در ۲ تا ۳ سالگی تغییرات مهمی در کودک صورت میگیرد. از یک جهت این یک دوره انتقالی است، انتقال از طفولیت یعنی ۲ سال اول زندگی به اوایل کودکی یا دوره پیش از مدرسه که تا چند سال آینده ادامه مییابد. بیش از ۲ سالگی کودکان اغلب فکرشان متوجه تحرک است، آنها نه تنها قسمت زیادی از انرژی خود را صرف یادگیری، کنترل و هماهنگی حرکات بدن خود میکنند، بلکه بدواً با بدنشان فکر میکنند. به تدریج در آن سالهای طفولیت، کودکان شروع به توسعه تصاویر ذهنی و درونی در مورد بعضی چیزها و مردم اطراف خود و نیز رفتارهای خود مینمایند. در ۲ سالگی، اکثر کودکان نهتنها با تصاویر دنیای خود عجین شدهاند بلکه میتوانند از طریق تغییر دادن آن تصاویر در مغز خود شروع به کنش و واکنش با دنیا بنمایند. آنها دیگر به تجربه آنی خود وابسته نیستند و میتوانند درباره چیزهایی که همان وقت در مقابلشان نیست فکر کنند. از ۲ تا ۳ سالگی کودکان راههای موثرتری برای ارائه تجربه خود پیدا میکنند. آنها آنچه را که قبلا از طریق تجربه مستقیم حسی- حرکتی آموختهاند، به صورت رمزهای میانبر مختلف تفسیر میکنند. برای مثال اغلب کودکان در این دوره ادراک خود و استفاده از زبان را گسترش میدهند. بسیاری از کودکان دو ساله به همراه کارهای خود صحبت میکنند.
اما صحبت کردن باعث هدایت اعمال نمیگردد. اعمال هدایت میکنند و به نظر میرسد کلمات نتیجه تجربه کردن اعمال است مثل آن که کودکان سعی دارند به اعمالشان نام بدهند و آنها را به شکل شایسته و از نظر فکری قابل تغییر درآورند. در ۳ سالگی اکثرا رفتار کودکان تحت کنترل زبان قرار دارد. مثلا قادر هستند بر طبق دستور شفاهی فعالیتی را خاتمه دهند یا باز نمایند. کودکان بین ۲ تا ۳ سال در حال یادگیری زبان هستند به طوری که در سه سالهای که قادر میباشند برای یادگیری سایر چیزها از آن استفاده کنند. اما از ۲ تا ۳ سالگی اعمال بیشتر ازکلمات جنبه واقعی دارند. میانگین لغاتی که کودک دوساله میداند ۲۵۰ و در مورد کودک ۳ ساله ۹۰۰ است.
این افزایش تعداد نمایانگر رشد مهارتهای یادگیری زبان در این سن است اما مهمتر از آن تغییرات حاصله در انواع لغات و انواع ساختمان جملاتی که طفل به کار میبرد و نیز هدف و وظیفه زبان در این دوره میباشد. اغلب دو سالهها تا حد زیادی جملات را به صورت تلگرافی به کار میبرند و همه کلمات به جز لغات اصلی را جا میاندازند. به علاوه انباره زبان آنها احتمالا شامل چند «عبارت» یک کلمه تقلیدی میباشد که به آن فاعلهای کاملا متفاوت را میچسبانند، مثل «شیرینی، پسر، سگ، مرد… را ببین». در ۳ سالگی اغلب زبان کودکان از تعداد زیادی انواع کلمات و جملات تشکیل میگردد، جملات آنها کاملتر و ساختمان جملات آنها بیشتر شبیه به صحبت بزرگترها است. البته رشد و بهبود مهارتهای حرکتی در کودکی متوقف نمیگردد. اغلب کودکان از ۲ تا ۳ سالگی تسلط کامل بر وضعیت ایستاده را به دست میآورند. در دوسالگی میتوانند بدوند اما نه به خوبی، در ۳ سالگی شروع به یادگیری مانورهای دویدن میکنند، مثل توقف و دوباره شروع به دویدن کردن، دور زدن گوشهها و اجتناب از موانع. در دو سالگی اغلب کودکان میتوانند از پلهها بالا برود اما پلهها را یکی یکی طی میکنند و هر دو پا را بر روی هر پله قرار میدهند. در ۳ سالگی اغلب کودکان هنگام بالا رفتن از پلهها و نیز سوارشدن بر روی سه چرخه پاها را جا به جا میگذارند. بین ۲ تا ۳ سالگی اغلب کودکان یاد میگیرند با هر دو پا بپرند، بر سر پنجه راه بروند، مدت کوتاهی روی یک پا بایستند، توپ را لگد بزنند و توپ را به داخل سبد بیندازند. بعلاوه تمام این مهارتهای حرکتی نیاز به تفکر درباره روابط فضایی دارد که پیچیدهتر از آن چیزی است که اغلب کودکان قبل از این سن در آن تمرین داشتهاند. کودکان به منظور انجام بسیاری از این اعمال باید از موضع خود در فضا در رابطه با سایر چیزها و نیز از موضع اشیا در فضا در رابطه با یکدیگر آگاه باشند و مشکلتر از آن این است که کودکان باید این روابط را هنگامی که خودشان یا اشیا در حرکت هستند دریابند. پیشرفت مهارتهای حرکتی ظریف که بیشتر بهبود یافته است موجب استقلال بیشتر کودک میگردد. آنها در حال یادگیری تعداد روزافزونی از مهارتهای کمک به خود نظیر درآوردن لباسهایشان (و کمک در پوشیدن لباس) به تنهایی به توالت رفتن و شستن خود (اگرچه هنوز در این کار خیلی خوب نیستند) غذاخوردن به طور کامل، به کار بردن قاشق و فنجان بدون ریختن و به کاربردن چنگال برای جمع کردن خردههای غذا میباشند. به علاوه در اثر تمرین مهارتهای حرکتی ظریف آنها برای کارهایی از قبیل بریدن با قیچی، نقاشی کردن و درست کردن معماها ماهرتر میشوند.
از ۲ تا ۳ سالگی کودکان حقیقتا از فعالیتهای هنری مانند رسم، نقاشی، مدل سازی با گل، بریدن کاغذ و چسبانیدن و مانند آن لذت میبرند. آنها از مرحله به کار بردن دستها و چند وسیله ساده بیش از به وجود آوردن چیزی لذت میبرند. آنها به چیزهایی که میسازند علاقه ندارند، بلکه بیشتر از عمل درست کردن لذت میبرند. از ۲ تا ۳ سالگی کودکان در حال تغییر روابط خود با سایر افراد میباشند. در حالی که در ۲ سالگی اغلب کودکان در مقابل بزرگسالان بیش از کودکان سنین دیگر واکنش نشان میدهند، در ۳ سالگی شروع به بازی با یکدیگر میکنند. یک کودک دوساله ممکن است در کنار کودک دیگر بازی کند، اما حتی اگر فعالیت مشابهی را انجام دهد آن را با کودک دیگری انجام نمیدهد. در ۳ سالگی کودکی که بودن با سایر کودکان را تجربه کرده باشد به یک یا دو کودک دیگر پیوسته و در فعالیت مشابه به همراه آنها بازی میکند. مرحله میان ۲ تا ۳ سالگی به «سالهای بد» معروف است. بعضی از افرادی که درباره کودکان مطالعه میکنند پیشنهاد کردهاند که در این دوره رفتار کودکان با خشونت و انعطافناپذیری مشخص میشود. آنها میخواهند چیزها یک جور باشد و نه جور دیگر، از تغییر خوششان نمیآید، نمیتوانند منتظر شوند، تسلیم نمیشوند، اغلب درست خلاف کاری را که به آنها گفته میشود انجام میدهند.
اگرچه این نوع رفتار اتفاق میافتد و هنگامی که اتفاق میافتد ناراحتکننده است اما نباید به عنوان رفتار بد تلقی گردد. برای آن دلیل منطقی وجود دارد. کودکان در این سن تازه شروع کردهاند به اینکه محاسباتی درباره دنیایی که در آن زندگی میکنند به عمل آورند. بهتدریج «عقایدی» درباره هستی به دست میآورند، اما عقایدشان هنوز محکم نیست. تغییرات زیاد در آنها ایجاد ناراحتی خواهد کرد و مشکل میتوانند درباره مسائل مطمئن باشند. بعلاوه کودکان بهتدریج بر بسیاری از مهارتهای جدید تسلط مییابند و به طور قابل ملاحظهای کلام را درک مینمایند و آن را به کار میبرند. اکثر رفتار آنها نتیجه آزمودن قدرت مهارتهای جدید آنها است. مثلا اگر شما بگویید «بیا اینجا» و کودک شما در جهت دیگر حرکت نماید، میخواهد نشان دهد که بخوبی حرف شما را درک کرده است بهطوریکه درست عکس آن را عمل میکند- که این یک موفقیت کامل است.
بالاخره این سنی است که کودکان برای انجام کارها بیش از تواناییشان جهتگیری میکنند (مانند آنکه بیش از گنجایش شکمشان، غذا میخواهند). آنها نمیتوانند همه کارهایی را که میخواهند انجام دهند و این ناراحت کننده است. هنوز یاد نگرفتهاند راهحلهای معقول برای احساس ناراحتی خود بیابند در نتیجه خشمگین میگردند. برای گذشتن از این مرحله به صبر و همدردی نیاز دارند تا احساس امنیت بیشتر نموده و بر احساسات خود بیشتر تسلط یابند.
دنیایی برای یک کودک
شرکت کنندگان: کودک ۲ تا ۳ ساله. کودکان بزرگتر نیز از این نوع فعالیت لذت خواهند برد.
وسایل: اسباببازیهایی که به شکل افراد و اشیا اطراف کودک هستند و یا شبیه به آنچه کودک در کتابها، تلویزیون و سایر منابع دیده است. مجموعه اسباببازیها بایستی شامل انواع چیزها باشد مانند یک عروسک کوچک که معرف خود او است و برای هر عضو خانواده یک عروسک و تعدادی نیز نماینده سایر افرادی که در زندگی او مهم هستند.
توضیح: معمولا کودکان خردسال مهارت خود را در زبان آنقدذ گسترش ندادهاند که بتوانند آنچه را که درباره تجربیات زندگی خود فکر و احساس میکنند در قالب کلمات درآورند. اما میتوانند به روشهای غیر لفظی به طور کاملا روشن ارتباط برقرار سازند. این فعالیت راهی به کودک نشان میدهد که از طریق اجرای بعضی از عکسالعملهای خود در مقابل تجربیات زندگی واقعی در سطح بچگانه و در زمینه فانتزی نقش بازی کند. در ضمن شما را با بعضی اطلاعات باارزش در زمینه تاثیر تجربیات کودک بر زندگیاش، تفسیری که کودک از آنها میکند، انواع نگرانیهایی که او دارد و چگونه شما میتوانید رفتار خود را نسبت به او تغییر دهید تا آرامش و شادی را در زندگیش افزایش دهید، آشنا میسازد.
۱- اسباب بازیهایی را درون جعبهها و روی زمین اتاقی قرار دهید که به اندازه کافی جا برای پخش کردن آنها وجود داشته باشد. اجازه دهید خودش بازی کند و انتخاب کند با کدام یک و به چه طریقی مایل به بازی کردن است.
۲- از پیش کودک آن قدر دور شوید که مزاحم او و مانع کارش نباشید اما چشم و گوش خود را باز نگه دارید تا بازی او را مشاهده نمایید.
۳- توجه کنید کدام یک از اسباب بازیها را مرتبا انتخاب میکند. دقت کنید چگونه اسباببازیها را در بازی خود تشخیص میدهد. به مطالبی که در ضمن بازی بیان میکند گوش دهید. روش بازی او، مدت زمانی که برای انجام یک کار صرف میکند، آیا بازی او دارای یک تم است یا فقط بیهدف به اسباببازی دست میزند، تا چه حد در بازی خود غرق می شود و مطالبی نظیر آن را مورد مشاهده قرار دهید.
۴- با دادن این نوع اسباببازیهای زندگی به کودک، این فرصت را برایش بوجود میآورید که بر روی بعضی از چیزهایی که ممکن است باعث ناراحتی او گردد کار کند. گهگاه با مشاهده بازی او میتوانید بعضی چیزهایی را دریابید که بتواند به شما کمک نماید وجود او را به طریقی بسازید که زندگی را برای خودش شادتر و موثرتر نماید.
۵- بعضی مواقع بنا به دعوت او میتوانید با ملحق شدن به او از بازی لذت ببرید. اجازه دهید او رهبری کند و به شما بگوید چه نقشی را میخواهد شما بازی نمایید و به چه طریقی. این امر نیز در زمینه طرز تفکر و احساسات او مطالب بسیاری به شما خواهد آموخت.
هدف: دادن وسایل و فرصت کودک برای استفاده از آنها بهتنهایی و به روش خود که به وسیله آن بتوانند دنیای کوچک خود را بسازد، ایجاد فرصت برای شما تا مشاهده نمایید کودک چگونه دنیای خود را میبیند و احساسات او نسبت به آن چگونه است.
احساس تو نسبت به من چیست؟
شرکت کنندگان: کودک ۲ تا ۳ ساله و بزرگسالی که در زندگی او مهم باشد. از آنجایی که نقش غذا دادن و مراقبت در انجام وظایف مادری بسیار مهم است و نیز الگویی برای تمام روابط انسانی محسوب میگردد، اصولی که در این فعالیت توضیح داده میشود در هر سطح سنی برای کودکان و بزرگسالان قابل استفاده است.
توضیح: طرز رفتار شما با کودکتان در این مرحله که حس آگاهی از خود در رابطه با دیگران در حال رشد است برای کودک در بهوجود آوردن تصور مثبتی از خود حائز اهمیت بسیار است و او را قادر میسازد در هر موردی که انرژی خود را صرف مینماید موثر بوده و مانع از آن میشود که ترس فلج کننده و تردید درباره ارزش و تواناییاش بر وی حاکم گردد.
۱- با کودکتان به طریقی رفتار نمایید که نمایانگر توجه و احترام به افکار و احساسات او به عنوان یک انسان باشد. او به راهنمایی آرام و درک شما نسبت به حالات روحی او، خوشیها و ناراحتیهایش، توقف ها و آغازهایش، ابراز اعتماد به نفس، عقبنشینی برای «التیام زخمهایش» و تجدید قوا برای آغاز مجدد نیاز دارد.
۲- در این سن به نظر میرسد که غالب کودکان به طور ناگهانی، ظاهرا بر سر هیچ و بدون هیچ دلیلی ناراحت میشوند. آنچه اغلب اتفاق افتاده است این است که کودک عقیدهای درباره چیزی که قرار است به روش خاصی اتفاق بیفتد در سر پرورانده است، مطابق با طرحریزی او اتفاق نیفتاده است. اگر شما این را درک نمایید میتوانید به آرامی با خلقوخوی او کنار آمده و به او کمک کنید تا یاد بگیرد در آینده افکار و احساساتش را بهتر با شما در میان بگذارد. مجسم کنید وقتی ناراحت هستید و کسی را ندارید به طرفش بروید که شما را درک کند، چه احساسی دارید. مطمئنا احساس ترس و تنهایی میکنید. به کودکتان کمک کنید چنین احساسهایی برایش به وجود نیاید، برای او یک حامی مهربان و آرام باشید که همه ما حتی در بزرگی در آرزوی آن هستیم.
۳- در همه چیز اجازه دهید کودکتان مسئولیتی را که با نیازها و تواناییهای رشد او سازگار باشد تمرین نماید. به او فرصت دهید محدودیتهای خود را بیازماید و کارها را به تنهایی و به دست خودش انجام دهد.
۴- با رفتار خود نسبت به کودک (و خودتان) یک الگوی درک کننده و حمایت کننده برای او به وجود آورید. سعی کنید برای حالات مختلف او احترام قائل شوید. وقتی خوشحال است او را آزاد بگذارید و به جلو برانید. وقتی افسرده است خواستههای خود را از او کاهش دهید و وقتی حتی در انجام کارهای ساده شکست خورد به آرامی با او رفتار کنید. کودکتان را تشویق نمایید و به او فرصت دهید مهارت بدست آورد و در رابطه با مردم و دنیای اطراف خود موفق باشد تا بتواند احساس کند فردی خوب، لایق و با ارزش است. گسترش حس احترام به خود در کودک (که در رشد مداوم نقش اساسی دارد) مستلزم آن است که کودک از دیگران احترام ببیند و به عنوان یک چیز بدیهی انتظار آن را داشته باشد نه آن که درباره آن نگران باشد.
۵- در طول عمر احترام از جانب دیگران در نتیجه نمایش شایستگی افزایش مییابد. شایستگی به نوبه خود حاصل داشتن فرصت برای تمرین مهارتی که با حس اعتماد به موثر بودن خود همراه است میباشد. بنابراین کودک شما نیاز دارد که شما – اکنون و در آینده – فرصت پیشرفت، آزمایش و بکار بردن مهارتهایش را به همراه حمایت، احترام و اعتقاد شما نسبت به توانایی او در رشد به سوی شایستگی در رابطه با مردم و چیزها به او بدهید.
منبع: مرکزمشاوره ستاره ایرانیان