مرکز مشاوره
  • July 13, 2022
  • اخرین بروزرسانی ژوئن 21, 2022 2:41 ب.ظ
  • تهران

مشاوره روانپزشکی- مرکز مشاوره آنلاین

روان درمانی بدن و ذهن

مشاوره روانپزشکی- مرکز مشاوره آنلاین شامل موارد مختلفی است.

در این بخش ویدیوهای مختلفی برای شما قرار داده شده است.

بخش اول شامل ویدیو موفقیت است.

مشاوره روانپزشکی به سوی موفقیت

چگونه می توان مسیر موفقیت را طی کنیم؟

موفق بر اساس اهداف هر شخص تعریف می شود.

می توانید برای مطالعه بیشتر به سایت مرکز مشاوره مراجعه کنید.

برخی موفق در کسب درآمد را موفق می دانند.

برخی داشتن زندگی شمترک را موفقیت می دانند.

برخی دیگر نگاه عمیقتری دارند و بودن در بالاترین سطح توانایی خود را موفق می یابند.

موفق می تواند تعاریف مختلفی داشته باشد و برای هر فرد متفاوت باشد.

ولی راه رسین به موفق معمولا یکسان است.

 

مرکز مشاوره آنلاین به سوی خودشناسی

درک ما در مورد زیبایی چیست؟

چه چیزهایی ما را شاید می کند؟

معیاهای ما برای انتخاب هایمان چیست؟

احساس ما از شادی چیست؟

احساس ما در مورد زیبایی چیست؟

 

مشاوره تغدیه مناسب کودک

چگونه به کودکانمان در مورد غذا خوردن آموزش دهیم؟

چه روش هایی برای تغذیه کودکان موثرتر است؟

مشکلات تغذیه چه نوع اختلالاتی است؟

راه درمان روانشناسان برای درمان این اختلال چیست؟

ویدیو زیر به بخشی از سوالات شما پاسخ خواهد دارد.

 

آرایش در مورد شما چه می گوید؟

چرا زنان آرایش می کنند؟

رفتار انسان پیچیده است.

و احتمالاً دلایلی دارد اما جای بحثی نیست که افزایش جذابیت می تواند مهم ترین دلیل پشت رفتارهای انسان باشد.

بسیاری از تحقیقات نشان داده اند زنانی که آرایش می کنند توسط هر دو ارزیابان زن و مرد جذاب تر قضاوت می شوند.

این مسئله به دلیل آن است که آرایش موجب اغراق در زنانگی چهره می شود (رنگ طبیعی لب در زنان نسبت به مردان، و چشمان نسبت به پوست اطراف آنها تیره تر است) و یا اینکه با آرایش چهره جوانتر به نظر می رسد (حتی رنگ پوست نیز نشان از جوانی دارد).

آرایش اثراتی دیگر بر نحوه ای که زنان فراتر از زیبایی درک می شوند دارد.

زنانی که آرایش می کنند به داشتن تمایل بیشتر به مردان و بی بند و بارتر و نیزمحدودیت کمتر در گرایش جنسی اجتماعی قضاوت می شوند (که دقیقاً لفظ عامیانه ای برای تمایل و تأیید کننده روابط جنسی کوتاه مدت و بدون تهعد است).

امروزه مهم است گفته شود که صحت داشتن این ادراکات از آرایش نباید مسئله ساز باشد.

شاید انتخاب افراد و یا روابط جنسی آنها امروزه شخصی تر شده و مسائل دیگری مهم باشند.

اما همینقدر نیز مهم است گفته شود که دانشمندان دریافتند که مردان به چیزی که ما آن را “سوگیری جنسی بیش ادراکی” می نامیم تمایل دارند: نوعی گرایش به تفسیر رفتارهای طبیعی دال بر تمایل و علاقه جنسی.

اگر مردی بفهمد زنی خواهان سکس است و آن درست باشد پس همه چیز محیا است. این وضع وقتی اتفاق می افتد که به فرض زنی تمایل دارد اما وقتی زن میلی نداشته باشد خود مسائل دیگری به دنبال دارد.

کارلوتا باتریز از دانشگاه گتیزبورگ پنیسیلوانیا حدود ۷۰ زن جوان را به آزمایشگاه خود دعوت کرد.

همه زنان به طور منظم آرایش می کردند و به طور متوسط هر ماه ۱۱ دلار را صرف خرید لوازم آرایش می کردند و حدود ۱۲دقیقه در هر روز را نیز صرف آرایش پاک کردن صورت می کردند.

از زنان دو مرتبه عکس گرفته شد: یکبار با آرایش معمول آنها درخلال روز و یکبار دیگر بدون هیچ آرایشی.

سپس، گروهی از داوطلبان زن و مرد جذابیت این زنان و میزان راحت بودن آنها برای لذت از سکس معمولی را ارزیابی کردند.
زنان زمانی که آرایش داشتند جذابتر و دارای راحتی بیشتر در یک سکس معمولی ارزیابی شدند نسبت به حالت بدون آرایش. این نتیجه درست بود خواه ارزیابی ها توسط مردان صورت می گرفت یا زنان.

اما آیا این ادراکات درست هستند؟

باتریز از زنانی که عکس گرفته شده بود خواست تا پرسشنامه ای در مورد نگرش های خود به سکس معمولی را تکمیل کنند.

زنان با تمایلات جنسی محدود، پول و زمان زیادی صرف آرایش نکرده بودند. عکس های زنان برای اطلاع از حد و حدود آرایش ارزیابی شد:

زنان بدون محدودیت جنسی آرایش بیشتری نکرده بودند.

همچنین، ارزیابی زنان از گرایش جنسی اجتماعی خود، با قضاوت های ارزیابان زن و مرد مطابقت نداشت:

رابطه ای بین ارزیابی از خود و ارزیابی های دیگر زنان وجود نداشت؛

حتی تخمین مردان نیز اشتباه از آب درآمد، محدودیت بیشتر زنان را محدودیت کمتر گزارش کردند.

تحلیل بیشتر نشان داد که اداراکات مردان کاملاً بر پیامدهای مثبت آرایش بر جذابیت مبتنی بود:

جذابیت بیشتر زنان به عنوان راحتی بیشتر در سکس معمولی تعبیر شد، اگرچه خودگزارش دهی های زنان این را غیرواقعی جلوه داد.

محققان گفتند که نتایج ما نشان می دهد که آرایش کردن سرنخ دهی درستی در گرایش جنسی اجتماعی نیست.

محققین این مطالعه می گویند:

پس، با آرایش زنان جذابتر به نظر می رسند اما شواهدی برای اینکه خودآرایی به معنای چیز مهمی اعم از انگیزه یا شهوات جنسی زنان باشد وجود ندارد.

اما نمی توان گفت که این مطالعه تنها زنانی کهبه طور منظم آرایش می کنند را بررسی کرده است،

ممکن است از نظر روانشناسی و رفتاری بین زنانی که به طور منظم آرایش می کنند و زنانی که اصلاً آرایش نمی کنند تفاوت وجود داشته باشد.

همچنین، لازم است تأثیر سبک های مختلف آرایش برای به دست آوردن همه چیز در مورد شخصیت شخص آرایش کننده، چه درست و چه نادرست، بررسی شود.
منبع:
Batres, C., Russell, R., Simpson, J. A., Campbell, L., Hansen, A. M., & Cronk, L.
(۲۰۱۸). Evidence that makeup is a false signal of sociosexuality. Personality and
Individual Differences, 122, 148–۱۵۴٫

2,426 نظرات

  • م. خ , ژوئن 12, 2017 @ 10:58 ب.ظ

    سلام. ایا میشه دارو های ضد افسردگی هیچ تاثیری نداشته باشد؟

    • مشاور , ژوئن 13, 2017 @ 6:45 ق.ظ

      با سلام خیر اثر گذار است منتهی زیر نظر روانپزشک با دوز مشخص و با رعایت مصرف منتهی عده ای از دستورات درمان پیروی نمب کنند و همین مشکل را دو چندان می کند .موفق باشید

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

      ۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۹۰
      موفق باشید

  • نصری , ژوئن 13, 2017 @ 12:31 ب.ظ

    سلام. من به علت اضطراب فراگیر داروی اس سیتالوپرام رو مصرف میکردم. بعد از مدتی اضطراب بهبود پیدا کرد ولی با اینکه مصرف دارو رو ادامه میدادم علایم افسردگی خودش رو نشون داد. اس سیتالوپرام با این که یک داروی ضد افسردگی هم هست نتونست کمکی به بهبودی افسردگی من بکنه. من بعد از مدتی به طور ناگهانی مصرف قرص ها رو قطع کردم. و حالا بعد از دو ماه هنوز افسرده ام. ایا باید دارومو عوض میکردم.
    چرا اس سیتالوپرام در درمان افسردگی من بی تاثیر بود؟
    من باید چه کار کنم تا افسردگیم درمان بشه؟

    • راهنما , ژوئن 13, 2017 @ 7:44 ب.ظ

      مطالعات جدید دانشگاه هاروارد نشان می دهند شواهد محکمی مبنی بر تاثیر ذهن آگاهی بر مغز و رفتار وجود ارد که این امر به طور بالقوه بر درمان افسردگی تاثیر گذار است.

      به گزارش خبرنگاران؛ درمان مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) به اندازه داروهای ضد افسردگی برای جلوگیری از عود بیماری برای افرادی که آن را تجربه کرده اند ، موثر است.

      گروه محققان در این مطالعه ۴۲۴ نفر که از داروهای ضدافسردگی برای درمان استفاده می کردند را بررسی کردند. برخی از این افراد از قرص ها برای جلوگیری از بازگشت بیماری استفاده کردند و گروهی دیگر از جلسات آموزش ذهن آگاهی (mindfulness) استفاده کردند تا یادبگیرند چطور درباره خود عمل کنند و در طی یکسال این روش برای هر شخص ۴ بار استفاده شد.

      نتایج حاصل از این مطالعه بسیار موثر بود و بعد از دو سال پیگیری این روش ، تاثیر آن برابر با داروهای ضد افسردگی بود.

      هم چنین محققان مطالعه این موضوع را یادآوری کردند که برخی از افراد به دلایل شخصی ترجیح می دهند از روش های درمانی روانی به جای درمان های دارویی استفاده کنند و با ارایه کنندگان خدمات بهداشت روانی درباره توقف یا ادامه درمان صحبت میکنند.

      از آنجایی که ۳۵۰ میلیون نفر در سراسر جهان تحت تاثیر افسردگی هستندکه یکی از علل اصلی ناتوانی در جهان به شمار می آید.یافتن راه های جایگزین برای جلوگیری از بازگشت بیماری می تواند بسیار موثر باشد.

    • مشاور , ژوئن 16, 2017 @ 9:03 ق.ظ

      با سلام شما باید به روانپزشکی که دارو را تجویز کرده مراجعه و تغییر اضطراب به افسردگی رو گزارش می کردید داروهای روانپزشکی باید کاملا مطابق دستور مصرف شود و به هیچ وجه نباید خودسرانه مصرف تغییر دوز و تغییر مصرف شود .و حتی اینکه خودمان به تشخیص دارو را قطع کنیم و داروی دیگری را مصرف کنیم بعتره به روانپزشک راجب شرایط توضیح دهید تا دادوی ضد افسردگی تجویز کند که اصولا بسیار کمک کننده بوده است .موفق باشید و امیدوارم مشکل به زودی مرتفع شود.

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
      موفق باشید

  • راهنما , ژوئن 13, 2017 @ 7:43 ب.ظ

    وسواس در چه کسانی بروز می کند؟

    – در رابطه با سن

    تجارب حیات عادى افراد نشان مى‏ دهد که، وسواس همگام با بلوغ و در غلیان شهوت در افراد پای گرفته و تدریجا رشد مى‏ کند. اگر در آن ایام شرایط براى درمان مساعد باشد، بهبودهاى نسبى و دوره‏ اى پدید مى ‏آید وگرنه بیمارى سیر مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت، تا جایى که خود بیمار به ستوه مى‏ آید.

    – در رابطه باهوش

    بررسی هاى علمى نشان داده ‏اند که، وضع هوشى آنها در سطحى متوسط و حتى بالاتر از حد متوسط است. وسواسى‏ هایى که داراى هوش اندک و یا با درجه ضعیف باشند، بسیار کمند بر این اساس رفتار آنها نباید حمل بر کم‏ هوشى شان شود.

    – در رابطه با شخصیت و محیط

    تجارب نشان داده‏ اند، آنهایى که در زندگى شخصى حساس‏ ترند، امکان ابتلایشان به بیمارى وسواس بیشتر است و غلبه وسواس بر آنها زیادتر است. در بین فرزندانى که والدینشان معمولا محکومشان مى ‏کنند، این بیمارى بیشتر دیده مى ‏شود. پاره‏ اى از تحقیقات نیز نشان داده ‏اند که، شخصیت والدین و حتى صفات ژنتیکى، روابط همگن، خویى و محیطى در این امور مؤثرند، به همین دلیل وسواس در بین دوقلوهاى یکسان بیشتر دیده مى ‏شود تا در دیگران، اگر چه ریشه‏ هاى اساسى و کلى این امر کاملا مشهود نیست. مساله شخصیت را اگر با دامنه ‏اى وسیعتر مورد توجه قرار دهیم، خواهیم دید که این امر حتى در برگیرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود. وسواس بر خلاف بیمارى هیسترى است که، اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده دیده مى ‏شود، در جوامع به ظاهر متمدن و پیشرفته و حتى در بین افراد هوشمند هم به میزانى قابل توجه دیده مى ‏شود.

    ریشه‏ هاى خانوادگى وسواس
    در مورد ریشه و سبب این بیمارى مطالب بسیارى ذکر شده که اهم آنها عبارتند، از وراثت، شخصیت زیر ساز یا الحاقى، وضع هوشى، عوامل اجتماعى، عوامل خانوادگى، عوامل اتفاقى، رقابت‏ ها، منع‏ ها و… که ما ذیلا به مواردى از آن اشاره مى ‏کنیم.

    – وراثت

    تحقیقات برخى از صاحبنظران نشان داده است که، حدود چهل درصد وسواسی ها، این بیمارى را از والدین خود به ارث برده‏ اند، اگرچه گروهى دیگر از محققان جنبه ارثى بودن آن را محتمل دانسته و قایل شده ‏اند، انتقال زمینه‏ هاى عصبى مى‏ تواند ریشه و عاملى در این راه باشد.

    – تربیت

    در این مورد مباحثى قابل ذکرند که اهم آنها عبارتند از:

    ۱- دوران کودکى

    اعتقاد گروهى از محققان این است که، پنجاه درصد وسواس‏ هاى افراد در سنین جوانى و سایرین، از دوران کودکى پایه‏ گذارى شده و تاریخچه زندگى آنها حاکى از دوران کودکى ویژه ‏اى است که، در آن کشمکش ‏ها و مقاومت‏ ها و سرسختى‏ هاى فوق العاده وجود داشته و کودک در برابر خواسته‏ هاى بزرگتران تاب مقاومت نداشته است.

    ۲- شیوه تربیت

    در پیدایش و گسترش وسواس براى شیوه تربیت والدین نقش فوق العاده‏ اى را باید قایل شد. بررسی ها نشان مى‏ دهد، مادران حساس و کمال جو بصورتى ناخودآگاه زمینه را براى وسواسى شدن فرزندان فراهم مى ‏کنند و مخصوصا والدینى که رفتار طفل را بر اساس ضابطه خود، بصورت دقیق مى‏ خواهند و انعطاف پذیرى کمترى دارند، در این رابطه مقصرند. تربیت‏ خشک و مقرراتى در پیدایش و گسترش این بیمارى بسیار مؤثر است. نحوه از شیر گرفتن کودک بصورت ناگهانى، گسترش آموزش مربوط به نظافت و طهارت و کنترل کودک در رفتار مربوط به نظم و تربیت و دقت او هم در این امر مؤثر است.

    ۳- تحقیر کودک

    عده‏ اى از بیماران وسواسى کسانى هستند که، دائما این عبارت به گوششان خورده است که، آدم بى عرضه‏ اى هستى، لیاقت ندارى، در خور آدم نیستى، بدرد زندگى نمى‏ خورى و … . از بابت عدم لیاقت‏ خود توسط والدین، مربیان، خواهران، و برادران ارشد سرکوفت‏ شنیده و تنبیه شده ‏اند. این گونه برخوردها بعدا زمینه را براى ناراحتى عصبى و یا وسواس آنها فراهم کرده است.

    ۴- ناامنى ‏ها

    پاره‏ اى از تحقیقات نشان داده ‏اند، برخى از آنها که دوران حیات کودکى آشفته ‏اى داشته و با ترس و نا امنى همساز بوده‏ اند، بعدها به چنین بیمارى دچار شده ‏اند. آنها در مرحله کودکى وحشت از آن داشته ‏اند که، نکند کار و رفتارشان مورد تایید والدین و مربیان قرار نگیرد. اینان در دوران کودکى براى راضى کردن مربیان خود مى‏ کوشیدند و سعى داشته‏ اند که، دقتى افراطى درباره کارهاى خود روا دارند و در همه مسائل، با باریک‏ بینى و موشکافى وارد شوند.

    ۵- منع‏ها

    گاهى وسواس فردى بزرگسال، نشات گرفته از منع‏ هاى شدید دوران کودکى و حتى نوجوانى و جوانى است. مته بر خشخاش گذاردن والدین و مربیان، ایرادگیری هاى بسیار، توقعات فوق العاده از زیر دستان، اگر چه ممکن است کار را برطبق مذاق خواستاران پدید آورد، ولی معلوم نیست عاقبت‏ خوش و میمونى داشته باشد.

    ۶- خانواده افراد وسواسى

    – اغلب وسواسى ‏ها والدین لجوج داشته‏ اند که در وظیفه خواهى از فرزندان سماجت‏ بسیار نشان مى‏ داده ‏اند.

    – ایرادگیر و عیبجو بوده‏ اند، اگر مختصر لغزشى از فرزندان خود مى ‏دیدند، آن را به رخ فرزندان مى‏ کشیدند.

    – خسیس و ممسک بوده‏ اند، به طورى که کودک براى دستیابى به هدفى ناگزیر به شیوه‏ اى اصرارآمیز بوده است و بالاخره افرادى کم گذشت، طعنه زن و ملامتگر بوده‏ اند و کودک سعى مى‏ کرده خود را در حضور آنها دائما جمع و جور کند، تا سرزنش نشود.

    درمان وسواس
    براى درمان مى‏ توان از راه و رسم‏ ها و وسایل و ابزارى استفاده کرد که، یکى از آنها تغییر محیطى است که بیمار در آن زندگى مى ‏کند.

    – تغییر آب و هوا

    دور ساختن بیمار از محیط خانواده و اقامت او در یک آسایشگاه و واداشتن او به زندگى در یک منطقه خوش آب و هوا، براى تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثرى آرامش بخش دارد و این امرى است که، اولیاى بیمار مى‏ توانند به آن اقدام کنند.

    – تغییر شرایط زندگى

    از شیوه‏ هاى درمان این است که، زندگى بیمار را به محیطى دیگر بکشانیم و وضع او را تغییر دهیم. او را باید به محیطى کشاند که، در آن مساله حیات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناى اصلى شخصیت او از دستبردها دور و در امان باشد، بررسیهاى تجربى نشان مى ‏دهند که، در مواردى با تغییر شرایط زندگى و حتى تغییر خانه و محل کار، بهبود کامل حاصل مى‏ شود.

    – ایجاد اشتغال و سرگرمى

    تطهیر هاى مکرر و دوباره‏ کارى‏ ها بدان خاطر است که، بیمار وقت و فرصتى کافى براى انجام آن در خود احساس مى‏ کند و وقت و زمانى فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضرورى است، در حدود امکان سرگرمى او زیادتر گردد، تا وقت اضافى نداشته باشد. اشتغالات یکى پس از دیگرى او را وادار خواهد کرد که نسبت‏ به برخى از امور بى‏ اعتنا گردد، از جمله وسواس.

    – زندگى در جمع

    فرد وسواسى را باید از گوشه گیرى و تنهایى بیرون کشاند. زندگى در میان جمع خود مى‏ تواند عاملى و سببى براى رفع این حالت‏ باشد. ترتیب دادن مسافرت هاى دسته جمعى که، در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدى را در زندگى پذیرا شوند، در تخفیف و حتى درمان این بیمارى مخصوصا در افراد کمرو مؤثر است.

    – شیوه‏ هاى اخلاقى

    رودربایستى‏ ها و ملاحظات فیمابین که هر انسانى بنحوى با آن مواجه است، تا حدود زیادى سبب تخفیف این بیمارى مى ‏شود. طرح سؤالات انتقادى توام با لطف و شیرینى، بویژه از سوى کسانى که محبوب و مورد علاقه بیمارند، در امر سازندگى بیمار بسیار مؤثر است و مى‏ تواند موجب پیدایش تخفیف هایى در این رابطه شود و البته باید سعى بر این باشد که، انتقاد به ملامت منجر نشود و روح بیمار را نیازارد. احیاى غرور بیمار در موارد بسیاری سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خوارى ناشى از پذیرش رفتارهاى ناموزون وسواسى است و به بیمار قدرت مى‏ دهد. باید گاهى غرور فرد را با انتقادى ملایم زیر سؤال برد و با کنایه به او تفهیم کرد که، عرضه اداره و نجات خویش را ندارد، تا او بر سر غرور آید و خود را بسازد. باید به او القا کرد که، مى‏ تواند خود را از این وضع نجات دهد. همچنین باید به بیمار اجازه داد که، درباره افکار خود اگر چه بى معنى است، صحبت کند و از انتقاد ناراحت نباشد.

    – تنگ کردن وقت

    بیش از این هم گفته ‏ایم که گاهى تن دادن به تردیدها، ناشى از این است که بیمار خود را در فراخى وقت و فرصت‏ ببیند و براى درمان، ضرورى است که در مواردى وقت را بر فرد وسواسى تنگ کنند. در چنین مواردى لازم است،‏ با استفاده از متون و شیوه ‏هایى، او را به کارى مشغول داشته و به امر و وظیفه‏ اى او را وادار نمایید، تا حدى که وقتش تنگ گردد و ناگزیر شود با سر هم کردن عمل و وظیفه، کار و برنامه خود را اگرچه نادرست است،‏ سریعا انجام دهد. تکرار و مداومت در چنین برنامه‏ اى در مواردى مى‏ تواند بصورت جدى در درمان مؤثر باشد.

    – زیرپاگذاردن موضوع وسواس

    در مواردى براى درمان بیمار چاره‏ اى نداریم جز اینکه، به او القا کنیم، به قول معروف به سیم آخر بزند، حتى با پیراهنى که آن را او نجس مى ‏داند و یا با دست و بدنى که او تطهیر نکرده مى‏ شمارد و به نماز بایستد و وظیفه ‏اش را انجام دهد. به عبارت دیگر، بیمار را وا داریم تا همان کارى را که از آن مى‏ ترسد انجام دهد. تنها در چنین صورت است که، در مى‏ یابد هیچ واقعه‏ اى اتفاق نمى ‏افتد.

    شیوه‏ هاى اصولى در درمان وسواس
    – روانپزشکى

    اگر رفتار و یا عمل وسواسى، شدید شود، نیاز به متخصص روانى و درمانگرى است که، در این زمینه اقدام کند. کسى که تعلیمات تخصصى و تحصیلاتش در روان پزشکى، به او اجازه مى‏ دهد که، براى شناخت ریشه بیمارى و درمان بیمار اقدام نماید. علاوه بر اینکه در زمینه ریشه‏ یابى‏ ها، کار و تلاش کرده و دائما در رابطه با خود هم اقداماتى بعمل آورده و لااقل حدود ۳۰۰-۲۰۰ ساعتى هم در رابطه با شناخت‏ خویش گام برداشته است. اینان اجازه دارند که، در موارد لازم نسخه بنویسند و داروهایى تجویز کنند و یا شیوه‏ هاى دیگرى را که براى درمان لازم مى‏ بینند، بکار گیرند.

    بیماران را گاهى لازم است که، در مؤسسات روان‏پزشکى و گاهى هم در بیمارستان‏ ها به طرق روانکاوى و روان‏ درمانى، درمان نمایند و در موارد ضروری باید آنها را بسترى نمود. درمان بیمارى براى برخى از افراد بسیار ساده و آسان و براى برخى دیگر بسیار سخت است، بویژه که شرایط اقتصادى و اجتماعى بیمار هم در این امر مؤثر است.

    – روان درمانى

    این هم نوعى درمان است که، توسط روانکاو یا روانشناس صورت مى ‏گیرد و آن یک همکارى آزاد بین بیمار و درمان کننده، مبتنى بر اعمال متقابل است که بر اساس روابطى نسبتا طولانى و طبق هدف و برنامه ریزى مشخصى به پیش مى‏ رود. درمان اختلال به‏ صورت مکالمه و صحبت و یا هر شیوه مفیدى که قادر به اصلاح زندگى روانى فرد باشد، انجام مى‏ گیرد. در این درمان، گاهى هم ممکن است دارو مورد استفاده قرار گیرد. البته اصل بر این است که، بر اساس شیوه مصاحبه و گفتگو زمینه براى یک تحول درونى فراهم شود.

    اصولى در روان درمانى
    در روان درمانى افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام که به این جنبه ‏ها توجه نشود، امکان اصلاح و درمان نخواهد بود:

    – اصلاح محیط

    غرض محیط زندگى بیمار، توجه به امنیت آن، بررسى اصول حاکم بر جنبه‏ هاى محبتى و انضباطى، نوع روابط و معاشرت ها، فعالیت هاى تفریحى، گردش ها، تلاش هاى جمعى، مشارکت ها در امور و … است.

    – ارتباط خوب و مناسب

    در روان درمانى آنچه مهم است داشتن و یا ایجاد روابط خوب و مناسب همدردى و همراهى، کمک کردن، دادن اعتبار و رعایت احترام، وانمود کردن حق بجانبى براى بیمار، تقویت قدرت استدلال، بیان خوب، خوددارى از سرزنش و… می باشد.

    – روانکاوى و روان درمانى

    که در آن تلاشى براى ریشه‏ یابى، ایجاد زمینه براى دفاع خود بیمار از وضع و حالات خود، گشودن عقده‏ ها، توجه دادن بیمار به ریشه و منشا اختلال خود، القائات لازم و… است.

    مشاوره و درمان روانی
    در درمان غیردارویی، از الگوهای مختلف برای کاهش این اختلال بهره می‏ گیرند که، به برخی از آنها به طور اجمال اشاره می‏کنیم، زیرا از این تکنیک‏ها متناسب با نوع و شدت و ضعف بیماری استفاده می‏شود:

    ۱) شناخت درمانی، در این روش طی جلسات مکرر و متعدد، بینش بیمار درباره تعارض های درونی خود به کمک روان‏درمان‏گر، تغییر می‏ یابد.

    ۲) رفتار درمانی، روش های متعدد و متنوعی است که،کارشناس مربوطه بیمار را به کارها و فعالیت‏ هایی جهت کاهش سطح اضطراب و در نتیجه فکر یا عمل وسواس او وا می‏دارد.

    ۳) گاهی نیز روانشناس با ایجاد ارتباط با خانواده بیمار، به کاهش ناهماهنگی‏ های احتمالی در خانواده و تصحیح ارتباطات خانوادگی آنها می‏ پردازد.

    آشنایی با روشهای کلی درمان
    برای علاج و درمان این بیماری ابتدا باید نوع آن را شناخت و روش درمانی مناسب با آن را انتخاب نمود. ما در این قسمت به برخی از روشهای کلی مبارزه با این حالت اشاره می نماییم.

    – عدم پاسخ دهی

    مهمترین و کلی ترین راه درمان وسواس، بی توجهی به پیام های آن و عدم پاسخ دهی عملی به آن است. این بیماری در صورتی ادامه می یابد و تشدید می شود که، به نداهای درونی آن که مبتنی بر تکرار عمل، یا دقت بی مورد و یا قضاوت غیر منطقی و افراطی نسبت به امور، پاسخ داده شود. برای مقابله با این حالت بهترین راه، بی اعتنایی به این پیامها و ترتیب اثر ندادن به آنها است. اگر مدتی این روش عملی شود، به طور قطع از شدت ابتلا به آن کاسته خواهد شد.

    – تقابل به ضد

    برای کسانی که از آلودگی و نجاست هراس دارند و این هراس منشا اضطراب و وسواس در آنها شده است، آلوده سازی عمدی شخص توسط خود او یا دیگران، از راههای درمان و رفع حساسیت به این امر است. اگر این روش با تکرار تحمل شود، به طور قطع موثر خواهد بود.

    – فرمان ایست

    در منابع علمی جدید، برای متوقف کردن افکار وسواسی، علاوه بر درمانهای دارویی و قبل از آن درمانها، از روشهای خاصی استفاده می شود که، مهمترین آنها روش توقیف فکر نام دارد. این روش بدین ترتیب است که، از بیمار خواسته می شود که به طور عمد افکار وسواسی خود را آزاد بگذارد و در این بین ناگهان درمانگر با صدای بلند و بیزار کننده ، فریاد می زند : ایست !؟! به نظر می رسد، این عمل جریان فکر وسواسی را متوقف می کند.

    درمان دارویی
    بیماری وسواس چون دارای ریشه های هورمونی است و با فعالیت های هورمونی بدن نیز در ارتباط است، پزشکان با تجویز داروهایی سعی می نمایند فعالیت های هورمونی بدن را متعادل سازند و از این طریق کمک می کنند تا، فرد بتواند راحت تر با این مشکل طرف شود و آن را از خویش براند.

    توصیه های عملی
    – اگر مبتلا به وسواس در شست و شو هستید، خود را در معرض چیزهای آلوده و نجس قرار دهید و یا به تجسّم چنین موقعیت‏ هایی بپردازید و از انجام دادن آن کار خودداری نکنید. از فردی بخواهید خودش را در معرض این موقعیت‏ ها یا موضوع‏ های ذکر شده قرار دهد، بدون این که واکنش بی اختیاری، از خودش نشان دهد. سپس شما نیز همان کار را انجام دهید. این کار باعث می‏شود، موضوع‏ ها یا موقعیت‏ های اضطراب آور، کم کم اثر خود را از دست بدهند و اضطراب شما کاهش پیدا کند. در واقع ریشه و علت اصلی وسواس (اضطراب) از بین برود.

    – به خودتان تلقین کنید که وسواس یک نوع کار شیطانی است و باید هر چه زودتر دست از آن بردارم.

    – به خدا توکل کنید و از او استعانت بجویید، تا هر چه زودتر بر این مشکل فایق آیید.
    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • Baran , ژوئن 13, 2017 @ 8:14 ب.ظ

    من دختری ۱۷ ساله هستم . مدتی هست به یکی از نزدیکانم احساسی دارم ولی اون ماژور هستش . گاهی وقتا حس میکنم اونم به من احساسی داره ولی بروز نمیده مثلا (تماس چشمی اونم نامحسوس. حتی تو برخی مجلس ها تا چند دقیقه یا بیشتر نگاهم میکرد).ولی چند روزی هستش که دوس دختر داره . من که واقعا گیج شدم نمیدونم اون به من چه حسی داره لطفا کمکم کنید چون دیگه بریدم

    • مشاور , ژوئن 14, 2017 @ 7:46 ق.ظ

      با سلام دویت عزیز اینکه ما براساس رفتارهایی از طرف مقابل حدس بزنیم کسی ما را دوست دارد یا خیر صرف نظر شخصی است مخصوصا وقتی فردی را دوست داسته باشیم کوچکتدبن رفتارش را به صورت علاقه لندی به خودمان تعبیر و تفسیر می کنیم .علاقه ای اگر باشد مطمئن باشید ابرار خواهد شد وقتی یک طرفه روباپردازی می شود خب صرفا علاقه ذهنی است و هیچ دلیل و توجیهی ندارد.اینکه طرف مقابل شما دوست دختر داشته باشد خب برای شما دلیل موجهی نیست که حس خاصی به شما نداشته ؟و هنوز ذهن شما درگیر است .بهتره مسائل رو منطقی ببینید و هیچ وقت یک جانبه قضاوت نکنید چون مثل الان باعث سردرگمیب و اضطراب شما می شود چون در سن حساسی هستید .امیدوارم موفق باشید.
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۹۸۲۱۲۲۳۵۴۳۰۴
      موفق باشید
      U

  • Saeed , ژوئن 13, 2017 @ 9:52 ب.ظ

    با عرض سلام و خسته نباشید. ایا داروی ولبان اثر کمتری از دارو های بازجذب سروتونین دارد؟ چقدر طول میکشد تا این دارو تاثیر خود را بگذارد؟
    ممنون به خاطر زحمت هاتون

    • مشاور , ژوئن 16, 2017 @ 11:40 ب.ظ

      با سلام
      ﻗرص ﺑوﭘروﭘﯾون ﻋوارض ﺟﺎﻧﺑﯽ ﻣوارد ﻣﺻرف و ﻣﻧﻊ داروﯾﯽ
      ﻣوارد ﻣﺻﺮف
      اﯾن دارو در ﻣﻘﺎﯾﺳﻪ ﺑﺎ ﺿد اﻓﺳﺮدﮔﯾﮫﺎی ﺳﻪ ﺣﻠﻘﻪ ای ﺑﻠوﮐﺮﻧوروﻧﯽ ﺿﻌﯾﻔﯽ ﺑﺮای ﺑﺎز ﺟذب ﺳﺮوﺗوﻧﯾن و ﻧورآدرﻧﺎﻟﯾن اﺳت، در ﻋﯾن
      ﺣﺎل ﺑﺎز ﺟذب دوﭘﺎﻣﯾن را ﻧﯾﺰ ﻣﮫﺎر ﻣﯽ ﮐﻧد. اﺛﺮ ﺿد اﻓﺳﺮدﮔﯽ آن ﻣﻣﮐن اﺳت ﺗﺎ ۴ ھﻔﺗﻪ ﺑﻌد از ﺷﺮوع درﻣﺎن ﻣﺷﮫود ﻧﺑﺎﺷد. اﯾن دارو
      در ﮐﻣک ﺑﻪ ﺗﺮک ﺳﯾﮔﺎر ﻧﯾﺰ ﮐﺎرﺑﺮد دارد.
      ﻓﺮم ﺧوراﮐﯽ آن ﺑﻪ ﺻورت ھﯾدروﮐﻠﺮاﯾد اﺳت. ﺑﺮای ﺑﻪ ﺣداﻗل رﺳﺎﻧدن ﻋوارﺿﯽ ﭼون ﺑﯽ ﻗﺮاری، اﺿطﺮاب و ﺑﯾﺧواﺑﯽ ﮐﻪ در
      ﻣﺮاﺣل ﺷﺮوع درﻣﺎن دﯾده ﻣﯽ ﺷود و ﻧﯾﺰ ﺑﺮای ﮐﺎھش ﺧطﺮ ﺗﺷﻧﺞ ﺑﺎﯾﺳﺗﯽ اﻓﺰاﯾش دوز ﺗﺟوﯾﺰی ﺑﺎﺷد. ﻣﺟﻣوع دوز روزاﻧﻪ ﺑﺎﯾﺳﺗﯽ
      ﺑﻪ ﺻورت ﻣﻧﻘﺳم در ﻣﻘدارھﺎی ﺑﺮاﺑﺮ ﺗﺟوﯾﺰ ﺷود و از ﻣﯾﺰان ﺣداﮐﺛﺮ دوز ﺗﻌﯾﯾن ﺷده در ھﺮ وﻋده و ﻧﯾﺰ ﻣﯾﺰان دوز ﺑﺗﻧﮫﺎﯾﯽ ﻧﺑﺎﯾد
      ﻓﺮاﺗﺮ رﻓت. ﺑﯾﺧواﺑﯽ در ﺷﺮوع درﻣﺎن را ﻣﯽ ﺗوان ﺑﺎ ﺣذف دوز ﺷﺑﺎﻧﻪ دارو، ﮐﺎھش داد. در ﺑﯾﻣﺎران دﭼﺎر اﺧﺗﻼل ﮐﺑدی و ﮐﻠﯾوی
      ﻧﯾﺰ ﺑﺎﯾﺳﺗﯽ دوز را ﮐﺎھش داد.
      ﻣﮐﺎﻧﯾﺳم اﺛﺮ
      ﻓﺎرﻣﺎﮐوﮐﯾﻧﺗﯾک
      ﺑوﭘﺮوﭘﯾون از دﺳﺗﮔﺎه ﮔوارش ﺑﻪ ﺧوﺑﯽ ﺟذب ﻣﯽ ﺷود و ﻣﻣﮐن اﺳت ﻣﺗﺎﺑوﻟﯾﺳم ﮔذر اول وﺳﯾﻌﯽ داﺷﺗﻪ ﺑﺎﺷد ﭼﻧدﯾن ﻣﺗﺎﺑوﻟﯾت اﯾن
      دارو از ﻧظﺮ ﻓﺎرﻣﺎﮐوﻟوژﯾک ﻓﻌﺎل ﺗﺮ و ﻧﯾﻣﻪ ﻋﻣﺮ طوﻻﻧﯽ ﺗﺮی دارﻧد و ﺳطﺢ ﭘﻼﺳﻣﺎﯾﯽ ﺑﺎﻻﺗﺮی ﻧﺳﺑت ﺑﻪ ﺗﺮﮐﯾب ﻣﺎدر اﯾﺟﺎد ﻣﯽ
      ﮐﻧﻧد. ھﯾدروﮐﺳﯽ ﺑوﭘﺮوﭘﯾون، ﻣﺗﺎﺑوﻟﯾت اﺻﻠﯽ ﺑوده ﮐﻪ از ﻧظﺮ ﻗدرت (potency) ﻣﻌﺎدل ﺑﺎ ﺧود ﺑوﭘﺮوﭘﯾون اﺳت.
      ﺗﺮﯾوھﯾدروﺑوﭘﺮوﭘﯾون و ارﯾﺗﺮوھﯾدروﺑوﭘﺮوﭘﯾون از طﺮﯾق ھﯾدروﮐﺳﯾﻼﺳﯾون و ﯾﺎ رداﮐﺳﯾون ﺗوﻟﯾد ﺷده و ﺣدود ﯾک دھم ﺗﺎ ﯾک دوم
      ﺗﺮﮐﯾب اوﻟﯾﻪ ﻗدرت دارﻧد. اﯾن دارو ﺑﻪ ﻣﯾﺰان ۸۰% ﯾﺎ ﺑﯾﺷﺗﺮ ﺑﺎ ﭘﺮوﺗﺋﯾﻧﮫﺎی ﭘﻼﺳﻣﺎ ﺑﺎﻧد ﻣﯽ ﺷود. ﻧﯾﻣﻪ ﻋﻣﺮ ﻧﮫﺎﯾﯽ ﺑوﭘﺮوﭘﯾون ﺗﺎزه
      آزاد ﺷده ﺣدود ۱۴ ﺳﺎﻋت و در ﻣورد ﺑوﭘﺮوﭘﯾون Mediated Release ﺣدود ۲۰ ﺳﺎﻋت اﺳت. ﻣﺗﺎﺑوﻟﯾت ھﺎی اﯾن دارو ﻋﻣدﺗًﺎ
      از طﺮﯾق ادرار دﻓﻊ ﺷده و ﺣدود ۱% ﺗﺮﮐﯾﺑﺎت ﺑدون ﺗﻐﯾﯾﺮ دﻓﻊ ﻣﯽ ﺷود. ﺑوﭘﺮوﭘﯾون و ﻣﺗﺎﺑوﻟﯾت ھﺎﯾش از ﺟﻔت ﻋﺑور ﮐﺮده و در ﺷﯾﺮ
      ﻣﺎدر ﻧﯾﺰ ﭘﺧش ﻣﯽ ﺷوﻧد.ﻣوارد ﻣﻧﻊ ﻣﺻﺮف
      ھﺷدارھﺎ
      ﺑوﭘﺮوﭘﯾون ﺑﺎﻋث اﻟﻘﺎء ﺗﺷﻧﺞ ﺷده ﻟذا در ﺑﯾﻣﺎران ﺻﺮﻋﯽ ﻣﻧﻊ ﻣﺻﺮف دارد. ھم ﭼﻧﯾن در ﺑﯾﻣﺎران دﭼﺎر ﺑﯽ اﺷﺗﮫﺎﯾﯽ ﻋﺻﺑﯽ و
      ﭘﺮﺧوری ﻋﺻﺑﯽ ﮐﻪ ﻧﺳﺑت ﺑﻪ اﯾن ﻋﺎرﺿﻪ ﻣﺳﺗﻌدﺗﺮﻧد و ﻧﯾﺰ در ﮐﺳﺎﻧﯾﮐﻪ در ﺣﺎل ﺗﺮک اﻟﮐل ﯾﺎ ﺑﻧﺰودﯾﺎزﭘﯾن ھﺳﺗﻧد ﻧﯾﺰ ﻣﻧﻊ ﻣﺻﺮف
      دارد. ﻟذا ﺑﺎﯾﺳﺗﯽ ﺑﺎ ﻧﮫﺎﯾت اﺣﺗﯾﺎط در ﺑﯾﻣﺎران دارای ﺳﺎﺑﻘﻪ ﺗﺷﻧﺞ و ﺳﺎﯾﺮ ﻋواﻣل ﻣﺳﺗﻌد ﮐﻧﻧده ﻣﺛل ﺳﯾﺮوز ﺷدﯾد ﮐﺑدی ﯾﺎ ﺗوﻣورھﺎی
      ﺳﯾﺗم ﻋﺻﺑﯽ ﻣﺮﮐﺰی، ﺑﮐﺎر رود. اﺳﺗﻔﺎده از آن در ﺑﯾﻣﺎران ﺑﺎ ﺳﺎﯾﺮ ﻋواﻣل ﺧطﺮ ﺳﺎز ﺗﺷﻧﺞ ( ﻣﺛل ﺳوء ﻣﺻﺮف اﻟﮐل، ﺗﺎرﯾﺧﭼﻪ
      ﺿﺮﺑﻪ ﺳﺮ، ﯾﺎ ﺗب و داروھﺎی ﭘﺎﯾﯾن آورﻧده آﺳﺗﺎﻧﻪ ﺗﺷﻧﺞ) ﻓﻘط ﺑﺎﯾﺳﺗﯽ زﻣﺎﻧﯽ ﺻورت ﮔﯾﺮد ﮐﻪ ﺷواھدﺑﺎﻟﯾﻧﯽ ﻗوی ﺑﻪ ﻧﻔﻊ اﺳﺗﻔﺎده از
      آن وﺟود دارد. در ﺑﯾﻣﺎران دو ﻗطﺑﯽ و ﺳﺎﯾﮐوﺗﯾک ﺑدﻟﯾل اﻟﻘﺎء ﻣﺎﻧﯾﺎ ﺑﺎﯾﺳﺗﯽ ﺑﺎ اﺣﺗﯾﺎط ﺑﺎﺷد در ﭼﻧﯾن ﺑﯾﻣﺎراﻧﯽ اﺳﺗﻔﺎده از اﯾن دارو
      ﺟﮫت ﺗﺮک ﺳﯾﮔﺎر ﻣﻣﮐن اﺳت ﻣﻣﻧوع ﺑﺎﺷد. در ﺑﯾﻣﺎران ﺑﺎ ﺗﺎرﯾﺧﭼﻪ MI اﺧﯾﺮ و ﺑﯾﻣﺎرﯾﮫﺎی ﻗﻠﺑﯽ و اﺧﺗﻼل ﮐﺑدی و ﮐﻠﯾوی ﺑﺎﯾﺳﺗﯽ ﺑﺎ
      اﺣﺗﯾﺎط ﻣﺻﺮف ﺷود. در ﺑﯾﻣﺎران اﻓﺳﺮده، اﺳﺗﻔﺎده از اﯾن دارو در ﻣﺮاﺣل اوﻟﯾﻪ درﻣﺎن ﺗﺎ زﻣﺎن ﺑﮫﺑودی ﺑﺎﯾﺳﺗﯽ ﺑﺎﻣﺎﻧﯾﺗورﯾﻧگ دﻗﯾق
      ﺑﯾﻣﺎر ﺑﺎﺷد (ﺑدﻟﯾل اﻓﺰاﯾش رﯾﺳک ﺧودﮐﺷﯽ).
      اﺧﺗﻼل ﻣﮫﺎرﺗﮫﺎی ﺣﺮﮐﺗﯽ و ﺷﻧﺎﺧﺗﯽ و ﯾﺎ اﺧﺗﻼل ﻗﺿﺎوت ﻣﻣﮐن اﺳت ﺑﺎ اﯾن دارو دﯾده ﺷود ﮐﻪ ﭼﻧﯾن اﻓﺮادی ﺑﺎﯾد از راﻧﻧدﮔﯽ و ﮐﺎر
      ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯾن آﻻت ﺧودداری ﮐﻧﻧد.
      در ﺷﯾﺮدھﯽ اﺛﺮات آن ﮐﺎﻣًﻼ ﺷﻧﺎﺧﺗﻪ ﺷده ﻧﯾﺳت وﻟﯽ ﺟﺎی ﻧﮔﺮاﻧﯽ ﻣﻣﮐن اﺳت وﺟود داﺷﺗﻪ ﺑﺎﺷد.
      ﻋوارض ﺟﺎﻧﺑﯽ
      ﺑﯽ ﻗﺮاری (آﺷﻔﺗﮔﯽ)، اﺿطﺮاب و ﺑﯾﺧواﺑﯽ اﻏﻠب در طﯽ ﻣﺮاﺣل اوﻟﯾﻪ ﺷﺮوع درﻣﺎن ﺑﺎ اﯾن دارو دﯾده ﻣﯽ ﺷود. دﯾﮔﺮ ﻋوارض ﺷﺎﯾﻊ
      ﮔﺰارش ﺷده ﺷﺎﻣل: ﺗب، ﺧﺷﮐﯽ دھﺎن، ﺳﺮدرد ﯾﺎ ﻣﯾﮔﺮن، ﮔﯾﺟﯽ، ﺗﮐﺮر ادرار، ﺗﮫوع و اﺳﺗﻔﺮاغ، ﯾﺑوﺳت، اﻓﺰاﯾش ﺗﻌﺮﯾق و راﺷﮫﺎی
      ﭘوﺳﺗﯽ اﺳت. واﮐﻧش ھﺎی ازدﯾﺎد ﺣﺳﺎﺳﯾت از ﺧﺎرش و ﮐﮫﯾﺮ ﮔﺮﻓﺗﻪ ﺗﺎ ﻣوارد ﮐﻣﺗﺮ ﺷﺎﯾﻊ ﻣﺛل آﻧﮋﯾوادﻣﺎ، ﺗﻧﮔﯽ ﻧﻔس و واﮐﻧش ھﺎی
      آﻧﺎﻓﯾﻼﮐﺗﯾوﺋﯾد ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗواﻧﻧد ﻋﻼﺋم ﻣطﺮح ﮐﻧﻧده ﺑﯾﻣﺎری
      ﺳﺮم ﺑﺎﺷﻧد، رخ ﻣﯽ دھد. ﮔﺰارﺷﺎت ﻧﺎدری از ﺳﻧدرم اﺳﺗوﻧس ﺟﺎﻧﺳون و ارﯾﺗم ﻣوﻟﺗﯽ ﻓﺮم داده ﺷده اﺳت. اﻓﺰاﯾش ﺗﻌداد ﺿﺮﺑﺎن
      ﻗﻠب، درد ﺳﯾﻧﻪ، اﻓﺰاﯾش ﻓﺷﺎر ﺧون (ﮔﺎھﯽ ﺷدﯾد) ﯾﺎ ﮔﺎھﯽ اﺗﺳﺎع ﻋﺮوق
      و ﮐﺎھش ﻓﺷﺎر ﺧون وﺿﻌﯾﺗﯽ، ﺗﭘش ﻗﻠب و ﺳﻧﮐوپ ﻧﯾﺰ ﮔﺰارش ﺷده اﺳت. ﺣﻣﻼت ﺟﻧون، ﮔﯾﺟﯽ، ﮐﺎﺑوس ھﺎی ﺷﺑﺎﻧﻪ، اﺧﺗﻼلو ﮐﺎھش ﻓﺷﺎر ﺧون وﺿﻌﯾﺗﯽ، ﺗﭘش ﻗﻠب و ﺳﻧﮐوپ ﻧﯾﺰ ﮔﺰارش ﺷده اﺳت. ﺣﻣﻼت ﺟﻧون، ﮔﯾﺟﯽ، ﮐﺎﺑوس ھﺎی ﺷﺑﺎﻧﻪ، اﺧﺗﻼل
      ﺣﺎﻓظﻪ، dysguisa ﺑﯽ اﺷﺗﮫﺎﯾﯽ و ﮐﺎھش وزن، ﮔﺰﮔﺰ ﺷدن، وزوز ﮔوش و اﺧﺗﻼﻻت ﺑﯾﻧﺎﯾﯽ ﻧﯾﺰ ﮔﺰارش ﺷده اﺳت. ﺗﺷﻧﺞ
      (seizure) ﮐﻪ ﻧﺳﺑﺗًﺎ واﺑﺳﺗﻪ ﺑﻪ دوز اﺳت ﻣﻣﮐن اﺳت ﺑﺎ اﯾن دارو رخ دھد و ﺑﻪ ﺧﺻوص در ﺑﯾﻣﺎران ﻣﺑﺗﻼ ﺑﻪ ﺑﯽ اﺷﺗﮫﺎﯾﯽ ﻋﺻﺑﯽ ﯾﺎ
      ﭘﺮﺧوری ﻋﺻﺑﯽ ﻗﺎﺑل ﺗوﺟﻪ اﺳت، ﺧطﺮ اﯾن ﻋﺎرﺿﻪ در ﺑﯾﻣﺎران ﺑﺎ ﺳﺎﺑﻘﻪ اﺧﺗﻼﻻت ﺗﺷﻧﺟﯽ ﯾﺎ ﺳﺎﯾﺮ ﻋواﻣل ﻣﺳﺗﻌد ﮐﻧﻧده اﻓﺰاﯾش
      ﻣﯽ ﯾﺎﺑد ﺷﯾوع ﮐﻠﯽ ﺗﺷﻧﺞ در ﺑﯾﻣﺎران درﯾﺎﻓت ﮐﻧﻧده دوز درﻣﺎﻧﯽ ﺑوﭘﺮوﭘﯾون ۱/۰-۴/۰ % ﺑوده اﺳت. ﻋﻼﺋم ﻣﺳﻣوﻣﯾت ﺷﺎﻣل ﺗوھم،
      ﺗﮫوع و اﺳﺗﻔﺮاغ، اﻓﺰاﯾش ﺗﻌداد ﺿﺮﺑﺎن ﻗﻠب، ﮐﺎھش ھوﺷﯾﺎری و ﻣﺮگ ( ﺑدﻧﺑﺎل ﻣﺳﻣوﻣﯾت ﺷدﯾد) ، ﺗﺷﻧﺞ در ﯾک ﺳوم ﻣوارد رخ ﻣﯽ
      دھد.
      ﻻواژﻣﻌده وﺷﺎرﮐول
      ﻓﻌﺎل ﻣﯾﺰان ﺟذب دارو را در ﺻورﺗﯽ ﮐﻪ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﻌد از ﻣﺳﻣوﻣﯾت ﺧورده ﺷود، ﮐﺎھش ﻣﯽ دھد. درﻣﺎن ﺣﻣﺎﯾﺗﯽ اﺳت. ﺑﻧﺰودﯾﺎزﭘﯾن
      ھﺎ ﺑﺮای ﺗﺷﻧﺞ ﻣﻣﮐن اﺳت ﺑﮐﺎر رود. دﯾورز، دﯾﺎﻟﯾﺰ و ھﻣوﭘﺮﻓوزﯾون ﺑﻪ ﻧظﺮ ﻧﻣﯽ رﺳد ﻣؤﺛﺮ ﺑﺎﺷﻧد.
      ﺗداﺧل داروﯾﯽ
      – ھﻣﺮاه ﺑﺎ MAO و ﻧﯾﺰ در ﻓﺎﺻﻠﻪ ﮐﻣﺗﺮ از ۲ ھﻔﺗﻪ از ﻗطﻊ MAO ﻧﺑﺎﯾد داده ﺷود.
      – ھﻣﺮاه ﺑﺎ اﻟﮐل، ﺑﺎﯾﺳﺗﯽ ﺣﺗﯽ اﻻﻣﮐﺎن اﺟﺗﻧﺎب ﺷود ﭼﺮا ﮐﻪ آﺳﺗﺎﻧﻪ ﺗﺷﻧﺞ را ﺗﻐﯾﯾﺮ ﻣﯽ دھد ھم ﭼﻧﯾن ﺳﺎﯾﺮ داروھﺎی ﭘﺎﯾﯾن آورﻧده
      آﺳﺗﺎﻧﻪ ﺗﺷﻧﺞ ﻣﺛل ﺿد اﻓﺳﺮدﮔﯾﮫﺎ، آﻧﺗﯽ ﺳﺎﯾﮐوﺗﯾﮐﮫﺎ، ﺿد ﻣﺎﻻرﯾﺎھﺎ، آﻧﺗﯽ ھﯾﺳﺗﺎﻣﯾن ھﺎی ﺧواب آور، ﮐﯾﻧوﻟون ﺗﺮاﻣﺎدول، ﺗﺋوﻓﯾﻠﯾن ﯾﺎ
      ﮐورﺗﯾﮐو اﺳﺗﺮوﺋﯾدھﺎی ﺳﯾﺳﺗﻣﯾک ﺑﺎﯾﺳﺗﯽ ﺑﺎ ﻧﮫﺎﯾت اﺣﺗﯾﺎط ﻣﺻﺮف ﺷوﻧد.
      – Patch ھﺎی ﭘوﺳﺗﯽ ﻧﯾﮐوﺗﯾن ھﻣﺮاه ﺑﺎ ﺑوﭘﺮوﭘﯾون ﻣﯽ ﺗواﻧد ﺑﺎﻋث اﻓﺰاﯾش ﻓﺷﺎر ﺧون ﺷود.
      – ﻣﺻﺮف ھﻣﺰﻣﺎن آن ﺑﺎ آﻣﺎﻧﺗﺎدﯾن ﯾﺎ ﻟوودوﭘﺎ ﺑﺎﯾﺳﺗﯽ ﺑﺎ اﺣﺗﯾﺎط ﺑﺎﺷد.
      – ﮐﺎر ﺑﺎ ﻣﺎزﭘﯾن، ﻓﻧﯽ ﺗوﺋﯾن و ﻓﻧوﺑﺎرﺑﯾﺗﺎل ﺑﺎﻋث اﻟﻘﺎء ﻣﺗﺎﺑوﻟﯾﺳم ﺑوﭘﺮوﭘﯾون وﻟﯽ ﺳﺎﯾﻣﺗدﯾن و ﯾﺎواﻟﭘورات ﺑﺎﻋث ﻣﮫﺎر ﻣﺗﺎﺑوﻟﯾﺳم آن ﻣﯽ
      ﺷود.
      – ﺑدﻟﯾل ﺧﺎﺻﯾت ﻣﮫﺎر ﮐﻧﻧدﮔﯽ اﯾﺰوآﻧﺰﯾم CYP2D6 ﺑوﺳﯾﻠﻪ ﺑوﭘﺮوﭘﯾون، اﯾن دارو ﺑﺎﯾﺳﺗﯽ ﺑﺎ داروھﺎﯾﯽ ﭼون ﺿد اﻓﺳﺮدﮔﯽ ھﺎ، ﺿد
      ﺳﺎﯾﮐوزھﺎ، ﺑﺗﺎ ﺑﻠوﮐﺮھﺎ و آﻧﺗﯽ آرﯾﺗﻣﯽ ھﺎی IC ﺑﺎ اﺣﺗﯾﺎط اﺳﺗﻔﺎده ﮔﺮدد.
      ﻧﮐﺎت ﻗﺎﺑل ﺗوﺻﯾﻪﻧﮐﺎت ﻗﺎﺑل ﺗوﺻﯾﻪ
      ﻣﻘدار ﻣﺻﺮف
      در درﻣﺎن اﻓﺳﺮدﮔﯽ: دوز ﺷﺮوع ﺑﺎ ۱۰۰ ﻣﯾﻠﯽ ﮔﺮم دو ﺑﺎر در روز ﮐﻪ در ﺻورت ﻟﺰوم، ﺣداﻗل ﺑﻌد از ﺳﻪ روز ﺑﻪ ۱۰۰ ﻣﯾﻠﯽ ﮔﺮم
      ﺳﻪ ﺑﺎر در روز اﻓﺰاﯾش ﻣﯽ ﯾﺎﺑد. در ﻣوارد ﺷدﯾد ﺑﯾﻣﺎری، در ﺻورت ﻋدم ﻣﺷﺎھده ﺑﮫﺑودی ﭘس از ﮔذﺷت ﭼﻧدﯾن ھﻔﺗﻪ درﻣﺎن، دوز
      دارو ﻣﻣﮐن اﺳت ﺑﻪ ﺣداﮐﺛﺮ mg150 ﺳﻪ ﺑﺎر در روز اﻓﺰاﯾش ﯾﺎﺑد. اﯾن دارو ھﻣﭼﻧﯾن ﺑﺻورت ﻓﺮآورده آزادﺳﺎزی اﺻﻼح ﺷده
      ﻣوﺟود اﺳت ﮐﻪ ﺑﺎ دوز mg150 ﻣﯾﻠﯽ ﮔﺮم ﺻﺑﺣﮔﺎھﯽ ﯾﮐﺑﺎر در روز ﺷﺮوع و در ﺻورت ﺿﺮورت ﺣداﻗل ﺑﻌد از ﺳﻪ روز ﺑﻪ
      mg150 دو ﺑﺎر در روز اﻓﺰاﯾش ﻣﯽ ﯾﺎﺑد. ﻣﯾﺰان دوز اﯾن ﻧوع ﻓﺮآورده ﻣﻣﮐن اﺳت ﺑﻪ ﻣﯾﺰان mg200 دو ﺑﺎر در روز ھم ﺑﺮﺳد.
      در ﺗﺮک ﺳﯾﮔﺎر: ﺑوﭘﺮوﭘﯾون ﻧوع آزادﺳﺎزی اﺻﻼح ﺷده ﺑﺎ دوز اوﻟﯾﻪ mg150 ﯾﮐﺑﺎر در روز ﺑﺮای ﺷش روز ﺷﺮوع و ﺑﻪ
      mg150 دو ﺑﺎر در روز از روز ھﻔﺗم اﻓﺰاﯾش ﻣﯽ ﯾﺎﺑد. در ﻣﺎن ﺣدود ۱-۲ ھﻔﺗﻪ ﻗﺑل از آﻧﮐﻪ ﺑﯾﻣﺎر ﺷﺮوع ﺑﻪ ﮐﻧﺎر ﮔذاﺷﺗن ﺳﯾﮔﺎر
      ﺑﮐﻧد، ﺑﺎﯾﺳﺗﯽ ﺷﺮوع ﺷود ﺗﺎ ﺳطﺢ ﺛﺎﺑت ﺧوﻧﯽ ﺑوﭘﺮوﭘﯾون ﺣﺎﺻل ﺷود، و ﺑطور ﻣﻌﻣول ۷-۱۲ ھﻔﺗﻪ اداﻣﻪ ﯾﺎﺑد. اﮔﺮ ھﯾﭻ ﮔوﻧﻪ
      ﭘﯾﺷﺮﻓت ﻣﺷﺧص ﺗﺎ ھﻔﺗﻪ ھﻔﺗم ﺣﺎﺻل ﻧﺷود، درﻣﺎن ﺑﺎﯾﺳﺗﯽ ﻣﺗوﻗف ﺷود. اﺳﺗﻔﺎده از ﭘﭻ ھﺎی ﻧﯾﮐوﺗﯾﻧﯽ داﺧل ﭘوﺳﺗﯽ ( ﺗﺮاﻧس درﻣﺎل)
      در ﺑﺮﺧﯽ ﺑﯾﻣﺎران ﻣﻣﮐن اﺳت ﻣورد ﺗوﺟﻪ ﻗﺮار ﮔﯾﺮد اﮔﺮ ﭼﻪ ﺧطﺮ اﻓﺰاﯾش ﻓﺷﺎر ﺧون در ﭼﻧﯾن درﻣﺎﻧﯽ را ﺑﺎﯾد در ﻧظﺮ داﺷت.
      در ﺑﯾﻣﺎران دﭼﺎر اﺧﺗﻼل ﺧﻔﯾف ﺗﺎ ﻣﺗوﺳط ﮐﺑدی، ﺑﺎﯾﺳﺗﯽ ﺑﻪ دﻓﻌﺎت ﮐﻣﺗﺮ ﺗﺟوﯾﺰ ﺷود. در ﺳﯾﺮوز ﮐﺑدی ﺷدﯾد، در ﺑﺮﺧﯽ ﻣﻧﺎطق
      ﻣﺻﺮف آن را ﻣﻣﻧوع داﻧﺳﺗﻪ وﻟﯽ در ﺑﺮﺧﯽ ﻣﻧﺎطق ﺑﺎ دوز mg150 ﯾک روز در ﻣﯾﺎن ﺗﺟوﯾﺰ ﻣﯽ ﺷود. در اﺧﺗﻼل ﮐﻠﯾوی، ﻧﯾﺰ
      ﺑﺎﯾﺳﺗﯽ ﺑﻪ دﻓﻌﺎت ﮐﻣﺗﺮ و ﺑﺎ دوز mg150 ﯾک ﺑﺎر در روز داده ﺷود.
      در درﻣﺎن اﺧﺗﻼل ﺑﯾش ﻓﻌﺎﻟﯽ، درﻣﺎن اوﻟﯾﻪ ﯾک ﻣﺣﺮک ﻣﺮﮐﺰی اﺳت. ﺿد اﻓﺳﺮدﮔﯾﮫﺎ، در ﺻورت ﻋدم ﭘﺎﺳﺦ ﻣﻧﺎﺳب و ﯾﺎ در ﺻورت
      ﻋدم ﺗﺣﻣل داروھﺎی ﻣﺣﺮک ﺗﺟوﯾﺰ ﻣﯽ ﺷوﻧد. ﻣطﺎﻟﻌﺎت ﮐوﭼک و ﺑﺰرگ، ﺗﺄﺛﯾﺮ آن را در ﺑﺰرﮔﺳﺎﻻن و ﮐودﮐﺎن ﻧﺷﺎن داده اﺳت.
      اﺷﮐﺎل داروﯾﯽ
      ﻓﺮآورده ھﺎ: ﻗﺮص ﺑوﭘﺮوﭘﯾون ھﯾدروﮐﻠﺮاﯾد Extendedموفق باشید

  • پیمان , ژوئن 13, 2017 @ 9:52 ب.ظ

    سلام خسته نباشید
    یک فرد معتاد به شیشه دادیم تو خانواده با پنج تا بچه مثل دسته گل چندین بار ترک داده شده اما چون خودش نمیخواد باز همون وضعه و هربار بدتر از بار قبل
    پیش خودم فکر گردم که باتوجه به پیشرفت علم این امکا وجود نداده که قسمتی از حافظه این افراد که معتاد هستن رو پاک رد که بعد از ترک دیگه هیچوقت یادشون نباشه که موادی هم بوده؟؟

    • مشاور , ژوئن 14, 2017 @ 7:50 ق.ظ

      باسلام همه افکار عملی نیست و اگد هم باشد فعلا در کشور ما جنله قانونی دارد و اگد اثربخش باشد و تحقیقات اثبات کنند حتما اجرایی خواهد شد .بهترین چیز برای ترک و تداوم ان اراده خود فرد و داشتن انگیزه برای ترک است .باید عرد اراده کافی برای ترک داشته باشد در کمپ های مجازی باشد که روانشناس هم نظارت کافی دارد و دوره سم زدایی به خوبی اجرا نی شود .فعلا به داشته ها توجه کنید ضمن اینکه باید اراده فرد برای تغییر قوی باشد .امیدوارم حال این فرد به زودی بهبود یابد
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۹۸۲۱۲۲۳۵۴۳۰۴
      موفق باشید
      U

  • Saeed , ژوئن 15, 2017 @ 8:25 ق.ظ

    سلام. من به خاطر افسردگی میل جنسیم صفر شده. دیگه هیچ احساس عشق و عاطفه ای ندارم و به کلی احساساتم نابود شده. دیگه چیزی خوشحالم نمیکنه. دیگه از چیزی لذت نمیبرم. حتی نسبت به نامزدمم هم هیچ حس عشقی ندارم. دکتر بهم گفت که افسرده ام و بهم قرص بوپروپیون داد. اما با اینکه ده روزه دارم مصرفش میکنم هیچ اثاری از بهبودی رو نمیبینم.
    ایا هنوزم باید صبر کنم؟ایا بیماری من افسردگیه ؟
    ایا قابل درمانه؟

    • مشاور , ژوئن 15, 2017 @ 9:03 ق.ظ

      با سلام باید دو هفته برای اثربخشی دا و صبر کنید و می توانید به خاطر کم شدن میل جنسی مراجعه و دارو برای شما تجویز کنند که میل جنسی رو افرایش ح اهد داد.نگران نباشید قطعا دارو موثر خواهد بود .اگر نتیجه دلخواه گرفته نشد با اطمینان از دور و نوع مصرف که رعایت کردید مراجعه کنید به پزشکتون و بخواهید داروی جایگزینی تجویز خواهند کرد .امیدوارم به زودی بهبودی حاصل شود.

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۴۴۰۳۴۴۹۰
      موفق باشید

  • علیرضا , ژوئن 15, 2017 @ 5:20 ب.ظ

    سلام برای درمان خانگی وسواس فکری چکار باید کرد؟

    • مشاور , ژوئن 16, 2017 @ 8:47 ق.ظ

      باسلام این صحبت درست نیست که برای درمان اختلال وسواس که گاهی کل زندگی را مختل می کند ما به دنبال درمان خانگی باشیم .این صحبت مربوط به سالهایی است که نه نسبت به بیماری شناخت داشتند و نه درمان ان به وجود امده بود ولی امروزه استفاده از دارو در موارد حا د و استفاده از تکنیک روانشناختی می تواند تا حد زیادی بیماری را تحت کنترل دراورد و فرد را به شرایط نورمالی هدایت کند .نباید تصور کنید که خودتان در منزل بتوانید این بیماری را کنترل کنید چون در وسواس به خصوص فکری فرد بسیار از افکارش رنج می برد و دچار اضطراب می شود که زندگی از ر وال طبیعی خود خارج می شود .امیدوارم متوجه صحبت های بنده شده باشید و پیگیری کنید .

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۸۸۴۷۲۸۶۴
      موفق باشید

  • alone , ژوئن 16, 2017 @ 6:11 ق.ظ

    سلام.من متی قبل عاشق یه زن شوهردار شدم.بسیار علاقه مند.نمیخوام طولش بدم.طوری که حس میکردم باید اعضای بدنمو بهش هدیه کنم.اون ابتدا یه کم با من گرم گرفت.ولی یهو در حساس ترین نقطه کار ، خواست باهام کات کنه.در صورتی که حتی من لمسش هم نکرده بودم.ولی من بی خیال نشدم و با همه وجود ادامه دادم.علیرغم استفاده از چند میلیون کلمه در این مدت نه تنها نتونستم دلشو به دست بیارم ، بلکه هر بار شدید ترین توهین ها رو شنیدم و هیچوقت هم حاضر نشد ازم عذر خواهی کنه و گفت که حقم بوده.در صورتی که من حتی یه توهین هم بهش نکردم.تا یه هفته پیش که بهم گفت تو یه روانی هستی.یعنی رفتارهای عاشقانه و عطشان منو، روانی بودن فرض کرد.و بعدش بهم گفت تو یه آشغال خوار و پستی.با این وجود که من تقصیری نداشتم ، بسیار منطقی و عاشقانه ازش عذرخواهی کردم.ولی جوابمو نداد.باز هم کم نیاوردم و ادامه دادم.تا این که بهم پیام داد و گفت وقتی بهت توهین کردم و ازت عذر خواهی نکردم ، این که بازم داری باهام حرف میزنی داری خودتو خوار میکنی.دارم میمیرم.آتیش گرفتم.دوس دارم خودمو بکشم.افسردگی حاد گرفتم.از طرفی افکار سادو مازوخیسم همه وجودمو اشغال کرده.بیش از ۱۶ ساعت میخوابم و شکنجه میشم.انگار رگهامو دارن بیرون میکشن.داره ذهنمو میخوره.داره منو میکشه.چه کار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    • مشاور , ژوئن 16, 2017 @ 8:12 ق.ظ

      با سلام افکاری که می فرمایید رفتارهای شما علی رغم توهین ایشون همه دال بر مشکل است که باید پیگیری و درمان شود البته علت شروع رابطهو عشق هم اهمیت دارد .اینکه گاهی بدانیم کارمان نامعقول است یک مساله است و اینکه فکر می کنیم کارمان نامعقول نیست و اطرافیان قضاوت بدی دارند مساله ای دیگر است در هر صورت برای رهایی از این تنش شدید باید مراجعه داشته باشید تا پیگیری ها برای رفع مساله شما صورت پذیرد.امیدوارم به زودی مشکل مرتفع شود.

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۸۸۴۷۲۸۶۴
      موفق باشید

  • Saeed , ژوئن 16, 2017 @ 11:12 ب.ظ

    سلام. خسته نباشید.
    تفاوت کیفیت قرص های ضد افسردگی ایرانی و خارجی چقدر هست؟
    من قرص بوپروپیون ایرانی خریدم. ایا قرص خارجیش کیفیت خیلی بهتری داره. ایا اثر بخش تره؟
    پیشاپیش ممنون

    • مشاور , ژوئن 17, 2017 @ 9:49 ق.ظ

      با سلام اصولا قرص های خارجی که گران تر هستند همان اثرات قرص داخلی را دارند منتهی زود بازده هستند و زودتر شما را به نتبجه می رسانند مثالی که برای اثر این قرص ها می زنیم این ایت که شما می توانید با دو خودرو به مقصد برسید ولی قطعا خودروی پیشرفته تر شما را سریعتر و بدون گاها عوارض به مقصد می رساند .این دقیقا تفاوت این دو است که خب قاعدتا به لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه نیستند به همین دلیل جایگزین ایرانی با همان اثربخشی وجود دارد .

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژ
      موفق باشید

  • مرد تنها , ژوئن 17, 2017 @ 9:38 ق.ظ

    سلام
    خواهر من دچار بیماری اسکیزوفرنی پارانویید هست ولی خوشبختانه خودم سالم هستم. اگر من با یک دختر سالم بدون سابقه این بیماری در خانواده اش ازدواج کنم، چقدر احتمال دارد بچه من دچار این بیماری شود؟ آیا بچه دار شدن من با توجه به وجود سابقه این بیماری در خواهرم کار درستی است؟؟

    • مشاور , ژوئن 17, 2017 @ 9:56 ق.ظ

      با سلام بحث اسکیزوفرنی خب ژنتیکی است حتی اگر چندین نسل قبل مبتلا بوده باشند ممکن است احتمال این مساله باشد منتهی درصد این احتمال بسیار پایین است مخصوصا در ازدواج با فرد سالم .خب منطقی است که احتمالات بسیار پایین را می توان نادیده گرفت .بهتر است قبل از ازدواج مشاوره ژنتیکی صورت پذیرد تا بدون نگرانی برای فرزند اوری بعد از ازدواج برنامه ریزی داشته باشید .موفق باشید

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژ
      موفق باشید

  • من , ژوئن 17, 2017 @ 2:15 ب.ظ

    سلام،
    در سندروم اسپرگر منظور از وضعیت بدنی عجیب چیه؟به چه شکلی میتونه باشه؟

    • راهنما , ژوئن 19, 2017 @ 10:03 ق.ظ

      هانس اسپرگر این اختلال روانی مبتلا به اوتیسم “را در سال ۱۹۴۴ نامگذاری کرد. علت دقیق آن ناشناخته است. به احتمال زیاد، اختلالی در مغز علت سندرم اسپرگر است.

      فاکتورهای ژنتیکی هم ممکن است نقش داشته باشند این اختلال ممکن است در خانواده وجود داشته باشد اما هنوز یک ژن خاص شناسایی نشده است.
      سندرم اسپرگر یک اختلال نافذ رشد (PDD) و یا اختلال طیف اوتیسم (ASD) است. تفاوت اصلی بین سندرم اسپرگر و اختلال اوتیسم این است که کودکان مبتلا به سندرم اسپرگر تاخیر در گفتار و شناخت ندارند.
      این وضعیت به نظر می رسد در پسران شایع تر از دختران است.
      اگر چه افراد مبتلا به سندرم اسپرگر اغلب مشکل اجتماعی دارند، اما بسیاری از آنها هوش بالاتر از متوسط دارند. آنها ممکن است در زمینه هایی مانند برنامه نویسی کامپیوتر و علم عالی باشند.

      آنها هیچ تاخیری در توسعه شناختی، توانایی مراقبت از خود، و یا کنجکاوی در مورد محیط پیرامون خود ندارد.

      ۱۰ علائم شایع سندرم اسپرگر
      به طور کلی، اوتیسم در کودک می تواند بسیار آشکار باشد.
      یکی از قابل توجه ترین نشانه هایش تاخیر گفتار است.

      من ۱۰ مورد ازشایعترین علائم اسپرگررا در زیر لیست کرده ام.
      به خاطر داشته باشید که این لیست کامل نیست، و یک کودک اسپرگر لزوما نباید تمام این علایم را داشته باشد.
      من طی جستجویی در گوگل فهمیدم که تمامی لیست ها دارای کمبودهایی هستند! بنابراین من از WebMD’s list استفاده کرده و به آن اضافه کردم.

      ۱) مشکلات در مهارت های اجتماعی: کودکان مبتلا به سندرم اسپرگر به طور کلی در برقراری ارتباط با دیگران دچار مشکل است و اغلب در شرایط اجتماعی بی دست و پا هستند. آنها عموما به راحتی نمیتوانند دوست پیدا کنند اگرچه آنها براحتی میتوانند درمیان کودکان قرار گیرند و کار انجام دهند.

      ۲) رفتارهای غیر عادی یا تکراری: کودکان مبتلا به این بیماری ممکن است حرکات عجیب و غریب، تکراری، مانند چلاندن دست یا پیچاندن انگشت انجام دهند که به نام stimming است. کودکان این کار را انجام میدهند تا خود راآرام کنند. سایر stim های مشترک شامل چرخش و پریدن میشود. من معمولا می توانم با این رفتار یک کودک را فورا در این طیف قرار دهم.

      ۳) اشتغالات ذهنی غیر معمول و یا آداب و رسوم: کودک مبتلا به سندرم اسپرگر ممکن است آداب و رسومی را ایجاد کند یا آنها را تغییر دهد ، مانند امتناع از لباس پوشیدن در یک نظم خاص.

      ۴) مشکلات ارتباطی: افراد مبتلا به سندرم اسپرگر ممکن است زمانیکه با کسی صحبت میکنند ارتباط چشمی برقرار نکنند.
      آنها ممکن است در استفاده از حالات چهره و حرکات و درک زبان بدن مشکل داشته باشند.
      آنها همچنین ممکن است مشکلاتی در درک زبان داشته باشند.

      ۵) محدودیت در علاقمندیها: کودک مبتلا به سندرم اسپرگر شدید ممکن است ، تقریبا وسواسی، علاقمند به چند حوزه مانند برنامه های ورزشی، آب و هوا، و یا نقشه ها باشد.مثلا دختر من دوست دارد در مورد اشکال، دایناسورها، فضا، حیوانات منقرض شده – و تقریبا هر چیزی مربوط به علم بخواند.

      ۶) مشکلات هماهنگی: کودکان مبتلا به سندرم اسپرگر ممکن است دست و پا چلفتی و بی دست و پا بنظر برسند.
      دختر من به نظر می رسد اغلب توجه کامل به آنچه که انجام میدهد ندارد، همچنین عضله ای با تن ضعیف دارد، که مشترک با Asperger است.

      ۷) مسائل حسی: بسیاری از کودکان مبتلا به سندرم اسپرگر یا فوق العاده حساس و یا کمتر حساس به مسائل حسی هستند. برای مثال، دختر من از سر و صدا با صدای بلند متنفر است. او به من گفت که ترکاندن بادکنک به گوش او آسیب میزند. به نظر می رسد او فکر میکند که آنها بیش از بچه های دیگرروی او تاثیر می گذارند.

      ۸) مشکل در کنترل احساسات: دختر من در چیزهای کمی کج خلقی میکند چرا که او با حل مشکلات مشکل دارد. او همچنین در بکارگیری و بیان احساساتش هم مشکل دارد.

      ۹) فقدان همدلی: کودکان مبتلا به اسپرگر ، نمی تواند افراد دیگر را درک کند.

      ۱۰) ماهر و یا با استعداد است: بسیاری از کودکان مبتلا به سندرم اسپرگر فوق العاده با استعداد و ماهر در یک موضوع خاص، مانند موسیقی یا ریاضی هستند. دختر من خیلی هوشمند است. زمانی که او ۴ ساله بود خودش خواندن را آموخت و پس از آن به خواندن در مورد علم و طبیعت پرداخت!

      اگر فرزند شما برخی از این علائم را داراست، آیا به این معناست که او از اسپرگر رنج می برد؟ می تواند باشد، اما چیزهای دیگری هم هست که می تواند این علائم را به همراه داشته باشد. عوارض جانبی برخی از داروها، مانند Singulair می تواند کج خلقی را به ارمغان بیاورد. همچنین، برخی از کودکان که به شدت با استعداد هستند ممکن است برخی از این علایم را نشان دهند. من فکر می کنم مهم این است که اگر شما نگران هستید فرزند خود را ارزیابی کنید.درمانگران در حال انجام کارهای بسیار متفاوتی با دختر ما هستند مثل: یادگیری نحوه ی بازی با بچه های دیگر، چگونه احساسات خود را کنترل کند، چگونه مقاومت کمتری داشته باشد، چگونه خلاقانه بازی کند ، حتی در مورد چگونگی همدردی!

      نشانه ها
      افراد مبتلا به سندرم اسپرگر ممکن است بیش از حد متمرکز و یا وسواسی در یک شی یا موضوع باشند. آنها می خواهند بدون در نظر گرفتن دیگران همه چیز را در مورد این موضوع بدانند، و اغلب در مورد جزییاتش صحبت میکنند.
      • در حال حاضر کودکان مبتلا به سندرم اسپرگر بسیاری از حقایق در مورد موضوع مورد علاقه خود در میابند، اما به نظر می رسد هیچ هدفی ندارند.
      • آنها اغلب درک نمیکنند که ممکن است فرد دیگری به این موضوع علاقمند نباشد.
      • حوزه های مورد علاقه آنها ممکن است بسیار محدود باشد مانند وسواس در برنامه قطارها، دفترچه تلفن، جارو برقی، و یا مجموعه ای از اشیاء.
      افراد مبتلا به اسپرگر برخلاف افراد مبتلا به اختلال اوتیسم از مردم کناره گیری نمیکنند. آنها اغلب با مردم دیگر تعامل نزدیک دارند. با این حال، مشکلات گفتار و زبان آنها در یک محیط اجتماعی اغلب منجر به انزوای آنها میشود.
      • ممکن است حرکات بدنی آنها غیر معمول باشد.
      • آنها ممکن است یکنواخت صحبت کنند، و ممکن است به نظرات و احساسات دیگران پاسخ ندهند.
      • آنها ممکن است طعنه و طنز را درک نکنند، و ممکن است آن را به شکل واقعی بیان کنند.
      • آنها احساس نیاز به تغییر حجم صدای خود در موقعیت های مختلف نمیکنند.
      • آنها مشکلاتی در تماس چشمی، حالات چهره،پوسچر بدن، یا حرکات (ارتباطات غیر شفاهی) دارند.
      • آنها ممکن است توسط کودکان دیگر به عنوان “عجیب و غریب” و یا خاص شناخته شوند.

      افراد مبتلا به سندرم اسپرگر مشکل برقراری ارتباط با کودکان هم سن خود یا سایر افراد بزرگسال را دارند زیرا آنها:
      • قادر به پاسخگویی عاطفی در تعاملات اجتماعی سالم نیستند
      • در مورد کارهای روزمره انعطاف پذیر نیستند
      • اشکال در نشان دادن، آوردن، و یا اشاره به اشیاء مورد علاقه مردم دیگر دارند
      • دراظهار خشنودی از شادی افراد دیگر مشکل دارند
      کودکان مبتلا به سندرم اسپرگر ممکن است تاخیر در رشد حرکتی و رفتارهای فیزیکی غیر معمول نشان دهند مثل:
      • تاخیر در توانایی دوچرخه سواری، گرفتن توپ، یا بالا انداختن تجهیزات بازی
      • عدم توانایی در راه رفتن درست یا انجام فعالیت های دیگر
      • انجام حرکات تکراری انگشتان ، چرخاندن، یا حرکات کل بدن
      بسیاری از کودکان مبتلا به سندرم اسپرگر بسیار فعال هستند وممکن است با اختلال بیش فعالی با کمبود توجه (ADHD) تشخیص داده شوند. اضطراب یا افسردگی ممکن است در طول دوران نوجوانی و بزرگسالی ایجاد شود. علائم اختلال وسواس و اختلال حرکات غیر ارادی اندامها مانند سندرم تورت ممکن است دیده شود.

      درمان:
      تنها یک راه درمان برای تمام کودکان مبتلا به سندرم اسپرگر وجود ندارد. بسیاری از کارشناسان می گویند که اگر درمان زودتر آغاز شود بهتر است.
      برای کودکان مبتلا به سندرم اسپرگر آموزش مهارتهایی با ساخت یک سری از مراحل ساده با استفاده از فعالیت های بسیار ساختاری برنامه ریزی کنید. تمرینات یا نکات مهم، کمک به تقویت رفتارهای خاص است که مدام در طول زمان تکرار می شود.
      نوع برنامه ها ممکن است شامل موارد زیر باشد:
      • رفتار درمانی، برای کمک به کودکان تا احساسات ،رفتارهای تکراری و وسواس خود را مدیریت کنند.
      • آموزش پدر و مادر،برای تدریس تکنیک هایی که می تواند در خانه مورد استفاده قرار گیرد
      • فیزیوتراپی یا کاردرمانی، برای کمک به مهارت های حرکتی و مشکلات حسی
      • آموزش مهارت های اجتماعی که اغلب در یک گروه آموزش داده میشود
      • گفتار درمانی، برای کمک به مهارت در مکالمه روزمره
      داروهایی مانند مهارکننده های بازجذب سروتونین (SSRI)ها، داروهای ضد روان پریشی، و محرک ممکن است برای درمان مشکلاتی از قبیل اضطراب، افسردگی، مشکلات توجه، و پرخاشگری استفاده شوند.

      با درمان، بسیاری از کودکان و خانواده های آنها می توانند یاد بگیرند که با مشکلات ناشی از سندرم اسپرگرمقابله کنند. تعامل اجتماعی و روابط شخصی هنوز هم ممکن است یک مشکل محسوب شود. با این حال، بسیاری از بزرگسالان مبتلا به سندرم اسپرگر با موفقیت در شغل های اصلی کار می کنند و قادر به زندگی مستقل هستند، البته اگر آنها به شیوه درستی پشتیبانی شوند.
      با یک متخصص تماس بگیرید اگر فرزند شما:
      • به مردم پاسخ نمی دهد
      • گفتار عجیب و غریب دارد
      • رفتاری دارد که ممکن است منجر به آسیبش شود

  • fatemeh , ژوئن 17, 2017 @ 5:14 ب.ظ

    سلام من فوبیا زایمان طبیعی دارم یعنی از ابتدا رابطه نزدیکی مشکل داشتم دکتر اولم گفت اتاق عمل بدلیل اینکه واژنم از حد معمول تنگ تر بود اما دکتر دوم چندتا راهکار داد که بعد از چند ماه حل شد الانم که متوجه شدم باردارم اصلا خوشحال نیستم شبو روزم شده گریه.حتی بیمارستان اختیاری سزارین نمیکنه ولی این حق طبیعی یه ادمه که خودش زایمانشو انتخاب کنه الان میخوام ببینم بخاطر فوبیا روانپزشک نامه سزارین میده؟؟؟

    • مشاور , ژوئن 18, 2017 @ 9:19 ق.ظ

      با سلام ممکنه اگر روانپزشک فوبی را تشخیص دهد این موضوع پیگیری شود .ولی باید ترس شما ریشه ای درمان شود ممکن است امروز رایمان باشو و فردا مساله ای دیگر شما را ازار بدهد .ضمن اینکه در زایمان در هر دو صورت داشتن استرس برای فرزند شما خوب نیست .و شما باید در حالت ارامشی برای تولد فرزندتون باشید اینکه در رابطه جنسی هم دچار مشکل بودید و بعد در مساله زایمان قطعا دلیل خاصی دارد و احتمالا له مساله ای در گذشته بر میگردد که باید بررسی بیشتری شود .امیدوارم از کلاس های روانشناختی قبل از زایمان که فنون ارام سازی را اموزش می دهند بهره ببرید و فرزند سالمی را بدون نگرانی و استرس به دنیا بیاورید .

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژ
      موفق باشید

  • سعید , ژوئن 18, 2017 @ 7:31 ق.ظ

    سلام وقتتون بخیر چندتا مشکل دارم ممنون میشم کمکم کنید
    ۲۵ سالم هست احساس میکنم مشکل حافظه کوتاه مدت دارم و داره بدتر هم میشه.مثلا خوابها رو کلا یادم میره.حفظ کردن یه مطلب خیلی برام دشوار هست درک مطلبم خیلی ضعیف هست قدرت تصمیم گیری ضعیف دارم مدیریت ضعیف هست افسردگی دارم تا حدودی در محبت و خشم بعضی مواقع خیلی افراطی میشم.مشکل تکلم در گفتار بیشتر موقعها دارم مغزم با زبانم هماهنگ نیست و نمی تونم درست یه مطلبی رو جمع بندی و بیان کنم یه مطلبی رو کلی تو ذهنم یادآوری و تکرار میکنم وقتی می خوام به زبان بیارم کلی از کلمه هاشو جا میندازم و دست و پا شکسته میگم .همین باعث شده اعتماد به نفسمپایین بیاد و نتونم حرفامو بزنم.خاطرات کلی زندگیم رو یادم هست ولی جزئیاتش رو اصلا یادم نیست .یه خاطره رو اگر یادم باشه دست و پا شکسته شاید بتونم تعریفش کنم

    • راهنما , ژوئن 19, 2017 @ 8:14 ق.ظ

      ممکن است فردى از نظر هوش و استعداد در سطح مناسبى باشد ولى بعلت قفل ناگهامی ذهن مجبور به واگذارى کار خود به دیگران شده و دچار رکود آنی ذهن شود

      در این جور مواقع علت چیست؟
      توصیف بالینی واضحی برای اصطلاح کدری مغز (Brain Fog) یا (Mental Fog) وجود ندارد. این یک اصطلاح رایج است که مردم از آن برای توصیف حالت ضعیف شدن ذهن استفاده می‌کنند. به بیان دیگر این اصطلاح به حالت سردرگمی، ضعیف شدن حافظه یا ناتوانی در تمرکز کردن گفته می‌شود.
      فعالیت مغز به عوامل متعددی ارتباط دارد. احتمال دارد کدری مغز بر اثر تضعیف عملکرد مغز، نبود توازن در تولید هورمون‌های مغز، ضعیف شدن تولید انرژی در داخل مغز و کاهش انتقال اکسیژن و گلوکز به سلول‌های مغز، باشد.
      علایم
      *فراموش کردن موقتی اسم ها، آدرس، وقت قرار، صحبت‌های دیروز
      * یاری نکردن حافظه برای به یاد آوردن خاطرات گذشته
      * هنگام حرف زدن، فراموش کردن آن چه می‌خواستید بگویید
      * مشکل تمرکز هنگام خواندن
      * مشکل در یادگیری موضوعات جدید
      * گم شدن در محیط هایی که با آن آشنا هستید
      * به سختی یاد آوردن آنچه سر زبانتان بوده است
      * کندی در تصمیم گیری و یادگیری
      * قاطی کردن یا فراموش کردن کلمات
      * احساس خستگی مفرط با کوچک‌ترین فعالیت ذهنی
      * مشکل در تمرکز کردن و کم شدن توجه
      این علایم کدری مغز همانند اختلال در یادگیری، عقب ماندگی ذهنی یا بیماری ذهنی دیگر نیست.

      علل:
      * کمبود خواب: خواب برای سلامت فیزیکی، ذهنی و عاطفی مهم است. کمبود خواب باعث ایجاد مشکلات متعددی می‌شود. خواب کافی برای شارژ شدن مجدد لازم است و کمبود آن بر عملکرد ذهن تاثیر می‌گذارد.
      * مصرف مواد مخدر: این داروها تاثیرهای متفاوتی روی مغز دارد. بعضی از آن‌ها میزان فعالیت سیستم عصب را کاهش می‌دهد در حالی که برخی ازداروها به طور موقت و بیش از حد تحریک می‌کند.
      کدری مغز می‌تواند روزها، هفته‌ها و حتی ماه‌ها بعد از مصرف این مواد ادامه پیدا کند.

      داروهای تجویزشده:
      داروها نیز می‌تواند بر عملکرد مغز تاثیر بگذارد. در اغلب موارد تاثیرگذاری آن مانند موادمخدر شدید و غیرقابل کنترل نیست. مسکن ها، داروهای آرام بخش، ضداضطراب، ضد افسردگی و ضد روانپریشی تاثیر زیادی بر فعالیت مغز می‌گذارد.
      اما برخی داروها که برای درمان مشکلات سیستم عصبی تجویز شده است، می‌تواند عوارض جانبی نیز ایجاد کند.

      فعالیت شدید ذهنی:
      هر نوع فعالیت ذهنی شدید و طولانی که همراه با خستگی مفرط فیزیکی باشد می‌تواند به کدری مغز منجر شود. با خواب خوب شبانه و روش‌های آرام بخشی این مشکل قابل رفع است.

      استرس‌های عاطفی:
      استرس‌های عاطفی می‌تواند تاثیرات متفاوتی بر فعالیت ذهنی بگذارد. این نوع استرس می‌تواند بر اثر مشکلات زناشویی یا مرگ ناگهانی عزیزی و… به وجود بیاید.
      پایین بودن قند و اکسیژن مغز
      برای عملکرد بهتر مغز، نیاز به اکسیژن رسانی کافی و دریافت گلوکز است. حتی افت لحظه‌ای اکسیژن رسانی و افت قند می‌تواند بر عملکرد مغز تاثیر بگذارد. بنابراین، هر ناراحتی که قند و اکسیژن خون را کاهش می‌دهد، می‌تواند بر فعالیت طبیعی مغز تاثیر بگذارد و به کدری مغز منجر شود. کدری مغز را می‌توان در بیماری تنفسی، قلبی- عروقی و مشکل غدد درون ریز مشاهده کرد. کیفیت پایین هوای تنفسی، رژیم‌های سخت، گرسنگی به مدت طولانی و کمبود ماده مغذی می‌تواند باعث تضعیف ذهن شود.

      علل دیگر:
      * کم خونی شدید * بیماری مغزی مانند آلزایمر، پارکینسون * افسردگی * آسیب یا ضربه مغزی * دیابت * مسمومیت با فلزات سنگین *سکته قلبی *پرکاری تیروئید *بیماری کبدی * مننژیت * آپنه خواب * سکته * کمبود ویتامین B۱۲ * لوپوس * میگرن * یائسگی * اضطراب * ام اس * بی خوابی *حساسیت.

  • ر. خ , ژوئن 18, 2017 @ 6:42 ب.ظ

    سلام.
    آیا این درسته که بعضی قرص های ضد افسردگی قابلیت فرد رو در احساس کردن عشق از بین میبرند ؟

    • مشاور , ژوئن 19, 2017 @ 7:31 ق.ظ

      با سلام این طور که فرمودید نیست چون وقتی فردی افسرده است از هیچ فعالیتی لذت نمی برد و هیچ چیز او را خوشحال نمی کند .و دارو باعث برگشت وی به زندگی و احساس لذت در حد معمول و برای فر دی که هیچ فعالیتی نمی کند برگشت به زندگی را موجب می شود .و اینکه خب می تواند مثل همه افراد معمول عاشق فردی شود و زندگی عادی داشته باشد و داروها امروزه کاملا به کنترل بیماری کمک کرده اند .و تا کنون نتیجه بخش بوده است و البته مهم است درمان برای فرد افسرده چند وقت شروع شده اگر ابتدای درمان باشد ممکنه نه تنها عشق بلکه هنوز حسی به هیچ چیز خوشایندی نداشته باشد .امیدوارم پاسخ خود رو گرفته باشید و موفق باشید .

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژ
      موفق باشید

  • Saman , ژوئن 18, 2017 @ 9:52 ب.ظ

    پسری هستم ۳۰ ساله.تقریبا ۵ سال پیش به بیماری افسردگی مبتلا شدم بعد مراجعه به چندین دکتر مختلف متوجه شدم که دچار افسردگی شدم و دکتر داروی فلوکستین تجویز کرد و بعد گذشت چند ماه خوب شدم.اما متاسفانه حالا بعد ۴ سال دچار فوبیا شدم.از مواجهه با بعضی افراد ناخوداگاه ترس دارم .آقای دکتر الان نزدیک ۵۰ روزه فلوکستین ۲۰ همراه پروپرانول ۱۰ استفاده میکنم ولی احساس میکنم تاثیر نداشته.بنظرتون چیکار کنم از لحاظ اجتماعی خیلی تاثیر بدی در رفتارم گذاشته.ممنون میشم راهنمایی کنید

    • مشاور , ژوئن 19, 2017 @ 7:26 ق.ظ

      با سلام چون سابقه افسردگی داشتید و اکنون ظاهرا فوبی اجتماعی یا خاص دارید که باید بررسی شود بتید داروها هم تغییری داشته باشند منتهی خود روانپزشکی که شما را حضوری ویزیت کرده و از همه شرایط جسمی و ..با خبر است باید در صورت عدم پاسخ گرفتن از داروهای تجویزی شرایط را بررسی و در صورت لزوم داروی جایگزین را تجویز کند .باید حتما به ایشون مراجعه و شرایط را توضیح دهید که البته برای فوبی داروهای خوبی داریم و در بیماران تقریبا کنترل بیماری را موجب شده است .نگران نباشید با مراجعه مشکل حل خواهد شد .

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژ
      موفق باشید

  • محمدی , ژوئن 18, 2017 @ 11:05 ب.ظ

    با سلام
    من پسری ۲۷ ساله هستم که چند ماهی میشود که ساعت خوابم زیاد شده به این صورت که قبلا اگه ۱ ساعت بعد از ظهر میخوابیدم،دیگه تا ساعت ۱_۲ نیمه شب خوابم نمیبرد.
    ولی الان مثلا ساعت ۳ بعداز ظهر تا ساعت ۷ عصر میخوابم و دوباره ساعت مثلا ۱۱٫۵ شب دوباره خواب میاد سراغم.
    از لحاظ روحی هم دیگه مثل قدیما اون شور و اشتیاق برای انجام کارهارو ندارم.
    میخواستم بپرسم آیا من از لحاظ روانی دچار بیماری شدم یا خیر؟؟؟؟؟ با تشکر

    • مشاور , ژوئن 19, 2017 @ 7:23 ق.ظ

      با سلام با شرایطی که توصیف کردید که افزایش خواب پیدا کردید و به لحاظ روحی مثل قبل نشاط ندارید ممکن است اختلال روحی باشد که باید پیگیری و درمان شود و ممکن است واکنشی به موقعیت یا حادثه خاص باشد بنابراین موقتی است و با بهبود اتفاقات بهبود می یابد .بهتر است حتما مراجعه حضوری داشته باشید تا در هر صورت مساله بررسی و پیگیری شود امیدوارم مشکل خاصی وجود نداشته باشد و سلامت باشید .
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژ
      موفق باشید

  • محمدرضا , ژوئن 19, 2017 @ 3:48 ب.ظ

    سلام و خسته نباشید.
    من از فرد متخصصی سوال کردم و ایشون یه من گفتند که در درمان افسردگی روی بوپروپیون نمیشه خیلی حساب باز کرد.
    ایا این حرف صحت داره؟
    در حال حاضر موثرترین داروی ضد افسردگی چه دارویی هست؟

    • راهنما , ژوئن 20, 2017 @ 1:25 ب.ظ

      مصرف دارو فقط طبق نظر پزشک معالج

    • مشاور , ژوئن 20, 2017 @ 7:15 ب.ظ

      با سلام اصولا در درمان افسردگی بسته به نوع ان از داروهای مختلف استفاده می شود ولی خب فلوکستین با نام تاری پروزاک فلووکسامین و …داروهای تقریبا خط اول هستند و بوپروپیون یا ولبان هم دارویی است که استفاده می شود و در مورد بیماران نتایح خوبی هم داشته است در کل انچه که اهمیت دارد بحث معاینه روانپزشک تشخیص وی با توجه به ویزیت بیمار است و نمی شود همین طور رادرمورد هر دارویی نظر شخصی را اعمال کرد

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

      ۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۹۰

      موفق باشید

  • Esmaeil , ژوئن 20, 2017 @ 11:52 ب.ظ

    ضمن سلام و خسته نباشید
    من ۲۴سالمه و از سن ۱۶سالگی تا الان به طور میانگین روزانه ۳بار حداقل خود ارضایی میکنم و اصلا هم نمیتونم کاریش کنم و میزان شهوتم باعث از بین رفتن خیلی چیزام شده.و الان سر همین قضیه اصلا کنترل اعصاب هیچ جا ندارم افسردگی دارم چندین ساله و از همه مهمتر ضعف بدنی بالایی دارم که باعث شده اشتهام کور بشه و ۳۵کیلو وزنم کم باشه.میخاسم قرصی پیشنهاد کنید که بتونه شهوتمو پایین بیاره و بتونم جلوشو بگیرم حداقل خیلی کمتر بشه تا اسیب کمتری ببینم

    • مشاور , ژوئن 21, 2017 @ 8:05 ق.ظ

      با سلام باید برای کنترل این مساله به روانپزشک مراجعه کنید تا نیاز جنسی شما را با دارو کنترل کنند البته حتما باید زیر نظر روانشناس هم باشید که به حل مشکل کمک شود و بتونید درازمدت مشکل رو کنترل و برطرف کنید .این مشکل امروزه خیلی از جوانان است باسد بدانند علاوه بردارو باید از شرایط صحنه ها فضاهایی که باعث تحریک می شود دوری کرد حتی در مورد تغذیه باید از غذاهای محرک اجتناب کرد.و باید با متخصص تغذیه صحبتی داشته باشید .اگر خودتون اراده کنید و بخواهید مثل خیلی از افراد مشکل مرتفع خواهد شد .

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

      ۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۹۰

      موفق باشید

  • Esmaeil , ژوئن 21, 2017 @ 11:14 ق.ظ

    مشاوره که فوق العاده بالاس یک سالیم هست بخاطر افسردگیم زیر نظر پزشکم ولی هیچ کاری نتونست بکنه هیچ تاثیری روی من نزاشت.شما دارویی پیشنهاد نمیکنید خودتون؟

    • راهنما , ژوئن 21, 2017 @ 5:42 ب.ظ

      دوست عزیز دارو باید تحت نظر پزشک باشه
      و اینو بدونید هر کسی پزشک خودشه و شما بهتر از هر کسی میدونید علت افسردگیتون چیه
      افسردگی یعنی ذهنتون در گذشته است و این برمیگرده پس ریشه این افسردگی رو خودتون میتونید پیدا کنید

      اختلالات افسردگی نیز دقیقاً مانند دیگر بیماریها نظیر بیماری قلبی شکلهای گوناگونی دارند.
      در اینجا سه نوع از شایع ترین اختلالات افسردگی را شرح می دهیم:
      ▪ افسردگی عمده:
      به صورت تلفیقی از علایمی معرفی می شوند که باعث می گردند شخص توانایی غذا خوردن، کارکردن، مطالعه و خوابیدن را تا حد زیادی از دست بدهد. در حقیقت، دیگر فرد توانایی لذت بردن از فعالیتهای دلخواه خود را ندارد. این قسمت از کارافتادگی در افسردگی ممکن است تنها یک بار اتفاق بیفتد و یا به طور شایع تری چندین بار در طول زندگی تکرار شود.
      ▪ دیس تیمی:
      نوع خفیف تری از افسردگی است که شامل علایم مزمن و طولانی مدتی می شود که شخص را از کار نمی اندازد، اما مانع کارایی مطلوب شخص خواهد شد. بسیاری از افراد دچار “دیس تیمی”، افسردگی عمده را نیز چندین بار به تناوب در زندگی خود تجربه می کنند.
      ▪ اختلال دو قطبی:
      نوع دیگر افسردگی است که بیماری افسردگی ،شیدایی نیز نامیده می شود. این بیماری که به فراوانی دیگر اختلالات روانی نیست با تغییرات چرخه ای خلق و خوی یعنی اوجهای شدید (شیدایی) و افتهای شدید (افسردگی) مشخص می شود. گاهی اوقات تغییرات خلق و خوی بسیار شدید و سریع اتفاق می افتند، اما در اغلب موارد تدریجی هستند. هنگامی که شخص در چرخه افسردگی قرار دارد، می تواند یک یا تمام علایم افسردگی را داشته باشد. برعکس، هنگامی که در چرخه شیدایی قرار می گیرد، ممکن است بسیار فعال، پرانرژی و پرحرف شود.
      شیدایی معمولاً تفکر، قضاوت و رفتار اجتماعی را به گونه ای تحت تأثیر قرار می دهد که باعث به وجود آوردن مشکلات شدید و شرم می گردد. برای مثال شخص در مرحله شیدایی ممکن است احساس خوشحالی شدید کند و خود را پر از طرحها و نقشه های فوق العاده بپندارد که از تصمیمات اقتصادی غیرمعمول تا دوره های عاشقانه می تواند تغییر کند. شیدایی اگر بدون درمان رها شود، می تواند به حالت جنون در آید.

      ● علایم افسردگی و شیدایی:
      لزوماً افرادی که دچار افسردگی یا شیدایی هستند تمام این علایم را تجربه نمی کنند. برخی افراد علایم کمتر و بعضی دیگر علایم بیشتری را تجربه می کنند. شدت علایم نیز در هر فرد و در طول زمان ممکن است، تغییر کند:

      ▪ علایم افسردگی:
      ـ ناراحتی همیشگی و پایدار، دلواپسی و احساس پوچ بودن
      ـ احساس ناامیدی و بدبینی
      ـ احساس گناه، بی ارزشی و بیچارگی
      ـ کاهش علاقه و لذت در تفریحات و اعمالی که قبلاً مطابق میل بوده اند.
      ـ کاهش انرژی، خستگی شدید و احساس کندشدن
      ـ مشکل در تمرکز کردن، به یادآوردن و تصمیم گیری
      ـ بی خوابی، زود بیدار شدن از خواب در صبح و یا خوابیدن بیش از حد
      ـ کاهش وزن یا اشتها و یا افزایش اشتها و افزایش وزن
      ـ افکار مرگ یا خودکشی و حتی اقدام به خودکشی
      ـ احساس بی قراری و پریشانی و حساسیت
      ـ علایم جسمی پایدار که به درمان پاسخ نمی دهند مانند سردردها، اختلالات گوارشی و درد مزمن
      ▪ علایم شیدایی:
      ـ شادی غیرعادی یا بیش از حد
      ـ تحریک شدن و حساسیت غیرعادی
      ـ کاهش نیاز به خواب
      ـ افزایش صحبت کردن
      ـ افزایش نیاز جنسی
      ـ افزایش قابل توجه انرژی
      ـ کاهش توانایی قضاوت
      ـ رفتار اجتماعی نابجا

      ● علل
      ● چه عواملی موجب افسردگی می‌شوند؟
      دلیل اصلی افسردگی شناخته شده نیست. احتمالاً عوامل ژنتیکی و محیطی موجب بروز این بیماری می‌شوند. افراد ممکن است به جهات مختلفی به این بیماری مبتلا شوند.
      در بعضی خانواده‌ها، افسردگی ارثی است و در هر نسل وجود دارد اما افسردگی ممکن است توسط شرایط زندگی مانند بیماری جسمی یا یک اتفاق تشنج‌زا بروز کند.
      گاهی افسردگی ممکن است ناگهانی و بدون هیچ دلیل واضحی بروز کند. پزشکان معتقدند که افسردگی با عدم تعادل مواد شیمیایی طبیعی در مغز به نام <نوروترانسمیتر> مربوط است. این مواد مانند پیغام‌رسان عمل می‌کند که توسط سلول‌های عصبی به نام نورون موجب تحرکات ناگهانی می‌شود. تصور می‌شود تغییر دادن سطح این مواد در مغز نقش اساسی در درمان افسردگی ایفاء می‌کند.‌
      برخی از انواع افسردگی و پریشانی خاطر در خانواده‌ها همه‌گیر می‌شوند که نشان دهنده آن است که در واقع سستی رفتاری در میان افراد یک خانواده می‌تواند منشاء وراثتی داشته باشد. همچنین این باور علمی و روانشناختی وجود دارد که در برخی از خانواده‌ها به نظر می‌رسد که افسردگی‌های پیشرفته نسل به نسل بروز می‌کنند. هرچند تحقیقات نشان داده‌اند این امکان وجود دارد که پریشان خاطری و افسردگی پیشرفته در خانواده‌هایی که سابقه این بیماری ندارند نیز ظهور یابد. با این حال یک نکته محرزست و آن اینکه چه از طریق وراثتی و یا خیر، اختلالات رفتاری مربوط به پریشان خاطری و افسردگی اغلب مربوط به بروز تغییراتی در ساختار بدن یا عملکرد آن است. تحقیقات نشان می‌دهند افرادی که دارای سطح پایینی از خود باوری هستند و اغلب نگاه بدبینانه‌ای نسبت به خود و دنیای اطرافشان دارد و نیز به سرعت تحت فشار استرس‌های محیطی مستاصل می‌شوند، آمادگی کامل برای ابتلا به افسردگی دارند.

      از سوی دیگر تحقیقات سالهای اخیر نشان می‌دهند که تغییرات فیزیکی در بدن انسان می‌تواند با تغییرات روحی و روانی نیز همراه باشد. بر این اساس گفته می‌شود که بیماری‌هایی از جمله اختلالات مغزی، سکته‌های مغزی و حملات قلبی، سرطان، پارکینسون و اختلالات هورمونی می‌تواند عامل ابتلا به افسردگی شوند که در نتیجه موجب آن می‌شوند که شخص بیمار، سست و کرخت شده و اقدامی جهت مراقبت از خود در برابر این بیماری‌ها صورت ندهد و بدین ترتیب بهبود شخص همواره به تعویق می‌افتد. http://www.migna.ir

      ● علایم ابتلا به افسردگی
      محققان علوم روانشناسی و روانپزشکی بر این باورند که اشخاصی که به نوعی به افسردگی و پریشان خاطری مبتلا هستند، لزوما تمامی نشانه‌های این بیماری را در خود ندارند، گاهی فردی مواردی از علایم این بیماری را از خود بروز می‌دهد و گاهی نیز شخص دیگری پیدا می‌شود که حداکثر این نشانه‌ها را در رفتار و احساسات خود بروز می‌دهد.این اعتقاد علمی وجود دارد که با توجه به شخص، شدت علایم ابتلا به افسردگی و پریشان خاطری در دوره‌های مختلف زندگی متفاوت هستند.

      تا کنون بیشتر به جنبه‏ های روحی حالت افسردگی اشاره شده و برخی پزشکان و روان پزشکان و روان شناسان آن را یک بیماری روانی دانسته‏ اند.
      پژوهش های ۵۰ سال اخیر نشان می‏دهد، کمبود ماده‏ای به نام “سروتونین” در مغز نیز یکی از عوامل ایجاد این بیماری است.

      در نوشته زیر که ترجمه و تنظیم از چند منبع اینترنتی است، با جنبه‏ های روحی و جسمی کمبود سروتونین در مغز آشنا می‏شویم.
      دلتنگی فعال ‏در کتاب (ذهن ناآرام) نوشته کی جیمیسون آمده است:”درباره حالت افسردگی هیچ چیز خوبی نمی‏توان گفت، جز این که به شما تجربه‏ای می‏دهد که می‏فهمید سالخوردگی یعنی چه، پیری و بیماری چه جور است، حالت مردن چگونه است و این که می‏گویند ذهن انسان کند و آدمی خرفت می‏شود، به چه معناست.
      در ضمن شما معنای حالت هایی مانند: وقار، آراستگی، هماهنگی را می‏فهمید و خلاصه اینکه متوجه می‏شوید زشتی رفتار به چه می‏گویند. در این حالت شما هیچ باوری نسبت به امکانات خوش زندگی ندارید، به لذت‏های جنسی بی عقیده می‏شوید، زیبایی موسیقی را درنمی‏یابید و سرانجام توانایی خود را برای خندیدن و خنداندن دیگران از دست می‏دهید.
      دانشمندی دیگر به نام “آن پایکی” در مقاله‏ای که خلاصه آن در اینجا می‏آید، می‏گوید: افسردگی همان غم و اندوه معمولی نیست، در مرحله‏ای از زندگی خود، همه‏ما درد و رنج را احساس می‏کنیم، اما افرادی که گرفتار افسردگی هستند، تجربه‏ای کاملا متفاوت دارند. یک احساس فلج کننده، از دست دادن همه چیز و پوچی بر ما مستولی می‏شود.
      در این حالت انسان فکر می‏کند و غصه می‏خورد که همه چیز از جمله تمام عزیزان و نزدیکان خود را از دست داده است. سایر عوارض و نشانگان‏ افسردگی شامل:”بی خوابی، اختلال در غذا خوردن، احساس گناه یا بی ارزشی، لذت نبردن از فعالیت هایی که روزی دلخواه و دل‏انگیز بوده، اشکال در تمرکز ذهن و فکر و خیال کردن درباره مرگ است”.

      ● نقش مغز در افسردگی ‏
      داروهای موثری برای درمان افسردگی وجود دارند و این داروها دیدگاه خوبی را از اساس و پایه زیست شناختی این بیماری فراهم می‏سازند. نخستین داروهای ضد افسردگی تقریبا به طور اتفاقی در سال‏های ۱۹۵۰ کشف شدند. پزشکان مشاهده کردند برخی بیماران با فشار خون بالا، هنگامی که با یک داروی جدیدی به نام “رسپرین” درمان می‏شدند، عوارض افسردگی در آنها ظاهر می‏شد.
      حدود همان زمان، پزشکان ملاحظه کردند اغلب بیماران افسرده، هنگامی که با یک داروی ضد بیماری سل درمان می‏شدند، حالت های وجد و شعف از خود نشان می‏دادند. معلوم شد “رسپرین” برخی انتقال دهنده‏های عصبی را از بین می‏برد. در حالی که داروی سل به نگه داشتن آنها در جای خود کمک می‏کند.
      انتقال دهنده‏ های عصبی آن مواد شیمیایی هستند که به عنوان پیک یا پیام‏آور در نظام ارتباطات مغز و سلسله اعصاب عمل می‏کنند. آنها مولکول هایی هستند که از یک یاخته عصبی”نورون” منبع به یک یاخته عصبی مقصد سفر می‏کنند و در آنجا پیغام را تحویل می‏دهند.
      در افرادی که افسردگی دارند، در حرکت برخی پیک‏ها یا انتقال دهنده ‏های عصبی اختلال ایجاد می شود، به عبارت دیگر این انتقال دهنده ‏های عصبی؛ یعنی نوراپی فرین، سروتونین و دوپامین به میزان کافی از یک نورون به نورون دیگر نمی‏روند و غلظت آنها در مغز کاهش می‏یابد.
      نخستین نسل داروهای ضد افسردگی که در سال های ۱۹۵۰ کشف شد، به تنظیم هر سه پیام آور بالا می‏پرداخت.
      دومین نسل این داروها به تنظیم نوراپی فرین و سروتونین دست می‏زد و سرانجام نسل جدید داروهای ضد افسردگی بر ضد سروتونین به تنهایی کار می‏کنند. این داروها نمی‏گذارند سروتونین انتقال یافته به نورون مقصد، دوباره به نورون منبع برگردد.

      بنابراین کسانی که به افسردگی مبتلا هستند و عوارض یاد شده را در خود مشاهده می‏کنند و خلاصه این که فکر می‏کنند بختکی مخوف بر روح و روان آنها سایه افکنده، یا فکر خودکشی به سرشان می‏زند، بدانند که نه دیوانه هستند و نه اینکه بیماری شان درمان نشدنی و علاج‏ ناپذیر است.
      حتما در این صورت به یک روان پزشک مراجعه کنند و درخواست کمک نمایند. جالب اینجاست که برخی از این بیماران از گفتن این که چه حالتی دارند عاجزند، چون این حالتی است که واقعا گفتنی نیست، اما عوارض و نشانگان‏ یادشده را دارد.
      این بیماران بدانند که این حالت روحی وحشتناک دلیل جسمانی دارد که احتمالاً همان کمبود سروتونین در حول و حوش یاخته‏های عصبی مغز است که قابل درمان می باشد.

      ●تغذیه در افسردگی
      در زندگی مدرن امروزی، متأسفانه خیلی‌ها با افسردگی، کم و بیش آشنائی نزدیکی دارند؛ به‌طوری که در بعضی جاها داروی افسردگی به اندازهٔ ”آسپرین“ مشهور و شناخته شده است. افسردگی علت‌های مختلفی دارد. بعضی از انواع آن، خفیف بوده و می‌توان آن را با استفاده از مواد غذائی مداوا نمود.
      کیک و شیرینی‌جات چون سرشار از کربوهیدرات می‌باشند، در کیمیای مغز و اعصاب، نقش مهمی دارند. به این دلیل، چون در موقع رژیم غذائی از مواد به اندازهٔ کافی استفاده نمی‌شود، تعادل روحی بیشتر به‌هم می‌خورد.
      بعضی مواد مانند بادام، تخم کدو، لوبیا و بادام زمینی، در شخص احساس آرامش و راحتی ایجاد می‌کند.
      ● برای مبارزه با افسردگی، مصرف چه مواد غذائی توصیه می‌شود؟
      برای مداوای افسردگی و تقویت اعصاب، مصرف ویتامین ”ب“ توصیه می‌شود. این ویتامین یا به‌صورت قرص استفاده می‌شود و یا به‌جای آن می‌توان از مواد غذائی زیر استفاده کرد:
      ▪ ویتامین ب ۱: در برنج، گندم و لوبیا
      ▪ ویتامین ب ۳: در تخم‌مرغ، حبوبات و گوشت سفید (مرغ، ماهی، بوقلمون)
      ▪ ویتامین ب ۶: در حبوبات و محصولات دریائی
      ▪ ویتامین ب ۱۳: در ماهی و لبنیات.

      آشنایی با داروهای ضد افسردگی و عوارض آنها:
      امروزه متأسفانه بیماری افسردگی یکی از بیماریهای رایج درمیان گروه‌های مختلف مردم است. در بیماری افسردگی واکنش‌ها غیر طبیعی هستند یعنی انسان در برابر ناملایمات و شکست‌ها بیش از حد افسرده می‌شود و زمان افسردگی نیز طولانی‌ترازدیگران در همین شرایط است. علل ابتلا به این بیماری، ارث، تغییرات شیمیایی مغز، از دست دادن والدین در کودکی و حوادث ناخوشایند زندگی، بیماریهای جسمی مختلف و استفاده از بعضی داروها است. جهت درمان، بهترین راه دارو و روان درمانی است. با توجه به این که گاه لازم است از شش ماه تا سه سال این داروها مصرف شود.
      ● داروهای ضد افسردگی چه نوع داروهایی هستند؟
      داروهای ضد افسردگی، گروهی از داروها هستند که برای درمان بیماران افسرده مورد استفاده قرارمی‌گیرند به طوری که وضعیت روحی بیشتر بیماران افسرده با استفاده از این داروها بهتر شده است.
      ● عملکرد داروهای ضد افسردگی:
      این گروه از داروها برخی از مواد شیمیایی را در مغز کاهش می‌دهند. این مواد شیمیایی تحت عنوان نوروترانسمیتر Neurotransmitters خوانده می‌شود. برای عملکرد طبیعی، مغز به این نوروترانسمیترها نیاز دارد. داروهای ضد افسردگی با قرار دادن نوروترانسمیترها (مواد شیمیایی طبیعی) در دسترس مغز، به بیماران افسرده کمک زیادی می‌کنند.
      ● عوارضی جانبی داروهای ضد افسردگی:
      همانند سایر داروها، داروهای ضد افسردگی ممکن است عوارض جانبی را در فرد مصرف کننده ایجاد کنند. البته کلیه‌ی افراد مصرف کننده به این عوارض جانبی مبتلا نمی‌شوند. هر نوع عارضه‌ی جانبی که فرد، به آن مبتلا می‌شود بستگی به داروی انتخابی پزشک برای فرد افسرده دارد.

      ● چند نوع داروی ضد افسردگی وجود دارد؟
      امروزه انواع مختلفی از داروی ضد افسردگی ساخته شده است، معمولی‌ترین گروه‌های دارویی عبارتند از:
      ▪ داروهای ضد افسردگی سه حلقه‌یی
      ▪ داروهایی که به طور انتخابی مهار کننده‌های سروتونینی را تحریک می‌کنند.
      ▪ مهار کننده‌های مونوآمینواکسیداز MAOIS
      ▪ سایر گروه‌های دارویی
      داروهای سه حلقه‌یی جهت درمان دراز مدت افسردگی مورد استفاده قرارمی‌گیرد. از داروهای این گروه می‌توان به داروی آمی‌تریپتیلینAmitriptyline با نام تجاری الاویل Elavil دسیپرامین، Imipramine با نام تجاری جانیمین Janimnine، توفرانیل Tofranil و نورتریپتیلین Nortriptyline با نام تجاری پاملور Pamelor اشاره کرد.
      معمول ترین عوارض جانبی این گروه دارویی عبارت‌اند از: خشکی دهان،تاری دید، یبوست، مشکلات ادرار کردن،آب سیاه چشم، اغتشاش فکری و خستگی.
      این گروه از داروها علاوه بر عوارض قلبی ممکن است روی فشار خون و تعداد ضربان‌های قلب اثر بگذارند.
      گروه جدیدی از داروهای ضد افسردگی،داروهایی همانند فلوکستین Fluoxetin با نام تجاری Prozac، پاروکستینParoxetine با نام تجاری Paxil و سرترالین Sertraline با نام تجاری Zoloft هستند.
      کلیه این داروها (منظور گروه جدید داروها) تحت عنوان گروه SSRI نامیده می‌شوند. عوارض جانبی داروهای این گروه از داروهای سه حلقه‌یی کمتر است. تعدادی ازعوارض جانبی که به وسیله‌ی‌ داروهای گروه SSRI ایجاد می‌شوند عبارتند از:
      کاهش اشتها، تهوع، عصبانیت، بی‌خوابی، سردرد و مشکلات در رفتار جنسی، افرادی که داروی فلوکستین (Fluoxetin) مصرف می‌کنند، ممکن است علاوه بر عوارض فوق، احساس ناتوانی و خستگی شدید ذکر کنند، به طوری که قدرت برخاستن از جا را نداشته باشند.
      بیمارانی که داروهای پاروکستین Paroxetine برایشان تجویز شده ممکن است از عوارضی مثل خشکی دهان واحساس خستگی شکایت داشته باشند و بیماران مصرف کننده سرترالین Sertraline نیز علاوه برعوارض جانبی عمومی وابسته به داروهای گروه SSRI ممکن است از اسهال شاکی باشند.
      از گروه دارویی شماره ۴ و یا گروه سایر داروهای ضد افسردگی می‌توان به داروهای زیر اشاره کرد:
      داروی ونلافاکسین Venlafaxine با نام تجاری Effexor که عوارض جانبی زیر را در بیماران مصرف کننده‌ی این دارو ایجاد می‌کند: تهوع، کاهش اشتها، هیجان و اضطراب، سردرد، بی‌خوابی و خستگی. سایر عوارض جانبی که به نسبت عوارض فوق کمتر معمول هستند عبارتند از:
      خشکی دهان، یبوست، کاهش وزن، مشکلاتی در رفتار جنسی، افزایش فشارخون، افزایش ضربان قلب و افزایش میزان کلسترول خون.
      داروی نفازودون Nefazodon با نام تجاری Serzon و عوارض جانبی: سردرد، تاری دید، گیجی، تهوع، یبوست، خشکی دهان و خستگی.

      ● آیا داروهای ضد افسردگی با سایر داروها،تداخل دارویی ایجاد می‌کنند؟
      مصرف داروهای ضد افسردگی، توام با سایر داروها ممکن است تداخل دارویی ایجاد کند. بنابراین هنگام مراجعه به روانپزشک حتماً باید او را از داوهای مصرفی خود مطلع سازید. از بین گروه داروهای ضد افسردگی، داروهای ضد افسردگی سه حلقه‌یی با اکثر داروهای مصرفی تداخل دارویی ایجاد می‌کند.
      داروهای ضد افسردگی گروه SSRI ممکن است اثر برخی از داروهای مصرفی را شدت بیشتری بخشد. اگر این گروه از داروها همراه با داروهای ضد افسردگی سه حلقه یی، ضد هیجان و درمان مشکلات بی‌خوابی مثل دیازپام مصرف شود، اثر داروهای فوق را شدت می‌بخشد.
      سایر داروهایی که با داروهای گروه SSRI تداخل دارویی دارند: داروهای تنظیم کنند‌ه‌ی ضربان قلب و داروی هالوپریدول است.
      داروی ونلافاکسین با داروهای فلوکستین، پاروکستین و سرترالین تداخل دارویی دارد. این دارو و همچنین با داروی کوئینیدین(Quinidine) دارویی که جهت درمان آریتمی‌های قلب تجویز می‌شود، تداخل دارویی ایجاد می‌کند.
      ونلافاکسین نیز با داروی تیوریدازین (Thioridazine) تداخل دارویی ایجاد می‌کند. این دارو میزان جذب ونلافاکسین Venlafaxine را در بدن افزایش می‌دهد. مصرف داروی نفازودون (Nefazodon) توام با داروهای تریازولامTriazolam و آلپرازولام Alprazolam میزان جذب هر دو داروی فوق را در بدن افزایش می‌دهد. داروی نفازودون با داروی ترفنادینTerfenadine که هر دو داروها جهت درمان مشکلات حساسیتی تجویز می‌شوند، تداخل دارویی ایجاد می‌کند؛ مصرف توام این داروها باعث بی‌نظمی‌ ضربانهای قلب می‌شود.

      شرح حال یک بیمار از زبان خودش :
      این فقط و فقط چیزهاییه که من بر اثر دوتا تجربه چند ساله از افسردگی خودم یادگرفته ام و قرار نیست به جای مشاوره پزشکی باشه. قراره اگر افسردگی دارید کمکتون کنه که ببینید حالتهاتون طبیعیه و یه نفر دیگه توی شرایط مشابه چه کار کرده. اگر شما هم تجربه افسردگی دارید حتما از تجربه تون بگین. اگه پستی در این مورد نوشتید خواهش میکنم برام لینکش رو بذارید که اضافه کنم.
      افسردگی چیه؟ من اگه بخوام افسردگی رو توی یه جمله خلاصه کنم میگم یک غم بی انتها و سنگینیه که هیچ وقت از دل آدم بیرون نمیره.
      اما فقط اون غم نیست که افسردگی رو به معضل تبدیل میکنه…آدم انگار بی اراده میشه٬ تماسش با دنیا قطع میشه٬ سنسورهاش حساسیتشون نسبت به زندگی کم میشه…میدونی یه سری کارها رو باید بکنی اما نمیکنی…میدونی باید درس بخونی اما نمیخونی٬ میدونی باید با دوستت بری بیرون اما نمیری٬ از چیزی لذت نمیبری٬ چیزی به هیجانت نمیاره و غمگینی٬ غمگینی٬ غمگینی٬ بی دلیل و با دلیل میزنی زیر گریه٬ احساس تهی بودن میکنی…و خودت رو دوست نداری….تمام اینا هست و هر روز به خودت میگی که فردا یه آدم متفاوت میشی اما باز هم فردا همونه و پس فردا و بقیه روزها…و با خودت فکر میکنی که چقدر بی اراده و ضعیفی…زندگی خاکستریه وقتی آدم افسرده است.
      مهمترین چیزی که باید بدونیم اینه که افسردگی یک اتفاق فیزیکیه…مواد شیمیایی داخل مغز آدم سطحشون جابجا میشه و واسه همینم هست که علی رغم اینکه هر روز به خودمون میگیم که عوض خواهیم شد نمیتونیم عوض بشیم…به خاطر اینکه افسردگی یک حالت روحی نیست که بخواهیم تصمیم بگیریم که عوضش کنیم. اصلا با تصمیم ما به وجود نیامده که با تصمیم ما بخواد از بین بره…عکس العمل فیزیکی/روانی بدنه نسبت به مسائل زندگی…همونطور که سرماخوردگی عکس العمل بدنه نسبت به سرما و درد عکس العمل بدنه نسبت به ضربه.
      افسردگی من در اثر چی بود؟ من اولین سری افسردگیم رو سر کنکورم داشتم. یادمه هیچی درس نمیخوندم. هیچی. یعنی هرچی تست من اون سال سر کنکور زدم از روی حافظه بود و چیزهایی که سرکلاس شنیده بودم و یادم مونده بود…علتش اما فکر میکنم به قبل از کنکور و اتفاقات بچگی برمیگشت…دو سال طول کشید تا دوباره من با زندگی تماس پیدا کردم و خیلیش رو مدیون خوابگاه و مخصوصا دوستیم با آیدا هستم٬ البته الان میدونم که اون موقع به شدت افسرده بودم٬ اون موقع فکر میکردم آدم بیخودی هستم…
      دومین سری افسردگیم سال دوم دکترا بود…اومده بودم آمریکا و اون بدو بدوی دو سال اول تموم شده بود و امتحان qualifying رو که قبول شدم یهو انگار یه روز صبح پاشدم و به خودم گفتم “من اینجا چه غلطی میکنم؟”…اما یکسال طول کشید تا برم مرکز بهداشت دانشگاه…سر یه امتحانی خواب موندم(این خوابیدن زیاد هم از عوارضشه) و دیر رسیدم و همونجا پشت در با گریه زنگ زدم و وقت گرفتم واسه اینکه دیگه قبول کردم از پسش تنهایی برنمیام…یکسال فکر کردم بی ارادگی و ضعفمه و خودم باید درستش کنم و نتونستم…
      چه جوری درمان شد؟ خیلی خیلی یواش! اینو نمیگم که بترسونمتون. دارم میگم که وقتی میبینید شما هم یواش یواش خوب میشید شاکی نشید…اگر الان افسرده هستید احتمالا توی یه کار خیلی خوب دارید عمل میکنید و اونم انتقاد کردن و غر زدن به جون خودتونه. ظاهرا دو تیپ درمان استاندارد برای افسردگی هست: اولیش مشاوره است و دومی دارو.
      توی مرکز بهداشت بعد از ارزیابی اولیه تصمیم گرفتند که من فقط مشاوره داشته باشم…بهم گفتند اگر حال مریض خیلی بد باشه و نتونه اصلا روتین زندگیش رو پیش ببره(مثلا صبح تا شب داره گریه میکنه) بهش دارو میدند که یه کمی روی دور بیاد و بعد مشاوره… هردوی اینها در دراز مدت کاری که میکنه اینه که اون بالانس مواد شیمیایی داخل مغز رو دوباره به حالت نرمال برمیگردونه…وقتی برگشت اون روزیه که شما از خواب بیدار میشید و یکهو احساس میکنید که دیگه افسرده نیستید…برای من این پروسه دو سال طول کشید.
      هدف اصلی از مشاوره اینه که به شما مهارتهایی رو بده که خودتون در نهایت یه مشاور کوچیک توی مغزتون داشته باشید که در مواقع فشار و سختی کمکتون کنه…به عبارت دیگه اون روند حرف زدن در مورد مشکلات رو از روند مخرب “خود زنی و محاکمه گر” به روش سازنده “تحلیل گر و حلال” تبدیل کنه و بعد این پروسه رو درونی کنه.

      ● نکاتی که به من کمک کرد:
      ۱) در مورد تجربه های آدمهای دیگه از افسردگی بخونید…این به من خیلی کمک کرد که ببینم این چیزهایی که من دارم تجربه میکنم بقیه هم تجربه کرده اند. بقیه هم از در اتاق رئیسشون احتراز میکنند واسه اینکه میترسند بفهمه هیچ پیشرفتی نداشته اند اما باز هم هیچ پیشرفتی نمیکنند٬ بقیه هم دائم گریه میکنند٬ بقیه هم دائم خودشون رو سرزنش میکنند….احساس تهی بودن و ناامیدی و گیجی میکنند و مهمتر از همه علی رغم اینکه واقعا دلشون میخواد نمیتونند اوضاع رو عوض کنند.

      ۲) حتما حتما حتما پیش مشاور و دکتر برید. حال آدم افسرده مثل حال آدم با تب چهل درجه میمونه. همونطور که آدم مریض حال باید دکتر بره آدم افسرده هم باید بره. اگر شما تب و لرز رو با نیروی اراده میتونید خوب کنید افسردگی رو هم میتونید.
      یادتون باشه که در بدن شما یه اتفاق فیزیکی افتاده و اون باید حل بشه تا افسردگیتون خوب بشه. در گریه کردن و غمگین بودن هیچ فضیلتی نیست و پیش مشاور رفتن هوش شما رو میرسونه. من هرچقدر تاکید کنم این نکته رو کم گفته ام. من خودم سه سال تموم هر هفته رفتم مشاور…یک مشاور خوب هیچ وقت به شما نمیگه چکار باید بکنید یا نباید بکنید و اصلا درمورد زندگی شما قضاوت نمیکنه و حکم صادر نمیکنه بلکه بهتون کمک میکنه تا خودتون با حرف زدن در مورد مشکلتون اونو از یه چیزی که داره به در و دیوار مغزتون میکوبه بیرون بیارین و بذارین جلوتون و ببینینش و بعد بتونید خودتون تحلیلش کنید و براش راه حل پیدا کنید….در واقع مشاور فقط یه کاتالیزوره که به شما فکر کردن سازنده رو به مرور یاد میده…به مرور.
      ۳) اگه میتونید سعی کنید با حیوانات بیشتر دمخور باشید. این یه راه خیلی شخصیه اما واسه من خیلی کمک بود. یه موقع هایی هست که ادم اصلا توانایی روحی برای زندگی اجتماعی و بده بستانهایی که حتی در یک رابطه سالم هست رو نداره…خیلی ساده انرژی روحش تموم شده. حیوانات به آدم عشق و عاطفه بدون شرط میدن و به آدم اجازه میدند که بدون پیش شرط دوستشون داشته باشه….این خیلی کمکه.
      وجود مرنو خان توی اون دو سالی که من افسرده بودم واقعا تعیین کننده بود و برای من یه نشونی بود از اینکه هنوز زنده ام و میتونم دوست داشته باشم. اگر در شرایطی هستید که روتین زندگیتون رو میتونید اداره کنید یه حیوونی مثل گربه که نسبتا مستقله و احتیاج به نگهداری زیاد نداره خیلی میتونه کمکتون کنه.

      ۴) روز به روز زندگی کنید: یکی از چیزهایی که منو برای دومین بار افسرده کرد چشم انداز نامطمئن آینده بود…آینده میتونه خیلی چیز ترسناکی باشه. اینکه ممکنه تنها بمونیم٬ به اهدافی که دلمون میخواست نرسیم٬ اینکه فکر کنیم راه رو اشتباه اومدیم٬ راه برگشت نداریم.. اینا خیلی راحت میتونه اعتماد به نفس آدم رو از بین ببره و آدم رو از ترس فلج کنه…سعی کنید روز به روز زندگی کنید.
      هر روز فقط برای همون روز هدف بچینید و سعی کنید وقتی اون تمایل رو دارید که واسه همه زندگیتون همین الان تکلیف معلوم کنید به خودتون بگین “امروز میخوام چکار کنم؟”… ساده نیست ولی با تمرین اگر بتونید انجام بدید خیلی کمک میکنه.

      ۵) با خودتون صبور باشید…گفتم آدم افسرده مثل ادم با تب چهل درجه میمونه دیگه؟ از خودتون وقتی تب دارید که توقع ندارید بتونید مثل روزگار سلامت زندگی کنید…خوب برای چی پس الان از خودتون توقع دارید؟ سعی کنید انقدر در مورد افسردگی بخونید و یادبگیرید که خودتون قبول کنید که افسردگی از ضعیف بودن و ضعف اراده نیست و شما حالت عادی ندارید و نباید ازتون توقع توانا بودن کامل بره…معمولا آدمهایی که اصلا تجربه افسردگی ندارند این مساله رو نمیفهمند و فکر میکنند افسردگی یعنی غمگین بودن و بعد نمیفهمند شما چرا عوض نمیشید…گوش ندید…
      من میدونم و شما میدونید که انقدر بار روی دوش آدم هست که نمیشه عوض شد…به این راحتی نمیشه و صبوری میخواد…اگه همچین آدمی دورتون بود بهتره بره سوادش رو زیاد کنه به جای اینکه واسه شما تز بده که چه جوری باید زندگی کنید. با خودتون صبور باشید…واسه روحتون چایی با عسل دم کنید و یه کتاب بردارید و کنار شوفاژ بنشینید و به خودتون و دنیا اعلام کنید که روحتون آنفولانزا گرفته.

      ● کلام آخر:
      افسردگی عین سرما خوردگی شدید میمونه. دیدین وقتی آدم سرما میخوره و دماغش میگیره و شب از نفس تنگی خوابش نمیبره با خودش میگه “خدایا میشه من دوباره بتونم نفس بکشم؟”…شما هم الان لابد فکر میکنید خدایا میشه من یه روزی اینجوری غمگین نباشم؟ میشه…یه روز بعد از این مشاوره و دکتر…یه روز از خواب بیدار میشید و میبیند که دیگه افسرده نیستید.
      افسردگی برمیگرده. اینو دارم میگم که بدونید. همونجور که بدن بعضی از آدمها نسبت به سرما حساسه و تند تند سرما میخورند بعضی از آدمها هم نسبت به استرس حساسند و تند تند افسردگی میگیرند…اما این معنیش این نیست که هربار زندگی شما باید تعطیل بشه…بعد از دفعه اول همونطور که میدونید نشانه های سرما خوردگی یعنی گلو درد و فین فین نشانه های افسردگی رو هم میشناسید…اونوقت وقتی میبنید داره میاد براش آماده اید…
      به نظر میاد افسردگیه داره میاد و حواسشون باشه…انوقت به جای اینکه دو سال طول بکشه ایندفعه دوماه طول میکشه و دفعه بعد حتی کمتر.
      پ.ن. به من وبلاگ نوشتن هم خیلی کمک کرده. اولین پست وبلاگم دقیقا سه سال و نیم پیش این بوده “چرا هیچ کس راجع به لاغری وبلاگ نداره؟ یا اینکه ادم چرا یهو بیخودی گریه میکنه؟ چرا آدم با اینکه میدونه درس و مشق و هزار بد بختی داره از عصر تا حالا نشسته وبلاگ درست میکنه…یا چرا آدمها تو ورزش رفتن و هرچی کار حسابیه انقدر تنبلن؟” و خودتون میبینید که خیلی شرایطم عوض شده…وبلاگ به من خیلی کمک کرد که بتونم بلند بلند فکر کنم..جای مشاور رو اصلا نمیگیره اما ممکنه کمک باشه و در ضمن کمی از تنهایتون کم کنه.
      ● نکته تکمیلی ۱:
      من یه چیزی رو میخوام تاکید کنم. ممکنه آدمهایی هم باشند که بدون مراجعه به مشاور در یه مقطعی افسردگی گرفته اند و خوب شده اند و بعد به شما این القا بشه که شما هم باید بتونید بدون مشاور و دکتر خودتون رو خوب کنید…گوش ندید.
      من خودم سری افسردگی اولم بدون دکتر خوب شد واسه اینکه اصلا نمیدونستم افسرده ام که بخوام برم دکتر(درحالیکه حتی به خودکشی هم فکر کرده بودم!)…من شانس آوردم٬ شانس آوردم که به جای تهران شهرستان قبول شدم و از محیط خونه که تنش داشت دور شدم و تونستم به خودم برسم و شانس آوردم دوست خوب و بی غل و غشی مثل آیدا نصیبم شد که میشد شبها تا دیر وقت دور حیاط قدم بزنیم و حرف بزنیم…اما فقط خوب شدن افسردگی مهم نیست….
      باید از خودتون بپرسید به چه قیمتی؟ و آیا وقتی خوب شد آیا شما دانش لازم رو کسب کرده اید که دفعه بعد بتونید آگاهانه باهاش برخورد کنید؟ یا اینکه مثل من تازه دفعه دوم باید یاد بگیرید افسردگی چیه و دو سال از بهترین سالهاتون رو صرفش کنید…کاری که اصلا لزومی نداشت…و من اگر همون دفعه اول میدونستم که افسردگی دارم شاید خیلی کمتر از این خودم رو به خاطر قبولی شهرستان سرزنش میکردم٬ شاید انقدر خودم رو با زمین و زمان مقایسه نمیکردم٬ شاید آدم شاد تری میبودم و شاید افسردگی اولم سه سال طول نمیکشید…
      ممکنه بعضی آدمها بدون مشاور افسردگیشون خوب شده باشه اما احتمال اینکه خوب بشه کمتره و در ضمن باید دید به چه قیمتی از زندگیشون توی اون دوره و آخر هم اینکه آیا دانش کافی برای بازگشتش کسب کرده اند؟

      ●نکته تکمیل ۲:
      اگر توی محل زندگیتون (مخصوصا ایران) دکتر خوبی رو میشناسید حتما معرفی کنید. اما خواهش میکنم اگر به کارش مطمئن هستید معرفیش کنید چون بقیه روی اعتماد به حرف شما قرار بهشون مراجعه کنند.

      ● افسردگی چگونه احساسی است؟
      احساس افسردگی بسیار قوی‏تر و ناخوشایندتر از دوره‎های کوتاه غمگینی است که همه ما گاهگاهی آن را تجربه کرده‎ایم و معمولاً طولانی‎تر است، حتی ممکن است روزها،‌هفته،ها و ماهها ادامه پیدا کند. بیشتر مردم در زمان افسردگی ۵ یا ۶ نشانه زیر را در خود احساس می‎کنند. شما نیز می‎تواند با پاسخگویی به پرسشهای زیر بود یا نبود نشانه‎های افسردگی را در مورد خویش بررسی کنید. http://www.migna.ir
      ▪ بیشتر وقتها احساس ناشادی می‎کنید؟ (ممکن است غروبها کمی بهتر باشید.)
      ▪ علایق خود را از دست داده و از کسب لذت ناتوانید؟
      ▪ نمی‎توانید مثل گشته از پس مشکلات خود برآئید؟
      ▪ احساس خستگی می‎کنید؟
      ▪ احساس ناآرامی یا بی‎قراری دارید؟
      ▪ کاهش وزن و اشتها(در برخی افرد افزایش وزن و اشتها) دارید؟
      ▪ دیر به خواب می‎روید (حدود یک تا دو ساعت) و بر خلاف همیشه زود بیدار می‎شوید؟
      ▪ میل جنسی‎تان کاهش یافته است؟
      ▪ اطمینان به خود را از دست داده‎اید؟
      ▪ احساس بی‎ارزشی و ناامیدی می‎کنید؟
      ▪ از مردم دوری می‎کنید ؟
      ▪ تحریک‎پذیر شده‎اید ؟
      ▪ احساس بدی در زمانهای خاصی از روز دارید؟
      ▪ در مورد خودکشی فکر می‎کنید؟

      ● عواملی که در بروز افسردگی نقش دارند:
      ▪ اتفاقات زندگی
      بسیار عادی است که در زمان روبرو شدن بایک فاجعه غم‎انگیز مانند داغدیدگی، طلاق یا از دست دادن شغل، افسرده شویم.

      ▪ شرایط و موقعیت‎ها
      اگر ما تنها بوده و دوستی نداشته باشیم تحت فشار روانی باشیم، نگرانیهای دیگری داشته و یا از نظر جسمی افت کرده باشیم احتمال بیشتری می‎رود که افسرده شویم.

      ▪ بیماری جسمی
      افسردگی بیشتر زمانی که از بیماری جسمی رنج می‎بریم به سراغمان می‎آید، ازجمله بیماریهای کشنده مانند سرطان و بیماری‏های قلبی و نیز دردهای مزمن و آزاردهنده مثل ورم مفاصل و برونشیت.

      ▪ شخصیت
      هر فردی احتمال دارد افسرده شود اما برخی از افراد حتی احتمال بیشتری برای افسرده شدن دارند این به خاطر ساختار خاص بدن آنها، تجربیات ابتدایی زندگیشان یا هر دو عامل می‎باشد.

      ▪ الکل
      افرادی که در نوشیدن الکل افراط می‏کنند دچار افسردگی می‏شوند. البته هنوز مشخص نیست که افسردگی در آنها پیشتر مطرح شده و گرایش به مصرف الکل را در آنها ایجاد کرده است و یا مصرف زیاد الکل موجب بروز افسردگی شده است ولی مشخص شده است.
      ▪ جنسیت
      زنان بیش از مردان افسرده می‏شوند شاید به این دلیل که مردان کمتر اجازه می‏دهند احساساتشان بارز شود و اغلب آنها را سرپوش می‏گذارند و بیشتر به شکل عصبانیت و نوشیدن مشروبات الکلی واکنش نشان می‏دهند.
      ▪ ژنها
      افسردگی می‎تواند افراد خانواده را مبتلا کند. اگر یکی از والدین شما به افسردگی شدید مبتلا باشد، احتمال ابتلاء به افسردگی ۸ برابر می‎شود.

      ● چه زمانی باید در جستجوی کمک بود؟
      ▪ وقتی احساس افسردگی شما بدتر از همیشه و رو به بهبود نباشد.
      ▪ وقتی احساس افسردگی بر کار، علایق و احساسات شما نسبت به خانواده و دوستان اثر گذاشته باشد.
      ▪ اگر شما احساس ‎کنید زندگی کردن ارزشی ندارد و دیگران بدون شما بهتر خواهند بود، کافی است با یک خویشاوند یا یک دوست که قادر است در این مسیر ناهموار زندگی به یاریتان بیاید مشورت کنید. اگر از این طریق کمک نشدید، می‎توانید با پزشک خانوادگی‎تان در این مورد صحبت کنید. باید متوجه شده باشید که دوستان و خانواده شما توجه ویژه‎ای نسبت به شما دارند و در مورد شما نگران هستند.
      ● چگونه به خود کمک کنید
      ▪ سعی نکنید بار مشکلات را به تنهایی به دوش بکشید.
      ▪ کاری انجام دهید. خود را مشغول کنید حتی اگر انجام کار سبکی باشد.
      ▪ تغذیه مناسب داشته باشید.
      ▪ در صورت اشکال در به خواب رفتن ذهن خود را با گوش دادن به رادیو یا تماشای تلویزیون مشغول نگه دارید تا کمتر احساس اضطراب کنید و راحت‏تر آماده خوابیدن شوید.
      ▪ از نوشیدن الکل خودداری کنید.
      ▪ از ورزش و تفریحات سالم استفاده کنید حتی اگر پیاده‎روی باشد.
      ▪ علت افسردگی را پیدا کنید.
      ▪ امیدوار باشید و به یاد داشته باشید که:
      شما از مشکلی رنج می‎برید که مردمان بسیاری گرفتار آنند، شما حتی می‎توانید بر آن پیروز شوید هر چند در حال حاضر باور آن برایتان دشوار باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.