آیا میدانید که دیدن فیلمهای ترسناک چه تاثیرات منفیای روی فرزندان شما میگذارد؟ میدانید که اگر به پای این فیلمها بنشینند و آنها را تماشا کنند، بعد از چند مدت بر روی اعصاب و روانشان تاثیر منفی دارد؟ جالب است بدانید که این فیلمها علاوه بر تاثیر منفی بر روی جوانان، در بسیاری از موارد آنها را به گمراهی نیز میکشد.
تحلیل فیلم های ترسناک غربی
در این مقاله به چندین فیلم ترسناک اشاره کردهایم و توضیحات کاملی در این موارد دادهایم تا با ضرر و زیانهای این فیلمها بیشتر آشنا شوید.
جان (اره) در سری فیلمهای اره
اره یکی از داغترین پدیدههای ژانر ترسناک و زیرشاخه اسلشر است که در آن مهوعترین و چندشآورترین صحنهها را میتوان دید. بریدن تک تک اعضای بدن با فریادها و جیغها و اصلیترین عنصر یعنی خون از اصلیترین ملزومات این سری فیلمهاست که تا به حال شش سری از آن اکران شده.
مسبب تمام این صحنههای رقتانگیز کسی نیست جز شخصی به اسم جان کرامر. جان بعد از اتفاقی که برای همسرش در کلینیک او افتاد و منجر به کشتهشدن بچه او شد، احساس میکند بعضی از انسانها ارزش زندگیای را که خدا به آنها داده است نمیدانند، برای همین تصمیم میگیرد با این دست از آدمها بازیهایی انجام دهد. البته او در تمام این بازیها راههای نجاتی برای فرد بازی کننده قرار میدهد تا کسانی که نجات پیدا میکنند، قدر زندگی خود را بدانند.
بعد از اکران سومین قسمت این فیلم جسد مثلهشده دختری ۲۵ ساله را که تماما طبق متد این سری فیلم قطعه قطعه شده بود، در خانهای متروک واقع در اطراف هلسینکی فنلاند پیدا کردند. روی بازوهای بریده با خراش نوشته شده بود تقدیم به جان!
مرد گرگ نما در فیلم مرد گرگ نما
مردی که تصادفا مورد حمله گرگها قرار میگیرد و بعد از گاز یک گرگ خودش هم تبدیل به یک گرگ میشود. نقش این مرد را بنیسیو دل تورو بازی میکند. مخالفان فیلم اعتقاد داشتند داستان کلی این فیلم خیلی تکراری و شبیه فیلمهایی نظیر «دراکولا» است. شاید به همین دلیل بوده که بعد از نسخه اصلی در سال ۱۹۴۱ هیچ وقت کسی به فکر ساختن این فیلم نبود.
اما یک چیز بود که این احتمال را که شخصیت مرد گرگنما لرزه بر اندام تماشاگر در سالن سینما بیندازد، تقویت میکرد و آن هم انواع و اقسام تکنولوژی کامپیوتری بود که از دل تورو هیولایی وحشتناک میساخت. این اتفاق افتاد و مرد گرگنما باعث شد تماشاگران مبهوت و میخکوب در سالنهای سینما به تماشای آن بپردازند. باور کنید دیدن چهره در حال نعره و حمله مرد گرگ نما در آن سالنهای استاندارد تجربهای به یاد ماندنی است و عمرا شامل حال کسانی که با دیویدی در خانهشان آن را میبینند نخواهد شد!
زامبیها در سهگانه اهریمن مقیم
فقط آنهایی که بازی رزیدنتای ول را دیدهاند میتوانند از این سهگانهای که بر اساس این بازی ساخته شده، لذت ببرند. شهری که در تسخیر زامبیهاست و هر گوشه و کنار در کمین تو هستند. پدیده زامبی از سالهای گذشته با سری فیلمهای زامبیها معرفی شده بودند، اما هیچ گاه چندان جدی گرفته نمیشدند تا اینکه اهریمن مقیم با سهگانه خودش و شهری که در تسخیر زامبیهاست وحشت را هر لحظه مهمان بیننده میکند.
در اواسط دهه ۳۰ میلادی در قسمتی از شرق آفریقا برای اولین بار شایعه وجود موجوداتی شبیه زامبی سراسر دنیا را فرا گرفت، اما هیچ گاه رسما وجود آنها مورد تایید قرار نگرفت. تا اینکه در سال ۱۹۶۴ اولین نسخه از فیلم زامبی ساخته شد و «شیطان مقیم» از وجود همان زامبیها در داستانی دیگر به خوبی بهره برده است.
فردی کروگر درفیلم فردی علیه جیسون
فرض کنید شما بچه دارید! به خاطر نمرههای کمش او را تنبیه میکنید. شب که برای گذاشتن کیسه زباله به کوچه میروید، ناگهان مردی با صورتی کاملا سوخته و مجهز به انواع و اقسام سلاحهای برنده به سراغتان میآید تا انتقام بچهتان را بگیرد. فردی که صورتش در گذشته توسط پدر و مادرش کاملا سوخته شده به قصد انتقام در فیلم «کابوس در خیابان الم» به خواب مردم راه پیدا میکرد و پدرشان را در میآورد.
جیسون وورهیز هم همان نقابداری بود که در «جمعه سیزدهم» بندگان خدا را ساتوری میکرد! حالا تصور کنید برخورد این دو را در یک فیلم. تصاویر وحشتناکی از آش و لاش کردن این دو نفر را فقط در فیلم «فردی علیه جیسون» میتوانید ببینید. اگر از این دست فیلمها و فردی خوشتان آمد، از فیلم «کابوس در خیابان الم» تا چندین دنباله مختلف که حول محور شخصیت فردی میگذرد میتوانید دیدن کنید، اما این توصیه رابرت انگلو بازیگر نقش فردی را هم نادیده نگیرید که در مصاحبهای اعلام کرده از بازی در این نقش سخت پشیمان است و اگر زمان به عقب برگردد، به جای بازی در این فیلمها به آبیاری باغچه خانهاش میپردازد!
هانیبال لکتر در فیلمهای «سکوت برهها»، «هانیبال و اژدهای سرخ»
همین چند سال پیش بود که آکادمی فیلم آمریکا شخصیت هانیبال لکتر را به عنوان بدذاتترین شخصیت در تمام تاریخ سینما لقب داد. میپرسید چرا؟
کریستفر لی یکی از اعضای این آکادمی در جواب میگوید: «هانیبال لکتر یک بیمار روانی مخوف است که به بدترین شکل قربانیانش را سلاخی میکند و بسیاری از بینندگان این فیلم بعد از تماشای این فیلم دچار استرس شدند.» این اظهارنظر جالب سر آنتونی هاپکینز را به واکنش وا داشت: «من هم قبول دارم هانیبال لکتر واقعا یکی از شخصیتهای هراسآور سینما از کار درآمد، اما این اظهار نظر آقای لی هم کمی مسخره به نظر میرسد. ایشان توقع دارند که تماشاگر بعد از دیدن کارهای هانیبال دچار شادکامی شود؟!»
برای آن دسته از کسانی که با هانیبال لکتر آشنایی ندارند، باید بگویم بر خلاف سایر شخصیتهای فیلمهای ترسناک او دکتر روانشناس است، اما دکتری که همسر خودش را خورده است! دکتر لکتر با استفاده از روانکاوی خاص خودش بارها دیگران را وادار به کارهایی همچون بلعیدن زبان خود یا کندن پوست صورت خود میکند. البته ایشان در کنار طبابت دستی هم در قصابی دارند!
گوست فیس در سری فیلمهای «جیغ»
هنریترین چهره سینمای وحشت کاراکتر این فیلم است! وقتی وس کراون تصمیم گرفت فیلم «جیغ» را بسازد، با الهام از تابلوی جیغ اثر ادوارد مونش نقاش شخصیتی خلق کرد که از تمام فرمولهای آثار ترسناک بهره برده بود و در بعضی سکانسها مانند مهمانی و تماسهای تلفنی و تعقیبها، تماشاگران را واقعا میترساند.
در اوایل سال ۱۹۹۷، چند ماه بعد از نمایش عمومی قسمت اول فیلم در سینماهای جهان ماسکهای فیلم «جیغ» به سرعت بازار را به تسخیر خود درآورد.
دیگر حتی در دور افتادهترین کشورها هم میشد کسانی را دید که به راحتی در پوشش شخصیت اول فیلم با زدن ماسک مشغول ترساندن دوست و آشنا بودند. اما با وجود تمام دردسرهای آن تنها بنگلادش بود که خریدوفروش این مدل ماسک را در کشورش ممنوع اعلام کرد.
جان دو در فیلم «هفت»
این قاتل دقیق و هراسناک به تنهایی تصمیم میگیرد بر اساس کتاب مقدس مظنونین گناهکار مورد نظرش را به سزای عملشان برساند. جان دو تنهاست و هیچ کس همدستش نیست. ممکن است در حین تماشای این فیلم جان، آرام به نظر برسد، اما در پس این آرامش، فجیعترین جنایات را انجام داده است.
او تمام هدفش را دقیق محاسبه کرده. در طول فیلم هر قدر بیشتر او را میشناسیم، بیشتر از او میترسیم. قتلها هدفگذاری شده است و بر اساس گناهان کبیره پیش میرود. او خود را پس از چهار قتل تسلیم آنها میکند بدون اینکه بگوید سه قتل باقی مانده اتفاق افتاده یا نه. وقتی جسد مقتولان بعدی را به کارآگاه فیلم نشان میدهد و به او میگوید که همسر باردارش را به قتل رسانده و سر او را از بدن جدا کرده، کارآگاه میلز (با بازی برد پیت) بیدرنگ او را میکشد و خودش هم به دست پلیس بازداشت میشود؛ دقیقا مطابق با برنامه جان دو.
کوین اسپیسی در مصاحبهای گفته: «پس از فیلم «هفت»، بازی در شش فیلم به من پیشنهاد شد که همگی نقش قاتل و آدمکش بودند. مدتها طول کشید تا نقش متفاوتتری به من پیشنهاد شود.»
کنت دراکولا در فیلم «دراکولای برام استوکر»
خیلیها سینمای وحشت را با دراکولا میشناسند. اگر از طرفداران دراکولا باشید، حتما قبول دارید از اولین دراکولایی که در دهه ۳۰ و با بازی بلا لاگوسی ساخته شد تا همین آخری همه مخوف بودند. اما یکی از معروفترین آنها، کنت دراکولا با بازی گری اولد من در فیلم «دراکولای برام استوکر» است. دارکولای مسنی که حتی موهایش هم دیگر سفید شده. در دلهرهآور بودن دراکولای این فیلم شاید همان سکانسی که کنت مشغول تیز کردن دندانهای دراکولایی خود است کافی باشد، اما خب کلاسیکترین صحنه تمام فیلمهای دراکولایی صحنهای است که خودتان بهتر میدانید. گرفتید که؟
حالا که صحبت از اولین بازیگرنقش دراکولا شد، بد نیست بدانید هنگامی که بلا لاگوسی درگذشت، او را با همان لباس معروف دراکولا به خاک سپردند تا شاید مجددا روزی از تابوت خود برخیزد و دنباله فیلمهای درخشان خود را بازی کند!
مایکل مه یرز در فیلم «هالووین»
مایکل مه یرز که ۱۷ سال را در زندان سپری کرده، اکنون به یک آدم بزرگ بدل شده و همچنان خطرناک است. او به اشتباه از انستیتوی روانی آزاد میشود و در این میان هر کس سر راه او قرار میگیرد، کشته میشود. علاقهمندان سینما با نام راب زامبی آشنا هستند. او عاشق زامبی بازی است و تمام زندگیاش را با زامبیها سپری کرده است. وقتی راب زامبی تصمیم به بازسازی یک فیلم قدیمی به نام «هالووین» (جان کارپنتر / ۱۹۷۸) را گرفت، احتمالا میدانست اگر بخواهد این فیلم را به حال و هوای پاستوریزه دهه ۷۰ (که علنا هیچ خونی ریخته نمیشود!) بسازد، نمیتواند نظر طرفداران فیلمهای ترسناکی را که به خون و سلاخی عادت کردهاند جلب کند.
بنابر این تصمیم گرفت که صحنههای خون و خونریزی را به فیلم اضافه کند تا شاهد خشنتر شدن هر چه تمامتر فیلم باشیم. اما در کنار ما یک مه یرز دلهرهآور این فیلم، حضور خون و خونریزی به مقدار کافی و اضافهشدن کاراکترهای نوجوان که به هر حال مورد توجه دوستداران اینگونه فیلمها است، باعث میشود که طرفداران آثار ترسناک به اندازه کافی از دیدن این فیلم بترسند!
صورت چرمی در فیلم «کشتار با اره برقی در تگزاس»
یکی از آزاردهندهترین اسلشرهای تاریخ سینما. توب هویر در سال ۱۹۷۴ این فیلم را بر اساس جنایات واقعی توسط صورت چرمی و خانوادهاش مابین سالهای ۱۹۹۶۸ تا ۱۹۷۳ ساخت. بازی استثنایی و بدون کلام گونار هنسن در نقش صورت چرمی توانست وحشت را در فیلم دوچندان کند و در آن زمان حالی اساسی را به علاقهمندان ژانر وحشت بدهد. طبق معمول هم به علت موفقیتآمیزبودن فیلم، دنبالههای این فیلم یکی پس از دیگری ساخته شد که هیچ کدام نتوانستند موفقیت قسمت اول را به دست بیاورند.
پنج دوست صمیمی به منطقهای قدیمی در تگزاس سفر میکنند که به قبر پدر بزرگهاشان سر بزنند و دلیل مخفیانه دفن شدنشان را بفهمند. بعد از مدتی آنها مجبور میشوند برای بنزین زدن کنار یک خانه قدیمی چوبی توقف کنند. اما هیچکدامشان نمیدانند که اینجا خانه صورت چرمی و خانواده روانی و آدمخوارش است. اینجاست که کشتار تک تک این پنج جوان توسط صورت چرمی شروع میشود.
اما اتفاقی جالب در زمان اکران این فیلم در یکی از سینماهای ویرجینیا رخ داد. آنجا که مردی ۴۲ ساله دقیقا با لباس و گریمی شبیه مرد صورت چرمی فیلم هر روز با ارهای برقی در صف خرید بلیط میایستاد. هر چند با آن مدل لباس و صد البته اره برقیاش هیچ وقت اجازه ورود به سالن را پیدا نکرد.
نورمن بیتز در فیلم روانی
مهمترین علاقه نورمن تاکسیدرمی کردن پرندگان است. حتما شما هم با من موافقید که بعید به نظر میرسد یک آدم عادی به چنین کار وحشتناکی به عنوان سرگرمی نگاه کند.
او از جهان بدش میآید و از هر چه در آن است متنفر است. البته داستان نورمن به همین جا ختم نمیشود. عشق زیادی که او به مادرش داشته باعث شده نتواند بعد از پدرش حضور مرد دیگری را در خانه بپذیرد. در نتیجه بعد حضور یک مرد در خانهشان مادر و مرد را به دیار باقی میفرستد. ولی وقتی مادرش را دفن میکند، تحمل دوری از او را حتی برای یک شب ندارد.
پس قبر مادرش را نبش کرده و جسد او را در آورده و چندین سال با جسد مادرش زندگی میکند و طوری رفتار میکند که انگار مادرش زنده است. حتی گاهی در قالب او فرورفته و با هم صحبت میکنند! اما تمام اینها که گفته شد، پایان داستان نورمن بیتز نیست. بقیه داستان را خودتان ببینید، بهتر است.
در آکادمی سینمایی چینه چیتای ایتالیا در درس ژانر شناسی، در بخش سینمای وحشت صحنه قتل در حمام توسط نورمن یکی از بخشهای مهم درس است. فکرش را بکنید چقدر جالب میشود وقتی برای گرفتن نمره مجبور به مرور چندباره این صحنه خفن باشید!
فرانکشتاین در سری فیلمهای فرانکشتاین
هنوز از نمایش فیلم دراکولا چیزی نگذشته بود که فیلم وحشتناک موفق دیگری به نام «فرانکشتاین» در سال ۱۹۳۱ به نمایش درآمد که درباره یک دکتر دیوانه ناشناس بود. ۹۹ درصد از شما اگر این سری فیلمها را که آن زمان حسابی باعث پررونقترشدن گیشههای سینما شده بود ببینید، نه تنها کوچکترین ترسی به دلتان راه نخواهد یافت، بلکه به احتمال قریب به یقین از این فیلم به عنوان یکی از کمدیترین فیلمهایی که تاکنون دیدهاید، نام خواهید برد.
اولین بازیگر نقش فرانکشتاین که از دلهرهآورترین بازیگران آن دوران سینما بود، بوریس کارلوف نام داشت. کارلوف که از بازیگران گمنام آن زمان بود، با بازی در این سری فیلمها به شهرت و ثروت زیادی رسید.
جدا از بحث پررونقبودن فیلمهای ترسناک حدس میزنید چه فاکتور دیگری در کارلوف بود که باعث ماندگاری فرانکشتاین شد؟ معلوم است که نمیتوانید حدس بزنید ۸۰ سال پیش مردم از چه چیز چهره بازیگر نقش فرانکشتاین میترسیدند. من کمکتان میکنم؛ از پیشانی مستطیلی شکل کارلوف!
منبع: مشاورکو
1 نظر