همواره همه مسائل درخصوص شهر به امور بزرگسالان اختصاص دارد و کمتر به کودکان توجه میکنیم. در حالی که اگر شهر به مفهوم عام آن به خوبی برای کودکان آمادهسازی شود، بسیاری از مشکلات موجود را که با آن مشکل داریم را میتوان به مرور برطرف کرد. مسائلی مثل رفتارها و کرداهای اجتماعی که تاثیر بسزایی بر فضای ارتباطات انسانی جاری در یک شهر دارد، با تاکید بر جایگاه کودکان در شهر میتواند بهبود پیدا کند.
دیدگاه سعدی در مورد شهر کودکان
تا فرد بچه است میتوان آینده او به عنوان یک شهروند و اجتماعش را ساخت. بنابراین نیاز زندگی کودکان در شهر باید مورد توجه بیشتری قرار گیرد. هم نیاز معنوی و هم نیاز مادی کودک در شهر خودنمایی میکند. در شهر ما یک فضا داریم به عنوان خانه که والدین در هر سطحی از امکانات اقتصادی – اجتماعی و محدودیتهای موجود تلاش میکنند تا آن را در بهترین شکل ممکن برای کودکانشان آماده سازند.
مدرسه و مسیر رفت و آمد کودک
از سوی دیگر در شهرها با مدرسه سروکار داریم که آموزش کودکان را برعهده دارد و آن هم طبق مقررات خاص خود عمل میکند، اما در این بین چیزی که از دست ما برمیآید، پیوند و ارتباط بین این دو یعنی خانه و مدرسه است. ارتباط بین خانه و مدرسه از طریق راهها اتفاق میافتد. خیابانها، کوچهها و دیگر معابر شهری بستر تحقق این ارتباط هستند. چه بسیار آموزشهایی که یک کودک در این دو فضا میآموزد و اینها برایش تبدیل به اولویت زندگی میشود. بله، بر همین اساس نیازهای روحی و روانی، حقوقی و حتی نیازهای جسمی کودکان این کتاب را نوشتم و در سال ۱۳۸۸ جایزه کتاب برتر پژوهشهای نو در عرصه مدیریت شهری را به خودش اختصاص داد.
ارتباط کودک با شهر
در ارتباط با کودک اگر ما خودمان را در جای کودک قرار دهیم، فقط به حقوق خودمان به عنوان بزرگسال توجه نخواهیم کرد و با توجه بیشتری به این موضوع خواهیم پرداخت. در چنین حالتی است که میتوان یک کودک سالم و در نتیجه یک شهروند کامل برای آینده تربیت کنیم و این زماین به دست میآید که به بازی، شخصیت و روح و روان وی اهمیت بدهیم. مسائلی مثل آزادی درست کودک در شهر، ایمنی کودک در شهر نکاتی هستند که سازنده هستند. در این بین با طرح گزارههایی مثل اینکه چه نیازی هست که والدین در شهرهای بزرگ کودکان خود را به مدرسه برسانند؟
زندگی کودکان در شهرهای بزرگ
بدیهی است که برای رسیدن به نتایج موثر باید به مقایسه پرداخت و من هم وضعیت زندگی کودکان در شهرهای بزرگ دنیا را مورد بررسی قرار دادم. از جمله کانادا، انگلستان و آلمان را مورد توجه قرار دادم، اینکه روند در شهرهای این کشورها به چه صورتی است. نقش سازمانهای همسو مثل شهرداریها و آموزش و پرورش در آمادهسازی شهرها برای کودکان تعیینکننده است.
خلاقیت کودک و محیط سکونت
یک مثلی داریم که میگوید چنانچه پرورشم میدهند، میرویم. کودک مثل گیاهی است که هر طوری که پرورش داده شود، تربیت میشود. بنابراین ما اگر بخواهیم فرزندانی داشته باشیم که در آینده کمترین مشکلات را داشته باشند، باید شخصیتدهی را از کودکی درباره آنها آغاز کنیم. یعنی اینکه رفاه اجتماعی را برای وی فراهم کنیم. عوامل موثر در بالندگی و رشد سالم یک کودک ارتباط مستقیمی با عالم خلقت دارد.
یعنی اینکه شرایط زندگی در شهر را مبتنی بر محیط طبیعی ایجاد کنیم. ارتباطات شهری بدون توجه به محیط زیست معنی ندارد. ارتباط بین آب و خاک و هوا است که به حیات شکل میدهد و اگر در شهر کودک را با محیط زیست پیوند بدهیم، بسیار سازنده است. یکی از موارد این است که ارتباطش با عالم خلقتش برقرار باشد. یعنی اینکه شهری بسازیم که خشک و بیروح باشد و از طبیعت فاصله داشته باشد. کودک باید طبیعت را در درون شهر ببیند و اینطور نباشد که درختان و حیوانات را فقط در کتابها ببیند، بلکه خود آنها را ببیند. خلاقیت کودک زمانی شکوفا میشود که محیط پاسخدهندهای برای نیازها و سوالاتی که مطرح میکند، وجود داشته با شد.
محیط زندگی مناسب برای کودک
ارتباط محیط زیستی کودک با محیط اطرافش مثل آلودگی هوا، کمبود صدا و عرصه لازم برای بازی کودک همگی از موارد موثر بر شکوفایی ذهنی و فکری وی به شمار میروند. در عرصه نگرش تصویری کودک هم در شهر باید برنامهریزی کرد. یعنی اینکه کودک چه ببیند وقتی که در محیط اتاق یا فضای شهری قرار میگیرد که مناظری را میبیند؟ قرارگیری کودک در فضاهای شهری مختلف جهان ذهنی او را شکل میدهد و وسعت مییابد. این وسعت یا محدودیت بیشک روابط وی با دیگر انسانها و محیط اطرافش را متاثر میسازد.
نیازهای اساسی کودک
کودک به بازی نیاز دارد. وقتی بازی میکند، در این بازی غرق میشود و محو آن میشود. ما متاسفانه فضای مناسب برای این بازیهای کودکانه را در شهرمان نداریم. آمدهایم و آپارتماننشین شدهایم و کوچههایی ساختهایم با تراکم ساختمانی و جمعیتی بالا و در این شرایط کودک نمیتواند خواستههای اساسی خلقت خودش را در آن ببیند. در داخل ساختمانها هم کودک را با دیوارها محدود کردم، بدون داشتن هوای آزاد و دیدن فضای سبز و انتظار داریم که فردا تبدیل به یک شهروند واقعی شود که با رویکردی مدنی به تعامل و ارتباط با دیگران بپردازد. در حال حاضر چنین شرایطی در تهران وجود دارد. حتی در بخشی از مطالعات ما کودکان پایتخت را با کودکان روستایی مقایسه کردیم که هیچگونه امکاناتی برای بازی ندارد، اما به دلیل ارتباط مستمر با محیط طبیعی، آرام و طبیعی بزرگ میشود و به مرور خلاقیتهایش رشد میکند و در شهرهای بزرگی مثل تهران این شرایط برای کودک وجود ندارد.
تاثیر مدرسه بر کودک
میدانید که مدرسه به عنوان یک فضای شهری عمومی نیز تاثیر مستقیمی بر بینش و نگرش کودکان و شکلگیری ساختار فکری آنها دارد. به نظرتان موقعیت مدارس را در شهر چگونه میشود مورد تحلیل قرار داد؟ بله، میشود از جنبههای مختلفی آن را مورد تحلیل قرار داد. در اینجا مکان قرارگیری مد رسه در شهر را مورد تحلیل قرار میدهیم، اینکه چقدر این مسئله میتواند بر شکلگیری بینش کودکان اثر بگذارد. به نظر شما چرا ما در شهرهایمان مثل تهران در آغاز سال تحصیلی در خیابانها راهبندان داشته باشیم؟ جز این است که مدارس ما در مکان مناسبی در شهر ساخته نشدهاند!
شهرسازی و کاربری اراضی عمومی
در صورتی که علم شهرسازی میگوید که مرکزیت یک محله کوچک با جمعیتی در حدود ۱۵۰۰ نفر، یک مهد کودک باید باشد و با بزرگشدن محلات این مرکزیت به مدارس و دبیرستانها منتقل میشود. در عین حال در شهرسازی تاکید شده که بهترین راههای شهری را باید برای مسکن، مدارس و بیمارستانها بسازیم. بیمارستان محل سلامت، مدرس یک محیط جمعی و مسکن هم محل سکونت شهروندان است. همچنین در شهرسازی تاکید میشود که مکان کسانی که تحصیل میکنند، نباید با خط سوارهرو برخورد داشته باشد؛ یعنی باید مسیر پیادهرو باشد. حوزه عملکرد یک کودکستان نباید بیشتر از ۲۰۰ متر، دبستان ۵۰۰ متر، راهنمایی ۱۰۰۰ متر و دبیرستان تا ۲۰۰۰ متر بیشتر نباشد.
شبکه ارتباطی امن برای کودک
در یک شهر شبکه راههای ارتباطی و سلسلهمراتب مربوط به آن باید به گونهای باشد که اگر کسی کاری به یک محله ندارد، از آن محله عبور نکند. در صورتی که در تهران وقتی ماشینها در ترافیک گیر میکنند، برای فرار از آن، میتوانند از خیابانهای محلههای اطراف عبور کنند، به عبارتی در توسعه پایتخت به این نکات توجهی نشده است و این خودش آرامش محیطهای شهری را به هم میزند. حتی بر روی مکانیابی فعالیتهای کاربریهای زمین شهری مطالعه کردیم، متاسفانه دیده شد که یک مجتمع تجاری یا یک مجتمع متمرکز پرمخاطب ساخته میشود و سپس در اطراف آن تابلو میزنیم که پارک اتومبیل در اینجا ممنوع است و نتیجه این میشود که ماشینها به محلههای اطراف میروند، آنجا پارک میکنند، جایی که کودکان برای بازی باید آرامش داشته باشند و تردد این ماشینها آنها از بین میبرد.
دغدغه ها در مورد محل زندگی کودک
این یک دغدغه مهم برای کشورهای توسعهیافته است. برای مثال در کشورهای مورد مطالعه من اجازه اجارهنشینی یا خرید مسکن در یک محله به کسی داده میشود که در مدرسه آن محل جا برای بچه وجود داشته باشد. به عبارتی دیگر تعداد دانشآموزان مدرسه نشاندهنده تعداد کودکان آن محل بوده و اگر میزان آنها در کلاس زیاد باشد، جهت حفظ رفاه اجتماعی ساکنان محل، اجازه سکونت به افراد جدید نمیدهند. حالا شما این مثال را مقایسه کنید با تهران که بدون مطالعه اجتماعی، فرهنگی، شهرسازی و… یک ساختمان قدیمی را میکوبند و آن را تبدیل به یک ساختمان ده طبقه میکنند.
این است که مدام میبینیم از نظر زیرساختهای تلفن، آب و برق و… همیشه در ایران مشکل وجود دارد؛ زیرا تناسبات شهرسازی در محلات ما رعایت نمیشود و یا به آن توجهی نمیشود. دقیقا به همین دلیل است که آدمها در تهران امروز دیگر روحیه محلهای ندارند. بر مبنای سنت و فرهنگ ما درگیر روح بچه محلهای در نقاط مختلف پایتخت و دیگر کلانشهرها بوجود نمیآید؛ به خاطر اینکه محلات با مشکلات شهری مختلف روبهرو هستند و شهروندان برای فرار از دست مشکلات، مدام در حال جابجایی از این محله به آن محله هستند.
تمهیدات مورد نیاز به منظور ساخت شهر کودک
در نتیجه تعاملات اجتماعی و روابط انسان بین افراد یک محله استمرار پیدا نکرده و یک ساختار منسجم را پدید نمیآورد، چون افراد مدت کوتاهی در یک محله ساکن هستند… بله دقیقا همینطور است.
معضلات تهران در ارتباط با کودک عدیده است. معضلات را میتوان دستهبندی کرد؛ یکی از نظر توانهای مورد نیاز اقتصادی که بتواند کودکان را برحسب آنچه که بر مبنای عرف و اخلاق انسانی، نیاز دارد، تامین شوند. دوم اینکه ارتباط کودک با خانوادهاش را مورد توجه قرار دهیم، ارتباط کودک با بچهمحلهایها و سازمان شهری و ساختمانها و در نهایت ارتباط کودک با آیندهاش باید مورد توجه قرار گیرد. این موارد به صورت مستقیم و غیرمستقیم ارتباطات اجتماعی جامعه و شرایط زیست جمعی کودک را متاثر میسازند و در تهران کمابیش از معضلات این شهر است.
ما باید با تمهیداتی ورود افراد ناشناس را به محلههای شهری بگیریم، زیرا محله یک واحد اجتماعی مستقل است و عبور و مرور افرادی که با آن کار دارند، اجازه ندهیم. چنین رویکردی است که میتواند محیط امن اجتماعی برای رشد کودکان در محلههای شهر فراهم آوریم.
جایزه و کودک
چرا هیچ وقت پایان مدارس را جشن نمیگیریم، در حالی که به اتمام رساندن مدرسه بیانگر موفقیت کودکان در سپریکردن یک دوره تحصیلی است. از پایان یک سال تحصیلی تا آغاز آن، محله چه امکاناتی برای تعامل و پربارکردن اوقات فراغت وی دارد؟ اگر بچهای به اسباببازی نیاز دارد و خانوادهاش امکان خرید آن را ندارد، محله چه کاری میتواند بکند؟ در دیگر کشورها جشن پایان مدرسه میگیرند و به هر کودک بلیطهایی میدهند که با استفاده از آن به هر استخر، موزه، کتابخانه، پارک، فضای تفریحی و… در هر کجای شهر بروند و به صورت مجانی بتوانند استفاده کنند.
راه حل های اجتماعی شدن کودک
این امکان زمینهای مساعد برای توسعه و تمرین روابط بین افردی برای آنهاست و با این کار، فضای ارتباطی و اجتماعی مدرسه را در تعطیلات تابستان امتداد و گسترش مییابند. در برخی از کشورها در مراکز خرید بزرگ اسباببازیفروشها تعدادی از وسایل اسباببازی برای کودکان قرار داده شده تا به راحتی و در هر زمان کودک بتواند با این وسایل بازی کنند تا فردا روز نگران این نباشد که فلان وسیله را دید، ولی نتوانست با آن بازی کند. در بعضی کشورها مثل آلمان، کودکان را بیمه میکنند تا اگر بچه در جایی چیزی را شکست یا خسارتی وارد کرد، هزینهای به خانواده وارد نشود. این شرایط محیط امنی و کمتر کنترلشدهای را برای کودک ایجاد میکند تا با آرامش و آزادی به بالندگی و رشد برسد.
ما شهرهایمان قبرستان سنگ شده است و مرتب ساختمان سنگی میسازیم، تابلوهای تبلیغاتی بزرگی که جلوی منظره کوهها را میگیرد و در موارد بسیاری تبدیل به آلودگی بصری میشوند. موارد زیادی از این دست میتوانیم مطرح کنیم. ببینید شخصیت دادن به انسان باید از دوره کودکی شروع شود.
شهرهای ما در گذشته انسجام اجتماعی داشتند و مردم مشکلات همدیگر را به صورت جمعی رفع میکردند. شهر در گذشته یک خانواده اجتماعی بزرگ بود که ساکنان آن نسبت به هم متفاوت نبودند، اما امروز به این شکل نیست و این مسئله فضاهای شهری را هم درگیر کردهاست. برای مثال فضای مدرسهای ما فضای مدرسهای نیست، خب میبینیم که یک خانه یا هر ساختمان دیگر را تبدیل به مدرسه کردهآیم. یک اتاق خواب به کلاس درس مبدل شده است که نور داشته و گردش هوای خوبی برای استنشاق ندارد و این برخلاف خیلی از اصول علمی شهرسازی است.
راهکار عملیاتی برای این وضعیت ارائه شد. اول همکاری با نهادهای همسو مثل شهرداری است. برگزاری کلاس آموزشی برای خانوادهها تا آنها بیایند و در شوراهای محله حضور یافته و آموزش اصولی ببینند یا اینکه با استفاده از رسانههای محلی مثل بولتنهای مجانی در یک محله برخی آموزشهای اساسی به خانوادهها داده شود. وزارت رفاه باید زندگی مردم را تحت پوشش قرار دهد. مورد دیگر ایجاد و توسعه مراکز فرهنگسرایی برای کودک، مثل فرهنگسرای کودک، سرای کودک، خانه کودک و… ایجاد شود تا مراکز برای ارتباط بین خانوادهها و مراکز علمی و فرهنگی یک محله و رسانههای مختلف داشته باشند. این ارتباط میتواند خیلی وسعت یافته و خیلی از نهادها را هم درگیر وضعیت زندگی کودکان در شهر کند. چنین روندهایی میتواند شرایط مطلوبی را برای رشد کودکان در فضای یک شهر به وجود آورد.
در محله باید فضای باز اجتماعی ایجاد شود، فضایی که کودکان راحت بروند و در آن بازی کنند. کودک ما باید شاهد درستیها، شاهد راستیها و شاهد خوببودنها باشد…
انسان بدون ارتباط چی هست و با ارتباط چی نیست. امروزه وسایل ارتباطجمعی نقش تعیینکننده در جوامع دارند. ما میتوانیم این ارتباطات را از طریق خلق فضاهای شهری خوب، تقویت کنیم. ساختمان بد ممکن است آدم بد پرورش بدهد، ساختمان خشن، آدم خشن پرورش میدهد و ساختمان آرامشبخش هم انسان آرام تربیت میکند. کودک ما هم جزئی از این فرآیند است.
منبع: کودک و نوجوان