتری پیدا می‌کنند. مرد‌ها فکر می‌کنند اگر بعضی مشکلات را با همسرشان در میان نگذارند و یک‌تنه آن‌ را حل کنند، مردانگی‌شان بیشتر می‌شود. آنها دوست دارند گاهی ژان‌وال‌ژان زندگی شما باشند. برای حل یک مشکل بزرگ دیر به خانه بیایند و به شما بگویند که سر کار بوده‌اند. به یکی از دوستان‌شان پول قرض بدهند و به شما بگویند که نمی‌دانند چرا از حساب‌شان پول کسر شده و حتی برای خرید یک هدیه مرخصی بگیرند و به شما بگویند سرکارند. اگر به مرد‌تان اعتماد دارید، همیشه به حیطه خصوصی‌اش وارد نشوید و بگذارید با این تصور که بخشی از زندگی و اتفاقاتش را به تنهایی مدیریت می‌کند،‌ احساس بهتری پیدا کند. بعید نیست که شما باتوجه به شناختی که از او دارید همه این پنهان‌کاری را کشف کنید اما نباید به او بگویید که سر از پنهان‌کاری‌هایش درآورده‌اید. اینها چیزهایی نیست که در ظاهر مردها به سادگی کشف کنید بلکه افکاری مردانه است که در ژن آنهاست و تا ابد هم این قسمت از زندگی‌شان را با شما قسمت نمی‌کنند. مردها از اینکه درقبال چیزی تعهد کلامی بدهند، بیزارند بنابراین تمام تلاش شما برای شنیدن پاسخی روشن از او با شکست مواجه می​شود. آن دسته مردانی که به هیچ چیز پاسخ روشنی نمی‌دهند همیشه در پس پرده‌ای از ابهام باقی می‌مانند. آنها شخصیتی آزارگر دارند و شما هرگز نخواهیدفهمید چه در افکارشان می‌گذرد یا چه احساسی دارند. این‌طور نیست که اصلا با شما حرف نزنند نه، آنها با شما صحبت می‌کنند، اما مشکل این است که هرگز پس از آنکه صحبت‌هایشان تمام شد، نمی‌توانید بگویید به شما چه گفته اند. آقای اسرارآمیز متخصص صحبت کردن و ارتباط برقرار کردن بدون دادن کمترین اطلاعات است.

      ایده ال

      ***************************************************

      رازهایی در مورد مردها که آقایان دوست دارند خانم ها بدانند (اینجا)

      روانشناسان در مطالعه نقش های هر جنس، به نکات و نتایجی رسیده اند و رازهای آقایان را مشخص کرده اند. رازهایی که آنها دوست دارند خانم ها در مورد آنها اطلاع داشته باشند.

      ۱. آقایان با اعمالشان می گویند “دوستت دارم”

      بعضی آقایان ترجیح می دهند نه با حرف بلکه با عمل نشان دهند که دوستتان دارند. آنها با تعمیرات وسایل در خانه، تمیز کردن حیاط یا حتی بیرون گذاشتن سطل آشغال یا هر کاری که خانه را برایتان تبدیل به جای بهتری کند، می گویند “دوستت دارم”.

      ۲. فعالیت های مشترک، پیوندهای محکمتری را رقم می زنند.

      آقایان با انجام کارهای مشترک با طرف مقابلشان و نه فقط با در میان گذاشتن افکار یا احساساتشان، روابط خود را محکم تر می کنند. برای بسیاری از آقایان ورزش باعث می شود که با طرف خود صمیمی تر شوند.

      ۳. آقایان تعهد را جدی می گیرند.

      آقایان به ترسیدن از تعهد مشهور هستند. ولی شواهد نشان می دهد که آنها تعهد را جدی می گیرند. آنها زمان طولانی تری متعهد می مانند زیرا می خواهند مطمئن شوند که تا ابد روی عرشه کشتی زندگی مشترک می مانند. در یک تحقیق در مورد آقایانی که در حال حاضر متأهل هستند، ۹۰ درصد آنها اعلام کردند که اگر به گذشته برمی گشتند با همین فرد ازدواج می کردند.

      ۴. او واقعاً گوش می دهد.

      شما وقتی به حرف های کسی گوش می دهید شاید لابلای حرف های او “بله”، “درسته” و از این حرف ها بگویید. بدین ترتیب نشان می دهید که به حرف های او گوش می کنید. ولی بعضی ها اینطور نیستند. چون مردی هیچ حرفی نمی زند دلیل نمی شود که اصلاً به شما گوش نمی کند. او ترجیح می دهد در سکوت به شما گوش کند و در مورد حرف هایتان فکر کند.

      ۵. آقایان به زمان مخصوص به خودشان نیاز دارند.

      با آنکه فعالیت های مشترک از اهمیت بالایی برخوردارند، ولی آقایان به زمانی مختص خودشان نیاز دارند. موضوع مورد علاقه آنها هرچه باشد، از گلف گرفته تا باغبانی، بدنسازی و غیره، باید آنها را تشویق کنید که سرگرمی هایشان را دنبال کنند و شما هم زمانی را برای خودتان داشته باشید. وقتی هر دو طرف زمانی را فقط به خودشان اختصاص دهند، چیزهای بیشتری برای همدیگر خواهند داشت.

      ۶. آقایان از پدرانشان یاد می گیرند.

      اگر می خواهید بدانید مرد موردنظرتان در رابطه اش چطور عمل خواهد کرد، باید پدرش را بشناسید. اینکه آنها با هم چه رفتاری دارند و رفتار پدر طرفتان با همسرش چطور است، به شما نکاتی در مورد رفتار همسر آینده تان با شما یاد خواهد داد.

      ۷. آقایان زودتر از خانم ها بی خیال می شوند.

      خانم ها مدت زمان طولانی تری نسبت به آقایان تجربیات بد و منفی خود را به یاد خواهند داشت و استرس، اضطراب و غم را زود فراموش نمی کنند. در مقابل، آقایان کمتر روی رویدادهای ناخوشایند می مانند و سعی می کنند زود آنها را فراموش کنند. بنابراین وقتی شما سعی می کنید در مورد بحث دیشب سر حرف را باز کنید، همسرتان آن را کاملاً فراموش کرده است.

      ۸. آنها به سپاسگزاری پاسخ می دهند.

      نشان دادن مراتب سپاسگزاری از او در نحوه برخورد و رفتار او تأثیر بسیار بزرگی می گذارد. مطالعات نشان داده اند که پدران وقتی همسرانشان از کمک آنها سپاسگزاری می کنند، بیشتر به آنها کمک می کنند.

      ۹. آقایان ایما و اشاره و کنایه های شما را درک نمی کنند.

      آقایان ممکن است سیگنال هایی مانند لحن حرف زدن یا ایما و اشاره های شما را متوجه نشوند. به خصوص اینکه آنها از روی چهره شما نمی توانند غمگین بودنتان را تشخیص دهند. اگر می خواهید پیام خود را به او برسانید، باید مستقیماً در مورد پیامی که می خواهید بدهید، حرف بزنید.

      ۱۰. آقایان همیشه آمادگی رابطه جنسی را ندارند.

      بر خلاف تصور خانم ها، آقایان همیشه حوصله رابطه جنسی را ندارند. آنها اغلب تحت فشار استرس کار، خانواده و پرداخت قبض ها هستند. استرس تمایل فرد به رابطه جنسی را از بین می برد. اگر همسرتان حاضر به رابطه جنسی نیست، دلیلش این نیست که دیگر شما را دوست ندارد، او فقط خسته است و روز سختی را پشت سر گذاشته است.

      ************************************************************
      رازهای مردانه را بشناسید!(اینجا)

      در کانون خانواده آنچه که باعث تداوم و بقای صمیمیت می گردد رفتارها و اعمال زن و مرد نسبت به هم است. در این میان نقش یک زن می تواند در ایجاد فضایی دلپذیر و جذاب بسیار مهم و قابل توجه باشد.

      اگر چه ازدواج آسان نیست اما استمرار و تداوم آن بسیار مشکل تر و سخت تر است، اما در این گزارش به آنچه که زنان باید از مردان و زندگی مشترک خود بدانند می پردازیم. شناخت روحیه مردان نه تنها مشکلات زوجین را کم می کند بلکه باعث برقراری رابطه بهتر بین آنها می شود.

      همه خانم‌ها دلشان می‌خواهد قلب شوهرشان را کاملا تسخیر کنند و از او حرف‌های حق‌شناسانه و محبت‌آمیز بشنوند، اما اغلب آنها گاه و بیگاه دچار امواج خشم، بی‌احساسی، بی‌حوصلگی و کم‌توجهی شوهرانشان می‌شوند. روانشناسان و مشاوران خانواده اعتقاد دارند که آقایان، پیام‌هاى دیدارى را دریافت مى‌کنند و خانم‌ها پیام‌هاى شنیدارى را دوست دارند.

      لذا بهتر است برخی از رازهای درونی مردان را بشناسید تا بتوانید برای آنها زنی ایده آل و جذاب باشید :

      ** در نظر داشته باشید مردها طوری با شما رفتار می کنند که خودتان به آنها اجازه می دهید، سعی کنید، تماس های مکرر با همسر خود را فراموش کنید ، همیشه در دسترس بودن خانم ها خوب نیست.

      **بسیاری از زنان فکر می کنند که برای اینکه مردی عاشقشان شود باید مانند یک سوپرمدل باشند. اما واقعا اینگونه نیست اگر چه به زیبایی بهای بسیاری می دهند اما اصلا آن چیزی نیست که زنان انتظارش را دارند. مردان انتظار ندارند که زنان شان مانند زنان و مانکن های مجلات باشند.زن زندگی باشید و با اخلاق زیبا مرد را نگهدارید.

      ** مردان از زنان با نشاط و با روحیه خوششان می آید. پس سعی کنید شادمانی را به زندگی خود راه دهید. زنانى که همیشه شاد هستند و در مورد خود احساس خوبى دارند، بیشتر مورد توجه همسرشان هستند و از جذابیت بیشترى برخوردارند

      ** مردان دوست دارند همسران قدرشناسی داشته باشند؛ وقتی شوهرتان خسته از کار روزانه به خانه برمی‌ گردد به استقبالش بروید و با خوشرویی از او پذیرایی کنید و هنگام رفتن به سر کار او را بدرقه کنید. وسایل او را از دستش بگیرید و از خریدهایش تعریف کنید.

      ** یکی از خصایص بارزی که می تواند احساس رضایتمندی را در کانون خانواده حاکم کند، قناعت است تلاش کنید قانع و راضی باشید.

      ** مردها معتقدند: خانم ها زیاد حرف می زنند یا بسیار غرغر می زنند، پس ثابت کنید اینگونه نیست. مردان از این خصیصه خوششان نمی‌آید، سنجیده و بجا سخن بگوید و غر نزنید، تلاش کنید چیزی هایی که برای همسرتان تعریف میکنید تکراری نباشد

      ** اگر می خواهید شوهرتان را اسیر کنید از ابراز احساسات غافل نشوید؛ البته نه تنها با رفتارها و گفتار کلیشه ای.

      ** انعطاف پذیر باشید.

      ** مردان معمولا نیاز خود به نوازش و توجه را بر زبان نمی آورند.

      ** مردان بیشتر از آنکه به جا، مکان یا غذا بهاء بدهند، به مسائل جنسی اهمیت می دهند. بنابراین ریشه مشکلات خانوادگی را باید در خلوتگاه آنها یافت.

      ** مردان دوست دارند بیش از همسر خود در آمد داشته باشند زیرا به آنها احساس قدرت و امنیت می دهد.

      ** مرد ها دوست دارند تا جایی که ممکن است وسایل راحتی فکر و جسم آنها در خانه فراهم باشد.

      ** مردان ترجیح می دهند درمورد احساساتشان غیر مستقیم صحبت کنند. هیچ مردی از زن خود فقط نوازش طلب نمی کند، اما شما اگر واقعاً زندگی و همسر خود را دوست دارید حتما این کار را انجام دهید.

      ** غرور برای مردان اهمیت زیادی دارد و به هر طریقی اگر غرور او را بشکنید، او را از دست خواهید داد.

      ** شاید عجیب باشد ولی خیلی شنیده می‌شود که مردان، زنان باهوش را دوست ندارند و دلشان می‌خواهد همسرشان نسبت به آنان معلومات کمتری داشته باشند.

      این موضوع به آنان حس بهتری می‌دهد و برعکس این موضوع حس حسادت و رقابتشان را برمی‌انگیزد. بنابراین جلوی آنها ابراز فضل نکنید و تا جایی که می‌ توانید با وجود توانایی جسمی و فکری از آنان کمک بخواهید. به همسرتان احترام بگذارید و به جای رقیب درست کردن برای او از او تعریف و تمجید کنید.

      ** مردها دوست ندارند که زن ها آنان را سرزنش کنند و راه درست را به آنان نشان دهند. به زن اندرز دهنده نیاز ندارند. گاه زن‌ها اشتباهات مردها را به آن‌ها گوشزد می‌کنند. این کار به خصوص اگر در مقابل دیگران انجام شود فاجعه است.

      ** اگرچه مردان سعی می کنند در بسیاری از فعالیت های خانواده مشارکت کنند. اما همه آنها نیاز دارند، زمانی مخصوص خود داشته باشند، به مرد ها فرصت بدهید، به مردها آزادی عمل بدهید، بگذارید به آنچه دوست دارند، دست پیدا کنند آنها را تشویق کنید مسافرت بروند و تفریح کنند، با دوستان خود باشند و یادی از دوران مجردی و کودکی خود کنند.

      ** هیچگاه همسر خود را با مردان دیگر مقایسه نکنید، او را سرزنش نکنید یا نقاط ضعف و منفی همسرتان را مدام به رخ او نکشید، تنها او را سلطان قلب خود و مردان دیگر بدانید و این را هم باور داشته باشید.

      ** در ناراحتی‌هایش شریک شوید و شنونده خوبی باشید و پند و اندرز دادن را کنار بگذارید و از گفته‌هایش سوء استفاده نکنید. آشپزخانه پر رونقی داشته باشید و اگر می‌خواهید از شوهرتان کمک بگیرید از کارهای ناشیانه‌اش ایراد نگیرید و هر کار خوب او را تحسین کنید تا برای انجام بقیه کارها، ترغیب شود.

      ************************************************************

      شوهرتان را اینگونه شیفته خود کنید! (اینجا)

      شروع یک رابطه جدید همیشه بهترین قسمت آن است. آن شور و هیجان اولیه هیچوقت تکرار نخواهد شد.
      اما آیا می توانید کاری کنید که آن شور و شوق را برای همیشه نگه دارید؟ آیا می توانید کاری کنید که هر روزی که می گذرد بیشتر دوستتان داشته باشد؟

      چطور می توانید کاری کنید که همیشه به شما فکر کند؟
      شاید چشمش را گرفته باشید، اما آیا می توانید مطمئن باشید بطور دائمی مال شما شود؟ چطور می توانید کاری کنید که همیشه شما را بخواهد و برای آنچه که هستید دوستتان داشته باشد؟

      مردها تک بعدی تر از زن ها هستند. یا شاید هم چیزها را آنطور که ما می بینیم نمی بینند.
      در زندگی مردها هر موقعیت نمی تواند میلیون ها جایگزین یکسان داشته باشد.
      برای آنها، زنگ نزدن شما خیلی ساده به این معنی است که سرتان شلوغ است و هیچوقت تصور نخواهد کرد که علاقه ای به او ندارید.
      بنابراین کار شما این است که او را مجذوب خود نگه دارید و کاری کنید که همیشه شما را بخواهد.
      با چه سلاحی؟ با اعتمادبه نفس و کنترلتان. ما به شما می گوییم چطور او را بدون هیچ تلاشی مجذوب خودتان نگه دارید.

      ۱ – سر خود را شلوغ کنید
      هیچوقت نباید طوری نشان دهید که انگار نشسته اید کنار تلفن و منتظر زنگ او هستید، حتی اگر واقعاً اینطور باشد! برای اینکه حواستان را پرت کنید، بیرون بروید، با دوستانتان معاشرت کنید، سرگرمی برای خود داشته باشید.
      و دقت کنید که حتماً او از فعالیت های شما باخبر باشد و بداند که سرتان شلوغ است. این کار نه تنها او را مجذوب شما نگه می دارد، باعث می شود وقتی برای او وقت می گذارید کلی متشکرتان باشد!

      ۲ – هیچوقت نشان ندهید که اذیت می شوید
      بزرگترین اشتباهی که اکثر خانم ها مرتکب می شوند این است که مدام شکایت می کنند که « چرا دیشب \ دیروز\ فلان موقع به من زنگ نزدی؟ » اینجور سوال ها به جای اینکه باعث شود بیشتر دوستتان داشته باشد، فقط او را دورتر می کند. اینکه بگویید، « قبلاًها اینکار را می کردی » حتی اوضاع را بدتر هم می کند. یادتان باشد، مردها از سوال و جواب کردن در رابطه متنفر هستند.
      در ابتدای هر رابطه، شور و هیجان در بالاترین حد است و این باعث می شود همیشه دنبالتان باشد. اما رابطه هم مثل هر چیز دیگری پیش می رود و به مرحله ای می رسد که هر دوی شما با هم راحت تر می شوید و این یعنی لازم نیست دیگر هر چند ساعت یکبار به هم زنگ بزنید تا احساس کنید هم را دوست دارید.

      ۳ – احساس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید
      اگر می خواهید بدانید که چطور او را همیشه مجذوب خودتان نگه دارید، لباسی بپوشید که خودتان از آن خیلی خوشتان می آید و احساس می کنید جذاب می شوید. وقتی خودتان احساس جذاب بودن کنید، مطمئن باشید در ظاهرتان تاثیر می گذارد.

      ۴ – به ظاهرتان توجه کنید
      شاید سطحی به نظر برسد اما برای گذاشتن اولین تاثیر یا تاثیرات بر روی طرف مقابل الزامی است. خیلی باید از رابطه تان بگذرد تا بگذارید شما را در لباسی معمولی یا بدون آرایش ببیند.

      ۵ – پیشقدم شوید
      سرسخت بودن را فراموش کنید و خیلی وقت ها خودتان پیش قدم شوید. اما نباید این کار را همیشه تکرار کنید. برای اینکه او را همیشه مجذوب خودتان نگه دارید، باید علایق او را در نهایت نگه دارید. پس برایش یادداشت بگذارید و از او بخواهید که در فلان روز همدیگر را ملاقات کنید.

      ۶ – به غریزه اش رسیدگی کنید
      این کاملاً بدیهی است. با تحسین کردن او، چه از ظاهرش و چه از شخصیتش، ایجاد ارتباط چشمی و نگاه های نافذ، احساساتش را شکوفا کنید.

      ممکن است مردی به شما بگوید که به کمی فضا نیاز دارد و اینکه دوست دارد بدون اینکه به نامزدش فکر کند، زمانی را به خود و دوستان هم جنس خود اختصاص دهد اما این همیشه درست نیست. می توانید این را پذیرفته و بگذرید. و یا کاری کنید که بدون اینکه حتی از او بخواهید، شما را بخواهد و همیشه دنبالتان باشد.
      فقط کافی است که دختری با اعتماد به نفس به نظر برسید و طوری وانمود کنید که خیلی به حضور او نیاز ندارید.

      اگر این نکات را رعایت کنید، خیلی زود می بینید که چطور او را شیفته خود می کنید و همیشه به دنبال خود می کشانید.

      ************************************************************

      ویژگی های زنانی که مردان ترکشان می کنند(اینجا)
      فکر می کنید چه زن هایی حال یک مرد را به هم می زنند؟ یا مردها چه زن هایی را ترک می کنند؟ در ادامه ویژگی این زن ها را می خوانید.

      زن هایی که حال بدی دارند.

      ۱- زنان توجه طلب (هیسترونیک): زنانی هستند که دوست دارند مورد توجه واقع شوند و به محض این که شکار خود را می یابند بازی تام و جری را شروع می کنند و از دست چشمان هیزی که قبلا به هر قیمتی دلشان می خواسته حتی نیم نگاهی بگیرند، حالا فرار می کنند و جالب تر این که این زنان، دلشان می خواهد گرم و قدرتمند به نظر برسند در صورتی که به شدت در پشت صحنه، یخ زده اند.

      ۲- زنان همیشه مادر: این گروه از زنان، مردان را با کودکان خود، اشتباه گرفته اند. دلشان می خواهد مانند یک مادر، شش دانگ مراقب شوهر خود (بخوانید بچه خود) باشند.

      ایرادهای بنی اسراییلی: “این کار را بکن و آن کار را نکن”، “آن چیز را نخور و این چیز را بخور”، «تو کی بزرگ می شوی؟” و… از زبان این زنان، بسیار شنیده می شود.

      ۳- زنان بچسب (سریش): این گروه از زنان، به شدت گیر می دهند. روزانه و به دفعات بسیار زیاد به همسر خود تلفن می زنند و قبل از سلام و احوال پرسی می پرسند: “کجایی؟!”

      در محبت و بی محبتی، افراط می کنند. دلشان می خواهد همه جا به همسر خود منگنه شوند. یکی از این زنان سریش می گفت: “کاش می شد مرد خود را آن قدر کوچک کنم که درون کیفم، جا بگیرد.”

      این گروه از زنان گاهی آن قدر در مهرورزی افراطی هستند که مردان را از خود دور می کنند.

      ۴- زنان شکاک: این گروه از زنان به طرز شگفت انگیزی به همسر خود شک دارند. به طور مداوم در جست وجوی نشانه ای از خیانت، مرد خود را بازرسی می کنند، لباس هایش را چک کرده تا نشانی از جرم ناکرده اش پیدا کنند.

      نقل می کنند: “مردی قبل از این که به خانه وارد شود، تمام لباس های خود را کنترل کرد! زن پس از آمدن مرد به خانه، ۲۰ دقیقه ای او را بازرسی کرد. وقتی چیزی نیافت، رو به مرد کرد و گفت: خاک بر سر بی لیاقتت! حالا دیگر با زن های کچل دوست می شوی؟!…

      این زنان بدون مقدمه به دنبال مردشان راه می افتند و او را تعقیب می کنند. اگر به شرکت مخابرات بروید بعضی اوقات این گروه زن ها را می بینید که به التماس می خواهند صورت ریز مکالمه همسرشان را دریافت کنند. آنها مسیر نگاه مردشان را به طور دایم، دنبال می کنند که مبادا به جایی غیر از خودشان، چشم دوخته باشند.

      ۵- زنان مردنما: این خانم ها، افتخارشان این است که ما برای خود مردی هستیم! دوست دارند کارهای مردانه انجام دهند و به طرز عجیبی از ظرافت زنانه، دور مانده اند.

      با این که ورود زنان به شغل های سخت و مردانه عاری از اشکال است، اما این گروه از زن ها آن قدر در این مورد افراط می کنند که گویی زن گرفته اند (به جای این که شوهر کنند). بلند حرف می زنند، اغلب، موهای خود را مردانه کوتاه می کنند، بیشتر شلوار می پوشند و خلاصه مردانی که با این گروه زندگی می کنند؛ مردانگی خود را از یاد می برند.

      ۶- زنان بدلباس: این گروه از زنان، اغلب با پیژاما در منزل دیده می شوند. چنان خود را از یاد برده اندکه موهایشان مانند سیم ظرفشویی و لباسشان مثل پادری شده است. اغلب دستانشان رنگ سبز (ناشی از خرد کردن سبزی) و صورتشان نشانی از بادمجان سوخته دارد. بیشتر اوقات، بوی پیازداغ و نعنا و جعفری می دهند و بدون رعایت مسایل بهداشتی، زندگی خود را سپری می کنند. آنها فکر می کنند با این کارها خود را قربانی نشان داده و در عجب اند چرا مردان از آنها گریزانند؟!

      ۷- زنان بچه مامانی: این گروه از زن ها بدون اذن مادر خود، آب نمی خورند. اغلب مادران اینها، زنان سلطه جوی خاموشی بوده اند که با این جمله: “دلت می آید به مادر پیرت، بی توجهی کنی؟”، خود را فدایی مادرشان می دانند. آنها می گویند: “شوهر پیدا می شود اما مادر، هرگز!”

      دکوراسیون منزل این گروه از زن ها سلیقه قطعی مادرشان بوده و به طرز عجیبی حتی اگر بدانند که حق با مادرشان نیست، ادعایشان این است: “همیشه حق با مادرم است.”

      بیچاره شوهران این زنان که اگر مغضوب مادرزن شوند هرگز در دل همسر خود راهی نخواهند یافت. بیشتر دعواهای این زنان بر اثر مداخله مادرشان در زندگی، رخ می دهد و معمولا زندگی مشترکشان سرانجام خوشی نخواهد داشت.

      ۸- زنان عاشق تر به فرزند خود: یکی از تلخ ترین جملاتی که به طور مکرر، آن را از زبان زنان بسیاری شنیده ام این است: “من به خاطر بچه هایم با تو مانده ام” یا “به خاطر بچه ها مجبورم به زندگی ادامه دهم.”

      این گونه زنان به محض به دنیا آوردن فرزندشان؛ خود را وقف بچه می کنند. آنها غافلند که در جهان هستی، بزرگ ترین رسالت و وظیفه انسان ها؛ قبل از هر انسانی، وظیفه نسبت به همسرشان است، بعد کودکان، بعد والدین و بعد دیگران.

      مرد وقتی از سر کار می آید می بیند همسر خود، بدون کوچک ترین توجهی به او برای فرزندش، آب میوه می گیرد، پس شوهر چه؟ آنها تمام اوقاتشان را با فرزندان خود می گذرانند. حتی خوابیدن در اتاق کودک را به اتاق خواب خودشان ترجیح می دهند.

      ۹- زنان مقایسه کن: این گروه از زن ها، به طور مداوم خود را با زنان دیگر مقایسه می کنند. خدا نکند جاری شان سرویس جدید طلای خود را در یک میهمانی به آنان نشان دهد، روزگار شوهرشان سیاه است. چشم و هم چشمی؛ آفت بزرگ این گروه از زن هاست. اگر کوچک ترین تغییری را در خانه همسایه و آشناها ببینند، نمی توانند تحمل کنند. جالب است این گونه زنان اگر دوستشان برای تعطیلات نوروزی قصد سفر به آفریقا داشته باشد، آنها پدرشوهرشان را درآورده تا به شاخ آفریقا سفر کنند. اگر فرزند دوستشان کلاس اسکی روی آب ثبت نام کند حتما مایلند اسکی زیر آب، ۳ متر بالای آب، اسکی روی چمن، اسکی روی آسفالت و… را برای آموزش بچه ها در نظر بگیرند.

      آنها غافلند که هر بچه ای توانایی منحصر به خود را دارد و غافل از این تفاوت های فردی، دلشان می خواهد فرزندشان مانند فرزند دیگران پیشتاز باشد.

      ۱۰- زنان خاندان کنیز ملاباقر: این دسته از زن ها، پدر همسرشان را سر غرغرهای متوالی در می آورند. راجع به همه چیز اعتراض دارند. خدا نکند حتی ۱۰ درصد از کاری که همسرشان می کند بر وفق دلشان نباشد، از صبح تا شب و شب تا صبح با تکرار مکررات، غر خود را به سمت همسرشان پرتاب می کنند.

      به سفری رفته اند. از این که کولر اتاق در هتل، کار نمی کند؛ تا چند سال (بخوانید چند قرن)، غر می زنند و گویی نمی خواهند زبان خود را جز به ایراد گرفتن، باز کنند و…

      براین فهرست اینها را باید افزود: زنان خودسر و ناشزه ، بد زبان و فحاش، آبرو بر و برملاکننده رازهای مرد و زندگی زناشویی و به اصطلاح قدیمی سلیطه و هرزه درای ، پرتوقع و سیری ناپذیر و قدرنشناس و نمک نشناس ، لجباز و حق بجانب و خود پسند ، شیفته اندام و زیبایی ظاهر خود و تحت تأثیر حرف دیگران ، دهن بین و حسود بیش از اندازه ، بازجو و شکنجه گر ، حرمت شکن و عبورکننده از خطوط قرمز اخلاقی و اجتماعی، بدگو و تهمت زننده به شوهر و بستگان او ، خیالاتی و در جستجوی عشقی دیگر!! و آگراندیسمان کننده اشتباهات یا قصور مرد و تکرار مکرر و ممل آنها و ناچیز انگار محبتها و زحمات او

      ***************************************************

      چهار حرف راستی که بهتر است به شوهرتان نگویید!(اینجا)

      در زندگی زناشویی هم، مثل همه موارد دیگر، بی شک راست باید گفت و جز راست نباید گفت. این درست؛ اما هر راست را باید گفت؟

      بنا بر این گزارش، برخی روان شناسان معتقدند، زن باید از برخی از سخنان راست که شوهرش را آزرده خاطر می کند بپرهیزد. ۴ مورد از این راست های شوهر آزار بدین قرار است:

      ۱- فلانی که اومده بود خواستگاریم خیلی مهربون بود. هر عاقلی می گوید، حرف شما درست است؛ چون هر آدمی حسنی دارد؛ اما زخم این سخن در وجود شوهر شما التیام ناپذیر است.
      ۲- بدم میاد ازت. طبیعی است که هر رابطه ای پست و بلند دارد، اما وقتی حالتان بد می شود، جملاتی از این قبیل فقط رابطه شما را برای مدتی خراب می کند و دیگر هیچ.
      ۳- چکار داری؟ بیان گذشته، آن هم با جزئیات و موبه مو، آن هم برای آدم مو از ماست کش، کاری کشنده است؛ اما پنهان کردن گذشته و سانسور آن هم زندگی خراب کن!
      ۴- از اون آبجی ات متنفرم. افکار منفی خود را درباره افراد برای خود نگه دارید. بخصوص اگر این افکار درباره دوستان یا بستگان شوهرتان باشد. سودی که ندارد هیچ، زندگیتان را هم تلخ نمی کند.
      آری جز راست نباید گفت؛اما هر راست نشاید گفت .البته دروغ گفتن حتی اگر کوچک باشه بنیان خانواده رو نابود می کنه…

      ایران پایا

      *****************************************************

      با این ترفند شوهرتان را عاشق و دیوانه خود کنید!(اینجا)

      اغلب ما گمان می کنیم که آن ها ذاتا همین طور هستند و با چنین شخصیتی به دنیا آمده اند و به همین دلیل هیچ کاری برای تغییر این جنبه از شخصیت شان نمی توانیم بکنیم اما کمی بیشتر به این موضوع فکر کنید.

      شاید دلیل این که شما و همسرتان نمی توانید در مورد احساسات با هم حرف بزنید شخصیت او نباشد بلکه باورهای نادرست شما چنین فاصله ای را میان تان ایجاد کرده است.
      تا زمانی که شما فکر می کنید صحبت کردن از احساسات برای یک مرد، یک مشکل بزرگ است، قطعا نمی توانید آن طور که باید به او نزدیک شوید و با نفوذ کردن در احساساتش حرف دلش را هم بشنویدمرد ها هم در مورد احساسات شان حرف می زنند و هم با زبان بی زبانی آن را به ما نشان می دهند.

      فقط کافی است، زبان شان را بشناسید تا حرف دل شان را بفهمید. به این ۹ توصیه عمل کنید. نتیجه اش را خیلی زود خواهید دید.

      زن زندگی باشید تا حسش را به شما بگوید
      یک مرد برای این که از احساساتش حرف بزند، باید در مقابل همسرش احساس امنیت کند. او باید فکر کند، احساساتش برای شما ملموس و قابل پذیرش است و بدون این که در موردشان قضاوت کنید آن ها را می شنوید. در بسیاری مواقع مرد ها فکر می کنند، با همسرشان زبان مشترکی ندارند و حرف زدن از احساسات شان به قیمت یک سوء تفاهم بزرگ تمام می شود. به همین دلیل آن ها تا نشانه های درست نبودن این موضوع را در شما و زندگی شان نبینند، از آنچه درون شان می گذرد حرف نمی زنند.

      صادقانه بشنوید
      ممکن است شما احساسات خصمانه تان را پنهان کنید و در لحظه ای که او از احساساتش حرف می زند وانمود کنید که درکش می کنید و همه چیز برای تان قابل پذیرش است اما باید بدانید که این بدترین راه است. اگر او بفهمد که همدردی شما صادقانه نیست و قضاوت دیگری روی حرف های او دارید اما نشان نمی دهید، قطعا از آن به بعد روی احساساتش سرپوش خواهد گذاشت. او این نقاب دروغین را روی صورت شما تشخیص خواهد داد و به محض دیدنش از شما فاصله خواهد گرفت. به جای این کار، اجازه بدهید که او حتی آسیب پذیری تان را ببیند و به جایش نوعی حس اعتماد را در شما تشخیص دهد.

      رفتارهایش را تحلیل کنید
      مردها ترجیح می دهند، احساسات شان را از طریق حرکات و رفتار های شان به شما نشان بدهند، نه این که بگوییم هیچ وقت از زبان یک مرد « دوستت دارم » را نمی توانی بشنوی اما اگر فکر می کنید او قرار است هر روز با یک دسته گل به خانه بیایید و بعد از سلام این جمله را بگوید در اشتباهید. اگر همسرتان عاشق تان باشد، در بیشتر شدن تلاش و انگیزه اش برای پیشرفت، حمایت کردن و مراقبت از شما و میلش برای تفریح از شیوه های شما و بودن با آدم های مورد علاقه تان نشان داده خواهد شد. عشق از نظر یک مرد یعنی تلاش بیشتر برای ساختن یک زندگی آرام تر؛ زندگی ای که در آن همسرش بتواند بدون دغدغه و با آرامش در کنارش بماند.

      به او حس امنیت دهید
      شما دوست دارید که در لحظه ای که سکوت کرده اید و در لاک خودتان فرو رفته اید، همسرتان کنارتان بنشیند و در مورد حسی که در این لحظه دارید با شما حرف بزند. حتی دوست دارید بپرسد که چرا در روزهای گذشته آرام بوده اید و چه چیزی شما را آزار می دهد.
      این جرقه کافی است تا شما از تمامی احساساتی که در این ماه ها به شما هجوم آورده اند صحبت کنید و ذهن تان را آرام کنید اما در مورد مرد ها این طور نیست. آنها یک مکان امن می خواهند و یک زمان مناسب. مرد ها دوست ندارند که مدام در مورد حس شان پرس وجو کنید. فقط دوست دارند که شرایطی امن را فراهم کنید تا خودشان این واقعیت های درونی را بیرون بریزند.

      احساسات‌تان را بدون مقصر دانستن او نشان دهید
      شما اجازه دارید که احساسات تان را نشان دهید اما واکنش های خشمگینانه یا سرزنش را نه! حتی نباید برای به اشتراک گذاشتن حس درونی تان به او بگویید که باید یک تنه اوضاع را تغییر دهد و در غیر این صورت عواقب این کار رامی بینید. ترس، خشم، ناامنی و حتی خستگی می تواند باعث بروز واکنش های کنترل نشده ای شود اما اگر شما روی بدن و ذهن تان کنترل داشته باشید، می توانید بدون نشان دادن واکنش های هیجانی حس تان را بیان کنید یا اگر به جای این که بگویید از امشب باید زودتر به خانه برگردی، بگویید این روز ها کمی غمگینم و دوست دارم وقت بیشتری را با تو بگذرانم. در این شرایط، این که شما حس تان را از راهی امن با او درمیان می گذارید به او احساس آرامش خواهد داد و باعث خواهد شد که او هم بدون ترس از قضاوت شدن یا سرزنش شدن با شما حرف بزند.

      حرف‌هایش را باور کنید
      برخلاف زن ها که برای نشان دادن حس شان برنامه می ریزند یا نارضایتی شان را به زبان بی زبانی می گویند، مرد ها خیلی ساده آنچه در دل شان هست را نشان می دهند. در اغلب موارد دل و ذهن آن ها یکی است و اغلب مرد ها دلیلی نمی بینند که با نشان دادن احساسات دروغین همسرشان را فریب دهند. شاید شما فکر کنید که او تظاهر به دوست داشتن تان می کند اما در دلش چیز دیگری می گذرد.

      رفتارهایش را در جمع ببینید
      شیوه ای که او در میان جمع با شما برخورد می کند یکی از مهمترین نشانه هاست. آیا در مقابل ادعاها یا برخورد های نادرست دیگران از شما حمایت می کند؟ آیا بعد از هر مهمانی از شما قدردانی می کند و به خاطر این که در مقابل دیگران او را سربلند کرده اید از شما تشکر می کند؟ اگر این طور باشد باید بگوییم که او یک مرد عاشق است.

      زیادی از احساسات‌تان حرف نزنید
      شما فکر می کنید که اگر احساسات تان را با او قسمت کنید، او هم از احساساتش با شما صحبت خواهد کرد و به همین دلیل با وجود مقاومت های او هر روز و هر لحظه می خواهید حس تان را با او در میان بگذارید. این درحالی است که مردها روند احساسی متفاوتی دارند و این راهی که در پیش گرفته به هیچ وجه در مورد او کارگر نخواهد شد.گفتن بی وقفه از احساسی که دارید می تواند نتیجه برعکسی داشته باشد چون که مرد شما وقتی این قدر زیاد و اغراق شده در معرض حس تان قرار می گیرد نه تنها تمایلی برای شنیدن آن نخواهد داشت و آن را جدی نخواهد گرفت بلکه خودش هم گارد بیشتری می گیرد و سعی می کند آنچه در او می گذرد را با شما در میان نگذارد.

      به رازهایش نزدیک نشوید
      درست است! شما دوست دارید او را بیشتر بشناسید و از آنجایی که نسبت به او نوعی احساس مالکیت دارید، دلتان می خواهد که از همه راز و رمز هایش باخبر شوید اما دست نگه دارید. باید باور کنید که آدم ها برای زنده بودن به تعداد کمی راز احتیاج دارند. اجازه بدهید که برخی از گوشه های گذشته اش برای او مثل یک راز باقی بماند.
      مطمئن باشید تا آنجا که برایش ممکن باشد از زندگی گذشته اش برایتان حرف خواهد زد اما اگر در مواردی سکوت می کند، نباید او را به دروغ گویی متهم کنید یا با قهر و تحت فشار قرار دادن همسر او را مجبور به فاش کردن راز هایش کنید.
      زندگی او از زمانی که با شما آشنا شده متعلق به شماست، پس بگذارید که گذشته در گذشته باقی بماند.

      تبیان

      *********************************************************

      خانم ها! مراقب حرف های تان باشید! شنیدن بعضی جملات مرد ها را ویران می کند(اینجا)

      وقتی که خودتان را با اطرافیان تان مقایسه می کنید، فکر می کنید عاقل ترین زوج جهان هستید. از نظر شما خیلی از آن ها اشتباهات ساده اما وحشتناکی را مرتکب می شوند که شما از آن پرهیز می کنید و از این که خودشان از اشتباهات شان باخبر نیستند، تعجب می کنید. جالب است بدانید که همین اطرافیان پراشتباه نیز در مورد شماهم چنین قضاوتی می کنند. آن ها به اشتباهات ساده اما وحشتناک تان نگاه می کنند و همان جملات را در ذهن شان مرور می کنند. برای این که این موضوع را بهتر درک کنید و دست از گفتن جملاتی که در عین سادگی زندگی مشترک تان را ویران می کنند بردارید، چند نمونه از گلایه مردان خوشبختی را برای تان مطرح می کنیم که احتمال دارد زندگی عاشقانه شان همین روز ها از هم بپاشد.

      ● مرد بی اعتماد به نفس، مرد مرده است

      علی ۳۸ سالش است. ۷ سال است که با همسرش ازدواج کرده و معتقد است که زندگی شان را با عشق شروع کرده اند و هنوز هم یکدیگر را دوست دارند اما در زندگی خوشبخت آن ها هم مسائلی وجود دارد که موجب رنجش و بحث می شود. او معتقد است همسرش هیچ عیب بزرگی ندارد اما با گفتن بعضی حرف ها، آرامش زندگی شان را به هم می ریزد و اعتمادبه نفس او را از بین می برد. او نمی گوید که حق با همسرش نیست و اشتباهی را مرتکب نمی شود بلکه می گوید:«اگر همسرم با این جملات به من حمله نکند حاضرم به اشتباهاتم اعتراف کنم و تمام تلاشم را برای جبران کردن شان انجام دهم.» اگر می خواهید که عشق تان ابدی باشد، جملاتی که علی را آزار می دهد و موجب دعوا در زندگی مشترک شان می شود را بخوانید و از آن ها پرهیز کنید.

      ● تقصیر تو بود

      بعضی وقت ها، اوضاع اقتصادی و تصمیم گیری های مربوط به آن، وضعیت تحصیلی بچه ها و مشکلات شان یا خیلی مسائل مربوط به خانه، آن طور که باید پیش نمی رود. ما هم طبق عادت می خواهیم که گناه نامساعدبودن شرایط را به گردن یک نفر بیندازیم و از این طریق ذهن مان را آرام کنیم اما نباید فراموش کنید که در جریان زندگی مشترک، هزاران کار ممکن است آن طور که انتظار دارید پیش نرود؛ تصمیم گیری ها درست از آب در نیاید یا اتفاقات غیر مترقبه آرامش تان را به هم بریزد. اما حتی اگر واقعا این اتفاقات به دلیل اشتباهات همسرتان افتاده باشد، باز هم باید بدانید که سرزنش کردن هیچ چیزی را درست نمی کند و البته رابطه میان شما را سرد تر و پر تنش تر خواهد کرد.

      ● هزاربار گفته بودم…

      به نظر ما اعتماد کنید؛ این ۴ کلمه می تواند همه چیز را از هم بپاشد و البته باید بگوییم که در یک رابطه عاشقانه و سرشار از اعتماد، این ۴ کلمه اصلا جایی ندارد. هیچ احتیاجی نیست که گفته های تان را به همسرتان (آن هم با این لحن) یادآوری کنید و به او بگویید که در چه مواردی حق با شماست و در چه مواردی او اشتباه کرده است. اگر فکر می کنید که نیاز است این حرف ها را دوباره به زبان بیاورید، بهتر است در روزهای بعد و در یک موقعیت آرام تر و آن هم بدون سرزنش کردن و اشاره به خراب کاری های همسرتان، این نکات کلیدی را به او گوشزد کنید.

      ● چرا تو همیشه…؟

      همه آدم ها نقاط ضعف و قوتی دارند و حتی بعضی ها نقاط ضعف زیادی دارند. قطعا همسر شما هم بی عیب و نقص نیست اما بیش از حد تکیه کردن روی نقاط ضعف و عادی شمردن نقاط قوت، شما را با مشکل بزرگی روبه رو خواهد کرد. اگر رفتارتان را به همین شکل ادامه دهید، به تدریج این نقاط ضعف در او پررنگ تر و قوی تر خواهند شد و ویژگی های مثبتی که به نظرتان عادی بوده اند هم به مرور کمرنگ تر خواهند شد. شاید همسرتان فرد قدرتمند و شگفت انگیزی نباشد اما شما با این کار در عرض مدت کوتاهی او را به یک فرد ضعیف و ناتوان و همین طور بی اعتمادبه نفس تبدیل خواهید کرد.

      ● حس افتخار را از او نگیرید

      محمد ۴۲ سالش است. او ۱۸ سال است که با همسرش زندگی می کند و یک دختر و یک پسر هم حاصل ازدواج شان است. آن ها زندگی خوبی دارند اما از همان ۱۸ سال پیش تا امروز، یک موضوع محمد را آزار می دهد و همسرش هم به هیچ طریق حاضر نمی شود که آن را ترک کند؛ این عادت گاهی اوقات فاصله زیادی بین آن ها می اندازد و موجب می شود تا چند روز رابطه ای سرد و همراه با دلخوری میان شان حاکم باشد. محمد معتقد است که همسرش تاکنون خیلی سازگار بوده و اگر این مشکل ها بین شان پیش نمی آمد، هیچ جای دلخوری در زندگی شان وجود نداشت. اگر شما هم چنین عادتی دارید، بهتر است قبل از آن که کار زندگی تان به جای باریک بکشد، فکری برای از بین بردنش بکنید.

      ● مادرم حق دارد بداند…

      بیان جمله، «به خاطر فلان کار از تو دلخورم» در جمع، گفتن راز های خانوادگی یا نقدکردن همسرتان و ایرادگرفتن در کار هایش، آن هم در مقابل دیگران، یکی از مواردی است که کمتر مردی می تواند تحملش کند. طبیعی است که شما به عنوان یک زن و شوهر گاهی دعوای تان بشود و گاهی هم به شدت از کار های یکدیگر عصبانی شوید اما نصیحت دوستانه ما این است که بگذارید موضوعات خصوصی، خصوصی باقی بمانند، پس در همان چند ساعتی که در مهمانی یا مقابل دیگران هستید، به هر زحمتی که هست خودتان را کنترل کنید و بعد از آن، هرچه می خواهید را به همسرتان یادآوری کنید و تا گرفتن یک نتیجه مشترک با هم بحث کنید.

      ● فلانی این کار را کرد اما تو نتوانستی

      مرد ها از این که با فرد دیگری مقایسه شوند بیزارند. این موضوع موجب می شود که احساس مردانگی و قدرت شان خدشه دار شود. آن ها دوست دارند همیشه برای شما مهم ترین و توانمند ترین شخص باشند و وقتی می شنوند که شخص دیگری (حتی در یک موضوع کوچک) از آن ها قدرتمند تر است و شما هم می دانید که مردتان به اندازه آن شخص توانمند نیست، همه چیز در ذهن شان به هم می ریزد. شما فکر می کنید که فقط یک مثال ساده زده اید اما او فکر می کند که از هرکسی در ذهن شما کم اهمیت تر است و این که شما حسرت زندگی ای را می خورید که او نتوانسته و نخواهد توانست که برای تان بسازد.

      ● مرد ها از تنهایی بعد از ازدواج می ترسند

      سعید همسرش را دوست دارد اما به این ازدواج بی اعتماد است. آن ها ۵ سال است که با هم زندگی می کنند و نتیجه ای که بعد از این سال ها گرفته است این است که نظراتش برای همسرش اهمیتی ندارد و حتی گاهی فکر می کند همسرش او را دوست هم ندارد. از نظر سعید همسرش یک کدبانوی واقعی است و زنی است که در اجتماع هم کاملا موفق است اما با تمام این اوصاف او می گوید که در زندگی اش احساس خوشبختی صددرصدی نمی کند. وقتی او دلایلش را برای این حس بیان می کند، می بینیم که او تنها به موضوعاتی اشاره می کند که از نظر خیلی زن ها مهم نیستند و دقیقا به همین دلیل که فکر می کنند این کار ها اهمیتی ندارند، از تاثیرشان هم باخبر نیستند. برای مثال به ۲ اشتباه همسر سعید، که خیلی هم رایج هستند اشاره می کنیم:

      ● نظر تو برای خودت محترم است!

      مشکلی که خیلی مرد ها از آن گلایه می کنند این است که همسرم به نظر من اهمیتی نمی دهد. آن ها برای این نظرشان مثال های شگفت انگیزی را بیان نمی کنند بلکه می گویند مسائل ساده ای از قبیل این آزارشان می دهد: وقتی که می خواهیم به رستوران برویم او از من می خواهد که جایی را پیشنهاد کنم و وقتی چند جا را به او پیشنهاد می دهم، رستورانی را انتخاب می کند که اصلا در فهرست من نبوده است. کمی فکر کنید. به احتمال زیاد شما هم مواردی از این قبیل را انجام داده اید و در آن لحظه فکر کرده اید که یک رستوران که اهمیتی ندارد! اما فکری که همسرتان کرده این است که او به حرف من اهمیت نمی دهد. همیشه خودرای است و اصلا برایش نظرات کس دیگری مهم نیست و… حق با شماست. مرد ها کمی اغراق می کنند اما چه می شود کرد؟ باید آن ها را با قانون های مردانه خودشان بپذیرید.

      ● دیدی فلانی چطور نگاهم می کرد؟

      موضوعی که بسیاری از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *