کودک را روبروی خودتان روی صندلی بنشانید و از او بخواهید که دستهایش را روی زانوهایش بگذارد. البته کودک نفس خواهد کشید! ولی باید سعی کند مانند مجسمه بیحرکت بماند و حتی دستها یا بینیاش را تکان ندهد. با تمرین، او میتواند یک دقیقه بیحرکت بنشیند و بعضی از کودکان میتوانند پنج دقیقه یا بیشتر بیحرکت بمانند. هرچند روز یکبار بازی را تکرار کنید تا آگاهی او را نسبت به کنترلش روی حرکات، بالا ببرید. فراموش نکنید که او را به خاطر پیشرفت، هر چقدر اندک، شدیدا تحسین کنید.
نگاه کنید تا زمان بگذرد
یک راه حل واقعی برای طولانی کردن زمان، ایجاد کردن موقعیتی است که نیازمند آرام نشستن است. به تدریج به او بگویید که انتظار دارید چگونه رفتار کند. یک مداد و یک ورق کاغذ بردارید. برای هر زمانی که او باید آرام بنشیند یک شکل، مثلا ستاره، دایره یا یک صورت خندان بکشید. برای مثال، ده دقیقه آرام نشستن نیازمند کشیدن ده ستاره است. با گذشتن هر دقیقه، او باید یکی از شکلها را رنگ کند یاهاشور بزند. هنگامی که تمام ستارهها یا شکلهاهاشور خوردند، زمان تمام شده و او بازی را برده است.
فرود موفقیتآمیز
این یک راهحل سرگرمکننده است که با آن میتوانید به صورت تصویری، به کودک خود نشان دهید که از او چه انتظاری دارید. کودک را وادارید که وانمود کند ر حال نشستن روی صندلی هواپیماست و کمربندش را هم بسته است. به او بگویید که شما خلبان هستید و اعلام میکنید که علامت روی کمربند ایمنی «روشن» است. این بدان معناست که او باید همانجا بنشیند. سپس چراغ کمربند را «خاموش» کنید تا بدین ترتیب کودک بتواند بلند شود و بایستد. با تکرار این بازی، به تدریج زمان نشستن را افزایش دهید.
کودک را به صندلبی بچسبانید
وانمود کنید که صندلی را قبل از این که کودک بنشیند، به چسب آغشته کردهاید ـ یا این که بگذارید خودش این تصور را بکند. وقتی او را به صندلیش «چسباندید»، از او بخواهید که دیگر به اشیاء یا افرادی که همانطور به صندلیشان چسبیدهاند و بسیار آرام نشستهاند، توجه کند.مشاور کودک و نوجوان
زمان را برگردانید
– در مورد کودکانی که در آرام نشستن مشکل دارند، انتظارات خود را دقیقا معلوم کنید. سپس به او بگویید که برای هر دقیقهای که آرام بنشیند، به او زمان را بر خواهید گرداند.
– در ازای هر دقیقه خوب نشستن، اجازه دهید یکی دو دقیقه، کاری را که دوست دارد انجام دهد. زمان را ثبت کنید.
– کودک را به خاطر بردباریش عمیقا تحسین کنید.
– به کودک تفهیم کنید که در ازای دقایقی که آرام نمینشیند، باید کار منزل بیشتری را انجام دهد، تلویزیون تماشا نکند و…. حتما از این زمان نیز یادداشت بردارید. ولی این نکته را در نظر داشته باشید که اگر مبنا بر این است که به این صورت او را تنبیه کنید و یا به او فشار بیاورید، زیاد هم او را لای منگنه قرار ندهید و سعی کنید بیش از حد به او فشار وارد نکنید.
کودکانی که دستورات را اطاعت نمیکنند
عدم پیروی کودک از دستورات والدین، میتواند عصبانی کننده و آزار دهنده باشد. در انتهای روز شما از تکرار کردن، بحث کردن، نق زدن و کلک زدنهای او به ستوه میآیید. اولین چیزی که باید به خاطر بسپارید این است که تعداد خواستها و فرامینتان معقول باشد تا کودک تبدیل به پادو یا کارگر شما نشوند. دومین مسأله این است که در لحن و عمل، خوشایند و منطقی باشید.
گاهی کودکان به این دلیل عادت به بیتوجهی نسبت به دستورات میکنند که به خوبی میدانند دستورات، پیش از جواب دادن به آنها، بارها تکرار خواهند شد. یاد گرفتهاند که چه مدت طول میکشد تا والدینشان به اندازه کافی عصبانی شوند و آنها را مجبور به اطاعت کنند. همچنین میدانند که ممکن است والدینشان تسلیم شوند و خودشان کار را انجام دهند. با این حال، گاهی جواب ندادن صرفا به دلیل سرکشی و نافرمانی، و گاه به دلیل انتظارات زیباده از حدی است که داریم و یا انتظاراتی که به وضوح آنها را بیان نمیکنیم.
اگر کودکتان میفهمد ولی ندرتا از دستورات شما تبعیت میکند، راه حلهای زیر را امتحان کنید. ما خودمان این راه حلها را کارساز یافتهایم.
صریح و دقیق باشید
ما اغلب چنان گرفتار صادر کردن فرامین هستیم که نمیفهمیم چقدر از کودک انتظار داریم. کودک ممکن است نداند معنای «اتاقت رو تمیز کن» چیست. ممکن است معنای اتاق تمیز برای او، با انتظارات ما مطابقت نکند. همچنین گاهی والدین چنان پشت سر هم دستوراتی صادر میکنند که کودکان قادر به یادآوری آنها نیستند. و نهایتا این که گاهی والدین از کودکانشان خواهش میکنند که کاری را انجام دهد، در حالی که قصدشان این بوده است که به او بگویند که باید آن کار را انجام دهد.
کاری را که میخواهید، دقیقا با کلمات ساده و قابل فهم بیان کنید. و آن را به صورت دقیق شرح دهید.
تعداد دستورات را محدود کنید. بسیاری از مواقع والدین تعداد زیادی دستور را یکجا صادر میکنند! در حدی به کودک دستور دهید که بتواند آن را حفظ کند و به خاطر آورد. هنگامی در صورت لزوم برای او دستورات دیگری صادر کنید که آن کارها را انجام داده است. برای مثال، اگر میخواهید اتاقش را تمیز کند به او بگویید که چطور قدم به قدم آن را انجام دهد: «اسباب بازیهایت را جمع کن، لباسهایت را آویزان کن و….» هنگامی که او کل کار را فهمید، میتوانید صرفا به او بگویید: «برو اتاقت را تمیز کن.»
پیش از این که سخن بگویید، فکر کنید. اگر میخواهید جواب نه نشنوید، به کودک امکان انتخاب ندهید، مثلا نگویید: «میخوای همین الان اتاق رو تمیز کنی؟» و یا «چطوره بریم دندانپزشکی؟» میتوان در عین حال که خودکامه و دیکتاتور نبود، قاطع بود. گاهی میتوانید از انگیزه دادن هم استفاده کنید، مثلا: «شرط میبندم قبل از این که تا ده بشمُرم از ماشین پیاده میشی!»
توجه کودک را جلب کنید
کودکان اغلب چنان غرق کارهایشان میشوند که واقعا نمیشنوند که شما چه میگویید. برای پرهیز از چنین حالتی، اطمینان حاصل کنید که کودک میداند به او چه گفتهاید. در چشمان کودک نگاه کنید و از او بخواهید که دستورات شما را تکرار کند و بعد برای شما معنای آنها را نیز شرح دهد. در نظر داشته باشید که این روش همچنین در مورد کودکانی که مدت توجه کوتاهی دارند و به آسانی توجهشان منحرف میشود، مفید است.
به آنچه میگویید عمل کنید و چیزی را بگویید که به آن عمل میکنید
والدین معمولا گرفتارند و گاهی هنگامی که میخواهیم بچهها کاری را انجام دهند، فرض میکنیم که آن کار انجام خواهد شد و بعد آن را فراموش میکنیم. اگر چنین نیست، اطمینان حاصل کنید که هر بار که دستوراتی را صادر میکنید، آنها را پیگیری میکنید؛ تا بدین ترتیب کودکتان یاد نگیرد دستورات شما را نادیده بگیرد. علاوه بر این، از دادن دستوراتی که واقعا لازم نیستند، اجتناب کنید.
دستورات را به صورت بازی درآورید
اغلب فرمانهایی که برای کودکانمان صادر میکنیم، زمان چندانی برای انجام دادن لازم ندارند و اغلب، این زمان کمتر از وقتی است که صرف بحث کردن در مورد آنها میشود. اگر از دوران خردسالی بچهها شروع به درخواست کمک از آنها کنید، آنها به وظایف خود به چشم یک بخش طبیعی از زندگیشان نگاه خواهند کرد. بعدا، شما میتوانید با اندازهگیری زمان پاسخ، آن را تبدیل به یک بازی کنید: چقدر طول میکشد که رختخوابتو مرتب کنی؟ شروع میکنیم، یک، دو، سه…. عالیه! کارتو در چهار دقیقه و نیم تموم کردی، آفرین! واقعا که میتونم روی کمکت حساب کنم؛ خیلی ممنون! حالا میتونی برگردی، بازی کنی.» با این روش مثبت به او میآموزید که کمک کردن زمان زیادی نمیبرد.
نظارت کنید
برای آن که مطمئن شوید که کودکتان از دستورات شما اطاعت میکند، میتوانید در حال انجام کار، او را زیر نظر بگیرید؛ ولی همیشه این کار را به صورت مثبت و کمک کننده انجام دهید. اگر مایل بودید، بازرسی را بعد از پایان کار انجام دهید. هدف این نیست که از کودک ایراد بگیرید، بلکه هدف این است که مطمئن شوید کودک دستورات شما را انجام میدهد. بنابراین، خودتان را تبدیل به یک پلیس خشک و خشن نکنید.
تحسین کنید، تحسین، تحسین….
ما واقعا بر این باوریم که کلید انگیزه دادن به بچهها این است که مثبت باشید: با رفتارتان نشان دهید که از او انتظار دارید دستورات شما را اطاعت کند و زمانی که چنین کرد او را تشویق کنید: «خیلی ممنون از این که عینک من رو آوردی. واقعا به من کمک بزرگی کردی.» «آفرین که اتاقت رو تمیز کردی، کتابها و اسباب بازیهایت رو سر جاشون گذاشتی و کمد رو بستی.»
هنگامی که میتوانید، کاری را که خوب انجام شده است، با فعالیتی که کودک دوست دارد همراه کنید و بازی را با کار بهطور متناوب به کار بگیرید: «جو، بعد از این که کتابهایت رو مرتب کردی، برو بازی کن.» یا «جسیکا، واقعا برای پاک کردن باغ خیلی کار کردیم. بیا کمی لیموناد و ذرت بو داده بخوریم.»
حرف گوش نکردن کودک را، پیگیری کنید
اگر علیرغم برخورد مثبت شما، به دستوراتتان بیتوجهی شده است و یا این که پاسخ بخ دستورات شما، با لحنی غیر همکارانه «چرا من باید این کار رو بکنم» همراه شده است، به نقطهای رسیدهاید که باید با به کارگیری پیامدهای منفی، وضعیت را تغییر دهید.
از پاسخهای پنج ثانیهای استفاده کنید. اگر کودک شما سابقه پشتگوش انداختن دستورات شما را دارد، یک محدوده زمانی برای پاسخ دادن او معین کنید. اگر کودک، زمانی که در حال شمردن بودید پاسخ نداده بود و تنها زمانی شروع به پاسخ دادن کرد که شما شمردن را تمام کرده بودید، دستورات را یکبار دیگر تکرار کنید. سپس او را وادارید که بین دو حالت یکی را انتخاب کند؛ مثلا: «جان، یا کاری را که من گفتم میکنی، یا این که به تو کمک میکنم که اونو انجام بدی و جریمه هم میشی!» یا «مارک، باید همین الآن اتاقترو تمیز کنی و یا این که جریمه بشی و بعد اتاقترو تمیز کنی!»
دست کودک را بگیرید و او را وادار به انجام کار کنید. اگر این راه را انتخاب میکنید، بعد از پنج ثانیه، یکبار دیگر دستورات را تکرار کنید. سپس دستهای کودک را بگیرید و او را در موقعیت عمل قرار دهید. (مثلا اگر کودک قرار است چیزی را از روی زمین بردارد، دست ک.دک را بگیرید و آن را روی آن چیز قرار دهید. بعد دست او را به محل قرار گرفتن شیء ببرید.)
از محرومیت موقت استفاده کنید. او را مدتی جریمه کنید سپس از کودک بخواهید چیزی را که از او خواستهاید، اجرا کند.
از تصحیح بیش از حد استفاده کنید. اگر کودک از دستورات شما اطاعت نمیکند، وانمود کنید که فکر میکنید کودک نمیداند چطور باید کارش را انجام دهد و او را وادارید که با نظارت شما، وظیفهاش را چندین بار انجام دهد.
چرا، چرا، چرا؟
کودکان خیلی زود سوال کردن را شروع میکنند. ابتداییترین پرسشهایشان را از ما میکنند؛ زیرا ماییم که محیط آنها را کنترل میکنیم. ما اطلاعاتی که کودک دریافت میکند را نیز کنترل میکنیم. گفتگو با کودک باید خیلی زودتر از آن که کودک مفهوم کلمات را بفهمد، شروع شود (اگر قبل از تولدشان شروع نشده باشد!) و در واقع از زمانی که اولین بار آنها را در آغوش میگیریم، صحبت کردن باید به صورت بخشی از ارتباط ما با کودک درآید.
سوال کردن امری طبیعی و عادی است و بخش مهمی از رشد کودک را تشکیل میدهد. سوالها باید در سطحی متناسب با فهم و رشد کودک و با حساسیت و توجه نسبت به معنی واقعی آنها پاسخ داده شوند. پاسخ دادن به این سوالات، افزون بر اطلاعات دادن به کودک، فرصتی نیز برای تربیت او در اختیار ما قرار میدهد. همچنین طریقه پاسخ دادن به این پرسشها روی سوالاتی که بعدا توسط کودک پرسیده خواهند شد، تاثیر خواهد گذاشت.
یکی از مهمترین کارهایی که والدین برای برانگیختن فرآیند یادگیری زبان و حس کنجکاوی کودک میتوانند انجام دهند، پاسخ دادن به تمام پرسشهای کودک است. کودکان در حدود دو تا سه سالگی در مورد همه چیز میپرسند. و اگر شما همیشه برای پاسخگویی آماده باشید، سوالات کودکان با بزرگ شدنشان، سنجیدهتر و عمیقتر خواهد شد.
با این حال، بعضی از کودکان در مدتی کوتاه، بارانی از پرسشهای ریز و درشت را بر سر ما فرو میبارند؛ به طوری که خارج از حد تحمل ما میشود و گاه نیز پرسشهایی مطرح میشود که جواب آنها نیاز به تامل و تحقیق دارد. هنگامی که پرسشهای انها شروع میشود، تقریبا غیر ممکن است که بتوان آنها را متوقف کرد. به ویژه هنگامی که کودکان واقعا در پی کسب اطلاعات نیستند و فقط سوال میکنند چون میخواهند توجه اطرافیان را به خودشان جلب کنند، از موقعیتی بگریزند و یا این که ما را از کوره به در ببرند.
روشهای پیشنهادی زیر، بدین منظور طراحی شدهاند که چگونه پرسشهای کودکتان را به نحوی مفید و موثر پاسخ دهید و چگونه با کودکی که واقعا سوال نمیکند و از آن برای مقاصد دیگر سود میجوید، برخورد کنید.
از گفتار برای برانگیختن حس کنجکاوی کودک استفاده کنید
مدتها پیش از این که کودک شروع به پرسیدن سوالات واقعی کند، فرض کنید که او برای به دست آوردن اطلاعاتی در مورد جهان اطرافش سوال میکند (منظور این است که مثلا اگر کودک صرفا برای جلب توجه سوال میکند، شما طوری پاسخ دهید که انگار او میخواهد دائما اطلاعاتی دریافت کند.). برای گفتگو در مورد چیزهایی که هر دو میبینید و یا کارهایی که انجام میدهید، از زبان بچهگانه استفاده نکنید؛ بلکه زبان محاوره معمولی خودتان را به کار ببرید. اشیاء و کارها را اسمگذاری کنید. طوری صحبت کنید که به نظر برسد او مسایل را میفهمد. فراموش نکنید که کودکان، زبان را از شما یاد میگیرند.
دقیقا به سوال کودک گوش کنید و بکوشید به سوال اصلی و محتوای واقعی آن جواب دهید. در این گونه موارد، سعی نکنید با گفتن اولین چیزی که به ذهنتان میآید، به اصطلاح او را از سر خودتان وا کنید. از سوی دیگر، کوهی از اطلاعاتی را که برای درک آنها آمادگی ندارد، روی سرش نریزید و با این کار بیش از حد به او فشار وارد نکنید و او را به اصطلاح خسته نکنید.
برای پرسیدن زمان تعیین کنید
زمانی که کودک چهار ساله شما، بارانی از سوالات را بیپروا بر سر شما فرو میبارد، و شما را آزار میدهد، طمانی را برای طرح پرسشها تعیین کنید. برای مثال، میتوانید بگویید: «تام، تا پنج دقیقه میتونی هر سوالیرو که دوست داری و به فکرت میرسه بپرسی. بعد از پنج دقیقه، من دیگه نمیتونم به سوالاتت جواب بدم. خُب حاضری؟ بپرس!»
اجازه ندهید که «چراها» به صورت یک راه فرار دربیاید
کودکان بزرگتر، معمولا از پرسیدن، برای طفره رفتن از زیر بار مسئولیتها استفاده میکنند. برای این که با این روش کودکان کنار بیایید، دستورات خود را بسیار روشن به آنها بدهید. اگر جواب آنها این است که «چرا من باید این کار را انجام دهم؟» دستور را با دادن یک توضیح کوتاه و مجمل دوباره تکرار کنید: «زمان بازی تموم شد، چون موقع خواب شده.» اگر کودک مقاومت کرد:
از روش «سوزن گرامافون، گیر کرده» استفاده کنید. اگر فکر میکنید کودک میخواهد با سوال کردن، از انجام کار شانه خالی کند، به جای پاسخ دادن به سوال دستور خود را چند بار به صورت کاملا همانند تکرار کنید. (حتما باید الآن بیای تو! حتما باید الان بیای تو!….)
از شگرد «نادیده گرفتن» استفاده کنید. سوال کودک را نادیده بگیرید. اجازه ندهید که او با پرسشهای خود، شما را تحت سلطه درآورد. به جای پاسخ دادن به سوال او، دوباره دستور قبلی خود را تکرار کنید. هر بار که کودک بدون چون و چرا دستور شما را اطاعت کرد، او را تحسین کنید. همچنین ممکن است روشهای کسب آرامش تدریجی شش ثانیهای به شما کمک کند.
کار را با محرومیت موقت یا تصحیح بیش از حد پیگیری کنید. برحسب دستوری که داده میشود، معمولا این دو روش موثر واقع میشوند. با این حال، اگر در مورد شما اینطور نیست، باید مشکل برنامهریزی خود را با یک رویکرد قدم به قدم حل و رفع کنید. در مواردی ممکن است به کمک تخصصی نیز نیاز داشته باشید. هرچند عدهای هستند که احساس میکنند همه کارها به دست خودشان حل میشود و نیاز به کسی ندارند، ولی شک نکنید که بالاخره گاهی پیش میآید که شما نیاز به یک کمک تخصصی داشته باشید و نیاز باشد از کسی کمک بگیرید.
منبع: سامانه پرسش و پاسخ مشاور