مرکز مشاوره

مرکز مشاوره شیراز

مرکز مشاوره شیراز

بنیان خانواده و اعضای این نهاد همواره یکی از مهم ترین دارایی هایی است که هر فرد در زندگی دارد و برای آن ارزش و احترام بسیاری قائل است. اما برای حفظ این نهاد و صمیمانه تر شدن روابط و همینطور جلوگیری از فروپاشی آن باید چه کار کنیم؟ مسبب بسیاری از مشکلات خانوادگی ممکن است خودمان باشیم و به همین دلیل باید بر رفتار و کردار خود کنترل داشته باشیم تا از بروز ناراحتی و دلخوری در این نهاد مقدس جلوگیری کنیم و در برابر مشکلات بهترین راه حل را پیش گیریم.

شماره های تماس 01

مرکز مشاوره شیراز و مشاوره شیراز به منظور کمک به هموطنان شیرازی و با هدف ارتقاء سطح علمی جامعه و کمک به فرهنگ کشور ایجاد شده است. این مرکز با برپایی شعب متعدد مانند مشاوره ازدواج ستارخان، مشاوره خانواده ستارخان، مشاوره ازدواج عفیف آباد ، مشاوره خانواده عفیف آباد ، مشاوره خانواده چمران ، مشاوره خانواده ملاصدرا و با به کارگیری کارشناسان مجرب در مرکز مشاوره شیراز آماده پاسخ گویی به شما شیرازیان عزیز می باشد.

مشاوران ما مستقر در نمایندگی های مشاوره شیراز در مرکز مشاوره در مرکز مشاوره ستارخان ، مرکز مشاوره چمران، مرکز مشاوره عفیف آباد، مرکز مشاوره ملاصدرا ، مرکز مشاوره زند و دیگر نمایندگی ها پذیرای مردم عزیز خواهند بود.

هدف من تحصیل کردن و شاغل شدن هستش

سلام هدف من تحصیل کردن و شاغل شدن هستش..بنظرتون چطور میتونم رگ‌خواب همسرم دستم باشه ازهردری برم از در بعدی خارج میشه و نمیتونم به سمت خودم بکشونمش ..

پاسخ

با سلام اگر شما می خواهید ایشون قانع شوند که شما ادامه تحصیل بدهید و بعدا شاغل شویر بستگی به نوع صحبت های شما دارد که چطور مسائل را با ایشون مطرح کردید و چقدر حساسیت ایجاد شده است احتمالاو اینکه فرضا ایشون چه انتظاراتی از شما دارند و چرا نظر ایشون نسبت به کار منفی است شاید به هر حال ایشون ذهنیت بدی نسبت به ایشون دارند .

و یا فکر می کنند شاغل شدن شما ممکنه شما رو از زندگی دور کند و مشغولیت هایی ایجاد شود بهتره ابتدا از دلایل مطلع شوید و بعد کم کم عملی ایشون باید متوجه باشند درس خواندن لطمه ای به زندگی نمی زند که اگر واقعا دغدغه ایشون این مساله است خب خیلی راحت بفرمایید هر جایی لطمه ای وارد شد شما خودتون ادامه نخواهید داد .امیدوارم خوشبخت باشید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

چطوربا خانواده شوهرم برخورد کنم منو دوست داشته باشن

سلام چطوربا خانواده شوهرم برخورد کنم منو دوست داشته باشن و دتوزندگیم دخالت نکنن ..چگونه از دخالتشون جلوگیری کنم

پاسخ

با سلام دوست عزیز دخالت خانواده همسر حتما دلایلی دارد که خب قاعدتا یک طرف جریان هم شما هستید .

به هر حال بازخورد شما هم موثر است البته چون جزئیات مسائل را نمی دانیم شاید بهتر باشد حضوری بررسی شود .و مراجعه داشت۶ باشید تا مشخص شود که دقیقا جریان چیست ؟

گاهی از ابتدا خودمان اجازه دخالت هایی را می دهیم که درست نیست .در هر حال امیدوارم بتوانید مدیرست درستی داشته باشید و بدون اینکه ایجاد دلخوری کنید رفتارها را متناسب با شرایط پیش ببرید .

و خب متوجه کنید دیگران را که از بعضی دخالت ها رنجیده خاطر می شوید .امیدوارم خوشبخت باشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

به برنامه ریزی اصلا تسلط ندارم

سلام خانم‌مشاوره.ترانه هستم.خانم‌مشاوره من ازلحاظ برنامه ریزی اصلا تسلط ندارم و‌بهترت بگم بلد نیستم بزنامه بریزم..مخصوصا کتبی.توی ذهنم کلی هدف میچینم ولی وقتی بخام رو‌کاغذ پیادش کنم نمیتونم و‌نمیدونم از کجاشروع کنم..

برنامه ازهمه لحاظ.همسرداری بچه داری.ودر اخر برای خودم‌که کی و‌چطوری برخورد کنم لباس بپوشم .و غیره..

قصد دارم برم کلاس خیاطی.ب شوهرم سپردم برام پرسجوکنه ولی همیشه میکه یا کار دارم یا فراموش‌کردم.

بااینکه پولی دردستم‌نیست برام‌سخته بخام همینحوری دست رو‌دست بذارم.

میخام ی حرفه ای دردستم داشته باشم..

من نمیتونم تاوقتی که خونمون جدانشده همینجوری بمونم و‌کاری نکنم من دخترپرتحرکی هستم ازی نواختی بدم میاد.خب نمیتونم همش‌من درک کنم وبسوزم..

باید ی کاری کنم‌که موفق بشم تنها با فکرکردن نمیتونم ب چیزی که میخام‌ برسم.

ازتون راهنمایی میخام که‌ چطوری میتونم برنامه بریزم‌ که بهمه‌چیز برسم چون دخترشوهرمم وقت مدرسه اش هستش نمیخام‌ درسش لطمه ای وارد بشه…باتشکر

دوست عزیز در مورد بحث برنامه ریزی تقریبا اکثرا اینچنین هستند یعنی برنامه می ریزند ولی خب در عملی شدن با مشکل مواجه می شوند و یک دلیل ان برنامه ریزی غیر واقع بینانه و بلند پروازانه است که فرد می داند از پس ان بر نمی اید .

پس برنامه ریزی درست است که ساعات ان درست منطبق با واقعیت باشد و برنامه های طرح شده هم همین طور و امکان عملی ساختن ان برنامه ها وجود داشته باشد .

دقت داشته باشید که فرضا همسر شما در مورد کلاس خیاطی برای شما پیگیر نیست و خودتون هم تلاشی نداشتید پس گنجاندن ان در برنامه خیلی معقول نیست .

و اینکه تلاش کنید دنبال مهارتی باشید که با ساعت بیکاری و مسائل مادی شما هم خوانی داشته باشد البته اینکه بخواهید فعالیت و حرفه ای را بیاموزید بسیار پسندیده است منتهی می توانید از فنی -حرفه ای و کلاس های انجا بهره ببرید و بعد زمان ها را به تناسب تنظیم کنید که از امورات منزل هم غافل نشوید و مشکلی در منز ل پیش نیاید امیدوارم موفق باشید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

بادخترشوهرم چکارکنم دلش میخواد مادرش ببینه

سلام .من بادخترشوهرم چکارکنم یعنی اجازه بدم هروقت دلش خواست مادرش ببینه .یا برای دیدن مادرش وقت تعیین‌کنم که دختر هوایی نشه..ی جورایی دخترلوسی هستش.به محض گریه کردن باید خواسته اش براورده بشه ولی من اینکارنمیکنم چون میخام ازم حساب ببره..بنظرتون چکارکنم که حرف گوش بده

پاسخ

اینکه ایشون باید مادرشو ببینه براساس قانون حق این بچه است
ولی در مورد لوس بودنش باید همسرتون در کنار شما باشه وگرنه شما در این بین ممکنه بعنوان یک نامادری مورد سرزنش قرار بگیرید
چون این بچه متوجه شده با گریه کردن میتونه به خواسته اش برسه و به همین خاطر لازمه پدرش در کنار شما باشه تا بتونید اصلاح رفتاری کنید

لجبازی نوعی رفتار مقابله ای در کودکان می باشد که معمولاًوالدین در مواجهه با آن رفتارهای مختلفی را نشان می دهند .البته اکثرا هم با شکست مواجهه می شوند.درابتدا باید به نکته ظریفی اشاره کرد و ان اینکه همیشه بیاد داشته باشیم که از ایجاد رفتارهائی که منجر به لجبازی در کودکان می شود،تاحد ممکن اجتناب کنیم.چرا که درواقع این ماهستیم که بازنده خواهیم بود.

به کودک چیزی می گوییم واو لجبازی می کند.بیابید این جمله را آنالیز کنیم وبرای هر یک راه حلی پیدا کنیم آیا آنچه که به کودک می گوییم،سلبی است یا ایجابی .(یعنی نکن است یا بکن)!

هدف از دستور ما چیست؟آیا کودک واقعاًمی تواند کاری را از او خواسته ایم را یا آن کاری که او را از انجامش منع کرده ایم برآورده کند؟یادمان نرود که «باید از هر کسی چیزی را توقع داشت که بتوان از عهده انجامش بربیاید.»اگردرخلال دستورهای ریز ودرشتتان ،درخلال بکن ونکن های گاهی زائد وبی فایده،که گاهی اگر خود ما را روانکاوی کنند،ریشه خیلی ازآنها را در کودکی خودمان پیدا باید کرد.

درباره قسمت اول وبحث درمورد جنس درخواست ما که سلبی است یا ایجابی،اصولاً،کودکان میانه خوبی با درخواست های سلبی ندارند.پس نکن.فلان کار را بکن،فلان طور راه نرو،جیغ نزن،دست توی بینی ات نکن و…. معمولاً جواب نمی دهد!!!…

رابتدا باید دقت کنیم که ریشه ی آن حرکت ناخوشایندی که کودک انجام می دهد چیست؟ آیا نیاز او برای جلب توجه است؟ آیا آن کار به اوآرامش می دهد؟آیا نیازحسی است؟آیا سطح توانائی اش در همین حد است؟آیا عادتی است؟

هر کدام از این موارد که باشد نمی توان با گفتن یک دستور بکلی قال قضیه را کند به جای آن بهتر است به قول معروف گولش بزنیم!این اصطلاح در اصل یک تکنیک رفتار درمانی است که یک کار مطلوب را جایگزین رفتار نامطلوب می کنیم.

جهت انجام این تکنیک بهتر است از واژه زیر استفاده کنیم که اگر توونستی، این کار را بکنی؟!در این مواقع اگر نیاز کودک به جلب توجه ریشۀ حرکت ناپسندش باشد سریعاً فعالیت دلخواه شما را جایگزین می کند.مثلا به کودکی که مدام برهمه چیز لگد می زند می گویم.

بیا ببینیم زورت می رسد تا به این توپه لگد بزنی؟اگر راست می گی و خیلی قوی هستی بیا کمک کن این صندلی ها رو تنهائی جمع کن.در این حالت در اثر اشتغال به فعالیتی از نوع موازی،مشارکتی،رقابتی و هر نوع دیگر،او را از حال و هوای حرکت ناپسندش بیرون بیاوریم بدون این که احساس کند ما روی فلان حرکت او حساس می شویم.

در حقیقت باید از موضع قدرت و عقل برخوردکنیم و نقطه ی ضعفمون را نشان ندهیم.چرا که دیده ایم خیلی از ماها عملاً آنقدر واکنش شدیدی به رفتارهای کودکان نشان می دهیم که کودک هر قدر که کوچک باشد متوجه می شود که نقطه ضعف ما در کجاست!در مورد دوم،این که واقعاً آن چیزی که از کودک می خواهیم،جداً چه ضرورتی دارد؟…

یادمان باشد که همیشه حساب و کتاب و تعداد امر و نهی هایمان را در یک روز داشته باشیم.می دانید چرا؟چون والدین زمانی که خسته اند و حوصله ی کاری را ندارند ،تعداد امر و نهی هایمان خیلی بیشتر از زمانی است؟که دوست داریم به دل کودک راه بیاییم تا خودش به کشف محیط بپردازد.

هم چنین این که درست مقابل این لجبازی که الان دغدغه ی ذهنی ماست،یکی از علائم سندرم موسسه زدگی،مطیع بودن بسیار زیاد و از خود ایده نداشتن و کاهش اعتماد به نفس و کاهش عزت نفس و احساس پوچی و بی تفاوتی است.مواظب باشیم که آنقدر که این امر و نهی ها و دستورات را کش ندهیم که یک زمان از آن طرف خیلی چیزها را از دست بدهیم.

و حالا در مورد دیسیپلین که والدین هیچ وقت از دستوری که داده اند نباید چشم پوشی کنند،برای همین مواقعی که دستوری می دهیم باید دقت داشته باشیم که کودک در حالتی باشد که بتواند دستور ما را انجام دهد.(به قول معروف مودش مناسب باشد).

اما اگرجواب ندادباید از روش های مختلف رفتاری جهت شکل دهی فعالیت استفاده کنیم تا در نهایت به کتک زدن و تنبیه بدنی ختم نشود.البته تنبیه می تواند کاربرد داشته باشد مثل محروم کردن کودک از فعالیتی که دوست دارد،یا خاموشی یعنی بی توجهی به او…اما در عین حال باید فراموش نکنیم که نه تنها تمام کودکان بلکه تمام آدمهای دنیا تشنۀ دوست داشته شدن و محبت هستند.

و در یک کلام کودکان گدای محبت می باشد.می دانید یعنی چه؟یعنی شما والدین می توانید آنقدر به یکدیگر و کودک تان مهر بورزید که یک گوشه چشم و خم ابروی شما،از صد تنبیه و کتک و شکنجه برای کودک دردناک تر باشد!…و برعکس می توانید آن چنان در رابطه عاطفی و خانوادگی تان دیسیپلین اعمال نمایید که کودکان را تشنۀ محبت سازید!…

توجه داشته باشیم که شاه کلید دیسیپلین خانوادگی نظم و ارتباط صحیح ،و برقراری رابطه عاطفی و انسانی است.تا زمانی که نتوانید کودک را یک انسان با یک سری نیازهای ویژه خود در نظر بگیرید تلاش برای برقراری دیسیپلین خانوادگی معنا نمی گیرد.یک انسان سالم تمام خصوصیات مثبت و منفی را با هم تجربه می کند اعتماد به نفس بالا،یا خرد شدن آن،خودباوری و عزت نفس و احساس تنفر از برخی چیزها همگی خصلت های روحی است.مهم این است که والدین به او یاد بدهند که او کجا و چگونه می تواند از آنها استفاده کند.

مشارکت دادن کودک در انجام امور، مشورت خواستن از وی بویژه در اموری که مستقیم به کودک مربوط می‌شود، برای مثال در چیدمان اتاقش، احترام گذاشتن به خواست و سلیقه کودک، تشویق مناسب و به اندازه در صورت انجام کارهای خوب و درست، شناختن هدف وی از لجبازی و توجه کافی به کودک به نظر کارشناس علوم تربیتی مهم‌ترین روش‌های کاهش لجبازی در کودک است.

فراموش نشود لجبازی کودک یک‌ روزه شکل نمی‌گیرد و یک‌ روزه هم برطرف نمی‌شود.

لجبازی برای کودک به مرور به یک عادت و خصلت رفتاری و همچنین روشی برای پیشبرد کار، جلب توجه و اظهار وجود تبدیل می‌شود و رفع آن نیازمند زمان و توجه است. نکته اصلی درباره لجبازی کودک اجتناب از تنبیه وی است. لجبازی یک خصلت بد و پلید نیست و برای کودک هدف محسوب نمی‌شود. بر این اساس در مقابل لجبازی وی نباید از حربه تنبیه استفاده کرد.

تنبیه بدنی هم به کلی مطرود است و از نظر کارشناسان حتی نیشگون یا سیلی آرام نیز تنبیهی مخرب برای روان کودک محسوب می‌شود. تنبیه بدنی به جای جسم، روان کودک را نشانه می‌رود و تاثیری بسیار مخرب برجا می‌گذارد. تنبیه بدنی به مدت طولانی و حتی برای همیشه در یاد کودک می‌ماند و همین فراموش نکردن بخوبی گویای تاثیر مخرب آن بر روان کودک است.

اولین قدم این است که پذیرش خطا را یاد بگیریم. بهتر است به عنوان والد رفتارهای کودک را با توجه به نسل و جنس وی، مورد ارزیابی قرار دهیم و خطاها و رفتارهای او را به شخصیتش ارتباط ندهیم. البته باید او مسئول کارها و رفتارهایش باشد اما لازم است مواظب باشیم که او را سرزنش نکنیم و به او حق دهیم گاهی اشتباه کند.

وقتی با او صحبت می کنیم باید واضح، شفاف و ساده و دقیق انتظاراتمان را از کودک بیان کنیم. استفاده از جملاتی مثل «عرضه نداشتی این کار را انجام بدهی» در واقع تخریب شخصیت کودک است. بهتر است به او بگوییم که «اگر می خواهی این کار را انجام دهی، باید … این گونه انجام دهی».

به این ترتیب به او کمک کرده ایم تا بدون تحقیر و سرزنش به هدفش برسد. باید یاد بگیریم به کودک حق انتخاب دهیم. بهتر است بین چند گزینه موردنظر خودمان به او حق انتخاب دهیم. اگر به او حق انتخاب دادیم در واقع به نظرش احترام گذاشته ایم. مادری که از کودک می پرسد «غذا می خوری یا نه» و پس از پاسخ منفی کودکش به او تشر می زند که باید غذا بخوری، در واقع به او حق انتخاب نداده است.

انعطاف پذیری و دادن اختیار به کودک در انتخاب‌هایی که از طرف والدین پذیرفته شده است و باعث بروز مشکل نمی شود به کاهش لجبازی کمک می کند ولی در صورت بروز رفتارهای آسیب زا همراه با لجبازی، والدین باید با قاطعیت رفتار کنند البته منظوراز جدی بودن پرخاشگری و توهین نیست و والدین تنها باید روی کلام خود ایستادگی داشته باشند تا کودک متوجه شود با بد رفتاری چیزی را به دست نمی آورد.

معمولا ً خانواده ها در چند کار، کودک را ناخواسته یا خواسته به عجله و شتابزدگی وادار می کنند که بیشتر مواقع عدم آگاهی والدین در تشدید آ ن ها، دخالت مستقیم دارد از جمله چیزهایی که می توان در این رابطه یاد آور شد:

الف – حمام کردن : در دوران طفولیت عدم آشنایی والدین به خصوص مادر از مسایل تربیتی باعث می شود به جای فراهم آوردن محیطی شاد و مفرح هنگام استفاده از حمام ، آن را به محیطی درد آور و وحشتناک برای او تبدیل می کند. برای این کار بهتر است اجازه بدهیم کودک ابتدا خوب بازی کند و در همان حال با شعرها و قصه های کودکانه شروع به شستن او کنیم و ضمنا ً اجازه دهیم تا کودک حتی برخی از اسباب بازی های خود را به حمام بیاورد و با آن ها مشغول بازی شود.

ب- مهمانی رفتن: همان طور که ما بزرگ ترها قبل از رفتن به مهمانی یا گردش نیاز داریم خود را آماده کنیم ، فرزندان ما هم نیاز دارند که آماده شوند. البته نیاز آن ها با نیاز ما اندکی تفاوت دارد. پس بهتر است زمان رفتن به مهمانی یا گردش را یک ساعت قبل از حرکت به کودک یادآورشویم تا بتواند با کمک بزرگ ترها آماده شود.

متاسفانه بعضی از والدین کمی قبل از حرکت به کودک می گویند آماده شود و این کار باعث لجبازی و مخالفت او می شود. چون دایم به او تذکر می دهیم که زود باش ، سریع تر، دیر شد و… به جای این که سرعت کودک را برای آماده شدن بیشتر کنیم،‌ باعث می شویم که مخالفت کند.

ج – غذا خوردن، خوابیدن و …: بهر حال کودک مانند افراد بزرگسال نمی تواند از نیروی تفکر و حرکت در یک زمان استفاده کند و والدین باید بدانند زمان تفکر و انجام کارها در کودکان به سعه ی صدر بیشتری نیاز دارد.

اگر کودک برای رسیدن به مطلوب خود چه درست و چه نادرست شروع به گریه کردن و یا داد کشیدن بکند و از این راه بخواهد به خواسته ی خود برسد و والدینی که به اصطلاح حوصله ندارند با دادن امتیاز (رشوه ) به کودک، او را ساکت می کنند، باعث پرورش لجبازی در او می شوند.

پس باید پدر به خصوص مادر از دادن هرگونه رشوه و پاداش به کودک خوداری کند. البته تشویق برای کارهای خوب و مثبت کودک با رشوه دادن فرق دارد. تشویق باعث رشد اعمال نیک و حرکت به سوی ترقی می شود. اما باید توجه داشت که تشویق و پاداش ، باید به اندازه و درخور کار او باشد.

گاهی بهتر است وقتی فرزندمان شروع به داد و بیداد می کند خیلی خونسرد و بی توجه از کنار مسئله عبور کنیم به طوری که یا متوجه نشده ایم و یا موضوع برایمان اهمیت ندارد.

به هر حال در هر خانواده مسایل و مشکلاتی به وجود می آ ید که منجر به بحث و گفت و گو می شود. والدین باید بدانند که تمام مسایل گره هایی هستند که به وسیله ی دست باز می شوند. یعنی به جای بحث و متهم کردن دیگران ، آرام و بدون بر هم زدن امنیت خانواده به خصوص کودکان ، مشکلات و مسایل را می توان به راحتی حل کرد، به طوری که هم خود و هم دیگران از نوع گفت و گو ها لذت ببرند.

هیچ کس از دخالت کردن دیگران در امور زندگی خوداحساس رضایت و خشنودی نمی کند. پدر و مادر از همان شروع تربیت باید حرکت صعودی خود را بر پایه ی راهنمایی قرار دهند تا کودک بتواند کم کم راه صحیح زیستن را تشخیص دهد. دیگر قابل پذیرش نیست که :من می گویم این طور باش، من می گویم این جا نرو و… بلکه ارشاد و راهنمایی های خردمندانه و کمک گرفتن از خود کودک در مشکلات می تواند کمک بزرگی باشد.

آموزش های عملی به مراتب از آموزش های تئوری، موثرتر و آموزنده تر می باشند. اگر والدین در حضور بچه ها با یک دیگر لجبازی کنند ، خیلی راحت و بدون دردسر لجبازی را به آن ها یاد می دهند و بچه ها به طور واضح فیلمی مشاهده می کنند که در آن یکی از والدین با پافشاری دیگری را مجبور به اطاعت از خود می کند و آنان متوجه می شوند که از این راه می توانند به راحتی به خواسته های خود برسند.

نتیجه: یادتان باشد درخواست‏های شما از کودک باید منطقی باشند. کودکان لجباز احساس می‏کنند، یکی باید برنده شود و دیگری باید ببازد. برای چنین موقعیتی،‌ طرز فکر برنده- برنده، بهترین راه‌حل است. به نیازها و خواسته‏های کودک پاسخ دهید. به او بگویید که پدر و مادر هم می‏خواهند برنده باشند و آیا راه‌حلی را سراغ دارد که به نفع شما و خودش باشد؟

وقتی پدر و مادر احساس می‏کنند اوضاع وخیم شده است، باید به دنبال روش‏های درمانی باشند. قرار نیست به رفتار بد کودک پاداش بدهید بلکه باید در رابطه خودتان با او تجدید نظر کنید. دنیا را از دریچه چشمان کودک خود ببینید.

با اینگونه کودکان باید مدارا کرد و ابتدا زمینه های بروز لجبازی را شناسایی کرد، سپس کودک را از آن دور کرد ، به عنوان مثال کودکی را که در بازار از والدین می خواهد هرچیزی را برایش بخرند، نباید به بازار بُرد و همیشه درباره برآوردن خواسته هایش یک چیز دیگر را باید جایگزین کرد مثل ابزار پلاستیکی به جای واقعی و دور نگاه داشتن وسایل خطرناک از دسترس کودک .

اما کودکان پس از پایان سه سالگی و آغاز چهار سالگی وارد حیطه اجتماعی می شوند و رفتارهای مختلف را از یکدیگر می آموزند و با الگوبرداری منفی سعی می کنند در رابطه با والدین خود آن را اجرا کنند و این امر تا حدود زیادی آگاهانه و هدفمند است و کودک با آزمون و خطاهایی که می کند سعی در به زانو درآوردن والدین و تسلیم آن ها در برابر خواسته هایش دارد.

او با این کار به سیطره قدرت خود و خود محوری ادامه می دهد و برای این کار ، بهانه هایی نیز برای خود دارد مانند وجود رقیبی به عنوان برادر و یا خواهر کوچک تر و یا به علت رفتن به مهد کودک و یا مواردی از این قبیل ، این گروه از کودکان ، اعتماد به نفس پایینی دارند و نسبت به دیگر کودکان تعارضات درونی بیشتری دارند و سطوح ترس و اضطرابشان بالاتر از همسالانشان است.

وقتی شدت رفتارهای کودک نسبت به قبل کاهش یافت والدین باید روش «تقویت رفتار نا همساز» را اجرا کنند، یعنی رفتار مقابل رفتار منفی کودک را به محض سر زدن از کودک ، تقویت کنند ، مثلا کودکی که گریه می کند به محض آن که ساکت شد ، توسط والدین مورد توجه و تشویق قرار گیرد .

شاخص های دیگری که باید در نظر داشت ، استفاده از رژیم غذایی صحیح است، مصرف بیش از اندازه سردی ها ، تنقلات، کاکائو، نمک و سرکه باعث تحریکات عصبی کودک و تماشای تلویزیون و بازی های رایانه ای بیش از یک ساعت در روز باعث تشکیل امواج مخرب در مغز کودک و عصبانیت او می شود ، کم خوابیدن کودک نیز باعث افزایش لجبازی می شود ، خواب شب مهم تر از خواب روز است چون در خواب روزانه عواملی نظیر نور و صدا باعث بر هم خوردن ریتم خواب می شود و کودک با وجود خواب زیاد ، پس از بیداری آرامش ندارد .

رباره لجبازی های شدید کودکان که گاه به صورت گریه های طولانی و کبودی لب ها و واکنش های غیر عادی خود را نشان می دهد ، بررسی امواج مغز کودک و مراجعه به روان پزشک و روان شناس کودک ضرورت دارد .
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

معاشقه بدون دخول

سلام،اگه زن با شوهرش معاشقه کند،دخول انجام نشود،زن کاملاذبرهنه،و مرد لباس پوشیده،اگه ترشح مرد با بدن زن تماس پیداذکند زن حامله میشود؟امکان حاملگی هست،بر عکس اگه مرد کاملا برهنه و زن ،پوشیده،اما بازرترشخ مرد با لباس زیر زن تماس پیدا کند و لبلسشو کاملا خیس کند،زن حامله میشود؟

پاسخ

ترشح مرد در حالت عادی ممکنه حاوی تعدادی اسپرم باشه ولی در حالت کلی و طبیعی باید دخول کامل و خروج منی صورت بگیره و زن هم در مرحله تخمک گذاری باشه تا بتونیم در مورد بارداری فردی صحبت کنیم
بعد از این رابطه علایمی به وجود میاد که میتونید به عنوان نشانه ای از بارداری استفاده کنید
ولی بهترین توصیه برای تست بارداری استفاده از تست خون بتای بارداریه

تعدد روابط زناشویی ضرری متوجه زوج نمی‌کند؟

به عنوان یک قاعده کلی، در صورتی که ممنوعیت پزشکی وجود نداشته باشد (که موارد آن بسیار محدود و تشخیص آن نیز فقط با پزشک معالج است)، دفعات برقراری رابطه زناشویی هیچ محدودیت خاصی ندارد و هیچ‌کس نمی‌تواند برای آن عدد و رقم، تواتر یا کمیت خاصی تجویز کند اما در مواردی مثل الگوی رفتار جنسی وسواسی یا اعتیاد به روابط جنسی (که ماهیت مورد دوم هنوز هم مورد مناقشه است)، استثناء وجود دارد و باید به‌وسیله متخصصان، به‌خصوص روانپزشکان، بررسی و پیگیری شود.

پس این باور که یک زوج طبیعی باید هفته‌ای یکبار رابطه زناشویی داشته باشند، چندان درست نیست؟
تمایل به برقراری رابطه زناشویی در افراد مختلف متفاوت است و نمی‌توان گفت برقراری چه تعداد رابطه زناشویی در یک زمان معین نشانه طبیعی بودن همسران است.

گاهی همکاران زوج‌هایی را برای درمان به کلینیک ارجاع می‌دهند چون مثلا فقط ماهی یک بار رابطه دارند!

ولی در بررسی‌های انجام‌شده، معلوم می‌شود هیچ اختلال عملکردی وجود ندارد و هر دو طرف هم از زندگی جنسی و عاطفی خود راضی هستند.

طبیعی است که ما هم جز دادن اطمینان به آنها که همه چیز عادی است، هیچ مداخله دیگری را صلاح نمی‌دانیم.

برخی مردها معتقدند رابطه زناشویی انرژی زیادی از آنها می‌گیرد، این تصور درست است؟

نه! درواقع یکی از دلایلی هم که باعث می‌شود موضوع دفعات رابطه زناشویی در اذهان اهمیت ویژه‌ای پیدا کند، باورهای غلط درخصوص انرژی لازم برای این فعالیت‌ها و احتمال ضعیف‌شدن بنیه و توان عمومی فرد است.

یکی از چیزهایی که افراد در مطب‌ها و کلینیک‌ها درخواست می‌کنند، تجویز دارو یا مکمل‌های غذایی برای تقویت بنیه عمومی یا جنسی برای خود یا شریک زندگی شان است.

به‌نظر می‌رسد باورهای قبلی رایج در جامعه، در کنار تبلیغات وسیع در خصوص محصولاتی با این ویژگی، به فراگیر شدن این تصور غلط کمک کرده‌اند، به‌خصوص در مورد مردان، چون فعالیت جنسی به خروج فرآورده‌ای از بدن منجر می‌شود که از دیرهنگام به مفاهیمی همچون انرژی حیاتی یا مایع حیات‌بخش و…

منتسب می‌شده است و این، باور اینکه روابط زناشویی توانایی جسمی بالایی می‌طلبد، بسیار تقویت کرده است.

درحالی که برخلاف تصور رایج، روابط زناشویی چندان فعالیت سنگینی محسوب نمی‌شود. اگرچه میزان مصرف انرژی در جریان این رابطه به عواملی همچون نوع، مدت و شدت فعالیت‌های مختلف و جثه فرد بستگی دارد ولی مطالعه‌های مختلف نشان می‌دهند با وجود تنوع روابط، دامنه مصرف انرژی در مراحل مختلف یک ارتباط ۳۰ دقیقه‌ای، بین ۵۰ تا ۱۵۰ کیلوکالری است (از یک رابطه ملایم تا رابطه‌ای بسیار فعال).

آیا داشتن رابطه زناشویی کوتاه‌مدت، ناامیدکننده است؟

این مساله هم یک باور غلط دیگر است.

همانطور که گفته شد برای یک رابطه زناشویی موفق حداکثر یا حداقل زمان تعریف نشده است.

برخی افراد فقط زمان بین دخول تا انزال را درنظر می‌گیرند و در صورت کوتاه بودن این فاصله می‌گویند مرد دچار انزال زودرس است در حالی که نوازش و بوسه نیز جزیی از رابطه زناشویی محسوب می‌شود.

از سوی دیگر این مدت زمان صرف شده نیست که اهمیت دارد بلکه میزان رضایت زوجین از رابطه مهم است. بنابراین اگر زوجی با «رضایت هر دو طرف» در تمام ایام هفته فعالیت جنسی دارند و از این رابطه لذت می‌برند، هیچ دلیلی وجود ندارد که بخواهیم آنها را از این الگوی رفتاری نهی کنیم.

گاهی فقط یکی از طرفین میل زیادی به داشتن رابطه زناشویی دارد یا در مورد زمان انجام رابطه اختلاف سلیقه دارند…چه توصیه‌ای به این زوج‌ها می‌توان داشت؟
اگر تمایل و نیاز جنسی یک طرف بیشتر است، شریک زندگی او می‌تواند با ارتقای دانش و مهارت‌های جنسی و حتی بدون نیاز به انجام نزدیکی، به این نیاز پاسخ دهد چون میزان میل و نیاز جنسی نیز مثل بسیاری از متغیرهای انسانی دیگر از یک فرد به فرد دیگر و حتی در مقاطع زمانی متفاوت در یک فرد متفاوت خواهد بود.

توصیه می‌شود دو نفر که کاندیدای ازدواج با یکدیگر هستند، در مورد بسیاری از مسائل از جمله دیدگاه خودشان درباره روابط زناشویی و اهمیتی که در زندگی مشترک برای این موضوع قائل هستند، صحبت کنند، ولی در بهترین حالت هم نیاز و تمایل جنسی زوج همیشه کاملا همخوانی ندارد.

در مواجهه با این مساله، همانند بسیاری از موضوعات دیگر، زن و شوهر باید به یک تعامل سازنده دست یابند؛ به‌نحوی که احساس نکنند مورد بی‌توجهی قرار گرفته‌اند و از سوی شریک زندگی، تحت‌فشار هستند. به‌علاوه درخصوص درخواست‌های جنسی، زن و شوهر باید صمیمانه گفت‌وگو کنند و خواسته‌های خود را با یکدیگر در میان بگذارند.

مثلا هنوز بسیاری از خانم‌ها از اینکه پیشنهاد دهنده شروع رابطه زناشویی باشند، اکراه دارند یا آن را صحیح نمی‌دانند در حالی که چنین تصوری اصلا درست نیست و برخی مردان توقع چنین رفتاری را دارند بدون آنکه به آن هیچ اشاره‌ای بکنند. چنین تعاملی در مورد سایر متغیرهای ممکن مثل زمان رابطه، مکان آن و نوع رفتارها و همچنین موقعیت‌های ممکن برای برقراری رابطه زناشویی باید وجود داشته باشد.

اتفاقا با بهره بردن از همین متغیرها می‌توان با وجود گذشتن سال‌ها از زندگی مشترک، از یکنواختی و سرد شدن رابطه پیشگیری کرد. زوجی که به دنبال خوشبختی هستند، باید برای رسیدن به آن هر کدام به نیازهای طرف مقابل احترام بگذارند. در صورت محقق‌شدن این شرایط، عملا به نیازها و خواسته‌های خود نیز دست یافته‌اند. صدالبته چنین تعاملی همراه با حسن‌نیت با آنچه عده‌ای به شکل کاسبکارانه در زندگی به دنبال آن هستند، تفاوت دارد.

وسواس فکری داشتم و ثبات شخصیت نداشتم

من ۲۰ سالمه.من یه مدت وسواس فکری داشتم و یه مدت قبلش ثبات شخصیت نداشتم.یه مدت سرما خورده بودم یه کم ضعیف شده بودم و نمیدونم چرا برگشتم به ۴ یا ۵ سال پیش ناخودآگاه فکرا و وسواس های فکری اون موقع اومد تو نظرم واقعا برام سخت بود چون تازه حال روحیم خوب شده بود رفتم پیش یه مشاور گفت به خاطر اتفاقاتی که تو بچگی برام پیش اومده بود این طور شده و چیز هایی گففتن که خودم میدونستم میدونم خیلی از مشکلاتم مربوط به همون موقع است و به خاطر این که اون اتفاقات رو گفتم حالم بد شد گفتن هر چیزی که میاد تو ذهنت رو بنویس حالت رو…ولی من نمیتونم واقعا نمیتونم واقعا حالم بد میشه نمیتونم اون حال بدم رو تحمل کنم اون حال بد رو لطفا بگید من بابد چیکار کنم
پاسخ

با سلام دوست عزی شما دوره ای در گذشته وسواس فکری داشتید.

خب باید بدونید وسواس و یا هر بیماری روحیدیگر گاها به خاطر ضعف بدنی و یک سری مشکلات دیگر خودش را نشان می دهد و فرد دوباره فکر می کند در حالت اولیه قرار گرفته ریشه یابی مشکل و اینکه کودکی فرد تاثیر گذار بده که کاملا درست است.

منتهی باید توجه داشته باشید که بحثی که در این بین وجود دارد و مساله بسیار حاءز اهمیتی هم هست بحث درمان است که خوشبختاته امروزه این درمان در مورد وسواس موفیت امیز بوده است .

و لاید دقت داشته باشید که مراجعه حضوری پیگیری تکالیف درمانی و اراده برای تغییر و انگیزه بسیار اهمیت دارد .

ضمن اینکه قطعا بررسی گذشته و به اگاهی اوردم مواردی کمک کننده خواهد بود .در هر حال امیدوارم با نراجعه مسائل حل و شرایط مطلوبی را نسبت به قبل پیدا کنید .موفق باشید .

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

از وقتی عقد کردم احساس پشیمونی دارم

سلام خسته نباشید.

من یک ماهه نامزددار شدم و از زمانی که عقد کردم احساس پشیمونی به طور مداوم اذیتم میکنه و احساس میکنم علاقه ای به همسرم ندارم واز وقتی که عقد کردم ساعات خوابم خیلی زیاد شده

از نظر بنده همسرم هیچ مشکلی از نظر اخلاقی و رفتاری نداره ولی افکارم بشدت منو اذار میده.

خواهش میکنم راهنماییم کنین از دست این افکار خلاص بشم؟؟

پاسخ

با سلام دوست گرامی این افکار قطعا دلیل خاصی دارد که باید بررسی شود بارها هم گعته شد شما باید دنبال ریشه یابی این افکار باشید .

ممکنه مساله ای درگذشته بوده باشد که همان علت مشکلات است ولی شما توجهی به ان ندارید و در حال حاضر ان را بی اهمیت می دانید.

امکان ندارید بی دلیل در کنار فردی قرار بگیرید که به گفته خودتون شرایط مناسبی دارد ولی بی علاقه اید برخی چهره ها یاداور یک الگوی قدیمی و حتی منزجر کنتده در روابط فردی هستند که ما به ان توجهی نداریم .در هر حال به خاطر داشته باشید مراجعه حضوری از این همه اشفتگی کم خواهد کرد .
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید

برای درمان فوبیا باید چیکار کنیم ؟

سلام برای درمان فوبیا باید چیکار کنیم ؟میشه یه روانشناس خوب درشیراز معرفی کنید همراه ادرس

پاسخ

دوست عزیز باید مشخص شود که چه نوع فوبی مد نظر شماست و بعد برای درمان ان اقدام کرد .

به طور کل برای فوبی ها درمان ها ی مشخصی وجود دارد منتهی باید در نظر داشته باشید که این درمان ها اغلب بسته به نوع فوبی و شخصیت طرف مقابل متغیر خواهد شد ضمن اینکه به هر حال گاهی فوبی ها سرپوشی هستند برای شرایطی که قرار است اتفاق بیفتد.

یعنی در زندکی مشکلاتی ایجاد شده منتعی این مشکلات خودش را به شکل فوبی نشان می دهد ولی لایه زیرین مسال۶ ای است وه فرد نمی تواند در موردش صحبت کند و یا برای او حرف زدن در این باره بسیار سخت و طاقت فرسا است خب طبیعتا همین مسائل مشکلات را چند برابر می کند و باعث می شود فرد در غالیپب مشول کمتر خطرناک مثل فوبی پرواز و یا هر فوبی دیگری ان را نشان دهد در صورتی که اصل مساله چیز دیگری است که شاید فرد اصلا توجهی به ان نداردد
در هر صورت امیدوارم موفق و خوشبخت باشید و به زودی در جهت رفع مشکل شما به شما کمک شود در شیراز بهتره از مراکز دانشگاهی استفاده کنید چرا که کمک بزرگی است برای رفع مشکل شما که باعث می شود به هر حال با هزینه مناسب توسط اساتید این رشته درمان و دوره درمان روانشناختی اغاز شود
موفق باشید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۸۳
موفق باشید

منبع: com.مرکزمشاوره


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

722 نظرات

  • امیری , آوریل 2, 2015 @ 4:30 ب.ظ

    مروی ۴۸ساله هستم . دودختر ۱۱ و۱۹ساله داریم . همسرم بعداز ۲۱سال زندگی و زحمت یهو میگه ازت متنفرم و میخوام طلاقم بدی. کارمندم و رییس یک بخش مهم ادارات دولتی. میپرسم چرا میگه دلیل نداره، ازت دیگه خوشم نمیاد. براش اهمیت نداره که دخترامون چه ضربه ای خواهندخورد.بنظرشما این اوج خودخواهی نیست.آیا اوج سنگدلی نیست؟؟ من عاشقش هستم وخودش هم میدونه اما از خوردکردن من لذت میبره . چه کنم ؟؟

    • Anonymous , آوریل 3, 2015 @ 12:08 ب.ظ

      مشاوره خانواده : دوست عزیز بدون مورد مشورت کنید
      ولی اگر ایشون تصمیمشو گرفته باشه شما و هیچ مشاوری نمیتونه کاری از پیش ببره …بهتره به خواسته ایشون جواب مثبت بدید … در بیشتر این اتفاقات زن بعد از مدتی کوتاه از کارش پشیمون میشه پس نگران نباشید …
      باید اجازه بدید تصوراتش رو به واقعیت نزدیک کنه تا متوجه بشه خراب کردن زندگیش به سرابی که در ذهن داشته کاری اشتباه بوده …

  • آزیتا , آوریل 4, 2015 @ 1:04 ب.ظ

    سلام مادر من بعد از یک دوره سخت بیماری از دنیا رفت . ما بخاطر کنترل بیماری همه کار کردیم.مادرم بخاطر بیماری از دنیا نرفت بلکه بخاطر اشتباه یک دکتر بود که به رحمت خدا رفت . خیلی درد کشید. الان ۲۰ روز گذشته اما خاطره دقیقه دقیقه زجر کشیدن مادرم در ذهنم هست و منم زجر میکشم و آروم نمیشم. نمیدونم چه باید کنم

    • Anonymous , آوریل 5, 2015 @ 9:49 ق.ظ

      اول از هر چیزی بهتون تسلیت میگم ولی یک واقعیت وجود داره و اونم زمان مرگ تک تک ما آدم هاست …وقتی زمان رفتن فرا میرسه چیزی و یا کسی واسطه میشه تا انسان به آرامش ابدی برسه … شما در شنیده هاتون هیچ وقت اسمی از عزراییل نمیبینید و دایم در مورد علل مرگ صحبت میکنیم در صورتی که وقتی اجل فرا برسه دیگه مهم نیست کی و کجا و توسط چه کسی این اتفاق میفته…خب برای رهایی از افکارتون بنویسید و فکرهای آشفته رو با نگارش به بند بکشید …مادرتون از هر وقت دیگه ای به شما نزدیکتره پس با نذر و فرستادن صلوات و کمک به افراد گرفتار باعث شادی روحش شوید

  • مریم , آوریل 7, 2015 @ 1:39 ب.ظ

    سلام من ۱۱ ساله عاشقه یه پسری هستم که ۵ سال ازم کوچکتره ایشون ۴ ساله اول میمرد واسه من ولی حالا برعکس شده جوری که علنا توهین میکنه میتوام برگدونمش چه کار کنم تا دوباره عاشقم بشه

    • Anonymous , آوریل 8, 2015 @ 11:02 ق.ظ

      عشقی که ۱۱ سال بدون وصال طول بکشه مثل قرصی می مونه که بیش از اندازه در دهان نگهش داشتید و اون لایه شیرینی روی قرص از بین رفته و حالا به مزه تلخی رسیده … به همین خاطر شما در این زمان احساس سردی و تلخی رو در وجود ایشون احساس میکنید و باید بدونید کاری نمیتونید برای برگردوندنش انجام بدید
      عشق رو نمیشه به کسی تزریق کرد به این مورد خوب توجه کنید

  • پرستو , آوریل 7, 2015 @ 8:01 ب.ظ

    سلام.۲۸سالم هست.مدت ۲ سال هست ازدواج کردم.با کسی که اعتیاد داره.قرار بر این بود که اعتیاد را ترک کند اما هنوز اقدامی انجام نداده.از زندگیم راضی نیستم و نمیدونم چکار کنم.

    • Anonymous , آوریل 8, 2015 @ 11:21 ق.ظ

      با ایشون برای ترک کردن اتمام حجت کنید و برای اینکار از بزرگ و فرد معتمدی که در فامیل هست کمک بگیرید … فرد معتمدی که بتونه در این مورد با ایشون صحبت کنه و تصمیم شمارو به ایشون برسونه …چون اگر ایشون در این مورد اراده ای از خودش نشون نده در هیچ کاری نباید ازش انتظار داشته باشید و مسلما” روزی مجبور به گرفتن تصمیمی قاطع خواهید شد …
      در ضمن تا روشن شدن موضوع از بچه دار شدن جلوگیری کنید

  • م.م , آوریل 9, 2015 @ 10:49 ب.ظ

    سلام دختری ۷ ساله دارم که متاسفانه توسط دختر عمه اش فیلم سکسی دیده چه جوری میتونم بهش کمک کنم
    من در این مورد نمیتونم با کسی صحبت کنم میترسم دخترم را ترد کنند متا سفانه پدرش هم چندان اهمیت نمیدهد

    • Anonymous , آوریل 10, 2015 @ 11:14 ب.ظ

      دوست عزیز بهترین حالت منحرف کردن ذهن ایشونه تا حساس نشه و این خاطره رو از یاد ببره …
      پس ارام باشید و رفتارتون طوری نباشه که ایشون فکر کنه اتفاقی افتاده که شما اینطور نگران شدید و بیشتر روی این مسایل حساس بشه ..
      در سنین حدود ۷ تا ۱۲ سالگی ، شخصیت کودک سازمان یافته‌تر می‌شود و کودک به صورت فردی مستقل در می‌آید. تغییرات شگرف و رشد سریعی از نظر جسمانی، ذهنی و اجتماعی در او به وجود می‌آید. از مهم‌ترین تحولات زندگی او در این دوره، وسعت محیط اجتماعی اوست. ارتباط کودک با گروه همسالان و بزرگسالانی غیر از والدین و محیط دبستان به عنوان دومین نهاد مهم زندگی کودک پس از خانواده، در مجموع فرصت‌هایی مناسب برای رشد فردی و اجتماعی کودک در ابعاد مختلف فراهم می‌سازند.
      بسیاری از روانشناسان سن ۷- ۱۲ را سن نهفتگی یا اختفاء جنسی معرفی کرده‌اند و برنامه تربیت جنسی هم باید با این نهفتگی هماهنگ باشد و نباید اطلاعات به گونه‌ای باشد که باعث بیداری زودرس جنسی گردد و باعث شعله‌ور شدن آتش زیر خاکستر شود. با این حال نباید این تصور ایجاد شود که کودکان قدرت فهم و درک مطالب جنسی را ندارند. کودک با توجه به ویژگی‌های عقلی و اینکه به سطح نسبتاً مطلوبی از ادراک و قدرت تمیز زشت و زیبا رسیده است، قدرت فهم اینکه چرا باید برای ورود به اتاق خصوصی والدین اجازه بگیرد و چرا باید بستر خواب او از دیگران جدا باشد، را درک می‌کند.
      باید توجه داشته باشیم که در این سن آنها نیاز دارند چه مسایلی بیاموزند. به طور کلی شکل‌گیری هویت جنسی و اینکه فرد دختر و پسر بودن خودش
      را قبول کند، در این سن اتفاق می‌افتد. دوم اینکه در این سن باید حواس‌مان باشد که از بیداری زودرس جنسی کودک پیشگیری کنیم.

      پس اگر سوالاتی از طرف فرزندتون پرسیده شد موارد ذیرو درنظر داشته باشید

      ۱٫ اینکه وقتی با این سوال مواجه شدیم، باید به خودمان مسلط باشیم و از نگرانی و شرم دچار لکنت نشویم.
      ۲٫ اینکه باید شنونده خوبی باشیم و اجازه بدهیم کودک سوال‌اش را کامل بپرسد. موقع جواب دادن هم نباید جواب‌های ما با شوخی و مسخرگی همراه باشد و ضمن اینکه تمام اطلاعات موجود را به کودک منتقل نمی کنیم باید دقت کنیم که اطلاعات اشتباه گفته نشود. این اطلاعات غلط باعث می‌شود بچه‌ها وقتی کمی بزرگ‌تر شدند، به پدر و مادرشان بی‌اعتماد شوند. پس پاسخ‌ها باید درست باشد و بر مبنای خرافه‌ها نباشد.
      ۳٫آموزش باید تدریجی باشد. لازم نیست همه اطلاعات را یک جا در اختیار کودک قرار دهند و باید از شرح و بسط بی‌مورد پرهیز کنند. همان‌طور که اشاره شد آموزش باید متناسب با سن و درک کودک و به زبان ساده و قابل فهم باشد.
      ۴٫ زمانی که کودک از شما سوالی را می پرسد و در جواب دادن به آن آمادگی لازم را ندارید و یا طریقه بیان آن را نمی دانید با شجاعت، به او بگوئید بعداً صحبت خواهیم کرد.
      ۵٫به یاد داشته باشید چنین سوالاتی به هیچ عنوان رنگ و بوی جنسی و یا نشانه انحراف نیست بلکه سوالاتی است که به صورت طبیعی و به دلیل کنجکاوی کودک در ذهن او نقش می بندد.
      ۶٫ به هیچ عنوان به صورت مستقیم سوال کودک را جواب ندهید، بلکه از زبان کودک(بازی، شعر، داستان ….) برای انتقال مفاهیم مورد نظر خود استفاده کنید. به عنوان نمونه می توانید از کتاب حسنی و لیلا کوچولو ؛ محمدعلی شمائی قهفرخی (شاعر)؛اصفهان: فرهنگ مردم. البته لازم نیست خودتان را در چارچوب کتابهای موجود محدود کنید، بلکه کافی است کمی خلاقیت داشته باشید تا بتوانید به راحتی داستانی در این زمینه بسازید و به فرزند خود منتقل کنید.(در صورت عدم دسترسی به کتاب؛ متن شعر مورد نظر را می توانید در مکاتبات بعدی از ما بخواهید)
      ۷٫متاسفانه در برخی از کتابهای غربی که در ایران ترجمه شده است؛ مسائلی مطرح می شود که با سن و سال کودک و فرهنگ ما هماهنگ نیست؛ بنابراین به هیچ عنوان اینگونه کتابها را سر لوحه کار خود قرار ندهید.
      ۸٫در پاسخ به سوال علیرغم اینکه از جواب دادن به کودک طفره نمی رویم اما از بیان مسائل جنسی به شدت پرهیز می کنیم.
      ۹٫چنانچه فرزندتان زیاد اینگونه سوالات را می پرسد و احساس می کنید که تعداد این سوالات از حد طبیعی آن بیشتر است؛ بهتر است علت چنین امری را بررسی کنید؛ شاید یکی از دلایل مطرح کردن اینگونه مسائل توسط او جلب توجه شما باشد، بنابراین ساعات مشخصی را در طول روز به او اختصاصا دهید و بازی هایی را که مورد علاقه او می باشد را انتخاب کنید و با او بازی کنید.
      ۱۰٫ در خانواده‌هایی که ارتباط مناسبی بین والد و فرزند وجود ندارد شاهد هستیم این مسائل (پرسش‌های جنسی) در گروه همسال بررسی می‌شود که چه بسا به دلیل نداشتن اطلاعات درست، موجبات گمراهی را فراهم می‌کند بنابراین بسیار حیاتی است که والدین با در نظر گرفتن مقطع سنی کودک به پرسش‌های او پاسخ دهند وگرنه فرزندشان به سمت دوستان و همسالان خود گرایش یافته و در فضایی نامطلوب اطلاعات گمراه کننده‌ای دریافت خواهد کرد.
      ۱۱٫ به یاد داشته باشید معمولاً این گونه سوالات از سوی کودک ؛ بیشتر جنبه شناختی دارد نه جنسی و اخلاقی و اساسا نگاه کودک به چنین موضوعاتی با نگاه بزرگسال تفاوت دارد.

      اگر باز هم نگران هستید میتونید با مشاوران کودک در این مورد مشورت کنید تابا توجه به شخصیت دخترتون راهکارهایی رو برای شما در برخورد مناسب ارائه بدهند
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

  • nazi , آوریل 14, 2015 @ 10:06 ق.ظ

    من دختری هستم۲۳ساله.مدته۲سال تو یه مغازه مشقول به کاربودم که صاحب کارم بعداز یک باهم ارتباط عاطفی ایجادکردیم.وبعداز چندمدت ازم خاستگاری کرد خانوادشم خاستگاری اومدن اما مادرش بعداز خواستگاری به شدت مخالفه.و دلیل مخالفتش هم ژنتیک اعلام میکنه.به مامانش پیشنهاد داد بای دکترژنتیک صحبت کنه اما قبول نمیکنهازخانوادشون فقط مامانش و خواهرش مخالفه.چجور میتونه خانوادشو راضی کنه؟مدت۷ماه از شب خاستگاری میگذره‌.و عشقم میگه فقط گذرزمان میتونه درستش کنه.شمای راه حل جلوپایه مابگذارید.

    • Anonymous , آوریل 15, 2015 @ 10:55 ق.ظ

      داشتن حمایت خانواده برای ازدواج موفق بسیار لازمه و ایشون درست گفتن … نیاز به زمان دارید تا بتونن با شرایط جدید اشنا بشن و با ازدواج شما موافقت کنن … پیشگویی نکنید چون ممکنه اتفاقات اونطور که شما انتظار دارید پیش نره … پس توکل بخدا کنید و صبور باشید

  • ساحل , آوریل 15, 2015 @ 12:26 ب.ظ

    سلام ببخشید من از نظر عاطفی دچار مشکل شدید افسردگی و ترس از جامعه شدم و نمی توانم هیچ رابطه ای همکاری و کاری داشته باشم و نظر درسی نمیتونم ادامه بدهم و مشکلات خانوادگی شدید داریم خواهش میکنم بهم کمک کنید

    • Anonymous , آوریل 17, 2015 @ 5:09 ب.ظ

      برای درمان انواع هراسها از جمله ترس از اجتماع و محیط های اجتماعی توصیه می شود که:
      خود را در معرض موقعیت های هراس آور قرار دهید

      رفتار درمانی شناختی (یکی از روشهای درمان در روان شناسی)، از روش مواجهه با محرک اضطراب آور، استفاده می کند. برای مثال اگر شما در هنگام مواجه شدن با یک جمعیت زیاد، دچار احساس اضطراب می شوید و احساس اضطراب می کنید، احتمالاً بعد از آن واقعه سعی خواهید کرد که وارد فضاهای پرجمعیت نشوید. اما این رویکرد درمانی تاکید می کند که این دسته از افراد با ترسها و هراسهای خود رو به رو شوند و از آن فرار نکنند. هر چند که به ظاهر این رویکرد درمانی، رنج آور است اما مراجعه منظم نزد روان درمانگر و همچنین یادگیری شیوه های «تن آرامی» در پشت سر گذاشتن این نوع اضطراب بسیار موثر است.
      اجتماع گریزی
      صحبت کردن در مورد ترسها، در کاهش اضطراب موثر است

      گفتگو درمانی، یک روش درمان سنتی است که در آن افراد وادار می شوند در مورد ترسها، نگرانیها و اضطرابهای خود صحبت کنند. هرچند این روش درمانی، یک روش قطعی نیست اما در جلسات اولیه درمان، نقش تسکین دهنده دارد.
      این نوع ترس می تواند با علائم دیگری مانند تنگی نفس، گیجی، تعریق بیش از حد، لرز، تهوع، خشکی دهان، احساس مریضی، تپش قلب، ناتوانی در صحبت کردن یا فکر کردن، ترس از دست دادن کنترل و … اما باز هم جای نگرانی وجود ندارد چرا که انواع ترسها، از جمله ترس از اجتماع و افراد در اجتماع دارای درمانهای موثر و مفیدی است و در صورتیکه در اجرای شیوه های درمانی آن تلاش لازم را به خرج دهید، این مساله قابل درمان است.

      در درمان انواع هراسها، داروها می توانند موثر باشند

      هرچند که در زمینه بسیاری از ترسهای مرضی مانند ترس از ارتفاع، ترس از رانندگی، ترس از حیوانات و … رفتار درمانی می تواند موثر باشد اما گاه لازم می گردد که افراد با تجویز روان پزشک، تا بهبود کامل، بطور مقطعی دارو مصرف نمایند.

      یوگا
      انرژی درمانی

      مطالعات نشان داده که انرژی درمانی یک از موثرترین روشهای درمانی، در ترسهای اجتماعی به شمار می رود. زیرا این نوع درمان، سریع، ایمن، موثر و بادوام است. روش های درمانی دیگر، بهره گیری از تمرینات یوگا است. یوگا باعث تنظیم ضربان قلب و همچنین تسکین اعصاب افراد مضطرب می گردد و باعث کاهش تحریک پذیری سیستم عصبی این دسته از افراد می گردد. مهمترین نقش یوگا در درمان این دست هراسها، توانایی کنترل یافتن فرد بر روی واکنشهای بدنی از جمله لرزش دست است.

      و آخرین روش درمانی پیشنهادی ما «قصد متناقص» و یا «تمرین منفی وابستگی» است. در این روش به افراد آموخته می شود که به جای مبارزه با لرزش دست، به طور ارادی خود را در موقعیتی قرار دهد که دستش بلرزد. مثلاً هر زمان و یا هر مکانی که احتمال میدهد، دستش بلرزد، حتماً با این موقعیتها مواجه شود. این تمرین باید به طور مستمر و هر روزه انجام گردد تا به مرور زمان کنترل رفتار و احساسات به دست فرد مبتلا قرار بگیرد. این تمرین روشی برای توانایی یافتن در بخشها و واکنشهایی از بدن است که افراد گمان می کنند نمی توانند بر آن تسلط و کنترل پیدا کنند.
      و اینکه با مشاورروانشناس در مورد مشکلاتتون حتما” حضورا” مشورت کنید
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • علیرضا , آوریل 26, 2015 @ 1:39 ب.ظ

    با سلام
    من پسری ۲۴ ساله هستم از ۱۸ سالگی با یه دختر ۵ سال از خودم کوچکتر دوست شدم که دوتا کوچه با خونمون فاصله داشت.اوایلای رابطمون همه کار کردم جدا شیم ولی نمیزاشت..تا اینکه بعد از یه مدت خانوادها فهمیدن حتی مامانشم خونمون اومد با خانوادم حرف زد که دخترمن پسرتون دوس داره…ولی خانوادم رضایت ندادن الان ۶ ساله زندگیم داره ایجوری میگذره من دوسشم دارم ولی اصلا حرف هم نمیفهمیم هرروز دعوا داریم سرچیزای الکی..درضمن من دانشجو ترم اخر کارشناسی هستم اونم دیپلمس.از ایندم خیلی میترسم لطفا راهنماییم کنید

    • Anonymous , آوریل 27, 2015 @ 10:48 ق.ظ

      خب دوست عزیز شما در سنی وارد روابط عاطفی شدید که هنوز درک درستی از این احساس وجود نداشته باید منتظر چنین اتفاقی می بودید چون سن بلوغ بین سالهای ۲۱ تا ۲۵ سالگی اتفاق میفته و هر روز که میگذره میزان درک و شناخت بالا میره و شما بیشتر به اختلافات اساسی در زندگیتون پی میبرید … بهتره اگر حسی نسبت به این رابطه ندارید کات کنید ولی کات کردن شما باید قطعی و دایمی باشه تا بعد از مدتی تکلیف برای هر دو شما مشخص بشه
      در این مورد حتما” مشاوره ای داشته باشید تا بهتر بتونید در این مورد به نتیجه گیری برسید

  • یاسمن , می 5, 2015 @ 10:30 ق.ظ

    سلام دختری ۲۶ ساله با پسری همسن خودم نزدیک دو سال و نیمه دوست هستم که خانواده ها هم در جریان هستن. قصدمون ازدواج هست ولی متاسفانه این اواخر جفتمون حساس شدیم روی حرفها و کارای هم. اگه من بگم چرا زنگ نمیزنی یا کم زنگ می زنی میریزه به هم و عصبی میشه
    بخاطر همین کارش منم مثل خودش باهاش برخورد می کنم و دچار مشکل می شیم. اینو هم بگم که ما توی دو شهر متفاوت زندگی می کنیم و کم همدیگرو می بینیم.
    اون احساساتشو آشکار نمی کنه ولی میدونم دوسم داره.
    البته همیشه بهم خودش میگه من نمیتونم احساساتمو بروز بدم و من هر دفعه سر این مسئله باهاس بحث می کنم که تو منو دوس نداری و ….
    لطفا راهنمایی کنید تا این وضع تموم شه…

    • Anonymous , می 5, 2015 @ 11:03 ق.ظ

      خب مشخصه که در دو شهر مختلف بودن و مسافتی که بین شماست باید چنین اتفاقاتی هم رخ بده …
      شما تمام حس خودتون رو قراره از طریق تلفن انتقال بدید و به همین خاطر دچار سوئ تفاهم میشید … در صورتی که اگر رودررو با هم برخورد داشته باشید از فرم نگاه هم بتونید حس دوست داشتن رو درک کنید و نیازی به دیکته اینکه آیا منو دوست دارید یا خیر نداشته باشید …
      بهتره به جای این حساسیت ها اول مشخص کنید تا کی قراره با چنین وضعی ادامه بدید؟
      برنامه بعدی برای رسیدن به سطح شناخت و ازدواج کی باید اجرا بشه ؟
      اگر تونستید به این سوالات جواب بدید میبینید که دیگه مجالی برای این همه حساسیت برای شما باقی نخواهد ماند و زندگی در روال طبیعی خودش پیش خواهد رفت

      • یاسمن , می 5, 2015 @ 11:08 ق.ظ

        دست خودم نیست این حساسیت… کوچکترین کم محلی باعث میشه اعصابشو بهم بریزم ولی وقتی میاد و همدیگرو میبینیم اصلا این مسائل وجود نداره
        الان به من گیر داده باید بری پیش مشاور هر وقت رفتی به من خبر بده بیام چک کنم و نظر مشاور رو بدونم. مشاوره ها هزینه بالایی داره من نمیتونم پرداخت کنم.

        • Anonymous , می 6, 2015 @ 8:38 ق.ظ

          دوست عزیز تمام این حساسیت ها بخاطر دوری شما و بلاتکلیفیه که در این رابطه به چشم میخوره
          اول تکلیفتون رو با این رابطه و نتیجه اش مشخص کنید سپس برای درمان اقدام کنید … اونموقع متوجه خواهید شد که اصلا” نیازی به درمان نیست چون عامل این حساسیت از بین میره …
          در من ایشون هم باید برای عصبی بودنشون اقدام کنن پس اگر نیاز به مشاوره باشه باید دو نفره و حضوری باشه

          این بار که احساساتتان جریحه دار شد از این راهکارها استفاده کنید تا مغز و ذهنتان ترمیم شود:
          ۱) نزدیک ترین راه خروجی را پیدا کنید: وقتی حرفی شما را ناراحت کرد چند بار نفس عمیق بکشید سپس راهی پیدا کنید که به مکالمه پایان دهید. این راهکار بسیار موثر است چون دو اصل عمده کنترل عصبانیت را شامل می شود. تمرکز روی تنفس حواس شما را از عامل اولیه عصبانیت که شما را آزار داده پرت می کند و ترک محل به شما فرصتی می دهد تا پاسخی مناسب را پیدا کنید. اکثر ما وقتی عصبانی بوده و ضربان قلبمان به بالای ۱۰۰ می رسد از بدترین و ضعیف ترین عبارات استفاده می کنیم.

          ۲) دقت کنید چه کسی دارد صحبت می کند: فرض کنید دوستتان شما را بی دقت می داند چون اجازه داده اید دختر ۲۰ ساله تان با دوستانش به باغ برود. قبل از اینکه از این حرف ناراحت شوید منبع صحبت را در نظر بگیرید. این فرد در مورد تربیت فرزند چه می داند؟ چه قدر شما و دخترتان را می شناسد؟ آیا از آن دسته والدین مستبد و دیکتاتور است؟ با این تحلیل شما به نتیجه می رسید: یا او واقعا شناخت و اطلاعات کافی دارد و کار شما اشتباه است یا اینکه اصلا در باغ نیست و نظر او صحبت ندارد. پس ارزش فکر کردن یا ناراحت شدن ندارد.

          ۳) یک بار شنیدن کافی است، با دوستان مطرح نکنید: تحقیقات دانشگاه میسوری نشان می دهد کودکان و نوجوانانی که احساسات زخم خورده خود را با دوستان در میان می گذارند اگر چه از حمایت دوستان بهره می برند اما سطح اضطراب و افسردگی در آنها بیشتر است چون با مطرح کردن مکرر این موضوعات و تمرکز بیش از حد روی مشکلات، آنها بزرگ تر و حل آنها مشکل تر به نظر می رسد. بهترین راه پرت کردن حواس است: مطالعه، پیاده روی و گوش کردن به موسیقی. بهتر است سندرم «همه چیز در مورد من است» را هم فراموش کنید. تمام حرف ها و اتفاقات به شما برنمی گردد و مقصر شما نیستید.

          ۴) مدیتیشن مجاز است اما نشخوار فکری ممنوع: محققان معتقدند مدیتیشن و اعمال آرام بخش باعث تسکین استرس، اضطراب و افسردگی شده و به ویژه به افرادی که دایم تفکرات خود را نشخوار فکری می کنند کمک می کند تفکرات آزاردهنده را متوقف کنند.

          ۵) خودتان را تحسین کنید: فهرستی از خصوصیات مثبت و قدرتمند خود تهیه کنید. هر چه در مورد آنها بیشتر بدانید کمتر تحت تاثیر انتقاد، ناراحت می شوید. اغلب افراد حساس یک اشتباه عمده دارند. نوک پیکان انتقاد را به سمت کل شخصیت خود نشانه می گیرند، در حالی که شاید انتقاد مورد نظر فقط مربوط به یکی از جنبه های منفی آنها باشد. اگر نکات مثبت و قدرت خود را بشناسید از انتقاد، استفاده سازنده ای خواهید کرد.

          ۶) عاقلانه صحبت کنید: وقتی فردی صحبتی ناروا و غیرمنطقی را نسبت به شما مطرح کرد در پاسخ به او از این سلاح استفاده کنید: با چهره ای آرام و بشاش در پاسخ به اظهارات بی معنای او بگویید: ببخشید؟ چه فرمودید؟! در این صورت او ناچار است برای طرح دوباره موضوع کمی فکر کند و آن را اصلاح کند و به عبارتی موضوع به خود او برگردد. ضمنا اگر دوست دارد ناراحتی شما را ببیند در این آرزو ناکام می ماند. به این ترتیب جلوی سوءتعبیرها گرفته شده و موضوع شفاف سازی می شود. اگر او باز هم گستاخانه همان موضوع را تکرار کرد بگویید: شما مرا ناراحت کرده اید و به این ترتیب باز هم سعی می کنید او را متوجه اشتباهش کرده و وادار به عذرخواهی کنید.

  • درمانده , می 8, 2015 @ 4:22 ب.ظ

    با سلام
    مردى ٣٢ ساله ام. شش سال میشه که ازدواج کردم،
    همسرم با خانواده من بسیار مشکل داره، با اینکه خانواده ام هم احترام براش قائل هستند و هم بهش محبت میکنند. این مسأله رو خودش هم قبول داره. به شدت با خواهر من مشکل داره به طورى که حتى تحمل حضور چند ساعته اون رو توى منزل ما نداره. میگه از حرفهاى پدرت بدم میاد. با من بسیار مهربان هست ولى این مسائل منو به شدت اذیت میکنه.از زندگیم راضى نیستم. خودش هم میگه این شرایط رو میپسنده. چکار کنم ، نمیخوام زندگیم از هم بپاشه.

    • Anonymous , می 9, 2015 @ 12:21 ق.ظ

      یک نویسنده ناشناس در جایی نوشته بود: وقتی برای دوست داشتن دیگران زمان کوتاهی لازم است، چرا بیشتر آدم‌ها مدت زمان زیادی از وقتشان را صرف تنفر ورزیدن به دیگران می‌کنند؟ جمله معقولانه‌ای به‌نظر می‌رسد اما اگر بنا باشد کمی با خودتان روراست باشید متوجه می‌شوید که حداقل در سال ۲ ، ۳ بار یا اگر خیلی با خودتان تعارف ندارید بیشتر از تعداد انگشتانتان در شرایطی قرار گرفته‌اید که در آن حال خواسته‌اید سر به تن کسی نباشد یا با نهایت تخفیف به یک سیلی آبدار رضایت داده‌اید و به قول معروف دلتان را حسابی خنک کرده‌اید. احساس تنفر و بیزاری در روزگاری که بیشتر آدم ها به‌دنبال یک وجب تنهایی هستند، موضوع خیلی غریبی نیست. فکر کردن راجع به کسی که دوست ندارید او را ببینید یا حتی صدایش را بشنوید خیلی آزار‌دهنده است حال چه برسد به اینکه مجبور باشید در یک جای مشترک مثلا محیط کار یا دانشگاه یا متأسفانه حتی در یک خانه با این شخص آزاردهنده سر کنید. خیلی‌ها اعتقاد دارند این یک فاجعه است اما ما این فاجعه را برای شما تبدیل به یک معمای حل شده می‌کنیم. اگر برای خلاص شدن از تنفر به‌دنبال راه حلی هستید راه حل های زیر را حتما امتحان کنید.

      چرا متنفر می شوید ؟

      هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند که تا به حال از دست کسی عصبانی نشده و برایش دلخوری پیش نیامده است. وقتی از کسی عصبانی هستید یک حس قوی اما ناخوشایند در شما نسبت به فرد مقابل به وجود می‌آید که بیشتر برای خودتان آزار‌دهنده است تا شخصی که از او عصبانی هستید. اما ممکن است این عصبانیت با خوردن یک آب سرد و یا بی‌توجهی به این حس و سکوت از بین برود و در بعضی موارد به خیر و خوشی هم ختم شود اما گاهی اوقات شما از کسی آنقدر بدتان می‌آید که تحمل نگاه کردن و حتی هم صحبتی با او را ندارید. در این مواقع یک حس دشمنی به سراغتان می‌آید که بر آن اساس همه تلاشتان را برای سرکوب کردن آن شخص به کار می‌گیرید. یادتان باشد که بین این ۲ حس تفاوت قائل شوید. تنفر و عصبانیت ویژگی خاص انسان‌های دوپاست. اما تا به حال از خودتان پرسیده‌اید که چه دلیلی باعث می‌شود که از کسی متنفر شوید؟ روان‌شناسانی که در حوزه روابط اجتماعی روی انسان‌ها مطالعه کرده‌اند به این نتیجه رسیده‌اند که عامل تنفر در جدا دانستن فرد از دیگران ایجاد می‌شود. وقتی خودتان را از دیگران جدا بدانید باعث به‌وجود آمدن حس خودخواهی می‌شوید که کسی را جز خودتان نمی‌پذیرید و تنها دنیای خودتان را به دیگران و نوع زندگی شان برتری می‌دهید. اما زمانی که شما خود را درگیر گروه‌های بزرگ‌تر کنید و با اعضای گروه اهداف مشترکی را دنبال کنید این حس خودخواهی شما از بین می‌رود. مفهموم من و تو؛ ما و دیگران را از بین ببرید و با دیگران خود را سهیم بدانید و قبل از تنفر سعی کنید که برای افراد دیگر حقوقی مساوی با خودتان قائل شوید. چه خوب است که از کودکی به فرزندانتان قانون جدایی بین ما و دیگران را نیاموزید تا در آینده تبدیل به آدم هایی خودخواه نشوند.

      وقتی از کوره در می‌روید…

      در اطرافمان انسان‌های زیادی وجود دارند که ما خیلی از آن‌ها خوشمان نمی‌آید اما مجبوریم که با این آدمها زندگی کنیم و ارتباطاتمان را حفظ کنیم اما نکته آزار‌دهنده اینجاست که درک نکردن این دسته از افراد باعث می‌شود که احساسات ما به‌تدریج حالت خصمانه‌ای به‌خود بگیرد و تبدیل به تنفر شود. برای رهایی از چنین موضوعی باید در گام اول یاد بگیرید که چطور افراد را درک کنید. مثلا ممکن است یکی از افراد خانواده‌ یا دوست و همکارتان مدام از شما در مورد یک رفتارتان انتقاد کند و شما حسابی از این موضوع کلافه شوید مخصوصا اینکه بفهمید آن فرد خودش هم آن کار به‌اصطلاح نادرست را انجام می‌دهد. در این شرایط شما مطمئنا حالت دفاعی به‌خودتان می‌گیرید و گاهی از این مرحله هم جلوتر می‌روید و از آن شخص متنفر می‌شوید. در این شرایط بهتر است قدری بیشتر فکر کنید. مثلا ممکن است آن فرد به خاطر اینکه خودش گرفتار یک عادت بد شده یا نتیجه یک رفتار بد را به روشنی تجربه کرده، شما را از آن کار منع کند و انگیزه اصلی این انتقاد در واقع مثبت باشد. برای همین قبل از اینکه از انتقاد و سرزنش کسی نسبت به‌خودتان متنفرشوید سعی کنید که علت اصلی این عمل افراد را درک کنید.

      تحمل دیدن کسی را ندارید

      مشکل اصلی همه انسان‌هایی که به نوعی از یکدیگر متنفر هستند حرف نزدن است. البته نمی شود گفت که حرفی بین این افراد ردوبدل نمی شود بلکه حرف‌ها یا به موقع گفته نمی شوند یا برای دو طرف غیر قابل درک است. قبل از هرچیز سعی کنید که تفاوت دیدگاه و افکار خود و فردی که از او متنفر هستید را درک کنید. در قدم دوم باید به‌دنبال زمان مناسبی برا ی گفت‌وگو باشید.
      اگر در زمانی که با شخص مورد نظر گفت‌وگو می‌کنید او عصبی و کسل باشد، حرف شما تاثیر خوبی را به‌دنبال نخواهد داشت. باید سعی کنید زمانی را انتخاب کنید که هردو نفرتان در بهترین شرایط روحی و جسمی باشد و از آن به بعد در مورد مشکلاتتان با یکدیگر گفت‌وگو کنید اما برای گفت‌وگو بهتر است که تنها به‌دنبال نقاط منفی نباشید و حداقل یکی، دو مورد از خوبی‌ها و نقاط قوت فرد را در نظر داشته باشید. یادتان باشد که شما هرگز نمی توانید آن شخص را نادیده بگیرید. کسانی که ادعا می کنند افکار و نوع احساسات دیگران برایشان اهمیتی ندارد یک دروغ بزرگ و آشکاری را به زبان می‌آورند. همه ما به‌دنبال حس تحسین و مورد پسند واقع شدن هستیم و حتی اگر از کسی متنفر هم باشیم از این حس آزار می بینیم. پس بهتر است به جای نادیده گرفتن افراد سعی در اصلاح روابطمان داشته باشیم.

      انعطاف پذیر باشید

      فراموش نکنید که این انسان‌های روشنفکر و دارای ذهن باز هستند که کمتر از دیگران حس تنفر به دل می گیرند. وقتی ذهن خود را به پذیرفتن دنیاهای متفاوت افراد دیگر باز می کنید و انسان‌ها را همانطور که هستند می پذیرید دیگر به‌دنبال جدا کردن خود از دیگران نیستید و سعی می کنید آن‌ها را هم دوست داشته باشید. اما افرادی که ذهن بسته‌ای دارند و تنها به عقاید و روش‌های خاص زندگی خود پایبندند، متاسفانه هیچ انسانی را وارد دنیای خود نمی کنند و به همین دلیل خیلی زود احساس کینه و نفرت را در خودشان رشد می دهند. ممکن است در طول زندگی با افرادی برخورد کنید که خیلی از آن‌ها خوشتان نیاید اما نباید نام این حس را تنفر بگذارید. شما ممکن است گاهی از آن‌ها عصبانی شوید اما به‌دنبال پایدارکردن این حس و نامیدن آن به نام«تنفر» نباشید. اگر نمی توانید یک جمله مثبت به کسی بگویید حداقل آن را با جمله منفی جایگزین نکنید. به جای اینکه از افرادی که متنفر هستند فرار کنید و مانند یک ترسو عمل کنید، سعی کنید از همین حالا ذهنتان را تغییر دهید و با افرادی که از آن‌ها متنفر هستید ارتباط برقرار کنید.

      با سخاوتمندی تمام ببخشید

      این موضوع قابل درک است که بیشتر از ۳بار نمی‌شود کسی را بخشید. البته کسانی هم هستند که به همان بار اول کفایت می‌کنند اما فراموش نکنید که هیچ‌چیزی به اندازه بخشیدن شخصی که از او متنفر هستید نمی‌تواند به شما کمک کند. شاید این جمله خنده دار به‌نظر برسد اما سعی کنید تا ۱۰بار انسان‌های اطرافتان را که برایتان مشکلی به‌وجود آورده‌اند ببخشید. بخشش های شما روزی نتیجه می دهد. مخصوصا اگر در حق یکی از نزدیکان‌تان باشد. البته این مسئله باز هم به انتخاب شماست که بین تنفر و آزار دادن خود و بخشش یکی را انتخاب کنید.

      یکی از دلایل اصلی که باعث تنفر شما از افراد می‌شود رفتار بی‌ادبانه و خارج از نزاکت است. حتما شما هم با این دسته افراد پرخاشگر برخورد کرده‌اید. این دسته از افراد برای برپا کردن یک جنجال به‌دنبال بهانه هستند و به محض اینکه بهانه‌ای هرچند کوچک دست‌شان آمد چنان آشوبی را به پا می‌کنند که پایانی برایش نیست. اما باز هم دست نگه دارید، قبل از متنفر شدن قدری بیشتر فکر کنید. شما به این اعتقاد ندارید که شرایط انسان‌ها را تغییر می‌دهد؟ اگر به چنین جمله‌ای اعتقاد ندارید بهتر است بیشتر روی آن فکر کنید. هیچ انسانی بی‌دلیل گستاخ و بی‌نزاکت نیست. ممکن است دوران کودکی این شخص سرشار از ناملایمات و زندگی بدون محبت بوده باشد یا آن شخص در حال حاضر مشکلات زیادی داشته باشد که از او چنین شخصیتی ساخته است. یک نکته دیگر اینکه ممکن است پرخاشگری جزو عادات این فرد باشد و در ته دلش هیچ حس خشن و بدی نسبت به شما نداشته باشد. فکر کردن راجع به این مسائل باعث می‌شود در مورد واکنش افراد بیشتر فکر کنید و به جای تنفر علت رفتارهایشان را ریشه یابی کنید. یک‌بار دیگر می‌گوییم: شرایط زندگی ذات افراد را تغییر می‌دهد.

      و اینکه در این مورد همسرتون رو مجاب کنید به مشاوری مجرب مراجعه کنه تا ریشه این همه تنفر رو بتونید پیدا کنید
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

  • مهسا , می 9, 2015 @ 9:55 ق.ظ

    با سلام،من دختری ۲۳ساله هستم ترم چهار بودم با ی پسر همکلاس خودم آشنا شدم که به قصد اول ازدواج جلو اومد اما بعد گفت الان سنمون پایینه و باید همدیگه رو بیشتر بشناسیم من تو اون مدت اصلا باهاش صمیمی نبودم و بیرون هم نمیرفتم چون میترسیدم باعث ابروم بشه دختری هستم که از رابطه های دوستی بدم میومد و این اولین پسری بود باهاش صحبت میکردم،اون همیشه درخواست بیرون رفتن میداد من چون خودداری میکردم قهر میکردیم تا چند ماه ،اما بازم خودش قهر میکرد باز خودش زنگ میزد ی بارم با ی دختر دیدمش که فهمیدم دختره خودش بهش پیشنهاد دوستی داده بود که خیلی برام درد اور بود ،کم کم وابستش شدم طوری که تو مدت قهرمون هر روزش برام سخت میگذشتو گریه میکردم ،اون میگفت دوستت دارم اما میگفت اهل ازدواج نیستم اما به عنوان دوست دختر خیلی دوستت دارم منم چون اینا رو میگفت گولشو نمیخوردم و بیرون نمیرفتم با اینکه دوستش داشتم تا اینکه به خاطر ی سری حرفا رفتم ببینمش که اجازه صحبت نداد و بهم دست زد و منو بوسید خیلی گریه کردمحتی جلو خودش دو بار دیگه هم باز مجبور شدم ببینمش که باز منو بوسید ،هر بار هم که بهم دست میزد تا دو هفته بهم محل نمیداد که خیلی برام عذاب اور بود،فکر کردم دوستم داره که باز فراموشم نمیکنه،اما ی بار بهم گفت دارم نامزد میکنم بهم پیام نده که محل ندادم باز خودش زنگ زد کهشوخی کردم نامزد کجا بود شوخی بود تا ی ماه پیش ی دفعه همینطوری کم محلم کرد بعد باز پیام داد که به خدا دارم نامزد میکنم دیگه بهم پیام نده،جگرم داشت میسوخت ،اون سه سال بازیم داد من دختر پاکی بودم بلد بود چطور وابستم کنه خودش کم محل میکرد باز زنگ میزد اخرشم که اینو گفت،به سختی دارم فراموشش میکنم خانوادم هم در جریان هستن،میخوام بدونم آیا همچین پسرای تو زندگی آیندشون خوشبخت میشن؟آیا گذشته اذیتشون نمیکنه ؟من خیلی دختر احساساتی هستم اونهم با روانم هم درسم و اینکه چون خیلی دوسش داشتم به هیشکی جز اون فکر نمیکردم و همیشه میگفت نمیتونم فراموشت کنم و فکر میکردم چون بهم دست زد و منو بوسید تو ماشینش و منو کاملا میشناسه میاد خواستگاریم اگرم میگفت اهل ازدواج نیستم چون سربازی داشت و فوقشم تموم نبود اما خیلی راحت بهم گفت دارم نامزد میکنم و دیگه بهم پیام نده خیلی درد کشیدم قلبم شکست صبح تا شب یادم به نامردیاش وخوبیای خودم میاد اشک میریزم و به هیچ مردی نمیتونم فکر کنم چون فکر میکنم دیگه نمیتونم عاشق بشم چون تمام احساسامو به پای اون ریختم هنوزم باورم نشده بود اما قسم که میخوره باورش کردم خواهش میکنم بهم بگین چیکار کنم ،میخوام برا ارشد بخونم اما حالم داغونه،انگار بهم شک وارد شده باورم نمیشه اینقد راحت ترکم کرد یعنی اون چطور تونست سریع بره با ی دختر دیگه من همجوره کاراشو بخشیدم گفتم ی بار دیگه بهش مهلت بدم اما اون چون من از بیرون رفتن باهاش ابا میکردم فکر میکرد دوسش ندارم و شاید دوست پسر دارم و سرد شد ازم،من جوانب همه چیو میسنجدیدم که خدا هست و ابروی خانواده دو طرف میره و شخصیت ادم زیر سوال میره،من واقعا دوسش داشتم فکر میکردم اون نمیتونه فراموشم کنه،لطفا راهنماییم کنید

    • Anonymous , می 9, 2015 @ 12:41 ب.ظ

      دوست عزیز تا افراد ساده لوحی مثل شما باشند میدون تاخت و تاز و نابود کردن حرمت و شخصیت برای این افراد باز خواهد بود …
      وقتی برای هیچ و پوچ وابستگی ایجاد میکنید انصافا” چه انتظاری دارید ؟
      بهتره کمی بایستید و موقعیت خودتون رو ببینید که در چه مسیری قدم برمیدارید …
      اگر برای شما شخصیت ، آرامش و آبرو مهم نیست پس ادامه بدید و از کسی هم انتظار کمک نداشته باشید
      ولی اگر در زندگی دوست ندارید مثل عروسک های خیمه شب بازی اسیر دست دیگران باشید پس بهتره روش خودتون رو در زندگی عوض کنید …
      همونطور که ایشون شمارو مثل یک دستمال کاغذی دور انداخت شما هم باید همینکارو با خاطرات و یادش انجام بدید
      و از این اتفاق درس عبرت بگیرید تا کسی با شما وارد روابط رسمی ازدواج نشده هیچ ارزشی جز رسیدن به سکس و … برای شما قایل نیست
      لااقل در روابط دختر و پسرهای به این سبک مشکلات حول این محور چرخ میخوره
      پس دختر اگاهی باشید نه دختری چشم و گوش بسته که به هر طرفی که خواستند شمارو بکشونن

  • آرمان , می 11, 2015 @ 7:48 ب.ظ

    سلام.پسری ۱۸ ساله هستم که حدود ۲سال وخورده ای با یه دختر دوست هستم.تا چند ماه پیش واقعا حس میکردم ک دوسش دارم و عاشقشم و میخوامش و برخلاف حرف خونوادم ک میگفتن ازش جدا شو نشدم.دختر خوب و سالمی هست ولی از نظر رفتار و عقیده باهم فرق داریم.یه مدت حسابی علاقم بهش زیاد میشه و گاهی بخاطر بحث یا دعوا بینمون حسم کم میشه.گاهی میگم حتما باید ازش جدا شم و گاهی میگم ک نمیتونم.
    نمیدونم ک باید باهاش بمونم یا نه.نمیتونم یه تصمیم درست بگیرم و خیلی دارم اذیت میشم ک تکلیفم باخودم مشخص نیست.
    نمیدونم ک واقعا عاشقشم و اگه کات کنم نابود میشم یا حسم فقط وابستگیه و درآینده موقعیت های بهتر گیرم میاد.
    لطفا کمکم کنید…

    • Anonymous , می 12, 2015 @ 12:06 ب.ظ

      دوست عزیز اولا” سن شما برای این روابط کمه چون تازه در بین سن ۲۱ تا ۲۵ سالگی به بلوغ فکری و عاطفی میرسید …به همین خاطره که امروز حسابی سرگردون هستید که چه انتخابی در زندگی داشته باشید …
      در مطلب بالا خودتون گفتید از نظر رفتار و عقیده با هم فرق دارید پس این حرف کافیه که این رابطه رو کات کنید و نگران نابود شدن کسی هم نباشید چون اگر زندگی بدون تفاهم باشه بسیار زود سقوط خواهد کرد …
      مسلما” حسی که امروز دارید وابستگیه برای همین معلق در بین دوست داشتن و نداشتنش هستید

  • سارا , می 13, 2015 @ 11:21 ق.ظ

    با سلام من خانمی ٣٣ ساله و همسرم ٣٧ ساله هستن. دو ساله ازدواج کردیم اما متاسفانه همسرم مشکل نعوظ دارن و هنوز نتونستم دخول کامل داشته باشم و بکارت هم تا اندازه ای از بین نرفته. با تصمیم روانشناس به مادرشون گفتم اما بجای همدردی با حالتی تدافعی بهم گفت من هنوز باورم نمیشه این که دکتر گفته دخول انجام نشده و پسرم هیچیش نیست فقط مال استرسه که قبلا نداشته!!!!! واقعا خستم شده از أین رفتار این خانم دلم میخواد بخاطر همین حرفها از همسرم جدا شم. تا حقیقت رو بفهمه و تنبیه شه. لطفا راهنمایی کنید. با تشکر

    • Anonymous , می 14, 2015 @ 9:37 ق.ظ

      یکی از انواع اختلالات جنسی در مردان، اختلال نعوظ است. ۲ دهه قبل، بیش از ۸۰ درصد موارد اختلال نعوظ در مردان را به عوامل روحی‌روانی نسبت می‌دادند. ولی اکنون با پیشرفت علم و روش‌های تشخیصی، در بیش از ۸۰ درصد موارد، با انجام روش‌های تشخیصی مورد نیاز بیمار می‌توان یک علت عضوی برای اختلال نعوظ پیدا کرد.

      وقتی مردی از اختلال نعوظ رنج می‌برد، ۳ علت بزرگ می‌تواند داشته باشد:

      ۱- علت عضوی: یعنی فرآیند خاصی در بدن مرد سبب اختلال نعوظ شده است؛ به عنوان نمونه، بیماری قند یا دیابت می‌تواند سبب اختلال عروقی و در نتیجه، ناتوانی جنسی مردان شود. یکی از علل شایع اختلال نعوظ مردان، همین بیماری قند است.

      ۲- علت عصبی: این گروه از اختلالات نعوظ در مردان که منشا عصبی دارند، در اصطلاح علمی، نوروژنیک نامیده می‌شوند؛ مانند فردی که دچار آسیب نخاعی (مثلا قطع نخاع) شده یا فردی که دچار بیماری ام‌اس است.

      ۳- علت روانی: این گروه سوم از اختلالات نعوظ در مردان که منشا روانی دارند، در اصطلاح علمی، سایکوژنیک نامیده می‌شوند؛ مانند بیماری افسردگی که در این افراد، میزان شیوع اختلالات جنسی به‌طور قابل توجهی بیشتر از جمعیت عادی است.

      خود علل عضوی یا ارگانیک به ۲ دسته بزرگ تقسیم می‌شوند که عبارتند از:

      هورمونی (مانند افرادی که بیماری غدد درون‌ریز مثل تیرویید یا هیپوفیز دارند) و عروقی (مانند افرادی که دچار شکستگی لگن همراه با ضایعات عروقی می‌شوند یا افرادی که میزان چربی خون آنها خیلی بالاست). خلاصه، اختلالات جنسی انواع مختلفی دارند و بدون تشخیص دقیق، نباید فردی تحت درمان قرار گیرد و تشخیص دقیق نیز نیازمند استفاده صحیح و مناسب از اقدامات پاراکلینیک است.
      پس در این مورد با متخصص ارولوژیست هم مشورت (متخصص مجاری ادراری) تا از نظر جسمی هم بتونید ایشون رو معاینه و بررسی کرده باشید
      در این باره خود شما و همسرتون باید برای زندگی مشترکتون تصمیم گیری کنید چون این مسایل بخش خصوصی زندگی شماست و نباید به دیگران انتقالش بدید

  • mohammad , می 20, 2015 @ 2:56 ب.ظ

    با سلام
    من ۴روزه که عقد کردم ولی الان فهمیدم که خانمم باکره نیست و در به در دنبال دوختن پردش هست البته فکر میکنه من نمیدونم.من چون واقعا دوستش دارم و می دونم که پشیمونه و از قصد این کارو انجام نداده گولش زدن مشکلی با باکره نبودنش ندارم ولی نمیدونم چجوری با خودش مطرح کنم که نره دنبال دوختن پردش

    • Anonymous , می 20, 2015 @ 10:05 ب.ظ

      شرایط خاصیه چون هر رفتاری کنید از نتایج اون با خبر نیستید …که طلب میکنه با توجه به روحیه همسرتون اقدام کنید …
      همسر شما دوست نداره آبروش پیش شما بره و برای همین هم داره تلاش میکنه تا از این موضوع رها بشه …
      پس این که تصمیم بگیرید به ایشون بگید یا نه بستگی به روحیه ایشون داره که چه واکنشی نشون بده ولی اگر گفته بشه میتونه مایه ای برای سرافکندگی ایشون باشه و یا اینکه در اینده شما از این موضوع برای سرکوفت زدن ایشون استفاده کنید
      پس خوب به جوانب کار نگاه کنید و اقدام کنید

  • نگین , می 21, 2015 @ 10:35 ق.ظ

    من خانمی ۳۴ساله هستم و ده ساله ازدواج کردم به خاطر مشکلی که از طرف شوهرم هس هنوز بچه نداریم ودر ضمن من کارشناس مامایی هستم و توی بیمارستان مشغول کار هستم زندگیمون خیلی سرد و بی روح شده من کلا ادم پر انرژی هستم ولی شوهرم خیلی کم اورده و خیلی توی خودش فرو رفته من خیلی تلاش کردم بهش کمک کنم ولی اون خیلی ناامید و سرد زندگی میکنه ومنم دیگه حوصلشو ندارم که بخوام مدام بهش امید بدم در ضمن من به خاطر شغلم خیلی نداشتن بچه رو حس میکنم اینکه هر روز نوزادهایی رو به دنیا بیاری و به خانوادشون تحویل میدی روحیه منو داغون میکنه کمکم کنین چکار کنم در حال حاضر تنها راهی که پیش پای خودم می بینم طلاق!!!!!!!!!!!!!!!!!هس

    • Anonymous , می 23, 2015 @ 9:37 ق.ظ

      دوست عزیز شما ۳۴ ساله هستید پس نمیشه گفت که با احساسات صحبت میکنید … توصیه اکید اینه که اول با شوهرتون صحبت کنید تا از این استرس و نگرانی رهایی پیدا کنه به هر حال راه های درمانی زیادی وجود داره که میتونید امتحان کنید … اگر با شما همراه شد که میتونید با امید بیشتری ادامه بدید و اگر لازم بود مشاوره ای حضوری با مشاروی مجرب هم انجام بدید … در غیر اینصورت راه جدایی باقی می مونه که مسیرش کاملا” مشخصه … ولی باید منطقی فکر کنید و قاطعانه عمل کنید
      چون با تفاسیری که شما گفتید طلاق عاطفی بین شما اتفاق افتاده شاید بشه بدون بچه زندگی کرد وی بدون امید و انگیزه واقعا” زندگی سخت خواهد بود

  • نازی , می 25, 2015 @ 8:32 ب.ظ

    با سلام خانم۳۰ساله هستم که مدت ۷سال با پسر بسیار محترمی دوست ورابطه عمیقی داشتم اما واسه شرایط من ازدواج کردم و الان سه ساله که ازدواج کردم اما متاسفانه نتونستم رابطه خوبی با شوهرم برقرار کنم و اون هم نتونسته با دختر دمه ای ازدواج کنه یا حتی دوست بشه و منتظر من مونده الان اصلا شرایط روحی و فکری خوبی ندارم سر دوراهی موندم لطفا راهنمایی کنید

    • Anonymous , می 26, 2015 @ 4:41 ب.ظ

      دوست عزیز سر چه دو راهی موندید ؟
      شما برای ازدواج شرایط خاصی مد نظرتون بوده که ایشون نداشته و شما هم ازدواج کردید
      مثل هزاران انسانی که ما از کنارشون رد میشیم و گاها” احساسی هم بهشون داریم ولی زندگی مسیری که ما انتخاب کردیم رو طی میکنه
      شما با ایشون ازدواج نکردید و جو رو طوری به وجود اوردید که سه ساله این پسر به خاطر شما منتظره و همین تفکرش روی زندگی شما و شوهرتون تاثیر منفی گذاشته … پس لازمه تا تکلیف خودتون رو با این شیوه زندگی روشن کنید …
      پس مشاوره ای حضوری با مشاوری مجرب انجام بدید و یا خودتون با منطقی فکر کردن به نتیجه برسید چون سنتون طوری هست که بتونید در زندگی تصمیماتی قاطع بگیرید

  • زهرا , می 29, 2015 @ 8:18 ب.ظ

    سلام من دختری ۱۷ ساله هستم فرهنگ شهرمون طوری هست که زود ازدواج میکنن من الان سه ماهه که نامزد دارم ایشون خیلی فردی موفق ولی من اصلا اعتماد به نفس ندارم و نمیتونم از حق خودم دفاع کنم و ازش می ترسم به خاطر همین ایشون از رفتار من ناراضین ولی من خیلی دوسش دارم….چه کار کنم؟

    • Anonymous , می 30, 2015 @ 11:01 ق.ظ

      اعتماد به نفس به این معناست که از ارزش‌ها و مهارت‌هایتان در زمینه‌های مختلف آگاه باشید و قادر باشید به گونه‌ای رفتار کنید که این ارزش‌ها را به دیگران نشان دهید.در نظر داشته باشید که داشتن اعتماد به نفس با تکبر و پایین بودن سطح اعتماد به نفس متفاوت است.منظور از تکبر این است که در موضوعی خاص خود را نسبت به آنچه که هستید بهتر و بالاتر بپندارید و پایین بودن سطح اعتماد به نفس به این معناست که ارزش خود را نسبت به آنچه که در واقع هستید پایین تر قلمداد کنید.اگر اعتماد به نفستان متناسب باارزش‌هایتان باشد و بتوانید بر این اساس رفتار کنید به اعتماد به نفس صحیح و مناسب دست یافته‌اید.

      چرا تعریف اعتماد به نفس مهم است؟ اگر قصد دارید به سطحی از اعتماد به نفس دست یابید که به نفعتان است (نه سطحی که برایتان مضر است) ضروری است که از هدف خود مطلع باشید. مثبت اندیشیدن بیش از حد لزوماً سودمند نیست و ممکن است که شما را از هدفتان دور کند. در برخی موارد از این طرز تفکر به عنوان اثر Dunning-Kruger یاد می‌شود و این زمانی است که فرد توانایی‌های خویش را بیش از حد توان خود تصور کرده و از اعتماد به نفس کاذب برخوردار است.

      مسئله مهم چیست؟

      اعتماد به نفس از جمله ویژگی‌های خوب هر فرد است.اگر قرار باشد توضیح دهیم که چرا بهتر است هر فرد خواستار اعتماد به نفس باشد،تنها می‌توانیم به یک نظریه مبهم اشاره کنیم. خوشبختانه دانش به یاری ما شتافته است. در زیر به مواردی می‌پردازیم که باعث تقویت اعتماد به نفس می‌شوند.

      داشتن اعتماد به نفس بیشتر از نظر احساسی مهم است تا جذابیت فیزیکی

      طبق مطالعات صورت گرفته توسط مجله بین‌المللی Cosmetic Science با دادن اودکلن به مردان می‌توان اعتماد به نفسشان را تا حدی بالا برد که حتی در عکس نیز جذاب به نظر برسند. همچنین تحقیقات دانشگاه وبستر حاکی از آن است که تنها لبخند زدن خانم‌ها برای گذاشتن قرار ملاقات کافی است.

      Confident-Couple

      بر اساس تحقیقات مجله روانشناسی اجتماعی و شخصیتی، هنگامی که در یک رابطه موفقیت یا موقعیت اجتماعی زن از مرد بالاتر باشد، مرد احساس ناخوشایندی نسبت به خود و این رابطه پیدا می‌کند. البته از نظر اخلاقی این موضوع صحیح نیست که موفقیت زنان باید کمتر از مردان باشد. در چنین شرایطی مردان می‌بایست تلاش کنند تا اعتماد به نفس خود را بالا ببرند.

      کسب زودهنگام اعتماد به نفس در زندگی باعث آسایش و راحتی در محل کار خواهد شد

      Confidence-at-work

      جای هیچ‌گونه تعجبی نیست که داشتن اعتماد به نفس کافی در محل کار،باعث موفقیت شما خواهد شد.مطالعات آزمایشی صورت گرفته در دانشگاه ملبورن نشان داده است که بین داشتن اعتماد به نفس در مدرسه و موفقیت‌های کاری در جوانی رابطه وجود دارد.

      این موضوع تنها به موفقیت در کار مربوط نیست.تحقیقات دانشگاه تگزاس حاکی از آن است که دانش‌آموزانی در توانایی و کارهایشان اعتماد به نفسشان بالا می رود،حتی هنگامی که مورد انتقاد قرار می‌گیرند،در آینده عملکرد بهتری خواهند داشت نیست به دانش‌آموزانی که به آن‌ها گفته می‌شود استانداردهایشان را ارتقا دهند.

      داشتن اعتماد به نفس بیش از حد نیز گاهی اوقات سودمند است

      طبق تحقیقات دانشگاه ادینبرگ و دانشگاه سان دیاگو کالیفرنیا هنگام بحث پیرامون موضوعی خاص،اگر این امکان را می‌دهید که نتیجه دلخواه را نمی‌گیرید و موضوع بحث نیز برایتان ارزشمند است، داشتن اعتماد به نفس زیاد منجر به پیروزی می‌شود.داشتن اعتماد به نفس کمک می‌کند به نتیجه دلخواه خود برسید،حتی اگر حق با شما نباشد.

      کارهایی که باعث تقویت اعتماد به نفس می‌شوند

      صحبت کردن پیرامون اعتماد به نفس مثل این است که بخواهیم مکانیک کوانتوم را از طریق رقص توضیح دهیم.تفاوت میان اعتماد به نفس و تکبر واضح و روشن است.اعتماد به نفس ندارید؟چاره کار چیست؟ “بهتر باش” توصیه مناسبی نیست.بنابراین راه تقویت اعتماد به نفس چیست؟

      Confidence-sport

      ورزش کردن: اثر ورزش کردن بر روی اعتماد به نفس قابل چشم‌پوشی نیست.هنگام ورزش کردن،بدن ماده‌ای به نام اندورفین آزاد می‌کند که باعث احساس شادی و رضایت در فرد می‌شود. پس از ورزش به این باور می‌رسید که کار مفیدی انجام داده‌اید.ورزش کردن در طولانی مدت باعث سلامتی و شادابی هر چه بیشتر جسم می‌شود.

      به دنبال پوشیدن لباس‌های بهتر باشید

      اگر تا کنون اقدامی در جهت بهتر کردن پوشش خود انجام نداده‌اید،حتماً از تأثیر مهم ظاهر بر روی اعتماد به نفس غافل بوده‌اید. همه چیز از نوع لباس گرفته تا رنگ عینک شما بر قضاوت و دید مردم در مورد شما اثر دارد. هنگامی که نحوه پوشش شما همگام و همسو باشد با طرزی که دوست دارید مردم شما را ببینند و قضاوت کنند،اعتماد به نفس را نیز به دنبال خواهد داشت.

      Confident-boy

      ژست‌های موثر را بیاموزید

      نحوه عملکرد مغز تحت تأثیر کارهایی است که جسم ما انجام می‌دهد.طبق تحقیقات دانشگاه اوهایو،برخی از حالات و وضعیت‌های جسم، مانند کشیدن دست‌ها در هوا، سطح تستوسترون را در بدن افزایش می‌دهد و باعث می‌شود احساس اعتماد به نفس بیشتری داشته باشیم.

      پیرامون مباحثی صحبت کنید که از آن‌ها آگاهی کامل دارید

      اطلاعات هر فرد پیرامون موضوعی خاص ممکن است بیش از سایرین باشد. ممکن است اطلاعات شما درباره UPS راه‌های کشتی‌رانی بسیار دقیق باشد (و قادر باشید به راحتی توضیح دهید که چرا تحویل یک بسته پستی از تنسی به جورجیا سه روز به طول می‌انجامد.) یا آگاهی داشته باشید که کدام نوع از k401 می‌تواند برای سرمایه شما بیش‌ترین بازده را داشته باشد و یا اطلاعات جامعی از فوتبال داشته باشید که دیگران قادر نباشند حتی مثالی در این زمینه بزنند.

      توضیح مقدمه‌ای پیرامون موضوعی که از آن کاملاً مطلع هستید باعث افزایش اعتماد به نفس شما می‌شود. شما از نقاط قوت خود در زمینه‌های مختلف آگاهی دارید( از مسائلی مطلع هستید که دیگران اطلاعات کمتری در آن زمینه دارند) با بحث و صحبت در این زمینه‌ها می‌توانید ارزش دانشتان را اثبات کنید. صحبت کردن درباره برخی از موضوعات دشوار است چرا که کمتر کسی حاضر به گوش دادن به آن‌هاست.اما اگر شخصاً در صحبت کردن مشکل دارید می‌توانید در بحث‌ها شرکت کرده و از توصیه‌های دیگران استفاده کنید.( مانند توصیه‌های ما)

      Winning-girl-confidence

      در مسابقاتی که در آن‌ها مهارت دارید شرکت کنید

      می‌دانم به چه چیز فکر می‌کنید. چگونه رقابت کردن با افرادی که سطحشان از من پایین تر است می‌تواند به اعتماد به نفس من کمک کند؟ پیش از هر چیز، حتی با پرسیدن این سؤال نیز مانند یک برنده فکر کرده‌اید. برنده شدن در یک مسابقه اثراتی به همراه خواهد داشت که باعث افزایش اعتماد به نفس می‌شود. مطالب پیرامون سطح اعتماد به نفس دانش‌آموزان ابتدایی و اثر آن بر شغل آینده‌شان را به خاطر دارید؟

      این ایده که بازیکنان جوان هاکی که متولد نیمه اول سال هستند نسبت به بازیکنانی که نیمه دوم سال متولد شده‌اند موفق‌ترند، مطلبی است که در کتاب Outliers به آن اشاره می‌شود. دلیلش چیست؟ چون تنها دانش‌آموزانی که تا اول ژانویه به دنیا آمده بودند اجازه بازی در تیمی با آن رده سنی خاص را داشتند و بازیکنی که در دوم ژانویه ده ساله می‌شد،در کنار کسی بازی می‌کرد که تا یازده ماه آینده ده سالش تمام نمی‌شد. با وجود اینکه این موضوع موفقیت را تضمین نکرده است حضور در تیمی که اعضایش از آمادگی کمتری نسبت به شما برخوردارند،می‌تواند باعث ارتقای اعتماد به نفس شما شود و شما را برای گام‌های بعدی آماده می‌کند. همچنین باعث می‌شود افراد بیشتری به سطح آمادگی و مهارت شما توجه کنند (که اعتماد به نفستان را بیشتر بالا می‌برد) تذکر این نکته مهم است که این روش به این منظور نیست که شما باید با دیگران رقابت کنید. هدف این است که کاری انجام دهید تا مهارتتان توسط دیگران تأیید شود.

      خصوصیات نامطلوب خود را اصلاح کنید

      هرچند گفتن آن آسان نیست،برخی اوقات مشکل طرز نگرش و یا احساسات شما نیست.گاهی اوقات تغییر ضروری است.این بدان معنا نیست که شما انسان بدی هستید و یا از مهارت کافی برخوردار نیستید،بلکه بدان معناست که اگر قصد دارید اعتماد به نفستان را در موضوعی خاص بالا ببرید،بهترین راه این است که مهارت‌های خود را ارتقا دهید.از این که قادر به گیتار زدن نیستید احساس بدی دارید؟بیشتر تمرین کنید. با بحث پیرامون مسائل سیاسی و اقتصادی احساس بی‌استعدادی می‌کنید؟ در این خصوص بیشتر مطالعه کنید. حتی می‌توانید از دیگران کمک بخواهید. پذیرفتن این موضوع که اطلاعاتتان راجع به موضوعی کامل نیست ایرادی ندارد، اما تظاهر به دانستن در صورتی که اطلاعاتی ندارید به اعتماد به نفستان کمک نمی‌کند.

      در آخر، تمامی این روش‌ها پیرامون یک موضوع است: انجام کارهایی که در آن مهارت دارید احساس رضایت را برایتان به ارمغان می‌آورد.هیچ راه تضمین شده‌ای وجود ندارد که یک شبه اعتماد به نفستان را به ۱۰۰ درصد برساند.اما با ممارست و تمرین نتیجه مطلوب به دست خواهد آمد.
      پس در این مورد با مشاوری مجرب مشورت کنید … حضورا”

  • زهرا , می 30, 2015 @ 12:42 ب.ظ

    سلام ممنون از راهنماییتون ولی نامزدمرفتار منو بچه گانه قلمداد میکنه و اصلا در کنار من احساس رضایت و ارامش نمیکنه میگه باید رفتارت خانومانه باشه…رفتارش تازگیا بامن خیلی سرد شده و تصمیم گرفته با من کات کنه ولی من چون دوسش دارم وشرایط شهر کوچک این امکان رو به من نمیده.چون همیشه برای من فقط درس خوندن مهم بود به خانومانه رفتار کردن توجه نمی کردم ولی میخوام خودمو از نو بسازم ایا خودم میتونم یا با کمک مشاور؟در صورت لزوم مشاورمجرب پیشنهاد کنین یا کتاب یا سی دی های اموزشی

    • Anonymous , می 31, 2015 @ 12:17 ق.ظ

      در این مورد اگر ایشون تصمیمش رو برای کات کردن گرفته امتیاز منفی بدی به این رابطه داده
      و شما هم در حال حاضر قراره گدایی این عشق رو بکنید … اینو بدونید ایشون باید شمارو همونطور که هستید قبول کنه و گرنه هیچ کسی نمیتونه برای تمام عمر نقش بازی کنه …ولی میتونید با مشاوری مجرب در شهرتون مشورت کنید تا روش هایی رو برای تغییر در رفتارتون به شما پیشنهاد کنه

  • مریم ۲۴ , می 31, 2015 @ 3:16 ب.ظ

    سلام من خیلی تنهاهستم۲۴ سالمه ولی مثل بجه هاباهام رفتارمیکنن همش توخونه ام و افسرده شدم لطفامنوراهنمایی کنید

    • Anonymous , ژوئن 1, 2015 @ 10:19 ق.ظ

      دوست عزیز میتونید در خانه خودتون رو به پرورش گل و یا نگهداری پرنده ای مشغول کنید
      به هر حال خانواده ها در زندگی امروز بسیار نگران هستند و همین نگرانی باعث میشه ارتباط فرزندان رو با محیط بیرون بگیرن که همین انزوا میتونه در آینده بسیار در زندگی فرد تاثیر منفی بگذاره
      پس باید در این خصوص رفتاری خوب و قاطع ارائه بدید تا شما رو به عنوان فردی شایسته با رفتاری قاطع بشناسند

      ما امیدواریم که تنهایی خودش از بین خواهد رفت وبنابراین هیچ کاری برای رفع آن انجام نمی‌دهیم و اجازه می‌دهیم که ما را در بربگیرد. شگفت آور این که در بعضی از موارد حتی ما به این احساس خوشامد می‌گوئیم و….
      تنهایی
      تنهایی نوعی احساس تهی بودن و خلاء درونی است. شما احساس انزوا کرده و از دنیا جدا می‌شوید،‌ از کسانی که دلتان می‌خواست با آنها رابطه داشته باشید،‌می‌برید.
      انواع و درجات مختلفی از احساس تنهایی وجود دارد . شاید تنهایی را به صورت یک احساس مبهم از درست نبودن امور تجربه کنید. این حالت نوع خفیف احساس تهی بودن است. شاید هم تنهایی را به صورت محرومیت و درد بسیار شدید تجربه نمائید.
      یک نوع ازتنهایی به گم کردن یک شخص خاص، بدلیل مرگ او یا دوری‌اش مربوط می‌شود. نوع دیگر تنهایی ناشی از فقدان تماس با مردم است به این دلیل ممکن است واقعا بصورت فیزیکی به خاطر کار در شیفت شب یا اقامت در ساختمانی که مردم بندرت به آنجا رفت وآمد می‌کنند، از دیگران جدا شده باشید. شما حتی ممکن است از نظر عاطفی احساس تنهایی کنید، در حالی که در میان مردم هستید ولی در برقراری رابطه با آنها دچار مشکل باشید.
      احساس تنهایی با تنها بودن صرف متفاوت است
      در اینجا ضروری است که تأکید شود احساس تنهایی مساوی با تنها بودن نیست . هر شخصی همیشه زمانی را برای تنها بودن در نظر می‌گیرد . تنها احساس تنها بودن و غمگین شدن به خاطر آن است والبته همه ما گاهی احساس تنهایی می‌کنیم .فقط زمانی که در دام تنهایی‌گیر می‌افتیم، آن تبدیل به یک مشکل واقعی می‌شود.
      چطور ممکن است در احساس تنهایی مان نقش داشته باشیم
      تنهایی یک احساس انفعالی است . ابقا و تداوم آن ناشی از اجازه منفعلانه ما ازیک سو وانجام ندادن هیچ چیزی برای تغییر آن از سوی دیگر است. ما امیدواریم که تنهایی خودش از بین خواهد رفت وبنابراین هیچ کاری برای رفع آن انجام نمی‌دهیم و اجازه می‌دهیم که ما را در بربگیرد. شگفت آور این که در بعضی از موارد حتی ما به این احساس خوشامد می‌گوئیم. پذیرفتن تنهایی و غرق شدن دراحساسات مرتبط با آن معمولا به احساس افسردگی و درماندگی منتهی می شود، آن نیز به نوبه خود، به احساس انفعال بیشتر و افسردگی افزونتر منجر می‌گردد.
      جان کاسیوپو، محقق دانشگاه شیکاگو و نویسنده پژوهش “اثرات بیولوژیکی تنهایی” نتایج تحقیقات خود را در نشست علمی روانشناسی اجتماعی، اعلام کرد.
      بر اساس نتایج این تحقیقات، رابطه‌ای میان تنهایی و بروز مشکلات قلبی و عروقی، بروز التهاب در بدن، مشکلات یادگیری و نقص حافظه وجود دارد. تنهایی دارای اثرات منفی متعددی است که در یافته‌های این پژوهشگر به آنها اشاره شده است.
      تنهایی و مشکلات قلبی و عروقی
      این پژوهشگر، در بررسی‌های خود دریافت، رابطه‌ای میان تنهایی و سخت شدن شریان‌های خونی که منجر به افزایش فشار خون می‌شود، وجود دارد.
      تنهایی باعث افزایش ترشح هورمون استرس کورتیزول و بالا رفتن فشار خون می‌شود؛ به حدی که فرد در آستانه منطقه خطر و احتمال سکته مغزی و قلبی قرار می‌گیرد.
      سیستم گردش خون افراد منزوی ضعیف است و این وضعیت، عملکرد قلب را دشوار می‌سازد. شیوع مشکلات قلبی و عروقی در این گروه بیش از سایر افراد گزارش شده است.
      تنهایی و ضعف سیستم ایمنی
      محققان تغییراتی در برخی از ژن‌های سیستم ایمنی افراد تنها مشاهده کرده‌اند. برخی از ژن‌های کلیدی و مهم که در واکنش‌های ضد ویروسی و تولید آنتی بادی نقش دارند، در بدن این افراد دچار تغییراتی می‌شوند که باعث تضعیف عملکرد سیستم ایمنی در مقابل حملات ویروسی خواهد شد.
      تنهایی و مشکلات خواب
      دیگر یافته‌های این پژوهش حاکیست: سیستم ایمنی باید بین حملات ویروسی و تهاجم باکتریایی یکی را انتخاب کند. در بدن افراد منزوی که جهان را مانند یک مکان تهدیدآمیز می‌بینند، ‌سیستم ایمنی به جای تمرکز بر تهدیدات ویروسی،‌ حملات باکتریایی را انتخاب می‌کند. در این حالت بدن بدون حفاظت ضد ویروسی و تولید آنتی‌بادی مستعد ابتلا به بیماری‌های ویروسی می‌شود و در نتیجه توانایی برای مقابله با بیماری‌هایی از جمله سرطان به پایین‌ترین حد خود می‌رسد.
      افراد منزوی و تنها از خطر بالای ابتلا به سرطان و بیماری‌های ویروسی برخوردار هستند.
      تنهایی و مشکلات خواب
      نتایج پژوهش یاد شده نشان می‌دهد: کیفیت خواب در افراد تنها، تنزل پیدا کرده و بر سلامت جسمی و روحی آنها اثر منفی می‌گذارد؛ فرد در طول شب بارها از خواب بیدار می‌شود و طول زمان واقعی خواب بسیار کم است.
      تنهایی و دید منفی نسبت به اجتماع
      یافته‌ها حاکی از آن است که میزان واکنش شدید به رفتارهای منفی دیگران در افراد منزوی بیشتر از سایرین است. از نظر افراد تنها، دنیا جای امنی نیست و این حس را به دیگران نیز القا می‌کنند. افراد تنها غمگین هستند و باعث ایجاد ناراحتی، سرخوردگی، ناامنی جسمی و روحی در دیگران می‌شوند.
      رهایی از تنهایی
      برای متوقف کردن احساس تنهایی، اول باید بپذیریم که احساس تنهایی می‌کنیم. گاهی اوقات پذیرفتن آن کاری مشکل است .سپس باید احساس تنهایی را به شیوه‌ای ابراز داریم. می‌توانیم آن را در دفترچه یادداشت روزانه بنویسیم، یا از طریق نوشتن یک نامه تخیلی به یک دوست یا فامیل ابراز داریم، از طریق کشیدن و رنگ کردن یک تصویر، دعا و نیایش با خداوند یا انجام هر کار دیگری که باعث ابراز احساسات درونی‌مان گردد(شامل صحبت با دیگران) نیز می‌توانیم احساس تنهایی‌مان را بیان داریم.
      بیان این احساسات ممکن است به کشف این نکته منجر شود که ما چیزهای زیادی را احساس می‌کنیم که با حساس تنهایی‌مان مرتبط هستند، از قبیل غمگینی، خشم و ناکامی. ممکن است قادر به شناسایی نواحی باشیم که این احساسات از آنجاها می‌آیند‌، یعنی متوجه شویم که چگونه با زندگی ما ارتباط یافته‌اند. به موازات توانایی‌مان در دیدن این ارتباط، توانایی‌مان در تغییر آنها نیز افزایش می‌یابد.
      به طور کلی به نظر می رسد، آموزش مهارت‌های اجتماعی برای ایجاد نگرش مثبت نسبت به اجتماع و جمع کردن افراد دور هم برای گذراندن اوقات فراغت در محیطی شاد، بهترین راه کمک به افراد منزوی و تنهاست.

  • آرمان , ژوئن 2, 2015 @ 10:48 ب.ظ

    سلام.
    مدتیه ک با دختری دوست هستم و واقعا دوسش دارم.قبلا بهم گفته بود ک جن ها اذیتش میکردن و من جدی نگرفتم و گفتم حتما الکی گفته.ولی جدیدا واقعا جن ها میرن تو وجودش و کلا حالتش عوض میشه و واقعا کارای وحشتناکی میکنه.مثلا چاقو میگیره دست میگه میخوام بکشم خودمو یا چاقو میده دس بقیه میگه بکن تو شکمم و ب هرصورت دعا یا هرجیزی خوب ک میشه خودش میگه هیجی از اینایی ک میگیم یادش نمیاد.یا وقتی اینجور میشه و قران خونده میشه خیلی پریشونتر میشه.واقعا وحشتناکه و مثل این فیلماست.هضم اینکه همجین جیزی هست خیلی برام سخته.
    چیکار باید بکنم؟جیکار کنم ک کلا خوب شه؟؟کلا جیکار باید بکنم؟کمکم کنید توروخدا…

    • Anonymous , ژوئن 3, 2015 @ 4:04 ب.ظ

      جن ها در چه صورتی مزاحم انسان میشوند؟ شما چه راه حل هایی پیشنهاد میکنید که صد در صد تضمین میکنید اگر ما آن کارها را انجام بدیم جن ها مزاحم ما نمیشوند؟ مثل گذاشتن نمک زیر بالشت!! آیا این خرافات است یا کاربرد دارد؟

      خداوند در آیه‏ ى ۲۷۵ سوره‏ى بقره مى‏فرماید: کسانى که ربا می‏خورند (در قیامت) برنمی‏خیزند مگر مانند کسى که بر اثر تماس شیطان دیوانه شده (و تعادل خود را نمی‏تواند حفظ کند گاهى زمین مى‏خورد و گاهى به پا می‏خیزد). مرحوم علامه طباطبایى در تفسیر این آیه می‏فرماید: اگر چه آیه دلالت ندارد که هرگونه جنون و دیوانگى ناشى از تماس شیطان باشد و لکن اشاره‏اى است بر این که بعضى از دیوانگی‏ها از ناحیه شیطان است…

      و همین‏طور آیه دلالت بر این نمى‏کند که این گونه تماس فعل خود شیطان باشد براى این که شیطان به معناى شریر (شرور- مردم‏آزار) است که هم بر ابلیس اطلاق میگردد و هم بر انسان‏هاى شریر و هم جنّیان شریر و ابلیس هم از طایفه جن است. اما آن چه یقینى است از دلالت آیه این است که براى جنّ در این گونه تماس (که حاصل آن دیوانگى است) شأنى است ولو این که همه‏ى آن‏ها این گونه نباشند ((۱)).

      اما این گونه نیست که شیطان سلطه ‏اى قهرى و غیراختیارى بر انسان داشته باشد، بلکه سلطه شیطان، همه سلطه ‏فتنه و غرور است به این معنى که انسان را دعوت به آلودگى می‏نماید و به عبارت دیگر در راه هدایت دام می‏گستراند، به فرموده قرآن: (اى شیطان) بر بندگانم تسلط نخواهى یافت مگر گمراهانى که از تو پیروى مى‏کنند ((۲)).

      نتیجه این که شیاطین و جنیان هیچگونه تصرف و سلطه قهرى و غیراختیارى بر انسان ندارند و هرگونه انحرافى از ناحیه آن‏ها در مورد انسان صورت میگیرد همراه با اختیار آدمى است، اما این که بعضى سختیها در زندگى انسان از ناحیه شیاطین است شکى نیست که همه براى آزمایش و امتحان ماست. از این رو تفاوت است میان انحراف و سختى. انحراف براى مؤمنین نیست، اما چه بسا سختى براى آن‏ها باشد.

      اما راه علاج و درمان نیز گوناگون است، از آن جمله:

      ۱٫ دورى از تنهایى.

      ۲٫ تغییر مکان و محل زندگى اگر چه به طور موقت.

      ۳٫ صدقه دادن.

      ۴٫ خواندن سوره هایى از قرآن مانند «چهار قل» و آیه «و ان یکاد».

      ۵٫ در نهایت مراجعه به برخى از کسانى که توانایى رفع آزار جن ها را دارند.

      زاهد ار رندى حافظ نکند فهم چه باک دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند

      (مضمون مصراع دوم، ترجمه‏ى روایتى است از حضرت على (ع): البیت الّذى یقرء فیه القرآن و یذکر الله عزّ و جلّ فیه، تکثر برکته و تحضره الملائکه و یهجره الشیطان خانه‏ اى که در آن قرآن قرائت شود، و یاد خداوند در آن‏خانه مرتب انجام شود، برکت آن خانه زیاد شود و ملائکه در آن خانه حاضر گردند و شیطانها از آن خانه بیرون روند. (دیوان حافظ دکتر انجوى شیرازى))

      ما در پاره‏اى خبرها درباره شرارت‏ها، وسوسه‏ها و تهاجم‏هاى شیطان‏هاى جنّى مطالبى را می‏شنویم یا میخوانیم و با استفاده از قرآن کریم پى می‏بریم که شیطان معنى وسیعى دارد و به معنى هر موجود سرکش و طغیانگر و موذى است، لذا در قرآن به انسانهاى پست و خبیث و طغیانگر نیز شیطان گفته شده است.. سوره انعام، آیه ۱۱۲٫

      در سوره ناس چنین می‏خوانیم: «بگو پناه می‏برم به پروردگار مردم، خدا و معبود مردم، از شرّ وسوسه ‏هاى شیطان و موجود شرورى که همواره ظهور می‏کند و سپس پنهان میشود و براى تصرّف دل حمله و گریز دارد.. آن که در سینه‏ هاى مردم وسوسه می‏کند خواه از جنس جن باشد و خواه از جنس انسان»

      بنابراین، انسان باید پیوسته از شرّ شیطانهاى جنّى و انسى به خدا پناه ببرد. البته همه جنیان شیطان نیستند شیطان جنّى آن جنى است که کافر است و اسلام نیاورده و کارش خرابى و شرارت و شیطنت است.

      مطلب دیگر این است که منظور از ظهور جنّ و شیطان این نیست که از ماهیّت حقیقى خود خارج شوند و تغییر ماهیت بدهند بلکه به این معنى است که در قوّه حسّ و ادراک انسان به صورتهاى مختلفى محسوس مى‏شوند. به همین جهت، گاهى جنیان به صورت یک آرم، گاهى موجودات کوچک، گاهى موجودات بزرگ با بدنها و چشمها و موهاى عجیب متمثّل مى‏شوند و شیطان نیز بصورت یک پیرمرد، گاهى بصورت جوان و ظاهر شده است. در خبرى مى‏خوانیم که شیطان انگشت پاى مبارک امام سجاد (ع) را در حال نماز نیش مى‏زند و مى‏خواهد حضرت را از توجه در نماز غافل سازد ولى امام با ذکر الهى از شرّ او نجات می‏یابد.

      شیطان براى عموم مردم از طریق ایادى و لشگریانش لغزشگاههایى بوجود مى‏آورد تا مردم را از یاد خدا غافل ساخته، به گناهان سوق دهد. درباره‏ى کسانى که به سیر و سلوک و تهذیب نفس روى مى‏آورند شیطان از نیروهاى قویترى استفاده مى‏کند و به تعبیرى از عوامل اجرایى ویژه خود براى فریفتن و گمراه ساختن آن‏ها بهره میی‏برد هر چه سالک در تهذیب نفس تلاش بیشترى مى‏کند بیشتر مورد هجوم شیطان و عوامل او قرار مى‏گیرد تا جائى که خود شیطان یعنى شیطان اصلى که آدم و حوا را اغوا کرد (ابلیس) براى اولیاء الهى تمثل پیدا مى‏کند و به طرق مختلف ایشان را از سلوک الهى باز می‏دارد یکى از کارهاى شیطان در این مرحله این است که پاره‏اى کارهاى مستحبّى را براى سالک جلوه و طول مى‏دهد و او را به مستحبات چنان مشغول می‏سازد تا از امور اصلى دینى (واجبات) خود باز ماند.

      اساتید و مشایخ ما براى مقابله با وسواس شیطانى و محفوظ ماندن از شرارتهاى شیاطین جن و انس دستورالعمل‏هایى می‏دهند که ما در خصوص مشکل شما برداشت و توصیه ‏هایى ویژه‏اى داریم که انشاء الله جامه ‏ى عمل میپوشید.

      الف) اگر ترس از هر موجودى سبب شود که فرد نسبت به تهجّد و شب‏ زنده‏ دارى، نماز و دعا سست شود این همان دام شیطان است. کم توجهى به امور عبادى، نوعى عقب‏نشینى و تسلیم شدن سالک محسوب مى‏شود. سالک الهى، با استفاده از عبادت و یاد خداوند متعال از مکر، وسوسه و شرّ هر موجودى در امان خواهد ماند به هر مقدارى که سالک به اعمال صالحه روى مى‏آورد، به همان نسبت تحت ولایت و سرپرستى خداوند قرار مى‏گیرد و شیطان هرگز بر او تسلّطى نخواهد داشت.

      همانگونه که خداوند می‏فرماید: «انّ عبادى لیس لک علیهم سلطان تو (اى ابلیس) هرگز بر بندگان من تسلّط نخواهى یافت» (سوره حجر، آیه ۴۲ (خود ابلیس هم اعتراف مى‏کند که من بر بندگان مخلص سلطه‏اى ندارم. «و لاغوینّهم اجمعین الّا عبادک منهم المخلصین بطور حتم آدمیان را اغوا و گمراه خواهم ساخت مگر بندگان مخلص تو را (حجر، آیه ۳۹ و ۴۰ ((که بر ایشان قدرت نفوذ ندارم)

      آرى خداوند ولى و سرپرست صالحان است- خداوند ولّى و سرپرست مؤمنان است.

      ب) امام صادق (ع) چه زیبا و متین فرموده‏اند: در شگفتم براى کسى که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حسبنا الله و نعم الوکیل» (سوره آل عمران، آیه ۱۷۳ (پناه نمییبرد زیرا که خداوند عزّوجل به دنبال ذکر یاد شده فرموده: پس (آن کسانى که به عزم جهاد خارج گشتند و ترساندن شیاطین در آن‏ها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسّک جستند) همراه با نعمتى از جانب خداوند (عافیت) و چیزى که زائد بر آن (سود در تجارت) بود، بازگشتند و هیچگونه بدى به آنان نرسید. رساله ‏ى «نور على نور»، در ذکر و ذاکر و مذکور، علامه حسن زاده آملى.

      ج) چهار «قل» را مداومت نمائید یعنى سوره‏هاى «توحید»، «فلق»، «ناس» و «کافرون» را دائما مخصوصا به هنگام خواب ذکر نمائید.

      د) صدقه

      بدهید به فرموده آیت‏الله شیخ حسنعلى اصفهانى در کتاب نشان از بی ‏نشانها، هر روز اگر چه به مقدار کم صدقه بدهید.

      ز) توسل به چهارده معصوم و ذکر شریف صلوات در طول بیدارى و قبل از خواب نقش موثرى در اعاده حالات معنوى دارد. کسانى که اشتغالات روزشان زیاد است، با استفاده از ذکر صلوات می‏توانند حالات معنوى مانند حضور قلب خود را حفظ نمایند و در عین حال به کار و پیشه خود بپردازند.

      پی ‏نوشت‏

      (۱) ر. ک: تفسیرالمیزان، ج ۲، ص ۴۱۲ عربى‏

      (۲) حجر، آیه‏ ى ۴۲- براى اطلاع بیشتر تفسیر المیزان، ج ۷، ص ۴۸۵- ج ۸، ص ۷۷ و ۸۷، ترجمه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *