این روش، مجموعهای از راه حلهایی است که یک روانپزشک برای پایان دادن به رفتارهای ناخواسته پایدار طراحی کرده است. در این روش، از پیامدهای طبیعی برای شکستن عادات ناپسند و آموزش رفتارهای مناسب بهطور همزمان استفاده میشود. تصحیح بیش از حد برای کودکان روش بسیار موثری به جای تنبیه بدنی، فریاد زدن و سرزنش کردن کودک یا انواع دیگر تنبیه برای تغییر رفتارهای ناشایست، محسوب میشود. این روش برای رفتارهای آزار دهنده شایع و عادت عصبی جدیتر یا حتی رفتارهای ناهنجار بسیار موثر است.
اصلاح رفتار کودک و مشاور کودک
براساس این روش، از کودک میخواهید رفتار ناشایست خود را اصلاح کند و در انجام این تکلیف بکوشد. تاکید و اصرار بر جبران رفتار نابهنجار مانند یک پادزهر عمل میکند، بهطوری که کودک دیگر نمیخواهد آن رفتار ناپسند را مرتکب شود. در این هنگام باید مقاومت، گریه و بداخلاقی کودک را تا به آخر نادیده گرفت. البته این روش ممکن است برایتان آسان نباشد، ولی ضروری است!مشاوره کودکان
به این مثال توجه کنید: کودک شما روی دیوار نقاشی میکشد. به او بگویید: «دیوار کثیف شده است و یک نفر باید آن را تمیز کند تا دوباره قشنگ شود.» لوازم نظافت را در اختیار کودک قرار دهید و بر تمیز کردن دیوار نظارت کنید. سپس توضیح دهید که حالا لکه تمیز شده، روشنتر از سایر نقاط دیوار است، پس بقیه نقاط دیوار نیز باید تمیز شود. (حتما برای درخواست دوم، دلیل بیاورید)
اگر کودک از دستورات شما سرپیچی کرد. با آرامش اما خیلی قاطع به او بگویید که احساسش را درک میکنید و میدانید که او به اندازه کافی در این کار مهارت ندارد. و سپس به او نشان دهید که چگونه کار را انجام دهد. دست کودک را بگیرید و کمکش کنید؛ حتی اگر مقاومت کرد یا شکایت داشت؛ سرانجام وقتی تمام دیوار تمیز شد، از او بخواهید که محل دقیق نقاشی را به شما نشان دهد. اگر دوباره روی دیوار چیزی نوشت تمام مراحل قبل را تکرار کنید. «وای. نه؟ دیوار دوباره کثیف شد. تو باید باز هم دیوار رو تمیز کنی! بعدش که تموم کردی، میتونی دوباره جای نقاشی رو به من نشون بدی».
در بیشتر موارد، این راه حتی برای سازگارترین کودکان نیز موثر است. (هم برای کودکان کوچک و هم نسبتا بزرگ)
تصحیح بیش از حد گاهی در مورد رفتارهایی که فکر والدین را به شدت به خود مشغول کرده است، اعجاز میکند. کتی دختر چهار ساله بازیگوشی است که عاشق بازی کردن با کلید و پریز برق و کلا وسایل برقی است. گاهی پیش آمده که پدر و مادرش در وسط ظهر متوجه شدهاند که فریزر خاموش است. طبعا آنها کتی را تنبیه کردهاند؛ اما هیچ روشی در درازمدت موثر واقع نشده است.
نکاتی برای اصلاح رفتار فرزندانتان
پیشنهاد ما این است که تکرار همین رفتار میتواند به آن خاتمه دهد. وقتی کتی یک کلید را روشن میکند، یا یک وسیله برقی را از پریز میکشد، مادر مجبورش میکند تا تمام پریزها و کلیدهای خانه را کنترل کند، و این کار را چندین بار انجام دهد. پس از چهار بار، کتی از این بازی خسته میشود. اما مادرش میگوید «یک بار دیگه! من هنوز راجع به کلیدهای اتاق نشیمن مطمئن نیستم». پس از سه دور دیگر به کتی گفته میشود که برای امروز کافی است. پس از چند روز، تعداد این کنترلها تا آنجایی افزایش مییابد که او علاقهاش را در مورد پریزها و کلیدها از دست میدهد.
۱- کودک را وادار کنید تا اشتباه خود را جبران کند
برای نمونه: دیوار را تمیز کند، لباسها را از روی زمین جمع کند، به خاطر گاز گرفتن عذرخواهی کند.
۲- کودک را مجبور کنید تا روی رفتارهای مثبت تمرین کند
برای نمونه اگر صدایش میکنید، ولی او از توی حیاط جواب میدهد، مجبورش کنید مدتی در حیاط بماند و بعد وقتی دوباره صدایش کردید و او وارد اتاق شد، از او بخواهید برای جبران اشتباهش ده بار این کار را تکرار کند. از این روش میتوانید در موقعیتهای مختلف استفاده کنید.
۳- جلسات تمرین را زیر نظر بگیرید
این کار ممکن است کمی زمان ببرد، اما به نتیجهاش میارزد.
۴- در صورت لزوم از هدایت دستی استفاده کنید
اگر کودک در برابر این تمرینها مقاومت میکند، با دست هدایتش کنید تا اعمال صحیح را انجام دهد. اگر اسباب بازیها را جمع نمیکند، دستهایش را بگیرید و مانند آدم ماشینی هدایتش کنید تا اسباب بازیها را جمعآوری کند و در جای درست بگذارد. گریه، بداخلاقی یا مقاومت او را نادیده بگیرید. خومسرد باشید. تا وقتی که کار انجام شود یا کودک خودش شروع به انجام آن کند، قاطع باشید.
۵- حرفشنوی کودک را بستایید و آن را تقویت کنید
در صورتی که کودک رفتار شایستهای ر پیش گرفت، اجازه دهید از رضایت شما آگاه شود. با دست و دلبازی او را تحسین کنید و به خاطر پیشرفتش یک پاداش کوچک به او بدهید.
۶- در برابر درخواستهای کودکی که میخواهد تکلیفش را برایش انجام دهید، مقاومت کنید
قاطع باشید. هیچگاه خودتان شروع به تمیز کردن دیوار یا جمع کردن اسباب بازیها نکنید. در غیر این صورت، تمام رشتههایتان پنبه خواهد شد!
چگونه به حرفهای بچهها گوش دهیم و با آنها صحبت کنیم
باز نگه داشتن پل ارتباطی میان والدین و کودکان فوقالعاده مهم است. ما از کودکانمان میخواهیم تا افکار و احساساتشان را با ما در میان بگذارند، تا بتوانیم آنها را درک کنیم و در بحرانهعای زندگی به یاری آنها برخیزیم. ما از آنها میخواهیم به جای آن که واکنش منفی نشان دهند، احساسات خود را بهطور مناسبی بیان کنند. از آنها میخواهیم که به حرف ما گوش کنند و کاری را که از آنها میخواهیم انجام دهند.
بچهها بهطور غریزی نمیدانند که چهطور باید افکار و احساساتشان را بیان کنند. همچنین بهطور خودکار، آماده گوش دادن به دستورها، و پیروی از آنها نیستند. آنها باید برای انجام این مسئولیتها آموزش ببینند و والدین در اغلب مواقع مجبورند روشهای ارتباطی خود را بهبود بخشند. حالا به نکات زیر توجه کنید:
به خاطر داشته باشید که همه چیز در صحبت کردن نیست. همه مشکلات رفتاری را نمیتوان با گفتوگو حل کرد، این که شما چه شنونده خوبی هستید، چقدر واضح صحبت میکنید یا به نظر میرسد کودک چقدر خوب به حرفهای شما گوش میدهد، مهم نیستند. کودکان باید محدودیتهای رفتارشان را بدانند، معمولا فقط توضیح دادن به آنها کافی نیست. بسیاری از والدین میکوشند کودکانشان را آموزش دهند. آنها بارها و بارها همان چیزها را تکرار میکنند و فقط هر بار صدایشان را بلندتر میکنند؛ ولی این کار بیفایده است. روش بهتر آن است که با ملایمت حرف بزنید و یک نتیجه حقیقی را دنبال کنید.
توجه به سن بلوغ کودکان
رویه خود را با سن و میزان بلوغ کودک متناسب کنید. اشتباه بزرگی که بسیاری از والدین مرتکب میشوند این است که در مورد مشکل، زیاد صحبت میکنند. آنها روشهای ارتباطی خود را زودتر از موعد (نسبت به سن کودک) به کار میبندند و از کلماتی استفاده میکنند که کودک معنی آنها را نمیفهمد. کودکان و نوجوانان به روشهای تدبیری بهتر پاسخ میدهند تا جملات سنگین و بیانتها.
به محض آن که ضرورت برقراری ارتباط عمیق با کودک خردسالتان را درک کردید، انتظار پیشرفت سریع را نداشته باشید. سعی کنید با بالغ شدن فرزند خود، بر عمق ارتباطات بیفزایید و از واکنشهای منفی بکاهید. وقتی این جابجایی را در روند تربیت فرزندتان اعمال میکنید ممکن است دچار نتایج بدی شوید. والدینی که همیشه سعی کردهاند در تربیت فرزند خردسالشان از توضیح و دلیل استفاده کنند، اغلب به این نتیجه میرسند که با بزرگتر شدن کودک، نه تنها مشکل حل نمیشود، بلکه بدتر هم میشود. سپس وقتی کودک به مرحلهای از رشد عقلی میرسد که بتواند همچون یک فرد بالغ عمل کند، والدین میکوشند با واکنشهای قوی به او آموزش دهند. اما این کودک بالغ که فقط به توضیح و دلیل عادت کرده است، در برابر محدودیتهای جدید، حتی بیشتر از یک نوجوان عادی طغیان میکند.
در مجموع بهتر است در مورد کودکان کم سن و سال، بیشتر از مدیریت و در مورد کودکان بزرگتر، از ارتباط استفاده شود. برای مثال اگر به کودک دو ساله خود بگویید که بخاری داغ است، نهایتا ممکن است منظور شما را بفهمد؛ ولی اگر دستش را عقب بکشید و با صلابت بگویید «نکن!» موجب میشود تا بلافاصله خواسته شما را دریابد. از سوی دیگر، یک نوجوان شانزده ساله که در حال سیگار کشیدن غافلگیر میشود، درست است که باید تنبیه شود، اما این تنبیه بدون یک بحث مفصل در مورد زیانهای سیگار بیفایده است.
چگونه به حرفهای کودک گوش کنیم
۱- به زبان رفتار گوش دهید
والدین به زودی در درک زبان بچهها ماهر میشوند؛ اما اغلب این نکته را درنمییابند که کودکان پس از چیره شدن بر زبان گفتار، میکوشند از طریق رفتار با آنها ارتباط برقرار کنند.
کودکان بزرگتر و نوجوانان بهطور شفاهی ارتباط برقرار نمیکنند و در بیشتر موارد، هنگامی که تحت فشار قرار میگیرند، یا با آنان مخالفت میشود، احساسات خود را بروز میدهند. یک دختر هشت ساله را به خاطر شیطنت و شکستن اسباب بازیها و اثاث خانهشان نزد ما آوردند. به زودی دریافتیم که او به خاطر بیماری پدرش و نگرانیهایی که در این زمینه داشت و همینطور عدم صحبت پیرامون این مسأله در حضور او، بینهایت ناراحت بود. به او کمک کردیم، تا بتواند احساساتش را نشان دهد و جلو بروز ترسش را بگیرد.
وقتی کودک رفتار جدیدی نشان میدهد، ممکن است مربوط به یک مرحله خاص سنی نباشد و قصد گفتن چیزی را به شما داشته باشد. جسیکای شش ساله دائما تلاش میکرد کالسکه برادرش را در فروشگاه هل دهد. او بدون دلیل جیغ میزد، عادتی که از مدتها قبل آن را ترک گفته بود. حقیقت این بود که برادرش شش ماه بیشتر نداشت. ولی جسیکا احساس میکرد که کمتر از او مورد توجه والدینش قرار دارد. جسیکا میخواست تا رهگذرها از او تعریف کنند و میخواست که مادرش او را کمی بیشتر دوست بدارد.
برای چند لحظه خود را جای کودک بگذارید؛ سعی کنید هدف او را از بروز چنین اعمالی کشف کنید. سپس در مورد آن اهداف، با او صحبت کنید.
۲- بر احساسات برچسب بزنید
ساموئل چهار ساله سعی میکند دو قطعه از یک اسباببازی را به هم بچسباند و چون پس از چندین بار تلاش موفق به انجام این کار نمیشود، عصبانی شده، اسباببازی را به طرف دیگر اتاق پرتاب میکند. شما میدانید که باید به این رفتار او پاسخی نشان بدهید، ولی چگونه؟ در چنین شرایطی، شما باید به کودک کمک کنید تا راه دیگری برای بیان ناتوانی خود پیدا کند. برای نوباوگانی مانند ساموئل، بهترین راه این است که به او کمک کنیم تا بر احساسش برچسب بزند، یعنی به او بگویید که احساس ناتوانی او را درک میکنید. و بگویید هنگامی که چنین احساسی دارد باید از دیگران کمک بخواهد. به عنوان پیامد رفتارش اضافه کنید که «اگر چیزی رو پرت کنی، تا دو روز حق بازی کردن با اون رو نداری». (بخشهای تنبیه، پیامدهای طبیعی و تصحیح بیش از حد را ببینید)
به علاوه میتوانید یک پیامد مثبت را پیشنهاد کنید، مثلا بگویید: «هر وقت کمک لازم داشتی و از من کمک خواستی، من با کمال میل به تو کمک خواهم کرد» روشن است که پس از گفتن چنین جملهای باید با مهربانی و تلاش به او کمک کنید.
یکی از روشهای موثر برای آموزشِ چگونگی بیان احساسات به کودک، درخت احساس است. تنه و شاخهها یک درخت بزرگ را روی یک صفحه کاغذ بزرگ بکشید. همانطور که شما و کودک کلماتی را که احساسات را بیان میکنند میشناسید، یک چهره یا یک حالت از آن احساس را بکشید و لغت را زیر آن بنویسید. سپس این نقاشیها را بریده روی شاخههای درخت بچسبانید. سپس هنگامی که کودک میخواهد احساس خود را بیان کند، بدون معطلی از این درخت استفاده کنید. هنگامی که کودک از کلمات جدید بهطور صحیح استفاده میکند، او را تشویق کنید.
روند آموزشِ تشخیص و بیان احساسات به یک کودک، به تمرین و تکرارهای بسیاری نیاز دارد ولی شما برای کمک به کودک در تفسیر احساسات، موقعیتهای خوبی در اختیار خواهید داشت. با بزرگتر شدن کودک، میتوانید به جای برچسب زدن، از روشهای مستقیمتری استفاده کنید: «به نظر میرسد که از بیلی دلخوری». یا «انگار از چیزی خسته شدهای. فکر میکنی اون چیه؟». با کمی بحث، او ممکن است اطلاعاتی در اختیار شما قرار دهد که وجود حس «حسادت» به بیلی را بهطور آشکار نمایان سازد. تشخیص دادن احساسات مهارتی است که به ظرافت نیاز دارد؛ پس صبور باشید.
۳- برای گوش دادن به حرفهای کودک خود وقت بگذارید
گاهی پیدا کردن یک وقت مناسب برای گوش دادن به حرفهای کودکتان مشکل است، ولی اگر به برقراری یک ارتباط خوب میاندیشید و میخواهید در موقع لزوم پیوندهای ارتباطی خوبی داشته باشید، انجام این کار برای شما ضروری است. این وقت برای کودک هم ضروری است تا شخصا فرصت صحبت کردن با هر یک از والدین را پیدا کند. (به خصوص در کودکانی که والدین آنها از هم جدا شدهاند و یا ناپدری یا نامادری دارند) با فرارسیدن دوره بلوغ، آغاز چنین ارتباطی ممکن است قدری سخت باشد. ولی اگر شما این روند را در سنین پایینتر آغاز کنید، مسیر را در دوره بلوغ هموارتر میسازید.
باید به کودکان اجازه داده شود تا رخدادهای روزانه زندگی و احساساتشان را با شما در میان بگذارند و در بیان جزئیات حوادث اتفاق افتاده، احساس آزادی بیشتری کنند. یک گفتگوی گرم و صمیمی، ولی بدون تداوم کافی نیست. ارتباط، افزون بر کیفیت، دارای بُعد کمی نیز میباشد. این یک نکته بسیار مهم است و چیزی است که ما نمیتوانیم به اندازه کافی روی آن تاکید کنیم. یک مکالمه طولانی، نمیتواند جای سالها سکوت را پر کند.
مراحل ارتباط مناسب با کودک
مراحل زیر به شما کمک خواهند کرد تا از نظر کمی و کیفی به یک ارتباط مناسب با کودکتان دست یابید.
بهطور مرتب با آنها گفتگو کنید. هر روز، وقتی را به این کار اختصاص دهید. حتی اگر این وقت، فقط پنج دقیقه هنگام خوابیدن کودک باشد. مدت زمان صحبت کردن میتواند متغیر باشد. اما جای آن باید در برنامه روزانه شما مشخص باشد.
برای صحبت کردن قرار بگذارید. وقتی کودک میخواهد با شما صحبت کند یا بهطور غیر شفاهی اشاره میکند که چیزی او را آزار میدهد، در اسرع وقت بهطور خصوصی با او خلوت کرده، یا برای صحبت کردن با او قرار بگذارید. به خصوص برای کودکان خردسال، بهترین وقت همان موقع است. این گفتگو اغلب فقط چند دقیقه وقت میگیرد و این زمان به کودک اجازه میدهد تا چیزهایی را که گفتن آنها برای شما مهم است با شما در میان بگذارد.
اگر مجبورید وقت گفتگو را به تاخیر بیندازید، وقت خاصی را مشخص کنید: «الآن وقت مناسبی نیست، چون اینجا خیلی شلوغه، ولی امشب درست بعد از جمع کردن ظرفهای شام میتونیم توی اتاقت صحبت کنیم.» بعد از تعیین قرار بدقولی نکنید.
تمام توجهتان را به او جلب کنید. به بقیه افراد خانواده بگویید که مزاحم شما نشوند؛ به یک جای خلوت و ساکت بروید و طوری عمل کنید که انگار تا ابد میخواهید گوش کنید. همان قدر که برای دوستان خود که برای مشورت نزد شما آمدهاند، وقت میگذارید، برای کودکان خود نیز وقت بگذارید.
سر صحبت با کودک را آغاز کنید
سر صحبت را باز کنید. گاهی شروع صحبت برای کودکان مشکل است. پس سر صحبت را با جملاتی نظیر «خُب چی شده؟» یا «بگو از چی ناراحتی» باز کنید. ولی هرچه این جملات اختصاصیتر باشند، موثرترند. برای مثال ممکن است بگویید، «وقتی امروز از مدرسه اومدی خونه، خیلی ناراحت به نظر میاومدی. میخوای راجع به اون با من حرف بزنی؟» اگر کودک نشان داد که چیزی در مدرسه اتفاق افتاده است اما او حالا نمیخواهد دربارهاش صحبت کند، به او القاء کنید که: آزاد است و میتواند در فرصت دیگری این کار را انجام دهد.
اگر فرزندتان اغلب با اصرار شما حاضر به صحبت میشود، به آرامی او را مجبور کنید. سعی کنید داستان یا کتابی را که خواندهاید (اعم از تخیلی یا واقعی) و با موقعیت او مناسب است، برایش تعریف کنید. گاهی همین که کنارش بنشینید و دستتان را دور گردنش حلقه کنید و در سکوت منتظر صحبت کردنش شوید، بهترین روش است.
به کودک اجازه صحبت کردن بدهید. وقتی صحبت را آغاز کردید از مهارتهای خود استفاده کنید تا مکالمه را زنده نگاه دارید. افراد بالغ معمولا تمایل دارند راه حلهایی پیشنهاد دهند و حتی برای کودکان نطق کنند. در برابر این وسوسهها مقاومت کنید. بسیاری از کودکان به ما میگویند که قادر به برقراری ارتباط با والدینشان نیستند، زیرا هر بار که اقدام به این کار میکنند، یک نطق طولانی میشنوند. پس فقط گوش کنید! از پرسشها برای افزایش اعتماد کودک و به حرف کشیدن او استفاده کنید. «بعدش چی شد؟»، «اون چی گفت؟» از جملاتی استفاده کنید که همدردی شما را میرساند. «شرط میبندم که خیلی ناراحتت کرد.» «اگه کسی با من این کار رو کرده بود، خیلی عصبانی میشدم.» یا حتی با کلمات کوتاهی نظیر «چه بد!» یا «عجب!» میتوان مکالمه را ادامه داد.
سعی کنید حرفهای کودک را به خودش برگردانید تا شما را با بخش بیشتری از احساساتش شریک کند. این روش را چندین سال پیش «دکتر کارل راجرز» برای روانشناسانی که با افراد بالغ کار میکردند، طراحی کرده است. بعدها این روش برای کودکان نیز مورد استفاده قرار گرفت. در کتاب دکتر توماس گوردون (آموزش موثر بودن برای والدین) از این روش به عنوان گوش کردن فعال نام برده شده است.
گوش کردن فعال عبارت است از تکرار یا تفسیر آنچه کودک به شما گفته است. اگر کودک میگوید، «بیلی منو کتک زد.» شما پاسخ میدهید، «کتک زد!» سپس برای برانگیختن احساسات عمیقتر میتوانید چنین بگویید: «بیلی بهترین دوست توست، مطمئنم که با این کارش تو رو حسابی ناراحت کرده!» با وجود این که ممکن است حدستان غلط باشد، حتی یک تفسیر نادرست هم در اغلب موارد در پیشرفت روند ارتباط اثر فزاینده دارد. با پاسخهای کودک پیش بروید و بیشتر یک دوست دانا باشید تا یک پلیس کنجکاو. در نظر داشته باشید که شما در حال مشاهده دنیا از دید کودک هستید نه لزوما واقعیتی که اتفاق افتاده است.
از این روش یا هر روش دیگر، زیاد استفاده نکنید. اگر همه جملات کودک را تکرار کنید یا مطالب زیادی از او بپرسید، ممکن است خسته و آزرده خاطر شود. بگذارید کودک حس کند که شما از درد دل کردن او خوشحالید. وقتی در مورد مشکلات زندگیاش با شما صحبت میکند، بگذارید حس کند که شما احساس خوبی نسبت به این کار دارید. میتوانید به سادگی بگویید، «متشکرم که درباره این موضوع با من صحبت کردی» یا شاید، «میدونم که صحبت کردن راجع به این مسأله، چقدر برات سخت بود. خوشحالم که احساس کردی میتونی پیش من بیایی و ناراحتیات رو به من بگی» یا برای همدردی او را در آغوش بگیرید.
منبع: کودک و نوجوان
2 نظرات