زن بودن را نه میشود پشت ژستهای روشنفکری پنهان کرد، نه اطوارهای مدرن و خوشرنگ و لعاب دنیای امروز نمیشود با خودت ببری توی کافه ته فنجان قهوه جا بگذاری یا لای صفحههای کتاب و زیر سنگینی کلمهها فراموشش کنی. نمیشود ناغافل توی مترو یا اتوبوس راه دانشگاه از جیبت بیفتد یا در دنیای بیسروته مجازی گمش کنی. همانطور که مادرها و مادربزرگها گمش نکردند و نگهش داشتند تا به امروز رسید.
روایت زن بودن، قصه جادو جمبل است بیمنت ورد و چوب دستی. هر چند پای انسانیت وسط است و بنا نیست به بهانه روز زن، تافته جدابافتهاش کنیم. فقط گفتیم دور هم تعریف کنیم ببینیم زن امروز چه فرقی کرده بعد از این همه برو و بیا؛ بچههای این نسل چقدر روی اعصاب نسل قبلاند و نسل قبل چه آتشهایی سوزاندهاند برای مادرانشان. یک گپ کوتاه و خودمانی کوتاه با آدمهایی که میشناسیمشان.مرکزمشاوره تهران
موضوع ساده بود، دو سوال کوتاه که چهرهها را به دنیای کودکی ببرد و بعد از چند دقیقه مقابل امروزشان بنشاند:
۱- آیا زمان جوانی رفتاری داشتید که مادرتان نپسندند؟ چه خصوصیتی در نسل جدید میبینید که به نظر شما روی مخ است؟
۲- ویژگی زن امروز ایرانی را در چه چیزی میبینید؟ چه تفاوتی با نسل قبلتر از خودشان دارند؟
از عشق خبری نیست
۱- تنها چیزی که باعث آزار پدر و مادرم میشد، این بود که دوست داشتم متفاوت باشم و این مسئله آنها را نگران میکرد. مثلا اینکه با مدرسه رفتن اجباری مشکل داشتم. به نظرم اول باید اشتیاق ایجاد میشد و این اشتیاق خود به خود محرک مدرسه بود.
این موردی بود که پدر و مادرم نمیپسندیدند و دلواپسم میشدند. در نسل امروز به نظر من آنچه که مشهود است، برای حقوق زن به عنوان یک انسان در جامعه بهای چندانی قائل نمیشوند و به دلیل بعضی محدودیتها که اعمال میشود و بعضی کمتوجهیها، خانمها دچار دوگانگی شخصیتی و ذهنی شدهاند و مجبورند خودشان نباشند.
۲- تفاوتی که در نسل دیروز و امروز هست و البته مختص خانمها نیست و ربطی به زن و مرد بودن ندارد، این است که در قدیم عشق وجود داشت، اما این روزها انگار خبری از آن نیست و هوسها جای عشق را گرفته است.
نسل قدیم؛ بچههای بیدردسر
۱- من؟ خیلی بچه خوبی بودم. دو خواهر و یک برادر دارم که خانواده نسبتا پرجمعیتی محسوب میشویم، ولی تنها بچهای بودم که راحت بزرگ شدم. پدر و مادرم هم همیشه میگویند ما هیچ وقت نفهمیدیم شقایق کِی درس خواند؛ کی بزرگ شد؛ کی ازدواج کرد و… میتوانم با افتخار بگویم بچه بیدردسری بودم. در مورد این نسل، اخلاقی که روی اعصابم باشد وجود ندارد. زنهای این نسل خصلتهایی دارند که زنها همیشه داشتهاند و تاریخی است. بعضی از خصایل منحصربفردشان هم با مردها مشترک است و نمیشود تفکیک کرد. گاهی ممکن است طرز رفتار یا شکل حرف زدن خانمی را دوست نداشته باشم، ولی به این فکر میکنم که حتما او هم برای خود دلایل قابل قبولی دارد و این باعث میشود که دیگر آن رفتار روی اعصابم نباشد و اذیت نشوم.
۲- عمدهترین تفاوت از نظر من حضور در اجتماع است. در گذشته این طور نبود، ولی هر چه بیشتر میگذرد، به دلیل جا افتادن فرهنگ کار کردن خانمها و نیاز مالی و اقتصادی خانوادهها حضور زن در عرصههای مختلف اجتماعی پررنگتر میشود.
مادرهای امروز صبورترند
۱٫ من خیلی بچه خوبی بودم. با اینکه خیلی شیطنت میکردم، ولی بچه بسیار مؤدبی بودم. ولی شیطنت ما توی خانه نبود. الان بچهها زیر دست و پای پدر و مادر هستند. پدر و مادر ما اصلا ما را نمیدیدند. از صبح از خانه میزدیم بیرون توی آن کوچهباغهای کرج؛ باغهای پردرخت قدیم، نه الان که ساختمانسازی شده همهجا. توی کوچه از درخت بالا میرفتیم، بازی و شیطنت میکردیم و غروب هم برمیگشتیم شاممان را میخوردیم و میخوابیدیم. تلویزیون به آن صورت نبود که. اما من مادرم را هیچ وقت اذیت نکردم. خیلی دوستش داشتم و گاهی که کار خانه میکرد، دلم برای زحمت کشیدنش میسوخت.
بهتر است بدانید که مادرم تا دم مرگ راضی بود از من و میگفت اصلا نفهمید ما کی بزرگ شدیم. این هم فرصتی که پیدا شد من بنشینم از خودم تعریف کنم. درباره این نسل باید بگویم چیزی که در اطرافم میبینم، این است که این بچهها نمیدانند بابت چیزی که در زندگی میخواهند، باید فداکاری کنند. اینکه قانون جبران در زندگی یک قانون الهی است و بابت چیزی که میخواهند باید بهایی بپردازند. میخواهند با شتابزدگی یکشبه ره صدساله بروند و به هر آنچه که میخواهند برسند. رویاپرداز شدهاند و به نظرشان همه چیز در همان دنیای سوپرمنی را بهراه میشود. این هم بابت رفتاری است که پدر و مادرهایشان داشتهاند. مادرهای ما غریزی رفتار میکردند؛ شاید گاهی فحش و پسگردنی حتی. اما مادرهایی که ما باشیم، با یک روانشناسی ناقص، به بچههایمان یاد دادیم که هم میتوانند بیادب باشند هم به خواستههایشان برسند.مرکزمشاوره تهران
نگفتیم که در جامعه دیگر از سرویسهایی که پدر و مادر میدهند خبری نیست و برای دریافت هر چیزی باید هزینه پرداخت. هرچند بعضی از بچههای این نسل به خاطر شرایط اقتصادی یا چیزهای دیگر یاد گرفتند روی پای خودشان بایستند. مثل گارسن جوانی که یکی از دوستان تعریف میکرد دانشجوی دکتری بود و فرانسه میدانست، اما برای ادامه تحصیل کار میکرد. برای رسیدن به چیزی که میخواست بهایش را هم پرداخت میکرد.
۲- به نظر من نسل ما که مادرهای نسل فعلی هستند، آدمهای صبورتری بودند ظاهرا؛ شاید این به این خاطر بوده که با مشکلات کمتری مواجه بودند. شاید سنت و روش زندگی اینطور بود که یک مقدار راحتی برایشان فراهم بوده. بچههای این نسل شاید به دلیل مشکلات اقتصادی، وضعیت دنیا و آگاهیهایی که دریافت میکنند، بیتابتر و بیقرارتر شدهاند. بچهها عجول شدهاند و بیآرام و قرار و من این بیآرامی را در دخترهای جوان میبینم. شاید به خاطر سرعتی است که دنیا پیدا کرده و حجم اطلاعاتی که به آدمها هجوم میآورد که هر قدر هم جلوتر میرویم، انگار بیشتر غرق میشویم. ولی یک روزی هر کس باید با خودش فکر کند تا به آن طمأنینه برسد. این بیقراری زیاد هم خوب نیست.
مردها همیشه مدیون زنان هستند
۱- من اتفاقا بیشترین تفاهم را با مادرم داشتم و فکر میکردم از طرف او بیشتر درک میشوم. من در خانوادهای مذهبی بزرگ شدهام و علایق من مثل روزنامهنگاری، نویسندگی و بعدها هم سینما مورد علاقه خانوادهام نبود، ولی مادرم با من همراهی میکرد.
اگر بخواهم از زنان زندگیام که تاثیر خوبی روی من گذاشتهاند بگویم، اصلیترین آنها مادرم است. اخلاق آزارنده این نسل از نظر من خودبرتربینی و بیاعتمادی است. به علاوه روابط بین انسانها هویت ایرانیاش را از دست داده و دچار بلاتکلیفی شده است.
۲- به نظر میرسد تاثیرگذاری زن امروزی روی اطرافیانش کمرنگتر از گذشته شدهاست. زن امروز از یک طرف شتابزده و دیجیتالی است و از طرف دیگر گرفتار خودخواهی مفرطی شده که کل جامعه به آن دچار است. و این خودشیفتگی و بیاعتمادی سبب میشود تاثیرگذاری زن در زندگی سطحی و کوتاهمدت شود. هر مردی موفقیتها و زیباییهای زندگیاش را مدیون زنهایی است که در زندگیاش نقش داشتهاند، ولی به مرور این تاثیریگذاری و قدرشناسی کمتر میشود. هرچند همه اینها میتواند در مورد مردها هم صادق باشد.
ایدئولوژی تعطیل!
۱- خب طرز فکر و نوع نگاه ما به مسائل با مادرهایمان متفاوت بود و این اتفاقی است که در مورد خود ما هم افتاده. دخترانمان مثل ما فکر نمیکنند و این مسئله رشد فرهنگی جامعه را میرساند. با این حال من معتقدم نسل ما آرمانگراتر بود جوانهای این نسل ایدئولوژی خاصی ندارند.
جهانبینیشان گستردهتر شده، ولی خط فکری مشخصی را دنبال نمیکنند و خودشان را به هیچوجه محدود نمیکنند. با این همه نجابت، حیا و سلامت دختران و زنان ما موضوعی است که همیشه زبانزد همه جوامع بوده و گذشت زمان هم نتوانسته آن را کمرنگ کند یا از بین ببرد.
۲- این روزها جسارت زنان و دختران ما بیشتر از قبل شده، نوع نگاه به زندگی تغییر کرده و وابستگیهای اقتصادی کمتر از قبل به چشم میخورد.
ترس از بیتفاوتی
۱- در دوره دبیرستان غالبا گروههای چپ که منهای دین بودند، فعالیت سیاسی میکردند و همه نگرانی خانواده من این بود که دخترشان وارد مسائل سیاسی نشود. من هم آن زمان در حد خودم اهل مطالعه و اندیشه بودم و به مسائل دینی اهمیت میدادم. اما با وجود همه نگرانیهای خانواده تفکر سیاسی و اجتماعی خودم را دنبال میکردم و قول داده بودم بیگدار به آب نزنم. اما در مورد این نسل من به شخصه نگران بیتفاوتی جوانان مان نسبت به مسائل سیاسی اجتماعی کشور هستم. اینکه مبادا خودشان را از اتفاقات جامعه دور نگه دارند و توجه شان را به مسائل ظاهری که برازنده انسانهای سطحی است معطوف کنند.
مبادا مسائل دینی را با مسائل سیاسی یکی کنند و این موضوع برای جوانان ما خطرناک است و اندیشه سالم آنها را میگیرد و به مسائل ظاهری و سطحی سوق میدهد که در شان نسل جوان یک ملت انقلابی نیست و نخواهد بود
۲- شعور و آگاهی اجتماعی سیاسی فرهنگی زنان ما بعد از پیروزی انقلاب بسیار بالاتر رفته است. با وجود فراز و نشیبهای سیاسی و تلاش عدهای برای بازگرداندن موقعیت زنان به سالهای گذشته – با وضع قوانین و ایدههای مختلف- زنان ما شعور و آگاهی زیادی نسبت به حقوق انسانی، اجتماعی، خانوادگیشان پیدا کردهاند و تلاش میکنند سهم و نقش شایستهشان را در جامعه ایفا کنند.
زنان نسل جدید به حق سعی دارند جایگاههای کلیدی در نهادهای دولتی و در ارگانهایی که مربوط به برنامهریزی است، داشته باشند. آنها اعتمادبهنفس لازم را برای ایفای نقشی تاثیرگذار در جامعه بهعنوان بیش از نیمی از جمعیت کشور به دست آوردهاند.
قضاوت ممنوع
۱- در همه فرهنگها در سراسر جهان شکافی غیرقابل پر شدن میان مادر و فرزند وجود داشته و در زندگی امروز ما هم این فاصله در حال عمیقتر شدن است. در حال حاضر تنها با ایجاد روابط مناسب و سازنده میشود این فاصله را پر کرد. من هم از دادن حکم کلی پرهیز میکنم و معتقدم بسیاری از رفتاریهای فرزندانمان نتایج طبیعی شرایط متحول و به سرعت دگرگون شونده جامعه ماست. ما هم میبایست جوانی خودمون را به یاد بیاوریم و از قضاوت کلی دوری کنیم.
۲- همانند زنان ایرانی در دهههای گذشته زنان این نسل همچنان با تناقضات شدید و تحولات عمیق جامعه از یک سو و فشار و ایستادگی سنتهای تاریخی اجتماعی روبهرو هستند، ضمن آنکه این بار تجربه انقلاب را نیز به دست آورده و در پرتو آموزههای انقلاب باور خود را هدف قرار داده و برای دفاع از حقوق انسانی خود به مبارزه برخاستهاند.زن در گذر زمان
با این همه همچنان با تناقضات بسیاری روبهرو هستیم؛ جهانی شدن فرهنگ و اقتصاد زندگی روزمرهمان را تحت تاثیر قرار داده و از سوی دیگر نقشها و بایدهای زندگی سنتی در قلب کشورهای اسلامی در بعضی از موارد با آثار وارد شده در کشور در تقابل است. زن ایرانی با توجه به تاثیر خود در جامعه میبایست با تلاش و تکاپوی خود ادامه دهد، حقوق انسانی خود را بشناسد و آن را به دیگران شناسانده و آنها را نسبت به شناخت این حقوق متقاعد سازد.
منبع: com.مرکزمشاوره