مرکز مشاوره

مرکز مشاوره تبریز

مرکز مشاوره تبریز

ویژگی مرکز مشاوره تبریز

تحقیقات بعمل آمده به وسیله کادر ما در مرکز مشاوره تبریز دراکثر خانواده ها این موضوع رانمایان میکند. که بیش ازهرزمان دیگه ای خانواده های ایرانی نیازمند یک بررسی و تغییر درنگرش خود درمباحث مربوط به آن میباشند. مشکلات و فرازونشیب های موجود در زندگی هرانسانی میتواند به عاملی برای پسرفت وعدم پیشرفت آن فرد تبدیل شده واو را ازجریان درست زندگی خارج سازد.

شماره های تماس 01

به همین منظور وبه دلیل اهمیت بسیاری که بحث مشاوره در زندگی هرفرد دارد کانون مشاوران ایران اقدام به راه اندازی یکی از شعب خود درشهر تبریز کرده است.مرکزمشاوره تبریز با استفاده ازبهترین مشاوران در امر مشاوره خانواده بستری را فراهم نموده است تا جوانان و خانواده های تبریزی بتوانند باآسودگی خاطر به مرکز مشاوره تبریز مراجعه کرده و مشکلات خود را با یک مشاور خوب تبریز در میان بگذارند. مرکز مشاوره تبریز بااستفاده از بهترین مشاور تبریز در زمینه های مختلف مثل ازدواج و خانواده میتواند راهگشای بسیاری از مشکلات شما باشد کافیست با مشاوره تبریز تماس بگیرید.

منبع: com.مرکزمشاوره


صفحه اصلی سایت مرکز مشاوره

administrator

مقالات مرتبط

746 نظرات

  • الهام , ژوئن 11, 2015 @ 10:05 ب.ظ

    متاسفانه نمیدونم چه هنری یادبگیرم اگه ذهنم آرام بودمیدونستم چیکارکنم بظرشماچه هنری توخونه میشه یادگرفت

    • Anonymous , ژوئن 13, 2015 @ 1:27 ق.ظ

      دوست عزیز هدف اینه تا شما از این حال و هوای افسردگی و ناراحتی خارج بشید
      پس ببینید به چه هنری علاقه دارید … اگر موسیقی علاقه دارید و یا خوشنویسی /طراحی و یا هر رشته ای که مدنظر شماست میتونید انتخاب کنید
      حتی یک رشته ورزشی ام باشه خودش تاثیر زیادی داره

  • ساناز , ژوئن 13, 2015 @ 3:49 ب.ظ

    آیاطلاق افسردگی میاره

    • Anonymous , ژوئن 14, 2015 @ 11:13 ق.ظ

      دوست عزیز تمام این حالات بستگی به فرد داره … وقتی طلاق برای فردی رهایی از سختی و گرفتاری باشه دلیلی برای افسردگی نیست … به هر حال طلاق راهی جدید برای زندگی و اتفاقات جدیده که خداوند هم در قران گفته نترسید و به خدا توکل کنید تا در کار شما گشایشی صورت بگیره

      خیلی‌ها بعد از طلاق دچار افسردگی می‌شوند. زندگی دیگر برایشان مثل قبل به نظر نمی‌رسد و دشواری‌های احساسی ناشی از افسردگی، پیش رفتن در زندگی را برای این افراد سخت می‌کند. برای درک تاثیر طلاق و راه‌های مقابله با افسردگی ناشی از آن با دکتر مارک بتس مصاحبه کرده‌ایم که در ادامه می‌توانید بخوانید.

      – طلاق چه تاثیراتی می‌تواند بر زندگی افراد داشته باشد؟

      طلاق یکی از مخرب‌ترین اتفاقاتی است که می‌تواند در زندگی افراد رخ دهد. معمولاً افراد امیدهای زیادی به طلاق دارند و خودشان را متقاعد می‌کنند که زندگی‌شان بعد از آن بهتر خواهد شد. باوجود این واقعیت که طلاق همیشه دردناک است اما به ندرت می‌تواند مشکلات افراد را از بین ببرد و معمولاً خود، ایجادکننده مشکلات بیشتر خواهد شد. اما بااینحال فرد را محکوم به بدبختی یا ناراحتی نمی‌کند. به طور کلی، طلاق به سختی‌ها اضافه می‌کند و خیلی چیزها که طبیعتاً مفید بودند را می‌گیرد. فکر می‌کنم مخاطبان من کسانی هستند که طلاق گرفته‌اند یا تصمیم به طلاق دارند، به همین دلیل تمرکزم گرفتن این تصمیم نخواهد بود بلکه درک و کنار آمدن با عواقب کاری است که انجام شده است.

      تاثیر قابل انتظار طلاق بر زندگی به طور کل به هیچ عنوان خوب نیست. اولین و احتمالاً دقیق‌ترین هزینه‌ای که باید بابت آن پرداخت کنید، مالی و اقتصادی است. این احتمال وجود دارد که بعد از طلاق نسبت به زمانی که متاهل بودید، پول کمتری خواهید داشت. به ندرت پیش می‌آید که فرد بعد از طلاق وضعیت مالی بهتری پیدا کند.

      از دست دادن همسر همچنین به این معنی است که عوامل محافظت‌کننده مهم دربرابر مشکلات و بیماری‌های جسمی و روحی را از دست می‌دهید. افراد مجرد و مطلقه بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی و سایر مشکلات روحی قرار دارند و معمولاً کمتر عمر می‌کنند. خیلی مهم است که اگر طلاق گرفته‌اید یا قصد آن را دارید، از سایر پشتیبانان اجتماعی خود مثل خانواده، دوستان، همکاران، انجمن‌های مذهبی و فرهنگی، متخصصین و هر فرد دیگر در زندگی‌تان کمک بگیرید. هرچه کیفیت و کمیت حمایت و پشتیبانی که دریافت می‌کنید بیشتر باشد، التیام‌ یافتن شما از طلاق نیز بهتر و سریعتر خواهد بود. به همین دلیل است که زنان معمولاً بعد از طلاق زودتر از مردان بهبود می‌یابند زیرا معمولاً بهتر و بیشتر از مردان مورد حمایت قرار می‌گیرند. هرچه حمایت بیشتری داشته باشید، احتمال بروز مشکلات سلامتی در شما کمتر خواهد شد.

      – چه ویژگی‌های طلاق معمولاً باعث افسرده شدن افراد می‌شود؟

      دوست دارم اینجا کمی درمورد طلاق و افسردگی صحبت کنم. برای افرادیکه از لحاظ بالینی افسرده هستند، برقراری ارتباط با دیگران دشوار خواهد بود. افسردگی بالینی معمولاً بعد از طلاق تشخیص داده می‌شود که فرد درواقع در معرض ابتلا به آن بوده است. چنین عوامل روانشناختی دقیقاً با طلاق مرتبط است. اما، واکنش احساسی مورد انتظار به طلاق، که فقدانی شدید می باشد، اندوه است. ناراحت و افسرده بودن بسیار متداول است. بعضی از احساسات مرتبط با اندوه عبارتند از: عصبانیت، انکار، احساس گناه یا خجالت، درد و ناراحتی.

      اگر بخواهیم به سوال برگردیم، باید بگویم که خیلی مهم است ببینید که چه چیزی را از دست داده‌اید. اگر طلاق گرفته‌اید، چیزهای زیادی هست که بخواهید بخاطر آن احساس افسردگی کنید. ممکن است متوجه شوید که ارتباط جنسی خودتان را از دست داده‌اید، مجبورید به تنهایی غذا بخورید، پول کمتری دارید، و آن حسی که یک نفر هست که پایان روز کنار او بنشینید و وقت بگذرانید را از دست داده‌اید. همه این چیزها موجب آن احساس فقدان و اندوه می‌شود. همچنین ممکن است بخاطر اینکه چطور این احساسات واقعی ناشی از طلاق با آنچه شما قبل از طلاق تصور می‌کردید متفاوت است احساس ناامیدی کنید. بعنوان مثال، ممکن است قبل از طلاق تصور کرده باشید که وقتی مجرد شوید، می‌توانید ارتباطات جنسی بیشتری داشته باشید درحالیکه بعد از طلاق متوجه شده‌اید که برای برقراری ارتباط جنسی می‌بایست شریک جنسی مطمئن داشته باشید.

      اگر بخواهیم موضوع را در سطحی عمیق‌تر بررسی کنیم، ممکن است فقدان‌های دیگری را نیز احساس کنید. بعد از سال‌ها ازدواج، ممکن است درمورد خودتان و اینکه واقعاً که هستید دچار عدم قطعیت شوید. وقتی برای سال‌ها زندگی احساسی خودتان را براساس اینکه در یک رابطه صمیمی با یک نفر هستید، سازمان‌دهی می‌کنید، ممکن است بعد از طلاق متوجه شوید که هویت مرکزی شما از بین رفته است. مثل این می‌ماند که بخشی از وجودتان گم شده است و نمی‌دانید چطور باید احساساتتان را کنترل کنید. بااینکه این بی‌نهایت ترسناک و دردناک است، اما فرصتی هم پدید می‌آورد که بخش‌هایی از خودتان را کشف کنید که دیرزمانی است غیرفعال بوده‌اند و دوباره به هدف‌های خود و هویت فردی‌تان فکر کنید.

      دچار بحران اخلاقی شدن بعد از طلاق نیز مسئله‌ای عادی است. زیرا به باورهای خود درمورد اینکه چه تیپ افرادی طلاق می‌گیرند می‌پردازید. اینکه بقیه درمورد شما چه فکری خواهند کرد؟ یا مهمتر اینکه خودتان درمورد خودتان چه فکر خواهید کرد؟ ممکن است همیشه باور داشته‌اید که کسانیکه طلاق‌ می‌گیرند به خوبی کسانیکه در زندگی زناشویی خود می‌مانند نیستند یا حداقل به اندازه آنها قوی نیستند. حالا می‌فهمید که دربرابر خطرات متداول برای انسان‌ها مصون نیستید. اما درک این مسئله ممکن است حستان به اینکه موفق یا اخلاق‌مدار بوده‌اید یا خیر را بر هم بزند و همین موجب بروز افسردگی شود چون فکر می‌کنید که به اندازه‌ای که باید خوب نبوده‌اید. کم‌کم متوجه می‌شوید که حس دلسوزی بیشتری نسبت به سایرین (و خودتان) دارید و با درک و‌ آزادی بیشتری به دیگران محبت می‌کنید.

      در آخر متوجه خواهید که اعتماد‌به‌نفستان کمی خدشه‌دار شده است. همه آدمها دوست دارند تصور کنند که می‌توانند از پس مشکلات سخت برآیند اما گاهی‌اوقات می‌بینند که سخت‌های یک ازدواج ناشاد خسته‌شان کرده‌ است. فقط به این دلیل که این اتفاق بد و ناراحت‌کننده رخ داده است به این معنی نیست که نباید اعتمادبه‌نفس داشته باشید. اینکه قبلاً اشتباه کرده باشید اهمیتی ندارد، مهم این است که از آن اشتباهات درس بگیرید و احساس اعتماد‌به‌نفس قوی‌تری براساس تجربیات و توانایی‌های جدید خود به دست آورید.

      – برای مقابله با افسردگی ناشی از طلاق چه می‌توان کرد؟

      غلبه بر افسردگی اصلاً کار آسانی نیست. وقتی طلاق پیش می‌آید، چیزی از دست می‌رود. همیشه داشتن کسی که در این شرایط بدون قضاوت کردن شما کنارتان باشد بسیار عالی است. یک متخصص روانشناس می‌تواند کمک شایانی به شما برای تحمل این درد بکند. اگر تصور می‌کنید که دیگر نمی‌توانید عملکرد سابق خود را در زندگی‌تان داشته باشید، یا ممکن است به خودتان آسیب برسانید، دیگر هیچ شور و اشتیاقی به زندگی در خود نمی‌بینید و وضعیتتان حتی با گذشت زمان بهتر نمی‌شود، حتماً باید با یک متخصص مشورت کنید.

      کارهای بسیار زیادی به جز مشاوره وجود دارد. اول اینکه سعی کنید به خاطر بیاورید که زندگی‌تان تغییر کرده است. این یعنی خیلی مهم است که سعی کنید مسائل مربوط به گذشته را فراموش کنید. این ممکن است به این معنی باشد که کارهایی انجام دهید که نشاندهنده این تغییر باشند: مثلاً کمدها را مرتب کنید، برنامه‌های جدید برای خودتان بریزید، دوستی‌های قدیمی را زنده کنید یا دوستی‌های تازه برقرار کنید، سرگرمی‌های جدید برای خود پیدا کنید، و از این قبیل. در برخورد با درد احساسی، باید بتوانید فضای لازم برای خودتان فراهم آورید که هر چه که لازم است را احساس کنید. یادتان باشد که همه این حس‌ها کاملاً طبیعی هستند و می‌گذرند.

      خواندن کتاب‌های روانشناسی هم به شما کمک می‌کند بتوانید افکارتان را جمع کرده و دوره التیام بهتری را سپری کنید. پیشنهاد من این است که به جای خواندن کتاب‌های مختلف، یک کتاب خوب را بارها بخوانید. مدتی طول می‌کشد که بتوانید آنچه می‌خوانید را با واقعیتی که برایتان اتفاق افتاده تطبیق دهید.

      حد وسط را بگیرید. بااینکه دردناک است اما قابل تغییر است و همه چیز بهتر خواهد شد. سعی در انکار اینکه زندگی‌تان خراب شده است باعث می‌شود مراحل اندوه و فقدان خود را نتوانید طی کنید.

      – در آخر برای کسانیکه دچار افسردگی ناشی از طلاق هستند چه توصیه‌ای دارید؟

      طلاق مسئله‌ای بسیار دردناک است اما این فقط یک بخش از داستان کلی زندگی شماست. همه چیز می‌تواند بهتر شود. هرچه بیشتر برای کمک و حمایت گرفتن از دیگران تلاش کنید، طی برخورد با همه انواع و اقسام احساساتی که در این مدت تجربه خواهید کرد، همه چیز بهتر خواهد شد. بیشتر اوقات این سوال که چرا طلاقتان اتفاق افتاده است، هیچ پاسخ مشخصی ندارد. اما خیلی وقت‌ها ممکن است همسرتان را برای این مسئله مقصر قلمداد کنید و گاهی هم احساس ناراحتی و سردرگمی خواهید کرد. اینها احساساتی طبیعی در این مرحله از زندگی هستند. اینکه از میان بدترین اتفاق‌ها بگذرید و به بهترین ها برسید به این معی نیست که دردتان از بین خواهد رفت. بلکه به این معنی است که به اندازه کافی شجاع بوده‌اید که با این تغییرات روبه‌رو شوید.

  • الهام , ژوئن 15, 2015 @ 2:12 ب.ظ

    باسلام باحرف هایی که به مخاطب قبلی زدیدمنوبیدارکردیدمن بدون همسرم صدرصدمیمرم چون واقعاارته دل براش ناراحتم زندگی ماخوب بودهزارنفرم جمع بشن بگن طلاق میگم هرگزچون محبتی که مابه هم داشتیموهرگزکسی به مانکرده بودبخت بامایارنبود راستی اگه من بخوام سرپرست خانواربشم یعنی رایانه به اسم خودم باشه بکجابایدمراجعه کنم چون شوهرم نه نفقه میده نه رایانمو بالاخره منم نیازهای مالی دارم درست موردحمایت پدرم هستم ولی میخوام ازحقوق قانونی ام استفاده کنم اگه راهنمایی کنیدممنون میشم

    • Anonymous , ژوئن 15, 2015 @ 2:53 ب.ظ

      دوست عزیز در مورد ترک نفقه باید داخواستی در دادگستری تنظیم بشه که مراحل قانونی خاص خودش رو داره و اگر چنین کاری کردید میتونه زندگی رو به جدایی بکشونه پس احساسی رفتار نکنید …
      در مورد یارانه باید به فرمانداری شهرتون مراجعه کنید تا مراحل انجام طی شود

  • الهام , ژوئن 16, 2015 @ 12:24 ب.ظ

    احساسی نیستم طلاقم بده خودش پاکشیده کنار حقوق قانونی ام روپرداخت نمیکنه بکنه طلاقم بده کدوم دختربدون نفقه ویا مهریه طلاق میگیره هزارسالم بلا تکلیف بمونم بهترازاینه بنظروعقیده من که طلاق بگیرم آره دادخواست نفقه کردم ولی نداد

    • Anonymous , ژوئن 17, 2015 @ 10:54 ق.ظ

      دوست عزیز شما دو راه جلوتون هست
      اول میتونید از این دادخواست و حکم اجرایی استفاده کنید و ایشون رو به دادگاه و یا زندان بکشید که اوضاع مسیر دیگه ای رو طی خواهد کرد
      و یا بدون اینکه کاری خاص انجام بدید صبور باشید در بیشتر موارد بعد گذشت زمان دو نفر دوباره به هم رجوع میکنن
      حالا به خود شما برمیگرده که چه تصمیمی بگیرید

      به هر حال اگر وکیلی داشته باشید وکیل و یا فردی واسطه که قابل اعتماد باشه میتونه لااقل در این بین با ایشون صحبت کنه و تبعات خالی کردن شانه از زیر با مسئولیت رو به ایشون گوشزد کنه

  • شادی , ژوئن 16, 2015 @ 11:15 ب.ظ

    سلام
    من۹ماهه که نامزد کردم،خانواده ی شوهرم خیلی راحتند جه از لحاظ لباس پوشیدن چه از لحاظ رفتار و شوخی کردن…شوهرمم همین طور ولی من نمیتونم خودمو وفق بدم .شوهرم همش حواسش به منه کم نمیذاره.بهتره بگم مادرو پدر منم سر همین جور چیزا طلاق گرفتن برا همین خاطره ی خیلی بدی دارم.چند بارم ناراحتیمو به شوهرم فهموندم ولی برا اون اینچیزا مسئله نیست بعضی وقتا حتی عصبانی میشه
    من باید چیکار کنم آخه

    • Anonymous , ژوئن 17, 2015 @ 11:14 ق.ظ

      دوست عزیز شما یا باید با این شرایط وفق پیدا کنید و از این حساسیت خودتون رو رها کنید و وارد شوخی و مزاح کردن این خانواده بشید که میتونه سبک زندگی شما رو تغییر بده … چون شما میتونید خیلی از مشکلات و حرفهارو با لفظ شوخی از خودتون دور کنید …و این یک هنره
      و در مورد دوم اینکه نمیتونید با این مسایل به هیچ وجه کنار بیات که کات کردن این رابطه تا در دوران نامزدی هستید بهترین گزینه است
      حال با مشاوری مجرب مشورت حضوری داشته باشید و بعد تصمیمی قاطع بگیرید و خودتون رو بعد ۹ ماه شک و تردید رها کنید یا مورد اول و یا مورد دوم

  • الهام , ژوئن 17, 2015 @ 9:57 ب.ظ

    چندین سال شوهرم میتونه منواینقده منوبلاتکلیف نگه داره دیگه دارم دیوونه میشم فقط دعامیکنم نجات پیداکنم ازاین وضع من بمیرم هم نمیذارم شوهرم زندان بره

    • Anonymous , ژوئن 18, 2015 @ 1:50 ق.ظ

      خب دوست عزیز چاره ای ندارید مگر بخوایت طلاق بگیرید و یا برای ترک نفقه ازش شکایتی کنید بلکه واکنشی نشون بده
      فکر میکنم اگر شخصی رو واسطه اینکار قرار بدید تا با ایشون صحبت کنه شاید بتونی به نتیجه ای برسید
      لااقلش اینه که متوجه خواهید شد ایشون چه تصمیمی داره تا شما هم بر اساس اون موضع گیری کنید …وگرنه شما زندگی خودتون رو دارید و بهتره مدتی رو صبوری کنید

  • الهام , ژوئن 20, 2015 @ 10:22 ق.ظ

    اززندگیم خسته شدم دیگه تحمل سختی های زندگی روندارم هرروزآرزوی مرگ میکنم یابه فکرازبین بردن خودم هستم من به زندگی علاقه های فروان داشتم آرزوهام الان که میبینم نابودشدن خودم هم دارم نابودمیشم اگه بخوام آرامش داشته باشم یاتنهاباشم چیکارکنم دوروبرم خیلی شلوغه این شلوغی عذابم میده

    • Anonymous , ژوئن 20, 2015 @ 7:39 ب.ظ

      اتفاقا” برای شما همین شلوغی بسیار هم عالیه چون شما الان دوست دارید تنها باشید و همین تنهایی لذت بخش شمارو به انزوا و خلاء بدی میکشونه …دوست عزیز ازتون خواهش میکنم برای اولین و آخرین بار در زندگی تصمیم قاطعی رو بگیرید و خودتون رو از این ناراحتی نجات بدید ناراحتی به اندازه کافی وجود داره پس از این عمرتون استفاده کنید و انگیزه و هدفی جدید برای خودتون ایجاد کنید .. حتی یک زندگی مشترک دوست داشتنی برای خودتون متصور باشید و به خودتون شور و اشتیاق تزریق کنید … مگه دوست ندارید زندگی خوبی رو برای خودتون ایجاد کنید پس از همین الان شروع کنید خودتون رو برای یک زندگی شاد آماده کنید … اجازه ندید دیگران شمارو در ناراحتی و استرس ببینن

  • عسل , ژوئن 26, 2015 @ 12:06 ق.ظ

    باسلام ببخشید من ی دختر ۲۲ساله هستم با یکی آشنا شدم، قصدمونم ازدواجه ایشالا در آینده ای نزدیک مشکل من اینه ک من بعضی وقتا نمیتونم با خودم رابیام مثلا وقتی طرف ب ابجیش زیاد توجه میکنه ی جوری میشم الکی دلخورمیشم میگم ینی منو دوس نداره اگ میشه ی مشاور خوب معرفی کنید خیلی دوس دارم برم تا منو راهنماییم کنید،چون واقعا عذاب میکشم

    • Anonymous , ژوئن 26, 2015 @ 10:17 ب.ظ

      دوست عزیز با اداره کل بهزیستی تبریز تماس بگیرید تا لیست مراکز مشاوره ای رو در اختیارتون قرار بده

  • ندا , جولای 3, 2015 @ 2:11 ب.ظ

    سلام خسته نباشید اگه میشه منوکمک کنید واقعادارم زجرمیکشم.من ۲۳سالمه دوساله ازدواج کردم ولی باکسی ک دوسش نداشتم و خونوادم مجبورم کردن.واقعا زندگی برام مفهومی نداره.واینم بگم ک قبل ازدواجم با یکی بودم ک واقعاهمدیگرومیخاستیم و چهارسال باهم بودیم .ولی قسمت نشد
    من فقط میخام تنها باشم.کس دیگه ای رم نمیخام.چون واقعا دیگه روحیه ای نمونده

    • Anonymous , جولای 4, 2015 @ 6:54 ب.ظ

      دوست عزیز هدف از ازدواج رسیدن به ارامشه .. میدونیم برای شما تحمل سخته ولی اگر نگاهتون رو تغییر بدید شاید بتونید به چیزی که میخواستید برسید … شاید این فرد هم بتونه شمارو در رسوندن به اون ارزوها یاری کنه … در غیر اینصورت راه شما مشخصه و شما برای جدا شدن میدونید چیکار کنید … ولی تا به اون مرحله خودتون رو محک بزنید شاید بتونید چیزی که دنبالش هستید رو در کنارتون احساس کنید

    • حامد , جولای 26, 2015 @ 1:07 ب.ظ

      اگه دوسش نداشتی چرا ازدواج کردی؟بهش میگفتی من تورو نمیخام،فکر نکردی این کار شما چقدر بی انصافیه!
      باید طلاقت بده

  • ناشناس , جولای 4, 2015 @ 1:39 ب.ظ

    همسرم شخصیت ثابتی نداره یه وقت میبینی خوبه یه وقت هایی هم نمیشه باهاش صحبت کرد ذائما توهین میکنه میگم چرا اینجوری هستی میگه من دیگه اینطوریم دیگه با پسرم بد رفتاری میکنه نباید باهاش با عقل و منطق صحبت کرد هرچی گفت باید بخری چون میدونه که بنده اگر توضییح بدم مجبور میشه که به دلایل عقلی که خودش هم تایید میکنه منصرفه بشه نمیخواد گوش کنه از ۱۰۰ کلمه توهین آمیز که روزانه نثار اینجانب میکنه به سختی به یکیش اعتراض میکنم چون میترسم که اگه قهر کنه با پسرم بدرفتاری میکنه همیشه میخواد خودشو پیش دیگران بهتر از همه نشون بده ما باید تو فامیل بهترین هدیه را برای همه ببریم کم رو هم هست اگه یکی از فامیلامون بگه فلان وسایلتون میخواییم نمیتونه بگه نه ضمنن به آبروی خودش و خانوادیمان توجه نمیکنه مثلا تو بگو مگو توجهی نداره که صدایمون به گوش همسایه ها میرسه البته اصلا من به هیچ وجه چنین کاری نمیکنم به همه چی گیر میده کلا زندگی برام تباه شده فقط به خاطر پسرم تحمل میکنم تو را یه راهنمایی بکنین

    • Anonymous , جولای 5, 2015 @ 2:05 ق.ظ

      دوست عزیز در این حالت نباید روی حساسیت های ایشون حرکت کنید و به نوعی باید برای اینکه میترسید برای فرزندتون مشکلی پیش بیاد صبوری کنید
      در واقع همسر شما متوجه شده میتونه شمارو با این روش تحت کنترل دراورد …
      گام اول: وجود افراد غیرقابل تحمل را بپذیرید؛ چون سرانجام، با آنها روبه‌رو خواهید شد.

      اولین گام، روبه‌رو شدن با واقعیت و پذیرفتن آن است. اگر فکر می‌کنید ممکن است به فردی غیرقابل تحمل برخورد کنید و با او در ارتباط قرار گیرید، این واقعیت را بپذیرید.

      گام دوم: بدانید که بعضی از افراد به راحتی، سازگار و موافق نیستند.

      گاهی اوقات، ممکن است فردی با اشخاص دیگر تفاهم داشته باشد و کنار بیاید، اما در برخورد با شما، فردی غیرقابل تحمل باشد و از او بشنوید که “افراد دیگر مرا دوست دارند”. در حقیقت او می‌کوشد تا ‌تقصیر را به گردن شما بیندازد. مهم نیست که این فرد، با دیگران چگونه ارتباط برقرار می‌کند، واقعیت این است که ارتباط متقابل شما بسیار بد و ناخوشایند است. به خاطر داشته باشید که سرزنش کردن و گناه را بر گردن دیگران انداختن، هرگز اصل و واقعیت را تغییر نخواهد داد.

      گام سوم: بدانید که مقصر شما نیستید.

      تصور این که افراد غیرقابل تحمل، در سرزنش کردن و گناه را بر گردن دیگران انداختن، مهارت دارند، سخت و دشوار است. اگر با فردی غیرقابل تحمل در ارتباط هستید، احتمالا او به شما می‌گوید که رخ دادن هر چیز ممکن و قابل تصور، تقصیر شماست، اما این‌طور نیست، زیرا بنا بر این ضرب‌المثل، “هر دعوا، دو طرف دارد”. هر قدر این افراد، شما را بیشتر سرزنش کنند، به همان نسبت، خودشان را بیشتر مقصر نشان می‌دهند. اما بهتر است شما آنها را سرزنش نکنید زیرا سرزنش کردن و گناه را بر گردن دیگران انداختن، کار افراد غیرقابل تحمل است و آنها این کار را به خوبی انجام می‌دهند. در عوض، به او بگویید: اگر مسوولیت خطاها و اشتباهات خود را بپذیرید و سعی در اصلاح کارهای خود، داشته باشید، در این صورت، احتمالا مقصر نیستید. به یاد داشته باشید که افراد غیرقابل تحمل بر این باورند که “هیچ‌گونه کار خطا و اشتباهی انجام نمی‌دهند.”

      گام چهارم: خشم افراد غیرقابل تحمل را مهار کنید.

      آرامشتان را حفظ کنید و به سوی آنها کلمات خشونت‌آمیز پرتاب نکنید. گریه هم نکنید، زیرا این کار، باعث برانگیختن این افراد می‌شود تا رفتار و حرکات مشکل‌آفرین خود را ادامه دهند. سعی کنید از این حرکات و رفتارشان چشم‌پوشی کرده و آنها را نادیده بگیرید. بکوشید تا نگاه خود را به سمت دیگری منحرف سازید و یا صحبت دیگری با موضوع کاملا متفاوتی را آغاز کنید. موردی را پیدا کنید تا بتوانید در خصوص آن، با این افراد موافقت کنید و هم‌عقیده شوید و یا به تحسین آنها بپردازید. تحت هیچ شرایطی، آنها را در سرزنش کردن همراهی نکنید. با آنها زشت و ناخوشایند صحبت نکنید، زیرا در آن صورت، شما نیز به سطح آنها تنزل خواهید کرد. به صحبت‌هایتان، جمله مثبتی اضافه کنید. هر کاری که انجام می‌دهید، فقط آرامش خود را حفظ کنید.

      گام پنجم: واقف باشید که نمی‌توانید با افراد غیرقابل تحمل، همان‌طور که با افراد دیگر برخورد دارید، رفتار کنید.

      در بعضی از موارد، لازم است که با افراد غیرقابل تحمل مثل یک کودک رفتار شود. امیدوار نباشید که با این افراد گفت‌وگویی معقول و منطقی داشته باشید. به یاد بیاورید آخرین باری را که سعی کردید با این فرد، بحثی مودبانه داشته باشید، چه اتفاقی افتاد؟ ممکن است هر گونه کوششی در این زمینه به سرزنش شدن شما ختم شود. پس تصمیم بگیرید که کوبیدن سر خود را به دیواری آجری کنار بگذارید.

      گام ششم: از عزت نفس خود، دفاع کنید.

      اگر با فردی ارتباط دارید که سعی می‌کند از شما تصویر بدی ایجاد کند، در این صورت، باید گام‌های مؤثری جهت حفظ و تداوم تصویر مثبتی از خود، بردارید. به خود، یادآوری کنید که عقیده این فرد، حتما حقیقت نیست. اغلب اوقات، افراد غیرقابل تحمل، دارای “حس مبارزه‌طلبی” هستند. اگر حملات آنها بی‌پایه و اساس است، آن را فراموش کرده و از ذهن خود بیرون کنید. شما هیچ‌گاه، نمی‌توانید به آن حدی که این فرد تمایل دارد شما بد بودن خود را باور کنید، بد باشید. با این وجود، از خود به شدت دفاع نکنید. این کار، تنها، فرد غیرقابل تحمل را خشمگین‌تر می‌سازد.

      گام هفتم: مراقب خشم و عصبانیت خود باشید.

      این واقعیت را در نظر بگیرید که خشم و عصبانیت شما، هدیه ای گرانبها برای فرد غیرقابل تحمل است. در هنگام عصبانیت، هر کاری که انجام می‌دهید و هر چیزی می‌گویید، مرتبا بر ضد شما به کار برده خواهد شد. افراد غیرقابل تحمل، از حافظه خوبی برخوردارند، و از فهرست کاملی از شکایت‌های مربوط به دوران گذشته علیه شما استفاده خواهند کرد. پنج سال دیگر، ممکن است شما سخنی در مورد عکس‌العملی که امروز از خود بروز داده‌اید، بشنوید. افراد غیرقابل تحمل، از هر فرصتی برای انداختن تقصیر و گناه بر گردن دیگران استفاده می‌کنند.

      گام هشتم: از خودتان دفاع نکنید.

      شما نمی‌توانید بر این افراد پیروز شوید، چون در ذهنشان منبع تمام گناه‌ها و رفتارهای نادرست شما هستید و هر آنچه که بگویید، باعث می‌شود که آنها شما را در آن ماجرا، مقصر اصلی بدانند. در این خصوص، نظر شما، از هیچ اهمیت و اعتباری، برخوردار نیست.

      گام نهم: بدانید که سرانجام باید راه شما و فرد غیرقابل تحمل، از یکدیگر جدا شود.

      حتی اگر افراد غیرقابل تحمل دوست، رییس، والدین و یا حتی همسر شما باشند، سرانجام، زمان جدایی از آنها، فرا خواهد رسید. حفظ ارتباط با فردی غیرقابل تحمل، واقعا غیرممکن است. پس بهتر است ابتدا در ذهن و فکر خود او را رها کنید. و سپس از لحاظ فیزیکی، از او دور شوید.

      گام دهم: اجازه ندهید فرد غیرقابل تحمل، از شما فردی مشابه خودش بسازد.

      اگر مراقب نباشید، ممکن است زمانی متوجه شوید که تمام حرکات و رفتار فرد غیرقابل تحمل را تکرار می‌کنید، بدون این‌که خودتان بخواهید.

      گام یازدهم: مدیر و مسوول باشید.

      تا قبل از این‌که ارتباط شما با فرد غیرقابل تحمل، پایان یابد، وظیفه شما، کنترل و مهار کردن اوست، تا صدمه کمتری به شما وارد کند. به عنوان یک مدیر و مسوول، بهترین چاره، سکوت کردن است.

      افراد غیرقابل تحمل، به دلیل و منطق توجهی نمی‌کنند. آنها نمی‌توانند این کار را انجام دهند و حتی اگر هم بتوانند، نمی‌خواهند. شما نمی‌توانید به این افراد بگویید که آنها هم در قبال مسایل و مشکلات پیش‌آمده، مسوولیتی دارند. آنها نقطه‌ضعف‌ها و معایب خود را نمی‌پذیرند و اگر هم بپذیرند، هرگز سعی در اصلاح و بهبود آنها نخواهند کرد. شما باید بتوانید آنها را بدون سرزنش کردن و بدون عصبانیت، کنترل کنید. گفتن این مطلب، به مراتب، ساده‌تر از عمل کردن به آن است، اما با گذشت زمان، مدیر بهتری خواهید شد.

      گام دوازدهم: افراد غیرقابل تحمل، درگیر مقصر جلوه دادن دیگران هستند.

      اگر فردی که از نظر شما غیرقابل تحمل است، نگاهی به این متن بیندازد، از نظر او ، این نوشته شرح‌حال کامل شماست. معایب و نقطه‌ضعف‌های فرد غیرقابل تحمل، همیشه به شما نسبت داده خواهد شد. در فکر و ذهن فرد غیرقابل تحمل، در هر موردی شما مقصر هستید! و برای به اثبات رساندن این مساله، کلی دلیل و استدلال می‌آورند.

      گام سیزدهم: بر خلاف افراد غیرقابل تحمل باشید، یعنی فردی محبوب و قابل قبول.

      زندگی خود را بر مبنای صبر و بردباری، تواضع و فروتنی و محبت و مهربانی بنا کنید. زیرا اینها، صفاتی هستند که افراد غیرقابل تحمل از آنها برخوردار نیستند. همه ما، تحت‌تاثیر افرادی هستیم که در پیرامون ما قرار دارند، آنها نباید همیشه کامل و ایده‌آل باشند و همین‌طور شما. به دیگران احترام بگذارید، و اگر از جانب دیگران مورد احترام قرار نمی‌گیرید، این مشکل مربوط به آنهاست. دیگران را درک کنید تا دیگران نیز شما را درک کنند.

  • ناصر گلکم , جولای 9, 2015 @ 12:29 ب.ظ

    سلام من۲۶سال دارم شوهرم ۱ساله در فرودگاه کار میکنه خیلی براش مشکوک شدم وقتی براش میگم عصبی میشه تازگی فهمیدم که به چیز هایی معتاد شده لطفا کمکم کنید

    • ◄Responder► , جولای 11, 2015 @ 1:25 ق.ظ

      دوست عزیز اعتیاد علایمی داره که کاملا” مشخصه باید برای زیر نظر داشتن شوهرتون از فردی قابل اعتماد استفاده کنید
      بهتره از این موضوع اطمینان کامل داشته باشید وگرنه میتونه تنش هایی رو به وجود بیاره
      جهت شناسایی بهتر فرد مصرف کننده مواد برخی از نشانه‌های هشدار دهنده وجود اعتیاد را در زیر می‌آوریم، وجود…

      این علایم صرفاً هشداردهنده بوده و لزوماً دلیل بر اعتیاد افراد نمیباشد و برای تشخیص نهایی مراجعه به مشاوره تخصصی لازم می باشد.

      برای سنجش اعتیاد میتوان از آزمایش ادرار سرپایی، آزمایش خون یا آزمایش ویژه TLC در کنار علایم تشخیصی زیر بهره گرفت.

      · قفل کردن در اتاق به هنگام خروج از خانه و بستن در اتاق وقتی که در خانه و در اتاق است

      · اشتهای زیاد پس از مصرف حشیش

      · بی‌اشتهایی همزمان با مصرف زیاد چای و سیگار

      · پیدا کردن وسایل مصرف مثل زرورق، کش، سرنگ و…

      · تغییر صدا، دورگه و زنگ‌دار شدن آن

      · وجود آثار تزریق در دست‌ها

      · ضعف جنسی در درازمدت

      · مصرف قرص و شربت به طور مستمر

      · طفره رفتن از آزمایش خون و یا تعویق انداختن آن

      · قرمز شدن چشم، استفاده از قطره چشم بدون دلیل ، برق زدن چشم پس از ریختن قطره‌های پزشکی درآن.

      · زرد و سیاه شدن دندانها با وجود مسواک زدن، نرسیدن به سر و وضع خود و ژولیده بودن.

      · چین و چروک پیدا کردن صورت، سیاه شدن چهره و لب‌ها و گود شدن دور چشم و لاغر شدن.

      · تغییر عادتهای خواب، دیر و به سختی بیدار شدن در صبح‌ها و دیر خواب رفتن در شبها.

      · آبریزش بینی، خمیازه و عرق ریختن و احساس گرما هنگامی که از وقت مصرف مواد گذشته باشد و مواد مصرف نکرده باشد.

      · بقایای ماده مخدر

      · بقایای توتون یا خاکستر سیگار

      · تکه قرصها یا خشاب قرصهای خواب آور، مسکن و … ( دیازپام، کلونازپام، لورازپام، اوگزازپام، دیفنوکسیلات، ترامادول یا بایمادول، دیکلوفناک، کلونیدین، آلپرازولام، کلردیازپوکساید، بیپریدین)

      · قطرههای چشمی ( نفازولین )

      · قوز پیدا کردن نسبی در هنگام راه رفتن

      · شل و بیتعادل راه رفتن

      · سوزنی شدن مردمک ( حشیش و کوکایین گشاد ) خشکی لبها و دهان

      · شتابزدگی و آشفتگی ( احساس گناه ، ترس و وحشت ) در عین سعی و تلاش برای عادی جلوه دادن امور

      · خودداری از برخورد مستقیم با اعضای خانواده

      · مصرف بیشتر سیگار ( جا سیگاری، سطل زباله، دستشویی و حمام، پشت پنجره(داخل کوچه)، خرپشته، پشت بام، و … )

      · بیرون از منزل رفتن ( بیموقع و همراه با بهانه بیانی )

      · خوشرفتاری بیدلیل

      · توقف بیش از حد در حمام

      · یبوست و تغییر برنامه غذایی به نفع آن ( خوردن مواد یا داروهای مسهل )

      · آب خوردن زیاد

      · پرهیز غذایی ( پرهیز از ترشیجات، لبنیات، سالاد و … )

      · نداشتن خلق ثابت، گاهی بداخلاق و گاهی خوش اخلاق بودن.

      · در خواست مکرر پول از افراد مختلف به بهانه‌ها و با دروغهای مختلف.

      · کناره‌گیری از بستگان نزدیک و ایجاد رابطه با دوستان جدید و مشکوک.

      · دیر آمدن به خانه و رفتن به شب ‌نشینی‌ها، هنگام بازگشت لباس فرد بوی مواد مخدر را می‌دهد یا برای رفع آن ادکلن زیادی زده است.

      ·خودداری از رفتن به مسافرت یا مأموریت‌های طولانی مدت.

      ·خرج شدن پول زیاد در مدت کوتاه (که صرف تهیه مواد شده) و گم شدن پول و اثاث خانه.

      ·پنهانکاری وحرکات مشکوک.

      ·دروغگویی، پرحرفی (پس از مصرف مواد) و یاوهگویی.

      ·بی‌علاقگی به کار و وظایف خود و غیبت مکرر از خانه، مدرسه و محل کار.

      ·سرفه‌های مُزمن همراه با خلط بخصوص صبح‌ها.
      ——————————————–

      ۱ – معتادان تزریقی، معمولا پیراهن آستین بلند می‌پوشند تا جای تزریق روی دست آنها پنهان بماند.

      ۲‌ – از دوستان و بستگان دوری می‌جویند، زیرا می‌خواهند احوالشان بر آنان معلوم نشود.

      ۳‌ – افراد معتاد معمولا دچار کاهش وزن می‌شوند، چون تمایل به خوردن صبحانه، شیر، بستنی و ترشی ندارند، زیرا اگر نشئه باشند، خوردن این مواد نشئگی آنان را از بین می‌برد.

      ۴ – ساعت خواب معتاد، متغیر است.

      ۵ – به ورزش و کارهای جسمانی، علاقه‌ای نشان نمی‌دهند.

      ۶ – فرد معتاد بسیار پرحرف می‌شود، مطالب بیجا و نامناسب زیاد می‌گوید و در همه زمینه‌ها خود را صاحبنظر می‌داند.

      ۷ – حالت چرت مکرر دارد.

      ۸ – وقتی به اتاق می‌رود، در را قفل می‌کند، حتی اگر بیرون برود نیز در اتاق را قفل می‌کند.

      ۹ – به کار، شغل و خانواده بی‌علاقه می‌شود.

      ۱۰ – چون اعتیاد خود را می‌خواهند بپوشانند، اغلب دروغ می‌گویند و بتدریج به دروغگویی عادت می‌کنند.

      ۱۱ – معمولا تمایلی به تمیز نگاهداشتن خود ندارند.

      ۱۲ – دچار مشکلات مزمن گوارشی می‌شوند.

      ۱۳ – بی‌دلیل پول خرج می‌کنند.

      ۱۴ – تا یک ساعت پس از مصرف موادمخدر، بدنشان خارش می‌گیرد، مخصوصا در پا، ران و کشاله ران.

      ۱۵ – دچار آبریزش بینی و عطسه و خماری می‌شوند.

      ۱۶ – وسایل غیرمتعارف مثل زرورق سیگار، لوله خودکار و گاه سرنگ در جیب او پیدا می‌شود.

      ۱۷ – بیشتر با افراد مشکوک و ناباب رابطه برقرار می‌کنند.

      ۱۸ – دیر سر کار می‌روند و هنگام بیداری صورتی پف‌کرده‌ دارند.

      ۱۹ – از رفتن به مسافرت امتناع می‌کنند.

      ۲۰ – در روزهایی که طرح مبارزه با معتادان اجرا می‌شود، درخانه می‌مانند.

      ۲۱‌ – داروهای مخدر در خانه نگه می‌دارند.

      ۲۲ – به تمدید گواهینامه رانندگی و یا جواز کسب علاقه‌ای ندارند؛ چون می‌ترسند در معاینه پزشکی رازشان فاش شود.

      ۲۳‌ – اندازه مردمک چشم‌شان تغییر می‌کند و به همین دلیل از عینک دودی استفاده می‌کنند.

      ۲۴ – هنگام بازگشت به خانه عطر می‌زنند.

      ۲۵ – اصرار دارند که تنها بیرون بروند.

      ۲۶ – ‌خبر ترک اعتیاد دیگران را تکذیب می‌کنند.

      ۲۷ – غیرمتعارف عرق می‌ریزند.

      ۲۸‌ – دچار سرفه‌های مزمن می‌شوند.

      ۲۹‌ – اگر معتاد به هروئین باشند، از رفتن به حمام خودداری می‌کنند چون دوش گرفتن، زمان خماری، را محدود می‌کند.

  • الهام , جولای 11, 2015 @ 1:50 ق.ظ

    سلام شوهرم به یکی ازفامیلامون زنگ زده وگفته که به من بگه برم جهزیه هاموبیارم چون همه چی ازنظراون تموم شده ولی من نمیخوام تموم بشه به من خانوادم وقتی میگن تمومش کن یعنی طلاق بگیرتحملشوندارم میگم بره ازطریق قانون اقدام کنه ولی قانونا این حقونداره که بگه بیاوسایلتوببرچون اونوقت بایدتمام مهریه ام روپرداخت کنه بنظرشمامن چکارمیتوانم بکنم

    • ◄Responder► , جولای 11, 2015 @ 12:43 ب.ظ

      خب ایشون میخواد بدون دخالت دادگاه با رضایت وسایل شمارو بده …
      در مورد مهریه هم اگر حقوق بگیر رسمی باشه از حقوقش کسر میشه و اگرم ازاد باشه با دادن وثیقه تضمین خواهد کرد مهریه شمارو بده
      ولی سوالم اینه موضعی رو که قرار بود از طریق خانواده شوهرتون پیگیری کنید به کجا رسید ؟

  • Massi , جولای 11, 2015 @ 2:13 ب.ظ

    با سلام. ایا شما دفتر دارید؟ میخواستم حضوری از شما راهنمایی بخوام؟

    • ◄Responder► , جولای 12, 2015 @ 1:49 ق.ظ

      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

  • الهام , جولای 11, 2015 @ 7:15 ب.ظ

    خانوادم نمیذارن به خانواده شوهرم مراجعه کنم پدرم میگه بااین کارت دقم میدی واقعا نه میتونم ازشوهرم بگذرم نه ازپدرم هردوتاشون میگن فقط حق داری یکیمون انتخاب کنی وایشون بخاطراین میخوان بدون دخالت دادگاه اینکاروانجام بده چون وکیلم گفته نمیتونه بگه بیاوسایلتوببرچون بایدهمه مهریه ام روبده بعدشم من چشم دیدن وسایلموندارم چون من اوناروباهزارتاآرزووامیدخریده بودم با آوردن اوندق میکنم

    • ◄Responder► , جولای 12, 2015 @ 1:06 ق.ظ

      دوست عزیز فکر میکنم باید بپذیرید چنین اتفاقی در زندگی شما رخ داده … بی تابی شما چیزی رو تغییر نمیده بهتره کمی توی دادگاه بگردید تا بدونید مردم با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنن …خب من به شما گفتم اقدامی نکنید و مدتی کاملا” در این مورد بیخیال باشید تا بتونید این شرایط رو درک کرده و باهاش کنار بیایت …

  • الهام , جولای 12, 2015 @ 4:12 ق.ظ

    مسکلات توجامعه زیاده قبول دارم ولی قبول کردن چنین شرایط برای من سخت راهموانتخاب کردم اگه تواین مسیرخداباهام باشه طلاق نمیکیرم تاشایدخداکمکمون کردکسی که توفامیل ازاولم پابه جلونذاشته ونمیذاره

    من بیخیالمه نه درباره زندگیم بلکه درباره این موضوع که فعلاکاری که شده بایدصبرکنم ولی ته دلم یه امیدروشنه بالاخره برمیگرده چون بهش ایمان دارم به صداقت توکاراش بالاخره برمیگرده بااین امیدوهدف میرم جلوتاببینم چی پیش میاد

    من بیخیالمه نه درباره زندگیم بلکه درباره این موضوع که فعلاکاری که شده ولی ته دلم یه امیدروشنه بالاخره برمیگرده چون بهش ایمان دارم به صداقت بایدصبرکنم بالاخره برمیگرده بااین امیدوهدف میرم جلوتاببینم چی پیش میاد

    میخوام راهکارایی بدین که توجامعه مون طلاق آمارش بیادپایین زندگی روساختن بخداسخته باهزارتاامیدمیای عروسی میکنی چه پسرچه دختر به چندماه نرسیده طلاق چرا مثل گذشته نیستیم چراتوقعات دختروپسرارفته بالاخودم یکی ازافرادیم که توآستانه طلاقم ولی ازاین دردبه شدت رنج میبرم نمیخوام کسای دیگه به دردم من بیفتن توروخداواسه جوونا راه حل بدین تاقبل اقدام کردن به طلاق یه کارایی بکنن

    طلاق واسه خاطرچیه ?مهریه های سنگین.دخالت خانواده ها.اعتیاد بخاطرچی توروخدابیایین دست به دست هم ازاین بحران جلوگیری کنیم

  • زیبا , جولای 16, 2015 @ 10:13 ب.ظ

    آیاطلاق گرفتن واسه زن توجامعه مابده بعدطلاق چه اتفاقی واسه یه زن میفته

    • ◄Responder► , جولای 19, 2015 @ 10:59 ق.ظ

      دوست عزیز در کشوری مذهبی و سنتی ایران طلاق رو با دیدی بد نگاه میکنن و جالب اینجاست که خود خانم ها برای هم نوعشون حرف و حدیث درمیارن
      و گرنه اگر زنی استقلال مالی داشته باشه و مشکلی برای سرپناه و تامین هزینه های زندگیش نداشته باشه نمیتونیم مشکلی غیر از مشکلات عاطفی رو عنوان کنیم …
      پس بیشترین مشکل برای یک خانم مطلقه کار و استقلال مالی در تامین هزینه های زندگی و سرپناه هست
      وگرنه مردم در همه حال حرف میزنن و شما چه زندگی خوبی داشته باشید و چه نداشته باشید مردم حرف هایی رو میزنن پس در این مورد اصلا” اهمیتی قایل نباشید

  • آلما , جولای 19, 2015 @ 2:05 ق.ظ

    سلام.من و نامزدم چند ماهه عقد کردیم.من همون اول بنا به دلایلی رابطه های قبلیمو به همسرم گفتم.الان ایشون هی دنبال بهونه میگردن و میگن که تو همه چیو به من نگفتی!قهر می کنه.سرد میشه.کم کم منم دارم کم میارم و دلسرد میشم.من همسرمو دوس دارم و نمیخوام زندگیم سر هیچ و پوچ از هم بپاشه.لطفا بگین من چیکار باید بکنم؟

    • ◄Responder► , جولای 20, 2015 @ 10:47 ق.ظ

      دوست عزیز شما با گفتن روابط قبلی به زندگی خودتون سم تزریق کردید و این زندگی ت ابه اخر مسموم و فلجه و هیچ اعتمادی در اون نیست و شما خودتون مسئول خواهید بود …
      چون کسی که باید کاری دراین وسط کنه شما نیستید ایشونه که باید بتونه با گذشته شما کنار بیاد که نمیتونه
      معمولا” زندگی در این موقعیت به نتیجه ای نخواهد رسید چون اعتماد و ارامشی در اون نیست

  • RAHELE MORADI , جولای 27, 2015 @ 12:00 ب.ظ

    سلام من خانومی ۲۹ ساله ام و همسرم ۳۳ ساله با یه دختر ۴ ساله. الان حدود ۷ ماهه که همسرم بازی اینترنتی کلش رو داره و از کار که برمیگرده تا نصف شب بازی میکنه ۳_۴ بارم سر بازی دعوامون شده ولی ول کن نیس الانم ۳ روزه باز قهر کردیم اخلاقش خیلی عوض شده ایندفعه اصرار دارم کلا بازی رو پاک کنه ولی جوابی نداده ما زندگی خیلی خویی داشتیم ولی الان دیگه چیزی از اون رابطه خوب نمونده به نظر شما اگه پاک نکرد چیکار کنم چون دیگه برام قابل تحمل نیس!! مارو نمیبینه خیلی بی توجهی میکنه الانم تو گروهشون ۳ تا دختر هس.

    • ◄Responder► , جولای 29, 2015 @ 11:43 ق.ظ

      دوست عزیز این مشکل بیشتر افراد در جامعه ایرانه که نمیتونن بین کارهاشون رابطه و توازن برقرار کنن … با قهر نمیتونید کاری از پیش ببرید چون اقایون در قهر کردن شرایط بهتری رو دارن … با ایشون صحبت کنید و بهش بگید که چقدر براش ناراحتید که نمیتونه از زندگیش لذت ببره ، اینکه چقدر سخته براش تا بین کارش و تفریحش و زندگیش تعادل برقرار کنه و به همین خاطر به بازی کردن رو آورده و بگید که چقدر ناراحت هستید که نمیتونید در این راه کمکش کنید …
      شما به این طریق ایشون رو ترغیب به فکر کردن میکنید وگرنه اگر اتفاقی نیفته باید فکر دیگری برای زندگیتون بکنید

  • الهام , آگوست 9, 2015 @ 3:14 ب.ظ

    سلام ازراهنمایی های که کردین واقعادارم سرافرازبیرون میام کلاس خیاطی میرم توروحیم خیلی تاثیرگذاشته حالم داره یکم خوب میشع
    من حال خوبمومدیون راهنمایی های شمام شوهرم این هنروخیلی دوست داشت آیاباکارایی که اون دوست داشت میتونم رابطمون رودوباره خوب کنم وبه برگشتن کنارخودم فکرکنم چون بازم میگم صدسالم خونه پدرم بمونم هرگزطلاق نخواهم گرفت امیدی به بازگشتش هست

    • ◄Responder► , آگوست 11, 2015 @ 11:23 ق.ظ

      کسی از دل دیگری خبر نداره پس شما راه خودتون رو در پیش بگیرید …
      وقتی نمیدونید ایشون چه تصمیمی قراره در زندگیش بگیره پس پیشگویی کردن بی مورده

  • izi , آگوست 11, 2015 @ 9:48 ب.ظ

    سلام.من نمیتونم با همسرم نزدیکی کنم یه جورای نزدیکم میاد اعصابم خراب میشه.میل جنسی دارم مباد نزدیکم نوازش میکنه خوبم ولی وقتی میاد از کمر به پایین ناخوداگاه اعصابم خراب میشه و پرخاشگری میکنم طوری که نشون میدم که اعصابم خرابه.من باهمسرم از همون اول مشکل داشتیم ولی همسرم بهمگفت بریم خونه خودمون همه چی خوب میشه منم باور کردم و اومدیم سرخونه زندگی خودمون ولی هیچی خوب نشد بدترم شد من از همسرم کتک میخورم.نمیدونم مشکل از منه که نمیتونم یا اینکه مشکل روحی روانی هست؟؟

    • ◄Responder► , آگوست 13, 2015 @ 1:42 ب.ظ

      باید در این خصوص با یک متخصص روانشناس مجرب مشورت کنید
      چون این تنفر میتونه ریشه متعددی داشته باشه
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *