مرکز مشاوره

مشاوره برای ازدواج

مشاوره برای ازدواج

ازدواج وانتخاب همسر همواره در زندگی هر خانواده ای وجود داشته است واین چرخه همواره ادامه دارد .به گونه ای که شما همسر خود را انتخاب میکنید وازدواج میکنید تشکیل خانواده میدهید و صاحب فرزند میشوید سپس نوبت به فرزند شما میرسدکه همسر خود راانتخاب کند واین چرخه ادامه دارد. اما دراین میان موضوعی که مورد اهمیت است این است که تاچه حد دراین انتخاب موفق عمل کرده وزندگی خوشبختی رادارید! درواقع همه چیزبه این انتخاب وابسته بوده وآینده شما وخانواده شما به آن بستگی دارد.پس باید برای این انتخاب اهمیت بسیاری قائل شده وبرای آن وقت کافی را صرف کرد.

انتخاب یک همسر مناسب باید طبق اصول ومعیارهای شما باشد تا زندگی درمسیر پیشرفت وخوشبختی قرار بگیرد.

بنابراین برای داشتن یک ازدواج خوب بایداز نظرات دیگران و مشاوره برای ازدواج نیزاستفاده نمود تابا اطمینان خاطر انتخاب کرد. یکی از بهترین روش ها برای این موضوع، مراجعه به یک مرکز مشاوره واستفاده از راهنمایی های یک مشاوره خوب ازدواج است. ازدواج امری حیاتی و موضوعی مهم در زندگی هرفرد میباشد. یک مشاور ازدواج وظیفه دارد تابا استفاده ازتجربیات خود بهترین راهنمایی رابه شما کرده وباعث شود تا شما یک انتخاب منطقی داشته وطعم زندگی خوب رابچشید.

مرکز مشاوره ازدواج بااستفاده از برترین مشاوران خود در بخش مشاوره برای ازدواج آماده است تا پاسخگوی شما جوانان عزیز بوده و راهنماییهای لازم را در راستای یک ازدواج موفق به شما بدهد.

شماره های تماس 01

منبع: com.مشاوره-ازواج


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

335 نظرات

  • فرشته , سپتامبر 8, 2014 @ 11:09 ق.ظ

    سلام دختری ۲۴ ساله هستم در محل کارم یکی از همکارانم منوبرای پسرش خواستگاری کرده این خانواده از قومیتی هستن که من زیاد خوشم نمیاد واینکه پسردیپلمه هست درصورتی که من لیسانس،بچه اول وپسربزرگ خانواده است نمیدونم این مسایل بعداتاثیری هم درزندگی مشترک میذاره واینکه حس میکنم پدرش حساسیت خاصی روی بچه هاش داره ومیخاد دایماروی اونهانظارت داشته باشه بصورت همزمان مادری منو برای پسرش خواستگاری کرده که پسر،یکی ازمشتری های محل کارم هست.پسر ازمن خوشش اومده وبه مادرش گفته موردی که هست ،شغل خواستگاردوم رانندگی است وتحصیلات دیپلم نگرانم بعدا درزندگی دچارسرخوردگی بشم ازطرفی هم نگرانم موردهای ازدواجم هم با رد کردن کم بشه خیلی نیازبه مشاوره دارم.اولی متولد۶۵ودومی متولد۶۷هست.

    • Anonymous , سپتامبر 8, 2014 @ 4:32 ب.ظ

      فرشته جان من صریح و روشن بهت جواب میدم … برای ازدواج داشتن یک حس خوب و خوش آیند که بطور عامه بهش میگن به دل نشستن باید داشته باشی … وقتی کسی به دل شما نتونسته بشینه ..پس دیگه برای آینده هم نمیتونید نظری بدی … پس این دو مورد از این نظر کاملا” مردود هستن … و اشتباه بعدی شما اینه که از ترس اینکه دیگه خواستگاری نداشته باشید …تصمیم به ازدواج بگیرید که این مورد یکی از بدترین اشتباهات افراد در تشکیل زندگی مشترکه ..پس صبور باش و عاقلانه و عاشقانه تصمیم به ازدواج بگیر… ازدواج نکردن بهتر از یک ازدواج بد داشتنه

  • ندا , سپتامبر 12, 2014 @ 5:57 ب.ظ

    من ۲۸ سالمه نزدیک۲سال باکسی ارتباط دارم به قصدازدواج از اول هم مطمئن نبودم که بالاخره بهش جواب مثبت میدم یا نه.ازحدود۵ماه بعد آشنایی باهم حرفهای سکسی زدیم که شروعش از طرف اون بود وازاول آشنایی هم به شدت ابراز علاقه میکرد چندماه پیش هم که باهم رفتیم بیرون تا حرف بزنیم با بوسه و لمس جاهایی از بدنم همراه شد و ۳ بارگفت بریم بحرفیم اما به اون کارا کشید حالا که باید تصمیم جدی بگیرم از ۱طرف نگرانم این موضوع تاثیر بدی در زندگیم داشته باشه از طرف دیگه میگم رابطه مون تا این حد پیش رفته و مرتکب گناه شدم باید باهاش ازدواج کنم.البته اونم پسر بدی نیست.تو ۲راهی موندم نمیدونم چیکار کنم راهنمایی کنید

    • Anonymous , سپتامبر 13, 2014 @ 7:57 ق.ظ

      خانم ندا … خواهشا” برای گناه جلوه دادن و فرار از اون نخوایت که با ازدواج از چاله ای به چاه بیفتید … پس در این مورد دیگه حتی فکری نکنید … ولی بعد اگر ایشون رو میتونید برای ازدواج قبول کنید و ایشون هم قصدش ازدواجه بهش یک مهلت بدید تا به خواستگاری بیاد ..در یک زمان و مهلت معین و توصیه میکنم در این مدت تمام ارتباط رو قطع کن … تا بدونی که ایشون واقعا” قصدش ازدواج بوده یا اینکه نه چیزی دیگه در ذهنش نقش بسته …پس عاقلانه و منطقی جلو برید تا به نتیجه برسید …در ضمن داشتن رابطه جنسی رو در این مرحله کاملا” قطع کنید چون اگر اتفاقی بیفته شما تنها کسی هستی که ضرر کرده

  • تینا , سپتامبر 15, 2014 @ 9:27 ق.ظ

    سلام من ۲۹ سالمه ۱سال پیش در سایت ازدواج با پسری اشنا شدم که پسر خوبی هست فقط خانواده ایشون در شمال در یک روستا زندگی میکنند. و از لحاظ مالی از خانواده من پایین تر هستند. چند ماه پیش ایشون به همراه خانواده برای خواستگاری آمدن ولی من هنوز نتونستم تصمیم بگیرم. حس میکنم خانواده ام از ته دل موافق نیستن ولی تصمیم به عهده خودم گذاشتن. لطفا راهنمایی کنید

    • Anonymous , سپتامبر 15, 2014 @ 6:28 ب.ظ

      خب دیگه قدم اول در زندگی مشترک اینه که شما به دل هم بشینید .. وقتی این مشکل وجود داره مسلما” نمیتونید زندگی خوبی رو داشته باشید .. چون با تردید نمیشه وارد یک رابطه عاطفی شد .. در ضمن از خانواده خودتون خیلی رک و صریح بپرسید نظرشون در این مورد چی هست … و بعد میتونید اگه بازهم مشکلی بود با مشاوره کردن مشکل رو بررسی کنید ..در ضمن میتونید مشاوره تلفنی هم در این مورد داشته باشید …
      ۰۲۱ – ۲۲۳۵۴۲۸۲

  • Nazi , سپتامبر 21, 2014 @ 7:22 ب.ظ

    سلام.مدت سه ساله که باپسری دوستم که ۲سال ازم کوچیکتره.فامیلها.هیچ مشکلی ندارم فقط سن!بعد این سه سال هم حرفی زد که دنیارو سرم خراب شد.گفت:من هرشب گریه میکنم.بدون استثنا.گفت میترسم از آینده.میترسم که ازت سیر شم.شبا اینجور فکرا میاد ذهنم و اشکمو درمیاره.
    ازم راه حل خواست و من عصبی شدم.بعدش خیلی معذرت خواهی کرد و گفت به هیچ وجه حاضرنیست منو از دست بده.خیلی دوسم داره.از بچگیش منو میخاست چون خواستگار زیاد داشتم از ترسش باهام دوست شده وگرنه اهل دوستی نیستیم .لطفا کمکم کنید.چیکار کنم که اینجور فکرا رو نکنه.
    ۲٫قبلا بخاطر اینکه باهاش قهربودم رفت با یکی دوست شد وگفت چون مثل توبود فقط باهاش حرف میزدم تلفنی فقط همین!ازاون موقع حس میکنم چش چرونه و خیلی دعواش میکنم.اونم فقط گریه میکنه میگه اشتباه میکنی من عادی نگاه میکنم.خانواده ش هم از دوستی ما خبر دارن و اذیتم میکنن.لطفا کمکم کنید. و بگید چیکار کنم رابطه م بهتر بشه.فقط نگین که رابطه تو قطع کن که نه من میتونم نه اون..ممنون میشم جوابمو بدین.خسته نباشید.ممنون

    • Anonymous , سپتامبر 22, 2014 @ 9:44 ق.ظ

      خب اتفاقا” ما به شما میگیم در مورد این رابطه تجدید نظر کنید … حال خود دانید ! به هرحال وقتی شما قرار نیست که به حرفی مخالف روند کارتون گوش کنید ، پس توضیحات ما از همین اول بیهوده است …ولی خب وظیفه ما ایجاب میکنه نکاتی رو به شما تذکر بدیم …اول از همه سن شما بیشتره و این در آینده ممکنه تاثیر منفی داشته باشه خصوصا” از نظر جنسی ولی خب شاید با تغییر دیدگاه بشه این سه سال رو نادیده گرفت ولی با نوع رفتارهای پسر فکر میکنم این مشکل باشه …دوم اینکه خانواده ها مخالف هستن و برای شروع یک زندگی پایدار داشتن حمایت خانواده بسیار مهمه …پس در این مورد باید صبور باشید تا خانواده ها بتونن به شما اعتماد کنن… سوم اینکه ایشون فردی مردده و با تردید وارد این زندگی میشه و میتونه با کوچکترین مشکلی مثل سری قبل کسی رو جایگزین شما بکنه … از طرفی بر اساس نوع اختلاف سنی شما چون بزرگتر هستید مطمئنا” در آینده به نوعی در کنار رفتارهای زناشویی رفتارهای مادرگونه هم خواهید داشت که میتونه باعث رفتارهای تنش امیز و خشن در ایشون باشه ..بهتره در این مورد و نوع رفتارهای هر دوتون با مشاوره ازدواج مشورت کنید تا چشم انداز زندگی آینده رو به شما نشون بده

  • masoud , سپتامبر 27, 2014 @ 12:18 ق.ظ

    سلام
    ۲۵ سالمه و به یه دختر خانم مطلقه که دو سال از خودم بزرگتره علاقمند شدم! تقریبا ملاک های مهم من رو داره و ما با هم ۲ سالی میشه رابطه داریم! راستش یبار اقدام واسه ازدواج کردم ولی خانوادم مخالفت کردن و بیخیال شدن ولی الان رضایت دادن! حالا میخوام بدونم اختلاف سنیمون مشکل ساز نمیشه؟ این که مطلقه هستش زندگی قبلیش چه تاثیری روی زندگیم خواهد داشت؟ و کلا راهنماییم کنید.
    با تشکر

    • Anonymous , سپتامبر 27, 2014 @ 12:26 ب.ظ

      خب دوست عزیز اختلاف سنی میتونه تاثیر داشته باشه ولی میشه از این دوسال چشم پوشی کرد ..در ضمن بستگی داره ایشون چرا از زندگی اول بیرون اومده … در ضمن اگه وارد زندگی بشید مسلما” چون تجربه داره گاهی رفتارهای شمارو با زندگی قبل مقایسه میکنه و ممکنه خاطراتی براش اتفاق بیفته …در ادامه ممکنه چون تجربه زندگی داره و سنش از شما بالاتره برای شما تعین تکلیفایی بکنه که باید در این مورد بتونید با هم کنار بیایت …و در آخر بهترین کار اینه که برای اینکه بدونید چشم انداز زندگی آیندتون چطوره با مشاورازدواج مشورت کنید …تا به شما در این مورد کمکی کرده باشه

  • sahar , سپتامبر 27, 2014 @ 1:42 ق.ظ

    سلام
    دختری هستم ۲۶ ساله ساکن کالیفرنیا. حدود ۲ سال با آقا پسر ۲۷ ساله ای آشنا و دوست شدم که در تهران زندگی میکنن. خانواده ایشون تو شهرستان زندگی میکنن و بسیار آدمهای سنتی و مذهبی هستن. من و دوستم تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم. بسیار پسر خوبی هست و دقیقا همون شخصیه که همیشه دلم می خواست به عنوان همسر آینده ام کنار خودم داشته باشم. خانواده من ایشون رو دیدن و پسندیدن. مشکل ما خانواده دوستم هست که تا حالا من رو از نزدیک ندیدن. بعد از کلی بدبختی دوستم تونسته راضیشون کنه که با من ملاقات کنن و بیشتر آشنا بشن(البته هر زمان که رفتم ایران).
    حالا مشکل ما اینجاست که چیکار کنیم راضی بشن به ازدواج ما. دوستم چون پدر و مادرش رو خیلی خوب میشناسه میگه اونا دوست دارن عروسشون مثل خودشون مذهبی و با حجاب باشه. در صورتی که نه من و نه خانواده من اصلا مذهبی نیستیم.
    میگه دو راه بیشتر نداره. یکی اینکه همونطور که اونا میخوان بشم، که به نظرم غیر ممکنه چون من عقاید خودم رو دارم و اونا هم عقاید خودشون. یه راه دیگه اینه که بهشون دروغ بگم..یعنی بگم که منم مثل اونها هستم و این فقط یه راز باشه بین من و دوستم. چون خود دوستم کاملا مخالف عقاید پدر و مادرشه و مدام سر همین قضیه با هم بحث و بگو مگو دارن. میگه فقط زمانی که میریم پیششون به احترامشون اونطوری باش که اونا میخوان.
    ولی این هم به نظرم غیر ممکنه چون من نمیتونم یک عمر براشون فیلم بازی کنم و دروغ بگم.
    حالا هر دوتامون موندیم که چیکار کنیم من رو همینطور که هستم قبول کنن. این واقعا انصاف نیست که دو نفر که همدیگه رو انتخاب کردن و عاشقانه هم رو دوست دارن از هم جدا بشن به خاطر عقاید پدر و مادر یکی از طرفین. خواهش میکنم شما بگید چیکار کنیم؟ من آدم بسیار سختگیر و سخت پسندی هستم ولی این آقا رو پسندیدم و حتم دارم که ایشون همسر بسیار خوبی خواهد بود برای من…

    • Anonymous , سپتامبر 27, 2014 @ 12:31 ب.ظ

      دوست عزیز دو مورد وجود داره …یکی مخالفت خانواده و دیگری اختلاف فرهنگی .. در مورد اولی برای زندگی لازمه و نبود رضایت خانواده میتونه روی زندگی شما تاثیر بگذاره …پس در این مورد باید صبور ، باشید …از طرفی مشکل فرهنگیه که شما با هاش روبروهستید ،و میتونه به قول خودتون در دراز مدت مشکلساز باشه ..اگه قصدتون برگشت به امریکاست پس تمام این مشکلات حل میشه و شما مدتی رو طبق عرف جامعه و این خانواده رفتار میکنید … دقیقا” مثل دیپلماتهایی که به ایران میان و بعدش دیگه مشکلی ندارید و میتونید راحت زندگی کنید …

  • zahra , سپتامبر 28, 2014 @ 11:31 ق.ظ

    سلام دختری هستم ۲۳ ساله خواستگاری دارم ک دو سال از من کوچیکتره و مشکلی با این قضیه نداره و میگه از اول هم تصمیم داشتم با کسی ازدواج کنم ک حداقل دوسال ازمن کوچیکتر باشه خیلی دوسم داره ولی مشکل اینجاست هنوز چهره ش واسم جا نیفتاده تلفنی حرف میزنیم حالم خوبه ولی وقتی رو در رو حرف میزنم کل حواسم ب چهره شه میترسم در آینده پشیمون شم و با دیدن دیگران حسرت اونارو بخورم ولی از لحاظ اعتقادی و فرهنگی مشکلی نداریم لطفا راهنماییم کنید ممنون

    • Anonymous , سپتامبر 29, 2014 @ 10:41 ق.ظ

      قدم اول در ازدواج اینه که به دل هم بشینید ..پس وقتی نمیتونید به چنین حسی برسید چطور میتونید در مورد بقیه موارد صحبت کنید …؟؟مسلما” در آینده با این موضوع مشکل پیدا خواهید کرد …بهتره مدتی رابطه رو قطع کنید و خوب در این مورد با خودتون فکر کنید تا تکلیفتون با خودتون روشن بشه …ولی با چیزی که از گفته های شما استنباط میشه اینه که این آقا پسر به دل شما نیفتاده …

  • پریا , اکتبر 5, 2014 @ 1:26 ب.ظ

    سلام
    دختری هستم ۲۶ ساله، در دوران دانشگاه خواستگاران زیادی داشتم، اما به هر دلیلی قسمت نبود. در حال حاضر یکی از اقوام دور به خواستگاریم آمده، پسر مذهبی و با ایمانی است که وضعیت مالی بدی هم ندارد، خانوداه ام با این ازدواج راضی هستن، من خودم لیسانس کامپیوتر دارم و مشغول به کار هستم، که خواستگارم دیپلمه و بوتیک دارد. ما در شهرستان زندگی میکنیم و او در تهران. یعنی برای ازدواج باید کار و محل زندگیم رو تغییر بدم. مهمتریم مساله من با این ازدواج این است که علاقه ای که باید برای شروع زندگی وجود داشته باشه، نیست. از نظر ظاهری هم مشکلی نداره، یعنی ظاهر خوبی هم دارد، اما متاسفانه علاقه آنچنانی در من نسبت به این پسر وجود ندارد. در صورتی که نسبت به خواستگاران قبلیم احساس بیشتری داشتم. شاید هم دلیلش هم رشته بودن و همکلاسی بودن بود، احساس میکنم با این اقا هیچ حرف مشترکی برای گفتن نداریم. تو شرایط خیلی بدیم، لطفا کمکم کنید.

    • Anonymous , اکتبر 5, 2014 @ 6:56 ب.ظ

      خب دیگه دوست عزیز در ازدواج پله اول به قول معروف اینه که به دل هم بشینید … و این در اولین قدم زندگی مشترک بسیار مهمه … چون وقتی این حالت برای شما باشه وقتی از هم دور باشید برای هم دلتنگ و وقتی به هم نزدیک باشید برای هم آرامش خواهید داشت … پس دراین مورد احساسی رفتار نکنید و اگه بازهم در ذهنتون مشکلی بود با مشاورازدواج مشورت کنید …چون تا وقتی که نتونید حس و علاقه ای نسبت به کسی داشته باشید پس نمیتونید برای موارد دیگه با ایشون وارد حرف و مذاکره بشید .. امیدوارم تحت تاثیر و فشار دیگران که به شما دیر شدن ازدواج رو گوشزد میکنن قرار نگیرید و چیزی رو بخوایت که ازش لذت ببرید و در کنارش احساس ارامش کنید

  • مژده , اکتبر 6, 2014 @ 11:59 ب.ظ

    سلام
    من ۳۰ ساله هستم از تهران.حدود یک ماه پیش توی یک سایت همسریابی با آقایی اشنا شدم که بعد از قرار گذاشتن و دیدن هم و صحبت های ابتدایی به توافق نسبی رسیدیم. الان نگراتی من اینه که آشنا شدن تو این جور سایتها چقدر دوام داره؟ایشون تصمیمشون برای ازدواج کاملا جدیه.به نظر شما بعد از چند ساعت اشنایی ابتدایی باید به مشاور مراجعه کنیم؟من خیلی دو دلم میتونید بهم کمک کنید و یه مشاور خوب بهم معرفی کنید؟

    • Anonymous , اکتبر 7, 2014 @ 11:19 ق.ظ

      دوست عزیز در این مورد باید اول طرف رو از نزدیک ببینید و خواهشا” با همراهی تشریف ببرید … اگه ایشون به دلتون نشست میتونید از همون لحظه به مشاوره ازدواج مراجعه کنید تا با انجام تست و مشاوره چشم انداز آینده رو به شما نشون بده … ولی خب تا وقتی با کسی معاشرت و رفت و آمد نداشته باشید نمیتونید بشناسیدش و بهش اعتماد کنید … و در این مراحل واقعا” سخته که بخوای قاطعانه بگی فردی خوبه یا بد …
      پس با استفاده از مشاورپیش برید
      در ضمن میتونید با این شماره هم مشاوره تلفنی داشته باشید
      ۰۲۱ – ۲۲۳۵۴۲۸۲

  • نیکو , اکتبر 8, 2014 @ 6:22 ب.ظ

    سلام دختری۲۱ سالمه.نزدیک ۶ ساله با پسری دوستم که عاشقشم و اونم عاشق منه اون ۲۳ سالشه.مامانم ۲ساله در جریانه مامانه اونم ۱ساله میدونه.ما خیلی صبر کردیم تا به این سن برسیم تا بتونیم مسله ازدواج و مطرح کنیم.اما الان ایشون داداش ۲۸ساله داره که دنبال دختر برای ازدواج میگرده و یکم ناامید شده.وقتی دوست من با مادرش مسله ازدواج و مطرح کرده مادرش میگه اول باید برادرش ازدواج کنه چون شرایط روحی خوبی نداره.منم دوس ندارم با دعوا و شکستن حرمتا به خواستمون برسیم از طرفی دیگه خیلی خسته شدم از این دوستی نیاز دارم که دیگه با عشقم زندگی کنم خیلی این وضع برام درد اوره دیگه نمیتونم و دیگه نمیدونیم چیکار کنیم اخه اصلا معلوم نیست داداشش کی ازدواج کنه

    • Anonymous , اکتبر 9, 2014 @ 11:03 ق.ظ

      خب شما هنوز وارد زندگی مشترک نشدید و اینطور خسته و نگران شدید … مسلما” در زندگی آینده مشکلاتی رو باید حل و فصل کنید که نیازمند صبرو تحمل بسیار زیاد خواهد بود .. بهتره در این مورد صبور باشید …در ضمن بین سالهای ۲۱ تا ۲۵ سالگی فرد به بلوغ فکری و عاطفی میرسه و شما هم باید این دوره رو طی کنید … در اکثر موارد نیازهای افراد در این سنین کاملا” متفاوت خواهد بود …بهتره شما که تا این مدت صبر کردید این مدت هم صبر کنید تا اوضاع به خوبی پیش بره

  • م , اکتبر 14, 2014 @ 10:24 ق.ظ

    سلام
    من۲۹ سالمه و دوس دارم ازدواج موفقی داشته باشم.در رشت کسی رو میشناسید برای امر وساطت در ازدواج لطفا معرفی کنید
    با تشکر از شما
    (خصوصی لطفا)

    • Anonymous , اکتبر 14, 2014 @ 12:12 ب.ظ

      با سلام متاسفانه کسی رو که مثل قدیم در این امور واسطه باشه رو نمیشناسیم …ولی شما میتونید با بزرگان فامیل و دوستان مشورت کنید .. اونا با توجه به شناختی که از شما دارن فردی رو به شما معرفی خواهند کرد …. ولی برای ازدواجی خوب باید همدیگرو خوب بشناسید تا بتونید به هم اعتماد داشته باشید و این مورد هم فقط در معاشرت و مراوده داشتن اتفاق میفته

  • شیما , نوامبر 6, 2014 @ 11:57 ق.ظ

    سلام وقت شما بخیر
    من نزدیک ۲ سال هست که با اقایی دوست هستم بعد از نزدیک ۱ سال دوستی به این نتیجه رسیدیم که میشه برای ازدواج هم فکر کرد و از خیلی جهات دیدیم به هم نزدیک هستیم .

    اما یک مشکل اساسی هست و از طرف من این مشکل وجود داره .ا

    ایشون قبل از من نزدیک ۱٫۵ سال با خانم دیگری دوست بوده که اون هم اولین رابطش بوده و رابطه شون هم کامل بوده. اما بخاطر اختلافات زیاد قطع رابطه کامل کردندو یکسال بعد از اون رابطه برای رابطه دوم با من دوست شده.

    اما این اولین رابطه من با یک مرد هست و قبل از اون تجربه این چنینی نداشتم فقط در حد چند خواستگار بوده.

    و من در کل این رابطه نتونستم بپذیرم که ایشون با کسی قبل از من دوست بوده با هم نزدیکی داشتند و …. این برای من هیچ وقت قابل حزم نبوده و یک حالت عصیانیت همیشه دارم و بعضا اذیت می کنم توهین می کنم بددهنی می کنم و یک وقتایی دوست دارم تلافی کنم عصابنیتمو سرش .این اقا در رفتارش صبوری می کنه سعی میکنه باعث حساس شدن من نشه اما در طول این مدتاز مسائل رابطه قبلش باخبر شدم حتی صفحه فیسبوک اون دختر رو پیدا کردم و گهگاه نمیتونم خودمو کنترل کنم و میرم صفحش رو چک می کنم از عصبانیت منفجر میشم و میام ایشون رو ازار و اذیت می کنم .
    چندین بار تصمیم گرفتیم رابطمون رو تموم کنیم اما بعد از یک مدت چند هفته ای طاقت من تموم میشه و به سمتش بر میگردم و اون هم سریع میپذیره و هیج به روی خودش نمیاره به امید اینکه می تونیم ادامه بدیم . اما باز من بعد از یک مدت بدون اینکه بخواد تحریکم کنه عصبی میشم و باز همون ماجراها تکرار میشه.

    الان کاملا موندم چکار کنم دلم که به هیچ عنوان نمیتونه جدایی و دوری رو بپذیره و اینقدر خصوصیات مثبت و خوب برای یک زندگی مشترک داره هم که نمیشه براحتی ندیده گرفته بشه تنها مشکل این هست که نمی تونم بپذیرم قبلا با شخص دیگه ای بوده .

    حالا سوال من این هست که با توجه به سابقه کاریتون موردی مثل من ایا راه حلی داره تا مشکل حل بشه یا این رابطه درست بشو نیست و بهتره که به ازدواج ختم نشه ؟

    ممنون میشم راهنماییم کنید.

    • Anonymous , نوامبر 6, 2014 @ 7:11 ب.ظ

      خب بهتره در این مورد با مشاوری مشورت کنید تا در این مورد به شما کمک کنه وگرنه با این حسی که شما دارید اجازه سبز شدن نهال عشق و محبت رو نخواهید داد و بهترین انتخاب در این حالت فراموش کردن این زندگی مشترک خواهد بود

  • JM , نوامبر 22, 2014 @ 9:27 ق.ظ

    سلام
    من دختری ۲۹ ساله ام که حدود ۴ ماهه با یک آقای ۲۵ ساله آشنا شدم
    دیدگاه های مشترک بسیار زیادی داریم، اهدافمون مشنرکه. هر ۲ برنامه نویس هستیم. دقیقا تمام معیارهایی که برای زندگی مشترک داشتم رو ایشون دارن، اختلاف فرهنگی هم نداریم
    تنها مشکل ۴ سال اختلاف سنی هست که نمی دونیم در آینده می تونه مشکل ساز بشه یا نه
    در ضمن ایشون بسیار آدم عاقل و پخته ای هستن و با وجود اختلاف سن مدیریت رابطه رو حفظ کردن و تا الان توی رابطمون این مسأله نمودی نداشته.
    ایشون بسیار مسؤولیت پذیر، اهل مطالعه، تحصیل کرده، هدف دار، متشخص و در کل فرد ایده آلی برای من هستند.
    لطفا راهنمایی کنید این مسأله میتونه در آینده برای ما مشکل ساز باشه یا نه.
    متشکرم

    • Anonymous , نوامبر 22, 2014 @ 10:38 ق.ظ

      دوست عزیز اختلاف سنی از این جهت میتونه بر روی یک زندگی تاثیر داشته باشه که زن بخاطر بارداری زودتر افتاده میشه و به دوران یایسگی میرسه و همین موارد باعث تاثیرگذاشتن بر روی روابط جنسی خواهد بود که از این جهت زندگی رو به چالش میکشونه … ولی خب خیلی از افراد هستند که تونستن با این اختلاف زندگی کنن و مشکلی نداشته باشن … بهتره حالا که قصد ازدواج دارید با مشاورازدواج هم مشورت کنید …تا در این مورد بیشتر شمارو راهنمایی کنه …
      در ضمن میتونید با این شماره هم مشاوره تلفنی انجام بدید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • pari , نوامبر 25, 2014 @ 12:09 ق.ظ

    سلام به نظرتون این عادیه که پسری در اولین جلسه آشنایی در مورد مسائل جنسی حرف بزنه و مسائل جنسی رو کاملا بی پرده مطرح کنه؟اونم کسی که به ادعای خودش داره دکترای روانشناسی می خونه فردی که ۳۴ سالش هست اما به راحتی بعد چند دقیقه آشنایی در مورد خودارضائی و سایر مسائل سوال می پرسه و دلیلش هم اینه که علت بسیاری از طلاق ها مسائل جنسیه به نظر شما جلسات اولیه بهتر نیست در مورد خصوصیات اخلاقی و رفتاری صحبت بشه؟ البته من چند بار ازش پرسیدم اما جواب مشخصی نداد تنها چیزی میگه اینه که منو خیلی دوست داره و آیا من هم اینقدر دوسش دارم؟ به نظرم این رفتارها بیشتر مناسب جوانان کم سن و سال تره لطفا راهنمایی کنید

    • Anonymous , نوامبر 25, 2014 @ 11:12 ق.ظ

      خب فکر کنم تحصیل در رشته روانشناسی ایشون رو حسابی نسبت به مسایل اطرافش وسواسی کرده … درسته که این موارد در اینده زندگی بسیار مهم هستند ولی قرار نیست که همه مردم رو با این عینک بدبینی نگاه کرد !!!!به هرحال چیزی که هست ویژگی یک خواستگار خوبه که باید محترمانه رفتار کنه و حریم احترام کلامی و فیزیکی رو هم رعایت کنه … به هرترتیب این به شما بستگی داره که ایشون به دلتون نشسته باشه یا خیر ؟

  • نسیم , دسامبر 3, 2014 @ 11:50 ق.ظ

    سلام و روز بخیر.حدود ۱سالی هست با پسری اشنا شدم که همسن هستیم ۲۶٫من فوق لیسانس هستمو ایشون دیپلم.از نظره افکار مشگلی با هم نداریم.کاملا به دل من نشسته.البته چون من یه خانواده تحصیل کرده ای دارم تصور میکنم با این ازدواج راضی نباشن.از طرفی هم خواستگاری اومدهکه از لحاظ موقعیت کاملا باب میل خانواده.دل من پیش دوستم هست و کاملا موندم چه تصمیمی باید بگیرم؟به میل خودم تصمیم بگیرم یا خانواده؟؟

    • Anonymous , دسامبر 4, 2014 @ 12:51 ق.ظ

      دوست عزیز بهتره در این مورد احساساتی رفتار نکنید … اختلاف تحصیلی یکی از مواردیه در آینده روی زندگی زوج تاثیرگذار بوده … خصوصا” در رفتارهای اجتماعی برای زن بسیار مهمه شوهرش در حد خودش و یا بالاتر باشه تا بتونه زن رو به اون سطح رضایت جمعی برسونه … به هرحال در این مورد میتونید حضورا مشاوره ازدواج کنید تا چشم انداز اینده رو شما با انجام تست برای شما بازگو کنه

  • mahsa , دسامبر 6, 2014 @ 4:25 ب.ظ

    با سلام. دختری ۲۸ ساله هستم که سه سال پیش با کسی دوست بودم و باهم نامزد شدیم. به دلایلی این نامزدی بعد از هشت ماه بهم خورد. امسال در خردادماه ارتباط ما با همدیگر شروع شد و او مصر بود که با خانواده جهت خواستگاری پیش بیاید . ولی او بعد از یک ماه بدون اطلاعی و عذری ناگهان ارتباط خودش را بامن قطع کرد.بعد از سه ماه دوباره با من تماس گرفت و ابراز پشیمانی شدید کرد و دوباره تمایل خود را برای اربتاط دوباره نشان داد . ابراز پشیمانی او باعث شد که من چون به او علاقه مند بودم دوباره با او وارد ارتباطی شوم. الان حدودا یک ماه است که خلقیات او عوض شده. سابقا پسری بسیار مهربان، علاقه مند بود ولی در روحیات اکنون او چیزی نمی بینم.فقط وقتی همدیگر را می بینیم بسیار مهربان است و اهمیت می دهد . خلاصه اینکه بعد از بحثی که داشتیم گفت من آن آدم سابق نیستم. به نظر شما چه راه حلی باید پیش بگیرم؟ او خانواده ای دارد که بسیار علاقه مند به این ازدواج هستند و خودش نیز مشکل مالی ندارد. او متولد ۶۴ است. من متولد ۶۵٫

    • Anonymous , دسامبر 7, 2014 @ 10:00 ق.ظ

      دوست عزیز تا ندونید ریشه این کار و حرکتش چی هست نمیتونید قضاوت درستی رو داشته باشید … به هرحال کسی در انتخاب کردن چند بار دچار شک و تردید شده پس در آینده هم میتونه دچار شک و تردید بشه ..پس خوب فکر کنید تا قبل از ازدواج باید خوب و منطقی و بدور از احساس فکر کنید چون بعد از ازدواج وقت برای احساسات هست … در این مورد میتونید با این شماره هم مشاوره تلفتی انجام دهید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

  • رها , دسامبر 8, 2014 @ 9:23 ب.ظ

    دختری ۳۰ ساله هستم که بمدت سه سال هستش با اقای اشنا شدم وقصد ازدواج داریم.بطور کلی از همه لحظا مناسب یکدیگر هستیم .اما پدر ایشان با این ازدواج مخالف هستند و اعتقاد دارند که باید با شخص پیشنهادی خودشون ازدواج کنند.نمیدونم باید چکار کنیم تا راضی شوند.بارها باهاشون صحبت کردند و از دیگران هم کمک گرفتند اما راضی نشدند.

    • Anonymous , دسامبر 9, 2014 @ 1:22 ق.ظ

      خب برای ازدواج داشتن رضایت خانواده بسیار مهمه و در این مواقع باید صبور باشید تا بتونید رضایت رو جلب کنید .. ولی اگر هم نتونستید باید واقعیت رو پذیرفت…مگر اینکه پسر بر اساس سن قانونی خودش بخواد عمل کنه و زندگی مشترک رو براساس حقی که قانون بهش داده شروع کنه …که در این حالت واقعا” خوشایند برای شروع زندگی مشترک شما نیست … پس بهتره در این مورد توکل به خدا کنید و بازم صبر کنید

  • رها , دسامبر 9, 2014 @ 5:51 ب.ظ

    اینم اضافه کنم کلا این سنت تو خانواده اونها رایج هستش و سه تا از عموهای ایشون هم بدلیل اینکه مادرشون با ازدواجشون مخالفت کردند تا الان موفق به ازدواج نشدندسنشون نزدیک چهل سال هستش الان و کلا پدر ایشون هم خلقیات مادر رو به ارث بردن.ما واقعا از همه لحاظ بهمدیگه علاقه داریم و مناسب همدیگه هستیم.اما رو این موضوع مستاصل شدم
    بنظر شما صحیح است من با پدرشون صحبت کنم؟

    • Anonymous , دسامبر 10, 2014 @ 1:21 ق.ظ

      خب اگر با این شرایطه که شما گفتید واقعا خیلی سخته که بخوایت نظرشونو عوض کنید … ولی خب تماس شما هم خالی از لطف نیست و در اینده خیالتون پیش وجدان خودتون راحته که تمام تلاش خودتون رو برای رسیدن به هدیگه انجام دادید

  • نغمه , دسامبر 12, 2014 @ 12:51 ب.ظ

    دختری هستم ۲۹ ساله خواستگاری دارم که حدود ۴ سال از من بزرگتره و از همه لحاظ خوب هست هیچ مشکلی نداره خانواده بسیار خوب و با فرهنگی دارد، خیلی وجه اشتراک داریم، هم از لحاظ خانوادگی و هم شخصیتی، فقط قیافش زیاد به دلم نشسته، خانوادم میگن خیلی خوبه، واقعا پسر خوب و سالمو نجیبیه و هم اینکه خیلی دوست دارن من عروسشون بشم هم خودش هم خانوادش، میترسم!! نمیدونم چیکار کنم از طرفی میترسم جواب منفی بدم و دیگه خواستگاری با این شرایط عالی نداشته باشم و از طرفی میترسم جواب مثبت بدم و چهرش به دلم نشینه ، خیلی دودلم لطفا راهنماییم کنید.

    • Anonymous , دسامبر 13, 2014 @ 1:19 ق.ظ

      دوست عزیز اولین قدم در ازدواج به دل نشستن دو طرفه واین نکته بسیار مهمیه .. چون باعث میشه شما بدون تردید وارد یک ارتباط با خواستگارتون بشید .. و این فکرو هیچ وقت نکنید که ممکنه خواستگاری دیگه نخواهید داشت … چون از لطف و مرحمکت خداوند که کم نمیشه … پس بهتره منطقی فکر کنید

  • صدف , دسامبر 24, 2014 @ 1:46 ق.ظ

    سلام

    من ۲۷ سالمه و همراه با خانواده در کشور آمریکا زندگی میکنم. نامزدم ایران زندگی میکنه. قرار گذاشته بودیم تا وقتی ازدواج کردیم زندگیمون رو در آمریکا شروع کنیم ولی حالا ایشون نظرشون عوض شده. یه مشکلات خانوادگی براشون پیش آمده که میگه اگر ازدواج کنیم فعلا نمیتونم بیام آمریکا و مجبوریم ایران زندگی کنیم. من خیلی نگران شدم…
    حدود ۱۵ سال هستش که آمریکا زنگی میکنم و تمام خانواده و دوستان من اینجا زندگی میکنن. نمیدونم اگه برم ایران زندگی کنم چه اتفاقی میفته. میترسم نتونم تو ایران طاقت بیارم. از طرفی هم نامزدم رو خیلی دوست دارم. نمیدونم باید چیکار کنم. پدر و مادرم میگن این اشتباه رو نکن و این رابطه رو تموم کن ولی…
    خیلی سخته چون ۳ سال هست که نامزدیم و به هم بدجور عادت کردیم و همدیگه رو دوست داریم. به نظر شما من چیکار کنم؟

    • Anonymous , دسامبر 24, 2014 @ 12:12 ب.ظ

      به نظر ما هم بهتره با خانواده خودتون همراه بشید چون در این شرایط بهترین کار تموم کردن رابطه ایه که نمیتونید به آینده اش امیدوار باشید …بهتره احساسات رو کنار بذارید و تصمیم درست رو با خانواده بگیرید ..اینطوری تکلیف این آقا هم برای شروع یک زندگی ایرانی مهیا تر خواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *